تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,203 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,868 |
تحلیل جامعهشناختی جایگاه زن در آثار ایلیا ابوماضی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 4، شماره 12، آبان 1390، صفحه 79-89 اصل مقاله (451.54 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علیاصغر عزیزپور شیرفروش | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات عرب دانشگاه آزاداسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، گروه ادبیات؛ تبریز- ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی شعر میتواند، فرایند دگرگونی سیمای زن را در سیر تاریخی نشان دهد، با این فرض، در این تحقیق به بررسی سیمای زن با تکیه بر آثار ایلیا ابوماضی پرداخته شده است. روش تحقیق در این مقاله اسنادی و کتابخانهای بوده است. ابوماضی در اشعار خود حوادث بسیاری را از قبیل اشغال، دعوت به مهاجرت، آزادیخواهی و اصلاحطلبی اجتماعی، سیاسی، آزادی بیان و عمل، نقش زن و قیام ملّی، در اشعار خود ثبتکرده است و شعر او آینۀ تمام نمای حوادث مهم و مشکلات مردم و مروّج آزادی و عدالت خواهی است. ابوماضی در گفتار خود مقام و جایگاه زن را فراموش نکرده است. «زن خیالى»، «همسر»، «مادر و خواهر» و «زن اجتماعى» نقشهای مختلفی از زن میباشد که در دیوان ابوماضی به چشم میخورد. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که در نگاه ابوماضى زن موجودی عفیف و مایه خوشبختى و آرامش است و انسان را به خودشناسى و خداشناسى مىرساند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ایلیا ابوماضی؛ ادب مهجری؛ زن اجتماعی؛ جایگاه زنان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحلیل جامعهشناختی جایگاه زن در آثار ایلیا ابوماضی علیاصغر عزیزپور شیرفروش[1] تاریخ دریافت مقاله:8/11/1392 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:20/12/1392 چکیده بررسی شعر میتواند، فرایند دگرگونی سیمای زن را در سیر تاریخی نشان دهد، با این فرض، در این تحقیق به بررسی سیمای زن با تکیه بر آثار ایلیا ابوماضی پرداخته شده است. روش تحقیق در این مقاله اسنادی و کتابخانهای بوده است. ابوماضی در اشعار خود حوادث بسیاری را از قبیل اشغال، دعوت به مهاجرت، آزادیخواهی و اصلاحطلبی اجتماعی، سیاسی، آزادی بیان و عمل، نقش زن و قیام ملّی، در اشعار خود ثبتکرده است و شعر او آینۀ تمام نمای حوادث مهم و مشکلات مردم و مروّج آزادی و عدالت خواهی است. ابوماضی در گفتار خود مقام و جایگاه زن را فراموش نکرده است. «زن خیالى»، «همسر»، «مادر و خواهر» و «زن اجتماعى» نقشهای مختلفی از زن میباشد که در دیوان ابوماضی به چشم میخورد. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که در نگاه ابوماضى زن موجودی عفیف و مایه خوشبختى و آرامش است و انسان را به خودشناسى و خداشناسى مىرساند. واژگان کلیدی:ایلیا ابوماضی، ادب مهجری، زن اجتماعی، جایگاه زنان.
مقدمه اربابان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر در طول پیدایش ادبیات و خلق آثار و شاهکارهای ادبیشان در وصف زن و ستایش عشق و زیباییهایش و قدردانی از مقام شامخ او سخنان بلندی گفتهاند و سرتاسر پهنه ادبیات پراست از اشعاریکه درستایش حسن و زیبایی زنان سرودهاند. از این رو برخی معتقدند جهت شناخت تصویر و هویت زن ایرانی باید به ادبیات نیز مراجعه کرد. زن در ادبیات رسالت چندگانهای را بر عهده دارد، زمانی همسر است و در وقتی دیگر در مقام مادری دلسوز و فداکار و مربی تربیتی خانواده. گاه زن مظهر پارسایی و توکل است و زمانی مظهر زهد و پرهیزگاری، گاه مظهر خردمندی و سیاستمداری و میهنپرستی است و در جایگاهی دیگر کینهتوز و فتّان. گاه مظهر عشق و دلدادگی است و عاشق است، گاه معشوق است. عاشقانههاییکه در ادبیات، زنان درآن نقش فعال دارند معمولاً به دوصورت طرح میگردد: الف) عشقهای جسمانی (اروتیک): عشقهایی است که در آنها بیشتر جنبههای مادی و جسمانی بیان میشود و عاشق را پروایی از بیان آن نیست. این عشقها، عشقهایی زمینیاند. ب) عشقهای عُذری: دراین نوع عشق، عاشق یا هر دو (عاشق و معشوق) به جنبه جسمانی و مادی توجه ندارند و معمولاً این عشقها، عشقهایی همراه با عفت است و عاشق پروایی از بیان عشق خویش ندارد و به سرعت رنگ عرفانی و روحانی به خود میگیرد. از این دست عشّاق در ادبیات غنایی و عرفانی به وفور یافت میشود که مظهر و مثالی از عشق آرمانی است و رنگ و بوی الهی دارد. عشقی پاک خالی از شهوات و آلودگیهای جسمانی و نفسانی. در خصوص مقام زن در نقش مادر نیز در ادبیات بسی سخنها رفته است. زن در این جایگاه سمبل فداکاری، ایثار، شکیبایی و عاطفه است و پرورش دهنده ا فلاطونها و سقراطها. در دوره جاهلی زن گاهی بعنوان مادر وظیفه مراقبت ازفرزندان را عهدهدار بود. گاهی هم ماده شعری پرباری در اختیار شعرای مدح یا هجو بود. یا از او به عنوان معشوقه یاد میشد یا به شدت مورد هجو و هتک حرمت چه به حق و چه به ناحق قرار میگرفت. دختران سمبل شرافت قبیله بودند. ظواهر جسمانی و مادی زنان و دختران عرب جاهلی به دور از توجه شعرا نبود. آنها درکنار توصیف معنوی و بیان اخلاق عالی به توصیف مادی زنان نیز میپرداختند و در این مورد به مبالغه و اغراق میپرداختند. زنان در نظر شعرا از گرانبهاترین و زیباترین لباسها یعنی ابریشم و حریر استفاده میکردند و این باعث افزایش زیبایی و ناز و عشوه آنان میشد. بسیاری از زیورآلات از طلا و نقره برای زینتشان استفاده میکردندکه حتی از آنها نیز در شعر سخن گفته شده. نگاه دیگر، نگاهی عاشق و معشوقی بود. زنانی که در ادبیات عرب به عنوان معشوقه واقع میشدند بسیار مورد خطاب واقع شدهاند و از آنها بسیار سخن گفته شده است. رسم جاهلی بر این بود که اگر شاعری یا شخصی عاشق دختری میشد و از عشق او در شعر خود سخن میگفت ازدواج این عاشق را با معشوقه حرام میدانستند و به هیچ عنوان اجازه ازدواج به این دو را نمیدادند و دختر را مجبور میکردند که با مرد دیگری ازدواج کند. ایلیا ابوماضی درآغوش گرم خانواده بزرگ شد. آثار هوش و ذکاوت و علاقه به یادگیری بر پیشانی او پیدا بود اما خانوادهاش به اندازهای تنگدست بود که نمیتوانست هزینههای تحصیل او را بپردازد. او تشنه مدرسه و شیفته دانش بود. ایلیای هفت ساله مسافت زیادی را میپیمود، تا خود را پیاده به مدرسه شیخ ابراهیم منذر برساند. او دزدکی کنار پنجره کلاس میایستاد تا به درس معلم گوش دهد. یک روز، معلم کلاس متوجه شدکه کودکی پشت پنجره ایستاده و به درس گوش میدهد. معلم او را به کلاس فرا خواند و هنگامیکه به علاقه وافر این کودک و به نداری خانوادهاش پی برد، بیآنکه چیزی ازخانوادهاش بخواهد به او اجازه داد که در کلاس حاضر شود. بعد از گذراندن مراحل ابتدایی تحصیل در لبنان به مصر رفت، و هنوز 18 ساله نشده بود که اولین دیوان شعری خود را تحت عنوان «تذکارالماضی» به چاپ رسانید. «دیوان تذکارالماضی» با وجود نقصهای زیادش آوازۀ بلندی پیداکرد زیرا امیدها، دردها و آرای مردم را نشان میداد، مسایل ومفاهیم بسیاری را از قبیل اشغال و دعوت به مهاجرت، آزادیخواهی، اصلاحطلبی اجتماعی و سیاسی، آزادی بیان و عمل وقیام ملّی را دراشعار خود ثبتکرده بود و با کسانیکه سیاست «لوردکرومر»[2] و امثال او را ترویج میدادند معارضه میکرد(زکی، 2000: 169). ابوماضی سپس به آمریکای شمالی مهاجرت کرد و در آن جا با ادبای بزرگی چون جبران خلیل جبران، میخاییل نعیمه و دیگران آشنا شد و به انجمن«الرابطة القلمیّة» پیوست و یکی از اعضای فعال آن شد. انجمنی که شاعران به نام و بزرگی چون «جبران خلیل جبران» در آن فعالیت میکردند. مجله «السمیر» را در سال 1929 منتشر کرد و این مجله از مهمترین مجلات عربی در آمریکا گشت و دیوانهای دیگرخود را در آنجا سرود که اکنون تمام آثار او در مجموعهای به نام «دیوان ایلیا ابوماضی» با مقدمههای گوناگون چاپ شده است. او در این دیوان فرزند راستین محیط اجتماعی خویش است و آینۀ تمام نمای حوادث و مشکلات مردم و مروّج آزادی و عدالتخواهی است. این دیوان متضمن 5 مجموعه شعری اوست. ایلیا ابوماضی، از بزرگان ادب عربی مهجر[3] بوده است. قصاید او در موضوعات انسانی، اجتماعی، سیاسی و قومی میباشد و در کنار این به موضوع زن، نیز پرداخته است.
جایگاه زن در شعر ابوماضی زمانیکه ابوماضی درمصر بود زن حقّی نداشت ومشکل زن درلابلای بسیاری ازکتابها مطرح میشد و موضوع تکراری ادبا و شعرا و اصلاح گران بود هر دیوانی را که در آن دوران سروده شده است، ورق بزنیم حتماً موضوعی از زن در آن پیدا میشود و بسیاری از نثرنویسان نیز در آن دوران کتابهایی درمورد حقوق زن درشرق یا مسایل زن نوشتهاند که میبینیم تنها کار زن شوهرداری و تربیت فرزندان و نشستن در خانه است(المعوش، 1997: 71). عشق زن درادبیات جهان نقش بزرگی دارد و همواره مایۀ الهام شعرا بوده است. در شعر ابوماضی، حبّ غالباً با ارزشهای معنوی تغذیه میشود. نه با شهوات، زیرا زن نزد وی فراتر ازاین استکه تنها مایه لذت باشد. زن شعر ابوماضی را به اعماق دل میبرد و عشق را، راه رسیدن به بالاترین سعادت انسان در زندگی میکند(زکی: 108) .
ترجمه: اگر احساست خوابیده است با محبت بیدارش کن، اگر احساس نبود مردمان چون عروسکها بودند. اگر دوست بداری کلبه بیرونق تبدیل به یک عالم نورانی میشود و اگر دشمنی کنی، هستی تبدیل به زندان تاریکی میشود. جام بیشراب جز شیشهای نیست و انسان بیعشق جز پوست و استخوان نیست. از نادان انتظار محبت و عشق نداشته باش که انسان نفهم دوست داشتن بلد نیست. شب عشق و محبت نداشت و روسیاه شد ولی ستارههایش درخشیدند و بر عبوسی او خنده زدند. میتوان گفت که ابوماضی زن را متنوع و در چهار نقش مهم معرفی میکند: اوّل: زن خیالی دوّم: همسر سوّم: مادر و خواهر چهارم: زمانی که در جامعه مثل مردان کار میکنند.
زن خیالی چنین زنی شباهت به موجود رؤیایی دارد، شاعر در وهم خود با او زندگی میکند، اگر دربارۀ او شعر میسراید برای این است، که رغبت فنّی خود را اشباع کند یا تکلیف شاعرانه خود را انجام دهد، زیرا شعرا باید دیوان خود را با غزل نیز آرایش دهند ... و چنین شعری در دیوان ابوماضی بسیار است، مثلاً در قصیدۀ «یا جنّتی» در مورد این زن خیالی گوید:
ترجمه: وقتی گل سرخ را در گونههایت و آلاله را در لبان دیدم. و برجبینت قطرات شبنم و در چشمانت نرگس مست را دیدم. .... یقین کردم که تو جنّتی دلفریب هستی، و بعد از پیری مشتاق تو شدم. در قصیدۀ «العیون السّود»[4] نیز زن را توصیف میکند که فتنهگر است و عقل از تماشاگر خود میرباید و سرّی در آن چشمان سیاه نهفته استکه اگر انسان آن را ببیند دلش میطپد، چشمانی است ساحر و خمار و ...:
ترجمه: ای کاش خالق چشمان سیاه، دلهای تپنده را از آهن میآفرید. اگر خماری و جادوی آنها نبود، صاحبدل آروز نمیکرد که ای کاش صید شود. دلت را از تیرهای نگاهش نگه دار یا همانطوری که عشق میخواهد شهید شو. او این قصیده را با چشمان سیاه و تأثیر آنها را در عاشق شروع میکند تا میرسد به:
ترجمه: اگر جمال را دیدی و سرگشته شدی بدان که انسانی خشن سرشت و کودنی.
همسر نوع دوّم از زنانی که ابوماضی شناخته است همسرش «دروثی» است که در مورد او شعر فراوان گفته است. «به نظر میرسد که ابوماضی مؤمن به ازدواج و خواهان زندگی با یک زن بوده است، هر چند که بسیاری از دوستانش چنین نبودهاند»(المعوش، 1997: 212). او در جواب یک نامۀ شعری به دوستش «ندره حدّاد» میگوید:
ترجمه: دلهای بدون عشق مثل جامهای بیشرابند. زندگی بدون شریک مثل جاده بیرفیق است.
مادر و خواهر ابوماضیسه قصیده به نامهای المساء، هی و وثبه خیال را به مادرش اختصاص داده است(سلیم: 35). در قصیده «هی» شاعر مجلس انسی را به تصویر میکشد که بهترین دوستان و بزرگان ملت و زیباترین زنان و دختران در آن جمع میشوند و شاعر جامی در دست بر میخیزد و میگوید این جام را به سلامتی کسی مینوشم که:
و میگوید: به سلامتی زنی مینوشم که هیچ زنی از شماها با او برابری نمیکند، همه از دست او ناراحت میشوند و زنان حاضر در مجلس میگویند: و قالت الغاداتُ: أفّ ٍ له قد شوّهَ المجلسَ تشویها و عدهای میگویند: شراب او را از خود بیخود کرده است: و قال قومٌ خبلته الطّـلا و قال قومٌ: صار معتوها بالاخره صاحبخانه از شاعر میخواهد که چرا اسم این معشوقه را نمیگویی. فصاح ربُّ الدّار یا سیّدی وصفـتها، لِم لا تـسمّیها أتخجلُ باسم من تهوی؟ أحسناءٌ بغیر اسم ؟ فـأطرق غیرَ مـکترثٍ و تمـتم خاشـعا... أمّـی! (همان: 484). و درقصیده «المساء»(همان: 455) که یکی ازشاهکارهای ابوماضی و یکی از قصیدههای ماندگار ادب مهجر و ادب عرب است. شاعر میبیند که غبار پیری بر چهره مادر نشسته است و به فکر فرورفته است، تصویر زیبایی از غروب که سمبل پیری است میکشد و میگوید: السّحبُ ترکضُ فی الفضاءِ الرّحب رکضَ الخائفین والشّمس تبدو خلفها صفراءَ عاصبه الجبین والبحرُ ساج ٍ صامت ٌ فیه خشوعُ الزّاهدین لکنّما عیناک با هتتان فی الأفق البعید سلمی بماذا تفکرین سلمی بماذاتحلمین ترجمه: ابرها در آسمان بیکران مانند ترسوها دوان. دختر خورشید در پشت ابرها بیمار زرد رخی را میماند که دستار برجبین بسته است. دریا ساکت و آرام است، و خشوعی زاهدانه دارد. امّا جشمان تو در افقی دور مهبوت ماندهاند. سلمی [مادر] در چه فکری؟ در چه رویایی؟ در این قصیده چهره زنی را میکشد که سختیهای زندگی او را خسته کرده است، سه فرزندش مرده است، این قصیده، تصویری دلسوزانه ازمادری مهربان است که فرزندانش را به آغوش زندگی میاندازد تا خوشبخت شوند ولی در همین حال خودش درد میکشد. شاعر این مادر را چنین تصویر میکند: إنّی أراکِ کسائح ٍ فی القفر ضلَّ عن الطریق یرجو صدیقاً فی الفلاة، و أین فی القفر الصدیق یهوی البروقَ و ضوءها، ویخاف تخدعُه البروق بل أنتِ أعظم حیره من فارس تحت القتام لایستطیع الإنتصار ولایطیق الإنکسار ترجمه: من ترا چون کسی میبینم که در صحرای خشک راه خود را گم کرده است. دنبال دوستی میگردد ولی صحرا کجا، دوست کجا؟! دنبال برقها و نورها میافتد و میترسدکه برقها فریباش دهند و اصلاً توحیرانتر از آن پهلوانی نه میتواند غلبه یاید و نه میتواند شکست را قبول کند و بالأخره این مادر به ترک غم و اندوه فرا میخواند و میگوید: مات النهارُ ابنُ الصبّاح فلا تقولی کیف مات إن التأمّلَ فی الحیاه یزید آلام الحیاة فدعی الکآبة و الأسی و استرجعی مرحَ الفتاة قد کان وجهُک فی الضّحی مثلَ الضُّحی متهلّا فیه البشاشة و البهاء لیکن لکذلک فی المساء ترجمه: روز که فرزند صبح بود مرد دیگر نگو چگونه مرد اندیشه و تأمّل در زندگی بر غمهای زندگی میافزاید رها کن غم و درد را و دوباره به شادیهای دخترانه برگرد چهرهات در وقت چاشنگاه چون چاشتگاه میدرخشید بشّاش و درخشان بود شب نیز چنین بادا بیشک این قصیده از نابترین شعرهایی است که فرزندی در عشق مادر سروده است. ابوماضی درباره خواهرش اوجینی میگوید: «دنیا مادر است، آری، و دنیا خواهر است! همه ولادت او را به فال بد میگیرند، امّا من ولادت او را مقّدس داشتهام و مقدس میدارم و مقدس خواهم داشت ... . اما دختریکه با بیتوجهی به خودش از گنجشکها و ارواح و ملائکه بالاتر پروازمیکند، هرجا باشد و هر جا برود، به زادگاهش عشق میورزد، دلش برای پدر و مادر و برادرانش میسوزد، دلش به نسیمهای سرزمین و روستایش و مزرعهاش میتپد، او مثل اعلای تعلیمات مسیح است. او جمال حیات معنوی و روحانی است، پدر است مادر است، خانواده است او - او خواهر من است»(سلیم: 38).
زن اجتماعی گروه دیگر از زنانیکه ایلیا ابوماضی آنها را ذکر میکند، زنانی هستند که درجامعه کار میکنند و فعالیت دارند. شکی نیستکه ابوماضی چنین زنانی را ازخلال تجارب اجتماعی شناخته و در موارد مختلف با آنها برخورد کرده است. در این جا زن به طور کامل انسان است، کارهای مثبت و منفی میکند، کاری را درست انجام میدهد و در کاری اشتباه، میکند، گاهی متفکر، گاهی نادان، گاهی ضعیف و گاهی قوی است. «ابوماضی میخواهد زن را از چارچوب شعری رایج خارج کند، و با او مانند انسانی رفتار کند که در جامعه برای خودش نقشی دارد. در سال ۱٩۲٩ مقالهای در مورد زن در شعر عربی با عنوان «المرأه فی الشعرالعربی» در مجله السمیر مینویسد و در آن میگوید: وقتی شعر شعرا را میخوانیم میبینیم که زن درنزد آنها، یا با چشمی سرمهدار، گونه زیبا، موی بلند وکمری باریک است و یا بدری که از دندانی چون مروارید میخندد، یا شاخه نو شکفتهای که در پوششی از خز ناز نازان میرود، یا آهویی شیر شکار است و با نگاهش دلها را شکارمیکند، امّآ قلب زن و اسرار آن، واما وجدان زن .... عواطف زن، و امّا خود زن .... اثر آشکاری درشعر عربی ندارد. شعرعربی حدا و رجز بود تا تبدیل به قصیده و موشحات موزون و ملحون شد ... زن جایگاه خود را در خورشید پیدا کرده است. باید در شهر نیز جایگاه خود را پیدا کند. ولی در این کار کاملاً موفق نبوده است بلکه همواره در چارچوب شعرای قدیم عرب مانده است، البته آنچه مصلحین اجتماعی عرب مخصوصاً در عصر جدید درباره زن نوشتهاند، بسیار است ولی ابوماضی همانند دیگر شعرای عرب به زن به عنوان «حبیبه» پرداخت کرده است و آنچه درباره حق زن امروزی نوشته است بسیار کم است و شاید همانهایی باشد که در مورد مادر و خواهر و همسرش گفته است و در آنها با زن از وجهه انسانی برخورد کرده است»(ابوماضی، 2005: 58-57). ولی گاهی زن در چشم او برای مرد دردسر است، هر چند که در جامعه کارهای ارزشمند دارد. در مورد زن تاجری میگوید:
چنانکه میبینیم در این قصیده نگرش ابوماضی در مورد زن همان طوری نیست که در مقاله قبلی دیدیم. شاعر در سخنانی که از زبان دوستش میگوید صادق است. همان کارهایی که هر روز در زندگی شاهد آن هستیم، خیلی از زنان روزگار ما شبیه این زن هستند، که بر شوهرشان غضب میکنند و همان رفتاری را با شوهرشان میکنندکه این زن میکند. مثل اینکه در این قصیده ابوماضی غضباش را برسر این زن و زنانی مانند او میریزد، همان زنانی که مغرورند و با شوهرشان بد رفتاری میکنند و مال او را خرج چیزهای بیارزش میکنند، در کار مردان دخالت میکنند و جایگاه اجتماعی خود را پایین میآورند. در قصیده «المرأه و المرآه»1 نیز ابوماضی به زن همین طور نگاه میکند. تغار إذا ما قیل تلکُ ملیحه یطیب لها للعاشعین التّغزل و نشان میدهد که او مغرور است!
و در حقیقت زیبا است.
ولی این زیبایی و این شکل ظاهری نمیپاید و:
امّا تنها حسن ماندگار زیبایی نفس است
نتیجهگیری ایلیا ابوماضى چهار وطن داشت: لبنان وطن دوران کودکى، مصر وطن دوران جوانى، اوهایو وطن دوران فرهنگى و نیویورک وطن کار و فعالیت. این انتقالهاى منحصر به فرد باعث شد که او در اندیشه و تعبیر، اسلوب منسجمى نداشته باشد طوری که از قدیم رهایى نیابد و کاملاً هم متجدد نباشد. او شاعرى کثیرالشعر است و تقریباً درهمه اغراض شعرى اعم از عشق، وطن، درد غربت، اجتماعیات، قضیه ظلم و ستم، قصه، موضوعات فلسفى، وصف خودى نشان داده است و غالباً از عهده آنها برآمده است. نگاه ابوماضى نسبت به عشق و زن نگرش عفیف است و انسان را به خداشناسى و خودشناسى مىرساند.
منابع ابوماضی، ا. (2005). دیوان، قدم له و علق علیه. ابراهیم شمسالدین، منشورات مؤسسه النورالمطبوعات، بیروت. آذرنوش، آ. (1379). فرهنگ معاصر عربی- فارسی. تهران: نشر نی. ابوماضی ا. (1982م). دیوان. با مقدمه: زهیر میرزا. دارالعودﺓ بیروت. ابوماضی ا. (2006م). دیوان. به تحقیق: د، صلاحالدّین الهواری. دارو مکتبة الهلال. ابوماضی، ا. (1992). المرأه فیالشعرالعربی. مجله السمیر. نیویورک. المعوش، د، س. (1997). ایلیا ابوماضی بینالشرق و الغرب. مؤسسة بحسون، بیروت. زکی، ط. (؟). ایلیا ابوماضی بینالتجدید و التقلید، المکتبه العصریّه. صیدا، بیروت. سلیم، ج، د. (؟). ایلیا ابوماضی، 1889-1957. دراسات عنه و اشعارهالمجهوله. 1414ه.ق. 1. دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات عرب دانشگاه آزاداسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، گروه ادبیات؛ تبریز- ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابوماضی، ا. (2005). دیوان، قدم له و علق علیه. ابراهیم شمسالدین، منشورات مؤسسه النورالمطبوعات، بیروت. آذرنوش، آ. (1379). فرهنگ معاصر عربی- فارسی. تهران: نشر نی. ابوماضی ا. (1982م). دیوان. با مقدمه: زهیر میرزا. دارالعودﺓ بیروت. ابوماضی ا. (2006م). دیوان. به تحقیق: د، صلاحالدّین الهواری. دارو مکتبة الهلال. ابوماضی، ا. (1992). المرأه فیالشعرالعربی. مجله السمیر. نیویورک. المعوش، د، س. (1997). ایلیا ابوماضی بینالشرق و الغرب. مؤسسة بحسون، بیروت. زکی، ط. (؟). ایلیا ابوماضی بینالتجدید و التقلید، المکتبه العصریّه. صیدا، بیروت. سلیم، ج، د. ( | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,361 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 550 |