تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,275,130 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,328,832 |
بررسی رابطه بین عوامل اجتماعی با میزان وجود ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماریهای عروق کرونر قلب | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 6، شماره 20، آبان 1392، صفحه 97-114 اصل مقاله (570.27 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پروین جوادی1؛ ربابه پورجبلی2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز- ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان، گروه علوم اجتماعی، زنجان- ایران (نویسنده مسئول). | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین عوامل اجتماعی با میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماری عروقکرونر قلب میباشد. روش تحقیقحاضر توصیفی پیمایشی و از لحاظ هدفکاربردی میباشد. جامعه آماری این تحقیق شامل مراجعه کنندگان به مرکز آموزشی درمانی و تحقیقاتی شهید مدنی تبریز میباشد که تعداد آنان 13479 نفر بود که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 373 نفر به دست آمد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. برای پاسخگویی به سؤالات از شاخصهای آمار توصیفی و نیز برای آزمون فرضیهها از آزمونهای T و F، آزمون همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس استفاده شده است. نتایج حاصله نشان داد میزان ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر قلب در بین پاسخگویان بالاتر ازحد متوسط بوده و شاخصهای سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی پاسخگویان کمتر از متوسط و نیز رابطه معنیداری بین سن، الگوی تغذیه، میزان تحصیلات و نمایه توده بدنی با وجود ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر وجود دارد. همچنین نتایج به دست آمده نشان داد بین وضعیت اشتغال، درآمد، وضعیت تاهل، محل سکونت، بعدخانوار و جنس با میزان وجود ریسک فاکتور تفاوت وجود ندارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سرمایه اجتماعی؛ سرمایه فرهنگی؛ الگوی تغذیه؛ ریسک فاکتور؛ بیماری قلبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی رابطه بین عوامل اجتماعی با میزان وجود پروین جوادی[1] دکتر ربابه پورجبلی[2] تاریخ دریافت مقاله:20/2/1394 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:17/5/1394 چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین عوامل اجتماعی با میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماری عروقکرونر قلب میباشد. روش تحقیقحاضر توصیفی پیمایشی و از لحاظ هدفکاربردی میباشد. جامعه آماری این تحقیق شامل مراجعه کنندگان به مرکز آموزشی درمانی و تحقیقاتی شهید مدنی تبریز میباشد که تعداد آنان 13479 نفر بود که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 373 نفر به دست آمد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. برای پاسخگویی به سؤالات از شاخصهای آمار توصیفی و نیز برای آزمون فرضیهها از آزمونهای T و F، آزمون همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس استفاده شده است. نتایج حاصله نشان داد میزان ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر قلب در بین پاسخگویان بالاتر ازحد متوسط بوده و شاخصهای سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی پاسخگویان کمتر از متوسط و نیز رابطه معنیداری بین سن، الگوی تغذیه، میزان تحصیلات و نمایه توده بدنی با وجود ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر وجود دارد. همچنین نتایج به دست آمده نشان داد بین وضعیت اشتغال، درآمد، وضعیت تاهل، محل سکونت، بعدخانوار و جنس با میزان وجود ریسک فاکتور تفاوت وجود ندارد. واژگان کلیدی: سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، الگوی تغذیه، ریسک فاکتور، بیماری قلبی.
بیان مسئله سلامتی و بیماری، دو واژهای هستندکه جدای ازهم نیستند و شاید بتوانعبارت عوامل اجتماعی موثر بر بیماری را مترادف عوامل اجتماعی موثر بر سلامتی به کاربرد. آنچه که جامعهشناسی پزشکی بدان میپردازد در راستای پاسخگویی به این سوالها است چرا در دورانهای گذشته تنوع بیماریها کم بوده است؟ چرا با پیشرفت تکنولوژیکی انواع بیماریهای جدید سر برمیآورند؟ چرا افراد فقیر نسبت به ثروتمندان در معرض بیماریهای بیشتری قرار دارند؟ تفکر به این سوالها ما را خواه ناخواه به ریشههای اجتماعی بیماریها سوق میدهد. یعنی حتی بیماریهای جسمی نیز در بسیاری از مواقع در جامعه ریشه دارد. در گذشته و در فقدان فنآوریهای تکنولوژیکی آنچه که مردم با آن دست به گریبان بودند، شامل بیماریهای عفونی بود که ریشه در عدم توسعه پزشکی داشت. با توسعه پزشکی مرزهای دانش در این حوزه شکافته شد و لذا ازمیزان بیماریهای عفونی نیزکاسته شد؛ تکنولوژی درابعاد گوناگون توسعه یافت، زندگی آسودهتر از قبل شد، در یک کلام ما وارد عصر فرازمانی و فرامکانی شدیم و این همه را وامدار پیشرفت تکنولوژی هستیم. سبک زندگی انسانها تغییر نمود، ساعتهای حضور طولانی در آشپزخانهها به پایان رسید، فستفودها جانشین غذاهای پر زحمت گذشته شد، انسانها خواستار سبک زندگی مدرنتر شدند، اما اینهمه، هزینه فرصت بالایی را به جوامع تحمیل نمود، انواع سرطانها، بیماریهای قلبی، ایدز و بسیاری از بیماریهای دیگر گویی زائیده عصر جدید هستند و این است که نمیتوان بیماری را فارغ از زمینه اجتماعی آن بررسی نمود. بیماریهای قلبی بنا به آمارهای اعلام شده روند رو به رشدی را طی مینماید. سبک زندگی بدون تحرک، انواع فشارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همه و همه نقش موثری در آن دارند. این همه مقدمهای بود برای واکاوی ریشههای اجتماعی بیماری عروق کرونر قلبی. اما درطرح موضوع سلامت، پیوسته باید تامین، حفظ و ارتقاء سلامت منظور نظر وهدف باشد، یعنی همیشه باید نسبت به سلامت نگاهی جامع و همه جانبه داشت. متاسفانه اغلب این گونه نیست و در اکثر موارد تمرکز بر بعد بیولوژیک است، آن هم در قالب بیماریها و از دیدگاه فوق تخصصی و باز با کمال تاسف عین همین مطلب را در آموزش پزشکی، پژوهش، ارائه خدمات و تامین و توزیع اعتبارات میتوان مشاهده کرد. این درحالی است که در بین عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، نقش عوامل بیولوژیک و ژنتیک فقط در حدود 15 درصد، سهم مجموع خدمات پزشکان، گروه پزشکی، سیستم ارائه خدمات بهداشتی- درمانی کشورها اعم از خصوصی و دولتی، دانشگاهها و وزارت بهداشت حدود 25 درصد است و درصورتی که نقش عوامل اجتماعی را تا 75 درصد ذکر میکنند. منظور ازعوامل اجتماعی اعم ازعوامل اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی، اجتماعی و سیاسی است. از جمله عوامل اجتماعی میتوان از تکامل سالهای اولزندگی (ECD) نام برد و نیزمیزان تحصیلات افراد، اشتغال، محیط کار، جنسیت، فقر، تغذیه، مسکن، محل سکونت (همسایگی، محله، روستا، شهر، حاشیه شهر)، محیط زیست، حمل و نقل، تردد، تفریح، میزان نفوذ اجتماعی نام برد( مرندی، بیتا: 217). با توجه به تاثیر عوامل اجتماعی در سلامت، میتوان به این نتیجه رسید که بیماریها نیز متاثر از عوامل اجتماعی و اقتصادی میباشند، از جمله مهمترین بیماریها که درمان قطعی برای آن وجود ندارد و سالانه شمار زیادی از افراد را در جهان به کام مرگ میفرستد، بیماریهای قلبی میباشد. بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، بیشتر افراد سالانه از بیماریهای قلبی- عروقی بیش از هرعلت دیگری میمیرند. پیشبینی میشود تا سال 2030 به طور تقریبی 6/23 میلیون نفر از بیماران قلبی- عروقی به ویژه بیماریهای عروق کرونر و سکته از بین خواهند رفت. در ایران نیز بیماریهای قلبی- عروقی علت اصلی مرگ و میر و ناتوانی با هزینه بالای مراقبتهای بهداشتی میباشند(سبزمکان، 1392: 292). عوامل خطرساز قابل تغییر در بیماریهای قلبی شامل عوامل مربوط به سبک زندگی از جمله فعالیت فیزیکی، رژیم غذایی، مصرف سیگار، الکل، عوامل فیزیولوژی و بیوشیمی شامل فشار خون، وزن، قند خون و کلسترول خون میباشند. باحذف هریک از عوامل یاد شده شانس بروز و ظهور بیماریهای قلبی- عروقی کاهش مییابد. شواهد نشان میدهد عوامل خطر ساز قابل تغییر و رفتارهای سبک زندگی ناسالم به عنوان تعیین کنندههای مهم ناتوانی و مرگ و میر بیماری قلبی- عروقی میباشند.(همان). با توجه به اینکه بیماریهای قلبی در حال حاضر شایعترین علل مرگ را در اکثر نقاط جهان و ایران تشکیل میدهند و 40 درصد تمام موارد را شامل میشوند و از طرفی 25 درصد افراد مبتلا به این بیماری بدون هیچگونه علامت قبلی به صورت مرگ ناگهانی یا سکته قلبی حاد از بین میروند(سالاریفر و همکاران، 1386: 49)، و با توجه به مطالعات صورت گرفته که عوامل اجتماعی نظیر سبک زندگی، تحصیلات ازیک طرف و عوامل اقتصادی نظیر سرمایه اقتصادی و درآمد ازطرف دیگر میتوانند در ظهور و بروز بیماریهای قلبی عروقکرونر نقش داشته باشند و ازطرفی ازآنجا که گسترش بیماریهای مزمنی چونبیماری قلبی در جامعه هزینههای اقتصادی و اجتماعی زیادی را به بار خواهد آورد و لازم است تحقیقاتیکه صورت میگیرد بیشتر در حوزه پیشگیری از بیماریها باشد، از این روی دراین تحقیق برآنیم تا رابطه عوامل اجتماعی را در بروز ریسک فاکتورهای بیماری قلبی عروق کرونر مورد بررسی قرار دهیم و در پی پاسخ به این سوال هستیمکه چه رابطهای بین عوامل اجتماعی و بروز ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر قلبی وجود دارد؟
مبانی نظری تئوری علل اساسی لینک و فلن آنها بیان نمودهاند که شرایط اجتماعی علل اصلی و بنیادی بیماریها میباشند. لینک و فلن تئوری علل اساسی را برای تبیین و توضیح اینکه چرا ارتباط بین فاکتورهای اجتماعی مثل پایگاه اقتصادی- اجتماعی و پیامدهای سلامتی در طول زمان پایدار بوده است، توسعه دادند؟ آنها شرایط اجتماعی را به عنوان فاکتورهایی که روابط یک شخص را به اشخاص دیگر درگیر میکند و این در بر گیرنده هر چیزی است؛ از روابط ابتدایی تا موقعیتهاییکه با ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه مرتبط هستند، تعریف میکنند. به نظر آنها قدرت اجتماعی فرد باعث می شودکه او احساس کند کنترل میشود و این حس در کنترل بودن نوعی احساس امنیت و بهزیستی را برای وی به ارمغان میآورد(Link & Phelan, 1995: 81). افراد طبقه پایینکمتر قادر به کنترل زندگیشان هستند. آنها به منابعکمی جهت رویارویی با استرس دسترسی دارند و دریک چرخه غیر سالم زندگی میکنند و با انواع محدودیتها در جهت اتخاذ یک سبک زندگی سالم مواجه هستند بنابراین زودتر نیز میمیرند. یکی ازمتغیرهای بنیانی درتاثیرگذاری بر بیماریها موقعیت اجتماعی- اقتصادی فرد استکه این رابطه درطول قرنها توانسته پایداربماند و مطالعاتگوناگون در طول سالها به ارتباط بین طبقه اجتماعی و سطح سلامتی و در نتیجه طول عمر اشاره مینمایند .(Cockerham, 2007)
بوردیو ازنظر بوردیو ساخت طبقاتی افراد و تمایز اجتماعی آنها از نحوه ترکیب سرمایههای آنها ناشی میشود. به طوریکه منش و عملکرد افراد تحتتاثیر انتخاب و انتخاب هم تحت تاثیر سرمایه آنها میباشد و نوع انتخاب باعث تمایز افراد میشود. امروزه مردم با انتخابهای مصرفیشان شناخته میشوند و این هویت شان را شکل میدهد(علیزاده، 1389: 292). مطابق مدلیکه او ارائه کرده استشرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی به تولید منش خاص منجر میشود و منش دو دسته نظام است: نظامی برای طبقهبندی اعمال و نظامی برای ادراکات و شناختها (قریحهها). نتیجه نهایی تعامل این دو نظام سبک زندگی است. سبک زندگی همان اعمال و کارهایی است که به شیوهای خاص طبقهبندی شده و حاصل ادراکات خاصهستند. عمدهترین میراث اندیشه بوردیو برای جامعهشناسی مصرف وتحلیل سبکهای زندگی، تحلیل ترکیب انواع سرمایه برای تبیین الگوهای مصرف، بررسی فرضیه تمایز یافتن طبقات ازطریق الگوهای مصرف و مبنای طبقاتی قرایح ومصرف فرهنگی است(خواجهسروری و دیگری، 1392). توزیع این سرمایهها تعیین کننده موقعیت طبقاتی عینی فرد در نظام اجتماعی است. به عبارت دیگر ساخت طبقاتی از طریق ترکیب انواع این سرمایهها به وسیله گروهها روشن میشود. طبقات بالا بیشترین میزان سرمایه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین را دارد. طبقه متوسط مقدار کمتری از این انواع را در اختیار دارد و طبقه پایین کمترین مقدار این ترکیب از منابع را مورد بهرهبرداری قرار میدهد. بوردیو نشان میدهد، درگذشته روشهای تمایز اجتماعی براساس طبقه بوده است، ولی امروزه موضوعات غذایی و تمایزات اجتماعی ناشی از عادتهای غذایی که تحت تاثیر شکلهای گوناگون عضویت گروهی است، آن را تحت تاثیر قرار داده است. رهیافت نظری بوردیو به معنای انتخابهای سبک زندگی از این جهت دارای اهمیت آشکاری است که به ما کمک میکند بفهمیم چرا تمایزات اجتماعی– ساختاری در مراحل اخیر مدرنیته به صورت روزافزون از رهگذر صور فرهنگی بیان میشوند. به خصوص هر تعبیری از قدرت و تبیین امتیازاتساخت یافته در جوامع پساصنعتی ناگزیر از بهکار بستن مفاهیم خشونت نمادین و سرمایه نمادین بوردیو میباشد. بوردیو با استفاده از این چهارچوب میتواند توضیح دهد که چرا شیوههای مختلف تملک سرمایه (چه اقتصادی و چه فرهنگی) در داخل یک طبقه، منظومههای متفاوتی از ذوق و قریحه به بار میآورد که همراه است با توقعات متفاوت بسیار تمایز یافتهای نسبت به ورزش، رژیم غذایی، هنرها، اثاثیه و دکوراسیون منزل و فعالیتهای فراغتی(چنی دیوید،1996). بوردیو در تمایز، بر این نکته تأکید میورزد که هر چه قدر سرمایة کنشگران بیشتر باشد، در فضای اجتماعی در موقعیت بالاتری قرار میگیرند(گیدبنز و دیگری، 1381: 116)
دیدگاه فرآوری مواد غذایی بیکر نظر او تهیه مواد غذایی خانگی، مثل تهیه غذا برای خانواده تابعی از سرمایه و زمان موجود برای هر خانواده است. از نظر او علاوه بر زمان و سرمایه، مشارکت زنان در بازار کار، ابعاد خانواده یا خانواده تک نفره و چند نفره در انتخاب غذاهای خانگی و آماده تاثیرگذار است. و مطرح میکندکه گرایش به غذاهای آماده، ریشه در تغییر ارزشهای مصرفکنندگان دارد و رشد ارزشهایی مانند فردگرایی و خود اجرایی با ارزشهای سنتی که توقف بیشتر در آشپزخانه را نیاز داشت متفاوت میباشد(علیزاده مقدم، 1389: 287).
گیدنز گیدنز سبک زندگی را مجموعهای نسبتاً منسجم ازهمه رفتارها و فعالیتهای یک فرد معین درجریان زندگی روزمره خود میداند که مستلزم مجموعهای از عادتها و جهتگیریهاست و بر همین اساس از نوعی وحدت برخوردار است. گیدنز انسان را به عنوان عامل در شکلگیری هویتش موثر میداند و معتقد است که انسان تحت فشار ساختار اجتماعی، سبک زندگی را بیشتر تقلید میکند. لذا گیدنز وضعیتی را انتخاب میکند که در آن سبکهای زندگی در بین محدودیتها و فرصتهای ارائه شده توسط موقعیت اجتماعی فرد بیان شده است و فرد مجبور به سازگار کردن خود با ساختار انعطافپذیر سبکهای زندگی و خود هویتیاش است. این انعطافپذیری در وضعیت تغییر حاصل از انقلاب و رشد اجتماعی، در مرحله بعدی مدرنیته گنجانیده شده است(گیدنز، 1391: 120).
ماکس وبر وبر بیش از هرجامعهشناس کلاسیک وارد بحثهای سبکزندگی شده است. بهنظر وبر سلوک زندگی و فرصتهای زندگی دو مولفه اساسی سبک زندگیاند. سلوک زندگی به انتخابهایی اشاره دارد که افراد در گزینش سبک زندگیشان دارند. وبر فرصتهای زندگی را به عنوان مطلق فرصت مورد توجه قرار نمیدهد، بلکه آنها را فرصتهایی میداند که افراد به دلیل موقعیت اجتماعی شان از آنها برخوردار میشوند. مهمترین سهم وبر از مفهوم سبک زندگی، تقابل دیالکتیک بین «انتخابها» و «فرصتها» است، به طوریکه اگر هر یک از اینها دیگری را از بین ببرد، میتواند در نتیجه سبک زندگی موثر باشد(خواجهسروری و دیگری، 1392).
پیشینه تجربی حسینی و همکاران درپژوهشی با عنوان «شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی در سالمندان امیر شهر در سال 1386» نشان دادند که شیوع عوامل خطر قلبی و عروقی در افراد مسن بود. جمشیدی و همکاران(1390) درپژوهشی باعنوان «رابطه ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی عروقی با چاقی شکمی و عمومی» نشان دادند که شیوع بالای چاقی و ارتباط آن با برخی ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی و عروقی است. بیرنگ و همکاران(1386) درپژوهشی با عنوان «مقایسه میانگین CBC و CRP و فاکتورهای انعقادی به عنوان ریسک فاکتورهای احتمالی بیماریهای قلبی- عروقی در بیماران مبتلا به ژنژیویت نسبت به گروه کنترل» مهمترین ریسک فاکتورهای قلبی را سیگار کشیدن، دیابت، ملیتوس، سن و جنس معرفی نمودهاند. سالاریفر، کاظمینی و حاجی زینلی(1386) در پژوهشی با عنوان «شیوع و ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر در بستگان درجه اول افراد با بیماری زودرس عروق کرونر» نشان دادند که علت ریسک فاکتورهای قلبی عروقی را شامل دیابت، مصرف سیگار، پرفشاری خون، کلسترول، LDL و TG بالا و HDL پایین است. طل و همکارانش(1389) در پژوهشی باعنوان «بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی در بیماران دیابتی نوع 2 و پیامدهای مرتبط با بیماری در بیمارستانها تابعه دانشگاه در سال 1389» نشان دادند که بین وقوع پیامد دیابت و متغیرهای جمعیتشناختی وعوامل اجتماعی- اقتصادی از نظر آماری ارتباط معنیداری مشاهده شد. میرمیران و همکارانش(1382) در تحقیقی با عنوان «تعیین شاخصهای پیشبینی کننده عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی درافراد بزرگسال تهرانی» نشان دادندکه تعدادی از عوامل تغذیهای و غیرتغذیهای با بعضی از عوامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی در جامعه مورد بررسی در ارتباط هستند. نجیبی وهمکارانش(1392) درپژوهشی باعنوان «بررسی وضعیت ناامنی غذایی و برخی عوامل اجتماعی- اقتصادی موثر در بیماران تازه تشخیص داده شده مبتلا به دیابت نوع 2 در شیراز 1390» نشان دادند که ناامنی غذایی با سطح اقتصادی، تحصیلات، میزان درآمد، داشتن فرزندان زیر 18 سال، بعد خانوار و تعداد فرزندان ارتباط معنیداری داشت. سبزمکان و همکارانش(1392) در پژوهشی با عنوان« تجارب بیماران دارای عوامل خطرساز بیماری قلبی- عروقی و کارکنان بهداشتی از تعیینکنندههای رفتار تغذیهای: یک آنالیز محتوای کیفی هدایت شده» نشان دادند که مشکل عمده بیماران این بود که نمیتوانستند به طور منظم رژیم غذایی را رعایت نمایند.
فرضیههای تحقیق
2. میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب به تفکیک جنس متفاوت است. 3. میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروقکرونر قلب به تفکیک وضعیتتاهل متفاوت است. 4. میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب به تفکیک وضعیت اشتغال متفاوت است. 5. میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروقکرونر قلب به تفکیک محلسکونت متفاوت است. 6. میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب به تفکیک سطح تحصیلات متفاوت است. 7. بین متغیرهای بعدخانوار و میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروقکرونر قلب رابطه وجود دارد. 8. بین متغیرهای درآمد ومیزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروقکرونر قلب رابطه وجوددارد. 9. میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب به تفکیک حجم توده بدنی (BMI) متفاوت است. 10. بین میزان سرمایه اجتماعی و میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب رابطه وجود دارد. 11. بین میزان سرمایه فرهنگی و میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب رابطه وجود دارد. 12. بین الگوی تغذیه و میزان ریسک فاکتورهای ابتلا به بیماری عروقکرونر قلب رابطه وجود دارد.
روش تحقیق و تعریف مفاهیم این پژوهش ازلحاظ اجرایی، تحقیقکاربردی، ازلحاظ زمانی، جزء تحقیقات مقطعی و باتوجه به میزان ژرفایی در زمره مطالعات پهنانگر است. برای گردآوری دادهها پرسشنامه به کار رفته و روش تحقیق پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش را بیماران مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی و تحقیقانی قلب و عروق شهیدمدنی تبریز تشکیل میدهندکه تعداد آنها درسال گذشته 13500 نفر بوده است. برای تعیین حجم نمونه با یک مطالعه مقدماتی و با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه کوکران، برابر373 نفر انتخاب شد.
متغیرهای پیشبین جنس: منظور از جنس، مرد یا زن بودن فرد پاسخگو است. سن: منظور از سن تعداد سالهایی است که از تولد فرد میگذرد. سن در این تحقیق به عنوان یک متغیر کمی در ارتباط با متغیر وابسته، در سطح سنجش فاصلهای مورد سنجش قرار گرفت. وضعیت تاهل: مربوط به مجرد و متاهل بودن فرد پاسخگو است. این متغیر در چهار مقوله مجرد (زن یا مرد ازدواجنکرده)، متاهل (زن یا مرد ازدواج کرده)، مطلقه (زن یا مرد جدا شده ازهمسر)، و بدونهمسر به دلیل فوت همسر بررسی شد. بعد خانوار: منظور از آن تعداد اعضای خانواده فرد میباشد. چنانچه ازدواج نکرده باشد بعد خانوار پدری و درصورت ازدواج بعد خانوار خود فرد پرسیده خواهد شد. بعد خانوار در سطح فاصلهای در ارتباط با متغیر وابسته سنجیده شد. شغل: عبارت است از هرگونه فعالیت مربوط به کسب درآمد که در آن فرد به طور منظم کار میکند. در این تحقیق از پاسخگویان خواسته شد که شغل دقیق خود را ذکر نمایند. این متغیر در سطح اسمی چندگانه و درقالب طیف 9 مقوله بیکار، شاغل بخش خصوصی، شاغل بخش دولتی، شغل آزاد، بازنشسته، از کار افتاده، خانهدار، دانشجو و سایر موارد مورد بررسی قرار گرفت(پورمحمد، 1390: 36). میزان تحصیلات: میزان تحصیلات به سالهای تحصیل فرد اطلاق میشود. در این تحقیق جهت سنجشاین متغیر ازسطح سنجش اسمی چندگانه استفاده شدهاست. بیسواد، ابتدایی، راهنمایی، متوسطه، فوق دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس و دکترا. شاخص توده بدنی (BMI): این شاخص در واقع وزن متناسب با قد را میسنجد و میتوان به عنوان مناسبترین شاخص در حیطه وزن از آن استفاده کرد. شاخص توده بدنی از تقسیم وزن به توان دوم قد محاسبه میشود. در این فرمول وزن بر حسب کیلوگرم و قد بر حسب متر استفاده میشود(همان). این شاخص ازطریق سوالاتیکه به طور مستقیم قد و وزن را میسنجد محاسبه شد. در این تحقیق قد و وزن در سطح سنجش فاصلهای سنجیده شد و بعد از Compute کردن آنها، BMI در سطح رتبهای محاسبه شد. سازمان جهانی بهداشت (WHO) 4 طبقه را برای [3]BMI تعیین کرده است: کم وزن= کمتر از 5//18kg/m2؛نرمال=5/18- 9/24 kg/m2؛ بیش وزن= 25-9/29 kg/m2 و چاق= بالاتراز 30 kg/m2 (عباسزاده؛ و همکاران، 1390). در تحقیق حاضر نیز از این تقسیمبندی پیروی شده است. سرمایه فرهنگی:سرمایه فرهنگی همان مصرفکالاها و خدمات فرهنگی است. در این تحقیق جهت سنجش سرمایه فرهنگی از سه بعد سرمایه فرهنگی عینی، سرمایه فرهنگی ذهنی و سرمایه فرهنگی نهادی استفاده شد. جهت سنجش سرمایه فرهنگی عینی از گویههایی چون «خریدن تابلوهای نقاشی، خرین مجسمهها و اشیای قدیمی، خریدن کتابهای درسی و ...) استفاده نمودیم. در سنجش سرمایه فرهنگی ذهنی از گویههایی چون «میزان علاقه به رفتن به سینما و تئاتر، میزان علاقه به موسیقی کلاسیک، میزان یادگیری هنر، میزان علاقه به کتابخانه و ...» استفاده شد. و درنهایت برای سنجش بعد نهادی سرمایه فرهنگی از گویههایی چون «داشتن مدرک فنی و حرفهای، مسلط بودن به زبانهای خارجی، برنده شدن درمسابقات علمی، فرهنگی» استفاده شد(پورمحمد، 1390: 38). لازم به یادآوری است که تمامی گویههای مربوط به متغیر سرمایه فرهنگی از پایان نامه پورمحمد(1390) اخذ شده است. سرمایه اجتماعی: مفهوم سرمایه اجتماعی به مقامات و روابط گروهی یا شبکه اجتماعی (دوستی و نظیر آن) مربوط میگردد که فرد در درون آن قرار گرفته است و میتواند به نفع خود از آن استفاده کند (ممتاز، 1383: 150). جهت سنجش این متغیر از شاخصهایی چون مشارکت، حمایت، اعتماد استفاده شد. لازم به یادآوری استکه تمامی گویهها ازمقاله علیزاده باعنوان «تحلیل جامعهشناختی سبک غذایی شهروندان تبریزی» اخذ گردیده است. الگوی تغذیهای: سبک زندگی سلامت محور به عنوان پدیدهای چند علتی، چند بعدی و چند دلالتی به الگوهای جمعی رفتار مربوط میشود که به مسائل تهدید کننده سلامت افراد میپردازد تا از این طریق بتواند تضمین کننده سلامت ایشان باشد(قاسمی و همکاران، 1387: 181). از آنجا که سبک زندگی مقولهای گسترده میباشد، جهت بررسی آن در این پایاننامه به مهمترین بعد سبک زندگی یعنی سبک تغذیهای که همان انتخاب غذایی مصرفکنندگان است و تاثیر زیادی بر روی وضعیت سلامتی به صورت کلی و بروز ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر قلبی به طور خاص دارد پرداخته شد. جهت سنجش سبک تغذیه از دو بعد تغذیه سالم و تغذیه ناسالم استفاده شد. تغذیه ناسالم به گویههایی چون غذاهای سریعالحاضر (ساندویچ، پیتزا و ...)، غذاهای سرخ کردنی، مصرف شیرینیجات به ویژه شکلات و قند، نوشابههای گازدار، غذاهای چربیدار، غذاهای کنسروی، غذاهای آماده درفریز خانه وتغذیه سالم باخوردن میوه در طول هفته، خوردن سبزیجات در طول هفته، خوردن لبنیات در طول هفته، مصرف کالری به حد کافی سنجیده شد. لذا از پاسخگویان پرسیده شد که تا چه حد هر کدام از موارد فوقالذکر را در رژیم غذایی خود دارند. لازم به ذکر است که سوالات در قالب طیف لیکرت، به صورت 6 گزینهای و در سطح سنجش رتبهای میباشد. نیز تمامی گویههای مورد استفاده جهت سنجش سبک زندگی سلامت محور از مقالهای که توسط قاسمی و همکارنش(1387) نگاشته شده است اخذ شد.
متغیر ملاک ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر قلبی: منظور از ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر قلبی، عواملخطر موثر بربیماریهای قلبی وعروقی میباشد. جهت بررسی متغیر وابسته براساس پیشینه تجربی تحقیق مهمترین ریسک فاکتورها و به عبارتی عوامل خطرآفرین بیماری عروق کرونر قلبی که تا به حال مورد بررسی قرار گرفته است را انتخاب نمودیم. این ریسک فاکتورها عبارتند از سابقه مصرف سیگار، سابقه مصرف الکل به صورت طولانی مدت، سابقه بیماری پر فشاری خون، سابقه بیماری دیابت، کلسترول، سابقه بیماریهای اعصاب و روان. لازم به ذکر استکه این مقولههای به شکل سطح سنجش اسمی دو حالته و به شکل «بلی یا خیر» خواهد بود.
یافتههای تحقیق با توجه به جدول شماره (1)، ضریب همبستگی بین سن و میزان بروز ریسک فاکتورهای بیماری قلبی 28/0=r با سطح معنیداری 000/0=p نشان میدهد بین متغیرهای ذکر شده همبستگی متوسط، و رابطه معنیدار و مستقیم وجود دارد. یعنی با بالا رفتن سن افراد میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی افزایش مییابد.نتایج این فرضیه همسو با تحقیقات انجام شده توسط جلالی فراهانی و همکارانش، میرمیران و همکارانش، طل و همکارانش، بیرنگ و همکاران و همچنین حسینی، ذبیحی و بیژنی میباشد. جدول شماره (1): همبستگی بین سن و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
چنانچه جدول شماره (2)، نشان میدهد، هیچ تفاوت معنیداری بین جنسیت و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیمار قلبی وجود ندارد. نتایج این فرضیه مغایر با تئوری علل اساسی لینک و فلمن که جنسیت را نیر در کنار موقعیت اجتماعی و دیگر عوامل به عنوان یکی از فاکتورهای ابتلا به بیماری میدانستند و نیز با عقیده ماکس وبر که جنسیت را یکی از شانسهای زندگی جهت انتخاب سبک زندگی میداند همخوانی نداشته و با تحقیقات جمشیدی، سیف و شعبانی و همچنین بیرنگ و همکاران نیز همسویی ندارد.
جدول شماره (2): تفاوت بین جنسیت و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
با توجه به جدول شماره (3)، بین وضعیت تأهل و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی تفاوت معنادار وجود ندارد. و نتایج به دست آمده مغایر با تحقیقات انجام شده توسط طل و همکارانش و نیز نجیبی و همکارانش بود.
جدول شماره (3): تفاوت بین وضعیت تاهل و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
بین وضعیت اشتغال و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی تفاوت وجود ندارد. نتایج این فرضیه نیز همسو با تحقیقات طل وهمکاران نبوده و نیز با نظریه بوردیو در بیان موقعیت فرد در ساختار اجتماعی و نیز موقعیت اجتماعی در نظریه تئوری علل اساسی لینک وفلن مغایرت دارد. جدول زیر موارد مورد بحث را نشان میدهد.
جدول شماره (4): تفاوت بین وضعیت اشتغال و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
با توجه به جدول شماره (5)، بین محل سکونت و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماری قلبی هیچ رابطه معنیداری (684/0=p) وجود ندارد. نتایج این فرضیه همسو با هیچ یک از تئوریهای تحقیق نبوده و احتمالا علت آن تغییر در فرهنگ و آداب سنتی در روستاها و ارتباط بین همسایهها و هم محلهایها و نیز از افزایش امکان دسترسی به امکانات از یک سو و تغییرات سریع زندگی با حضور رسانههای جمعی در روستا که همچون شهرها رو به فردگرایی رفته است، میباشد. جدول شماره (5): تفاوت بین محل سکونت و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
با توجه به جدول شماره (6)، میزان ریسک فاکتورهای بیماری قلبی به تفکیک سطح تحصیلات متفاوت نمیباشد. و رابطه معنیداری بین متغیرهای ذکر شده مشاهده نگردید.
جدول شماره (6): تفاوت بین وضعیت تحصیلات و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
مطابق آزمون ضریب همبستگی پیرسون انجام شده درجدول شماره (7)، ملاحظه میشودکه بین بعد خانوار و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی شدت همبستگی برابر با 096/0=r با سطح معنیداری 065/0=p بین بعد خانوار و میزان ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی رابطه معنیدار وجود ندارد. میتوان بیان کرد بین تعداد اعضای خانواده و میزان وجود ریسک فاکتور بیماری قلبی هیچ رابطه معنیداری وجود ندارد.
جدول شماره (7): همبستگی پیرسون بین بُعد خانوار ومیزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
بین میزان درآمد و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی رابطه معنیداری (529/0=p) وجود ندارد. جدول شماره (8)، مباحث مورد بحث را نشان میدهد.
جدول شماره (8): همبستگی پیرسون بین درآمدو میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
همانطورکه جدول شماره (9) نشان میدهد، میزان ریسک فاکتورهای بیماری قلبی به تفکیک نمایه توده بدنی متفاوت است. به طوریکه با توجه به تفاوت میانگینها و سطح معنیداری 000/0=p تفاوت معنیداری بین متغیرهای ذکر شده وجود دارد.
جدول شماره (9): تفاوت بین نمایه توده بدنی و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
بین سرمایه اجتماعی و میزان ریسک فاکتورهای بیماری قلبی رابطه معنادار و مستقیم مشاهده شد. با توجه به ضریب همبستگی 28/0=r و سطح معنیداری 000/0=p بین سرمایه فرهنگی و میزان ریسک فاکتورهای بیماری قلبی همبستگی متوسط و رابطه معنادار و معکوس مشاهده گردید، به طوری که با افزایش سرمایه فرهنگی میزان وجود ریسک بیماریهای قلبی کاهش مییاید. گفتنی است هر یک از شاخصهای سرمایه فرهنگی با میزان ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی رابطه معنیدار و معکوس دارد. جدول شماره (10)، موارد مورد بحث را نشان میدهد.
جدول شماره (10): همبستگی پیرسون بین میزان سرمایه فرهنگی و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
با توجه به ضریب همبستگی 16/0- =r و سطح معنیداری 01/0=p، بین سبک تغذیه سالم و میزان ریسک فاکتورهای بیماری قلبی همبستگیضعیف و رابطه معنادار و معکوس مشاهده گردید به طوری که هر قدر افراد سبک تغذیه سالمی داشته باشند، میزان ریسک فاکتورهای قلبی کاهش مییابد. همچنین با توجه به ضریب همبستگی 18/0=r و سطح معنیداری 000/0=p، بینسبک تغذیه ناسالم و میزان ریسک فاکتورهای بیماری قلبی همبستگی ضعیف و رابطه معنادار و مستقیم مشاهده گردید به طوری که هر قدر افراد الگویتغذیه ناسالمی داشته باشند، میزان ریسک فاکتورهای قلبیافزایش مییابد. مباحث مورد بحث را جدول شماره 11 نشان میدهد.
جدول شماره (11): همبستگی بین میزان الگوهای تغذیه و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی
نتیجهگیری و بحث بر اساس تئوری علل اساسی، طبقه اجتماعی بر نوع بیماریهایی که افراد به آن دچار میشوند عامل تاثیرگذار است. این تئوری به طورکلی موقعیت اجتماعی– اقتصادی را علل اساسی نابرابریهای سلامتی مطرح میکند. در این راستا بود که لینک و فلن از جامعهشناسان پزشکی خواستند که ریسک فاکتورهای مبتنی بر فرد را زمینهمند کنند و آنچه را که مردم را در معرض خطر ریسک فاکتورهای بیماری قرار میدهد را آزمون نمایند و در این روند شرایط اجتماعی را به عنوان علل اساسی و بنیادی در نظر بگیرند. آنچه که باعث میشود تئوری علل بنیادی، پایگاه اقتصادی و اجتماعی را عاملی تعیین کننده در ابتلای به بیماریها عنوان کند این است که؛ توانایی یک شخص برای سود بردن از چیزی که با آن از بیماری و مرگ اجتناب کند به وسیله منابعی چون دانش، پول، قدرت، پرستیژ و ارتباطات اجتماعی تحقق مییابد و افرادی که چنین منابعی را در اختیار دارند از مزایای سلامتی نیز برخوردار میشوند؛ از آنجایی که طبقات پایین از چنین امکاناتی برخوردار نیستند بنابراین از حمایت لازم در مواجهه با بیماریها نیز برخوردار نمیباشند. همچنین نتایج تحقیق حاضر نشان میدهدکه میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماریقلبی به تفکیک جنسیت متفاوت از هم نمیباشد. نتایج توصیفی نیز نشان داد که میانگین میزان ریسک فاکتورهای قلبی در بین زنان و مردان تقریباً برابر میباشد اما نکتهای که لازم است بدان توجه شود این است که میانگین میزان ریسک فاکتورهای قلبی درجمعیت مورد مطالعه بالاتر از حد متوسط میباشد، هم دربین زنان و هم در بین مردان. آنچه که لینک و فلمن بدان اذعان نموده بودند این است که بین جنسیت و بیماری رابطه وجود دارد و مردان بیشتر در معرض بیماریها قرار دارد بنابراین نتیجه این تحقیق در خلاف جهت نظر این دو اندیشمند میباشد. به عبارت بهتر عصر مدرن همان گونه که گیدنز بیان میکند دارای مخاطراتی است و این مخاطرات فرای جنسیت بر همه افراد تاثیر میگذارد. در دنیای جدید به دلیل مشارکت زنان در امور اقتصادی و اجتماعی در واقع آنان نیز درمعرض آسیبهای گوناگون درجامعه قرار دارند. فشارهای کاری، مسائل عاطفی و ... همه و همه آنان را نیز مانند مردان درگیر نموده است؛ در چنین شرایطی زنان نیز مانند مردان در معرض بیماریهای گوناگون قرار میگیرند و نتیجه تحقیق نیز به این امر معترف است. ازنظر بوردیو هر فردی به میزان خاصی از سرمایه فرهنگی و اجتماعی دسترسی داردکه سبک زندگی و انتخابهای وی را تحت تاثیر قرار میدهد. از نظر وی اگر در گذشته تمایز اجتماعی براساس طبقه بود، امروزه موضوعات غذایی و تمایزات اجتماعی ناشی از عادتهای غذایی که متاثر از شکلهای گوناگون عضویت گروهی است آن را تحت تاثیر قرار داده است. گیدنز و وبر نیز همسو با بوردیو معتقدند که طبقه اجتماعی فرد انتخابهای وی را تحت تاثیر قرار میدهد. هر فردی با توجه به طبقه اجتماعی و اقتصادی به میزان خاصی از سرمایه اجتماعی و فرهنگی دسترسی دارد، هر چه سرمایه اجتماعی فرد بالاتر باشد از حمایتهای بیشتری در وضعیتهای بحرانی زندگی برخوردار میشود. شبکه روابط فرد و افرادیکه داخل دراین شبکه هستند وی را موردحمایت عاطفی و حتیمادی قرار میدهند. ازطرفی هرچه سرمایه فرهنگی فرد بیشتر باشد از آگاهی بیشتری در رابطه با مسایل از جمله بیماریها برخوردار میباشند و لذا در سایه همین آگاهی انتخابهای سالمتری در تمامی ابعاد زندگی خواهند داشت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که بین سرمایه اجتماعی و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماری قلبی رابطه معنادار و منفی وجود دارد. این نتیجه همسو با نتایج تحقیق طل و همکاران(1389) استکه ارتباط با اعضای خانواده و تعداد دفعات ارتباط را دربروز بیماری دیابت تاثیرگذار ارزیابی نمودهاند. دنیای امروز عصر تکنولوژی میباشد و این تکنولوژیها چنان در روابط انسانها رسوخ نمودهاند که روابط چهر به چهره را به حاشیه راندهاند، دنیای امروز عصر انسانهای جدا ازهم میباشد، عصر فشارهای روانی فزاینده. در چنین شرایطی به میزانی که فرد شبکه روابط چهره به چهره خود را با اطرافیان بیشتر نماید به همان میزان نیز از حمایتهای عاطفی و نیزمادی بیشتری ازجانب آنها برخوردار خواهد شد. شبکه روابط اجتماعی فرد او را از تنهایی و انزوا و افسردگی میرهاند، ارتباط با انسانها، مشارکت در امور اجتماعی، یاری نمودن دیگران همگی آثار مثبتی بر روح و جسم فرد دارد که کمترین اثر آن وجود انرژی و شادی در زندگی فرد خواهد بود. بر اساس نتایج تحقیق بین سرمایه فرهنگی و میزان وجود ریسک فاکتورهای بیماری قلبی رابطه معنیدار و منفی وجود دارد. همان گونه که بوردیو و همسو با وی وبر و گیدنز بیان میکنند شیوه زیست فرد در رابطه مستقیم با طبقه اجتماعی او میباشد. هر فردی با توجه به طبقه اجتماعی خود به میزان خاصی ازسرمایه فرهنگی دسترسی دارد. سرمایه فرهنگی آگاهی و دانشی به فرد میدهد که روش زیست سالمتری برای خود در زندگی برگزیند، این آگاهی به وی کمک میکند که در شرایط بحرانی زندگی مدیریت لازم را انجام دهد وکمترین ضربهها ازشرایط بحرانزا نصیب وی شود. بنابراین فردیکه سرمایه فرهنگی بالایی دارد در رابطه با بیماریها نیز خود را مصون نگه میدارد البته تا حدی که به عاملیت وی مربوط میشود چرا که برخی از شرایط از عهده کنترل فرد خارج است. از همین رو است که رابطه معنیدار بین سطح تحصیلات و میزان بروز ریسک فاکتورهای قلبی نیز قابل تبیین است. افرادی که سطح تحصیلات فوق لیسانس دارند ازمیانگین کمتری نسبت به سایرگروههای تحصیلی در رابطه بامیزان ریسک فاکتورهای قلبی برخوردار میباشند. طل و همکارانش(1389) نیز به وجود رابطه بین بیماری دیابت و سطح تحصیلات اذعان نمودهاند. عبارتی به میزانی که فرد دارای الگوی تغذیهای سالمی باشد نسبت به بیماریهای قلبی مصونیت بیشتری خواهد داشت و بالعکس گرایش به تغذیه ناسالم فرد را در دامن بیماریهای قلبی میتواند گرفتار نماید. میرمیران و همکارانش(1382) و نیز سبزمکان و همکارانش(1392) هم عوامل تغذیهای را دارای رابطه معنادار با بیماری قلبی گزارش کرده بودند. الگوی تغذیهای از طریق تاثیری که بر حجم توده بدنی میگذارد میتواند زمینهساز بروز انواع ریسک فاکتورهای قلبی در فرد شود. متغیر حجم توده بدنی از جمله متغیرهایی است که به کرات توسط محققان در رابطه با انواع بیماریها مورد بررسی قرار گرفته و در بسیاری از موارد نیز به تاثیرگذاری آن پی برده شده است. در این تحقیق نیز متغیر حجم توده بدنی دارای رابطه معنادار با میزان بروز ریسک فاکتورهای بیماریقلبی بود. ازجمله محققینیکه به چنین رابطهای درتحقیقات خود دست یافتهاند میتوان از حسینی، ذبیحی، بیشهای(1388)، جمشیدی، سیف و شعبانی(1390)، میرمیران و همکاران(1382) نام برد.
پیشنهادهای پژوهشی بیکر فردگرایی را در گرایش به غذاهای آماده عامل موثری عنوان کرده بود. پیشنهاد میشود در تحقیقات آتی به این متغیر نیز پرداخته شود. ازنظر گیدنز، مدرنیته ازجمله عواملی استکه بر سبک زندگی تاثیرگذار بوده و پارامترهای خطرآفرینی از جمله انواع بیماریها را وارد زندگی مردم نموده است. پیشنهاد میشود در تحقیقات آتی این دو متغیر نیز در رابطه با ریسک فاکتورهای بیماری قلبی مورد بررسی قرار گیرند. همچنین چنین تحقیقی را میتوان در ربطه با سایر بیماریها نیز انجام داد. تاثیر عوامل اجتماعی بر بیماریها قابل بررسی در اکثریت بیماریها میباشد. منابع باقریلنکرانی، ل؛ و دیگری. (1389). درآمدی بر عدالت در نظام سلامت. مرکز تحقیقات سیاستگذاری سلامت، مرکز مطالعات و توسعه آموزش علوم پزشکی شیراز. بیرنگ، ر. (1386). مقایسه میانگین CBC و CRP و فاکتورهای انعقادی به عنوان ریسک فاکتورهای احتمالی بیماریهای قلبی- عروقی در بیماران مبتلا به ژنژیویت نسبت به گروه کنترل. مجله دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. دوره 25، شماره 3، صص 260- 255. بازرگان، ع؛ و دیگران. (1385). روشهای تحقیق در علوم رفتاری. تهران: انتشارات آگه. پورمحمد، ر. (1390). بررسی جامعهشناختی تصور بدنی و عوامل مرتبط با آن: مورد مطالعه شهروندان بالای 15 سال شهر تبریز. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز. جلالیفراهانی، ع. (1387). بررسی مقایسهای عوامل خطر بیماریهای قلبی در بیماران نظامی و غیر نظامی که تحت آنژیوپلاستی قرار گرفتهاند در بیمارستانهای بقیه ا...الاعظم «عج» و شهید رجایی تهران. طب نظامی. شماره 10 (2)، صص 142- 137. حسینی، ر؛ و دیگری. (1388). شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی در سالمندان امیر شهر در سال 1386. مجله سالمندی ایران. سال چهارم، شماره یازدهم. جمشیدی، ل؛ و دیگران. (1390). رابطه ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی عروقی با چاقی شکمی و عمومی. مجله تحقیقات علوم پزشکی زاهدان. خواجه سروری، غ؛ و دیگری. (1392). جهانیشدن سبک زندگی و تقاضای دگرگونی سیاسی. مطالعات راهبردی جهانی شدن. دوره 4، شماره 10. سبزمکان، ل. (1392). تجارب بیماران دارای عوامل خطرساز بیماری قلبی- عروقی و کارکنان بهداشتی از تعیین کنندههای رفتار تغذیهای: یک آنالیز محتوای کیفی هدایت شده. مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران. دانشگاه علوم پزشکی و خدمات پزشکی- درمانی شهید بهشتی، دوره پانزدهم، شماره 3، صص 302-292. سالاریفر، م؛ و دیگران. (1386). شیوع ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر در بستگان درجه اول با بیماریز و درس کرونر. مجله دانشکده پزشکی. دانشگاه علوم پزشکی تهران، دوره 65، شماره 1، صص 54-49. طل، آ. (1390). بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی در بیماران دیابتی نوع 2 و پیامدهای مرتبط با بیماری در بیمارستانهای تابعه دانشگاه در سال 1389. فصلنامه بیمارستان. سال دهم، شماره 2، شماره مسلسل 37، صص 9-1. عباسزاده، م. (1391). بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر سبک زندگی خود مراقبتی شهروندان. فصلنامه مطالعات توسعه اجتماعی- فرهنگی. صص 141-119. عباسزاده، م؛ و دیگران. (1390). بررسی ارتباط بین عوامل دموگرافیک و شاخص توده بدنی در بین شهروندان بالای 15 سال شهر تبریز. نامه انجمن جمعیتشناسی ایران. دوره 6، مسلسل 11. علیزادهاقدم، م. (1389). تحلیل جامعهشناختی سبک غذایی شهروندان تبریزی. فصلنامه علمی- پژوهشی رفاه اجتماعی. سال دوازدهم، شماره 44، صص 318-285. قاسمی، و. (1387). تعیین کنندههای ساختاری و سرمایهای سبک زندگی سلامت محور. ادبیات و زبانها. شماره 63، صص 214-181. گیدنز، آ. (1391). تجدد و تشخص: جامعه و هویت شخصی در عصر جدید. ترجمه: ن، موفقیان. تهران: نشر نی. گیبنز، ج، آ؛ و دیگری. (1381). سیاست پست مدرنیته. تهران: نشر گام نو. میرمیران. (1382). تعیین شاخصهای پیشبینی کننده عوامل خطر بیماریهای قلبی- عروقی در افراد بزرگسال تهرانی. مجله دانشگاه علوم پزشکی ایران. سال دهم، شماره 37، صص 798- 789. مرندی، ع. (بیتا). کتاب جامع بهداشت عمومی. فصل 14، گفتار 3، عوامل اجتماعی سلامت. ممتاز، ف. (1383). معرفی مفهوم طبقه از دیدگاه بوردیو. پژوهشنامه علوم انسانی. شماره 42-41، صص 160-149. مطلق، م؛ و دیگران. (1387). سلامت و عوامل اجتماعی تعیین کننده آن. انتشارات موفق، چاپ دوم. نجیبی، ن. (1392). بررسی وضعیت ناامنی غذایی و برخی عوامل اجتماعی اقتصادی موثر در بیماران تازه تشخیص داده شده مبتلا به دیابت نوع 2 در شیراز-1390. مجله علمی- پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اردک. سال 16، شماره 1 (شماره پیاپی 70)، 106-98. نادری، غ؛ و دیگران. (1382). وضعیت ریسک فاکتورهای جدید بیماریهای قلبی و عروقی در جامعه شهری اصفهان. مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمان. دوره یازدهم، شماره 1، صص 35-28. رفیعپور، ف. (1387). تکنیکهای خاص تحقیق در علوم اجتماعی. تهران: شرکت سهامی انتشار. The Fundamental Cause Theory in haping Persistent Health disparities. vanessaoliveira.myefolio.com Phelan. J. C, Link. B.G, & et al. (2002). Fundamental Causes of Social Inequalities in Mortality: A Test of the theory. Journal of health and Social behavior. Vol. 45, P.p: 265- 285. Link. B. G & Phelan., J. (1995). Social Conditions as Fundamental Causes of Disease. Journal of Health and Social Behavior. Vol.35, pp: 80-94. Cockerham.W. C. (2007). Social Causes of health and disease. polity press. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باقریلنکرانی، ل؛ و دیگری. (1389). درآمدی بر عدالت در نظام سلامت. مرکز تحقیقات سیاستگذاری سلامت، مرکز مطالعات و توسعه آموزش علوم پزشکی شیراز. بیرنگ، ر. (1386). مقایسه میانگین CBC و CRP و فاکتورهای انعقادی به عنوان ریسک فاکتورهای احتمالی بیماریهای قلبی- عروقی در بیماران مبتلا به ژنژیویت نسبت به گروه کنترل. مجله دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. دوره 25، شماره 3، صص 260- 255. بازرگان، ع؛ و دیگران. (1385). روشهای تحقیق در علوم رفتاری. تهران: انتشارات آگه. پورمحمد، ر. (1390). بررسی جامعهشناختی تصور بدنی و عوامل مرتبط با آن: مورد مطالعه شهروندان بالای 15 سال شهر تبریز. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز. جلالیفراهانی، ع. (1387). بررسی مقایسهای عوامل خطر بیماریهای قلبی در بیماران نظامی و غیر نظامی که تحت آنژیوپلاستی قرار گرفتهاند در بیمارستانهای بقیه ا...الاعظم «عج» و شهید رجایی تهران. طب نظامی. شماره 10 (2)، صص 142- 137. حسینی، ر؛ و دیگری. (1388). شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی در سالمندان امیر شهر در سال 1386. مجله سالمندی ایران. سال چهارم، شماره یازدهم. جمشیدی، ل؛ و دیگران. (1390). رابطه ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی عروقی با چاقی شکمی و عمومی. مجله تحقیقات علوم پزشکی زاهدان. خواجه سروری، غ؛ و دیگری. (1392). جهانیشدن سبک زندگی و تقاضای دگرگونی سیاسی. مطالعات راهبردی جهانی شدن. دوره 4، شماره 10. سبزمکان، ل. (1392). تجارب بیماران دارای عوامل خطرساز بیماری قلبی- عروقی و کارکنان بهداشتی از تعیین کنندههای رفتار تغذیهای: یک آنالیز محتوای کیفی هدایت شده. مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران. دانشگاه علوم پزشکی و خدمات پزشکی- درمانی شهید بهشتی، دوره پانزدهم، شماره 3، صص 302-292. سالاریفر، م؛ و دیگران. (1386). شیوع ریسک فاکتورهای بیماری عروق کرونر در بستگان درجه اول با بیماریز و درس کرونر. مجله دانشکده پزشکی. دانشگاه علوم پزشکی تهران، دوره 65، شماره 1، صص 54-49. طل، آ. (1390). بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی در بیماران دیابتی نوع 2 و پیامدهای مرتبط با بیماری در بیمارستانهای تابعه دانشگاه در سال 1389. فصلنامه بیمارستان. سال دهم، شماره 2، شماره مسلسل 37، صص 9-1. عباسزاده، م. (1391). بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر سبک زندگی خود مراقبتی شهروندان. فصلنامه مطالعات توسعه اجتماعی- فرهنگی. صص 141-119. عباسزاده، م؛ و دیگران. (1390). بررسی ارتباط بین عوامل دموگرافیک و شاخص توده بدنی در بین شهروندان بالای 15 سال شهر تبریز. نامه انجمن جمعیتشناسی ایران. دوره 6، مسلسل 11. علیزادهاقدم، م. (1389). تحلیل جامعهشناختی سبک غذایی شهروندان تبریزی. فصلنامه علمی- پژوهشی رفاه اجتماعی. سال دوازدهم، شماره 44، صص 318-285. قاسمی، و. (1387). تعیین کنندههای ساختاری و سرمایهای سبک زندگی سلامت محور. ادبیات و زبانها. شماره 63، صص 214-181. گیدنز، آ. (1391). تجدد و تشخص: جامعه و هویت شخصی در عصر جدید. ترجمه: ن، موفقیان. تهران: نشر نی. گیبنز، ج، آ؛ و دیگری. (1381). سیاست پست مدرنیته. تهران: نشر گام نو. میرمیران. (1382). تعیین شاخصهای پیشبینی کننده عوامل خطر بیماریهای قلبی- عروقی در افراد بزرگسال تهرانی. مجله دانشگاه علوم پزشکی ایران. سال دهم، شماره 37، صص 798- 789. مرندی، ع. (بیتا). کتاب جامع بهداشت عمومی. فصل 14، گفتار 3، عوامل اجتماعی سلامت. ممتاز، ف. (1383). معرفی مفهوم طبقه از دیدگاه بوردیو. پژوهشنامه علوم انسانی. شماره 42-41، صص 160-149. مطلق، م؛ و دیگران. (1387). سلامت و عوامل اجتماعی تعیین کننده آن. انتشارات موفق، چاپ دوم. نجیبی، ن. (1392). بررسی وضعیت ناامنی غذایی و برخی عوامل اجتماعی اقتصادی موثر در بیماران تازه تشخیص داده شده مبتلا به دیابت نوع 2 در شیراز-1390. مجله علمی- پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اردک. سال 16، شماره 1 (شماره پیاپی 70)، 106-98. نادری، غ؛ و دیگران. (1382). وضعیت ریسک فاکتورهای جدید بیماریهای قلبی و عروقی در جامعه شهری اصفهان. مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمان. دوره یازدهم، شماره 1، صص 35-28. رفیعپور، ف. (1387). تکنیکهای خاص تحقیق در علوم اجتماعی. تهران: شرکت سهامی انتشار. The Fundamental Cause Theory in haping Persistent Health disparities. vanessaoliveira.myefolio.com Phelan. J. C, Link. B.G, & et al. (2002). Fundamental Causes of Social Inequalities in Mortality: A Test of the theory. Journal of health and Social behavior. Vol. 45, P.p: 265- 285. Link. B. G & Phelan., J. (1995). Social Conditions as Fundamental Causes of Disease. Journal of Health and Social Behavior. Vol.35, pp: 80-94. Cockerham.W. C. (2007). Social Causes of health and disease. polity press. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,821 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,169 |