تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,182 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,840 |
مطالعه هیستوپاتولوژی تاثیر کروسین در پیشگیری از بیماری کبد چرب در موشهای صحرایی تغذیه شده با جیره پر چرب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آسیبشناسی درمانگاهی دامپزشکی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 5، 3 (19) پاییز، آذر 1390، صفحه 1295-1304 اصل مقاله (10.76 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داریوش مهاجری* 1؛ علی رضایی2؛ غفور موسوی2؛ جعفر رحمانی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز، دانشکده دامپزشکی، گروه پاتوبیولوژی، تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز، دانشکده دامپزشکی، گروه علوم درمانگاهی، تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بیماری کبد چرب غیر الکلی امروزه بهعنوان شایعترین بیماری کبد شناخته شده است و احتمال دارد از لحاظ موضوع سلامت به یک معضل عمومی مهم تبدیل شود. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثرات محافظتی کروسین، در برابر کبد چرب ناشی از رژیم غذایی پرچرب در مدل موش صحرایی میباشد. به این منظور، موشهای صحرایی نر نژاد ویستار در گروههای آزمایشی متفاوت، توسط رژیم غذایی شاهد، رژیم غذایی صرفاً پرچرب و رژیم غذایی پرچرب به علاوه گاواژ کروسین در دزهای مختلف (mg kg-1/day 25، 50 و 100 ) تیمار شدند. در پایان دوره آزمایش، برای ارزیابی هیستوپاتولوژی کبد، همزمان همه موشها با ایجاد جابجایی در مهرههای گردن به راحتی کشته شدند. نمونههای بافتی اخذ شده از کبد تمامی موشها در فرمالین بافری 10 درصد پایدار گردید. از نمونههای فوق با استفاده از شیوههای رایج پاساژ بافت و تهیه مقطع، برشهای هیستولوژی به ضخامت 5 میکرون تهیه گردید. سطوح سرمی آمینوترانسفرازها (ALT و AST) جهت ارزیابی آسیب کبد و آلکالین فسفاتاز (ALP) و بیلیروبین تام (TB) برای ارزیابی عمکرد صفراوی کبد مورد سنجش قرار گرفت. آلبومین (Alb) و پروتئین تام (TP) نیز برای سنجش عملکرد ساختوساز کبد اندازهگیری گردید. آسیبشناسی بافتی کبد، حاکی از بروز تغییر چربی در گروه موشهای تغذیه شده با جیره پرچرب بود. کروسین به صورت وابسته به دز باعث کاهش تجمع چربی در هپاتوسیتها گردید. در موشهای گروه تغذیه با جیره پر چرب، سطوح سرمی آنزیمهای ALT، AST و ALP و TB در مقایسه با گروه شاهد سالم، بهطور معنیداری (01/0p<) افزایش و میزان TP و Alb بهطور معنیداری (01/0p<) کاهش یافت. دزهای بالا (mg/kg 100) و متوسط کروسین (mg/kg 50) ، سطوح افزایش یافته سرمی مارکرهای آسیب کبد در اثر رژیم پرچرب را بهطور معنیدار (به ترتیب 01/0p< و 05/0p<) کاهش و مقادیر کاهش یافته TP و Alb در اثر رژیم پرچرب را بهطور معنیدار (به ترتیب 01/0p< و 05/0p<) افزایش دادند. دز پائین کروسین (mg/kg 25) نتوانست تغییر معنیداری در پارامترهای مذکور ایجاد کند. نتایج مطالعه حاضر نشان میدهد که کروسین از بروز کبد چرب در موشهای صحرایی تغذیه شده با جیره پرچرب پیشگیری میکند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کبد چرب؛ جیره غذایی پرچرب؛ کروسین؛ موش صحرایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه
کبد چرب غیرالکلی (Non alcoholic fatty liver disease; NAFLD) به عنوان معضلی جهانی، گریبانگیر بشر بوده که معمولاً با چاقی مفرط، هیپرلیپیدمی و دیابت ملیتوس نوع 2 همراه میباشد. تحقیقات نشان داده است که تغدیه با جیره پرچرب منجر به استئاتوز کبد میگردد (4). تریگلیسرید و کلسترول، لیپیدهای بیولوژیک مهمی هستند که دریافت بیش از حد آنها از طریق جیره غذایی منجر به هیپرتریگلیسریدمی (17 و 19) و هیپرکلسترولمی (33) میگردد. کبد چرب غیرالکلی با تجمع تریگلیسریدها در هپاتوسیتها که در اثر استریفیکاسیون اسیدهای چرب آزاد و گلیسرول شکل میگیرند، مشخص میشود. افزایش اسیدهای چرب آزاد در کبد از سه منبع جداگانه یعنی لیپولیز (هیدرولیز اسید چرب و گلیسرول از تریگلیسیرید) در بافت چربی، رژیم غذایی پر چرب و لیپوژنز مجدد (de novo lipogenesis) سرچشمه میگیرد (28). در مقابل، اسیدهای چرب ممکن است از طریق بتا-اکسیداسیون (β-oxidation)، استریفیکاسیون مجدد به تریگلیسریدها و ذخیره به شکل قطرات چربی ، یا دفع به صورت VLDL (very low density lipoprotein) مصرف شوند. بنابراین، تجمع چربی در کبد میتواند در اثر افزایش سنتز چربی، کاهش دفع چربی و یا کاهش اکسیداسیون آن به وقوع بپیوندد. Donnelly و همکارانش در سال 2005 نشان دادهاند که 60% محتوای تریگلیسرید کبد از اینفلاکس اسیدهای چرب از بافت چربی، 26% از لیپوژنز مجدد، و 15% از جیره غذایی منشا میگیرد (13). کبد چرب غیر الکلی با یکسری تغییرات هیستوپاتولوژیک که از استئاتوز تا سیروز متفاوت است، همراه میباشد (3، 9، 12 و 15). سابقاً عقیده بر این بود که استئاتوز پدیدهای ساده بوده و بدون عوارض میباشد. لکن، امروزه مشخص شده است که کبد چرب به عواملی همچون استرسهای اکسیداتیو آسیبپذیر بوده و میتواند به استئاتوهپاتیت (Steatohepatit) که با نکروز، آماس، فیبروز و سیروز مشخص میشود، منجر گردد (18 و 27). در پاتوژنز استئاتوهپاتیت غیر الکلی (non-alcoholic steatohepatitis (NASH)) فرض بر این است که تجمع تریگلیسرید در کبد یا استئاتوز باعث افزایش حساسیت کبد به آسیبهای ناشی از سیتوکائینها یا لیپوکائینهای آماسی، اختلالات عملکردی میتوکندریها و استرس اکسیداتیو خواهد شد که خود منجر به استئاتوهپاتیت و یا فیبروز میشود (10 و 11). Barbuio و همکارانش در سال 2007 نشان دادهاند که استرس اکسیداتیو در تبدیل استئاتوز به استئاتوهپاتیت موثر میباشد (5). به هرحال، اگرچه استئاتوز ممکن است به نارسایی کامل کبد منجر شود، لکن درمان مناسب و ایدهآلی برای آن بنا نشده است (3). مواد بیولوژیک با منشأ گیاهی شاخهای از فارماکوتراپی مدرن بیماریها را تشکیل میدهند. اگر چه عوامل دارویی متنوعی برای درمان انواع بیماریها وجود دارد، لکن اغلب بیماران قادر به تحمل اثرات جانبی داروهای شیمیایی نیستند و از سوی دیگر اکثر گیاهان اثرات جانبی بسیار اندکی در روی بیماران به جای میگذارند. بدیهی است قبل از آنکه دارویی جدید وارد عرصه طب شود، لازم است مطالعات متعددی در چندین مرحله روی دارو انجام شود. در اولین مرحله، دارو در محیطهای بیجان (in vitro) و نیز روی حیوانات زنده (in vivo) بررسی میشود که در این مرحله ویژگیهای کلی را روی مورد مطالعه (pharmacological profile) مورد بررسی قرار میدهند. بعد از این مرحله است که دارو روی انسان آزمایش میشود. کروسین (Crocin) به عنوان یک کاروتنوئید گلیکوزیله (glycosylated carotenoid) مادهای است که دارای اثرات هیپوتریگلیسریدمیک و هیپو کلسترولمیک قوی میباشد (16). مطالعات متعدد نشان دادهاند که کروسین دارای اثرات فارماکولوژیک متعدد از جمله اثرات محافظتی علیه بیماریهای قلبی-عروقی (16، 30 و 35)، جلوگیری از پرولیفراسیون سلولهای توموری (24)، محافظت از سیستم عصبی (1 و 26) و محافظت از هپاتوسیتها (32) را نیز دارا میباشد. در هر صورت، در بین مکانیسمهای محافظتی مختلف، فعالیت آنتیاکسیدانی کروسین مسئول اثرات فارماکولوژیکی آن قلمداد شده است (24). با توجه به اثرات هیپولیپیدمیک و آنتیاکسیدانی کروسین (31)، این ماده احتمالاً توانایی آن را خواهد داشت که بتواند کبد را از ابتلاء به استئاتوز و در پی آن آسیبهای ناشی از تنشهای اکسایشی محافظت کند. در هر صورت با توجه به بررسی منابع، مطالعهای در رابطه با اثرات پیشگیریکنندگی کروسین از ابتلاء به استئاتوز کبد در موارد تغذیه با جیره پر چرب وجود ندارد. بنابراین، تحقیق حاضر برای اولین بار جهت ارزیابی اثرات پیشگیریکنندگی کروسین از استئاتوز کبد در موشهای صحرایی تغذیه شده با جیره پر چرب اجرا گردیده است. به هر حال، با انجام این مطالعه خاصیت دارویی کروسین در پیشگیری از بروز عارضه کبد چرب در مواقع تغذیه با جیره پر چرب برای اولین بار مورد ارزیابی قرار میگیرد که در صورت تائید میتواند به عنوان یک منبع قابل دسترس با خاصیت هیپولیپیدمیک و آنتیاکسیدانی جهت پیشگیری از استئاتوز و عوارض وخیم ناشی از آن مورد استفاده قرار گیرد. مواد و روشها مطالعه حاضر از نوع تجربی آزمایشگاهی بوده و در سال 1390 در مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تبریز انجام گردید. جامعه آماری این مطالعه شامل موشهای صحرایی نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 20±180 گرم و سن 9 هفته بود. نمونهای به حجم 60 سَر موش صحرایی از مرکز پرورش حیوانات آزمایشگاهی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز تهیه و بهطور تصادفی به 6 گروه مساوی شامل: 1-گروه شاهد سالم 2-گروه تغذیه با جیره پر چرب 3- گروه تغذیه با جیره پر چرب + کلوفیبرات Clofubrate (به عنوان کنترل مثبت)، 4 تا 6- گروههای تغذیه با جیره پر چرب + کروسین (mg kg-1/day 25، 50 و 100 ) تقسیم گردید. موشها برای سازگاری با محیط جدید، قبل از آغاز مطالعه به مدت یک هفته در قفسهای فایبرگلاس مخصوص در شرایط 12 ساعت روشنایی و 12 ساعت تاریکی و دمای C°2 ± 23 و دسترسی آزاد به مقادیر دلخواه آب و غذای پودر شده استاندارد نگهداری شدند. در این مطالعه کلیه ملاحظات اخلاقی و پروتکلهای کار روی حیوانات آزمایشگاهی، مورد تائید کمیته نظارت بر حقوق حیوانات آزمایشگاهی مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تبریز بود. مراحل مختلف مطالعه بهصورت دوسو بیخبر انجام شد. الف-طرح آزمایش: در گروههای تغذیه با جیره پر چرب، برای ایجاد استئاتوز کبد، از امولسیون پرچرب طبق روش ارائه شده توسط Zou و همکاران در سال 2006 استفاده شد که شامل 400 گرم روغن ذرت، 150 گرم ساکاروز، 80 گرم پودر کامل شیر، 100 گرم کلسترول، 10 گرم سدیم دیاکسیکولات، 4/36 گرم توئین 80، 1/31 گرم پروپیلن گلیکول، 5/2 گرم مولتی ویتامین، 10 گرم نمک، 5/1 گرم مواد معدنی مخلوط و 300 میلیلیتر آب مقطر بود (36). به طور خلاصه، موشهای گروههای 2 تا 6، امولسیون پرچرب را به میزان ml/kg10، روزانه راس ساعت 8 صبح به مدت 4 هفته از طریق گاواژ دریافت کردند. همزمان به موشهای گروه شاهد نیز به همان میزان (ml/kg 10) نرمال سالین گاواژ شد. گروههای تیمار با کروسین (گروههای 4 تا 6) نیز کروسین را به میزانmg/kg/day 25، 50 و 100 و گروه کنترل مثبت، کلوفیبرات را به میزان mg/kg/day 320 (31) از طریق گاواژ به صورت سوسپانسیون در متیل سلولز 5/0% (ml/kg 2) دریافت کردند. به موشهای گروه شاهد نیز به همان میزان (ml/kg 2) متیل سلولز 5% گاواژ گردید. ب) سنجش پارامترهای بیوشیمیایی سرم در پایان دوره آزمایش جهت اندازهگیری برخی فاکتورهای بیوشیمیایی شامل آلانین آمینو ترانسفراز (ALT; alanine amino transaminase )، آسپارتات آمینو ترانسفراز (AST; aspartate amino transaminase) (29)، آلکالین فسفاتاز (ALP; alkaline phosphatase) (20)، آلبومین (Alb; albumin) و پروتئن تام (TP, total protein)، (23) و بیلیروبین تام (TB; total bilirubin) (25)، نمونه خون ناشتا از سینوس پشت کره چشم (retro-orbital plexus) اخذ گردید. سرم نمونههای خون توسط سانتریفیوژ با سرعت 2500 دور در دقیقه و به مدت 15 دقیقه در دمای 30 درجه سانتیگراد جدا شد. جهت سنجش پارامترهای مذکور از کیتهای تجاری موجود (Commercial analysis kits; Beijing, China) استفاده شد. ج- هیستوپاتولوژی کبد: آسیبشناسی بافتی کبد موشهای مورد آزمایش با رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین (H&E) انجام شد. قسمتی از بافت کبد موشها در فرمالین بافری 10 درصد پایدار شد و از نمونههای پایدار شده با استفاده از شیوههای رایج پاساژ بافت و تهیه مقاطع هیستولوژی، برشهایی با ضخامت 5 میکرون و رنگ آمیزی معمول هماتوکسیلین- ائوزین تهیه شد (22). تغییرات هیستوپاتولوژی کبد به صورت تغییر چربی (fatty Change) هپاتوسیتها بر اساس شدت ضایعه طبق روش (6 و 34)، از صفر تا 4 (صفر: بدون استئاتوز، 1: کمتر از 25% هپاتوسیتها دچار استئاتوز هستند، 2: بین 26 تا 50% هپاتوسیتها دچار استئاتوز هستند، 3: بین 51 تا 75% هپاتوسیتها دچار استئاتوز هستند و 4: بیش از 76% هپاتوسیتها دچار استئاتوز هستند.) رتبهبندی گردید. کلّیه درجهبندیها با بزرگنمایی 100× و در 5 میدان میکروسکوپی از هر برش، بهطور تصادفی با میکروسکوپ نوری مدل Nikon (ECLIPSE E200، ساخت کشور ژاپن) انجام شد. د) تحلیل آماری دادهها برای تحلیل دادهها از بسته نرمافزاری SPSS-13 استفاده شد. دادههای بهدست آمده کمّی، به صورت میانگین±انحراف استاندارد (mean±SEM.) ارائه و اختلاف معنیدار بین گروهها توسط آزمون آماری آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA) و آزمون تعقیبی توکی (Tukey) مورد بررسی قرار گرفت. آزمون ناپارامتری کروسکال والیس (The Kruskal-Wallis test) و آزمون تعقیبی یو مان- ویتنی (Mann-Whitney U Test) نیز برای آنالیز درجات هیستوپاتولوژیک استئاتوز کبد مورد استفاده قرار گرفت. اختلافات در سطح 05/0p< معنیدار تلقی شدند. از آزمون آماری کلموگروف–اسمیرنف (Kolmogrov-Smirnov) که یکی از آزمونهای نیکویی برازش است، نیز برای تعیین نرمال بودن توزیع پراکندگی دادهها استفاده شد. یافتهها الف-تاثیر کروسین بر تغییر پارامترهای بیوشیمیایی آسیب کبد ناشی از تغذیه با رژیم پرچرب در موشهای گروه 2 (گروه تغذیه با جیره پر چرب)، سطوح سرمی آنزیمهای آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلکالین فسفاتاز (ALP) و بیلیروبین تام سرم (TB) در مقایسه با گروه 1 (شاهد سالم)، بهطور معنیداری (01/0p<) افزایش و میزان پروتئین تام (TP) و آلبومین سرم (Alb) بهطور معنیداری (01/0p<) کاهش یافت. در گروه 3 (شاهد مثبت)، کلوفیبرات (mg/kg 320) و در گروه 6، دز بالای کروسین (mg/kg 100)، سطوح افزایش یافته سرمی آنزیمهای ALT، AST و ALP و بیلیروبین تام سرم در اثر رژیم پرچرب را بهطور معنیدار (01/0p<) و تا حدّ طبیعی کاهش و مقادیر کاهش یافته پروتئین تام و آلبومین سرم در اثر رژیم پرچرب را بهطور معنیدار (01/0p<) و تا سطوح طبیعی خود افزایش دادند. در گروه 5 نیز دز متوسط کروسین (mg kg-1 50) مقادیر افزایش یافته آنزیمهای مارکر و بیلیروبین تام سرم در اثر رژیم پرچرب را بهطور معنیداری (05/0p<) کاهش و مقادیر کاهش یافته پروتئین تام و آلبومین سرم را بهطور معنیداری (05/0p<) افزایش داد، هرچند که این مقادیر به حدّ طبیعی خود نرسیدند. در گروه 4، دز پائین کروسین (mg kg-1 25) نتوانست مقادیر افزایش یافته آنزیمهای مارکر و بیلیروبین تام سرم در اثر رژیم پرچرب را بهطور معنیداری کاهش و مقادیر کاهش یافته پروتئین تام و آلبومین سرم را بهطور معنیداری افزایش دهد (جدول 1).
جدول 1- تاثیر کروسین بر پارامترهای بیوشیمیایی سرم موشهای صحرایی در استئاتوز کبد ناشی از رژیم غذایی پرچرب
مقادیر بهصورت میانگین ± انحراف استاندارد (mean±SEM) برای 10 سر موش صحرایی در هر گروه ارائه شده است. a: اختلاف معنیدار با گروه 1،b : اختلاف معنیدار با گروه 2، c: اختلاف معنیدار با گروه 3، d: اختلاف معنیدار با گروه 4، e: اختلاف معنیدار با گروه 5، f: اختلاف معنیدار با گروه 6 (05/0p<).
ب- هیستوپاتولوژی تاثیر کروسین بر آسیب بافت کبد ناشی از رژیم پرچرب در مطالعات ریزبینی، هیچگونه حالت غیر طبیعی در بافت کبد موشهای گروه شاهد سالم (گروه 1) مشاهده نشد (تصویر 1). در حالی که، در موشهای گروه 2 که به مدت 4 هفته فقط با جیره پرچرب تغذیه شده بودند، استئاتوز شدید بافت کبد به صورت تغییر چربی میکرووزیکر و گاهاً ماکرووزیکولر همراه با تورم هپاتوسیتها ایجاد شده بود (تصویر 2). کلوفیبرات در موشهای گروه 3 که جیره پرچرب دریافت میکردند، مانع از استئاتوز کبد شده بود (تصویر 3). در گروههای 5 و 6 تجویز کروسین (mg/kg 100 و 50) به صورت وابسته به دز از بروز تغییر چربی در هپاتوسیتها پیشگیری کرد، بهخصوص با دز mg/kg 100 که تقریباً به طور کامل مانع از بروز استئاتوز در کبد شد (تصاویر 4 و 5)، در حالیکه در گروه 4، کروسین با دز mg/kg 25 نتوانست به طور مشخصی از استئاتوز بافت کبد جلوگیری کند (تصویر 6). تاثیر کروسین بر درجهبندی پاتولوژیک استئاتوز کبد در موشهای تغذیه شده با رژیم پرچرب در جدول 2 آورده شده است. جدول 2- تاثیر کروسین بر استئاتوز بافت کبد موشهای صحرایی تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب
هر گروه شامل 10 سر موش صحرایی بوده و ارقام نشاندهنده تعداد موشها برای هر درجه از شدت استئاتوز میباشد. a: 05/0 p< و b: 01/0 p< در مقایسه با گروه رژیم پرچرب. c: 05/0 p< و d: 01/0 p< در مقایسه با گروه شاهد سالم.
نگاره 1- نمای ریزبینی از بافت کبد یک موش صحرایی متعلق به گروه شاهد سالم. هپاتوسیتها و ساختار بافت کبد طبیعی میباشد (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×400).
نگاره 2- نمای ریزبینی از بافت کبد یک موش صحرایی متعلق به گروه تغذیه با رژیم پرچرب. تغییر چربی با تشکیل میکرووزیکولها و ماکرووزیکولها درون سیتوپلاسم هپاتوسیتها مشخص میباشد (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×400).
نگاره 3- نمای ریزبینی از بافت کبد یک موش صحرایی متعلق به گروه رژیم پر چرب + کلوفیبرات (mg/kg 320). بافت کبد طبیعی بوده و تغییر پاتولوژیک خاصی در آن مشاهده نمیشود (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×400).
نگاره 4- نمای ریزبینی از بافت کبد یک موش صحرایی متعلق به گروه رژیم پر چرب + کروسین (mg/kg 25). وزیکولهای ریز و درشت چربی بهطور منتشر در بافت کبد مشاهده میشود (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×400).
نگاره 5- نمای ریزبینی از بافت کبد یک موش صحرایی متعلق به گروه رژیم پر چرب + کروسین (mg/kg 50). تغییر چربی در حد متوسط بوده و قطرات ریز چربی بهصورت پراکنده قابل مشاهده میباشد (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×400).
نگاره 6- نمای ریزبینی از بافت کبد یک موش صحرایی متعلق به گروه رژیم پر چرب + کروسین (mg/kg 100). تغییر چربی در حد بسیار جزئی بوده و قابل چشمپوشی میباشد (رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، درشتنمایی ×400).
بحث و نتیجهگیری افزایش فعالیت آنزیمهای شاخص عملکرد کبد شامل AST، ALT و ALP در سرم نشانگر آسیب کبد میباشد (8). از آنجائیکه تغییر در میزان سرمی مارکرهای فوق طی استئاتوز کبد نیز قبلاً گزارش گردیده است (2 و 34Chitturi and Farrell, 2001 S. Chitturi and G.C. Farrell, Etiopathogenesis of nonalcoholic steatohepatitis, Seminars in Liver Disease 21 (2001), pp. 27–41. View Record in Scopus | Cited By in Scopus (310))، بنابراین، در بررسی حاضر سطوح سرمی این آنزیمها مورد مطالعه قرار گرفت. افزایش فعالیت سرمی آنزیمهای AST، ALT و ALP در سرم موشهای مورد تغذیه با جیره پرچرب مشاهده شد که حکایت از بروز آسیب در سلولهای کبدی را دارد. این یافته با نتایج Chidambarama و Venkatraman در سال 2010 همخوانی دارد (8). تیمار با کروسین تا حد قابل توجهی از افزایش سطوح سرمی آنزیمهای مذکور، ناشی از تغذیه با جیره پرچرب، جلوگیری کرد که این تاثیر با عملکرد کلوفیبرات در گروه کنترل مثبت، قابل مقایسه میباشد. این نتیجه با یافتههای El-Maraghy و همکاران در سال 2009 که اثرات محافظتی کروسین را در برابر افزایش سیستمیک بار آهن در موشهای صحرایی مورد مطالعه قرار داده بودند، همراستا است (14). در این مطالعه، نتایج بیوشیمیایی به دست آمده با یافتههای هیستوپاتولوژی نیز مورد تائید قرار گرفت، به طوری که موشهایی که به مدت 4 هفته با جیره پرچرب تغذیه شده بودند، درجات بالایی از استئاتوز کبد را بروز دادند. در هر صورت، ارزیابیهای هیستوپاتولوژی اثرات ضد هپاتواستئاتوزی کروسین را در موشهای تغذیه شده با جیره پرچرب نشان داد به طوری که، کروسین به خصوص با دز mg/kg 100 مانع از رسوب چربی در هپاتوسیتها شده بود. مشاهدات ریزبینی در توافق با یافتههای بیوشیمیایی، با نتایج مطالعه Wang و همکارانش در سال 2009 همسو میباشد (34). شواهد موجود نشان میدهد که تجمع چربی در کبد، حساسیت این بافت را نسبت به سایر عوامل آسیبرسان نظیر استرسهای اکسیداتیو افزایش میدهد که خود باعث پیشرفت استئاتوز به سمت استئاتوهپاتیت، فیبروز و سیروز میشود (21). با توجه به ارتباط بین استرس اکسیداتیو و التهاب بافت (8)، بررسی حاضر تائید میکند که رژیم غذایی پرچرب میتواند باعث آسیب اکسیداتیو کبد شود. عدم تعادل بین استرس اکسیداتیو و تشکیل آنتیاکسیدانها میتواند متعاقب تغذیه با جیره پرچرب بروز نماید و اینکه کروسین میتواند از این روند پاتولوژیک پیشگیری کند، اثرات درمانی و پیشگیریکنندگی آنرا از هپاتواستئاتوز ناشی از جیره پرچرب نشان میدهد. نتایج آزمایشات بیوشیمیایی مطالعه حاضر، در کنار یافتههای هیستوپاتولوژی، نشان میدهد که تیمار با کروسین استئاتوز کبد را کاهش داده و مانع از آسیب پراکسیداتیو آن میگردد به طوری که، این اثرات با اثرات کلوفیبرات قابل قیاس میباشد. این نتایج با یافتههای مطالعات Zou و همکاران در سال 2006 همراستا میباشد (36). کبد نقشی اساسی را در متابولیسم چربی در بدن به عهده داشته و استئاتوز کبد نشان از تجمع بیش از حد لیپیدها در هپاتوسیتها به دلیل عدم تعادل در تشکیل و تجزیه چربی دارد (7). هیپرکلسترولمی، هیپرتریگلیسریدمی، میزان کم HDL-C و سطوح بالای LDL-C در سرم اختلالات معمولی هستند که در هومئوستاز لیپیدی مبتلایان به استئاتوز کبد رخ میدهد (3). تحقیقات نشان داده است که کروسین دارای اثرات هیپولیپیدمیک میباشد (31). در این مطالعه، کروسین به طور معنیداری شواهد بیوشیمیایی و هیستولوژیک مربوط به تجمع چربی در بافت کبد را بهبود بخشید. این نتایج نشان میدهند که کروسین میتواند از وقوع هپاتواستئاتوز از طریق کاهش تجمع لیپیدها در سرم و کبد ممانعت کند. به عبارتی دیگر کروسین اختلالات ایجاد شده در متابولیسم چربی ناشی از رژیم غذایی پرچرب را کاهش میدهد. در مجموع، نتایج این مطالعه نشان میدهد که کروسین به عنوان یک کاروتنوئید گلیکوزیله که نقش خود را از طریق فعالیت آنتیاکسیدانی اعمال میدارد، از تجمع چربی در بافت کبد در رژیم غذایی پرچرب جلوگیری
کرده و این تغییرات با کاهش مارکرهای سرمی آسیب کبد همراه میباشد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,483 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,350 |