تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,180 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,840 |
سیاست خارجی آمریکا در پرتو راهبرد محور آسیایی دولت اوباما | ||
فصلنامه مطالعات روابط بین الملل | ||
مقاله 3، دوره 9، شماره 33، خرداد 1395، صفحه 79-104 اصل مقاله (559.42 K) | ||
نوع مقاله: پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
فرزاد محمدزاده ابراهیمی1؛ محمدرضا ملکی* 2؛ سید جواد امام جمعه زاده3 | ||
1دانشجوی دکترای رشته روابط بینالملل دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان(خوراسگان) | ||
2استادیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرج | ||
3دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان | ||
چکیده | ||
چکیده با رویکارآمدن باراک اوباما که با وعده تغییر به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید، تمرکز و جهتگیری راهبردی این کشور از خاورمیانه به شرق دور ابعاد جدیدی بهخود گرفت، بهگونهای که اوباما در سالهای ریاست جمهوری خود تلاش زیادی انجام داد تا توجه و منافع ایالات متحده آمریکا را بهسوی آسیا- اقیانوسیه معطوف کند. دلیل تغییر جهتگیری راهبردی آمریکا در دوره اوباما از خاورمیانه و توجه بیشتر به شرق دور چیست؟ زمینه و بستر این تغییر جهتگیری در سیاست خارجی آمریکا را در کجا باید جستوجو کرد؟ با توجه به نزدیکی دکترین اوباما به اصول واقعگرایی سیاسی، دلیل این تغییر را باید در سیاستهای واقعگرایانه اوباما ریشهیابی کرد. از اینرو این پژوهش تلاش میکند تا با بهرهگیری از روش تحلیلی- توصیفی، نشان دهد که چگونه سیاست خارجی واقعگرایانه اوباما موجبات تغییر جهتگیری راهبردی این کشور و تمرکز بیشتر بر آسیا- اقیانوسیه را فراهم آورده است. در این راستا، پس از بررسی دکترین واقعگرایانه اوباما، راهبرد محور آسیایی دولت او که نشاندهنده تغییر مهمی در سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به خاور دور است را بررسی میکنیم. | ||
کلیدواژهها | ||
ایالات متحده؛ سیاست خارجی دولت اوباما؛ راهبرد محور آسیا؛ واقعگرایی سیاسی | ||
اصل مقاله | ||
سیاست خارجی آمریکا در پرتو راهبرد محور آسیایی دولت اوباما
فرزاد محمدزاده ابراهیمی[1] دانشجوی دکترای رشته روابط بینالملل دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان(خوراسگان) محمدرضا ملکی استادیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرج سید جواد امام جمعه زاده دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان (تاریخ دریافت 9/2/95- تاریخ تصویب 3/4/95)
چکیده با رویکارآمدن باراک اوباما که با وعده تغییر به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید، تمرکز و جهتگیری راهبردی این کشور از خاورمیانه به شرق دور ابعاد جدیدی بهخود گرفت، بهگونهای که اوباما در سالهای ریاست جمهوری خود تلاش زیادی انجام داد تا توجه و منافع ایالات متحده آمریکا را بهسوی آسیا- اقیانوسیه معطوف کند. دلیل تغییر جهتگیری راهبردی آمریکا در دوره اوباما از خاورمیانه و توجه بیشتر به شرق دور چیست؟ زمینه و بستر این تغییر جهتگیری در سیاست خارجی آمریکا را در کجا باید جستوجو کرد؟ با توجه به نزدیکی دکترین اوباما به اصول واقعگرایی سیاسی، دلیل این تغییر را باید در سیاستهای واقعگرایانه اوباما ریشهیابی کرد. از اینرو این پژوهش تلاش میکند تا با بهرهگیری از روش تحلیلی- توصیفی، نشان دهد که چگونه سیاست خارجی واقعگرایانه اوباما موجبات تغییر جهتگیری راهبردی این کشور و تمرکز بیشتر بر آسیا- اقیانوسیه را فراهم آورده است. در این راستا، پس از بررسی دکترین واقعگرایانه اوباما، راهبرد محور آسیایی دولت او که نشاندهنده تغییر مهمی در سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به خاور دور است را بررسی میکنیم.
کلید واژه ها: ایالات متحده، سیاست خارجی دولت اوباما، راهبرد محور آسیا، واقعگرایی سیاسی.
مقدمه از سیاست خارجی دولت باراک اوباما انتقادات زیادی شده و دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است. اینکه رئیس جمهوری ایالات متحده در تصمیمگیری ضعیف و مردد است و یا اینکه نمیتواند نقش رهبری جهان را ایفا و از بهکارگیری نیروی نظامی هراس دارد. از این دیدگاه، باراک اوباما برای ریاست جمهوری آمریکا و جهتگیری فکری یا ایدئولوژیکی صلابت لازم را ندارد.لذا گفته میشود که اوباما از پیامدهای تصمیمات بهکار گرفته شده در سیاست خارجی آمریکا درک درستی ندارد. افرادی همچون «جان بولتون» (سیاستمدار نومحافظه کار و سفیر پیشین ایالات متحده در سازمان ملل)، «چارلز کراتامر» (تحلیلگر و مفسر سیاسی) و «ریجنالد دیل» (از مدیران مرکز مطالعات بینالمللی و راهبردی واشنگتن) با انتقاد از سیاست خارجی دولت اوباما، آن را سادهلوحانه و منفعلانه دانسته و بر این باورند که سیاست مصالحه رئیس جمهوری، ایالات متحده را نسبت به دیگر کشورها همچون روسیه، چین و کره شمالی در موضع ضعف قرار داده است. کاندولیزا رایس (وزیر امور خارجه پیشین آمریکا) اوباما را به تضعیف موقعیت این کشور در جهان متهم کرده است. در مقابل برخی با تعریف از سیاست خارجی اوباما، آن را تغییری مطلوب و ضروری نسبت به دکترین بوش میدانند که بیشتر بر مداخلهگرایی استوار بود. افرادی همچون «دانیل درزنر» (استاد سیاست بینالملل دانشگاه تافتس) یا «آندرس استفانسون» (استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا) باور دارند که تمرکز بر مسائل ضروری و مهم بهجای پرداختن به مسائل حاشیهای و سیاست خارجی عملگرایانه میتواند در بازگشت آمریکا به جایگاه ویژه و پیشین خود در عرصه جهانی مؤثر باشد. مارک لینچ (استاد علوم سیاسی دانشگاه جورج واشنگتن) این نگرش که راهبرد خاورمیانهای اوباما چشمانداز راهبردی ندارد را اشتباه میداند و اعتقاد دارد که اوباما با این باور در آمریکا به قدرت رسید که کاهش سرمایهگذاری سیاسی و نظامی زیاد در خاورمیانه برای منافع و امنیت ملی آمریکا حیاتی است. اشغال عراق و زیادهروی در جنگ با تروریسم ایالات متحده را بهشدت در تنگنا قرار داده بود، بهویژه زمانی که این کشور با بحران اقتصادی روبهرو بود(Lynch, 2015: 45). تغییر در سیاست خارجی آمریکا در دوره اوباما از چه رویکردی نشأت میگیرد؟ واقعیت این است که هیچ پیچیدگی در سیاست خارجی اوباما وجود ندارد. اصول سیاست خارجی دولت اوباما پایندی نزدیکی به نظریه واقعگرایی نوکلاسیک دارد. این نظریه میتواند تبیین مناسبتری از سیاست خارجی ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری اوباما ارائه دهد. اوباما در تصمیمات اصلی سیاست خارجی آمریکا در قالب یک واقعگرا عمل کرده است. دکترین واقعگرایانه اوباما (در قالب متغیر مستقل) تمرکز و جهتگیری سیاست خارجی ایالات متحده (در قالب متغیر وابسته) را دچار تغییر کرده و سیاستهای بهکار گرفته شده و تصمیمات کلیدی دولت وی بهعنوان شاخصهای مهم و قابل توجه در این راستا بر این نکته صحه میگذارند. یکی از شاخصهای تبیینکننده اصول واقعگرایی در سیاست خارجی دولت اوباما به راهبرد محور آسیا مربوط میشود. برجستهترین جنبه و شاخص سیاست خارجی اوباما به عقبنشینی تدریجی از خاورمیانه، جایی که بهشکل ناامیدکنندهای در آن غیرعقلانی عمل میکرد به نفع تسریع راهبرد محور آسیا مربوط میشود، جایی که در آن اقتصادهای رو به رشد و خیزش چین، درحال شکلدهی به نظم جهانی است(Heydarian, 2016: 23). اوباما از زمان ورود به کاخ سفید در تلاش بوده تا منابع و توجه ایالات متحده را از خاورمیانه بهسوی آسیا- اقیانوسیه تغییر دهد. زمینههای موجود، این تغییر را از منظر "فرد هیت" دبیر تحریریه روزنامه واشنگتن پست فوری و ضروری ساخته بود. از این منظر رشد اقتصادی، نوآوری، ظرفیت سرمایهگذاری بین مرزی و تجارت بزرگترین فرصتها برای ایالات متحده در آسیا- اقیانوسیه هستند. قرن 21، قرن اقیانوسیه است و ایالات متحده هم بیش از پیش خواستار استفاده از این فرصتها است(Hiatt, 2013: 12). آشکار است که سیاست خارجی واقعگرایانه الزاماً سیاست خارجی خوبی نیست؛ کما اینکه اقدامات اوباما بسیاری از کمبودها و نقصهای این رهیافت را نشان داد؛ اما از این منظر که این رویکرد نظری میتواند تبیین و توضیح مناسبتری را از مسائل روابط بینالملل که در این مورد خاص سیاست خارجی دولت اوباما، ارائه دهد از نظر مباحث آکادمیک روابط بینالملل اهمیت دارد. بر این اساس تلاش میشود تا با رویکرد تحلیلی - توصیفی و با بهرهگیری از مفروضات نظریه واقعگرایی سیاسی دلیل تغییر جهتگیری آمریکا از خاورمیانه و توجه بیشتر به خاور دور را بررسی کنیم. ازاینرو ابتدا نظریه واقعگرایی سیاسی را توضیح میدهیم. در ادامه دکترین سیاست خارجی اوباما بررسی و عنوان میشود که چرا بیشتر این تصمیمات با مفاهیم واقعگرایی ارتباط تنگاتنگی دارند. در پایان راهبرد محور آسیای اوباما بهعنوان شاخص مهمی از تغییر در جهتگیری سیاست خارجی ایالات متحده مطرح میشود. چارچوب نظری سنت واقعگرایی،که از آن باعنوان «واقعگرایی سیاسی» هم یاد میشود، قدیمیترین نظریه سیاست بینالملل است که در قرن بیستم به دیدگاه بینالمللی غالب تبدیل شد. واقعگرایی بر سیاست قدرت و پیگیری منافع ملی تأکید و دولت را بازیگر اصلی عرصه بینالمللی میداند، بهگونهای که میتواند بهعنوان موجودیتی مستقل عمل کنند(قوام، 1384: 81-79؛ مشیرزاده، 1386: 83-79). واقعگرایان به نقش قدرت در موضوعات بینالمللی تأکید زیادی داشته و بر فهم قدرت برحسب ظرفیت نظامی یا نیروی نظامی تمایل دارند(قوام، 1385: 357؛ هارتمن، 1390: 21). دیدگاه واقعگرایی با جدایی سیاست از اخلاق، به افزایش توان نظامی و برتری خواستههای جاهطلبانه قدرتهای بزرگ مشروعیت بخشیده است .(Heywood, 2002:128-9) واقعگرایی تصویری تاریک از سیاست جهان ارائه میدهد که در آن دولتها در محیطی که تهدید دائمی جنگ در کمین است بهدنبال بهدستآوردن قدرت هستند. همکاری بین دولتها محدود و صلح پایدار غیرممکن است. براساس دیدگاه هانس مورگنتا، ماهیت انسان ثابت و شرور است. انسانها به دنبال بهدستآوردن قدرت هستند و این تمایل معمولاً منجر به مناقشه و جنگ می شود، چیزی که باید برای وقوع آن آماده بودMorgenthau, 2006: 3-4)). امنیت ملی و بقای دولت، هنجار مرکزی رهیافت واقعگرایی را ایفا و ارزشهایی هستند که آموزه و سیاست خارجی واقعگرایانه را شکل میدهند. منافع ملی داور نهایی در قضاوت نسبت به سیاست خارجی است. جامعه انسانی و اخلاق، محدود به دولت بوده و وارد عرصه روابط بینالملل نمی شود؛ زیرا جهان سیاست، حوزهای است که در آن بینظمی، اختلاف و مناقشه میان دولتها حاکم است. این حقیقت که همه دولتها باید بهدنبال منافع ملی خود باشند به این معنی است که هرگز کشورها و حکومتها بهشکل کامل به یکدیگر اعتماد نمیکنند(جکسون و سورنسون،1385: 5-94). مارتین گرفیتس در کتاب «نظریه روابط بینالملل برای سده بیست و یکم» میگوید شگفت نیست که صحنه بینالمللی پس از رویداد یازدهم سپتامبر به مراتب چالش برانگیزتر بهنظر میرسد و همه میدانند که واقعگرایی سیاسی برای برخورد با تهدیدات مطرح برای امنیت ملی مناسبتر شناخته میشود. از نگاه او نوزایی واقعگرایی دستکم تا اندازهای مدیون شبکههای تروریستی فراملی است که از نتیجه رفتار و عملکرد افراطگرایی استفاده کرده است(گریفیتس، 1391: 51). نظریههای واقعگرا به ارزشهای اخلاقی یا تجویزات متکی نیستند و درعوض تأکیدشان بر پیگیری منافع مادی و امنیتی دولت است. ظاهراً برخی واقعگرایان طرفدار انواع دیگری از ارزشها هستند. آنان میگویند که رهبران مکلف به بیشینهساختن منافع دولت هستند و ممکن است این تکلیف را وظیفه اخلاقی بهشمار آورند. ولی معمولاً نظریههای واقعگرا را ارائهکننده توصیفات، تبیینها و شاید پیشبینیها و نه تجویزات اخلاقی میدانند(چرنوف،1390: 7-106). برای واقعگرایان توصیف ویژگی نظام بینالملل بر اساس آنارشی است و مهمترین واقعیت تجربی قدرت ملی در نظر گرفته میشود.(Krasner, 2002: 265) مر شایمر، آنارشی بینالملل و نه ماهیت انسانی را سنگ بنای مفروضات واقعگرایی میداند. آنارشی به معنای هرج و مرج نیست؛ بلکه به این معنی است که مردم در نظام بینالمللی مرکب از دولتها زندگی میکنند که هیچ اقتدار فائقهای در این نظام وجود ندارد. در نظام آنارشیک بینالملل، دولتها میتوانند به دیگر دولتها آسیب بزنند یا حتی آنها را نابود کنند. اما آنچه شرایط را بدتر میکند این است که نیت دولتها بر یکدیگر پوشیده است(Mearsheimer, 2014: 30-32). براساس رویکرد واقعگرایی، مهمترین چالش برای رهبران محافظت از بقای دولتها در این محیط تهدیدآمیز است. واقع گرایان رهبران را بازیگران عقلانی فرض میکنند که نسبت به هزینههای تصمیمات خود حساس و قبل از هرگونه اقدامی منافع و هزینههای آن را ارزیابی قرار میکنند(Waltz, 2003: 13-14). با توجه به اینکه دولتها بهدنبال بقا در جهانی تهدیدآمیز هستند که حکومت جهانی هم برای نجات آنها وجود ندارد، آنها به ناچار باید به خود تکیه کنند. تکیه به دولتهای دیگر یا بدتر از آنها به نهادهای بینالمللی غیرعقلانی و بهصورت بالقوهای مرگبار است(Mearsheimer, 2014: 33). در رهیافت واقعگرایی وقتی منافع حیاتی یک دولت به خطر میافتد، در سیاستهای دستبالا، حقوق بینالملل در سیاست بینالملل به حاشیه رانده میشود. از این دیگاه حقوق بینالملل تنها یک روبنا است و در قلب روابط بینالملل، روابط قدرت مورد توجه است. از نگاه واقعگرایی هدف روابط بینالملل نباید تغییر اتوپیایی در سیاست بینالملل از راه ایجاد نهاد جدید و طرحهای حقوقی باشد و در مقابل باید با تحلیل واقعگرایانه از امور بینالمللی به ارائه گزینههای سیاسی یاری رساند 269):Paulus, 2002). بر این اساس سازمانها و نهادهای بینالمللی تاجایی برای واقعگرایان کارایی دارند که با منافع ملی دولتها سازگار باشند(مشیرزاده، 1386: 105). مباحث واقعگرایی بر این نکته تأکید میکند که در عمل و شرایط اضطراری، موضوع حقوق بشر در فهرست اهداف سیاست ملی در ردههای پایین قرار دارد. این مسئله حاکی از گسترش بهکارگرفتن استاندرهای دوگانه در دیپلماسی بینالمللی است، بهگونهای که رهبران سیاسی فقط بهشکل کلامی از حقوق بشر حمایت میکنند؛ درحالی که در عمل اولویتی برای آن قائل نیستند و اجازه میدهند که اصول حقوق بشری با پیگیری دیگر اهداف تضعیف شوند. بهعبارت دیگر در تحلیل نهایی، وقتی حقوق بشر در راستای منافع ملی آنها باشد از آن حمایت میکنند. از اینرو است که برخی کشورهای غیر غربی حقوق بشر را ابزاری در دست کشورهای قدرتمند برای تأمین اهداف مختلف همچون شرایط مطلوب تجاری و یا حتی تغییر رژیم میدانند(Dunne & Hanson, 2013: 44). درواقع، رویکرد واقعگرایی نوکلاسیک رهیافتی تلفیقی از نظریههای واقعگرایی کلاسیک و نوواقعگرایی بهویژه واقعگرایی تدافعی در سطوح تحلیل- سطح واحد و سیستمی- هستند و از اینرو رهیافتی بینابینی شناخته میشوند. ازسوی دیگر، رهیافت واقعگرایی نوکلاسیک خود را در راه میانه بین دو جریان نظریههای ساختاری محض و سازه انگاری قرار می دهد. درحالی که رهیافت اول ارتباط مستقیم و روشن بین محدودیتهای سیستمیک و رفتار سطح واحد را میپذیرد؛ رهیافت دوم وجود هرگونه محدودیت سیستمیک عینی را انکار و در مقابل یادآور میشود که واقعیت بینالمللی بهصورت اجتماعی ساخته میشود و آنارشی چیزی است که دولتها آن را بهوجود میآورند(Rose, 1998: 152-4). برای ایالات متحده، منافع حیاتی در قالب تأمین امنیت، رفاه اقتصادی و ارزشهای اساسی خود و متحدان کلیدی این کشور در اروپا، بخشهایی از آسیا، خاورمیانه و خلیج فارس تعریف میشود. استفان والت (استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد) براین باور است که ایالات متحده باید از راهبرد «موازنه از راه دور» استفاده کند، به این معنا که بخش گستردهای از نیروهای نظامی خود را خارج از مناقشه نگه دارد و تنها زمانی مداخله صورت میپذیرد که به هیچ شیوه دیگری نمیتوان از منافع حیاتی محافظت کرد و مداخله آخرین راه چاره است (Walt, 2005: 222-3). آمریکا برای موفقیت در ایفای نقش موازنهکننده از راه دور، باید «مسئولیت خود را به دیگران محول کند». بهعبارت بهتر باید تلاش کند تا بیشتر دیگران را در خطر منازعه قرار دهد و خود از دور نظارهگر و اوضاع را کنترل کند .(Mearsheimer, 2014: 159-62) متناسبکردن حضور آمریکا در منطقه نه تنها به معنای کاهش حضور فیزیکی این کشور در خاورمیانه است؛ بلکه شامل خویشتنداری در عرصه دیپلماتیک هم میشود، اینکه عقب بنشیند و متحدان خود را که سالانه میلیاردها دلار صرف هزینه نظامی میکنند فراخواند تا مسئولیت بیشتری را در راستای حفظ امنیت خود متقبل شوند. اوباما پیوسته در چارچوب این راهبرد گام برداشته، اولویت بندیها را بر این اساس انجام داده و در برابر تلاشهای برای فاصلهگیری از راهبرد دولت خود بهشدت مقاومت کرده است(Lynch, 2015). از این دیدگاه نیروی نظامی باید در هنگام ضرورت و بهعنوان آخرین راهکار استفاده شود. از آنجا که دولتها در مقابل تهدید ایستادگی میکنند، سیاستهای نظامیگری از سوی یک دولت میتواند به راحتی دیگر دولتها را بهسوی نظامیگری و مسابقه تسلیحاتی سوق دهد. ایالات متحده با خودداری از بهکارگیری نیروی نظامی در بیشتر مواقع، از یکسو میتواند تمرکز خود را بر مسائل مهمتر قرار دهد و از دیگر سو سایر کشورها را تشویق میکند که بیشتر به مسائل خود بپردازند. این سیاست به یک قدرت بزرگ اجازه میدهد که ضمن حفظ قدرت خود، هزینههای سنگین ناشی از مداخلات نظامی در دیگر نقاط جهان را بهصورت قابل توجهی کاهش دهد((Walt, 1987:110-17. اصطلاح موازنه از راه دور همچنین توسط کریستوفر لاین (استاد مطالعات بینالملل دانشگاه میامی) در مقالهای درباره راهبرد کلان آینده آمریکا که در مجله امنیت بینالملل (1997) چاپ شد، استفاده شده است. او در این مقاله عنوان میکند که باوجود فروپاشی اتحاد شوروی و تغییر نظام بینالملل، هنوز راهبرد کلان ایالات متحده تغییر نکرده و از همان استراتژی بین سالهای 1991-1945، پیروی میکند. در این راستا پیشنهاد میدهد که استراتژی کلان آینده ایالات متحده به موازنه از راه دور تغییر یابد تا بهشکل بهتری منافع این کشور را تأمین کند(Layne, 1997: 86). مفهوم موازنه از راه دور در دهههای 1970و 1980 هم مدنظر سیاستگذاران آمریکایی قرار داشت و بهنوعی در سیاست دو ستونی نیکسون-کسینجر و استراتژی آمریکا در قبال جنگ ایران- عراق نمود مییافت. کما اینکه بهکارگیری این سیاست توسط ایالات متحده پیش از جنگ جهانی دوم هم سابقه دارد1-2) :Keck, 2014). اوباما و واقعگرایی سیاست خارجی دولت اوباما را میتوان نمود پارادایم واقعگرایی در سیاست بینالملل دانست. به گفته گری سیک، دکترین سیاست خارجی اوباما باز تعریفی از سیاست ایالات متحده مبتنی بر حداقلگرایی (مینی مالیستی)، متمایل به چندجانبهگرایی در مواقع لزوم و خود محور است و نشانهای از آرمانگرایی، اهداف بزرگ و جاهطلبانه و یا تعهدات بیپایان در آن دیده نمیشود. این دکترین بیشتر یادآور خطمشی جان کوئینسی آدامز، (ششمین رئیس جمهوری ایالات متحده و وزیر امورخاجه جیمز مونروئه) است که در تدوین دکترین مونروئه به وی کمک کرد .(Sick, 2014: 3) همه کسانی که با اوباما همکاری نزدیکی داشتهاند میگویند که اوباما از اصول واقعگرایانه پیروی میکند. اوباما پیش از ریاست جمهوری هم گفته بود که میخواهد تا سیاست خارجی متفاوتی از بیل کلینتون و دیگر رؤسای جمهور ایالات متحده دنبال کند(محمدزاده ابراهیمی، 1389: 196). رام امائول (مسئول دفتر پیشین باراک اوباما) در این مورد میگوید: اگر یک طیف در نظر بگیریم که یک سمت آرمانگرایی و طرف دیگر واقعگرایی باشد، اوباما مانند جورج بوش پدر بیشتر به واقعگرایی نزدیک است(Colby, 2014: 1). دیوید رمنیک (سردبیر مجله نیویورکر) در پاسخ به اینکه چرا اوباما واقعگرایانی همچون جورج بوش پدر و برنت اسکوکرافت را مورد تمجید قرار میدهد؛ اما لیبرالهای مانند سامانتا پاور در دولت او مشغول بهکار هستند، میگوید: « تصور میکنم که اوباما اساساَ واقعگرا است، اما حس خوبی نسبت به آن ندارد» (Remnick, 2014: 57). توماس دانیلون (مشاور امنیت ملی پیشین دولت اوباما) هم ضمن واقعگرا خواندن او، اعتقاد دارد که اوباما تمایل چندانی به گسترش دموکراسی ندارد. یوجین دیون (استاد علوم سیاسی دانشگاه جورج تان) معتقد است که دکترین و اصول سیاست خارجی اوباما متأثر از نوعی واقعگرایی است که از کاربرد قدرت نظامی آمریکا هراسی ندارد؛ اما در عین حال این نکته را هم در نظر دارد که استفاده از نیروی نظامی باید در قالب محدودیتهای عملی و خودآگاهی متعادل شود (Dionne, 2009: 2). جدا از اظهارات دیگران، روش سیاست خارجی واقعگرایانه در سخنان خود باراک اوباما هم آشکارا دیده میشود. باوجود برخی رفتارها و اظهارات آرمانگرایانه، سخنان کلیدی اوباما دربردارنده پیام واقعگرایانه هستند. بهگونهای که به باور برخی تحلیلگران، او متأثر از اندیشههای رینولد نیبور عالم واقعگرای الهیات است(Clausen & Nurnus 2015: 2-3 Yoffie, 2014: 1-2;). رینولد نیبور از نظر کنت تامپسون، پدر فکری واقعگرایانی همچون مورگنتا و کنان است که بیش از دیگران در راستای رسیدن به نظریهای منسجم و قابل درک از روابط بینالملل تلاش کردهاند( مشیر زاده، 1386: 86). واقعگرایی نیبور پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده تعمیق یافت و منجر به حمایت وی از تلاشهای آمریکا در مقابله با کمونیسم اتحاد شوروی در سراسر جهان شد. بیتردید، نیبور از مؤثرترین متفکران آمریکایی دهههای 1940 و 1950 است که تأثیر شایانی بر آثار واقعگرایانه در این کشور داشته است(Schlesinger Jr., 2005: 1). اوباما در مصاحبهای با دیوید بروکس در آوریل 2007، از نیبور بهعنوان یکی از فیلسوفان مورد علاقه خود یاد کرد (Brooks, 2007: 1). اوباما چند ماه بعد در مصاحبهای با آسوشیتد پرس اعلام کرد که «ایالات متحده نمیتواند از نیروی نظامی برای حل مشکلات انسانی استفاده کند و جلوگیری از کشتار و نسلکشی احتمالی در عراق دلیل کافی و مناسب برای حفظ نیروهای آمریکایی در این کشور نیست»(The Associated Press ,2007: 1). این رویکرد واقعگرایانه اوباما انتقاداتی را بهدنبال داشت(2007: 1 Kirchick,)، بهشکلی که او در مناظره انتخاباتی با مک کین در سال 2008، گفت: ایالات متحده میتواند برخی مواقع در راستای تأمین بخشی از منافع خود به مداخله بشر دوستانه اقدام کند .(Commission on Presidential Debates ,2008: 18) اوباما هنگام دریافت جایزه صلح نوبل در دسامبر 2009، به تعهد خدشهناپذیر خود به واقعگرایی تأکید کرد. او ضمن احترام به مارتین لوتر کینگ و ماهاتما گاندی گفت که بهعنوان رئیس جمهوری ایالات متحده سوگند یادکرده است تا از ملت خود محافظت و دفاع کند و نمیتواند تنها از آموزههای آنها پیروی کند. او گفت که نمیتوان در برابر تهدیداتی که متوجه مردم آمریکا است، بیتفاوت باشد؛ زیرا بدی در جهان وجود دارد. جنبش مسالمتآمیز نتوانست ارتش هیتلر را متوقف کند. با مذاکره نمیتوان القاعده را متقاعد کرد که سلاح خود را زمین بگذارد. با استناد به شناخت تاریخی، معایب بشری و محدودیتهای عقلی، برخی اوقات استفاده از زور اجتناب ناپذیر است(The White House, 2009: 3). این سخنان منعکسکننده دیدگاه نیبور درباره نیاز به توسل به زور در مقابله با بدی و بازتابدهنده اصول جریان اصلی واقعگرایی کلاسیک است(جکسون و سورنسون،1385: 95). اظهارات اوباما در حمایت از واقعگرایی با سخنانش در آکادمی نظامی ایالات متحده در وست پوینت در مه 2014 ادامه یافت. اوباما در این سخنرانی تلاش کرد تا جایگاه سیاست خارجی این کشور را در حالت بینابینی قرار دهد، میان درخواستها برای مداخله نظامی در جاهایی مانند سوریه و درخواستهایی که بهشکل کلی مخالف درگیریهای خارجی هستند. پیام اوباما درباره منافع حیاتی، کاملاً روشن و پایبند به واقعگرایی بود. «ایالات متحده در صورت نیاز بهصورت یکجانبه از نیروی نظامی استفاده خواهد کرد، وقتی منافع حیاتی ما اقتضا کند، وقتی مردم ما مورد تهدید باشند یا اینکه امنیت متحدان ما در خطر قرار گیرد. آمریکا برای حفاظت از مردم و کشورش به هیچگونه مجوزی نیاز ندارد»(The New York Times, 2014: 5). به باور اوباما وقتی منافع حیاتی آمریکا درخطر نیست، بقیه کشورها باید مسئولیت بیشتری را متقبل شوند. او در ادامه سخنانش در اینباره میگوید که «وقتی با نگرانی جهانی درباره موضوعی مواجه میشویم که تهدید مستقیمی علیه آمریکا نیست و تا آستانه اقدام نظامی پیش رود، ما به تنهایی عمل نخواهیم کرد. در اینصورت باید متحدان و شرکای خود را برای انجام اقدام جمعی بسیج کنیم. در این رابطه از ابزار خود همچون دیپلماسی و تحریم استفاده میکنیم و در صورت ضرورت و اضطرار، اقدام نظامی چندجانبه در دستورکارخواهد بود»(The New York Times, 2014: 5). این نگرش که نیروهای نظامی باید برای خطرناکترین تهدیدات مورد استفاده قرار گیرد و چالشهای کوچکتر نیازمند توجه و احتیاط بیشتری است و تأکید بر تلاشهای چندجانبه در راستای جلوگیری از هدررفتن منابع آمریکا با واقعگرایی سازگار است. سخنرانی سپتامبر 2014، باراک اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بار دیگر تمایلات واقعگرایانه او را نشان داد. پاسخ اوباما در مواجه با ستیزهجویان تندرو تهدیدکننده امنیت متحدان کلیدی آمریکا در خاورمیانه، نظم جهانی و خطر بالقوه برای این کشور روشن و آشکار بود، «اول اینکه، گروه تروریستی موسوم به داعش باید تضعیف و درنهایت نابود شود. با اینگونه گروههای شرور هیچگونه مذاکره و گفتوگویی نمیتواند انجام گیرد. زبان قابل فهم برای این آدمکشها، زبان زور است. از اینرو ایالات متحده با ائتلاف گستردهای همکاری خواهد کرد تا این شبکه مرگ را نابود کند»(The White House, 2014: 5-6).از اتکا به هنجارها یا نهادهای بینالمللی یا تفاهم و شناخت، سخنی در میان نیست. زمانی که تهدید قریب الوقوع و دشمن در اوج شرارت و شقاوت است، تنها راهکار موجود نابودی آن است. سخنان اوباما بر این نکته تأکید میکند که واقعگرایی، مساوی با انزواگرایی نیست. تهدیدهای نابههنگام برای نظم جهانی و منافع آمریکا در جهان وجود دارند و در نظام آنارشی بینالملل، قدرتهای بزرگ باید دست بهکار شوند و به آن پایان دهند. اوباما بار دیگر در تأیید مواضع قبلی خود در مصاحبه آوریل 2016 با مجله آتلانتیک گفت که آمریکا در منطقه خلیجفارس و همچنین در اروپا، متحدان فرصتطلب و راحتطلبی دارد که میخواهند آمریکا را به درگیریهایی بکشانند که ارتباطی با منافع آمریکا ندارد. او افزود بهکارگیری نیروی نظامی در منطقه بهنفع آمریکا و به نفع خاورمیانه نیست(Goldberg, 2016). سخنان باراک اوباما ارائهدهنده بینشی از واقعگرایی است که براساس آن ایالات متحده باید از مداخله مستقیم نظامی اجتناب کند، مگر در شرایطی که منافع حیاتی آن در معرض تهدید باشد، به مناقشاتی که اهمیت چندانی ندارند وارد نشود، از مداخلات بشردوستانه پرهزینه دوری کند، دیگر کشورها را تشویق کند تا مسئولیت قبول کنند و همیشه به یاد داشته باشد که هزینههای یک اقدام از منافع آن فراتر نرود (David, 2015: 14). بهعبارت دیگر، دکترین حزم و احتیاط اوباما که ریشه در نظریه واقعگرایی دارد؛ ضمن تعامل و همزیستی با کشورهای ناهمسو و مخالف، تواناییهای نظامی آمریکا را حفظ و با مداخلات خارجی که میتواند برای این کشور تعهدات بلندمدت به همراه داشته باشد، کاملاً محتاطانه برخورد میکند. اوباما با دکترین محتاطانه و خویشتنداری تمایلی به استفاده از نیروی نظامی برای مقابله با تهدیدهای غیرمستقیم علیه منافع آمریکا ندارد(Cohen, 2015: 1-3). از اینرو، واقعگرایی رهیافتی است که به بهترین وجه سیاست خارجی دولت باراک اوباما را توصیف میکند. سیاستهای واقعگرایانه اوباما مهمتر از سخنان باراک اوباما، رویکرد و اقدامات او در سیاست خارجی است. بررسی در سابقه تصمیمات سیاست خارجی اوباما حاکی از تطابق آنها با واقعگرایی سیاسی است. راهبرد ضدتروریسم دولت اوباما، سیاست محور در آسیا، واکنش به تحولات خاورمیانه بهنام بهار عربی، عکسالعمل نسبت به مداخله روسیه در اوکراین، و مدیریت برنامه هستهای ایران، همگی از آموزههای واقعگرایانه نشأت میگیرند. البته نباید اینگونه برداشت شود که هرکاری که اوباما انجام میدهد دقیقاً متناسب با پارادایم واقعگرایی است؛ بلکه بهصورت کلی تصمیمات کلیدی دولت اوباما با اصول واقعگرایی سازگار هستند. در ادامه یکی از شاخصهای مهم مرتبط را در قالب راهبرد محور آسیا بررسی میکنیم. راهبرد محور آسیا تصمیم دولت اوباما در راستای راهبرد محور آسیا نشانه آشکار دیگری بر تمایلات واقعگرایانه او است. تصمیم به تمرکز بیشتر بر تلاشهای آمریکا در آسیا برای اولینبار در مقاله بهار 2011 هیلاری کلینتون در مجله سیاست خارجی رونمایی شد(Clinton, 2011: 1). او بر این نکته تأکید کرد که پس از یک دهه هزینه منابع آمریکا در افغانستان و عراق، این کشور نیاز دارد برای دهه آتی جهتدهی خود را بهسوی منطقه مهمتر آسیا تغییر دهد(Clinton, 2015: 37-8). وقتی اوباما در نوامبر 2011 خطاب به پارلمان استرالیا اعلام کرد که تصمیمی آگاهانه و راهبردی گرفته است، این رویکرد کلینتون را مورد تأیید دوباره قرار داد. اوباما تأکید کرد که آمریکا نقش پررنگتر و طولانی مدتی را با حمایت از اصول اساسی و در همکاری نزدیک با متحدان و دوستانش در شکلدهی به منطقه آسیا- اقیانوسیه و آینده آن ایفا خواهد کرد. از نظر اوباما این منطقه اولویت بالایی برای سیاست امنیتی آمریکا دارد و این کشور بهدنبال تثبیت موقعیت خود در آن است(Shaud & Holzimmer, 2013: 3). پیامهای دیپلماتیک مقامات کاخ سفید درمورد تمرکز دوباره آمریکا بر آسیا تداوم داشت. این رویکرد اوباما و کلینتون از تغییری مهم در سیاست سنتی آمریکا حکایت میکرد. درحالی که آسیا همیشه برای ایالات متحده اهمیت داشته است؛ اما هیچوقت پیش از دولت اوباما، مهمترین اولویت سیاست خارجی واشنگتن نبوده است و از این نظر سیاست محور آسیا هم جدید است و هم نیست. مقامات دولت اوباما معتقدند که آمریکا بیش از این نباید توجه خود را به نگرانیهای ثانویه در مناطقی همچون خاورمیانه معطوف کند و در مقابل باید بر اولویتهای مهمتر در آسیا- اقیانوسیه متمرکز شود. این برای اولینبار است که جایگاه آسیا- اقیانوسیه تا این اندازه در اولویتهای سیاست خارجی ایالات متحده ارتقا یافته است. این رویکرد دولت اوباما در کاهش اولویت مناطقی همچون خاورمیانه، اروپا و آسیای جنوب غربی انتقادات داخلی و خارجی را از سیاست خارجی دولت اوباما به همراه داشته است (Shambaugh, 2013: 10). باوجود تحولات بهار عربی که بیثباتیهای ناشی از آن همچنان ادامه دارد و فشارها برای مداخله مستقیم ایالات متحده و تأمین نظم منطقهای در قالب هژمون، دولت اوباما تأکید کرده است که این کشور از جهتگیری راهبردی مهم خود بهسوی آسیا- اقیانوسیه منحرف نخواهد شد(Kitchen, 2012: 53). موضوعات مرتبط به راهبرد محور آسیا دربردارنده مواردی همچون ابتکارات دیپلماتیک، اقتصادی و امنیتی است. درباره مسائل امنیتی، اوباما وعده داده است که هرگونه کاهش بودجه دفاعی آینده این کشور، تأثیری بر بودجه نظامی آمریکا برای آسیا نداشته باشد. بهعبارت دیگر، این به معنی تأکید ایالات متحده بر نظامیگری بیشتر در این منطقه با توجه ویژه به گسترش نیروی دریایی در راستای اطمینان دوباره به دوستان آسیایی آمریکا درمورد توانایی و قدرت این کشور است(Kelly, 2014: 491). ایالات متحده افزون بر داشتن نیروهای نظامی و غیرنظامی قابل توجه در منطقه اقیانوسیه برای گسترش و تحکیم اتحادهای رسمی و غیررسمی با کشورهای آسیایی تلاش میکند. آمریکا ضمن حفظ و گسترش اتحادهای رسمی و روابط خود با ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین، تایلند و استرالیا، همکاریهای راهبردی با دیگر دولتهای منطقه را هم در نظر گرفته است تا از این راه هزینههای امنیتی حفظ نظم در منطقه را کاهش دهد. ایالات متحده بین سالهای 2014- 2009، طیف گستردهای از مشارکتهای غیررسمی را با کشورهای هند، سنگاپور، اندونزی، نیوزلند و ویتنام در قالب همکاریهای راهبردی انجام داده است(Parameswaran, 2014: 262,266 ). در بعد اقتصادی، راهبرد محور آسیا شامل تقویت همکاری ترانس پاسیفیک که از سال 2012 گسترش و در راستای ارائه راهکار بازار آزاد در مقابل مدل چینی سرمایهداری دولتی طراحی شده است. ایالات متحده با پیشبرد این پیمان تجارت آزاد امیدوار است که از یکسو رفاه را در منطقه آسیا افزایش دهد و از سوی دیگر کشورهای آسیایی را بهخود نزدیکتر سازدStokes & Whitman, 2013: 1091)). واشنگتن با دیگر نهادهای چندجانبه نیز همچون اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آ سه آن) و سازمان همکاریهای اقتصادی آسیا- اقیانوسیه (اَپک) همکاری میکند تا بیشتر این منطقه را در حوزه اقتصادی آمریکا درگیرکند. آمریکا به آسیا توجه زیادی دارد بهشکلی که اوباما از آغاز ریاست جمهوری حداقل سالی یکبار از منطقه دیدار و دیپلماتها و سفارتخانههای آمریکا در سرتاسر منطقه – پس از یک دوره طولانی رکود- فعالیتهای خود را بهشکل چشمگیری افزایش دادهاند(Shambaugh, 2013: 14). براساس دیدگاه واقعگرایی چندان مشکل نیست که نشان داد چرا قاره آسیا نیازمند تمرکز اصلی ایالات متحده است. از نظر نظامی، شش کشور از 10 کشور دارای بزرگترین ارتشهای جهان در آسیا حضور دارند؛ چین، هند، کره شمالی،کره جنوبی، پاکستان و ویتنام. در این میان به جز کره جنوبی و ویتنام بقیه کشورها تسلیحات اتمی دارند و سه کشور هند، پاکستان و کره شمالی عضو پیمان عدم اشاعه تسلیحات هستهای نیستند(Sahu, 2014: 551). آسیا بیش از نیمی از تولید جهانی و حدود نصف تجارت جهانی را شکل میدهد و تأمینکننده 850 هزار شغل در ایالات متحده است. تجارت آمریکا با آسیا در مقایسه با اروپا بیش از دو برابر است، این قاره بزرگترین خاستگاه واردات از آمریکا و دومین مبدأ صادرات به این کشور است. 60 درصد از جمعیت جهان یعنی بیش از 2/4 میلیارد نفر، در آسیا زندگی میکنند و از هر جهت که نگریسته شود آسیا مهمترین قاره برای منافع ایالات متحده است (Shambaugh, 2013: 11). اهمیت ذاتی آسیا برای ایالات متحده از گذشته تاکنون تداوم داشته است؛ بهشکلی که این کشور نمیتواند اجازه دهد تا این منطقه توسط هیچ دولت دیگری کنترل شود. ایالات متحده برای جلوگیری از تسلط ژاپن بر آسیا در سال 1941 به جنگ با این کشور اقدام کرد و به احتمال زیاد در مقابل هر دولت دیگری هم که فکر تسلط بر این منطقه حساس را در سر داشته باشد، ایستادگی خواهدکرد. این بدان معنا است که در شرایط کنونی، آمریکا بهدنبال آن است که مانع هژمونشدن چین بر آسیا شود. چنین سیاستی مستلزم آن است که آمریکا تمایل و آمادگی خود را برای کمک به دولتهای آسیایی در راستای مقابله با توسعه چین نشان دهد. چین بهعنوان پرجمعیتترین کشور جهان، دارنده دومین تولید ناخالصی جهان و دارنده دومین بودجه نظامی جهان ظرفیت بهکارگرفتن سلطه بر همسایههای آسیایی خود را دارد. رفتار چین در سالهای اخیر نگرانیهای ایالات متحده را تشدید کرده است(David, 2015: 17). اقدامات تهاجمی چین در دریای جنوبی چین (منطقهای که گفته میشود بیش از ذخایر عربستان سعودی منابع نفتی دارد) و بهویژه تلاشهای این کشور در راستای کنترل بر جزایر سنکاکو/دیائویو- جزایر مورد اختلاف چین و ژاپن- نه تنها دورنمای تقابل سهمناک بین دو کشور را نشان میدهد؛ بلکه نگرانیهای ویتنام و فیلیپین را هم تشدید کرده است. از سوی دیگر، اعلام یکجانبه منطقه دفاع هوایی در دریای چین شرقی موجبات نارضایتی آمریکا و همسایههای چین را فراهم آورده است(Sahu, 2014: 548). نگرانی فزاینده ایالات متحده بهویژه از این است که اهداف چین در این منطقه فراتر از ژاپن و درواقع محدودکردن توانایی آمریکا در دفاع از تایوان و دیگر متحدان این کشور در آسیا باشد(Kelly, 2014: 484). راهبرد محور آسیایی ایالات متحده بیشتر از هر دیدگاهی متأثر از اصول واقعگرایی است.اهمیت نظامی و اقتصادی آسیا بهخودی خود توجیهکننده تمرکز آمریکا بر این منطقه است و این درحالی است که خیزش چین در جایگاه یک قدرت بزرگ ضرورت نگرانیهای آمریکا را تشدید میکند. واقعگرایان، خطرات درگیری ناشی از تقابل یک هژمون درحال ظهور(چین) با یک قدرت بزرگ موجود (ایالات متحده آمریکا) را تأیید میکنند. جدا از اینکه جنگ بین آمریکا و چین از نظر واقعگرایی احتمال دارد، دورنمای درگیری و هراس از نفوذ رو به رشد چین در آسیا توصیفکننده تأکید فزاینده دولت اوباما بر مسائل آسیا و چین است. از دیدگاه یک واقعگرا، صرف منابع کمیاب در مناقشات غیرقابل حل خاورمیانه درحالی که به آسیا توجه چندانی نشده است، معنا و مفهومی ندارد. واقعگرایان مدعی هستند که منافع یک قدرت بزرگ، باید در جایی پیگیری شود که مرکز ثقل اقتصادی و نظامی جهان باشد. بر این اساس، تصمیم اوباما به تمرکز بر آسیا و چین بهشکل کامل با اصول واقعگرایی منطبق است(Freidberg, 2011: 1-8). نتیجهگیری سیاست خارجی دولت اوباما را میتوان تبلور پارادایم واقعگرایی در سیاست بینالملل دانست. دکترین سیاست خارجی اوباما بازتعریفی از سیاست ایالات متحده مبتنی بر حداقلگرایی، متمایل به چندجانبهگرایی در مواقع لزوم و خود محور است و نشانهای از آرمانگرایی، اهداف بزرگ و یا تعهدات بیپایان در آن دیده نمیشود. راهبرد محور آسیا با تمرکز بر تلاشهای آمریکا در مناطقی از جهان که بزرگترین تهدیدهای نظامی و ثروت اقتصادی را دارد، دلیل روشنی بر پیروی دولت اوباما از آموزههای واقعگرایی است. آسیا- اقیانوسیه منطقهای است که آنجا هم فرصتهای بزرگی برای توسعه تجارت و سرمایهگذاری وجود دارد و هم جایی است که آمریکا با بزرگترین رقیبش، چین روبهرو می شود. اوباما معتقد است که آینده ایالات متحده و جهان به منطقه آسیا- اقیانوسیه گره خورده است؛ از همین رو تمرکز راهبردی آمریکا را به این منطقه معطوف و در زمان ریاست جمهوری خود اقدامات قابل توجهی در این زمینه انجام داده است. اوباما بیش از هر رئیس جمهور دیگری در آمریکا از آسیا دیدار کرده، با دشمنان پیشین آمریکا همچون ویتنام و میانمار روابط نزدیک برقرار کرده، با کشورهای کلیدی مسلمان همچون اندونزی و مالزی همکاری راهبردی ایجاد کرده، گفتوگوهای سطح بالا را با چین ارتقا بخشیده و پیمان تجارت منطقهای مهمی- پیمان همکاری ترانس پاسیفیک- را نهایی کرده است. تغییر رویکرد آمریکا از خاورمیانه به آسیا را میتوان بزرگترین میراث سیاست خارجی اوباما دانست. دیگر اقدامات اوباما در سیاست خارجی که ازنظر برخی انحراف از اصول واقعگرایی است نه هزینه چندانی برای آمریکا داشته و نه درکل تأثیرات گسترده آموزههای واقعگرایانه در سیاست خارجی اوباما را کمرنگ کرده است. سیاست خارجی دولت اوباما در تلاش برای تغییر جهان نیست، بلکه جهان را آنگونه که هست میپذیرد. او در بهکارگیری نیروی نظامی محتاط است، در تلاش برای ترویج دموکراسی و حقوق بشر خویشتنداری میکند، با مداخله نظامی مستقیم نیروهای آمریکایی بهویژه نیروی زمینی مخالف است و اصرار دارد که دیگر کشورها هم در مسئولیت حفظ نظم جهانی باید نقش ایفا کنند. در عین حال و مطابق اصول واقعگرایی، سیاست خارجی اوباما انزواگرایانه یا صلحطلبانه هم نیست. او در استفاده از نیروی نظامی وقتی به این باور برسد که میتواند با هزینه قابل قبولی نتایج خوبی به بارآورد تردید نمیکند. افزون بر این اوباما نشان داده است که این دغدغه واقعگرایان را در نظر دارد که نباید منابع را برای تهدیدهای حاشیهای هدر داد و کشور را در مقابله با چالشهای آتی دشمنان قدرتمند در شرایط نامساعد قرار داد. سیاست خارجی محتاطانه و خویشتندارانه اوباما منعکسکننده باور او به محدودیتهای قدرت ایالات متحده و خودداری از بههدررفتن منابع این کشور در مسائلی است که فایده چندانی ندارند. آنچه گفته شد به این معنی نیست که واقعگرایی اوباما الزاماً ارائهدهنده سیاست خارجی تحسینبرانگیز است. برای بسیاری چه در داخل آمریکا و چه در خارج از این کشور، سیاست خارجی اوباما فاجعه است. آنها سیاست خویشتنداری اوباما را سیاستی مطلوب ارزیابی نمیکنند بلکه در قالب کنارهگیری از مسئولیت جهانی آمریکا میدانند. منتقدین اوباما بر این باورند که ایالات متحده تنها قدرتی است که توانایی ایفای نقش رهبری جهان و میدانداری صحنه بینالمللی را دارد و ایفای چنین نقش با تبعیت از آموزههای واقعگرایی به چالش کشیده شده است. از این دیدگاه سیاست واقعگرایی برای ایالات متحده میتواند به تدریج به انزواگرایی منتج شود، مشابه آنچه در دهههای 1920 و 1930 انجام گرفت، حتی اگر سیاستگذاران چنین هدفی را نداشته باشند. این درحالی است که به باور بسیاری در آمریکا، در شرایط کنونی منافع حیاتی این کشور در هیچ نقطهای از جهان مورد تهدید جدی قرار ندارد، از اینرو کاربرد نیروهای نظامی بهویژه استفاده مستقیم از آن برای هر تهدیدی منطقی بهنظر نمیرسد. درواقع رویکرد اوباما هم مبین این است که او در محدودکردن مداخله آمریکا در طیف گستردهای از مسائل بهصورت ماهرانه عمل کرده است؛ اما با گذشت زمان، رویکرد مداخلهنکردن میتواند اعتبار آمریکا را زیر سؤال ببرد و چالشهایی را برای منافع این کشور پدید آورد که مقابله با آنها نیازمند صرف هزینه بسیار زیادی باشد. از یکسو اوباما از باتلاق پرهزینه ناشی از جنگ سال 2003 عراق خارج شده و به طولانیترین جنگ آمریکا در افغانستان پایان داده است. از سوی دیگر چین درحال گسترش نفوذ خود در آسیای شرقی و روسیه درحال توسعه نفوذ خود در اوکراین و سوریه است، طالبان درحال تجدید قوا و قدرتگرفتن در افغانستان و خاورمیانه با بیثباتی و شرایط بسیار نامساعدی روبهرو است. اوباما همچنان اطمینان میدهد که هیچکدام از این تحولات هنوز منافع حیاتی آمریکا را تهدید نمیکنند؛ با اینحال تأثیرات آنها قابل توجه است. شایان توجه اینکه هدف این مقاله این نیست که بگوید رهیافت واقعگرایی برای جهان و ایالات متحده سیاست خوب یا بدی است؛ بلکه میگوید که سیاست خارجی دولت اوباما با رهیافت واقعگرایی سیاسی همخوانی بیشتری دارد. از اینرو رهیافت واقعگرایی برای درک رویکرد و اقدامات سیاست خارجی اوباما و پیشبینی احتمالی اقدامات آتی او در مدت زمان باقی مانده تا پایان ریاست جمهوری راهنمای مناسبی است.
منابع: جکسون، رابرت و گئورگ سورنسون(1385)، درآمدی بر روابط بینالملل، ترجمه: مهدی ذاکریان، و احمد تقی زاده و حسن سعید کلاهی، تهران: نشر میزان، چاپ دوم. چرنوف، فرد(1390)، نظریه و زبر نظریه در روابط بینالملل، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم. قوام، سید عبدالعلی(1384)، روابط بینالملل: نظریهها و رویکردها، تهران: انتشارات سمت. قوام، سید عبدالعلی(1385)، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران: انتشارات سمت،چاپ دوازدهم. گریفیتس، مارتین(1391)، نظریه روابط بینالملل برای سده بیست و یکم، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: نشر نی. مشیرزاده، حمیرا (1386)، تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران: انتشارات سمت، چاپ سوم. هارتمن، یورگن(1390)، روابط بینالملل، ترجمه: جواد قدسی، تهران: انتشارت سمت. محمدزاده ابراهیمی، فرزاد(1389)، «دکترین اوباما»، مجله چشم انداز ایران، شماره 62.
Freidberg, Aaron L. (2011), A Contest for Supremacy: China, America, and the Struggle for Mastery in Asia, New York: W.W. Norton. Heywood, Andrew (2002), Politics, New York: Palgrave Macmillan. Morgenthau, H. J. (2006), Politics Among Nations: The Struggle for Power and Peace, New York: MaGraw Hill. Walt, Stephen M. (1987), The Origins of Alliances, Ithaca, NY: Cornell University Press. Walt, Stephen M. (2005), Taming American Power: The Global Response to U.S. Primacy, New York: Norton. Brooks, David (2007), "Obama, Gospel and Verse", The New York Times, April 26, available at http://www.nytimes.com Clausen, Daniel and Max Nurnus (2015), "Obama, Grand Strategy and Reinhold Niebuhr", The Diplomat, March 24, available at http://thediplomat.com Clinton, Hillary (2011), "America's Pacific Century", Foreign Policy, October 11, available at http://foreignpolicy.com Clinton, Hillary (2015), Hard Choices, New York: Simon and Schuster. Colby, Elbridge (2014), "Our Unrealistic President", National Review Online, September 8, available at http://www.nationalreview.com Commission on Presidential Debates (2008), " The Second McCain-Obama Presidential Debate", October 7, available athttp://www.debates.org Cohen, Roger (2015), "Obama's Doctrine of Restraint", The New York Times, October 12, available at http://www.nytimes.com/2015/10/13/opinion/obamas-doctrine-of-restraint.html David, Steven R. (2015), "Obama: The Reluctant Realist", The Begin- Sadat Center, Mideast Security and Policy Studies, No 113. Dionne, Eugene J. (2009), "The Obama Doctrine in Action”, The Washington Post, April 16, available at http://www.washingtonpost.com Dunne, Tim and Marianne Hanson (2013), "Human Rights in International Relations", in Michael Goodhart (Ed.), Human Rights Politics and Practice, Oxford: Oxford University Press. Goldberg, Jeffrey (2016), "The Obama Doctrine", The Atlantic, April, available at http://www.theatlantic.com Heydarian, Richard J. (2016), "The Obama Doctrine: Middle East out, Asia in," Aljazeera, March 22, available at http://www.aljazeera.com Hiatt, Fred (2013), "Tensions in Asia add urgency to Obama's 'pivot'," The Washington Post, February 10, available at https://www.washingtonpost.com Keck, Zachary (2014), "Stephen Walt is Not Obama's George Kennan," The Diplomat, February 10, available at http://thediplomat.com Kelly, Robert E. (2014), "The ‘Pivot’ and its Problems: American Foreign Policy in Northeast Asia," The Pacific Review, Volume 27, No. 3. Kirchick, James (2007), "The Obama Doctrine," The Providence Journal, August 28, available at http://www.christian-forum.net Kitchen, Nicholas (2012), The Contradictions of Hegemony: The United States and the Arab Spring. In Nicholas Kitchen (Ed.), After the Arab Spring: power shift in the Middle East? (pp. 53-58). London: LSE Ideas reports. Available at http://www.lse.ac.uk Krasner, Stephen (2002),"Realist Views of International Law", Proceedings of the Annual Meeting (American Society of International Law).Vol. 96, March 13-16. Layne, Christopher (1997), "From Preponderance to Offshore Balancing," International Security, Vol. 22, No. 1. Lynch, Marc (2015), "Obama and the Middle East," Foreign Affairs, Vol. 94, No. 5, available at https://www.foreignaffairs.com Mearsheimer, John J. (2014), The Tragedy of Great Power Politics,New York: Norton. Parameswaran, Prashanth (2014), "Explaining U.S. Strategic Partnerships in the Asia-Pacific Region: Origins, Developments and Prospects," Contemporary Southeast Asia, Vol. 36, No. 2. Paulus, Andreas (2002), "Realism and International Law: Two Optics in Need of Each Other",Proceedings of the Annual Meeting (American Society of International Law).Vol. 96, March 13-16. Remnick, David (2014), "Watching the Eclipse: Putin's New Creed," The New Yorker, August 11. Rose, Gideon (1998), "Neoclassical Realism and Theories of Foreign Policy," World Politics, Vol. 51, No. 1. Sahu, Arun K. (2014), "Two to Tango: The U.S. and China in the Asia-Pacific," Strategic Analysis, Volume 38, No. 4. Schlesinger Jr., Arthur (2005), "Forgetting Reinhold Niebuhr", The New York Times, September 18, available at http://www.nytimes.com Shambaugh, David (2013), “Assessing the U.S. ‘Pivot’ to Asia,” Strategic Studies Quarterly, Vol. 7, No. 2. Shaud, Gen John A. and Kevin C. Holzimmer (2013), "Asia, the Pacific, and the US Air Force's Contribution to the Future of US National Security," Strategic Studies Quarterly, Vol. 7, No. 2. Sick, Gary (2014), "The Obama Doctrine," Project on Middle East Political Science, March 24, available at http://www.pomeps.org Stokes, Doug and Richard G. Whitman (2013), "Transatlantic Triage? European and UK ‘Grand Strategy’ after the U.S. Rebalance to Asia", International Affairs, Vol. 89, No. 5. The Associated Press (2007), "Obama says don't stay in Iraq over genocide," USA Today, July 20, available at http://usatoday30.usatoday.com The New York Times (2014), Transcript of President Obama's Commencement Address at West Point," May 28,available athttp://www.nytimes.com The White House (2009), "Remarks by the President at the Acceptance of the Nobel Peace Prize," December 10,available athttps://www.whitehouse.gov The White House (2014), "Remarks by President Obama in Address to the United Nations General Assembly," September 24,available athttps://www.whitehouse.gov Waltz, Kenneth N. (2003), "More May Be Better," in Scott D. Sagan and Kenneth N. Waltz, The Spread of Nuclear Weapons: A Debate Renewed (pp. 3-45) New York: Norton. Yoffie, Eric H. (2014), "The Theology behind Obama's Speech on ISIS," Time Magazine, September 15, available at http://www.time.com.
[1] نویسنده مسئول Email: farzad_ebrahemi2003@yahoo.com فصلنامه مطالعات روابط بینالملل، سال نهم، شماره 33، بهار1395، صص 104-79 | ||
مراجع | ||
منابع: جکسون، رابرت و گئورگ سورنسون(1385)، درآمدی بر روابط بینالملل، ترجمه: مهدی ذاکریان، و احمد تقی زاده و حسن سعید کلاهی، تهران: نشر میزان، چاپ دوم. چرنوف، فرد(1390)، نظریه و زبر نظریه در روابط بینالملل، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم. قوام، سید عبدالعلی(1384)، روابط بینالملل: نظریهها و رویکردها، تهران: انتشارات سمت. قوام، سید عبدالعلی(1385)، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران: انتشارات سمت،چاپ دوازدهم. گریفیتس، مارتین(1391)، نظریه روابط بینالملل برای سده بیست و یکم، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: نشر نی. مشیرزاده، حمیرا (1386)، تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران: انتشارات سمت، چاپ سوم. هارتمن، یورگن(1390)، روابط بینالملل، ترجمه: جواد قدسی، تهران: انتشارت سمت. محمدزاده ابراهیمی، فرزاد(1389)، «دکترین اوباما»، مجله چشم انداز ایران، شماره 62.
Freidberg, Aaron L. (2011), A Contest for Supremacy: China, America, and the Struggle for Mastery in Asia, New York: W.W. Norton.
Heywood, Andrew (2002), Politics, New York: Palgrave Macmillan.
Morgenthau, H. J. (2006), Politics Among Nations: The Struggle for Power and Peace, New York: MaGraw Hill.
Walt, Stephen M. (1987), The Origins of Alliances, Ithaca, NY: Cornell University Press.
Walt, Stephen M. (2005), Taming American Power: The Global Response to U.S. Primacy, New York: Norton.
Brooks, David (2007), "Obama, Gospel and Verse", The New York Times, April 26, available at http://www.nytimes.com
Clausen, Daniel and Max Nurnus (2015), "Obama, Grand Strategy and Reinhold Niebuhr", The Diplomat, March 24, available at http://thediplomat.com
Clinton, Hillary (2011), "America's Pacific Century", Foreign Policy, October 11, available at http://foreignpolicy.com
Clinton, Hillary (2015), Hard Choices, New York: Simon and Schuster.
Colby, Elbridge (2014), "Our Unrealistic President", National Review Online, September 8, available at http://www.nationalreview.com
Commission on Presidential Debates (2008), " The Second McCain-Obama Presidential Debate", October 7, available athttp://www.debates.org
Cohen, Roger (2015), "Obama's Doctrine of Restraint", The New York Times, October 12, available at
David, Steven R. (2015), "Obama: The Reluctant Realist", The Begin- Sadat Center, Mideast Security and Policy Studies, No 113.
Dionne, Eugene J. (2009), "The Obama Doctrine in Action”, The Washington Post, April 16, available at http://www.washingtonpost.com
Dunne, Tim and Marianne Hanson (2013), "Human Rights in International Relations", in Michael Goodhart (Ed.), Human Rights Politics and Practice, Oxford: Oxford University Press.
Goldberg, Jeffrey (2016), "The Obama Doctrine", The Atlantic, April, available at http://www.theatlantic.com
Heydarian, Richard J. (2016), "The Obama Doctrine: Middle East out, Asia in," Aljazeera, March 22, available at http://www.aljazeera.com
Hiatt, Fred (2013), "Tensions in Asia add urgency to Obama's 'pivot'," The Washington Post, February 10, available at https://www.washingtonpost.com
Keck, Zachary (2014), "Stephen Walt is Not Obama's George Kennan," The Diplomat, February 10, available at http://thediplomat.com
Kelly, Robert E. (2014), "The ‘Pivot’ and its Problems: American Foreign Policy in Northeast Asia," The Pacific Review, Volume 27, No. 3.
Kirchick, James (2007), "The Obama Doctrine," The Providence Journal, August 28, available at http://www.christian-forum.net
Kitchen, Nicholas (2012), The Contradictions of Hegemony: The United States and the Arab Spring. In Nicholas Kitchen (Ed.), After the Arab Spring: power shift in the Middle East? (pp. 53-58). London: LSE Ideas reports. Available at http://www.lse.ac.uk
Krasner, Stephen (2002),"Realist Views of International Law", Proceedings of the Annual Meeting (American Society of International Law).Vol. 96, March 13-16.
Layne, Christopher (1997), "From Preponderance to Offshore Balancing," International Security, Vol. 22, No. 1.
Lynch, Marc (2015), "Obama and the Middle East," Foreign Affairs, Vol. 94, No. 5, available at https://www.foreignaffairs.com
Mearsheimer, John J. (2014), The Tragedy of Great Power Politics,New York: Norton.
Parameswaran, Prashanth (2014), "Explaining U.S. Strategic Partnerships in the Asia-Pacific Region: Origins, Developments and Prospects," Contemporary Southeast Asia, Vol. 36, No. 2.
Paulus, Andreas (2002), "Realism and International Law: Two Optics in Need of Each Other",Proceedings of the Annual Meeting (American Society of International Law).Vol. 96, March 13-16.
Remnick, David (2014), "Watching the Eclipse: Putin's New Creed," The New Yorker, August 11.
Rose, Gideon (1998), "Neoclassical Realism and Theories of Foreign Policy," World Politics, Vol. 51, No. 1.
Sahu, Arun K. (2014), "Two to Tango: The U.S. and China in the Asia-Pacific," Strategic Analysis, Volume 38, No. 4.
Schlesinger Jr., Arthur (2005), "Forgetting Reinhold Niebuhr", The New York Times, September 18, available at http://www.nytimes.com
Shambaugh, David (2013), “Assessing the U.S. ‘Pivot’ to Asia,” Strategic Studies Quarterly, Vol. 7, No. 2.
Shaud, Gen John A. and Kevin C. Holzimmer (2013), "Asia, the Pacific, and the US Air Force's Contribution to the Future of US National Security," Strategic Studies Quarterly, Vol. 7, No. 2.
Sick, Gary (2014), "The Obama Doctrine," Project on Middle East Political Science, March 24, available at http://www.pomeps.org
Stokes, Doug and Richard G. Whitman (2013), "Transatlantic Triage? European and UK ‘Grand Strategy’ after the U.S. Rebalance to Asia", International Affairs, Vol. 89, No. 5.
The Associated Press (2007), "Obama says don't stay in Iraq over genocide," USA Today, July 20, available at http://usatoday30.usatoday.com
The New York Times (2014), Transcript of President Obama's Commencement Address at West Point," May 28,available athttp://www.nytimes.com
The White House (2009), "Remarks by the President at the Acceptance of the Nobel Peace Prize," December 10,available athttps://www.whitehouse.gov
The White House (2014), "Remarks by President Obama in Address to the United Nations General Assembly," September 24,available athttps://www.whitehouse.gov
Waltz, Kenneth N. (2003), "More May Be Better," in Scott D. Sagan and Kenneth N. Waltz, The Spread of Nuclear Weapons: A Debate Renewed (pp. 3-45) New York: Norton.
Yoffie, Eric H. (2014), "The Theology behind Obama's Speech on ISIS," Time Magazine, September 15, available at http://www.time.com.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,163 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 3,883 |