تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,625 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,444,670 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,462,822 |
بررسی رابطه سرمایه فرهنگی با هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 4، شماره 13، بهمن 1390، صفحه 111-133 اصل مقاله (977.68 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فیروز راد1؛ فاروق امینمظفری2؛ فتاح سلمانزاده مظلومی3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور- صندوق پستی 193953697، تهران- ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه تبریز- ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشآموخته کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز- ایران (نویسنده مسئول). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه سرمایه فرهنگی باهوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز میباشد. هوش فرهنگی توانایی فردی برای درک، تفسیر و عمل موثر در موقعیتهای چند فرهنگی است. در تبیین سرمایه فرهنگی از نظریات بوردیو استفاده شده است. سایر متغیرهای مستقل تحقیق عبارتند از: دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی. روش تحقیق، پیمایش و از نوع همبستگی میباشد. از لحاظ زمانی، مقطعی و از نظر دامنه تحقیق، پهنانگر و ازنظر وسعتخرد و ازنظر هدفکاربردی میباشد. جامعه آماری تحقیق تمامیمدیران دبیرستانهای تبریز در سال تحصیلی 1390-1391 میباشد. دادههای مورد نیاز برای آزمون فرضیههای تحقیق از طریق پرسشنامه و با استقاده از نمونهگیری طبقهبندی شده و تصادفی ساده انتخاب شدند. برای محاسبه اعتبار گویهها از طریق اعتبار صوری و پایایی گویهها از آلفای کرونباخ و نیز برای آزمون فرضیهها از تکنیکهای آماری ضریب همبستگی پیرسون وآزمون مجذور استفادهگردید. یافتههای تحقیق نشان میدهد که هوش فرهنگی با متغیرهای سرمایه فرهنگی، دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی رابطه مثبت و معنیداری دارد. همچنین در تبیین هوش فرهنگی با استفاده از متغیرهای سرمایه فرهنگی، دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی با استفاده از آزمون رگرسیون چندگانه مشخص گردید حدود 73 درصد از واریانس متغیر وابسته توسط متغیرهای مشارکت فرهنگی، سرمایه فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی و تحصیلات تبیین میشوند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مشارکت فرهنگی؛ مراقبتهای فرهنگی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی رابطه سرمایه فرهنگی با هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز دکتر فیروز راد[1] دکتر فاروق امینمظفری[2] فتاح سلمانزاده مظلومی[3]
تاریخ دریافت مقاله:2/8/1392 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:31/1/1393 چکیده هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه سرمایه فرهنگی باهوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز میباشد. هوش فرهنگی توانایی فردی برای درک، تفسیر و عمل موثر در موقعیتهای چند فرهنگی است. در تبیین سرمایه فرهنگی از نظریات بوردیو استفاده شده است. سایر متغیرهای مستقل تحقیق عبارتند از: دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی. روش تحقیق، پیمایش و از نوع همبستگی میباشد. از لحاظ زمانی، مقطعی و از نظر دامنه تحقیق، پهنانگر و ازنظر وسعتخرد و ازنظر هدفکاربردی میباشد. جامعه آماری تحقیق تمامیمدیران دبیرستانهای تبریز در سال تحصیلی 1390-1391 میباشد. دادههای مورد نیاز برای آزمون فرضیههای تحقیق از طریق پرسشنامه و با استقاده از نمونهگیری طبقهبندی شده و تصادفی ساده انتخاب شدند. برای محاسبه اعتبار گویهها از طریق اعتبار صوری و پایایی گویهها از آلفای کرونباخ و نیز برای آزمون فرضیهها از تکنیکهای آماری ضریب همبستگی پیرسون وآزمون مجذور استفادهگردید. یافتههای تحقیق نشان میدهد که هوش فرهنگی با متغیرهای سرمایه فرهنگی، دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی رابطه مثبت و معنیداری دارد. همچنین در تبیین هوش فرهنگی با استفاده از متغیرهای سرمایه فرهنگی، دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی با استفاده از آزمون رگرسیون چندگانه مشخص گردید حدود 73 درصد از واریانس متغیر وابسته توسط متغیرهای مشارکت فرهنگی، سرمایه فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی و تحصیلات تبیین میشوند. واژگان کلیدی: a
مقدمه هوش فرهنگی دامنه جدیدی از هوش است که ارتباط بسیار زیادی با محیطهای کاری متنوع دارد. هوش فرهنگی به افراد اجازه میدهد تا تشخیص دهند، دیگران چگونه فکرمیکنند و چگونه به الگوهای رفتاری پاسخ میدهند، در نتیجه موانع ارتباطی میان فرهنگی را کاهش و به افراد قدرت مدیریت تنوع فرهنگی میدهد(فیاضی و دیگری، 1388) .رشد روزافزون تعاملات و مبادلات بینالمللی و ناهمگونی نیروی کار، توجه بسیاری از صاحبنظران مدیریت و کسب و کار را به شناسایی و تقویت قابلیتهایی که به حضور اثربخش درمحیطهای بسیار پیچیده وپویای جهانی بینجامد، معطوفکرده است. هوش فرهنگی کمک می کند با درک سریع وصحیح مولفههای فرهنگی مختلف، رفتاری متناسب با هریک از آنها بروز دهیم. ارلی و انگ، هوش فرهنگی را توانایی یک فرد در راستای سازگاری موفقیتآمیز با محیطهای فرهنگی جدید و همچنین قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها تعریف کردهاند. آنها معتقد بودند در مواجه با موقعیتهای فرهنگی جدید، فرد باید با توجه به اطلاعات موجود یک چارچوب شناختی مشترک تدوین کند، حتی اگر این چارچوب درک کافی از رفتارها و هنجارهای محلی نداشته باشد. تدوین چنین چارچوبی تنها از عهده کسانی بر میآید که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند. انسان در هر جامعهای از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متفاوتی برخوردار است .در واقع انسانها دارای منزلت اجتماعی و سرمایههای متمایز از یکدیگر هستند که این سرمایهها تأمینکننده منزلت او در جامعه میباشند. در این رهگذر، فرهنگ و سرمایههای فرهنگی وی رفتارها، نگرشها و اظهارنظرهای او را هدایت کرده و ازطرف دیگر در انتخابهای وی در زندگی روزمره نقش اساسی دارد. آنچه مسلم است، امروزه افراد دارای سرمایههای مختلفی هستند که سرمایه فرهنگی بیشترین تأثیر را بر افکار و رفتارهای آنها داشته و فضای زندگی آنها را شکل میدهد. بنابراین، نقش ساختارهای فرهنگی که در ارتباط با سرمایه فرهنگی میباشد، تأثیر بنیادی در شخصیت و سبک زندگی افراد ایفاء میکند(جوانمرد و دیگری، 1389). در نظر بوردیو سرمایة فرهنگی عبارت از شناخت و ادراک فرهنگ و هنرهای متعالی، داشتن ذائقه خوب و شیوههای عمل متناسب است(فاضلی، 1386). بعبارت دیگر بوردیو سرمایه را تلاشی برای دربند کردن گذشته درآینده میداند وسرمایه فرهنگی را درسه شکل کالاها، مصنوعات وفرآوردههای فرهنگی، به رسمیت شناخته شدن ذخیرة دانش، مهارت و تجارب افراد، آنچنانکه مثلاً درمورد مدارج و گواهینامة آموزشی و علمی و حرفهای میتوان در نظر گرفت و سرانجام تمایلات و عادت وارههای افرادکه آنها را در پیشرفت و اندوختن مهارت و تخصص بیشتر یاری میرساند، متجلی میبیند(بوردیو، 1986؛ به نقل از ذکایی، 1386). مهر و دی مگیو نیز داشتن ذائقههای دارای پرستیژ و توانایی درک کردن و شناخت اشیاء یا سبکهای هنری که دارندگان اقتدار فرهنگی به آنها اهمیت میدهند را سرمایة فرهنگی میدانند(فاضلی، 1386). امروزه نیروى انسانى از جمله مهمترین دارایىهاى سازمانى محسوب میشود. از این رو جذب و استفاده بهینه از استعدادهاى کارکنان، افزایش بهرهورى نیروى انسانى و شکوفایى و بالندگى سازمانى را به دنبال خواهد داشت. از آنجایى که سازمانها روند جهانى شدن را طى مىکنند و نیروى انسانى هم متمایز شده است؛ درک اینکه چرا برخى ازکارکنان درمحیطهاى متمایز از نظر فرهنگى عملکرد بهترى را دارند؛ اهمیت بسزایى دارد. این امر درنهادها و سازمانهاى ایرانى که متشکل از کارکنانى از فرهنگهاى متفاوت است اهمیت بسیارى دارد. ازاین رو توسعه، تعمیق وآشنایى هرچه بیشتر کارکنان و مدیران سازمانها با مفهوم هوش فرهنگى، ابعاد و مؤلفههاى موجد و ارائه راهکارهایى در جهت ارتقاء هوش فرهنگى نقش به سزایى را در اعتلای فرهنگ سازمانى و ملی دارد. فراوانى و شدت تعاملات میان سازمانها درسطح جهانى درحال افزایش است وجهانى شدن و تنوع، هوش و استعداد ویژهاى را طلب مىکند که این عامل نقش به سزایى در فرایندهاى مدیریتى و عملکرد شغلى افراد برعهده دارد. چرا که مردمان در سطح جهان زمینههاى فرهنگى متفاوتى دارند و این مسئله نیاز به درک مفروضات، مصنوعات، ارزشها و هنجارهاى فرهنگى دارد. هوش اجتماعى و فرهنگى به عنوان قلمرو جدیدى از هوش به این موضوع یعنى توانایى مؤثر عمل کردن در شرایط متفاوت فرهنگى میپردازد(قلیپور،1386: 349). به عبارت دیگر این هوش مبین توانایى و استعداد درک موقعیتهاى مبهم اجتماعى و فرهنگى است و بر استعداد مدیریت، ایجاد وتعدیل معانى مشترک درمحیط اجتماعى دلالت دارد(اصغریزاده و دیگری، 1389). طبق تحقیقات انجام شده رابطه هوش فرهنگی با اثربخشی سازمان، اثر بخشی گروهی و موفقیت مدیران اثبات شده است. اما تاکنون تحقیقی در رابطه با ارتباط سرمایه فرهنگی با هوش فرهنگی انجام نشده است. تازگی داشتن موضوع به جهت خاصیت دانشافزایی آن نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. با توجه به این که مدیران بیشترین استفاده را از هوش فرهنگی میکنند و در محیطهای چند فرهنگی در موقعیت عمل بیشتری قرار دارند و همچنین به دلیل در دسترس بودن، جامعه آماری این تحقیق، مدیران دبیرستانهای تبریز انتخاب شد. هر مدرسه با توجه به موقعیت مکانی و منطقهای، بستر فرهنگی خاص خود را داشته و هرگونه تحلیلی درباره مسائل مدرسه نیازمند شناخت این بستر است. توفیق امر مدیریت در گرو شناخت صحیح از منابع انسانی و برقراری روابط مناسب میان آنها و ترغیب آنان به کوشش در جهت دستیابی به اهداف سازمانها است. در هر جامعه ارتقاء سرمایه فرهنگی هر فرد کمک مؤثری بر بسط توسعه فرهنگی داشته است. حال این تحقیق با توجه به چارچوب تئوریکی ارائه شده، درصدد آن است تا به بررسی رابطه سرمایه فرهنگی با هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز بپردازد. فرهنگ: از دید «تایلر» انسانشناس انگلیسی، فرهنگ مجموعه پیچیده و کلیت هم تافتهای است شامل هنر، قانون، اخلاقیات، باورهای دینی، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمیان به عنوان عضو جامعه به دست میآورند(روحالامینی، 1368). به زعم آلفرد کروبر[4] فرهنگ انبوه واکنشهای حرکتی اکتسابی، فنون، اندیشهها، ارزشها و رفتار ناشی از آنها میباشد(چلبی، 1375)، گیدنز معتقد است، فرهنگ عبارت از ارزشهایی استکه اعضای یک گروه معین داشته و هنجارهاییکه از آن پیروی میکنند و کالاهای مادی که تولید میشود. فرهنگ به شیوه زندگی اعضای یک جامعه همچنین عادات و رسوم آنها، همراه با کالاهای مادی که تولید میکند، مربوط میشود. به تعبیر وی، هر فرهنگی الگوهای رفتاری منحصر به فردی را داشته و برای مردمی که از زمینههای فرهنگی دیگری هستند، بیگانه مینماید(گیدنز، 1376). سرمایه: ازنظر «بوردیو» سرمایه هرگونه خاستگاه و سرچشمه درعرصة اجتماعی است که در توانایی فرد برای بهرهمندی از منافع خاصی که در این صحنه حاصل میگردد، مؤثر واقع میشود. به زعم وی سرمایه اساساً به سه صورت اقتصادی (دارایی، مالی و مادی)، فرهنگی (کالا، مهارتها و عناوین نمادین کمیاب) و اجتماعی (منافعی که به صرف عضویت در گروه به خود تعلق میگیرد) دیده میشود(استونر، 1385). از نظر وی، سرمایه میتواند به عنوان مالکیت ثروتهای مادی یا مالی، عنصر مهمی در تربیت اجتماعی و در روابط اجتماعی بخاطرتقابل بالقوة فقرا و ثروتمندان به شمارآید(شویره و دیگری، 1385). سرمایهفرهنگی: اصطلاح سرمایهفرهنگی بازنمای جمع نیروهای غیراقتصادی مثل زمینة خانوادگی، طبقه اجتماعی، سرمایهگذاریهای گوناگون وتعهدات نسبت به تعلیم و تربیت و منابع مختلف بوده که بر موقعیت آکادمیک (علمی یا تحصیلی) تأثیر میگذارد. این اصطلاح همچنین درقیاس با سرمایه اقتصادی و نظرات و قوانین و تحلیل مباحث مربوط به سرمایهداری رواج یافت(روحالامینی، 1368). ازسوی دیگر، سرمایه فرهنگی بعنوان صلاحیت درفرهنگ، پایگاه ها، ایدهها و گرایشها تعریف شده و اغلب یک ساز و کار مهم دربازار تولید سلسلهمراتب اجتماعی درنظر گرفته میشود. بنابر عقیده بوردیو، سرمایه اقتصادی میتواند برای صاحب خود، سرمایه فرهنگی و اجتماعی نیز باز تولید و ایجاد کند(همان منبع).
تعاریفسرمایۀفرهنگی بوردیو: سرمایۀ فرهنگی عبارت است از شناخت و ادراک فرهنگ و هنرهای متعالی، داشتن ذائقۀ خوب و شیوههای عمل متناسب(فاضلی، 1386: 47). از دیدگاه بوردیو سرمایه آن چیزی است که به عنوان یک رابطه اجتماعی در درون یک سازواره ازتعاملات، عمل مینماید ودامنه آن بدون هیچ تمایزی به تمامی کالاها، اشیاء و نشانههایی که خود را به عنوان چیزهای کمیاب و ارزشمند، عرضه میدارند (و در یک ساختار مشخص اجتماعی، مورد تقاضا هستند) کشیده میشود و سرمایه فرهنگی به عنوان یک رابطه اجتماعی درون سازوارهای از تعاملات که مشتمل بر دانش فرهنگی انباشته عمل میکند، منتهی به قدرت و منزلت میگردد(هارکر[5]، 1990). لامونت[6] ولارو[7]: سرمایۀ فرهنگی عبارت است از مجموعهای از نمادهای فرهنگی نهادی شده، مشترک و عالی رتبه(فاضلی، 1386: 47). هایس[8]: اصطلاح سرمایۀ فرهنگی بازنمایی جمع نیروهای غیر اقتصادی مثل زمینة خانوادگی، طبقة اجتماعی، سرمایهگذاریهای گوناگون و تعهدات نسبت به تعلیم و تربیت، منابع مختلف و مانند آنهاستکه بر موفقیت آکادمیک (علمی یا تحصیلی) تأثیر میگذارد(به نقل از ابراهیمی لویه، 1380). آشافنبرگ[9]وموس[10]: سرمایۀ فرهنگی یعنی آشنایی با رمزگان فرهنگی طبقة مسلط ومهارت داشتن در به کارگیری این رموز. دومایس[11]: سرمایۀ فرهنگی عبارت است از «شایستگیهای زبانی و فرهنگی» و «داشتن دانشی» دربارۀ طبقات بالا. موهر[12] ودیماجو: سرمایۀ فرهنگی یعنی داشتن ذائقههای دارای پرستیژ و توانایی درک و شناخت اشیا یا سبکهای هنری که دارندگان اقتدار فرهنگی به آنها اهمیت میدهند(فاضلی، 1386). دیویدتراسبی: سرمایۀ فرهنگی نوعی دارایی است که مجسم کننده، ذخیره کننده یا تأمین کنندۀ ارزش فرهنگی علاوه بر هرگونه ارزش اقتصادی است که میتواند داشته باشد(تراسبی، 1382: 68). "سرمایه فرهنگی به عنوان صلاحیت درفرهنگ پایگاهها، ایدهها و گرایشها تعریف میشود و اغلب مکانیسم مهمی در بازتولید سلسله مراتب اجتماعی درنظر گرفته میشود"(روحالامینی، 1374: 111). این سرمایه نقش بسیار مهمی در اندیشة بوردیو ایفا میکند. سرمایه فرهنگی شامل «سلیقههای خوب، شیوه و راه و رسم پسندیده، پیچیدگی شناختی و شناختن و توانایی پذیرش محصولات مشروع از قبیل هنر، موسیقی کلاسیک، تئاتر و ادبیات و تسلط یافتن بر هر نوع از نظام نمادین است»(فاضلی، 1382). بوردیو تأثیر سرمایه فرهنگی بر مصرف، فعالیت و سبک زندگی فرهنگی افراد را با توسل به نظریه تمایز بیان میکند. مطابق این نظریه دارندگان سرمایه فرهنگی زیاد خود را با مصرف فرهنگ و هنر متعالی از بقیه متمایز میکنند. داشتن سرمایه فرهنگی بیشتر به معنای داشتن توان شناختی بالاتر است و گرایش به فرهنگ و هنر متعالی ناشی از شایستگی ارتباطی بیشتر دارندگان این ظرفیت شناختی و کنجکاوی بیشتر ایشان برای رمزگشایی از محصولات فرهنگی است. بدین ترتیب سرمایه فرهنگی، از مسیری فردی ذهنی و نه بر اساس راهبردی اجتماعی مبارزه جویانه سبب گرایش افراد به سبک زندگی فرهنگی خاصی میشود(همان منبع). "داشتن سرمایه فرهنگی کارکردهای مختلفی دارد: اولاً کسب مشروعیت از طریق بقیه سرمایهها، منوط به تبدیل شدن آنها به سرمایه فرهنگی است. کسی که به واسطه سرمایه فرهنگی منزلت دارد، میتواند روایت خود را از دنیای اجتماعی بر دیگران تحمیل کند، ثانیاً داشتن سرمایه فرهنگی بدین معناست که فرد میتواند خود را از الزامات زندگی روزمره جدا کند و نوعی گزینش دلخواه در عرصه فرهنگ انجام دهد. به بیان خود بوردیو «زیباییشناسی محض» از اخلاق یا همان خلق و خوی فاصله گرفتن گزینشی از الزامات طبیعی و اجتماعی نشئت میگیرد"(همان: 38). سه منبع عمده سرمایه فرهنگی از نظر بوردیو عبارتاند از: پرورش خانوادگی، آموزش رسمی و فرهنگ شغلی. انباشت سرمایه فرهنگی در افراد ازطریق این سه منبع سبب بروز تفاوتهایی در دارندگان سرمایه فرهنگی و کسانی که فاقد آن هستند، میشود. انواعسرمایۀفرهنگی: از نظر بوردیو سرمایه فرهنگی میتواند به سه شکل وجود داشته باشد: در حالت متجسد، یعنی به شکل خصائل دیرپای فکری وجسمی، درحالت عینیت یافتگی به شکل کالاهای فرهنگی(تصاویر، کتابها، لغتنامهها، ادوات، ماشینآلات وغیره) که تحقق نظریهها یا نقد این نظریهها و غیره است؛ و بالاخره، درحالت نهادینه شده، یعنی شکلی از عینیت یافتگیکه باید حسابش را جدا کرد، زیرا خواص اصلی خود را یکسره به سرمایه فرهنگی، که بنا به فرض ضمانت کنندة آن است، واگذار میکند(بوردیو، 1384). حالتمتجسد: اکثر خواص سرمایه فرهنگی را میتوان از این نکته استنتاج کرد که این سرمایه در حالت بنیادین خود با کالبد مرتبط است و مستلزم تجسد است. انباشت سرمایه فرهنگی درحالت متجسد، پیشاپیش پیامد تجسد بخشیدن و به صورت جزئی ازکالبد درآمدن، به کالبد پیوستن و جزئی از آن شدن است. عمل اخذ و اکتساب کاری است که شخص روی خودش انجام میدهد، تلاشی است که ایضاً پیشاپیش در گرو صرف هزینة مستقیم توسط خود شخص است. سرمایهگذاری که از همه مهمتر است به صورت صرف وقت است، ولی ضمناً پای سرمایهگذاری چیز دیگری در میان است که از مؤلفههای اجتماعی تشکیل شده و خرج شدنش به حساب لیبیدو است. این سرمایه متجسد و این ثروت برونی را که به جزء جدانشدنی وجود شخص و محدوده اعمال عادتواره او تبدیل شده، نمیتوان فوراً با هدیه یا خرید مبادلهکرد. این حالت ازسرمایه فرهنگی را نمیتوان فراتر ازظرفیتهای متناسب با یک فرد انباشت کرد. بلکه برعکس، همراه حامل خود (ظرفیت بیولوژیکی او، حافظهاش و غیره) رو به افول مینهد و میمیرد. سرمایه فرهنگی بدینگونه موفق میشود شأن خصائل ذاتی را با فضیلتهای اکتسابی در هم آمیزد و باز از آنجا که شرایط اجتماعی انتقال و استحصالش در مقایسه با شرایط سرمایه اقتصادی مستترترند، پیشاپیش آماده است تا همچون سرمایه نمادین عمل کند، یعنی سرمایه محاسبه نشود بلکه به عنوان صلاحیتی مشروع و در مقام نوعی اقتدار که تأثیری به صورت نبود شناخت اعمال میکند، شناخته شود. حالتعینیت یافتگی: سرمایه فرهنگی درحالت عینیت یافتگی، چند خصوصیت داردکه فقط در رابطه با سرمایه فرهنگی در شکل متجسد آن به تعریف در میآیند. سرمایه فرهنگی که به شکل اشیای مادی و رسانه هایی چون نوشتهها، نقاشیها، بناهای تاریخی، ابزارها و غیره عینیت پیدا میکند، در حالت مادیت خود، قابل انتقال است. برای مثال، مجموعهای ازتابلوهای نقاشی را میتوان درست همانند سرمایه اقتصادی منتقل کرد. اما آنچه در این میان قابل انتقال است مالکیت قانونی و حقوقی آن است نه مالکیت ابزار مصرف آن نقاشی یا استفاده از آن کالا. سرمایه فرهنگی درحالت عینیت یافتگی خود با همه نمودهای جهان مستقل و منسجمی ظاهر میشود که محصول کنش تاریخی است اما قوانین خاص خود را دارد که از امیال و ارادههای فردی به طور استعلایی فرا میگذرد و همانطور که مثال زبان به خوبی نشان میدهد، به آنچه هر عامل یا مجمعی ازعاملان قادرند تصرف کنند، تقلیلناپذیر میماند. با این حال نباید فراموشکرد که این سرمایه به طور نمادین و از لحاظ مادی فعال، (فقط( به صورت سرمایة مؤثر وجود دارد. به بیان دیگر تا جایی که سخن از تصرف آن به صورت عوامل است، همچون یک سلاح در میدان مبارزه تولید فرهنگی (عرصههای هنری، علمی و غیره( به کار گرفته میشود و روی آن سرمایهگذاری انجام میگیرد و فراتر از آنها درعرصه طبقات اجتماعی یعنی عرصه مبارزهایکه در آنها عوامل نیروی خود را به کار میبرند و منافعی متناسب با سهم خود از سرمایه عینیت یافته کسب میکنند و خلاصه به قدر اقتضای سرمایه متجسدشان توفیق مییابند، میتوان موجودیتش را محرز شمرد(بوردیو، 1384). حالتنهادینهشده: عینیتیابی سرمایه فرهنگی به شکل مدارک و مدارج آموزشی یک راه خنثی کردن خواصی استکه ناشی از آن است که این سرمایه متجسد با جسم فرد حد و مرز یکسان دارد. این عینیتیابی چیزی استکه موجب تفاوت میان سرمایه خود آموخته ازیک سو و سرمایه فرهنگی مستظهر به مدارج آموزشی و امتیازات ضمانت شده و از نظر رسمی مستقل از شخص حامل، از سوی دیگر است. این حالت نوعی رسمیت بخشیدن نهادی به سرمایه فرهنگی است. مدارک تحصیلی وآکادمیک نمونهای از این حالت است. احراز مدارک تحصیلی یا اعطای تمایز نهادی به سرمایه فرهنگی که در تملک یک فرد خاص قرار میگیرد، این امکان را به وجود میآورد که صاحبان این صلاحیتها با هم مقایسه و حتی (با نشان دادن یکی به جای دیگری) مبادله شوند. به علاوه این امکان به وجود میآید تا نرخ های تبدیل بین سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی را با تضمین ارزش پولی فلان سرمایه آکادمیک برقرار سازیم. این فرایند تبدیل سرمایه اقتصادی به سرمایه فرهنگی، بهای فلان صلاحیت خاص را نسبت به سایر صلاحیتها و به همین قیاس ارزش پولی را که با آن میتوان در بازار کار مبادله اش کرد، تعیین میکند از آنجا که سودهای مادی و نمادینی که مدارج تحصیلی تضمین میکند نیز به کمیابی آن بستگی دارد، سرمایهگذاریهای انجام گرفته (بر حسب زمان و تلاش) ممکن است کمتر از آنچه قبلاً پیشبینی شده است، سودآور از کار در آید(همان منبع). هوش: هوش ازجمله مفاهیمی است که در حوزه روانشناسی تعاریف متعددی از آن ارائه شده است. با وجود تعدد تعاریفی که از هوش ارائه شده است و یا ویژگیهای متعددی که برای افراد باهوش مورد شناسایی قرار گرفته است، میتوان جهتگیریهای واحدی را در آنها یافت. علاوه بر این پیوندهایی بین تعاریف مختلف از هوش و فضای مفهومی هوش فرهنگی و ابعاد آن وجود دارد که تلاش میشود تا به اختصار این پیوندها ذکر شوند. احمدی و ماهر (1385) مجموعهای ازتعاریف طرح شده به ویژه توسط دانشمندان مختلف ازنیمه اول قرن بیستم را گردآوری کردهاند که برخی از آنها پیوند بیشتری با مفهوم هوش فرهنگی و یا یکی از ابعاد آن داشته و ارتباط برخی نیز کمتر است. این تعاریف به شرح زیر هستند: - هوش عبارت است از ظرفیت و توانایی یادگیری؛ - هوش عبارت است از دانشپذیری و ظرفیت کسب آن؛ - هوش عبارت است از سازگاری فرد با محیط؛ - هوش توانایی تفکر بر حسب ایدههای انتزاعی است؛ - هوش توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با آنها (هوش اجتماعی)، توانایی درک اشیا و کارکردن با آنها (هوش عملی) و توانایی درک نشانههای کلامی- ریاضی و کار با آنهاست؛ و هوش عبارت است از توانایی فرد برای اینکه به طور هدفمند عمل کند، به طور منطقی بیندیشد و به طور مؤثر با محیط مبادله نماید. با توجه به تعاریف واژههای کلیدی میتوان تعاریف اول، دوم و چهارم را بیشتر در ارتباط با بُعد شناختی و فراشناختی هوش فرهنگی دانست درحالی که تعاریف سوم، پنجم و ششم با مفهوم کلی هوش فرهنگی ارتباط بیشتری دارند بدون آنکه بر بُعد خاصی تأکید شده باشد(احمدی و دیگری، 1385).
هوش فرهنگی مفهوم هوش فرهنگی[13] برای نخستین بار توسط ارلی و انگ[14] از محققین دانشکده کسب و کار لندن با انتشار کتاب "هوش فرهنگی، تعاملات فردی بین فرهنگی[15] در سال 2003 مطرح شد .این دو، هوش فرهنگی را توانایی یک فرد در راستای سازگاری موفقیتآمیز با محیطهای فرهنگی جدید و همچنین قابلیت یادگیری الگوهای جدید درتعاملات فرهنگی و ارائه پاسخهای رفتاری صحیح بهاین الگوها تعریف کردهاند. آنها معتقد بودند در مواجه با موقعیتهای فرهنگی جدید، فرد باید با توجه به اطلاعات موجود یک چارچوب شناختی مشترک تدوین کند، حتی اگر این چارچوب درک کافی از رفتارها و هنجارهای محلی نداشته باشد. تدوین چنین چارچوبی تنها از عهده کسانی بر میآید که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند. توماس و ارلون[16] هوش فرهنگی را به عنوان یک سیستم از تواناییهای تعاملی تعریفکردند. در واقع هوش فرهنگی ظرفیتی است که به افراد اجازه میدهد تا در برابر طیف گسترده فرهنگها درک و فهم درستی داشته باشند و بطور مناسب عمل کنند. در تعریفی دیگر هوش فرهنگی یک قابلیت فردی برای درک، تفسیر و اقدام اثربخش در موقعیتهای متنوع فرهنگی میباشد و با آن دسته از مفاهیم مرتبط با هوش سازگار است که هوش را بیشتر یک توانایی شناختی میدانند(پیترسون، 2004). هوش فرهنگی درک ظاهر و باطن افراد از نظر فکری و عملی است. همچنین چارچوب و زبانی را در اختیار ما قرار میدهد که تفاوتها را درک کرده و روی آنها سرمایهگذاری کنیم نه اینکه آنها را تحمل کرده یا نادیده بگیریم.(Plum, 2007) فردی که دارای هوش فرهنگی بالاست توانایی یادگیری در محیط فرهنگی جدید را دارد و از رویارویی با فرهنگهای جدید لذت میبرد.(Deng & Gibson, 2008:184)، انگ و همکاران (2007)، ارلی و انگ (2003) هوش فرهنگی را شامل چهارمؤلفه به صورت زیر مطرح میکنند: مؤلفهفراشناختی هوشفرهنگی[17]: روشی است که یک فرد تجارب بین فرهنگی را از آن طریق استدلال می کند. این عنصر هوش فرهنگی، فرآیندی را مورد توجه قرار میدهد که افراد برای به دست آوردن و فهم دانش فرهنگی به کار میگیرند. یک مثال برای این مورد وقتی است که فرد مفاهیم و تصاویر ذهنی خویش را بر اساس یک تجربه واقعی که با انتظاراتش هماهنگ نبوده، تعدیل میکند. فراشناخت را میتوان به دو عنصر مکمل دانش فراشناختی و تجربه فراشناختی تقسیم کرد. دانش فراشناختی به معنای چگونگی برخورد با دانشی است که تحت شرایط متنوع حاصل میشود و تجربه فراشناختی به معنای چگونگی یکپارچه کردن تجربیات مرتبط بعنوان راهنمای تعاملات در آینده است. شخصی که هوش فرهنگی بالایی دارد قادر است یک تصویر و نقشه مناسب از وضعیت اجتماعی داشته باشد تا بتواند به طور مؤثری عمل کند(ارلی و پیترسون[18]، 2004). مؤلفهشناختی هوشفرهنگی[19]: شناخت یک فرد درمورد شباهتها و تفاوتهای فرهنگها است و دانش عمومی در مورد فرهنگها (برای مثال اطلاعاتی در مورد اعتقادات و باورهای مذهبی و معنوی و ارزشها و باورها در مورد کار، زمان، ارتباطات خانوادگی، آداب و رسوم و زبان) را انعکاس میدهد. مؤلفهانگیزشی هوشفرهنگی[20]: اطمینان و اعتماد فرد به اینکه قادر است خود را با فرهنگ جدید تطبیق دهد. مؤلفه انگیزشی هوش فرهنگی، حجم وجهت انرژی افراد برای تعامل مؤثر درفرهنگ جدید را نشان میدهد. بُعد انگیزشی هوش فرهنگی شامل سطحیکه در آن افراد در مورد تواناییهای خود در تعاملات میان فرهنگی اطمینان و اعتماد[21] دارند و میزان گشودگی[22]برای تجربه تعامل با مردم سایر فرهنگها و میزان رضایتی که از آن تعاملات در خود مییابند، میباشد خودباوری[23] یک جنبه کلیدی از هوش فرهنگی است و نقش مهمی درهوش فرهنگی ایفا میکند. خود کارآمدی به معنای قضاوتی است که فرد در مورد تواناییهایش برای انجام سطح مشخصی از عملکرد دارد(Bandura, 2000). خودباوری به تنهایی، توضیح کاملی ازجنبه انگیزشی هوش فرهنگی نیست. یک مورد بسیار مهم دیگر هدفگذاری است(ارلی و پیترسون، 2004: 113). افرادیکه مؤلفه انگیزشی بالایی در هوش فرهنگی دارند در تعاملات میان فرهنگی اثربخشتر عمل می کنند و این احساس قوی را دارند که میتوانند با طرز فکرهای مختلف دیگران و شرایط متغیر و ناشناخته کنار بیایند و پیچیدگی و عدم اطمینان را مدیریت کنند. شخصیکه در بُعد انگیزشی، هوش فرهنگی پایینی داشته باشد، هنگامیکه دردستیابی بههدف دچار ناامیدی اولیه گردد، انتظارات کارآمدی بطور تصاعدی افت پیدا میکند، تصویر از خود منفی پیدا میکند و از تعامل با دیگران دوریکرده و انزوا اختیار میکنند(همان). مؤلفهرفتاری[24]: قابلیت فرد برای نمایش اعمال کلامی و غیرکلامی مناسب در تعامل با افرادی از فرهنگهای مختلف را نشان میدهد .(Earley & Mosakowski, 2004)این عنصر هوش فرهنگی بر روی این تمرکز میکند که افراد در شرایطی که در فرهنگ جدید قرار میگیرند چگونه عمل میکنند (اعمال آشکار فرد). و هوش فرهنگی رفتاری، به توانایی فرد برای انجام واکنش مناسب اشاره دارد. جنبه رفتاری هوش فرهنگی بیان میکند که لازمه تعامل مؤثر در فرهنگ جدید صرفاً دانستن این که به چه صورت و چگونه رفتار کنیم (جنبه شناختی) و محرکی جهت تلاش برای عمل (جنبه انگیزشی) نیست، بلکه داشتن پاسخهای مناسب در مجموعة رفتاری[25] فرد ضروری است. در صورتی که فرد این توانایی را نداشته باشد بایستی این قابلیت را در خود پرورش دهد. بروز خود[26] به ویژه در رفتارهای اجتماعی بسیار مهم است. زیرا رفتاری که در فرآیند تعاملات اجتماعی اعمال میشود مقدمتاً به وسیله نیاز به مدیریت عقیده و احساس[27] و بروز خود برانگیخته میشود. توانایی درگردآوری اطلاعات، تفسیر آنها و عمل کردن برمبنای آنها در موقعیتهای چند فرهنگی (ارلی و پیترسون، 2004: 102)، توانایی فرد برای سازگاری موفقیتآمیز با مجموعههای نوین فرهنگی که بر اساس زمینه فرهنگی فرد میتوان آنها را مجموعههای فرهنگی نامأنوس و ناآشنا دانست(ارلی، انگ و تان[28]، 2006). و توانایی در تعامل اثربخش با مردمانی به لحاظ فرهنگی متفاوت(توماس، 2006). از جمله دیگر تعاریفی است که برای هوش فرهنگی ارائه شده است.
نگرش سه عاملی در سنجش هوش فرهنگی در بررسی و سنجش هوش فرهنگی از نگرش سه عاملی استفاده میشود این سه عامل از سه بُعد هوش فرهنگی سود جسته است و شامل: 1. بُعد عاطفی یا انگیزشی (قلب) 2. بُعد شناختی (عقل) 3. بُعد عملی (بدن) یا رفتاری است که در ادامه توضیح داده میشود. هوش فرهنگی شامل ترکیبی از سه بُعد است و آنها بر یکدیگر تاثیر میگذارند. این سه بُعد دارای اهمیت یکسانی هستند و ساختاری را شکل میدهند که به ما کمک میکند تا به یک درک عمیقی از برخورد میان فرهنگی دست یابیم و بعضی از گزینهها را برای بهبود نتایج به ما نشان میدهد(Harris, 2004). بر اساس این مفهوم، هوش فرهنگی شامل برخورد با پویایی های هوشی و بخش های غیرمنطقی به همراه برخوردهای میان فرهنگی به همراه درک ابعاد و مهم تر از همه بُعد عملی است.
درک فرهنگی درگیری میان فرهنگی
ارتباط میان فرهنگی شکل شماره (1): ابعاد هوش فرهنگی
توماس[29](2005) هوش فرهنگی را درقالب سه متغیر دانش فرهنگی، مهارتهای فرهنگی و مراقبتهای فرهنگی مورد بررسی قرار میدهد.
دانش فرهنگی دربرگیرنده مجموعهای از دانستنیها درمورد این است که فرهنگ چیست؟ چگونه فرهنگها متفاوت میشوند؟ فرهنگ چگونه رفتار را تحت تأثیر قرار میدهد؟ دو نوع دانش فرهنگی وجود دارد: دانش واقعی و دانش مجازی یا تفسیری. دانش واقعی روش مشخص دارد، قابل آموزش است. در حالی که دانش تفسیری به توانایی درک رفتار و الگوهای موجود در فرهنگ اطلاق میشود. در این حوزه دانش با احساس آمیخته است. این احساس بستگی به تجارب گذشته دارد. تأثیر فرهنگ بر رفتار از طریق ساز و کارهای شناخت و انگیزش صورت میگیرد. ساز و کار شناخت به چگونگی دریافت و تعبیر پیامهای فرهنگی مربوط میشود. ادراک انتخابی و انتظارات افراد، نگرشهای متفاوت و نمایشهای رفتاری از نمودهای تأثیر فرهنگ بر رفتار از طریق مکانیسم شناخت است ساز و کار انگیزش با در نظر گرفتن تفاوتهای موجود در ادراک از خود، ترجیحات و انتخاب در رابطه با نیازها؛ در واقع این ساز و کار مشخص میکند، چه چیزی در هر فرهنگ مطلوب است(مشبکی و دیگری، 1388).
توسعههوشفرهنگی مدل توسعه هوش فرهنگی بر اساس تقسیمبندی توماس (2004) در نمودار شماره (1) آمده است. مراحل توسعه هوش فرهنگی عبارت است از: واکنش نشان دادن در برابر محرک های بیرونی. تشخیص هنجارهای فرهنگی در محیطهای جدید و داشتن انگیزه در جهت یادگیری بیشتر در مورد آن. رفتارهای انطباقی با سایر فرهنگها. به کارگیری هنجارهای فرهنگی مختلف در رفتارهای مشهود(به نقل از مشبکی و راموز، 1388).
نمودار شماره (1): توسعه هوش فرهنگی
با توجه به موارد مطرح شده، هدف از این پژوهش سنجش رابطه سرمایه فرهنگی با هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز است. در کل میتوان اهداف این پژوهش را به صورت زیر مطرح کرد:
هدف کلی: - تعیین همبستگی بین سرمایه فرهنگی و هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز. اهداف اختصاصی: - تعیین همبستگی بین دانش فرهنگی مدیران و هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز. - تعیین همبستگی بین مراقبتهای فرهنگی مدیران و هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز. - تعیین همبستگی بین مهارتهای فرهنگی مدیران و هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز. - تعیین ارتباط تحصیلات با هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز. - تعیین همبستگی مشارکت فرهنگی با هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز. - تعیین همبستگی ارتباطات فرهنگی با هوش فرهنگی مدیران دبیرستانهای تبریز. همچنین فرضیههای این تحقیق به شرح زیر میباشد:
ابزار وروش روش تحقیق این پژوهش، پیمایش و از نوع همبستگی میباشد. از لحاظ زمانی، مقطعی و از نظر دامنه تحقیق، پهنانگر و از نظر وسعت خرد و از نظر هدف کاربردی میباشد. جامعه آماری این تحقیق کلیه مدیران دبیرستانهای تبریز میباشد که طبق آمار سازمان آموزش و پرورش استان آدربایجانشرقی تعداد 266 نفر میباشد. نمونه آماری تحقیق فوق 157 نفر مدیر دبیرستانهای تبریز میباشد که با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه کوکران با دقت برآورد 05/0 و حداکثر واریانس 25/0 و به روش نمونهگیری طبقهبندی شده و تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارمورد استفاده برای گردآوری دادهها پرسشنامه هوش فرهنگی میباشد. پرسشنامه هوش فرهنگی 20 سؤالی که توسط آنگ و همکاران در سال 2004 طراحی شده است. این پرسشنامه دارای چهار عامل است که عبارت است از راهبردها یا فراشناخت، دانش یا شناخت، انگیزشی، رفتاری. پایایی این پرسشنامه ازطریق آلفای کرونباخ 93/0 گزارش گردیده استکه پایایی قابل قبولی میباشد. پرسشنامه سایر متغیرها محقق ساخته میباشد. برای تعیین روایی پرسشنامه از اعتبار صوری استفاده شده و برای تعیین پایایی سایر متغیرها از آلفای کرونباخ استفاده شده که به شرح زیر میباشد. سرمایه فرهنگی 904/0، دانش فرهنگی 731/0، مراقبتهای فرهنگی 708/0، مهارتهای فرهنگی 791/0، مشارکت فرهنگی 931/0 و ارتباطات فرهنگی 781/0. دادهها با استفاده از نرم افزار آماری spss و در دو بخش توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. به طوریکه برای توصیف صفات کیفی از درصد و فراوانی و صفاتکمی ازشاخصهای پراکندگی استفاده شد. برای آزمون فرضیهها نیز برای فرضیههای 1 تا 4 از ضریب همبستگی پیرسون و فرضیه 5 آزمون مجذور (خیدو) و فرضیههای 6 و 7 از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. همچنین برای تبیین هوش فرهنگی بر اساس متغیرهای مستقل سرمایه فرهنگی، دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی از آزمون رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شده است.
یافتهها یافتههای تک متغیره جدول شماره (1): توزیع فراوانی و درصد پاسخگویان بر حسب تحصیلات
جدول شماره (2): توزیع پراکندگی متغیر مستقل و متغیرهای وابسته مدیران مورد مطالعه
بر اساس اطلاعات به دست آمده از جدول شماره (2) مشاهده میشود تمامی متغیرهای مورد بررسی در مدیران متوسط به بالا می باشد.
یافتههای دو متغیره: آزمون فرضیهها
جدول شماره (3): نتیجه آزمون همبستگی پیرسون رابطه بین سرمایه فرهنگی با هوش فرهتگی
براساس اطلاعات بدست آمده ازجدول شماره (3) درمورد بررسی میزان همبستگی بین میزان سرمایه فرهنگی با میزان هوش فرهنگی بر اساس اینکه مقدار پیرسون برابر با 602/0 بوده و سطح معنیداری آن نیز برابربا 000/0 است فرض H0 رد و H1 تاییدمیشود. یعنی بین سرمایه فرهنگی با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (4): نتیجه آزمون همبستگی پیرسون رابطه بین دانش فرهنگی با هوش فرهتگی
بر اساس اطلاعات به دست آمده از جدول شماره (4) در مورد بررسی میزان همبستگی بین میزان دانش فرهنگی با میزان هوش فرهنگی بر اساس اینکه مقدار پیرسون برابر با 752/0بوده و سطح معنیداری آن نیز برابر با 000/0 است فرض H0 رد و H1 تایید میشود. یعنی بین دانش فرهنگی با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (5): نتیجه آزمون همبستگی پیرسون رابطه بین مراقبتهای فرهنگی با هوش فرهتگی
براساس اطلاعات بدست آمده ازجدول شماره (5) درمورد بررسی میزان همبستگی بین میزان مراقبتهای فرهنگی با میزان هوش فرهنگی براساس اینکه مقدارپیرسون برابربا 716/0 بوده وسطح معنیداری آن نیز برابر با 000/0 است فرض H0 رد و H1 تایید میشود. یعنی بین مراقبتهای فرهنگی با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (6): نتیجه آزمون همبستگی پیرسون رابطه بین مهارتهای فرهنگی با هوش فرهتگی
بر اساس اطلاعات به دست آمده از جدول شماره (6) در مورد بررسی میزان همبستگی بین میزان مهارتهای فرهنگی با میزان هوش فرهنگی بر اساس اینکه مقدار پیرسون برابر با 507/0 بوده و سطح معنیداری آن نیز برابر با 000/0 است فرض H0 رد و H1 تایید میشود. یعنی بین مهارتهای فرهنگی با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (7): نتیجه آزمون خیدو رابطه بین تحصیلات با هوش فرهنگی
بر اساس اطلاعات به دست آمده از جدول شماره (7) در مورد بررسی رابطه بین تحصیلات با سطح هوش فرهنگی بر اساس اینکه مقدار خیدو برابر با 099/34 بوده و سطح معنیداری آن نیز برابر با 000/0 است فرض H0 رد و H1 تایید میشود. استقلالی بین دو متغیرتحصیلات و هوش فرهنگی وجود ندارد و این دو وابستهاند. یعنی بین تحصیلات با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (8): نتیجه آزمون همبستگی پیرسون رابطه بین مشارکت فرهنگی با هوش فرهتگی
بر اساس اطلاعات به دست آمده از جدول شماره (8) در مورد بررسی میزان همبستگی بین میزان مشارکت فرهنگی با میزان هوش فرهنگی بر اساس اینکه مقدار پیرسون برابر با 725/0 بوده و سطح معنیداری آن نیز برابر با 000/0 است فرض H0 رد و H1 تایید میشود. یعنی بین سرمایه فرهنگی با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد.
جدول شماره (9): نتیجه آزمون همبستگی پیرسون رابطه بین ارتباطات فرهنگی با هوش فرهنگی
بر اساس اطلاعات به دست آمده از جدول شماره (9) در مورد بررسی میزان همبستگی بین میزان ارتباطات فرهنگی با میزان هوش فرهنگی بر اساس اینکه مقدار پیرسون برابر با 452/0 بوده و سطح معنی داری آن نیز برابر با 000/0 است فرض H0 رد و H1 تایید میشود. یعنی بین ارتباطات فرهنگی با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد. تبیین هوش فرهنگی بر اساس متغیرهای مستقل سرمایه فرهنگی، دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی. به منظور تبیین هوش فرهنگی مدیران بر اساس مجموع متغیر های مستقل معنیدار از رگرسیون چندگانه به روشگام به گام استفاده شدهاست. دراین روش اولین متغیر پیشبین براساس بالاترین ضریب همبستگی صفر مرتبه با متغیر ملاک وارد تحلیل میشود. از آن پس سایر متغیرهای پیشبین بر حسب ضریب همبستگی تفکیکی یا نیمه تفکیکی در تحلیل وارد میشود. در این روش پس از ورود هر متغیر جدید ضریب همبستگی تفکیکی یا نیمه تفکیکی تمام متغیرهایی که قبلاً درمعادله وارد شدهاند به عنوان آخرین متغیر ورودی مورد بازبینی قرار میگیرد و چنانچه با ورود متغیر جدید معنیداری خود را از دست داده باشد، از معادله خارج میشود(بازرگان و دیگری، 1389: 94-93). طبق اطلاعات به دست آمده از جدول شماره (10) ملاحظه میشود که در مجموع 4 متغیر مستقل در شکل رگرسیونی باقی ماندند که ضریب همبستگی چندگانه آنها با هوش فرهنگی مدیران 858/0 و ضریب تبیین خالص برابر با 736/0 به دست آمده است. واین بیانگر این استکه حدود 73 درصد از واریانس هوش فرهنگی توسط متغیرهای مستقل موجود در شکل تبیین میشود.
جدول شماره شماره (10): ضریب همبستگی چندگانه برای تبیین هوش فرهنگی مدیران
متغیر وابسته: هوش فرهنگی متغیرهای موجود در شکل: سرمایه فرهنگی، دانش فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی، مهارتهای فرهنگی، تحصیلات، مشارکت فرهنگی و ارتباطات فرهنگی. همچنین شکل رگرسیونی تبیین شده نیز طبق جدول شماره (11) آزمون تحلیل واریانس انجام شده خطی میباشد. زیرا مقدار F برای تعیین معنیداری اثر متغیرهای مستقل بر هوش فرهنگی برابر با 895/105 با سطح معنیداری 000/0 میباشد.
جدول شماره (11): تحلیل واریانس برای آزمون معنیداری شکل رگرسیونی
در مجموع طبق اطلاعات به دست آمده از جدول شماره (12) و با توجه به ضرایب بتاهای استاندارد شده ملاحظه میشود مشارکت اجتماعی با بتای 429/0، سرمایه فرهنگی با بتای 289/0، مراقبتهای فرهنگی با بتای 217/0 و تحصیلات با بتای 210/0 درتبیین هوش فرهنگی سهم معنیداری دارند. همچنین درستون همخطی چندگانه درفاکتور تورم واریانس(VIF) و تلرانس، میزان رابطه خطیبین متغیرهای مستقل را اندازهگیری میکنند. برای هرمتغیر مستقل، تلرانس نسبتی ازپراکندگی آن متغیر استکه توسط رابطه خطیآن متغیربا سایر متغیرهای موجود درمدل تبیین نمیشود. باتوجه به اینکه تلرانس یک نسبت است، مقدار آن بین صفر و یک تغییر میکند. مقدار نزدیک به یک به این معنی است که در یک متغیر مستقل بخشکوچکی از پراکندگی آن توسط سایر متغیرهای مستقل تبیین میشود. مقدار نزدیک به صفر به این معنی است که یک متغیر تقریباً یک ترکیب خطی از سایر متغیرهای مستقل است. اگر هر یک از تلرانسها کوچکتر از 1/0 باشد وجود رابطه همخطی چندگانه ممکن است برای دادهها مشکل باشد (ضرایب بتا را ناپایا میسازد) و شاخص VIF همواره عکس تلرانس است به این معنیکه هرچه مقدار VIF بیشتر میشود ضرایب رگرسیون ناپایاتر میشوند. هیچ یک از شاخصهای مربوط به تلرانس در جدول کمتر از 1/0 گزارش نشده است. لذا هر یک از ضرایب مربوط ناپایا نیستند.
جدول شماره (12): ضرایب متغیرهای مستقل در شکل رگرسیونی
بحث و نتیجهگیری هوش فرهنگی دامنه جدیدی ازهوش استکه ارتباط بسیار نزدیکی با محیطهای کاری متنوع دارد. هوشفرهنگی به افراد اجازه میدهد تا تشخیص دهند دیگران چگونه فکرمیکنند وچگونه به الگوهای رفتاری پاسخ میدهند، در نتیجه موانع ارتباطی بین فرهنگی را کاهش داده و به افراد قدرت مدیریت تنوع فرهنگی میدهد. افرادی که از هوش فرهنگی بالایی برخوردارند به سرعت متوجه تغییرات بستر فرهنگی میشوند. این افراد به راحتی ازعهده تفاوتهای ظریف فرهنگی برمیآیند و کنشهای بین فرهنگی را خود به خود چنان تنظیم میکنند که منجر به تبادل بهتر و پیشبینی تفاوتهای اندک بین فرهنگی شود. درک و فهم عقاید، ارزشها و ادراکات فرهنگی دیگرانکلیدی برای موفقیت است. درآینده، سازمانها به لحاظ فرهنگی، سنی، جنسی و توانایی با تنوع زیاد نیرویکار رو به رو خواهند شد. چالش آینده سازمانها آن است که چگونه از این تفاوتها بعنوان دارایی استفاده کنند. عدم توجه به تفاوتهای فردی و فرهنگی کارکنان، آنان را به مرور به نیروی کار ناراضی و درنهایت به منبع تعارض درسازمان تبدیل میکند. در مقابل، به کارگیری قابلیتهای هوش فرهنگی موجب افزایش کارآیی و اثربخشی کارکنان میشود. در محیطهای کاری متنوع و جهانی امروز، کار تیمی بدون هوش فرهنگی غیر ممکن است. بهرهبرداری از تنوع فرهنگی کلیدی برای نوآوری و رشد میباشد. از این رو شناخت هوش فرهنگی و همچنین شناخت عوامل فرهنگی مرتبط با آن از اهمیت به سزایی برخوردار است. در تحقیق حاضر به بررسی رابطه هوش فرهنگی با سرمایه فرهنگی و سایر متغیرهای مرتبط پرداخته شد. طبق اطلاعات به دست آمده از آزمون همبستگی مشخص گردید هوش فرهنگی با سرمایه فرهنگی رابطه مثبت و معنیداری دارد. همچنین طبق اطلاعات بدست آمده از آزمون رگرسیون چندگانه مشخص گردید سرمایه فرهنگی با میزان بتای 289/0 در تبیین هوش فرهنگی موثر است. سرمایه فرهنگی شایستگیهای زبانی و فرهنگی است و نقش مهمی در موقعیت و سلسله مراتب اجتماعی افراد به عهده دارد. بر اساس نظریه تمایز بوردیو، دارندگان سرمایه فرهنگی زیاد، خود را با مصرف فرهنگ و هنرمتعالی از بقیه متمایز میکنند و داشتنن سرمایه فرهنگی بدین معناستکه فرد میتواند خود را از الزامات زندگی روزمره جدا کرده به نوعیگزینش دلخواه درعرصه فرهنگ انجام دهد. همچنین داشتن سرمایه فرهنگی بالاتر به معنای داشتن توان شناختی بالاتر است وگرایش به فرهنگ و هنر متعالی ناشی از شایستگی ارتباطی بیشتر دارندگان این ظرفیت شناختی و کنجکاوی بیشتر ایشان برای رمزگشایی از محصولات فرهنگی است. توجه به سرمایه فرهنگی به عنوان یکی از عوامل موثر در تبیین هوش فرهنگی، حائز اهمیت است. توماس، هوش فرهنگی را در قالب سه متغیر دانش فرهنگی، مهارتهای فرهنگی و مراقبتهای فرهنگی مورد بررسی قرار داده بود که در این تحقیق به آزمون تجربی آن پرداختیم. نتایج تحقیق حاکی از ارتباط مثبت و معنیدار بین سه متغیر فوق با هوش فرهنگی است. دانش فرهنگی در بر گیرنده مجموعهای از دانستنیها است در مورد اینکه فرهنگ چیست؟ چگونه فرهنگها متفاوت میشوند و فرهنگ چگونه رفتار را تحت تاثیر قرارمیدهد. نتایج تحقیق حاکی از وجود رابطه مثبت و معنیدار بین هوش فرهنگی با دانش فرهنگی است. یعنی دانش فرهنگی بالاتر موجب افزایش هوش فرهنگی افراد میشود. مراقبتهای فرهنگی آگاهی داشتن از ایدهها و احساسات و نگرشها وعوامل موثر در ادراک خود فرد و دیگران و توجه به این نکته است که آنچه در رفتار افراد مشاهده میکنیم، همگی تحت تاثیر فرهنگ آنها میباشد. مراقبتهای فرهنگی بالاتر موجب افزایش هوش فرهنگی میشود. مهارتهای فرهنگی که به سه دسته مهارتهای ادراکی، ارتباطی و تطبیقی تقسیمبندی میشوند عبارت است از: درجه استقبال افراد از تجربههای جدید، بالا بودن تحمل درمقابل عدم اطمینان (ادراکی)، انعطافپذیری، همدلی و روابط اجتماعی قوی (ارتباطی) و رفتارهای انطباقی و انعطافپذیری رفتاری. مهارتهای فرهنگی بالا موجب افزایش هوش فرهنگی میشود. از دیگر اهداف تحقیق تعیین رابطه بین تحصیلات با هوش فرهنگی است. تحصیلاتکه جنبه نهادی سرمایه فرهنگی است از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و دانشمندان بسیاری، نظرات مثبتی در رابطه با امکان افزایش هوش از طریق تحصیل و آموزش ارائه کردهاند. طبق نتایج به دست آمده از آزمون مجذور بین تحصیلات وهوش فرهنگی، مشخص شد بین تحصیلات با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد و میزان تحصیلات بالاتر به معنی هوش فرهنکی بالاتر میباشد. از دیگر اهداف تحقیق تعیین رابطه بین مشارکت فرهنگی با هوش فرهنگی است. یکی از محورهای اصلی توسعه و شاید اصلیترین آن را باید مشارکت فرهنگی دانست. اگر بنا باشد توسعه فرهنگی تحقق یابد، باید فرهنگ از وضعیتیکه در آن به شکل کالایی لوکس مطرح است، خارج شود و در دسترس همگان به ویژه گروههای محروم اقتصادی، اجتماعی قرارگیرد. مشارکت فرهنگی بهرهمندی و بهرهگیری عموم مردم از مجموع کالاها، تجهیزات، اشیاء و محتوای فرهنگی را ممکن میکند. عوامل متعددی میتواند مشارکت مردم بویژه جوانان را به عنوان سرمایههای انسانی در فعالیتهای فرهنگی تحت تأثیر قرار دهد. بدیهی است برای بررسی این عوامل به آگاهی از شیوههای رفتاری مردم، علاقه، نگرش و انگیزه آنان نسبت به فعالیتهای فرهنگی و شناخت موانع و محدودیتهای مشارکت فرهنگی نیاز است. «مشارکت مردم در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جوامع، امروزه یکی از معیارهای توسعه پایدار و پایداری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به شمار میرود»(سازمان ملی جوانان، 1384: 6). براساس نتایج به دست آمده مشخصشد بین مشارکت فرهنگی با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد یعنی هرچه میزان مشارکت فرهنگی افزایش یابد میزان هوش فرهنگی افزایش مییابد. از دیگر اهداف تحقیق تعیین رابطه بین ارتباطات فرهنگی با هوش فرهنگی است. به نظر لاندبرگ، شراگ و لارسن، زمانی که انسانها از طریق نمادهایی چند به تأثیر بر یکدیگر میپردازند، در ارتباط با یکدیگر قرار گرفتهاند. ارتباط را میتوان جریانی دانستکه درطی آن دونفر یا بیشتر به تبال افکار، نظرات، احساسات و عقاید خود میپردازند و از طریق به کار بردن پیامهایی که معنایش برای کلیه آنها یکسان است، به انجام این امر مبادرت میورزند. میتوان گفت، ارتباط سرچشمة فرهنگ و موجب تکامل آن است. تا زمانیکه انسانها پراکنده بودند، به درستی هیچ یک از عناصر ارتقای فرهنگی را کسب نکردند. ارتباط اجتماعی سر آغاز پیدایی و عامل اساسی در تداوم جامعه است؛ با آن فرآیند اجتماعی شدن تحققپذیر است؛ موجب پیدایی فرهنگ میگردد و انتقال آن را از نسلی به نسل دیگر میسر میسازد (ساروخانی، 1372). بر اساس نتایج به دست آمده مشخص شد بین ارتباطات فرهنگی با هوش فرهنگی رابطه وجود دارد یعنی هرچه میزان ارتباطات فرهنگی افزایش یابد میزان هوش فرهنگی افزایش مییابد. براساس اطلاعات بدست آمده ازآزمون رگرسیون چندگانه مشخصگردید حدود 73 درصد از واریانس هوش فرهنگی با متغیرهای مشارکت فرهنگی، سرمایه فرهنگی، مراقبتهای فرهنگی و تحصیلات تبیین میشودکه به ترتیب مشارکت فرهنگی با بتای 429/0، سرمایه فرهنگی با بتای 289/0، مراقبتهای فرهنگی با بتای 217/0 و تحصیلات با بتای 210/0 درتبیین هوش فرهنگی سهم معنیداری دارند.
منابع ابراهیمیلویه، ع. (1380). نابرابری اجتماعی و سرمایة فرهنگی (بررسی تأثیر نابرابری اجتماعی بر توزیع سرمایة فرهنگی و نقش سرمایة فرهنگی در بازتولید طبقة اجتماعی). پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی. احمدی، ح؛ و دیگری. (1385). شناختبازیهایذهن. تهران: نشر پردیس. اصغریزاده، ع؛ و دیگری. (1389). هوش فرهنگی و کارکردهای آن در سازمانها. مهندسی فرهنگی، سال چهارم، شماره 42-41. بوردیو، پ. (1384). شکلهای سرمایه، در سرمایه اجتماعی: اعتماد، دموکراسی و توسعه. گردآوری کیان تاجبخش؛ ترجمه: افشین خاکباز و دیگری. تهران: نشر شیرازه. جنکینز، ر. (1385). پیر بوردیو. ترجمه: حسین، چاوشیان. تهران: نشر نی. جوانمرد، ک؛ و دیگری. (1389). بررسی جامعهشناختی نقش سرمایه فرهنگی در بازتولید طبقه اجتماعی در بین مردان 50-40 ساله شهر بندرعباس در سال 1388. فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر. سال چهارم، شماره یازدهم. چلبی، م. (1375). جامعهشناسی نظم. تهران: نشر نی. روحالامینی، م. (1368). زمینهفرهنگشناسی. تهران: انتشارات عطار. روحالامینی، م. (1374). زمینه فرهنگ جامعهشناسی. تهران: مرکز چاپ و نشر انتشارات تهران. ساروخانی، ب. (1372). جامعهشناسی ارتباطات. تهران: انتشارات اطلاعات. سازمان ملی جوانان. (1384). قابل دسترسی در: www.rasekhoon.net سرمد، ز؛ و دیگران. (1376). روشهای تحقیق در علوم رفتاری. تهران: نشر آگه. شربتیان، م. (1388). تأملی بر ضرورت مبانی توسعه فرهنگی و اهمیت آن در جامعه ایران. قابل دسترسی در: http://anthropology.ir شویره، ک؛ و دیگری. (1385). واژگان پیر بوردیو. ترجمه: مرتضی، کتبی. تهران: نشر نی. ذکائی، م. (1386). جامعهشناسیجوانان. تهران: نشر آگه. ریتزر، ج. (1381). نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه: محسن، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. فاضلی، م. (1382). مصرف و سبک زندگی. قم: انتشارات صبح صادق. فاضلی، م. (1386). جامعهشناسیمصرفموسیقی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر ارتباطات. فکوهی، ن. (1381). تاریخاندیشه و نظریههای انسانشناسی. تهران: نشر نی. فیاضی، م؛ و دیگری. (1388). هوش فرهنگی؛ نیاز مدیران در قرن تنوع. سایت جامع مدیریت. قاسمی، و؛ و دیگران. (1389). تحلیلی بر خوش فرهنگی و الگوهای تقویت آن. فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر. سال چهارم، شماره نهم. قلیپور، آ. (1386). مدیریت رفتار سازمانى، گرایش فردى. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهها. گیدنز، آ. (1376). جامعهشناسی. ترجمه: منوچهر، صبوری. تهران: نشر نی. مشبکی، ا؛ ودیگری. (1388). هوش فرهنگی اکسیر موفقیت مدیران درکلاس جهانی. چهارمین کنفرانس بینالمللی مدیریت: تهران. نجاتی، ح، س. (1379). مشارکت فرهنگی. تهران: انتشارات آن. یونسکو. (1376). فرهنگ و توسعه. ترجمه: نعمتالله و محمد فاضلی. تهران: مرکز پژوهشهای بنیادی. Ang S, Van Dyne L, Koh Ch, Ng K. Y., Templer K. J., Tay Ch and Chandrasekar N. A. (2007). Cultural intelligence: Its measurement and effects on cultural judgment and decision making, cultural adaptation and task performance. Management and organization review. 3: 335–371. Bandura, Albert. (2000). Exercise of human agency through collective efficacy. Current Direction in psychological Science, 9 (3): 75-78. Benett, Milton. (2003). Cultral Intelligence-Anther Aspect of Emotional. Intelligenece. Cross Cultural Development. Deng L, and Gibson P. (2008). A qualitative evaluation on the role of cultural intelligence in cross-cultural leadership effectiveness. InternationalJournal of Leadership Studies. 3: 181-197. Deng L, and Gibson P. (2008). A qualitative evaluation on the role of cultural intelligence in cross-cultural leadership effectiveness. International Journal of Leadership Studies. 3: 181-197. Detelin S., Elenkov. Ivan & Manev. M. (2009). Senior expatriaate Ieadership's effects on innovation and the role of cultural intelligence. Journal of world Business. 357-369. Earley, P. C & Ang s. (2003). Cultural Intelligence: indivisual interactions across cultures. Stanford, CA. Stanfors Business Books. Early, P. C., Ang, S. and Tan, J. S. (2006). Developing cultural intelligence at work. Stanford, CA: Stanford University Press. Earley, P. C, Mosakowski, Elaine. (2004).Cultural Intelligence. Harvard business Review, pp: 139-146 Earley, P. C & Peterson, S. R. (2004). The Elusive Cultural Chameleon: Cultural Intelligence as a New Approach to Intercultural Training for the Global Manager. Academy of Management Learning and Education. Vol. 3, No. 1, 100–115. Ghasemi. V. & Yazdkasti. G. (2010). An analysis of cultural intelligence and its promotion models. Journal of social sciences. 4 (9): 33-50. Harker, R. (1990). Education and Cultural Capital. in Harker, R., Mahar, C. Wilkes, C., (eds). An Introduction to the Work of Pierre Bourdieu: The Practice of Theory, Macmilan Press, London. Harris, Michael M. (2004). Selecting Employees for Global Assignment: Can Assessment center Measur cultural Intelligence. Helly, Denise. (2001). Voluntary and Social Participation by People of Immigrant Origin: Overview of Canadian Research. Second National Metropolis Confererence, Montreal. November 1997. Hofstede, G. (1991). Cultures consequences: international differences in work-related values. Thousand iaks, CAL Sage. MacNab. Brent. R. & Worthley. Reginald. (2010). Individual characteristics as predictors of cultural intelligence development: The relevance of self-efficacy. Plum, Elisabeth. (2007). Cultural Intelligencea Concept for Bridging andBenefitingfrom Cultural Differences. Available at: www.culturalintelligence.org Plum E, Achen B, Dræby I, and Jensen I. (2007). Cultural intelligence: a concept for bridging and benefiting from cultural differences. Børsens Forlag, Copenhagen. Available from www.culturalintelligence.org/cqiloapp.pdf. Triandis, H. C. (2006). Cultural intelligence in organizations. Group and Organization Management, No. 31, Pp: 20–26. Thomas, D. C. (2006). Domain and development of cultural intelligence: The importance of mindfulness. Group and Organization Management, 31 (1): 78-99. Perkins, D. N. (1985). Where is intelligence. The Journal of Learning Science. Vol. 7, pp: 147-150. Peterson, B. (2004). Cultural intelligence: A guide to working with people from other cultures. Yurmouth, ME. Intercultural Press. Van Dyne L. (2005). Cultural intelligence: Its measurement and effects on cultural judgment and decision making, cultural adaptation and task performance. Management and organization review. 3: 335–371. [1]. استادیار گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور، صندوق پستی 3697 – 19395 تهران- ایران. E-mail: rad_291@yahoo.com [2]. استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه تبریز- ایران. famin_tab@hotmail.comE-mail: [3]. دانشآموخته کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز- ایران(نویسنده مسئول). fattah.salmanzadeh@yahoo.com E-mail: [4]. Krober [5].Harker [6]. Lamount [7]. Lareau [8]. Hayes [9]. Aschavonberg [10]. Muss [11]. Dumais [12]. Moher [13]. cultural intelligence [14]. Earley & Ang [15]. Cultural Intelligence, Individual Interactions across Cultures [16]. Thomas & Erlon [17]. Metacognitive component [18]. Earley & Peterson [19]. Cognitive component [20]. Motivational component [21]. Confidence [22]. Openness [23]. Self – efficacy [24]. Behavioral component [25]. Repertoire [26]. Self-presentation [27]. Impression management [28]. Early, Ang, Tan [29]. Thomas | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمیلویه، ع. (1380). نابرابری اجتماعی و سرمایة فرهنگی (بررسی تأثیر نابرابری اجتماعی بر توزیع سرمایة فرهنگی و نقش سرمایة فرهنگی در بازتولید طبقة اجتماعی). پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی. احمدی، ح؛ و دیگری. (1385). شناختبازیهایذهن. تهران: نشر پردیس. اصغریزاده، ع؛ و دیگری. (1389). هوش فرهنگی و کارکردهای آن در سازمانها. مهندسی فرهنگی، سال چهارم، شماره 42-41. بوردیو، پ. (1384). شکلهای سرمایه، در سرمایه اجتماعی: اعتماد، دموکراسی و توسعه. گردآوری کیان تاجبخش؛ ترجمه: افشین خاکباز و دیگری. تهران: نشر شیرازه. جنکینز، ر. (1385). پیر بوردیو. ترجمه: حسین، چاوشیان. تهران: نشر نی. جوانمرد، ک؛ و دیگری. (1389). بررسی جامعهشناختی نقش سرمایه فرهنگی در بازتولید طبقه اجتماعی در بین مردان 50-40 ساله شهر بندرعباس در سال 1388. فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر. سال چهارم، شماره یازدهم. چلبی، م. (1375). جامعهشناسی نظم. تهران: نشر نی. روحالامینی، م. (1368). زمینهفرهنگشناسی. تهران: انتشارات عطار. روحالامینی، م. (1374). زمینه فرهنگ جامعهشناسی. تهران: مرکز چاپ و نشر انتشارات تهران. ساروخانی، ب. (1372). جامعهشناسی ارتباطات. تهران: انتشارات اطلاعات. سازمان ملی جوانان. (1384). قابل دسترسی در: www.rasekhoon.net سرمد، ز؛ و دیگران. (1376). روشهای تحقیق در علوم رفتاری. تهران: نشر آگه. شربتیان، م. (1388). تأملی بر ضرورت مبانی توسعه فرهنگی و اهمیت آن در جامعه ایران. قابل دسترسی در: http://anthropology.ir شویره، ک؛ و دیگری. (1385). واژگان پیر بوردیو. ترجمه: مرتضی، کتبی. تهران: نشر نی. ذکائی، م. (1386). جامعهشناسیجوانان. تهران: نشر آگه. ریتزر، ج. (1381). نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه: محسن، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. فاضلی، م. (1382). مصرف و سبک زندگی. قم: انتشارات صبح صادق. فاضلی، م. (1386). جامعهشناسیمصرفموسیقی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر ارتباطات. فکوهی، ن. (1381). تاریخاندیشه و نظریههای انسانشناسی. تهران: نشر نی. فیاضی، م؛ و دیگری. (1388). هوش فرهنگی؛ نیاز مدیران در قرن تنوع. سایت جامع مدیریت. قاسمی، و؛ و دیگران. (1389). تحلیلی بر خوش فرهنگی و الگوهای تقویت آن. فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر. سال چهارم، شماره نهم. قلیپور، آ. (1386). مدیریت رفتار سازمانى، گرایش فردى. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهها. گیدنز، آ. (1376). جامعهشناسی. ترجمه: منوچهر، صبوری. تهران: نشر نی. مشبکی، ا؛ ودیگری. (1388). هوش فرهنگی اکسیر موفقیت مدیران درکلاس جهانی. چهارمین کنفرانس بینالمللی مدیریت: تهران. نجاتی، ح، س. (1379). مشارکت فرهنگی. تهران: انتشارات آن. یونسکو. (1376). فرهنگ و توسعه. ترجمه: نعمتالله و محمد فاضلی. تهران: مرکز پژوهشهای بنیادی. Ang S, Van Dyne L, Koh Ch, Ng K. Y., Templer K. J., Tay Ch and Chandrasekar N. A. (2007). Cultural intelligence: Its measurement and effects on cultural judgment and decision making, cultural adaptation and task performance. Management and organization review. 3: 335–371.
Bandura, Albert. (2000). Exercise of human agency through collective efficacy. Current Direction in psychological Science, 9 (3): 75-78.
Benett, Milton. (2003). Cultral Intelligence-Anther Aspect of Emotional. Intelligenece. Cross Cultural Development.
Deng L, and Gibson P. (2008). A qualitative evaluation on the role of cultural intelligence in cross-cultural leadership effectiveness. InternationalJournal of Leadership Studies. 3: 181-197.
Deng L, and Gibson P. (2008). A qualitative evaluation on the role of cultural intelligence in cross-cultural leadership effectiveness. International Journal of Leadership Studies. 3: 181-197.
Detelin S., Elenkov. Ivan & Manev. M. (2009). Senior expatriaate Ieadership's effects on innovation and the role of cultural intelligence. Journal of world Business. 357-369.
Earley, P. C & Ang s. (2003). Cultural Intelligence: indivisual interactions across cultures. Stanford, CA. Stanfors Business Books.
Early, P. C., Ang, S. and Tan, J. S. (2006). Developing cultural intelligence at work. Stanford, CA: Stanford University Press.
Earley, P. C, Mosakowski, Elaine. (2004).Cultural Intelligence. Harvard business Review, pp: 139-146
Earley, P. C & Peterson, S. R. (2004). The Elusive Cultural Chameleon: Cultural Intelligence as a New Approach to Intercultural Training for the Global Manager. Academy of Management Learning and Education. Vol. 3, No. 1, 100–115.
Ghasemi. V. & Yazdkasti. G. (2010). An analysis of cultural intelligence and its promotion models. Journal of social sciences. 4 (9): 33-50.
Harker, R. (1990). Education and Cultural Capital. in Harker, R., Mahar, C. Wilkes, C., (eds). An Introduction to the Work of Pierre Bourdieu: The Practice of Theory, Macmilan Press, London.
Harris, Michael M. (2004). Selecting Employees for Global Assignment: Can Assessment center Measur cultural Intelligence.
Helly, Denise. (2001). Voluntary and Social Participation by People of Immigrant Origin: Overview of Canadian Research. Second National Metropolis Confererence, Montreal. November 1997.
Hofstede, G. (1991). Cultures consequences: international differences in work-related values. Thousand iaks, CAL Sage.
MacNab. Brent. R. & Worthley. Reginald. (2010). Individual characteristics as predictors of cultural intelligence development: The relevance of self-efficacy.
Plum, Elisabeth. (2007). Cultural Intelligencea Concept for Bridging andBenefitingfrom Cultural Differences. Available at: www.culturalintelligence.org
Plum E, Achen B, Dræby I, and Jensen I. (2007). Cultural intelligence: a concept for bridging and benefiting from cultural differences. Børsens Forlag, Copenhagen. Available from www.culturalintelligence.org/cqiloapp.pdf.
Triandis, H. C. (2006). Cultural intelligence in organizations. Group and Organization Management, No. 31, Pp: 20–26.
Thomas, D. C. (2006). Domain and development of cultural intelligence: The importance of mindfulness. Group and Organization Management, 31 (1): 78-99.
Perkins, D. N. (1985). Where is intelligence. The Journal of Learning Science. Vol. 7, pp: 147-150.
Peterson, B. (2004). Cultural intelligence: A guide to working with people from other cultures. Yurmouth, ME. Intercultural Press.
Van Dyne L. (2005). Cultural intelligence: Its measurement and effects on cultural judgment and decision making, cultural adaptation and task performance. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,275 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 906 |