تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,327 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,942 |
بررسی بیگانگی اجتماعی در بین دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر تبریز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 2، شماره 4، آبان 1388، صفحه 55-73 اصل مقاله (214.51 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمود علمی1؛ ابوالفضل هاشمزاده2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2- کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از انجام این تحقیق بررسی بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای شهر تبریز بود. روش تحقیق، پیمایش بود. جامعه آماری دبیران زن و مرد دبیرستانهای شهر تبریز درسال تحصیلی 91-1390 به تعداد 13247 بودند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 373 نفر برآوردگردید و نمونه به شیوه طبقهای متناسب با حجم نمونه انتخاب گردید. گردآوری دادهها با استفاده از پرسشنامه استاندارد بیگانگی اجتماعی ملوینسیمن و پرسشنامه محقق ساخته، انجام گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از روشهایآماری t و r پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان داده که بیگانگی اجتماعی برابر 62/46 با انحراف معیار 42/16 به دست آمده که در حد متوسط بوده است. با استفاده ازآزمون t نتایج نشان داد که بیگانگی اجتماعی بر اساس جنست دبیران معنیدار نبود. ولی با وضعیت تاهل معنیدار بود و دبیران مجرد بیگانهتر از دبیران متاهل بودند. همچنین بیگانگی با مدرک تحصیلی و سابقه تدریس دبیران نیز معنیدار بهدست آمد و دبیران با مدرک تحصیلی پایین بیگانهتر از دبیران با تحصیلات پایین بودند و دبیران با سابقه تدریس پایین بیگانگی اجتماعی بالایی داشتند. اما بیگانگی اجتماعی بر اساس وضعیت شغلی معنیدار بهدست نیامده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بیگانگیاجتماعی؛ بیقدرتی؛ بیهنجاری؛ انزوایاجتماعی؛ دبیران؛ تبریز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی بیگانگی اجتماعی در بین دبیران دبیرستانهای
دکتر محمود علمی[1] ابوالفضل هاشمزاده[2] چکیده هدف از انجام این تحقیق بررسی بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای شهر تبریز بود. روش تحقیق، پیمایش بود. جامعه آماری دبیران زن و مرد دبیرستانهای شهر تبریز درسال تحصیلی 91-1390 به تعداد 13247 بودند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 373 نفر برآوردگردید و نمونه به شیوه طبقهای متناسب با حجم نمونه انتخاب گردید. گردآوری دادهها با استفاده از پرسشنامه استاندارد بیگانگی اجتماعی ملوینسیمن و پرسشنامه محقق ساخته، انجام گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از روشهایآماری t و r پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان داده که بیگانگی اجتماعی برابر 62/46 با انحراف معیار 42/16 به دست آمده که در حد متوسط بوده است. با استفاده ازآزمون t نتایج نشان داد که بیگانگی اجتماعی بر اساس جنست دبیران معنیدار نبود. ولی با وضعیت تاهل معنیدار بود و دبیران مجرد بیگانهتر از دبیران متاهل بودند. همچنین بیگانگی با مدرک تحصیلی و سابقه تدریس دبیران نیز معنیدار بهدست آمد و دبیران با مدرک تحصیلی پایین بیگانهتر از دبیران با تحصیلات پایین بودند و دبیران با سابقه تدریس پایین بیگانگی اجتماعی بالایی داشتند. اما بیگانگی اجتماعی بر اساس وضعیت شغلی معنیدار بهدست نیامده است. واژگان کلیدی:بیگانگیاجتماعی، بیقدرتی، بیهنجاری، انزوایاجتماعی، دبیران، تبریز. مقدمه امروزه کاربرد مفهوم بیگانگی درمباحث جامعهشناسی به نحو بارزی متنوع ومتفاوت است و از مطالعه تضادها و کشمکشها و بدبختیها در زندگی شخصی تا تحلیل ناآرامیهای دانشجویی و طغیان نسلجوان، و نیز از دیکتاتوریکارگری تا ظهور فاشیسم ونازیسم را در برمیگیرد. جامعهشناسان به طور عمده به تبیین و تشریح چگونگی مخدوش شدن روابطاجتماعی، حالات و خصوصیت منفصلانه و پرخاشگرانه فرد در قبال جامعه و ساخت اجتماعی توجه میکنند. از اینرو، تأکید آنان بر بیگانگی و آنومیاجتماعی استکه در آن احساسات فرد نسبت به واقعیتهای اجتماعی (جامعه، نهادها، امور اجتماعی و...) سنجیده میشود. معالوصف بیگانگی از خود نیزمورد توجه جامعهشناسانی چون مارکس، وبر، مانهایم و میلز قرارگرفته است. با این حال، درچند اصل و زمینه نظر جامعهشناسان در باب بیگانگی مشترک است. اول اینکه: اهالی حوزههای جامعهشناسی ریشههای بیگانگی و علل آن را نه در درون فرد بلکه در بیرون او و در واقعیتهای اجتماعی، نهادها، ساختارها، روابط اجتماعی و کیفیت زندگی جستجو میکنند. دوم اینکه: نقطه عزیمت آنها از جامعه و ساخت اجتماعی است. سوم: احساسات افراد را در قبال جامعه میسنجند. چهارم: واحد تحلیل آنها جمع است نه فرد. پنجم: بیگانگی را امری تحمیلی و مسئلهای ناخواسته به شمار میآورند که از سوی نظام اجتماعی بر فرد تحمیلگردیده است. در بیگانگی اجتماعی به رابطه بین فرد و جامعه توجه میشود و بریدگی از هنجارهای فرهنگی و انفصال یا جدایی از دیگر مردمان مطمح نظر است. بیگانگی اجتماعی نوعی احساس انفصال جدایی و عدم پیوند ذهنی و عینی میان فرد و جامعه است(محسنی تبریزی، 1373: 12). در مورد پیامدهای بیگانگی اجتماعی موارد متعددی ذکر شده است که بعضی از آنها عبارتنداز: عدم توفیق در امورآموزشی، عدم توفیق در امورشغلی، افت تحصیلی، پایینآمدن رضایت شغلی، خسارت جبران ناپذیر به سیستم آموزشیکشور، کمکاری درمحیطهایآموزشی کشور، کمکاری در سیستمهای آموزشی، بحران هویت و... میباشد. بر این اساس هدف اصلی تحقیق حاضر تعیین بیگانگی اجتماعی در بین دبیران متوسطه دبیرستانهای شهر تبریز میباشد، علاوه برآن اهداف جزئی عبارتند از: 1- تعیین تفاوت میزان بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر تبریز براساس جنسیت. 2- تعیین تفاوت میزان بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر تبریز براساس وضعیت تاهل. 3- تعیین تفاوت میزان بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر تبریز براساس مدرک تحصیلی. 4- تعیین تفاوت میزان بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر تبریز براساس محل سکونت. 5- تعیین رابطه میزان بیگانگیاجتماعی و سابقهتدریس دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر تبریز. مبانی نظری
در نظریههای جامعهشناختی، بیگانگی در سه رویکرد اجتماعی قابل بحث است: دررویکرد ستیز، بیگانگی علل ساختاری دارد. یعنی بیگانگی در ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی منشا دارد. جورج لوکاچ نیز مانند هگل معتقد استکه بیگانگی زمانی در جامعه به عنوان یک فرآیند اجتماعی ظاهر میگردد که انسان به ابزار تبدیل شود(هورتون، 1964). فرد نیز از منظر دیگری به این مسئله مینگرد. او بیگانگی را حالتی میداند که درآن شخص خود را غریبه حس میکند و از خودبیگانه میشود در این حالت انسان خود را مرکز عالم و خالق اعمال خود نمیداند، بلکه او در دست اعمال و نتیجهیآن محکوماست او ازآنها اطاعت میکند. به نظر وی باید علتهای بیگانگی را در نهادهای اجتماعی از جمله بوروکراسی سازمانی، مالکیت و غیره جستجو کرد(مارکوس،1964). اما زیمل فردگرایی را لازمهی زندگی مدرن و از خود بیگانگی را پیامد حتمیآن میداند(به نقل از شارون، 1382). در رویکرد کارکردگرایی هم، بیگانگی ازساختارهای اجتماعی و فرهنگی ناشی میشود و آن را پدیدهای تحمیلی میداند که ثبات نظام اجتماعی را متزلزل میکند. دورکهایم و مرتون نیز علتهای بیگانگی را درساختارهای اجتماعی- فرهنگی جستجو میکنند، اما هر یک از نقطه نظر خاص خود به این مسئله مینگرند. به این معنا که دورکیم به رابطه فرد و جامعه توجه میکند و مسالهی نابسامانی را مطرح میکندکه در زمان انتقال جوامع از انسجام اجتماعی- مکانیکی شتابگرفته و سبب تضعیف ارزشها میشود(پاپنهایم، 1959). پیامدهای این امر میتواند به گسترش اخلاق فردی به جای اخلاق جمعی و در نهایت به بیگانگی ختم شود. محور بحث در این دیدگاه، ارزیابی کارکرد نهادها در جهت حفظ و گسترش تعادل و نظم اجتماعی است. بدین معنا که هرگونه بحرانی میتواند باعث بروز مشکلات جدی در تعادل نظام گردد(رانسی، 1988). سومین، رویکرد تفهمی است که اندیشمند بارز آن ماکس وبر است. اصطلاح «مفهوم» نزد او بیانگر شکل عینی موقعیتهای رفتاری و کنشی است. از دیدگاه این متفکر آلمانی تنها جهان که به مفهوم تغییر یابنده در برابر ما قرار گیرد، جهانی تغییرپذیر و دگرگون شده است(آشتیانی، 1383). «بیگانگی» در رویکرد روانشناختی نیز مورد توجه قرارگرفته است. بیگانگی اجتماعی به عنوان یک مساله در دههی 1950 با عصر ماشینی شدن شروع شد(بلانی، 1964 و شپارد، 1969). امروز نیز با ورود تکنولوژی به سازمانها، تغییر در ماهیت و وظیفهی کاری، تجربه کاری مرتبط با تکنولوژی، تمرکز بر انعطاف سازمانها، توجه به عاملهای فردی و شخصیتی و توجه به روابط انسانی این امر دوباره مورد توجه قرار گرفته است. از نظر رابطهی کارمند و مدیر، بیگانگی از اخلاق کاری ضعیف، نارضایتی شغلی و یا نا امیدی مشکلی جدیتر است. فرد بیگانه از کار ممکن است بهطورکلی همکاران، رئیس، شغل و سازمان خود را در محیط کار رد کند. فانس (1986) در الگوی خود نشان داده که انزوای اجتماعی و از خود بیگانگی در سطحهای بالاتر سازمان، میتواند بیشتر از سطحهای پایین آن باشد، چون ادراک تحول در سطحهای بالاتر بیشتر است. سیمین در سال 1956 یکی از اساسیترین مطالعههای خود را در روانشناسی اجتماعی برای روشن شدن مفهوم «بیگانگی» آغاز کرد و ابعاد چندگانه آن را مورد مطالعه قرار داد و پنج بعد را در بیگانگی مشخصکرد: 1- بیقدرتی 2- بیهنجاری 3- انزوای اجتماعی 4- بیمعنایی 5- احساس ازخود بیگانگی. سیمن کوشیده است ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه مدرن را مسئول شرایطی بداندکه در آن انسان قادر به فراگیری نحوه و چگونگی کنترل عواقب و نتایج اعمال و رفتارهای خود نیست. از طرفی نحوه کنترل و مدیریت جامعه بر سیستم پاداش اجتماعی بهگونهای است که فرد ارتباطی را بین رفتار خود و پاداش مأخوذه از جامعه نمیتواند برقرار کند و در چنین وضعیتی استکه احساس بیگانگی بر فرد مستولی میگردد و او را به کششی ناسازگارانه و خشونتآمیز در مقابل جامعه سوق میدهد(محسنیتبریزی، 1373: 92). در مطالعهای از یک هزار مدیر و کارشناس با سن متوسط مشخص شد که درحدود 80% از آنها درآخر سن دارای حالتهای ناامیدیکامل بودهاند و 15% از آنها هرگز بهطور کامل از این حالت ناامیدی خارج نشدهاند(شولتز، 1974). سیدروکین (2004) درمطالعه خود که در رابطه با بیگانگی و محیطهای آموزشی انجام داد، مسالهی عدم مشارکت افراد در سازمان را در بروز بیگانگی از محیط آموزشی دخیل دانسته است. در تحقیقیکه جای(2006) انجام داد. نتیجهگرفتکه توانمندسازی معلمان مدرسه، ارتباطهای قوی در مدرسه و اشتغال درکار برای معلمان و انزوای اجتماعی آنها را کاهش میدهد. این امر در تحقیق گلن (2007) در میان اعضای هیأت علمی نیز تأیید شده است. در تحقیقیکه ایلماز و سارپکایا (2009) نیز دربارهی علت بیگانگی ازکار معلمان انجام داد بیقدرتی معلمان را بیش از ابعاد دیگر بیگانگی مشاهده کرد، که علت آن را در ساختار اداری محیط آموزشی و نداشتن ارتباط صحیح با همکاران میداند. رستمیهوارق (1380) به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر بیگانگی از کار و رضایت شغلی کارگردانان و تهیهکنندگان شبکههای اول و دوم سیمای جمهوری اسلامیایران میپردازد. هدف اصلی این تحقیق بررسیعوامل موثر بر بیگانگی ازکار بوده است. محقق با استفاده از این نظریه ملوینسیمن، میلتون کونور وسوانسون به ارائه فرضیهها پرداخته است. این تحقیق نشان میدهد که هر چه تحصیلات فرد بیشتر باشد و سابقه کاری بیشتری داشته باشد، بیگانگی از کار کمتری دارد. هر چه رابطه دوستانه غیر رسمی فرد بیشتر، میزان بیگانگی ازکار کمتر میباشد. خواجهنوری (1376) در بررسی عوامل اجتماعی- اقتصادی مؤثر بر بیگانگی زنان نشان داده که زنان نسبت به مردان بیگانه تر هستند. در تحقیقیکه شاکرین (1376) انجام داده، میزان از خود بیگانگی زنان و مردان را در سطح زیاد دانسته. ولی تفاوت اساسی بین از خود بیگانگی زنان و مردان وجود ندارد و تفاوتی در میزان الیناسیون مجردها و متأهلان نیست. تفاوت معناداری در بیگانگی بین دانشجویان دو رشته ادبیات فارسی وعلوم اجتماعی وجود نداشته است. فرضیههای تحقیق 1- میزان بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای متوسطه شهرتبریز براساس جنسیت متفاوت است. 2- میزان بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای متوسطه شهرتبریز براساس وضعیت تاهل متفاوت است. 3- میزان بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر تبریز براساس مدرک تحصیلی متفاوت است. 4- میزان بیگانگی اجتماعی دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر تبریز براساس محل سکونت متفاوت است. 5- بین میزان بیگانگی اجتماعی و سابقه تدریس دبیران دبیرستانهای متوسطه شهر رابطه وجود دارد. تعریف مفاهیم و متغیرها متغیر بیگانگی اجتماعی احساس تنفّر یا تنفّر ازخویشتن استکه فرد یا افرادی دریک چنین وضعیتی در رابطه با زندگی فردی دچار تنفّر و بیهدفی میشوند. احساستنفّر از خویشتن حالتی استکه فرد یا افراد در رسیدن با پاداشها با اوج کمال نایل شدن آن دسته از فعالیتهایی که درآن درگیر هستند و مشارکت دارند، دچار احساس ناتوانی هستند(محسنی تبریزی، 1373). از نظر فروم، بیگانگی اجتماعی حالتی است که درآن شخص خود را غریبهای حس میکند. دیگر خود را مرکز عالم به حساب نمیآورد و خالق اعمال خود نیست، بلکه اعمال و نتایج، بر وی حاکم هستند، از آنها اطلاعات میکند یا حتیآنها را ستایش مینماید(فروم، 1360: 147). سیمن میزان و درجه هر رفتاری را بر اساس پاداشهای مورد نظرآتی میبیند و چون مارکس معتقد استکه پاداش منحصراً در خود عمل نهفته نیست بلکه بهکار امری خارجی است. کارگر کار میکند بدون اینکه به ارزش کارخود واقف باشد و از نتایج کار خود مطلع گردد(محسنی تبریزی،1373: 68). مفهوم بیگانگی اجتماعی در تفکرات مارکس به معنی احساس ازدست دادن کنترل بر زندگی اجتماعی است. به اعتقاد مارکس افراد در ارتباط با نیروی کارشان کنترل خود را بر فرآیندهای تولیدات کارشان از دست میدهند. فرآیند بیگانگی اجتماعی به احساس پوچی، بیقدرتی، اخلاقزدایی، بیزاری ازخود، بیریشهای، بیاعتمادی و خشونت میانجامد. به علاوه، از خود بیگانگی با چنین ویژگیهاییکه دارد به انکار ارزشهای اساسی جامعه، هنجارهای رفتار اجتماعی و استانداردهای تثبیت شده رفتار منتهی میشود(احمدی، 1384: 61). تعریف عملیاتی: در این تحقیق برای سنجش بیگانگی اجتماعی دبیران، از پنج متغیر ملوین سیمن (1956 ) استفاده شده است. متغیر احساس بیقدرتی بیقدرتی یعنی اینکه در فرد این احتمال ذهنی وجود دارد که او با امثال او از قدرت کافی برای مهار پیامد و رویدادهایی که دور و برش اتفاق میافتد برخوردار نیست. بیقدرتی امید ضعیف برای کنترل رویدادها، فقدان کنترل بر نظام سیاسی، اقتصادی، صنعتی تعریف شده است. احساس بیقدرتی نوعی بیگانگی اجتماعی است که در آن فرد احساس میکند، قادر به تعیین یا نظارت بر نتایج مورد انتظار نبوده و توانایی تقویت یا تحکیم اهداف مورد نظر خود را که در پیآن است ندارد. بیقدرتی را هگل، مارکس و وبر طی بحثهایی درباره دوری کارگران از تسلط واقعی برسرنوشت اقتصادیشان، درماندگیشان و بهرهبرداری از آنها برای مقاصدی جز مقاصد خودشان مطرح کرده بودند. وبر استدلال میکند که در جامعه صنعتی دانشمند، کارکنان مدنی و استاد دانشگاه نیز از تسلط برکار خود دور میشود(Seeman, 1956). تعریف عملیاتی: احساس بیقدرتی با استفاده از نظریه سیمن با شاخصهای عدم تأثیر بر رویدادهای جامعه، عدم توانایی در انجام امور، عدم داشتن اعتماد به نفس در انجام کارها، عدم تسلط بر زندگی، ناتوانی دربرابر مشکلات و اعتقاد برتقدیر اندازهگیری شد. متغیر احساس بیهنجاری حالتی از بیگانگی استکه طیآن فرد با سطح بالایی از انتظار، این را برخود متصور میداندکه نزدیک شدن به اهداف دلخواه، تنها درگروه اعمال و رفتارهایی استکه از نظر اجتماعی مقبول و پسندیده نیست. فرد احساسمیکند، برای رسیدن به هدفهای ارزنده خود نیاز به وسایل نامشروع دارد، یا کنشهایی او را به حدش نزدیکتر میسازدکه مورد تأیید جامعه نیست(Seeman,1956). تصور بر این استکه از دست رفتن یا فقدان هنجارهای اجتماعی بر عدم امنیت شخصی، از دست رفتن ارزشهای ذاتیکه احتمالاً به زندگی هدف یا جهت میبخشد منجر میشود. لئو اسرول سعیکرده استکه این متغیر را با سنجش احساس تعلق به دیگران مجزا کند. مقیاس وی 5 گویه است که هر یک از این گویهها یک جنبه از بیهنجاری را میسنجد. بیهنجاری به مفهوم پریشانی و سرگشتگی آدمی است، در برابر قوانین، قواعد و هنجارهای اجتماعی، بدین معنی که هنجارهای اقتدارآمرانه و جنبه مطلوب خود را بر فرد از دست داده و مدیریت اخلاقی لازمه را بر وی نمیتوانند اعمال کنند. پس فرد نمیتواند جهت رفتار خویش را تعیین کند. بیهنجاری وضعیت اجتماعی ویژهای است که در آن هنجارها دچار پریشانی شوند و یا آنکه با یکدیگر ناهمساز باشند و فرد برای هماهنگ شدن با آنها دچار سردرگمی و سرگشتگی شود. نتیجتاً فرد آدمی در وضعیتی قرار میگیردکه به درون خویشتن پناه برد و بدبینانه همهی پیوندهای اجتماعی را نفی کند(محسنیتبریزی، 1370: 24-23). تعریف عملیاتی: احساس بیهنجاری با استفاده از نظریه سیمن با شاخصهای: عدم رسیدن به اهداف بر طبق هنجارها و ارزشهای جامعه، عدم اهمیت پیروی از هنجارها و ارزشهای جامعه، رسیدن به اهداف از راه غیرقانونی، رعایت قانون به خاطر ترس از مجازات اندازهگیری شد. متغیر احساس انزوای اجتماعی وضعیتیکه درآن انفصال تامهای در رابطه با ارزشهای مرسوم جامعه پیدا کرده است. فرد دارای باور یا اعتقاد نازل نسبت به مکانیسم ارزشگذاری و سیستم پاداش اجتماعی میباشد و با هرآن چهکه از نظر جامعه معتبر و ارزشمند است خود را هم عقیده و همسو نمیبیند. به عبارتی جداماندگی یک فرد یاجمعی خاص ازنظر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ...کاهش یا انحلال مبادلهها بین آنها همچنین جداماندگی میتواند به علت عدم پذیرش فردی از جانب جامعه باشدکه دلیل آن میتواند زیر پا گذاشتن هنجارهای پذیرفته جامعه ازسوی فرد باشد یا علل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... علل به وجود آورنده آن باشد(ساروخانی، 1373: 380). تعریف عملیاتی: احساس انزوای اجتماعی با استفاده از نظریه سیمن با شاخصهای: عدم همکاری با دیگران در انجام امور، عدم احساس نشاط در زندگی، تنهایی را ترجیح دادن، دوری از دوستان، عدم احساس اهمیت از نظر دیگران و عدم مشارکت در فعالیتهای جامعه اندازهگیری شد. متغیر احساس بیمعنایی بیمعنایی در افراد نوعی بیگانگی است که فرد یا افراد در این نوع از بیگانگی دچار نوعی ابهام و شک و دودلی شده و قادر نیستند که نتایج و پیامدهای رفتار خود را پیش بینی کنند. بهعبارتی تردید در این که در مورد معیارهای مطرح شده در سطح جامعه به چه چیزی اعتقاد داشته یا نداشته باشند. در احساس بیمعنایی فرد در باور و عقیده خود دچار ابهام و تردید و شک است و نمیداند که به چه اعتقاد داشته باشد. در تصمیمگیریها عقیده خود را با استانداردهای جامعه نمیتواند تطبیق دهد(محسنی تبریزی، 1370: 68). تعریف عملیاتی: احساس بیمعنایی با استفاده از نظریه سیمن با شاخصهای عدم اعتقاد به دیگران، عدم امید بهآینده، بیمعنا بودن زندگی، احساس بیمعنایی نسبت به دنیا و نامشخص بودن آینده شغلی اندازهگیری شد. متغیر احساس تنفر از خود احساس تنفر از خود نوعی از بیگانگی استکه فرد یا افرادی در یک چنین وضعیتی در رابطه با زندگی فردی خود دچار تنفر و بیهدفی میشوند. احساس تنفر از خویشتن حالتی است که فرد یا افراد در رسیدن به پاداشها یا به کمال نایل شدن آن دسته از فعالیتهای که درآن درگیر هستند و مشارکت دارند، دچار احساس ناتوانانی هستند. سیمن درجه هر رفتاری را براساس پاداشهای مورد انتظار آتی میبیند و چون مارکس معتقد است که پاداش منحصراً در خود عمل نهفته نیست بلکه نسبت به کار امری خارجی است. کارگرکار میکند بدون اینکه بهارزشکارخود واقف باشد و از نتایج کار خود مطلع گردد(محسنیتبریزی، 1370: 68). تعریف عملیاتی: احساس تنفر از خود با شاخصهای تنفر از خود و دیگران، عدم ارزش قائل شدن برای خود، عدم احساس ارزشمندی، عدم احساس لذت از زندگی و احساس عقب بودن از دیگران اندازهگیری شد.
روش تحقیق تحقیق حاضر از نظر هدف یک مطالعه کاربردی و از نظر زمان مطالعه مقطعی و از نظر گردآوری دادهها یک بررسی پیمایشی میباشد. جامعه آماری، حجم نمونه و شیوه نمونهگیری در این مطالعه جامعهآماریکلیه دبیران متوسطه دبیرستانهای شهر تبریز هستندکه تعداد آنها طبقآخرین آمار سازمان آموزش و پرورش آذربایجانشرقی برابر با 13247 نفر استکه به تفکیک زن 6216 نفر و مرد 7031 نفر است. دراین تحقیق برای برآورد حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است که به شرح زیر میباشد:
در این فرمول:
N: جامعه آماری n': حجم نمونه 96/ 1t = ضریب اطمینان 95% 05/0= d دقت احتمالی مطلوب 5/0= p نسبت صفت در جامعه. p-1=q
حجم نمونهی بهدست آمده، برابر 373 نفر میباشد. شیوه نمونهگیری، نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم نمونه بود.
ابزار گردآوری اطلاعات ابزار اندازهگیری دراین تحقیق پرسشنامه استاندارد ملوین سیمن بودکه در 5 بعد: احساس بیقدرتی، احساس بیهنجاری، احساس انزوای اجتماعی، احساس بیمعنایی و میزان تنفر از خود، در مقیاس طیف لیکرت سنجیده شده است. تعیین اعتبار ابزار پژوهش اعتبار شاخصی است دال بر این که تاچه حد سنجه (وسیله اندازهگیری) دارای خطاهای تغییرپذیری است. یک اندازهگیری زمانی معتبر است که درآن چیزی که قصد اندازهگیری آن را داشتهایم، اندازهگیری شده باشد(ساروخانی، 1382: 146). در این پژوهش برای تامین اعتبار ابزار پژوهش از روش اعتبار صوری استفاده شده، بدینگونه که پرسشنامه در اختیار اساتید و کارشناسان صاحب نظر (بهویژه بازبینی اساتید راهنما و مشاور) قرار گرفت و اعتبار آن مورد تأیید قرار گرفت. پایایی گویهها پایایی سؤالهای پرسشنامه براساس آلفای کرونباخ تعیین شدکه درجدول(1) مقدار پایایی هر یک از گویهها گزارش شده است. جدول (1): پایایی متغیرهای مورد مطالعه
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات تجزیه و تحلیل دادهها با نرمافزار spss نسخه 17 انجام گرفته است. یافتههای تحقیق
توزیع پراکندگی میزان بیگانگی اجتماعی در بین دبیران مورد مطالعه براساس اطلاعات نمودار(1) ملاحظه میشود که متوسط میزان بیگانگی اجتماعی در بین دبیران مورد مطالعه برابر 42/16± 62/46 محاسبه گردیده که حداقل میزان 10، حداکثر 100 و ضریب کجی 85/0=sk است که بیانگر مثبت بودن توزیع دادههاست. به طوریکه در 25% از دبیران میزان بیگانگی اجتماعی کمتر از 36، 25% بین 45- 36، 25% بین 55- 45 و در 25% نیز بیش از 55 بوده است، که در مجموع میتوان گفت میزان بیگانگی اجتماعی در بین دبیران در حد متوسط میباشد.
نمودار (1): توزیع پراکندگی میزان بیگانگی اجتماعی در بین دبیران مورد مطالعه توزیع پراکندگی ابعاد میزان بیگانگی اجتماعی در بین دبیران مورد مطالعه
جدول (2): توزیع پراکندگی ابعاد میزان بیگانگی اجتماعی در بین دبیران مورد مطالعه
مقایسه میزان بیگانگی اجتماعی براساس جنسیت دبیران مورد مطالعه بر اساس اطلاعات جدول (3) ملاحظه میشودکه متوسط بیگانگی اجتماعی در دبیران مرد برابر 17/17± 10/47 و در دبیران زن برابر 56/15± 08/46 بهدست آمده استکه مقدار t برابر 60/0t= با سطح معنیداری 54/0=P میباشد. بنابراین میتوان گفت میزان بیگانگی اجتماعی در دبیران مرد و زن یکسان میباشد. جدول (3): مقایسه میانگین میزان بیگانی اجتماعی دبیران براساس جنسیت
مقایسه میزان بیگانگی اجتماعی براساس وضعیت تأهل دبیران بر اساس اطلاعات جدول (4) ملاحظه میشودکه متوسط بیگانگی اجتماعی در دبیران متأهل برابر 82/12± 08/42 و در دبیران مجرد برابر 46/20± 89/52 به دست آمده است که مقدار tبرابر 79/1t= با سطح معنیداری 03/0= P میباشد. بنابراین میتوان گفت میزان بیگانگی اجتماعی در دبیران متأهل و مجرد یکسان نمیباشد و بیگانگی اجتماعی در دبیران مجرد بیشتر از متاهل میباشد.
جدول (4): مقایسه میانگین میزان بیگانگی اجتماعی دبیران براساس وضعیت تأهل
مقایسه میزان بیگانگی اجتماعی براساس مدرک تحصیلی دبیران براساساطلاعات جدول (5) ملاحظه میشودکه متوسط میزان بیگانگی اجتماعی در دبیران با مدرک دیپلم برابر 0±100، فوقدیپلم برابر66/12±22/52، لیسانس 91/15±97/45 و فوق لیسانس برابر 24/17± 29/47 بوده است. که طبق آزمون تحلیل واریانس یکطرفه مقدار1/4=F با سطح معنیداری 006/0=P محاسبهگردیدکه تفاوت میزان بیگانگی اجتماعی دبیران بر اساس مدرک تحصیلی آنان معنیدار میباشد. بیگانگی اجتماعی دردبیران با مدرک تحصیلی پایین بیشتر از دبیران با مدرک بالا میباشد.
جدول (5): میزان بیگانگی اجتماعی دبیران براساس مدرک تحصیلی آنان
تفاوت بیگانگی اجتماعی براساس وضعیت شغلی دبیران بر اساس اطلاعات جدول ملاحظه (6) میشود که متوسط بیگانگی اجتماعی در پاسخگویانیکه فقط به دبیری اشتغال داشتند برابر 47/14± 49/45 و در دبیران دو شغله یعنیکسانیکه غیر ازشغل دبیری بهشغل دیگری نیز اشتغال داشتند برابر81/16± 79/46 بهدست آمده است که مطابق آزمون لون تست مقدار 6/0F= با سطح معنیداری 4/0= Pآزمون برابری واریانسها معنیدار بهدست نیامده است. بنابراین از t با واریانس برابر استفاده میکنیم که مقدار tبرابر 54/0t= با سطح معنیداری 58/0=P میباشد. بنابراین میزان بیگانگی اجتماعی در دبیران تک شغله و دوشغله یکسان میباشد.
جدول (6): مقایسه میانگین میزان بیگانگی اجتماعی دبیران براساس وضعیت شغلی
همبستگی بین بیگانگی اجتماعی و سابقه خدمت دبیران براساس نمودار(2) و مطابق با آزمون ضریب همبستگی پیرسون ملاحظه میشود که بین بیگانگی اجتماعی و سابقه تدریس دبیران همبستگی معکوس معنیدار وجود دارد. بهطوریکه ضریب همبستگی برابر 16/0 - = r با سطح معنیداری 002/0=P محاسبه شده است. این ضریب بیانگر این است که طولانی شدن سابقه تدریس دبیران از میزان بیگانگی اجتماعی آنها کاسته میشود.
نمودار (2): همبستگی بین بیگانگی اجتماعی و سابقه تدریس دبیران بحث و نتیجهگیری کار و اشتغال از جمله موارد مهم زندگی انسان محسوب میشود که در صورت انطباق آن با شرایط و علاقهی وی، آثار مطلوبی برای فرد و جامعه درپی خواهد داشت. به عبارت دیگر با بهبودکیفت زندگی کاری، از میزان بیگانگی اجتماعی افراد کاسته شده و رضایت شغلی حاصل خواهد شد. بر همین اساس در پژوهش حاضر رابطهی بین کیفت زندگیکاری و بیگانگی اجتماعی دبیران بررسی شده است. بیگانگی اجتماعی یکی از موضوعهای مهم و اساسی در تحلیلهای جامعهشناسی برای تبیین رفتار آدمی در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی و اقتصادی تلقی میشود که بخش غیرقابل انکاری از زندگی افراد به طور عام و جوانان در ایران را دربر میگیرد. اندیشمندان اجتماعی و رفتاری از ابعاد گوناگون به تبیین بیگانگی اجنماعی توجه داشتهاند. در بین جامعهشناسان رویکرد نظم اجتماعی با کلید واژه آنومی و رویکرد انتقاد اجتماعی با کلید واژه بیگانگی به بررسی آن پرداختهاند (آسودو، 2005). بررسی بیگانگی اجتماعی یکی از موضوعهای شایع درکشورهای مختلف برای نمونه آمریکا می باشد(ویکلاین و همکاران،2007). نتایج تحلیلها در رابطه با جنسیت و بیگانگی نشان داد که بیگانگی براساس جنسیت دبیران معنیدار نبود و بیگانگی اجتماعی در بین زنان و مردان یکسان بوده و تفاوتی با هم نداشتند. که با یافته خواجهنوری (1376) غیرهمسو و با نتایج تحقیقات شاکرین (1376) در یک راستا میباشد. در رابطه با وضعیت تأهل نیز نتایج به دستآمده نشان دادکه بیگانگی اجتماعی در بین دبیران مجرد بیشتر از دبیران مجرد میباشد. در رابطه با مدرک تحصیلی و میزان بیگانگی اجتماعی در دبیران نتایج آزمون F-Test نشان دادکه دبیران دارای مدرک تحصیلی پایین بیگانگی بیشتری داشتهاند، که این یافته با نتایج تحقیق رستمیهوارق (1380) همسو میباشد. نتایج تحقیق وی نشان داد که هر چه تحصیلات فرد بیشتر باشد، میزان بیگانگی از کارکمتر میباشد. در رابطه با سابقه تدریس و میزان بیگانگی اجتماعی در دبیران نتایج آزمون پیرسون نشان داد که دبیران دارای سابقه تدریس بالا بیگانگی کمتری داشتهاند، که این یافته با نتایج تحقیق رستمیهوارق (1380) همسو میباشد. نتایج تحقیق وی نشان داد که هر چه سابقه کاری بیشتری داشته باشد بیگانگی ازکارکمتری دارد. پیشنهادها پدیده بیگانگی اجتماعی ریشه در بسیاری ازعوامل مختلف دارد. این تحقیق بنا به محدودیتهای مالی و زمانی، متغیرهای محدودی مانند جنسیت، سطح تحصیلات مورد توجه قرار داده است. پیشنهاد میگردد در تحقیقات آتی با متغیرهای متفاوت دیگری و بر اساس نظریههای اندیشمندان دیگری انجام شود تا زوایای دیگری از این پدیده (بیگانگی اجتماعی) روشنگردد. با توجه به یافتههای پژوهش پیشنهادهای زیر میتواند مفید واقع گردد. - تعادل بین انتظارهایکارکنان و امکانات سازمان، به این معنیکه اصول و مقررات سازمان در افراد نهادینه شود تا آنان بتوانند سطح توقعهای خود را درسطح معقولی قرار داده تا رضایت از محیط کار فراهم گردد و بیگانگی اجتماعی در سازمان کاهش یابد. - نظامپاداشها و پرداختهای سازمان برمبنای تخصص، تحصیلات و شایسته سالاری باشد. همچنین استخدام دبیران بر اساس اصول و ضوابط باشد، تا زمینههای ریاکاری و خویشاوندگرایی در سازمان فراهم نگردد و کارکنان احساس بیگانگی نکنند.
منابع احمدی، ح. (1384). جامعهشناسی انحرافات. تهران: انتشارات سمت. دولان، ش و رندال، اس، ش. (1381). مدیریت امور کارکنان و منابع انسانی. ترجمه: م، طوسی و م، صائبی. تهران: مرکز انتشارات مدیریت دولتی. رستمیهوارق. (1380). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر بیگانگی از کار و رضایت شغلی کارگردانان و تهیهکنندگان شبکههای اول و دوم سیمای جمهوری اسلامیایران. ساروخانی، ب. (1382). روشهای تحقیق در علوم اجتماعی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. تهران: جلد دوم. شارون، ج. (1386). ده پرسش از دیدگاه جامعهشناسی. ترجمه: م، صبوری. تهران: نی. علا، ع. (1371). مدیریت بهرهوری و شیوه بهبود آن. تهران: قلم. فروم، ا. (1360). جامعه سالم. ترجمه: ا، تبریزی. انتشارات بهجت. محبعلی. (1373). زندگیکاریبهتر،عاملیدرافزایشبهرهوری. فصلنامة مطالعات مدیریت، شمارهی 13 و 14. محسنی تبریزی، ع. (1370). بیگانگی. نامه علوم اجتماعی، جلد 2، شماره 2. انتشارات دانشگاه تهران. محسنی تبریزی، ع. (1373). بیگانگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. کلمه، شماره 13، ص 29-27. مورهد و همکاران. (1374). رفتار سازمانی. ترجمه: س، م، الوانی و دیگری. تهران: انتشارات مروارید. میرسپاسی، ن. (1386). مدیریت استراتژیک منابع انسانی و روابط کار. تهران: انتشارات میر. Johnsrud, P.K. (2003). Faculty members morale and their intention to leave. Journal of Organization Development and Change, Vol. 10, 9. P: 136. Seeman, M. (1959). On the meaning of alienation. ASR, 24, 783-791. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدی، ح. (1384). جامعهشناسی انحرافات. تهران: انتشارات سمت. دولان، ش و رندال، اس، ش. (1381). مدیریت امور کارکنان و منابع انسانی. ترجمه: م، طوسی و م، صائبی. تهران: مرکز انتشارات مدیریت دولتی. رستمیهوارق. (1380). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر بیگانگی از کار و رضایت شغلی کارگردانان و تهیهکنندگان شبکههای اول و دوم سیمای جمهوری اسلامیایران. ساروخانی، ب. (1382). روشهای تحقیق در علوم اجتماعی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. تهران: جلد دوم. شارون، ج. (1386). ده پرسش از دیدگاه جامعهشناسی. ترجمه: م، صبوری. تهران: نی. علا، ع. (1371). مدیریت بهرهوری و شیوه بهبود آن. تهران: قلم. فروم، ا. (1360). جامعه سالم. ترجمه: ا، تبریزی. انتشارات بهجت. محبعلی. (1373). زندگیکاریبهتر،عاملیدرافزایشبهرهوری. فصلنامة مطالعات مدیریت، شمارهی 13 و 14. محسنی تبریزی، ع. (1370). بیگانگی. نامه علوم اجتماعی، جلد 2، شماره 2. انتشارات دانشگاه تهران. محسنی تبریزی، ع. (1373). بیگانگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. کلمه، شماره 13، ص 29-27. مورهد و همکاران. (1374). رفتار سازمانی. ترجمه: س، م، الوانی و دیگری. تهران: انتشارات مروارید. میرسپاسی، ن. (1386). مدیریت استراتژیک منابع انسانی و روابط کار. تهران: انتشارات میر. Johnsrud, P.K. (2003). Faculty members morale and their intention to leave. Journal of Organization Development and Change, Vol. 10, 9. P: 136. Seeman, M. (1959). On the meaning of alienation. ASR, 24, 783-791. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,083 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 314 |