تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,800,536 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,356 |
عوامل اجتماعی مؤثر بر میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی (مطالعه موردی زنان شاغل همسردار شهرستان سراب) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 2، شماره 2، اردیبهشت 1388، صفحه 53-75 اصل مقاله (45.43 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمود علمی1؛ سارا الیاسی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
11- دکترای جامعهشناسی، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناسیارشد جامعهشناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از انجام این پژوهش، توصیف میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی توسط زنان و تحلیل اجتماعی مؤثر بر آن میباشد. تحقیق حاضر با استفاده از روش پیمایش انجام گردیده و برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق333 نفر از زنان شاغل همسردار شهرستان سراب بوده است که با استفاده از شیوه نمونهگیری تصادفی ساده و براساس فرمول نمونهگیری کوکران با حجم نمونهای برابر 152 نفر از آنان، به عنوان پاسخگویان تحقیق انتخاب شدند. متغیر وابسته تحقیق «میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی» بوده است که رابطه آن با برخی از متغیرهای اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل مورد بررسی قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهد که ویژگیهای شخصیتی ابزاری نظیر فعال، پرانرژی، مستقل، پرخاشگر، مدیر، قوی و توانا به مردان و ویژگیهای شخصیتی بیانی یا روحیهبخش نظیر عاطفی، حساس، جذاب، آرام، صبور، مضطرب، وابسته به دیگران و نگران به زنان نسبت داده شدهاند. همچنین مشخص گردید که بین حمایت اجتماعی سازمان، شبکه روابط اجتماعی، تعهد به نقش، سطح تحصیلات همسر، سابقه کار و سن زنان با میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی رابطه معنادری وجود داشته است و طبق آزمون تحلیل رگرسیون چند متغیره، عدم حمایت اجتماعی سازمان و عدم تعهد به نقش، سابقه کار و سن زنان بر میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی زنان تأثیرگذار بودهاند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیشههای جنسیتی؛ تعهد به نقش؛ جامعهپذیری جنسیت؛ حمایت اجتماعی سازمان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عوامل اجتماعی مؤثر بر میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی (مطالعه موردی زنان شاغل همسردار شهرستان سراب)
دکتر محمود علمی[1] سارا الیاسی [2]
چکیده هدف از انجام این پژوهش، توصیف میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی توسط زنان و تحلیل اجتماعی مؤثر بر آن میباشد. تحقیق حاضر با استفاده از روش پیمایش انجام گردیده و برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق333 نفر از زنان شاغل همسردار شهرستان سراب بوده است که با استفاده از شیوه نمونهگیری تصادفی ساده و براساس فرمول نمونهگیری کوکران با حجم نمونهای برابر 152 نفر از آنان، به عنوان پاسخگویان تحقیق انتخاب شدند. متغیر وابسته تحقیق «میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی» بوده است که رابطه آن با برخی از متغیرهای اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل مورد بررسی قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهد که ویژگیهای شخصیتی ابزاری نظیر فعال، پرانرژی، مستقل، پرخاشگر، مدیر، قوی و توانا به مردان و ویژگیهای شخصیتی بیانی یا روحیهبخش نظیر عاطفی، حساس، جذاب، آرام، صبور، مضطرب، وابسته به دیگران و نگران به زنان نسبت داده شدهاند. همچنین مشخص گردید که بین حمایت اجتماعی سازمان، شبکه روابط اجتماعی، تعهد به نقش، سطح تحصیلات همسر، سابقه کار و سن زنان با میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی رابطه معنادری وجود داشته است و طبق آزمون تحلیل رگرسیون چند متغیره، عدم حمایت اجتماعی سازمان و عدم تعهد به نقش، سابقه کار و سن زنان بر میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی زنان تأثیرگذار بودهاند. واژگان کلیدی: کلیشههای جنسیتی، تعهد به نقش، جامعهپذیری جنسیت، حمایت اجتماعی سازمان.
1- مقدمه و بیان مسئله در تمامی جوامع بشری، افراد برحسب ملاکهای اجتماعی نظیر نقش و پایگاه، طبقه، مذهب، نژاد، قومیت و... دستهبندی میشوند. یکی از مهمترین ملاکهای اجتماعی- فرهنگی برای دستهبندی افراد جامعه، جنسیت است. به عقیده بسیاری از جامعهشناسان، جنسیت شاید یگانه ویژگی مهمی است که به طور اساسی تعیینکننده ادارکات، نگرشها رفتارها و منزلت افراد در جامعه بوده و خود نیز به شدت تحت تأثیر یادگیری اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرد. «جامعهشناسان براین باورند که جنسیت، حداقل دارای سه سطح متفاوت و مرتبط به هم است: سطح فردی (که متشکل از نقشها و هویتهای فردی است)، سطح بین فردی و کنش متقابلی (که شامل شیوههای رفتار کردن با دیگران است) و سطح کلان و اجتماعی (که در بردارنده باورهای فرهنگی و توزیع منابع میباشد). چند سطحی بودن سیستم جنسیت، به فرآیندهایی که در نهایت به باز تولید نابرابری جنسیتی در سطوح کلان، خرد و کنش متقابلی به طور همزمان میانجامد، اجازه عمل میدهد»(کورل، 2001: 695). هر یک از مقولات مرد یا زن بودن، مبتنی بر یکسری تصورات و پیشفرضهایی درباره نگرشها و رفتارهای مناسب مردانه و یا زنانه (کلیشههای جنسیتی) است که در فرهنگ هر جامعهای تعاریف ویژه و متفاوتی مییابند. خود[3]، عبارت از مجموعه ویژگیهایی است که تفاوت یا شباهت فرد با دیگران را موجب میشوند، ترکیب نگرشها و رفتارهای معمول در محیط اجتماعی، با تفسیر شخص از واکنشهای دیگران درباره خودش، میتواند خود هر شخص را تشکیل داده و به تداوم یا تغییر آن منجرگردد. «شاید مهمترین و برجستهترین عنصر هویت شخصی یا خود، آن بخش از هویت اجتماعی است که در آن هر کدام از ما به یکی از دو مقوله مرد یا زن منتسب میگردیم. در واقع میتوان گفت که هر کدام از ما دارای یک هویت جنسیتی[4] هستیم یعنی به خودمان بر چسب مذکر یا مونث میزنیم»(بارون و بیرن، 1997: 175). هویت جنسیتی از طریق تعامل اجتماعی شکل گرفته و از کانال کارگزاران جامعهپذیری (خانواده، مدرسه، دوستان و رسانههای گروهی) به افراد منتقل میگردد. به عبارتی دیگر «از طریق فرآیند جامعهپذیری و رشد شخصیت، کودک دارای هویت جنسیتی ویژهای میگردد که از طریق این هویت، در اکثر موارد به باز تولید ارزشها، نگرشها و رفتارهایی میپردازد که محیط اجتماعی برای یک دختر یا پسر تصویب کرده است(لوربر، 2000: 456). بخش مهمی از این شناختهای مربوط به ویژگیها و هویت جنسیتی، ناشی از عقاید و افکار قالبی یا کلیشهها[5] است. والتر لیپمن خاطرنشان ساخت که رفتار مردم با دیگران تا اندازه زیادی تحت تأثیر تصاویر ذهنیشان از دیگران است. وی اصطلاح عقیده قالبی (کلیشه) را برای اشاره به این تصورات بیش از حد ساده ما از دیگران به کار برد(رحمتی، 1371: 11). در واقع، باورها و تصورات مورد قبول ما از ویژگیهای شخصیتی، مخصوصاً صفات شخصیتی و رفتارهای یک گروه از افراد را میتوانیم تحت عنوان عقاید قالبی (کلیشهها) تعریف نماییم(بدار و دیگران، 1381). این گونه کلیشهها و عقاید قالبی درباره گروههای مختلف نژادی، مذهبی، زبانی، قومی و شغلی در جامعه رایج است. کلیشههای جنسیتی (تصویر ذهنی یکنواخت و قالببندی شدهای از رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان بدون بررسی و آزمون) مثال روشنی از این پدیده است. براساس کلیشههای جنسیتی، زنان و مردان در جامعه دارای ویژگیهای خاص، رفتار خاص و حالات روانی خاص هستند و در نهایت قابلیت انجام وظایف و کارهایی را دارند که به صورت معمول با یکدیگر متفاوتند. کلیشهسازی از طرفی خصوصیات و تواناییهای را به زنان اختصاص میدهد که زنان از آن بیبهرهاند(اعزازی، 1380: 45). در فرهنگ ما، این که مرد نباید گریه کند، زن احساساتی است و نمیتواند قضاوت درستی بکند، یا اینکه زن ترسو، خرافاتی و نازکدل است؛ مرد سنگدل، سختگیر، سلطهگر و پرخاشگر است، نمونههای معدودی از فهرست طولانی کلیشههای جنسیتی راجع به ویژگیهای شخصیتی مردان و زنان میباشد. آنچه در بررسی کلیشههای جنسیتی در جامعه جلب توجه مینماید کلیشههای عمدتاً منفی در مورد زنان و شیوع و پذیرش کلیشههای عمدتاً مثبت راجع به مردان است که این کلیشهها در نهایت به پیشداوری و تبعیض جنسیتی منجر میگردند. مطالعات متعددی رواج و شیوع کلیشههای جنسیتی را به تصویر کشیدهاند. مطالعات انجام شده در ایران نشان داده است که در کودکان بین سنین چهار تا شش سال صفات منسوب به دختر و پسر به شیوهی معناداری استقرار مییابد. در مطالعهای راجع به انتظارات، نگرشها و رفتار والدین و مربیان در مورد کودکان پیش دبستانی، این نتیجه به دست آمد که 88 درصد از مادران ایرانی از دو سالگی دختر را به مراتب کمتر از پسر به استقلال، خودکفایی و پیشرفت تشویق میکنند و مطابق این نگرش که نقش دختر در آینده عمدتاً نقش مادری و همسری است، خصوصیاتی چون همکاری با دیگران، حساس بودن به نیازهای دیگران و قبول مسئولیت نسبت به دیگران را در او تقویت میکنند(ناجی راد، 1382: 310). در پژوهشی راجع به طرحوارههای نقش جنسیتی و کلیشههای فرهنگی در بین دانشجویان دختر، معلوم گردید که تفاوت بین طرحوارههای ذهنی زنانه و مردانه در بین دختران دانشجو معنادار است و ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دانشجویان با نقشهای جنسیتی آنها رابطه دارد(اکرم، 1383: 115). در پژوهشی دیگر، با هدف مطالعه گرایش پسران دانشآموز مقطع متوسطه به ارزشهای مردانه و کلیشههای جنسیتی، مشخص گردید که تفاوتهایی در زمینه گرایش به ارزشها و کلیشههای جنسیتی در میان آنها وجود داشته و پسرانی که نمرات بالاتری در مقیاس مردانگی کسب نمودهاند، گرایش بیشتری به ارزشهای مردانگی و کلیشههای جنسیتی مردانه داشتهاند(ذکایی و میرزایی، 1384: 70). همچنین پژوهشهای انجام شده در زمینه بازتولید و ترویج کلیشههای جنسیتی در رسانههای ایران نشان میدهد که نمایش مردان و زنان در آگهیهای تلویزیونی در راستای نقشهای سنتی است(حقیقی نسب و هدایتی، 1384: 33). در سریالهای تلویزیونی، زنان و مردان به صورت زنان و مردان سنتی کلیشهای به نمایش در میآیند، بدین ترتیب که زنان موجوداتی فریبکار، ناقصالعقل، بیوفا، منفعل و فرودست و در مقابل مردان موجوداتی صادق، عاقل، وفادار، فعال و فرادست تصویرسازی شدهاند(صادقی فسایی و کریمی، 1384: 59). و فیلمهای سینمایی ایرانی نیز از طریق مناسکی کردن فرمانبری و کمارزش جلوه دادن زنان نسبت به مردان، برتری یک جنس بر جنس دیگر را به نمایش میگذارند و ارزشها و هنجارهای جنسیتی سنتی را تأیید و تثبیت میکنند و این همه غالباً از طریق اجرای مناسک فرودستی و فرادستی در کنش متقابل بازیگران زن و مرد در فیلمها رخ میدهد(سلطانی گردفرامرزی، 1385: 16). علاوه براین، در یک مطالعه بینالمللی که در 25 کشور انجام گرفته است صفتهایی نظیر عاطفی، مضطرب، وابسته، ترسو، مهربان، ملایم، احساساتی، دلسوز، نازکدل و منفعل به زنان و صفاتی نظیر فعال، حادثهجو، پرخاشگر، خشن، سلطهگر، قوی، باانرژی، مستقل، مقاوم و سنگدل به مردان نسبت داده شده است. این برداشت در تعداد زیادی از فرهنگها وجود دارد و آیا چنین کلیشههای جنسیتی صحت دارند و مردان و زنان بطور واقعی در شیوههای رفتاری که این کلیشهها بیان میکنند با هم متفاوتند؟ پاسخ به این سؤال دشوار است، چرا که تفاوتهای بین دو جنس بیش از آنکه نشاندهنده تفاوتهای اساسی و بنیادین بین مردان و زنان باشد، منعکس کننده تأثیر کلیشههای جنسیتی و ماهیت خود استحکام بخشی این کلیشههاست. به عبارت واضحتر، گرچه برخی تفاوتهای واقعی بین مردان و زنان در برخی از جنبههای زندگی اجتماعی وجود دارد، اما شدت و گستردگی این تفاوتها بسیار کمتر از آن چیزی است که کلیشههای جنسیتی بیان میکنند. با این وجود، متأسفانه این واقعیت که کلیشههای جنسیتی نادرستند مانع اثرات زیانآور آنها نمیگردد(بارون و بیرن، 1997: 223). و تبعیض علیه زنان و انتظارات بیش از حد مردان را به دنبال دارند. نکته مهم آن است که زمانی که افراد یک الگوی ویژه از صفات مرتبط با جنسیت را کسب کرده و کلیشههای جنسیتی را پذیرفتند، تمایل دارند تا برحسب تصورات و باورهایشان درباره رفتارهای متناسب با جنسیت (کلیشههای جنسیتی) عمل کنند، یعنی آنها به شیوههایی رفتار میکنند که به عنوان مردانه، زنانه و یا مردانه- زنانه (بینابین یا خنثی) شناخته شدهاند. لذا شناسایی میزان شیوع کلیشههای جنسیتی و نیز عوامل موثر بر تشکیل و ترویج آنها میتواند گامی مهم در پیشگیری از پیشداوری و تبعیض جنسیتی (به ویژه علیه زنان) محسوب گردد و نقش آنها را در فرآیند توسعه برجسته نماید. از این رو، تحقیق حاضر با هدف شناسایی نوع و میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی در بین مردان و زنان جوان در استان مازندران و نیز تعیین عوامل مؤثر بر شکلگیری و پذیرش کلیشهها به ویژه عوامل خانوادگی و اجتماعی صورت گرفته است. به عبارت دقیقتر این تحقیق به دنبال پاسخگویی به سئوالات زیر میباشد: 1- آیا بین متغیرهای اجتماعی نظیر شبکه روابط اجتماعی، حمایت اجتماعی سازمان و تعهد به نقش، میزان تحصیلات خود فرد و همسر ، میزان درآمد همسر با میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی رابطهای وجود دارد؟ 2- در نهایت چه عوامل اجتماعی بر میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی تأثیر میگذارند؟
2- تعریف مفاهیم و متغیرها 2-1- کلیشههای جنسیتی[6]: کلیشههای جنسیتی مجموعهای سازمانیافته از باورها درباره خصوصیات همه اعضای گروهی خاص است. پس کلیشه یا تصور قالبی به معنی مجموعه باورهایی است درباره اینکه زن یا مرد بودن به چه معناست. کلیشهها دربرگیرنده اطلاعاتی درباره ظاهر جسمانی، نگرشها، علایق صفات روانی، روابط اجتماعی و نوع شغل است(اشمور، دلبکا و وهلرز، 1986؛ دوو و لویز، 1684؛ هیوستون، 1985 و 1983 به نقل از گولومبوک و فیوش، 1378: 26). و اغلب با جنسیت شخص نظیر ابزاری بودن مردان و ابزاری بودن زنان پیوند خورده است(اسپنس و هلمریش، 1978 به نقل از استتس و برک،1997). والترلیپن خاطر نشان میسازد که رفتار مردم با دیگران تا اندازه زیادی تحت تاثیر تصاویر ذهنیشان از دیگران است وی اصطلاح عقیده قالبی (کلیشه) را برای اشاره به این تصورات بیش از حد ساده از دیگران به کار میبرد(رحمتی، 1371: 11). در این پژوهش به منظور سنجش کلیشههایی جنسیتی از یک مقیاس 6 گویهای استفاده میشود که درسطح رتبهای اندازهگیری شده و از پاسخگویان خواسته میشود تا میزان موافقت یا مخالفت خود را با هرگویه اعلام کنند. 2-2- تعهد نقش[7]:تعهد به معنی پایبندی نسبت به موضوع یا عمل است. متعهد شخصی است که خود را به صورت گسستگیناپذیری به یک مسأله پایبند میسازد(صلیبا، 1370). در تعهد نقش همانند هر نوع تعهد اجتماعی دیگر، گونه ای از همزادپنداری و تمایل عاطفی مثبت نسبت به نوعی «دیگر» نهفته است(چلبی، 1376). از نظر مارکز اغلب تعهدها به جای آن که نشانگر مجموعه ای رفتارهای بلاتغییر با تعداد ثابت باشند، دارای پارامترهای روشن و تعریف شدهای است که همه آن را می شناسند، در واقع نمایانگر تعداد و محدوده قابل تغییری از کارهای بالقوه نامشخص هستند (Marks, Ibid: p.930 ). در نظر وی برای تعیین این که چرا یک شخص میخواهد کار مشخصی را انجام دهد یا چرا برای آن کار اهمیت قائل است، چند دلیل اصلی وجود دارد که او آنها را عناصر تعهد مینامد: 1- بهرهمندی یا لذت همزمان از یک یا چند کار خاص. 2- وفاداری همزمان به یک یا چند شریک نقش که انجام این امور را از شخص 3- انتظار برخی از پاداشها نظیر ثروت، قدرت، حیثیت، تحسین و ... . 4- ممانعت از برخی مجازاتهای ادراک شده نظیر سرزنش، بدنامی، از دست دادن پاداشها و امتیازها و ... . در این پژوهش، تعهد به نقش از نظر مارکز گرفته شده بنابراین برای سنجش آن از دلایل اصلی که مارکز آنها را عناصر تعهد مینامد استفاده میشود. 2-3- شبکه اجتماعی[8]:شبکه اجتماعی، الگوی پیوندهایی است که اعضای جامعه را به هم پیوند میدهد(ریتزر، 1374: 577). ولمن یک شبکه را عبارت میداند از پیوند میان کنشگرانی که چندان در هم بافته و به هم بسته نیستند که بتوان آنها را گروه تلقی کرد. به نظر گرانووتر شبکه میتواند یک نظام اجتماعی انعطافپذیر ایجاد کند(ریتزر به نقل از ولمن و گرانووتر، 1374: 577). ولمن معتقد است: یک شبکه چیزی بیشتر از مجموع پیوندهاییش است (Wellman, 1999: p.24). متغیر مستقل اساسی بات در تحقیقاش در خانواده و شبکه اجتماعی، شبکه اجتماعی است، وی تعریف زیر را از شبکه ارائه میدهد: در یک شبکه فقط بعضی از افراد تشکیلدهنده آن و نه همه آنها، دارای روابط اجتماعی با یکدیگر هستند. در یک شبکه واحدهای خارجی تشکیلدهنده آن کل اجتماع گستردهتری را به وجود نمیآورند و با یک مرز مشترک احاطه نمیشوند(بات، 1373: 256). برای سنجش این متغیر از شاخصهایی چون: کسب حمایت از محیط دوستان؛ کمک و پشتیبانی گروههای دیگر؛ میزان روابط اجتماعی با دوستان و آشنایان استفاده میشود.
3- مبانی نظری در این تحقیق سعی شده تا با تلفیقی از نظریههای نقش، طرحواره جنسیت، یادگیری اجتماعی و جامعهپذیری نقش جنسیتی به تحلیل و تبیین موضوع مورد مطالعه پرداخت. 3-1- نظریه نقش: در نظریه نقش[9]، مفاهیم پایگاه و مجموعه پایگاهی و نیز نقش و مجموعههای نقشی اهمیت مییابند. در واقع، پایگاه موضعی است که فرد در ساختار اجتماعی جامعه خود، اشغال میکند و براساس ارزشمندی آن پایگاه به لحاظ میزان کنش، قدرت، تسلط و یا حیثیت جای معینی را در سلسله مراتب اجتماعی به خود اختصاص میدهد. در هر پایگاه، افراد از برخی حقوق و امتیازات برخوردار میگردند درحالی که باید وظایف و تکالیفی را نیز انجام دهند. در این جا واژهی پایگاه و نقش به هم پیوند میخورند. بدین معنی که پایگاه موضعی است که فرد در سلسله مراتب اجتماعی اشغال میکند و نقش، مجموعه امتیازات و تکالیف نهفته در پایگاه محسوب میگردد که جامعه و دارنده پایگاه انتظار دارند. عبارت مجموعهی نقشی، به کلیه روابط نقشی یک شخص که با دیگران به دلیل پایگاه اجتماعی خاص خود برقرار میکند، گفته میشود. اعضای یک نظام اجتماعی معین ممکن است به کسانی که نقشهای مقرر را خوب اجرا میکنند پاداش بدهند و آنهایی را که به این هنجارها پاسخ منفی میدهند، تنبیه نمایند(دوچ و کراوس، 1374: 189). بدین ترتیب میتوان گفت نقش جنسیتی عبارت است از انتظارات غالب در یک جامعه در مورد فعالیتها و رفتارهایی که مردان و زنان میتوانند یا نمیتوانند در آنها درگیر شوند(کامیر و همکاران، 1992: 325). بدین ترتیب، وقتی از مفهوم نقش جنسیتی سخن میگوییم علاوه بر اختصاص وظایف و کارهای خانگی یا اجتماعی جداگانه به هر یک از دو جنس، انتظار ویژگیهای شخصیتی و رفتاری متفاوت از هر یک از دو جنس (مانند رفتار عاطفی و مداراگرانه زنان و رفتار تهاجمی و حسابگرانه مردان) نیز مدنظر است. بدین ترتیب، نقشهای جنسیتی آن دسته از تجربیات مشترکی هستند که افراد برمبنای مؤنث یا مذکر بودنشان به دست آورده و برمبنای آن عمل میکنند. براین اساس، اعضای جامعه توقعات و انتظاراتی را راجع به رفتارهای مناسب برای یک فرد دارند که این انتظارات اجتماعی بر پایه تعلق افراد به یکی از مقولات مرد یا زن شکل گرفتهاند(اگلی، 2000: 448). به طور خلاصه باید گفت که اساسیترین ایده در نظریه نقش اجتماعی این است که: تفاوتهای نگرشی و رفتاری مردان و زنان، ناشی از نقشهای متفاوتی است که آنها در جامعه دارند، زیرا نقشهای اجتماعی نگرشها و رفتارهای خاصی را ایجاب یا نفی میکنند. به عبارت دیگر، موقعیت فرد در ساختار اجتماعی(پایگاه اجتماعی)، شکلدهنده باورها، نگرشها و رفتارهای(نقش اجتماعی) اوست(زو، 1997). 3-2- نظریه طرحواره جنسیت[10] مفهوم طرحواره، به یک ساختشناختی اطلاق میشود که نشاندهنده آگاهی و شناخت فرد راجع به یک مفهوم یا یک نوع محرک (شامل اسنادهای آن و روابط میان اسنادها) میباشد. طرحوارهها به عنوان شیوههای مهم قالبسازی دیدگاه یک فرد درباره جهانش درنظر گرفته میشوند؛ چرا که بر فرآیندهای توجه، حافظه و استنباط اجتماعی تأثیر میگذارد(میلتون، 2000). انواع متفاوتی از طرحوارهها مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ نظیر طرحوارههای مربوط به اشخاص، طرحوارههای مربوط به خود، طرحوارههای مربوط به نقش، طرحوارههای مربوط به وقایع و رویدادها، و طرحوارههای آزاد(ایروانی و باقریان، 1383: 59). یکی از مهمترین طرحوارههای بررسی شده، طرحواره جنسیت است که مطالعه درباره آن به ارائه نظریه طرحواره جنسیت منجر شده است. این نظریه در چارچوب نظریات مربوط به هویت جنسیتی، توسط ساندرابم[11] ارائه شده است. هویت جنسیتی زمانی شکل میگیرد که کودکان معنا و تصویری از خود میسازند که در بردارنده مفاهیم مردانگی یا زنانگی است و جنسیت به بخشی از خودپنداره آنها تبدیل میگردد. بین سنین چهار تا هفت سالگی، کودکان به تدریج مفهوم ثبات جنسیتی[12] را میفهمند، بدین معنی که تشخیص میدهند جنسیت یک ویژگی اساسی و بنیانی برای تعریف و شناخت هرکس است. پس از استحکام این شناختها، اداراکات فرد تحت تأثیر آنچه که درباره جنسیت یاد گرفتهاند قرار میگیرد(بارون و بیرن، 1997: 176). به عقیده بم، کودکان این آمادگی عمومی را دارند تا اطلاعات راجع به خودشان را بر مبنای تعاریف اجتماعی رفتارهای مناسب برای هر جنس، سازماندهی نمایند. زمانی که یک کودک میآموزد که خودش را دختر یا پسر بداند، صحنه آماده است تا کودک نقشهایی را بیاموزد که این برچسبها را همراهی میکنند. به موازات رشد کودکان، آنها به تفصیل عقاید کلیشهای مربوط به مرد یا زن بودن(کلیشههای جنسیتی) را در فرهنگ خودشان میآموزند(همان، 177). 3-3- نظریه یادگیری اجتماعی نظریه یادگیری[13] اجتماعی بر ارتباط سه گانه بین فرد، رفتار و محیط از طریق فرآیند التزام یا علیت متقابل تأکید میکند(گراف و دیگران، 1381: 28). گرچه فرآیند در دو محیط فیزیکی (جنبههای مادی میدان رفتار) و اجتماعی (حضور واقعی یا خیالی دیگران و یا مشارکت آنان در زمان یادگیری) رخ میدهد، با این حال به نظر میرسد محیط اجتماعی اهمیت ویژهای دارد(شاو و کوستانزو، 1982: 41). یکی از کاربردهای نظریه یاگیری اجتماعی، توضیح علل تفاوتهای جنسیتی در نگرش و رفتار است. این نظریه تأکید بسیار زیادی بر نقش عوامل محیطی در یادگیری نگرشها و رفتارها دارد. آلبرت باندورا که نامش با نظریه یادگیری اجتماعی پیوند خورده است در توضیح چگونگی فراگیری رفتارهای مربوط به نقش جنسیتی میگوید: کودک از دو طریق رفتارهای اجتماعی و نقشهای جنسیتی را یاد میگیرد، نخست از طریق آموزش مستقیم (شرطیسازی کودک به مدد عوامل تقویتکننده که وی طی آن با دریافت پاداش و یا تنبیه، نسبت به رفتارهای جنسیتی شرطی شده و آنها را میآموزد)؛ و دوم از طریق تقلید یا همانندسازی یا سرمشقگیری (الگوسازی رفتارهای جنسیتی توسط والدین و سایر کارگزاران جامعهپذیری، و تقلید و پیروی کودک از این الگوها) (دوسک، 1987: 128). این نظریه براین اندیشه مبتنی است که کودکان نقشهای مربوط به جنسیت خود را به وسیله پاداش و تنبیهی که در طی انجام بازیهای مختلف با کودکان دیگر و نیز مشاهده رفتار دیگران به عنوان سرمشقها و مدلها دریافت میدارند، یاد میگیرند(مارتین، 2000: 446). در مجموع، طرفداران این نظریه براین باورند که والدین نقش بسیار مهمی در یاددهی نقشهای جنسیتی به فرزندان ایفاء میکنند، زیرا زمان زیادی را در ارتباط نزدیک با کودک میگذرانند و رابطهای عاطفی با وی دارند. والدین برای رفتاری که به گمان آنها، با جنسیت کودک متناسب است به او پاداش میدهند، کودک میآموزد آنچه را که مورد تأیید و پسند واقع میشود حدس بزند و مطابق آن رفتار کند... والدین و دیگران، با پاداش و تنبیه، کودک را به تقلید آنچه نقش 3-4- نظریه جامعهپذیری جنسیت[14] آشکارترین شیوهای که از طریق آن، فرهنگ جامعه در ایجاد تفاوتهای رفتاری مردان و زنان نقش ایفاء میکند، جامعهپذیری است. جامعهپذیری فرآیندی است که انسانها از طریق آن شیوههای زندگی جامعهشان را میآموزند و شخصیت ویژهای کسب میکنند؛ به گونهای که آمادگی عملکرد و رفتار در جامعه به عنوان یک عضو را پیدا نمایند. آنچه که جامعهشناسان در فرآیند جامعهپذیری بر آن تأکید دارند یادگیری مهارتها و نگرشهایی است که متناسب با نقشهای اجتماعی افراد میباشد. جامعهپذیری جنسیت آن بخش از اجتماعی شدن است که به وسیله آن نه تنها کودکان تبدیل به موجوداتی اجتماعی میشوند، بلکه به افرادی با ویژگیهای مردانه یا زنانه تبدیل میگردند. در این وضعیت، جنسیت یعنی مرد یا زن بودن، دربردارنده مجموعهای از ویژگیها و رفتارهایی است که در درون هر جامعه برای مردان و زنان، شایسته و مناسب میباشد. آنچه که به عنوان محتوای این فرآیند درنظر گرفته میشود(نظیر هنجارها، ارزشها، نگرشها و رفتارها) همانهایی هستند که از نیازهای سیستم اجتماعی جامعه سرچشمه میگیرند(استانلی و وایز، 2002: 273). گرچه جامعهشناسان در اهمیت خانواده، مدرسه، همسالان و رسانههای گروهی با توجه به این که در طی فرآیند جامعهپذیری جنسیت، معمولاً از مردان تصویری مستقل، استوار، شایسته، توانا و بااراده ترسیم گردیده و در مقابل، زنان موجوداتی آرام، فرمانبر، منفعل، عاطفی و وابسته توصیف میشوند؛ در چنین شرایطی مردان نقش جنسیتی سنتی سلطهگری مردانه و زنان نقش فرمانبر بودن را میپذیرند(شافر و لامن، 1992: 98). یکی دیگر از راههایی که والدین، رفتارهای جنسیتمدار فرزندانشان را 4- چاچوب نظری تحقیق مطابق نظریه طرحواره جنسیت، افراد کلیشههای جنسیتی (عقاید قالبی مربوط به صفات مردانه یا زنانه) را براساس هویت جنسیتیشان میآموزند. میزان پذیرش این کلیشههای جنسیتی میتواند با تأثیرپذیری از عوامل گوناگون روانی- اجتماعی افزایش یا کاهش یابد. مطابق نظریههای جامعهپذیری جنسیتی و نیز یادگیری اجتماعی، افراد طی فرآیند جامعهپذیری از طریق سازوکارهای تقویت و تقلید، صفات و ویژگیهای متناسب با جنسیت خود را از دیگران مهم، به ویژه والدین و سایر اعضای خانواده یاد میگیرند. بدین ترتیب نگرشهای جنسیتی و نیز نگرشهای شغلی در جارچوب خانواده آموخته میشود. عامل تأثیرگذار در نحوه و میزان یادگیری این نگرشها، همانا جنسیت کودکان میباشد، بدین معنی که مطابق نظریه جامعهپذیری جنسیت، مذکر یا مؤنث بودن موجب میگردد تا افراد مجموعه متفاوتی از ویژگیها و رفتارهای شایسته مردانه/ زنانه را فراگرفته و به هنگام ایفای نقشهای اجتماعیشان به آنها عمل نمایند. علاوه براین، از دیدگاه نظریه نقش، موقعیت فرد در ساختار اجتماعی میتواند شکلدهنده باورها، نگرشها و رفتارهای اجتماعی وی باشد؛ از این رو، پایگاه اجتماعی- اقتصادی والدین که نشاندهنده جایگاه در سلسله مراتب نظام اجتماعی است، بر باورها، نگرشها و رفتارهای والدین در زمینه نقشهای جنسیتی تأثیر میگذارد. بنابر نظریه یادگیری اجتماعی، این نگرشهای والدین طی فرآیند جامعهپذیری به فرزندان آموخته و منتقل میگردد. بدین ترتیب والدین که خود به شیوهای متفاوت از فرزندانشان جامعهپذیر شدهاند و دارای نگرش سنتی راجع به روابط و رفتارهای اجتماعی فرزندان و به ویژه دختران میباشند، با به کارگیری پاداش یا تنبیه، برخی از کلیشههای جنسیتی راجع به صفات، نگرشها، نقشها و رفتارهای مناسب برای مردان و زنان را به فرزندانشان منتقل یا تحمیل مینمایند. همچنین، برمبنای نظریه نقش، تغییر در نقش افراد میتواند منجر به تغییر در نگرشها و رفتارهای آنان گردد. از این رو، افراد مجرد پس از متأهل شدن و به عهده گرفتن نقش همسری (زن یا شوهر بودن)، ممکن است نگرشهای خود درباره صفات و ویژگیهای مناسب مردانه و زنانه را تغییر داده و با کسب تجربیات واقعی از جنس مخالف، باورهایشان به کلیشههای جنسیتی تضعیف یا تقویت گردد. 5- فرضیات تحقیق 1- بین متغیرهای فردی (سطح تحصیلات، درآمد، تحصیلات و شغل همسر) و میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی رابطه وجود دارد. 2- بین متغیرهای شبکه روابط اجتماعیـ تعهد به نقش و پذیرش کلیشههای جنسیتی رابطه وجود دارد.
6- روش تحقیق تحقیق حاضر از نوع تحقیقات مقطعی[15] بوده که به صورت پیمایشی[16] صورت گرفته است.
7- جامعه و نمونه آماری جامعه آماری تحقیق، شامل 333 نفر زن همسردار شاغل درآموزش و پرورش شهرستان سراب میباشند که با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران، حجم نمونهای برابر با 152 نفر تعیین گردید که با شیوه نمونهگیری تصادفی ساده، پاسخگویان تحقیق انتخاب شدند.
8- ابزار اندازهگیری به منظور گردآوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. همچنین برای سنجش اعتبار از روش اعتبار صوری و جهت سنجش روایی کل پرسشنامه و نیز مقیاسهای مورد استفاده، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است که در نهایت با حذف سئوالات و گویههای کم اهمیت، برای کل پرسشنامه رقم 742/0 به دست آمده است. پس از رفع اشکالات پرسشنامه در زمینه مناسب بودن شکل، اعتبار و روایی، میزان ابهام و یا مشکل بودن سئوالات و نیز زمان مورد نیاز برای تکمیل پرسشنامه توسط پاسخگویان، پرسشنامه نهایی طراحی گردید و برای گردآوری دادهها استفاده شد.
9- متغیرهای مستقل و وابسته متغیر وابسته تحقیق، میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی است. محقق سعی نمود تأثیر متغیرهای مستقل تحقیق (میزان تحصیلات و درآمد همسر، شغل همسر، تعهد به نقش در زنان، شبکه روابط اجتماعی و حمایت اجتماعی سازمانها) را بر نوسانات و تغییرات میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد.
10- تعاریف نظری و عملیاتی مفاهیم میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی: کلیشههای جنسیتی، ارائهدهنده تصویر
11- روش تجزیه و تحلیل دادهها دادهها در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از بسته اختصاصی علوم اجتماعی(SPSS) نسخه شماره 17 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
12- یافتهها 12-1- نتایج توصیفی 12-1-1- ویژگیهای اجتماعی- جمعیتی پاسخگویان همانگونه که جدول شماره(1) نشان میدهد تعداد 152 نفر از زنان همسردار شاغل درآموزش و پرورش شهرستان سراب به عنوان نمونه تحقیق انتخاب گردیدند که میانگین سنی آنها 66/37 و حداقل سن آنها 20 و حداکثر 60 سال یوده است. 8/11% از این نمونه بالای 25 سال سابقه کار، 8/15% بین 20 تا 25 سال، 9/30% بین 16 تا 20 سال، 9/9% بین 10 سال و 3/3% کمتر از 5 سال سابقه کار داشتند. از این تعداد زنان 30% دارای یک فرزند، 6/58% دو فرزند و 4/11% نیز سه فرزند داشتند، 5/39% از زنان دارای تحصیلات دیپلم و فوقدیپلم، 3/55% لیسانسه و 3/5% تحصیلات تکمیلی داشتند. همچنین بررسی وضعیت اشتغال همسران آنها نشان میدهد که 68% از همسران آنها در مشاغل دولتی، 2/27% در مشاغل آزاد، 4/3% دانشجو و 4/1% از همسران نیز کار خاصی نداشته و بیکار بودهاند. از لحاظ سطح تحصیلات نیز1/4% از همسران دارای تحصیلات زیر دیپلم، 3/29% در حد دیپلم، 7/19% فوقدیپلم، 1/36% کارشناسی و 9/10% از همسران نیز دارای تحصیلات کارشناسی ارشد و بالاتر بودهاند، همچنین از نظر سطح درآمد نیز 5/12% از همسران دارای درآمد ماهیانه کمتر از 250 هزار تومان، 4/20% بین 250 تا 350 هزار تومان، 4/18% دارای درآمد 350 تا 450، 9/26% بین 450 تا 550 و 1/19% درآمد بالای 550 هزار تومان و بالاتر داشتهاند.
جدول شماره (1): توصیف ویژگیهای اجتماعی- جمعیت پاسخگویان
12-1-2- میزان متغیر وابسته و متغیرهای مستقل براساس اطلاعات جدول(2) میزان شبکه روابط اجتماعی زنان شاغل برابر
جدول شماره (2): میزان متغیر وابسته و متغیرهای مستقل
12-2- نتایج تحلیلی 12- 2-1- رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته در این تحقیق میزان همبستگی برخی از متغیرهای مستقل با میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی پاسخگویان مورد بررسی قرار گرفتهاند. براساس نتایج بدست آمده میانگین میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی برحسب متغیرهای مورد مطالعه نوسانپذیر بوده است. در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که داشتن سطح تحصیلات پائین، شبکه روابط اجتماعی ضعیف، تعهد به نقش پائین و درآمد پائین همسر، پائین بودن سطح تحصیلات همسر و اشتغال همسران در مشاغل آزاد از جمله عوامل اجتماعی و خانوادگی مؤثر در میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی درباره ویژگیهای زنانه توسط زنان میباشد.
جدول شماره (3): نتایج آزمون فرضها
12-2-2- بررسی عوامل مرتبط با میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی به منظور شناسایی عوامل مؤثر بر میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی از تکنیک تحلیل رگرسیونی چندمتغیره سود جستهایم. تحلیل رگرسیون چندمتغیره حاکی از تاثیر دو متغیر مورد بررسی در این تحقیق بر میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی بوده است. تحلیل رگرسیونی خطی به شیوه گامبهگام و با ورود تدریجی متغیرهای معنیداری در معادله رگرسیونی انجام شده است.
جدول شماره (4): ضریب همبستگی چندگانه برای
13- نتیجهگیری براساس یافتههای تحقیق حاضر مشخص گردید که متناطر با عقاید قالبی و کلیشههای رایج در فرهنگ ملی و بومی شهرستان سراب درباره ویژگیهای شخصیتی زنان مطابق با نتایج پژوهشهای پیشین، زنان مورد بررسی این تحقیق نیر براین باور بودند که برخی از ویژگیهای ابزاری یا سازمانده (نظیر پرخاشگر و عصبی بودن، قدرت مدیریت و رهبری داشتن، قوی و توانا بودن، فعال و پرانرژی بودن، و مستقل و متکی به خود بودن) عمدتاً از خصایص مردانه است درحالی که برخی ویژگیهای بیانی یا روحیه بخش(نظیر عاطفی و حساس بودن، جذابیت، صبور و آرام بودن، مضطرب و نگران بودن و وابستگی به دیگران داشتن) ویژگیهای زنانه محسوب میگردند. در یک نگاه کلی میتوان تشخیص داد که میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی در زنان شاغل درحد بالا بوده است و نیمی از زنان شاغل، کلیشههای جنسیتی رایج در فرهنگ جامعه نسبت به ویژگیهای شخصیتی زنان را پذیرفتهاند. با این وجود، بررسی عمیقتر نشان از آن دارد که برحسب متغیرهای اجتماعی- خانوادگی میتوان تفاوتهای معناداری در میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی تشخیص داد. بدین ترتیب که در مجموع زنان شاغل دارای شبکه روابط اجتماعی کم، تعهد به نقش پائین، سابقه کار پایین، سطح تحصیلات پائین همسران به احتمال زیادتری اعتقاد بیشتری به کلیشههای جنسیتی رایج داشتهاند.
منابع اعزازی، ش. (1380)، تحلیل ساختاری جنسیت، نگرشی بر تحلیل جنسیتی در ایران. گردآوری و تنظیم، ن، جزنی. تهران: دانشگاه شهید بهشتی، چاپ اول. ایروانی، م و باقریان، ف. (1383)، شناخت اجتماعی (روانشناسی اجتماعی). بدار، ل و دزیل، ژ و لامارش، ل. (1381)، روانشناسی اجتماعی. تهران: نشر ساوالان، چاپ اول. چلبی، م. (1376)، جامعهشناسی نظم. چاپ اول، تهران: نشر نی. حقیقینسب، م و هدایتی، ش. (1384)، بررسی تصویر سازی نقش جنسیت در خمسه، ا. (1383)، بررسی طرحوارههای نقش جنسیتی و کلیشههای فرهنگی در دانشجویان دختر. مطالعات زنان، شماره 6، صص 134-115. دوچ، م و روبرت م، ک. (1374)، نظریهها در جامعهشناسی اجتماعی. ترجمه: ذکایی، م و میرزایی، آ. (1384)، پسرهای جوان و ارزشهای مردانگی (پژوهش در بین دانشآموزان متوسطه شهر تهران). مجله جامعهشناسی ایران، شماره3، صص 96-70. رحمتی، م. (1371)، روانشناسی اجتماعی معاصر. قم: انتشارات سینا، چاپ اول. ریتزر، ج. (1374)، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه: م، ثلاثی. سلطانیگرد فرامرزی، م. (1385)، نمایش جنسیت در سینمای ایران. پژوهش زنان. شماره 1و2. صادقی فسایی، س و کریمی، ش. (1384)، کلیشههای جنسیتی سریالهای صلیبا، ج. (1370)، واژهنامه فلسفی و علوم اجتماعی. ترجمه: ک، برق نیسی و گراف، ج و دیگران. (1381)، برقراری اراتباط برای سلامت و تغییر رفتار. گرت، ا. (1380)، جامعهشناسی جنسیت. ترجمه: ک، بقایی. تهران: نشر دیگر، ناجیراد، م. (1382)، موانع مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی- اقتصادی Baron, Robert A. and Byrne, Donn, (1997), Social Psychology, New Dehli: Prentice- Hall of India. Browne, Ken, (1992), An Introduction to Sociology, UK: Duesk, Jerome, B, (1987), Adolescent Development and Behavior, Englewood Cliffs & New Jersey: Prentice Hall Inc. Corrle, Shelley J, (2001), Gender and Career Choice Process: TheRole of Biased Self- Assessments, American Journal of Sociology, Vol. 106, No. 6, pp: 1691-1730. Eagly, Alice, (2000), Gender Roles, In: Alan E. Kazdin; Kammeyer, K. C. W, et. Al, (1992), Sociology, Boston & London: Allyn & Bacon. Lindsey, Eric W. et. Al, (1997), Differential Play Patterns of Lorber, Judith, (2000), Social Construction of Gender, in Edgar F. Borgatta and Rhonda J. V. Montgomery, Encyclopedia of Sociology, New York: McMillan Reference. Martin, Carol L, (2000), Gender Identity, In: Alan E. Kazdin, Milton, Nick, (2000), Decision Theory and Social Psychology, Schaffer. F. T. & Lamn R. P, (1992), Sociology, New York: Mc Shaw, Marvin E. and Costanzo, Philip R, (1982), Theories of Stanley L. and Wise S, (2002), What’s Wrong with Zuo, Jiping, (1997), The Effect of Men’s Breadwinner Status on Their Changing Gender Beliefs. Sex Roles, Vol. 37, No. 9/10, pp: 799-816. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اعزازی، ش. (1380)، تحلیل ساختاری جنسیت، نگرشی بر تحلیل جنسیتی در ایران. گردآوری و تنظیم، ن، جزنی. تهران: دانشگاه شهید بهشتی، چاپ اول. ایروانی، م و باقریان، ف. (1383)، شناخت اجتماعی (روانشناسی اجتماعی). بدار، ل و دزیل، ژ و لامارش، ل. (1381)، روانشناسی اجتماعی. تهران: نشر ساوالان، چاپ اول. چلبی، م. (1376)، جامعهشناسی نظم. چاپ اول، تهران: نشر نی. حقیقینسب، م و هدایتی، ش. (1384)، بررسی تصویر سازی نقش جنسیت در خمسه، ا. (1383)، بررسی طرحوارههای نقش جنسیتی و کلیشههای فرهنگی در دانشجویان دختر. مطالعات زنان، شماره 6، صص 134-115. دوچ، م و روبرت م، ک. (1374)، نظریهها در جامعهشناسی اجتماعی. ترجمه: ذکایی، م و میرزایی، آ. (1384)، پسرهای جوان و ارزشهای مردانگی (پژوهش در بین دانشآموزان متوسطه شهر تهران). مجله جامعهشناسی ایران، شماره3، صص 96-70. رحمتی، م. (1371)، روانشناسی اجتماعی معاصر. قم: انتشارات سینا، چاپ اول. ریتزر، ج. (1374)، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه: م، ثلاثی. سلطانیگرد فرامرزی، م. (1385)، نمایش جنسیت در سینمای ایران. پژوهش زنان. شماره 1و2. صادقی فسایی، س و کریمی، ش. (1384)، کلیشههای جنسیتی سریالهای صلیبا، ج. (1370)، واژهنامه فلسفی و علوم اجتماعی. ترجمه: ک، برق نیسی و گراف، ج و دیگران. (1381)، برقراری اراتباط برای سلامت و تغییر رفتار. گرت، ا. (1380)، جامعهشناسی جنسیت. ترجمه: ک، بقایی. تهران: نشر دیگر، ناجیراد، م. (1382)، موانع مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی- اقتصادی Baron, Robert A. and Byrne, Donn, (1997), Social Psychology, New Dehli: Prentice- Hall of India. Browne, Ken, (1992), An Introduction to Sociology, UK: Duesk, Jerome, B, (1987), Adolescent Development and Behavior, Englewood Cliffs & New Jersey: Prentice Hall Inc. Corrle, Shelley J, (2001), Gender and Career Choice Process: TheRole of Biased Self- Assessments, American Journal of Sociology, Vol. 106, No. 6, pp: 1691-1730. Eagly, Alice, (2000), Gender Roles, In: Alan E. Kazdin; Kammeyer, K. C. W, et. Al, (1992), Sociology, Boston & London: Allyn & Bacon. Lindsey, Eric W. et. Al, (1997), Differential Play Patterns of Lorber, Judith, (2000), Social Construction of Gender, in Edgar F. Borgatta and Rhonda J. V. Montgomery, Encyclopedia of Sociology, New York: McMillan Reference. Martin, Carol L, (2000), Gender Identity, In: Alan E. Kazdin, Milton, Nick, (2000), Decision Theory and Social Psychology, Schaffer. F. T. & Lamn R. P, (1992), Sociology, New York: Mc Shaw, Marvin E. and Costanzo, Philip R, (1982), Theories of Stanley L. and Wise S, (2002), What’s Wrong with Zuo, Jiping, (1997), The Effect of Men’s Breadwinner Status on Their Changing Gender Beliefs. Sex Roles, Vol. 37, No. 9/10, pp: 799-816. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,938 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 712 |