تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,290 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,920 |
سنجش اقتدارگرایی و عوامل مؤثر بر آن | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 4، شماره 11، مرداد 1390، صفحه 69-78 اصل مقاله (546.81 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فیضالله نوروزی1؛ سمانه زم2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال؛ استادیار گروه علوم اجتماعی، تهران- ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2. دانشجوی دکترای جامعهشناسی گروههای اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران (نویسنده مسئول). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شخصیت قدرتنگر، شخصیتی است که در موضع بیقدرتی، قدرت را میپذیرد و در برابر آن متواضع است ولی زمانی که در موضع قدرت قرار میگیرد، قدرت را بر دیگران اعمال میکند. هدف از انجام تحقیق، سنجش میزان اقتدارگرایی افراد و مطالعه عوامل مؤثر بر آن است. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش، انجام شده و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بوده است. جمعیت تحقیق، دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحدتهران شمال وحجم نمونه برابر با 401 نفر بود که با روش نمونهگیری طبقهای متناسب انتخاب شدند. واحد مشاهده و واحد تحلیل در تحقیق، فرد میباشد. رابطه بین متغیرهای میزان شادی در زندگی فرد، اطاعت از تشدید تدریجی دستورات فرد صاحب قدرت، منزلت شغلی فرد، میزان اعتقادات دینی فرد، میزان احساس حقارت فرد از طبقه اجتماعی خود، میزان اهمیت قدرت پاداشدهنده برای فرد، میزان بیمعنایی هویت ملّی برای فرد، میزان نابرابری در تبادل ارتباط بین فردی، میزان اقتدارگرایانه بودن نحوه جامعهپذیری فرد در خانواده، میزان درونی شدن اقتدارگرایانه ارزشهای اخلاقی درفرد با اقتدارگرایی تأیید شد. به علاوه، تفاوت اقتدارگرایی در بین گروههای مختلف تحصیلی (فنی و انسانی) معنادار شد و اقتدارگرایی در بین جنسیتهای مختلف، معنادار نشد. میزان نیز 33 درصد بوده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اقتدارگرایی؛ تقدیرگرایی؛ شخصیت قدرتنگر؛ جامعهپذیری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سنجش اقتدارگرایی و عوامل مؤثر بر آن فیضالله نوروزی1 سمانه زم2 تاریخ دریافت مقاله:25/10/1391 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:13/12/1392 چکیده شخصیت قدرتنگر، شخصیتی است که در موضع بیقدرتی، قدرت را میپذیرد و در برابر آن متواضع است ولی زمانی که در موضع قدرت قرار میگیرد، قدرت را بر دیگران اعمال میکند. هدف از انجام تحقیق، سنجش میزان اقتدارگرایی افراد و مطالعه عوامل مؤثر بر آن است. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش، انجام شده و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بوده است. جمعیت تحقیق، دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحدتهران شمال وحجم نمونه برابر با 401 نفر بود که با روش نمونهگیری طبقهای متناسب انتخاب شدند. واحد مشاهده و واحد تحلیل در تحقیق، فرد میباشد. رابطه بین متغیرهای میزان شادی در زندگی فرد، اطاعت از تشدید تدریجی دستورات فرد صاحب قدرت، منزلت شغلی فرد، میزان اعتقادات دینی فرد، میزان احساس حقارت فرد از طبقه اجتماعی خود، میزان اهمیت قدرت پاداشدهنده برای فرد، میزان بیمعنایی هویت ملّی برای فرد، میزان نابرابری در تبادل ارتباط بین فردی، میزان اقتدارگرایانه بودن نحوه جامعهپذیری فرد در خانواده، میزان درونی شدن اقتدارگرایانه ارزشهای اخلاقی درفرد با اقتدارگرایی تأیید شد. به علاوه، تفاوت اقتدارگرایی در بین گروههای مختلف تحصیلی (فنی و انسانی) معنادار شد و اقتدارگرایی در بین جنسیتهای مختلف، معنادار نشد. میزان نیز 33 درصد بوده است. واژگان کلیدی: اقتدارگرایی، تقدیرگرایی، شخصیت قدرتنگر، جامعهپذیری.
مقدمه از نظر تئودور آدورنو، «شخصیت قدرتنگر» شخصیتی است که وقتی در موضع ضعف قرار میگیرد، نسبت به قدرت تسلیم میشود و وقتی خود در موقعیتی قرار میگیرد که فرصت کسب و اعمال قدرت را مییابد، در پی کسب و اعمال قدرت است؛ به عبارتی دیگر، وقتی در جایگاهی قرار میگیرد و به ایفای نقش «قدرت» میپردازد، در پی تسلیمکردن دیگران است. آدورنو از شخصیت اقتدارگرا تحت عنوان شخصیت آنتی دموکراتیک یاد میکند. افرادی که در روابط اجتماعیشان میخواهند بر دیگران اعمال سلطه کنند؛ میخواهند در رأس هرم قدرت خانواده باشند و وقتی در سطحی کلانتر قرار میگیرند نیز، در پی اعمال سلطه بر زیردستان خود هستند. آنچه موضوع بررسی ما قرارمیگیرد، این استکه آیا قابلیت پرورش استعدادهایاقتدارگرا درفرهنگها و جوامعیکه اقتدارگرایی بیشتری را تجربه کردهاند، بیشتر است؟ آیا افراد این جوامع، بیشتر در معرض گرایش به اقتدار هستند؟ تاریخ و فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران، ممکن است یک نوع آگاهی اقتدارگرایانه را در میان مردم ایجاد کرده باشد که این آگاهی اقتدارگرایانه، رفتار افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. تأثیرات و پیامدهای ژرف و مهم «قدرتنگری» در سطوح خرد و کلان بیانگر اهمیت موضوع است. یکی از مهمترین این پیامدها، تعارض نقش است. به عبارت دیگر، فرد باید رفتارهای متفاوتی داشته باشد تا مورد قبول مراجع قدرت قرار گیرد. این مسأله درعین حال که برای او نوعی امنیت ایجاد میکند، باعث رفتار تظاهری در فرد نیز میشود و این تظاهر، به ویژه وقتی مهم تلقی میشود که «باوری» در پسِ آن به وجود آید. وجود قدرت، فرد را به اطاعت بیچون و چرا میکشاند. اطاعتی که در آن قوه درک افراد از بین میرود. فرد، قدرت تحلیل را از دست میدهد و اختیار و اراده برایش بیمعنا میگردد. ارزشها و ایدهآلها برای فرد از بین میرود و او فقط اطاعتکردن را یاد میگیرد. مهمترین تفاوت انسان و حیوان که تفکر است، در او ازبین میرود وتبعیت محض به وجودمیآید. افرادیکه این خصلت را دارند مسئولیت اجتماعی آنها تهدید میشود و قدرت را در هر سطحی که باشد راحتتر میپذیرند. در این حالت افراد در پی طلب قدرت برمیآیند، این قدرت، آزادی فردی را از بین میبرد و نابود شدن تدریجی آزادی فرد در سطح خرد، جامعه را به سمت نظام توتالیتر هدایت میکند. جامعهای که در آن منفعت شخصی بر افراد آن حاکم شده و به تعبیر دورکیم فردگراییخودخواهانه افزایش مییابد. بدیهی است طیکردن این مسیر، انحطاط جامعه را در پی دارد. تا زمانی که روابط بین دو فرد به گونهای باشد که اولی اعمال قدرت کند و دومی نیز قدرت را بپذیرد، مشکلی به وجود نمیآید. ولی آنچه مسألهساز میشود تمایل به اعمال قدرت فرد پذیرنده قدرت است. هنگامیکه این فرد تمایل به اعمال قدرت پیدا میکند تضاد منافع بین دو فرد به وجود میآید. در نهایت آنچه که این موضوع را مهم جلوه داده است، زمینه اقتدارگرایی درجامعه ماست. پیامدهای مدرنیزاسیون درقرن اخیر باعث تحولات مبهم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی درایران شده است. درمیان انبوه مسائل مبهم، دموکراسی و ضعف آن در ایران بحث برانگیز است. البته در این تحقیق بهطور مستقیم به این موضوع اشارهای نمیشود ولی در مفهوم اقتدارگرایی نوعی ضدیّت با دموکراسی پنهان است، تا جاییکه آدورنو ازشخصیت اقتدارگرا بهعنوان شخصیت ضددموکراتیک یادمیکند و زمان توصیف این تیپ شخصیتی ازاستعداد پذیرش فاشیسم وضدیت آن بادموکراسی بهعنوان خصیصه اصلی شخصیت اقتدارگرا نام میبرد. همانطور که حکومت اقتدارگرا بر افراد آن جامعه تأثیر خواهد گذاشت، وقتی هم که افراد یک جامعه اقتدارگرا باشند، بر روی حکومتها تأثیر میگذارند. به بیان دیگر، جامعه و افراد، هم بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند و متأثر از هم هستند. یکی از افرادی که به نظریه مربوط به بحث اقتدارگرایی پرداخته است، فروم است. سادیسم یکی از پاسخهای مسأله انسان متولد شدن به هنگامی است که پاسخهای بهتری قابل حصول نباشد. تجربه اداره کردن مطلق موجودیدیگر، تجربه قدرت مطلق تا آنجاکه به چنین موجودی مربوط میشود، توهم رفتن به فراسوی محدودیتهای هستی انسانی را به وجود میآورد، به ویژه برای کسی که زندگی واقعیاش محروم از شادی و بارآوری است(فروم، 1389: 362). استانلی میلگرام در تئوری خود آورده است که: افراد صاحب اقتدار، افراد اطاعتکننده را از احساس مسئولیت برای اعمال آنها خلاص میکنند. برای اطاعت در بسیاری از موقعیتها که در آنها افراد آماج چنین نفوذی ممکن بود در غیر این صورت مقاومت کنند، شامل تشدید تدریجی دستورات فرد صاحب قدرت است. دستورات مراحل اولیه ممکن است مستلزم انجام اعمال ملایمی باشد. بعداً دستورات ممکن است مستلزم انجام رفتارهایی باشند که خطرناک و قابل اعتراض هستند. یعنی در آغاز تقاضای کوچکی را مطرح میکنند و بعد به تدریج بر این تقاضا میافزایند و اینکه، در بسیاری از موقعیتهای اطاعت ویرانگر، رویدادها خیلی سریع رخ میدهند. سرعت زیاد چنین رویدادها وقت زیادی برای تعمق یا پردازش نظامدار به شرکتکنندگان نمیدهد: به افراد دستور داده میشود که اطاعت کنند و آنها نیز، تقریباً به صورت خودکار، اطاعت میکنند(میلگرام، 1388: 541-539). باری رابین نیز بیان کرده است که: داشتن هویت ملی افراد را در گرایش به اقتدار مؤثر میداند. خصوصیات ملی و ویژگیهای شخصیتی مشترک دیکتاتورهای مدرن را میتوان در قالب سه شخصیت که هرکدام از آنها در کشور خویش انقلابی را پیریزی کردهاند، ترسیم کرد: کمال آتاتورک در ترکیه، خوان پرون در آرژانتین و جمال عبدالناصر در مصر(رابین، 1389: 125). درجامعهای که هیچگونه احساس هویت ملی وجود نداشته است، مردم با بازسازی هویت خود در سایه یک رهبر، راهی ساده و قوی برای ارتقای حس وفاداری خود به هویت جدید مییابند. ولی زمانی که دیکتاتور ساختار شکلیافته، قدرت اسلحه و فرمانبرداران خود را فراموش میکند، و در دام بیماری خود بزرگ بینی میافتد و به این باور میرسد که تنها رابطه سحرآمیز میان او و مردم برای حفظ حکومت کافی است، همه اینها نشانه پایان کار است، پرون این اشتباه را مرتکب شد ولی ناصر نه(همان: 146). هومنز وبلاو نیزچنین اشاره میکنندکه: همین که نخستین پیوندها برقرارمیشوند، پاداشهای متقابلی که این پیوندها برای اعضای گروه به ارمغان میآورند، باعث نگه داشت و تقویت آنها میشوند. طرفین همیشه نمیتوانند پاداشهای برابری به یکدیگر بدهند؛ هرگاه نابرابری در تبادل پیش آید، تفاوت قدرت در داخل گروه پدیدار میشود. هرگاه طرفی به چیزی از آنِ دیگری نیاز داشته باشد ولی برای جبران آن، چیز قابل مقایسهای نتواند ارائه کند، چهار صورت مطرح میشود: نخست، انسانها میتوانند دیگران را به زور وادار به کمک کنند. دوم، آنها میتوانند برای رفع نیازشان به منبع دیگری رجوع کنند. سوم، آنها میتوانند بدون آن چیزی که باید از دیگران به دست بیاورند، گلیمشان را از آب بیرون بکشند. سرانجام و از همه مهمتر آنکه، میتوانند خودشان را تابع دیگران سازند و از این طریق، «اعتبار تعمیمیافته» در روابطشان را به دیگران واگذار کنند؛ دیگران نیز هرگاهکه خواسته باشند آنها برایشان کاری انجام دهند، میتوانند روی این اعتبار حساب باز کنند (این صورت چهارم، همان ویژگی اساسی قدرت است)(ریتزر، وبر بیان کرده است که: اقتدار عقلایی- قانونی بر زمینههای عقلانی استوار است که به طور قانونی تصویب یا به شکل قراردادی تثبیت شدهاند. روابط اجتماعی در جوامع مدرن، بر اساس این نوع اقتدار تعریف شده است. به طور کلی، این نوع از اقتدار، نه در فرد، بلکه در «شغل» او وجود دارد، در واقع، این شغل فرد است که به او اقتدار میدهد نه خود او(تیلینی، 1387: 215). واگنر و بروگر، نابرابری نسبی را بین قدرت اجتماعی زنان ومردان حاکم میدانند. تفاوتهای جنسیتی در قدرت، برای زنان پیامدهای واقعی در بر میدارد. اگرچه تعداد زنان شاغل در مقایسه با گذشته افزایش یافته است اما زنان تبعیض موجود در دستمزدها را هنوز تجربه میکنند، هنوز نمیتوانند پستهای رده بالای تصمیمگیری را به خود اختصاص دهند، نسبت به مردان در موقعیت مشابه، پیشرفت کمتری در محیط کار دارند و فواید کمتری را از کسب علم یا تجربه کاری به دست میآورند. مردان نسبت به زنان دسترسی بیشتری به قدرت اجتماعی یا قدرت بین فردی دارند. به طور کلی، قدرت بین فردی یا قدرت اجتماعی به عنوان «داشتن ظرفیت تأثیر گذاشتن بر دیگران یا کنترل دیگران یا داشتن کنترل روی منابع یا نتایج ارزشمند» تعریف شده است. قدرت پایین زنان منتج از تفاوت در نقشهای اجتماعی است که به مردان و زنان واگذار شده است(شمس اسفندآباد، 1387: 168-167). رجایی نقل میکند که: «برتراند راسل قدرت سنتی نیروی عادت را درکنار خود دارد؛ ناگزیر نیست که هرلحظه خود را توجیه کند، یا آنکه مدام اثبات کندکه هیچ نیروی مخالفی توانایی برانداختناش را ندارد. افزون بر آن، این نوع قدرت، کمابیش در همه موارد، با اعتقادات دینی یا شبه دینیای بستگی دارد که میگویند ایستادگی در برابر قدرت کاری ناپسندیده است. بنابراین، قدرت سنتی میتواند با شدتی بیشتر از آنچه برای قدرت انقلابی یا غصب شده امکانپذیر است برافکار عمومی تکیه داشته باشد(رجایی، 1370: 33-32). فرد مبتلا به هراس معطوف به اجتماع در جستوجوی شأن و مقام است. شأن و مقامی که به قدرت منتهی میشود، چرا که هر شأن و اعتباری به میزانی دربردارنده قدرت است. اما فردی که دچار هراس پرخاشگرانه میشود، خواهان قدرت تامه است زیرا در فرهنگ او، قدرت تقسیمناپذیر تلقی شده و تقسیم آن بیمعنی است. او اگر صاحب تمامیت قدرت نباشد خود را عاجز و ناتوان میبیند و این شرایطی است که او نمیتواند تحمل کند، همچنان که هیچ فرد دیگری نیز نمیتواند انکار شخصیت خود را بپذیرد، «هراس پرخاشگرانه» به وجود وهستی خودش اذعان نمیکند و بهصورت هراس نیز ظاهر نمیشود، بلکه تجلی آن به شکل «ترس هیجانی» است(اشپربر، 1385: 66-65). مونچ نیز فرآیند جامعهپذیری را دراقتدار فرزندان مؤثرمیداند. طی فرایند جامعهپذیری، فرد در راستای علایق افضل خود در برخورد با نظامهای اثباتی، اجتماعی و فرهنگی آنها را درونی میکند و به تدریج تمایلات (نیازهای هنجاری شده) گوناگون و درعین حال مرتبط به هم را کسب مینماید و از این طریق، حائز شخصیت میشود. بهعبارت دیگر، تشکل و رشد شخصیت ازطریق ترکیب نیازهای ارگانیک (آلی) با انتظارات اجتماعی در مراحل گوناگون جامعهپذیری و در برخورد با محیطهای اثباتی، اجتماعی و فرهنگی صورت میگیرد. با تشکل شخصیت اجتماع دیگر چیزی غریبه و جدا از فرد نیست بلکه جزئی از او و در اوست، گرچه هردو همانند هم نیستند. انتظارات اجتماعی به طرق مختلف در زمینههای اجتماعی متفاوت بر دوش انسانها گذاشته میشود. این تجربه از طریق فرایند جامعهپذیری صورت میگیرد. زمینههای اجتماعی اغلب از ریزترین نظام اجتماعی یعنی نظام مادر- فرزندی شروع میشود و به دنبال آن فرد با نظام پدر- فرزندی، خواهر- برادری، مدرسه، گروه همسالان، گروههای حرفهای و غیره مواجه میشود. هر قدر فرایند درونیکردن محیطهای مختلف بیشتر باشد، به همان نسبت نیز تمایلات شخصیتی تعمیمیافتهتر و مستقلتر از شرایط انضمامی خواهند گشت(چلبی، 1381: 87-86). جان کنت گالبرایت برای قدرت پاداش دهنده اهمیت بسیاری قائل است. قدرت به معنای دنیویاش، منجر به حاکمیت سه چیز میشود. سه ابزار برای به کار انداختن یا اعمال قدرت وجود دارد و سه نهاد یا ویژگی هست که حق استفاده از آن را میدهد. قدرت کیفر دهنده، قدرت پاداش دهنده و قدرت شرطی. قدرت پاداشدهنده بادادن پاداش مثبت، بادادن چیزی با ارزش به کسیکه تسلیم میشود، او را به اطاعت وا میدارد. مهمترین مظهر این قدرت مسلماً پاداش نقدی، یعنی پرداخت پول در ازای کاریا به بیان دیگر تسلیم شدن در برابر مقاصد اقتصادی یا شخصی دیگران است. در صورت لزوم، اگر اشاره به پاداش نقدی معنای دقیقتری را برساند نگارنده از همین اصطلاح استفاده خواهد کرد(گالبرایت، 1371: 12-10). برداشت محقق این بوده است که مفاهیم اخلاقی مانند گذشت، ایثار، فداکاری مفاهیمی هستند که در طول زمان تبدیل به ارزش شدهاند و درگذر زمان تبدیل به مفاهیم دینی شدهاند. این مفاهیم در فرایند جامعهپذیری هم مورد تأکید قرار گرفتهاند ولی آنچه به نظرمیرسد این است که این مفاهیم اخلاقی، در جامعه ما به شیوه اقتدارگرایانه درونی شدهاند، یعنی منابع قدرت به تعریف خود آن را درونی میکنند. تفاوت اقتدارگرایی در میان افرادی با شاخههای تحصیلی، نیز با مشورت اساتید راهنما و مشاور مطرح شد. آنچه به تجربه در بین افراد دیده شده است این است که افرادی که در شاخه فنّی تحصیل کردهاند، به دلیل این که با علوم نسبی انسانی آشنایی چندانی ندارند اقتدارگراست. بررسی میزان اقتدارگرایی افراد، شناخت عوامل مؤثر بر اقتدارگرایی و ارائه راهکار در جهت کاهش اقتدارگرایی، هدفهای این تحقیق بودهاند.
ابزار و روش تحقیق روش کمیّ در این پژوهش، مبتنی بر پیمایش است. روش کیفی نیز مبتنی بر مطالعه موردی است به منظور گامی اکتشافی در جهت روشن شدن مفاهیم تحقیق. جامعه آماری، دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران شمال میباشد. حجم نمونه از طریق فرمول کوکران برابر با 372 نفر برآورد گردید که به منظور جبران در خطای احتمالی، نمونه تا 401 نفر افزایش داده شد. دانشجویان دانشکده فنی، مدیریت و علوم انسانی مورد بررسی قرار گرفتهاند. روش نمونهگیری، طبقهای متناسب بوده و ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه بوده است. در بخش تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمونهای پیرسون و اسپیرمن برای آزمون رابطه بین متغیرها استفاده شد. آزمون t را برای آزمون فرضیههای مقایسهای بهکار بردیم و در نهایت از رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر تأییدی نیز استفاده شده است.
یافتههای پژوهش یافتههای توصیفی 9/48 درصد از پاسخگویان، میزان شادی خود را در زندگی، کم میدانند. بیشتر پاسخگویان میزان اطاعت از تشدید تدریجی دستورات فرد صاحب قدرت را زیاد دانستهاند. 9/24 درصد نیز احساس حقارت از طبقه اجتماعی خود را کم میدانند. 9/39 درصد از افراد به میزان زیادی به قدرت پاداشدهنده اهمیت میدهند. همچنین 1/43 درصد، میزان بیمعنایی هویتملی را متوسطمیدانند. 9/56 درصد ازپاسخگویان نابرابری در تبادل ارتباط بین فردی را زیاد. 3/62 درصد میزان نحوه جامعهپذیری خود را به میزان زیادی اقتدارگرایانه میدانند. 4/67 درصد از پاسخگویان، شغل نداشتهاند. 20 درصد منزلت شغلی متوسط رو به پایین داشتند. البته در بین دانشجویان، منزلت شغلی بررسی شده است. 1/55 درصد به میزان متوسط ارزشهای اخلاقی را به شیوه اقتدارگرایانه درخود درونی کردهاند. 6/63 درصد از پاسخگویان اقتدارگرایی متوسطی دارند. یافتههای استنباطی
جدول شماره (1): آزمون اسپیرمن برای سنجش رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته
فرضیههای مبنی بر رابطه بین متغیرهای میزان اطاعت ازتشدید تدریجی دستورات فردصاحب قدرت، منزلت شغلی فرد و میزان نابرابری در تبادل ارتباط بین فردی در سطح 95 درصد معنادار بوده است. رابطه میزان احساس حقارت ازطبقه اجتماعی با اقتدارگرایی در سطح 99 درصد معنیدار بوده است. جهت رابطهها نیز مثبت است. جدول شماره (2): آزمون پیرسون برای سنجش رابطه متغیرهای مستقل و وابسته
جدول شماره (3): آزمون پیرسون برای سنجش رابطه متغیرهای مستقل و وابسته
رابطه بین متغیرهای مستقل درجدول بالا با اقتدارگرایی درسطح 99 درصد تأیید گردید. جهت تمامی متغیرها به جز میزان بیمعنابودن هویت ملّی برای فرد مثبت بوده است.
جدول شماره (4): جدول میانگین اقتدارگرایی در بین زنان و مردان
با توجه به میانگین اقتدارگرایی بین زنان و مردان، اقتدارگرایی در بین زنان با تفاوت اندکی بیش از مردان است. جدول شماره (5): آزمون t برای معناداربودن تفاوت اقتدارگرایی در بین زنان و مردان
سطح معناداری آزمون لیون، واریانس گروهها را همگن فرض کرده است. بر اساس سطح معناداری آزمون t، میتوان گفت که اقتدارگرایی در بین زنان و مردان تفاوت معناداری ندارد.
جدول شماره (6): آزمون t برای معناداربودن تفاوت اقتدارگرایی در بین شاخههای فنی و علوم انسانی
میانگین اقتدارگرایی در بین دانشجویان فنّی از دانشجویان علوم انسانی کمتر است.
جدول شماره (7): آزمون t برای معناداربودن تفاوت اقتدارگرایی در بین شاخههای فنی و علوم انسانی
با توجه به سطح معناداری آزمون لیون، واریانس گروهها، برابر فرض شده است. سطح معناداری آزمون t کمتر از 05/0 میباشد، بنابراین میتوان گفت که اقتدارگرایی در بین شاخههای تحصیلی تفاوت معناداری دارد. اقتدارگرایی دربین دانشجویان علوم انسانی بیشتر از دانشجویان فنّی است. رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر: مجذور ضریب همبستگی چندگانه 33/0 است، یعنی متغیرهای مستقل توانستهاند 33 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کنند. جدول شماره (8): میزان تأثیر مستقیم، غیر مستقیم و کل متغیرهای مستقل بر اقتدارگرایی
بحث و نتایج در این تحقیق، 12 فرضیه وجود داشت که فرضیه مبتنی بر تفاوت اقتدارگرایی در بین زنان و مردان بوده، رد شده است. در رگرسیون چندمتغیره نیز میزان ، نشاندهنده آن استکه متغیرهای مستقل 33 درصد ازتغییرات متغیر وابسته را تبیین کردهاند. بیشترین تأثیر را بر اقتدارگرایی، میزان بیمعنابودن هویت ملی به میزان 29 درصد داشته است. بعد از آن میزان اعتقادات دینی 26 درصد بر اقتدارگرایی تأثیر داشته است. سپس میزان احساس حقارت فرد از طبقه اجتماعی بود که 18 درصد بر اقتدارگرایی تأثیر دارد. بعد از آن میزان تأثیر اهمیت قدرت پاداش دهنده برای فرد بر اقتدارگرایی نیز 15 درصد است. موازی با آن، میزان درونی شدن ارزشهای اخلاقی به شیوه اقتدارگرایانه 15 درصد بر اقتدارگرایی تأثیر داشته است. میزان شادی در زندگی 14 درصد بر اقتدارگرایی تأثیر داشته است. میزان اطاعت از تشدید تدریجی دستورات فرد صاحب قدرت 11 درصد بر اقتدارگرایی تأثیر دارد و 9 درصد ازتغییرات متغیرهای وابسته نیز از آنِ میزان نابرابری در تبادل ارتباط بین فردی بوده است. در تحلیل مسیر جز تأثیر متغیرهای بالا، متغیر میزان بیمعنابودن هویت ملّی بر میزان اعتقادات دینی فرد، 46 درصد بوده است. میزان درونی شدن اقتدارگرایانه ارزشهای اخلاقی 18 درصد بر اقتدارگرایی تأثیر داشته است. میانگین اقتدارگرایی در بین افراد، به میزان متوسطی بوده است. انحراف معیار متغیر اقتدارگرایی در این تحقیق 715/13 است. میانه متغیر اقتدارگرایی در این تحقیق 71 بوده است.
پیشنهادها برای سیاستگذاریهای اجرایی یکی از اموری که در اسلام بسیار به آن سفارش شده است میانهروی و اعتدال در امور است. در قرآن نیز به اعتدال بسیار سفارش شده است. «و این چنین شما را امتی میانه (معتدل) ساختیم تا بر مردمان گواه باشید و پیامبر (ص) هم بر شما گواه باشد»(سوره بقره، آیه 143). همچنین مطابق حدیث نبوی که «خیرالامور اوسطها»، افراط و تفریط نکوهش شده است. با توجه به این امر، دشمنان اسلام آگاهانه و برخی نیز نا آگاهانه مردم را به این امر تشویق میکنند. در زمینه اعتقادات دینی متأسفانه آنچه که بین اسلام واقعی و اعتقادات کنونی فاصله انداخته، آمیخته شدن دین مبین اسلام با خرافات است. به دنبال پیروی از دستورات اسلام، باید گامی جدی در جهت زدودن خرافات از این دین الهی برداشت که نظام آموزشی در این جریان میتواند نقش مؤثری داشته باشد. خانوادهها باید فرزندان خود را مورد حمایت قرار دهند ولی نباید برای انجام کاری مخالف با ارزشهایشان آنها را با قدرت پاداشدهنده مجبور به پذیرش آن کار کنند. اجبار برای ترک یا انجام یک کار مخالف با ارزشها و صلاحدید خود فرد تضاد ارزشی برای او به وجود میآورد. برای کاهش احساس حقارت افراد از طبقه اجتماعیشان باید به افراد یاد داد، همدیگر را آن گونه که هستند بپذیرند. تلاشی درجهت تغییر دیگر افراد نباید صورت بگیرد که اگر این گونه باشد فرد خودِ واقعی را نشان نمیدهد و همواره از آن فرار میکند. اگر نحوه برقراری ارتباط صحیح به افراد آموزش داده شود، بسیار میتواند در کاهش احساس حقارت فرد از طبقه اجتماعی مؤثر باشد. آنچه در جامعهپذیری فرزندان باید به آن توجه شود، این است که ارزشهای اخلاقی باید به افراد آموزش داده شود ولی نه به شیوه اقتدارگرایانه و به نفع مراجع قدرت. ارزشهای اخلاقیکه انسانیت را در برمیگیرند فراتر ازمادیات محسوب میشوند. پیوند مادیات وارزشهای اخلاقی، درنهایت اخلاق را منحط و نابود میکند. بنابراین برای حفظ اخلاقیات که از منابع دینی نیزمحسوب میشوند، مسائل اجتماعی و سیاسی و ... را باید از آن دور نگه داشت و منفعت شخصی را نیز از بین برد.
منابع اشپربر، م. (1385). بررسی روانشناختی خودکامگی. ترجمه: علی، صاحبی. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. چاپ اول. تیلینی، ت. (1387). نظریههای کلاسیک جامعهشناسی. ترجمه: بهرنگ، صدیقی و دیگری. تهران: انتشارات نی. چاپ اول. چلبی، م. (1389). جامعهشناسی نظم (تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی).تهران: انتشارات نی. چاپ پنجم. رابین، ب. (1389). دیکتاتورهای مدرن. ترجمه: مهدی، کلانترزاده. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. چاپ اول. ریتزر، ج. (1384). نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه: محسن، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. چاپ نهم. شمس اسفندآباد، ح. (1387). روانشناسی تفاوتهای فردی. تهران: انتشارات سمت. چاپ اول. فروم، ا. (1389). آناتومی ویرانسازی انسان (پرخاشجویی و ویرانسازی). ترجمه: احمد، صبوری. تهران: انتشارات آشیان. چاپ دوم. کوزر، ل. (1383). زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی. ترجمه: محسن، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. چاپ چهارم. گالبریت، ج. (1371). آناتومی قدرت. ترجمه: محبوبه، مهاجر. تهران: انتشارات سروش. چاپ اول. لوکس، ا. (1370). قدرت فرّ انسانی یا شرّ شیطانی. ترجمه: فرهنگ، رجایی. تهران: انشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. چاپ دوم. میلگرام، ا. (1381). اطاعت از اتوریته یک دیدگاه تجربی. ترجمه: مهران، پاینده عباسخداقلی. تهران: انتشارات اختران. چاپ دوم. 1. عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال؛ استادیار گروه علوم اجتماعی، تهران- ایران. E-mail: faizollah_nouroozi@yahoo.com & f_noroozi@iau/tnb.ac.ir 2. دانشجوی دکترای جامعهشناسی گروههای اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران (نویسنده مسئول). E-mail: zam.samaneh@gmail.com
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اشپربر، م. (1385). بررسی روانشناختی خودکامگی. ترجمه: علی، صاحبی. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. چاپ اول. تیلینی، ت. (1387). نظریههای کلاسیک جامعهشناسی. ترجمه: بهرنگ، صدیقی و دیگری. تهران: انتشارات نی. چاپ اول. چلبی، م. (1389). جامعهشناسی نظم (تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی).تهران: انتشارات نی. چاپ پنجم. رابین، ب. (1389). دیکتاتورهای مدرن. ترجمه: مهدی، کلانترزاده. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. چاپ اول. ریتزر، ج. (1384). نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه: محسن، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. چاپ نهم. شمس اسفندآباد، ح. (1387). روانشناسی تفاوتهای فردی. تهران: انتشارات سمت. چاپ اول. فروم، ا. (1389). آناتومی ویرانسازی انسان (پرخاشجویی و ویرانسازی). ترجمه: احمد، صبوری. تهران: انتشارات آشیان. چاپ دوم. کوزر، ل. (1383). زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی. ترجمه: محسن، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. چاپ چهارم. گالبریت، ج. (1371). آناتومی قدرت. ترجمه: محبوبه، مهاجر. تهران: انتشارات سروش. چاپ اول. لوکس، ا. (1370). قدرت فرّ انسانی یا شرّ شیطانی. ترجمه: فرهنگ، رجایی. تهران: انشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. چاپ دوم. میلگرام، ا. (1381). اطاعت از اتوریته یک دیدگاه تجربی. ترجمه: مهر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,926 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 545 |