تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,169 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,829 |
عوامل اجتماعی بالا رفتن سن ازدواج جوانان | |||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 6، شماره 20، آبان 1392، صفحه 39-53 اصل مقاله (776.88 K) | |||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||
علی محمدپور1؛ نعمتالله ت قوی2 | |||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناسی ارشد پژوهشگری اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز- ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار دانشگاه تبریز، گروه علوم اجتماعی؛ تبریز- ایران (نویسنده مسول). | |||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||
ازدواج و تأخیر آن امری اجتماعی است. شکلگیری و تغییرپذیری آن در نزد افراد، در فرایند تعامل خود باجامعه و تحتتأثیر سطوح مختلفکلان، میانی و خرد بوده است. تئوریهای مطرح دراین خصوص عبارتند از: تئوری بیسامانی اجتماعی مرتن، تئوری کارکردگرایی دورکیم، تئوری مدرنیته گیدنز، تئوری مدرنیزاسیون ویلیام گود و تئوری گزینش معقولانه هکتر. این تحقیق به روش پیمایشی در بین جوانان 40ـ20 ساله شهر تبریز انجام شده است. تعداد آنها برابر 823450 نفر بودکه بااستفاده از نمونهگیریکوکران، 280 نفر ازآنان برای مطالعه انتخاب و براساس نمونه گیری سهمی گزینش شدهاند. دادههای گردآوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند. نتایج حاصل از این پژوهش نشانگر آن است که میان متغیرهایی چون سختگیری و انتظارات بالای خانوادهها، سطح انتظارات جوانان، بیاعتمادی اجتماعیافراد، لذت بردن از دوران تجرد، تحصیلات و جنسیت پاسخگویان، با بالا رفتن سن ازدواج ارتباط معنیداری وجود دارد. در نهایت، نتایج حاصل از رگرسیون نشان میدهد که پنج متغیر مستقل تحصیلات، سطح انتظارات، بیاعتمادی اجتماعی، سختگیری و انتظارات بالای خانوادهها و لذت بردن از دوران تجرد میتوانند 1/51 درصد از واریانس متغیر وابسته (سن ازدواج) را تبیین نمایند. | |||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||
سنازدواج؛ بیاعتمادی اجتماعی؛ هزینه فرصت؛ سطح انتظارات؛ نظرات خانواده؛ لذت بردن از دوران تجرد و تحصیلات | |||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||
عوامل اجتماعی بالا رفتن سن ازدواج جوانان علی محمدپور[1] دکتر نعمتالله تقوی[2] تاریخ دریافت مقاله:7/2/1394 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:13/4/1394 چکیده ازدواج و تأخیر آن امری اجتماعی است. شکلگیری و تغییرپذیری آن در نزد افراد، در فرایند تعامل خود باجامعه و تحتتأثیر سطوح مختلفکلان، میانی و خرد بوده است. تئوریهای مطرح دراین خصوص عبارتند از: تئوری بیسامانی اجتماعی مرتن، تئوری کارکردگرایی دورکیم، تئوری مدرنیته گیدنز، تئوری مدرنیزاسیون ویلیام گود و تئوری گزینش معقولانه هکتر. این تحقیق به روش پیمایشی در بین جوانان 40ـ20 ساله شهر تبریز انجام شده است. تعداد آنها برابر 823450 نفر بودکه بااستفاده از نمونهگیریکوکران، 280 نفر ازآنان برای مطالعه انتخاب و براساس نمونه گیری سهمی گزینش شدهاند. دادههای گردآوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند. نتایج حاصل از این پژوهش نشانگر آن است که میان متغیرهایی چون سختگیری و انتظارات بالای خانوادهها، سطح انتظارات جوانان، بیاعتمادی اجتماعیافراد، لذت بردن از دوران تجرد، تحصیلات و جنسیت پاسخگویان، با بالا رفتن سن ازدواج ارتباط معنیداری وجود دارد. در نهایت، نتایج حاصل از رگرسیون نشان میدهد که پنج متغیر مستقل تحصیلات، سطح انتظارات، بیاعتمادی اجتماعی، سختگیری و انتظارات بالای خانوادهها و لذت بردن از دوران تجرد میتوانند 1/51 درصد از واریانس متغیر وابسته (سن ازدواج) را تبیین نمایند. واژگان کلیدی: سنازدواج، بیاعتمادی اجتماعی، هزینه فرصت، سطح انتظارات، نظرات خانواده، لذت بردن از دوران تجرد و تحصیلات.
مقدمه پدیده ازدواج و تشکیل خانواده از جمله رخدادهای مهم و اساسی حیات بشری و مورد نیاز فوقالعاده جامعه انسانی درطول تاریخ بوده است. از این رو علاوه بر ادیان و مذاهب، مورد توجه علومی چون تاریخ، جامعهشناسی، مردمشناسی، حقوق، اقتصاد، روانشناسی، تعلیم و تربیت، فلسفه، زیستشناسی و ... قرار گرفته است(مرادی و دیگری، 1391). بررسی سیر تحولات جوامع نشان داده استکه ازدواج و خانواده به عنوان نهادهای اجتماعی، در جریان تغییرات جهانی، دچار دگرگونی شده و ساختی نوین پیدا کردهاند؛ به طوری که ما با چهار خصوصیت عمده در زمینه ازدواج در جامعه ایرانی مواجه بودهایم: عمومیت ازدواج، پیشرسی ازدواج، ازدواج با خویشاوندان و ازدواج چندزنی(تقوی، 1374: 163). اما با گذشت زمان و ایجاد تحول ساختاری در جامعه و ایجاد دگرگونیهای اساسی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دوران مدرنیته، باز شاهد آن هستیم که این الگوها دستخوش تغییر شده است. یکی از مواردی که در این راستا دچار دگرگونی فراوانی شده، سن ازدواج میباشد که در تشکیل خانوادهها نیز حایز اهمیت بسیار است. آنچه امروزه درمیان جوانان به صورت یک چالش اصلی جامعه ایرانی در آمده، افزایش سن ازدواج آنان است: جوانانیکه ازدواج نمیکنند، جوانانیکه فرصت ازدواج نمییابند، جوانانیکه به خاطر سنتهای غلط اجتماعی مجبور به خانهنشینی هستند و همچنین جوانانی که دوست دارند مدتهای زیادی از عمر خود را مجرد باشند. این مسایل وعواملی دیگر، دست به دست هم داده و پدیده سن ازدواج را به صورت یک مسئله درآورده است(آزاد ارمکی، 1386: 102). زمان ازدواج و تشکیل خانواده از عوامل مختلفی تأثیر می پذیرد. توسعه و نوسازی در دنیای جدید با تغییر سریع و قابل توجه شرایط اقتصادی و اجتماعی افراد، تغییر در زمان ازدواج و تأخیر آن به زمانهای دورتر را موجب شده است. فروپاشی نظامهای خانوادگی گسترده، جایگزینی اقتصاد تجاری و صنعتی به جای اقتصاد کشاورزی سنتی، پیچیدهتر شدن تقسیم کار اجتماعی، گسترش تحصیلات همگانی و مشارکت بیشتر زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی خارج از خانه، عواملی هستندکه درتأخیر ازدواج نقش دارند(محمودیان، 1383: 83). دنیای جدید باعث بالا رفتن سطح آگاهیهای اجتماعی، سواد عمومی و تحصیلات شده و به موازات آن، سطح توقعات و انتظارات زنان و مردان به مراتب بیشتر از گذشته شده است(بحیرانی و دیگری، 1390: 2). ازدواج عاملی برای نجات از آلودگی، موجبی برای رهایی از تنهایی و سببی برای بقای نسل است. ازدواج و زمان انجام آن یکی ازشاخصهای مهم برای ارزیابی میزان سلامت و بهداشت جسمی و روانی افراد یک جامعه محسوب میشود((Murayama, 2001, 307. بنابراین، خودداری از ازدواج و تأخیر آن، اغلب سبب عدم تعادل در جمعیت، باروری پایین، نابهنجاری در رفتار، سلب مسؤلیت، افزایش آسیبهای اجتماعی، از دست دادن فرصتها و عوارض جسمی و روانی خاصی در افراد میگردد. در کشور ما آمارهای موجود نشان میدهد که میانگین سن ازدواج با تحولات عمدهای روبرو شده است. براین اساس، سن ازدواج بین سالهای 1381ـ 1345، با افزایش تدریجی همراه بوده و این افزایش در یکی دو دهه اخیر شتاب بیشتری داشته است، به طوری که در سال 1381 بیش از یک چهارم دختران 29ـ 25 ساله هنوز ازدواج نکرده بودند(کاظمیپور، 1383: 106). آمار ارائه شده در شهر تبریز نیز نشانگر افزایش این پدیده میباشد، میانگین سن ازدواج در سال 1392 در میان مردان تبریز 2/28 سال و در بین زنان آن 3/23 سال است(ادارهکل ثبت احوال استان آذربایجانشرقی، 1392: 6). انجام مطالعه و پژوهش در این خصوص از جمله مواردی است که هم برای افراد و هم برای جامعه ضروری و حایز اهمیت بسیار میباشد. لذا رسالت اصلی مقاله حاضر، بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با بالا رفتن سن ازدواج درمیان جوانان و همچنین ارائه راهکارهای عملی جهت کاهش این مسئله میباشد.
پیشینه تحقیق ازدواج و تأخیر آن امری اجتماعی است. گذار جوامع از نظام سنتی به نظام مدرن باعث تغییراتی در سطوح مختلف کلان، میانی و خرد و در بین تمامی گروهها شده است. این تغییرات به نوبه خود موجب دگرگونی در ارزشها، انتظارات، خواستهها و ... خواهند شد(اینگلهارت، 1377: 3). شکلگیری و تغییرپذیری ازدواج در نزد افراد، در فرایند تعامل خود با جامعه و تحت تأثیر سطوح مختلف کلان، میانی و خرد بوده است. با توجه به فراوانی تعداد متغیرهای مطرح شده در سه حوزه کلان (تجربه مدرنیته و تغییرات سریع)، میانی (عدم هماهنگی میان راهها و اهداف، ضعیفشدن هنجارهای سنتی، دگرگونی در الگوی ازدواج، آشفتگی اقتصادی و اجتماعی جامعه و سختی ازدواج) و خرد (تحصیلات و اعتقاد به هزینههای فرصت) و همچنین عدم امکان سنجش تمامی آنها دریک تحقیق عملی، تحقیق حاضر تنها عوامل خرد مسئله را مورد بررسی قرار خواهد داد. بر اساس تئوری مرتن، هر گاه وسایل و اهداف در یک گروه اجتماعی و یا به طور کلیتر در ساختار جامعه، هماهنگ باشند، مثلاً هر دوکنش وسایل واهداف سنتی را دنبال نمایند و یا هردو عقلانیـ حقوقی باشند، آن جامعه دچار مشکل نخواهد بود؛ ولی چنانچه اهداف ارزشی و یا عاطفی باشند ولی وسیله وصول به آنها عقلانی باشد، دیگر با یک جامعه متعادل و هماهنگ روبرو نخواهیم بود(تنهایی، 1382: 76). همین امر درباره بسیاری از موضوعات، از جمله پدیده تأخیر در سن ازدواج نیز میتواند اتفاق بیفتد. درحالیکه در شرایط کنونی جامعه ما که ازدواج بهعنوان یک هدف ارزشی، عاطفی و یا حتی سنتی مطرح می شود ولی راهها و امکانات رسیدن به آن کاملاً عقلانی است، این امرمنجر به آشفتگی و بیسامانی در جامعهکنونی ایران گشته و آثار بسیار زیانباری را به دنبال خواهد داشتکه افزایش سن ازدواججوانان یکی از آن موارد میباشد. تئوری دیگر، تئوری کارکردگرایی دورکیم میباشد. دورکیم، با مبنا قراردادن تغییرات اجتماعی، نهایتاً به این نتیجه میرسد که تخصصی شدن و تمایزات فردی موجب ایجاد وضعیتی میشود که در حالت نابسامانی (سردرگمی افراد در تشخیص ارزشها)، نیازهای افراد تشدید میشود(مهدوی، 1377: 76). در دنیای امروز، افزایش جمعیت و گسترش تقسیم کار اجتماعی و به وجود آمدن مشاغل متنوع، موجب ارتباطات اجتماعی زیاد، تراکم اخلاقی و ارزشها وهنجارهای گوناگون درجامعه شده است(روشه، 1366: 43). ازسوی دیگر، یکی از مباحث بسیار مهم درمقولۀ تغییرات اجتماعی، بحث مدرنیته است که به عنوان یک پدیده، دارای اثرات غیر قابل انکاری بر رخسارههای زندگی اجتماعی انسان، ازجمله خانواده و ازدواج میباشد. کاهش تعداد ازدواجها و افزایش سن ازدواج ازاین گونه موارد هستند. ویلیام گود براساس تئوری مدرنیزاسیون، دگرگونیهای به وجودآمده درخانواده را نتیجه اجتنابناپذیر دگرگونیهای ساختاری(جامعه) و دگرگونیهای ایدئولوژیکی میداند. به عقیده وی، زمانی که دگرگونیهای ساختاری در سطح کلان (دگرگونیهایی مانند صنعتی شدن، شهرنشینی و ...) و به دنبال آن، دگرگونیهای ایدئولوژیک رخ میدهد، سازمانهای سطوح خرد (خانواده) نیز اجباراً باید خود را با این دگرگونیهای سطح کلان انطباق دهند(اعزازی، 1380: 17). مدرنیزاسیون در سطح فردی و اجتماعی بر پدیده ازدواج تأثیر میگذارد. از بین مهمترین شاخصهای مدرنیزاسیون میتوان به گسترش فرصتهای تحصیلی، تغییرات وسیع در نیروی کار و فعالیتهای شغلی، اشتغال زنان، بالا رفتن سطح انتظارات و شهر نشینی اشاره کرد. افرادی که در مناطق شهری زندگی میکنند، به دلیل شیوههای زندگی متفاوت و نیز کنترل اجتماعی ضعیفتر نسبت به مناطق روستایی، ازدواجشان با تأخیر صورت میگیرد(محمودیان، 1383). گیدنز در این زمینه معتقد است که یکی از مهمترین آفتهای اجتماعی که هر جامعهای را با مشکل جدی مواجه میسازد، فقدان اعتماد میان اعضای جامعه یا به اصطلاح بیاعتمادی است. گسترش بیاعتمادی و دو رویی در روابط اجتماعی و گسترش انواع انحرافات اخلاقی در سطح جامعه به نهاد خانواده و مناسبات انسانی نیز تسری یافته و اساساً کیفیت ارتباط با دیگران را دچار شک و تزلزل کرده است (گیدنز، 1381: 144). افزایش اعتیاد، فریبکاری، کلاهبرداری و تجربیات تلخ دیگران در این موارد که هر روزه درصفحه حوادث روزنامهها منتشر میشود، درکنار توسعه کمی شهرنشینی و افزایش جمعیتکه آدمها را با هم بیگانه کرده است، موجب بیاعتمادی و حداقل دیر اعتمادی افراد به یکدیگر میشود که نقطه عطف و حساس این مسئله در ازدواج و وصلت با دیگری خود را نشان میدهد. چه بسیار شکستهای عاطفی و زناشویی که به واسطه اعتماد کاذب و خوشبینانه به دیگری رخ میدهد و تنها گوشهای از آن از طریق رسانهها منتشر میشود. بدیهی است هر قدر اعتماد میان افراد جامعه کمتر باشد، ریسک ازدواج بالاتر میرود و افراد، محتاطتر از پیش اقدام به این کار میکنند. از دیگر تئوریهایی که در این تحقیق به آن پرداخته شده، تئوری گزینش معقولانه هکتر است. تمایز اساسی میان این تئوری با سایر تئوریهای مطرح در خصوص ازدواج، این است که اکثر نظریهها، به ازدواج بیشتر به عنوان یک عمل اخلاقی مینگرند، اما این تئوری پدیده ازدواج را از دیدگاه فایدهگرایانه مینگرد. متفکرانی که بر اساس تئوری گزینش معقولانه به تبیین عمل جمعی می پردازند، بر این باورند که مردم به رفتار هایی تمایل دارند که نفع آنها در آن رفتار بیشتر تأمین میشود. این تئوری معتقد است که افراد آگاه و هدفمند، درهر موقعیتی به دنبال بیشینهکردن سود خود هستند. در زمینه ازدواج، با بهرهگیری از تئوری گزینش معقولانه، میتوان اذعان داشت که افراد زمانی اقدام به ازدواج خواهند کرد که سودی در آن نهفته باشد؛ یعنی بتوانند از طریق ازدواج، پایگاه و منزلت اجتماعی خود را حفظ و یا ترقی دهند و زمانی که چنین موقعیتی پیش نیاید، پدیدهای به نام تأخیر در سن ازدواج در جامعه پدیدار میشود. در رابطه با تحقیق حاضر، پیشینههای تجربی داخلی و خارجی مختلفی نیز وجود دارد: ـ درتحقیق فرهمند بیگی(1387) تحت عنوان «بررسی رفتارهای فردگرایانه و جمعگرایانه به تفکیک جنس در تاخیر ازدواج»، اشاره شده است که تأخیر در ازدواج با گرایش به رفتارهای فردگرایانه و جنسیت رابطه معنیداری دارد. ـ اسکندری چراتی(1387) در تحقیق خویش با عنوان «بررسی عوامل مؤثر بر تأخیر سن ازدواج با تأکید بر استان گلستان»، به این نتیجه رسیده استکه میان متغیرهای ادامه تحصیل، بالا بودن انتظارات، نداشتن شغلمناسب، موقعیت اجتماعی خانواده و وضع ظاهری با تأخیر درسن ازدواج جوانان رابطه معنیداری وجود دارد. ـ نتایج تحقیق حسینزاده(1387) بیانگر رابطه معنیداری میان وضعیت شغلی، میزان تحصیلات، وضعیت مسکن جوانان و میزان درآمد خانواده با تأخیر در سن ازدواج جوانان میباشد. ـ شهروزی(1386) نیز در تحقیق خویش بین تحصیلات عالی، استقلالطلبی، فشار اجتماعی، روش انتخاب همسر و تأخیر در سن ازدواج دختران به رابطه معنیداری دست یافته است. ـ نتایج تحقیق مجدالدین و جمالی(1386) حاکی از آن است که میان مهاجرت پسران به شهرها و مشکلات فرهنگی (اختلافات محلی روستا، آداب و رسوم و توجه به مادیات) با بالا رفتن سن ازدواج دختران رابطه معنیداری وجود دارد. ـ نتایج تحقیق توده فلاح و کاظمیپور(1385) بیانگر رابطه معنیداری میان میزان شهرنشینی، باسوادی، فعالیت اقتصادی زنان و اشتغال در بخش صنعت با تأخیر در سن ازدواج دارد. ـ کاظمیپور(1383) در تحقیق خویش میان میزان تحصیلات بالا با افزایش سن ازدواج به رابطه معنیداری دست یافته است. ـ نتایج تحقیق بحیرانی و حضرتی صومعه(1390) بیانگر رابطه معنیداری میان متغیرهای ادامه تحصیل، اشتغال دختران، شرایط اقتصادی، نگرش خانواده نسبت به ازدواج و بیاعتمادی اجتماعی با افزایش سن ازدواج است. از میان تحقیقات خارجی، میتوان به تحقیق مک دونالد هیوول(1388) تحت عنوان «بررسی علل افزایش سن ازدواج» اشاره کرد. دراین تحقیق نشان داده شده استکه میان میزان تحصیلات عالی زنان، اشتغال زنان و میزان آزادی در انتخاب همسر با تأخیر در سن ازدواج رابطه معنیداری وجود دارد. ـ سوزان فرگوسن(2000) در تحقیق خویش به این نتیجه رسیده است که چگونگی زناشویی والدین، موقعیت این زنان به عنوان دختربزرگ خانواده و یا تنها دختر، اهداف تحصیلی و فقدان خواستگار مناسب از جمله عواملی است که بر عدم تمایل زنان به ازدواج تاثیر گذاشته است. ـ همچنین فرگوسن برمبنای تحقیقات محققینی مانندگرسون[3]، گولدشر[4] و ویت[5] خاطر نشان میسازد که تحصیلات بالا و شغل مناسب در افزایش سن ازدواج و عدم ازدواج زنان تأثیر بسیار دارد. ـ در نهایت، تحقیقات صورت گرفته در کشورهای یوگسلاوی، ژاپن، هندوستان و امریکا، به ترتیب، بیانگر این امر است که میان سن ازدواج با رشد و توسعه منطقه رابطه وجود دارد. همچنین صنعتی شدن جوامع و به دنبال آن افزایش امکان آزادی فردی و دخالت کمتر والدین با بالا رفتن سن ازدواج جوانان رابطه دارد. بنابراین برای اجرای تحقیق حاضر، محقق سعی کرده است با عنایت به نظریههای موجود و همچنین با توجه به تحقیقات انجام گرفته و در امتداد و تکمیل آنها، فرضیههای اصلی خود را ارائه دهد.
فرضیهها 1. میان میزان اعتقاد به هزینههای فرصت و سن ازدواج رابطه مستقیم وجود دارد. 2. میان میزان سطح انتظارات و سن ازدواج رابطه مستقیم وجود دارد. 3. میان بیاعتمادی اجتماعی و سن ازدواج رابطه مستقیم وجود دارد. 4. میان نظرات خانواده نسبت به ازدواج و سن ازدواج رابطه وجود دارد. 5. میان میزان لذت بردن از تجرد و سن ازدواج رابطه مستقیم وجود دارد. 6. میان میزان وضعیت تحصیلی پاسخگو و سن ازدواج رابطه مستقیم وجود دارد. 7. سن ازدواج در بین زنان و مردان متفاوت است.
مدل تحلیلی تحقیق
نمودار شماره (1): نمودار مدل تحلیلی تحقیق ابزار و روش تحقیق تحقیق حاضر درسال 1393 به روش پیمایشی دربین جوانان متأهل (40ـ20 ساله) شهرتبریز به انجام رسیده است. دراین پژوهش ازیک پرسشنامه 41 سئوالی برایگردآوری اطلاعات استفاده شدهاست. حجم نمونهی به دست آمده 280 نفر می باشدکه 158 نفر آن را مردان و 122 نفربقیه را زنان تشکیل میدهند. با توجه به ماهیت موضوع و جامعه آماری مورد مطالعه، برای نمونهگیری از روش چند مرحلهای و سهمی استفاده شده است. متغیر سن ازدواج، به عنوان متغیر وابسته تحقیق و متغیرهای اعتقاد به هزینههای فرصت، سطح انتظارات، بیاعتمادی اجتماعی، نظرات خانواده نسبت به ازدواج، لذت بردن از تجرد، وضعیت تحصیلی پاسخگو و جنسیت نیز به عنوان متغیر مستقل تحقیق محسوب میشوند. پرسشنامه مورد استفاده، خود گزارشی بوده و به صورت مصاحبه تکمیل گردیده است. سن ازدواج پاسخگویان که متغیر وابسته تحقیق میباشد، به وسیله یک گویه فاصلهای سنجیده شده و با افرادی که از تاریخ ازدواجشان بیشتر از یک سال نمیگذرد، مصاحبه انجام گرفته است. امتیاز هر یک از پاسخگویان در متغیر اعتقاد به هزینههای فرصت، از ترکیب چهارگویه به دست آمده است. گویهها در یک سطح فاصلهای و با استفاده از طیف لیکرت سنجیده شدهاند. حداقل امتیاز (1) نشان از هزینه فرصت بسیار پایین و حداکثر امتیاز (5) نیز هزینه فرصت بسیار بالا را به نمایش میگذارد. برای کشف ابعاد مقیاس اعتقاد به هزینههای فرصت، ازتحلیل عاملی با چرخش وریماکس[6] استفاده شده است. حاصل تحلیلعاملی این متغیر، دوعامل هزینه اقتصادی و هزینه اجتماعی میباشدکه پایینترین بارعاملی گویه آن 88/0 است. شایان ذکر استکه قابلیت اعتماد[7] مقیاس اعتقاد به هزینههای فرصت نیز با استفاده از تکنیک آلفای کرونباخ به دست آمده است که میزان آن برای نمونههای این تحقیق 61/0=α است. سطح انتظارات پاسخویان، برمبنای امتیاز به دست آمده، ازترکیب هفتگویه حاصل شده است. گویهها دریک سطح فاصلهای و بااستفاده ازطیف لیکرتسنجیده شدهاند. حداقل امتیاز (1) نشان ازسطح انتظارات بسیار پایین و حداکثر امتیاز (5) نیز سطح انتظارات بسیار بالا را به نمایش میگذارد. برای کشف ابعاد مقیاس سطح انتظارات از تحلیل عاملی با چرخش وریماکس استفاده شده است. حاصل تحلیل عاملی این متغیر، سه عامل انتظارات اجتماعی- اقتصادی، جسمانی و روانی میباشدکه پایینترین بارعاملی گویه آن 84/0 است. شایان ذکر استکه قابلیت اعتماد مقیاس سطح انتظارات نیز بااستفاده ازتکنیک آلفایکرونباخ به دست آمده است که میزان آن برای نمونه های این تحقیق 72/0=α است. میزان بیاعتمادی اجتماعی پاسخگویان که یکی از متغیرهای مستقل میباشد، برمبنای امتیازی است که آنان از ترکیب 15 گویه به دست آوردهاند. گویهها در یک سطح فاصلهای و با استفاده از طیف لیکرت سنجیده شدهاند. حداقل امتیاز (1) نشان از بیاعتمادی اجتماعی و حداکثر امتیاز (5) نیز اعتماد اجتماعی خیلی زیاد را به نمایش میگذارد. شاخصهای متغیر بیاعتمادی اجتماعی که گویهها براساس آن طراحی شدهاند، عبارتند از: خانواده، دوستان و آشنایان، ادارات دولتی، روحانیون و مطبوعات. شایان ذکر است که قابلیت اعتماد مقیاس بیاعتمادی اجتماعی برای کل نمونههای این تحقیق 56/0=α میباشد. امتیاز هر یک از پاسخگویان در متغیر نظرات خانواده نسبت به ازدواج، از ترکیب چهار گویه به دست آمده است. گویهها در یک سطح فاصلهای و با استفاده از طیف لیکرت سنجیده شدهاند. حداقل امتیاز (1) نشان از توقعات پایین خانوادهها در ازدواج و حداکثر امتیاز (5) نیز توقعات بسیار بالای خانوادهها را در ازدواج به نمایش میگذارد. برایکشف ابعاد این مقیاس ازتحلیل عاملی با چرخش وریماکس استفاده شده است. حاصل تحلیل عاملی متغیر حاضر، دو عامل منظور کردن والدین و اطرافیان در ازدواج می باشد که پایینترین بار عاملی گویه آن 93/0 است. شایان ذکر استکه قابلیت اعتماد مقیاس نظرات خانواده نسبت به ازدواج نیز با استفاده از تکنیک آلفای کرونباخ به دست آمده است که میزان آن برای نمونههای این تحقیق 71/0=α است. میزان لذت بردن از تجرد بر مبنای امتیازی است که از ترکیب شش گویه به دست میآید. گویهها در یک سطح فاصلهای و با استفاده از طیف لیکرت سنجیده شدهاند. حداقل امتیاز (1) نشان از لذت بردن بسیار پایین از تجرد و حداکثر امتیاز (5) لذت بردن بسیار بالا از تجرد را به نمایش میگذارد. برای کشف ابعاد این مقیاس از تحلیل عاملی با چرخش وریماکس استفاده شده است. حاصل تحلیل عاملی، دو عامل لذت بردن از تفریح درکنار دوستان و لذت بردن از آزادیهای فردی میباشدکه پایینترین بارعاملی گویه آن 87/0 است. شایان ذکر استکه قابلیت اعتماد مقیاس لذت بردن ازتجرد نیز با استفاده ازتکنیک آلفای کرونباخ به دست آمده است که میزان آن برای نمونههای این تحقیق 78/0=α است. همچنین سطح تحصیلات و جنسیت پاسخگویان، هر کدام به وسیله یک گویه مورد اندازهگیری قرار گرفته است.
یافتههای تحقیق نتایج یافتههای توصیفی نشانگر آن است که از کل نمونه آماری (280 نفر)، 4/56 درصد آن را مردان و 6/43 درصد آن را زنان تشکیل دادهاند. از نظر تحصیلات، 4/0 درصد پاسخگویان بیسواد، 8/6 درصد دارای تحصیلات ابتدایی، 8/11 درصد دارایتحصیلات راهنمایی، 10 درصد دارای تحصیلات دبیرستانی، 6/19 درصد دیپلم، و 4/51 درصد تحصیلات دانشگاهی دارند. بیشترین فراوانی در این جا مربوط به تحصیلات کارشناسی است. همچنین درا ین تحقیق از افراد متأهل در تمامی بازههای سنی 20 الی 40 ساله بهره گرفته شده است که اغلب آنان (1/52 درصد) در بازه سنی 25 الی 32 ساله قرار دارند. یافتههای استنباطی تحقیق درجداول شماره (1) و (2) آورده شده است. نتایج اینجداول جهت آزمون فرضیههای تحقیق به کار گرفته میشود.
جدول (1): همبستگی میان متغیرهای مستقل و وابسته (سن ازدواج)
همانگونه که در جدول شماره (1) نشان داده شده، بین متغیر مستقل اعتقاد به هزینههای فرصت و متغیر وابسته سن ازدواج، هیچ نوع رابطهای وجود ندارد. در نتیجه فرضیه اول مورد تأیید قرار نگرفته و رد میشود. در مورد رابطه میان سطح انتظارات پاسخگویان و سن ازدواج آنان بایستی گفت که موضوع به گونهای دیگر میباشد، به طوریکه میان این دومتغیر رابطه مستقیمی وجود دارد. این به آن معنا است که باافزایش سطح انتظارات افراد، سن ازدواج آنان نیز افزایش مییابد. بنابراین فرضیهدوم تحقیق مورد تأیید قرار میگیرد. جدول بالا همچنین از رابطه مستقیم میان متغیرهای بیاعتمادی اجتماعی و سن ازدواج خبر میدهد. یعنی با افزایش بیاعتمادی در بین افراد، سن ازدواج آنان افزایش مییابد. این نتیجه فرضیه سوم تحقیق را مورد تأیید قرار میدهد. در جدول شماره (1) مشاهده میشود که میان متغیرهای نظرات خانواده نسبت به ازدواج و سن ازدواج رابطه وجود دارد و این رابطه از نوع مستقیم میباشد. پس درصورتیکه خانوادهها، جوانان را حین ازدواج همراهی نکنند موجب افزایش سن ازدواج آنان خواهد بود. با این یافته، فرضیه چهارم تحقیق نیز تأیید می شود. فرضیه پنجم تحقیقکه از رابطه مستقیم بین لذت بردن ازتجرد و سنازدواج سخن میگوید، بااستفاده از جدول شماره (1) مورد تأیید قرار میگیرد. همچنین این جدول نشانگر آن است که میان متغیرهای تحصیلات و سن ازدواج نیز رابطه مستقیم وجود دارد. به این معنا که افزایش تحصیلات افراد به نوعی افزایش در سن ازدواج آنان را نیز به دنبال دارد. بنابراین، با توجه به یافته تحقیق میتوان گفتکه فرضیه ششم نیز تأیید میشود. جدول شماره (2) نشانگر آن است که سن ازدواج در بین مردان و زنان از لحاظ آماری متفاوت است. به عبارتی زنان زودتر از مردان ازدواج میکنند، به طوری که میانگین سن ازدواج زنان 71/28 و میانگین سن ازدواج مردان 12/30 سال است. در نتیجه فرضیه هفتم تحقیق مورد تأیید قرار میگیرد.
جدول (2): آزمون تفاوت میانگین سن ازدواج برحسب جنسیت
در تحقیق حاضر به منظور مشخص نمودن سهم و تأثیر هر کدام از متغیرهای مستقل در پیشبینی تغییرات متغیر وابسته، از رگرسیون چند متغیره به شیوه توأم[8] بهره گرفته شده است. متغیر وابسته، سن ازدواج و متغیرهای مستقل عبارتنداز: سطح انتظارات، بیاعتمادی اجتماعی، نظرات خانواده نسبت به ازدواج، لذت بردن از تجرد و وضعیت تحصیلی پاسخگو. با اجرای این روش، جداولی به شرح زیر ظاهر میگردند. جدول (3): خلاصه مدل
جدول (4): آنالیز واریانس مدل
جدول (5): ضرایب مدل به دست آمده
ضریب تعیین درجدول شماره (3) 520/0=R2 میباشدکه باتوجه به اشکال وارده براین ضریبکه رقم درجه آزادی را در نظر نمیگیرد، بنابراین برای رفع این مشکل از ضریب تعیین تعدیل شده 511/0=R2Ad استفاده میگردد. R2Adبه دست آمده نشان میدهد که 1/51 درصد تغییرات متغیر وابسته توسط این پنج متغیر مستقل تبیین میگردند و بقیه 9/48 درصد به عوامل دیگر بستگی دارد. جدول شماره (4) حاکی از معنیدار بودن رگرسیون و رابطه خطی بین متغیرها میباشد. سطح معنیداری نیز در سطح 99 درصد تأیید میشود. نتایج اصلی رگرسیون در جدول شماره (5) آمده است. مقدار سطح معنیداری (sig) نشان میدهد که اثرات پنج متغیر تحصیلات، بیاعتمادی اجتماعی، سطح انتظارات، نظرات خانواده نسبت به ازدواج و لذت بردن از تجرد معنیدار شده است. در مورد اهمیت و نقش متغیرهای مستقل در پیشبینی معادله رگرسیون، با توجه به مقادیر بتا (Beta)، میتوان قضاوت کردکه متغیر لذت بردن از دورانتجرد به مراتب سهم بیشتری درمقایسه با سایر متغیرها در پیشبینی متغیر وابسته (سن ازدواج) دارد زیرا یک واحد و تغییر در انحراف معیار آن باعث میشود تا انحراف معیار متغیر سن ازدواج به اندازه 319/0 تغییر کند. پس از متغیر لذت بردن از دوران تجرد، متغیر بیاعتمادی اجتماعی است که از پیشبینی بالایی برخوردار میباشد. یک واحد تغییر در انحراف معیار آن باعث 287/0 تغییر درانحراف معیار متغیرسن ازدواج میشود. متغیرهای تحصیلات، نظرات خانواده نسبت به ازدواج و سطح انتظارات نیز به ترتیب از لحاظ میزان پیشگویی متغیر وابسته در رتبههای سوم، چهارم و پنجم قرار میگیرند. حال با توجه به مقادیر ضریب رگرسیون جزیی (B) جدول شماره (5)، معادله رگرسیون را میتوان به شرح زیر نوشت: (تحصیلات)268/0+ (بی اعتمادی اجتماعی)400/3ـ (لذت بردن از تجرد) 778/1+973/23= سن ازدواج (سطح انتظارات) 177/1+ (نظرات خانواده نسبت به ازدواج)110/1+
بحث و نتیجهگیری با عنایت به هدف موردنظر پژوهشکه به دنبال شناسایی عوامل اجتماعی بالارفتن سنازدواج جوانان شهرستان تبریز میباشد، در ادبیات تحقیق به تئوریهای مطرح و نتایج مطالعات در این زمینه پرداخته شده است که در ادامه با توجه به یافتههای تحقیق، بررسی و تحلیل میشود. گیدنز معتقد است، یکی از مهمترین آفتهای اجتماعی که هر جامعهای را با مشکل جدی مواجه میسازد، فقدان اعتماد میان اعضای جامعه یا به اصطلاح بیاعتمادی است. گسترش بیاعتمادی و دو رویی در روابط اجتماعی و گسترش انواع انحرافات اخلاقی درسطح جامعه به نهاد خانواده و مناسبات انسانی نیز تسری یافتهکه نقطه عطف و حساس این مسأله در ازدواج و وصلت با دیگری خود را نشان میدهد. نتایج تحقیق حاضر مؤید این نظریه میباشد و نتایج آن هماهنگ با تحقیقات قبلی انجام شده در این زمینه از جمله تحقیق بحیرانی و حضرتی صومعه میباشد. از دیگر تئوریها که در این تحقیق به آن پرداخته شده، تئوری گزینش معقولانه هکتر است. از این دیدگاه افراد زمانی اقدام به ازدواج خواهند کرد که سودی در آن نهفته باشد یعنی بتوانند از طریق ازدواج پایگاه و منزلت اجتماعی خود را حفظ و یا ترقی دهند و زمانی که چنین موقعیتی پیش نیاید پدیدهای به نام بالا رفتن سن ازدواج درجامعه پدیدار میشود. نتایج به دست آمده از این تحقیق این امر را تایید نمیکند. یافتهها حکایت از آن دارند جوانانی که سطح انتظاراتشان بالا است، سن ازدواجشان افزایش مییابد. نتایج حاصل از این قسمت با نتیجه تحقیق اسکندری چراتی همخوان بوده و تئوری مدرنیزاسیون ویلیام گود را نیز تأیید میکند. براساس این تئوری، زمانی که دگرگونیهای ساختاری درسطح کلان (دگرگونیهایی مانند صنعتی شدن، شهرنشینی و ...) و به دنبال آن دگرگونیهای ایدئولوژیک رخ دهد، سازمانهای سطوح خرد (خانواده) نیز اجباراً باید خود را با این دگرگونیهای سطح کلان انطباق دهند. ازبین مهمترین شاخصهای مدرنیزاسیون، میتوان به گسترش فرصتهای تحصیلی، تغییرات وسیع در نیروی کار و فعالیتهای شغلی، اشتغال زنان، بالا رفتن سطح انتظارات و شهرنشینی اشاره کرد. ازسوی دیگر، نتایج تحقیق حاکی ازآن استکه بین متغیرهای جنسیت و میزان تحصیلات با متغیربالا رفتن سن ازدواج رابطه وجود دارد. این نتیجه با برخی از نتایج تحقیقات دیگر مانند تحقیق فرهمند بیگی، حسینزاده، شهروزی و کاظمیپور همخوانی دارد. براساس نتایج تحقیق، افزایش سختگیریها و انتظارات بالای خانوادهها، موجب بالارفتن سن ازدواج جوانان میشود. این نتیجه با نتیجه تحقیق بحیرانی و صومعه همخوانی ندارد؛ شاید اینامر دلایل روششناختی داشته باشد. با توجه به مطالب فوق، مشاهده میشود که بالا رفتن سن ازدواج پدیدهای پیچیده و با ابعاد بسیار گوناگون است که از عوامل متعدد در سطوح مختلف متأثر میشود. پیشنهادهای تحقیق اکنون، بر اساس یافتههای تحقیقکه تنها به عوامل اجتماعی پرداخته است، با تکیه بر پیشینه نظری، به ذکر پیشنهادهایی جهت کاهش سن ازدواج در سطح این شهرستان اقدام میشود. آنچه مسلم است همه سازمانها، ادارات، ارگانها، سیاستگذاران و متولیان مرتبط با این امر باید همت گمارند تا در جهت کاهش سن ازدواج جوانان بهترین برنامهها و سرمایهگذاریها را در رئوس و اولویتهایخویش قراردهند. اما اقدامات و برنامههاییکه میتوانند در بسترسازی و فراهم آوردن کاهش سن ازدواج نقش داشته باشند، به شرح زیر آورده میشود: - برگزاری کلاسهای آموزشی درباره ازدواج و تحلیل و بررسی پیامدهای به تأخیر انداختن آن. - ایجاد مراکز مشاوره اختصاصی برای جوانانی که قصد ازدواج دارند. - فرهنگسازی ازدواج ساده و جدی منطبق با معیارهای اسلامی که یکی از راهکارهای اصلی حل مشکلات ازدواج جوانان است و باید از سوی رسانهها دنبال شود. - با توجه به این که تغییر نگرشها و شناختهای افرادکمک زیادی به تغییر رفتارآنان میکند، و هر تغییری بدون داشتن زیر ساختهای فکری محکم، دوامی نخواهد داشت، بنابراین وظیفه مهم متصدیان امور فرهنگی مانند حوزه، دانشگاه، صدا و سیما، مطبوعات، هنر و امثال آن، این است که در این زمینه، برنامهریزی جدی داشته باشند. کارهایی که در این زمینه میتوان انجام داد، عبارتند از: 1. ارزشمند تلقی کردن تأهل، 2. درجهبندی ملاکهای انتخاب همسر: ترویج این عقیده که مهمترین ملاک برای انتخاب همسر، ایمان و اخلاق است و ملاکهای دیگر از اهمیتکمتری برخوردارند. این در حالی است که در جامعه کنونی ما، ملاکهایی همچون مدرک، ثروت، پست و مقام، بیشترین اهمیت را پیدا کردهاند. به همین دلیل، تمام تلاش جوانان این شده است که از هر راهی، امتیازات مزبور را به دست آورند و از این طریق به مقبولیت اجتماعی برسند. اما به دلیل این که تحصیل این ملاکها، زمان زیادی را میطلبد، به ناگزیر، از ازدواج در ابتدای جوانی محروم میشوند. 3. گسترش فرهنگ حجاب: اگر رابطه با نامحرم طبق موازینشرعی باشد و از اختلاطهایمضر و فسادانگیز بین پسر و دختر پرهیز شود، زمینه برای ارضای نامشروع نیازهای جنسی بسیار کم میشود و در نتیجه تمتعات جنسی منحصر به خانواده و ازدواج میگردد. 4. گسترش فرهنگ قناعت و ساده زیستی: اگر درجامعه ساده زیستی و استفاده از حداقل امکانات مادی ارزش شود و یا دست کم ضد ارزش نباشد، سن ازدواج کاهش مییابد. اما اگر داشتن خانه و اتومبیل و امکانات مادی ارزش شود و چشم همچشمیهای زیانآور گسترش یابد، در نتیجه جوان از داشتن خانواده در سن جوانی محروم میشود. - ارائه تسهیلات لازم از طرف نهادهای مردمی و دولتی جهت تشویق جوانان به این امر (از جمله پرداخت وامهای قرضالحسنه، واگذاری سالنهای اجتماع ادارات مختلف جهت برگزاری جشنها، واگذاری مساکن موقت با اجاره پایین برای جوانان تازه ازدواج کرده و ...). - تشویق به زندگی درکنار خانواده یکی از زوجین: اگر بتوان این فرهنگ را دوباره زنده کرد و جوانان و خانوادهها را به این امر تشویق کرد، کمک زیادی به حل مشکل ازدواج میشود.
پیشنهادهای پژوهشی - با توجه به موضوع تحقیق، به نظر میرسد در صورت اجرای آن، در مقیاس وسیع و در سطح ملی بتوانیم به نتایج خیلی خوبی در ارتباط با میزان بالا رفتن سن ازدواج در مناطق مختلف کشور دست یابیم. - پیشنهاد میشود که در تحقیقات جداگانهای، عوامل اقتصادی و فرهنگی افراد را با بالا رفتن سن ازدواج آنها مورد بررسی قرار دهند. - پیشنهاد میشود محققان در پژوهشهای آتی نمونههای مورد مطالعه را ازشهرها و روستاهای دیگر انتخاب کنند.
منابع آزاد ارمکی، ت. (1386). جامعهشناسی خانواده ایرانی. تهران: انتشارات سمت. اداره کل ثبت احوال استان آذربایجانشرقی. (1392). گزارش تحلیلی رویداد ازدواج و طلاق.شماره چهار، قابل رویت در وب سایت: www.eanocr.ir. اسکندریچراتی، آ. (1387). بررسی عواملاجتماعی مؤثر بر تأخیر سن ازدواج در ایران با تأکید بر استان گلستان. فصلنامه تخصصی جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان. سال چهارم، شماره سوم. اعزازی، ش. (1380). جامعهشناسی خانواده با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. اینگلهارت، ر. (1377). تحول فرهنگی در جوامع پیشرفته صنعتی. ترجمه: م، وتر. تهران: کویر. بحیرانی، ا؛ و دیگری. (1390). عوامل اجتماعی موثر در افزایش سن ازدواج دانشجویان دختر. مطالعات جامعهشناختی ایران. شماره 4. تقوی، ن. (1374). جامعهشناسی خانواده. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور. توده فلاح، م؛ و دیگری. (1385). بررسی تاثیر نوسازی بر سن ازدواج با تاکید بر شاخصهای جمعیتشناختی ازدواج در سطح کشور و 7 استان منتخب. مجله پژوهش اجتماعی. شماره 8. تنهایی، ا. (1382). جامعهشناسی نظری. تهران: انتشارات بهمن برنا. حسینزاده، ر. (1387). بررسی عوامل جامعهشناختی موثر در تاخیر ازدواج جوانان شهرستان گرمسار. (پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی). دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار. روشه، گ. ( 1366 ). تغییراتاجتماعی.ترجمه: م، وثوقی. تهران: نشر نی. شهروزی، ل. (1386). بررسی پیامد اجتماعی افزایش سن ازدواج دختران دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. (پایاننامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی). دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. فرهمند بیگی، س. (1387). بررسی رفتارهای فردگرایانه و جمعگرایانه به تفکیک جنس در تاخیر در ازدواج. (پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی). دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. کاظمیپور، ش. (1383). تحول سن ازدواج در ایران و عوامل جمعیتی موثر بر آن. پژوهش زنان. شماره 3. گیدنز، آ. (1381). پیامدهای مدرنیته. ترجمه: م، ثلاثی. تهران: نشر مرکز. مجدالدین، ا؛ و دیگری. (1386). بررسی دلایل و اثرات افزایش سن ازدواج دختران روستایی در ایران. فصلنامه تخصصی جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان. سال دوم، شماره چهارم. محمودیان، ح. (1383). سن ازدواج در حال افزایش و بررسی عوامل پشتیبان. مجله علوم اجتماعی. شماره 24. مرادی، گ؛ و دیگری. (1391). عوامل اجتماعی و اقتصادی مرتبط افزایش سن ازدواج جوانان، (مطالعه موردی شهر کرمانشاه). فصلنامه مطالعات جامعهشناختی جوانان. سال سوم، شماره هفتم. مهدوی، م. (1377). بررسیتطبیقیتغییراتازدواج. تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی. هیول، م. (1388). بررسی علل افزایش سن ازدواج. ویژه نامه علمی استانداری مازندران. Ferguson, S. (2000). Challenging Traditional Marriage: Never Married Chinese and Japanese American Women. Gender and Society. V. 14, No. 1. Murayama. S. (2001). Regional standardization in the age at marriage: A comparative study of pre Industrial Germany and Japan. The History of the Family. Vol. 6, No. 2.
[1]. کارشناسی ارشد پژوهشگری اجتماعی دانشگاهآزاد اسلامی واحد تبریز- ایران. E- mail: alikalale1133@yahoo.com 2. استادیار بازنشسته دانشگاه تبریز- ایران (نویسنده مسئول). E- mail:nemtaghavi@yahoo.com | |||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||
آزاد ارمکی، ت. (1386). جامعهشناسی خانواده ایرانی. تهران: انتشارات سمت. اداره کل ثبت احوال استان آذربایجانشرقی. (1392). گزارش تحلیلی رویداد ازدواج و طلاق.شماره چهار، قابل رویت در وب سایت: www.eanocr.ir. اسکندریچراتی، آ. (1387). بررسی عواملاجتماعی مؤثر بر تأخیر سن ازدواج در ایران با تأکید بر استان گلستان. فصلنامه تخصصی جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان. سال چهارم، شماره سوم. اعزازی، ش. (1380). جامعهشناسی خانواده با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. اینگلهارت، ر. (1377). تحول فرهنگی در جوامع پیشرفته صنعتی. ترجمه: م، وتر. تهران: کویر. بحیرانی، ا؛ و دیگری. (1390). عوامل اجتماعی موثر در افزایش سن ازدواج دانشجویان دختر. مطالعات جامعهشناختی ایران. شماره 4. تقوی، ن. (1374). جامعهشناسی خانواده. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور. توده فلاح، م؛ و دیگری. (1385). بررسی تاثیر نوسازی بر سن ازدواج با تاکید بر شاخصهای جمعیتشناختی ازدواج در سطح کشور و 7 استان منتخب. مجله پژوهش اجتماعی. شماره 8. تنهایی، ا. (1382). جامعهشناسی نظری. تهران: انتشارات بهمن برنا. حسینزاده، ر. (1387). بررسی عوامل جامعهشناختی موثر در تاخیر ازدواج جوانان شهرستان گرمسار. (پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی). دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار. روشه، گ. ( 1366 ). تغییراتاجتماعی.ترجمه: م، وثوقی. تهران: نشر نی. شهروزی، ل. (1386). بررسی پیامد اجتماعی افزایش سن ازدواج دختران دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. (پایاننامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی). دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. فرهمند بیگی، س. (1387). بررسی رفتارهای فردگرایانه و جمعگرایانه به تفکیک جنس در تاخیر در ازدواج. (پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی). دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. کاظمیپور، ش. (1383). تحول سن ازدواج در ایران و عوامل جمعیتی موثر بر آن. پژوهش زنان. شماره 3. گیدنز، آ. (1381). پیامدهای مدرنیته. ترجمه: م، ثلاثی. تهران: نشر مرکز. مجدالدین، ا؛ و دیگری. (1386). بررسی دلایل و اثرات افزایش سن ازدواج دختران روستایی در ایران. فصلنامه تخصصی جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان. سال دوم، شماره چهارم. محمودیان، ح. (1383). سن ازدواج در حال افزایش و بررسی عوامل پشتیبان. مجله علوم اجتماعی. شماره 24. مرادی، گ؛ و دیگری. (1391). عوامل اجتماعی و اقتصادی مرتبط افزایش سن ازدواج جوانان، (مطالعه موردی شهر کرمانشاه). فصلنامه مطالعات جامعهشناختی جوانان. سال سوم، شماره هفتم. مهدوی، م. (1377). بررسیتطبیقیتغییراتازدواج. تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی. هیول، م. (1388). بررسی علل افزایش سن ازدواج. ویژه نامه علمی استانداری مازندران. Ferguson, S. (2000). Challenging Traditional Marriage: Never Married Chinese and Japanese American Women. Gender and Society. V. 14, No. 1.
Murayama. S. (2001). Regional standardization in the age at marriage: A comparative study of pre Industrial Germany and Japan. The History of the Family. Vol. 6, No. 2.
| |||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 13,688 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 4,029 |