تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,325 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,940 |
مَجاز در دلائل الإعجاز | ||
مطالعات تاریخی قرآن و حدیث | ||
مقاله 8، دوره 19، شماره 54، اسفند 1392، صفحه 133-145 اصل مقاله (214.03 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
مهدی محمدی نژاد* | ||
چکیده | ||
مجاز اگر چه به صورت فطری در ادبیات عرب پیشینه دیرینی دارد اما ظاهرا به صورت علمی بعد از قرن سوم در کتابهای علمای لغت و ادب ظاهر شد و با گذشت زمان شاخ و برگهای زیادی پیدا کرد. از جمله کسانی که باعث تدوین بلاغی این لفظ شد و به صورت ریشهای آن را بررسی کرد عبد القاهر جرجانی بود. به طور کلی عبد القاهر را میتوان نقطه عطفی در تاریخ بلاغت عربی و خصوصا مسائل معانی و بیان دانست در این مقاله به بررسی نظریات عبد القاهر در باره مجاز پرداخته شده و معنی مجاز و شمول آن و مجاز اسنادی و مباحث دیگر در ارتباط با مجاز با تکیه بر کتاب مشهور دلائل الإعجاز عرضه گردیده است. | ||
کلیدواژهها | ||
مجاز؛ دلائل الاعجاز؛ عبدالقاهر جرجانی | ||
اصل مقاله | ||
درآمدأبو بکر عبد القاهر بن عبد الرحمن بن محمد جرجانی (د 471ق) واضع أصول بلاغت و از علمای لغت است. وی أهل جرجان (بین طبرستان وخراسان) بوده و دارای قریحه رقیق شعری بوده است. از جمله کتابهایش اسرار البلاغة و دلائل الإعجاز و الجمل و التتمة در نحو، و المغنی فی شرح الإیضاح، در سی جزء، و مختصر آن به نام المقتصد، و إعجاز القرآن و العمدة فی تصریف الأفعال و العوامل المئة است (زرکلی، 4/ 48). طرح مسئلهچنانچه ابن تیمیه (د 728ق) معتقد است، مفهوم مَجاز در سدۀ چهارم هجری مشهور شد و ریشه آن را میتوان در سده سوم یافت (ابن تیمیه، 73). همچنین بنا بر نظر ابن تیمیه مجاز نه در کلمات تابعین و نه در کلمات صحابه و نه اصحاب لغت و نحو و دیگران نیامده است، و ظاهرا اولین کسی که این کلمه را به کار برد و در باره آن کتاب نوشت ابوعبیده معمر بن المثنی (د 210ق) بود که کتاب مجاز القرآن را نوشت اما منظور وی از مجاز آنچه که در مقابل حقیقت است نبود؛ بلکه وی مجاز را به معنای آنچه که از معنای آیه با آن تعبیر میشود میدانست (ابن تیمیه، 74). اما آنچه که مسلم است این است که اسلوب و مفهوم و کاربرد مجاز در کلام عرب سابقه بیشتری دارد چنانکه فراء آن را «اجازه» نامیده، و هنگام سخن از آیۀ «فسنیسره للعسری» (لیل/ 10)، و «وبشر الذین کفروا بعذاب ألیم» (توبه/ 3)، لفظ إجازه را به کار برده است و میگوید که لفظ «یسر» برای «عسریٰ» و بشارت برای عذاب در این دو آیه از باب «اجازه» است (ابوعبیده، 3/ 270ـ271). بحث از مجاز به مرور در ادبیات عربی شاخ و برگهای زیادی یافت که عبد القاهر جرجانی (د 471ق) حقیقتا یکی از ارکان توسعه این فن بلاغی بوده است. ایشان در دو کتاب اسرار البلاغة و دلائل الإعجاز به مفهوم مجاز پرداخته است اما ما از جهت اینکه محدود کردن یک موضوع علمی بیشتر باعث وضوح آن میشود به نظریات وی فقط در کتاب دلائل الإعجاز پرداختهایم ضمن این که یک مقاله محدود مجال پرداختن به دو کتاب را ندارد. وی در دلائل الإعجاز بیش از چهل بار لفظ مجاز را آورده است که ما با بررسی آن موارد سعی میکنیم که نظریه ایشان را استخراج کنیم. 1. کلیات و مقدماتالف) تعریف و پیشینۀ مجازمجاز به معنای عبور است (ابن منظور، 5/ 326) و لفظ مجاز بر وزن مفعل به معنای محل عبور و اگر مصدر میمی فرض شود به معنای عبور کردن است. بحث در باره مجاز چنانکه گذشت فراتر از قرن سوم نمیرود و از جمله بزرگان ادب عربی که به این موضوع پرداخته جاحظ معتزلی (د 255ق) است. ایشان در بارۀ عبارت شریفه أکالون للسحت ـ یعنی بسیار خورندۀ مال حرامند (مائده/ 42) ـ که در باره برخی از یهود آمده که حرام خوار بودند میگوید: «وقد یقال لهم ذلک وإن شربوا بتلک الأموال الأنبذة، ولبسوا الحلل، ورکبوا الدوابّ، ولم ینفقوا منها درهما واحدا فی سبیل الأکل»؛ یعنی این عبارت چه بسا به آنان گفته شود حال آنکه آنان با اوال حرام شراب نوشیده و یا لباسهایی تهیه کرده و یا مرکبهایی تهیه کرده باشند و هیچ چیز از آن اموال را برای خوردن غذایی صرف نکرده باشند (جاحظ، 5/ 13). با توجه به معنای لغوی مجاز و برداشتی که جاحظ و سپس علمای بلاغت عربی از مجاز داشته اند میتوان دریافت که مجاز به معنای گذر از لفظ در معنای حقیقی و رسیدن به معنای دیگر باشد چنانکه در آیه شریفه از خوردن مال حرام گذر نموده و مراد تصرف در مال است. مجاز از این منظر بسیاری از صنایع بلاغی اعم از معانی و بیان را در بر میگیرد از جمله تبدیل انشاء به خبر در معنی و استعاره با انواع گوناگونش و کنایه وتمثیل و توریه و غیره. به همین خاطر برخی از بزرگان ادب عربی جایگاهی بزرگ برای مجاز قائل شده اند مثلا ابن رشیق قیروانی (د 456ق) میگوید: عرب بسیار از مجاز استفاده میکند و آن را جزء مفاخر کلامش میداند چراکه آن نشانگر فصاحت و راس بلاغت است و به واسطه آن است که زبان عربی از دیگر زبانها ممتاز میگردد (ابن رشیق، 1/ 265). مجاز چنانکه بررسی کتابهای بلاغت عربی تا عصر عبد القاهر روشن میکند (مطلوب، 3/ 198) مجاز پیش از عبدالقاهر معنای دقیقی نیافته بود و این عبد القاهر بود که با دقت و تیزبینی تمام معنای مجاز را روشن نمود و تقسیماتی را نیز اعم از لغوی و عقلی برای آن قائل شد (عبدالقاهر، اسرار، 344، 376). البته برخی نیز همچون ابو عبیده معنای مجاز را تفسیر آیات قرآن و شاید گذر از لفظ و رسیدن به مفهوم آیه دانسته اند (ابن تیمیه، 84). ب) تعریف عبدالقاهر از مجازعبدالقاهر در بارۀ مجاز همان تعریف معروف را ذکر کرده، و گفته است «کلَّ لفظٍ نُقِلَ عن موضوُعهِ فهو مَجاز»؛ یعنی هر لفظی که از معنای وضع شده خود به معنای دیگری منتقل شود مجاز است (عبدالقاهر، دلائل الاعجاز، 1/ 66). عبدالقاهر سپس از دو مورد از موارد مجاز که به نوعی انتقال از معنای وضع شده به معنای دیگر است را ذکر کرده و آن دو مورد عبارت است از: استعاره و تمثیل. عبدالقاهر در جایی از کتابش در باب اهمیت مجاز میگوید همیشه مجاز از حقیقت بلیغ تر است (همان، 1/ 70). پ) انسجام لفظ و معنی در سایه مجازعبد القاهر در بخشی از دلائل الإعجاز به هنگام سخن از لزوم انسجام بین لفظ و معنی و اهمیت تبعیت لفظ از معنی و میگوید: علیک أن تُوفِّقَ بین مَعانی تلکَ الأَلفاظِ المسجَّعة وبین مَعانی الفُصول التی جُعلتْ أردافاً لها، فلم تَسْتطعْ ذَلک إلاَّ بعد أن عَدلْتَ عن أسلوبٍ إلی أسلوبٍ، أوْ دخلْتَ فی ضرْبٍ منَ المجازِ، أو أخذْتَ فی نوعٍ منَ الاتِّساع، وبعد أن تَلطَّفْتَ علی الجملةِ ضَرباً منَ التلطُّف؛ یعنی باید بین معانی الفاظی که سجع دارد و معانی فصولی که ردیف آنها قرار دادی انسجام قرار دهی و این امر حاصل نمیشود جز اینکه از اسلولبی به اسلوب دیگر روی آوری و یا وارد نوعی از مجاز شوی و یا اینکه نوعی از توسع را شیوه خود سازی (عبدالقاهر، دلائل الإعجاز، 1/ 62) این نظریه که عبد القاهر ذکر کرده است، دو نکته را میرساند: اولا، مجاز فن گذر از الفاظ برای رسیدن به معناست و اگر امر دائر بر مدار گذر از لفظ یا معنی شود، این لفظ است که مورد گذر قرار میگیرد و این معناست که باید اول انتخاب شود و سپس الفاظ از آن تبعیت کند. ثانیا، توسع که عبد القاهر از آن نام برده قبلا در کلام سیبویه (د 180ق) هم به معنای مجاز به کار رفته چنانکه در بارۀ به کاربردن عبارت اجتمعت الیمامة به جای اجتمع أهل الیمامة میگوید ترک لفظ در اینجا از باب توسع در کلام است (سیبویه، 1/ 53). عبدالقاهر در جاهای دیگری نیز لفظ مجاز را همراه با اتساع به کار برده، مثلا گفته: «إِعلم أنَّ طریقَ المجازِ والاتِّساع ...» (دلائل الاعجاز، 1/ 293). همچنین، در جای دیگری نیز به این معنی اشاره کرده، میگوید: «المستعار بالحقیقةِ یکونُ معنی اللفظِ، واللفظُ تِبْعٌ، مِنْ حیثُ إنَّا لا نَقول: رأیتُ أَسداً، ونحنُ نَعْنی رَجُلاً، إلاَّ علی أنَّا ندَّعی أَنَّا رأینا أَسداً بالحقیقة»؛ یعنی مستعار در حقیقت معنای لفظ است و لفظ تابع معناست چونکه وقتی ما میگوییم شیری را دیدم منظور این نیست که مردی را دیدم بلکه ما ادعا میکنیم که شیری حقیقی را دیدیم (دلائل، 1/ 460). ت) از بین بردن شبههای در مجازعنوان فوق را عبد القاهر در دلائل الاعجاز آورده و ذیل آن این توضیح را داده است: «وهکذا الحُکْم فی الاستعارة، هی، وإنْ کانت فی ظاهرِ المعاملة من صفةِ اللفظِ، وکنَّا نقول: هذه لفظة مستعارة و قد استُعِیرَ له اسمُ الأسد فإنَّ مآلَ الأمرِ إلی أنَّ القصدَ بها إلی المعنی»؛ یعنی استعاره اگر چه در ظاهر صفت لفظ است و ما میگوییم این لفظ مستعار است و یا میگوییم مثلا لفظ اسد استعاره گرفته شده است ولیکن در نهایت این معنی است که در نهایت امور به آن ختم میشود (دلائل، 1/ 363). 2. مجاز حکمی یا اسنادیالف) اتساع کنایه، مجاز و استعارهچنانکه گذشت لفظ اتساع را قبل از عبد القاهر در کلام جاحظ هم میبینیم و ظاهرا عبد القاهر از الهام از پیشینیان عنوانی را مخصوص کنایه و مجاز و استعاره آورده و سپس گفته است «فصلی در باب آنچه که لفظ اطلاق شود و سپس غیر ظاهر آن اراده شود» (دلائل، 1/ 66). عبدالقاهر در توضیح عناوین فوق میگوید: «إِعْلَم أنَّ لهذا الضرْبِ اتساعَا وتفنُّناً لا إلی غایةٍ، إلاَّ أنَّه علی اتِّساعه یدورُ فی الأمر الأعم علی شیئین: الکنایة والمجاز»؛ یعنی بدان که این نوع از کلام دارای وسعت و تفننی است که نهایت ندارد و غالبا بر دو چیز متکی است: کنایه و مجاز (دلائل، 1/ 66). ب) تعریف مجاز حکمیعبدالقاهر بابی را باز کرده به نام مجاز حکمی و گفته است که آن فنی است که قبلا آن را ذکر نکرده ام و گنجی است از گنجهای بلاغت عربی (دلائل الاعجاز، 1/ 293). عبدالقاهر در ادامه پس از تعریف مجاز لفظی میگوید: «فاعلمْ أنَّ فی الکلامِ مجازاً علی غیرِ هذا السبیلِ، وهو أن یکونَ التجوُّزُ فی حُکْم یجْری علی الکلمة فقط، وتکونَ الکلمةُ متروکةً علی ظاهرِها، ویکونُ معناها مقصوداً فی نفسهِ ومُراداً مِنْ غَیر توریةٍ ولا تعریض»؛ یعنی نوعی مجاز نیز هست که مانند مورد سابق نیست و آن عبارت است از حکمی که بر روی یک کلمه جاری میشود و معنای کلمه به ظاهر آن واگذار شده و معنای آن نیز فی نفسه و بدون توریه و تعریض مورد نظر است (دلائل الاعجاز، 1/ 293). عبدالقاهر سپس برای این مورد از مجاز مثالهایی میزند از جمله آیه شریفه فما ربحت تجارتهم: تجارتشان سود نکرد (بقره/ 16) که در این آیه شریفه سود به تجارت اسناد داده شده و با ینکه کلمات در معنای خود به کار برده شده ولی اسناد در آن حقیقی نیست. در جای دیگری از کتاب هنگامی که از مجاز حکمی سخن میگوید اشاره میکند به همین آیه شریفه و میگوید: «واعلمْ أنه لیس بواجبٍ فی هذا أن یکونَ للفعل فاعلٌ فی التقدیر إذا أنتَ نَقَلْتَ الفعلَ إلیه عدْتَ به إلی الحقیقة، مثلَ أنَّکَ تقول فی: رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ» (بقره/ 16). وی در توضیح «ربحوا فی تجارتهم» گوید که در اینجا نیازی نیست که فاعلی در تقدیر باشد تا در نتیجه جمله معنای حقیقی پیدا کند بلکه در اصل معنا مجازی است و سود به تجارت اسناد داده شده است (دلائل الاعجاز، 1/ 296). از نظر عبدالقاهر مجاز حکمی به راحتی صورت نمیگیرد و اینطور نیست که هر کس هر وقت که خواست این مجاز را به کارد ببرد بلکه این مجاز هم مانند دیگر مجازها نیاز به زمینه چینی و آمادگی و یا به عبارت دیگر چینش و نظم خاص دارد تا معنی در هنگام مجاز دچار غموض نشود وی در این باره میگوید: «فهذه التهیئةُ وهذا الاستعدادُ فی هذا المجاز الحُکْمی، نظیرُ أنک تَراک فی الاستعارةِ التی هی مجازٌ فی نفسِ الکلمةِ وأنتَ تحتاجُ فی الأمر الأکثرِ إلی أنْ تُمهِّد لها وتُقدِّم أو تؤخِّر ما یعْلَمُ به أَنکَ مستعیرٌ ومُشبِّهٌ، ویفتَحُ طریقُ المجاز إلی الکلمة»؛ یعنی این زمینه چینی و آمادگی که در مجاز حکمی است نظیر همان مجازی ایست که در کلمه است و تو نیاز داری که زمینه چینی کنی و تقدیم و تأخیر به کار بری تا راه برایت باز شود وفهمیده شود که داری استعاره به کار میبری (دلائل الاعجاز، 1/ 298). پ) آنچه که راه مجاز در آن حکم استعبد القاهر بابی را باز کرده و عنوان فوق را به آن داده است (دلائل الاعجاز، 1/ 300). سپس برای توضیح آن بیت شعری از خنساء را ذکر میکند: تَرْتَعُ ما رتعَتْ، حَتّی إذا ادَّکَرَتْ فإنَّما هی إقْبالٌ وإِدبار یعنی آن گاو که گوساله اش را از دست داده تا زمانیکه غافل است و به یاد مصیبت نیست میچرد و میخورد اما تا به یاد مصیبتش میافتد بی تاب شده و جلو و عقب میرود. شاهد مثال عبدالقاهر عبارت هی إقبال و إدبار است که به جای اینکه گفته شود هی ذات إقبال و إدبار ویا گفته شود هی مقبلة و مدبرة از مصدر استفاده شده است. عبدالقاهر بعد از ذکر شعر خنساء میگوید: «وذاک أنها لم تُرِدْ بالإِقبال والإِدبارِ غیرَ معناهُما، فتکونَ قد تجوَّزت فی نفسِ الکلمةِ، وإنما تجوَّزَتْ فی أَنْ جعلَتْها لکثرةِ ما تُقبِلُ وتُدْبِرُ، ولِغَلَبة ذاکَ علیها واتصاله منها، وإنه لم یکن لها حال غیرها، کأنها قد تجسمت من الإقبال»؛ یعنی خنساء در این دو لفظ غیر از معنای اصلی آنها را منظور نداشته است تا بتوان گفت مجاز در درون کلمه صورت گرفته بلکه مجاز این دو لفظ این است که کثرت اقبال و ادبار و غلبه این دو حالت و اتصال آن دو به بقره به طوری است که نمیتواند از آن حالتها خارج شود و گویی که بقره از اقبال و ادبار مجسم شده است (دلائل الاعجاز، 1/ 300). نکتۀ جالب توجه این است که سیبویه (د 180ق) نیز همین عبارت از خنساء را آورده، و گفته است علت این عبارت در شعر خنساء از باب توسع در کلام است، وی بعد از ذکر شعر خنساء میگوید: «فجعلها الإِقبالَ والإِدبارَ، فجاز علی سعة الکلام، کقولک: نهارُک صائمٌ ولیلک قائمٌ»؛ یعنی این که بقره را إقبال و إدبار قرار داده بنا بر وسعت در کلام جایز است چنانکه میگویی «نهارک صائم و لیلک قائم» (سیبویه، 1/ 337). ما چنان که قبلا اشاره کردیم این اصطلاح در نظر سیبویه همان مجاز است. 3. دیگر احکام مجازالف) مجاز با حذف یکی نیستعبدالقاهر در جایی از کتاب، عقیده برخی را فاسد میداند که در نوعی از مجاز به صورت مطلق حکم کرده و کلماتی را محذوف میدانند و مجاز را تبدیل به یک عبارت سادهای که مضاف حذف شده و مضاف الیه را به جای آن نشانده میدانند. مثلا عبدالقاهر عبارت شریفه واسأل القریة: از قریه بپرس (یوسف/ 82) را مثال زده و گفته است: «واعلمْ أنْ لیس بالوجهِ أنْ یعَدَّ هذا علی الإِطلاق مَعدَّ ما حُذِفَ منه المضافُ وأقیمَ المضافُ إلیه مُقامه: بدان که این درست نیست که این مورد را به صورت مطلق از باب حذفی بدانی که مضاف آن حذف شده و مضاف إلیه به جای آن آمده است» (دلائل، 1/ 301). ب) ممنوعیت اعتبار ظاهر در مجازعبد القاهر یکی از شروط مفسر را دانایی به مجاز و عدم اعتنا به ظاهر هنگام مجاز است. ایشان در این زمینه میگویند: «ومن عادةِ قومٍ ممَّن یتعاطی التفسیرَ بغیر علمٍ، أن یتوهَّموا أبداً فی الألفاظ الموضوعةِ علی المجاز والتمثیلِ، أنها علی ظواهرِها، فُیفسدوا المعنی بذلک، ویبطلوا الغرضَ، ویمنعوا أنفسَهم والسامعَ منهم العلمَ بموضع البلاغة، ومکان الشرف»؛ یعنی از جملۀ عادات کسانی که بدون علم سراغ تفسیر قرآن میآیند این است که توهم میکنند که الفاظ وضع شده در مجاز و تمثیل باید بنا بر ظاهرشان معنی شود حال آنکه آنان با این کار معنی را فاسد کرده و هدف را باطل میکنند و خود و شنوندگانشان را از علم به موضوع بلاغت و جایگاه شرافت منع میکنند (دلائل، 1/ 305). پ) مجاز از مقتضیات نظم استعبدالقاهر معتقد است که مجاز از مقتضیات نظم است که از آن ناشی شده و قوام آن نیز به آن است. وی در این باره میگوید: «وذلک لأنَّ هذه المعانی التی هی الاستعارة، والکنایة والتمثیل، وسائرُ ضُروبِ المجاز مِن بَعْدِها من مُقْتَضیاتِ النظم، وعنه یحدث وبه یکونُ»؛ یعنی این معانی استعاره و کنایه و تمثیل و انواع دیگر مجاز از مقتضیات نظم است که از آن ناشی شده و به آن متکی است (دلائل، 1/ 393). عبدالقاهر در توجیه سخن خود میگوید: «لأنه لا یتصوَّر أن یدخُلَ شیءٌ منها فی الکَلِم وهی أفرادٌ لم یتَوخَّ فیما بینَها حکْمٌ من أحکام النحو؛ فلا یتَصَّورُ أن یکونَ ههنا فعلٌ أو اسمٌ قد دَخلَتْهُ الاستعارةُ، مِن دونِ أنْ یکونَ قد أُلِّفَ مع غیره»؛ یعنی چون که نمیشود تصور کرد که مجاز در کلام وارد شود و تابع احکام نحو نباشد همچنین نمیشود گمان کرد که استعاره وارد بر اسم یا فعل شود و با غیر خود تالیف نشود (دلائل، 1/ 393). ت) استعاره نشانه لفظ فصیح استعبد القاهر در بخشی از کتاب دلائل به مطلب فوق اشاره نموده و گفته است: «لا شبْهةَ علی مَن نَظَر فی کتابٍ تُذْکَر فیه الفصاحةُ، أنَّ الاستعارةَ عنوانُ ما یجْعَلُ به اللفظُ فصیحاً، وأن المجازَ جملته، و الإیجاز مِن مُعْظم ما یوجِبُ لِلََّفظِ الفصاحةَ»؛ یعنی هر کس که با کتابی سروکار دارد که در آن نامی از فصاحت آمده شکی ندارد که استعاره عنوان و نشانه لفظ فصیح است و مجاز شامل آن است و همچنین ایجاز نیز علاوه بر مجاز و استعاره باعث فصاحت لفظ میشود (دلائل، 1/ 460). وی در بارۀ نسبت میان مجاز و استعاره نیز میگوید که سخن از مجاز همان سخن از استعاره است چونکه این دو از هم جدا نیستند و تنها فرقی که بین این دو هست این است که مجاز عامتر است به این صورت که هر استعارهای مجاز است اما هر مجازی استعاره نیست (دلائل، 1/ 462). 4. مجاز مرکباین نوع مجاز (تمثیل) در کلام عبد القاهر عبارت از این است که جملهای را به معنای دیگری از ظاهرش حمل کنند و بین معنای اصلی و معنای مجازی شباهت حاکم باشد. عبدالقاهر در مورد این نوع از مجاز میگوید: «وأمَّا التّمثیلُ الذی یکونُ مجازاً لمجیئک بهِ علی حَدِّ الاستعارة، فمِثالُه قولُک للرَّجل یتردَّدُ فی الشّیءِ بین فعله وترکه: أراک تقدم رجلًا وتؤخرأُخری فالأصْل فی هذا: أَراکَ فی تَردُّدِک کَمَنْ یقَدِّمُ رجْلاً ویؤخِّر أُخری، ثم اخْتُصِرَ الکلامُ، وجُعِل کأنه یقدِّم الرِّجْلَ ویؤخِّرها علی الحقیقة، کما کان الأصْلُ فی قولک: رأیتُ أَسَداً رأَیتُ رجلاً کالأسد، ثم جُعِل کأنه الأَسَدُ علی الحقیقة». یعنی اما تمثیلی که مجاز است و همانند استعاره آن را میآوری مثالش این است که به کسی که در کاری مردد است بگویی: تو را میبینم که یک قدم را جلو و یک قدم را عقب گذاشته ای. این جمله در اصل به معنای این است که: تو را میبینم که مانند انسان مردد گاهی پیش و گاهی عقب میآید سپس کلام مختصر شد و جوری آورده شد که گویی واقعا پایش را پس و پیش میکند همانطور که تو میگویی شیری را دیدم و منظورت این است که مردی همچون شیر را دیدم ولی لفظ را جوری آوردی که گویی او خود شیر است (دلائل، 1/ 68). گفتنی است که این مجاز بعدها نزد رجال بلاغت همچون خطیب قزوینی اسمهای دیگری از جمله مجاز مرکب یا تمثیل ویا استعاره تمثیلی نام گرفت (صعیدی، 3/ 512). نتیجهمجاز طبق نظر ابن تیمیه ساخته متأخران است و ریشه در قرآن و سنت و اقوال صحابه و تابعین ندارد. این لفظ دارای دو معنی بوده است: یکی آنچه که از معنای آیه با آن تعبیر میشود و این را اولین بار ابو عبیده در مجاز القرآن مطرح کرد و دیگری معنای بلاغی آن که استعمال لفظ در غیر معنای اصلی آن است و این را در ابتدا به الفاظ دیگری همچون اتساع در کلام به کار میبردند. عبدالقاهر به عنوان پیشرو و مؤسس بلاغت دارای دا کتاب مهم در بلاغت و صاحب نظریات ارزشمندی در مورد مسائل بلاغی و خصوصا مجاز بوده است. مجاز در دلائل الإعجاز بیش از چهل بار به کار برده شده که میتوان نظزیات ارزشمند عبد القاهر را از آنها به صورت مختصر و در موارد ذیل استخراج کرد: مجاز محدود نیست و بسیاری از فنونی را که محور آنها گذر از ظاهر است همچون کنایه و تمثیل را نیز شامل میشود؛ مجاز همیشه از حقیقت بلیغ تر است؛ در مجاز لازم است بین لفظ و معنی انسجام باشد و تکیه مجاز بر معناست و نه بر لفظ؛ کنایه و مجاز و استعاره از باب اتساع در معنا است؛ و سرآخر، مجاز حکمی که از گنجهای عربی است عبارت است از اسناد فعل به غیر فاعل حقیقی. همچنین، بر پایۀ دیدگاه وی، مجاز گاهی با بکار بردن مصدر و برای تاکید به کار میرود همچون اقبال و ادبار در شعر خنساء؛ مجاز با حذف یکی نیست؛ در مجاز جایز نیست ظاهر را معتبر دانست؛ و مجاز از مقتضیات نظم است. به همین ترتیب، از نگاه عبدالقاهر جرجانی استعاره نشانه فصاحت است؛ هر استعارهای مجاز است اما هر مجازی استعاره نیست. سرآخر، مجاز مرکب نیز، یعنی به کار بردن یک جمله در غیر معنایش با تکیه بر مشابهت بین معنای اصلی و مجازی. | ||
مراجع | ||
علاوه بر قرآن کریم؛ 1ـ ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الایمان، به کوشش محمد ناصر الدین آلبانی، عمان، المکتب الاسلامی، 1996م. 2ـ ابن رشیق، حسن، العمده، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، مکتبة الخانجی، 1325ق/ 1907م. 3ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر. 4ـ ابوعبیده معمر بن مثنی، مجاز القرآن، به کوشش فؤاد سزگین، بیروت، مؤسسة الرساله. 5ـ جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1424ق. 6ـ زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، 2002م. 7ـ سیبویه، عمرو بن عثمان، الکتاب، به کوشش عبد السلام محمد هارون، قاهره، مکتبة الخانجی، 1408ق. 8ـ صعیدی، عبدالمتعال، بغیة الإیضاح لتلخیص المفتاح، نجف، مکتبة الآداب، 1426ق. 9ـ عبدالقاهر جرجانی، اسرار البلاغه، به کوشش محمد اسکندرانی و م. مسعود، بیروت، دارالکتاب العربی، 2005م. 10ـــــــــــــــــــــ دلائل الإعجاز، به کوشش محمود محمد شاکر، قاهره، مطبعة المدنی، 1413ق. مطلوب، احمد، معجم المصطلحات البلاغیة و تطورها، بغداد، مطبعة المجمع العلمی العراقی، 1986م. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,498 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 547 |