تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,197 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,853 |
رابطه هوش هیجانی با سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 12 * | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 3، شماره 10، مرداد 1389، صفحه 135-156 اصل مقاله (190.71 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پریناز بنیسی1؛ قنبرعلی دلفانآذری2؛ وحید بنیسی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استاد یار و عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشجوی کارشناسی ارشد تحقیقات آموزشی واحد رودهن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر بررسی "رابطه هوش هیجانی با سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 12" است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 12 که در نیم سال اول سال تحصیلی 89-1388 مشغول به تحصیل بودهاند. روش نمونهگیری به صورت تصادفی طبقهای ساده است، که از بین واحدهای منطقه 12 دانشگاه آزاد اسلامی واحدهای رودهن، دماوند، کرج، پرند و قزوین براساس جدول مورگان 384 نفر انتخاب شده است. ابزار پژوهش شامل 3 پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی، سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی میباشد،که به ترتیب ضریب آلفای کرنباخ آنها 84/.، 89/. و 92 % محاسبه شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که با توجه به مقدار ضریب همبستگی پیرسون بین هوش هیجانی و سبکهای حل مسأله رابطه خطی وجود دارد. اما بین هوش هیجانی و سلامت عمومی رابطه وجود ندارد. هوش هیجانی و سبکهای حل مسأله بر سلامت عمومی تأثیرگذار نیست. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هوش هیجانی؛ سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رابطه هوش هیجانی با سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 12 *
دکتر پریناز بنیسی[1] قنبرعلی دلفانآذری[2] وحید بنیسی[3]
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی "رابطه هوش هیجانی با سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 12" است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 12 که در نیم سال اول سال تحصیلی 89-1388 مشغول به تحصیل بودهاند. روش نمونهگیری به صورت تصادفی طبقهای ساده است، که از بین واحدهای منطقه 12 دانشگاه آزاد اسلامی واحدهای رودهن، دماوند، کرج، پرند و قزوین براساس جدول مورگان 384 نفر انتخاب شده است. ابزار پژوهش شامل 3 پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی، سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی میباشد،که به ترتیب ضریب آلفای کرنباخ آنها 84/.، 89/. و 92 % محاسبه شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که با توجه به مقدار ضریب همبستگی پیرسون بین هوش هیجانی و سبکهای حل مسأله رابطه خطی وجود دارد. اما بین هوش هیجانی و سلامت عمومی رابطه وجود ندارد. هوش هیجانی و سبکهای حل مسأله بر سلامت عمومی تأثیرگذار نیست. واژگان کلیدی: هوش هیجانی، سبکهای حل مسأله و سلامت عمومی
مقدمه ما در برههای از زمان به سر میبریم که نظریههای سنتی مربوط به هوش دچار تغییر و تحول شدهاند و نظریات جدیدی به طور مرتب جایگزین آنها میشوند. در دهه اخیر نظریه جدیدی به نام «هوش هیجانی» یا «هوش عاطفی» مطرح شده است. فرایند هیجانی شدن بدین شکل نیست که فقط در یک زمان مشخص، مثل تخلیه ناراحتی یاکسب لذت برای شخص بوجودآید.بلکه همواره وبه شکل غیرملموس باتمام اعمال ماهمراه هستند.افراداهمیت این تعامل رابیش ازپیش درک کرده اند. تازمان کارواکمیر[4] (1967)کسی قادرنبودکه یک بحث منطقی از هیجان گلمن با مطرح ساختن پژوهش خارق العاده ای که در زمینه مغز و رفتار انجام شده است نشان می دهد که عوامل دیگری به جز هوش شناختی در موفقیت افراد دست اندر کارند . این عوامل جنبه دیگری از هوشمندی را شامل می شود که گلمن آن را ((هوش هیجانی )) می خواند . در سال 1998 گلمن چارچوب هوش هیجانی را از این نظر بررسی کرد که چگونگی توانایی بالقوه فرد بر اراده مهارتهای مربوط به خودآگاهی ،خود نظم دهی ،آگاهی اجتماعی و مدیریت در روابط می تواند بر پیشرفت در شغل بیانجامد . او هوش هیجانی را به عنوان یک تئوری عملکرد می داند وی به تازگی آمادگی هیجانی را مطرح ساخته که منظور وی نوعی توانایی آموخته شده براساس هوش هیجانی فرد است که پیامد و نتیجه آن در عملکرد وی روشن است (حسینی ،1387،ص 7). هوش هیجانی یک سازۀ چند عاملی است که از چند توانایی به هم پیوسته عاطفی، شخصی و اجتماعی تشکیل شده است که ما را در رویارویی با مقتضیات زندگی روزمره یاری میدهد.البته به نظر می رسد که هوش هیجانی توانایی گول زدن دیگران است ، پس دوست داشتن خود و قبول هیجانهای خود به این معنا نیست که فرد بطور آزادانه، به هیجانهای خود پاسخ دهد یا اعمال غیرمسئولانۀ هیجانهای خود را نظریه توانایی (تجدیدنظر شده در سال 1997) هوش هیجانی را به چهار حوزه تقسیم می کند که حوزه اول شامل ادراک و ابراز هیجانها میباشد که در برگیرنده ارزیابی صحیح هیجانهای خود و دیگران میباشد. حوزه دوم شامل توانایی دانشجویان هر جامعه نیروی انسانی و سازندگان فردای آن جامعه هستند. از اینرو سلامت جسم و روان آنان از اهمیت زیادی برخوردار است و تأمین آن از طریق پیشگیری و ارتقای سلامت حاصل میشود. فعالیتهای آموزشی در جهت تقویت بهزیستی به ویژه آموزش مهارتهای لازم برای زندگی از بخشهایی است که هیجانها باعث: الف: سبب به وجود آمدن تجارب عاطفی یا انفعالی (از قبیل خوشایند و ناخوشایند)است. ب: فرد را در به وجود آمدن تبیینهای شناختی تحریک میکند (مثلاً علت هیجان را به خودش یا به محیط نسبت دهد. ج: سبب به وجود آمدن پاسخهای فوری درونی گوناگون (از قبیل ضربان د: رفتارهایی را فرا میخوانند که اغلب، اما نه همیشه، بیانگر (مانند خندیدن و گریستن) هدف وابسته (گرایشی یا اجتنابی) و (انطباقی) (حذف یا از بین بردن چیزی که ممکن است بقای فرد را مورد تهدید قرار دهد) هستند. یکی از کارکردهای خیلی مهم هیجانها، رفتار ناشی از پاداش یا تنبیه است. وقتی افراد هیجان خیلی مثبتی را تجربه میکنند، اغلب دست به رفتاری میزنند که دوباره سبب به وجود آمدن آن هیجان میشود. به همین نحو، وقتی که یک هیجان خیلی منفی را تجربه میکنند، از رفتارهایی اجتناب خواهند ورزید که سبب به وجود آمدن مجدد احساس آن هیجان است. براساس گفته افلاطون از حدود 2400 سال پیش تاکنون دانشمندان، پژوهشگران و فیلسوفان زیادی در جهت اثبات یا نفی نقش احساسات در یادگیری مطالعات زیاد انجام دادند. متأسفانه تفکر حاکم در این مدت این بود که «هیجانها مانع انجام کار و تصمیمگیری صحیح میشوند و تمرکز حواس را مختل میسازند.» اما سالهاست که با حرارتترین نظریهپردازان هوشبهر کوشیدهاند تا احساسها را به حیطه هوش وارد کنند، به جای آن که عواطف و هوش را متضاد و ناهمساز در نظر بگیرند. واژه «Emotion» از فعل لاتین «moere» به معنی حرکت و جنبش ریشه گرفته است. در فرهنگ لغت «Emotion» به معنای هیجان، برانگیختگی و عاطفه است. هیجان در این جا، نوعی واکنش شدید و کوتاه ارگانیسم به موقعیت غیرمنتظرهای میباشد که همراه با نوعی حالت عاطفی خوشایند و یا ناخوشایند است. در فارسی معادل واژه «Emotion» را هیجان و عاطفه آوردهاند (خائف الهی و دوستار، 1382، 84). برخی محققان، هوش هیجانی را شامل گردآوری و اکتساب انواع مهارتها از جمله؛ تشخیص و تبیین هیجانات، ادراک هیجانات، استفاده از هیجانات، مدیریت و یا کنترل هیجانات دانستهاند. دانیل گلمن[9] اولین کسی است که مفهوم هوش هیجانی را وارد عرصه مفاهیم سازمانی نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی که عمیقاً هوش هیجانی شامل شناخت و کنترل هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیتآمیزی با یکدیگر تلفیق میکند (مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری). گلمن معتقد است، هوش هیجانی بالا تبیین میکند که چرا افرادی با ضریب هوشی (IQ) متوسط موفقتر از کسانی هستند که نمرههای IQ بسیار بالاتری دارند. تئوری هوش هیجانی دیدگاه جدیدی دربارهی پیشبینی عوامل مؤثر بر موفقیت و همچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی را فراهم میکند که تکمیل کننده علوم شناختی، علوم اعصاب و رشد کودک است. قابلیتهای هیجانی برای تدبیر ماهرانه روابط با دیگران بسیار حائز اهمیت است. روانشناسی به نام «گلمن» اظهار میدارد که هوش شناختی در بهترین شرایط تنها 20% از موفقیتها را باعث میشود و 80% از موفقیتها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موفقیتها در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل میدهند. در واقع هوش هیجانی عدم موفقیت افراد با ضریب هوش بالا و همچنین موفقیت غیرمنتظره افراد دارای هوش متوسط را تعیین میکند. یعنی افراد با داشتن هوش عمومی متوسط و هوش هیجانی بالا خیلی موفقتر از کسانی هستند که هوش عمومی بالا و هوش هیجانی پایین دارند. پس هوش هیجانی پیشبینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرسهاست. این هوش بنا به نظر «بار- اون» 5 مؤلفه به شرح زیر دارد: 1) مهارتهای درونفردی شامل: خودآگاهی هیجانی: (بازشناسی و فهم احساست خود) جرأت: (ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوهای سازنده) خودتنظیمی: (آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویش) خودشکوفایی: (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن) استقلال: (خودفرمانی و خودکنترلی در تفکر و عمل شخصی و رهایی از وابستگی هیجانی) 2) مهارتهای میانفردی شامل: روابط میانفردی: (آگاهی، فهم ودرک احساسات دیگران، ایجاد و حفظ روابط رضایتبخش تعهدات اجتماعی: (عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن، نشان دادن خود به همدلی: (توان آگاهی از احساسات دیگران، درک احساسات و تحسین آنها) 3) سازگاری شامل: مسئلهگشایی: (تشخیص و تعریف مسائل، همچنین ایجاد راهکارهای مؤثر) آزمون واقعیت: (ارزیابی مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور عینی، تجربه میشود) انعطافپذیری: (تنظیم هیجان، تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط). 4) کنترل استرس شامل: توانایی تحمل استرس: (مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیتهای استرسزا) کنترل تکانه: (ایستادگی در مقابل تکانه یا انکار تکانه) 5) خلق عمومی شامل: شادی: (احساس رضایت از خویشتن، شاد کرن خود و دیگران) خوشبینی: (نگاه به جنبههای روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات) به طور کلی حل مسئله به فرایند شناختی – رفتاری ابتکاری فرد اطلاق می شود که به وسیله آن فرد می خواهد راهبردهای مؤثر و سازگارانه مقابله ای برای مشکلات روزمره را تعیین ، کشف یا ابداع کند . به عبارت دیگ حل مساله یک راهبرد مقابله ای مهمی است که توانایی و پیشرفت شخصی و اجتماعی را افزایش و تنیدگی و نشانه شناسی روانی را کاهش می دهد (دزور یلا وشیوی، 1996) همه ی افراد به طور مداوم با مسایل و مشکلات مختلف و تصمیم گیری در مورد چگونگی آنها روبرو هستند . به لحاظ اهمیت پیچیده و تغییر یا بندة جوامع کنونی بروز مشکلات و مسائل ریز و درشت فزونی یافته است . بیشتر اوقات فرایند حل مساله روزمره به قدری خودکار انجام می گیرد که افراد از چگونگی انجام دقیق آنها مطلع نمی شوند . با وجود این باید به این نکته توجه کرد که بدون توانایی شناسایی مشکلات و رسیدن به راه حلهای قابل اجرا زندگی روزمره مردم از هم می پاشد . حل مساله دربرگیرنده حوزه های عاطفی– شناختی و رفتاری است . افرادی که از توانایی حل مساله بیشتری برخوردارند بیشتر می توانند با استرس و مشکلات زندگی مقابله کنند و آنهایی که حل مسئله را یاد می گیرند امتحان به طور موثری با استرس مقابله می کنند . داشتن قدرت حل مساله بیشتر با مشکلات روان شناختی و اجتماعی کمتر همراه است (بعدی، 1380) . در یک نگاه حل مساله را به صورت تشخیصی و به کارگیری دانش و مهارتهایی می توان تعریف کرد که منجر به پاسخ درست یادگیرنده به موقعیت یا رسیدن به هدف مورد نظرش می شود حل مساله فرایندی رفتاری – شناختی آشکاری است که 1- پاسخهای بالقوة موثر برای موقعیتهای دشوار را فراهم می سازد . 2- امتحال انتخاب مؤثرترین پاسخ را از بین پاسخ های متعدد افزایش می دهد . افرادی که از توانایی حل مساله بالایی برخوردارند به امتحال زیاد در مقابلة مؤثر با طیف وسیعی از موقعیتهای موفق می باشند . جهت گیری فرد نسبت به موقعیت تأثیر قاطعی بر نحوه پاسخ او دارد . جهت گیری که رفتار مستقل حل مسئله را ترتیب می کند شامل آمادگی یا نگرش فرد به این فرض است که موقعیت های مشکل بخش از این زندگی معمولی است و لذا می توان از مهرة آن بر آمد . همچون لارسون (Larson)[10] و همکارانش معتقدند اگر موقعیت مشکل زا روی دهد می توان آنها را مشخص کرد و مانع از گرایش بلافاصله پاسخ به نخستین تکانش شد. توقع فرد از توانایی اش در کنترل محیط تا حد زیادی موفقیت او را در کوشش بر مواجهه با مشکلات بوجود آمده را افزایش می دهد(کبداک،1380) آیزنک حل مساله را اینگونه تعریف می کند «حل مساله عبارت است از پردازش شناختی برای تبدیل موقعیت مفروض به موقعیت مطلوب در حالیکه شخص حل کننده برای حل مساله به طور آماده روشی واضحی ندارد . این ایده شامل 4 ایده اساسی است.
1-از آنجا که حل مساله یک امر شناختی است یعنی در درون ذهن یا ایستگاه شناختی حل کننده روی می دهد ، پس وجود آن را می توان به طور غیر مستقیم رفتار حل کننده استنباط کرد . 2-حل مساله یک فرایند است یعنی متظمن دستکاری معلومات در دستگاه شناختی یا ذهن حل کننده است . 3-حل مساله جهت دار است یعنی غرضی از آن حل مساله است. 4-حل مساله امری مشخص است دشواری تبدیل یک حالت مفروض از یک مساله به یک حالت مطلوب بستگی به دانش کنونی حل کنندة مساله دارد. (حیدری،1383). روش های پیشنهادی در حل مساله از نظر مانیز و ویزدوم عبارتند از: (هریس، 1998) 1- اختصاص زمان لازم برای جستجوی راه مناسب و استخراج سالم . 2- تقسیم مساله به اجزای کوچکتر و جداگانه بررسی کردن قسمت های 3- وسیع و در دسترس بودن منابع حل مساله. 4- درک کامل و پس انتخاب راه حل مناسب و نیز داشتن دامنه وسیعی از انتخاب ها به جای تمرکز بر روی تنها یک راه حل . 5- به تعویق نیانداختن حل مساله . اگرچه تعاریف متعددی از حل مساله ارائه شده است . ولی اغلب آنها براین امر تاکید دارند که مساله و مشکل موقتی بوجود می آید که فرد چندی را می خواهد و نمی داند که چگونه آن را بدست آورد . بنابراین مشکل یا مساله را می توان همانند یک خواسته تحقق نیافته ای که به شیوة تحقق آن باید مشخص شود مفهوم سازی کرد .این تعریف جامع مفهوم مشکلاتی را که از نظر اهمیت یا گستردگی ، خاص یا عمومی ، مثبت یا منفی و عمده یا ناچیز هستند را در بر می گیرد (خالیچی، 1384) . - ایان وارویک و همکاران[11] (2008) پژوهشی را با هدف «حمایت سلامت روان 1- بین سلامت روان دانشجویان و موفقیت آنها در دانشگاه رابطه وجود دارد. 2- داشتن سیاستهای آموزشی و هدایتی در دانشگاه موجب افزایش سطح سلامت روان میشود. 3- دستیابی دانشجویان به مشاورههای روانی، داشتن مدیران و مسئولان دانشگاهی که به مسئله سلامت روان اهمیت میدهند از عوامل مؤثر بر بهبود سلامت روان دانشجویان به شمار میروند. - زیمبیلاس[12] (2008) در تحقیقی با عنوان «هیجانات یادگیرندگان بزرگسال در یادگیری به صورت آنلاین» در رابطه با نقشهای جنسیتی و اجتماعی و مسئولیتپذیری به پاسخهای هیجانی متفاوت در میان مردان و زنان اشاره کرده است. - چان[13] (2008) در پژوهشی با عنوان «هوش هیجانی، خودتأثیری و سازگاری در میان معلمان ضمن خدمت و در انتظار خدمت چینی در هونگ کنگ» به این موضوع پرداخت تا منابع فردی را که تسهیل کننده سازگاری فعال و غیرفعال است، آشکار سازد. هوش هیجانی درونفردی و میانفردی، پیشبینی راهبرد سازگاری فعال دخالتی نداشت. اگرچه برخی شواهد نشان میداد که خود تأثیری معلم ممکن است در پیشبینی سازگاری فعال به ویژه در معلمان مرد با هوش هیجانی درونفردی اثر متقابل داشته باشد. - لئونید و کافتیسوس[14] (2007) در پژوهشی با عنوان «هوش هیجانی و رضایت شغلی» آزمایش نقش واسطهای عواطف مثبت و منفی کار نتایج انتظارات حاصل از تئوری تأثیر عواطف راجع به نقش عواطف کاری به عنوان یک مداخلهگر بین شخصیت و نگرشهای کاری را تأیید نموده و ادبیات تأثیر هوش هیجانی را در دستگاههای سازمانی وسعت میبخشد. - در تحقیقاتی پرکین، مایر، کاروسو و سالووی (2007) دریافتند جوانانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند توانایی بهتر برای اداره کردن و مدیریت نسبت به جوانانی که از میزان هوش هیجانی پائینی برخوردار هستند دارند. - امیدیان، مرتضی (1388) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی وضعیت سلامت عمومی و شادکامی در دانشجویان دانشگاه یزد» به این نتایج دست یافت: دانشجویان دختر و پسر از نظر میانگین نمره در اختلال کلی و شاخههای فرعی آزمون سلامت روانی و نمرات آزمون شادکامی با هم تفاوت معنیداری ندارند. - احدی، بتول. (1388) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی ارتباط هوش هیجانی، سبک اسناد و خودکارآمدی با رضایت از زندگی در زنان شاغل» به این نتایج دست یافت: بین هوش هیجانی و خودکارآمدی با رضایت از زندگی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بین سبکهای اسنادات و رضایت از زندگی رابطه معنیداری دیده نشده است. - پور رحیمی (1388) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی احساس پوشیدگی، هوش هیجانی و سلامت روان با توجه به نوع پوشش در خانمهای 15 تا 45 ساله شهر تهران» به این نتایج دست یافت. بین افراد با پوشش چادر، مانتویی معمولی و مانتویی مدلدار از لحاظ احساس پوشیدگی تفاوت وجود دارد که در این بین گروه با پوشش چادر بالاترین احساس پوشیدگی و مانتویی معمولی کمترین احساس پوشیدگی را دارا هستند. بین احساس پوشیدگی، سلامت روان و متغیرهای آن رابطه وجود دارد. بین احساس پوشیدگی، هوش هیجانی و متغیرهایش رابطه وجود دارد. بین هوش هیجانی و سلامت روان رابطه وجود دارد.
سؤالات پژوهش شامل: 1-آیابین هوش هیجانی وسبک های حل مسأله رابطه وجوددارد؟ 2-آیابین هوش هیجانی وسلامت عمومی رابطه وجوددارد؟ 3-آیا بین هوش هیجانی با سبکهای حل مسئله و سلامت عمومی دانشجویان رابطه وجود دارد؟ جامعه آماریجامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 12 که در نیمسال اول سال تحصیلی 89-1388 مشغول به تحصیل می باشد شامل میشود.نمونه و روش نمونهگیری روش نمونهگیری به صورت تصادفی طبقهای ساده بودکه از بین واحدهای
ابزار اندازهگیری ابزار اندازهگیری در این پژوهش، 3 پرسشنامه میباشد. الف) پرسشنامه استاندارد سلامت عمومی (28-GHQ): این پرسشنامه اولینبار توسط گلدبرگ (1972) تنظیم گردید. پرسشنامه اصلی دارای 60 سؤال است اما فرمهای کوتاه شده 30 سؤالی، 28 سؤالی و 12 سؤالی در مطالعات مختلف استفاده شده است. به نظر محققین، فرمهای مختلف پرسشنامه سلامت عمومی از روایی و کارایی بالایی برخوردارند. دهها پژوهش توسط گلدبرگ و ویلیامز (1988) در انگلستان و سایر کشورها مؤید این دیدگاه است. این پرسشنامه به 38 زبان مختلف ترجمه شده و در 70 کشور مورد مطالعه قرا رگفته است (تقوی، 1380). ب)پرسشنامه استانداردهای هوش هیجانی: این پرسشنامه برای سنجش هوش هیجانی از دیدگاه سر یا شرینگ که شامل 33 سؤال می باشد . ج) پرسشنامه استاندارد سبک های حل مسأله: پرسشنامه فولک لاروز برای سبک های حل مسأله که شامل 25 سؤال در مقیاس لیکرت می باشد .
روایی ابزار تحقیق برای تعیین روایی ابزار تحقیق از پرسشنامههای استاندارد استفاده شده است .در مرحله بعد از نظرات اساتید و متخصصین امر استفاده شد و روایی پرسشنامهها مورد تأیید قرار گرفت.
پایایی ابزار تحقیق برای بررسی پرسشنامهها از نرمافزار SPSS و از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج آلفای کرونباخ برای پرسشنامه هوش هیجانی 84/0، سبکهای حل مسأله 92/0، سلامت عمومی 89/0، بدست آمده است. یافته های پژوهش سؤال یکم پژوهش: آیا بین هوش هیجانی و سبکهای حل مسئله رابطه جدول1: آزمون همبستگی پیرسون مربوط به رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای حل مسئله
با توجه به مقدار ضریب همبستگی پیرسون به دست آمده 855/0 با سطح معنیداری 000/0 و مقایسه این سطح معنیداری با 05/0 مشاهده میشود که رابطه خطی بین هوش هیجانی و سبکهای حل مسئله وجود دارد. با توجه به مقدار ضریب همبستگی 855/0 و ضریب تعیین به دست آمده جدول2: تحلیل واریانس مدل رگرسیونی
با توجه به مقدار آماره F جدول تحلیل واریانس 272/1040 = F با درجه آزادی (382 و 1) با سطح معنیداری 000/0 و مقایسه این سطح معنیداری با 05/0 = a مشاهده میشود هوش هیجانی بر سبکهای حل مسئله تأثیر گذار است. جدول3: ضرایب رگرسیون
با توجه به ضرایب رگرسیونی به دست آمده از جدول بالا مشاهده میشود ضریب رگرسیونی (هوش هیجانی) در سطح 05/0 معنیدار میباشد. به عبارت دیگر با
سؤال دوم پژوهش: آیا بین هوش هیجانی و سلامت عمومی رابطه وجود دارد؟
جدول4: آزمون همبستگی پیرسون مربوط به رابطه بین هوش هیجانی و سلامت عمومی
با توجه به مقدار ضریب همبستگی پیرسون به دست آمده 070/-0 با سطح معنیداری 086/0 و مقایسه این سطح معنیداری با 05/0 مشاهده میشود که رابطه خطی بین هوش هیجانی و سلامت عمومی وجود ندارد. با توجه به مقدار ضریب همبستگی 070/0 و ضریب تعیین به دست آمده
جدول 5: تحلیل واریانس مدل رگرسیونی
با توجه به مقدار آماره F جدول تحلیل واریانس 866/1 = F با درجه آزادی
جدول6: ضرایب رگرسیون
با توجه به ضرایب رگرسیونی به دست آمده از جدول بالا مشاهده میشود ضریب رگرسیونی (هوش هیجانی) در سطح 05/0 معنیدار نمیباشد. سؤال سوم پژوهش: هوش هیجانی و سبک های حل مسئله تا چه اندازه بر سلامت عمومی تأثیر دارد؟
جدول 7: آمارههای خلاصه مدل رگرسیونی
با توجه به مقدار ضریب همبستگی 081/0 و ضریب تعیین به دست آمده 007/0 = 2R مشاهده میشود متغیرهای هوش هیجانی و سبکهای حل مسئله 7/0% از تغییرات سلامت عمومی را تعیین میکند.
جدول 8: تحلیل واریانس مدل رگرسیونی
با توجه به مقدار آماره F جدول تحلیل واریانس 248/1 = F با درجه آزادی
جدول 9: ضرایب رگرسیون
با توجه به ضرایب رگرسیونی به دست آمده از جدول بالا مشاهده میشود ضرایب رگرسیونی (هوش هیجانی و سبکهای حل مسئله) در سطح 05/0 معنیدار نمیباشد. بحث و نتیجه گیری توانایی پیشبینی موفقیتهای زندگی و نیز نقش اساسی هوش هیجانی در بیشتر اختلالهای روانی همچنین دو نوع مفهومسازی صنعتی و توانشی از هوش هیجانی بر گستره پژوهشهای مربوط به هوش هیجانی افزوده است، لذا این پژوهش با توجه به دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 12 به دنبال شناسایی رابطه هوش هیجانی و سبکهای حل مسئله با سلامت عمومی دانشجویان است. با ظهور عصر اطلاعات و ارتقاء ارزشمندی ارتباطات انسانی و همچنین بروز موقعیتهای استراتژیک سازمانی، نظریه هوش هیجانی رشد چشمگیری یافته و از مباحث پرطرفدار سازمانی شده است. هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعه گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را دربر گرفته و معمولاً به آن دسته مهارتهای درونفردی و بینفردی اطلاق میگردد که فراتر از حوزه مشخصی از دانشهای پیشین، چون هوشبهر و مهارتهای فنی یا حرفهای است. هوش هیجانی از آخرین مباحث متخصصین در خصوص درک تمایز بین منطق و هیجان بوده و برخلاف مباحث اولیه در این جا، فکر و هیجان به عنوان موضوعاتی برای سازگاری و هوشمندی تلقی شده است. به علاوه، شبیه سایر مباحث مطرح در خصوص ماهیت انسان، هوش هیجانی نیز دستخوش دو نوع بحث و گفتگوی علمی و عوامپسند گردیده است. اصطلاح هوش هیجانی برای اولینبار در دهه 1990 توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحبنظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را تحتالشعاع قرار میدهد. مدیران و دستاندرکاران سازمانی لازم است بر توانایی و قابلیتهایی چون هوش هیجانی سؤال یکم پژوهش:آیابین هوش هیجانی وسبک های حل مسئله رابطه باتوجه به مقدارضریب همبستگی پیرسون به دست آمده 855/0باسطح معنی داری 000/0 و مقایسه این سطح معنی داری با05/0مشاهده می شودکه رابطه خطی بین هوش هیجانی وسبک های حل مسئله وجوددارد. باتوجه به مقدارضریب همبستگی 855/0وضریب تعیین بدست آمده 731/0=R2 مشاهده می شود.متغیرهوش هیجانی 1/73%ازتغیرات سبک های حل مسئله راتعیین سؤال دوم پژوهش:آیابین هوش هیجانی و سلامت عمومی رابطه وجود دارد؟ باتوجه به مقدارضریب همبستگی پیرسون به دست آمده 070/0- با سطح سؤال سوم پژوهش :هوش هیجانی و سبکهای حل مسأله تا چه اندازه بر سلامت عمومی تأثیر دارد؟ با توجه به مقدار ضریب همبستگی 0.081 و ضریب تعیین به دست آمده R2=0.007 مشاهده می شود متغیر های هوش و سبکهای حل مسأله 0.07 از تغییرات سلامت عمومی را تعیین می کند. یافته های این پژوهش با پوررحیمی (1387)، لئونید کافیتوس (2005) هم خوانی دارد.
پیشنهادهای پژوهش 1- برگزاری کارگاههای آموزشی برای افزایش مهارتهای هوش هیجانی، سبکهای حل مسئله و سلامت عمومی. 2- برگزاری همایش ها و نشست های تخصصی برای تقویت مهارتهای زندگی در بین دانشجویان . 3- بررسی رابطه هوش هیجانی با متغیر های دیگر از جمله مهارتهای مقابله با استرس ، پرخاشگری،... 4- بازنگری در تدوین دروس رشته ها و اختیاری کردن واحدهای روان شناسی اعم از سلامت عمومی.
منابع
اعتباریان، اکبر. (1387). رابطه هوش هیجانی و رضایت شغلی کارکنان آموزش و پرورش پوررحیمی، مریم. (1388). بررسی احساس پوشیدگی، هوش هیجانی و سلامت روان با جهانزاد، آرش. (1386). مطالعه هوش هیجانی، منبع کنترل و متغیرهای خسروی، اللهوردی. (1386). بررسی تأثیر آموزش مهارت جرأتورزی بر سلامت
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اعتباریان، اکبر. (1387). رابطه هوش هیجانی و رضایت شغلی کارکنان آموزش و پرورش پوررحیمی، مریم. (1388). بررسی احساس پوشیدگی، هوش هیجانی و سلامت روان با جهانزاد، آرش. (1386). مطالعه هوش هیجانی، منبع کنترل و متغیرهای خسروی، اللهوردی. (1386). بررسی تأثیر آموزش مهارت جرأتورزی بر سلامت
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,637 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,029 |