تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,625 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,463,022 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,475,624 |
شرکتهای چندملیتی نوظهور و توسعه جنوب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فصلنامه تخصصی علوم سیاسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 10، شماره 28، آبان 1393، صفحه 7-34 اصل مقاله (565.9 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سعید میرترابی* | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار دانشگاه خوارزمی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نقش شرکت های چندملیتی در سرمایه گذاری و تجارت جهانی، پدیده ای آشنا برای صاحب نظران مسائل توسعه و کارشناسان تجارت بین المللی است . آثار مثبت و منفی فعالیت این شرکت ها بر روند توسعه در جنوب، سالهاست که مورد توجه اندیشمندان مختلف بوده و ادبیات گسترده ای در این زمینه تولید شده است. با این حال جهان، در سال های اخیر شاهد نوع جدید و رو به رشدی از سرمایه گذاری های مستقیم خارجی بوده که خاستگاه آن کشورهای جنوب است و در همین راستا گونه تازه ای از شرکت های چندملیتی سر برآورده اند که از آنها با عنوان شرکت های چندملیتی نوظهور یاد می شود. این مقاله تلاش دارد آثار فعالیت این بازیگران جدید را بر چشم انداز توسعه در جنوب بررسی کند. مقاله نشان می دهد که شرکت های چندملیتی نوظهور تفاوت های درخورتوجهی با شرکت های چندملیتی غربی دارند و ظهور و گسترش دامنه فعالیت این شرکت ها، از جنبه های مختلف،تحولی مثبت در روند توسعه کشورهای کم درآمد جنوب به حساب می آید. ادعای اصلی مقاله که به صورت فرضیه مطرح شده این است که شرکت های چندملیتی نوظهور به سبب بالابردن حجم سرمایه گذاری های خارجی درسطح جهان، تنوع بخشیدن به روش های سرمایه گذاری و تشابهات بیشتر فرهنگی با کشورهای جنوب، در مجموع بر فرصت های جذب سرمایه گذاری خارجی و در نتیجه توسعه درکشورهای جنوب اثری مثبت بر جا می گذارند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شرکت های چند ملیتی نوظهور؛ شرکت های چندملیتی غربی؛ سرمایه گذاری جنوب- جنوب؛ توسعه جنوب؛ شیوه های نوین سرمایه گذاری مستقیم خارجی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه شرکت های چندملیتی به عنوان هسته سازمانی نظام سرمایه داری جدید جهانی شناخته می شوند.(هلد ومک گراو، 1382: 60) نظامی که فرامرزی شدن روندهای تولید، تجارت و سرمایه گذاری از ویژگی های اساسی آن است و بر سر هم پدیده ای را رقم زده که از آن با عنوان جهانی شدن یاد می شود.شرکت های چندملیتی غربی در این روند نقش عمده ای بر عهده داشته اند. در عین حال امروزه شماری از شرکتهای متعلق به اقتصادهای در حال ظهور،در حال گذار و در حال توسعه به سرمایه، دانش و فن آوری لازم برای سرمایه گذاری در خارج از کشور دست یافتهاند و پدیدهای را رقم زدهاند که از آن با عنوان شرکتهای چند ملیتی در حال ظهور یاد میشود. این تحول به تدریج توجه شماری از صاحب نظران را به خود جلب کرده و مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته است (آنکتاد، 2006 و 2007؛ ایکوت و گلدشتاین،2006؛ رامامورتی و سینگ، 2009). یکی از مهمترین جلوه های ظهور این بازیگران جدید، طیف جدیدی از سرمایه گذاری های مستقیم خارجی است که از جنوب منشأ می گیرد. در سال های اخیر، تغییر ترکیب شرکتهای برتر واقع در فهرست نشریة فورچون که پایگاه فعالیتشان خارج از امریکای شمالی، اروپا و ژاپن است نشانة خوبی برای این پدیده به حساب می آید. در سال 1988 تنها 26 شرکت موجود در این فهرست درخارج از سه منطقة یاد شده مستقر بودند در حالیکه این رقم در سال 2005 به 61 شرکت رسید (ایکوت وگلدشتاین،2006: 7) و در سال 2010 به 70 شرکت افزایش یافت (کانتزی و الغزالی، 2010: 16). در همین راستا در کمتر از یک دهه شرکت سامسونگ به جرگة 20 شرکت بزرگ جهان که بیشترین دارائی ها را در اختیار دارند، پیوسته است. (ایکوت وگلدشتاین،2006: 7 ). همچنین اکنون تخمین زده میشود که شمار این شرکتهای نوظهور که محل استقرارشان در جهان درحال توسعه است؛ به حدود 21 هزار و پانصد شرکت چند ملیتی رسیده است(کانتزی والغزالی،2010 :16 ). بر پایة یک شاخص پراهمیت دیگر، چنین محاسبه شده که نسبت داراییهای شرکتهای چند ملیتی در حال ظهور نسبت به بزرگترین شرکتهای چند ملیتی از 6/5 درصد در 1999 به 9/6 درصد در 2003 افزایش پیدا کرده است (آنکتاد، 2003 و 2005). در راستای همین روند، شرکت روسی گاز پروم در سال 2006، از نظر ارزش داراییها از شرکت مایکروسافت پیشی گرفت. شرکت مخابراتی چاینا موبایل چین نیز از شرکت مخابراتی ودافون انگلیس پیش افتاد (گولدشتاین، 2006: 4). تازه ترین گزارش آنکتاد نیز حاکی از آن است که با وجود بحران اقتصادی در جهان وکاهش یک ساله جریان خروجی سرمایه های بین المللی، روند بین المللی شدن شرکت های بزرگ در سطح جهان همچنان ادامه دارد.(آنکتاد،2011)بر پایه این گزارش، در خلال دوره 1990 تا 2010، حجم سرمایه گذاری مستقیم رو به خارج [1] (OFDI) 7/9 برابر افزایش پیدا کرده و از 209 میلیارد دلار در 1990 به حدود 2 تریلیون دلار در 2010 رسیده است. در این مدت سهم کشورهای درحال توسعه در این نوع سرمایه گذاری ها،رشدی 5/21 برابری را تجربه کرده و از حدود 5/14 میلیارد دلار در 1990 به 313 میلیارد دلار در 2010 افزایش پیدا کرده است.(جیل، 2012: 6)این امر بدین معناست که رشد سرمایه گذاری رو به خارج در کشورهای درحال توسعه در این مدت حدود دو برابر رشد کل این سرمایه گذاری ها در سطح جهان بوده است. با توجه به روندهای موجود در حوزة اقتصاد بین المللی، انتظار می رود رشد شرکت های چندملیتی نوظهور در سالهای آتی هر چه بیشتر ادامه پیدا کند. مقاله حاضر می کوشد ابعاد مختلف این تحول در حوزه سرمایه گذاری وتجارت جهانی را بررسی نماید. پرسش اصلی مقاله این است که ظهور شرکت های چندملیتی جدید چه آثاری بر چشم انداز توسعه کشورهای جنوب بر جا خواهد گذاشت؟فرضیه مقاله که در پاسخ به این پرسش مطرح شده این است که « شرکت های چندملیتی نوظهور به سبب بالابردن حجم سرمایه گذاری های خارجی درسطح جهان، تنوع بخشیدن به روش های سرمایه گذاری و تشابهات بیشتر فرهنگی با کشورهای جنوب، در مجموع بر فرصت های جذب سرمایه گذاری خارجی و در نتیجه توسعه درکشورهای جنوب اثری مثبت بر جا می گذارند. » برای آزمون این فرضیه ابتدا رویکرد نظری مقاله در بررسی ویژگی ها وماهیت شرکت های چندملیتی نوظهور توضیح داده شده و در همین راستا شماری از موارد تشابه وتفاوت میان این شرکت ها وشرکت های چندملیتی باسابقه بررسی شده است. سپس با اشاره به مشکلات وچالش های بررسی فعالیت برون مرزی شرکت های بزرگ، سیر سرمایه گذاری های جنوب-جنوب،چالش های پیش روی این نوع سرمایه گذاری و مهمترین آثار این سرمایه گذاری ها بر چشم انداز توسعه در کشورهای جنوب مورد مطالعه قرار گرفته است.
1. مبانی نظری درباره علل سرمایه گذاری خارجی شرکت ها و علل خروج سرمایه از کشور مبدأ ، مطالعات وتحقیقات فراوانی صورت گرفته و دیدگاه های نظری مختلفی مطرح شده است.(نک.ساعی،1378؛ خور، 1382؛لارسون واسکیدمور،1383؛برنل ورندال،1387)در عین حال اوج گیری فعالیت شرکت های چندملیتی نوظهور سبب شده در سال های اخیر مطالعاتی درباره ویژگی ها وماهیت فعالیت شرکت های جدید صورت پذیرد. شماری از صاحب نظران بر این باورند که قواعد حاکم بر سرمایه گذاری شرکت های چندملیتی نوظهور تفاوت چندانی با شرکت های چندملیتی باسابقه ندارد و برای بررسی این پدیده می توان از همان چارچوب های نظری مورد استفاده درباره شرکت های چندملیتی غربی بهره گرفت. در این باره یکی از ایده های کلی مطرح که از اوخر دهه 1970 مورد توجه قرار رگرفت این است که شرکت های چندملیتی نسبت به شرکت هایی که تنها در کشور مبدأ فعالیت می کنند از مزیت های عملکردی ویژه ای بهره مندند که به آنها امکان می دهد بر مشکلات معمول فعالیت در خارج از مرزها غلبه کنند و در ضمن از مزایای مربوط نیز منتفع گردند.(ورنون، 1979) دیدگاه تئوریک دیگری که به شکلی مشخص تر می تواند عملکرد کشورهای تازه صنعتی شده را در زمینه سرمایه گذاری مستقیم در خارج از کشور توضیح دهد بر این ایده استوار است که کشورها به موازات افزایش سرانه تولید ناخالص داخلی از مراحل مختلف یک چرخه مرتبط با توسعه سرمایه گذاری عبور می کنند. بر این اساس، روند سرمایه گذاری رو به داخل و رو به خارج و موازنه میان آن، تابع سطح و مرحله توسعه هر کشور است. در هر حال با ارتقای سطح توسعه یک کشور، جریان های ورودی وخروجی سرمایه به آن کشور افزایش پیدا می کند. در عین حال، این بحث قابل طرح است که در هر کشور، جریان های خروجی سرمایه می تواند تابع انگیزه ها وملاحظات خاصی باشد. در این باره سه دسته از انگیزه ها برای جریان های خروجی سرمایه شناسایی شده است که عبارتند از: 1-انگیزه جستجوی منابع(با تأکید برمنابع طبیعی، انرژی و محصولات کشاورزی)2- انگیزه جستجوی بازار (با هدف دستیابی به بازارهای جدید) و3-انگیزه جستجوی فن آوری(با هدف دستیابی به فن آوری ها ومهارت های نوین در اختیار شرکت ها و کشورهای پیشرفته)(اندرف وبالست، 2011: 9) در عین حال شمار دیگری از صاحب نظران بر نقاط تمایز میان عملکرد شرکت های چندملیتی نوظهور با شرکت های چندملیتی با سابقه تأکید می ورزند. از نظر این عده سرمایه گذاری رو به خارج اقتصادهای در حال ظهور، تابع قواعد ویژه خود است و بنابراین رویکرد نظری متفاوتی را باید برای مطالعه عملکرد شرکت های جدید مورد استفاده قرار داد.(متیوس ،2002 و 2006؛ چایلد و رودریگز،2005)به گفته این صاحب نظران، شرکت های چندملیتی نوظهور، عموماً در شرایطی وارد فعالیت بین المللی شده اند که منابع،مهارت ودانش فنی سطح بالایی در اختیار ندارند. از این رو منطق این نوع فعالیت را باید بر پایه جستجوی دارایی استراتژیک[2] توضیح داد. این دارایی های استراتژیک شامل فن آوری پیشرفته، مهارت های مدیریتی و برندهای شناخته شده تجاری در سطح جهان می شوند.(دنگ، 2004) واقعیت این است که شرکت های چندملیتی نوظهور از جهاتی به شرکت های چندملیتی باسابقه شباهت دارند و از جهاتی دیگر با آنها متفاوتند. از این رو بررسی موارد تشابه و تفاوت ویژگی ها وعملکرد این دو دسته از شرکت ها، به شناخت بهتر ماهیت شرکت های چندملیتی جدید کمک می کند و این امر می تواند مقدمه ای برای بررسی آثار فعالیت شرکت های اخیر بر روند توسعه کشورهای جنوب باشد.
2. شرکتهای چندملیتی و توسعه در جنوب الف. تشابه میان شرکتهای چند ملیتی شمال و جنوب به طور کلی در ادبیات مرتبط با شرکتهای چند ملیتی از سه دسته مزیت برای فعالیت این شرکتها در محیطهای رقابتی سخن به میان آمده است که به نظر میرسد از این نظر تفاوت چندانی میان شرکتهای چند ملیتی غربی و شرکتهای چند ملیتی جهان در حال توسعه وجود نداشته باشد. این مزیتها عبارتند از: 1) مالکیت مزیت در اختیار داشتن فن آوریها و نامها(برندها)ی تجاری معروف که دیگر رقبا را در ایجاد چالش در برابر این شرکتها با مشکل روبرو میکند. شواهد موجود حاکی از آن است که شرکتهای چند ملیتی، عموماً به لحاظ فن آوری در سطح بالایی هستند و ازتوانایی به کارگیری فن آوریهای جدید در تولید محصولات جدید با نامهای تجاری مشخص بهره مندند. این محصولات به طور معمول تحت حفاظت حقوق مالکیت معنوی قرار دارند. 2) دسترسی مناسب به بازارها و عوامل تولید وجود این مزایا بدین معناست که شرکتهای چند ملیتی به لحاظ موقعیت مکانی در نزدیکی خریداران نهایی محصولات هستند یا دسترسی آسانی به عوامل تسهیل کنندة تولید همچون نیروهای کار متخصص یا مواد خام دارند. 3) توانایی درونی سازی[3] شرکتهای چند ملیتی از توانایی درونی سازی مزایای حاصل از دراختیار داشتن یک فنآوری، نام تجاری، تخصص یا مجوز و پروانة تولید کالاهای خاص بهره مندند. این توانایی به ویژه زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که شرکتهای چند ملیتی احساس کنند اعطای مجوز ساخت محصولات خود به دیگر شرکتها با مخاطرات تجاری و از دست رفتن سودهای حاصل همراه خواهد بود. (کانتزی و الغزالی، 2010، 16) دیدگاه های تئوریک دیگری نیز در ارتباط با علل فعالیت فرامرزی شرکت های چندملیتی مطرح شده است که برای مثال می توان به جستجوی بازارهای مصرف جدید، دسترسی به نیروی کار و مواد خام، تنوع بخشیدن به سرمایه ها و بهره گیری از امتیازات مختلف اقتصادی واجتماعی فعالیت در یک قلمرو دیگر اشاره کرد.(نک: ساعی، 1377: 39-137) یک دیدگاه دیگر که با عنوان مکتب سوئدی مطرح است خاطرنشان می کند که یک شرکت به موازات انباشت تجربه ودانش به تدریج و در یک روال طبیعی به سوی فعالیت در سطح جهان حرکت می کند. بر پایه یک دیدگاه متأخرتر، در عصر اینترنت، این امکان برای برخی از شرکت ها فراهم شده که از همان ابتدا، در هیأتی جهانی متولد شوند.(اگراوال و اگمون، 1990) البته مطالعات اولیه بر روی شرکتهای نوظهور چند ملیتی که از کشورهای در حال توسعه برخاستهاند، از طیف بسیار متنوع این شرکتها و فعالیتهایشان حکایت دارد. بنابراین ممکن است کاربرد این ویژگیهای کلی دربارة آنها، چندان با واقعیت همخوانی نداشته باشد. با این حال، با توجه به اینکه شرکتهای دستة اخیر در هر حال در فضای رقابت بین المللی وارد شده و به فعالیت تجاری در خارج از قلمرو کشور خود پرداختهاند. انتظار میرود تا اندازهای تحت تأثیر این فضای تجاری، در چارچوب ویژگیهای پیش گفته عمل نمایند. با این حال نمیتوان از تفاوتهای قابل ملاحظة شرکتهای چند ملیتی نوظهور در مقایسه با شرکتهای چند ملیتی سنتی غافل شد.
ب. تفاوت میان شرکتهای چند ملیتی شمال و جنوب همان گونه که پیش از این اشاره شد شرکت های چندملیتی در هر حال در یک فضای رقابتی بین المللی عمل می کنند و از این نظر خواه ناخواه ویژگی های مشابهی پیدا خواهند کرد. با این حال به نظر می رسد شرکت های چندملیتی جنوب ویژگی های خاص خود را دارند که شاید علت عمده آن ورود دیرهنگام این شرکت ها در مقایسه به هم قطاران غربی اشان به صحنه رقابت های تجاری بین المللی باشد. در زیر به سه نمونه از این تفاوت ها اشاره شده است. 1) در بسیاری از اقتصادهای در حال ظهور، دولتهای مرکزی و محلی، در مقایسه با غرب، نقش بیشتر و فعالتری در اقتصاد ایفا میکنند و در این حال به نظر میرسد شرکتهای این گونه کشورها، بیشتر با اولویتها و ترجیحات دولت هماهنگی دارند. دولت امتیازهای ترجیحی مالی و خدمات تدارکاتی و یارانهای در اختیار این شرکتها قرار میدهد. افزون بر این باید توجه داشت که شمار در خور توجهی از این گونه شرکتها، اساساً شرکتهای دولتی یا تحت کنترل دولت هستند و در این حال باید به تفاوتهای مهم میان بینالمللی شدن این ساختارها با شرکتهایی که از بخش خصوصی برمیخیزند، توجه داشت. به طور طبیعی حکومت در این شرایط نقش مهمی در جهت گیری فعالیتهای شرکت ایفا خواهد کرد.(جدول شماره یک این وضعیت را درساختار سازمانی شرکت های چندملیتی نوظهور به خوبی نشان می دهد. 2) شرکتهای چند ملیتی نوظهور اغلب، در مقایسه با هم قطاران غربی خود اتکای بیشتری بر شبکههای اجتماعی قومی، زبانی و فرهنگی دارند. (دانینگ و نارولا، 2004) تجربههای محدود فعالیت در سطح بین المللی، شرکتهای نوظهور را وادار میکند به طور معمول در فضاهای اجتماعیای که آشنایی بیشتری با آن دارند و به لحاظ موقعیت مکانی نیز نزدیکتر هستند، فعالیت کنند. همچنین ضعف تجربه در زمینه حضور در بازارهای بینالمللی بدین معناست که در ساختار سازمانی این گونه شرکتها، روابط و رویههای شخصی، اهمیت زیادی داشته باشند. (چائو و لی، 2003) 3) بسیاری از شرکتهای چند ملیتی نوظهور، به طور معمول در صنایعی فعالیت دارند که در اصطلاح صنایع بالغ شده[4] خوانده میشوند. این صنایع در معرض موج پی در پی نوآوریها در حوزة فن آوری نیستند و در موقعیتی کمابیش تثبیت شده قرار گرفتهاند که از جمله میتوان به صنایع فولاد، سیمان و لوازم خانگی و خدمات اداری ... اشاره کرد. (رماموتی، 2008 : 34) مهمترین علت این وضع این است که شرکتهای چند ملیتی نوظهور، در فنآوریهایی که به کار میگیرند، در سطح جهانی پیشرو نیستند. برای مثال شرکتهای روسی که یکی از منابع عمده سرمایه گذاریهای خارجی با منشأ جنوب به حساب میآیند، به طور عمده در بخشهای استخراج منابع طبیعی و حمل و نقل در جمهوری های به جا مانده از شوروی سابق فعالیت میکنند. در حوزة شرق آسیا نیز بخش مهمی از سرمایهگذاریهای تایوان، سنگاپور و هنگ کنگ در چین صورت میپذیرد و حتی این بحث مطرح است که احتمالاً بخش مهمی از این سرمایه گذاریها، در اصل از سرزمین اصلی چین منشأ میگیرند و دوباره به همین کشور بازمیگردند؛ پدیدهای که از آن با عنوان سفر دوری سرمایهها[5] یاد میشود. (کراس و همکاران، 2004)
پ. شرکتهای چند ملیتی منطقهای و جهانی شرکتهای چند ملیتی را از نظر حوزة فعالیت می توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی شرکتهایی که در سطح یک منطقه فعالیت میکنند و دیگری شرکتهایی که به واقع حوزة فعالیت جهانی دارند. از دهة 1990 به بعد گرایش تازهای به همکاریهای تجاری منطقهای آغاز شد و بلوک بندیهای تجاری قدیم تقویت شد یا بلوک بندیهای تازهای شکل گرفت که از جمله میتوان به سازمان مرکوسور[6] و بازار مشترک مخروط جنوبی[7] در امریکای لاتین اشاره کرد. موج تازة منطقه گرایی در دهة 1990 که از اتحادیه اروپا الهام گرفت، توجه بیشتری به تجارت آزاد پیدا کرد. سازمانهای فعال در این حوزه تلاش کردهاند تجارت داخل منطقه را از راه کاهش تعرفههای تجاری تقویت کنند. (برنل و رندال، 2005: 154) به دنبال این روند، سیر سرمایهگذاری مستقیم خارجی در داخل مناطق نیز در سالهای نخست قرن 21 رو به افزایش گذاشت. کارشناسان دلایل مختلفی را برای این پدیده ذکر میکنند که از جمله عبارتند از: 1) موج خروج شماری از شرکتهای چند ملیتی جهانی از امریکای لاتین در سالهای اخیر، فرصت مناسبی را در اختیار شرکتهای امریکای لاتینی قرار داد تا حوزة فعالیتها خود را در این منطقه گسترش دهند. 2) تقویت حضور جهانی شرکتهای ملی نفت و گاز و تلاش این شرکتها برای سرمایهگذاری در ذخایر نفتی مناطق همجوار که از جمله میتوان به فعالیتهای شرکت پتروباراس برزیل در آرژانتین، بولیوی و ونزوئلا یا فعالیت شرکتهای انرژی روسیه و چین در آسیای میانه و ایران اشاره کرد. (ایکوت و گلدشتاین،2006: 15) جدول1: شماری از شرکت های بزرگ نفتی جنوب که در فراتر از مرزهای ملی سرمایه گذاری می کنند
Source: World Bank (2006)
در این حال به طور طبیعی باید شرکتهای چند ملیتی نوظهور را عمدتاً در دستة شرکتهای چند ملیتی منطقهای جای داد. در مطالعه ای که راگمن بر روی 44 شرکت چندملیتی نوظهورِ طراز اول در سال 2004 انجام داده به این نتیجه رسیده است که اکثر این شرکت ها را باید به عنوان بازیگران تجاری منطقه ای در نظر گرفت. به گفته وی، این شرکت ها بیش از 50 درصد از درآمدهایشان را از منطقه متعلق به خوشان کسب می کنند و در بلوک های اصلی اقتصادی در جهان شامل امریکای شمالی، حوزه اتحادیه اروپا و آسیا، عمدتاً حضوری ناچیز یا نمادین دارند. همین مطالعه نشان می دهد که تمامی شرکت های هندی مندرج در فهرست نشریه فورچون در سال 2004، موقعیت منطقه ای دارند.(اگراوال و پرادان، 2010: 3)
ت. معضل ریشه یابی سرمایه گذاری های مستقیم خارجی در دنیای جهانی شدة امروز، عملیات و استراتژیهای تجاری شرکتها، پیچیدگی بیشتری پیدا کرده و به همین علت، ریشه یابی منشأ ملی بسیاری از فعالیتهای تجاری و ردیابی فعالیت های بین المللی شرکتهای چند ملیتی، کار سادهای نیست. این مشکل را تا اندازهای میتوان در اختلاف آمار موجود دربارة سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی پیدا کرد. برای مثال به طور طبیعی جریان رو به داخل و رو به خارج این سرمایه گذاریها باید متوازن باشد. (لارسون و اسکیدمور، 1376)درحالیکه عموماً ارقام رسمی سالانة این دو موج سرمایهگذاری در توازن با یکدیگر نیستند. در سال 2004، جریان رو به خارج سرمایه گذاری مستقیم خارجی در سطح جهان،به 730 میلیارد دلار رسید در حالیکه رقم ورودی این سرمایه گذاریها، 648 میلیارد دلار اعلام شد. (ایکوت وگلدشتاین،2006: 10 ) این وضع نشان میدهد که در محاسبة ارقام سرمایه گذاری مشکلاتی وجود دارد و به ویژه برخی از این گونه فعالیت ها به دلایل مختلف اعلام نمیشوند. طبیعی است که در هر نوع بررسی دربارة آثار سرمایه گذاری خارجی چنین محدودیتهایی را باید در نظر گرفت. به ویژه شواهد موجود حاکی از آن است که این مشکلات آماری در سرمایهگذاریهایی که شرکتهای جنوبی عامل آن هستند، بیشتر است. شماری از کشورهایی که در خارج از قلمرو خود سرمایه گذاری کرده اند، این نوع سرمایه گذاریها را جزو سرمایه گذاری مستقیم خارجی به حساب نمیآورند که از جمله میتوان به ایران اشاره کرد. شماری دیگر از کشورها نیز که به طور گسترده در سرمایه گذاریهای خارجی نقش دارند؛ تازه چند سالی است که آمار سرمایه گذاری مستقیم خارجی خود را اعلام میکنند. (ایکوت و راتا، 2004) به علاوه در شماری از کشورها که کنترلهای بیشتری بر جابجایی و انتقال سرمایه صورت میپذیرد و یا نرخهای مالیات بر درآمد حاصل از سرمایه گذاری بالاست، به طور طبیعی گرایش نیرومندی برای کمتر جلوه دادن سرمایه گذاریهای سرمایه گذاران پدید می آید. در این حال شماری از مطالعات موردی به دقت به موارد کم گزارش کردن جریانهای خروجی سرمایه گذاری خارجی اشاره کردهاند. برای مثال دل سول[8] (2005) نشان داده است که سرمایهگذاری شرکتهای شیلی در خارج از کشور در خلال دهة 1990، تقریبا دو برابر آمار رسمی اعلام شده بوده است. در عین حال یک گزارش رسمی دولت چین نیز حاکی از آن است که در فاصله سال های 1997 تا 1999، حدود 53 میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی بدون مجوز توسط شرکتهای چینی درخارج از این کشورصورت پذیرفته است.(اردیلک، 2005) در عین حال باید توجه داشت که شناسایی منشأ و حتی پایگاه ملی شرکتهای چند ملیتی پیش از این نیز مسألهای بغرنج بوده و این قاعده در ارتباط با شرکتهای چند ملیتی جنوب نیز امروزه مطرح است. حتی مرزبندی شمالی و جنوبی دربارة شماری از شرکتهای چند ملیتی نیز ممکن است در عمل مشکل ساز باشد. برای نمونه در این باره میتوان به شرکت میتال استیل[9] اشاره کرد که با خرید شرکت چند ملیتی ارسلور[10] با منشأ فرانسوی، لوکزامبورگی و اسپانیایی، در عمل به بزرگترین شرکت تولید کنندة فولاد در جهان تبدیل شد. 88 درصد سهام این شرکت در اختیار یک شهروند هندی است که در لندن زندگی میکند. این شرکت واحدهای تابع فعال در رومانی، جمهوری چک، لهستان و آفریقای جنوبی دارد. (ایکوت وگلدشتاین،2006: 11)
ث. مهمترین جریانهای سرمایه گذاری جنوب- جنوب پیشینة فعالیت شرکتهای چند ملیتی متعلق به جهان در حال توسعه به دهة 1980 باز میگردد. در این زمان شرکتهای نوظهور شماری از این کشورها شامل آرژانتین، برزیل، هنک کنگ، هند، کرة جنوبی، سنگاپور و تایوان، شروع به سرمایه گذاری در دیگر کشورها کردند. بدین ترتیب گونة تازهای از سرمایه گذاری مستقیم خارجی متولد شد که در آن شرکت سرمایه گذار، منشأ جهان سومی داشت. این روند در سالهای نخست قرن 21، شتاب تازهای گرفت به طوری که بر پایه گزارش کنفرانس توسعه و تجارت سازمان ملل (آنکتاد) در سال 2005، نرخ رشد سرمایه گذاری مستقیم خارجی با این منشأ جدید، از نرخ رشد سرمایه گذاری مستقیم خارجی شرکت های چند ملیتی غرب پیشی گرفت (آنکتاد، 2006).
جدول2: حجم رو به افزایش سرمایهگذاری رو به خارج چند کشور در حال توسعه (ارقام به میلیون دلار)
Source: UNCTAD, World Investment Report, 2002, 2004, 2006, 2008
آمار موجود حاکی از آن است که حجم این سرمایه گذاری ها، از 3 میلیارد دلار در 1980 به 9/11 میلیارد دلار در 1990 و 351 میلیارد دلار در 2008 افزایش یافته است. این سرمایه گذاری های روبه خارجِ جنوب، به ترتیب 6 درصد، 5 درصد و 19 درصد از کل سرمایه گذاری های رو به خارج در سطح جهان در این سال ها را تشکیل داده است (اگراوال و پردان،2010: 3). گزارش آنکتاد حاکی از آن است که شرکتهای چند ملیتی نوظهور، در سال 1970، تنها 4/0 درصد از سرمایه گذاری مستقیم خارجی را برعهده داشتند (آنکتاد، 2009) .بنابراین به نظر می رسد رشد شرکت های چندملیتی جنوب به ویژه در سال های نخست قرن بیست ویکم، شتاب فزاینده ای پیدا کرده است. شرکتهای چند ملیتی تازه درحال ظهور، در بسیاری از صنایع سر برآوردهاند. این شرکت های نوظهور امروز در طیف گسترده ای از فعالیت های صنعتی وتجاری وارد شده اند. شرکتهای هندی اینفوسیس[11] و تی سی اس به شرکتهای پیشرو جهانی در فن آوری اطلاعات (IT) تبدیل شدهاند. شرکت چینی هایر[12] در مقام چهارم در میان شرکتهای تولید کننده لوازم خانگی در سطح جهان جای گرفته است(کانتزی و الغزالی، 2010: 16). در یک گزارش، وضعیت شرکتهای چند ملیتی نوظهور در آرژانتین، برزیل، شیلی، چین، مجارستان، هند، مالزی، مکزیک، لهستان، رومانی، سنگاپور، کره جنوبی، اوکراین و ویتنام (15 کشور) مورد بررسی قرار گرفت. این گزارش نشان میدهد که تنها در سال 2005، 352 شرکت چند ملیتی جدید از این 15 کشور فعالیت فرامرزی خود را آغاز کردند. این رقم در سال 2008، به 613 شرکت رسید اما در سال 2009، در پی بروز بحران مالی جهانی، روند رو به رشد تولد شرکتهای چند ملیتی جدید وارونه شد. در این سال شمار شرکت های چندملیتی ای که از این 15 کشور فعالیت برون مرزی خود را آغاز کردند به 470 شرکت کاهش یافت. (Economic Views, 2010: 2) چین در میان این 15 کشور، مقام نخست را در تولید شرکت های چندملیتی جدید به خود اختصاص داد. شمار شرکت های چینی که برای نخستین بار به سوی بازارهای خارجی روان شدند از 54 شرکت در 2005 به 141 شرکت در سال 2009 افزایش یافت. این گزارشِ وابسته به نشریه تایمز مالی پیش بینی کرده که بحران مالی جاری به طور موقت بر روند رو به رشد شرکت های چندملیتی نوظهور تأثیر منفی خواهد گذاشت. همچنین بر پایه این گزارش، بیش از 40 درصد شرکت های نوظهور در خلال 15 سال آتی، به تنهایی از دو کشور چین و هند سر بر خواهند آورد.(Ibid, 4) بنابراین ملاحظه می شود اوج گیری فعالیت شرکت های چندملیتی جدید تابعی از موقعیت اقتصادی کشورهای مقر فعالیت آن ها به حساب می آید.
ج. چالش های سرمایه گذاری جنوب-جنوب با وجود گسترش سریع روند سرمایه گذاری جنوب-جنوب وآینده امید بخش استمرار رشد این سرمایه گذاری ها، همچنان چالش هایی جدی پیش روی شرکت های نوظهور قرار دارد. واقعیت این است که این تحول تنها از شمار اندکی از مناطق و کشورهای جنوب منشأ گرفته است. کشورهای شرق آسیا در این میان پیشتاز این نوع سرمایه گذاری ها هستند. کشورهای موسوم به ببرهای آسیا (کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و هنگ کنگ) در سالهای 98-1992، 59 درصد و در سالهای 2004-1999، 52 درصد از کل سرمایهگذاری های خارجیِ جنوب را از آن خود کردند. اگر چین را نیز به این کشورها اضافه کنیم، مشخص خواهد شد که مجموع سرمایه گذاری این پنج کشور آسیایی،بیش از دو سوم سرمایهگذاری خارجی با منشأ جنوب را در2004 در برگرفته است.(ایکوت وگلدشتاین،2006: 14) به طور کلی اقتصادهای بزرگ در جهان درحال توسعه، سهم عمده ای در تولید شرکت های چندملیتی جدید داشته اند. به ویژه این بحث در ارتباط با بزرگترین شرکت ها از نظر حجم فعالیت ودارایی ها درست است. نزدیک به نیمی از 61 شرکت درحال ظهوری که در سال 2007 در صدر 500 شرکت برتر جهان قرار گرفتند، تنها به 4 اقتصاد بزرگ چین، برزیل، روسیه و هند تعلق دارند.جدول زیر موقعیت شرکت های بزرگ متعلق به این 4 کشور را در مقایسه با امریکا نشان می دهد.
جدول 3- مقایسه موقعیت شرکت های چندملیتی نوظهور و شرکت های چندملیتی امریکا
Source: Russia’s Emerging Multinationals, 2008, P.9. در عین حال در ارتباط با تأثیر شرکتهای چند ملیتی نوظهور بر مرزبندی شمال- جنوب باید جانب احتیاط را رعایت کرد. در واقع هنوز نشانهها و شواهد چندانی وجود ندارد که بر پایة آن بتوان از تأثیر در خور توجه این پدیده بر مرزبندی شمال- جنوب سخن گفت. بدین معنا که تولد شرکتهای چند ملیتی از شماری از کشورهای در حال توسعه، لزوماً به این معنا نیست که کشورها و شرکتهای یاد شده در آیندهای قابل پیش بینی در جایگاه شمال قرار خواهند گرفت و مرزهای شمال گسترش پیدا خواهد کرد. مهمترین علت این امر این است که شرکت های چند ملیتی نوظهور، اغلب در موقعیت رهبری تکنولوژیکی در صنعتی که در آن فعالیت میکنند، قرار ندارند. واقعیت این است که رهبری تکنولوژیکی یکی از مهمترین عوامل جداکنندة شمال از جنوب است و کشورهای شمال با انحصاری کردن فن آوریهای پیشرفته و به کارگیری آنها در تولید محصولات و خدمات جدید، سبب استمرار مرزبندیهای شمال- جنوب شدهاند. (تامپسون و ریوونی، 2010: 16-12) امروزه تولید فنآوری های جدید در نقاط خاصی از جهان متمرکز شده است که از آنها با عنوان مراکز تکنولوژیک[13]یاد میشود. در این مراکز چهار عنصر آموزش تخصصی و دانشگاهی، حمایتهای شرکتی، ریسک پذیری و سرمایه به هم پیوند خوردهاند و جدیدترین فنآوریهای روز را برای بهره برداریهای تجاری تولید میکنند. شرکتهای چند ملیتی شمال در ادارة این مراکز تکنولوژیک نقش ویژهای ایفا میکنند. بررسی های موجود حاکی از آن است که بر پایة مجموعه توانمندیهای این مراکز تکنولوژیک، 93 درصد آنها در شمال متمرکز شده است. (همان، 8) بر پایه یک معیار دیگر می توان حجم سرمایه گذاری های شرکت های چندملیتی نوظهور را در حوزه تحقیقات و توسعه مورد توجه قرار داد. به طور کلی حجم سرمایه گذاری شرکت های بزرگ در این بخش می تواند نشان دهنده توانایی آنها در ارائه فن آوری های نوین و تجاری سازی این فن آوری ها باشد.اداره دولتی تجارت شرکتی و اصلاح حقوقی[14] انگلیس هر سال فهرستی از شرکت های برتر در سرمایه گذاری در بخش تحقیقات وتوسعه در سطح جهان منتشر می کند. وضعیت شرکت های چندملیتی نوظهور در این فهرست نشان می دهد این بازیگران هنوز راه درازی برای دستیابی به جایگاه های ممتاز در ارائه فن آوری های جدید پیش رو دارند. همان طور که جدول زیر نشان می دهد در سال 2000، تنها یک شرکت از چهار اقتصاد بزرگ جهان در حال توسعه، در فهرست 500 شرکت فعال در امر تحقیق و توسعه جای گرفته است. در سال های بعد به موازات افزایش شمار شرکت های مورد بررسی، تعدادی از شرکت های چندملیتی نوظهور نیز در جدول وارد شده اند. با این حال سهم سرمایه گذاری این شرکت ها در تحقیقات برای توسعه فن آوری های جدید همچنان ناچیز است. این سهم در سال 2007 برای مجموع شرکت های چین، هند، برزیل و روسیه کمتر از یک درصد سرمایه گذاری های شرکت های چندملیتی دیگر در امر تحقیق وتوسعه است. همان گونه که پیش از این اشاره شد نزدیک به نیمی از شرکت های برتر نوظهور به همین چهار کشور تعلق دارند.
جدول 4: مقایسه موقعیت شرکت های چندملیتی نوظهور با شرکت های چندملیتی غربی در تجاریسازی فناوری های جدید
Source: Russia’s Emerging Multinationals, 2008, P.18.
با این حساب میتوان گفت ظهور شرکتهای چند ملیتی نوظهور که عمدتاً بر فن آوریهای میانی تکیه دارند، نمیتواند چالشی در برابر موقعیت انحصاری شمال در ارائه و به کارگیری فن آوریهای پیشرفته روز ایجاد نماید و از این رو عامل مقوم مرزبندی شمال-جنوب با روند کنونی رشد شرکت های چندملیتی نوظهور، تضعیف نخواهد شد. با این همه نمی توان از آثار مثبت فعالیت شرکت های نوظهور بر روند توسعه جنوب چشم پوشی کرد.
3. آثار فعالیت شرکتهای چند ملیتی نوظهور برای جنوب با توجه به اهمیت سرمایه گذاری مستقیم خارجی در پیوند خوردن اقتصاد کشورها با اقتصاد جهانی، تردیدی نیست که فعالیت شرکتهای چند ملیتی جدید، بر روند توسعه کشورها در جنوب آثار فراوانی در پی خواهد داشت. در واقع سرمایهگذاری جنوب- جنوب، میتواند در مقایسه با نمونة اصلی سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی که نمایان گر حرکت سرمایه از شمال به جنوب و از شمال به شمال بود، آثار ویژة خود را بر جا بگذارد. در ادامه شماری از این آثار مورد بررسی قرار می گیرد.
الف. افزایش حجم سرمایه گذاری های خارجی همان گونه که پیش از این اشاره شد، در خلال دو دهه اخیر، سرمایه گذاری خارجی شرکت های نوظهور به طور پیوسته رو افزایش بوده و رشد سرمایه گذاری این شرکت ها در خارج از کشور حدود دو برابر رشد کل سرمایه گذاری های خارجی در سطح جهان بوده است. به طور طبیعی این روند پر شتاب، حجم سرمایه گذاری خارجی در سطح جهان را به میزان در خور توجهی افزایش داده است. به این ترتیب فرصت های بیشتری برای جذب سرمایه خارجی برای کشورهای جنوب فراهم شده است به ویژه با عنایت به این مساله مهم که بخش در خورتوجهی از سرمایه گذاری شرکت های جدید روانه کشورهای کمتر توسعه یافته می شود. واقعیت این است که اکثر شرکتهای چند ملیتی شمال به جز در بخشهایی همچون صنایع استخراجی، مایل به سرمایه گذاری در کشورهایی که بازار کوچکی دارند، نیستند. (لوی و همکاران، 2002) این در حالی است که شرکتهای چند ملیتی جنوب آمادگی دارند در کشورهای همسایهای که از نظر سطح توسعه همتراز کشور خود یا حتی پایینتر هستند، سرمایه گذاری کنند. به همین علت، سرمایه گذاری جنوب- جنوب میتواند آثار مهمی بر روند توسعه کشورهای جنوب بر جا بگذارد. آمار آنکتاد حاکی از آن است که در بسیاری از کشورهای فقیر، این گونه سرمایه گذاریها، بیش از نیمی از سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی را تشکیل میدهند. (آنکتاد، 2006) برای مثال هند (در هتل داری و تولیدات صنعتی) و چین (در تولیدات صنعتی) بیش از نیمی از سرمایه گذاری خارجی در نپال را به خود اختصاص دادهاند. همچنین اکثر سرمایهگذاریهای خارجی در مغولستان از چین و روسیه جذب میشود. (ایکوت وگلدشتاین،2006: 26) در عین حال در سالهای اخیر، جریان سرمایه گذاری جنوب- جنوب نقش مهمی در جبران کاهش جریان سرمایه گذاری خارجی در کشورهای در حال توسعه از ناحیة شرکتهای شمال ایفا کرده است. سرمایه گذاری جنوب- جنوب، به معنای گسترش یافتن حوزة سرمایه گذاریهای خارجی و متنوع تر شدن منابع این نوع سرمایههاست. این وضع می تواند کشورهای میزبان را در موقعیت بهتری در جذب این سرمایهها قرار دهد. شواهد موجود در کشورهای در حال توسعه نیز از همین وضع حکایت دارد. برای مثال، در پی بروز بحران مالی و اقتصادی در آرژانتین در سال 2001 و کاهش شدید سرمایهگذاریهای شمال- جنوب در این کشور، شماری از داراییهای این کشور توسط سرمایهگذاران برزیلی خریداری شد. وضعیت ایران نیز در این زمینه گویاست. با متنوعتر شدن شرکتهای سرمایه گذار خارجی در حوزههای انرژی و دیگر بخشهای صنعتی، آثار فشارها و تحریمهای غرب بر کشورمان کاهش پیدا کرده است. در نتیجه به ویژه از دهة 1990 به بعد، با خروج شماری از شرکتهای غربی از طرحهای سرمایه گذاری در کشور، شرکتهای مختلف کره ای، چینی، روسی، مالزیایی و ... جایگزین آنها شدهاند. جدول بعدی، روند رو به رشد سرمایه گذاری شرکت های نوظهور را در سطح جهان نشان می دهد.ارقام سرمایه گذاری به میلیون دلار است.
جدول5: روند فزاینده سهم سرمایه گذاری خارجی شرکت های نوظهور
Source: UNCTAD, 2011 ب. تنوع بخشیدن به روش های سرمایهگذاری همة مطالعاتی که در سالهای اخیر دربارة شرکتهای چند ملیتی نوظهور صورت گرفته، از افزایش شمار و تنوع فعالیتهای این شرکتها حکایت داشته است. این شرکت ها از نظر ویژگی های سازمانی، سیاست های توسعه و مزایای رقابتی طیف متنوعی را تشکیل می دهند که در جدول زیر به مواردی از آنها اشاره شده است. جدول 3: تنوع ویژگی ها و توانایی های شرکت های چندملیتی نوظهور
Source: Dveloping Country Multinationals, OECD Development Center Working Papers, 2006, P.23. چین از جمله کشورهایی است که به تنهایی سهم بزرگی در رشد سریع فعالیت شرکت های چندملیتی جدید داشته است. شماری از مطالعات صورت گرفته درباره فعالیت برون مرزی شرکت های چینی خاطرنشان کرده اند که دستیابی به منابع طبیعی، جزو مهمترین انگیزه های شرکت های چینی برای فعالیت در خارج از مرزها به شمار می رود. چین در هزارة جدید، با توجه به روند فزآیند نیاز به واردات نفت و شرایط متحول عرصه بین المللی مجموعه ای از سیاست ها را را برای تأمین امنیت انرژی خود در پیش گرفت که از جمله آنها می توان به تشویق شرکت های نفتی چینی برای سرمایه گذاری گسترده در خارج از کشور اشاره کرد. نکته جالب توجه این است که شرکت های چینی در سرمایه گذاری در بخش انرژی در کشورهای جنوب، روش های جدیدی را به کار گرفته اند که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد: 1) توسل به قرار دادهای طولانی مدت با عرضه کنندگان نفت برای خرید نفت و امضای قراردادهای مشارکت در تولید که متضمن مالکیت بخش مهمی از نفت تولیدی می شود، 2) پشتیبانی فعال دولت از شرکت های نفتی چینی برای تبدیل شدن به شرکت های فعال در عرصة بین المللی، 3) ارائه پیشنهادهای متنوع مالی و سرمایه گذاری فرضاً دریافت نفت به ازای توسعه زیر ساخت کشور عرضه کننده یا دریافت نفت به ازای ارائه وام، 4) تقویت همکاری های فنی با شرکای غربی برای دستیابی به فن آوری پیشرفته در حوزة انرژی(تانسون و کولاس،2006: 19) روشن است که رشد اقتصادی چین ، تأثیر زیادی بر نرخ اقتصادی بقیة جهان پیدا کرده است. برآورد شده که رشد سریع اقتصادی چین ، تا سال 2020 ساللانه به میزان 5/0 درصد به رشد اقتصادی اتحادیه اروپا و 29/0 درصد به رشد اقتصادی اتحادیة نفتا کمک کند. این رقم برای روسیه و خاورمیانه نیز حدود 6/0 درصد برآورد شده است. بر این پایه، رشد اقتصادی چین سهم بزرگی در افزایش بهای نفت در سال های آتی خواهد داشت. یک برآورد این تأثیر را تا 90 درصد افزایش قیمت نشان داده است(همان،45)
ج. تشابهات فرهنگی با کشورهای جنوب آشنایی بیشتر شرکتهای نوظهور با مقتضیات فن آوری و تجاری موجود در کشورهای در حال توسعه، به معنای موقعیت مناسبتر این شرکتها در مقایسه با شرکتهای غربی در سرمایه گذاری در جنوب است. برای مثال ممکن است شرکتهای دستة نخست از امکانات بیشتری برای به کارگیری رویههای تولیدی متناسب با منابع محلی برخوردار باشند. افزون بر این کمتر بودن شکاف تکنولوژیکی میان شرکت سرمایه گذار و کشور میزبان، میتواند آثار مثبتی بر روند همکاری دو طرف بر جا بگذارد. شماری از مطالعات اولیه حاکی از آن است که پیوندهای نزدیکتر فرهنگی و بهرهگیری از تکنولوژیهای نه چندان سطح بالا که به جای سرمایه بیشتر بر نیروی کار محلی تکیه میکند، آثار مثبتی در کشورهای میزبان در پی داشته است. برای مثال لکراو[15] در بررسی آثار سرمایهگذاری شرکتهای جنوب در تایلند به این نتیجه رسیده که این نوع سرمایه گذاریها مزایای ویژهای برای اقتصاد تایلند در برداشته است. (لکراو؛ 1977: 456)
نتیجهگیری روند رو به افزایش سرمایهگذاریهای خارجی جنوب- جنوب، دستکم بخشی از نیازهای کشورهای در حال توسعه و کم درآمد به سرمایه گذاریهای خارجی را مرتفع کرده است. به طور کلی میتوان این بحث را به لحاظ تاریخی مطرح کرد که سرمایه گذاری مستقیم خارجی در خلال چند قرن اخیر عمدتاً در چارچوب دو الگوی اصلی صورت گرفته که عبارت بوده از سرمایه گذاری شمال- شمال (که همواره سهم اصلی سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی را تشکیل داده) و سرمایه گذاری شمال – جنوب (که سهم کمتر سرمایه گذاریهای بین المللی بوده است). بدین ترتیب میتوان گفت الگوی سرمایهگذاری جنوب – جنوب، حرکتی نسبتا تازه در فعالیتهای تجاری شرکتهای بزرگ در سطح جهانی به حساب میآید و پیشینة چندانی ندارد؛به ویژه اگر سهم این سرمایه گذاری ها را در مقایسه با سرمایه گذاری شرکت های باسابقه غربی به حساب آوریم این ایده درست است. الگوی تازة سرمایه گذاریهای جنوب- جنوب را میتوان در چارچوب بخشی از همکاریهای اقتصادی کشورهای جنوب با یکدیگر مطرح و تحلیل کرد. واقعیت این است که کشورهای جنوب از دهة 1950، تدابیر فراوانی را برای گسترش همکاریهای میان خود و اتخاذ مواضع منسجم در برابر شمال در پیش گرفته اند اما در بیشتر موارد دستاوردها، چندان امیدبخش نبوده است. (کمیسیون جنوب، 1376: 33) در این حال گسترش زمینه همکاری کشورهای جنوب در حوزة سرمایه گذاریهای خارجی، میتواند چشم انداز تازهای را در این نوع همکاریها بگشاید و در مجموع بخشی از مشکلات و موانع توسعه ای کشورهای جنوب را در فضای جهانی شده امروزه کاهش دهد. همانگونه که پیش از این اشاره شد سرمایه گذاریهای جنوب- جنوب در مقایسه با سرمایه گذاریهای شمال- جنوب، مزایای ویژهای برای کشورهای میزبان دربردارد و روند رو به گسترش این نوع سرمایه گذاریها میتواند فرصتهای تازهای را برای توسعه کشورهای فقیر فراهم نماید. واقعیت این است که شمال وجنوب، به شیوه ای نابرابر در روند کنونی جهانی شدن مشارکت دارند و جریان های عمده مالی، تجاری وفن آوری جهانی به طور عمده توسط مراکز مستقر در غرب هدایت می شوند. طیف متنوعی از نهادها(شامل صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی، گروه هفت کشور صنعتی و...) و رویه های بین المللی(قواعد تجارت آزاد و لیبرالی) به همراه شرکت های چندملیتی غربی در چند دهه اخیر به عنوان نمادهای مشارکت برتر غرب در روند جهانی شدن نقش ایفا کرده اند. با این حال به نظر می رسد ظهور شرکت های چندملیتی جدید، به معنای حضور بازیگرانی تازه در این روند باشد. این بازیگران بیش از آنکه به تغییر قواعد و رویه های موجود در عرصه تجارت وسرمایه گذاری جهانی بیاندیشند به دنبال جای پایی برای نقش آفرینی در این روند هستند. بنابراین با توجه به واقعیت های موجود، شرکت های چندملیتی نوظهور را دستکم می توان به عنوان نماد مشارکت مؤثرتر شماری از کشورهای درحال توسعه در روند جهانی شدن در نظر گرفت. با این حساب،گسترش فعالیت فرامرزی شرکت های متعلق به کشورهای درحال توسعه می تواند به عنوان معیاری برای سنجش توانایی هر یک از این کشورها در سازگاری با شرایط جهانی امروز و بهره گیری از فرصت های آن در نظر گرفته شود. اینکه بازیگران جدید تا چه اندازه بر سرشت روابط تجاری وسرمایه گذاری جهانی تأثیر خواهند گذاشت؛ پرسشی است که آینده به آن پاسخ خواهد داد.
[1] - Outflow Foreign Direct Investment (OFDI) [2] -Strategic asset-seeking [3] . Internalize [4] -matured industries [5] . Rount-tripping of capitals [6] . Mercousur [7] . Southers cone [8]. Delsol [9]. Mittal steel [10]. Arcelor [11] . Infosys [12] . Haier [13]. Technology hobs [14]. Business Enterprise and Regulatory Reform (BERR) [15] . Lecraw | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع فارسی - استیگلیتز، جوزف (1386)، نگاهی نو به جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، تهران: نشر چشمه. - برنل، پیتر و ویکی رندال (1388)، مسائل جهان سوم، سیاست در جهان در حال توسعه، ترجمة احمد ساعی و سعید میرترابی، تهران: نشر قومس. -خور،مارتین (1382)، جهانی شدن و جنوب، ترجمه احمد ساعی، تهران: نشر قومس. - ساعی، احمد (1376)، درآمدی بر مسائل سیاسی و اقتصادی جهانی سوم، تهران: انتشارات سمت. - کمیسیون جنوب (1376)، چالش جنوب (گزارش کمیسیون جنوب)، ترجمة ابراهیم خلیلی، تهران: نشر قومس. - لارسون، توماس و دیوید اسکیدمور (1376)، اقتصاد سیاسی بینالملل، ترجمه احمد ساعی و مهدی تقوی، تهران: نشر قومس. - هلد، دیوید و آنتونی مکگراو (1382)، جهانی شدن و مخالفان آن، ترجمه مسعود کرباسیان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
English Source - Aggarwal, Raj and Jaya Prakash Pradhan (2010), “On the Globalness of Emerging Multinationals: A Study of Indian MNEs”, College of Business Administration, University of Akron, Sardar Patel Institute of Economic & Social Research. - Aykut, Dilek and Andrea Goldestein (2006), Developiny Country Multinationals: South-South Investment Comes of Age, OECD Development Center Working Paper No.257. -Aykut, D. and D. Ratha (2004), “South-South FDI Flows: How Big Are They?”, International Corporations, Vol.13, No.1, PP.149-176. - Cho, Hyun-Dae and Lee Jae-Keun (2003), “The Developmental Path of Networking Capacity of Catch Up Players in Korea Semi-Conductor Industry”, R and D Management, Vol. 33, No.4, PP.411-423. - Contessi, Silvio and Hoda El-Ghazaly (2010), “Multinationals from Emerging Economies, Growing but Little Understood”, The Regional Economist, July, at: http://www.stlouisfed.org - Cross, A. and H. Tan (2004), “China and Round-Tripping Phenomenon”, miemo, Leeds University Business School, Center for Chinese Business and Development. - Del Sol, P. (2005), “Why Join a Chilean Firm to Invest Elsewhere in Latin America?”, miemo, Pontificia Universidad Catolica de Chile, Santiago. - Deng, P. (2004) “Outward Investment by Chinese MNCs: Motivations and Implications”, Business Horizons, 47(3): 8-16. - Duning, J. H. (1998), “Third World Multinational Revised”, in: Dunning J.H. (ed), Globalization, Trade and foreign Direct Investment, Elsvier, Amesterdam. Child, J. and Rodrigues, S., (2005), “The Internationalization of Chinese Firms: A Case for Theoretical Extension?”, Management and Organization Review 1, (3), pp. 381– 410. - Economic Views (2010), Emerging Multinationals, at: http://www.economics.pwc.com - Erdilek, A. (2005), “Case Study on Outward FDI by Enterprises from Turkey”, Background Paper for the UNCTAD Conference on Enhancing The Production Capacity of Developing Country Firms Through Internationalization. - FDI Intelligence (2010), Finacial Time LTd, PWC Analysis. -Filippov, Sergey (2008) ,”RUSSIA’S EMERGING MULTINATIONALS: TRENDS AND ISSUES ”, United Nations University - Maastricht Economic and social Research and Training Centre on Innovation and Technology, Working Paper Series, 062. - Gammeltoft, P. and et.al (2010), Emerging Multinationals, Emerging Theory, Journal of International Management. - Gill, Anita (2012), “INTERNATIONALIZATION OF FIRMS FROM EMERGING ECONOMIES: THEORY, EVIDENCE AND POLICY”, Department of Distance Education, Punjabi University, Patiala 147002, India. - Lecraw, D. (1977), “Direct Investment by Firms from Less Developed Countries”, Oxford Economic Papers, Vol.29, No.3, PP. 442-457. - Levy E., U. Paniza and E. Stein, “The Cyclical Nature of Norht-South FDI Flow”, Inter-American Development Bank, Reserch Department Working Papers,2002, No.479. -Mathews, J. A. (2002). “Dragon Multinationals: New Players in 21st Century Globalization,” Asia Pacific Journal of Management, 23, pp. 5-27. -Matthews, J. (2006), “Dragon Multinationals: New Players in 21st Century Globalization”, Asia Pacific J. Management,23: 5-27. - Quer, Diego and et.al (2009), “China’s Outward foreign Direct Investment: Driving Factors”, Theoretical Background and Strategic Implications”, Department of Management University of Alicante (Spain). - Ramamurti, Ravi and Jithendra Singh (2008), (eds.), Emerging Multinationals from Emerying Markets, Cambridge: Cambridge University Press. - Thompson, William and Rafael Reuveny (2010), Limits to Globalization, New York, Routleldge. -Tonneson, Stein and Ashild Kolas (2006), Energy Security in Asia: China, India, Oil and Peace, Oslo, International Peace Research Institute. -Vernon, R. (1966), “International Investment and International Trade in the Product Cycle”, Quarterly Journal of Economics, 80: 190–207. - United Nations Conference on Trade and Development (2001, 2005, 2006, 2008, 2009, 2011), World Investment Report.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 9,732 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,939 |