تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,800,528 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,340 |
بررسی رابطهی بین مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 3، شماره 11، آذر 1389، صفحه 131-142 اصل مقاله (358.22 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پریناز بنیسی1؛ علیرضا ملک شاهی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار و عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناسارشد برنامهریزی آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحقیق حاضر با عنوان «رابطهی بین مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن» میباشد. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. روش جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای و میدانی بوده که با استفاده از پرسشنامهی محقق ساخته در یک نمونه 30 تایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ پرسشنامه سازمان یادگیرنده 899% و هوش سازمانی 968%اندازهگیری شد. جامعهی آماری آن شامل 470 نفر که به صورت تصادفی مرحلهای 124 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده است. اطلاعات بدست آمده با انجام محاسبات آمار توصیفی و استنباطی(ضریب همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که بین تکتک مؤلفههای هوش سازمانی (بینش اشتراک، سرنوشت مشترک، تمایل به تغییر، جرأت و شهامت، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد) با سازمان یادگیرنده رابطه معنیداری وجود دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هوش سازمانی؛ سازمان یادگیرنده؛ مدیران دانشگاه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی رابطهی بین مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن
دکتر پریناز بنیسی[1] علیرضا ملک شاهی[2]
چکیده تحقیق حاضر با عنوان «رابطهی بین مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن» میباشد. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. روش جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای و میدانی بوده که با استفاده از پرسشنامهی محقق ساخته در یک نمونه 30 تایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ پرسشنامه سازمان یادگیرنده 899% و هوش سازمانی 968%اندازهگیری شد. جامعهی آماری آن شامل 470 نفر که به صورت تصادفی مرحلهای 124 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده است. اطلاعات بدست آمده با انجام محاسبات آمار توصیفی و استنباطی(ضریب همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که بین تکتک مؤلفههای هوش سازمانی (بینش اشتراک، سرنوشت مشترک، تمایل به تغییر، جرأت و شهامت، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد) با سازمان یادگیرنده رابطه معنیداری وجود دارد.
واژگان کلیدی: هوش سازمانی، سازمان یادگیرنده، مدیران دانشگاه.
مقدمه در محیطهای پویا، سازمانها با یک سلسله مسائل ناخواسته و موقعیتهای پیشبینی نشده روبرو هستند که پایش آنها را فرد در سازمان دشوار میکند، اما به کارگیری الگوهای تعاملی بین اعضا، فناوریها، فرهنگ و فرایندها، یک سازمان میتواند با شرایط دشوار به خوبی روبرو شود. ویک و روبرتس این الگوهای تعاملی را مجموعهی عقلهای سازمان نامیدهاند (هاتجیتز[3]، 1991). هوش سازمانی[4]، مجموعهای از تکنولوژی و فناوریها است که به همه افراد در تمام سطوح سازمان این امکان را میدهد تا دادهها را ارزیابی و تجزیه و تحلیل کنند. هوش سازمانی، امکان کسب سود، تفاهم و انسجام را از تجربیات شرکت ایجاد میکند. هوش سازمانی شامل کلیت و تمامیت اطلاعات، تجربه، دانش و درک مسائل سازمانی است (ملکزاده، 1389). هوش سازمانی به منزلهی پنجرهی پویای کسب و کار به محیط بیرون است که عملکرد سازمانی را شناسایی میکند، کارایی را افزایش میدهد و فرصتهای ناشناخته را شکار میکند (هاوسون[5]، 2008). هوش سازمانی ظرفیت و قابلیت یک سازمان برای خلق دانش و استفاده از آن برای سازگاری استراتژیک با محیط است، هوش سازمانی شبیه IQ (بهره هوشی) در انسان است (حلال[6]، 2006). هوش سازمانی عبارتست از توانایی فکری یک سازمان به منظور حل مشکلات سازمانی که تمرکز آن بر تلفیق فنی و انسانی برای حل مشکلات است (سیمیک[7]، 2005). هوش سازمانی عبارت است از ظرفیت یک سازمان برای بسیج کردن تمامی توانایی هوش که در دسترس آن قرار دارد و متمرکز کردن آن توانایی برای دستیابی به مأموریتهای خودشان (آلبرخت[8]،2002). مک مستر[9] (1998) هوش سازمانی را قابلیت جهتیابی، معقول بودن و عمل به شیوههای انعطاف پذیر، خلاق و انطباقی تعریف کرده است. سازمانها باید توانایی تطابق با دگرگونیهای مداوم را برای نیل به قلههای موفقیت داشته باشند. سازمانهای یادگیرنده، یعنی سازمانهایی که عادت به یادگیری دارند. در عصر تغییرات، نحوهی مدیریت در معرض تغییرات ناپیوستهاند. سازمانهایی که نمیتوانند روشهای مدیریت نو و پویا در آموزشگاه برقرار کنند یا از نظر آموزشی شکست میخورند و یا از دیگر سازمانها عقب میمانند. مدارسی که نتوانند تغییر کنند و به تغییرکردن ادامه دهند، شکست میخورند. همهی افراد و مدیران باید عادت جدید یادگیری را کسب کنند (خدیوی، 1386). به اعتقاد سنگه (1385) سازمان یادگیرنده سازمانی است که در آن افراد به طور مستمر در حال توسعهی ظرفیت خود جهت تحصیل نتایج مورد انتظار هستند، محلی که الگوهای تازه فکر کردن پرورش مییابد، خواستهها و تمایلات گروهی محقق میشوند و کارکنان پیوسته میآموزند که چگونه با یکدیگر یاد بگیرند. سازمان یادگیرنده سازمانی است که نه تنها از انگیزههای اعضای سازمان برای یادگیری و خلاقیت حمایت میکند بلکه راهها و روشهایی را نیز برای تقویت، متناسبسازی و انتقال یادگیری و خلاقیت میان اعضای سازمان را در کل سازمان ترویج میدهد (لاندول و گامپ[10]، 2007). نظریهی هوش سازمانی به دنبال آن است که با سنجش وضعیت هوشمندی سازمانها، تواناییها و ضعفهای آنها را شناسایی و بر اساس نتایج به دست آمده، راهکارهای لازم را برای بهبود هوش سازمانی و در نهایت بهبود عملکرد سازمان ارائه نماید. بنابراین با انجام مطالعاتی از این قبیل میتوان وضعیت سازمان خود را از لحاظ میزان هوشمندی یعنی توانایی سازگاری و قابلیت انطباق با محیط، چشماندازها، یادگیری و به کارگیری دانش، ساختار و عملکرد سازمانی، روحیه، فناووری اطلاعات و ارتباطات و حافظهی سازمانی شناسایی و با تمرکز بر تواناییها و برنامهریزی برای برطرف نمودن ضعفها، کارایی و اثربخشی سازمان را ارتقاء بخشید (جعفری، 1388). کارل آلبرخت هوش سازمانی را شامل 7 مؤلفه میداند: بینش راهبردی[11]: بینش راهبردی هر سازمانی به ظرفیت ایجاد و بیان هدف اشاره دارد. هر سازمان به یک نظریه، مفهوم، اصول سازمانی و تعریفی از آنچه انجام میدهد، نیاز دارد. بینش راهبردی به این اشاره دارد که راهبردهای اساسی و مهم در سازمان و کلیه کارکنان آن را پذیرفته و در جهت آن هماهنگ شده باشند و در عین حال فرصت بازبینی و بازنگری آن توسط متخصصین و رهبران در نشستهای سالیانه فراهم باشد. فرصتها و تهدیدهای ناشی از عوامل محیطی به طور دائم مورد بازبینی قرار گیرد. سرنوشت مشترک[12]: کارکنان خود را به عنوان عضوی مؤثر از سازمان تلقی کنند و مدیران در طرحها، برنامهها، اجرا و ارزشیابی با مشارکت کارکنان عمل نمایند. در نتیجه آنها مأموریتهای سازمانی را میشناسند و یک حس همدلی و همبستگی نسبت به اهداف پیدا میکنند. میل به تغییر[13]: سازمانهایی که از قابلیت انعطافپذیری و سازگاری بیشتر با محیطی برخوردارند، از موفقیت و کامیابی بیشتری برخوردارند. در این سازمانها کارکنان تشویق به اختراع و نوآوری و پیدا کردن راههای بهتر به منظور انجام کار خود میشوند. تولیدات و خدمات به طور مستمر با تغییر تقاضا و نیاز محیط کاری تحول پیدا میکنند. روحیه[14]: علاوه بر سرنوشت مشترک، عنصر احساس بیانگر تمایل به فعالیت فراتر از استاندارد است. در یک سازمان با احساس پایین، کارکنان فقط کارهای خودشان را به درستی انجام میدهند. در حالیکه در یک سازمان با احساس بالا، بیشتر از حد انتظار تلاش میکنند و انرژی آنها دائماً در حال افزایش است. همسویی و تجانس[15]: هرگاه عدهای از افراد به کار با یکدیگر بپردازند، بدون وجود یک سری قوانین که به کمک آنها کار انجام دهند دچار مشکل خواهند شد. هرگاه عدهای از افراد برای انجام مأموریتهای سازمان به تقسیم کار و مسئولیتها بپردازند، باید خود را سازمان دهند و بر اساس یک سری قوانین به تعامل با یکدیگر و محیط بپردازند. بکارگیری دانش[16]: موفقیت یا شکست سازمانها مبتنی بر استفاده اثربخش از دانش، اطلاعات و دادههاست. توانایی خلق، انتقال، سازماندهی، سهیم شدن و کاربرد دانش در محیط پیچیده سازمانها به یک جنبه از رقابتهای بحرانی تبدیل شده است. توانایی خلق، انتقال، سازماندهی، سهیم شدن و کاربرد دانش در محیط پیچیدهی سازمانها به یک جنبه از رقابتهای بحرانی تبدیل شده است. فشار عملکرد[17]: مدیران و متخصصان نباید خودشان را صرفاً با کارهای اجرایی شرکت مشغول کنند، چرا که موفقیت آنها درگرو اهداف راهبردی و تاکتیکی است. در یک سازمان هوشمند، هر کس وظایف کاری خودش را انجام میدهد، چرا که به معتبر بودن هدفهای خویش باور و اعتقاد دارند. رهبران میتوانند حس فشار کاری را ارتقاء داده و حمایت کنند، اما زمانی بیشترین تأثیر را دارد که توسط همه اعضاء سازمان به عنوان یک سری انتظارات دو جانبه الزامی در کار برای مشارکت در موفقیتها پذیرفته شده باشد (آلبرخت، 2002). در تمایز هوش سازمانی از هوش کسب و کار میتوان گفت؛ هوش کسب و کار به عنوان داشتن دانش عمیق نسبت به همهی عوامل مثل مشتریان، رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرایندهای سازمانی که تأثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان میگذارند تعریف میشود. واضعان این مفهوم معتقدند که هوش کسب و کار، شرکتها را برای تصمیمگیری در همهی عوامل مؤثر بر سازمان و شرکتها توانمند میسازد. اما هوش سازمانی ترکیبی از تمام مهارتهای لازم برای وجود سازمان است. این مهارتها عبارتند از قابلیت تطابق با تغییر، سرعت درکنش و واکنش، انعطافپذیری و حساسیت به داشتن ذهنی باز، توانایی تصورکردن و توانایی نوسازی (ارستین، 2001). از ویژگیهای سازمان هوشمند و هوش سازمانی میتوان موارد زیر را ذکر کرد: 1- یک سازمان هوشمند از سازمانهای دیگر توسط قابلیت حل مسئله برحسب استفاده از دانش کارکنان قابل شناسایی است. 2- سازمانها یاد میگیرند چون افراد سازمان یاد میگیرند. 3- رهبری در یادگیری سطح فردی تأثیر میگذارد و منبع و تسهیلگر یادگیری سازمانی است. 4- رهبری تسهیلگر در سازمانهای هوشمند یک جو دوستانه ایجاد میکند (وسیلاش و پریج مرین[18]، 2008). شرکتهای دانش محور برای توسعه و گسترش هوش سازمانی خود باید اقداماتی را انجام دهند که عبارتند از: 1- چشمانداز راهبردی برای شرکت ترسیم گردد. 2- وجود یک سرنوشت مشترک برای همهی اعضای شرکت تبیین شود. 3- در شرکت هم دلی و دل دادن به کار ترویج گردد. 4- قوانین و مقررات واضح و شفافی برای ایجاد هماهنگی و همخوانی مورد توافق قرار گیرد. 5- میل به تغییر و آمادگی برای تغییر در شرکت به عنوان یک ضرورت مورد توجه قرار گیرد. 6- دانش سازمانی و خلق سازمان یادگیرنده، گسترش یابد. 7- در شرکت همهی افراد باید بدانند که چه باید بکنند و به چه باید بترسند لفتر، پرمرین و واسیلاخه[19] (2008) در پژوهشی با عنوان «ابعاد هوش سازمانی در شرکتهای رومانیایی، دورنمای سرمایهی انسانی» نشان داده است که فقط 13 درصد کارکنان شرکتهای بزرگ و متوسط با مفهوم هوش سازمانی آشنا بودهاند و کارکنان شرکتهای کوچک اصلاً این مفهوم را نمیشناختند. با این حال تحلیل دادههای بدست آمده نشان داده است که هوش سازمانی در حد متوسط و بالاتر بوده است. در مقالهای که ماتوسا (1992) با عنوان «هوش سازمانی» اهمیت آن به عنوان یک فرایند و فراورده در کنفرانس بینالمللی اقتصاد در توکیو منتشر کرد، ضمن تشریح معنا و مفهوم هوش سازمانی، فرایند هوش سازمانی را متشکل از پنج عنصر و فراورده هوش سازمانی در قالب طراحی شبکههای اطلاعاتی معرفی کرده است. کاشف (1388) و همکاران در تحقیقی تحت عنوان «ارتباط بین هوش سازمانی و مدیریت دانش در ادارات تربیتبدنی آذربایجانشرقی و غربی» دریافتهاند که بر اساس ضریب همبستگی پیرسون بین خرده سیستم مدیریت دانش و تمامی مؤلفههای هوش سازمانی و هوش سازمانی کل، رابطهی مثبت و معناداری وجود دارد. در نهایت، نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام 01/0<p نشان داده است که مؤلفههای هوش سازمانی، سرنوشت مشترک، کاربرد دانش و اتحاد و توافق قادر به پیشبینی معنیدار خرده سیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده هستند. جعفری و فقیهی (1388) در تحقیقی تحت عنوان «میزان مؤلفههای هوش سازمانی در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی» نشان دادند که هوش سازمانی جامعه مورد مطالعه با میانگین تجربی 82/2 از میانگین نظری 3 پایینتر است. بالاترین میانگین به دست آمده مربوط به مؤلفهی بینش راهبردی با 17/3 و کمترین مربوط به ساختار سازمانی و تغییرگرایی با 66/2 بوده است. خدادادی (1386) در تحقیقی «به بررسی رابطهی بین هوش سازمانی و فرهنگ سازمانی در ادارات تربیت بدنی آذربایجانشرقی به این نتیجه رسید که بین پنج مؤلفهی سرنوشت مشترک، میل به تغییر، اتحاد و توافق و کاربرد دانش با فرهنگ سازمانی رابطهی مثبت و معنیدار وجود دارد. ستاری قهفرخی پژوهشی را در سال 1386 با عنوان «بررسی رابطهی بین زیر سیستم مدیریت دانش و هوش سازمانی و مؤلفههای آن در شرکت ذوب آهن اصفهان» انجام داد. با استفاده از راهبردهای زیر سیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده از نظر مارکوارت و مؤلفههای هوش سازمانی از نظر آلبرخت، نتایج تحقیق نشان داده است که بین زیرسیستم مدیریت دانش و تمام مؤلفههای هوش سازمانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین با توجه به این تحقیق، استراتژیهای زیرسیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده از نظر مارکوارت عبارتند از: ایجاد مسئوولیت مشترک برای جمعآوری و انتقال دانش، کسب دانش بیرونی مربوطه به طور نظاممند، سازماندهی رخدادهای داخلی یادگیری، خلاقیت در تفکر و یادگیری، تشویق نوآوری و دادن پاداش، آموزش کارکنان در زمینهی ذخیره و بازیابی دانش، حداکثرسازی انتقال دانش در مرزهای سازمان، توسعهی پایهی دانش براساس نیازهای سازمانی و نیازهای یادگیری، ایجاد مکانیزمهایی به منظور جمعآوری و ذخیرهی یادگیری، تغییر سبک یادگیری مدرسهای به یادگیری کاربردی در شغل و همچنین مؤلفههای هوش سازمانی مورد نظر آلبرخت عبارتند از: چشمانداز استراتژیک، سرنوشت مشترک، میل به تغییر، روحیه، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد. در یک سازمان فراگیر، رهبران، طراح، ناظر و معلم هستند. مسئولیت آنها، ساختن سازمانهایی است که در آنجا افراد به طور مستمر تواناییهای خود را در جهت شناخت و فهم پیچیدگیها، شفافتر کردن آرمانها و توسعه بخشیدن به مدلهای ذهنی مشترک، گسترش دهند. این بدان معنی است که رهبران، مسئول یادگیری کارکنان هستند (سبحانینژاد، 1385). درک فرایند خلق دانش برای سازمانهای نوآور از طریق تلاش برای جریان بهینهی دانش ضمنی و آشکار در سازمان بسیار حیاتی است (دیمرز، 2003). برای خلق ارزش و توسعهی مزیت رقابتی از طریق نوآوریها، دانش باید خلق و به شکل راهبردی در سازمانهای نوآور، مدیریت شود (تیسه، 2005) که از مفاهیم حیاتی برای این نوع از سازمانها هوش سازمانی و مفاهیم سازمان یادگیرنده است(ملکزاده، 1389). در شرکتهای دانش محور با توجه به تغییرات و تحولات نوظهور در محیطهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، مدیران باید بر طراحی هوش سازمانی و توانمندیهای هوشمندانه نظیر یادگیری، ارتباطات و حافظهی سازمانی متمرکز گردند. برای سازگاری با تغییرات جدید، باید سازمانی متناسب با شرایط جدید پدید آید و زمینهی رشد و تعالی سازمانی را فراهم سازد که از جملهی موفقترین این سازمانها در دههی 90 به بعد سازمانهای یادگیرنده بودهاند. از آنجا که دانشگاه و مراکز آموزش عالی نهادهایی هستند که میباید حداقل یک گام از نظر دانش، علم و فنون، الگوی رفتاری از بقیهی نهادها و مؤسسات جلوتر باشند و نظر به نقش دانشگاه در پاسخگویی به نیازها و انتظارات اجتماعی و جهانی ایجاب میکند که آموزش عالی و سازمانهای آموزشی به صور مداوم کیفیت فرایندها و فعالیتهای خود را بهبود بخشند (عطافر، 1388). بنابراین در این تحقیق میخواهیم به بررسی رابطه مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده بپردازیم.
فرضیه تحقیق بین مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده ارتباط وجود دارد.
روش تحقیق در این تحقیق به دلیل اینکه به تحقیق و توصیف پرداخته شد از روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد (دلاور، 1384).
جامعه آماری، نمونه و روش نمونهگیری جامعه آماری کلیه کارکنان (470 نفر) که مشغول به کار در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن میباشند، را در بر میگیرد. حجم نمونه در این تحقیق 217 نفر از کارکنان دانشگاه را تشکیل میدهند که با استفاده از جدول مورگان به روش نمونه گیری مرحلهای تصادفی انتخاب شدند که جمعاً 124 پرسشنامه تکمیل و بازگردانده شد.
ابزار اندازهگیری به منظور جمعآوری اطلاعات و دادههای مورد نیاز این تحقیق از پرسشنامه محقق ساخته تهیه شده است و پاسخهای آن به صورت پنج گزینهای و دارای طیف بسیار زیاد تا بسیار کم میباشد. پرسشنامه هوش سازمانی آلبرخت شامل 49 سؤال که مشتمل بر مؤلفههای (بینش راهبردی، سرنوشت مشترک، تمایل به تغییر، جرأت و شهامت، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد) میباشد. همچنین پرسشنامه سازمان یادگیرنده شامل 46 سؤال میباشد که مشتمل بر مؤلفههای مهارت شخصی، الگوی ذهنی، چشمانداز مشترک، یادگیری تیمی و تفکر سیستمی میباشد. جهت بررسی روایی ابزار تحقیق علاوه بر نظر اساتید راهنما و مشاور از نظر کارشناسان و متخصصین این امر استفاده شده و پس از انجام اصلاحات و ایجاد تغییرات لازم در سؤالات آزمون و تأیید روایی سؤالات، جهت تعیین پایایی سؤالات ابتدا پرسشنامه در بین 30 نفر از دبیران اجرا شد و با استفاده از آزمون ضریب کرونباخ و به کمک نرمافزار spss مقدار پایایی پرسشنامه سازمان یادگیرنده 899/0 و پرسشنامه مدیریت دانش مدیران968/0 بدست آمد.
یافتههای پژوهش فرضیه پژوهش: بین مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده ارتباط وجود دارد. جدول شماره 1، میانگین و انحراف استاندارد هوش سازمانی و مؤلفههای آن، و سازمان یادگیرنده را نشان میدهد.
جدول1. میانگین و انحراف استاندارد هوش سازمانی و مؤلفههای آن، و سازمان یادگیرنده
آیا بین مؤلفههای هوش سازمانی (بینش رابردی، سرنوشت مشترک، تمایل به تغییر، روحیه، همسویی و تجانس، بکارگیری دانش و فشار عملکرد) با سازمان یادگیرنده ارتباط وجود دارد؟ جدول شماره 2 نتایج حاصل از آزمون رابطه بین هوش سازمانی و مؤلفههای آن با سازمان یادگیرنده را بر اساس ضریب همبستگی پیرسون نشان میدهد.
جدول 2. نتایج ضریب همبستگی بین هوش سازمانی و مؤلفههای آن با سازمان یادگیرنده
*در سطح 05/0 P≤ معنیدار است. همانطور که در جدول شماره 2 مشاهده میشود بین سازمان یادگیرنده و هوش سازمانی و همچنین مؤلفههای آن در جامعه مورد مطالعه رابطهی مثبت و معنیداری وجود دارد. بدین معنا که با افزایش هوش سازمانی و نیز مؤلفههای آن، سازمان یادگیرنده نیز بهتر میشود. از بین مؤلفههای هوش سازمانی، ضریب همبستگی اتحاد و توافق با سازمان یادگیرنده در بالاترین حد (423/0) و ضریب همبستگی جرأت و شهامت با سازمان یادگیرنده در پایین ترین حد (342/0) بوده است.
نتایج پژوهش با توجه به جداول ارائه شده، بین تمامی مؤلفههای هوش سازمانی مدیران با سازمان یادگیرنده، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن به عنوان جامعهی آماری مورد مطالعه، به میزان نسبتاً بالایی رابطه وجود دارد. نتیجهی حاصل از این تحقیق را میتوان با تحقیقات لفتر (2008)، مبنی بر وجود تقویت هوش سازمانی از طریق بهرهگیری از اطلاعات، به عنوان یک سرمایهی انسانی همخوان دانست، چرا که ارتقاء توانایی سازمان در پاسخگویی به نیازهای رو به رشد و متغیر محیطی و افزایش قابلیت آنها در استفاده مؤثر از تمامی سرمایههای فکری موجود و در دسترس، از هدفهای کلیدی مدیران و رهبران در هزاره سوم است. همانگونه که در دنیای انسانی و در حیات پرتلاطم بشری انسانهایی موفق و کارا خواهند بود که دارای هوشی سرشار و بهرهمند از درجه هوشی بالا باشند، بی تردید این انسانها با بهرهگیری از هوش خود خواهند توانست بر مسائل و مشکلات زندگی خود فائق آیند. قطعاً در دنیای سازمانی نیز وضع به همینگونه خواهد بود، بخصوص این که در عصر حاضر هر چه زمان به جلوتر میرود با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالشهای جدید، سازمانها نیز پیچیدهتر و اداره آنها نیز مشکلتر میشود. بنابراین مدیران دانشگاه باید از طریق بکارگیری جدیدترین تئوریهای نوین هزارهی سوم، از جمله مدیریت اطلاعات، مدیریت دانش، مدیریت خرد، مدیریت تغییر و... با ارتقای هوش سازمانی در سازمانهای یادگیرنده کوشا باشند. تحقیق حاضر را میتوان با تحقیقات ستاری قهفرخی (1386) مبنی بر ارتباط معنادار تمامی مؤلفههای هوش سازمانی با برخی از مؤلفههای سازمان یادگیرنده همخوان دانست. از دیگر یافتههای تحقیق این میباشد که ضریب همبستگی اتحاد و توافق با سازمان یادگیرنده در بالاترین حد (423/0) و ضریب همبستگی جرأت و شهامت با سازمان یادگیرنده در پایینترین حد (342/0) بوده است که از این رو با نتایج مطالعات کاشف (1388) و خدادادی (1386) همخوان میباشد. در نهایت با توجه به تعاریف ماتسودا و آلبرخت از هوش سازمانی، نظامهای آموزشی ترکیبی از انسانهای هوشمند و ماشین آلات و وسائل کمک آموزشی است که با تعامل این دو عامل هوشمند در فرآیند یادگیری و یاددهی و تصمیمگیریهای آموزشی برآیند قابل قبولی مطابق آنچه که جامعه امروزی انتظار دارد از خود بر جای خواهدگذاشت. دو گام اساسی در این رابطه وجود دارد: نخست، دقت در جذب و پذیرش نیروهای انسانی به عنوان هوش انسانی، و نگهداشت و روزآمد کردن دانش این نیروها و تقویت حافظه آنها و سپس استفاده از ابزارها و وسایل آموزشی و کمک آموزشی که دارای کمیت و کیفیت لازم میباشند. ضمن اینکه با توجه به سه گام جلوگیری از موانع باهوش و خلاق بودن در سازمانها، با انتخاب رهبرانی که افراد متفکر و خلاق را تشویق و ترغیب مینمایند تا از بیشترین دانش در اختیار بهره بگیرند و برای انجام هر عملی فکر کنند و به فکر کردن عادت نمایند و به مدیران و رهبران سازمان یادآوری شود که ازخود سؤال کنند که چگونه میتوانیم هوشمندانهتر عمل کنیم در میان سازمانها، سازمانهای آموزش عالی مناطق حساسی از نظر سنتروپی و آنتروپی میباشند چون در این سازمانها تعاملات علمی لازمه کار است بنابراین رهبری آموزشی با جهت دهی درست مسئولیت سنگینی به عهده دارد تا این کشتی غول آسا به سلامت به مقصد برسد. بنابراین با توجه به یافتههای تحقیق در، ارتباط داشتن تمامی مؤلفه های هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده، پیشنهاد میشود از آنجا که دانشگاههای کشور ایران به سمت پاسخگویی به نیازهای رو به رشد و متغیر محیطی و افزایش قابلیت آنها در استفاده مؤثر از تمامی سرمایههای فکری موجود و در دسترس پیش میروند بهتر است این تحقیق در تمامی دانشگاهها بررسی شود تا به غنای این موضوع افزوده شود. چون در این تحقیق تمامی مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده، ارتباط معناداری دارد، بنابراین مدیران باید این آگاهی را به دیگر کارکنان و اساتید دانشگاه انتقال دهند. آموزش مؤلفههای اصلی هوش سازمانی به مدیران دانشگاهها در بدو استخدام تا بتوانند در عملکرد خود به سازمان یادگیرندهی مطلوب دست یابند و درونی کردن مؤلفههای هوش سازمانی و سازمان یادگیرنده در تمامی سطوح نظام آموزش عالی کشور.
مآخذ ابزری، مهدی و ستاری قهفرخی(1386). رابطهی هوش سازمانی با فرهنگ سازمانی در شرکت مبارکهی فولاد اصفهان. مجموعه مقالات کنفرانس بینالمللی مدیریت دانش. الوانی، مهدی(1379). مدیریت عمومی. تهران: نشر نی. جعفری، پریوش و علیرضا فقیهی(1388). میزان مؤلفههای هوش سازمانی در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی. فصلنامهی دانش و پژوهش در علوم تربیتی- برنامهریزی درسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (اصفهان) شماره 23، پاییز 1388. ص 66-45. خاکی، غلامرضا(1383). روش تحقیق در مدیریت، تهران: مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی. خدیوی، اسدلله(1386). درآمدی بر رفتار سازمانی در سازمان های هزاره سوم. تبریز: نشر شایسته. دلاور، علی (1380).مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی، انتشارات رشد. رضائیان، علی (1372). مدیریت رفتار سازمانی. تهران: انتشارات دانشگاه مدیریت دانشگاه تهران، ص 325. زالی، محمدرضا (1385). ایجاد سازمان یادگیرنده. تألیف مایکل مارکوآرت. انتشارات مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران. رابینز، استیفن(1943). مبانی رفتار سازمانی، مترجم قاسم کبیری، تهران دانشگاه آزاد اسلامی. سبحانینژاد، مهدی (1385). سازمان یادگیرنده، مبانی نظری، الگوهای تحقق و سنجش آن. تهران: انتشارات یسطرون. ستاری قهفرخی، مهدی(1386). رابطه بین زیر سیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده و هوش سازمانی و مؤلفههای هوش سازمانی (مورد مطالعه: شرکت ذوب آهن اصفهان)، ناشر: اولین کنفرانس ملی مدیریت دانش سرمد، غلامعلی(1380). روابط انسانی در سازمانهای آموزشی، [چاپ دوم]. سنگه، پیتر(1385). پنجمین فرمان، خلق سازمانهای یادگیرنده. تهران: ترجمهی حافظ کمال هدایت و محمد روشن، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی. فقیهی، علیرضا(1387). بررسی وضعیت هوش سازمانی وزارت آموزش و پرورش و ارائه چارچوب مفهومی مناسب. پایاننامه دکتری مدیریت آموزشی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات. کاشف، میرمحمد و همکاران (1388). ارتباط بین هوش سازمانی و مدیریت دانش در ادارات تربیت بدنی آذربایجانشرقی و غربی. فصلنامهی پژوهش در علوم ورزشی، شمارهی 24، پاییز 1388، ص 192-179. کثیری نژاد، تقی. (1383). سازمان یادگیرنده: از نظریه تا عمل. تهران: مرکز برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی( ستاد مشترک سپاه). عطاور، علی و مژگان بهرامی سامانی (1388). میزان استفاده از مؤلفههای سازمان یادگیرنده در دانشگاههای دولتی و آزاد اسلامی شهر کرد. فصلنامهی انجمن آموزش عالی ایران، سال دوم، شمارهی 1، تابستان 1388. مالهوترا، یوگش/مترجم: حسنزاده، محمد. اندازهگیری داراییهای دانشی یک کشور: نظامهای دانشی برای توسعه. مجله اقتصادی برنامه و بودجه. 1385، شماره96. ملکزاده، غلامرضا(1389). هوش سازمانی؛ ابزاری قدرتمند در مدیریت شرکتهای دانش محور. فصلنامه تخصصی پارکها و مراکز رشد فناوری، شماره 22. مورهد، گریفین(1380). رفتار سازمانی. سیدمهدی الوانی، غلامرضا معمارزاده، [چاپ ششم]، تهران: انتشارات مروارید. Albrecht, Karl (2002). Organizational intelligence and knowledge management the executive perspective. Retrieved. 2006, from. http://www.karl Albrecht.com Chapman,alan (2008). Kolb learning styles. Leicester. England: Business balls. Demers, J., (2003). 'Networked knowledge' CMA management, Vol.43, February. Ercetin, S., sule (2001). 'Action Research…organizational intelligence'. Educational Research Quarterly. Vol.26.1.pp.41. Green, Annic (2007). Business information a natural path to business intelligence: Knowing what to capture, available at: pmeraldinsight.com/0305-5728.htm Halal,W. Organizational intelligence:What is it,and how can manager use it? 1997. [online].www.bah.com.2007 Honey,peter & Alan Mumford (2007). Learning styles Questionnaive.Us: HRDQ. Hutchins, E., (1991). The social organiz 'ation of distributer cognition', in Resnick, L. B. levince, J.M and Teasley, S.D. (perspectives of socially shared cognition, American psychologyical Association, Washington, Dc.pp.283-570. Howson, Cindi (2008). Successful Business Intelligence- secrets to Making BI a killer App, McGraw-Hill companies. Lefter, V., Pregmerean, M., & Vasilache,,S., (2008). The dimension of organizational intelligence in Romanian companies-a human capital prespective. Academy of economic studies, Bucharest. Matsuda, T., (1992). Organizational intelligence: its significance as a process and as a product. Proceedings of the international conference on Economics/Management and information technology. Tokoyo. Japan. Meyer, Bertolt; Sugiyama; Kozo; (2007). The concept of knowledge in KM: A dimensional model. Journal of knowledge management. V 11, n1, pp. 17-35, available at: emeraldinsight.com Mc Master, Michael D., (1996). The intelligence Advantage: Organising for compleyity. Butterworth-Heinemann, pp. 1-9, Boston. Teece, D., (2005). 'Technology and technology transfer: mansfieldiam inspirations.'journal of technology transfer. Vol.30 No.1-2.pp.17-33. Vasilache, S., and Prejmerean, M., (2008). Leadership in Intelligent Organizations,available: ssrn.com/abstract=1153402. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابزری، مهدی و ستاری قهفرخی(1386). رابطهی هوش سازمانی با فرهنگ سازمانی در شرکت مبارکهی فولاد اصفهان. مجموعه مقالات کنفرانس بینالمللی مدیریت دانش. الوانی، مهدی(1379). مدیریت عمومی. تهران: نشر نی. جعفری، پریوش و علیرضا فقیهی(1388). میزان مؤلفههای هوش سازمانی در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی. فصلنامهی دانش و پژوهش در علوم تربیتی- برنامهریزی درسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (اصفهان) شماره 23، پاییز 1388. ص 66-45. خاکی، غلامرضا(1383). روش تحقیق در مدیریت، تهران: مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی. خدیوی، اسدلله(1386). درآمدی بر رفتار سازمانی در سازمان های هزاره سوم. تبریز: نشر شایسته. دلاور، علی (1380).مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی، انتشارات رشد. رضائیان، علی (1372). مدیریت رفتار سازمانی. تهران: انتشارات دانشگاه مدیریت دانشگاه تهران، ص 325. زالی، محمدرضا (1385). ایجاد سازمان یادگیرنده. تألیف مایکل مارکوآرت. انتشارات مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران. رابینز، استیفن(1943). مبانی رفتار سازمانی، مترجم قاسم کبیری، تهران دانشگاه آزاد اسلامی. سبحانینژاد، مهدی (1385). سازمان یادگیرنده، مبانی نظری، الگوهای تحقق و سنجش آن. تهران: انتشارات یسطرون. ستاری قهفرخی، مهدی(1386). رابطه بین زیر سیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده و هوش سازمانی و مؤلفههای هوش سازمانی (مورد مطالعه: شرکت ذوب آهن اصفهان)، ناشر: اولین کنفرانس ملی مدیریت دانش سرمد، غلامعلی(1380). روابط انسانی در سازمانهای آموزشی، [چاپ دوم]. سنگه، پیتر(1385). پنجمین فرمان، خلق سازمانهای یادگیرنده. تهران: ترجمهی حافظ کمال هدایت و محمد روشن، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی. فقیهی، علیرضا(1387). بررسی وضعیت هوش سازمانی وزارت آموزش و پرورش و ارائه چارچوب مفهومی مناسب. پایاننامه دکتری مدیریت آموزشی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات. کاشف، میرمحمد و همکاران (1388). ارتباط بین هوش سازمانی و مدیریت دانش در ادارات تربیت بدنی آذربایجانشرقی و غربی. فصلنامهی پژوهش در علوم ورزشی، شمارهی 24، پاییز 1388، ص 192-179. کثیری نژاد، تقی. (1383). سازمان یادگیرنده: از نظریه تا عمل. تهران: مرکز برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی( ستاد مشترک سپاه). عطاور، علی و مژگان بهرامی سامانی (1388). میزان استفاده از مؤلفههای سازمان یادگیرنده در دانشگاههای دولتی و آزاد اسلامی شهر کرد. فصلنامهی انجمن آموزش عالی ایران، سال دوم، شمارهی 1، تابستان 1388. مالهوترا، یوگش/مترجم: حسنزاده، محمد. اندازهگیری داراییهای دانشی یک کشور: نظامهای دانشی برای توسعه. مجله اقتصادی برنامه و بودجه. 1385، شماره96. ملکزاده، غلامرضا(1389). هوش سازمانی؛ ابزاری قدرتمند در مدیریت شرکتهای دانش محور. فصلنامه تخصصی پارکها و مراکز رشد فناوری، شماره 22. مورهد، گریفین(1380). رفتار سازمانی. سیدمهدی الوانی، غلامرضا معمارزاده، [چاپ ششم]، تهران: انتشارات مروارید. Albrecht, Karl (2002). Organizational intelligence and knowledge management the executive perspective. Retrieved. 2006, from. http://www.karl Albrecht.com Chapman,alan (2008). Kolb learning styles. Leicester. England: Business balls. Demers, J., (2003). 'Networked knowledge' CMA management, Vol.43, February. Ercetin, S., sule (2001). 'Action Research…organizational intelligence'. Educational Research Quarterly. Vol.26.1.pp.41. Green, Annic (2007). Business information a natural path to business intelligence: Knowing what to capture, available at: pmeraldinsight.com/0305-5728.htm Halal,W. Organizational intelligence:What is it,and how can manager use it? 1997. [online].www.bah.com.2007 Honey,peter & Alan Mumford (2007). Learning styles Questionnaive.Us: HRDQ. Hutchins, E., (1991). The social organiz 'ation of distributer cognition', in Resnick, L. B. levince, J.M and Teasley, S.D. (perspectives of socially shared cognition, American psychologyical Association, Washington, Dc.pp.283-570. Howson, Cindi (2008). Successful Business Intelligence- secrets to Making BI a killer App, McGraw-Hill companies. Lefter, V., Pregmerean, M., & Vasilache,,S., (2008). The dimension of organizational intelligence in Romanian companies-a human capital prespective. Academy of economic studies, Bucharest. Matsuda, T., (1992). Organizational intelligence: its significance as a process and as a product. Proceedings of the international conference on Economics/Management and information technology. Tokoyo. Japan. Meyer, Bertolt; Sugiyama; Kozo; (2007). The concept of knowledge in KM: A dimensional model. Journal of knowledge management. V 11, n1, pp. 17-35, available at: emeraldinsight.com Mc Master, Michael D., (1996). The intelligence Advantage: Organising for compleyity. Butterworth-Heinemann, pp. 1-9, Boston. Teece, D., (2005). 'Technology and technology transfer: mansfieldiam inspirations.'journal of technology transfer. Vol.30 No.1-2.pp.17-33. Vasilache, S., and Prejmerean, M., (2008). Leadership in Intelligent Organizations,available: ssrn.com/abstract=1153402. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,347 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 732 |