تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,309 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,931 |
عوامل اجتماعی و خشونت خانوادگی در بین خانوادههای شهر تبریز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 1، شماره 1، اسفند 1387، صفحه 111-135 اصل مقاله (38.56 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کامران صداقت1؛ جلال زرینیان2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار جامعهشناسی وزارت امور اقتصادی و دارائی. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانش آموخته کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از انجام این تحقیق، بررسی و شناخت تأثیر عوامل جمعیت شناختی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در تبیین خشونت خانوادگی میباشد. به عبارت دیگر در این پژوهش سعی شده است به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که چرا در برخی از خانوادهها رفتارهای خشونت آمیز دیده میشود. براین اساس فرضیه هایی از سه دیدگاه نظری از حوزه روانشناسی اجتماعی یعنی رویکرد روانکاوی، رویکرد رفتارگرایی و رویکرد شناختی و هم چنین از مطالعات و تحقیقات پیشین، جهت تبیین خشونت خانوادگی استنتاج گردیده است. دادههای مورد نیاز برای آزمون فرضیه های تحقیق از طریق پرسشنامه و با نمونهگیری سهمیهای متناسب با حجم (pps) از یک نمونه 384 نفری از سطح شهر تبریز گردآوری شد. برای دستهبندی مؤلفههای مربوط به خشونت خانوادگی از تحلیل عاملی اکتشافی، برای محاسبه پایایی گویهها از آلفای کرونباخ و نیز برای آزمون فرضیهها از تکنیکهای آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تفاوت میانگین T-test)) و آزمون تحلیل واریانس یکطرفه استفاده گردید و در نهایت برای تبیین عوامل اجتماعی مؤثر بر خشونت خانوادگی از تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج حاصله نشان میدهد که خشونت خانوادگی با متغیرهای نوع خانواده، نوع ازدواج، پایگاه اقتصادی - اجتماعی، وضعیت شغلی، سطح تحصیلات، سن و باورهای مذهبی رابطه معنیداری داشته است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خشونت خانوادگی؛ عوامل اجتماعی؛ نوع خانواده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عوامل اجتماعی و خشونت خانوادگی در بین خانوادههای شهر تبریز دکتر کامران صداقت*
چکیده هدف از انجام این تحقیق، بررسی و شناخت تأثیر عوامل جمعیت شناختی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در تبیین خشونت خانوادگی میباشد. به عبارت دیگر در این پژوهش سعی شده است به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که چرا در برخی از خانوادهها رفتارهای خشونت آمیز دیده میشود. براین اساس فرضیه هایی از سه دیدگاه نظری از حوزه روانشناسی اجتماعی یعنی رویکرد روانکاوی، رویکرد رفتارگرایی و رویکرد شناختی و هم چنین از مطالعات و تحقیقات پیشین، جهت تبیین خشونت خانوادگی استنتاج گردیده است. دادههای مورد نیاز برای آزمون فرضیه های تحقیق از طریق پرسشنامه و با نمونهگیری سهمیهای متناسب با حجم (pps) از یک نمونه 384 نفری از سطح شهر تبریز گردآوری شد. برای دستهبندی مؤلفههای مربوط به خشونت خانوادگی از تحلیل عاملی اکتشافی، برای محاسبه پایایی گویهها از آلفای کرونباخ و نیز برای آزمون فرضیهها از تکنیکهای آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تفاوت میانگین T-test)) و آزمون تحلیل واریانس یکطرفه استفاده گردید و در نهایت برای تبیین عوامل اجتماعی مؤثر بر خشونت خانوادگی از تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج حاصله نشان میدهد که خشونت خانوادگی با متغیرهای نوع خانواده، نوع ازدواج، پایگاه اقتصادی - اجتماعی، وضعیت شغلی، سطح تحصیلات، سن و باورهای مذهبی رابطه معنیداری داشته است. واژگان کلیدی:خشونت خانوادگی، عوامل اجتماعی، نوع خانواده.
مقدمه با وجود دگرگونی در ساختار خانواده و نقشهای خانوادگی بیتردید خانواده هم چنان یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه به شمار میرود. اهمیت خانواده از این رو است که نه تنها محیط مناسبی برای همسران به شمار میآید، بلکه وظیفه جامعه پذیری و تربیت نسلهای آتی را نیز بر عهده دارد. اهمیت والای خانواده زمانی بهتر درک میگردد که به کارکردهای اساسی و بنیادین آن توجه نمائیم. یکی از این کارکردهای اصلی، تکوین و شکل دهی شخصیتهای انسانها است. ایفای بهینه این کارکردها نه تنها برای بقای خانواده ضروری است بلکه برای تداوم جامعه و انسجام اجتماعی نیز ضروری میباشد. ولی با این وجود، در حال حاضر خانواده دچار آسیبهایی نظیر: طلاق، اختلافات زناشویی، خودکشی، کودکان فراری و خشونت خانوادگی شده است. خشونت خانوادگی پدیدهای است که روابط سالم خانوادگی را که برای بقای و تحکیم خانواده لازم و ضروری است، متزلزل ساخته و بعضاً از بین میبرد. ممکن است برخی افراد تعجب کنند، اما این واقعیت دارد که بیشتر خشونتها در خانوادهها روی میدهد. به عنوان مثال آمریکائیان چنان در معرض خشونتهای اعضای خانواده خود قرار دارند که خانواده را پس از پلیس و ارتش، خشنترین نهاد اجتماعی نامیدهاند. و برخی مـدعیاند که خشونت خانوادگی مهم ترین مسئـله اجتماعی است که امروزه آمریکائیان با آن دست به گریبانند.
بیان مسئله یکی از پدیدههائی که مطالعه آن به سه حوزه جامعه شناسی، روانشناسی و فرهنگ بسیار مربوط است، خشونت و رفتارهای خشونتآمیز میباشد. رفتارهای خشونت آمیز را میتوان در گستره وسیعی از حوزههای جامعه شناسی و روانشناسی مورد تحقیق و مطالعه قرار داد. در یک مطالعه پیمایشی که روی نمونهای 961 نفری از زنان 19 تا 90 ساله صورت گرفت مشخص شد که 25% از آنها در زمان مصاحبه دچار آشفتگی روانشناختی بودند، 22% آنها نشانههای شدید بیماری جسمانی داشتند و 17% آنها گزارش کردهاند که در طول زندگی شان در معرض خشونت خانوادگی بودند. در میان زنانی که خشونت خانوادگی را تجربه کرده بودند، فهم این موضوع که زندگی شان در معرض خطر بوده و نیز تاثیر خشونت بر زندگی آنها، هر کدام بصورت معنیداری در تغییرپذیری مشکلات روانشناختی آنان نقش داشتند. 12% همه موارد مشکلات روانشناختی و 7% همه موارد بیماری شدید جسمانی به خشونت خانوادگی نسبت داده شده است. خشونت خانوادگی به صورت فزآیندهای یک مشکل جهانی برای بهداشت روانی محسوب میشود. و بهداشت روانی و جسمانی افراد به ویژه زنان و کودکان را بصورت جدی تحت تاثیر قرار میدهد. دادههای موجود بیانگر آن است که 20 تا 50 درصد از زنان در بیشتر کشورها در دورهای از زندگی خود در معرض خشونت خانوادگی قرار گرفتهاند(Heise, Raikes, Watts, Zwi, 1994). خشونـت خانوادگی یـک عامل خطرساز مهـم برای دامنه وسیعـی از مشکـلات بهداشتی در نظر گرفته شده است. از جمله پائین بودن وزن نوزادانی که هنگام تولد مادران شان در معرض خشونت همسران شان بودند(Bullock & Mc. Farlane, 1993). بنابراین مطالعات اپیدمیولوژیک در این زمینه، در مورد این که چه کسانی، چگونه و با چه انگیزه و وسیلهای مورد خشونت و آزار قرار میگیرند و عوامل موثر بر آن چه چیزهایی میباشند، یکی از ضرورت های اجتناب ناپذیر برای پیشگیری و درمان این معضل اجتماعی به شمار میآید. چرا که باید دقت کرد که برای داشتن جامعهای سالم و افرادی متعادل در جامعه، نمیتوان بر روابط خشونت آمیز خانوادگی چشم بست. زیرا نتایج ناشی از رفتار خشونتآمیز خانوادگی بر قربانی، سبب میشود که او در روابط اجتماعی خود با دیگران رفتاری نابهنجار داشته باشد و حتی برای افرادی که از مقوله خشونت دورند و از آن ذهنیتی ندارند، مشکلاتی به وجود آورد. با توجه به موارد ذکر شده میتوان به اهمیت بررسی موضوع خشونت خانوادگی پی برد، چرا که تنها با شناخت جامع و کامل این پدیده و هم چنین با شناسایی و شناخت عوامل دخیل در آن میتوان آن را تحت کنترل در آورده و از آثار مخرب آن جلوگیری نمود و یا حداقل آن را کاهش داد. پس شناسایی مکانیزمهای خشونت و عوامل مستعدکننده آن زمینه لازم را برای برنامهریزی و داشتن جامعه و خانوادهای سالم فراهم میآورد بیشک با شناخت، تشخیص و تبیین دقیق عوامل مؤثر بر بروز خشونت خانوادگی، ممانعت از وقوع آن امکان پذیر خواهد بود.
تعاریف مفاهیم خشونت: عملی است که با رفتارهای تهاجمی به خصوص از نظر جسمانی یا حداقل بیانی همراه گردد(حسینی، 1383). در این تحقیق خشونت عبارت است از برخورد فیزیکی یا روحی و یا زبانی با طرف مقابل و یا ایجاد موانع و محرومیت از دستیابی به حقوق و آزادیهای فردی در حدودی که قانون و عرف یک جامعه آنرا مشروع میداند. به طور کلی خشونت خانوادگی اصطلاحی است شامل حالات مختلف سوء استفاده، بد رفتاری یا اهمال در انجام وظایف که بزرگسالان یا کودکان ممکن است در روابط صمیمی، خویشاوندی یا وابستگی با آنها مواجه شوند. پای بندی به اعتقادات دینی: انجام اعمال و فرائض دینی و ضوابط مذهبی است که توسط گویههائی که از پرسشنامه ارزش های شخصیتی (P.V.Q) ساخته شری و ورما (1994) استخراج شده اندازهگیری میشود. ایمان به خدا، تلاش در جهت شناخت خدا، ترس از غضب الهی و عمل کردن مطابق ضوابط مذهبی(شری و دیگری، 1994). جنس: به تفاوتهای بیولوژیک و آناتومیک که زنان را از مردان متمایز میسازد اشاره دارد(بیرو، 1377: 212). در این پژوهش منظور از جنسیت مردان و زنان متأهل میباشد و در مقیاس اسمی مورد سنجش قرار گرفته است. تحصیلات:به طی نمودن دورههای رسمی آموزشی در مدارس و دانشگاهها گفته میشود. سن ازدواج:سنی که برای زن و مرد عمل ازدواج صورت گرفته است. مدت ازدواج:در این پژوهش تعداد سال هائی است که از زمان ازدواج تا هنگام اجرای پرسشنامه سپری گشته است. میزان تحصیلات:عبارت است از اتمام موفقیتآمیز هر یک از دورههای رسمی آموزشی که از مقطع تحصیلات ابتدایی شروع و تا مقطع دکترا و بالاتر ادامه مییابد. ترکیب خانواده:در این پژوهش نوع خانواده در سه سطح خانواده دو هستهای بدون فرزند، خانواده هستهای با فرزند وخانواده گسترده مورد سنجش قرار گرفته است که درنهایت به خانوادههای هستهای و گسترده تقسیم گردیده و در ارتباط با متغیر وابسته مورد سنجش قرار گرفته است. میزان آزادی زوجین در انتخاب همسر:در این پژوهش نوع ازدواج پاسخگویان در چهار سطح مورد سوال قرار گرفته که در نهایت جهت تفکیک به دو مقوله ازدواج آزاد و یا ازدواج اجباری، سه مورد دوستی قبل از ازدواج، داشتن رابطه خانوادگی و ازدواج از طریق معرفی دوستان و آشنایان با هم ادغام شده به عنوان ازدواج غیراجباری تلقی گردیده است.
مبانی نظری از نظر مفهومی واژه خشونت ناظر به نوعی شدت عمل در مقابل دیگران به خشونت معنای متقن و مشخصی ندارد، برای نمونه برخی از تعاریف از خشونت، تنها بر جنبه فیزیکی تأکید کرده، هر فعل یا رفتار تهدیدآمیزی را که به قصد ایراد صدمه فیزیکی یا ایجاد ترس از ایراد صدمه صورت گیرد و عملاً منتهی به ایراد صدمه و آسیب شود یا احتمال ایراد صدمه و آسیب را در پی داشته باشد، در زمره رفتارهای خشونت آمیز محسوب میکنند. سازمان جهانی بهداشت در تعریف خود از خشونت بیان میدارد «خشونت استفاده عمدی از نیرو یا قدرت فیزیکی، ارعاب یا تهدید بر خود یا دیگری است که علیه یک گروه یا جامعه صورت گرفته و منجر به آسیب جسمی مرگ یا آسیب روانی سوء رشد و تکامل یا محرومیت شود یا احتمال وقوع این نتایج متصور شود»(سازمان جهانی بهداشت،1380: 138).
رویکرد رفتارگرائی ـ نظریهیادگیری اجتماعی[1] اندیشه و ایده اصلی این رویکرد آن است که رفتار شخص محصول یادگیریهای پیشین اوست. رفتار کنونی، شکل گرفته به وسیله تقویت های گذشته است. در هر موقعیتی شخص رفتارهای معینی را میآموزد که بر اثر تکرار ممکن است به صورت عادت درآیند. وقتی شخص دوباره در آن موقعیت قرار بگیرد، سعی خواهد کرد همان رفتار عادت شده خود را تکرار کند، نظریههای یادگیری در دهههای 1930 بر مبنای کارها و تحقیقات کسانی چون ایوان پاولوف[2]، فیزیولوژیست و روانشناس روسی در مورد شرطی شدن پاسخگو و بیافاسکینر[3]، روانشناس آمریکائی در مورد شرطی شدن کنشگر محبوبیت و شهرت زیادی پیدا کردند. کاربرد این نظریه در مورد رفتارهای اجتماعی به وسیله آلبرت بندورا[4]، روانشناس کانادائی ـ آمریکائی منجر به ایجاد نظریهای دیگر شد با نام نظریه یادگیری اجتماعیشد(کریمی، 1382: 37). طبق نظر بندورا پرخاشگری کاملاً جنبه تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب میشود و نمیتواند پایه ذاتی داشته باشد(کریمی،1373: 219). خشونت بین والدین مدل و الگوئی برای یادگیری رفتار خشونت گرایانه است. بچههائی که خشونت والدین را تجربه و مشاهده میکنند، خشونت در خانواده را به عنوان یک ابزار مناسب برای بیان خشم و کنترل رفتار دیگران میپذیرند. بنابراین از این دیدگاه، در خانوادههایی که اعضای آن در کودکی شاهد خشونت والدین بودهاند، احتمال بروز خشونت یا تن دادن به آن به مراتب بیشتر از خانوادههای دیگر است. بدین ترتیب مفروضات نظریه یادگیری اجتماعی در مورد خشونت را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: 1- خشونت قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر است. بوبرگمن در توضیح علت احتمال خشونت در تمامی خانوادهها بر نقش عوامل فردی تاکید میکند. او نشان میدهد که در خانوادههایی که اعضای آن خود در دوران کودکی در معرض خشونت قرار گرفتهاند احتمال بروز خشونت یا تن دادن به آن، به مراتب بیشتر است(درویشپور، 1378: 51).
نظریه پرخاشگری و خشونت صاحبنظران حوزه علوم اجتماعی در مورد پرخاشگری به دو دسته تقسیم شدهاند گروهی که معتقدند پرخاشگری ذاتی و فطری است و گروهی که آن را حاصل عوامل اجتماعی و در نتیجه آموختنی میدانند. تحقیقات لئونارد برکوویتز[5] در مورد پرخاشگری نشان داده است که حتی مشاهده آلات و ابزار پرخاشگری میتواند در شخص مشاهده کننده حالت پرخاشگری را برانگیزد و نیز در مورد فرضیه ناکامی- پرخاشگری، محققان بعد از گزارش نتایج گروه ییل کوشیدند این آزمایش ها را دنبال کنند. اما بیشتر آزمایش ها نشان داد که پرخاشگری نتیجه حتمی و اصلی ناکامی نیست. در این مورد به تحقیقات بارکر[6] دمبو[7] لوین[8] و سییرز[9] میتوان اشاره کرد. هم چنین در نقاطی از جهان و در بعضی فرهنگ ها اصولاً چیزی به نام پرخاشگری وجود ندارد. مثلاً به گفته اتوکلاین برگ در یکی از قبایل وقتی دو نفر با هم اختلاف یا نزاعی دارند، به جای جنگ و دعوا مراسمی انجام میدهند که به آن پتلاچ گفته میشود. بدین صورت که هر یک از آنها به خانه خود میروند و اموال خود را آورده و در بین افراد قبیله تقسیم میکنند. هم چنین در قبیله دیگری موارد اختلاف را با شعرگویی در حضور جمع و هجو کردن یکدیگر مطرح میکنند و قبیله داوری میکند که در این مشاعره چه کسی برنده شده است. برنده مشاعره طبعاً برنده دعوا شناخته میشود. به عبارت دیگر پرخاشگری در این موارد لااقل با ملاک همگانی بودن مطابقت نمیکند.
رویکرد روانکاوانه: نظریه ناکامی ـ پرخاشگری دیدگاه انگیزشی پرخاشگری میتواند معلول هر موقعیت ناخوشایند یا ملال انگیزی مثل خشم، درد و ... باشد، اما مهم ترین عامل در ایجاد پرخاشگری از میان همه عوامل، ناکامی است. اگر فردی در نیل به هدف خود با شکست مواجه شود، ناکامیحاصل، احتمال پاسخ پرخاشگرانه او را افزایش میدهد. معنای این مطلب این نیست که ناکامی همواره منجر به پرخاشگری میشود، یا این که ناکامی تنها علت پرخاشگری است(آرنسون، 1385: 289). برطبق اعتقادات نظریهپردازان انگیزشی ناکامی یک علت اساسی پرخاشگری است که حالتی از انگیختگی یا سائق را در شخص به وجود میآورد که در حضور قرینههای مناسب ظاهر میشود. در نتیجه برای کنترل باید به راه هایی بیندیشیم که میتوانند ناکامی را کم کنند(کریمی، 1373: 226).
نظریه منابع نظریه منابع یکی از اولین نظریههایی بود که ویلیام گود در مورد خشونت خانوادگی مطرح کرد، بر پایه این نظریه، نظام خانواده، مانند هر نظام یا واحد اجتماعی دیگر دارای نظام اقتداری است و هرکس که به منابع مهم خانواده بیشتر از دیگران دسترسی دارد، میتواند سایر اعضاء را به فعالیت در جهت امیال خود وادارد(Borgata,1992: p.461). به نظر گود افراد بسیار قدرتمند خانواده، کمتر از دیگران به اعمال قدرت از طریق خشونت بدنی دست میزنند، زیرا منابع متعدد دیگری دارند که از طریق آنها قادر به اعمال قدرت هستند. اما در میان افرادی که دارای ضعف اجتماعی - اقتصادی هستند، تنها منابع قدرت، زور بدنی و استفاده از آن است. در این نظریه اصل بر ثابت نگه داشتن ساختار خانواده است و برای این ثبات از منابع گوناگونی استفاده میشود که خشونت یکی از آنها است. وی هم چنین استدلال نمود که منابعی مانند موقعیت، منزلت اجتماعی، پایگاه فرد در بیرون از خانواده، شغل، اقتدار سیاسی و ... قدرت اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد. زیرا طبقات اجتماعی مختلف و گروه های قومی، در دستیابی به منابع جایگزین تفاوت دارند. بنابراین اعضای طبقات پایین ممکن است بیشتر از طبقات دیگر تمایل به استفاده از خشونت خانوادگی به عنوان ابزاری جهت کسب قدرت در خانواده داشته باشند(طباخی، 1385).
نظریه کارکردگرایی کارکردگرایان در مورد خشونت خانوادگی، در واقع توجیه کننده خشونت هستند. آنها خانواده را گروهی در نظر میگیرند که در آن، افرادی با جنسیتها و گروه های سنی متفاوت، مدتی طولانی در ارتباط نزدیک با هم قرار میگیرند. برخلاف سایر گروه ها، در این گروه سلسله مراتب براساس تخصص، صلاحیت و لیاقت صورت نمیگیرد، بلکه براساس جنسیت، سن و قدرت اقتصادی و وجود علایق متفاوت در این گروه ناهمگون، سبب به وجود آمدن تضادهای آشکار و یا پنهان میشود. این تضادها، ویژگیها و کارکردهای مناسب خانوادگی را از بین میبرد و در نتیجه باید آنها را از سر راه بر داشت. رفع تضادهای خانوادگی با استفاده از وسایل قدرت در مواردی، از راه خشونت امکان پذیر میگردد. در این حالت خشونت سبب طبیعی شدن جریان زندگی روزمره میشود و خانواده به کارکردهای اساسی خود میپردازد که در آن مسئولیت زنان، انجام دادن وظایف خانوادگی و مسئولیت اصلی مردان، برقراری ارتباط با جهان خارج و نانآوری است. پارسونز بر تفکیک نقشهای جنسیتی تأکید میکند و پدر را رئیس و مادر را مدیر داخلی خانواده میداند، در این مفهوم خشونت برای بقای خانواده کاربرد پیدا میکند(طباخی، 1385: 52).
سئوال تحقیق میزان بروز خشونت خانوادگی در پاسخگویان مورد مطالعه چه قدر است؟
فرضیه تحقیق میزان بروز خشونت نسبت به پایگاه اقتصادی- اجتماعی، فقر، فاصله سنی زوجین، سن ازدواج زن و مرد، طول مدت ازدواج زوجین، ترکیب خانواده، پای بندی زوجین به اعتقادات دینی، آزادی زوجین در انتخاب همسر و تجربه خشونت در دوران کودکی، از سوی والدین پاسخگویان بستگی دارد.
روش تحقیق در این پژوهش که از نوع تحقیقات همبستگی با روش تحقیق کمّی است برای تعیین میزان خشونت خانوادگی و گردآوری اطلاعات لازم جهت آزمون فرضیهها از روش پیمایش[10] استفاده گردیده که از نظر زمانی به روش مقطعی[11] و از نظر دامنه تحقیق به صورت پهنانگر و از نظر وسعت خرد و از نظر هدف کاربردی است.
جامعه آماری و روش نمونه گیری جامعه آماری این تحقیق افراد بالای پانزده سال ساکن شهر تبریز می باشند که طبق آخرین مرکز آمار ایران در نیمه سال 1384 برابر 208/733 نفر بود. برای نمونهگیری از روش انتخاب نمونه بر حسب حجم[12] یا همان به اختصار PPS استفاده گردید که نوعی نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای به نام نمونهگیری با احتمال متناسب با حجم میباشد(ببی، 1384: 460).
روش تعیین حجم نمونه برای محاسبه حجم نمونه از فرمول کوکران با دقت برآورد 05/0=d
روش گردآوری دادهها در این پژوهش از روش مطالعات اسنادی(فیش برداری) برای بررسی سوابق، بررسی ماهیت مسئله و تعاریف مربوط و هم چنین برای چارچوبهای تئوریکی استفاده شده و برای آزمون فرضیهها با استفاده از پرسشنامه، دادههای لازم جمعآوری گردیده است.
ابزار گردآوری دادهها برای پژوهش حاضر پرسشنامهای با 55 سئوال طراحی گردید که 28 سئوال مربوط به متغیرهای مستقل و 27 سئوال مربوط به متغیر وابسته (خشونت در خانواده) بود. از 27 سئوال مربوط به متغیر وابسته 2 سئوال مربوط به مفهوم کلی خشونت بود. هم چنین 4 سوال مربوط به خشونت عاطفی 4 سئوال مربوط به خشونت احساسی (بیاعتنائی) 5 سئوال مربوط به خشونت اجتماعی، 4 سئوال مربوط به خشونت اقتصادی، 4 سئوال مربوط به خشونت مذهبی و 4 سئوال مربوط به خشونت جنسی بود.
نحوه سنجش متغیرها[13]و سازهها[14] نحوه سنجش بروز خشونت در خانواده بروز خشونت در شش بعد اصلی خشونت یعنی 1- عاطفی 2- احساسی (بیاعتنائی) 3- جنسی 4- اجتماعی 5- اقتصادی 6- مذهبی سنجیده شد و پس از تحلیل عامل ها خشونت عاطفی و احساسی و جنسی با 14 سئوال و اجتماعی با 5 سئوال، اقتصادی با 4 سئوال و خشونت مذهبی نیز با 4 سئوال که هر کدام نیز در مقیاس رتبهای 5 درجهای طراحی شده بودند، دستهبندی و ارزیابی شدند. در نهایت نمرة بروز خشونت از ترکیب نمرات خشونت عاطفی، جنسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی سنجیده شد و دامنة نمرات آن بین صفر تا 100 تعیین گردید. یعنی صفر عدم بروز خشونت در خانواده و 100 خشونت کامل در نظر گرفته شد.
نحوة سنجش پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایگاه اقتصادی- اجتماعی پاسخگویان طبق معیار شاخص پایگاه اعتبار سئوال ها از طریق تکنیک تحلیل عاملی و براساس ضرایب بارعاملی آنها در هر یک از سازه های زیربنایی تعیین شد. پایایی سئوال ها نیز براساس آزمون آماری آلفای کرونباخ و پایداری درونی گویه ها محاسبه گردید. طبق اطلاعات جدول شماره (1) پایایی سئوال ها مربوط به خشونت عاطفی، جنسی و عدم اعتناء به نیازهای زوجین نسبت به یکدیگر (بیاعتنایی) 96/0، خشونت اجتماعی 93/0، خشونت اقتصادی 84/0، خشونت مذهبی 74/0 و اعتقادات دینی زوجین 76/0، به دست آمده است. که همه سازه های مورد بررسی از پایایی لازم برخوردارند، زیرا حداقل مقدار لازم برای پایایی سئوال ها 7/0 است(سرمد، 1385: 169).
جدول شماره(1): پایایی سئوال ها و گویهها
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات برای تفکیک و دستهبندی سئوال های مربوط به سازه بروز خشونت از روش تحلیل عاملی اکتشافی استفاده گردید. هم چنین برای توصیف متغیرهای کیّفی از شاخصهای درصد و فراوانی و برای سنجش متغیرهای کمّی از شاخصهای مرکزی و پراکندگی استفاده شده است. برای آزمون فرضیهها نیز از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تفاوت میانگین مستقل T.test و تحلیل واریانس یکطرفه استفاده گردید که در نهایت برای تبیین عوامل مؤثر بر خشونت از رگرسیون چندگانه استفاده شد.
یافته ها در مقاله حاضر 3/48 درصد از پاسخگویان زن و 7/51 درصد مرد بودند که میانگین سن آنها 2/853/34 با حداقل سن 18 و حداکثر 65 سال بود. از نظر تحصیلات 5/0% از پاسخگویان بیسواد، 1/3% دارای تحصیلات ابتدایی، 2/6% راهنمایی، 8/6% دبیرستان، 8/28% دیپلم، 8/14% فوق دیپلم، 7/31% لیسانس و 1/8% دارای تحصیلات فوق لیسانس بودند.
2/85% از پاسخگویان مورد مطالعه نوع خانوادهشان هستهای بوده و 8/14% نیز در خانوادههای گسترده[16] زندگی میکردند. 1/89 پاسخگویان ازدواج شان غیراجباری و 4/10% نیز ازدواجی اجباری داشتند. مدت زمان طول ازدواج پاسخگویان 49/822/10 سال با حداقل 1 سال و حداکثر طول ازدواج 45 سال بوده است.
وضعیت اقتصادی- اجتماعی افراد مورد مطالعه در مطالعه حاضر وضعیت اقتصادی بر مبنای شغل، درآمد و میزان تحصیلات افراد مورد مطالعه طبق شاخص رتبه گذاری پایگاه اقتصادی- اجتماعی نام - پاورز سنجیده شده است. که در نهایت 7/23% در طبقه پایین،7/53% متوسط و 6/22% نیز در طبقه بالا قرار گرفتند.
توزیع پراکندگی میزان بروز خشونت در خانوادههای مورد مطالعه براساس اطلاعات جدول شماره (2) ملاحظه میشود که متوسط میزان بروز خشونت در خانواده براساس اظهارات پاسخگویان برابر 90/20± 74/27 محاسبه گردیده که حداقل میزان بروز خشونت صفر و حداکثر 06/96 میباشد. و ضریب کجی(چولگی) 717/0=sk است که بیانگر مثبت بودن توزیع دادهها است. به طوری که 25% پاسخگویان میزان بروز خشونت در خانواده را کمتر از 60/10، 25% بین 60/10-47/22، 25% بین 47/22-85/42 و 25% نیز بیش از 85/42 اظهار کردهاند که در مجموع میتوان گفت میزان بروز خشونت در خانواده کمتر از حد متوسط میباشد.
جدول شماره(2): توزیع پراکندگی میزان بروز خشونت در خانوادههای مورد مطالعه
جدول شماره(3): توزیع پراکندگی میزان بروز انواع خشونت در بین خانوادههای مورد مطالعه
فرضیه: میزان بروز خشونت به پایگاه اقتصادی- اجتماعی، فقر، فاصله سنی زوجین، سن ازدواج زن و مرد، طول مدت ازدواج زوجین، ترکیب خانواده، پای بندی زوجین به اعتقادات دینی، آزادی زوجین در انتخاب همسر و تجربه خشونت در دوران کودکی از سوی والدین پاسخگویان بستگی دارد. براساس آزمون رگرسیون چندمتغیری به روش (گام بهگام) و مطابق با جدول شماره (4) در تبیین میزان بروز خشونت درخانوده از روی مجموع متغیرهای مستقل موجود درفرضیه، ملاحظه می شود ضریب همبستگی چندگانه برابر 53/0=R و ضریب تبیین برابر 28/0= و ضریب تبیین خالص برابر 27= میباشند. یعنی از روی متغیرهای مستقل معنیدار موجود در مدل تا حدود 27 درصد از واریانس خشونت خانوادگی در پاسخگویان را میتوان تبیین کرد. در مجموع طبق اطلاعات جدول شماره (5) و با توجه به ضرایب بتاهای غیراستاندارد ملاحظه میشود که با مقدار ثابت (α) برابر 92/8-a=، نوع ازدواج با 53/27=β، تعداد افراد خانواده با 16/2=β، سن پاسخگویان هنگام ازدواج با 47/0=β، و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با 14/6- =β در تبیین میزان بروز خشونت سهم معنیداری دارند. در نهایت با حذف مقدار ثابت آلفا (α) از طریق استاندارد کردن مقادیر متغیرهای مستقل ملاحظه میشود که به ترتیب نوع ازدواج با 406/0=β، تعداد افراد خانواده با 132/0=β، سن پاسخگویان هنگام ازدواج با 09/0=β تاثیر مثبت و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با 2/0- =β بیشترین تاثیر منفی را در پیشبینی بروز خشونت در خانواده پاسخگویان مورد مطالعه دارند. هم چنین شکل رگرسیونی تبیین شده براساس آزمون تحلیل واریانس، خطی است زیرا مقدار آزمون F برای تعیین معنیداری اثر متغیرهای مستقل بر میزان بروز خشونت برابر 77/36 با سطح معنیداری 000/0= P میباشد.
جدول شماره (4): تبیین میزان خشونت خانوادگی براساس پایگاه اقتصادی- اجتماعی، فقر، فاصله سنی زوجین، سن ازدواج، طول مدت ازدواج زوجین، ترکیب خانواده، پایبندی زوجین به اعتقادات دینی، آزادی در انتخاب همسر و تجربه خشونت در دوران کودکی
جدول شماره (5): ضرایب متغیرهای مستقل باقیمانده در شکل رگرسیونی به روش گام به گام
متغیر وابسته: خشونت خانوادگی
نتیجهگیری با توجه به این که هدف عمده، تبیین خشونت خانوادگی و بررسی نقش عوامل اجتماعی مؤثر بر آن بود. بنابراین در یافتههای تحقیق حاضر که به صورت پیمایشی اجرا شد مشخص گردید که میزان خشونت خانوادگی در بین افراد مورد مطالعه برابر 74/27 با انحراف استاندارد 90/20 می باشد که این میزان از خشونت از دادههائی به دست آمده که حداقل آن صفر تا حداکثر 06/96 از 100 بودهاند. از آن جائی که این میزان از خشونت بسیار پایین تر از حد متوسط می باشد میتوان گفت خشونت در بین خانواده های تبریز در حد مطلوبی است. هم چنین نتایج حاصله حاکی از این است که بیشترین نوع خشونت در بین خانواده های تبریز به ترتیب مربوط به خشونت اقتصادی به میزان 04/34 با انحراف استاندارد 79/26 (از حداقل صفر تا حداکثر 100)، خشونت عاطفی به میزان 92/31 با انحراف استاندارد 41/27 (از حداقل صفر تا حداکثر 64/96)، خشونت اجتماعی به میزان 6/29 با انحراف استاندارد 23/27 (از حداقل صفر تا حداکثر 100) و کمترین آن مربوط به خشونت مذهبی به میزان 53/15 با انحراف استاندارد 9/18 (از حداقل صفر تا حداکثر 100) محاسبه گردیده است. در مورد بالا بودن میزان خشونت اقتصادی به نظر میرسد یکی از عوامل عمده آن، شرایط اقتصادی جامعه و نظام توزیع ثروت میباشد که از یک سو محدودیت در درآمد بسیاری از افراد را موجب میشود و از طرف دیگر تورم و گرانی در کنار افزایش ارزش های اشرافی و روحیه اسراف و تبذیر ثروتمندان و متموّلین، که در بین افراد طبقات متوسط و پایین جامعه احساس نیازهای کاذب را باعث میگردد، فشار اقتصادی مضاعفی را در بین افراد ایجاد نموده و به عامل تنش و برخورد در بین افراد خانواده منجر میگردد. هم چنین پایین بودن میزان خشونت مذهبی زمانی که به میزان اعتقادات و باورهای مذهبی افراد مورد مطالعه توجه شود، معنیدار میگردد. چرا که نمره متوسط میزان اعتقادات و باورهای مذهبی افراد مورد مطالعه نشان می دهد که آنان از اعتقادات مذهبی بالاتر از حد متوسط برخوردارند. در نتیجه می توان گفت به دلیل باورهای این افراد در خانواده های مورد مطالعه خشونت مذهبی کمتری دیده میشود. هم چنین میزان کمی از خشونت های خانوادگی مربوط به فاصله سنی زوجین بود. به عبارتی هرگاه در برخی از موارد فاصله سنی زوجین به علت عدم تفاهم ناشی از تفاوت سنی و نیازهای خاص افراد در سنین مختلف موجب بروز رفتارهای خشونت آمیز میگردد، اما در بسیاری از موارد شاید به دلیل ویژگیهای خاص فرهنگی و نیز همنوائی روانی افراد با این وضعیت که معمولاً در جامعه ما تبعیت زنان جوان از شوهران مسن تر از خودشان را توجیه می کند موجب پایین بودن میزان همبستگی فوق است. براساس یافتههای این پژوهش، بین طول مدت ازدواج با بروز خشونت رابطهای هر چند ضعیف ولی مثبت وجود داشت. چرا که ضریب همبستگی پیرسون برابر 31/0 =r با سطح معنیداری 000/0 =p محاسبه گردیده است. در تبیین این رابطه میتوان گفت با این که به نظر میرسد که با افزایش مدت زندگی مشترک میبایستی به دلیل افزایش سازگاری بین زوجین خشونت در بین این افراد کمتر شود ولی احتمالاً به علت عدم حل برخی از مشکلات بین زوجین و نهادینه شدن آن در روابط بین آنها، نوعی از خشونت، یعنی خشونت احساسی (بی اعتنایی) با افزایش زمان زندگی مشترک آنها افزایش یابد. در نتیجه هر چند در این خانوادهها مشکلات حادی از نظر رفتار خشونتآمیز دیده نمیشود ولی روابط مناسبی هم حاکم نیست و زوجین با این که از نظر روحی و روانی در وضعیت مناسبی نیستند اما به دلیل همنوایی با هنجارهای اجتماعی که ادامه زندگی مشترک آنان را میخواهد در یک وضعیت انفعالی با روابط سرد و خالی از شادابی و طراوت به زندگی خود ادامه میدهند. بین پای بندی به اعتقادات دینی و بروز خشونت در خانواده رابطه همبستگی معنیداری دیده نشد، به غیر از رابطه ضعیفی که بین خشونت مذهبی و خشونت در خانواده وجود داشت. در این خصوص میتوان گفت به دلیل اهمیتی که مذهب و اعتقادات دینی در جامعه ما دارد معمولاً بین زنان و مردانی که باهم ازدواج میکنند، همگونگی اعتقادی زیادی وجود دارد و افراد به این مسئله با دقت نگاه میکنند. در نتیجه کمتر دیده میشود زوجین در عقاید دینی خود اختلاف عمیقی داشته باشند تا موجب تنش در روابط خانوادگی آنان باشد. هم چنین تفاوت میزان بروز خشونت در خانواده بر اساس نوع ازدواج پاسخگویان معنیدار است و این میزان در بین کسانی که ازدواج اجباری داشتند به مراتب بیشتر از افرادی است که ازدواج غیراجباری داشتند. در تبیین این مسئله میتوان گفت از آن جائی که در ازدواج های اجباری که ازدواج های مصلحت اندیشانه را هم میتوان مشمول آن دانست، علایق عاطفی و روحی و منافع خود فرد در نظر گرفته نمیشود. و تنها به خاطر برخی هنجارها و آداب و رسوم غلط اجتماعی و یا منافع مادی، این گونه وصلتها انجام میگیرد. بنابراین از آغاز زندگی مشترک زوجین، همواره یکی از آنها (که بیشتر زنان را شامل میشود) دچار ناکامیشدیدی میگردند که خواه ناخواه در روابط آتی آنها در خانواده تأثیرات منفی شدیدی خواهد داشت. تجزیه و تحلیل دادههای گردآوری شده نشان میدهند که بین طبقه اجتماعی افراد و بروز اعمال خشونتآمیز در خانواده رابطه وجود دارد. چنان چه میزان متوسط اعمال خشونتآمیز در پاسخگویان طبقه پایین بیشتر از سایر طبقات میباشد. بنابراین با توجه به مطالب مربوط به نظریات ناکامی پرخاشگری در تبیین این مسئله میتوان گفت که به دلیل محرومیت های زیادی که در طبقه پایین جامعه نسبت به سایر طبقات وجود دارد، افراد متعلق به این طبقات نمیتوانند با امکانات موجود خود به منابع وموقعیت های مورد انتظار خود دست یابند. بنابراین در نتیجه ناکامی در تحقق خواستههای شان، روحیهای پرخاشگر پیدا میکنند و چون در درون خانواده، ابراز خشونت هزینه پایینتری دارد، خشونت خانوادگی در این طبقات بیشتر به چشم میخورد. (خشونت در محیطهای خارج از خانه مانند محیط کار و محیطهای دیگر اجتماعی دارای عواقب و تبعات سنگینی است. از جمله الزام به پرداخت خسارات و هم چنین در حالت حادتر که تا حبس و زندانی شدن توسط نظام رسمیکنترل اجتماعی پیش میرود.) معمولاً تنش های موجود درخانوادههای طبقات متوسط و بالا با بروز خشونتهای غیرفیزیکی همراه است، چرا که سطح آگاهی این افراد در رفتار آنها و سلایقشان تاثیر دارد، در حالی که در خانوادههای طبقات پایین خشونت بیشتر به صورت فیزیکی نمود پیدا کرده و توسط قویترها نسبت به ضعیفترها و با استفاده از زور و قوای بدنی اعمال میشود، به طوری که مرد خانواده زن و کودکان را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و زن ممکن است در اثر فشارهای موجود کودکان را مورد آزار قرار دهد و هم چنین کودکان خردسالتر در معرض خشونت برادران و خواهران بزرگتر از خود قرار گیرند. افزایش هزینههای اقتصادی برای خانوادههائی که توانایی مادی محدودی دارند شرایط تنشزایی را می تواند ایجاد نماید، اما در مورد چگونگی ارتباط بین افزایش روابط متقابل و بروز خشونت میتوان چنین استدلال نمود که چون در اثر افزایش تعداد افرادی که در کنش متقابل با یکدیگرند تعداد روابط بین آنها به صورت تصاعدی افزایش یافته و این امر در کنترل روابط و منافع افراد پیچیدگی زیادی به وجود میآورد، در نتیجه امکان ایجاد تنش زیادتر میگردد. زیرا مثلاً علی رغم تلاش پدر و مادر برای ایجاد محیطی صمیمی و عادلانه در صورتی که برخی از فرزندان در خانواده به اشتباه تصور و یا احساس نمایند مورد بی توجهی و بی مهری قرار گرفته اند نسبت به دیگران رفتار خشونت آمیز خواهند داشت. (هر چند برخی از افراد از نظر ویژگیهای شخصیتی به گونهای هستند که به جای پرخاشگری نسبت به دیگران نسبت به خود بدرفتاری کرده و منزوی میشوند.) اما در مورد رابطه بین افزایش تعداد افراد خانوار و بروز خشونت، در خانواده هایی که یک یا هر دو والدین مرد یا زن خانواده (که در خانواده های ایرانی بیشتر والدین مرد خانواده را شامل می شود.) به همراه خانواده زندگی میکنند. بر طبق نظریات شناختی، شناخت و آگاهی افراد به گونهای است که مثلاً در فرهنگ سنتی ما، مادر مرد، همسر پسرش را رقیبی میبیند که حضور وی موجب سردی روابط بین مادر با فرزندش میگردد و هم چنین از سوی دیگر زنان نیز مادران همسران شان را به عنوان مانعی برای صرف وقت و توجه مرد به خانواده خود میدانند. درنتیجه زمانی که از نظر مکانی این دو فرد در یک خانه زندگی نمایند تنش ها افزایش خواهد یافت. هم چنین محدودیت هائی که از تفاوت سنی و نیازهای خاص آنان ناشی میشود، به ویژه زمانی که والدین مرد یا زن خانواده از سلامت جسمی کمی هم برخوردار باشند و به عنوان سربار از سوی دیگر افراد خانواده تلقی شوند، مشکلات و التهاب در خانواده را افزایش خواهد داد. یافتهها نشان میدهد فقر در بروز خشونت در خانواده نقش اساسی دارد. در تبیین چگونگی تأثیر این عامل میتوان به نظریه ناکامی- پرخاشگری اشاره نمود که نشان میدهد افراد به دلیل عدم دسترسی به منابع لازم در وضعیت نامطلوب روانی قرار میگیرند و در نتیجه در این شرایط تحت تأثیر فشار ناشی از ناکامی از خود رفتار پرخاشگرانه بروز میدهند. نتایج به دست آمده از ارتباط وضعیت شغلی و بروز خشونت در خانواده جالب توجه است. چرا که انتظار میرفت که خشونت خانوادگی در بین بیکاران بیشترین میزان و در بین بازنشستگان کمترین میزان را نشان دهد، ولی نتایج تحقیق حاضر کاملاً عکس این موضوع را نشان میدهد و شاید در تبیین این مسئله بتوان گفت که چون از یک طرف افرادی که بیکار هستند به دلیل ضعف موقعیت شان دارای روحیه محافظه کار و سازشکارانهای می شوند و از طرف دیگر خانواده این افراد برای کاهش فشار بر روی این افراد که در شرایط بدی قرار دارند با آنها به ملایمت و نرمی رفتار میکنند. و اما در نقطه مقابل رفتار آنان، بازنشستگان که بعد از سال ها خوگرفتن به محیط کار یک باره از آن جدا میشوند، به دلیل خلاء به وجود آمده ناشی از تغییر شرایط و برای جبران فشار ناشی از این تغییر وضعیت، آن را با روحیه نقادانه و پرخاشگرانه نسبت به افراد خانواده جبران مینمایند. (باید توجه داشت که معمولاً بازنشستگان از امکان اعمال اقتداری که در محیط کار داشتند در بازنشستگی محروم می شوند و شاید این محرومیت موجب پرخاشگری آنان میشود.) و اما در جواب این که چرا زنان شاغل نسبت به خانهدارها، کمتر دست به اعمال خشونتآمیز میزنند میتوان گفت که خانم های خانهدار به دلیل قرار گرفتن در یک محیط یکنواخت دچار نوعی از احساس افسردگی میگردند در حالی که برای شاغلین زن این وضعیت کمتر وجود دارد و نیز شاغلین به دلیل داشتن درآمد میتوانند به اراده خود، درآمد خود را هزینه کنند، در حالی که وابستگی مالی خانهداران به شوهران شان دلیل دیگری است که باعث به وجود آمدن شرایط تنشزا است.
دستاوردهای تحقیق تلاش برای بررسی و شناخت ابعاد مسئله خشونت خانوادگی کار جدیدی است، به ویژه در ایران که بررسی منابع و مدارک موجود، کم بودن پژوهش و تحقیقات در این زمینه را به خوبی نشان میدهد. بنابراین میتوان گفت که چنین تحقیقاتی علاوه بر این که در برخی مواقع میتوانند در کشف بعضی از روابط موجود مثمرثمر باشند، در بسیاری از موارد افقهایی را برای تحقیقات بعدی روشن میسازند که شاید از یافتههای خود پژوهش اهمیت بیشتری داشته باشد. یکی از نکات مهم این پژوهش که میتوان ویژگی خاص آن به حساب آورد، مؤلفهبندی پدیده خشونت خانوادگی است. چرا که برای شناخت یک پدیده میبایست ویژگیها و ابعاد مسئله به صورت دقیق مطالعه شود، و لازم است آن پدیده نه به عنوان یک مفهوم مجرد، بلکه به صورت یک ساختار مورد تحقیق قرار گیرد. چنین تلاشهائی میتوانند در جهت رفع ابهامات موجود بسیار راهگشا باشد. در زمینه خشونت خانوادگی نیز این مسئله کاملاً مشهود است چرا که در تحقیقات قبلی همواره مسئله خشونت ملازم با برخوردهای فیزیکی (ضرب و شتم و ایجاد جراحت، حتی تا حد مرگ قربانی) بود، در حالی که بسیاری از شواهد موجود نشان میدهد که قبل از رسیدن به وضعیت برخوردهای فیزیکی، ابعاد دیگری از خشونت مانند خشونت اقتصادی، اجتماعی یا روانی زمینه ساز وقوع چنین حالت های حادی بوده است. بنابراین برای ریشهیابی و حل این معضل میبایستی عوامل مجرد دخیل در این پدیده مورد شناسائی و تجزیه و تحلیل قرار گیرند، چنان چه در این تحقیق سعی در شناسائی ابعاد و ویژگیهای این مسئله شده، بنابراین میتوان گفت دستاورد اصلی این پژوهش، مؤلفهبندی پدیده خشونت خانوادگی بود.
محدودیت های تحقیق هرچند مطالعه خانواده سابقهای طولانی دارد اما مطالعه برخی از ابعاد این نهاد مهم و کهنسال اجتماعی جدیداً مورد توجه اندیشمندان حوزه جامعهشناسی قرار گرفته است که از آن جمله میتوان به مطالعه و شناخت پدیده خشونت خانوادگی اشاره کرد. هرچند این موضوع مورد توجه محققان واقع شده اما متأسفانه هنوز هم و به ویژه در ایران مطالعات کمی در این خصوص انجام گرفته است، بنابراین یکی از مشکلات و محدودیت های این کار به کمبود منابع مناسب در این زمینه مربوط میگردد. هم چنین به دلیل حساسیت های خاص فرهنگی موجود در ایران بحث در زمینه حوزههای خصوصی مانند محیط خانواده و روابط اعضای آن با یکدیگر برای برخی افراد مانند تابو است. در نتیجه در این زمینه همکاری بسیار کمی از سوی پاسخگویان وجود داشت. به ویژه افراد طبقات پایین و افرادی که دارای تحصیلات کمی بودند و هم چنین زنان همکاری بسیار کمی با پرسشگران داشتند. (شایان ذکر است که بیش از صد پرسشنامه مربوط به پاسخگویان طبقه پائین و زنان به دلیل نواقص و اشکالات زیاد حذف شدند.)
پیشنهادها با توجه به اهمیت مطالعه این پدیده وهم چنین با توجه به تجاربی که در این مطالعه به دست آمد، پیشنهاد میگردد یک تحقیق جامع برای شناسایی عوامل مؤثر در خشونت خانوادگی و مکانیسم تاثیرگذاری آن صورت گیرد تا ابعاد این موضوع به صورت دقیقتری مورد شناسایی قرار گیرد. از آن جایی که چنین مطالعاتی به دلیل گستردگی و هزینههای آن، خارج از حدود پایاننامههای دانشگاهی است، بنابراین پیشنهاد میگردد که سازمان های دولتی دخیل در این موضوع مبادرت به انجام چنین پروژههایی نمایند.
منابع 1- آرنسون. 1385، روانشناسی اجتماعی، ترجمه: شکرکن، نشر رشد. 2- ببی، ا. 1384، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه: رضا فاضل، تهران، نشر سمت. 3- بیرو، آ. 1375، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: باقر ساروخانی، تهران، نشر کیهان، چاپ سوم. 4- حسینی، ا. 1383، کتاب زنان، شماره هفتم، انتشارات شورای فرهنگی و اجتماعی زنان. 5- درویشپور، م. 1378، چرا مردان به اعمال خشونت علیه زنان ترغیب میشوند؟ مجله زنان، سال هشتم، شماره: 56. 6- رفیعپور، ف. 1377، کندوکاوها و پنداشتهها، تهران، شرکت سهامیانتشار، چاپ نهم. 7- سازمان جهانی بهداشت، انجمن آموزش بهداشت و ارتقای سلامت خانواده. 1380، خشونت علیه زنان، مترجم: رفیعیفر و دیگری، تهران، نشر تندیس، چاپ اول. 8- سرمد، ز و دیگران. 1385، روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران، نشر اگه، چاپ دوازدهم. 9- شاملو، س. 1378، بهداشت روانی ،تهران، نشر رشد. 10- شری، ج و دیگری. 1994، پرسشنامه ارزشهای شخصیتی(P. V.Q)، مترجم: ابوالفضل کرمی، جزوه آموزشی شرکت روان تجهیز سینا. 11- صدیق سروستانی، ر. 1385، آسیب شناسی اجتماعی، تهران، انتشارات آن. 12- فرجاد، م. 1363، آسیبشناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات، نشر بدر. 13- کریمی، ی. 1382، روانشناسی اجتماعی (نظریهها، مفاهیم و کاربردها)، تهران، انتشارات ارسباران، چاپ یازدهم. 14- کریمی، ی. 1373، روانشناسی اجتماعی، تهران، انتشارات پیام نور. 15- طباخی، ا. 1385، بررسی جامعه شناختی خشونت علیه زنان در خانواده و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن (مطالعه موردی شهر اورمیه)، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات. 16- طاهری بجد، م. 1381، جایگاه خشونت در حقوق کیفری، رساله دکتری حقوق جزا و جرمشناسی، تهران، دانشگاه تربیت مدرس. 17- Borgata, E. F., 1992, Encyclopedia of sociology, vol 1-4. 18- New Zealand Journal of Psychology. Dec 2000, by Kanzantzis, Nikolaos, Flett, Ross. A, et al. Domestic violence, psychological distress, and physical illness among New Zealand women. *استادیار جامعهشناسی وزارت امور اقتصادی و دارائی. دانش آموخته کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز.** E-Mail: j_zarinian@yahoo.com [1]- Social Learning Theory [2]- Ivan Pavlov [3]- B. F. Skinner [4]- Bandura [5]- Leonard Berkowitz [6]- Barker [7]- Dembo [8]- Levine [9]- Sears [10]- Survey metod [11]- Cross Sectionol [12]- Probability proportionate to size sampling [13]- Variables [14]- Constructs [15]- Name_ Powers | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- آرنسون. 1385، روانشناسی اجتماعی، ترجمه: شکرکن، نشر رشد. 2- ببی، ا. 1384، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه: رضا فاضل، تهران، نشر سمت. 3- بیرو، آ. 1375، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: باقر ساروخانی، تهران، نشر کیهان، چاپ سوم. 4- حسینی، ا. 1383، کتاب زنان، شماره هفتم، انتشارات شورای فرهنگی و اجتماعی زنان. 5- درویشپور، م. 1378، چرا مردان به اعمال خشونت علیه زنان ترغیب میشوند؟ مجله زنان، سال هشتم، شماره: 56. 6- رفیعپور، ف. 1377، کندوکاوها و پنداشتهها، تهران، شرکت سهامیانتشار، چاپ نهم. 7- سازمان جهانی بهداشت، انجمن آموزش بهداشت و ارتقای سلامت خانواده. 1380، خشونت علیه زنان، مترجم: رفیعیفر و دیگری، تهران، نشر تندیس، چاپ اول. 8- سرمد، ز و دیگران. 1385، روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران، نشر اگه، چاپ دوازدهم. 9- شاملو، س. 1378، بهداشت روانی ،تهران، نشر رشد. 10- شری، ج و دیگری. 1994، پرسشنامه ارزشهای شخصیتی(P. V.Q)، مترجم: ابوالفضل کرمی، جزوه آموزشی شرکت روان تجهیز سینا. 11- صدیق سروستانی، ر. 1385، آسیب شناسی اجتماعی، تهران، انتشارات آن. 12- فرجاد، م. 1363، آسیبشناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات، نشر بدر. 13- کریمی، ی. 1382، روانشناسی اجتماعی (نظریهها، مفاهیم و کاربردها)، تهران، انتشارات ارسباران، چاپ یازدهم. 14- کریمی، ی. 1373، روانشناسی اجتماعی، تهران، انتشارات پیام نور. 15- طباخی، ا. 1385، بررسی جامعه شناختی خشونت علیه زنان در خانواده و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن (مطالعه موردی شهر اورمیه)، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات. 16- طاهری بجد، م. 1381، جایگاه خشونت در حقوق کیفری، رساله دکتری حقوق جزا و جرمشناسی، تهران، دانشگاه تربیت مدرس. 17- Borgata, E. F., 1992, Encyclopedia of sociology, vol 1-4.
18- New Zealand Journal of Psychology. Dec 2000, by Kanzantzis, Nikolaos, Flett, Ross. A, et al. Domestic violence, psychological distress, and physical illness among New Zealand women. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,294 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,150 |