تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,309 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,931 |
نقاب و تأثیر آن در ساخت فضای شعر محمدرضا شفیعیکدکنی | ||
زیباییشناسی ادبی | ||
مقاله 10، دوره 5، شماره 20، تیر 1393، صفحه 239-268 | ||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
علی اکبر کمالی نهاد؛ زهرا بشیری | ||
نویسنده | ||
چکیده | ||
شگرد نقاب، یکی از کارکردهای نوین سنّت است که در دستگاهِ بلاغی بررسی میشود. در این شگرد نوپدید، شاعر معاصر نام شخصیتی برخاسته از پشتوانۀ فرهنگی خود را در محور عمودیِ شعر میآورد و از ورای آن، اندیشه، احساس و سخن ناگفتنیِ خود را به صورت غیرمستقیم و از زبانِ او بیان میکند. این نوشتار، پس از تدوین چارچوب نظری نقاب (تعریف، محدوده و انواع)، آثار شعری دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را به عنوان یکی از شاعران صاحب سبک معاصر ــ که در عین نوگرا بودن، بسیار دلبستة سنتهاست ــ از این زاویه میکاود و انواع نقاب و تأثیر هنری آن بر ساخت فضای شعر ایشان را تحلیل میکند. نگارندگان با اذعان به نوپایی شگرد نقاب در نقد ادبی فارسی، چارچوب نظری پژوهش را تا حد امکان مفصل ارائه کردهاند. | ||
کلیدواژهها | ||
نقاب؛ شفیعی کدکنی؛ شعر معاصر؛ فضای شعر؛ سنّت | ||
اصل مقاله | ||
نقابو تأثیر آن در ساخت فضای شعر محمدرضا شفیعیکدکنی
دکتر علیاکبر کمالینهاد * زهرا بشیری **
چکیده شگرد نقاب، یکی از کارکردهای نوین سنّت است که در دستگاهِ بلاغی بررسی میشود. در این شگرد نوپدید، شاعر معاصر نام شخصیتی برخاسته از پشتوانۀ فرهنگی خود را در محور عمودیِ شعر میآورد و از ورای آن، اندیشه، احساس و سخن ناگفتنیِ خود را به صورت غیرمستقیم و از زبانِ او بیان میکند. این نوشتار، پس از تدوین چارچوب نظری نقاب (تعریف، محدوده و انواع)، آثار شعری دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را به عنوان یکی از شاعران صاحب سبک معاصر ــ که در عین نوگرا بودن، بسیار دلبستة سنتهاست ــ از این زاویه میکاود و انواع نقاب و تأثیر هنری آن بر ساخت فضای شعر ایشان را تحلیل میکند. نگارندگان با اذعان به نوپایی شگرد نقاب در نقد ادبی فارسی، چارچوب نظری پژوهش را تا حد امکان مفصل ارائه کردهاند.
واژههای کلیدی نقاب، شفیعی کدکنی، شعر معاصر، فضای شعر، سنّت.
مقدمه منتقدان در ارزیابی و سنجش شعر چهار بُعد را مورد بررسی قرار میدهند: 1) زیباییهای هنری و فنی؛ 2) زمینة انسانی و بشری عواطف؛ 3) پشتوانة فرهنگی؛ 4) گستردگی در جامعه. البته میزان و محدودة هر بعد نامحدود است و هنر واقعی در قدرت ترکیب اینها نهفته است. مجموعِ این ابعاد چهارگانه است که هویتِ شعری هر شاعر را مشخص میکند و فضای شعر او را میسازد. یکی از این ابعاد چهارگانه «پشتوانۀ فرهنگی» است که با عنوان «سنّت» نیز شناخته میشود و آیینهای زندة گذشته را شامل میشود. بهرهمندی از این پشتوانه و استفاده از آن، در هویت بخشیدن به شاعر و عمق بخشیدن به اثرش، بسیار مؤثر است. دین، تاریخ، اسطوره، ادبیات و میراث قومی اصلیترین جلوههای سنتاند که شاعران معاصر به دلایل مختلف از این میراث ارزنده به شیوههای گوناگون بهره گرفتهاند. آنان از این رهگذر به کلام خود اصالت میبخشند؛ چرا که «استفاده از سنّت بیش از هر چیز، آن سادگی و طعم حقیقت و صدق را به کار میبخشد که حیات واقعی شعر است.» (موحد، 1377: 50) البته بدیهی است که «هیچ مفهومی تا صبغة عاطفی به خود نگیرد، نمیتواند به قلمرو شعر در آید.» (شفیعی کدکنی، 1380: 152) از اینرو این پشتوانهها، باید به صورت عاطفی احساس شوند. پشتوانة فرهنگی به عنوان یکی از ارکان اصلی شعر، «مثل یک رودخانة معنوی از دنیای نسلهای گذشته حرکت میکند و این جریان به وسیلة دو قطب عمق انسانی و صعود هنری، در ذات شاعر تقویت میشود. ذات شاعر مانند ترانسفورماتوری است که این جریان را تقویت میکند و به جامعه میسپارد و باز خودش بخشی از پشتوانة فرهنگی را برای شاعران نسل بعد از خود به وجود میآورد.» (همان: 133 و 134) نوع و میزان کاربرد این پشتوانه را در شعر، بیشتر، عوامل برونمتنی به ویژه بسترهای سیاسی و اجتماعی، گسترة آگاهی شاعر و... تعیین میکنند؛ اما در متن، این پشتوانه در پیوندی عمیق با ابعاد دیگر شعر به ویژه بعد «زیبایی هنری» قرار دارد. بعد زیبایی هنری، کارکرد این پشتوانه را در شعر جهت میدهد. در شعر معاصر که بوطیقا و نظام زیباشناختی مستقل و خاص خود را دارد، پشتوانة فرهنگی کارکردهایی نوین یافته است. شگرد بلاغی نقاب یکی از این کارکردهای نوین پشتوانه فرهنگی است که متناسب با نظام زیباییشناختی مدرن در شعر پدید آمده و در ساخت فضای هنری آن موثر است. بنابراین شگرد بلاغی نقاب بیشتر در شعر شاعرانی نمود یافته است که به مکالمه با سنّت میپردازند و از دید آنها نه تنها تجدّد با سنّت تضاد ندارد، بلکه میتواند با آن به گفتگو بنشیند و در احیای هویّت ملّی و کیان فرهنگی و اثبات سخن خود از آن بهره گیرد. در میان شاعران معاصر ایران، نمونة بارز این گروه دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی است. این مقاله شعر او را با اذعان به اینکه فضاهای سنتگرایانه در شعر او جلوهای خاص و متفاوت با دیگران دارد، از زاویة نقاب مورد تحلیل قرار میدهد. گفتنی است اصطلاح نقاب در ادبیات غرب و عرب تثبیت شده است؛ اما در قلمرو نقد ادبی فارسی کمتر به آن توجه شده است؛ این در حالی است که در شعر معاصر فارسی نمونههای بسیار زیادی برای آن میتوان یافت. نگارندگان ابتدا میکوشند تعریف روشنی از نقاب و انواع و ابعاد مختلف آن به دست دهند. پس از آن، انواع و ساختار نقابهای شعری شفیعی کدکنی و تأثیر آنها بر ساخت فضای سنتی شعر او را میکاوند.
ضرورت تحقیق و پیشینة بحث هنر شعر ابعاد مختلفی دارد و هنرمند شاعر کسی است که در ترکیب این ابعاد مهارت دارد. یکی از این ابعاد پشتوانۀ فرهنگی جامعة شاعر، و شگرد بلاغی نقاب یکی از کارکردهای نوین آن است که متناسب با نظام زیباییشناختی مدرن در شعر پدید آمده است. از آنجا که در نقد شعر معاصر و تحلیل عناصرش، مبحث نقاب و تحلیل آن موضوعی تازه و قابل توجه است، و نیز با توجه به اهمیت و جایگاه ویژة دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی در میان محققان و شاعران معاصر، بررسی شعر او از این منظر ضروری مینماید. پیش از این پژوهشهای ارزشمندی در این خصوص و نزدیک به موضوع این تحقیق تحریر شدهاند؛ از آن جمله است مقالههای: «بازتاب شعر سنتی و معاصر فارسی در شعر شفیعیکدکنی» (حسنزاده میرعلی، عبدالله و رضا قنبری عبدالملکی، پژوهشنامه ادب غنایی، سال نهم، شمارة شانزدهم، بهار و تابستان 1390) و «نگاهی به تغییر کارکرد و ساختار برخی از اساطیر در اشعار م. سرشک» (آلاشتی، 1387) که در حوزة تحلیلهای اسطورهگرایانه و تأثیرپذیری شفیعی از سنتها نوشته شدهاند و نیز مقالههای: «تکنیک نقاب در قصیدة «مسیح بعدالصلب» از «بدر شاکر السیاب» (رجایی، 1390) و «درآمدی بر نقاب و کارکرد آن در شعر معاصر عربی» (نجفی، 1390) که به پژوهش در خصوص کارکرد تکنیک نقاب در شعر عربی پرداختهاند و مقالة: «کارکرد نقاب در شعر» (عباسی، 1385: 152) که با تبیین و تحلیل دو نمونه از نقابهای شعری شفیعیکدکنی، به طرح این موضوع در شعر معاصر فارسی پرداخته است. همچنین پژوهشهای پراکندة دیگری نیز در بطن تحقیقات دیگر به این موضوع اشاره داشتهاند؛ اما از آنجا که دکتر شفیعیکدکنی به عنوان شاعر نقابها در شعر معاصر فارسی مطرح است، و پژوهشی مستقل و مبسوط پیرامون این زمینه تا کنون انجام نشده، به بررسی این موضوع در شعر او میپردازیم.
1 ــ نقاب چیست؟ (از لغت تا اصطلاح) نقاب، ماسک، سیماچه یا صورتک در لغت به معنای حجاب و پردهای است که با آن روی خود را میپوشانند. نقاب، معادل با (persona, masque ,mask) غربی و «القناع» عربی[1] است و نیز ابزاری است که شخص آن را بر چهره میزند و به وسیلة آن، چهرة حقیقی خود را میپوشاند و چهره و صورتی متفاوت را نمایان میکند؛[2] از نظر تاریخی وسیلهای درامی است که در رقص قبایل اولیه استفاده میشده است؛ سپس به جشنهای دینی و نمایشنامههای یونان باستان انتقال یافته است. این واژه در تئاتر و نمایشنامه به شخصیتی اطلاق شد که در این نمایشها با نقابی بازی میکرد[3]. در روانشناسی نیز این اصطلاح برای نشان دادن شخصیت و جلوة بیرونی شخص به کار میرود.[4] در گفتمانهای ادبی جدید، نقاب یا پرسونا، شخصیتی ساختگی و ابداعی است که در نمایشنامه، رمان، شعر و... ظاهر میشود. این شخصیت، خودِ خالق اثر نیست؛ حتّی گاهی راوی هم نیست؛ او «منِ» دیگر نویسنده است؛ کسی است که کناری میایستد و وارد ماجرا نمیشود. در حقیقت این «من»، شرکتکنندهای بینام و ناشناخته است که برای بیان دیدگاه آفرینندة اثر ادبی به وجود میآید. معمولاً راوی است و از دیدگاه او روایت ادبی صورت میپذیرد. (میرصادقی، 1377: 193) و (رضایی، 1382: 257) نقاب در هر کدام از سه حوزة: نمایش، روانشناسی و ادبیات که وارد شده، کاربردی گسترده یافته است. آنچه در باب نقاب، در این مقاله اهمیّت دارد، کاربرد آن به عنوان شگردی بلاغی در حوزۀ شعر معاصر و ساخت فضاهای هنری و شاعرانه است.
2 ــ نقاب، شگردی بلاغی نقاب، به چهرهگرفتن سیماچۀ یک شخصیتِ برگرفته از پیشینۀ فرهنگی و قومی در شعر است. شاعر آن را در محور عمودی شعر میآورد و از این طریق اندیشه، احساس، سخن ناگفتنی و تجربۀ معاصر خود را از زبان او و به صورت غیرمستقیم، در گفتگو یا هر شرایط دیگری که وی به مدد آن، شخصیت را به سخن در میآورد، بیان میکند. شاعرانی که ریشه در سنت دارند، دلزدگی، بیزاری و انزجار خود را از تاریخ معاصر به صورت رمزی و از ورای این نقابها بیان میکنند. درست شبیه بازیگران نقابدار صحنۀ نمایش که نقاب خدایان، حیوانات و اشخاص دیگر را بر چهره میگیرند. «در این شگرد بلاغی، شاعر با شخصیت مطلوب گزینشی، متحد میشود و از این رهگذر اندیشهها و دلمشغولیهای فکری و ابعادی از تجربههای فردی خود را به زبان او بیان میدارد.» (عباسی، 1385: 158) نقاب نمادی است که بیشتر در قالب یک شخصیت شکل میگیرد؛ این شخصیت نقابین بیشتر به وسیلۀ ضمیر متکلّم و مخاطب در شعر وارد میشود. گاهی توجه به این ضمایر سبب میشود مخاطب گمان کند صدای حاکم بر شعر، صدای شخصیت تاریخی است؛ اما به تدریج متوجّه میشود که آن شخصیت چیزی جز یک سیماچه که شاعر از پسِ آن سخن میگوید، نیست. صدای مستقیم شخصیت با صدای ضمنی شاعر آنگونه با هم در گفتگو و همکلامیاند که مخاطب را به معنای پنهان در نقاب رهنمون میکند[5]. از این رو نوشتهاند: «نقاب عبارت است از دو صدای مختلف برآمده از دو شخصیت گوناگون در طول شعری که هر دو را حمایت میکند، با هم در تعاملاند و هدفشان حاصلکردن معنی نقاب از طریق یک تعامل کاملاً برابر میان این دو صدا از دو شخصیت متفاوت است.» (مجاهد، 1998: 265) نکتۀ دیگر در شعر نقاب، هدف و کاربرد آگاهانۀ این شگرد است. چنانکه در روانشناسی نیز نقاب یا «پرسونا» کارکرد بخش خودآگاه شخصیت است[6]. در این بابگفتهاند: «تلاش کردم که قهرمان ایدهآل روزگار خود و همة روزگاران را تقدیم کنم و عمیقترین احساسات این شخصیتهای ایدهآل را بکاوم و از نهایت و بینهایت و محنت اجتماعی و وجودی که اینان با آن مواجه شدهاند، سخن بگویم و همچنین گذر از آنچه وجود دارد، برای آنچه باید باشد.» (عباس، 1384: 240) شاعر با بهرهگیری از ابزار فنّی نقاب از ورای شخصیت یا شخصیتهای برگزیده، اندیشههای خود را بیان میکند و ناگفتهها و احساسات درونی خود را به شکلی رمزی از زبان او بیان میکند. از این طریق اثر خود را از غناییگری و گزارشنویسی و رمانتیسم افراطی و یا گرایش شدید به کاربرد درامی نمایشنامهوار حفظ میکند. «نقاب به هیچ عنوان قصد ندارد که نقش بارز و محوری شاعر را نسبت به زمانهاش پنهان کند و بر نوعی عینیت و استقلال و بیطرفی تأکید دارد.» (کندی، 2003: 91) زیرا هدف نقاب چیزی جز ارائۀ چهرۀ اعماق وجودی و ذات شاعر از میان «تصویری در اعماق» نیست.
3 ــ محدودۀ نقاب بیشتر منتقدان نقاب را منحصر به شخصیتهای تاریخی و اسطورهای دانستهاند و اگر چه گزینش شخصیتها در شگرد نقاب بسیار مورد توجه شاعران است، اما آنچه در کاربرد نقاب از اهمیّت ویژهای برخوردار است، هماهنگی نقاب با تجربۀ معاصر شاعر است. «نقاب نامی است که شاعر از ورای آن، به دور از شخصیگویی صرف، دربارۀ خودش سخن میگوید. به بیان دیگر شاعر به آفرینش وجودی مستقل از ذات خود تکیه دارد... و از انفعالات اولیه که شکل و مضمون شعر به شمار میآید، دور میشود.» (البیاتی، 1993: 40) بنابراین شاعر در شعر نقاب که بیانی هنری است، به آفرینش وجودی مستقل از ذات خود و نیز مستقل از شخصیت تاریخی میپردازد؛ البته این شخصیت آفریده شده با وجود استقلال خود، با شاعر و شخصیت تاریخی بسیار عجین است. شاعر و مخاطب هر دو با آن شخصیت در تعاملاند و در این تعامل فرقی نمیکند که آن شخصیت معاصر باشد یا اسطورهای و یا ابداعی[7]. 4 ــ انواع نقاب نقاب را از دیدگاههای مختلف در انواعی دستهبندی کردهاند؛ از آن جمله است تقسیم نقابها بر اساس زمینۀ نقابگیری، سبک و نوع کاربرد که از این میان بررسی نقابها از جهت زمینهای که از آن گرفته شدهاند، معمولتر بوده و اهمیت بیشتری دارد. در بیشتر موارد نقابها از میراث کهن و تاریخ و اسطوره گرفته میشوند تا شخصیتهای معاصر. از اینرو «اسلوب نقاب تقریباً منحصر در شخصیتهای سنتی و تاریخی شده است.» (حداد، 1986: 149) برای نقابهای شعری از نظر زمینهای که از آن گرفته شده، انواعی قائل شدهاند:[8] ــ نقابهای اسطورهای[9] ــ نقابهای تاریخی[10] ــ نقابهای دینی و صوفیانه [11] ــ نقابهای ادبی[12] ــ نقابهای مردمی و عامیانه[13]
5 ــ شفیعی، شاعر نقابها محمدرضا شفیعیکدکنی[14] (متولد 1318) از شاعران و منتقدان معاصر است و به حق در دو بُعد شخصیّت فرهنگیاش ــ یعنی شاعر و محقّق ــ همچون واسطهالعقد ادبیات معاصر فارسی است. وی با وجود اینکه بسیار دلبستۀ سنتهاست، از موفّقترین و ماندگارترین شاعران صاحبسبک در حوزۀ نوگرایی است. شعر او نوعی فریاد است که از گذشتهای با شکوه، اکنونی در هم و آیندهای نامعلوم سخن میگوید. علاقۀ او به ایران گذشته و نیز سالهای سال، تحقیق و تدریس در زمینههای مختلف ادبیات، سنّتها را برای او بسیار نزدیک و در دسترس قرار داده است. یادآوری سنّتها و بازسازی برخی از آنها در شعر، در حقیقت برای انجام دادن رسالتی اجتماعی است که شاعر بر دوش خود و شعر احساس میکند. او در سراسر اشعارش به دنبال آن است تا روشنگرانه سخنی بگوید که خود و جامعه را به سمت تعالی پیش ببرد و گله و شکایت خود را از بیتوجّهی به این امر به گوش جهان برساند. در نگرش شفیعی، سنّت، میراث گرانقدری است که فراخی و ژرفی اکنون را در بطن خود دارد و از مفهومی ثابت و ایستا فراتر میرود و به پدیدهای پویا بدل میشود. به دنبال همین نگرش است که او زحمت شناختن و شناساندن چهرهها و شخصیتهای تأثیرگذار در فرهنگ و سنّت قومی خویش را بر دوش میکشد. وی «از هر دو جلوۀ در عمق و در سطح سنّت بهره میبرد تا فقط انتقالدهندۀ افکار و دیدگاههای گذشتگان نباشد؛ بلکه نوعی تغییر و جوشش و انقلاب را نیز باعث شود.» (عباسی، 1385: 163) او در جهت دلمشغولیهای امروزی بشر، گذشته را با جلوهای نوین در اشاره به آینده عرضه میکند. او ظرف منِ شعری خود را از دل میراث فرهنگی خود برمیگزیند. شگرد نقاب همین ظرف منِ شعری و بیانگر امتداد ریشهها و بنیانهای هنری اوست. در مقالۀ «کارکرد نقاب در شعر» برای جایگاه نقاب در سه فرهنگ: غربی، عربی و ایرانی مثلثی ترسیم شده است که نمایندۀ ضلع غربی مثلثِ نقاب را تیاس الیوت میداند که به قولی پیشاهنگ نقابهای شعری است و عبدالوهاب البیانی را نمایندۀ ضلع عربی آن میداند و در اثبات این مدعا از آثار آنان در حوزۀ شعر و نقد ادبی بهره میجوید و نمایندة ضلع سوم یعنی فرهنگ ایران را شفیعیکدکنی میداند و او را شاعر نقابها مینامد.[15]
6 ــ تحلیل انواع نقاب در شعر شفیعی کدکنی شفیعی، شناخت عمیقی از پشتوانۀ فرهنگی خود به ویژه شعر و شاعری دارد و میداند که صرف بیان تجربۀ فردی، هنر نیست. از اینرو «ذهن وی به کردار کاتالیزور عمل میکند. احساسات مختلف و تجربههای متعدد و مشترک در ظرف ذهن وی ترکیب و به یک چیز جدید و تازهای تبدیل میشود. از این رو شیوۀ بیانی خاص را برای عرضۀ این محصول جدید برمیگزیند تا نقطۀ عزیمت او باشد.» (عباسی، 1385: 163) شناخت ژرف او از تاریخ و ادب و فرهنگ ایران او را بر آن میدارد تا ظرف من شعری خود را از دل این میراث برگزیند. شگرد نقاب همین ظرف من شعری اوست که بیانگر امتداد ریشهها و بنیانهای هنری اوست. گزینش شگرد نقاب، هنر او را از تفرّد و اصالت شعری برخوردار کرده و فضای هنری و شاعرانة او را باشکوه و عظیم ترسیم نموده است. نقابهای شفیعی بیانگر سویۀ بینامتنی در شعر اوست. وی با شناختی که از اصل منطق مکالمة باختینی دارد، و با اذعان به اهمّیت آن در آفرینش هنری، به شکلی بسیار فنّی و ناملموس، از مزیّت گفتار غیرمستقیم بهره میجوید. او با شناخت کمنظیری که از سنّت دارد، در قدرت گزینش واژگان و کاربرد زبان، دارای «حافظۀ ثانوی» است. گزینش شگرد نقاب، هنر او را از تفرّد و اصالت شعری برخوردار کرده است. او نقابهای شعری خود را از میان شخصیتهای اساطیری، تاریخی، دینی و ادبی مختلفی چون: فضلالله حروفی، سهروردی، ناصر خسرو، حافظ، فردوسی، قاضی شهید ارّجانی، طیّان ژاژخای بمی، مانی، مزدک، سلمان فارسی، زردشت، بونصر مشکان، عارف قزوینی، ابوالعلای معرّی، دانته، مسیح، نوح، ابراهیم، قهقهه، زال، سیاوش و ... بر میگزیند. شفیعی شاعری چریکی است با اندیشههای مبارزهطلبی و عدالتجویانه. او در چهرۀ مبارزان عرصۀ تاریخ معاصر، چهرۀ سهروردی، عینالقضات، سلمان و ... را از دل تاریخ بیرون کشیده و به نظاره نشسته است. این اسطورهسازی و نقاب ساختن از شخصیتهای تاریخی از شگفتیهای بینامتنی شعر اوست. در زیر به ذکر نمونههایی از نقابهای ساختة هنر شاعری او میپردازیم که شاعر بسیاری از ناگفتنیهای عصر خود را به دلیل وجود محدودیتها، از ورای آن نقابها و از پشت هالهای از سنتها و فضاهای باشکوه کهن بیان نموده است. 1 ــ 6 ــ نقابهای اسطورهای اسطوره، راوی سرگذشتی قدسی و مینوی است و نیز بازگوکنندۀ چیزی است که به واقع روی داده است. شخصیتهای اسطوره از مردم عادی و معمولی نیستند؛ بلکه مردمانی برخوردار از قدرتهای فراطبیعی و مینویاند؛ نظیر خدایان و ارباب انواع و پهلوانان و یلانی که کارهای شگرف و معجزهآسا میکنند. به همین دلیل هالهای قدسی آنان را در بر گرفته است که ترس و احترام را برمیانگیزد. (ستاری، 1384: 105) شاعر معاصر زمانی که نقاب شخصیتهای اساطیری را به چهره میگیرد و از آنها در بیان تجربۀ معاصرش بهره میبرد، مانع از ویرانی زندگانی بشر و اصول انسانی حاکم بر آن میشود؛ شعر وی نیز به سلسلهای از تحوّلات دراماتیک بدل میشود. گرایش و وابستگی به سنّت در اندیشۀ شفیعی، حوزۀ وسیعی از جهانبینی و فضای حاکم بر شعر او را شکل میدهد. این دغدغۀ فکری و احساس نوستالوژی، شاعر را به پسنگریِ شاعرانه به گذشتهها و تعامل ذهنی و زبانی با آنها وامیدارد و شعر او را به هویّتی دیرینه متّصل میکند. تأثیرگذاری و تأویلپذیری شعر او حاصل همین انعکاس تجربه و تمدّن پیشینیان در کلام اوست. او از سنّت الهام گرفت و آن را با تمام شکلها و مؤلّفهها و اسطورههای تاریخی (چه شفاهی، چه مکتوب) استمرار بخشید و دستآوردهای شعریاش را به واسطۀ آن غنی کرد. پشتوانههای فرهنگی و سنتهای جامعه در زیرساختهای ذهنی او رسوخ میکنند و بر استحکام و غنای آن مؤثر میافتند و گاه و بیگاه در خلال سخن او رخ مینمایند. «این تأثیرات در نسوج شعرش نفوذ میکند و با آن ممزوج میشود؛ آنچنان که اگر با آن اشارات آشنایی نداشته باشیم، بیشک متوجه نخواهیم شد و شعر را یکدست خواهیم پنداشت.» (عباسی، 1378: 207) البته هنر شفیعی، در این میان، خلاقیّت و تفاوت خود را در دیدگاه، مضامین، بافت و ساخت اندیشگانی نشان میدهد. این ویژگیهاست که «شعر شفیعی را سبک و سیاقی مستقل و خاص بخشیده است و در جایگاهی متین و مطمئن و به دور از کهنستیزیهای ناشی از جهل، و تجدّد زدگیهای افراطی ناشی از کممایگی و خودباختگی، در مقام و منزلتی استوار تثبیت کرده است.» (پورنامداریان، 1378: 112) شعر شفیعی نوعی فریاد است که از گذشتهای با شکوه، اکنونی در هم و آیندهای نامعلوم سخن میگوید. او لحظات عرفانی نابی را که بزرگان گذشتۀ ایران پشت سر گذاشتهاند، به خاطر دارد و بوی تند تعفّن و ویرانی را در سالهای حمله و حکومت قوم مغول همیشه حس میکند. در سراسر اشعارش و در تمام دفاترش از این اندوه بزرگ سخن میگوید و به این واقعۀ تاریخی نگاهی اسطورهای دارد. شفیعی تحت تأثیر اخوان است و نگاه او نیز به سمت اسطورهها متمایل شده است و در اشعارش بسامد بالایی از اساطیر مورد توجّه قرار میگیرد. علاقۀ او به ایران گذشته و نیز سالهای سال، تحقیق و تدریس در زمینههای مختلف ادبیات و فرهنگ، در شعر او تأثیرگذار بوده و سنّتها را برای او بسیار نزدیک و در دسترس کرده است. شعر «در جدال با قهقهه» او یکی از شعرهای دفتر «در ستایش کبوترها» است. شاعر در این شعر، شخصیت قهقهه را از دل افسانهها اختیار کرده و همانگونه که از عنوان شعر بر میآید، به بحث و جدل گرفته است و از رهگذر این بحث و از زبان قهقهه که موجودی افسانهای است، یکی از ویژگیهای انسان را به طور کلّی و خارج از قوم و نژادش به باد انتقاد میگیرد. شاعر در بیان اندیشهاش از طریق فرمی درامی که مبتنی بر گفتگو است، به صورتی کاملاً عینی یک مسألۀ ذهنی را اثبات میکند. اما قهقهه که در این شعر نیز ماهیّتش پوشیده میماند، چیست؟ اخوان ثالث از میان سرودههای دهۀ سی و چهلِ خود، دستنوشتهای را مییابد با نام «مار قهقهه» که قبلاً چاپ نشده بود و اخیراً در میان چند شعر دیگرش با عنوان «تازهها» نشر یافته است. این شعر او محتوایی سیاسی ــ اجتماعی دارد. قهقهه در شعر او نام نوعی مار است. وی در یادداشت شعر مینویسد: «در افسانهها داریم که مار قهقهه (یا اژدها) ماری آنچنان بوده است که شهری را به ستوه آورده بود؛ از آتشبازیها، قربانی گرفتنها، کشت و کشتارها و حمله و هجومها و چه و چهها، و هیچ دلیری و پهلوانی هم حریف او نمیشده... تا سرانجام پهلوان پیری... میرود و آینۀ بزرگی قدنما پیش روی آن مار یا اژدها میگیرد و آن مار با دیدن حقیقت و چهرۀ واقعی خود چنان به قهقهه میافتد، واپس میافتد و باز میبیند و قهقهه، تا میمیرد.» (اخوان ثالث، 1378: 425) بنابراین قهقهه مفهومی برگرفته از سنّت است و حتّی «مار قهقهه» اخوان نیز برای شعر در جدال با قهقهة شفیعی زیرمتن و آبشخورِ بینامتنی به شمار میآید. شعر «در جدال با قهقهه» هفت بند دارد. راوی یا شاعر در اینجا دانای کلّی است که خود نیز یکی از شخصیتهای اصلی است. شعر با یک پرسش آغاز میشود که قهقهه از شاعر میپرسد؛ پرسشی نه چندان ساده و متعارف. این پرسش در ادامه به شعر رنگی فلسفی میدهد: «راستی آن ناگهانه لحظۀ بیدار/ لحظۀ بیداری از برای چنان خواب/ کز پس آن نیست هیچ فرصت دیدار/ فرصت دیدار و نیز روی شنیدار/ بهر تو، کی بهتر است؟» در بند دوم، شاعر به ترسیم فضای دراماتیک شعر میپردازد و بعد از ترسیم صحنه، به رنگ پرسشی که ابتدا مطرح شد، میپردازد؛ رنگی از یک سوی چون پر کلاغ و از دیگر سوی چون لاجورد سوده و زمانی آمیخته از شب و روز و در پاسخ قهقهه میگوید: «وقتی جلال جوی جوان را / باغ روان کرد و آفتاب سرایید،/ وقتی آن روشنی به روشنی آمیخت.» قهقهه میگوید: «همین!» شاعر پاسخ میدهد: «آه! نه که هنوزم/ هست بسی کامها» نکتۀ جالب توجّه اینکه قهقهه از این پاسخ او به خنده میافتد. گویی آینه، در برابر او قرار دادهاند؛ چرا که قهقههای که در افسانهها معرّفی شد، جز زمانی که چهرۀ خود را در آینه دید، نخندید و همواره اهل آتش و قتل و غارت بود. گویا شاعر به زبان تعریض میخواهد بگوید حرص و سیریناپذیری انسان چون اژدهاست و انسانِ حریص در حقیقت اژدهاست. دقّت در نکتهای که مطرح شد، حکایت از اهمیت بینامتنی و ضرورت آن در درک لایههای معنایی متن دارد. در بند پنجم شعر دوباره قهقهه گفتگو را میآغازد و میگوید: «دگر چیست؟» شاعر میگوید: «آه! نگه کن،/ فاصلهها هست تا بلوغ بلندی/ فاصلهها هست بین دیدن و دانش/ فاصلهها هست بین چشم و تماشا/ فاصلۀ جنگ تا خروسک قندی.» در بند ششم بار دیگر قهقهه پرسش خود را پی میگیرد و میپرسد: «بعد از آن؟» راویِ انسان در پاسخگویی عاجز میشود و به تعبیر شاعر به دست و زبان و پای میمیرد و نه راه دیدار دارد و نه توان شنیدار. با خود زمزمهوار و نامفهوم میگوید: «آن همه شعر نگفته، شعر نهفته.» قهقهه گفتا: «به که تو را لحظه ناگهانه در آید/ کانچه تو خواهی، کرانش نیست پایدار.» (شفیعی کدکنی، 1377: 313-310) در این شعر اگرچه شاعر در نقش انسان و بشر جلوهگر شده است و با زاویۀ متکلّم سخن میگوید، اما برای بیان انتقاد و انزجار و دلزدگی خود از کاستیها و پستیهای امروزی انسان، خود را در پس قهقهه که موجودی افسانهای است، پنهان کرده است و از زبان گویا و ناپروای او ناگفتنیهای خود را به مخاطب عرضه میکند. یکی دیگر از نقابهای اسطورهای شفیعی در شعر «چرخ چاه» یا «سیزیف ایرانی» نمود یافته است. سیزیف قهرمان اسطورهای یونانی است که به دلیل نافرمانی و طغیان نسبت به خدایان، محکوم گردیده تا هر روز تختهسنگی بزرگ را از دامنۀ کوهی بالا ببرد. در پایان اما سنگ به خواست خدایان از کوه به پایین میغلتد. این سرنوشتی است که بارها و بارها تکرار شده و خواهد شد. شفیعی درونمایۀ فلسفی این اسطوره را به کلی تغییر داده و آن را در خدمت بیان مسائل اجتماعی درآورده است و تکرار چندین بارۀ امیدها و شکستهای مردم را در قالب این اسطوره بیان کرده است: «آویخته؛ به زمزمه، هم چرخ و ریسمان / از ژرف چاه، سطل به بالاست در سفر تا میرسد به روشنى روز و آفتاب / وارونه میشود به بن چاه سرد و تر تاریخ سطل تجربهاى تلخ و تیره است / تا آستان روشنى روز آمدن پیمودن آن مسافت دشوار، با امید / وآنگه دوباره در دل ظلمت رها شدن.» (شفیعیکدکنی، 1388: 38) مهمترین مشخصۀ این سروده تلاش در به کارگیری این شخصیت اسطورهای به دلیل هماهنگی آن با تجربۀ معاصر شاعر در راستای رهایی از مستقیمگویی و غناییگری و رومانتیسم افراطی است. در اشعار «سرو کاشمر» از دفتر «مرثیههای سرو کاشمر»، «سیمرغ» و «شبگیر کاروان» از مجموعۀ «شبخوانی»، «سیمرغ» از دفتر «خطی ز دلتنگی»، «مزمور بهار» از دفتر «از بودن و سرودن» نیز از نقاب اسطورهای بهره گرفته شده است. از دیگر شخصیتهای اسطورهای نقابدهنده به شعر شفیعی میتوان تهمتن، کاووس، اهورامزدا، خضر، دقیانوس، ابوالهول، سیاوش، بیژن، کاوۀ آهنگر، افراسیاب و ... را نام برد. این نوع نقاب از جهت میزان کاربرد، گستردهترین انواع نقاب در شعر شفیعی محسوب میشود.
2 ــ 6 ــ نقابهای تاریخی برخی از شاعران نوگرا در فرآیند نقابگیری برای ساخت فضاهای شاعرانة خویش به شخصیتهای تاریخی روی آورده و به فراخوانی آنها پرداختهاند. هنگامی که شاعر نقاب یک شخصیت تاریخی را بر چهره میزند، آن شخصیت اسطورۀ تاریخی و نه تاریخ واقعی است. به بیان دیگر، فرآیند نقابگیری از تاریخ، بیان نوعی انحراف و تغییر در مسیر تاریخ حقیقی به واسطۀ آفرینش جانشینی به نام اسطوره برای آن است و یا تلاشی است برای آفرینش یک موقعیّت و حالت درام که از تکگویی شاعر از زبان خویش به دور است. (عباس، 1384: 240) نگاه منشوری شفیعی و منشورگونگی شعر اوست که ذرّه ذرّۀ فرهنگ، تمدّن، تاریخ، هویّت و میراث قومی خود را در حجم کاشی شعرش متراکم کرده است. وی به نوپردازی در اصول سنّتی معتقد است و با قرائتی آگاهانه از سنّت، شعری سرشار از عناصر سنّتی دارد که از حوزههای مختلف دین، تاریخ و تمدّن، اساطیر و ادبیات و ... سرچشمه میگیرد. تاریخگرایی در بسیاری از اشعار شفیعی نمودار است. دقّت در هر کدام از این شعرها بیانگر وسعت اطلاعات تاریخی، باریکبینی و تأمّل و تعمّق شاعر در میراث قومی خود است. در کنار آگاهی عمیق شاعر از تاریخ، دلبستگی او به این مقوله، باعث شده است که اندیشه و کلامش بسیار با تاریخ عجین شود و نگرش تاریخی او صبغۀ عاطفی به خود بگیرد. تلفیق حوادث گذشته با دغدغههای انسان معاصر، در اندیشه و کلام شفیعی رنگ و بویی فلسفی به خود میگیرد. در نتیجه، تاریخ نیز در اینجا از ماهیت خود خارج شده و در کارکردی دیگر با اجزای کلام و اندیشۀ او پیوند خورده است. با این کار تاریخ از یک امر جزئی به یک مفهوم کلّی و انسانی بدل شده و در بستر شعر حیات و استمرار یافته و شعر را از ابتذال رمانتیسم خارج کرده است. ژرفای نگرش تاریخی، اجتماعی و فرهنگی شفیعی، در شعرِ «به طیّان ژاژخای» و دیالوگی که با طیّان تصویر کرده، آشکار است. او با دقّتی ژرف، شهر تاریخی بم را که بنایی گِلی بود، با شاعری یاوهدرای به نام طیّان (در لغت به معنای کسی که کارِ گِل میکند.) از دل تاریخ آن شهر و تذکرهها بیرون میکشد و دستمایۀ آفرینش فضای هنری شعر خود میکند و شعری با درونمایۀ اجتماعی و انسانی میآفریند. در این شعر پس از بند اول که در حکم مقدّمه و درآمدی بر صحنه و فضای دراماتیک مبتنی بر دیالوگ شعر است، ابتدا طیّان بمی، شاعر را به سوی خود به بام فرا میخواند؛ نکتۀ قابل توجّه اینکه بسیاری از شخصیتهای نقابین در شعر شفیعی چون طیّان، قهقهه، زندیق و...، در آغاز شاعر را به سوی خود فرا میخوانند و شاعر آغازگر نیست. این نکته میتواند دلیلی بر تأیید ادعای وجود سویۀ ناخودآگاه در نقابها باشد که شاعر پس از آن، آگاهانه به پرورش و آفرینش مجدّد آن در جامهای هنری و با صبغهای عاطفی میپردازد. طیّان لب به کلام میگشاید و از سرنوشت خود با شفیعی میگوید: «آن شعرها نماند و نسیمی بران نخواند / کار دلم نمانده و کار گِلم به جاست.» و سپس شفیعی در پاسخ میگوید: «دل تو کجا بود / آویخته به قافیه / صد جنس از جناس و/ سر انجام/ خاموشی از جهنم ایام:/ داروغه و دروغ و درختان و دارها / بازار و جای دزدی و سوگندهای سخت/ و آن شحنههای پشت به محراب، در ظلام؟» طیّان ژاژخای به شفیعی میگوید: «ببین/ کار دلم نمانده و کار گِلم به جاست: / اینجا در این حصار ــ نگه کن ــ در کوچهای به فاصلۀ چار پنج گام/ چندین و چند شاعر مفلق خود را چو من، نه بلکه فزونتر،/ در شعر پارسی نه که در شعر عالمی مردانِ مردِ سبک و سخن ــ فصل تازهای / در شعر ناب و خواب و (بگو شعر آفتاب)/ میدیدند ــ / با شعرهایشان/ آن شعر بی دوام که عمرش/ کمتر ز خشت خام!» در اینجا باران به سخن میآید و نگرش تاریخی شاعر را از زبان خود، و همراه با یادآوری خاطرههای خود در گسترۀ تاریخ، در اندوهگساری خود میگوید: «اینجا کنار پنجرههایی/ باریدهام بر شادی و شکفتگی و نیز خوابها و خاطرههایی/ آیا / این بار چندم است که اینجا تبخیر میشوم/ تبخیر و باز خنده به دریا،/ یا ...» پس از باران، نوبت باروی بم است که به شکل نقابی، زبان گویای شفیعی بشود و از ژرفای نگرش تاریخی او حکایت کند و در شعر به خود شاعر از باب تعریض بگوید؛ « به امید آنکه مخاطب بشنود.» آری، در پایان شعر، شفیعی در ورای نقاب باروی بم پنهان میشود و از زبان او با ضمیر متکلّم، عصارۀ نگرش تاریخی و دغدغه و دلمشغولیهای تاریخی خود را به وسیلۀ کلام شیوا و لحن تأثیرگذار خود به مخاطب عرضه میکند. «اینگونه در خموشی من خیره میشوی/ پیغام لحظه نیست که دشنام قرنهاست طیّان و ژاژ ژندۀ او را نسیم برد / وین خشت خام و کاهگل از قرنها به جاست.» (شفیعیکدکنی، 1377: 86 - 82) این نقاب، یکی از نقابهای بارز شعری شفیعی است که شاعر علاوه بر شخصیت طیّان بمی، باروی بم را نیز به عنوان یک میراث تاریخی و قومی در شعر خود به سخن در میآورد و از رهگذر آن به شعر خود هویّت میبخشد. گفتنی است پیوند عمیق تاریخ و ادبیات در شعر معاصر فارسی در شعر کمتر کسی با این ژرفا مشاهده میشود. از جملۀ دیگر اشعاری که دربردارندۀ این نوع نقاب است، میتوان به «آوارۀ یُمگان»، «مرثیه» و «نور زیتونی» از دفتر «بوی جوی مولیان» و «شهر من»، «در جستجوی نشابور» و «مویۀ زال» از مجموعۀ «مرثیههای سرو کاشمر» و «نکوهش» از دفتر «در ستایش کبوترها» اشاره کرد. نکتۀ قابل ذکر اینکه بیشتر این اشعار از رهگذر اسلوب درامی نقاب سروده شدهاند. به طور کلی میزان بهرهگیری شفیعی از این نوع نقاب بعد از نقابهای اسطورهای، چشمگیر است به نحوی که وی از هر فرصت و امکانی جهت بهرهگیری از نقاب شخصیتهای تاریخی چون مانی، مزدک، سلمان فارسی، زردشت، بونصر مشکان و... و سخنپردازی از زبان این شخصیتها بهره گرفته است. 3 ــ 6 ــ نقابهای ادبی در شعر معاصر بسیاری از شخصیتهای ادبی قدیم و جدید در قالب شگرد نقاب تبلور یافتهاند. در این ترفند روابط بینامتنی میان آثار شاعران معاصر و شاعران قدیم نمودی چشمگیر دارد. شاعر معاصر گاهی با این شخصیتها سخن میگوید و گاهی به طور کلّی بدانها میپردازد؛ به گونهای که بر کلّ شعر حاکم میشود. گاهی نیز به صورت جزئی از کنار آن عبور میکند. «مرثیههای سرو کاشمر» عنوان دفتر شعری است مملو از پسنگریهای شاعرانۀ شفیعی. حضور عناصر فرهنگی به ویژه شخصیتها و اعلام فرهنگی ایران در سدههای پیشین، در این دفتر بسیار چشمگیر است. شخصیتهای محوری و نقابها در اشعار این مجموعه فراوانند. گستردگی گزینش شاعر به حدّی است که سیمای افرادی از دو سوی تاریخ مانند زردشت و عارف قزوینی را میتوان در آن مشاهده کرد. شاعر در ابتدای شعر «زندیق زنده» به شیوهای براعت استهلالگونه و یا تشبیبوار در بند آغازین، با مفاهیمی چون صبر و شکایت و استفاده از عناصر طبیعی ابر و آب تصویری میآفریند و در خلال شعر نیز این تصویر را ادامه میدهد. در پایان بند دوم با آوردن نام زندیق زنده، گویی به نوعی از مقدّمه تخلّص میجوید. شاعر با زاویۀ دید اول شخص به روایت شعر میپردازد. از دور و آن سوی بامداد نشابور، زندیق را میبیند که شاعر را به سوی خود فرا میخواند. در دیدار خیالی شاعر با خیام، ابتدا شاعر به سخن در میآید و از او سؤال میکند: «تبار تبرها / وقتی که در جواب تو ماندند، / زان گونه گبر و رافضیات خواندند ای گبر و / رافضی و / از این گونه بیشمار / آنجا چه بود، پاسخت، ای یار! » شاعر در پایان پرسش خود، علامت پرسش نمیگذارد؛ بنابراین سؤال خود را با لحنی پرسشی مطرح نکرده است. گویی رفتار خیّام را در پاسخ خود حدس میزده است! خیام با چهرهای لبریز از سؤال، در شاعر مینگرد و سکوت اختیار میکند؛ سکوتی پر معنا؛ اما شاعر با وجود اینکه از شرم آب میشود، از سخن و پرسش باز نمیایستد؛ گویی جواب خود را گرفته است. همۀ این نکتهها، دقیقههایی نمایشیاند و در تطابق و تناسب با ساختار درامی اسلوب نقاب در شعر آمدهاند و به بُعد درامی شعر افزودهاند. شاعر با آگاهی از این نکته که پرسش، مهمترین عامل تداوم مکالمه است، ساخت مکالمهای شعر خود را با پرسشی دیگر از خیام ادامه میدهد: «اما / اما تو هیچگاه نبودی / جز در ره رهایی تندر جرمی نداشتی به جز آن شعر / آن سحر جاودان که سرودی: «بنگر به بخردان که فروبسته راهشان / بنگر به ابلهان و شکوه کلاهشان اینان چه کردهاند که چونین به ناز و نوش / و آنان چه بوده است به گیتی گناهشان؟» شاعر در اینجا، علاوه بر پاسخگویی به پرسش خود، پرسش خود را با استخدام یک رباعی معروف و انتقادی از حکیم خیام نیشابوری ادامه میدهد که این تضمین سویۀ بینامتنی شعر را که با اشاره به زندگی و سرگذشت خیام آغاز شده بود، تقویت میکند و همچنین مضمون این بیت، انتقاد و شکوهای است که شاعر از نابسامانیها و دغدغههای زندگی امروزه دارد. در ادامۀ شعر، دیگر خیام سکوت نمیکند و میگوید: «به جز سکوت چه میبود / آن روز پاسخم به تبرها؟ / دیدی / وقتی کهنکلاه کمین را کنّاس شهر، / زان سوی دیوار، / افکند بر سرم ــ نه خودآگاه ــ دادم چنان جواب متین را / زی آسمان فکندم و گفتم:/ بر فرق جبرئیل نِه این را » شاعر در بند پایانی شعر، با تصویری که از ابر و سیل و بغض و گریۀ خود ترسیم میکند، فضای دراماتیک شعری خود را به اوج میرساند و میتوان گفت این فضا به گونهای بر سراسر شعر سایه دارد و رنجور از دردهای انسان معاصر با خیام احساس همزیستی میکند و شیون میزند: «آی! / یگانه! / زندیقِ زندگارِ زمانه!» (شفیعی کدکنی، 1377: 27-24) ناصر خسرو، مولوی، حافظ، فردوسی، خاقانی، سعدی، قاضی شهید ارّجانی، عارف قزوینی، شهید بلخی، اعشی از جمله چهرههای ادبی بارزی هستند که شفیعی از آنها در این حوزه نقاب گیری کرده است. 4 ــ 6 ــ نقابهای دینی و صوفیانه میراث دینی و عرفانی سرشار از سرچشمههای الهام ادبی برای شاعران بوده و هست. قرآن، انجیل و تورات از مهمترین منابع این الهام برای شاعران معاصر بودهاند و بسیاری از شخصیتهای مذهبی و عرفا و صوفیه به شکل نقاب در شعر شاعران معاصر حضور یافتهاند. یکی از زمینههای تحقیقی شفیعی تحقیق و تفحّص در متون عرفانی است. توغّل و مطالعۀ پیوسته در متون عرفانی و انس و دلبستگی به آنها در شعر او تأثیرات آشکاری دارد. چه در محور افقی شعر، چه در محور عمودی. این تأثیرپذیری به حدّی است که میتوان یکی از سرچشمههای شعری او را عرفان و تصوّف اسلامی دانست. از حیث واژه و ترکیب و موضوعات شعری و حتّی عناوین شعری، این تأثیرپذیری چشمگیر و قابل بررسی است. برای نمونه نام آثاری از سهروردی مثل: صفیر سیمرغ، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ، لغت موران، قصة الغربهالغربیه در عنوان شعرهای او دیده میشود. او سخت شیفتۀ عرفان، به ویژه شاخۀ ایرانی آن است که در نظر او بارورترین شاخۀ عرفان در اسلام است. در محور عمودی شعر شفیعی عرفایی چون: فضلالله حروفی، نفری، حلّاج، سهروردی، عینالقضات و... به شکل نقاب و اسطوره حیات یافتهاند. گاهی برخی اقوال این عرفا را در ابتدای شعر یا دفترهای شعری میآورد که بین محتوای این اقوال و فضای کلی و اندیشۀ حاکم بر شعرها پیوند و ارتباطی معنادار وجود دارد. برای نمونه در ابتدای دفتر «بوی جوی مولیان» سخنی از عینالقضات در باب شعر و خاصیت آیینگی آن میآورد که تا حدودی بیانگر کیفیت نگرش شاعر به شعر نیز هست. در اینجا به خوانش و تحلیل دو نمونه از نقابهای شعری دینی و صوفیانة وی پرداخته میشود:
1 ــ4 ــ 6 ــ نقاب عینالقضات همدانی در دفتر شعر «بوی جوی مولیان» شفیعی، تبلور شخصیت عینالقضات را در دو شعر میتوان مشاهده کرد؛ دو سروده با عنوانهای مزمور اول و مزمور دوم که به دنبال هم آمدهاند و شاعر در پیشانی مزمور اول مینویسد: «دو سوکسروده برای عینالقضات همدانی» (شفیعی کدکنی، 1376: 486) در مزمور اول شاعر با الهام و اشارههایی به زندگی و اعتقادات عینالقضات، دست به آفرینش هنری میزند. در حقیقت این شعر، مقدّمه و تمهیدی است برای گفتگو با او و احیای شخصیت وی در لباس نقاب برای شاعر، که این اتفاق در شعر مزمور دوم میافتد. این شعر نه تنها، ساختاری مکالمهای دارد، بلکه جز مکالمه و دیالوگهای طرفین مکالمه، عبارتی دیگر در شعر وجود ندارد. این قطعۀ کوتاه چهاربندی حاصل دو پرسش و پاسخ است؛ ابتدا شاعر عینالقضات را مخاطب قرار میدهد و میگوید: « ــ از همدان تا صلیب راهِ تو چون بود؟» عینالقضات از زاویة سوم شخص و با زبانی غیرمستقیم میگوید: « ــ مرکبِ معراج مرد، جوشش خون بود.» شفیعی دوباره از شگرد پرسش در جهت تداوم مکالمه بهره میجوید و میپرسد: « ــ نامۀ شکوی، که زی دیار نوشتی، بر قلم آیا چه میگذشت که هر سطر، صاعقۀ سبزِ آسمانِ جنون بود؟» حال، شاعر که در ورای نقاب عینالقضات است، برای اینکه بر ابهام شعر بیافزاید و نیز با این کار روند شعر را از یکنواختی در بیاورد و به شعر خود پویایی ببخشد، زاویۀ دید عینالقضات را عوض میکند. او که در پاسخ اول به زبان سوم شخص سخن میگفت، اکنون سخن خود را از کلام اولشخص بیان میکند. شاعر با این ترفند میخواهد به مخاطب با زبان اشاره بگوید که منِ شاعر است که در ورای نقاب پنهان شده و نقاب را زبان گویای خود قرار داده است؛ به تعبیر دیگر سخن عینالقضات در این شعر و سرنوشت او در تاریخ، خود، حقیقت نقد حال ماست. (این ترفند بیشباهت به این حرکت در صحنۀ نمایش نیست که نقابدار گاهی گوشۀ نقاب را کنار میزند و با آشکار کردن هویّت اصلی خود، اندکی بدون نقاب به صحنه مینگرد. یا در شبیهخوانیها گاه شبیهخوان من واقعی خود را نمایان نموده و بیان میدارد که هدف و فلسفة اصلی مراسم تعزیه نقد حال شهدای کربلا و عزای آنهاست و من و دیگران شخصیتهایی نمادین برای زنده کردن یاد آنها هستیم.) آن پاسخ عینالقضات، در حقیقت وصف حال شاعر است که از پشت نقاب عینالقضات و از زبان او میگوید: « ــ من نه به خود رفتم آن طریق، که عشقم، از همدان تا صلیب، راهنمون بود.» (شفیعی کدکنی، 1376: 488) بُعد بینامتنی این شعر، بسیار پوشیده و در عین حال مهم است؛ چرا که دستیابی و کشف لایههای معنایی این شعر بدون آگاهی از سرنوشت عینالقضات و چند و چون زندگی او ممکن نیست.
2 ــ 4ــ 6 ــ نقاب فضلالله حروفی شفیعی در شعر «از محاکمۀ فضلالله حروفی» که در دفتر «بوی جوی مولیان» و مجموعۀ «آیینهای برای صداها» گنجانده شده است، تصویری از جلسۀ محاکمۀ فضلالله حروفی (مقتول حدود 804) به دست میدهد. فضلالله حروفی بانی نهضت و فرقۀ صوفیانۀ حروفیه در قرن نهم است. شعر از زاویۀ سوم شخص روایت میشود و مبتنی بر ساختاری مکالمهای است. شاعر شخصیت حروفی را چون نقاب و سیماچهای به چهره گرفته تا دغدغهها، دلمشغولیها و اندیشههای نه چندان مُجاز و گفتنی خود را در سالهای اول دهۀ پنجاه بیان کند. تمام شعر با ساختار درامی خود با گفتگوی دو شخصیت میگذرد. یک سوی مکالمه، قاضی محکمه قرار دارد که میتواند نمادی از حکومت پهلوی در سالهای پیش از 1357 باشد. قاضی در برابر صوفی شهید سه بار این پرسش را مطرح میکند: « ــ کجای اطلس تاریخ را / تو میخواهی، / به آب حرف بشویی، و قصر قیصر را، / و تاج خاقان را...؟» سوی دیگر مکالمه، فضلالله حروفی قرار دارد که چون نقابی روی شاعر را پوشانده تا شاعر راحتتر اندیشۀ خود را از زبان او بیان کند. شاعر از زبان حروفی سه پاسخ متفاوت و دارای لایههای معنایی متعدّد را در طول شعر برای پرسشهای تکراری او بیان میکند: پاسخ اول: « ــ حروف: مبدأ فعلاند و / فعل: آب و درخت / و سبزه و لبخند و طفل مدرسه و سیب، / سیب سرخ خدا. من این عفونت رنگین را، / به آب همهمه خواهم شست؛ که واژههای من از دریا، / میآیند، / و هم به دریا میپویند.» پاسخ دوم: « ــ خبر رسیده که باران/ دوباره/ خواهد بارید،/ خدا برهنه خواهد شد، و باغ خاکستر خواهد شکفت./ مسافری در راه است/ که بادبانش از ارغوان و ابر پر است،/ و جسم ظلمت را،/ این هزارپای زخمی را،/ از خواب نسترنها بیرون میافکند. مسافرانی در راهاند،/ سپیدهدم را بر دوش میکشند آنان،/ لباس صاعقه بر تن دارند آنان، برادرانم،/ شب را با واژه هایشان،/ سوراخ میکنند. خبر رسیده که باران، درشت/ خواهد بارید،/ خدا برهنه خواهد شد. مگر نمیبینی/ که قلب من سبز است،/ و حالتی دارم که آب و آتش دارند. به جستجوی نظامِ نوِ حروفم و/ وزنی،/ که روز و روزبهان را کنار یکدیگر، مدیح گویم و/ طاسین عشق را بسرایم،/ که کفر من کفری است، که هیچ سیمرغی/ بر اوجِ آن/ نیارد پر زد. نگاه کن!/ که بغض تندر ترکید،/ و تر شده مژۀ خوشههای گندم از شوق،/ و ارغوانها آنجا نماز میخوانند.» پاسخ سوم: « ــ گذار بر ظلمات، آب زندگانی را،/ به خضر خواهد بخشید. مبین که صف بستند،/ هزار خواجه نظام الملک؛/ هزار خواجۀ اخته؛/ و بر لب هر یک، هزار واژۀ اخته/ ببین که اینها،/ اینها،/ چگونه در باران، رخان لاشۀ مردار شش هزاران سالی را،/ به خون گلها سرخاب میکنند هنوز. برای سیر چنین باغِ وحشِ چنگیزی/ مگر به گردن زرّافهای درآویزی.» (شفیعی کدکنی، 1376: 498-490) همانگونه که مشاهده میشود، زبان شخصیت نقابین سر ستیز دارد و برخاسته از دردهای اجتماع است. وجود ارجاعها و رمزگانی که با سنّت و برخی شخصیتها چون روزبهان و... پیوند دارد، بیانگر سویۀ بینامتنی اثر است و علاوه بر آن، چندلایگی معنا را در پی دارد. نکتۀ قابلتوجّه دیگر در این نقاب، استفاده از ضمیر متکلّم در زبان شخصیت نقابین است. شفیعی از مزیت گفتار غیر مستقیم بهره میجوید و با شناخت کمنظیرش از سنّت و مهارتی که در گزینش واژگان و کاربرد زبان دارد، در ورای نقابها، به بیان برخی اندیشهها و ویژگیها میپردازد. این ویژگیها در نقابهای فضلالله حروفی و خیام که از بارزترین نمونههای آن در شعر شفیعی هستند، به خوبی قابل مشاهدهاند. گفتنی است در میان نقابهای شعر شفیعی، این دو مورد نزدیکی و مطابقت بیشتری با تعریف اصطلاحی نقاب دارند. سرودۀ «حلّاج» از دفتر شعر «در کوچه باغهای نشابور» یکی دیگر از سرودههای نقابدار شفیعی است. در این شعر حلاج، پس از قرن ها دوباره در آینه نمایان می شود، و باز سرود سرخ اناالحق ورد زبان اوست. شفیعی در این شعر از پشت نقاب حلّاج و در مکالمه با او، اهداف و فضای سیاسی خود را بیان میکند. علاوه بر این، برخی نقابهای شعری شفیعی از شخصیتهای مذهبی چون آدم، ابراهیم، نوح، سلیمان، موسی و ایّوب وام گرفته شده اند. 5 ــ6 ــ نقابهای مردمی و عامیانه میراث قومی به واسطۀ حکایتها، شخصیتها، زندگینامهها و رویدادهای خاص و مردمی، دستمایهای ارزشمند را برای شاعر معاصر فراهم آورده تا با فراخوانی و همزادپنداری با این نمادهای مردمی و کهن، به بیان بحرانها و عواطف خویش بپردازد. این میراث به واسطۀ انعطافپذیری، یکی از پربارترین شالودهسازهای ساختار و فضای شعری در تاریخ شعر به شمار میآید. این نوع نقاب در شعر شفیعی نمود بارزی ندارد با این حال میتوان نمونههای نزدیک به این شگرد را برای آن در نظر گرفت. از جمله نقاب «زن نیشابور» که در شعری با همین عنوان و در مجموعة «مرثیههای سرو کاشمر» سروده شده است. شاعر در این سروده با لحنی فخیم به توصیف شخصیت بانوی نیشابوری میپردازد: میتوان در خشکسالیها/ گرد خرمن/ خوشه چینش دید .../ این زن گُرد نشابوریاست/ میتوانی آنچنان یا اینچنینش دید. (شفیعیکدکنی) در شعر دیگری با عنوان «خوابگزاری» شاعر با شخصیتی عامیانه وارد گفتگو میشود. این شخصیت «معبّر پیری» است که شاعر خواب خود را برای او بیان کرده و هم خود شاعر با نقاب وی به تعبیر خواب خود میپردازد: «گشود پیر معبّر لبان خشک ز هم/ - نگاه منتظرش رفته تا کرانة دور تو را گزارش رؤیا نشانهها دارد ز روشنان افقها، درآن سوی شب کور:/ ... ــ به انتظار عزیز کویرها سوگند/ که دشتها همه شاداب و بارور گردند! به اعتماد نجیب بِزِرگها سوگند/ که باغها همه سرشار بار و بر گردند!» (شفیعی کدکنی) گویی شاعر قصد دارد با بیان این امیدواریها و ترسیم آیندۀ روشنی که پیشبینی کرده، از زبان معبّر، به سخن خود حتمیت و جزمیت بخشد. ملحد پیر، شبخوان و کولی نیز از دیگر نقابهای شفیعی است که چون از بین خود مردم وام گرفته شدهاند، میتوان آنها در زمرۀ این نوع نقاب به شمار آورد. البته مثالهایی که در این دسته ذکر شد، به طور کامل نقاب نیستند؛ اما تا حدودی ویژگیهای این شگرد بلاغی را نیز دارا هستند.
نتیجه تجربههای انسانی و عناصر سنتی با حضور در شعر شفیعی از مفهوم جزئی خود خارج میشوند و از گذرگاه زبان به مفاهیم کلی، همگانی و انسانی بدل می شوند و در ساخت فضاهای هنری شعر او موثّرند. او با ژرفنگری و جسارت به تغییر ساختار و کارکرد عناصر سنتی، متناسب با دغدغهها، چالشها و دردهای انسان معاصر پرداخته است. شخصیتهایی چون سیمرغ، سیاوش، نوح، مسیح با چهرهای متفاوت با آنچه که بودهاند، در شعر او ظاهر شدهاند. این امر حاصل اندیشههای خردگرایانه و اومانیستی شاعر است. او بدون تردید با تکنیک نقاب، نمونههای شعری و بوطیقای رایج آن در ادبیات دنیا آشناست. از این رو نمونههای بارز نقابگیری، که تطابق فراوانی با تعریف اصطلاحی آن دارند، در شعر او بیشتر دیده میشود. نقابهای شفیعی ساختاری درامی دارند. برخی نقابهای او نیز کلاً در ساخت مکالمهای به مخاطب عرضه شدهاند. منشأ نقابهای او بیشتر اسطوره، تاریخ، تصوف و ادبیات است. او علاوه بر مسائل اجتماعی، مسائل فلسفی و پیچیده را نیز از زبان نقابها بیان میکند. گزینش شگرد نقاب، هنر شفیعی را از تفرّد و اصالت شعری برخوردار کرده است. او نقابهای شعری خود را از میان شخصیتهای مختلف تاریخی و ادبی چون: فضلالله حروفی، خیام، عینالقضات، سهروردی، ناصر خسرو، حافظ، فردوسی، قاضی شهید ارّجانی، طیّان ژاژخای بمی، مانی، مزدک، سلمان فارسی، زردشت، بونصر مشکان، عارف قزوینی، ابوالعلای معرّی، دانته، مسیح، نوح، ابراهیم، سیاوش و... بر میگزیند. او از ورای این نقابها بسیاری از ناگفتنیهای عصر خود را به دلیل وجود محدودیت بیان میکند. اندیشههای مبارزهطلبی و عدالتجویانۀ او سبب شده است که در چهرۀ معاصران، چهرۀ سهروردی، عینالقضات، سلمان و ... را به نظاره نشسته است.
منابع و مآخذ 1 ــ اخوانثالث، مهدی. آنگاه پس از تندر. منتخب هشت دفتر شعر، چاپ اول، تهران: سخن، 1378. 2 ــ البیاتی، عبدالوهاب. آوازهای سندباد. ترجمۀ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران: نیل، 1348. 3 ــ البیاتی، عبدالوهاب. تجربتی الشعریه. بیروت: المؤسسة العربیه للدراسات و النشر، 1993. 4 ــ پورنامداریان، تقی. سیری در هزارۀ دوم آهوی کوهی. سفرنامۀ باران. به کوشش حبیبالله عباسی. تهران: روزگار. 1378. 5 ــ حداد، علی. اثر التراث فیالشعر العراقی الحدیث. بغداد: دارالشؤون الثغافیه. 1986. 6 ــ رستمپور ملکی، رقیه. «قناع إمری القیس فی شعر عزالدین المفاخرة». مجله الجمعیه الاریانیه للغه العربیه و آدابها، العدد 7. 1386. 7 ــ رضایی، عربعلی. واژگان توصیفی ادبیات. تهران: فرهنگ معاصر، 1382. 8 ــ ستاری، جلال. جهان اسطورهشناسی «اسطوره در جهان عرب و اسلام». تهران: نشر مرکز، 1384. 9 ــ شفیعیکدکنی، محمدرضا. آیینهای برای صداها. تهران: سخن، 1376. 10 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ. ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: سخن، 1380. 11 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ. «به محمود دولت آبادی». بخارا: مرداد و شهریور، شمارۀ 76، 1389. 12 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ ، «چهل و یک شعر از شفیعی کدکنی» ، بخارا: بهمن و اسفند، شمارۀ 74، 1388. 13 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ. هزارۀ دوم آهوی کوهی. تهران: سخن، 1377. 14 ــ شولتز، دوان. نظریههای شخصیت. ترجمه یوسف کریمی و دیگران. تهران: ارسباران، 1384. 15 ــ عباس، احسان. رویکردهای شعر معاصر عرب. ترجمه حبیب الله عباسی، تهران: سخن، 1384. 16 ــ عباسی، حبیبالله، «کارکرد نقاب در شعر»، (همراه با تحلیل دو نقاب در شعر م. سرشک)، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال 39، بهار، شماره 152، 1385. 17 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ. سفرنامة باران. تهران: نشر روزگار، چاپ اول، 1378. 18 ــ کندی، محمدعلی. الرمز و القناع فی الشعر العربی الحدیث (السیاب و نازک و البیاتی). بیروت: دار الکتاب الجدید المتحده، 2003. 19 ــ مجاهد، احمد. اشکال التناص الشعری ــ دراسه فی توظیف الشخصیات التراثیه. القاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب. 1998. 20 ــ معین، محمد. فرهنگ فارسی. تهران: امیرکبیر، 1347. 21 ــ موحد، ضیاء. شعر و شناخت. تهران: مروارید، 1377. 22 ــ الموسی، خلیل. بنیه القصیده العربیه المعاصره. دمشق: منشورات اتحاد الکتاب العرب، 2003. 23 ــ میرصادقی، جمال و میمنت. واژهنامة هنر داستاننویسی. تهران: کتاب مهناز، 1377.
* دانشگاه فرهنگیان، گروه زبان و ادبیات فارسی پردیس شهید باهنر مرکزی، ایران، اراک. (نویسنده مسوول) ** دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اراک. تاریخ دریافت: 20/11/1392 تاریخ دریافت: 2/3/1393 [1] ـ در عربی برای نقاب به جز القناع، اصطلاحهای قصیدۀ التخارج و الرمز الشخصی و البئوره المرکزیه نیز نام نهادهاند. ر ک: (شبانة، 2007: 1081 به بعد). [2] ـ ر. ک: معین، 1347: 3/3699 و 4/4780 و انوری، 1382: ذیل نقاب. [3] ـ در تئاتر و نمایشنامه، «نقاب چهرهای عاریتی از جنس کاغذ یا پارچه و یا پوست است که بازیگر بر چهره میزند تا چهرۀ اصلیاش را مخفی کند.» (الموسی، 2003: 209) [4] ـ ر. ک (شولتز، 1384: 114 ) [5] ـ شاعر در کاربرد نقاب باید محدودۀ بین خود و نقاب را نگه دارد. نقاب گیری باید به گونهای باشد که اسلوب نمادین اثر حفظ شود؛ زیرا تأکید بیش از حد بر یکی از طرفین، اثر را گرفتار صراحت بیان و مستقیمگویی و حالت روایی میکند، این خود میتواند دلیلی بر ناتوانی شاعر در نقابگیری باشد. (حداد، 1986: 149) [6] ـ رک: (شولتز، 1384 :114) [7] ــ برخی از شاعران در بهرهمندی از شگرد نقاب گاه از نمادها و شخصیتهای عام و اسطورههای تاریخی، کهن، طبیعی و معاصر میگذرند و به سوی آفرینش و ابداع نمادها و شخصیتهای خاص میگروند. (کندی، 2003: 180) در این شیوۀ نقابگیری، شاعر یکی از نمادهای شخصیاش را به یکی از اشکال نقاب تبدیل میکند و به بیان نمادهایی میپردازد که از رؤیاها و اندیشههای وی نشأت گرفتهاند. از اینرو اینگونه نقابها شخصیترند و در عین حال به جهت شمول و گستردگی و انعطافپذیریبرای بیان تجارب خاص مناسبترند، به این نوع نقابها نقابهای ابداعی میگویند. [8] ـ البته نقاب را از جهت شیوۀ نقابگیری شاعران نیز به سه دستۀ: 1. نقاب ساده؛ 2. نقاب مرکب؛ 3. نقاب ابداعی تقسیمبندی کردهاند.(برای اطلاعات بیشتر رک: کندی، 2003: 179 به بعد) در اینجا به علت نوپایی این شگرد بیانی در شعر فارسی و نیز تبلور نیافتن این سه گونۀ آن در شعر شفیعی کدکنی، از طرح این بحث خودداری شد. [9] ـmythology mask [10]ـ historical masks [11]ـ religious masks [12] ـliterary masks [13] ـfolklore masks [14] ـ شفیعی با انتشار کتاب «در کوچهباغهای نشابور» در زمینۀ شعر به شهرت رسید. اشعار سالهای 1337 تا 1355 وی در مجموعهای تحت عنوان «آینهای برای صداها» در سال 1376 منتشر شد. همچنین در فروردین سال 1377 پنج دفتر شعر او در مجموعهای به نام «هزارۀ دوم آهوی کوهی» نشر یافت. در سالهای اخیر برخی از کارهای جدید او در مجلات منتشر شده است. (رک: شفیعی کدکنی، 1388: شمارة 74 مجلة بخارا و 1389: شمارة 76 مجلة بخارا) [15] ــ (رک: عباسی، 1385: 162) | ||
مراجع | ||
منابع و مآخذ 1 ــ اخوانثالث، مهدی. آنگاه پس از تندر. منتخب هشت دفتر شعر، چاپ اول، تهران: سخن، 1378. 2 ــ البیاتی، عبدالوهاب. آوازهای سندباد. ترجمۀ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران: نیل، 1348. 3 ــ البیاتی، عبدالوهاب. تجربتی الشعریه. بیروت: المؤسسة العربیه للدراسات و النشر، 1993. 4 ــ پورنامداریان، تقی. سیری در هزارۀ دوم آهوی کوهی. سفرنامۀ باران. به کوشش حبیبالله عباسی. تهران: روزگار. 1378. 5 ــ حداد، علی. اثر التراث فیالشعر العراقی الحدیث. بغداد: دارالشؤون الثغافیه. 1986. 6 ــ رستمپور ملکی، رقیه. «قناع إمری القیس فی شعر عزالدین المفاخرة». مجله الجمعیه الاریانیه للغه العربیه و آدابها، العدد 7. 1386. 7 ــ رضایی، عربعلی. واژگان توصیفی ادبیات. تهران: فرهنگ معاصر، 1382. 8 ــ ستاری، جلال. جهان اسطورهشناسی «اسطوره در جهان عرب و اسلام». تهران: نشر مرکز، 1384. 9 ــ شفیعیکدکنی، محمدرضا. آیینهای برای صداها. تهران: سخن، 1376. 10 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ. ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: سخن، 1380. 11 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ. «به محمود دولت آبادی». بخارا: مرداد و شهریور، شمارۀ 76، 1389. 12 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ ، «چهل و یک شعر از شفیعی کدکنی» ، بخارا: بهمن و اسفند، شمارۀ 74، 1388. 13 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ. هزارۀ دوم آهوی کوهی. تهران: سخن، 1377. 14 ــ شولتز، دوان. نظریههای شخصیت. ترجمه یوسف کریمی و دیگران. تهران: ارسباران، 1384. 15 ــ عباس، احسان. رویکردهای شعر معاصر عرب. ترجمه حبیب الله عباسی، تهران: سخن، 1384. 16 ــ عباسی، حبیبالله، «کارکرد نقاب در شعر»، (همراه با تحلیل دو نقاب در شعر م. سرشک)، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال 39، بهار، شماره 152، 1385. 17 ــ ــــــــــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــــ. سفرنامة باران. تهران: نشر روزگار، چاپ اول، 1378. 18 ــ کندی، محمدعلی. الرمز و القناع فی الشعر العربی الحدیث (السیاب و نازک و البیاتی). بیروت: دار الکتاب الجدید المتحده، 2003. 19 ــ مجاهد، احمد. اشکال التناص الشعری ــ دراسه فی توظیف الشخصیات التراثیه. القاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب. 1998. 20 ــ معین، محمد. فرهنگ فارسی. تهران: امیرکبیر، 1347. 21 ــ موحد، ضیاء. شعر و شناخت. تهران: مروارید، 1377. 22 ــ الموسی، خلیل. بنیه القصیده العربیه المعاصره. دمشق: منشورات اتحاد الکتاب العرب، 2003. 23 ــ میرصادقی، جمال و میمنت. واژهنامة هنر داستاننویسی. تهران: کتاب مهناز، 1377. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,277 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2 |