تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,800,502 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,308 |
بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با میزان جرائم زنان زندان تبریز | |||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 2، شماره 4، آبان 1388، صفحه 75-94 اصل مقاله (197.34 K) | |||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||
حسین بنی فاطمه1؛ رامین بابایینژاد2 | |||||||||||||||||||||||||||||
1استاد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز. | |||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز. | |||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||
تحقیق حاضر با هدف تعیین عوامل اجتماعی مرتبط با میزان ارتکاب جرائم زنان زندانی زندان تبریز انجام شد. متغیرهای کنترل اجتماعی، فقر فرهنگی، سابقهی بزهکاری در دوران نوجوانی، سابقه جرایم قبلی، خشونت علیه زن درخانه و دوستان ناباب متغیرهای مستقل میباشند. متغیریکه به عنوان مسأله اصلی تحقیق در نظر گرفته شده بود نیز میزان ارتکاب جرائم زنان است. جامعهآماری شامل 100 نفر از زنان زندانی زندان تبریز است که طبق فرمول کوکران 79 نفر از آنها به روش تصادفی ساده انتخاب شدهاند. روش تحقیق حاضر پیمایش از نوع همبستگی است و گردآوری دادهها به وسیله پرسشنامه محقق ساخته انجام شده است. در این بررسی از اعتبار محتوایی (صوری) جهت تعیین اعتبار پرسشنامه و ضریب آلفای کرونباخ برای تعیین پایایی سؤالات استفاده شد که عمدهترین نتایج به دستآمده به شرح زیر میباشد: میزان ارتکاب جرایم زنان بهسابقه بزهکاری، سابقه جرایم قبلی وخشونت علیه آنها در خانه مرتبط است ولی رابطهای بینکنترل اجتماعی، دوستان ناباب و فقر فرهنگی خانواده با میزان ارتکاب جرائم در بین زنان زندانی تبریز مشاهده نشد. | |||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||
میزان ارتکاب جرائم؛ کنترل اجتماعی؛ فقر فرهنگی؛ سابقه بزهکاری؛ سابقه جرائم قبلی؛ خشونت علیه زن در خانه؛ دوستان ناباب | |||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||
بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با میزان جرائم زنان زندان تبریز دکترحسین بنی فاطمه[1] رامین بابایینژاد[2]
چکیدهتحقیق حاضر با هدف تعیین عوامل اجتماعی مرتبط با میزان ارتکاب جرائم زنان زندانی زندان تبریز انجام شد. متغیرهای کنترل اجتماعی، فقر فرهنگی، سابقهی بزهکاری در دوران نوجوانی، سابقه جرایم قبلی، خشونت علیه زن درخانه و دوستان ناباب متغیرهای مستقل میباشند. متغیریکه به عنوان مسأله اصلی تحقیق در نظر گرفته شده بود نیز میزان ارتکاب جرائم زنان است. جامعهآماری شامل 100 نفر از زنان زندانی زندان تبریز است که طبق فرمول کوکران 79 نفر از آنها به روش تصادفی ساده انتخاب شدهاند. روش تحقیق حاضر پیمایش از نوع همبستگی است و گردآوری دادهها به وسیله پرسشنامه محقق ساخته انجام شده است. در این بررسی از اعتبار محتوایی (صوری) جهت تعیین اعتبار پرسشنامه و ضریب آلفای کرونباخ برای تعیین پایایی سؤالات استفاده شد که عمدهترین نتایج به دستآمده به شرح زیر میباشد: میزان ارتکاب جرایم زنان بهسابقه بزهکاری، سابقه جرایم قبلی وخشونت علیه آنها در خانه مرتبط است ولی رابطهای بینکنترل اجتماعی، دوستان ناباب و فقر فرهنگی خانواده با میزان ارتکاب جرائم در بین زنان زندانی تبریز مشاهده نشد. واژگانکلیدی: میزان ارتکاب جرائم، کنترل اجتماعی، فقر فرهنگی، سابقه بزهکاری، سابقه جرائم قبلی، خشونت علیه زن در خانه، دوستان ناباب. مقدمهجرم را هر فعل و یا ترک فعلیکه قانون برایآن مجازات تعیینکرده باشد تعریف کردهاند. این تعریف بهخوبی نشان میدهد که اینگونه رفتارها به عنوان یک معضل و مسأله اجتماعی میبایست مورد توجه مسئولان جامعه و کارشناسان و محققان اجتماعی قرار گیرد. باید برای جامعهایکهکمترین میزان جرم را داراست، برنامهریزی کرد و مردم را برای تعاملات روان و شایسته که کمترین هزینه اجتماعی را داشته باشد، آموزش داد و مراقبتکرد. برای داشتن جامعهای سالم شاید برخورد با مجرم، سادهترین راه حل باشد، ولی یقیناً مؤثرترین و کم هزینهترین راه حل نخواهد بود. اقدام درست و اصولی، توجه منشاءها و زمینههای جرم خیز و مجرم پرور است و لذا به جای برخورد با معلول باید با علتها مبارزهکرد. هر پدیده اجتماعی مبتنی بر علتهای متعدد است و تا آنها را نشناسیم و برای حذف بسترها و ریشههای آن تلاش نکنیم، همواره مجرمان جدیدی به وجود خواهندآمد و ادارهی امور جامعه را با مشکلات و چالشهای جدّیتری مواجه خواهندکرد. بیان مسئله انحراف، کژرفتاری، جرم وجنایت سابقه دیرینهای در زندگی بشری دارد و تاریخی به قدمت تاریخ بشری دارد و واقعیتی است غیر قابل احترازکه هیچ جامعهای از آن در امان نمیباشد. آدمی ازگذشته دور مادام در فکر مقابله با جرائم و انحرافات بوده و در این زمینه دستاوردهایی نیز داشته است و ارتکاب هر جرم آثار و تبعات زیانباری را برای مجرم و جامعه در برداشته و لطمات زیادی را هم بر شخص مجرم و هم براعضای جامعه وارد میکند(پروین، 1386: 139). کشورما نیزکه جزءکشورهای در حال توسعه میباشد زنان سعی دارند استعداد وتواناییهای خود را در صحنه اجتماع به ظهور برسانند تا جایگاه واقعی خود را به دست آورند در مجموع این دگرگونیها در حوزه زندگی زنان منجر به دگرگونیهایی در بسیاری از زمینهها ازجمله درمیزان و عوامل اجتماعی مؤثر و الگوی ارتکاب جرم زنان شدهاست(شادیطلب، 1381: 67). با توجه به اینکه زنان امروزه نیمی از جوامع انسانی را تشکیل میدهند، شالوده و بنیان جوامع و خانواده و به سلامت تمامی افراد جامعه بالاخص زنان بستگی دارد. جرم یا انحراف از هنجارهای رسمی چنان چه افزایش یابد پایداری و استواری وسلامت جامعه را مورد تهدید جسمی قرار میدهد و امنیت ملی و استحکام خانوادهها را دچار تزلزل مینماید. بنابراین در این تحقیقکه با عنوان «بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با ارتکاب جرائم زنان زندان تبریز در سال 89» میباشد سعی شده که عمدهترین عواملاجتماعی مؤثر درارتکاب جرائم زنان زندانی بررسی شود. اهمیت و ضرورت پژوهش بررسی انحرافات اجتماعی وتغییر میزان آن در طول زمان دیر باز مورد علاقه جامعهشناسان و جرمشناسان و سایر محققین اجتماعی بوده است. انحرافات وکجرویهای زنان از جمله مسائلی استکه درتمام سطوح فرد و شخصیت فرد و میانه خانواده، مدرسه وکلا (عرصهی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ...) دارای پیامدهای انکارناپذیری هستند. با توجه به آسیبپذیری بیشتر زنان و نیز اهمیت آنان در تربیت نسل آینده در جامعه، ضرورت پرداختن به مسائل و مشکلات، مخصوصاً به بررسی روند تحولات میزان و ماهیت و عوامل اجتماعی مؤثر برجرم زنان روشن میگردد(میری، 130:1387). بنابراین با توجه به نقش کلیدی زن درخانواده و بالطبع درجامعه، توجه و بررسی عوامل تاثیرگذار درگرایش او به مسائل انحرافی و جرم ضروری میباشد. اهداف پژوهش هدفکلی: تعیین رابطه بین عوامل اجتماعی با ارتکاب جرم در بین زنان زندانی زندان تبریز. اهداف اختصاصی - تعیین همبستگی بینکنترل اجتماعی و ارتکاب جرائم زنان زندان تبریز - تعیین همبستگی بین فقر فرهنگی خانواده و ارتکاب جرائم زنان زندان تبریز - تعیینهمبستگی بینسابقهی بزهکاری در نوجوانی زنان زندان تبریز و ارتکاب جرائم آنها - تعیین همبستگی بین تعامل با دوستان ناباب و ارتکاب جرائم زنان زندان تبریز - تعیین همبستگی بین خشونت علیه زنان زندان تبریز و ارتکاب جرائم آنها - تعیین همبستگی بین سابقهی جرائم قبلی زنان زندان تبریز و ارتکاب جرائم آنها تعریف مفاهیم و متغیرهاارتکاب جرم: دورکیم (1979 به نقل از ستوده، 1380) معتقد استکه هر عملی که درخور مجازات باشد، جرم است به بیان دیگر، هر فعل یا ترک فعلیکه نظم، صلح وآرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برایآن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» محسوب میشود. بهنظر دورکیم «ماکاری را بهخاطر «جرم» بودن محکوم نمیکنیم بلکه از آن جایی که آن را محکوم میکنیم جرم تلقی میشود»(ستوده، 1380: 65). میزان ارتکاب جرم در این پژوهش عبارت است از تعداد جرایمی که تا به حال هر زن زندانی انجام داده است به علاوه حکم مقرر شده برای زندانی که به صورت باز طراحی شد و سپس با رتبهبندی هر یک از سؤالها به شش رتبه از کمترین تا بیشترین تعداد جرم و ازکمترین تا بیشترین حکم مقرره و سپس آنها را با هم جمع نموده و عدد به دست آمده را به میزان و درصد تبدیل و میزان ارتکاب جرائم را به دست آوردیم. بزهکاری: هیرشی (1969) معتقد است که بزهکاری وقتی اتفاق میافتد که قیود فرد نسبت به اجتماع ضعیف شود یا بهکلی از بین برود. فرد بزهکار، فردی است که از قیود اجتماعی آزاد است و در واقع به عقیده وی بزه وقتی اتفاق میافتد که فرد نسبت به قید و بندهای اجتماعیکم اعتنایا اصلاً بیاعتنا باشد(هیرشی، 1969). میزان و شدت بزهکاری در زمانکودکی و نوجوانی که از دفعات انجام ارتکاب، دفعات دستگیری، نحوه ارتکاب بهصورت فردی یا گروهی و نقش بزهکار در ارتکاب بهعنوان سرکرده یا اجرا کننده میباشد که طی سؤالهایی در مقیاس طیف لیکرت سنجیده شد. فقر فرهنگی خانواده:کلمن (1987) فقر فرهنگی خانواده را نداشتن ارتباط متقابل مستمر سایراعضا با خانواده و نیز منزلت اجتماعی و نیز فقر فرهنگی پایینکه ناشی از عدم احساس امنیت در کنش متقابل اجتماعی باشد(کلمن، 240:1377). در این پژوهش، فقر فرهنگی زنان بزهکار با توجه به نظریه فقر فرهنگی جیمزکلمن عبارت است از: ازهمگسیختگی خانواده، کم توجهی خانواده، تبعیض بین فرزندان و ... میباشد که طی سؤالهایی در مقیاس طیف لیکرت سنجیده شد. همچنین در سؤالهای جداگانه به صورت ترتیبی علت عدم زندگی با خانواده - فوت والدین و طلاق نیز سنجیده شد. کنترل اجتماعی:کنترل اجتماعی به مکانیسمهایی اطلاق میشود که جامعه برای واداشتن اعضایش به سازگاری و جلوگیری از ناسازگاری بهکار میبرد در واقع، به مجموع عوامل محسوس و نامحسوسی که یک جامعه درجهت حفظ معیارهای خود به کار میبرد و مجموع موانعی که به قصد جلوگیری افراد ازکجروی اجتماعی در راه آنان قرارمیدهد، گفتهمیشود(ستوده، 1380: 137). در این پژوهش کنترل اجتماعی عبارت است ازکنترل غیررسمی توسط (خانواده، مدرسه، محل کار و ...) کنترل رسمی (قوانین جامعه و سازمانها) و کنترل اجتماعی مثبت و منفی (تشویق، قدردانیها، تنبیه، توبیخ، تهدید، جریمه و ...) میباشدکه طی سؤالهایی در مقیاس طیف لیکرت سنجیده شد. تعامل با دوستان: ساترلند در نظریه «انتقال فرهنگیکجروی» خود بر این نکته مهم تأکید میکندکه رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، ازطریق معاشرت با دیگران، یعنی منحرفان و دوستان ناباب آموخته میشود و همانگونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزشهای فرهنگ آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق میدهند، افراد درارتباط با دوستان ناباب و هنجارشکن، به سمت وسوی ناهمنوایی سوق داده میشوند(احمدی، 1385). دراین پژوهش دوستان ناباب عبارتند از: دوستان زن زندانیکه قبل از انجام عمل انحرافی و دستگیری با آنها رفت وآمد داشته است که طی سؤالهایی در مقیاس طیف لیکرت سنجیده شد. خشونت علیهزنان: مجمع عمومی سازمان ملل(1993) خشونت علیه زنان را چنین تعریفکرده است: هر عمل خشونتآمیز نسبت به جنس مؤنث و هر فعلی که منجر به ضرر نسبت به زنان یا دردهای جسمانی، جنسی، روانی شود و همچنین تهدید به چنین افعالی، خشونت علیه زنان محسوب میشود(www.unicef.org). در این پژوهش خشونت علیه زنان کتک خوردن، تحقیر شدن، رابطه جنسی اجبـاری، روسپیگری، بدرفتـاری جنسی هنگام کودکی و کتک خوردن و ... میباشدکه طی سؤالهایی در مقیاسطیف لیکرت سنجیده شد. جرایم قبلی زنان: جرایم قبلی به اعمال انحرافی که فرد زندانی قبل از آخرین دستگیری مرتکبشده و به دست قانون افتادهاند(گنجی، 1387). انحراف یا انحرافهای قبلیکه زنان زندانی قبلاً مرتکب شده بودند و بهخاطر آن دستگیر و زندانی شده بودندکه طی سؤالهایی در مقیاس طیف لیکرت سنجیده شد.
مبانی نظرینظریههای فمینیستی جرم نظریهی فمینیسم اساساً بر مسائل انحرافی مرتبط با زنان مرتبط میشود. از دیدگاه آنان زنان در حکم قربانیان هستند. بهویژه در آنچه که به تجاوز و خشونت جنسی مطرح میشود. این نوع جرائم در حکم بازتابی ازجامعه پدرسالار تلقی میشود که تلاش میکند زنان را در موقعیتی قرار دهدکه به سلطه مردان تداوم بخشند. این نظریه معتقد استکه زنان خلافکار نیستند و اگر میزانهای افزایش جرائم زنان در طول سالهای اخیر افزایش نشان میدهد، این افزایش در سطح معنیداری نیست و نشانگر این واقعیت استکه تساوی جنسیتی هنوز یک واقعیت به شمار نمیرود. همانند فرصتهای اشتغال، فرصتهای جرمزایی نیز به میزان کمتری دراختیار زنان است و به همین جهت نسبت ارتکابجرم در آنها بسیارکم است. وقتی زنان مرتکب جرم میشوند، جرمآنها بیشتر از انواعی استکه بازتاب شرایط تحت سلطه بودن آنها در جامعه است. نسبت جرائمی مانند سرقت، صدورچک بیمحل و تخلفهای اداری در میان آنان به مراتب کمتر است. علت این مقدار جرم نیز افزایش فقر درمیان زنان است، چرا که نسبت زنانیکه امروزه در اغلبکشورهای جهان زیر خط فقر قرار دارند، از مردان بیشتراست. اغلب زنان مجرم بیکارند، فاقد تحصیلات دبیرستانیهستند و مادران تنهایی هستندکه با بچههای خود زندگی میکنند. اغلب جرائم عمده جهان نظیر کلاهبرداری، رشوه، اختلاس و بهطورکلی تقلبهای مالی توسط مردان صورت میگیرد(Abbott, 1997). نظریه مارکسیسم فمینیسم از رویکردهایی استکه با پیرویاز سنت مارکسیسم نابرابری جنسی و مردسالاری را با نظام طبقاتی در داخل طبقه مسلط سرمایهداری معاصر پیوند میزند، طبق این رویکرد نظام سرمایهداری و پدرسالاری زنان را استثمارکردهاند. به دلیل دستمزد پایین زنان وکمبود منابع اقتصادی، جرائمی نظیر فحشا، دزدی از فروشگاهها تبدیل به وسیلهای برای به دست آوردن پول یا تولیدات مصرفی مورد نیاز شده است. زنان به علت موقعیتیکه در یک جامعه طبقاتی مردسالاری دارند به ارتکاب جرایمی نظیر فحشا که ناشی از بیقدرتی است، گرایش دارند(Lawson & Heaton, 1999). نظر پیناتل[3] درباره علل جرائم زنان پیناتل عقیده داردکه چون توانایی جسمی زنان کمتر از مردان است. بنابراین جنایتکاری زنان مخصوصاً در مراحل مختلف تغییرات فیزیولوژیک مثلا سن بلوغ، قاعدگی و رشد و نمو پایان فعالیت جنسی آنان اهمیت خاصی پیدا میکند. این نقطه از طرف لمبروز[4] نیز تأیید شده است. او عقیده داردکه جرائم زنان از سنین بلوغ شروع میشود و در زنان زمان یائسگی یعنی زمانیکه رفتارهای جنسی آنان کمکم کاهش پیدا میکند، به حداکثر میرسد(مساواتیآذر، 1374: 144 - 143). دیدگاه دورکیم در تبیین رفتار جرائم اجتماعی به نظر دورکیم جامعه آنومیک یا بیسازمانی جامعهای است که مجموعهای از هنجارها و ارزشهای متضاد با یکدیگر در خود داشته و فاقد خطوط راهنمای روشن و پایداری برای مردم به منظور یادگیری و درونیکردن هنجارهاست(احمدی، 1384: 43). به نظر دورکیم هرجامعهای براساس مجموعهای ازهنجارهایمشترک و هنجارهای مسلط سازماندهی شده است. رفتارهایی که از چهارچوب این ارزشها و هنجارها منحرف شوند، به عنوان رفتار انحرافی و آسیبی شناخته میشوند. نظریه آنومی مرتن مرتن تأکید میکند که این خود جامعه است که پس از درونیکردن اهداف مورد تأیید فرهنگی و شیوههای مقبول دسترسی به آن در افراد، نوعی نیاز فرهنگی را برای دستیابی به هر یک از آن در آنان ایجاد میکند. آن هم در حالیکه ساختارهای اجتماعی موجود، ناگزیر راه دستیابی توأمان به هر دو را بر برخی افراد میبندد. به تعبیر سادهتر، این جامعه است که آرزوهایی را بر میانگیزاند، و در همان حال، شیوههای مقبول دستیابی بدان را دست کم برای برخی محدود میسازد. در این میان، این افراد هم از لحظهای که با این شکاف میان اهداف و وسایل مواجه میشوند، در وضعیت روانی خاصیقرار میدهد. در این وضعیت فرد: 1ـ خود را نیازمند به رسیدن به اهداف آن هم از طریق وسایل مشروع میبینند. 2ـ به دلیل مشاهدهی دسترسی داشتن برخی افراد به این مهم، آن اهداف را به هر شکل قابل دسترسی مییابند، و در عین حال آن را یکی ازحقوق مشروع خویش میپندارند. 3ـ دستیابی به آن ایدهآلها را به شکلی توجیهناپذیر، برای خود غیرممکن میبینند. بدین شکل وی به این نکته توجه میدهد که شکلهای متفاوت کجروی، ممکن است از نوعی تمایل به همنوایی نشأت بگیرد. بدین شکل که این افراد برحسب میزان درونی کردن یکی از دو عنصر اهداف و وسایل مشروع، ناچار خواهند شد تا یکی از آن دو را برگزینند، و دیگری یا حتی هر دو آنها را انکار کنند(سلیمی ودیگری، 1386: 207). نظریهی کنترل اجتماعی به موجب نظریهی کنترل اجتماعی «والتررکلس»[5] دو مکانیسم کنترلی درونی و بیرونی بر علیهگرایشهای انحرافی فعال هستند. مردم ممکن است حداقل در یک زمانی به اقدامات انحرافی دست بزنند، اما اینکار را نمیکنند. آنها محدودکنندههای مختلفی دارند: کنترلهای درونی مانند: هشیاری، ارزشها، همبستگی، اخلاق و تمایل به انسان خوبی بودن. کنترلهای دیگری نیز وجود دارندکه بیرونی به حساب میآیند مانند: پلیس، خانواده، دوستان و یا مقامات دینی. هیرشی معتقد بود که این محدودیتهای کنترلی به وجود آورندهی نظام خود کنترلی در فرد هستند. نظامیکه از اقدام بر علیه هنجارهای اجتماعی جلوگیری میکند. عنصرکلیدی در گسترش خودکنترلی اجتماعی شدن به ویژه در دورانکودکی است و کودکانیکه فاقد این نظام خودکنترلی باشند، ممکن است شرایطی پیدا کنند که سبب ارتکاب آنها به جرم و یا دیگر رفتارهای انحرافی باشد(Zgourides, 2000: 71). هیرشی انحراف را نتیجهی سستی پیوندهای فرد با جامعه میدانست و بنابراین اعتقاد داشت که ازآنجا که همنوایی برآیندی از پیوند فرد با جامعه و وجود کنترل ازسوی جامعه است عملاً نتیجهی فقدان این شرایط ناهمنوایی با نظم حاکم بر جامعه است. وی در ردیف نشانگرهای تعلق به جامعه چند عنصر پیوستگی، تعهد، مشارکت و اعتقاد اشاره میکند. به تعبیر هیرشی این عناصر نقشیکودکانه ایفا میکنند، چرا که از یکسو عامل همنوایی هستند و از سوی دیگر عامل انحراف(محسنی، 1386: 72). نظریه لیبرال مدافعان این دیدگاه معتقدندکه ازآنجا که زنان در نیرویکار ادغام شده و دارای موقعیت اجتماعی مشابه مردان هستند. در نظام عدالت هم نباید تبعیض بین زن و مرد گذاشته شود. فمنیسم افراطی معتقد است مشارکت و آزادی بیشتر زنان منجر بهکاهش نرخ جرم در آنها میشود(مکشین، نقل از ذوالفقارزاده، 1383). مدافعان این دیدگاه معتقدندکه از آنجا که زنان در نیرویکار ادغام شده ودارای موقعیت اجتماعی مشابه مردان هستند در نظام عدالت هم نباید تبعیض بین زن و مرد گذاشته شود. فمینیسم افراطی معتقد است مشارکت و آزادی بیشتر زنان منجر بهکاهش نرخ جرم در آنها میشود(همان). پیشینه تحقیق در نتیجه پژوهشیکه از 800 کودک بزهکار به عملآمد، معلوم شدکه 65 درصد مادرانشان طلاق گرفته یا درحال جدایی بودهاند. بررسی دیگری نشان میدهدکه 88 درصد کودکان مجرم دارای پدر و مادری بودهاند که از هم جدا زندگیکرده و بین آنها اختلاف نظر و ستیز وجود داشته است(هومن، 1339: 106). نتایج پیمایش جرم در بریتانیا درسال 1998 نشان میدهندکه تفاوتهای جنسیتی چندان جدی گرفته نمیشوند زیرا مردان دو برابر بیشتر از زنان در معرض جرائم خشونتآمیز قرارگرفتهاند و زنان درگروه سنی 25 تا 44 سال بیش ازهمه در معرض خطر قرار دارند. در تحقیقات اخیر صورت گرفته مبرهن استکه تفاوتهای جنسیتی عامل مهم «ترس از جرم» به شمار میآیند. پیمایشجرم در بریتانیا در سال 2000 نشان داده استکه زنان در مورد برخی از جرائم درمقایسه با مردان نگرانی و ترس بیشتری دارند. در مورد تجاوز نسبت 29 به 27، حمله جسمی 27 به 9، اذیت و آزار 13 به 5 و ضرب و شتم 23 به 11 گزارششده است(اشنایدر و کیچن، 1387: 76). توسلی (1376) در پژوهشی تحت عنوان «زندانیان و مساله مشارکت» انجام دادکه هدف این پژوهش پاسخگویی به این سؤال بود که چه کسانی بیشتر در زندان به سر میبرند، ویژگیهای شخصی، خانوادگی، شغلی و اجتماعیآنان چیست که روش کاربردی میدانی، اسنادی بود. برایگردآوری برخی از اطلاعات از ابزار اندازهگیری پرسشنامه به صورت مصاحبه حضوری استفاده شد. نتیجه به دست آمده از این پژوهش عبارت است از: 1) نسبت جوانان در بین زندانیان خیلی بیشتر از میانسالها و سنین بالاست. 2) بیش از 75 درصد مجرمان زندانی بین 20 تا 40 سالگی قرار داشتند. پولادی و شلویزی (1380) در سشمشئ تحقیقیکه در بررسی عوامل ارتکاب جرم در زندان زنان استان خوزستان دادند و نمونه مورد پژوهش را به 78 نفر از زنان زندانی موجود در زندان سپیدار اهواز انجام دادند. به منظور جمعآوری توصیف و آمار استنباطی استفاده شده است. نتیجه پژوهش نشان میدهدکه بین مشکلات اقتصادی، موادمخدر، روابط نامشروع و قتل رابطه وجود داشت. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که مشکلات اقتصادی- اجتماعی در ارتکاب جرم از سوی زنانی که علت دستگیریآنان، حمل و قاچاق مواد مخدر بوده است، نقش بیشتری داشته تا زمانی که علت دستگیری آنان «روابط نامشروع» یا قتل بوده است. کتوکی (1386) در پژوهشی تحت عنوان میزان ازخودبیگانگی زنان در اشکال نوع مناسبات خانوادگی در بین زنان شاغل و خانهدار شهرگرگان، به این نتیجه دست یافت که این مطالعه بر توصیف و مقایسه شدت بیگانگی در بین انواع متفاوت مناسبات خانوادگی و در میان زنان شاغل و غیرشاغل بنا شده، تا از طریق مقایسه گروههای مختلف به تبیین و بررسی این پدیده بپردازد تا به بررسی میزان از خود بیگانگی در انواع متفاوت مناسبات خانوادگی از حیث اثرات متعامل اعمال قدرت (متقارن و نامتقارن) اثرات متعامل رابطه و گفت وگو (ارتباط همه جانبه، فاصلهای چرخشی) و اثرات متعامل ابراز محبت (همه جانبه، مادر درکانون محبت و شکاف در ابراز محبت) بپردازد. در مجموع بر اساس جمعبندی نظریههای بیانشده، برای تعیین چگونگی ارتکاب جرم زنان و عواملمرتبط با آن سؤالها و فرضیههای زیر مطرح شدهاند. فرضیهها - بین میزانکنترل اجتماعی و میزان ارتکاب جرائم زنان زندان تبریز همبستگی وجود دارد. - بین فقر فرهنگی خانواده و میزان ارتکاب جرائم زنان زندان تبریز همبستگی وجود دارد. - بین سابقه بزهکاری زنان زندانی و میزان ارتکاب جرائم آنها همبستگی وجود دارد. - بین تعامل با دوستان ناباب و میزان ارتکاب جرائم زنان زندان تبریز همبستگی وجود دارد. - بین خشونت بر زنان زندان تبریز و میزان ارتکاب جرائم آنها همبستگی وجود دارد. - بین سابقه جرائم قبلی زنان زندان تبریز و میزان ارتکاب جرائم آنها همبستگی وجود دارد. روش تحقیق، جامعة آماری و حجم نمونهتحقیق حاضر از نظرکنترل شرایط پژوهش یک مطالعة پیمایشی (Survey) از نوع توصیفی- همبستگی و از نظر زمانی یک مطالعة مقطعی (Cross Sectional) میباشدکه گردآوری دادهها به روش مصاحبه و با پرسشنامه محقق ساخته انجام شده است. جامعة آماری بررسی حاضر شامل کلیة زنان زندان تبریز میباشندکه درسال 1389 تعدادآنان برابر100 نفر میباشدکه از بینآنها طبق فرمول تعیین حجم نمونة کوکران با خطای 01/0 و دقت برآورد 05/0=d و حداکثر واریانس 25/0= pq حدود 79 نفر نمونه به طور تصادفی انتخاب شدند. اعتبار[6] و پایایی[7] سؤالها وگویههاجهت سنجش اعتبار پرسشنامه از نظر داوران (اعتبار محتوایی) استفاده شد. پایایی سؤالها نیز براساسآزمون آلفای کرونباخ و پایداری درونیگویهها محاسبه گردید. پایایی گویههای مربوط به کنترل اجتماعی81/0، فقرفرهنگی 64/0، سابقه بزهکاری روش تجزیه و تحلیل دادههادادههای گردآوری شده با نرم افزارآماری Spss تجزیه و تحلیل شدند. برای تعیین ارتباط متغیرهای کنترل اجتماعی، خشونت علیه زنان، فقر فرهنگی، سابقه بزهکاری و تعامل با دوستان ناباب از همبستگی r پیرسون استفاده شده است. اطلاعات توصیفیمیزان کنترل اجتماعی زندانیان حدوداً 65 درصد و متوسط به بالا میباشد، میزان فقر فرهنگی خانواده زندانیان درحدود 43 درصد میباشد، میزان سابقه بزهکاری در دوره نوجوانی زندانیان حدوداً 44 درصد میباشد، میزان تعامل با دوستان ناباب حدوداً 44 درصد میباشد، میزان خشونت درخانه حدوداً 30 درصد میباشد و میزان ارتکاب جرم حدوداً 45 درصد میباشد. آزمون فرضیهها
بحث و نتیجهگیری - در رابطه با فرضیه 1: بین میزان کنترل اجتماعی و میزان ارتکاب جرایم زندانیان رابطه وجود دارد. طبق آزمون پیرسون انجام گرفته بین دو متغیر میزان کنترل اجتماعی ومیزان ارتکاب جرایم زندانیان سطح معنیداری آزمون 61/0p= و بالای 05/0 و مقدار 05/0r= میباشد. بنابراین فرض H0 تأیید و فرضیه تحقیق رد میشود و بین میزان کنترل اجتماعی زندانیان و میزان ارتکاب جرایم آنها رابطه چندانی وجود ندارد. - در رابطه با فرضیه 2: بین میزان فقر فرهنگی و میزان ارتکاب جرایم زندانیان رابطه وجود دارد. طبق آزمون پیرسون انجامگرفته بین دو متغیر میزان فقر فرهنگی و میزان ارتکاب جرایم زندانیان سطح معنیداری آزمون 64/0p= و بالای 05/0 و مقدار 05/0r= میباشد. بنابراین فرض H0 تأیید و فرضیه تحقیق رد میشود. یعنی بین میزان فقر فرهنگی زندانیان ومیزان ارتکاب جرایم آنها رابطه معنیداری وجودندارد. طبق نظریه فلاکس، گاتفریدسون و هیرشی در خانواده از هم پاشیده و زندگی در محیطهای آلوده و منحرفکننده، عدم مراقبت دقیق والدین و بیتوجهی آنان به امر تعلیم و تربیت فرزندانشان، اساس کجروی را درکودکی پایهگذاری مینماید و در نوجوانی با شدت و حدت ظاهر میگردد. فلاکس (1971) بر این باور است که تغییر ساختار در خانواده و تبدیل آن از خانواده گسترده به خانواده هستهای و توصیههای مختلف تربیتیکه از سوی نهادهای مختلف آموزشی و تربیتی به والدین در رابطه با فرزندان با شیوههاییکه والدین خود از طریق آنها پرورش یافتهاند، در تضاد است. برای مثال به والدین توصیه میشودکه باید ازحالت اقتدارگونه و سختگیری، تغییریافته و به سمت حمایت از جوانان تحول یابند. این روش تربیتی مورد قبول جوانان میباشد و این در حالی است که والدین به سختی میتوانند در کوتاه مدت روشهای تربیتی گذشته خود را فراموش کنند و با ایجاد محیطی دموکراتیک که خواست جوانان است، زندگی خانوادگی مساعد، با نشاط و دلپذیر برای فرزندان خود فراهم سازند. مجموعه این تحولات شکاف نسل را برای جوانان به وجود میآوردکه به نافرمانی، اعتراض و طغیان در مقابل والدین منتهی گردیده و آنان را در ارتکاب رفتار بزهکارانه آسیبپذیر میسازد. گسیختگی خانوادگی یکی از عوامل مهم در تولید رفتار بزهکارانه است. گسیختگی خانوادگی فرایند جامعهپذیری فرزندان را با مشکل مواجه خواهدساخت. زیرا خانوادههای تک والدی قادر نیستند الگوی نقشی مناسبی برای فرزندان باشند. بیثباتی در نظام خانواده موجب رفتار ضعیف فرزندان با پدر و مادر خودگردیده و زمینه را برای رفتار بزهکارانه در فرزندان آماده میسازد. - رابطه با فرضیه3: دربین میزان سابقه بزهکاری در نوجوانی و میزان ارتکاب جرایم زندانیان رابطه وجود دارد. طبق آزمون پیرسون انجامگرفته بین دو متغیر میزان سابقه بزهکاری در نوجوانی و میزان ارتکاب جرایم زندانیان، سطح معنیداری آزمون 003/0= pو زیر 05/0 و مقدار33/0=r میباشد. بنابراین فرض H1 تأیید و فرضیه تحقیق قبول میشود و بین دو متغیر رابطه مستقیم و ضعیف معنیداری وجود دارد و طبقآزمون رگرسیون خطی انجام گرفته ضریب تعیین11/0=2 Rمیباشد، یعنی از روی میزان سابقه بزهکاری در نوجوانی زندانیان به میزان 11 درصد میتوان میزان ارتکاب جرایم آنان را پیشبینی نمود. سابقه بزهکاری در نوجوانی یکی از عوامل مهمی استکه باعث میشودکه مجرمین باردیگر بهکارهای انحرافی دست بزنند. زیرا این سنینکه یکی از حساسترین سالهای زندگی افراد میباشد و میتوانند در جامعه با برقراری ارتباط با سایرین شخصیت خویش را بسازند. لذا اگر در این دوران فرد به اعمال انحرافی و بزهکارانه دست زند و بتواند به خواستههای خویش با این رفتار دست یابد، در آینده نیز به راحتی اعمال انحرافی و نابهنجار را مرتکب میشود. - در رابطه با فرضیه4: بین میزان تعامل با دوستان ناباب و میزان ارتکاب جرایم زندانیان رابطه وجود دارد. طبقآزمون پیرسون انجامگرفته بین دو متغیر میزان تعامل با دوستان ناباب و میزان ارتکاب جرایم سطح معنیداری آزمون 13/0p= و بالای 05/0 و مقدار 16/0 r= میباشد. بنابراین فرض H0 تایید و فرضیه تحقیق رد میشود. یعنی بین میزان تعامل با دوستان ناباب زندانیان و میزان ارتکاب جرایم آنها رابطه معنیداری وجود ندارد. نتایج این فرضیه همسو با نظریه رابرتسون میباشد. رابرتسون (1372) معتقد است خانواده از گروه همسالان بهعنوان دومین عامل جامعهپذیری نام برده است. گروه همسالان از طریق اعطای پاداش یا انتقاد و تحریم در قبال همنوایی یا ناهمنوایی اعضا با هنجارهای گروه تأثیر بسیار نیرومندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی آنان اعمالکند. در پژوهش میری (1387) 5/87 درصد سارقان و بزهکاران اظهارکردهاند که دوستان ناباب نقش زیادی در سارق شدن افراد دارند و 53 درصد از همین افراد اظهار کردهاندکه به خاطر جلب توجه دوستانشان دست به سرقت زدهاند. اما در این پژوهش به علت اینکه تمام زندانیان زن میباشند و به علت فرهنگ متعصب شهر تبریز احتمال این که از طریق خانوادههایشان کنترل انجام میگرفته لذا عوامل دیگر غیر از دوستان ناباب درگرایش آنها به اعمال انحرافی دخیل بوده است. - در رابطه با فرضیه 5: بین میزان خشونت در خانه و میزان ارتکاب جرایم زندانیان رابطه وجود دارد. طبقآزمون پیرسون انجام گرفته بین دو متغیر میزان خشونت در خانه و میزان ارتکاب جرایم ملاحظه میگردد، سطح معنیداری آزمون 03/0p= و زیر 05/0 ومقدار 24/0r= میباشد. بنابراین فرض H1 تأیید و فرضیه تحقیق قبول میشود و بین دو متغیر رابطه مستقیم و ضعیف معنیداری وجود دارد و طبق آزمون رگرسیون خطی انجام گرفته، ضریب تعیین 06/0=2R میباشد، یعنی از روی میزان خشونت در خانه زندانیان به میزان 6 درصد میتوان میزان ارتکاب جرایم آنان را پیشبینی نمود. این فرضیه همسو با نظریه فمینیستی میباشد و با نظرات لیزکلی (1988)، هانمر و ساندرز (1984) و رادفورد (1987) میباشد. لیزکلی (1988) برای خشونت جنسی تعریف زیر را پیشنهادکرده است: «هر نوع عمل فیزیکی، بصری، کلامی یا جنسیکه زن یا دختر در زمان وقوع یا بعدترآن را بهصورت تهدید یا ارعاب یا حملهیی احساس کند که اثرش ناراحتی یا تحقیر او باشد و یا توانایی برقراری تماس نزدیک و صمیمانه را از او سلب کند». هانمروساندرز (1984) و رادفورد (1987) درتحقیقهای خود نشان دادهاند که هراس از مردان در هر دو عرصه خانگی و عمومی زنان را به شدت مقید میکند. از این تحقیقها همچنین برمیآید که میزان رفتارهای خشونتآمیز مردان که زنان با آن مواجه میشوند، قابل ملاحظه است اما بخش عمده آن پنهان میماند. بهنظر پژوهشگران نامبرده علت این امر بیمیلی زنان در برملا کردن میزان خشونت مردان است و دلیلی ندارد فرض شود زنانیکه خشونت را به پلیس گزارش ندادهاند، ممکن است درباره آن با پژوهشگران حرفی بزنند. ولی دراین پژوهش احتمال این که افراد زندانی از خشونتی که علیه آنها شده بود، به درستی گزارش داده باشند پائین است. زیرا علیرغم وجود رابطه این میزان خشونت بر علیه آنها و ارتکاب جرم آنها، تا حد30% خشونت علیه خویش را اعلام نمودهاند. - در رابطه با فرضیه 6: میزان ارتکاب جرایم زنان زندانی مورد مطالعه بر اساس سابقه جرایم قبلی متفاوت است. طبقآزمون تحلیل واریانس انجام شده ملاحظه میگردد که میزان ارتکاب جرایم زنان بر اساس سابقه جرایم آنان، طبق معیار 59/7 F= با سطح معنیداری آزمون 000/0p= معنیدار میباشد و بنابراین فرض H1 تأیید میگردد و فرضیه صفر رد میشود. یعنی میزان ارتکاب جرایم زنان بر اساس سابقه جرایم قبلی افراد متفاوت است. و طبق آزمون تعقیبی LSD تفاوت دو به دوی متغیرها نشان داد که زندانیان دارای 5 جرم و بیشتر از آن دارای میزان ارتکاب بیشتری نسبت به سایرین هستند. با توجه به پژوهش انجام گرفته، سابقه جرائم قبلی یکی از عوامل و علتهای اصلی مجرمین در انجام اعمال مجرمانه میباشد. نتایج حاکی از آن استکه در بیشتر مجرمین زندانی، سابقه جرائم قبلی وجود داشته است. پس همین عامل میتواند در تسریع و ترغیب بیشتر زنان به انجام رفتارهای انحرافی بوده باشد. پیشنهادهای پژوهشی پیشنهاد میشود در کارهای بعدی موضوع ارتکاب جرم از ابعاد فرهنگی و اقتصادی نیز مورد مطالعه قرارگیرد. پیشنهاد میشود به مقایسه عوامل اقتصادی مؤثر بر جرایم زنان و عوامل فرهنگی پرداخته شود و مشخصگردد که نقش عوامل اقتصادی بیشتر است یا عوامل فرهنگی.
منابع احمدی، ح. (1384). جامعهشناسی انحرافات. تهران: انتشارات سمت، چاپ اول. احمدی، ح. (1385). بررسی عوامل موثر بر تمایل حاشیهنشینان بر رفتار بزهکارانه (مطالعهی موردی حاشیهنشینان شهر شیراز). مجری طرح: دانشگاه شیراز، مرکز جمعیتشناسی. اشنایدر، ر، و دیگری (1387). برنامهریزی شهری برای پیشگیری از جرم. مترجم: ف، سجودی. تهران: نیروی انتظامی، سازمان تحقیقات و مطالعات ـ پژوهشکده امنیتی انتظامی. پروین، س. (1386). پیشگیری از جرم با تاکید بر پیشگیری اجتماعی از جرم. فصلنامه مطالعات اجتماعی، سال سوم، شمارههای هشتم و نهم. پیناتل، ژ. (1954). جرمشناسی. مترجم: ر، علوی. تهران: انتشارات امیرکبیر. توسلی، غ. (1376). زندانیان و مساله مشارکت. فصلنامه علوم اجتماعی، شمارههای 9 و10. داوری، م و دیگری. (1386). جامعهشناسی کجروی. قم: انتشارات زیتون. ذوالفقارزاده، م. (1386). بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با بروزکجرویهای زنان. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز. ستوده، ه. (1380). آسیبشناسی اجتماعی جامعهشناسی انحرافات. تهران: انتشارات آوای نور، چاپ هشتم. شادیطلب، ژ. (1381). توسعه و چالشهای زنان در ایران. تهران: نشر قطره. شلویزی، گ و دیگری. (1380). بررسی علل و انگیزههای بزهکاری زنان. ماهنامه اصلاح و تربیت. تهران: سال هفتم، 78 . کتوکی، م. (1386). میزان ازخودبیگانگی زنان در اشکال نوعی مناسبات خانوادگی در بین زنان شاغل و خانه دار شهر گرگان. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعیشهرستان گرگان. کلمن، ج. (1377). بنیادهای نظریهاجتماعی. ترجمه: م، صبوری. تهران: نشر نی. گنجی، و. (1387). بررسی عوامل فرهنگی ـ اجتماعی موثر بر میزان رعایت قانون در بین حاشیهنشینان تبریز. پایاننامه کارشناسی ارشد ، واحد علوم و تحقیقات تهران. محسنی، م. (1386). جامعهشناسی انحرافات اجتماعی. تهران: نشر طهوری. مساواتیآذر، م. (1374). آسیبشناسیاجتماعی ایران. تهران: انتشارات نوبل. میری، ح. (1387). مطالعه انحرافات وکجرویهای اجتماعی. فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی. شماره شش، سال چهارم، شماره پانزدهم، پاییز. هومن، ا. زندان و زندانیها. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول. فصلنامه مطالعات و امنیت اجتماعی ـ شماره یک، سال سوم، شمارههای هشتم و نهم پیاپی، 1339. Abbott, P.et al. (1997). "An Introduction to Sociology". London: Routledge. Lawson, T .and T, Heaton (1999). "Crimeand eviabce". London: Macemillan Press, Ltd. Zgourdies, G. et al. (2000). "Sociology". New York: IDG Books. | |||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||
احمدی، ح. (1384). جامعهشناسی انحرافات. تهران: انتشارات سمت، چاپ اول. احمدی، ح. (1385). بررسی عوامل موثر بر تمایل حاشیهنشینان بر رفتار بزهکارانه (مطالعهی موردی حاشیهنشینان شهر شیراز). مجری طرح: دانشگاه شیراز، مرکز جمعیتشناسی. اشنایدر، ر، و دیگری (1387). برنامهریزی شهری برای پیشگیری از جرم. مترجم: ف، سجودی. تهران: نیروی انتظامی، سازمان تحقیقات و مطالعات ـ پژوهشکده امنیتی انتظامی. پروین، س. (1386). پیشگیری از جرم با تاکید بر پیشگیری اجتماعی از جرم. فصلنامه مطالعات اجتماعی، سال سوم، شمارههای هشتم و نهم. پیناتل، ژ. (1954). جرمشناسی. مترجم: ر، علوی. تهران: انتشارات امیرکبیر. توسلی، غ. (1376). زندانیان و مساله مشارکت. فصلنامه علوم اجتماعی، شمارههای 9 و10. داوری، م و دیگری. (1386). جامعهشناسی کجروی. قم: انتشارات زیتون. ذوالفقارزاده، م. (1386). بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با بروزکجرویهای زنان. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز. ستوده، ه. (1380). آسیبشناسی اجتماعی جامعهشناسی انحرافات. تهران: انتشارات آوای نور، چاپ هشتم. شادیطلب، ژ. (1381). توسعه و چالشهای زنان در ایران. تهران: نشر قطره. شلویزی، گ و دیگری. (1380). بررسی علل و انگیزههای بزهکاری زنان. ماهنامه اصلاح و تربیت. تهران: سال هفتم، 78 . کتوکی، م. (1386). میزان ازخودبیگانگی زنان در اشکال نوعی مناسبات خانوادگی در بین زنان شاغل و خانه دار شهر گرگان. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعیشهرستان گرگان. کلمن، ج. (1377). بنیادهای نظریهاجتماعی. ترجمه: م، صبوری. تهران: نشر نی. گنجی، و. (1387). بررسی عوامل فرهنگی ـ اجتماعی موثر بر میزان رعایت قانون در بین حاشیهنشینان تبریز. پایاننامه کارشناسی ارشد ، واحد علوم و تحقیقات تهران. محسنی، م. (1386). جامعهشناسی انحرافات اجتماعی. تهران: نشر طهوری. مساواتیآذر، م. (1374). آسیبشناسیاجتماعی ایران. تهران: انتشارات نوبل. میری، ح. (1387). مطالعه انحرافات وکجرویهای اجتماعی. فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی. شماره شش، سال چهارم، شماره پانزدهم، پاییز. هومن، ا. زندان و زندانیها. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول. فصلنامه مطالعات و امنیت اجتماعی ـ شماره یک، سال سوم، شمارههای هشتم و نهم پیاپی، 1339. Abbott, P.et al. (1997). "An Introduction to Sociology". London: Routledge. Lawson, T .and T, Heaton (1999). "Crimeand eviabce". London: Macemillan Press, Ltd. Zgourdies, G. et al. (2000). "Sociology". New York: IDG Books. | |||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,811 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,347 |