تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,985 |
تعداد مقالات | 83,469 |
تعداد مشاهده مقاله | 76,605,770 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 53,717,703 |
آمریکا و روسیه، رقابت و منازعه | |||||||||||||||||||
فصلنامه مطالعات روابط بین الملل | |||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 3، شماره 12، آذر 1389، صفحه 38-64 اصل مقاله (459.95 K) | |||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | |||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||
داود آقایی1؛ علیرضا ثمود ی2؛ مهدی موسوی3 | |||||||||||||||||||
1استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، گروه مطالعات منطقهای | |||||||||||||||||||
2دانشجوی کارشناسی ارشد مطا لعات اروپا دانشگاه تهران | |||||||||||||||||||
3دانشجوی ارشد رشته روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی | |||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||
چکیده با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تصور میشد رقابت میان این دو ابرقدرت به پایان رسیده است و تضاد و رقابت جای خود را به همکاری خواهد داد،اما پس از مدتی این خوش بینی ازصحنه بین المللی رخت بر بست و دوران جدیدی از رویارویی میان این دو کشور آغاز شد. این تقابل و رویارویی اگر چه همانند گذشته نبود، ولی از شکلگیری منازعه و رقابت جدیدی در روابط دو کشور حکایت میکرد. رقابت و منازعه جدید را میتوان در زمینه موضوعاتی همچون همسایگان روسیه (آسیای مرکزی و قفقاز) ،دفاع موشکی وکنترل تسلیحات و ایران ملاحظه کرد. این مقاله به دنبال توضیح جنگ سرد جدید بر مبنای موضوعات مذکور است. | |||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||
واژگان کلیدی: آمریکا؛ روسیه؛ ایران؛ همسایگان؛ کنترل تسلیحات و دفاع موشکی؛ جنگ سرد جدید | |||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||
آمریکا و روسیه، رقابت و منازعه دکتر سید داود آقایی* علیرضا ثمودی** سید مهدی موسوی*** * استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، گروه مطالعات منطقهای، دانشگاه تهران، ایران ** دانشجوی کارشناسی ارشد مطا لعات اروپا دانشگاه تهران *** دانشجوی ارشد رشته روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی مقدمهفروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این ذهنیت را ایجاد کرد که رقابت بین آمریکا و روسیه پایان یافته و دوران جدیدی از همکاری بین این دو شروع شده است،اما شرایط حاکم بر روابط روسیه و آمریکا این سوال را به ذهن متبادر میکند که با استناد به چه شواهدی میتوان روابط بین این دو کشور را منازعه و رقابت جدید نامید؟ فرضیه این مقاله اگر چه وقوع جنگ سرد با شدت و حدت گذشته را نمیپذیرد، اما از نوعی منازعه و رقابت جدیدی حکایت دارد که با فاصله گرفتن از سال 1991 بیشتر بر روابط بین دو کشور طنین انداز میشود. روابط بینالملل در شرایط کنونی حاکی از تداوم شرایط آنارشیک (فقدان اقتدار مرکزی) است. آنچه در شرایط آنارشیک بسیار با اهمیت تلقی میشود، بقای دولتها است،بههمین جهت دولتها امنیت را امری حیاتی دانسته و از تمام ابزارها برای دستیابی به این کالای عمومی بهره میبرند(Waltz،2008،p56).در این شرایط دولتهایی از قابلیت و کارایی برخوردارند که توانمندی بالایی در حفظ و بقاء خود داشته باشند. بنابر منطق نوواقعگرایی، دولتها مهمترین بازیگران عرصه روابط بینالملل هستند. اگر چه بازیگران دیگری نیز در این عرصه ظهور کردهاند، ولی آنها همچنان زیر سایه دولتها حرکت میکنند. وقوع حوادث تروریستی 11 سپتامبر 2001 نیز موجب اهمیت یافتن مجدد دولتها شده است. در این فرایند دولتهایی تاثیرگذارند که از قدرت بیشتری نسبت به بقیه برخوردار باشند. در اندیشه نوواقعگرایی قدرتهای بزرگ متغیر بنیادین تلقی میشوند و نوع روابط بین آنها موجب به وجود آمدن ساختاری میشود که این ساختار قاعده ساز و هنجار آفرین است(Littlt،2007). در این ساختار زمانی که یک کشور قدرتمند به دنبال کسب موقعیت هژمونیک[1] و برتری باشد، سایرقدرتها نسبت به این امر واکنش نشان میدهند(Ibid). این امر در مورد روابط آمریکا و روسیه نیز صدق میکند. هر دو کشور به دنبال تامین امنیت برای اعتلای موقعیت خود میباشند، بهخصوص روسیه که پس از فروپاشی شوروی بهشدت بدنبال امنیت برای حفظ بقا و موجودیت خود میباشد. اگر چه روسیه و سایر قدرتها از قابلیت موازنهسازی در قبال آمریکا برخوردار نیستند، اما از تمام ابزارها برای مقابله با یکجانبهگرایی این کشورها بهره میبرند. بهعنوان نمونه، روسیه و چین با تاسیس سازمان همکاری شانگهای[2] در واقع بهدنبال ایجاد موازنه امنیتی با آمریکا بودند. از آنجا که روسیه به عنوان وارث یک ابر قدرت موازنهگر در برابرآمریکا بود، بنابراین از تمام ابزارها و امکانات خود در راستای بازیابی قدرت و جایگاه گذشتهاش بهره میبرد. همین هدف موجب شروع دور جدیدی از رویارویی و رقابت بین روسیه و ایالات متحده شده است که میتوان این واقعیت را در اظهارات و واکنشهای مقامات دو طرف و حوادث مختلف مشاهده کرد. جان میرشایمر[3] در کتاب “تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ” میگوید: « رهبران معاصر روسیه از درون چارچوب سیاست قدرت به جهان مینگرند» و در ادامه در مورد راهبرد آمریکا به نقل از اسناد پنتاگون مینویسد: «اولین هدف ما این است که از حضور مجدد یک رقیب جدید که تهدیدی برای ما مشابه آنچه شوروی در گذشته بود، جلوگیری کنیم. اکنون راهبرد ما باید بر پیشگیری از پیدایش هر گونه رقیب جهانی بالقوه در آینده متمرکز شود»(میرشایمر،1388،صص408-409). موضوعاتی که این مقاله به دنبال توضیح و تبیین آنهاست نیز در چارچوب این رقابت و رویارویی قرار میگیرند. این موضوعات نشان میدهند که نوعی جنگ سرد جدید به صورت پنهانی و جدی در جریان است، هر چند همکاریهایی نیز بین دوکشور در برخی حوزهها شکل میگیرد. روسیه و تا حدودی آمریکا در شرایط کنونی دغدغه فراوانی نسبت به حفظ امنیت حتی در داخل مرزهای خود دارند. این مسایل بیانگر آن است که روابط بین قدرتهای بزرگ هنوز در روابط بینالملل تعیین کننده بوده واگر چه نسبت به گذشته تعدیل یافته، اما این روابط همچنان قاعده ساز و هنجار آفرین است و نمیتوان آن را نادیده گرفت و البته هنوز جایگزینی نیز برای این روابط پیدا نشده است. میرشایمر در این باره مینویسد: «این ادعا که پایان یافتن جنگ سرد تحول اساسی در ساختار نظام بوجود آورده، در نهایت قانع کننده به نظر نمیرسد. در مقابل، آنارشی بینالمللی همچنان تداوم دارد واین بدان معناست که در دهه گذشته تغییرات قابل توجهی در رفتار قدرتهای بزرگ به وجود نیامده است.»(میرشایمر،پیشین،ص394) در این مقاله موضوعاتی همچون همسایگان روسیه، دفاع موشکی و کنترل تسلیحات و ایران به صورت جداگانه و در بازه زمانی پس از حملات 11سپتامبر 2001 تا سپتامبر 2010 مورد بررسی قرار خواهند گرفت. البته تمرکز اصلی بر دوران ریاست جمهوری باراک اوباما[4] و دیمیتری مدودف[5] روسای جمهور ایالات متحده و روسیه خواهد بود. همسایگانیکی از موارد رویارویی و رقابت، به تلاش روسیه و آمریکا در گسترش نفوذ خود در آسیای مرکزی و قفقاز باز میگردد. این مناطق سابقا حوزه نفوذ شوروی بوده و در حال حاضر نیز روسیه چنین ادعایی را نسبت به این منطقه دارد. بنابراین، روسیه همانند گذشته بازی در حوزه مذکور را بر مبنای حاصل جمع جبری صفر میداند. این منطقه حوزه امنیتی روسیه است و به باور مقامات روسی هرگونه نفوذ و دخالت در آن، امنیت و بقای روسیه را مورد تهدید قرار میدهد. فروپاشی شوروی و مشکلات داخلی روسیه به کاهش توجه این کشور به منطقه مذکور منتهی شد و همین امر سایر کشورها بهویژه آمریکا را به گسترش نفوذ در این منطقه ترغیب کرد. اما سوالی که در این رابطه مطرح میشود اینست که چرا کشورهای مذکور به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود در این منطقه هستند؟ آسیای مرکزی و منطقه قفقاز از نظر منابع انرژی وخطوط انتقال آن، گسترش ناتو، پایگاههای نظامی(ژئواستراتژیک) و برخی موارد دیگر از اهمیت فراوانی برخوردار است. موارد فوق آمریکا و روسیه را به رقابتی تازه در این منطقه سوق داده است. از یک سو روسیه دارای ادعای سنتی نسبت به این منطقه است و نگران امنیت و بقای خود میباشد و از سوی دیگر آمریکا به دنبال دستیابی به اهداف خاص خود – به خصوص تسلط بر هارتلند – و تضعیف روسیه است. کشورهای حوزه آسیای مرکزی و قفقاز در این رقابت و رویارویی به دو دسته تقسیم میشوند. برخی از این کشورها همچنان موقعیت سنتی روسیه را پذیرفته و از روابط خوبی با این کشور برخوردارند. کشورهایی همچون قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و ارمنستان در زمره این کشورها قرار میگیرند. دسته دوم شامل کشورهایی نظیر استونی، لیتوانی (اعضای ناتو از سال 2004) ، گرجستان و اوکراین و آذربایجان هستند(واعظی،1384،صص100-117). کشورهای گروه دوم به واسطه دیدگاه منفی نسبت به روسیه – به واسطه علایق روسیه مبنی برتسلط وکنترل برآنها همانند شوروی سابق – به گسترش روابط با غرب و به خصوص ایالات متحده تمایل دارند. همین امر نیز به شکلگیری انقلابهای رنگی در گرجستان (زرد 2003) ، اوکراین (نارنجی 2004) وقرقیزستان (2005) با حمایت کشورهای غربی به خصوص آمریکا منجر شد. این دوگانگی آمریکا و روسیه را به ادامه رقابت در این منطقه بیش ازگذشته ترغیب میکند. البته اگر چنانچه این دوگانگی را به گسترش ناتو دراین منطقه پیوند بزنیم بهتر میتوان به ماهیت این معادلات پیبرد. مساله گسترش ناتو به شرق یکی از دغدغههای مهم سیاست خارجی روسیه درحیات خلوت این کشور محسوب میشود. این منطقه حدفاصل خطوط مرزی شوروی و آمریکا درزمان جنگ سرد بود. در واقع میتوان گفت تسلط بر حوزه دریای سیاه که درنزدیکی منطقه مذکور قرار دارد از دغدغههای مهم هردو کشور محسوب میشود. به همین جهت آمریکا پس از فروپاشی شوروی درصدد گسترش نفوذ خود در منطقه مذکور برآمد. غرب در ابتدا تعدادی از کشورهای این منطقه را درچارچوب برخی همکاریها مثل سازمان امنیت و همکاری اروپا[6] و اتحادیه گوام با خود همراه ساخت (واعظی،1388،صص128- 130). امروزه برخی از این کشورها به ناتو پیوستهاند و برخی دیگرمثل اوکراین و گرجستان درخواست عضویت در ناتو را مطرح کردهاند،اما این تصمیم با مخالفت سرسختانه مسکو مواجه شده است. علت این مساله را علاوه بر مخالفتهای معمول مسکو با گسترش ناتو، دربرخی مسایل دیگر نیزباید جستجو کرد. کشورهای اوکراین، گرجستان و قرقیزستان دارای مرزهای مشترک با روسیه هستند و حضور این کشورها در ناتو این سازمان را به نزدیکی مرزهای روسیه خواهند رساند و این امر تهدیدی جدی برای بقا و امنیت ملی روسیه محسوب میشود. روسیه نیز این موضوع را خط قرمز سیاست خارجی خود اعلام کرده است. برخی کارشناسان براین باورند که روسیه جنگ گرجستان را برای مقابله با گسترش ناتو انجام داده و در ارسال این پیام به غرب تا حدود بسیار زیادی موفق عملکرده است (Karen،2003). مقامات آمریکا طی دیدارهای اخیرخود ازآسیای مرکزی وقفقاز، همواره ازتلاشهای روسیه برای بازگشت به دوران گذشته خود انتقاد کردهاند. هیلاری کلینتون[7] وزیر خارجه ایالات متحده در سفری که در سال 2010به منطقه انجام داد، با تکرار مواضع گذشته آمریکا در مورد گسترش ناتو و مخالفت با حوزه نفوذ روسیه در دیدار با میخاییل ساکوشویلی[8] رییس جمهور گرجستان اعلام کرد: «درهای ناتو همچنان برای عضویت گرجستان و اوکراین بازاست » (Associated Press،2010). در پی وقوع جنگ سه سال پیش روسیه و گرجستان، روابط آمریکا و روسیه تا حدودی به سردی گرایید. وزیر امور خارجه آمریکا همچنین روسیه را مقصراصلی شکست توافق سه سال گذشته -که با میانجیگری نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه شکل گرفت- دانسته و خواستار پایان اشغال بخشهایی از گرجستان و بازگشت نیروی نظامی روسیه به پایگاههای خود شد. وی همچنین در ادامه اعلام کرد: «آمریکا به حاکمیت و یکپارچگی قلمرو گرجستان متعهد است و حوزه نفوذ روسیه را به رسمیت نمیشناسد». باراک اوباما رییس جمهور ایالات متحده نیز در جولای 2009 با عدم پذیرش حوزه نفوذ روسیه اظهار داشت: " که یک قدرت بزرگ قدرتش را از طریق تسلط و کنترل بر دیگر کشورها نشان نمیدهد. دورهای که امپراتوریها با کشورهای دارای حاکمیت به عنوان مهرههای برروی صفحه شطرنج رفتار میکردند،پایان یافته است. بازی قدرت دیگر برمبنای حاصل جمع جبری صفر نیست و پیشرفت و توسعه باید ازطریق تقسیم وظایف صورت بگیرد". جو بایدن[9] معاون باراک اوباما نیز دوهفته پس از سفر رییس جمهور آمریکا به مسکو بار دیگر بر حمایت مقامات این کشور از عضویت گرجستان و اوکراین در اتحادیه اروپا تاکید کرد(Whitehouse Publication،2009). در مقابل،مقامات روسیه هم به شیوههای مختلف نسبت به این امر واکنش نشان دادهاند. دیمیتری مدودوف رییس جمهور روسیه در همین ارتباط اعلام کرده است: «روسیه دارای امتیازاتی خاص درگرجستان و سایرکشورهای آسیای مرکزی و قفقازاست» (Carpenter،2009). ولادیمیر پوتین نیز با انتقاد ازسخنان مقامات آمریکا اظهار داشت: «کشورهای منطقه نباید به دنبال راه حلهای بیرونی باشند و شرایط ایجاب میکند گفتگو بدون حضور طرف ثالث انجام شود » (DailyTelegraph،2010). از دیگر اقدامات رهبران روسیه برای مقابله با نفوذ آمریکا تاسیس سازمان همکاری شانگهای در سال 2001 میباشد. شانگهای سازمانی امنیتی با عضویت چین،روسیه و برخی کشورهای آسیای مرکزی وقفقاز است که علاوه برگسترش همکاری های امنیتی – نظامی بین اعضای آن، بهدنبال مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا و توسعه ناتو در این منطقه نیز میباشد.ازجمله سیاستهای روسیه برای مقابله با نفوذ و حضور آمریکا همکاری با کشورهای قدرتمند مخالف آمریکاست. همکاری میان اعضای این سازمان در چند سال گذشته از روندی صعودی برخوردار بوده است. سازمان شانگهای تا حدودی توانسته با گسترش ناتو مقابله کند،هر چند باید به این امراذعان کرد که این سازمان بهلحاظ امنیتی بههیچ عنوان با سازمان ناتو قابل مقایسه نیست و هنوز در ابتدای مسیر تکامل و پیشرفت است. از جمله اهداف سازمان همکاری شانگهای تعطیلی پایگاههای نظامی خارجی (بهطور مشخص آمریکا) در خاک کشورهای عضو این سازمان است. نکته جالب توجه اینست که اعضای سازمان همکاری شانگهای با حضورآمریکا به عنوان عضو ناظر در این سازمان مخالفت کردند (Carpenter،2005). والتز در همین ارتباط میگوید: « توسعه ناتو از چارچوبی منطقی برخوردار است که چندان از طریق روندهای همکاری جویانه قابل مهار نیست. صنایع تسلیحاتی آمریکا که در صدد تصاحب سهمی از بازار اعضای جدید ناتو هستند، در لابی های خود با شدت هر چه تمام در صدد تحقق این اهداف هستند» (..(Waltz.2008.P،78 گسترش ناتو با ایجاد پایگاههای نظامی در آسیای مرکزی و قفقاز رابطه نزدیکی دارد. این منطقه سابقا حوزه نفوذ شوروی بوده و در آن دوران، آمریکا هیچگونه حضور فیزیکی در این منطقه نداشت. روسیه به عنوان کشور میراثدار شوروی این حق را برای خود قائل است که همچنان در این منطقه حضور نظامی پر رنگی داشته باشد. روسیه در ابتدا به علت مشکلات داخلی وضعف به این مساله توجه چندانی نداشت و بههمین جهت،آمریکا تلاش خود را در راستای تقویت حضور نظامی در این منطقه متمرکز کرد. بعد دیگر حضور آمریکا به صورت مستقیم یا ایجاد پایگاه نظامی همراه است، آمریکا در حال حاضر در گرجستان و قرقیزستان حضور مستقیم نظامی دارد. پایگاه ماناس در قرقیزستان یکی از پایگاههایی است که آمریکا در آن نیروی نظامی دارد و اخیرا نیز با پرداخت مبلغ قابل توجهی حضور خود در این پایگاه را تمدید کرد. این پایگاه از لحاظ کمک رسانی نظامی و راهبردی برای استمرار جنگ در افغانستان حیاتی تلقی میشود، این قرارداد در دوران حکومت باقیف تمدید شد (Cohen،2010). روسیه نیز در واکنش به تحرکات آمریکا و با هدف کنترل توسعه طلبی آمریکا دست به اقدامات متقابلی زده است. در حال حاضر روسیه در اکثر کشورهای این منطقه حضور نظامی دارد و درصدد تقویت حضور خود است. روسیه نیز همانند آمریکا در قرقیزستان دارای پایگاه نظامی است و حتی تلاش زیادی برای عدم تمدید قرار داد پایگاه ماناس انجام داد و در این راستا فشار زیادی را بر باقیف تحمیل کرد. همچنین روسیه اخیرا اعلام کرد که پایگاههای ضد هوایی خود در کشورهای ازبکستان، ارمنستان،قرقیزستان و قزاقستان را فعال کرده است. حتی گزارش بررسی وضعیت هستهای آمریکا در سال 2010 اعلام میکند که روسیه همچنان تعداد قابل توجهی از تسلیحات هستهای غیر راهبردی خود را در مرزهای چند کشور عضو مستقر کرده است (USNPRR.2010). یکی از آخرین اقدامات روسیه در این رابطه تمدید قرارداد حضور نیروهای خود در بندر سواستوپل اوکراین در 27 آوریل 2010تا پایان سال 2042 است. این قرار داد برای اولین بار در سال 1997 با اوکراین منعقد شده بود. در دوران ریاست جمهوری ویکتور یوشچنکو[10] وی تمایل زیادی برای پایان بخشیدن به این قرارداد داشت، ولی با تغییر وتحولات اخیر در اوکراین و روی کار آمدن یانوکویچ[11] رئیس جمهور متمایل به روسیه این قرارداد بار دیگر تمدید شد. حضور نظامی آمریکا در کشورهای همجوار روسیه، این کشور را به سمت کنترل ومحدود ساختن حضور آمریکا وادار ساخته است. شکلگیری انقلابهای رنگین در این منطقه نیز رابطه مستقیمی با حضور ایالت متحده دارد. تحولات شکل گرفته در سالهای اخیر در اوکراین، قرقیزستان و گرجستان همگی نمونه هایی از رقابت روسیه و ایالات متحده در این منطقه است. در اواسط سال 2010 نیز اوتابایف در قرقیزستان و یانوکوویچ در اوکراین که هر دو گرایشی روسی دارند به مقام ریاست جمهوری رسیدهاند (Ria Novosti،2010). یکی دیگر از مسایل مهم و تاثیرگذار بر روابط دو کشور، مساله انرژی و خطوط انتقال آن در آسیای مرکزی و قفقاز است، این حوزه بهدلیل برخورداری از منابع انرژی مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته است. روسیه بدنبال حضور در طرحهای انرژی کشورهای این منطقه و عبور خطوط انتقال انرژی از مسیر سنتی خود است. در مقابل،آمریکا به دنبال تسلط بر منابع انرژی حوزه مذکور و عبور این خطوط از مسیرهایی غیر از ایران و روسیه است،این امر در طرح های انتقال انرژی(از جمله طرحهایی همچون باکو- تفلیس-جیحان و طرح ناباکو از ترکیه به اروپا) بسیار واضح و روشن است. البته به این موضوع هم باید اشاره کرد که کشورهای این حوزه نیز علاقه فراوانی به ایده غرب در مورد عدم عبور خطوط لوله از مسیر سنتی روسیه دارند، دلیل آنهم تمایل این کشورها برای خروج از سیطره و نفوذ سنتی این کشور است. هدف اصلی آمریکا در این زمینه نیز تضعیف موقعیت روسیه و ایران است. روسیه هم به دفعات برای مقابله با این راهبرد آمریکا گاز صادراتی خود را به اوکراین و اروپا قطع کرده است.از سوی دیگرآمریکا نیز بارها نسبت به وابستگی اروپا به انرژی روسیه اظهار نگرانی کرده است آنهم به این خاطر که انرژی یکی از اهرمهایی است که روسیه با اتکا به آن توانسته موقعیت خود را بازیابد، به خصوص آنکه قیمت بالای انرژی منابع کافی ر ا برای روسیه در تجدید ساختار داخلی خود فراهم کرده وحتی در ارتقای جایگاه بینالمللی روسیه نیز بسیار تاثیرگذار بوده است. روسیه برای مقابله با ترفند آمریکا مساله انتقال مستقیم انرژی به اروپا از طریق دریای بالتیک را مطرح کرده است که این امر خود نگرانی اوکراین را در پی داشت و حتی این کشور را به تمدید قرارداد نظامی با روسیه ترغیب کرد. روسیه نیز پس از این توافق 30 درصد از بهای گاز صادراتی خود را به اوکراین کاهش داد (Ibid). در پایان این قسمت باید اشاره کرد که باوجود برخی توافقات و همکاریهای بین دو کشور، آسیای مرکزی و قفقاز به دلایل مختلف به یکی از حوزههای جنگ سرد جدید بین آمریکا و روسیه تبدیل شده است. روسیه نشان داده که امنیت و بقای خود را در اولویت قرار میدهد و در صورت لزوم از ابزار نظامی (همچون جنگ با گرجستان) در راستای امنیت خود بهره میبرد. در شرایط کنونی دو کشور به صورت موازی و برابر در این حوزه حرکت میکنند و البته روسیه نیز تا حدود زیادی در کنترل و مهار توسعه طلبی آمریکا موفق بوده است. کنترل تسلیحات و دفاع موشکیطی دهه اخیر مباحث مرتبط با کنترل تسلیحات ودفاع موشکی همانند گذشته نه تنها در روابط دو کشور، بلکه در عرصه جهانی از اهمیت خاصی برخوردار بوده است آنهم به این خاطر که کشورهای برخوردار از توان هستهای و نظامی بالا از اعتبار و قدرت بیشتری برخوردار هستند و مباحث نظامی – امنیتی در کنار مسایل اقتصادی همچنان در راس مسایل عمده بشری قرار دارد و سایر موضوعات را تحتالشعاع خود قرار داده است. بر اساس مباحث نظری دیدگاههای واقعگرایی و نوواقعگرایی، متغیر نظامی مهمترین عامل تلقی شده و سایر مباحث مانند اقتصاد،محیط زیست،حقوق بشرو...تحت الشعاع مسایل امنیتی -نظامی قرار دارند. همانطور که والتز و میرشایمر در آثار خود به این مساله اذعان کرده و معتقدند که سیاست بینالملل به باورآنچه سایر دیدگاه ها بیان میکنند دچار تغییر وتحول اساسی نشده است چرا که این تعدیل ـ معاهده استارت جدیدـ پائینترین سطح کاهش تسلیحات طی چهل سال اخیر است. البته در نگاه اول به معاهده جدید این تصور بهوجود میآید که فصل نوینی در همکاریهای این دو کشور در حال شکلگیری است،اما با نگاهی دقیقتر به روند موجود در مناسبات میان دو کشور با واقعیتهایی مخالف دیدگاه فوق مواجه میشویم. ازاینرو این پرسش مطرح است که چرا دو کشور در ارتباط با دفاع موشکی وکنترل تسلیحات به توافق رسیدند؟ و آیا نظام بینالملل در حال تجربه کردن دوران جدیدی است؟ آمریکا و روسیه در مقایسه با سایر دولتها از قدرت تسلیحات اتمی بالایی برخوردار هستند و توان هستهای آنها در سطح تدافعی و تهاجمی بالایی قرار دارد. در دوران پیش از فروپاشی شوروی، کشورهای مذکور مذاکراتی برای کاهش تسلیحات هستهای خود آغاز کردند. برای اولین بار ضرورت امضاء معاهده استارت توسط رونالد ریگان در سال 1982 مطرح شد. مذاکرات مربوط به کاهش تسلیحات در نهایت بهامضای قرارداد استارت یک منتهی شد که در 31 جولای 1991 از سوی جورج بوش پدر[12] و میخائیل گورباچف[13] امضا و در 5 دسامبر 1994 اجرایی شد. علت تاخیر در اجرای این معاهده فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که اجرای این معاهده را به مدت سه سال به تاخیر انداخت. اعتبار این معاهده 15 سال در نظر گرفته شده بود و از قابلیت تمدید برای 5 سال دیگر با توافق طرفین نیز برخوردار بود. از اهداف اصلی امضای این معاهده کاهش احتمال جنگ هستهای از طریق کاهش زرادخانهها و تسلیحات این دو کشور بود. روسیه و آمریکا در این مذاکرات در حدود 10000 کلاهک هستهای راهبردی در اختیار داشتند. این معاهده بر بازرسی مداوم از تسلیحات دو کشور و تبادل مستمر اطلاعات و آگاهی از تحولات جدید هستهای تاکید داشت. در این معاهده بر کاهش سلاحهای راهبردی بهسطح 6000 کلاهک (که فقط 4900 موشک بالستیک را دربرمیگرفت) و 1600 مورد از ابزارهای انتقالی هستهای[14] راهبردی تاکید شده بود. طبق این معاهده اوکراین، قزاقستان و بلاروس ملزم به نابودی تسلیحات هجومی راهبردی باقیمانده از دوران شوروی شدند. سال 1993 نیز جورج بوش پدر و بوریس یلتسین موافقت نامهای با عنوان استارت 2 به امضاء رساندند. این معاهده بدنبال کاهش بیشتر کلاهکها و ابزارهای انتقالی بود. پس از بی نتیجه ماندن استارت 2 دو کشور تلاش جدیدی را تحت عنوان سارت یا معاهده کاهش تسلیحات هجومی راهبردی[15] آغاز کردند. این معاهده(معاهده مسکو یا سارت) در دوران ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین[16] و بوش پسر در 24 می 2002 امضاء ودر ژوئن 2003 اجرایی شد. این معاهده بهنحوی توافق موقت بین دو کشور و مقدمهای برای امضای استارت بعدی بود و در آن کاهش زرادخانههای تسلیحاتی بین دو کشور پیشبینی شده بود،هر چند این معاهده فاقد رژیم بازرسی، قواعد محاسبه و طرح کلی کاهش بود، بههمین خاطر نیز فاقد کارایی استارت یک بود(New Start Treaty،2010). در شرایط کنونی نیز یکی از دغدغههای دولت اوباما و دولت مدودف توافق جدید در مورد تسلیحات هستهای و راهبردی است. باراک اوباما در 26 مارس 2010 اعلام کرد که دو کشور بعد از مذاکرات طولانی به توافقات قابل قبولی در این زمینه دست یافتهاند. سرانجام روسیه و آمریکا در هشت آوریل 2010 معاهده استارت جدید را امضاء کردند که تا ده سال نیز اعتبار خواهد داشت. در صورتی که یکی از طرفین از اجرای مفاد معاهده خودداری کند، طرف دیگر از حق خروج از معاهده برخوردار خواهد بود. طبق معاهده جدید کلاهکهای راهبردی دو کشور به سطح 1550 کلاهک کاهش پیدا خواهد کرد. در حال حاضر آمریکا 1762 و روسیه 1741 کلاهک در اختیار دارند. در همین ارتباط هیلاری کلینتون اعلام کرد استارت جدید کلاهکهای راهبردی مستقر را به 1550 کاهش میدهد که این رقم از سال 1950 به این سو بیسابقه است. طبق مفاد این پیمان تعداد ابزارهای انتقالی راهبردی مستقر به 700 قبضه- که پایینترین سطح در تاریخ روابط دو کشور است-خواهد رسید. تعداد این نوع سلاحها در آمریکا در حال حاضر 798 و در روسیه 566 قبضه است و تعداد ابزارهای انتقالی نبز(مستقر شده و مستقر نشده) به عددی پایینتر از 800 قبضه میرسد(50 درصد کمتر از معاهده اولیه استارت). در حال حاضر آمریکا 1188 و روسیه 809 قبضه از این سلاح را در اختیار دارند. همچنین تعداد موشکهای بالستیک بین قارهای، موشکهای بالستیک پرتابی از زیر دریایی و بمب افکنهای سنگین دو کشور نیز کاهش پیدا خواهد کرد. جدول زیر به ترتیب میزان تسلیحات دو کشور بر اساس معاهدات استارت یک، سارت و استارت جدید را نشان میدهد (Fact Sheet US Department of State،2010). جدولشماره 1. کلاهک ها و ابزارهای انتقالی آمریکا و روسیه در سال 2009
در معاهده جدید همچنین در مورد موشکهای بالستیک بین قارهای و تعداد کلاهکهایی که هر کدام حمل میکنند نیز توافقاتی حاصل شد. در این معاهده تعداد واقعی کلاهکهای مستقر شده بر روی موشکهای بالستیک پرتابی از زیر دریاییها، مشابه شرایط معاهده سارت تعیین شد. اما با نگاهی به گزارش بررسی وضعیت هستهای آمریکا که از سوی وزارت دفاع آمریکا منتشر شده است بهتر میتوان به راهبرد جدید این کشور در ارتباط با روسیه پیبرد. این گزارش تمرکز خود را بر عدم تکثیر سلاح هستهای و جلوگیری از تروریسم هستهای قرار داده و اعلام میکند که تهدیدات ناشی از جنگ هستهای جهانی کاهش یافته،ولی تهدیدات حملات هستهای افزایش یافته است و در ادامه مباحث مذکور را به رابطه با روسیه پیوند میزند. در این گزارش آمده است که روابط سیاسی ـ راهبردی روسیه و آمریکا بعد از جنگ سرد به صورت بنیادین تغییر کرده و تفاوت در خط مشی دو کشور رو به افزایش است، از این رو حفظ ثبات راهبردی مقابل چین و روسیه از چالشهای عمده آمریکا در سالهای پیشرو است (USNPRR،2010).براساسگزارشوضعیتهستهایآمریکا، همکاری روسیه و آمریکا در حوزههای عدم تکثیر سلاحهای هستهای و تروریسم هستهای رو به افزایش است و بر خلاف گذشته چشم انداز رویارویی نظامی بین دو کشور کاهش یافته و آنها طی چندین مواقفتنامه انجام شده پس از جنگ سرد، 75 درصد از تسلیحات هستهای مستقر شده خود را کاهش دادهاند، ولی در عین حال سلاح هایشان در حال حاضر بیش از نیاز واقعی این دو کشور برای حفظ بازدارندگی است. از سوی دیگر آمریکا نسبت به مدرنسازی تسلیحات اتمی روسیه نیز اظهار نگرانی کرده است. این گزارش علت اجرای برنامه مدرن سازی از جانب روسیه را طرحهای دفاع موشکی و بالستیک آمریکا بیان میکند، در حالیکه برنامه آمریکا را صرفا برای مقابله با تهدیدات جدید اعلام میکند. این گزارش به صورت کلی بیان میکند که آمریکا از تسلیحات هستهای خود به عنوان عامل بازدارنده در مقابل حملات تسلیحات متعارف و تسلیحات کشتار جمعی و شیمیایی استفاده و اعلام میکند هرگونه کاهش باید در راستای تقویت بازدارندگی متقابل رقبای بالقوه منطقهای، ثبات راهبردی در برابر چین و روسیه و تقویت امنیت آمریکا، متحدین و شرکای آمریکا باشد (Ibid). از آنجا که روسیه در مقایسه با آمریکا به لحاظ فناوری در موقعیت نسبتا پایینتری قرار دارد، همواره تمایل بیشتری از خود برای کاهش تسلیحات اتمی نشان داده است. روسیه از ابتدا خواستار کاهش توامان تسلیحات تهاجمی و هم تدافعی بود،اما با مطالعه مفاد این پیمان به خوبی مشاهده میکنیم که این کاهش تنها متوجه تسلیحات تهاجمی بوده است و آمریکا در این میان از انعقاد این قرارداد خرسندتر بهنظر میرسد. البته کارشناسان آمریکایی نظرات متفاوتی در مورد این معاهده بیان کردهاند. آریل کوهن، محقق ارشد بنیاد هریتیج، معتقد است که این معاهده نقش برتر روسیه را بهعنوان قدرت برتر هستهای تضمین میکند و از این رو باید کنگره از تصویب آن خودداری کند و از سوی دیگر در تضمین بازرسی از زرادخانههای عظیم روسیه که احتمالا دهها بار بزرگ تر از زرادخانههای آمریکا هستند ناموفق بوده است. این معاهده محدودیتهایی را بر سر راه دفاع موشکی با هدف آزمایش موشکهای رهگیری ایجاد میکند، چنین محدویتهایی غیرقابل قبول هستند. با توجه به تهدید مقامات روسیه بر خروج از معاهده که این امر را به محدودیت توانایی دفاعی آمریکا ارتباط میدهند، این مسایل بیانگر آن است که سامانه دفاعی آمریکا باید به صورت کمی و کیفی بهبود پیدا کند. سامانه دفاع موشکی باید با توجه به تهدیدات ایران و کره شمالی مورد بازنگری قرار گیرند وسطح پایین تدارکات در استارت جدید گزینههای دفاع موشکی آمریکا را محدود میکند. هنری سوکلسکی[17]، مدیر اجرایی مرکز آموزش منع تکثیر سلاحهای اتمی، در این باره با احتیاط سخن میگوید و معتقد است تا دریافت جزئیات بیشتر از مذاکرات نمیتوان آن را پیروزی بزرگ یا پایان مرگ آور دیپلماتیک تصور کرد. لورنس کریپ[18]، محقق ارشد مرکز پیشرفت آمریکایی نیز بر این باور است که این معاهده محدودیتهای موجود بر سرراه توسعه دفاع موشکی را تا میزان قابل توجهی کاهش میدهد. مورتون هالپرن[19]، مشاور ارشد موسسه جامعه باز نیز معتقد است که این معاهده به ایجاد ثبات راهبردی میان مسکو و واشنگتن کمک میکند و آمریکا را با محدودیت خاصی در استقرار سکوها و موشکهای دفاعی بالستیک مواجه نمیکند، او در ادامه تاکید میکند که در صورت بروز تهدید از جانب سامانه دفاع موشکی آمریکا، روسیه بدون شک از این معاهده خارج میشود (CFR،2010). البته نباید چنین موافقتنامهای را به معنای تغییر شرایط حاکم میان روسیه و آمریکا بدانیم چرا که با مراجعه به اظهارنظرهای مقامات دو کشور در سالهای اخیر میتوان به این نتیجه رسید که رقابت میان آنها کماکان ادامه دارد. ولادیمیر پوتین در اکتبر 2003 از نیروهای بازدارنده هستهای به عنوان بنیان اصلی امنیت ملی روسیه برای حال و آینده یاد کرد. وی همچنین در واکنش به استقرار موشکها و سامانه دفاع موشکی در چک و لهستان،آنها را نه تنها تهدیدی برای منافع روسیه، بلکه تهدیدی برای کل دنیا اعلام میکند و در سخنرانی 11و 12 فوریه 2007 در مونیخ میگوید: « ما خود را در برابر این فرضیه قرار میدهیم که اگر چنانچه زمانی خطر وتهدیدی احساس کنیم، بدون شک وارد عمل خواهیم شد.این بدان معناست که تعادل وموازنه قوا در منطقه بر هم خواهد خورد واحساس خطر سبب خواهد شد که جنگی آغاز گردد که نه تنها کشورهای منطقه، بلکه تمام کشورهای جهان راتحت تاثیر خود قرار خواهد داد» (Security Conference،2007). در مقابل،آمریکا به رغم آنکه اعلام میکند در حال کاهش زرادخانههای هستهای خویش است، اما در عین حال به تلاش خود برای دستیابی به نسل جدیدی از تسلیحات هستهای و سامانههای موشکی ادامه میدهد. باراک اوباما نیز بارها بر این موضوع تاکید کرده که توان هستهای و موشکی آمریکا بخشی از اهداف جهانی آمریکا در مقابله با سایر رقبا است، لذا در هر شرایطی باید برای حفظ وتوسعه این روند تلاش خواهد کرد(Nytimes،2010). آمریکا و روسیه دارای زرادخانهها و تسلیحات هستهای و راهبردی هستند که از دوران گذشته باقی مانده است. این مساله هزینه سنگینی را بر این دو کشور تحمیل میکند، از اینرو دو کشور برای کاهش هزینههای اقتصادی و دستیابی به سلاحهای جدید با کیفیت بهتر به انعقاد معاهده جدید پرداختند. از سوی دیگر، این دو کشور تحقیقات جدید خود را برای ساخت نسل جدیدی از تسلیحات آب سرد آغاز کردهاند (USPNRR،2010). موضوع دیگر مرتبط با کنترل تسلیحات، مساله دفاع موشکی است که در دوران جورج بوش به صورت گسترده مطرح شد. جورج بوش با بهانه قرار دادن تهدیدات موشکی از سوی ایران و در حقیقت برای مقابله با تواناییهای چین و روسیه طرحی را با هدف استقرار ده موشک رهگیر در لهستان و راهاندازی سایت راداری در چک ارائه کرد (Kramer،2010) که این موضوع اعتراض شدید مقامات روسیه را در پی داشت و آنها از شروع جنگ سرد جدید در روابط دو کشور سخن به میان آوردند. اوباما در این رابطه در مصاحبهای با شبکه سیبیاس گفت: « روسیه همیشه در این باره نگران بوده است. اما موضع جورج بوش در این رابطه درست بود چرا که این سامانه تهدیدی برای روسیه نخواهد بود. بنابر این من وظیفهای مبنی بر مذاکره با روسیه در ارتباط با این موضوع ندارم و بهتر است روسیه احساس ترس کمتری نسبت به این مساله ابراز کند و به همکاری موثر با آمریکا در مواجهه با تهدیداتی مثل موشکهای بالستیک و توسعه برنامه هستهای ایران روی آورد»(BBCNews،2009). ویتالی چورکین[20]،سفیر روسیه در سازمان ملل در واکنش به سخنان باراک اوباما اعلام کرد که آمریکا شریک سرسختی برای انجام مذاکره میباشد، شریکی که جنگهای متعددی با ذهنیت جنگ سردی انجام داده است. مقامات روسیه حتی در واکنشی شدیدتر اعلام کردند که موشکهای اسکندر خود را در کالینگراد علیه چک و لهستان مستقر خواهند کرد. این کشور همچنین در واکنش به حضور آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز و استقرار دفاع موشکی از معاهده نیروی نظامی متعارف اروپا خارج شد و از اجرای توافق 6 مادهای با گرجستان خودداری کرد(Kramer،2010). البته با روی کار آمدن اوباما و مدودف ما شاهد شکلگیری همکاریهایی میان روسیه و آمریکا در زمینه موضوعات مختلف هستیم که نمیتوان آن را شروع دور جدیدی از همکاریها میان این دو کشور قلمداد کرد چرا که این توافقات برخاسته از برخی شرایط و نیازمندیهای کنونی است. آمریکا و روسیه در حوزه مسایل امنیتی و اقتصادی با مشکلات پر دامنهای دست و پنجه نرم میکنند. از یک سو جورج بوش در دوران ریاست جمهوری خود سعی داشت مسایل وموضوعات مختلف بین دو کشور همانند موضوع هستهای ایران، دفاع موشکی، کنترل تسلیحات،افغانستان،آسیای مرکزی قفقاز وناتو و...را بهصورت مجزا مورد بررسی قرار دهد وهمین امر نیز در برخی موارد به بروز تنشهای گسترده بین دو کشور منجر میشد، اما با روی کار آمدن اوباما، دولت وی در طرح دفاع موشکی جورج بوش تجدید نظر کرد وطرح تعدیل یافتهای رامطرح کرد که با استقبال مقامات روسیه نیزمواجه شد. سرگئی لاوروف[21]، وزیر امور خارجه روسیه در یک کنفرانس مطبوعاتی در آستانه امضای قرارداد جدید کاهش تسلیحات تهاجمی راهبردی با آمریکا اعلام کرد: «اگر سامانه موشکی آمریکا بر کارایی نیروهای هستهای روسیه تاثیر بگذارد، مسکو حق خروج از قرارداد جدید تسلیحاتی با واشنگتن را برای خود محفوظ میداند (BBC News.2010). سامانه موشکی جدید با استقرار موشکهای رهگیر دریایی شروع می شود که این سامانه برای مقابله با تهدید ایران مناسب است و در مرحله بعد یعنی در سال 2015 سامانه ارتقا یافتهای در اروپای مرکزی و جنوب شرقی اروپا مستقر خواهد شد (Kramer،2010).توافق در مورد دفاع موشکی وتسلیحات هستهای بیانگر توافق در سطحی بالاتر و در مورد موضوعات متنوع تر از جمله ایران است. هر دو کشور با توجه به مشکلات موجود به همکاری یکدیگر نیازمندند واین مساله بیانگر شروع دوران جدیدی از رقابت وهمکاری در روابط دو کشور است. البته در پایان این بخش باید به این نکته اشاره کرد که روسیه خواهان بازگشت به دوران دو قطبی و آمریکا خواستار باقی ماندن در راس سلسله مراتب قدرت هستند. پوتین بزرگترین فاجعه قرن بیست را سقوط شوروی دانسته و احیای قدرت از دست رفته را خط مشی آتی روکشور خود اعلام میکند. ایرانروابط میان آمریکا،روسیه وایران منجر به پیدایش مثلثی شده که روابط این مثلث حداقل در سی سال گذشته با فراز و نشیب بسیاری همراه بوده است. همین امر موجب طرح پرسشهایی میشود که برای فهم این مثلث بسیار ضروری به نظر میرسد. آیا روسیه از روابط متشنج وسرد ایران و آمریکا سود میبرد؟آیا ایران از رقابت دو کشور در راستای منافع خود بهره میبرد؟آیا ایران یک عامل رقابت یا عاملی برای شکلگیری همکاری بین دو کشور بوده است؟ ایران از دوران صفویه تا به امروز در سیاست خارجی خود با رقابت میان کشورهای قدرتمند مواجه بوده است و همواره سعی کرده از این رقابت در راستای تحقق منافع ملی خود بهره ببرد. جهتگیریهایی همچون گرایش به یک کشور، موازنه مثبت و موازنه منفی در تاریخ سیاست خارجی ایران شاهد این مدعاست. اما با وقوع انقلاب اسلامی و اتخاذ سیاست نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی، ایران به دنبال جهتگیری مستقلی در سیاست خارجی خود بوده است. همین امر نیز موجب نزدیکی آمریکا وروسیه به یکدیگر و حمایت همه جانبه آنها از عراق طی جنگ هشت ساله شد. اما باید به این مساله اشاره کرد که هدف جنگ ایران وعراق تضعیف هر دو کشور به عنوان قدرتهای ملی در حال ظهور منطقهای بود، از این رو آمریکا و شوروی در این مورد با یکدیگر به توافق دست یافتند. البته شوروی از انقلاب ایران بدلیل خروج از حوزه نفوذ غرب استقبال کرد و بههمین جهت روابط ایران و شوروی بعد از پایان جنگ از حالت سرد خود خارج شد. هرچند روابط ایران و آمریکا در این دوره کاملا پرتنش بود. با فروپاشی شوروی دوران جدیدی در عرصه بینالمللی آغاز شد که روابط این مثلث را از پیچیدگی بیشتری برخوردار ساخت. برای فهم رابطه این مثلث ابتدا باید از حوزههای همکاری میان این سه کشور شناخت کافی بدست آورد. موضوع هستهای ایران،همکاری نظامی ایران و روسیه،تسلیحات موشکی و تروریسم از مهمترین ابعاد روابط این مثلث بهحساب میآیند. این مسایل از آن جهت دارای اهمیت هستند که بین ایران وکشورهای مذکور در زمینههای اقتصادی،فرهنگی مناسبات چندانی وجود ندارد وعمده مسایل این سه کشور نظامی-امنیتی هستند. ایران همواره سعی کرده از رقابت آمریکا و روسیه در جهت منافع خود بهره برداری کند. این سیاست دربرخی شرایط و مقاطع خاص کارایی داشته ولی در چند سال اخیر عواملی دست به دست یکدیگر داده و آمریکا و روسیه را به سمت رویکرد مشترک علیه ایران سوق داده است و ایران در مقایسه با گذشته تحت فشار بیشتری قرار گرفته است. مناسبات ایران و آمریکا طی سی سال اخیر به علت عدم وجود رابطه دیپلماتیک بین دو کشور با تنش وحتی رویارویی همراه بوده است، اما در مواردی نیز که خبرهایی مبنی بر نزدیکی و رابطه دو کشور مطرح شده روسیه همواره از نزدیکی دو کشور اظهارنگرانی کرده است چرا که روسیه تجربه خوشایندی از شکلگیری مناسبات میان آنها ندارد. مساله دیگر اهمیت ایران برای این دو کشور است. تمام دولتها در مناسبات خود با سایر دولتها منافع ملی خود را در اولویت قرار میدهند. این عبارت بهنوعی جمله معروف پالمرستون را برای ما تداعی میکند. وی منافع ملی را دوست ابدی هر کشور معرفی میکند. اظهارات و اقدامات دولتمردان آمریکا و روسیه دست کم در دو دهه اخیر بیانگر اولویت منافع ملی آنها بر سایر موضوعات است،ازاینرو رقابت میان دو کشور از منظر امنیت و منافع ملی دو کشور بهبهترین نحو ممکن قابل فهم است و نزدیکی دو کشور، بخصوص در مورد ایران درچند سال اخیر را میتوان از یک طرف به منافع ملی آنها و از طرف دیگر به فقدان جهتگیری مشخص سیاست خارجی ایران مرتبط دانست. بهتعبیری اقدامات ایران در موضوع هستهای،منطقهای و برخی موارد دیگر آنها را به دیدگاه مشترک در مورد ایران رسانده است. از سوی دیگر ایران نیز بدنبال کسب جایگاه برتر در منطقه است و اگر بتواند به این موقعیت دست یابد تهدیدی برای موقعیت هر دوکشور آمریکا و روسیه محسوب خواهد شد. از آنجا که آمریکا هژمون جهانی نیست برای اینکه موقعیت خود را در راس سلسله مراتب قدرت حفظ کند،از ظهور قدرتهای برتر منطقه جلوگیری میکند این امر حتی در مورد روسیه نیز صدق میکند. روسیه هم بر این باور است که اگر ایران به یک قدرت منطقهای تبدیل شود میتواندموقعیت روسیه را به چالش بکشد. آمریکا با حمله به عراق و افغانستان و همچنین حضور در سایر کشورهای منطقه،این نگرانی را در روسیه ودیگر کشورهای اروپایی ایجاد کرده که در صدد اعمال نفوذ و تحت کنترل درآوردن تمام منطقه است. بنابراین اتخاذ سیاست تحریم از سوی کشورهای فوق،بخصوص روسیه،در جهت به تاخیر انداختن اقدام نظامی از سوی آمریکا تلقی میشود. آمریکا کنترل منابع انرژی منطقه خاور میانه، بهغیر ازایران را در اختیار خود دارد وکنترل انرژی یعنی کنترل امنیت و اقتصاد جهان. در مقابل،برخی دیگر از کارشناسان بر این باورند که روسیه به نوعی از حمله نظامی به ایران استقبال میکند چرا که با حمله نظامی به ایران از یک طرف قیمت نفت بالا رفته واز طرف دیگر وجهه آمریکا در منطقه خدشه دار خواهد شد و زمینه برای گسترش نفوذ روسیه در منطقه فراهم میشود(Foreign Affairs،2009).با همه این تفاسیر،باید نوع جهتگیری روسیه را در مورد ایران در پازل بزرگتری مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. روسیه برای مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا به ابزارهای مختلفی همچون سازمانها و قوانین بینالمللی و همکاری با کشورهای قدرتمند و البته مستقل متوسل میشود تا موقعیت کنونی آمریکا را تضعیف کند. با توجه به مباحث مطرح شده به بررسی مناسبات سه ضلع مثلث ایران، روسیه و آمریکا میپردازیم. درسالهای آخرحکومت شوروی سیاستمدارانی با گرایش نزدیک به غرب روی کارآمدندکه بعد از فروپاشی این کشور همچنان در راس حکومت قرارداشتند. این سیاستمداران براین باور بودند که روسیه برای حل مشکلات اقتصادی واجتماعی (ناشی ازحاکمیت کمونیسم) باید رابطه با غرب بویژه آمریکا را بهبود ببخشد. اما هرچه به سال 2000 نزدیکتر میشویم ایران و روسیه به سبب برخی مسایل و اشتراکات به یکدیگر نزدیک میشوند. علت اصلی این گرایش را باید دست خالی برگشتن روسیه در مناسبات خود با غرب دانست، هدف اصلی غرب دراین مناسبات تضعیف روسیه بودکه این کشور به مرور زمان نسبت به آن آگاهی یافت. ایران و روسیه به عنوان کشورهایی که با ساختار بینالمللی که در راس آن یک قطب قرار داشته باشد کاملا مخالف هستند و هردو در این راستا ازچند جانبهگرایی، توجه به سازمانها و قوانین بینالمللی حمایت و استقبال میکنند. مسایل دیگری همچون چچن، قفقاز و گسترش و نفوذ ناتو در همسایگی روسیه و خطوط انتقال انرژی را میتوان از دیگر عوامل تاثیرگذار در نزدیکی هر چه بیشتر مواضع ایران و روسیه دانست،اما نباید مسایل فوق رابه همراهی کامل ایران و روسیه در برابر آمریکا تصورکرد چرا که روابط آمریکا و روسیه فراتر از روابط روسیه و ایران است واین کشور تنها به اندازهای به ایران نزدیک میشود که روابط راهبردی آن با ایالات متحده آسیب نبیند. ازاینرو وجه بارز روابط آمریکا و روسیه، علاوه برمسایل دوطرفه موضوعات منطقهای و بینالمللی است که برروابط این دوکشور تاثیرگذارند. با روی کارآمدن بوریس یلتسین و سیاستمداران غربگرا در روسیه، ایران بهعنوان منبع تهدید روسیه مطرح بود. البته این مساله به نقش و نفوذ انقلاب ایران درگروهها و جنبشهای منطقهای برمیگشت،اما این دیدگاه چندان استمرار پیدا نکرد و سیاستمدارانی همچون کوزیرف و پریماکف در سفرهای خود به ایران بر گسترش روابط دو جانبه تاکید کردند. البته باید به این مساله نیز اشاره کرد که سیاست عملگرایانه ایران دراین دوره برگسترش روابط دوکشوربسیارتاثیرگذاربوده است. دواتفاق ویژه در این دوره موجب تقویت روابط ایران و روسیه شد. ابتدا بحران تاجیکستان بود که دوکشور با همکاری یکدیگر به مدیریت آن پرداختند و دیگری مساله جدایی طلبان چچن بود. روسیه بهدلیل برخورداری از جمعیت 30 میلیون نفری مسلمان و تاثیرپذیری آنها از جهان اسلام نگرانیهایی دراین رابطه دارد(محسنین،1373،صص4-1). روسیه با هدف مدیریت مساله فوق روابط خود را با ایران وجهان اسلام بهبود بخشید. ایران در بحبوحه مساله چچن ریاست سازمان کنفرانس اسلامی را برعهده داشت که با اتخاذ سیاست سکوت دراین باره کمک فراوانی به روسیه برای حل و فصل این مناقشه کرد. مساله دیگرآنکه آمریکا نیز بعد از فروپاشی شوروی درصدد گسترش نفوذ خود درآسیای مرکزی و قفقاز برآمد. از سوی دیگر ایران و روسیه علیرغم رقابت دراین منطقه،از منافع مشترکی در برخوردارند. از اینرو، نه تنها دراین زمینه ایران با روسیه همکاری های زیادی داشته،بلکه با عضویت در شانگهای به دنبال تقویت این روند نیز میباشد. این مسایل موجب شد که گسترش چشمگیر روابط دو کشور از سال 1992 تا سال 2000، مورد اعتراض آمریکا قرار بگیرد آنهم به این خاطر که همکاریهای نظامی ایران و روسیه در این دوره در سطح بالایی قرار داشت(گوشر،1374،صص67-65) ). با اعطای برخی امتیازات واعمال فشار ازسوی آمریکا ولابیهای صهیونیستی، در20 ژوئن1995 قرارداد سری تحت عنوان گور- چرنومردین بین روسیه و ایالات متحده منعقد شد. پیش زمینه این قرارداد سری،انجام ملاقات بیل کلینتون و بوریس یلتسین، روسای جمهور وقت دوکشوردر ماه می 1995بود. طبق این قرارداد روسیه متعهد شد که از انعقاد قراردادهای جدید خودداری کرده و تنها قراردادهای باقیمانده با ایران را تکمیل کند. درمقابل، آمریکا نیز متعهد شد از ارسال تجهیزات نظامی به جمهوریهای سابق شوروی خودداری کرده و همچنین از روسیه برای کسب سهمیه دربازار جهانی حمایت بهعمل آورد. البته توافق دیگری دراین میان، مبنی برحمایت غرب ازیلتسین درانتخابات ریاست جمهوری 1996 مطرح شد که در نهایت جنبه عملی به خود گرفت. روسیه نیز قراردادهای قبلی و حتی قراردادهای دوران شوروی سابق را تکمیل کرد (گوشر،پیشین،صص70-65) ، اما ازانعقاد قراردادهای جدید با ایران بواسطه فشارآمریکا خودداری کرد. از سوی دیگر قراردادی نیز در سال 1995 بین ایران و روسیه منعقد شد که عملا نگرانی غرب، بخصوص آمریکا و اسرائیل را برانگیخت چرا که آنها نگران دستیابی ایران به سلاحهای هستهای و سامانههای موشکی پیشرفته بودند. نیروگاه بوشهر میراث دوران قبل ازانقلاب است که بعد از وقوع انقلاب به سبب فشارهای آمریکا و اسراییل و برخی کشورهای اروپایی تا سال 1389به بهره برداری نرسید. آخرین کشور متعهد به ساخت وتکمیل این نیروگاه روسیه است که تعهدات خود را در این مورد با تاخیر فراوان به انجام رساند. آمریکا برای ایجاد محدودیت در منابع مالی ایران قانون داماتو را در سال1996 در کنگره به تصویب رساند. البته روسیه به مرور زمان به ضرر و زیان مالی شرکت های روسی در قرارداد گور- چرنومردین[22] پیبرد و بههمین جهت طی توافقی با آمریکا قرارداد گور-چرنومردین را درسال 1998 لغو و همکاری های نظامی خود را بار دیگر با ایران از سرگرفت. اما عامل دیگر دوری روسیه ازآمریکا، توانایی و استقلال مالی بود که به سبب افزایش قیمت نفت برای روسیه فراهم شده بود و این مساله موجب کاهش وابستگی روسیه به غرب شده بود. از سوی دیگر فاصله گرفتن روسیه از آمریکا پس از انتخاب جورج بوش به ریاست جمهوری ایالات متحده شتاب بیشتری گرفت. سیاست خارجی بوش به گونهای بود که اگرچه رهبران دوکشوردیدارهای متعددی طی سالها انجام دادند و برهمکاری درزمینههای مختلف تاکید میکردند،اما نه تنها این همکاریها جنبه عملی به خود نگرفت، بلکه بسیاری ازمشکلات دوکشور لاینحل باقی ماند. با وقوع حادثه 11 سپتامبر2001 چرخش و تغییری مهم در سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان مبارزه با تروریسم شکل گرفت که کشورها را به همدردی با آمریکا و پذیرش جهتگیری جدید این کشور سوق داد. ایالات متحده پس از حادثه 11 سپتامبر 2001سه کشور ایران، عراق و کره شمالی را بهعنوان محور شرارت معرفی کرد (فرسایی،1381،صص43-38) که این امر در نهایت فشار فراوانی را بر ایران تحمیل کرد. ایران نیز درمقابل ائتلاف جنگ، سیاستهایی را با عناوین گفتگوی تمدنها وائتلاف برای صلح مطرح کرد که البته با استقبال جهانیان مواجه شد (سیف زاده،1378) و توانست با اتخاذ جهتگیریهای منطقی این فشارها را تا حدودی تعدیل کند. نتیجه سیاست جدید آمریکا حمله به افغانستان در سال 2001 و عراق در سال3 200 بود. روسیه ازحمله نظامی آمریکا به افغانستان (روسیه به جهت منافع خود درعراق به مخالفت با حمله نظامی به این کشور پرداخت) حمایت کرد و حتی استفاده از خاک خود برای انتقال نیروی نظامی وتسلیحات را پذیرفت. در مقابل،پوتین توقع عکس العملی مناسب از سوی آمریکا داشت هر چند آمریکا با اعلام گسترش ناتو، ایجاد پایگاههای نظامی و استقرار سامانه موشکی پاسخی مناسب به انتظارات روسیه نداد (Kramer،2010). این مساله مقامات روسیه را به این نتیجهگیری رساند که آمریکا همچنان رقیبی خطرناک برای این کشور است. در سوی دیگر ماجرای ایران نیز به عنوان همسایه عراق وافغانستان، همانند روسیه آمریکا را در دو جنگ اخیر همراهی کرد، کمکهای اطلاعاتی و مشاورهای ایران حتی ازسوی دولتمردان آمریکا نیز مورد تائید قرار گرفت. ایران هم انتظارعکسالعملی مناسب از سوی آمریکا داشت که با واکنش نامناسب مقامات آمریکایی روبرو شد. در واقع بروز چنین حوادثی موجب شد روسیه درسند امنیت ملی خود درسال2010 آمریکا را مهمترین رقیب دهه آتی خود اعلام کند. همانطور که گفته شد به مرور زمان روسیه با توجه به افزایش درآمدهای حاصل از منابع انرژی خود از اعتماد به نفس بیشتری بهرهمند شد و همین امر روسیه را به اتخاذ جهتگیری مستقل درسیاست خارجی سوق داد. روسیه بدنبال ایجاد تعادل میان شرق وغرب درسیاست خارجی خود است و هرزمان که موفق به برقراری این تعادل شده است، به نحوی توانسته موقعیت خود را درعرصه بینالمللی ارتقا دهد. بنابراین با توجه به مطالب ذکرشده، آمریکا و روسیه درمورد مسایل مختلف علیرغم دیدارهای متعدد به نتیجه نرسیدند و این اختلافات ایران و روسیه را به یکدیگر نزدیک کرد. همانطورکه گفته شد روابط میان ایران و روسیه عمدتا در مسایل هستهای و تسلیحات نظامی خلاصه میشود. البته در مواردی که صحبت از احتمال مذاکره میان مقامات ایران و آمریکا به میان میآید روسیه با احتیاط بیشتری با ایران برخورد میکند. در آن دوره نیز روسیه با اطمینان از عدم بهبود روابط ایران و ایالات متحده به بهبود روابط خود با ایران روی آورد. با سفرسرگئی ایوانف به ایران موافقتنامهها و قراردادهایی بین دو کشوردر زمینه مسایل نظامی و سایر حوزهها امضاء شد. دراین دوره تعدادی هواپیمای آموزشی، جنگندههای پشتیبانی از جانب روسیه به ایران تحویل داده شد و کارشناسان روسی نیز برای توسعه و مدرنسازی هواپیماهای نظامی و غیر نظامی به ایران آمدند. همچنین همکاریهایی دربخش فضا و ماهواره بین دوکشور شکل گرفت(کوشر،1374صص68-61). ارزش مالی همکاریهای نظامی دو کشورد بین سالهای 2000 تا 2005 چشمگیر نبود ولی این مناسبات با فروش 29 مجموعه موشکهای تورام یک به قیمت 700 میلیون دلار در سال 2005 تا حد قابل ملاحظهای ارتقایافت. شاخصترین قرارداد نظامی بین دوکشور فروش موشکهای اس 300 به ارزش 2/1 میلیارد دلار بود که روسیه اخیرا به بهانه اجرای قطعنامه 1929 شورای امنیت آن را یکجانبه فسخ کرد(Farrer،2010). در بازه زمانی ریاست جمهوری پوتین و مدودف مساله هستهای ایران به شاخص اصلی روابط سه ضلع مثلث تبدیل شده است. روسیه دراین دوره علیرغم ادعای غرب مبنی برفعالیتهای مخفی هستهای ایران، از یک طرف برعدم ارائه دلایل و مدارک معتبرازسوی غرب تاکید میکند و از سوی دیگر ایران را به همکاری با آژانس ترغیب میکند. ازآنجا که روسیه،اتحادیهاروپا و برخی کشورهای مستقل از توان موازنهسازی دربرابرآمریکا برخوردارنیستند، بههمین خاطر به ابزارهایی همچون سازمانها و قوانین بینالمللی در مقابل یکجانبه گرایی آمریکا متوسل میشوند. آمریکا با حمله به دو کشورعراق وافغانستان اگرچه با مشکلات زیادی مواجه شده است وحتی برخی از کارشناسان بحران اقتصادی سال 2009 راناشی ازاین حملات میدانند، اما این کشور موفق به تحقق اهداف عمده خود شده است. کنترل نفت خاورمیانه و بازارهای نظامی منطقه را نیز باید به مجموعه ابزارهای اعمال قدرت آمریکا اضافه کرد. روسیه در چند سال اخیر با تحریمهای اخیرشورای امنیت علیه ایران موافقت کرده و همکاری هستهای ونظامی خود را با ایران به پایینترین حد ممکن کاهش داده است. روسیه سیاستهای تاخیری خود را از اواخردوران ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی آغاز کرده و در همین ارتباط با تاخیر فراوان نیروگاه بوشهررا راهاندازی کرده و ازتحویل موشکهای اس-300 به بهانه رعایت تحریمهای شورای امنیت سازمانملل و در واقع بهخاطر فشارآمریکا و اسراییل خودداری کرده است (مرکز تحقیقات استراتژیک،1389). با روی کارآمدن مدودف و اوباما سیاست رقابتی روسیه و آمریکا در زمینههای مختلف ادامه پیدا کرد،اما این دو کشور سیاست نزدیکی را در زمینههای مختلف درپیش گرفتند که مهمترین آن را میتوان امضای قرارداد استارت جدید دانست. اگرچه سیاست انتقادی و تهاجمی آمریکا نسبت به ایران باشدت بیشتری درشرایط کنونی ادامه دارد،اما روسیه برای اولین بار بهصورت مستقیم ازایران انتقاد کرده که در روابط دوکشور بیسابقه است. در ماههای پایانی سال 2010 مدودف در مصاحبه مطبوعاتی خود اعلام کرد که ایران درحال دستیابی به بمب اتم است (USA Today،2010). در واقع آمریکا و روسیه درمورد عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای توافق داشته و دارند. یکی از اهداف عمده آمریکا از تحریمهای ایران عدم دستیابی این کشور به توانمندیهای هستهای و نظامی است. در مقابل، روسیه نیز در روابط نظامی و هستهای خود با ایران این ملاحظات را مد نظر قرار میدهد چرا که روسیه و آمریکا هر دو ظهور کشوری با توان هستهای و نظامی را تهدیدی جدی برای منافع ملی خود میدانند. یکی ازاهدف عمده روسیه و آمریکا از امضای استارت جدید ممانعت از دستیابی کشورهای جدید از جمله ایران به سلاحهای هستهای است،اما دلیل دیگر همکاری دوکشور در مورد ایران، رد پیشنهادهای مختلف 1+5 از سوی ایران است. حتی اخیرا ایران برای حل مساله هستهای خود با کشورهایی همچون ترکیه و برزیل بهعنوان میانجی همکاری میکند که این امرنارضایتی کشورهای 1+5 را بههمراه داشت و در نتیجه توافق تهران (ایران ـ ترکیه ـ برزیل) از سوی آنان رد شد. از سوی دیگر روسیه براین باور است که ایران طی چند سال اخیر از سیاست خارجی مشخصی پیروی نکرده است. علیرغم فقدان رابطه با آمریکا، در مواردی که ایران سیاست خارجی عملگرایانهای را در پیش گرفته است، آمریکا و روسیه هر دو از این نوع سیاست استقبال کردهاند. البته هر دو کشور اخیرا ایران را بهعدم برخورداری و پیروی ازخط مشی مشخص درسیاست خارجی خود متهم میکنند. در نظریات روابط بینالملل بحثی وجود دارد که اگریک کشور از سیاست خارجی پایدار و مشخصی برخوردار نباشد، کشورهای دیگرحاضر بههمکاری عمیق و پایدار با آن کشور نمیشوند. روسیه معتقد است که ایران درسیاست خارجی خود برنامه مشخصی ندارد و باید تصمیم بگیرد که بدنبال ایفای کدام نقش در عرصه نظام بینالملل است. هرچند تاخیر دراجرای تعهدات روسیه با واکنش مقامات ایرانی مواجه شده است،اما مدودف درواکنش به این انتقادات اعلام کرد که روسیه پیرومنافع ملی خود است. همچنین باید گفت که روسیه و آمریکا ایران را تهدیدی مشترک میدانند و به همین جهت به رویکردی مشترک در قبال ایران روی آوردهاند. البته اختلافات این دو کشور درسایر حوزهها از قبیل مساله همسایگان، کنترل تسلیحات و دفاع موشکی (علیرغم توافقات اخیر) ، گسترش ناتو و... همچنان پابرجاست. سند سیاست خارجی روسیه درسال 2008 ایران را ازلحاظ رتبهبندی دراولویت پنجم این کشور قرارداد. اولویتهای این کشور به ترتیب عبارت بودند از: کشورهای جدا شده از روسیه،اتحادیه اروپا، آمریکا، شرق آسیا و سرانجام خاورمیانه و کشورهای اسلامی. این بدان معناست که روسیه حاضرنیست منافع خود را به خطر بیندازد و همواره از ایران بهعنوان کارت بازی در چانهزنیهای خود با ایالات متحده استفاده میکند (Paszyc،Wojciech،2009). درداخل روسیه این دیدگاه حاکم است که ایران با استفاده از روسیه امتیازات زیادی بدست آورده و این مساله موقعیت روسیه را بهخطرانداخته است. این نوع دیدگاه عمدتا ازسوی مدودف و حامیان وی مطرح میشود. درآمریکا نیز اگرچه اوباما با شعار تغییر روی کار آمده ولی نسبت به دولت بوش موضع سختتری را در مورد تحریمهای بایران اتخاذ کرده است. قطعنامه 1929 آخرین قطعنامه صادر شده علیه ایران است و علاوه بر تحریمهای سازمانملل، آمریکا،اتحادیه اروپا و برخی کشورهای دیگر نیز تحریمهای شدیدتری را به صورت جداگانه علیه ایران اعمال کردهاند(بشری،1389). از این رو برای فهم و شناخت نوع سیاست خارجی آمریکا و تا حدودی روسیه، به گزارش بررسی وضعیت هستهای آمریکا در سال 2010 -که در برخی مباحث به صورت مستقیم به ایران میپردازد- اشاره میکنیم. خطرات ناشی از گسترش و تکثیر سلاحهای هستهای و تروریسم هستهای،آمریکا را به اولویتبندی در عدم دستیابی برخی کشورها و گروههای تروریستی به سلاح هستهای برای ساخت بمب هستهای سوق داده و بر همین اساس این کشور همکاری خود با روسیه و چین را علیه ظهور قدرتهای جدید افزایش داده است. این تاکید از آن جهت است که چشماندازهای امنیتی آمریکا از زمان جنگ سرد بهطور بنیادین تغییر کرده و چالشهای امنیتی پیشروی این کشور بسیار پیچیده شده است. ایالات متحده در آسیا و خاورمیانه ساختار و سازمانی همچون ناتو دراختیار ندارد و به همین جهت بازدارندگی مورد نظر خود را از طریق ایجاد ترتیبات امنیتی و حضور نظامی و تضمینهای امنیتی اعمال میکند. تقویت ساختار امنیت منطقهای کلید اصلی راهبرد آمریکا برای تقویت بازدارندگی و کاهش تسلیحات هستهای است. ساختار امنیتی منطقه شامل سامانه دفاع موشکی موثر، توانایی برای مقابله با تسلیحات کشتار جمعی متعارف و فرماندهی یکپارچه میشود. از این رو آمریکا ایران را به نقض قواعد عدم تکثیر سلاحهای هستهای، تلاش برای کسب توانمندیهای موشکی و مقاومت در برابر خواستههای بینالمللی برای حل دیپلماتیک مساله هستهای متهم میکند. بنابراین ایران به جهت عدم توجه به سازوکارهای بینالمللی و پیشنهادات سیاسی و اقتصادی و نافرمانی از هنجارها و قوانین بینالمللی با انزوا و فشار بینالمللی بیشتری روبرو میشود (USPNRR،2010). با بررسی روند همکاریهای موجود میان این مثلث و استناد به اسناد دفاعی و ملی دو کشور آمریکا و روسیه میتوان به نوع رویکرد آنها در قبال ایران پی برد و اینکه چرا آنها رویکرد فوق را در مورد ایران در پیش گرفتهاند. در این رویکرد علاوه بر توافق آمریکا و روسیه در قبال ایران باید به عدم اتخاذ جهتگیری مشخص از سوی ایران نیز اشاره کرد که موجب هرچه نزدیک شدن مواضع این دو کشور در مورد ایران شده است.
نتیجه گیریمقاله مذکور فرضیه خود را بر شروع جنگ سرد جدید قرار داده و با توجه به شواهد و مستندات به بررسی روابط آمریکا و روسیه در دوران جدید میپردازد. در این مقاله سه محور همسایگان، کنترل تسلیحات و دفاع موشکی و ایران مورد بررسی قرار گرفتند. برخی صاحب نظران رقابت دو کشور را دو قطبی جدید مینامند و اسناد ملی دو کشور نیز بهصراحت به وجود این رقابت و رویارویی اشاره میکنند. در مورد همسایگان تحولات شکل گرفته به روشنی بیانگر وجود این رقابت است. آزمایش نسل جدید تسلیحات از سوی دو کشور و هزینهبر بودن و فقدان کارایی تسلیحات قدیمی در کنار تغیرات گسترده شکلگرفته در محیط بینالملل نیز از علایم دیگر وجود رقابت و منازعه میان آنهاست. در مورد ایران نیز اگرچه همکاری نزدیکی طی چند سال اخیر بین دو کشور مشاهده میشود ولی اصل رقابت همچنان پابرجاست و فقدان سیاست خارجی مشخص ایران نیز به این نزدیکی کمک فراوانی کرده است. میتوان نتیجه گرفت که رقابت و رویارویی روسیه و ایالات متحده با شدت بیشتر(با توجه به اسناد ملی هر دو کشور) و البته متفاوتتر از گذشته در حال پیگیری است. * استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، گروه مطالعات منطقهای، دانشگاه تهران، ایران ** دانشجوی کارشناسی ارشد مطا لعات اروپا دانشگاه تهران *** دانشجوی ارشد رشته روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی [1]. Hegemonic State [2]. Shanghai Cooperation Organization [3]. John Mearsheimer [4]. Barak Obama [5]. Dimitry Medvedev [6]. Organization of Security and Cooperation in Europe [7]. Hilary Clinton [8]. Mikheil Saakashvili [9]. Joe Biden [10]. Viktor Yushchenko [11]. Yanakovich [12]. George H.W. Bush [13]. Mikhail Gorbachev [14]. Nuclear Transitional Vehicles [15]. Strategic Offensive Arms [16]. Vladimir Putin [17]. Henry Sokolski [18]. Lorence Kreep [19]. Morton Halpern [20]. Vitaly Chorkin [21]. Sergey Lavrov [22]. Gore-Chernomyrdin منابع
10- Barack Obama، interview by Bob Shiefer، face the nation، CBS، 20 sep، 2009، www.cbsnews.com/. 11- BBC News - Russia 'could opt out of nuclear disarmament deal' Carpenter، T.G. (2005) quoted in Tully،A.،’US.: What is Strategy for Bases in the Former Soviet Bloc?’ 12-Clinton to Russia: Honor Agreement in Georgia، by Associated Press، www.FPa.org/ topics- Info2414/ topics- info- show.htm? doc.id=1293042. 13-Cohen،Ariel.(2010) the manas base and challenges to the US presence in Kyrgzstan، www. Heritage.org/research/reports/ 2010/07. 14-Common history can reconcile Russia، Georgia. http: //uk.reuters.com/article/idUKTRE5471DD20090508. 15-Debating the New START Treaty، www. CFR.org. 16-Fact Sheet، Start Agreement Numbers of Strategic Offensive Arms، Department of state، United States of America، www.ucsusa.org 17-Farrer، Arriel،(2010) Russia- Iran foreign relations، August 2، 2010، www.Irantracker.org. 18-http: //news.bbc.co.uk/2/hi/8605805.stm. 19-http: //www.telegraph.co.uk/news/worldnews/europe/Russia /7873822/Vladimir-Putin-dismisses-Georgia-third-party-support.html. 20-Karen،Tony.(2003) ، the Georgia Crisis: a Blow to NATO، 13 Aug، 2003، www.time.com/time/ special/ package/article/0، 28804، 1832294-183. 21-Kramer، David.J.(2010) “Resseting U.S – Russian relations: it take two"، David.J.Kramer، January، 2010، Washington Quarterly، www.wq.com. 22-Little، Richard،(2007) the Balance of Power in International Relations: Metaphors، Myths and ModelsUniversity of Bristol. 23-Medvedev: Iran closer to being able to build nukes http: //www.usatoday.com/news/world/2010-07-12-medvedev-iran-nuclear_N.htm 24-New START Treaty (union of concerned scientist) ، 2 Apr، 2010، www.ucsusa.org.(Accessed on January 10). 25-Nuclear Posture Review Report of America، April، 2010، secretory of Defense، Pentagon، Washington.D.C20301-1000. 26-Obama accused of cold warout look"، Moscow yimes، 23 Sep، 2009، www.theMoscow 27-Obama Limits When U.S. Would Use Nuclear Arms، http: //www.nytimes.com/2010/04/06/world/06arms.html. 28-Office of the Press Secretary، the White House، “Remarks by vice president Biden in Ukraine"، Kiev، Ukraine، July 22، 2009، www.white house. Gov/ the-press-office/Remarks- by-vice-president-Biden-in-Ukraine/. 29-Paszyc،Ewa and Gorecki Wojciech.(2009) Iran’s Position in Russia’s Foreign Policy and Russian-American Relations، Centre for Eastern Studies. 30-Simes،K.Dimitry(2009) "Uncertain Reset: CantheUnitedStates and Russia find a common language،" foreign affairs features، web site، July 17، 2009،http: //www.foreign affairs.com/articles/65203//dimitri-k-simes/an-uncertine-reset. 31-Stories/2009/09/20/ftn/ main 5324077.shtml? Tag=cbsnews twocolupperpromoarea. 32-Ukrain says Russia naval base deal will not Affect EU ties (RIA Novosti) www.en.rian.ru/world/ 201000428/ 158785734.html. 33-Vladimir Putin's inflammatory speech terrifies the audience at the Munich Security Conference 2007، http: //www.securityconference.de/Putin-s-speech.381.0.html?L=. 34-Waltz،N.Kenneth(2008) Realism and International politics.Rotledge Publication. 35-Waltz. N. Kenneth. (1977) Theory of international politics، university of California، Berkley.
| |||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||
منابع
10- Barack Obama، interview by Bob Shiefer، face the nation، CBS، 20 sep، 2009، www.cbsnews.com/.
Carpenter، T.G. (2005) quoted in Tully،A.،’US.: What is Strategy for Bases in the Former Soviet Bloc?’
12-Clinton to Russia: Honor Agreement in Georgia، by Associated Press، www.FPa.org/ topics- Info2414/ topics- info- show.htm? doc.id=1293042.
13-Cohen،Ariel.(2010) the manas base and challenges to the US presence in Kyrgzstan، www. Heritage.org/research/reports/ 2010/07.
14-Common history can reconcile Russia، Georgia. http: //uk.reuters.com/article/idUKTRE5471DD20090508.
15-Debating the New START Treaty، www. CFR.org.
16-Fact Sheet، Start Agreement Numbers of Strategic Offensive Arms، Department of state، United States of America، www.ucsusa.org
17-Farrer، Arriel،(2010) Russia- Iran foreign relations، August 2، 2010، www.Irantracker.org.
18-http: //news.bbc.co.uk/2/hi/8605805.stm.
19-http: //www.telegraph.co.uk/news/worldnews/europe/Russia /7873822/Vladimir-Putin-dismisses-Georgia-third-party-support.html.
20-Karen،Tony.(2003) ، the Georgia Crisis: a Blow to NATO، 13 Aug، 2003، www.time.com/time/ special/ package/article/0، 28804، 1832294-183.
21-Kramer، David.J.(2010) “Resseting U.S – Russian relations: it take two"، David.J.Kramer، January، 2010، Washington Quarterly، www.wq.com.
22-Little، Richard،(2007) the Balance of Power in International Relations: Metaphors، Myths and ModelsUniversity of Bristol.
23-Medvedev: Iran closer to being able to build nukes http: //www.usatoday.com/news/world/2010-07-12-medvedev-iran-nuclear_N.htm
24-New START Treaty (union of concerned scientist) ، 2 Apr، 2010، www.ucsusa.org.(Accessed on January 10).
25-Nuclear Posture Review Report of America، April، 2010، secretory of Defense، Pentagon، Washington.D.C20301-1000.
26-Obama accused of cold warout look"، Moscow yimes، 23 Sep، 2009، www.theMoscow
27-Obama Limits When U.S. Would Use Nuclear Arms، http: //www.nytimes.com/2010/04/06/world/06arms.html.
28-Office of the Press Secretary، the White House، “Remarks by vice president Biden in Ukraine"، Kiev، Ukraine، July 22، 2009، www.white house. Gov/ the-press-office/Remarks- by-vice-president-Biden-in-Ukraine/.
29-Paszyc،Ewa and Gorecki Wojciech.(2009) Iran’s Position in Russia’s Foreign Policy and Russian-American Relations، Centre for Eastern Studies.
30-Simes،K.Dimitry(2009) "Uncertain Reset: CantheUnitedStates and Russia find a common language،" foreign affairs features، web site، July 17، 2009،http: //www.foreign affairs.com/articles/65203//dimitri-k-simes/an-uncertine-reset.
31-Stories/2009/09/20/ftn/ main 5324077.shtml? Tag=cbsnews twocolupperpromoarea.
32-Ukrain says Russia naval base deal will not Affect EU ties (RIA Novosti) www.en.rian.ru/world/ 201000428/ 158785734.html.
33-Vladimir Putin's inflammatory speech terrifies the audience at the Munich Security Conference 2007، http: //www.securityconference.de/Putin-s-speech.381.0.html?L=.
34-Waltz،N.Kenneth(2008) Realism and International politics.Rotledge Publication.
35-Waltz. N. Kenneth. (1977) Theory of international politics، university of California، Berkley.
| |||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,945 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,072 |