تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,204 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,877 |
بررسی اثرات موننسین بر پارامترهای سرمی گوسفندان نژاد قزل | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آسیبشناسی درمانگاهی دامپزشکی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 1، 2 (2) تابستان، شهریور 1386، صفحه 117-124 اصل مقاله (243.08 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی کارگری رضاپور* ؛ پرویز نام آور؛ بابک باغبانزاده نوبری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تعداد 5 رأس بره نر نژاد قزل در یک طرح چرخشی، سطوح مختلفی از موننسین (mg/Kg DMI صفر، 10، 30 و 60) را در جیره غذایی خود دریافت نمودند. در جیره غذایی دوران آزمایش، میزان کنسانتره 70% و علوفه 30% بود. یک ساعت قبل و دو ساعت بعد از خوراکدهی خونگیری از ورید وداج بهعمل آمد و بلافاصله سرم خون جداسازی گردید تا میزان سرمی هر یک از پارامترهای زیر اندازهگیری شود: گلوکز، تریآسیل گلیسرول، پروتئین تام، آلبومین، نسبت آلبومین به گلوبولین، ازت اوره خون و نیز فعالیت سرمی AST و GGT. همچنین بهروش رومینوسنتز نمونه مایع شکمبه بعد از خوراکدهی اخذ و میزان pH مایع شکمبه اندازهگیری شد. در طول دوره، ضمن معاینه بالینی گوسفندان، نتایج حاصله ثبت میشد. اختلاف معنیداری از لحاظ مقدار متوسط سرمی هر یک از پارامترهای تریآسیل گلیسرول، نسبت آلبومین به گلوبولین، ازت اوره خون و نیز فعالیت سرمی AST و GGT در قبل و بعد خوراکدهی مشاهده نشد. ولی از همین لحاظ تفاوت معنیدار بین سطوح مختلف موننسین دیده شد (01/0P<). متوسط مقدار pH شکمبه گوسفندان کنترل (سطح صفر) بهصورت معنیدار (01/0P<) کمتر از سطوح 30 و 60 میلیگرم موننسین بود ولی اختلاف معنیداری بین متوسط مقدار pH شکمبه گوسفندان کنترل (سطح صفر) با سطح 10 میلیگرم موننسین مشاهده نشد. بروز نشانههای بالینی اسیدوز در گوسفندان تیمار صفر بهوضوح با مقدارpH همخوانی داشت. متوسط مقدار سرمی گلوکز بطور معنیدار در تیمار صفر، کمتر از سایر تیمارها (05/0P<)و در همین مقایسه، متوسط مقدار پروتئین تام بیشتر بود (01/0P<). نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که موننسین حداقل بهمیزان 30 میلیگرم در هر کیلوگرم غذای مصرفی، میتواند مانع از بروز اسیدوز حاد و تحتحاد و کاهش اشتهای ناشی از آن گردد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
موننسین؛ پارامترهای سرمی؛ گوسفند | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه
منشا گوسفند نژاد قزل (Gezel) نواحی شمالغرب ایران (آذربایجان) و شمالشرق ترکیه است. از لحاظ جغرافیایی این مناطق واجد آب و هوای سرد و خشک کوهستانی است و این نژاد بهخوبی با شرایط اقلیمی کوهستانی سازگار شده است (4 و 13).
بیماری اسیدوز از جمله مشکلات رایج مراکز پرورش گوسفند میباشد، چراکه افزایش میزان شیر و سود اقتصادی نیازمند استفاده از جیرههای با نشاسته (کنسانتره) بالاست که خود میتواند باعث افزایش وقوع اسیدوز شکمبه شود. بنابراین برخی از محققان نام اسیدوز غلهای (Grain acidosis) را برای این بیماری بیشتر میپسندند (1 و 5). روشهای مختلفی برای پیشگیری از اسیدوز وجود دارد که بسته به شرایط دام، دامدار و عوامل محیطی، انتخاب میشود. استفاده از مواد افزودنی نظیر بافرها و یونوفرها از جمله مهمترین روشهای پیشگیری است (5). موننسین از جمله یونوفرها و اساساً محصول تخمیری قارچی بهنام Streptomyces cinnamonesis میباشد که در طی رشد این قارچ تولید میشود. فرمول ساختاری آن در شکل 1 نشان داده شده است. این دارو اولین ضد کوکسیدیوزی است که در سطح تجاری تولید و عرضه شد (2). موننسین قدرت تشکیل کمپلکس با یونها و بهویژه با سدیم را دارد. بنابراین با قرار گرفتن در غشاء موجودات ریزبینی (برخی از تکیاختهها و باکتریها)، غشاء را نسبت به عبور یونهایی نظیر پتاسیم و سدیم نفوذپذیر میسازد. بدین طریق برخی فعالیتهای میتوکندریایی نظیر اکسیداسیون مواد متوقف میشود (2).
دیواره سلولی باکتریهای گرم مثبت نسبت به باکتریهای گرم منفی از پیچیدگی کمتری برخوردار است. بنابراین باکتریهای گرم مثبت نسبت به اثر موننسین حساستر از باکتریهای گرم منفی هستند(11). تکیاختهها کلاً نسبت به موننسین حساساند و جمعیت آنها در مواجه با آن کاهش مییابد ولی در دراز مدت نوعی مقاومت دارویی ایجاد میشود که اثر موننسین را بر تکیاختهها کاهش میدهد(11). استرپتوکوکوس بویس بهعنوان یک باکتری گرم مثبت حائز اهمیت در اسیدوز (بهدلیل نقش آن در تولید اسید لاکتیک)، نسبت به موننسین حساس است و لذا موننسین موجب کاهش خطر بروز اسیدوز در گاو میگردد (14). موننسین در حالیکه رشد باکتریهای مولد اسید لاکتیک نظیر استرپتوکوکوس بویس و لاکتوباسیلها را متوقف میکند، اثری بر باکتریهای مصرفکننــده اسید لاکتیـک در شکمبه (نظیر مگاسفرا السدنی و ...) ندارد (3). در نتیجه انتظار میرود که از کاهش محسوس pH متعاقب استفاده از جیره با کنسانتره زیاد، جلوگیری کند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی امکان استفاده از موننسین در جیره غذایی گوسفندان نژاد قزل برای پیشگیری از بروز اسیدوز متعاقب استفاده از کنسانتره با نشاسته زیاد و تعیین مقدار مناسب موننسین در جیره غذایی گوسفندان قزل میباشد. مواد و روشکار الف) طرح آزمایشی و نگهداری حیوانات این مطالعه در قالب طرح چرخشی (Cross-over design) طراحی و اجرا شد. تعداد 5 رأس بره نر نژاد قزل با متوسط وزن 2 ± 5/27 کیلوگرم انتخاب شد. معاینات اولیه و آزمایشگاهی جهت تأیید سلامت جسمانی دامها بهعمل آمد. بره ها به باکسهای انفرادی انتقال داده شدند. بهدلیل تغییرات شرایط زیستی دامها، در بدو انتقال آنها به باکس، درجاتی از افسردگی و بیاشتهایی مشاهده شد. مدت دو هفته فرصت برای سازگاری با شرایط جدید منظور شد. در این مدت سرکشی روزانه جهت بررسی سلامت دامها و همچنین تأمین آب و جیره مصرفی بهعمل آمد. بهمنظور آشنا کردن دامها با خونگیری، در دوران استراحت اولیه، از هر رأس حداقل دوبار خونگیری بهعمل آمد تا علاوه بر عادت کردن دام به شرایط آزمایش، پارامترهای خونی (بهویژه جمعیت گلبولهای سفید) نیز مورد ارزیابی قرار گیرد. این مطالعه دارای 4 تیمار سطوح صفر (تیمار صفر)، 10 (تیمار یک)، 30 (تیمار دو) و 60 (تیمار سه) میلیگرم موننسین در هر کیلوگرم غذا و واجد 5 تکرار بود. پس از پایان هر تیمار آزمایشی، بهمدت دو هفته استراحت داده شد. در طی دوره استراحت از جیره غذایی خاصی موسوم به جیره استراحت استفاده شد که در مجموع سهم بخش علوفهای بیشتر از کنسانتره بود. هیچگاه کنسانتره از جیره حذف نشد. چرا که برای عادت کردن مجدد دام به استفاده از کنسانتره باید فرصت بیشتری در نظر گرفته میشد که این مورد بستگی به عادت غذایی گوسفند دارد که بهمراتب انتخابیتر از گاو غذا میخورد. ب) جیره غذایی بهطور کلی دو نوع جیره غذایی مورد استفاده قرار گرفت: جیره استراحت، جیره تیمار (جدول 1). در هر کدام از جیرهها از علوفهای استفاده شد که 4 بار توسط دستگاه چاپر خرد شده بود تا اندازه نهایی الیاف آن حداکثر 5 سانتیمتر باشد. دانههای جو مورد استفاده نیز آسیاب شده و به حالت پودری بود. ابتدا بخش کنسانتره به نسبتهای تعیین شده (جدول 1) مخلوط گردید. با توجه به اینکه مقدار غذای مصرفی روزانه هر بره حدوداً یک کیلوگرم تعیین شده بود و سهم کنسانتره جیره تیمار 70% جیره غذایی بود، بنابراین مقدار 700 گرم از کنسانتره وزنکشی و در کیسههای پلاستیکی مجزا ریخته شد. سپس 300 گرم بقیه از مجموع علوفه (کاه و یونجه خشک) تأمین شد. برای رقیقسازی موننسین، از سبوس استفاده شد. ج) نمونهگیری نمونه خون از ورید وداج و با استفاده از سرنگ اخذ شد. نمونهگیری بهصورت دو روز متوالی (روزهای پنج و شش هر دوره) و در هر دفعه دوبار (یکساعت قبل و دو ساعت بعد از خوراکدهی) انجام گرفت. با توجه به اینکه روزانه سه وعده غذایی در اختیار گوسفندان قرار میگرفت و وعده سوم بههنگام عصر داده میشد، بنابراین نمونه سرمی قبل از خوراک عملاً نمونه سرمی ناشتا میباشد و مدت زمان گرسنگی از آخرین وعده غذایی (عصر) (1±)14 ساعت بود. پس از انعقاد اولیه خون، نمونهها سانتریفوژ شده، سرم جداسازی و جهت آنالیز بیوشیمیایی به فریزر 20- درجه سانتیگراد انتقال داده شد.
جدول 1- ترکیب جیره غذایی در تیمارهای مختلف آزمایش (همه اعداد بهصورت درصد بیان شدهاند).
د) تهیه نمونه مایع شکمبه بدین منظور با اندکی تغییر از روش Nordlund و همکاران (1995) استفاده شد(7). بهطور خلاصه گوسفند به کمک عامل به پهلوی راست خوابانده شد و پس از ضدعفونی ناحیه تهیگاه سمت چپ (بهفاصله 15 سانتیمتر پایینتر از کمر و 10 سانتیمتر پشت آخرین دنده) سرنگ 25 میلیلیتری با سرسوزن 18، بهصورت عمود به شکمبه وارد و سپس کشش مایع از شکمبه انجام شد. ه) اندازهگیری پارامترها مقدار هر یک از پارامترهای سرمی گلوکز، تریآسیل گلیسرول، بتاهیدروکسیبوتیرات، پروتئینتام، آلبومین (نسبت آلبومین به گلوبولین (A/G))، ازت اوره خون، و نیز فعالیت سرمی AST و GGT بروش آنزیمی و با کیتهای تجاری شرکت زیست شیمی اندازهگیری شد. مقدار pH مایع شکمبه با استفاده از pHمتر دیجیتال تعیین شد. نتایج در بدو انتقال گوسفندان به باکسهای انفرادی، علائم افسردگی و بیاشتهایی مشاهده شد. اعمال محدودیت فضای زندگی و تغییر جیره از چرای مرتعی به جیره مخلوط (TMR)کنسانتره و علوفه را میتوان عامل افسردگی و سایر علائم دانست. ظاهراً تمایل گوسفندان به استفاده از غذا به شکل پودر کم است ولی بهتدریج به شرایط ویژه آزمایش (اعم از زندگی در باکس، خونگیری از ورید وداج، فرم غذا و ...) عادت کردند. اشتها در حد طبیعی و مصرف روزانه هر دام حدود یک کیلوگرم بود. در تیمار 10 میلیگرم موننسین، درجاتی از اسهال در دامها مشاهده شد و مدفوع حالت خمیری داشت. دامهای اسهالی معمولاً رغبت کمی به غذا داشتند و اگر چه مقدار غذای تعیین شده روزانه را دریافت میداشتند ولی نسبت به سایرین با اشتهای کمی غذا میخوردند. در تیمار 30 میلیگرم موننسین، سلامت عمومی و اشتها بهصورت طبیعی بود ولی در دو رأس از دامها، هنوز مدفوع اندکی خمیری بود. در سایر دامها وضعیت مدفوع از لحاظ قوام، بهمراتب سفتتر از سطح 10 میلیگرم و نزدیک به حد طبیعی بود. در جیره سطح 60 میلیگرم موننسین، وضعیت عمومی طبیعی و قوام مدفوع در حد طبیعی و فاقد مشکل خاص بود. بنابراین از لحاظ علایم بالینی و سلامت عمومی، پیشنهاد میشود، مقدار موننسین جیره در هر کیلوگرم غذا، بیشتر از 30 و تا 60 میلیگرم باشد.
جدول 2 – میانگین پارامترهای اندازهگیری شده سرم گوسفندان نژاد قزل، قبل و بعد از خوراکدهی (اعداد واجد ترام، متعلق به نمونه دو ساعت بعد ازخوراکدهی هستند)
در جیره سطح صفر یا جیره کنترل، افسردگی شدید و قطع اشتها ملاحظه شد. بهطوریکه حتی گوسفندانی که در دوره آزمایش، خوش اشتهاتر از سایرین بودند، اغلب اوقات پشت به غذا ایستاده، تمایلی به اخذ غذا نداشتند. مقدار خوراک مصرفی روزانه، به حد نصف و کمتر کاهش یافته بود و سعی اولیه آنها بر استفاده از علوفه غذا بود و در بازرسیهای روزانه و تعویض خوراک روزانه اغلب مشاهده میشد که بخش عمده کنسانتره بهصورت دست نخورده باقیمانده است. بهتدریج علایم افسردگی شدیدتر شد و دو رأس از گوسفندان ظرف سه روز پس از آزمایش تلف شدند. میانگین پارامترهای سرمی اندازهگیری شده در جدول 2 خلاصه شده است. نتایج بهدست آمده با استفاده از نرمافزارهای SAS و SPSS نسخه 12 مورد آزمون آماری قرار گرفت. در همه تیمارها، فاکتور درون گروهی غیرمعنیدار بود. میانگین گلوکز سرمی بعد از خوراک بهصورت معنیداری بیشتر از مقدار آن در وعده قبل از خوراک بود (01/0P<). مقدار گلوکز سرمی تیمار شاهد در هر دوی قبل و بعد از خوراک، کمتر از مقدار آن در سطوح متناظر مختلف موننسین بود (05/0P<). اختلاف معنیداری بین مقدار میانگین پروتئین تام، آلبومین و گلوبولینهای سرمی قبل و بعد از خوراک مشاهده نشد ولی ازهمین لحاظ، اختلاف معنیداری بین سطح صفر با هر سه تیمار دیگر آزمایش (10، 30 و60 میلیگرم موننسین) مشاهده شد (01/0P<). اختلاف معنیداری از لحاظ تغییرات میانگین ازت اوره خون، تریآسیل گلیسرول، AST و GGT بین تیمارهای مختلف و نیز قبل و بعد از خوراکدهی مشاهده نشد. بر اساس نتایج این مطالعه، میانگین pH شکمبهای در تیمار صفر کاهش معنیداری نسبت به تیمارهای دو و سه داشت (01/0P<). میانگیـن pH شکمبهای تیمار صفر در تقسیمبندی Matthias و همکاران (2002)، در محدوده اسیدوز حاد است. بنابراین موننسین بهروشنـی در غلظت حداقل 30 میلیگرم در کیلوگرم غذا، میتواند مانع از بروز اسیدوز شود. اختلاف معنیداری بین میانگین مقدار بتاهیدروکسی بوتیرات سرمی قبل و بعد از خوراک و بین مقدار سرمی آن در سطوح مختلف موننسین (صفر،10، 30 و60 میلیگرم) مشاهده نشد. بحث و نتیجهگیری با در نظر گرفتن تعریف Matthias و همکاران (2002) که محدوده مقدار pH اسیدوز شکمبهای تحت حاد را 5/5 – 5 و اسیدوز حاد را کمتر از 5 اعلام نمودهاند (5)، ملاحظه میشود که جیره استفاده شده در تیمار صفر میلیگرم موننسین موجب بروز اسیدوز حاد و تیمار 10 میلیگرم موننسین سبب ایجاد اسیدوز تحت حاد گشته است. البته Owens و همکاران (1996) مرز کمتر از 6/5 – 5 را اسیدوز حاد و محدوده 6/5 – 2/5 را اسیدوز تحت حاد میدانند که طبق نتایج بهدست آمده، سطح صفر جیره آزمایش، اسیدوز حاد و سطح 10 میلیگرم موننسین، اسیدوز تحت حاد ایجاد نموده است (9). باتوجه به اینکه pH مایع شکمبه در تیمارهای 30 و 60 میلیگرم موننسین، در محدود اسیدوز حاد و تحت حاد نبوده و بالاتر است، میتوان چنین اذعان داشت که موننسین در این غلظتها توانسته است اثر بازدارنده خود از اسیدوز را بروز دارد. از سوی دیگر فزونی معنیدار پروتئین تام و گلوبولینهای سرمی را در تیمارهای منجر به اسیدوز (تحتحاد/حاد) میتوان به دهیدراتاسیون دامها در اثر تغییر رفتار دام و امتناع از خوردن غذا و آب نسبت داد. بنابراین در مجموع میتوان استفاده از موننسین را در جیره غذایی گوسفندان با غلظت 30 تا 60 میلیگرم در هر کیلوگرم غذا پیشنهاد نمود. چرا که بهطور مؤثری مانع از بروز اسیدوز حتی در جیره با کنسانتره زیاد که به شکل پودری تهیه شده است، میگردد. دلیل کم بودن میانگین سرمی گلوکز در هر دو نمونه قبل و بعد از خوراکدهی در تیمار صفر در مقایسه با سایر تیمارها را میتوان تغییر رفتار تغذیهای دامها بههنگام استفاده از سطح صفر جیره دانست. چرا که pH شکمبه در جیرههای صفر و 10 میلیگرم موننسین بهطور معنیداری کمتر از مقدار آن در تیمارهای دو و سه بود (01/0P<) و عملاً اسیدوز ایجاد شده بود. با توجه به اینکه اسیـدوز موجب کاهش اشتـهای گوسـفند میشود (5) و از سویی طبق آنچه Phy وProvenza (1998) اذعان داشتهاند، گوسفند توان تشخیص و استفاده از غذاهایی که موجب کاهش شدت اسیدوز میشود را دارد (8)، بنابراین کاهش اخذ غذا در اثر اسیدوز به هنگام استفاده از جیره صفر را میتوان یکی از علل کاهش گلوکز در این تیمار در مقایسه با سایر تیمارها دانست. به اعتقاد Ipharraguerre وClark (2003) موننسین موجب تغییر جمعیت باکتریهای شکمبه (ایجاد توقف رشد در باکتریهای گرم مثبت و تکیاختهها) و تغییر متابولیسم باکتریها به نفع افزایش تولید پروپیونات میگردد (3). اسید پروپیونیک مهمترین واسطه تولید گلوکز از راه گلوکونئوژنز در نشخوارکنندگان میباشد. با توجه به اینکه اختلاف معنیداری در مورد غلظت گلوکز سرمی بین سطوح مختلف موننسین در بعد و قبل از خوراک مشاهده نشد، بنابراین افزایش تولید پروپیونات نباید مساوی با افزایش مقدار سرمی گلوکز در اثر استفاده از موننسین در نظر گرفته شود. سؤال مهم اینکه آیا استفاده از موننسین موجب افزایش مقدار میانگین گلوکز سرمی تیمارهای آزمایش (سطوح 10 تا 60 میلیگرم) نسبت به سطح صفر (شاهد) شده است و یا اینکه اسیدوز حاد ایجاد شده در اثر تیمار صفر آزمایش، با زمینه سببی آندوتوکسمی و در نتیجه هیپوگلایسمی ناشی از آندوتوکسمی موجب کاهش غلظت سرمی گلوکز گشته است. آندوتوکسمی از حالات مورد انتظار پس از بروز اسیدوز حاد و متعاقباً التهاب دیواره شکمبه و نفوذ اجرام میکروبی و بهویژه باکتریهای گرممنفی به گردش خون عمومی میباشد (5). همچنین آندوتوکسمی ظاهراً از طریق افزایش مصرف گلوکز خون توسط بافتهای محیطی سبب بروز هایپوگلایسمی میشود (12). اندازهگیری فعالیت آنزیمهای کبدی (AST و GGT) بهمنظور ارزیابی آثار سوء احتمالی سطوح بالای موننسین بر کبد انجام گرفته بود. چرا که در صورت آسیب کبدی فعالیت سرمی این آنزیمها افزایش مییابد (12). با عنایت به اینکه اختلاف معنیدار بین متوسط فعالیت سرمی این آنزیمها در سطوح مختلف و بهویژه سطح دو و سه وجود ندارد، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که موننسین تا غلظت 60 میلیگرم در هر کیلوگرم غذا، اثر سوئی بر فعالیت کبد ندارد. البته طبق نظر Mendes و همکاران (2003) غلظتهای بالای موننسین میتواند موجب مسمومیت حاد گوسفند گردد که در این فعالیت سرمی آنزیمهای AST و CPK افزایش مییابد (6). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,064 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 453 |