تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,623 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,424,565 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,450,072 |
بررسی جنبههای ادبی فتوحالسّلاطین عصامی (فردوسی دکن) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 2، شماره 2، فروردین 1385، صفحه 51-72 اصل مقاله (342.32 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابوالقاسم رادفر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد جیرفت، دانشگاه آزاد اسلامی، جیرفت، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در پی دستور علاءالدین حسن بهمنی ـ بنیانگذار سلسلة بهمنیان در دکن ـ مبنی بر اقامت فارسیزبانان در منطقة جنوب هند، عدهای از عارفان، دانشمندان، شاعران، هنرمندان و تاجران، از دهلی و بعضی شهرهای دیگر هند، و نیز از ایران و سرزمینهای دیگر، به جنوب هند مهاجرت کردند. از جملة مهاجران برجسته، عبدالملک عصامی ـ شاعر بلندپایه و سرایندة فتوحالسلاطین (شاهنامة دکن) ـ است. در این مقاله، جنبههای ادبی این اثر عصامی (فردوسی دکن) ـ که آمیختگی دلکشی از تاریخ و شعر است ـ بررسی شده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عصامی؛ فتوحالسلاطین؛ بهمنیان؛ تاریخ؛ شعر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ارتباط ایران و هند از نظر تاریخی، سیاسی، فرهنگی و زبانی، طبق نظر محققان، به زمانهای بسیار دور و به اعتقاد برخی به زمان داریوش هخامنشی میرسد که دامنة سلطنتش در حدود شش سده قبل از میلاد مسیح به درّة سند رسیده بود. دامنة این ارتباطها در عصر ساسانیان گستردهتر میشود، چنانکه اسناد و مدارک موجود، گویای این واقعیت است. یکی از مهمترین دلایل اثبات این موضوع، وجود آثار نقاشی و سنگتراشیهای غارهای اجانتا[1] و الورا[2] است. این غارها در شصت میلی شهر «اورنگآباد» دکن در درّة نعلشکلی در کنار جنگلهای انبوه، جایگاهی بسیار مصفّا، واقع شدهاند. ظاهراً این مقام را نخست راهبان بودایی برای عزلتگاه خود اختیار کرده و از دل سنگهای صُلب، درونکوهها، غارها و تالارها و معبدها (استوپا) تراشیدهاند و سقفها و دیوارهای مسطّح ایجاد کرده و بر روی آن نقش و نگار بسیار به الوان گوناگون برنگاشتهاند. (رادفر 1381: 701-702) این حجّاریها، ایرانیبودن نوع لباسها، اسلحهها و اشیای دیگر کندهشده را اثباتمیکند. داستانِ آوردن کلیله و دمنه ـ ارمغان بزرگ کشمیر ـ و شطرنج به ایران و رفتن بازی نرد به هند در دورة ساسانیان، دلایلی روشن بر این مدّعا هستند. بعد از اسلام، ارتباط بین دو کشور صد چندان افزایش یافت؛ زیرا با حملات محمود غزنوی به هند و رواج زبان فارسی و عرفان در این سرزمین پهناور از حدود 1001 میلادی و تشکیل حکومتهای مسلمان و گاه ایرانی در طول بیش از هشتصد سال، زبان، فرهنگ، ادب و عرفان و هنر ایرانی در تار و پود فرهنگ سرزمین بزرگ «بهارت» آنچنان رخنه کرد که هنوز هم ـ با وجود تلاشهای بسیار برای ضعیفکردن و کنارگذاشتن زبان فارسی بهویژه در زمان تسلّط انگلیسیها بر این سرزمین ـ بهقول برخی از استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسی همچون پروفسور عبدالودود اظهر دهلوی، بررسی و مطالعة فرهنگ و تمدن هند بدون بهرهگیری از منابع به زبان فارسی ناممکن و یا ناقص است. اوج و رواج بیش از اندازة زبان فارسی و فرهنگ و ادبیات متعالی آن، در دوران گورکانیان هند بود. در این دوره، علاوه بر رواج بازترجمة آثار ایرانی و تألیف و تصنیف در زمینههای گوناگون علمی، فرهنگی و ادبی، به انواع هنرها هم توجه خاصّی میشد، چنانکه معماری، نقاشی، موسیقی، خوشنویسی و سایر فنون ادب و هنر در این دوران پیشرفت قابل ملاحظهای کرد. وجود آثار معماریهایی چون تاجمحل، مسجد جامع دهلی و قلعة سرخ، گواهی راستین بر این ادّعاست. همچنین در این دوران، زبان فارسی، زبان رسمی کشور بود که وجود چندین میلیون سند به زبان فارسی در مراکز اسناد، کتابخانهها و منازل شخصی، دلیل محکم این سخن است. شاید خالی از لطف نباشد که سخن جواهر لعل نهرو ـ نخستوزیر فقید هند ـ از کتاب کشف هند که ناظر بر ارتباط نزدیک و قدیمی دو کشور است، در اینجا نقل شود. او دراینباره چنین مینویسد : در بین ملل و نژادهای بسیار که با هندوستان تماس داشته و در زندگی و فرهنگ هند نفوذ کردهاند، قدیمترین و بادوامترین آن همه ایرانیان میباشند. (حکمت 1337 : 34) این پیوستگی و ارتباط که به آن اشاره شد، پس از دورة هخامنشیان از جنوب هند (دکن)، با نقاشیهای غارهای اجانتا و الورا آغاز شد و بعد در دورة اسلامی، بهویژه سدة هشتم هجری ـ که سلسلة بهمنیان توسط علاءالدّین حسن بهمنی (که بنا به نظر برخی محقّقان، نژادش به بهمن، پسر اسفندیار، میرسد) در دکن تأسیس شد ـ گسترش یافت. البته نباید فراموش کرد که قبل از شکلگیری حکومت بهمنیان، علاءالدّین خلجی یکی از این افراد برجستة مهاجر، عبدالملک عصامی، شاعر بلندپایه و سرایندة فتوحالسلاطین ـ شاهنامة کهن ـ است که بهحقّ عنوان «مَلِکالمورّخین دکن» هم زیبندة نام اوست. وی در حدود سال 711 هجری متولّد شد. خاندانش از بزرگان سمرقند بودند، ولی نشو و نمای او در سرزمین هند و اوج شهرتش در دکن بود. او را اولین و بزرگترین مصنّف دورة علاءالدّین حسن بهمنشاه نامیدهاند. عصامی در عصر خود، شاعری بلندپایه و مورّخی وسیعالنظر بوده است. اگرچه این کتاب از تواریخ مهمّ عهد میانه در هندوستان و آفرینش ادبی بینظیری در حوزة ادبیات فارسی در شبهقارّه است، اما تذکرهنگاران قدیم و صاحبان تواریخ گذشته دربارة آن غفلت و کوتاهی کردهاند و این مایة تأسّف بسیار است. در میان مورّخان شمال هند، تنها نظامالدّین احمد هروی است که در تاریخ خود با عنوان طبقات اکبری در ضمن معرفی مآخذ کتاب، از فتوحالسلاطین نام برده است. از آنجا که این کتاب تنها منبع اطلاعاتی ما دربارة عادات و اخلاق و حالات زندگی مردم در دورة بهمنیان بهشمار میرود، اهمیت ویژهای دارد. پیش از ارزیابی کتاب فتوحالسلاطین، جای دارد به معرفی مختصری از سرایندة این منظومة مهمّ تاریخی بپردازیم: از آنجا که عصامی در کودکی پدر خود را ازدست داد، تعلیم و تربیت او به پدربزرگش سپرده شد که در سال 726 هجری ـ سال فرمان سلطان محمّدبنتغلق مبنی بر کوچ فارسیزبانان از سراسر هند به جنوب هند ـ 90 سال داشت و در ملتان زندگی میکرد. پدربزرگ او نیز ناگزیر همراه ساکنان فارسیزبان دهلی به دولتآباد (در جنوب هند = دکن) کوچید؛ بااینکه این سفر و ترک وطن برای او بیاندازه دشوار بود، و پس از طی چند میل از دهلی جان سپرد. در این زمان عصامی ـ که به همراه پدربزرگش بود ـ حدود شانزده ـ هفده سال داشت. سرانجام، خانوادة عصامی به دولتآباد رسید و در آنجا سکونت اختیار کرد. عصامی زندگی خود را از 16 تا 40 سالگی در دولتآباد گذراند. در این مدّت، او پیوسته شاهد آشوبها و شورشها و ستمهای فراوان سلطان محمّدبنتغلق بود. این اوضاع او را بسیار ناراحت و دلآزرده میکرد؛ تا حدی که تصمیم گرفت دل از سکونت در هندوستان برگیرد و عازم حرمین شریفین شود. سال 750 هجری بود که او عزم خود را برای این سفر جزم کرد؛ امّا پیش از مهاجرت از هند، خواست یادگاری از خود عصامی، فردی تیزهوش، حسّاس، مهربان، انساندوست، درونپاک، رُکگو و حقگو بود. اهل غرور و تکبّر و مفتخر به خانواده نبود، بااینکه انتخاب لفظ «عصامی» از نظر لغت نشان میدهد که او از خاندان بزرگی بوده است. عصامی زندگی را در کمال شرافت گذراند، خانهنشینی و عزلت را دوست داشت، از مال و دولت و جاه بینیاز و از تجملات و زندگی مجلل بسیار متنفر بود. از جایجای فتوحالسلاطین برمیآید که فقر معنوی را بر دولت مادی و دنیایی ترجیح میداد. او ذهنی مملو از وقایع تاریخی داشت. طبیعت او خالی از چاشنی عشق و محبت نبود. اشعار زیر از فتوحالسلاطین بازگوکنندة این امر است:
عصامی از طرفداری مغرضانه و غیرمنصفانه بیزار بود. مسائل سیاسی را آزادانه و بیباکانه اظهار میکرد. بر این اساس، مورخّان دیگر ـ عموماً ـ و ضیاءالدّین بَرَنی ـ خصوصاً ـ او را بر دیگران ترجیح میدادند. خود او هم دراینباره چنین میگوید:
(عصامی 1938 : 248) در سرشت عصامی، شوخی و ظرافت و بذلهگویی نیز وجود داشت که وی آن را با سبکی شایسته و پاکیزه بیان میکرد. او همچون فردوسی در تصنیف اثرش ـ که تقلید برجستهای از شاهنامه در نوع حماسة تاریخی و بحر شاهنامه است ـ نه ملک ری میخواست و نه چشمداشت مالی و ثروتی داشت؛ بلکه غرض و غایت او این بود که یادگاری معنوی در وطن خود هندوستان بهجا بگذارد. این کار را هم به منظور دریافت صله و جایزه انجام نداد؛ بلکه قصدش تاریخسرایی بود:
مطابق بیان عصامی، تصنیف فتوحالسلاطین از 27 رمضان 750 هجری شروع شده و در 6 ربیعالاوّل 751 هجری پایان یافته است. این منظومة تاریخی براساس نسخههای موجود، حاوی 11524 بیت است که مصحّح و مرتّبکنندة کتاب، سید یوشع ـ از استادان زبان فارسی دانشگاه مدارس هند ـ 476 بیت برای تکمیل منظومه به آن افزوده و تعداد ابیات آن را به دوازده هزار رسانده است. انتقادی که بر سرایندة فتوحالسلاطین وارد است، این است که وی در تاریخ منظوم خود، ذکری از مآخذ نکرده است. ازاینرو، بریگس[3] فتوحالسلاطین را مجموعة افسانههای غیرمهم میداند که برپایة حقیقت قرار ندارد.(Briggs, J 1958, Vol. 1: 406) ؛ درحالیکه ذهنِ عصامی گنجینهای از وقایع تاریخی است. براساس بیان خود عصامی، مآخذ تاریخی اثر او، روایتهای شفاهی است (عصامی 1938 : 614-615). به عبارت دیگر، او وقایع، قصص و سرگذشتهای عمومی را از افراد جهاندیده و مسن شنیده و پس از تحقیق و اطمینان از درستی آنها، با مشقت بسیار نقل کرده است. درستی این روایات از دیگر تواریخ معتبر آشکار میشود. تنها تفاوت این است که این کتاب در قالب نظم است. فتوحالسلاطین، تاریخ منظوم هندوستان است که حالات 350 سال را دربردارد (از 1000 تا 1349 م). عصامی از آغاز آفرینش دنیا تا حالات سلطان محمود غزنوی را بهطور مجمل بیان و دوران پس از سلطان محمود را خود آغاز کرده است. او فتوحات سلاطین مسلمان و حملات محمود غزنوی و وقایع حملة سلطان معزّالدّین غوری (نسبتاً بهتفصیل) و برخی وقایع را که مورّخان دیگر فروگذاشتهاند، پس از تصحیح و تکمیل، نقل کرده و از قطبالدّین ایبک و شمسالدّین التتمش و اولاد او و سپس غیاثالدّین بلبن و فرزندانش بسیار دلانگیز سخن بهمیان آورده است. عصامی همچنین مطالبی بر تواریخ عام دربارة سلاطین خلجی افزوده و حالات و وقایعی را دربارة آنان بیان کرده است. در ضمن، از فتوحالسلاطین چنین برمیآید که ضیاءالدّین بَرَنی (معروف به بیهقی هند) برای خوشامد سلطان فیروز و بزرگکردن خوبیهای خاندان تغلق، بسیار کوشیده است تا شخصیت علاءالدّین خلجی را مسخ کند، در حالیکه عصامی از میان تمامی فرمانروایان هندوستان، سلطان علاءالدّین خلجی را بسیار ستوده است. دربارة اهمیت تاریخی فتوحالسلاطین باید گفت که این اثر چنانکه اشاره شد، به سبک شاهنامه و تقلید از آن است و درواقع پیوستی بر شاهنامه بهشمار میآید، زیرا فردوسی در شاهنامه، از زمان آفرینش حضرت آدم(ع) تا عهد سلطان محمود غزنوی، به ذکر پادشاهان قدیمی و دورة اسلامی پرداخته و عصامی کردار و اعمال مردم ایران باستان را بهاختصار بیان کرده و از زمان سلطان محمود، وقایع و فتوحات سلاطین را سال به سال در بحر شاهنامه بهنظم درآورده است. عبدالغنی هم به این مطلب اشاره کرده است: «این اثر از نظر کمّی و جنبة تاریخ عمومی نظیر شاهنامة فردوسی است.»[4](Abdul Ghani 1941, 243) فتوحالسلاطین عصامی از نظر تاریخ شمال هند و ابتدای دورة بهمنی، تألیفی ارزشمند است (عصامی 1938 : 1). بنابراین، این کتاب نیز شاهنامة قرون وسطای هندوستان بهشمار میآید. از میان تواریخ عهد بهمنی که نوشته شده، تنها این تاریخ از دستبرد زمانه محفوظ مانده است. ازاین رو، این اثر برای مطالعة تاریخ آن عصر، بهویژه ابتدای دورة سلطنت بهمنی، مهمترین و مستندترین مأخذ میباشد. بااینکه عصامی در نقل وقایع به شیوة متداول دورهاش به مبالغه و رنگینبیانی متمایل شده، ولیکن دروغگویی را در هیچجا بهکار نبرده است. ازاین رو، بعضی او را به جهت قوّتِ بیان و اعتبار شاعریاش، علاوه بر «فردوسی دکن»، «فردوسی هند» هم خواندهاند. (آقامهدی حسن 1357 : 74) عصامی در این اثر، افزون بر بیان طرز حکومت حکمرانان، به تاریخ مذهبی و علمی و نیز روشنگری مسائلی که با زندگی عامة مردم درارتباط است، عنایت خاصی دارد. از سرزمین دهلی و علما و فضلای آنجا نیز ذکری بهمیان میآورد و جنبههای فرهنگی و اجتماعی را هم پیش چشم دارد. باتوجّه به محاسن یادشده، فتوحالسلاطین صرفنظر از برخی نارساییها، یکی از تواریخ منظوم هندوستان بهشمار میآید.
اهمیت ادبی فتوحالسلاطینعصامی را نمایندة روایات و حوادث ادبی هندوستان دانستهاند. اشعار او به شیوهای منظم و فصیح برای ما بهیادگار مانده است. در سبک بیان او، سحر و جادوگری خاصی نهفته است که هر کسی را مسحور میکند. از خواندن اشعار او، که حلاوت و کلام آهنگینی دارد، لذت خاصی به خواننده دست میدهد. در شیوة بیان وی، سلاست، پاکیزگی و برجستگی خاصی وجود دارد. الفاظش محکم، تراشخورده و شیرین است و در جای خود، حالت نمایشی، رقّتانگیزی و تأثیرگذاری نیز دارد. او از عهدة آمیختن شعر و موسیقی بهخوبی برآمده و در بههمپیوستگی وقایع، نهایت هوشیاری و چابکدستی را بهکار برده است. در ضمن طرح واقعههای اصلی، رویدادهای فرعی را نیز وارد حوادث کتاب کرده است، ولی این کار را بهاندازهای طبیعی و دقیق انجام داده است که خواننده بین اصل و فرع تفاوتی مشاهده نمیکند. زبان او در نهایت لطافت و اندیشه، در کمال روانی و کلام او در نهایت سوز و گداز بیان شده است. او ترتیب اندیشهها و تنظیم وقایع تاریخی را بهخوبی آماده کرده و ملکة تاریخنگاری او نیز خداداد است. درواقع، فتوحالسلاطین امتزاج دلکشی از تاریخ و شعر است. عصامی در این منظومه، ادب را برپایة تاریخ نهاده و اگرچه وقایع بیجانِ گذشته را با دم مسیحایی شاعری خود زندگی تازهای بخشیده، تخیّل شاعرانه را هم در آن بهکار برده است. او وقایع را در نهایت صحّت و صداقت آورده و سر سوزنی از صحت آنها نکاسته و تاریخ مستند صحیح ولی شاعرانهای ارائه داده است. ویژگیهای نمایان و برجستة ادبی فتوحالسلاطین به شرح زیر است:
1. جامعیت فتوحالسلاطین حاوی موضوعات رزم و بزم، اخلاق و حکمت، تاریخ و داستان و عشق و زندگی است. این اثر منظوم گسترده، مشتمل بر وقایع تاریخی 350 سال است؛ وقایعی که در دوران گوناگون، بسیاری از رویدادها و حالات مختلف بسیاری را بیان کرده است. با وجود این، کمال جامعیّت و بلاغت آن از شروع تا پایان با هم متناسب است و در ترتیب، بههمپیوستگی و هماهنگی بین قسمتهای مختلف آن فرقی نیست. فتوحالسلاطین شاهکاری ادبی هم بهشمار میآید؛ چرا که به زبانی تاریخ رزم و به عبارتی تاریخ بزم است. این کتاب در اصل تاریخ رزم است؛ ولی عصامی برای تنوع و پرهیز از یکنواختی، مضامین عاشقانه و احساساتی را بهعنوان چاشنی در آن بهکارگرفتهاست. او بهلحاظ رزمیبودن موضوع، مطالب خود را با زبانی محکم و استوار و باصلابت و حالتی رجزوار بیان کردهاست، ضمنآنکه به مناسبت مقتضای حال، بههنگام طرح موضوعات عاشقانه و بیان عشق و محبّت، زبان او بینهایت باریک و لطیف و اندیشه و خیال او اثربخش و گیراست. برایناساس، عصامی مضامین رزم و بزم را چنان استادانه بههم آمیخته و در طی آن، شاهکاری خلق کرده که گویی همة هنر و توان خود را بهکارگرفتهاست تا چون استادِ خود فردوسی طوسی ـ آن ناخدای شعر رزمی ـ اثری درحدّ زمان و مکان و توانمندی شاعر پدید آورد که مقبول اهل تاریخ و سخن قرار گیرد. عصامی، فردوسی را طاووس خوانده (عصامی1938 : 609) و نظامی را به بلبل تشبیه کرده و او را در سرودن مثنوی بزمی در زمرة تاجداران سخن قرار داده و از شیوة داستانپردازی و شیرینی سخن او در سرودن خمسه تأثیرپذیرفتهاست (همان). سبک فتوحالسلاطین، سبکی میان شیوة سخنپردازی فردوسی و نظامی در نظم شاهنامه و خمسه و شخصیت شاعرانة عصامی نتیجة فیضان ادبی و تأثیرگذاری مشترک این دو شاعر است و از این لحاظ او را به طوطی هم تشبیه کردهاند.
2. معیار بلند در فتوحالسلاطین عصامی، انواع سخن و متعلقات فن شاعری و ابراز اندیشهها به خوبی و در حد اعلای توان شاعر به کار رفته است. این امر موجب شده است که اثر او ارزش ادبی مهمی بهدست آورد. عصامی اندیشههای خود را منتقدانه و روشن بیان کرده است. خلاصة اندیشههایی که او در شعر خود اظهار کرده، چنین است: عشق، خمیر غزل است و تعریف روح قصیده. یکی دلنواز است و دیگری جانفزا. لیکن دل و جان من، دلدادة هر دو «مثنوی» است. به این جهت من قافیه را التزام نکردم. بهاعتباری، مثنوی از نظر مضمون و سبک، یک نوع سخن جامع است. آن شکفته و جذّاب است و از نظر قالب در وزن روان و دوان که هر نوع مضمونی را میتوان در آن بیان کرد و آن قالبی است که مردمان هر اقلیمی در شاعری بهوسیلة آن امتیاز و نامآوری حاصل کردهاند. برخی غزل را درمقابل مثنوی زیاد موردتوجّه قرار دادند؛ زیرا آن یک نوع موزون در وصف خط و خال محبوبان و پادشاهان و غیره است. (عصامی1948 : 16) اندیشههای بالا، نشاندهندة شعور ترقیخواهانة عصامی است. او مثنوی را ازنظر جامعیت و همهگیری، متلعق به کسانی میداند که خیالات خود را با آن اظهار میکنند و این چیزی است که ازنظر معیار نقد ادبی موجود، اثرگذار است. بر این اساس، او اعجاز ادبی خود را در صنف مثنوی و با سرودن فتوحالسلاطین ثابت کرده و خصوصیات مثنوی را به درجة تمام بهانجام رسانده است. از نظریات عصامی چنین برمیآید که او شعر را نتیجة خون جگر میداند و چنین اظهار میکند:
(همان : 613)
3. محاکات منظور از محاکات این است که نقشه و طرح چیزی یا حالتی درنظر گرفته و با قدرت تخیّل به آن جان داده شود؛ چراکه نقّالیِ صِرف، اهمیت زیادی ندارد. محاکات پرآبورنگ، آنهایی هستند که نتیجة تخیل باشند. عصامی، تصویرگری ماهر و زبردست است. او در شاعری، احساسات انسانی و مظاهر قدرت را بسیار زیبا پیش روی خوانندگان خود به تصویر میکشد. وی تسلسل در واقعهنگاری، جوشش و روانی و نقاشی مظاهر داخلی و خارجی و معنویت و جان و روح را به خوبی تصویرآفرینی و گویا آنها را تازه و حتّی با مدد تخیّل، شاداب و پربار کرده است. زبان و بیان او، قدرت حاکمانهای دارد؛ بنابراین جزئیات را هم از نظر دور نمیدارد. عصامی، با این ویژگیها، به مظاهر مادی و خیالی بهطور خاص ارزشی دلفریب و دلنواز داده و در آیینة تخیل خود پرورانده و سپس بیان کرده است؛ افزون بر آن، در مواقع خاص، تشبیهات زیبا و تازهای نیز آورده که از این لحاظ هم در کلام او تازگی و نادرهگویی ایجاد شده است. نمونهای از این تصویرگری عصامی را در بخشی که مربوط به تختنشینی کیقباد پس از کیخسرو است، ملاحظه کنید:
(همان : 186)
4. نوآوری در مضمون و لطف ادا برخی از ارباب فن نوآوری در شاعری را اولین اصل و طرز ادا را دومین عنصر بهشمارمیآورند. نوآوری در فتوحالسلاطین، چشمهای زاینده، شیوة بیان آن دلچسب و تصویرآفرینیاش زیبا و پسندیده است. در اینجا برای اختصار، به ذکر نمونهای بسنده میشود: عصامی پیری را با مضمونی نو چنین بیان کرده است:
(همان : 616)
5. شخصیتپردازی عصامی با الفاظ مختصر، شخصیتهای منظومة خود را در نهایت کمال تصویرکردهاست. زبان و بیان او در سرایش، پرقدرت و جاندار و حقیقی و مؤثّر است. او شخصیت اخلاقی قهرمانان را نیز بسیار خوب و با آب و تاب بیان کرده است. نتیجه اینکه عصامی هنرمند بزرگی است که با چابکی و مهارت قلم همهچیز را بهخوبی به تصویر میکشد؛ آنچنانکه گویی این کار، ملکة ذهن اوست. او از تاریخ وقایع و اشخاص، تصویری جاندار عرضه کرده است. برای نمونه، ملاحظه کنید که شخصیت جلالالدّین خلجی را چگونه زنده و گویا توصیف کرده است:
6. ساقینامه عصامی در پایان هر واقعه مهم تاریخی، به ساقی متوسل میشود و ابیاتی میآورد و سپس بخش دیگر را آغاز میکند:
(همان : 85)
7. مضامین رزم فتوحالسلاطین در اصل، تاریخ جنگ و نبرد است. عصامی، قوانین و اصول حمله، آلات حرب و غیره را مفید و روشن شرح داده است. بهطورکلی بزرگترین تواریخ آسیا از این تفصیلات میدان جنگ خالی است؛ ولی عصامی در تصویرگری میادین نبرد موفق و کامیاب است. گویی او به مسایل جنگی و تاکتیکهای آن آگاهی کامل دارد و از این نظر تاریخ او در عهد وسطی درخشان و مهم است. وی علاوه بر تفصیل ظاهری مسائل نبرد و سپاهیان، به حالات نفسانی و درونی افراد سپاه هم عنایت دارد و از عهدة تصویرگری آنها بهخوبی برآمده است. او صفبندی سپاه و معرکهآرایی را به تفصیل و در نهایت دقّت بررسی و بیان کرده و در این امر، تأثیر نظامی گنجوی بر عصامی کاملاً مشهود است.
8 . بیان احساسات بیان احساسات و تصویرگری حالات درونی، از عناصر مهم شعر بهشمار میآید؛ و شاعری درخور ارزش است که بتواند احساسات خود را به بهترین نحو ارائه کند. بر این اساس، عصامی را همپایة فردوسی و نظامی قرار دادهاند. عصامی در بیان جزئیات واقعه هم چیزی فروگذار نکرده است. او به تمامی امور احاطة کامل دارد و احساسات را مانند آیینه مجسّم و منعکس میکند. عصامی برای بیان احساسات، از گلهای رنگارنگ تشبیه و استعاره بهخوبی بهره میگیرد و هرجا که لازم بداند، گل تازهای از بازتاب اندیشه و احساس خود را میرویاند. در تصویرگری وقایع، اثرانگیزی سبک بیان و تصویرپردازی به نهایت درجه است. به نمونة زیر توجه کنید:
(همان : 163)
9. ضربالامثال در فتوحالسلاطین، اشعار بسیاری آمده که نتیجة مطالعة وسیع و تجارب دنیایی مصنّف آن است. برای نمونه، ضربالمثلهایی که در اشعار خود بهکار برده است، صلاحیت او را به درجة اعلا میرساند. از جمله:
(همان : 346-347)
(همان : 486)
(همان : 526)
(همان : 528)
10. وطندوستی عصامی به تاریخ، تمدّن و مناظر قدرت هندوستان بسیار توجّه و علاقه دارد؛ چنانکه شادابی و شکفتگی مناظر هندوستان را رشک جنّت میداند؛ و هندوستان را جایی میداند که در جایجای آن گل و شکوفه میروید. نمونه:
(همان : 605) سرزمین هند آنقدر دلفریب و جذاب است که جهانگردان وقتی به آنجا میآیند، در آنجا اقامت میکنند:
(همان : 605) که این اشعار به ابن بطوطه، جهانگرد معروف، اشاره دارد. او به هندوستان بهطور عام و دهلی بهطور خاص توجه و علاقه دارد. چنانکه در جایی، دهلی را «عروس جهان» لقب داده است:
(همان : 324)
11. اثر واژههای هندی فتوحالسلاطین در فضای فرهنگی مردمی تصنیف شده که زبانی مخلوط در میان آنان رواج داشته است. براین اساس، اثر زبان فارسی بر زبان هندی و دیگر زبانهای محلّی بسیار روشن است. در دورة تصنیف فتوحالسلاطین، الفاظ هندی هم به همراه الفاظ فارسی به کار میرفته که در زیر چند لفظ هندی به کار رفته در فتوحالسلاطین را فهرستوار میآوریم:
حاصل سخنامیرخسرو و عصامی در ادب فارسی هندوستان مایة افتخار و مباهات هستند. اگر شاهنامة فردوسی و خمسة نظامی گنجوی در شمار ادبیات عالیه است، فتوحالسلاطین عصامی نیز از نظر محاسن صوری و معنوی خود در مرتبة پایینی قرار ندارد. شیوة سخنسرایی عصامی درمقابل اسلوب پرتکلّف شعر دورة وسطی، از سلاست، روانی، متانت، استواری و سادگی برخوردار است. او لیاقت و مهارت خود را در هر دو میدان رزم و بزم نشان داده است. در بیان احساسات او تازگی و شکفتگی وجود دارد. او از عهدة توصیف هر دو جنبه بهخوبی برآمده است. تمامی محاسن موردنظر عصامی در فتوحالسلاطین موجب شده که دکن عهدِ وسطی «کوه نور ادب فارسی» نامیده شود (عبدالمنّان 1966 ـ ترجمه). عصامی در شعر فارسی مخصوصاً در صنف مثنوی، شایستة مقامی بس عالی است و فیالواقع فتوحالسلاطین بهترین نمونة مثنوی و دلکشترین آثار قدمایی ما است که به زبان فارسی در هندوستان سروده شده است. (عصامی 1983 : مقدمه) یک تأسّف ادبی است که بیشترین سرمایههای ادبی در عهد بهمنیان از بین رفته؛ لیکن همین که فتوحالسلاطین موجود است، بجاست که توان گفت: «در دکن اگر عصامی است، او بس است» (عبدالمنّان 1966 ـ ترجمه). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آقامهدی، حسن. 1357. «فردوسی هند». ترجمة حکیمالدین قریشی، ایندوایرانیکا، ج 1، ش 4؛ به نقل از ماهنامة دلها و اندیشهها، تهران: انتشارات رادیو تلویزیون ملی ایران، ش 3، تیرماه. حکمت، علیاصغر. 1337. سرزمین هند. تهران: دانشگاه تهران. رادفر، ابوالقاسم. 1381. «غارهای اجانتا». یادنامة استاد کریم پیرنیا، بهکوشش اکبر قلمسیاه، یزد: دانشگاه یزد و بنیاد مرحوم پیرنیا (ص 699-708). عبدالمنّان، محمد. 1966. زبان و ادبیات فارسی در دورة بهمنیان. حیدرآباد دکن: دانشگاه عثمانیه (پایاننامة دورة دکتری به زبان اردو). عصامی، عبدالملک. 1938. فتوحالسلاطین. مرتّبه(تصحیحِ) آقامهدی حسن، آگره. ـــــــــــــــــ . 1948. فتوحالسلاطین. مرتّبه(تصحیحِ) سیدهاشم یوشع. مدراس: دانشگاه مدراس. Abdul Ghani. 1941. Pre-Mughul Persian Literature in Hindustan. Allahabad. Briggs, J. 1958. Rise of Muhammadan Power in India (Translation of Tarikh-e-Ferishtah). Calcutta:Sushil Gupta.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,155 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 609 |