تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,623 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,416,278 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,444,827 |
مطالعه تاثیر پیوگلیتازون بر عملکرد بافت بیضه متعاقب القاء شوک حرارتی اسکروتال در موش صحرایی | ||
آسیبشناسی درمانگاهی دامپزشکی | ||
مقاله 2، دوره 9، 1 (33) بهار، خرداد 1394، صفحه 11-22 اصل مقاله (1.06 M) | ||
نوع مقاله: مقاله علمی پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
سعید محمدحسینی1؛ مهرداد نشاطقراملکی2؛ سیداسماعیل صفوی3 | ||
1دانشآموخته دانشکده دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز، تبریز، ایران | ||
2استادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز، تبریز، ایران. | ||
3استادیار گروه علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز، تبریز، ایران. | ||
چکیده | ||
شوک حرارتی در بیضه حتی برای یک بار و به مدت کوتاه، میتواند باعث تخریب بافت بیضه و اختلال در روند اسپرماتوژنز شود. پیوگلیتازون داروی ضد التهاب و آنتیاکسیدان بوده که بهطور گسترده در بیماران دیابتی استفاده میشود. هدف اصلی این مطالعه، ارزیابی تاثیر پیوگلیتازون بر بافت بیضه متعاقب شوک حرارتی اسکروتال میباشد. بدین منظور، تعداد 54 سر موش صحرایی نر ویستار بهصورت تصادفیبه 9 گروه 6تایی تقسیم شدند. در 3 گروه اول، به عنوان شاهد، اسکروتوم حیوانات در آب 23 درجه سلسیوس قرار داده شد. در 3 گروه دیگر (تیمارهای 1) اسکروتوم به مدت 15 دقیقه در آب 43 درجه سلسیوس قرار داده شد، سپس حیوانات به مدت 15، 30 و 60 روز سرم فیزیولوژی دریافت کردند. در 3 گروه بعدی (تیمارهای 2) نیز پس از القاء شوک حرارتی اسکروتال، پیوگلیتازون به میزان mg/kg20 به مدت 15، 30 و 60 روز تزریق گردید. پس از اتمام دوره آزمایش، نمونه های بافت بیضه جهت مطالعات پاتولوژی و هیستومورفومتری اخذ گردید. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه (ANOVA) و آزمون توکی (Tukey) مورد تحلیل آماری قرار گرفت و 05/0>p معنیدار در نظر گرفته شد. در تیمارهای 1، قطر لولههای منیساز و ضخامت اپیتلیوم آن در مقایسه با شاهد کاهش معنیدار ولی ضخامت بافت بینابینی و کپسول بیضه افزایش معنیداری داشت (05/0>p). در تیمارهای 2، قطر لولههای منیساز در روزهای 15، 30 و 60 و ضخامت اپیتلیوم، در روزهای 30 و 60 افزایش معنیدار داشته و ضخامت بافت بینابینی در روزهای 15، 30 و 60 در مقایسه با تیمارهای 1، کاهش معنیداری داشت ( 05/0>p). ضخامت کپسول بیضه فقط در روز 60 کاهش معنیداری داشت (001/0>p). نتایج این مطالعه نشان داد که پیوگلیتازون از اثرات مخرب شوک حرارتی بر بافت بیضه کاسته و باعث بهبود شاخصهای هیستومورفومتری بیضه میگردد. | ||
کلیدواژهها | ||
شوک حرارتی اسکروتال؛ پیوگلیتازون؛ بیضه موش؛ صحرایی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه قرار گرفتن بیضه در معرض گرما هرچند به مدت کوتاه و حتی برای یک بار به اختلال در روند اسپرماتوژنز منجر میگردد که ترمیم و بهبودی آن میتواند 60-40 روز طول بکشد (Billig and Beumer, 1995). مکانیسم آسیب سلولی که بهدنبال استرس حرارتی در بافت بیضه اتفاق میافتد، بهصورت کامل بیان نشده است هر چند که، تحقیقات انجام شده نقش موثر اکسیژن رادیکال را در آسیب سلولهای رده اسپرماتوژنز پس از القاء شوک حرارتی نشان داده است (Ikeda et al., 1999). مطالعات اولیه نشان دادهاند که گرما باعث القاء روند مرگ سلولی در بیضه میشود بهطوری که، مرگومیر در اسپرماتوسیتهای اولیه و اسپرماتوگونیهای میتوتیک قابل مشاهده میباشد (Lue et al., 1999). در استرس حرارتی فعالیت آنزیمهای آندونوکلئاز در سلولهای زایگر، به تقسیمDNA به زنجیرههای با وزن ملکولی پایین منجر میشود که این شکسته شدن داخل نوکلئوزومی DNA به عنوان شاخص آپوپتوز در سلولهای زایای بافت بیضه بهخصوص در اسپرماتوسیتهای پاکیتن و اسپرماتیدها قابل مشاهده است (Royer et al., 2004). یکی از مکانیسمهای احتمالی تأثیر شوک حرارتی بر سلولهای بافت بیضه بهواسطه تغییر در پروتئینهایی موسوم به پروتئین استرس حرارتی (heat shock proteien; HSP) در این سلولها میباشد. در انواع گونههای سلولی، HSP در حالت طبیعی وجود دارد اما، میزان آن تحت شرایط استرس حرارتی بهطور مشخصی افزایش مییابد (Sarge and Cullen,1997; Danno et al., 2000). میزان پروتئینهای استرس حرارتی در مراحل ابتدایی آپوپتوز افزایش قابل ملاحظهای نداشته و نقش چندانی در جلوگیری از بروز آپوپتوز ندارند و تنها در مراحل بعدی که شاخص سلولهای آپوپتوتیک بالا میرود، Hspها فعالتر میشوند (Guo et al., 2001). داروهای مختلف با مکانیسمهای متفاوت جهت کاهش اثرات سوء استرس حرارتی بر سلولهای رده اسپرماتوژنز در بافت بیضه مورد استفاده قرار گرفته و در این میان استفاه از آنتیاکسیدانها جهت غلبه بر این اثرات سوء بیشتر مد نظر بوده است (kim et al., 2010). داروی پیوگلیتازون جزو طبقه تیازولیدین دیون میباشد. تیازولیدونها کلاس جدیدی از داروهای خوراکی ضد دیابت هستند که به صورت اولیه باعث کاهش مقاومت به انسولین میشوند (Smith, 2001). این داروها به صورت انتخابی و گاهاً نسبی باعث تقویت اثر انسولین بر کربوهیدراتها و متابولیسم چربی در بیماران دیابتی میشوند (Toshinari et al., 1999). این دارو با کاهش مقاومت سلولهای محیطی و همچنین کبد نسبت به انسولین قند خون را کاهش می دهد (Smith, 2001). داروی پیوگلیتازون بر سلولهای بتای پانکراس موثر است و فعالیت آنها را بهبود بخشیده، همچنین مانع از وقوع آپوپتوز این سلولها میشود (Smith, 2001). تیازولیدونها تمایل بسیار زیادی به لیگاندهای PPAR-γ دارند که عضوی از ابرخانواده گیرندههای هستهای است و بروز ژنهای دخیل در متابولیسم چربی و کربوهیدراتهای بافت هدف را کنترل میکند (Packiavathy and Rmalingam, 2010). از اثرات دیگر تیازولیدینها که مورد مطالعه واقع شده است، اثرات ضد سرطانی آنها است. گیرنده PPAR-γ که در سلولهای سرطانی کولون، پانکراس، پستان و خون وجود دارد، باعث ایجاد خاصیت ضد توموری در این داروها به ویژه پیوگلیتازون میشود (Gumieniczek et al., 2008). مطالعات متعددی نشان دادهاند که این داروها علاوه بر توانایی در مهار کارسینوژنز، التهاب و دیسلیپیدمی، دارای نقش آنتیاکسیدانی بسیار قوی هستند و در مواقعی که استرس اکسیداتیو وجود دارد، موثر واقع میشوند (Ferwana et al., 2013). مکانیسمهای زیادی در توصیف اثرات آنتیاکسیدانی تیازولیدونها مطرح شده است که مهمترین آنها تعدیل بیان تحت واحدهای NADPH اکسیداز، افزایش تولید سوپراکسید دیسموتاز و مهار مسیر سیگنالهای فاکتور هستهای بتا (NF- KB) و پروتئین کیناز فعال شده میتوژن (MAPKs) میباشد (Gumieniczek et al., 2008). با توجه به اثرات مفید داروی پیوگلیتازون بهخصوص اثرات انتی اکسیدانی آن، در مطالعه حاضر تاثیر مصرف دارو بر افزایش بقای سلولهای ژرمینال و همچنین تاثیر آن بر تخفیف التهاب و کاهش زمان بهبودی آسیب بیضه متعاقب القا شوک حرارتی در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، در زمستان سال 1393 در مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تبریز انجام شد. تعداد 54 سر موش صحرایی نر با محدوده سنی 8 هفته و با وزن تقریبی 250 گرم از مرکز تحقیقات رازی خریداری شد. تمامی موشها در شرایط غذایی و مکانی استاندارد واقع شده و تحت چرخه 12 ساعت روشنایی و 12 ساعت تاریکی و دمای حدود 2±22 درجه سلسیوس قرار گرفتند. سپس موشها به صورت تصادفی به 9 گروه 6 تایی تقسیم شدند. در گروههای اول، دوم و سوم بهعنوان شاهد اسکروتوم و اندام خلفی در بنماری با درجه حرارت 23 درجه سلسیوس به مدت 15 دقیقه قرار داده شد، سپس به ترتیب 15، 30 و 60 روز به حیوانات سالین نرمال تجویز گردید. در گروههای چهارم، پنجم و ششم بهعنوان تیمار 1، پس از القاء شوک حرارتی، سالین نرمال به صورت داخل صفاقی به ترتیب 15، 30 و 60 روز تجویز شد. در گروههای هفتم، هشتم و نهم بهعنوان تیمار 2، پس از القاء شوک حرارتی، داروی پیوگلیتازون با دوز 20 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن (Meistrich et al., 2003) و به ترتیب 15، 30 و 60 روز تجویز شد. برای ایجاد شوک حرارتی، موشها با استفاده از زایلازین به میزان 10 میلیگرم بهازای هر کیلوگرم وزن بدن و کتامین به میزان 100 میلیگرم بهازای هر کیلوگرم وزن بدن بیهوش شدند (Mazzone et al., 2007). اسکروتوم و اندام حرکتی خلفی موشها برای ایجاد شوک حرارتی به مدت 15 دقیقه در بنماری 43 درجه سلسیوس غوطهور شدند (Abshenas et al., 2011). پس از اتمام دوره، حیوانات آسانکشی شده و نمونه های بیضه جهت تهیه مقاطع بافتی به فرمالین بافر 10 درصد منتقل گردید. با استفاده از شیوههای رایج پاساژ بافتی، مقاطعی با ضخامت 5 میکرون و رنگآمیزی معمول هماتوکسیلین–ائوزین، تهیه و مورد مطالعه هیستومورفومتری قرار گرفت. برای انجام هیستومورفومتری بیضه، از عدسی چشمی مدرج ×10 میکروسکوب مدل نیکون استفاده شد. این عدسی از 10 قسمت بزرگ که هر کدام خود به ده قسمت کوچکتر تقسیم گردیده، تشکیل شده است. بهوسیله این عدسی میتوان قسمتهای مورد نظر را اندازهگیری نمود. سپس عدد حاصله در ضرائب مخصوصی که برای هر عدسی شیئی مورد استفاده متفاوت میباشد، ضرب گردیده و اندازه نهایی برحسب میکرومتر محاسبه میگردد. در مورفومتری بافت بیضه فاکتورهایی نظیر قطر لولههای منیساز، ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز، ضخامت بافت بینابینی و ضخامت کپسول همبند در سه ناحیه متفاوت به صورت تصادفی در گروههای مختلف اندازهگیری و باهم مقایسه گردید (صفوی و همکاران، 1387) تحلیل آماری دادهها: نتایج با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس یکطرفه (ANOVA) و آزمون تعقیبی توکی (Tukey) مورد بررسی قرار گرفته و p کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها اندازه قطر لولههای منیساز در گروههای شاهد در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 47/9±13/285، 63/10±27/282 و 07/11±13/290 میکرومتر بود که در مقایسه بین روزهای مختلف تفاوت معنیداری مشاهده نشد (نمودار 1، شکل 1). قطر لولههای منیساز در گروههای تیمار 1، در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 59/13±87/279، 04/12±08/160 و 44/9±19/198 میکرومتر بود. در مقایسه روز 30 با روز 15 کاهش معنیداری (001/0>p) در قطر لولههای منیساز دیده شد و در مقایسه روز 60 با روز 30 افزایش معنیداری (05/0>p) مشاهده شد (نمودار 1، شکلهای 2 و 4). قطر لولههای منیساز در گروههای تیمار 2، در روزهای 15، 30 و 60 پس از مصرف دارو به ترتیب برابر 04/9±71/297، 89/10±69/228 و 38/13±30/261 میکرومتر بود. در مقایسه روز 30 با روز 15 کاهش معنیداری (001/0>p) در قطر لولههای منیساز دیده شد و در مقایسه روز 60 با روز 30، افزایش معنیداری (05/0>p) مشاهده گردید (نمودار 1، شکلهای 3 و 5). در مقایسه بین گروهی نیز در روز 15 پس از القاء شوک حرارتی، تفاوت معنیداری بین گروههای مورد مطالعه وجود نداشت. در روزهای 30 و 60 پس از القاء شوک حرارتی، افزایش معنیداری (001/0>p) در قطر لولههای منیساز در گروههای تیمار 2 در مقایسه با گروههای تیمار 1 وجود داشت و در مقایسه بین گروههای تیمار 2 با شاهد نیز افزایش معنیداری (001/0>p) در قطر لولههای منیساز مشاهده شد (نمودار 1). ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز در گروههای شاهد در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 97/1±35/94، 65/1±84/93 و 12/2±88/95 میکرومتر بود که در مقایسه بین روزهای مختلف تفاوت معنیداری مشاهده نشد (نمودار 2). ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز در گروههای تیمار 1، در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 28/3±21/87، 04/5±65/73 و 41/2±07/93 میکرومتر بود. در مقایسه روز 30 با روز 15 کاهش معنیداری (05/0>p) در ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز دیده شد و در مقایسه روز 60 با روز 30، افزایش معنیداری ( 01/0>p ) مشاهده گردید (نمودار 2). ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز در گروههای تیمار 2، در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 26/2±99/82، 71/2±41/24 و 29/5±76/51 میکرومتر بود. در مقایسه روز 30 با روز 15 کاهش معنیداری (001/0>p) در ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز دیده شد و در مقایسه روز 60 با روز 30، افزایش معنیداری ( 01/0>p) مشاهده گردید (نمودار 2). در مقایسه بین گروهی نیز در روز 15 پس از القاء شوک حرارتی، تفاوت معنیداری بین گروههای تیمار 1 و تیمار 2 وجود نداشت. همچنین، تفاوت معنیداری بین گروه تیمار 2 با گروه شاهد برآورد نگردید، ولی ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز در گروه تیمار 1 در مقایسه با گروه شاهد کاهش معنیداری (01/0>p) را نشان داد. در روزهای 30 و 60 پس از القاء شوک حرارتی، افزایش معنیداری (001/0>p) در ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز در گروههای تیمار 2 در مقایسه با گروههای تیمار 1 وجود داشت. در مقایسه بین گروههای تیمار 2 با گروههای شاهد نیز افزایش معنیداری (001/0>p) در ضخامت اپیتلیوم لولههای منیساز مشاهده شد (نمودار 2). ضخامت بافت بینابینی در گروههای شاهد در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 65/1±79/14، 06/1±26/13 و 09/1±77/13 میکرومتر بود که در مقایسه بین روزهای مختلف تفاوت معنیداری مشاهده نشد (نمودار 3). ضخامت بافت بینابینی در گروههای تیمار 1، در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 19/1±91/20، 91/1±23/37 و 58/1±72/36 میکرومتر بود. در مقایسه روزهای 30 و 60 با روز 15 افزایش معنیداری (01/0>p) در ضخامت بافت بینابینی دیده شد ولی در مقایسه روز 60 با روز 30، تفاوت معنیداری دیده نشد (نمودار 3). ضخامت بافت بینابینی در گروههای تیمار 2، در روزهای 15، 30 و 60 پس از مصرف دارو به ترتیب برابر 42/1±30/15، 63/1±14/20 و 65/1±44/22 میکرومتر بود. در مقایسه روز 30 با روز 15 افزایش معنیداری (05/0>p) در ضخامت بافت بینابینی دیده شد، ولی در مقایسه روز 60 با روز 30، تفاوت معنیداری مشاهده نشد (نمودار 3). در مقایسه بین گروهی نیز در روز 15 پس از القاء شوک حرارتی، کاهش معنیداری (01/0>p) در ضخامت بافت بینابینی در گروههای تیمار 2 در مقایسه با تیمار 1 وجود داشت. تفاوت معنیداری بین گروههای تیمار 2 با گروه شاهد مشاهده نشد، ولی ضخامت بافت بینابینی در گروههای تیمار 1 در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنیداری (01/0>p) را نشان داد. در روزهای 30 و 60 پس از القاء شوک حرارتی، کاهش معنیداری (001/0>p) در ضخامت بافت بینابینی در گروههای تیمار 2 در مقایسه با گروههای تیمار 1 وجود داشت. در مقایسه بین گروههای تیمار 2 با گروههای شاهد نیز تفاوت معنیدار (001/0>p) مشاهده شد. همچنین، در مقایسه گروههای تیمار 1 با گروههای شاهد در روزهای 30 و 60، افزایش معنیداری (05/0>p) در ضخامت بافت بینابینی دیده شد (نمودار 3). ضخامت کپسول بیضه در گروههای شاهد در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 30/1±29/40، 27/1±52/39 و 34/1± 54/40 میکرومتر بود که در مقایسه بین روزهای مختلف تفاوت معنیداری مشاهده نشد (نمودار 4). ضخامت کپسول بیضه در گروههای تیمار 1، در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 46/1±39/40، 08/4±73/62 و 64/2±55/66 میکرومتر بود. در مقایسه روزهای 30 و 60 با روز 15 افزایش معنیداری (01/0>p) در ضخامت کپسول دیده شد ولی در مقایسه روز 60 با روز 30، تفاوت معنیداری دیده نشد (نمودار 4). ضخامت کپسول بیضه در گروههای تیمار 2 در روزهای 15، 30 و 60 به ترتیب برابر 57/1±80/40، 92/2±22/62 و 26/2±70/48 میکرومتر بود. در مقایسه روز 30 با روز 15 افزایش معنیداری (01/0>p) در ضخامت کپسول بیضه دیده شد، ولی در مقایسه روز 60 با روز 30، کاهش معنیداری (01/0>p) در ضخامت کپسول بیضه مشاهده شد (نمودار 4). در مقایسه بین گروهی نیز در روزهای 15 پس از القاء شوک حرارتی، تفاوت معنیداری بین گروههای تیمار 1 و تیمار 2 وجود نداشت. همچنین، تفاوت معنیداری بین گروههای تیمار 2 و تیمار 1 با گروه شاهد برآورد نشد. در روز 30 پس از القاء شوک حرارتی، تفاوت معنیداری در ضخامت کپسول بیضه در گروههای تیمار 2 در مقایسه با تیمار 1 وجود نداشت. در مقایسه بین گروههای تیمار 1 و تیمار 2 با گروه شاهد افزایش معنیداری (05/0>p) مشاهده شد. در مقایسه گروههای تیمار 2 با تیمار 1 در روز 60 پس از القاء شوک حرارتی، کاهش معنیداری (01/0>p) در ضخامت کپسول بیضه مشاهده شد. در مقایسه گروههای تیمار 2 و تیمار 1 با شاهد نیز افزایش معنیداری (05/0>p) در ضخامت کپسول بیضه دیده شد (نمودار 4).
شکل 1- مقطع بافت بیضه در گروه شاهد. قطر لولههای منیساز، ضخامت اپیتلیوم لولهها و مقدار بافت همبند بینابینی طبیعی است (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×100).
شکل 2- مقطع بافت بیضه از گروه تیمار 1 در روز 30 پس از شوک حرارتی. کاهش محسوسی در ضخامت اپیتلیوم تعدادی از لولههای منیساز مشاهده میشود. همچنین افزایش بافت همبند بینابینی نیز قابل ملاحظه است (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×100).
شکل 3 - مقطع بافت بیضه از گروه تیمار 2 در روز 30 پس از شوک حرارتی. ترمیم و افزایش ضخامت بافت اپیتلیوم لولههای منیساز مشخص بوده و کاهش بافت بینابینی و افزایش قطر لولهها نیز دیده میشود (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×100).
شکل 4- مقطع بافت بیضه از گروه تیمار 1 در روز 60 پس از شوک حرارتی. ترمیم جزعی در بافت اپیتلیوم لولههای منیساز و افزایش قطر لولهها در مقایسه با روز 30 دیده میشود (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×100).
شکل 5 – مقطع بافت بیضه از گروه تیمار 2 در روز 60 پس از شوک حرارتی. افزایش قطر لولههای منیساز و ضخامت اپیتلیوم لولهها و همچنین کاهش بافت بینابینی محسوس است (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×100).
نمودار 1- میانگین قطر لولههای منیساز (میکرومتر)
نمودار 2- میانگین ضخامت اپیتلیوم لولههای منی ساز (میکرومتر)
نمودار 3- میانگین ضخامت بافت بینابینی (میکرومتر)
نمودار 4- میانگین ضخامت کپسول بیضه (میکرومتر)
بحث و نتیجهگیری گزارشات قبلی نشام میدهد که القاء شوک حرارتی هرچند به مدت کوتاه، باعث تغییرات پاتولوژیک در بافت بیضه شده و موجب اختلال در روند اسپرماتوژنز میگردد (Meistrich et al., 2003). در مطالعه حاضر مشخص گردید پس از ایجاد شوک حرارتی به مدت 15 دقیقه و با دمای 43 درجه سلسیوس، تغییرات مشخصی در فاکتورهای هیستومورفومتری بیضه ایجاد میشود. در مطالعه انجام شده توسط عمواوغلی تبریزی و خاکپور در سال 1393 مشخص گردید که ایجاد شوک حرارتی در بیضه موش باعث کاهش معنیدار قطر لولههای منیساز و کاهش درصد اسپرماتوژنز در مقایسه با گروه شاهد گردید (عمواوغلی تبریزی و خاکپور، 1393). نشان داده شده است که بهدنبال افزایش دما در بیضه، اسپرماتوسیتهای مرحله پاکیتن و اسپرماتیدهای اولیه سریعاً واکنش نشان داده و آسیب میبیند (Setchell et al., 2001). مطالعات صورت گرفته در سالهای اخیر، وقوع مرگ برنامهریزی شده سلول یا آپوپتوز در سلولهای زایای بافت بیضه پس از قرار گرفتن در درجه حرارت بالا در محوطه بطنی را مشخص کرده است (Shikone and Biling, 1994). در استرس حرارتی، فعالیت آنزیمهای آندونوکلئاز منجر به تقسیم DNA در سلولهای زایگر، به زنجیرههای با وزن ملکولی پایین میشود که این شکسته شدن داخل نوکلئوزومی DNA بهعنوان شاخص آپوپتوز در سلولهای زایای بافت بیضه به خصوص در اسپرماتوسیتهای پاکیتن و اسپرماتیدها قابل مشاهده است (Billig and Beumer, 1995 ; Royer et al., 2004). یکی از مکانیسمهای احتمالی تأثیر شوک حرارتی بر سلولهای بافت بیضه تغییر در پروتئینهایی موسوم به پروتئین استرس حرارتی (heat shock proteien) در این سلولها میباشد. در انواع گونههای سلولی hspدر شرایط طبیعی وجود دارد اما میزان آن تحت شرایط استرس حرارتی به طور مشخصی افزایش مییابد (Sarge and Cullen, 1997; Danno et al., 2000). پروتئینهای استرس حرارتی از دناتوره شدن پروتئینها و تجمع آن در سلولهایی که در معرض تغییراتی همچون درجه حرارت بالا، واسطههای التهابی یا عفونت قرار میگیرند، جلوگیری میکند (Sarge and Cullen, 1997). با افزایش حرارت در بافت بیضه به دنبال کریپتورکیدیسم میزان پراکسیداسیون چربی در سلولهای زایا افزایش مییابد و علاوه بر آن فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان نیز دچار اختلال میشود (Ikeda et al., 1999). نتایج بررسیها مؤید آن است که استرس اکسیداتیو ممکن است نقش مهمی در القاء آپوپتوز تحت شرایط استرس حرارتی داشته باشد (Buttke and Sandstrom, 1994). آنزیمهای آنتیاکسیدان از جمله کاتالاز با بیاثر کردن H2O2 یک اثر محافظتی مشخصی در برابر آپوپتوز ناشی از استرس حرارتی یا اکسیداتیو ایجاد میکند. مسیر داخل سلولی القاء آپوپتوز توسط H2O2 چندان مشخص نیست. سمیت سلولی H2O2 به نظر میرسد با رادیکالهای هیدروکسیل بسیار فعال آن مرتبط باشد. از سایر رادیکالهای آزاد که ممکن است در آپوپتوز نقش داشته باشند، پراکسی نیتریت میباشد که در اثر تعامل بین نیتریک اکسید (NO) و سوپراکسید تولید میشود و اخیراً مشخص شده در القاء آپوپتوز نقش مهمی دارد. سنتز NO در سلولهای زایای طبیعی قابل تشخیص نبوده ولی در سلولهای زایای آپوپتوتیک در بیضه انسان تشخیص داده شده است (Kumagai and Kodama, 2002). تحقیقات نشان داده است استرس حرارتی میزان پراکسیداسیون لیپیدی بافت بیضه را افزایش داده و فعالیت آنتیاکسیدانی آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز را کاهش میدهد (عمواوغلی تبریزی و خاکپور، 1393). در تحقیق حاضر، تاثیر داروی پیوگلیتازون پس از ایجاد شوک حرارتی در بافت بیضه مورد بررسی قرار گرفت. بررسی نتایج حاصل از اندازهگیری شاخصهای هیستومورفومتری در گروههای تحت درمان با داروی پیوگلیتازون نشان میدهد داروی پیوگلیتازون باعث بهبود شاخصهای هیستومورفومتری بیضه پس از ایجاد شوک حرارتی میشود. باتوجه به اینکه شوک حرارتی در بافت بیضه موجب بروز استرس اکسیداتیو و ظهور رادیکالهای آزاد در بافت بیضه میگردد (Ikeda et al., 1999)، بهنظر میرسد اثرات آنتیاکسیدانی داروی پیوگلیتازون (Gumieniczek et al., 2008)، از علل بهبود قابل توجه بافت بیضه بهدنبال القاء شوک حرارتی میباشد. نتایج حاصل از تحقیقات مختلف نیز موید اثرات آنتیاکسیدانی پیوگلیتازون و اثرات محافظتی و درمانی آن در استرسهای اکسیداتیو میباشد. طی تحقیقی مشخص گردیده است که مصرف پیوگلیتازون در خرگوشهای دیابتی شده توسط آلوکسان، موجب ایجاد اثرات آنتیاکسیدانی در بافت بیضه میگردد (Gumieniczek et al., 2008). پیوگلیتازون نقش مهمی را در تولید و دوام اثر آنزیمهای آنتیاکسیدانی و کاهش تشکیل رادیکالهای آزاد اکسیژن بر عهده دارد (Packiavathy and Rmalingam, 2010). فعال شدن PPAR-γ از رخداد التهاب و فعال شدن NADPH جلوگیری میکند (Ajit et al., 2010). در طول ایسکمی و بهخصوص متعاقب ریپرفیوژن، تولید رادیکالهای آزاد بیشتر از سیستم آنتیاکسیدانی آندوژن فعال میشود و رادیکالهای آزاد باعث تقویت پراکسیداسیون چربی خواهد شد. در طول ایسکمی مقدار زیادی رادیکال آزاد اکسیژن، فاکتور یک آندوتلیالی و فاکتور نکروزدهنده توموری آلفا (α-TNF) تولید و آزاد میشوند که همه آنها باعث آسیب متنوع عروقی میشوند. پیوگلیتازون می تواند با کاهش اثرات α-TNF و سایر رادیکالهای آزاد اکسیژن از اثرات آسیبزای ایسکمی و ریپرفیوژن بکاهد (Jagdish and Nehal, 2011). باتوجه به مجموعه فوق، استفاده از داروی پیوگلیتازون در موارد آسیب بافت بیضه بهدنبال شوک حرارتی پیشنهاد میگردد. تعیین اثرات جانبی مصرف دراز مدت این دارو و بررسی اثرات محافظتی آن با دوزهای مختلف در شوکهای حرارتی نیازمند مطالعات آتی میباشد. | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,375 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 705 |