تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,623 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,416,476 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,445,026 |
بررسی رابطه شیوههای فرزندپروری و سبکهای دلبستگی با نشانههای افسردگی نوجوانان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 4، شماره 14، شهریور 1390، صفحه 91-106 اصل مقاله (267.93 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زینب خانجانی1؛ تورج هاشمی1؛ فریبا الهام فر2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه روانشناسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه تبریز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانش آموخته کارشناسیارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، تبریز، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط سبکهای دلبستگی و شیوههای فرزندپروری با نشانههای افسردگی میباشد. از میان دانشآموزان دختر دبیرستانهای شهر تبریز تعداد 375 نفر با دامنه سنی 17-16 سال به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. برای انتخاب آزمودنیها از روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای استفاده شد. به منظور تحلیل دادهها از همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان استفاده شد. آزمودنیها پرسشنامههای سبکهای دلبستگی، شیوههای فرزندپروری و پرسشنامه نشانههای افسردگی را تکمیل نمودند. یافتههای این مطالعه نشان داد که نوجوانان با سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی سطوح بالاتری از نشانههای افسردگی را نشان میدهند. اما هیچ ارتباطی بین سبک دلبستگی ایمن و دلبستگی ناایمن دوسوگرا با نشانههای افسردگی مشاهده نشد. همچنین یافتههای این مطالعه نشان دادند که افسردگی ارتباط منفی معنیداری با شیوهی فرزندپروری اقتدار منطقی و نیز ارتباط مثبت معنیداری با شیوهی فرزندپروری استبدادی دارد. درحالی که ارتباطی بین افسردگی و شیوهی فرزندپروری سهلگیر مشاهده نشد. یافتههای بدست آمده از این مطالعه تا حدودی با این ایده که عاملهای محیطی مانند سبکهای دلبستگی و شیوههای فرزندپروری نقش مهمی در بروز نشانههای افسردگی نوجوانان دارند، هماهنگ است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شیوههای فرزندپروری؛ سبکهای دلبستگی و نشانههای افسردگی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی رابطه شیوههای فرزندپروری و سبکهای دلبستگی با نشانههای افسردگی نوجوانان
دکتر زینب خانجانی[1] دکتر تورج هاشمی[2] فریبا الهام فر[3] چکیده هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط سبکهای دلبستگی و شیوههای فرزندپروری با نشانههای افسردگی میباشد. از میان دانشآموزان دختر دبیرستانهای شهر تبریز تعداد 375 نفر با دامنه سنی یافتههای این مطالعه نشان داد که نوجوانان با سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی سطوح بالاتری از نشانههای افسردگی را نشان میدهند. اما هیچ ارتباطی بین سبک دلبستگی ایمن و دلبستگی ناایمن دوسوگرا با نشانههای افسردگی مشاهده نشد. همچنین یافتههای این مطالعه نشان دادند که افسردگی ارتباط منفی معنیداری با شیوهی فرزندپروری اقتدار منطقی و نیز ارتباط مثبت معنیداری با شیوهی فرزندپروری استبدادی دارد. درحالی که ارتباطی بین افسردگی و شیوهی فرزندپروری سهلگیر مشاهده نشد. یافتههای بدست آمده از این مطالعه تا حدودی با این ایده که عاملهای محیطی مانند سبکهای دلبستگی و شیوههای فرزندپروری نقش مهمی در بروز نشانههای افسردگی نوجوانان دارند، هماهنگ است. واژگان کلیدی: شیوههای فرزندپروری، سبکهای دلبستگی و نشانههای افسردگی مقدمه طی چند دهه گذشته علاقه و توجه به تحول عاطفی- اجتماعی کودکان افزایش یافته است. پیش از این پژوهشگران بر این باور بودند که مشکلات کودکان ناشی از نارساییهای تحولی آنها است و این گروه از کودکان مشکلات را پشت سر خواهند گذاشت. واقعیت این است که اگر چه، فرآیند تحوّل همراه با تغییرات سریع نمیتواند فاقد ناپایداری رفتاری باشد، اما کاملاً روشن است که بسیاری از کودکان در سالهای نخستین کودکی واجد مشکلات عاطفی و رفتاری هستند که در طی زمان و شاید تا دوران بلوغ و حتی بزرگسالی نیز تداوم یابد (گیمپل و هالند[4]، 2002). از طرف دیگر شواهدی وجود دارد که محیط خانواده، سبکهای فرزندپروری و سبکهای دلبستگی در ایجاد و تداوم نشانههای افسردگی فرزندان نقش دارند (روتر[5]، 1990؛ کوباک، شالر وگمبل، 1991). این شواهد از دو محور تحقیقی بدست آمدهاند: اولین محور به وسیله نظریه دلبستگی و تمرکز بر روی روابط متقابل کودک و مادر ناشی میشود. محور دوم، براساس یک چشم انداز گسترده و بررسی ارتباط بین شیوههای فرزند پروری و اختلالات روانی قرار دارد. در روانشناسی تحولی پیوند عاطفی بین مادر و نوزاد را دلبستگی مینامند. دلبستگی از زمان نوزادی شروع شده و در طول زمان دارای ثبات میباشد (بالبی[6]، نقل از خانجانی، 1384). بسیاری از روانشناسان رشد در مورد سه الگوی اساسی دلبستگی توافق دارند. الگوی اولی، دلبستگی ایمن[7] است. این نوع دلبستگی مربوط به کودکانی است که زمانی که با محرک یا موقعیت استرسزا روبرو میشوند از مراقب خود به عنوان منبع اساسی برای تنظیم اضطراب و افسردگی استفاده میکنند. الگوی دوم، دلبستگی ناایمن اجتنابی[8] است. این نوع دلبستگی به کودکانی اشاره دارد که نمیتوانند از مراقب خود به عنوان منبع آرامش برای تنظیم عواطف منفی استفاده کنند. این کودکان گرایش به اجتناب و نادیده گرفتن مراقب خود دارند. الگوی سوم، دلبستگی دو سوگرا[9] است که شامل کودکانی میشود که به هنگام روبرو شدن با شرایط اضطراب، از مراقب خود به صورت ناپایدار و دوسوگرا استفاده میکنند. اگر چه این کودکان گاهی به صورت افراطی به مراقبشان میچسبند، آنها همچنین رفتار پرخاشگرانه و عدم پذیرش را نسبت به مراقب خود نشان میدهند (بوکاتکو و دهلر[10]، 1995). دلبستگی ناایمن (دوسوگرا و اجتنابی) به عنوان عاملی خطرناک برای آسیبشناسی روانی در نظر گرفته میشود (روتر، 1990). تحقیقات تجربی نشان دادهاند که کودکان با سبک دلبستگی ناایمن (دوسوگرا و اجتنابی) مستعد سطوح بالایی از ترس، اضطراب و سایر اختلالات روانشناختی میباشند (کییرش و کاسیدی[11]، 1997؛ رابین و میلر، 1991). مطالعه در نمونههای بالینی و غیر بالینی موید آنند که کودکان دارای سبک دلبستگی ناایمن در مقایسه با کودکان دارای سبک دلبستگی ایمن سطوح بالاتری از نشانههای افسردگی را آشکار میسازند (کوباک و همکاران، 1991). علاوه بر این، استیرون و معمولاً کودکانی که در محیطهای پر خطر اجتماعی به سر میبرند در سالهای اولیه کودکی بیشتر در معرض خطر دلبستگی ناایمن قرار دارند احتمال دارد روابط ضعیف با همسالان داشته، دمدمی مزاج بوده و علائم افسردگی و پرخاشگری را نسبت به کودکان ایمن نشان میدهند (یوربن، کارلسون ایگلند[13] و همکاران، 1991). اوگاوا، اسروف و این فیلد[14] و همکاران (1997) ارتباط بین دلبستگی کودکان و آسیبهای روانشناختی در دوره نوجوانی را نشان دادند. مطالعات استربروکس، داویدسون و چازن[15] (1993) در بررسی خود گزارش کردند که کودکانی که در 7 سالگی به عنوان ناایمن کدگذاری شدهاند به طور معنیداری مشکلات برونیسازی مانند رفتارهای ضداجتماعی و درونیسازی مانند افسردگی بیشتر نشان دادهاند. برخی از مطالعات موید آنند که در طبقه پایین اجتماعی/اقتصادی بین الگوی دلبستگی اجتنابی با مشکلات درونیسازی[16] مانند افسردگی بیش از مشکلات برونیسازی[17] رابطه وجود دارد (گلدبرگ، گوتوولک، سانمونز[18]، 1995). اگر چه برخی نظریه پردازان معتقدند که دلبستگی ناایمن در ایجاد اختلال افسردگی در دوران کودکی نقش دارد (سی کی چی تی و کیومینگس[19]، 1990؛ کوباک، شادلر و گامبل، 1991) اما یافتههای زیادی از (رفتار دلبستگی) یا الگوهای تجسمی کودکان با اختلال افسردهخویی و افسردگی اصلی در دسترس نیست. همچنین اگر چه در آزمودنیهای نوجوان بین دلبستگی و افسردگی رابطه بدست آمده است و کودکان والدین افسرده درجات بالاتری از ناایمنی را نشان دادهاند، اما مطالعه کودکان افسرده گام بعدی و مهمی در تحقیقات مربوط به این حوزه میباشد. در حالی که برخی از محققان بر روابط متقابل مادر و کودک در ایجاد آسیبهای روانی تأکید دارند، برخی دیگر سبکهای فرزند پروری را در این زمینه مهم میدانند. هر خانوادهای شیوههای خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار میگیرند، این شیوهها که شیوههای فرزندپروری نامیده میشوند متأثر از عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره میباشد (هاردی، پاور و جایدیک[20]، 1993). شیوههای فرزند پروری به صورت بسیار گستردهای در ارتباط با آسیبشناسی روانی کودکان مورد پژوهش قرار گرفته است. یوشیزومی، موریس، موراکامی و تاکای[21]، (2007) نشان دادهاند که روابط پایدار و مثبت کودک- والد باعث میشود که کودک جدایی از مادر را برای دورهی طولانی آن هم بدون اندوه و اضطراب تحمل کند. بر همین اساس، چندین مطالعه جنبههای کیفی روابط کودک- والد[22] را به عنوان یک عامل تأثیر گذار بر آسیبشناسی بزرگسالان به ویژه در زمینه افسردگی بررسی کردهاند. به نظر میرسد نشانههای افسردگی در بزرگسالان با مراقبت و توجه کم والدین و نیز بیش حمایتی آنها در کودکی رابطه دارد (یوشیزومی و همکاران، 2005). این ارتباط به وسیله تعداد دیگری از مطالعات تأیید شد (اوکلی- براون، جویس، ویلز، بوس- نیل و هورن بلو، ری، نقل از یوشیزومی و همکاران، 2007). کودکان والدین سلطه طلب تمایل به کج خلقی دارند و آنها غالباً بیهدف هستند و در روابط اجتماعی چندان محبوب نیستند (احدی و جمهری، 1384). کودکان و نوجوانان خانوادههای مستبد نمرات متوسطی در مدرسه دارند، عزّت نفسشان پایین است و از افسردگی سطح بالایی رنج میبرند (دارلینگ[23]، 1999). اهمیت تعاملات والدین در سلامت روانی و سبک دلبستگی کودکان به نظر محرز میرسد اما ادبیات تحقیقات بیشتر به سبک تعاملات مادرانه و تأثیر آن بر کودک تأکید ورزبده است. نوع ارتباطات مادر کودک در طول سالهای رشد نایافتگی تعیین کننده اصلی مسیر تحول عاطفی و روانشناسی فرد محسوب میشود. استونسون- هیند و شولدیس[24] (1995) شکست مادر در ایجاد یک ارتباط گرم، حساس و پاسخ دهنده و در عین حال مقتدرانه در سالهای نخستین زندگی کودک مشکلات رفتاری پایداری در کودک ایجاد میکند (فوگل[25]، 1997). ترو، پیسانی و لجومار[26] (2001) سه فرض اساسی را در مورد سبک تربیتی و رفتاری والدین و تأثیر آن بر کودک را مطرح کرد: 1- دلبستگی ایمن کودک به کیفیت ارتباط کودک- والدین مربوط میشود. باتوجه به آن چه گذشت، روابط متقابل والد-کودک در محور مباحث آسیبشناسی روانی کودکان و نوجوانان محسوب میشود، مشکلات در این تعاملات میتوانند به عنوان یک عامل خطرساز مطرح گردد. مطالعه حاضر سعی بر این دارد که ارتباط این دو عامل را با افسردگی بررسی کند، و نشان دهد که چگونه سبکهای دلبستگی و شیوههای فرزندپروری با بروز و تداوم افسردگی در نوجوانان مرتبط میشود.
جامعهی آماری، گروه نمونه و روش نمونهگیری جامعهی آماری پژوهش حاضر کلیه دانشآموزان دختر کلاس دوم و سوم دبیرستانهای شهر تبریز در سه گروه آموزشی علوم انسانی، تجربی و ریاضی در سال تحصیلی 90-89 میباشد. نمونه آماری این پژوهش 375 نفر بود. که براساس فرمول کوکران محاسبه شد. دامنه سنی نمونه مورد مطالعه 17-16 سال و میانگین سنی آنها (78/0±) 8/16 بود. نحوه نمونهگیری آزمودنیها تصادفی چند مرحلهای میباشد. بدین ترتیب که از هر یک از مناطق پنجگانه آموزش و پرورش شهر تبریز به صورت تصادفی دو دبیرستان دخترانه انتخاب شدند، به طوری که 10 دبیرستان در طرح قرار گرفتند و سپس از هر دبیرستان دو کلاس دوم و سوم به صورت تصادفی انتخاب شدند. بدین ترتیب تعداد کلاسهای انتخابی به 20 کلاس شامل، 10 کلاس دوم و 10 کلاس سوم رسید. در گام بعدی از مجموع این 20 کلاس تعداد 375 نفر دانشآموز به صورت کاملاً تصادفی به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند.
ابزارهای پژوهش 1- پرسشنامه شیوههای فرزندپروری بامریند: این پرسشنامه شامل 30 ماده است که 10 ماده آن به شیوه سهلگیر، 10 ماده به شیوهی مستبد و 10 ماده دیگر به شیوهی قاطع و اطمینان بخش در امر پرورش فرزند مربوط میشود. در این پژوهش آزمودنیها با مطالعه هر ماده نظر خود را برحسب یک مقیاس 5 درجهای مشخص میکنند. این پرسشنامه توسط بامریند در سال 1991 براساس نظریه وی ساخته شد و در سال 1374 توسط اسفندیاری به فارسی ترجمه شد. میزان اعتبار این مقیاس در تحقیق اسفندیاری برای شیوهی سهلگیری 69/0 برای شیوهی مستبد 77/0 و برای شیوهی قاطع و اطمینان 73/0 بدست آمد. بامریند میزان اعتبار این پرسشنامه را با روش بازآزمایی 81/0 برای سهلگیر، 85/0 برای مستبد، 92/0 برای الگوی قاطع و اطمینان بخش پدران گزارش نمود. همچنین وی در مورد میزان روایی پرسشنامه این نتایج را گزارش نمود. مستبد بودن مادر رابطه معکوس با سهلگیری (50/0) و اقتدار منطقی او (52/0) دارد. 2- پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان: این پرسشنامه توسط (هازن و شور؛ نقل از پاکدامن، 1380) برای سنجش دلبستگی بزرگسالان ساخته شده است و شامل 2 بخش است. نمرهگذاری قسمت اول این پرسشنامه بر اساس علامتی که هر آزمودنی در پاسخنامه خود برای هر توصیف روی یک مقیاس 7 درجهای از نوع لیکرت زده است صورت میگیرد؛ به این طریق که به گزینه «کاملاً مخالفم» نمره صفر، به گزینه «تاحدی مخالفم» نمره یک و... به همین طریق به گزینه «کاملاً موافقم» نمرهی 6 تعلق میگیرد. به این صورت مقیاس رتبهای لیکرت با تبدیل به نمرات و استفاده از مقیاس فاصلهای در تحلیلها به کار برده میشود. با توجه به سه توصیفی که بایستی در این بخش مورد قضاوت آزمودنی قرار گیرد 3 نمره بدست میآید که نمره اولین توصیف میزان دلبستگی اجتنابی، دومین توصیف میزان دلبستگی اضطرابی- دوسوگرا و سومین آنها میزان دلبستگی ایمن را نشان میدهند. در بخش دوم این پرسشنامه به صورت انتخاب- اجباری یکی از سه جمله است. آزمودنی بایستی بر حسب این که کدام یک از سه توصیف را در تطابق بیشتر با ویژگی خود میداند، انتخاب میکند. بنابراین شمارههای 1، 2 و 3 به عنوان مقیاسهای اسمی نمایانگر دلبستگیهای اجتنابی، اضطرابی- دوسوگرا و ایمن بخش در مورد ثبات طبقات دلبستگی میتوان به گزارش بالدوین و فر اشاره کرد. آنها 6 مطالعه را با فاصله زمانی 12 تا 16 هفته روی دانشجویان انجام دادند و به طور کلی نمونهها یک ثبات کلی به میزان 67٪ را نشان دادند. دامنه میزان ثبات در مورد طبقه دلبستگی از 80٪ (ایمن بخش) تا 32٪ (اضطرابی- دوسوگرا) است. در همه موارد بیشترین پایداری در مورد آزمودنیهای ایمن و کمترین پایداری برای آزمودنیهای اضطرابی- دوسوگرا است (فینی و نولر، نقل از پاکدامن، 1380). پاکدامن (1380) قابلیت اعتماد این آزمون را بر روی آزمودنیهای ایرانی مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش همبستگی بین آزمون و باز آزمون بعد از یک ماه برای دلبستگی ایمن بخش 36/. و برای دلبستگی اجتنابی 56/. و در مورد دلبستگی اضطرابی- دوسوگرا 72/. به دست آمد. 3- مقیاس افسردگی نوجوانان کوتچر (KADS-11)[27]: مقیاس حاضر در سال 2002 توسط کوتچر پس از اجرا بر روی 1712 نفر از دانشآموزان دورهی راهنمایی و دبیرستان ساخته شد. پرسشنامه حاضر از نوع خود گزارشدهی است که شامل 11 عبارت است و آزمودنی باید به هر سوال با توجه به مقدار همخوانی آن با حالات روحی خود در یک هفته گذشته پاسخ دهد. پاسخها نیز به صورت مقیاس لیکرتی چهار گزینهای «به ندرت نمرهی (صفر)، بعضی اوقات نمرهی (1)، بیشتر اوقات نمرهی (2)، همیشه چنین احساسی دارم (3)» طراحی شده است. نمرهگذاری آزمون در تمامی عبارات به صورت مستقیم است. حداقل نمرهی آزمودنی صفر و حداکثر آن 33 خواهد بود. جهت سنجش اعتبار آزمون حاضر از تعداد 309 نفر از نوجوانان 12 تا 18 ساله که در آزمون افسردگی یک نمره بالای 15 (افسردگی وخیم) به دست آورده بودند، خواسته شد بعد از مدتی بار دیگر با آزمون کوتچر، آزمون افسردگی بک، آزمون (MINI)[28] و آزمون (MDE)[29] مورد آزمون قرار بگیرند. تحلیلهای آماری مشخص کرد آزمون کوتچر بالاترین قدرت تشخیصی را دارا است. در این مطالعه آلفای کرونباخ بدست آمده برای این مقیاس 76٪ بود. همچنین در تحقیق بروکز و همکاران (2003) 1006 نوجوان با تشخیص افسردگی حاد (MMD) در طول 8 هفته تحت درمان با داروهای بیاثر
یافتهها در این قسمت مهمترین یافتههای تحقیق مورد بحث قرار میگیرد. در این راستا به جهت منطقی بودن روند تحلیل با توجه به ترتیب فرضیهها تحلیل آنها صورت میگیرد:
فرضیه1: بین سبکهای فرزندپروری والدین و اختلال افسردگی نوجوانان رابطه وجود دارد. جدول (1): ضریب همبستگی بین سبکهای فرزندپروری و افسردگی
**همبستگی معنی دار در سطح 01/0
نتایج جدول فوق نشان میدهد که بین افسردگی نوجوانان و سبک فرزندپروری اقتدار منطقی والدین رابطه منفی معنیداری وجود دارد (189/0- =r ، 01/0›p). همچنین بین افسردگی نوجوانان و سبک فرزندپروری استبدادی والدین رابطه مثبت معنیداری وجود دارد (137/0=r ، 01/0›p). اما بین افسردگی نوجوانان و سبک فرزندپروری آزاد گذاری رابطه معنیداری بدست نیامد (029/0- =r ، 01/0 p>).
فرضیه 2: بین سبکهای دلبستگی و اختلال افسردگی نوجوانان رابطه وجود دارد. جدول (2): ضریب همبستگی بین سبکهای دلبستگی و افسردگی نوجوانان
**همبستگی معنی دار در سطح 01/0
نتایج جدول همبستگی نشان میدهد که بین افسردگی و سبک دلبستگی ایمن (084/0- =r) و دوسوگرا (050/0=r) رابطه معنیداری وجود ندارد (05/0 p>). اما بین افسردگی و سبک دلبستگی اجتنابی رابطه مثبت معنیداری وجود دارد (257/0 =r ، 01/0p<).
فرضیه 3: انواع سبکهای دلبستگی و فرزندپروری سهم مهمی در پیشبینی اختلال افسردگی نوجوانان دارند.
جدول (3): تحلیل رگرسیون همزمان اختلال افسردگی نوجوانان بر اساس سبکهای دلبستگی و فرزندپروری
جدول (4): ضرایب بتای متغیرهای پیشبین مؤثر بر اختلال افسردگی
بر اساس آزمون رگرسیون چند متغیری (روش همزمان) و مطابق با جداول در تبین اختلال افسردگی از روی سبکهای دلبستگی و فرزندپروری، ملاحظه میشود که ضریب همبستگی چندگانه برابر 35/0R=، ضریب تبیین12/0R2= و ضریب تبیین خالص 11/0R= D بدست آمده است. متغیرهای پیشبین تا حدود 11درصد از واریانس نمره اختلال افسردگی نوجوانان را تبیین میکنند. طبق ضرایب بتای استاندارد شده و سطح معنیداری، متغیرهای پیشبین مؤثر بر اختلال افسردگی نوجوانان، سبک دلبستگی ایمن با بتای 087/0- =b (047/0p<)، سبک دلبستگی اجتنابی با بتای 258/0=b (000/0p<)، فرزندپروری استبدادی با بتای 1/0= b (030/0p<) و فرزندپروری آزادگذاری با بتای193/0- =b (000/0p<) میباشند و متغیرهای سبک دلبستگی دوسوگرا با 566/0= pو سبک فرزندپروری اقتدار منطقی با 917/0=p است. ارتباط متغیرهای پیشبین با متغیر ملاک طبق تحلیل واریانس معادله رگرسیون خطی است (92/9F=، 01/0P<). بررسی ضرایب بتا نشان میدهد که متغیرهای سبک دلبستگی دوسوگرا و سبک فرزندپروری اقتدار منطقی توان کافی برای پیشبینی و تبیین اختلال افسردگی را ندارند. اگر چه در همبستگی سبک مقتدرانه با افسردگی رابطه معنیدار داشت اما وقتی در کنار سبک دلبستگی قرار میگیرد قدری پیش بینی آن کاهش مییابد.
بحث و نتیجهگیری هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط سبکهای فرزندپروری و سبکهای دلبستگی با اختلال افسردگی است که با استفاده از مقیاس افسردگی نوجوانان کوتچر ارزیابی شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بین افسردگی و سبک فرزندپروری اقتدار منطقی رابطه منفی معنیداری وجود دارد همچنین بین افسردگی و سبک فرزندپروری استبدادی رابطه مثبت معنیداری بدست آمد اما بین افسردگی و سبک فرزندپروری آزاد گذاری رابطه معنیداری بدست نیامد. یافتههای تجربی نیز نشان دادهاند که شیوهی فرزندپروری مقتدر یا منطقی با سطوح بالاتری از سازگاری، انطباق، بلوغ روانی، شایستگی والدینی که سبک مقتدرانه دارند ضمن آنکه امور و مقرراتی را در منزل اعمال میکنند اما به دلیل احترامی که برای فرزند خود قائل هستند ضمن در نظر گرفتن عقاید و نظرات فرزندان خود، در مورد دلایل این مقررات با آنها بحث و گفتگو میکنند و سعی در توجیه و تغییرات مثبت در مقررات ایجاد میکنند. و با قاطعیت آنها را دنبال میکنند. از طرفی والدین مقتدر معمولاً نظارت کنندهی رفتار فرزندان خود هستند نه کنترل کننده. آنها با فرزندان خود در مورد مسائل و مشکلات دوران تحول تمامی این ویژگیها در نهایت منجر به احساس خود ارزشمندی، اعتماد به نفس و کنترل بر محیط در کودکان و نوجوانان میگردد و افسردگی که ریشه در احساس درماندگی، خودکارآمدی پایین و فقدان کنترل بر محیط است، پیشگیری میکند. اما والدین مستبد نیز مقررات و قوانین خاصی در منزل اعمال میکنند و به سختی بر آن پافشاری میکنند اما هرگز در مورد دلایل آن با فرزند صحبت نکرده و نظر آنها را جویا نمیشوند وقتی آنها دلیل این قوانین را میپرسند پاسخ همواره یکی است چون من این طور تشخیص دادهام، چنین سبک تربیتی روابط صمیمانه و گرم را بین والدین و فرزندان کاهش داده و آنها را بتدریج از شبکه حمایتی خانواده دور میسازد. معمولاً این کودکان فاقد اعتماد به نفس بوده احساس درماندگی شدید دارند زیرا والدین مستبد مانع رشد تواناییها فرد و اثبات آنها میگردند در نهایت چنین سبکی بستر ابتلا به افسردگی را فراهم میسازند. مطالعه فرضی گلفزانی و همکاران (1382) نشان داد که مادران کودکان دارای اختلالهای افسردگی بیشتر از مادران کودکان عادی از شیوهی فرزندپروری مستبدانه استفاده میکنند در حالی که ماردان کودکان عادی بیشتر از شیوهی قاطع و اطمینان بخش در تربیت فرزندان استفاده میکنند. گاهی سبکهای مستبدانه با نوعی حمایت بیش از حد همراه میشود، بیش حمایتی[33] عامل زمینهسازی برای تعدادی از بیماریهای روانی و مشکلاتی همچون: اختلال خوردن[34]، اختلال وسواس فکری- عملی[35] و فوبی اجتماعی[36] است (یوشیزومی[37] و همکاران، 2007). این یافته نشان میدهد که رفتار بیش حمایتی والدین مانع از استقلال کودک و سبب جدایی از تجارب اجتماعی میشود و این نیز به نوبه خود باعث آسیب به اکتساب مهارتهای اجتماعی میشود. از سوی دیگر، فرزندپروری مراقبتی[38] ضعیف نیز اثرات مستقیمی بر روی افسردگی دارد. به طوری که از عوامل ایجاد کننده افسردگی است (ساتو[39] و همکاران، 2001). در یک فراتحلیل مک لئود، ویسز و وود[40] (2007) ارتباط بین فرزندپروری و افسردگی کودکان را در 45 مطالعه مورد بررسی قرار دادند. آنها دریافتند که شیوهی والدگری طردکننده نسبت به شیوهی والدین کنترل کننده بطور نیرومندی با افسردگی کودکان رابطه دارد. هم چنین نتایج فراتحلیل نشان داد که عوامل روش شناختی مثل روش اندازه گیری افسردگی و نیز شیوههای فرزندپروری در رابطه بین آنها تأثیر میگذارد. مک کینون، هندرسون و اندرو[41] ( 1993) مطرح کردند که والدگری کنترلکننده و بیعاطفه یک عامل خطر جدی برای افسردگی کودک در دورههای بعدی است. آنان دریافتند که فقدان مراقبت والدین بیش از حمایتگری بیش از حد آنها یک عامل خطر اولیه برای اختلال افسردگی محسوب میشود. یکی از یافتههای پژوهش حاضر موید آن بود که بین افسردگی و سبک دلبستگی ایمن و دوسوگرا رابطه معنیداری وجود ندارد. اما بین افسردگی و سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی رابطه مثبت معنیداری بدست آمد. رابرت، گوتلیب و کاسل[42] (2002) در سه مطالعه ارتباط بین سبک دلبستگی ایمن و نشانههای افسردگی را مورد بررسی قرار دادند. روی هم رفته مطالعه اولی ارتباط بین دلبستگی بزرگسالان و افسردگی را بررسی کردند و مطالعه دومی و سومی بررسی کردند که آیا این ارتباط بوسیله نگرشهای غیرمعمول و عزّت نفس پایین تعدیل میشود. نتایج این سه مطالعه نشان داد که دلبستگی ناایمن با نگرشهای غیر معمول رابطه دارد، که به نوبه خود زمینه را برای عزّت نفس پایین فراهم میکند. کاهش عزّت نفس به طور مستقیم با افزایش نشانههای افسردگی رابطه دارد. بنابراین، به نظر میرسد که دلبستگی ناایمن از طریق اثراتی که روی عزّت نفس میگذارد باعث بروز نشانههای افسردگی میشود. در پژوهشی دیگر بلات و هومن[43] (1992) در بررسی سبب شناسی افسردگی به این نتیجه رسیدند که کیفیت دلبستگی به مراقب اولیه سازه اصلی در درک آسیبپذیری به افسردگی است. الگوهای ناایمن و آشفته روابط با مراقب اولیه به شکل بازنماییهای ذهنی در کودک درونی میشود و این بازنماییهای ذهنی آسیب دیده بر اساس روابط آشفته اولیه میتواند آسیب پذیری به افسردگیهای بعدی ایجاد کند. دلبستگی ناایمن دوسوگرا و اضطرابی نوعی از افسردگی متمرکز بر مشکلات وابستگی، فقدان و رهاشدگی ایجاد میکند در حالی که افسردگی ناشی از دلبستگی ناایمن اجتنابی متمرکز بر مشکلات خودارزشی و خودانتقادگری است در همین راستا نتایج مطالعه موریس، مسترز، ملیک و وامبگ[44] (2001) نشان داد که سطوح اختلالات اضطرابی و افسردگی در نوجوانان دارای دلبستگی ناایمن بیش از نوجوانان دارای دلبسته ایمن است. یافته دیگر پژوهش حاضر آشکار ساخت که هنگامی که تأثیر سبکهای دلبستگی همراه با
محدودیتهای پژوهش 1- پژوهش تنها بر روی دانشآموزان دختر صورت گرفته است بنابراین در تعمیم نتایج به پسران باید احتیاط کرد. 2- پژوهش تنها بر روی دختران 16 و 17 ساله صورت گرفته است بنابراین در تعمیم نتایج به دیگر گروههای سنی باید احتیاط کرد. 3- در این پژوهش از آزمونهای خود گزارشدهی استفاده شده که احتمال سوگیری پاسخ دهنده را مطرح میسازد. 4- پژوهش بر روی دانش آموزان پسر نیز صورت گیرد. 5- پیشنهاد میشود از سایر ابزارهای اندازه گیری مثل مصاحبه و مشاهده نیز استفاده شود. 6- پیشنهاد میشود مشابه این تحقیق برای سایر اقشار جامعه مثل دانشجویان نیز اجرا شود.
پیشنهادهای کاربردی 1- پیشنهاد میشود که در مهد کودکها و مراکز بهداشت که محل حضور مادران و فرزندان آنهاست کلاسهای آموزشی در مورد اهمیت نوع رابطه والدین-کودک و سبک فرزندپروری در سلامت روانی فرزندان گذاشته شود تا والدین از اهمیت شیوههای والدگری خود در آینده فرزندانشان آگاه شوند. به ویژه چنین آزمونهای برای گروههای در معرض خطر بدرفتاری با فرزندان و اقشار پایین جامعه مانند طبقات بیسواد و باسواد که احتمال تعاملات نامناسب را با فرزندان خود دارند نیز اجرا شود. 2- صدا و سیما نقش مهمی را در آگاه سازی و ترویج شیوههای فرزندپروری صحیح از طریق آموزشهای غیر مستقیم مثل فیلمها و سریالها را بر عهده دارند بنابراین کمیتههایی متشکل از روانشناسان رشد و تربیتی در شبکههای مختلف صدا و سیما تشکیل و در جهت تهیه چنین آموزشهایی برنامهریزی ضروری را ایجاد کنند.
مآخذ احدی، حسن و جمهری، فرهاد (1384). روانشناسی رشد نوجوانی و بزرگسالی تهران: بنیاد. اسفندیاری غ.، بررسی شیوههای فرزندپروری مادران کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری و مادران کودکان بهنجار وتأثیر آموزش مادران براختلال رفتاری کودکان. پایان نامه فوق لیسانس، انیسیتو روانپزشکی تهران 1374. پاکدامن، شهلا (1380). بررسی ارتباط دلبستگی و جامعهطلبی در نوجوانانی. دانشگاه تهران. پایان نامه دکتری. خانجانی، زینب (1384). تحول و آسیب شناسی دلبستگی از کودکی تا نوجوانی. انتشارات فروزش. [چاپ اول]. فرضی گلفزانی، مرجان؛ محمداسماعیل، الهه؛ رئوفیان مقدم، فاطمه و عسگری مقدم، هاجر (1382)، مقایسه شیوههای فرزندپروری مادران کودکان دارای اختلالهای افسردگی، اضطرابی و وسواس فکری و عملی- با مادران کودکان عادی، پژوهش در حیطه کودکان استثنایی، سال سوم، شماره 3 و 4، 245- 264 ملک مکان، مراد (1378). بررسی رابطه بین نگرش مادر نسبت به شیوههای فرزندپروری با یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان سال سوم راهنمایی آباده. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم. Baumrind, D., (1991). The influence of parenting style on adolescent competence and substance use. Journal of Early Adolescence, 11(1), 56-95. developmental psychology Monographs Blatt, S. J., & Homann, E. (1992). Parent-child interaction in the etiology of dependence And self-critical depression. Clinical Psychology Review.12, 1, 1992, 47-91. Bukatko, D., & Daehler, M.W., (1995). Child development (2nd Ed.). Boston: Houghton Mi.in Company. Campos, J. J., Barrett, K. C., Lamb, M. E., Goldsmith, H.H., & Stenberg, C., (1983). Socioemotional development. In M.M. Haidt, & J.J. Campos, Handbook of child psychology. Volume 2. Infancy and psychobiology. New York: Wiley. Cicchetti, D., & cummings, E.M., (1990). Towards a transactional model of releations between attachment and depression. In M.T. Greenberg, D. cicchetti, & E.M. cummings (Eds), Attachment in the preschool years: Theory, research, and intervention, 339-374. Chicago: university of chicago press. Darling, N., (1999). Parenting style and its correlates. Genetic, social & general psychology monographs. 125, 3, 269-297. Easterbrooks, M. A, devidson, C. E & Chazan, R. (1993). Psychological risk, attachment, and behavior problems among school- aged children. Development and psychopathology. 5, 389-402. Fogel, A., (1997). Infancy: infant, family, and society. Mest publishing company. Minneapolisst. Paul newyork. Losangeles. Sangeles. Sanfrancisco... Gimpel, G.A., & Holland, M.L., (2002). Emotional and behavioral problems of young children: Effective interventions in the preschool and kindergarten years. NewYork: Guilford press. Goldberg, S., Gotowlec, A., & Sunmons, R.J., (1995). Infant- mother attachment and behavior problem in healthy and chronically ill preschoolers. Development and psychopatology. 7, 267-282. Hardy, D.F., Power; T.G., & Jaedicke, S., (1993). Examining the relation of parenting to children’s coping with every day stress. Child Development, vol. 64, p: 18-48. () Kirsh, S. J., & Cassidy, J., (1997). Preschoolers’ attention to and memory for attachment-relevant information. Child Development, 68, 1143–1153. Kobak, R.R., Sudler, N., & Gamble, W., (1991). Attachment and depressive symptoms during adolescence: A developmental pathway analysis. Development and Psychopathology, 3, 461±474. Mackinnon, A., Henderson, A.S., & Andrews, G., (1993). Parental 'affectionless control' as an antecedent to adult depression: a risk factor refined. Psychological medicine, 23(1), 135-141. McLeod, B.D., Weisz, J.R., & Wood, J.J., (2007). Examining the association between parenting and childhood depression: A meta-analysis. Clinical Psychology Review, 27, 986-1003. Muris, P. Meesters, C., van Melick, M., Zwambag, L., (2001). Self-reported attachment style, attachment quality, and symptoms of anxiety and depression in young adolescents. Personality and Individual Differences 30, 809±818. LeBance, J.C., Almudevar, A., Brooks, S.J., & Kutcher, S., (2002). Screening for adolescent Depression: Comparison of the Kutcher Adolescnt Depression scale with the book Deprssion Inventory, Journal of Cild and Adolescent Psychopharmacology, 2002 Summer; 12(2): 113-26 Ogawa, J.R., Sroufe, L.A., Weinfield, N.S., carelson, E.A. & Egeland, B., (1997). Development and the fragmented self: longitudinal study of dissociative symptomentology in a nonclinical sample. Development and psychopatology. 9, 855-879. Roberts, J.E., Gotlib, I.H., Kassel, J.E., (2002). Adult Attachment Security and Symptoms of Depression: The Mediating Roles of Dysfunctional Attitudes and Low Self-Esteem. Personality Processes and Individual Differences. 70, 2, 310-320. Rubin, K.H., & Mills, R.S., (1991). Conceptualizing developmental pathways to internalizing disorders in childhood. Canadian Journal of Behavioral. Science, 23, 300–317. Rutter, M., (1990). Psychosocialresilience and protective mechanisms. In J. Rolf, A.S. Masten, D. Cicchetti, K.H. Nuechterlein, & S. Weintraub, Risks and protective factors in the development of psychopathology. Cambridge: Cambridge University Press. Sarah J., brooks, Stanley P., Krulewics, Stan Kutcher (2003). Journal of Child And Adolescent Psychophonology. September 2003, 13(3):337-349 Sato, T., Uehara, T., Narita, T., Sakado, K., & Fujii, Y., (2000). Parental bonding and personality in relation to a lifetime history of depression. Psychiatry and Clinical Neurosciences, 54, 121–130. Stevenson-Hinde, J., Shouldice, A., (1995). Maternal interaction and self- reports related to attachment classification at 4.5 years. Child development, 66, 383-596. Styron, T., Janoff-bulman (1997). Childhood attachment and abuse: Long- term effects on adult attachment depression and conflict resolution. University of massachosetts Amherst, MA. SII S0125- 2134(97)00062-8. True, M.N., Pisani. & Ljoumar, F., (2001). Infant- mother attachment among the dogon of Mali. Deve. 72 (5): 1451-66. Urban, J., Carelson, E., Egeland, B., & Sroufe, L.A., (1991). Patterns of individual adaptation across childhood. Development and psychopatology, 3, 445 – 460. Yoshizumi, T., Murase, S., Murakami, T., & Takai, J., (2007). Dissociation as a mediator between perceived parental rearing style and depression in an adult community population using college students. Personality and Individual Differences 43, 353–364.
· [4]- Gimpel & Holland · [5]- Rutter Kobak, Sudler & Gamble · [6]- Bowlby · [7]- Securely attachment · [8]- Avoidantly attachment · [9]- Ambivalently attachment · [10]- Bukatko & Daehler · [11]- Kirsh & Cassidy Rubin & Mills · [12]- Styron & Janoff- bulman · [13]- Urban, Carelson & Egeland · [14]- Ogawa, Sroufe & Weinfield · [15]- Easterbrooks, devidson & Chazan · [16]- Internalizing problems · [17]- Externalizing problems · [18]- Goldberg, Gotowlec & Sunmons · [19]- Cicchetti & cummings Kobak, Sudler & Gamble · [21]- Yoshizumi, Murase, Murakami & Takai · [22]- Parent–child interactions · [23]- Darling · [24]- Stevenson- Hinde & Shouldice · [25]- Fogel · [26]- True, Pisani & Ljoumar · [27]- Kutcher Adolescent Depression Scale · [28]- Mini International Neuropsychiatric Interview · [29]- Major Depressive Episode · [30]- Children’s Depression Rating Scale- Revised · [31]- Global Assessment of Functioning · [32]- Clinical Global Impression · [33]- Overprotective parenting · [34]- Eating disorder · [35]- Obsessive–compulsive disorder · [36]- Social phobia · [37]- Yoshizumi · [38]- Caring parents · [39]- Sato · [41]- Mackinnon, Henderson & Andrews | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احدی، حسن و جمهری، فرهاد (1384). روانشناسی رشد نوجوانی و بزرگسالی تهران: بنیاد. اسفندیاری غ.، بررسی شیوههای فرزندپروری مادران کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری و مادران کودکان بهنجار وتأثیر آموزش مادران براختلال رفتاری کودکان. پایان نامه فوق لیسانس، انیسیتو روانپزشکی تهران 1374. پاکدامن، شهلا (1380). بررسی ارتباط دلبستگی و جامعهطلبی در نوجوانانی. دانشگاه تهران. پایان نامه دکتری. خانجانی، زینب (1384). تحول و آسیب شناسی دلبستگی از کودکی تا نوجوانی. انتشارات فروزش. [چاپ اول]. فرضی گلفزانی، مرجان؛ محمداسماعیل، الهه؛ رئوفیان مقدم، فاطمه و عسگری مقدم، هاجر (1382)، مقایسه شیوههای فرزندپروری مادران کودکان دارای اختلالهای افسردگی، اضطرابی و وسواس فکری و عملی- با مادران کودکان عادی، پژوهش در حیطه کودکان استثنایی، سال سوم، شماره 3 و 4، 245- 264 ملک مکان، مراد (1378). بررسی رابطه بین نگرش مادر نسبت به شیوههای فرزندپروری با یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان سال سوم راهنمایی آباده. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم. Baumrind, D., (1991). The influence of parenting style on adolescent competence and substance use. Journal of Early Adolescence, 11(1), 56-95. developmental psychology Monographs Blatt, S. J., & Homann, E. (1992). Parent-child interaction in the etiology of dependence And self-critical depression. Clinical Psychology Review.12, 1, 1992, 47-91. Bukatko, D., & Daehler, M.W., (1995). Child development (2nd Ed.). Boston: Houghton Mi.in Company. Campos, J. J., Barrett, K. C., Lamb, M. E., Goldsmith, H.H., & Stenberg, C., (1983). Socioemotional development. In M.M. Haidt, & J.J. Campos, Handbook of child psychology. Volume 2. Infancy and psychobiology. New York: Wiley. Cicchetti, D., & cummings, E.M., (1990). Towards a transactional model of releations between attachment and depression. In M.T. Greenberg, D. cicchetti, & E.M. cummings (Eds), Attachment in the preschool years: Theory, research, and intervention, 339-374. Chicago: university of chicago press. Darling, N., (1999). Parenting style and its correlates. Genetic, social & general psychology monographs. 125, 3, 269-297. Easterbrooks, M. A, devidson, C. E & Chazan, R. (1993). Psychological risk, attachment, and behavior problems among school- aged children. Development and psychopathology. 5, 389-402. Fogel, A., (1997). Infancy: infant, family, and society. Mest publishing company. Minneapolisst. Paul newyork. Losangeles. Sangeles. Sanfrancisco... Gimpel, G.A., & Holland, M.L., (2002). Emotional and behavioral problems of young children: Effective interventions in the preschool and kindergarten years. NewYork: Guilford press. Goldberg, S., Gotowlec, A., & Sunmons, R.J., (1995). Infant- mother attachment and behavior problem in healthy and chronically ill preschoolers. Development and psychopatology. 7, 267-282. Hardy, D.F., Power; T.G., & Jaedicke, S., (1993). Examining the relation of parenting to children’s coping with every day stress. Child Development, vol. 64, p: 18-48. () Kirsh, S. J., & Cassidy, J., (1997). Preschoolers’ attention to and memory for attachment-relevant information. Child Development, 68, 1143–1153. Kobak, R.R., Sudler, N., & Gamble, W., (1991). Attachment and depressive symptoms during adolescence: A developmental pathway analysis. Development and Psychopathology, 3, 461±474. Mackinnon, A., Henderson, A.S., & Andrews, G., (1993). Parental 'affectionless control' as an antecedent to adult depression: a risk factor refined. Psychological medicine, 23(1), 135-141. McLeod, B.D., Weisz, J.R., & Wood, J.J., (2007). Examining the association between parenting and childhood depression: A meta-analysis. Clinical Psychology Review, 27, 986-1003. Muris, P. Meesters, C., van Melick, M., Zwambag, L., (2001). Self-reported attachment style, attachment quality, and symptoms of anxiety and depression in young adolescents. Personality and Individual Differences 30, 809±818. LeBance, J.C., Almudevar, A., Brooks, S.J., & Kutcher, S., (2002). Screening for adolescent Depression: Comparison of the Kutcher Adolescnt Depression scale with the book Deprssion Inventory, Journal of Cild and Adolescent Psychopharmacology, 2002 Summer; 12(2): 113-26 Ogawa, J.R., Sroufe, L.A., Weinfield, N.S., carelson, E.A. & Egeland, B., (1997). Development and the fragmented self: longitudinal study of dissociative symptomentology in a nonclinical sample. Development and psychopatology. 9, 855-879. Roberts, J.E., Gotlib, I.H., Kassel, J.E., (2002). Adult Attachment Security and Symptoms of Depression: The Mediating Roles of Dysfunctional Attitudes and Low Self-Esteem. Personality Processes and Individual Differences. 70, 2, 310-320. Rubin, K.H., & Mills, R.S., (1991). Conceptualizing developmental pathways to internalizing disorders in childhood. Canadian Journal of Behavioral. Science, 23, 300–317. Rutter, M., (1990). Psychosocialresilience and protective mechanisms. In J. Rolf, A.S. Masten, D. Cicchetti, K.H. Nuechterlein, & S. Weintraub, Risks and protective factors in the development of psychopathology. Cambridge: Cambridge University Press. Sarah J., brooks, Stanley P., Krulewics, Stan Kutcher (2003). Journal of Child And Adolescent Psychophonology. September 2003, 13(3):337-349 Sato, T., Uehara, T., Narita, T., Sakado, K., & Fujii, Y., (2000). Parental bonding and personality in relation to a lifetime history of depression. Psychiatry and Clinical Neurosciences, 54, 121–130. Stevenson-Hinde, J., Shouldice, A., (1995). Maternal interaction and self- reports related to attachment classification at 4.5 years. Child development, 66, 383-596. Styron, T., Janoff-bulman (1997). Childhood attachment and abuse: Long- term effects on adult attachment depression and conflict resolution. University of massachosetts Amherst, MA. SII S0125- 2134(97)00062-8. True, M.N., Pisani. & Ljoumar, F., (2001). Infant- mother attachment among the dogon of Mali. Deve. 72 (5): 1451-66. Urban, J., Carelson, E., Egeland, B., & Sroufe, L.A., (1991). Patterns of individual adaptation across childhood. Development and psychopatology, 3, 445 – 460. Yoshizumi, T., Murase, S., Murakami, T., & Takai, J., (2007). Dissociation as a mediator between perceived parental rearing style and depression in an adult community population using college students. Personality and Individual Differences 43, 353–364.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 8,307 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,024 |