تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,323 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,940 |
مقایسه مشکلات رفتاری فرزندان در مادران باهوش هیجانی بالا و پایین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 6، شماره 24، دی 1392، صفحه 13-24 اصل مقاله (220.52 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رومینا گلچین* 1؛ سید داور حسینی نسب2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، دانشآموخته کارشناسیارشد گروه روانشناسی، تبریز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، گروه روانشناسی، تبریز، ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش حاضر با هدف مقایسه مشکلات رفتاری در فرزندان مادران باهوش هیجانی بالا و پایین صورت گرفته است. در یک مطالعه علی – مقایسهای تعداد 200 مادر دانشآموز ابتدایی (100 مادر باهوش هیجانی بالا و 100 مادر باهوش هیجانی پایین) به روش نمونهگیری ملاکی از بین 386 مادر 30 الی 45 ساله دانشآموزان ابتدایی شهر تبریز انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از چک لیست تجدید نظر شده مشکلات رفتاری کوای و پترسیون (RBPC) و پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ و از روشهای آماری تی تست برای تحلیل دادهها استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون تی مستقل نشان داد، میانگین مشکلات رفتاری (اختلال سلوک، پرخاشگری اجتماعی، مشکلات توجه – ناپختگی، اضطراب – گوشهگیری) در فرزندان مادران باهوش هیجانی بالاکمتر است (P<0.01). دختران نسبت به پسران در میانگین رفتاری (اختلال اختلال سلوک، پرخاشگری اجتماعی، مشکلات توجه – ناپختگی، اضطراب – گوشهگیری) نمرات کمتری داشتند (P<0.05). | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مشکلات رفتاری کودکان؛ هوش هیجانی مادر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه: شیوع مشکلات رفتاری و خلقی مانند افسردگی در کودکان غربی 10درصد گزارش شده است و در پژوهشهای انجام شده در روسیه، مصر و ایران نشان میدهد که آمار افسردگی کودکان در آنها بالاتر از کشورهای غربی (در حدود 20 الی 26درصد) میباشد (سلطانیفر و بینا، 1386). از آنجایی که دوران کودکی از مهمترین مراحل زندگی است که در آن شخصیت فرد پایهریزی میشود و شکل میگیرد، مسلماً بروز مشکلات رفتاری در این برهه از زندگی تأثیرات جبران ناپذیری بر سرنوشت وی خواهد داشت. چنانکه اغلب اختلالات و ناسازگاریهای رفتاری پس از دوران کودکی، ناشی از مسایل دوران حساس کودکی در روند رشد و تکامل است. این بیتوجهی منجر به عدم سازش و انطباق با محیط برای کودک میشود (خزاعی و همکاران، 1384). طبق دیدگاههای آسیبشناسی، مشکلات رفتاری و روانی کودکان میتواند متأثر از عوامل مختلفی باشد. با در نظر گرفتن دیدگاه سیستمی درباره خانواده، به واسطه ارتباط تنگاتنگ خانواده با کودکان یکی از عواملی که میتواند در ارتباط با مشکلات روانی و رفتاری کودکان مطرح شود، خانواده است. بررسیها حاکی از آن است فرزندانی که والدین آنها ارتباط باز و مثبتی با آنها برقرار کرده، در عین حال استقلال و آزادی شایسته متناسب با سن فرزندان را به آنها میدهند، کمتر دچار مشکلات رفتاری میشوند (بیرنه، و همکاران[1]، 2002). در این باره متخصصان بهداشت روانی، تقصیر اصلی مشکلات رفتاری را به ارتباطهایی نسبت میدهند که بین والدین –بویژه مادران- و فرزندان وجود دارد. به نظر آنان این مسأله آشکار است که خانواده به صورت یک مجموعه اصلی – پدر، مادر و فرزندان- میتوانند تأثیر عمیق بر رفتار اولیه کودک داشته باشند (هالاهان و کافمن[2]، 1377). اساساً کیفیت روابط مادر و کودک، ارتباط محکمی با رشد روانی و رفتاری کودک دارد، یعنی در خانوادههایی که ارتباط گرمی وجود ندارد، احتمال بروز رفتار انحرافی در کودک بیشتر است (خانجانی، 1384). مادران به عنوان یکی از پایههای استوار خانواده و به واسطه قرار داشتن در پایگاه عواطف خانوادگی و از طرفی محدود بودن تأثیر مستقیم سیستمهای مؤثر بر کودکان، بیشترین تأثیرات روانی را بر کودکان خود دارند. وجود نظریههای مختلف روانشناختی در دوران کودکی مانند نظریه دلبستگی (خانجانی، 1384)، نطریههای روانکاوی روابط موضوعی (دادستان، 1385) تأییدی بر این مدعی است. چنانچه (بالبی[3]) در تبیین شکلگیری رفتارهای آشفته در کودکان از مفهوم دلبستگی استفاده میکند (خانجانی، 1384). اساساً یادگیری ضمنی از مادران اولین و پایدارترین الگوی یادگیری در هر فرهنگ و عصری هستند. یکی از ویژگیهایی که در مادران میتواند در سیر تحول سلامت روانی کودکان تأثیر گذارد هوش هیجانی مادر است. امروزه هوش عاطفی به عنوان نوعی هوش تبیین شده است که شامل درک دقیق عواطف خود شخص و هم تعبیر دقیق حالات عاطفی دیگران است. هوش عاطفی، فرد را از نظر عاطفی ارزیابی میکند، به این معنی که فرد به چه میزانی از هیجانها و احساسهای خود آگاهی دارد و چگونه آنها را کنترل و اداره میکند. نکته قابل توجه در راستاری هوش عاطفی این است که تواناییهای هوش عاطفی ذاتی نیستند و آنها میتوانندآموخته شوند (گلمن، 1385) متناسب با این تعریف از هوش هیجانی و پیرو نظریههایی که بر پیوند عمیق عواطف مادر و کودک تأکید میکنند، میتوان چنین استنباط کرد که مادران دارای هوش هیجانی بالا ضمن این که درک عمیقی از عواطف خود دارند، حالات فرزندان خود را به خوبی ادراک میکنند. این توانایی مادران موجب میشود پایه اولیه ارتباط که شناخت متقابل عواطف است به خوبی شکل گیرد و پیوستگی و اعتماد پایه تشکیل شود. اساساً فقدان عاطفی خوب بین مادر و کودک پایه بروز اختلالات روانی تلقی شده است (خانجانی، 1384). پژوهش (یوحنایی، 1385) نشان داد که مادران کودکان دلبسته ایمن از میانگین نمرات بالاتری در هوش هیجانی (در مؤلفههای همدلی، خودآگاهی هیجانی، آزمون واقعیت، تحمل فشار و شادکامی) برخوردار بودند. پژوهش (افشار، 1386) نشان داده است که از بین مؤلفههای هوش هیجانی مادران، خودانگیزی مادران و جهتگیری شغلی، آمادگی برای تغییر در دختران را پیشبینی میکند. خود کنترلی مادران، ارتباط دختران را همدلی مادران، اعتماد معقول دختران را پیشبینی میکند. پژوهش وانآکن و همکاران[4] (2007) نشان داده است. ثبات هیجانی مادری روی رفتارهای پرخاشگرانه کودکان بطور غیرمستقیم به واسطه حمایت مادری تأثیر دارد. در مورد پدران، ثبات هیجانی پدران روی رفتارهای پرخشگرانه کودکان تأثیر مستقیم دارد. همچنین مشخص شد که ثبات هیجانی مادران و پدران به طور مستقیم با مشکلات مربوط به توجه در کودکان رابطه مستقیم وجود دارد. پژوهش محمدی و غرایی (1386) که با عنوان ارتباط اختلالات رفتاری با هوش هیجانی در دانشآموزان صورت گرفته است. نشان داد که بین اختلالات رفتاری با هوش هیجانی کل و مؤلفههای آن یعنی تنظیم هیجان، بیان و ارزیابی هیجان و بهرهگیری از هیجان ارتباط منفی معنیدار وجود دارد. همچنین مشخص شد که از بین مؤلفههای هوش هیجانی مؤلفه تنظیم هیجانات و همچنین هوش هیجانی کلی توانایی پیشبینی معنیدار اختلالات رفتاری را دارند. پژوهش اسماعیلی، احدی، دلاور و شغیعآبادی (1386) که با عنوان تأثیر آموزش مؤلفههای هوش هیجانی بر سلامت روان صورت گرفت نشان داد که آموزش مؤلفههای هوش هیجانی در افزایش سلامت روان بطور معنیداری مؤثر بوده و علائم بیماری را در مؤلفههای سلامت روان کاهش داده است. در مطالعه سوحر پرستون و اسکارملیا[5] (2006) نشان داد که کودکانی که با افسردگی وخیم مادری مواجه شده باشند با نتایج منفی بیشتری در رشد زبانی و شناختی روبرو هستند. همچنین در مطالعه بلندون و همکاران[6] (2008) این یافته بدست آمده است که فرایند سیر تنظیم هیجان کودک با نشانههای افسردگی مادر ارتباط دارد. بدین ترتیب با در نظر گرفتن نتایج پژوهشهای قبلی و با توجه به اینکه پژوهشهای اندکی درباره تأثیر هوش هیجانی مادر در مشکلات روانی کودکان انجام شده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان مشکلات رفتاری فرزندان در مادران هوش هیجانی بالا و مادران باهوش هیجانی پایین صورت گرفته است. براین اساس فرضیه اول به عنوان فرضیه اصلی و فرضیه دوم به عنوان فرضیه جنبی تحقیق به خدمت گرفته شد. 1- مشکلات رفتاری فرزندان در مادران باهوش هیجانی بالا و پایین متفاوت است. 2-مشکلات رفتاری فرزندان دانشآموزان دختر و پسر متفاوت است.
روششناسی تحقیق پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسهای است و به لحاظ اهداف آن کاربردی میباشد.
جامعه و نمونه آماری جامعه نظری این تحقیق شامل کلیه مادران 30 الی 45 ساله دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر تبریز میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 386 مادر 30 الی 45 ساله دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر تبریز در سال 1390 میباشد که به صورت تصادفی خوشهای و با استفاده از جدول مورگان برای جامعه آماری بالای 15 هزار نفر تعیین شد. با توجه به ماهیت تحقیق، در این تحقیق ابتدا نمونه اولیه از جامعه وسیعتر انتخاب و نمونه پژوهشی از بین این افراد انتخاب شد.[7] انتخاب نمونه از جامعه آماری، به روش نمونهگیری ملاکی صورت گرفت. حجم نمونه شامل 200 مادر دانشآموز ابتدایی بودند که از بین جامعه آماری و با در نظر گرفتن سطح معنیداری 05/0، توان آماری 08/0، میانگین اختلاف نمرات دو گروه حداقل 5/1، انحراف استاندارد 5/3 با استفاده از نرمافزار نمونهگیری (PS) انتخاب شد. به این ترتیب تعداد 100 مادر دانشآموز ابتدایی که کمترین و همچنین تعداد 100 مادر که بیشترین نمره را در پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ کسب کرده بودند وارد مطالعه شد و مشکلات رفتاری دانشآموزان در این مادران مورد مقایسه قرار گرفت. معیارهای ورود و خروج از مطالعه داشتن رضایت آزمودنیها برای شرکت در مطالعه، عدم سرپرست خانوار بودن مادر از معیارهای ورود آزمودنیها به مطالعه بود. چنان که پرسشنامه تحقیق به صورت ناقص تکمیل میشد، آزمودنی از دور مطالعه خارج میشد. چک لیست تجدید نظر شده مشکلات رفتاری کوای و پترسون[8] (RBPC)[9]: این چک لیست را کوای و پترسون (1987) برای درجهبندی مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان 5 تا 18 ساله تهیه کردهاند. این پرسشنامه توسط والدین یا معلمانی که به افراد 5 تا 18 سال آشنایی دارند تکمیل میشود. چک لیست کوای و پترسون دارای چهار خرده آزمون اختلال سلوک(38عامل)، پرخاشگری اجتماعی(9عامل)، مشکلات توجه-ناپختگی(33عامل)، اضطراب-گوشهگیری(8عامل) بوده و روی هم در برگیرنده 88 گویه است. برای نمرهگذاری این چک لیست سه نمره صفر، یک و دو بکار برده میشود. نمره دو به شکل رفتاری که به صورت حاد دیده شود، نمره یک به مشکلاتی که صورت حاد ندارند و نمره صفر به عدم وجود مشکلات رفتاری داده میشود. چک لیست (RBPC) در روند اختلالهای رفتاری در دبستانها و کمک در تشخیصهای بالینی و اندازهگیری تغییرات رفتاری ناشی از مداخلههای روانشناختی و دارویی استفاده میشود (کوای و پترسون، 1987). این چک لیست در ایران توسط شهیم، یوسفی، قنبری و مزیدی (1386) با استفاده از روش تحلیل عاملی روایی سازه آن بررسی شده است. در پژوهش آنها چهار عامل شناسایی شده است. برای سنجش پایایی این چک لیست با استفاده ضریب آلفای کرونباخ مشخص شد که از پایایی 81/0 برخوردار است.
سیاهه هوش هیجانی شرینگ[10]: این آزمون توسط شرینگ و با استفاده از نظریه هوش هیجانی گلمن ساخته شده است. این سیاهه دارای 33 عامل میباشد که پاسخگویی به آن در قالب مقیاس لیکرت پنج درجهای ترتیبی صورت میگیرید. این سیاهه دارای پنج زیر مقیاس خودآگاهی، خودمهارگری، خودانگیزی، همدلی و مهارتهای اجتماعی است. لذا هر فرد پنج نمره از زیر مقیاسها و یک نمره کلی از این سیاهه دریافت میکند. در مطالعه مهانیان خامنه و همکاران (1385) وضعیت پایایی این پرسشنامه را به روش ضریب آلفای کرونباخ 66/0 و بازآزمایی آن را 75/0 گزارش شده است.
تحلیلهای آماری: تمام تحلیلهای آماری با استفاده از نرمافزار SPSS 17 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، فراوانی و درصد) برای توصیف متغیرهای تحقیق استفاده شد. برای تحلیل آماری از آزمون T برای گروههای مستقل استفاده شد.
یافتهها: تعداد کل آزمودنیهایی که وارد مطالعه شدند 200 مادر بودند که در دو گروه (100 نفر در گروه مادران باهوش هیجانی بالا و 100 نفر در گروه مادران با هوش هیجانی پایین) بودند. در گروه دانشآموزان با مادران هوش هیجانی بالا تعداد 42 دختر و 58 پسر و در گروه دانشآموزان با مادران هوش هیجانی پایین تعداد 37 دختر و 63 پسر وجود داشتند. میانگین سنی دانشآموزان در گروه مادران باهوش هیجانی بالا 52/7 با انحراف معیار 23/2 و در گروه مادران با هوشهیجانی پایین 21/8 با انحراف معیار 51/2 بود. همچنین میانگین سنی مادران گروه با هوشهیجانی بالا 36/31 با انحراف معیار 80/5 و مادران با هوشهیجانی پایین 76/32 با انحراف معیار 08/5 بود. در گروه دانشآموزان مادران با هوش هیجانی بالا هشت نفر از مادران شاغل و 92 نفر خانهدار بودند. در حالی که در گزوه دانشآموزان مادران با هوش هیجانی پایین 20 نفر از مادران شاغل و 80 نفر خانهدار بودند. در گروه دانشآموزان مادران با هوش هیجانی بالا 39 نفر دارای تحصیلات دبیرستان، 51 نفر دیپلم، 9 نفر لیسانس و یک نفر فوقلیسانس بودند. همچنین در گروه دانشآموزان مادران با هوش هیجانی پایین 18 نفر دارای تحصیلات دبیرستان، 57 نفر دیپلم، 23 نفر لیسانس و 2 نفر فوقلیسانس بودند. در گروه دانشآموزان مادران با هوش هیجانی پایین 42 نفر کلاس اول، 7 نفر کلاس دوم، 8 نفر کلاس سوم، 16 نفر کلاس چهارم و 27 نفر کلاس پنجم بودند. همچنین در گروه دانشآموزان مادران با هوش هیجانی بالا 59 نفر در کلاس اول، 11 نفر در کلاس دوم، 9 نفر در کلاس سوم، 6 نفر در کلاس چهارم و 15 نفر در کلاس پنجم حضور داشتند. در جدول یک مشخصات توصیفی متغیرهای پژوهشی ارایه شده است. جدول 1: مشخصات توصیفی متغیرهای پژوهشی
جدول 2: نتایج آزمون T برای مقایسه میانگین مشکلات رفتاری در فرزندان مادران با هوش هیجانی بالا و پایین
همان طوری که در جدول 2 ارایه شده است. نتایج حاصل از آزمون T مستقل نشان داد که میانگین نمرات اختلال سلوک، پرخاشگری اجتماعی، مشکلات توجه و ناپختگی و اضطراب و گوشهگیری در فرزندان مادران با هوش هیجانی بالا نسبت به فرزندان با مادران هوش هیجانی پایین، به طور معنیداری کمتر است(P<0.001).
جدول 3: نتایج آزمون T برای مقایسه میانگین مشکلات رفتاری دانشآموزان دختر و پسر (df=1989)
**P<0.01 , * P<0.05 همان طوری که در جدول 3 ارایه شده است. نتایج حاصل از آزمون T مستقل نشان داد که میانگین نمرات اختلال سلوک ، پرخاشگری اجتماعی، مشکلات توجه و ناپختگی و اضطراب و گوشهگیری در پسران نسبت به دختران، به طور معنیداری بیشتر گزارش شده است (P<0.05).
بحث و نتیجهگیری: نتایج نشان داد علایم اختلال سلوک در دانشآموزان مادران با هوش هیجانی بالا، کمتر از دانشآموزان مادران با هوش هیجانی پایین است. این یافته از تحقیق همسو با مطالعاتی است که نشان میدهند بین ویژگیهای شخصیتی والدین و برونسازی مشکلات رفتاری کودکان ارتباط مستقیم وجود دارد (مانند؛ پرینز[11] و همکاران، 2003). یافتههای مطالعه ترقی، احمدی (1381) نشان داد که والدین کودکان دارای اختلال سلوک به میزان بیشتری (8/72%) از تنبیه بدنی استفاده کرده بودند. مطالعه ضیاالدینی، میرکافی و نخعی (1386) نشان داد که اختلال سلوک در کودکانی که رفتار والدینشان از دید اطرافیان تند یا متوسط بوده به طور معنیداری بیشتر بود. نتایج مطالعه رضاییان، محسنی، غباریبناب و همکاران (1385) نشان داد بین اختلال سلوک و مشکلات روانی والدین، سبک فرزندپروری والدین و ادراک خود نوجوانان رابطه معنیدار وجود دارد. چنین استنباط میشود که نقص در هوش هیجانی مادران به مدیریت عاطفی ارتباط مادر-فرزند آسیب وارد میکند. به طوری که نقص در همدلی با کودک و واکنشهای عاطفی مادر ممکن است در ارتباط عاطفی کودک با جامعه اختلال ایجاد کند و زمینهساز بروز اختلالات برونسازی مانند اختلال سلوک شود. از طرفی مدیریت هیجانی نامناسب فرزندان مانند داشتن شیوه تربیت مستبدانه، به رفتار مستبدانه کودک در جامعه منجر میشود. چنان که نتایج مطالعه کمیجانی و ماهر (1386) نشان داده است، شیوه فرزندپروری مستبدانه در والدین آزمودنیهای با اختلال سلوک بیشتر از والدین آزمودنیهای عادی به کار گرفته میشود. شیوه فرزندپروری مقتدرانه در والدین آزمودنیهای با اختلال سلوک کمتر از والدین آزمودنیهای عادی به کار گرفته میشود. نتایج نشان داد که میانگین علایم پرخاشگری اجتماعی در فرزندان مادران با هوش هیجانی پایین، بیشتر از فرزندان مادران با هوش هیجانی بالا است. در تبیین این یافته از تحقیق چنین به نظر میرسد که نقص در هوش هیجانی مادر و بویژه وجود خشونت در رفتار مادر میتواند در رفتار کودکان که میتوانند از عکسالعملهای والدین یادگیری مشاهدهای داشته باشند، در همین راستا مطالعه مرندا[12] و همکاران (2001م.) نشان داده است که کودکانی که از طرف مادر تجربه بد رفتاری داشتند از اختلالات از هم گسیختگی و مشکلات رفتاری برونریزی شده بیشتری رنج میبرند. پژوهش وان آکن و همکاران (2007م.) نیر نشان میدهد که ثبات هیجانی مادر به طور غیرمستقیم به واسطه حمایت مادری بر رفتارهای پرخاشگرانه کودکان تأثیر دارد. نتایج نشان داد که میانگین مشکلات توجه و ناپختگی در فرزندان مادران با هوش هیجانی پایین، بیشتر از فرزندان مادران با هوش هیجانی بالا است. این یافته از تحقیق همسو با پژوهش وان آکن و همکاران (2007م.) است نشان داده است ثبات هیجانی والدین به طور مستقیم با مشکلات مربوط به توجه در کودکان رابطه مستقیم وجود دارد. از آنجایی که نقص در هوش هیجانی با مشکلات مربوط به سلامت روانی مادران ارتباط دارد، لذا این یافته از تحقیق همسو با مطالعاتی است که نشان میدهند فراوانی سابقه اختلال روانی در والدین و بستگان دارای اختلال نقص توجه/بیشفعالی بیشتر از کودکان عادی است (خوشابی و همکاران، 1386). همچنین در پژوهش روتین[13] و همکارن (2009م.) چنین گزارش شده است که والدین دارای سابقه اختلال افسردگی اساسی یا اختلال ADHD[14]، وجود این اختلالات در کودکان خود را با فراوانی بیشتری نسبت به والدین عادی گزارش کردهاند. به نظر میرسد نقص در هوش هیجانی مادر با تأثیر در سلامت روانی مادران به همراه شکلگیری سبک خاصی از زندگی در ارتباط عاطفی مادر با فرزندان اختلال ایجاد میکند و موجب افزایش علایم اختلال ADHD میشود (لینت[15] و همکاران، 2003م.). چنانچه نتایج مطالعات مختلف حاکی از تأثیرات اختلالات روانپزشکی والدین و بویژه مادر به عنوان ریسک فاکتورهای مهم در رشد اختلالات دوران کودکی میباشد. بندوا[16] و همکاران (2009م.) که ناشی از زمینه تربیتی محیط خانواده در ابتلا به اختلال ADHD است. نتایج حاصل از آزمون T مستقل نشان داد که میانگین اضطراب-گوشهگیری در فرزندان مادران با هوش هیجانی پایین بیشتر از فرزندان مادران با هوش هیجانی بالا اسن. طبق نظر بار-آن از مؤلفههای هوش هیجانی داشتن کنترل استرس و خلق عمومی است. لذا چنین میتوان استنباط کرد که نقص در کنترل استرس و خلق عمومی مادر در بروز مشکلات خلقی و اضطرابی فرزندان مؤثر است. در همین راستا مشخص شده است که بین نمرات افسردگی کودکان و عملکرد خانوادگی آنان از نظر تعداد دعواها، جو هیجانی رابطه وجود دارد. همچنین پژوهش کورشنیا (1386) در بررسی رابطه ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده با میزان اضطراب و افسردگی فرزتدان نشان داد الگوی ارتباط گفت و شنود خانواده پیشبینی کننده معنیدار اضطراب فرزندان است و اضطراب و افسردگی آنها را به طور منفی پیشبینی میکند (سلطانیفر و بینا، 1386). مطالعه دیلر[17] و همکاران (2011م.) که در بین فرزندان والدین دارای اختلال خلقی صورت گرفته است نشان میدهد که فرزندان والدین با اختلال خلقی از میزان آسیب روانی زیادی برخوردار بودند. در مطالعه بلندون، کالکین، کیان و برین[18] (2008م.) این یافته بدست آمده است که فرایند سید تنظیم هیجان کودک با نشانههای مشکلات خلقی مادری ارتباط دارد. نتایج نشان داد که میانگین علایم اختلال سلوک، پرخاشگری اجتماعی، مشکلات توجه و ناپختگی، اضطرابی و گوشهگیری در پسران بیشتر از دختران میباشد. همخوان با این یافته، یافتههای ترقی و احمدی (1381) نشان داد که بیشترین درصد کودکان دارای اختلال سلوک را پسران (71/6%) تشکیل میدهد. در مطالعه ضیاالدینی، میرکافی و نخعی (1386) نشان داد که شیوع اختلال سلوک در پسران 2/13% و در دختران 3/7% بود. در مطالعه فونتانا[19] و همکاران (2007م.) این یافته گزارش شده است که اختلال نقص توجه-بیشفعالی در پسران از شیوع بیشتری نسبت به دختران برخوردار است. پژوهش سامانی (1386) نشان داده است که پرخاشگری اجتماعی در بین پسران بیشتر از دختران است اما در مطالعه واحدی، فتحیآذر، حسینینسب و مقدم (1387) این یافته بدست آمده است که پرخاشگری اجتماعی در بین دختران و پسران پیشدبستانی تفاوتی وجود ندارد. به نظر میرسد شیوه سنجش پرخاشگری(خودگزارشی، دیگرگزارشی و استفاده از تکالیف) سن آزمودنیها و تفاوت در ابزار پرسشنامهها علل تفاوت در یافتههای مربوط به پرخاشگری باشد. اساساً مطالعات بر گرایش بیشتر پسران به پرخاشگری نسبت به دختران تأکید میکنند. یافته فرضیه حاضر درباره میزان بالای اضطرابی و گوشهگیری در پسران با مطالعه کاهنی، حسنآبادی و سعادتجو (1379) در تضاد میباشد به طوری که مطالعه آنها نشان داده است میزان افسردگی و اضطراب در دختران خانوادههای گسسته بیشتر از پسران و میزان پرخاشگری و بزهکاری در پسران خانوادههای گسسته بیشتر از دختران میباشد. البته مطالعه آنها در فرزندان خانواده طلاق صورت گرفته است. لذا شرایط آزمودنیها ممکن است نتایج را متأثر ساخته باشد. در تبیین یافتههای این فرضیه از تحقیق که پسران از مشکلات رفتاری بیشتری نسبت به دختران برخوردارند چنین استنباط میتوان کرد که جامعه مشکلات رفتاری پسران و همچنین رفتار ناپخته و نامناسب از سوی را بیشتر مورد پذیرش قرار میدهد. از طرفی نباید نادیده گرفت که این زمینه فکری در مادران نیز ممکن است تأثیرگذار باشد آنها مشکلات رفتاری پسران خود را دقیقتر و با وضوح بیشتری گزارش کرده باشند. از آنجایی که یافتههای هر مطالعه با در نظر گرفتن محدودیتهای آن قابل بهرهبرداری است. استفاده از ابزار تحقیق پرسشنامه به دلیل اینکه ممکن است عکسالعمل پاسخ دهندگان را در پی داشته باشد از محدودیتهای اصلی این تحقیق است. همچنین یافتهها محدود به ابزارهای استفاده شده در این مطالعه است. در مطالعه حاضر ملاک هوش هیجانی پایین و بالای مادران، کسب100نفر نمره پایینتر و 100نفر نمره بالاتر بود. لذا از نمره برش استانداردی که مادران را به دو طبقه بالا و پایین تبدیل کند استفاده نشد. از آنجایی که وضعیت هوش هیجانی مادر و مشکلات رفتاری کودکان توسط مادر گزارش شده است. پس مادرانی که سطح سواد کمتر از دبیرستان داشتند وارد مطالعه نشدند و از طرف دیگر سطح دانش مادر که هوش هیجانی آنان تأثیر دارد مورد توجه قرار نگرفته است. موارد فوق دامنه تعمیمپذیری نتایج این پژوهش را محدود و اهمیت انجام مطالعات تکمیلی را تصریح میکند. لذا پیشنهاد میشود به منظور سنجش مشکلات رفتاری کودکان از معیارهای تشخیصی با استفاده از نظر روانپزشک استفاده شود. به منظور شناسایی هوش هیجانی پایین و بالای مادران از ملاک نمره برش استفاده شود تا جایگزینی مادران در طبقات واقهی هوش هیجانی بالا و پایین قرار گیرد. در مطالعات آتی با افزایش حجم نمونه، مادران بیسواد نیز وارد مطالعه شوند و از مصاحبه کاملاً ساختار یافته برای سنجش آزمودنیها استفاده شود. یافتههای مطالعه حاضر میتواند برای مشاوران مدارس در حل مشکلات رفتاری دانشآموزان مورد استفاده قرار گیرد. از طرفی با توجه به یافتههای تحقیق پیشنهاد میشود در برنامههای مداخلات روانی مراکز مشاوره خانواده، آموزش مهارتهای هوش هیجانی برای مادران نیز گنجانده شود. [1] - Byrne & et al. [2] - Halahan and Kaufman [3] - Balbi [4] - Van aken & et al. [5] - Sohen & et al. [6] - Blandon & et al. 3- به این روش انتخاب نمونه، نمونهگیری از نوع مادر گفته میشود. به کتاب روشهای نمونهگیری، تألیف حافظنیا از انتشارات سمت مراجعه شود. [8] - Quay & Peterson [9] - Rvised behavior problem [10] - Chechlist Sheering [11] - Prinize & et al. [12]- Miranda [13]- Rothen [14]- Attention deficit-hyperactivity disorder [15]- Linnet [16]- Bandou [17]- Diler [18]- Blandon, Calkins, Keane & O`Brien [19]- Fontana | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع افشار، سهیلا. (1386). بررسی و مقایسه هوش هیجانی مادر با بلوغ اجتماعی و باورهای انگیزشی دختران سال اول دبیرستانهای دولتی شمال و جنوب تهران، پایاننامه کارشناسیارشد رشته مشاوره، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی. اسماعیلی، معصومه. احدی، حسن. دلاور، علی و شفیعآبادی، عبداله. (1386). تأثیر آموزش مؤلفههای هوش هیجانی بر سلامت روان، مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 13(2): 165-158. ترقی، زهره. احمدی، محترم. (1381) بررسی رابطه اختلالالت سلوکی با مشخصات فردی و خانوادگی کودکان دبستانی شهر ساری، ارمغان دانش، 7(25)، 27-32. خانجانی، زینب. (1384) تحول و آسیبشناسی دلبستگی از کودکی تا نوجوانی، تبریز: فروزش. خزاعی، طبیه. خراعی، محمدمهدی. خزایی، معصومه. (1384). شیوع مشکلات رفتاری در کودکان شهر بیرجند، مجله علوم پزشکی بیرجند، 12(1و2)، 79-85. خوشابی، کتایون. میرابزاده، آرش. مرادی، شهرام. گیلانیپور، مهسا. (1386) بررسی نقش عوامل سرشتی و سایر عوامل خطرساز در کودکان مبتلا به اختلال بیشفعالی و کمبود توجه، مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی همدان، 14(2)، 11/15. دادستان، پریرخ. (1385). روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، جلد اول، تهران: سمت. رضاییان، حمید. محسنی، نیکچهره، غباریبناب، باقر. سرمد، زهره. غلامعلیلواسانی، مسعود. محمدی، محمدرضا. مؤمنی، فرزاد. (1385) بررسی مدل علیتی متغیرهای خانواده، ادراک خود نوجوانان و اختلال سلوک، حکیم، 9(3)، 32-38. سامانی، سیامک. (1386). بررسی پایایی و روایی پرسشنامه پرخاشگری باس و پری، مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران (اندیشه و رفتار)، 13(4)، 365-359. سلطانیفر، عاطفه. بینا، مهدی. (1386) بررسی شیوع نشانههای افسردگی کودکان دبستانی 9 تا 11 ساله در تهران و رابطه آن با دعملکرد خانواده، فصلنامه اصول بهداشت روانی، 9(33 و 34) 7-14. شهیم، سیما. یوسفی. فریده، قنبری، مزیدی. (1386) ویژگیهای روانسنجی چک لیست تجدید نطر شده مشکلات رفتاری کوای و پترسون، مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 13(4)، 350-358. ضیاالدینی، سیدحسن. میرکافی، احمد. نخعی، نوذر. (1386). شیوع اختلال سلوک در دانشاموزان مقطع ابتدایی شهر کرمان در سالتحصیلی 83-82. مجله پزشکی هرمزگان، 11(3)، 228-221. کاهنی، سیما. حسنآبادی، محسن. سعادتجو، سیدعلیرضا. (1379). بررسی اضطراب افسردگی، پرخاشگری و بزهکاری نوجوانان 19-12 سال در خانوادههای گسسته و پیوسته، مجله دانشکده علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی سبزوار (اسرار)، 7(4)، 22-28. کمیجانی، مهرناز. ماهر، فرهاد. (1386). مقایسه شیوههای فرزندپروری والدین نوجوانان با اختلال سلوک و نوجوانان عادی، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، 9(33)، 94-63. کورشنیا، مریم. لطیفیان، مرتضی. (1386). بررسی رابطه ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده با میزان اضطراب و افسردگی فرزندان، خانواده پژوهشی، 3(10)، 587-600. گلمن. (1385). هوش هیجانی، ترجمه نسرین پارسا، تهران: رشد. مهانیانخامنه، مهری. برجعلی، احمد. و سلیمی، محمدکاظم. (1385). بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی، مجله روانشناسی، 10(3)، 320-308. محمدی، سیدداود. و غرایی، بنفشه. (1386). ارتباط اختلالات رفتاری با هوش هیجانی در دانشآموزان ، مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمان، 14(4)، 299-289. واحدی، شهرام. فتحیآذر، اسکندر. حسینینسب، سیدداود. مقدم، محمد. (1387). بررسی پایایی و روایی مقیاس پرخاشگری پیشدبستانی و ارزیابی میزان پرخاشگری در کودکان پیشدبستانی ارومیه، اصول بهداشت روانی، 10(1)، 15-24. یوحنایی، زهرا. (1385). تفاوت هوش هیجانی مادران کودکان دلبسته ایمن و مادران کودکان دلبسته ناایمن، پایاننامه کارشناسیارشد روانشناسی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی. هالان، دانیل. کافمن، جیمزام. (1377). کودکان استثنایی جلد 1 و 2، ترجمه مجتبی جوادیان، تهران: رشد. Bandu N. Koike K, Matuura H. (2009). Predictive familial risk factors and pharmacological responses in ADHD with co-morbid DBDs, Pediatr Int, 52(3), 415-419. Blandon AY, CalkinsSD, Keane SP, Q`Brien M. (2008). Individual differences in trajectories processs: the effects of maternal depressive symptomatology and children`s physiological regulation, Dev Psychol, 44(4), 1110-23. Byrne BA, Haddock CK, & PostonDC, (2002). Mid American Heart Institiute: Parenting style and adolescent smoking. Journal of Adolescent Health, (30)6, 418-425. Fontana in fiur Brazilian. Public shools. Arq Neuropsychiatrist, 65(1), 134-70. Linnet. Km, Dalshaard S, Obel C, Wisborg K, Henrikson TB, Rodriguez A, et all. (2003). Maternal lifestyle factors in pregnancy risk of attention deficit hyperactivity disorder and associated behaviors: review of the current evidence. Am J Psychiatry, 160(6), 1028-40. Mirandn JK, de la Qsa N, Granero R, Ezpeleta L. (2011). Maternal experiences of childhood abuse and intimate partner violence: Psychopatholigy and functional impairment in clinical children and adolescents, child Abuse Negl, 35(9), 700-11. Prinzie P, Onghena P, Hellinckx W, Grientebs H, Ghesquiere O, Colpin H. (2003). Parent and child Personality charactors as predictors of negative discipline and externalizing problem behavior in children, European Journal of Personality, 18(2), 73-102. Quay Hc, Peterson DR. (1987). Manual for the Revised Behavior Problem Checklist. Miami: Quay and Peterson. Rothen S, Vandeleur CL, Lustenberger Y,Jeanprête N. Ayer E, Gamma F, et all. (2009). Parent-child agreement and prevalence estimates of diagnoses in childhood: direct interview versus family history method, Int Methods Psychiatr Res, 18(2), 96-109. Sohr-Preston SL, Scarmella LV, (2006). Implications of timing of maternal depressive symptoms for early cognitive and language development, Clin Child Fam Psychol Rev, 9(1), 65-83. Van, Aken C, Junger M, Verhoeven M, van Aken MAG, Dekoviĉ M, Denissen JA, (2007). Parental personality, parenting and toodlers` externalizing behaviours, European Journal of Personaliry, 12(21), 993-1015.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,957 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,636 |