تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,359 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,968 |
شناختشناسی کار آفرینی در رسانه و اندازهگیری میزان آن در سازمانهای رسانهای | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 7، شماره 25، بهمن 1393، صفحه 131-150 اصل مقاله (792.14 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ندا سلیمانی1؛ سید مرتضی رضوی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه ارتباطات دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز – ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه مدیریت دانشکده کار آفرینی دانشگاه تهران – ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف تحقیق حاضر، تدوین الگوی کارآفرینی سازمانی برای موسسات تبلیغاتی است که برای دستیابی به الگوی مورد نظر، با ۱۵ نفر از اطلاع رسانان کلیدی که با ابعاد مساله و موضوع تحقیق درگیر بوده و واجد تجربههای مفید و مستمّر در موضوع تحقیق بودند مصاحبه عمیق انجام گرفته است. روش مورد استفاده در تحقیقِ حاضر، روش تحقیق کیفی نظریه مبنایی یا نظریه برخاسته از دادهها (GT) میباشد که از طریق مصاحبه عمیق، فعّال و اکتشافی با خبرگان، ساختار درونی ارزشها، نگرشها و تجارب زیستی ایشان در موضوع تحقیق، احصاء گردید. اطلاع رسانان و افراد خبره در ۳ گروه و از بین افرادی انتخاب شدند که با مساله درگیر بودند. دراین تحقیق از روش نمونهگیری هدفمند، برمبنای اصل اشباعنظری استفاده شده است. سپس دادهها و اطلاعات به دست آمده از مصاحبهها، ابتدا کدگذاری باز و محوری شدند و در همین راستا کدگذاری انتخابی انجام گرفت، از مصاحبهها مجموعاً 570 گزاره مفهومی اولیه درمرحله کدگذاری باز و چندتا؟ گزاره مقولهای در مرحله کدگذاری محوری، به دست آمد و درنهایت در مرحله کدگذاری انتخابی، قضایایی که روابط تعمیمیافته میان مقولات را منعکس میکنند، وضوحکافی پیدا کردند و مدل GT نمایان شد. این مدل دارای چهار بخش نظریه، موجبات علّی، شرایط و زمینهها، عاملیت و کنش (راهبردها و مداخلات)، بروندادها، پیامدها و نتایج است. بر اساس مدل سه شاخگی، محقق سه گروه عوامل رفتاری، محیطی و ساختاری را در بروز پدیده کار آفرینی در موسسات تبلیغاتی مورد بررسی قرار داده است، بر اساس مدلِ به دست آمده، پدیدهی اصلی، ضعفِ تخصصیِ مدیریت، فقدانِ آموزشِ تخصصی و حرفهای و محیط کسب و کار است، به عبارت دیگر، در این مدل توضیح داده میشود که چه عواملی و تح چه شرایطی در بروز پدیده کارآفرینی موثر است. اطلاع رسانان، کار آفرینی را از طریق موجبات علّی آن توضیح میدهند و بیان میکنند که چه عواملی در فرایند شکلگیری ضعفِ تخصصی مدیریت، فقدانِ آموزش تخصصی و حرفهای و محیط کسب و کار تاثیر دارد و این امر درکدام شرایط و زمینهها صورت میگیرد؟ و چه عاملیّتها و کنشهایی (مداخلات و راهبردهایی) میتوانند در این فرایند اثر بگذارند و چگونه این فرایند به پیامدهاییکه متضمن شکل- گیری کارآفرینی سازمانی درصنف تبلیغات است و به دنبال آن بلوغ و گسترش زمینههای کسب و کار، منجر میشود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کارآفرینی سازمانهای رسانهای؛ نظریه مبنایی (GT) و موسسات تبلیغاتی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناختشناسی کار آفرینی در رسانه و اندازهگیری میزان آن در سازمانهای رسانهای دکتر ندا سلیمانی[1] دکتر سید مرتضی رضوی[2] تاریخ دریافت مقاله:25/11/1394 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:13/3/1395 چکیده هدف تحقیق حاضر، تدوین الگوی کارآفرینی سازمانی برای موسسات تبلیغاتی است که برای دستیابی به الگوی مورد نظر، با ۱۵ نفر از اطلاع رسانان کلیدی که با ابعاد مساله و موضوع تحقیق درگیر بوده و واجد تجربههای مفید و مستمّر در موضوع تحقیق بودند مصاحبه عمیق انجام گرفته است. روش مورد استفاده در تحقیقِ حاضر، روش تحقیق کیفی نظریه مبنایی یا نظریه برخاسته از دادهها (GT) میباشد که از طریق مصاحبه عمیق، فعّال و اکتشافی با خبرگان، ساختار درونی ارزشها، نگرشها و تجارب زیستی ایشان در موضوع تحقیق، احصاء گردید. اطلاع رسانان و افراد خبره در ۳ گروه و از بین افرادی انتخاب شدند که با مساله درگیر بودند. دراین تحقیق از روش نمونهگیری هدفمند، برمبنای اصل اشباعنظری استفاده شده است. سپس دادهها و اطلاعات به دست آمده از مصاحبهها، ابتدا کدگذاری باز و محوری شدند و در همین راستا کدگذاری انتخابی انجام گرفت، از مصاحبهها مجموعاً 570 گزاره مفهومی اولیه درمرحله کدگذاری باز و چندتا؟ گزاره مقولهای در مرحله کدگذاری محوری، به دست آمد و درنهایت در مرحله کدگذاری انتخابی، قضایایی که روابط تعمیمیافته میان مقولات را منعکس میکنند، وضوحکافی پیدا کردند و مدل GT نمایان شد. این مدل دارای چهار بخش نظریه، موجبات علّی، شرایط و زمینهها، عاملیت و کنش (راهبردها و مداخلات)، بروندادها، پیامدها و نتایج است. بر اساس مدل سه شاخگی، محقق سه گروه عوامل رفتاری، محیطی و ساختاری را در بروز پدیده کار آفرینی در موسسات تبلیغاتی مورد بررسی قرار داده است، بر اساس مدلِ به دست آمده، پدیدهی اصلی، ضعفِ تخصصیِ مدیریت، فقدانِ آموزشِ تخصصی و حرفهای و محیط کسب و کار است، به عبارت دیگر، در این مدل توضیح داده میشود که چه عواملی و تح چه شرایطی در بروز پدیده کارآفرینی موثر است. اطلاع رسانان، کار آفرینی را از طریق موجبات علّی آن توضیح میدهند و بیان میکنند که چه عواملی در فرایند شکلگیری ضعفِ تخصصی مدیریت، فقدانِ آموزش تخصصی و حرفهای و محیط کسب و کار تاثیر دارد و این امر درکدام شرایط و زمینهها صورت میگیرد؟ و چه عاملیّتها و کنشهایی (مداخلات و راهبردهایی) میتوانند در این فرایند اثر بگذارند و چگونه این فرایند به پیامدهاییکه متضمن شکل- گیری کارآفرینی سازمانی درصنف تبلیغات است و به دنبال آن بلوغ و گسترش زمینههای کسب و کار، منجر میشود. واژگان کلیدی:کارآفرینی سازمانهای رسانهای، نظریه مبنایی (GT) و موسسات تبلیغاتی. مقدمه سازمانهای تبلیغاتی به عنوان یکی از زیرمجموعههای رده کاری خدمات که طبق تعاریف ارائه شده در زمره سازمانهای رسانهای طبقهبندی میشوند دررونق فعالیّتهای اقتصادی و نیز اطلاعرسانی به مخاطبان نقش مهمّی به عهده دارند. از آنجایی که فعالیتهای تبلیغاتی بعد ازانقلاب سال ۱۳۵۷ به مدت بیش از ۱۰ سال به دلایل راهبردی و سپری شدن دوران جنگ تحمیلی با ممنوعیت رو به رو بوده است، سازمانهای تبلیغاتی و فعالان این عرصه با ضعفهای اساسی ساختاری، تخصصی و آموزشی رو به رو بودهاند. از سوی دیگر گسترش عرصههای تولید و تجارتهای بینالمللی، لزوم فراگیری قواعد بازی در این عرصه پر رقابت را، هر روز بیش از پیش نمایان میکند. کشف، تئوریزه کردن و ارائهی راه حل برای بهبود شرایط فعالیت در عرصهی تبلیغات و مدیریت سازمانهای تبلیغاتی، به لحاظ مدیریتی و ساختاری برای افزایش بهرهوری و شکوفایی، امروز نه یک انتخاب که یک ضرورت است.
بیان مسئله به راستی چه عواملی باعث نوآوری و رشد میشوند؟ پاسخ، بدون شک درمفهوم کار آفرینی نهفته است. این واقعیّت، ذات تئوریهای کار آفرینی و تحقیقات مربوط به آن است. پژوهشهای اخیر نشان دادهاند که رشد شرکتهای کوچک و جدید و رکودهای متناظر آن در دهه 1970 آغاز شده است. در واقع شرکتهای کوچک به عنوان منبعِ اصلی رشد خالص مشاغل محسوب شدهاند. آیا این شواهد هنگام تسّری به صنف رسانه هم مصداق مییابد؟ و به طور خاصّ این سوال در ذهن پژوهشگران مطرح میشود که آیا تعریف نوآوری، آن هنگام که به مفاهیم ناظر بر کارکردهای رسانهها از جمله تنّوع (در محتوا و رسایی) دسترسی (به رسانهها و شبکههای ارتباطی برای عموم) و فرآیندهای جدید با تاثیرات دموکراتیزه کردن هر چه بیشتر جامعه اطلاق میگردد؛ همچنان مصادیق خود را حفظ میکند؟ کدام تئوریها و زمینههای تحقیقاتی ازحوزه کارآفرینی قابل تعمیم به مطالعات اقتصاد رسانهای است؟ حجم قابل توجهی از رویکردهای تحقیقاتی در حوزه اقتصاد رسانهها به طرح سوالات و حل مسالههایی میپردازد که از منظر سازمانهای صنعتی به رسانهها نگریسته است. ظهور ادبیات و دانش کار آفرینی به عنوان مکمل شیوههای مدیریت سازمانی در صنایع و افزایش کارایی آنها مطرح گردیده است. از مبانی بنیادی که درکار آفرینی و تحقیقات وابسته به آن همواره مورد تمرکز است، مفهوم نوآوری است. سیر استدلالهای منطقی بر همگان مبرهن ساخته استکه کار آفرینی نقش بسیار کلیدی را در صنعت رسانه به عهده دارد و نوآوری در جای جای سابقهی علمی و اجرایی این صنعت ریشه دوانده است، اما درعین حال سهم و جایگاه کارآفرینی در رشد صنعت رسانهای به طور دقیق معلوم نیست. کارآفرینی یکی از مهمترین مولفهها در صنعت رسانهای است که عرصهی بالقوه و با ظرفیتی برای تحقیقات علمی محسوب میشود. این رساله قصد دارد تا زمینه جستاری را درخصوص ماهیّت و چیستی کار آفرینی در رسانه و تاثیر آن بر روند خلق نوآوریها در عرصه رسانهای را معرفی نماید. با عنایت به موارد فوقالاشاره، سه سوال کلیدی در این تحقیق بنیادی مطرح میشود: 1. کار آفرینی رسانهای چیست؟ 2. یک واحد رسانهای به چه ترتیبی کار آفرین خواهد بود؟ 3. موانع موجود بر سر راه کار آفرینی در سازمانهای تبلیغاتی در ایران کدامند؟ در روند پاسخگویی به این سوالات به مفاهیم زیر توجه خواهیم کرد: الف) عوامل تاثیرگذار بر کار آفرینی رسانهای ب) تمرکز بر رسانه به عنوان یک سازمان با هدف درآمدزایی و سوددهی در این مسیر پس از تعریفِ کار آفرینی، به دنبال تعمیم نظریهها به صنعت رسانه و نیز باز تعریف تکنیکهای عملی موجود در ادبیات رسانهای خواهیم بود و در نهایت قصدِ شناختِ زمینههای بروز کار آفرینی در رسانهها را داریم. به عبارت دیگر قصد داریم چشماندازی از مفهوم کار آفرینی در رسانهها را ترسیم کرده و سپس به مقایسهی مفهوم کار آفرینی در رسانه با سایر عرصهها و صنایع بپردازیم. در حال حاضر، تحقیقات بسیار محدودی در این زمینه به چاپ رسیده که آنها نیز به فراخور موضوع بخشی را انتخاب کرده و در آن عمیق شدهاند و یا این که مفهوم را در یک رسانه خاص بررسی کردهاند به جای اینکه دیدی فرانگر و جامع را ارائه بدهند(Hoag Anne, 2005).
مبانی نظری تحقیق مفهوم سازمان کارآفرین نقش سازمانها در دستیابی به اهداف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه آن چنان برجسته است که سازمانهای هر جامعه را گردونههای تحقق اهداف آن میدانند. بدیهی است که ساختار سازمانی ناهماهنگ با اهداف جامعه، دیوانسالاری بازدارندهای است که کل جامعه را به بیراهه میکشاند. ایجاد سازمانهای جدید به عنوان یکی از مهمترین نیروهای توسعه اقتصادی و اجتماعی محسوب شده، تسهیلگر رشد اقتصادی بوده، باعث توسعه فناوری و ایجاد محصولات و خدمات جدید شده و در برخی موارد به طور کامل به خلق صنایع جدید منجر میگردد. سازمانهای جدید همچنین منجر به ایجاد مشاغل جدید و دستاوردهای اقتصادی شده و باعث تحرک اجتماعی بیشتر میشود(and Dobrev, 2005Barnett ). کار آفرینی فرآیند تاسیس کسب و کار بر مبنای یک فکر و ایده نو است که در آن یک یا گروهی از افراد که به آنان کار آفرین گفته میشود، فرصتی نوین را کشف کرده و یا خلق میکنند و وارد عرصه بازار و رقابت میشوند، این موضوع در سازمانی اتفاق میافتد که به آن سازمان کار آفرین میگویند(Bart, 2006). اصول کارآفرینی سازمانیِ نک و اکلس نشان میدهد که ساختار سازمانی، رفتارهای کارآفرینانه را ارتقا میبخشد و عنصری اساسی برای موفقیت کارآفرینانه سازمان است(Echols and Neck, 1998). ساختار سازمانی، طراحی سازمان است که واحدها، بخشها، شعبات و آن چه که هر یک از آنها انجام میدهند و مسئول آن هستند، را شامل میشود. در واقع ساختار، الگوی رسمی است که چگونگی گروهبندی مشاغل و افراد را نشان میدهد(Cornwall and Perlman, 1990). پیتر دراکر نیز ساختار سازمانی را مناسبترین فضا برای ایجاد کارآفرینی میداند(Prokopenko and Pavlin, 1991). در یک ساختار دیوانسالار، قدرت دانش در سطح عالی سازمان متمرکز میشود. ساختار دیوانسالار همان ساختار ایستا است. ساختار ایستا ساختاری منطقی و غیرشخصی است که مبتنی بر تصمیمگیری متمرکز، مقررات و رویههای رسمی، انجام فرآیندهای سازمانی در حالتی رسمی و یکسان و وظایف تخصصیشده میباشد(مقیمی، 1383). این در حالی است که یک سازمان کارآفرین خواهان اجتناب از ساختار ایستا و استقرار ساختار پویا است. ساختار پویا، نوآوری و کارآفرینی را در سازمان افزایش میدهد. چنین ساختار سازمانی پویایی، دارای دگرگونپذیری و انعطاف، حداقل سلسله مراتب و صرفاً مقررات ضروری بوده و بر مرزگستری افقی تاکید دارد. هدف از ساختار پویا، حفظ نوآوری و بهرهوری در سازمان استکه برای حمایت از چنین ساختاری، توانمندسازی به عنوان بخشی از راهبرد سازمانی مورد توجه قرار میگیرد(Cornwall and Perlman, 1990). سازمانهای کارآفرین دارای ویژگیهایی هستند که شناسایی و تقویت آنها موجب ایجاد نوآوری و در نتیجه اجرای بهینه کارآفرینی سازمانی میگردد.
ابعاد سازمانهای کارآفرین از نظر دفت(1998)، ابعاد سازمانی به دو گروه ساختاری و محتوایی تقسیم میشوند که برای ارزیابی و درک سازمان، توجه به هر دو بعد ضروری است، هر بعد هم دارای مولفهها و هم دارای نشانگرهایی است. در جدول زیر، به ابعاد ساختاری و محتوایی سازمانهای کارآفرین اشاره شده است. جدول شماره (1): ابعاد ساختاری و محتوایی سازمانهای کارآفرین
آنتونسیک و هیسریچ(2003)، برای کارآفرینی سازمانی هشت بعد پیشنهاد نمودهاند.
کارآفرینی رسانه هاگ(Hoag, 2005) کارآفرینی رسانه را خلق و مدیریت کسب و کار کوچک یا سازمانی میداندکه در فعالیتهایش نوآوری را در حوزه بازار رسانهای به کار میگیرد. وی با اندازهگیری معیارهای کارآفرینی در صنعت رسانه و همچنین میزان نوآوریهاییکه دراین صنعت اتفاق میافتد بیان میداردکه نرخ کارآفرینی و تاسیس کسب و کارهای جدیدالتأسیس در صنعت رسانه در حد بالایی قرار دارد. در تشریح تعریف فوق میتوان نکات چندی را برشمرد: اول از همه این که، این تعریف، تمامی محصولات و تولیدات رسانهای را دربرمیگیرد. دوم، نوآوری اشاره شده در این تعریف، هم شامل نوآوری بنیادین و هم نوآوری تدریجی است. شرکتهای فعال در صنعت رسانه، شامل شرکتهای انتفاعی و غیرانتفاعی هستند. همچنین، در این تعریف، منظور از شرکت، تنها شرکتهای کوچک و متوسط نیستند، زیرا شرکتهای بزرگی که در صنعت رسانه فعالیت میکنند، میتوانند نوآور باشند. به عبارت دیگر، چه بسا این شرکتهای بزرگ، به دلیل منابع مالی بیشتریکه در اختیار دارند، بهتر قادر به سرمایهگذاری در زمینه نوآوریهای جدید باشند(Bull and Willard, 1993). واژهی رسانه، به رسانههای ارتباطجمعی سنتی و همچنین رسانههای جدیدالظهور اطلاق میشوند. از جمله رسانههای سنتی میتوان به روزنامهها و کتابها و رسانههای الکترونیک سنتی مانند رادیو و تلویزیون، و رسانههای مدرن و جدیدالظهور نیز میتوان به اینترنت اشاره کرد. کلمه رسانه، با توجه به نوع محیط و معیار، تعاریف مختلفی دارد. به عنوان مثال، کلمه رسانه در عبارت رسانههای جمعی، به ابزارهایی اطلاق میشود که به منظور انتشار حقایق، ایدهها و سرگرمیهایی همچون روزنامه، مجله، فیلمهای سینمایی، رادیو، تلویزیون و شبکه جهانی وب، به کارگرفته میشود. همچنین، کلمه رسانه، اصطلاح عمومی است که برای سیستمهای تولید و انتشار اطلاعات، سرگرمی و اعمال انواع کنترلهای اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد. برخلاف یک کانال ارتباطی، که به ارتباطات میان فرستنده و دریافت کننده پیام محدود میشود، رسانه، شامل موسساتی میشود که تعیینکننده ماهیت، برنامهریزی و نوع انتشار پیام نیز هستند(Krippendorf, 1986). در اکثر موارد، رسانه به انواع ارتباطات شامل روزنامهها، مجلات، بیلبوردها، رادیو، تلویزیون، نوارهای صوتی و تصویری و بازیهای کامپیوتری اطلاق میشود (Hoag, 2005). کارآفرینی، به عنوان یک حوزه عملی، ارتباط نزدیکی با رسانه و مخصوصاً مبحث مدیریت رسانه دارد. پدیدهی کارآفرینی، صنعت رسانه را شدیداً تحت تاثیر قرارداده، به گونهایکه در سالهای اخیر، خلاقیّتهای بسیاری در این صنعت صورت گرفته است. ماهیت خلاقانه رسانه از یک سو و فرآیند هنرمندانهی صنعت رسانه از سوی دیگر، موجب شده است تا محصولات و خدماتی که در صنعت رسانه ارائه میشوند، تفاوتهای زیادی با محصولات سایر صنایع داشته باشد(Caves, 2000). از این رو، ویژگیهای اصلی فعالیتهای کارآفرینانه، مانند خلاقیت، نوآوری و روشهای جدید تفکر، به منظور کسب موفقیت در این صنعت ضروری هستند. بررسی نحوهی تاثیرگذاری کارآفرینی بر صنعت رسانه میتواند کمک مفیدی به فعالان این عرصه کند. بررسی تحقیقات انجام شده تاکنون، نشان میدهدکه کارآفرینی رسانهای تاکنون بسیارکم مورد توجه محققان قرار گرفته است(هانگ و دیگری، 2007: 17). با این حال تلفیق فعالیتهای کارآفرینانه در زمینه رسانه میتواند در این زمینه راهگشا باشد. از این رو کارآفرینی رسانهای به فعالیتهای کارآفرینانهای اطلاق میگردد که با هدف استخراج فرصتهای مناسب کسب و کار و سودآوری در صنعت رسانه انجام میشوند(Thurik, 1999).
روش تحقیق کیفی با تمرکز بر روش تئوری بنیادی هدفی که از روش تحقیقکیفی مدلسازی مفهومی بهره خواهیم گرفت تدوین تئوری سیر کارآفرینی سازمانی در سازمانهای تبلیغاتی تئوری بنیادی یک روش پژوهش استقرایی و اکتشافی است که به پژوهشگر امکان میدهد تا به جای استفاده از تئوریهای موجود و از پیش تعریف شده خود به تدوین اقدام کند. یعنی شکلگیری تئوری دراین استراتژی ازجز به کل است. این استراتژی برسه عنصر مفاهیم، مقولهها و قضیهها استوار است. در عین حال مفاهیم، عناصر کلیدی تحلیل هستند زیرا تئوری از مفهومسازی و نه جمع دادههای عینی حاصل میشود، این روش پژوهشی برای حوزههایی از پژوهشکه سابقه تحقیقی قوی وجود ندارد و بدنه ادبیات تحقیق به اندازه کافی تنومند نیست کاربرد دارد. همانطور که در بخش ادبیات تحقیق اشاره شد مبحث کارآفرینی در رسانه تاکنون در ایران مورد بررسی قرار نگرفته و پژوهش در ایران حاضر اولین گام در این عرصه به شمار میرود و از سوی دیگر در سوابق پژوهشهای جهانی نیز زمینههای بسیار محدودی از این حوزه مورد بررسی قرار گرفته است. برای تدوین تئوری مفهومسازی بنیادی 5 مرحله تحلیلی وجود دارد که عبارتنداز: - طرح پژوهش - جمعآوری دادهها - تنظیم دادهها - تحلیل دادهها - مقایسه با متون پس از تدوین سوالهای بنیادی، پژوهش در مسیر خاصی قرار میگیرد. گام بعدی جمعآوری دادههایی است که در این بخش مفاهیم و مقولهها در حال شکلگیری هستند. در این پژوهش مدل مفهومی که چهارچوب کدگذاری دادهها خواهند بود بر اساس مدل سه شاخگی که برای شناخت مسائل سازمانی طراحی شده است استفاده خواهد شد. این ابزار تحلیلی دارای سه بعد اساسی است که شامل: عوامل ساختاری، عوامل رفتاری (محیطی) و عوامل زمینهای که هر کدام مورد بررسی قرار میگیرد.
روش انجام کار دراین تحقیق از ابزار مصاحبه اکتشافی و نیمهساختار یافته با مطلعین کلیدی استفاده شده است. نمونه- گیری، به صورت هدفمند و راهبردی بود و «اطلاع رسانان» براساس اهداف خاص تحقیق و راهبردهای حل مساله، انتخاب شدهاند. برحسب محتوای مصاحبه اکتشافی با اطلاعرسانان و به روش گلولهی برفی، مراجعه به اطلاع رسانان دیگری ضرورت یافت، نمونهگیری و مصاحبه، تا زمانی ادامه پیدا کرد که فرایند تجزیه و تحلیل و اکتشاف به اشباع نظری برسد(فراستخواه، 1386). با ۱۷ نفر از اطلاع رسان کلیدی مصاحبه اکتشافی صورت گرفت آنها در ۳ گروه و ازبین کسانی بودند که با مساله درگیر بودند و با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. نمونهبرداری، بر مبنای اشباعنظری بود. اطلاع رسانان کلیدی در سه گروه به شرح زیر انتخاب شدهاند: 1. مدیران موسسات تبلیغاتی برتر کشور 2. مدیران دولتی با سمتهای مرتبط 3. کارشناسان و مشاوران تبلیغاتی برخی از مصاحبهشوندگان از مطلعین کلیدی دیگری نام میبردندکه نویسنده درصورت تشخیص ضرورت، با روش گلوله برفی، به سراغ مصاحبه با آنها نیز میرفت. با سه نفر از مطلعین کلیدی، نویسنده دو بار (مجزا و با فاصله زمانی) مصاحبه کرد. دادهها و اطلاعات به دست آمده از مصاحبهها، ابتدا کدگذاری باز و محوری شدند و در همین راستا کدگذاری انتخابی انجام گرفت و از مصاحبهها مجموعاً 690 گزارهی مفهومی اولیه در مرحله کدگذاری باز و 114 گزارهی مقولهای در مرحله کدگذاری محوری، به دست آمد و نهایتاً در مرحله کدگذاری انتخابی، قضایایی که روابط تعمیم یافته میان مقولات را منعکس میدارند، وضوح کافی پیدا کردند و مدل GT فراهم شد.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جوانمردی، ح. (1384). ارزیابی خوانندگان مطبوعات از انتشار اخبار حوادث. مجله رسانه. شماره 63، صص 101-69. خواجهئیان، د. (1389). ارائه چهارچوب تجاری سازی نوآوریهای دیجیتالی در شرکتهای کارآفرین رسانهای. طرح تحقیق (پروپوزال) پایاننامه دکتری مدیریت رسانه، دانشگاه تهران. خواجهئیان، د. (1389). مفهومسازی خطمشیگذاری رسانهای: شناسایی مولفهها، فرایند و حوزه عمل. پژوهشهای ارتباطی. دهشیری، م. (1388). رسانه و فرهنگسازی. فصلنامه تحقیقات فرهنگی. دوره دوم، شماره 8، صص 208-179. روشندل اربطانی، ط. (1386). چیستی مدیریت رسانه. فصلنامه رسانه. شماره 70. روشندل اربطانی، ط؛ و دیگری. (1389). نقش رسانههای جمعی در پیشگیری از جرم. فصلنامه دانش انتظامی. ساروخانی، ب. (1377). جامعهشناسی ارتباطات. تهران: انتشار اطلاعات. کازینو، ژ. (1364). قدرت تلویزیون. مترجم: ع، اسدی. انتشارات امیرکبیر. کوپاهی، م. (1382). اصول اقتصاد کشاورزی. انتشارات دانشگاه تهران. لی، ج. (1356). به سوی سیاستهای ارتباطی واقعبینانه. ترجمه: خ، جهانداری. تهران: انتشارات رادیو و تلویزیون ملی ایران، صص 28 -27. لیتلجان، ا. (1384). نظریههای ارتباطات. ترجمه: م، نوربخش و دیگری. انتشارات جنگل. Adolescents and Civil Engagement: Social Entrepreneurship and Young People.(2007). United Nations Children’s Fund (UNICEF), New York.
Alex, Nicholls. (2009). ‘We do good things, don’t we?’ ‘Blended Value Accounting’ in Social Entrepreneurship. Accounting, Organizations and Society. 34: P.p: 755–769.
Alka, Srivastva. (2004). InSearch of Noble Organizing: A Study In Social Entrepreneurship. Dissertation Adviser: Prof. David Cooperrider, Department of Organizational Behavior CASE WESTERN RESERVE UNIVERSITY.
Alvord, Sarah H; Brown, L. David and Letts, Christine W. Social Entrepreneurship Ledership That Facilitaes Societal Transformation an Explortory Study.WORKING PAPERS CENTER FOR PUBLIC LEADERSHIP.
Ataöv, Anlı & Haider, Jawaid. (2006). From Participation to Empowerment: Critical Reflections on a Participatory Action Research Project with Street Children in Turkey. Children, Youth and Environments 16(2).
Austin, gamesa. Grossman, Allen. (2001). Entrepreneurship in the social sector, Harvard College.
Authenticity, non profit Entrepreneurshio in the social sector. (2001). Harvard College.
Botsman. P. and Latham, M. (1998). "Enabling state: people before bureaucracy", Pluto Press, Annandale, P.p: 59-72.
Boyte, H. C. and Kari, N. N. (1996). "Meanings of Citizenship". www.cpn.org.
Bradner, jeann. (2001). "Volunteer management", in Connors tracy, the non profit handbook manayemet. John wiley sinsinc.
Catano, victo; r pond, morgan & kelloway, Kevin. (2001). "exploring commitment and Leadership in volunteer organizations", Leadership & organization development yournal. Vol. 22, No. 6.
Center of nonprofit management. (2001). The skills of management of nonprofit organizations, C.N.M (slowenia).
Certo, S. Travis & Miller, Toyah. (2008). Social entrepreneurship: Key issues and concepts. Business Horizons. 51, P.p: 267—271.
Cornwall yeffrey & Perlman Baron. (1999). organizational Entrepreneurship, Richard Irwin.
Crick, B. (2001). "Citizens: Towards a Citizenship Culture". U.S.A.: Blackwell Publishers.
Davila-Orgega, Luis and Emily Freeburg. (2006). Youth, Democratic Governance and the MDGs Report in Asia and the Pacific. Global Youth Action Network.
Davis, Susan. (2002). Social Entrepreneurship: Towards an entrepreneurial culture for social and economic development.
Dees, J. G. (1998). The meaning of social entrepreneurship. www. gpnnet.com/perspective/social_entrepreneurship.htm.
Deleon, P. (1992). "The Democratization of the Policy Sciences". Public Administration Review, Vol. 52, P.p: 237- 245.
Denhardt, R. B. (1999). "Theories of Public organization". Wadsworth publisher.
Echols, Ann & Neck, Christopher. (1998)."the impact of behaviors and structure on corporate Entrepreneurial success". journal of managerial psychology. Vol 13, N. ½.
Edwards, Michael & Hulme, David & Wallace, Tina. (2000). NGOs in a global future: marryiny local del: very to world wide leverage, NGOs conference.
Eric, Stevens& Christopher. (2008). Social Entrepreneurship and Earned Income Opportunities: an Examination of the Importance of Institutional Factors in Predicting Entrepreneurial Action Among Nonprofit Organizations. Dissertation Advisor: Diana Bilimoria, Ronald Fry, Melvin Smith. Department of Organizational Behavior Case Western Reserve University.
Fischer, F. (1993). "Citizen Participation and the Democratization of Policy expertise: from theoretical inquiry to Practical Cases", Policy Science, Vol. 26, No. 3, P.p: 121- 125.
Fowler, A. (2000). "NGDOS as a moment history: beyond aid to social entrepreneurship of civic innovation?" Third word Quarterly, Vol. 21, No. 4, P.p: 637-654.
Gergory D. J. (1998). "Enterprising nonprofits: what do you do when traditional Sources of funding fall short?" HBR, January/ February: P.p: 555- 567.
Guclu, Ayse & Dees, J. Gregory. (2002). The Process of Social Entrepreneurship: Creating Opportunities Worthy of Serious Pursuit. by the Fuqua School of Business.
Hamilton, Aldwayn. (1999). the nature of NGO- private sector collaborations for development in developing countries, Rongead.
Jenssen, jan & Havnes, Preanders. (2002). "Public interrention in the entrepreneurial process: a study based on three norwegian Cases", international yournal of entrepreneurial behavior & reseatch. Vol. 8, No. 3.
Johnson, Sherrill. (2000). Literature Review on Social Entrepreneurship, Canadian center for social entrepreneurship.
King, C. S; Feltey K. M. and Bridget, O. (1998). "The Question of Participation: Toward Authentic public Participation in Public Administration." Public Administration Review (PAR). July/August, Vol. 58, No. 4, P.p: 223- 234.
Lewis, Andrew. (2003). Non Government Organizational Tool Assessment Social Entrepreneurship, university of Wisconsin Extension.
Lewis David. (2001). The Mangement of Non –govermmental Development organizations, taylor & Francies group.
Mair, Johanna& Martı, Ignasi. (2006). Social entrepreneurship research: A source of explanation, prediction, and delight. Journal of World Business. 41, P.p: 36–44.
Mair, Johanna & Robinson, Jeffrey. (2006). Social entrepreneurship. New York, Palgrave Macmillan.
Mort, G. S, Weerawardena, J. & Carnegie, Kashonia. (2003). "Social Entrepreneurship: Towards Conceptualization. "International Journal of nonprofit and voluntary sector, marketing". Vol. 8, No. 1, P.p: 76–88.
multidimensional model”. Journal of World Business. Vol. 41, P.p: 21-35.
Nahapiet, S. and Ghoshal, A. (1998). "Social Capital, Intellectual Capital,and the organizational Advantage". Academy of Management Review Vol. 23, No. 3, P.p: 64- 72.
Nelson, Russell. (2000). The application of empowermet theory to street children of the developing world. Thesis of master of art. The university of British Columbia.
Orhan, Muriel & scott, Don, (2001). "why women enter in entrpreneurship" an explanatory model". women in management reviw. Vol. 16, No. 5.
Parbhu, Ganesh. (1999). "Social Entrepreneurial Leadership". Career development international. Vol. 4, No. 3.
Rao, subba& Rao Vsp. (1996). personnel & Humam Resource management. konark publichers pvt.
Rennie, Henry G. (2006). 21 Social Entrepreneurship and Regional Economic Development: A Conceptual Framework. Springer, EnterprisingWorlds. P.p: 257–270.
Robinson, Brain. (1994). "Voluntary Bodies as Learning Organizations". the Learning organization. Vol.1, No. 3.
Roper, Juliet and Cheney, George. (2005). "Leadership, Learning and Human Resource Management, the Meaning of Social Entrepreneurship Today". Corporate Governance. Vol.5, No.3, P.p: 95-104.
Seelos, C., & Mair, J. (2005). Social entrepreneurship: Creating new business models to serve the poor. Business Horizons, 48(3), P.p: 241—246.
Sen, Pritha Ashoka’s. (2007). big idea: Transforming the world through social entrepreneurship.Futures 39, P.p: 534–553.
Stoll, K. (2002). "Youth and Sustainability: Social capital, social entrepreneurship and youth civic engagement and building blocks for sustainable communities-" A case study of the headquarters youth facility. Murdoch University.
Thijssen, Thomas J. P. and Fons T.J. Vernooij. (2007). SOCIAL Entrepreneurship and CulULTURAL CHANGE: The Relevance of a Public Sector Experiment for Innovative Education. london: Springer. P.p: 555–579.
Thompson yohn, (2002). "the world of the social entrepreneur". The international yournal of public sector management. Vol. 15, No. 5.
Torimiro, Dixon O. & Dionco-Adetayo, Rlinda. (2005). Children involvement in entrepreneurship in rural communities: an attitudinal analysis. Technovation. P.p: 683–689.
Urban, Boris. (2008). Social entrepreneurship in South AfricaDelineating the construct with associated skills. International Journal of Entrepreneurial Behaviour & Research. Vol. 14, No. 5, P.p: 346-364.
Usaid, (2000). new patthership initiative: NGO emporerment, NPI core report.
Weerawardena, J. and Mort, G. S. (2006). “Investigating social entrepreneurship: a multidimensional model”. Journal of World Business. Vol. 41, P.p: 21-35.
WHO (World Health Organization). Responsibilities of Street Educators. Module2.
WHO (World Health Organization). Responding to the Needs and Problems of Street Children. Module 6.
WHO (World Health Organization). Involving the Community. Module 9.
WHO (World Health Organization). Implementing a Street Children Project. Module. 10.
Yavas, ugur & Riecken, Glen. (1997). "conducting a situation analysis for volunteer organizations" an improred model", marketing intelligence & planning, Vol. 15, No.6. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,963 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 741 |