تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,623 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,424,627 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,450,106 |
بررسی زبان شعر طاهره صفارزاده در دورة دوم شاعری (اشعار دفترهای طنین در دلتا، سد و بازوان، سفر پنجم) | ||
زیباییشناسی ادبی | ||
مقاله 3، دوره 5، شماره 22، اسفند 1393، صفحه 57-75 اصل مقاله (241.17 K) | ||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
احمدرضا یلمه ها؛ مهدیه ولی محمدی آبادی | ||
نویسنده | ||
چکیده | ||
طاهره صفارزاده از شاعران صاحب سبک شعر نو فارسی است که توانسته است به زبان خاص خود در شعر دست یابد. واکاوی شعر صفارزاده نشان میدهد که با وجود تأکید وی بر حضور اندیشه و معنا در شعر، شکل ظاهری و صورخیال نیز در اشعار او مورد توجه قرار گرفته است. وی به خصوص در اشعار بلند خود، به ساختمان شعر بسیار اهمیت میدهد و این ساختمان را با نوعی از این تداعیهای ذهنی که به شکل دوایری تو در توست ایجاد میکند. راز فهم و درک زبان شعر صفارزاده در شناخت و ارتباط همین دوایر تو در توست که در عین وابستگی از استقلال لازم برخوردارند و انواع دیگر هنجارگریزیهای معنایی، نوشتاری، سبکی و زبانی را در شعر او زیبا و بدیع میسازد. صفارزاده همچنین در سه دفتر مورد بررسی اهمیتی به وزن شعر نمیدهد و به جای آن از طنین که نظریه خاص اوست استفاده میکند. وی با انتخاب بجا و حساب شده کلمات، تصاویر و انواع صنایع لفظی و معنوی به صورتی که ارتباطات عینی و ذهنی آنها در شعر حفظ شود، به شعر انرژی القا میکند و مخاطب را در هنگام خواندن شعر بیدار نگه میدارد. در این مقاله به بررسی زبان شعر او در سه دفتر طنین در دلتا، سد و بازوان و سفر پنجم، بر اساس آرا و اندیشههای فرمالیستهای روسی پرداخته شده است. | ||
کلیدواژهها | ||
صفارزاده؛ زبان شعر؛ آشناییزدایی؛ قاعدهافزایی؛ قاعدهکاهی | ||
اصل مقاله | ||
بررسی زبان شعر طاهره صفارزاده در دورة دوم شاعری (اشعار دفترهای طنین در دلتا، سد و بازوان، سفر پنجم)
دکتر احمدرضا یلمهها* مهدیه ولی محمدآبادی** چکیدهطاهره صفارزاده از شاعران صاحب سبک شعر نو فارسی است که توانسته است به زبان خاص خود در شعر دست یابد. واکاوی شعر صفارزاده نشان میدهد که با وجود تأکید وی بر حضور اندیشه و معنا در شعر، شکل ظاهری و صورخیال نیز در اشعار او مورد توجه قرار گرفته است. وی به خصوص در اشعار بلند خود، به ساختمان شعر بسیار اهمیت میدهد و این ساختمان را با نوعی از این تداعیهای ذهنی که به شکل دوایری تو در توست ایجاد میکند. راز فهم و درک زبان شعر صفارزاده در شناخت و ارتباط همین دوایر تو در توست که در عین وابستگی از استقلال لازم برخوردارند و انواع دیگر هنجارگریزیهای معنایی، نوشتاری، سبکی و زبانی را در شعر او زیبا و بدیع میسازد. صفارزاده همچنین در سه دفتر مورد بررسی اهمیتی به وزن شعر نمیدهد و به جای آن از طنین که نظریه خاص اوست استفاده میکند. وی با انتخاب بجا و حساب شده کلمات، تصاویر و انواع صنایع لفظی و معنوی به صورتی که ارتباطات عینی و ذهنی آنها در شعر حفظ شود، به شعر انرژی القا میکند و مخاطب را در هنگام خواندن شعر بیدار نگه میدارد. در این مقاله به بررسی زبان شعر او در سه دفتر طنین در دلتا، سد و بازوان و سفر پنجم، بر اساس آرا و اندیشههای فرمالیستهای روسی پرداخته شده است.
واژههای کلیدی صفارزاده، زبان شعر، آشناییزدایی، قاعدهافزایی، قاعدهکاهی مقدمهطاهره صفارزاده یکی از چهرههای شاخص و درخشان شعر در روزگار ما بود. شاعری که دورههای متعدد شعری را پشت سر گذاشته است و اگر نگاهى دقیق و موشکافانه به دوران شاعرى او داشته باشیم، نه تنها دورههاى متعدد را در طول زمان، بلکه در هر دهه نیز مىتوان شناسایى کرد. در یک برداشت کلى از جمیع نظراتی که در خصوص شعر صفارزاده مطرح میشود مىتوان شعر صفارزاده را به سه دوره تقسیم کرد. سه دوره که اگر چه گاهى نزدیکىهایى با یکدیگر دارند، اما از بنیاد و اساس تفاوتهاى چشمگیرى بین آنها وجود دارد. حتى گاهى این تفاوتها چنان بارز است که احساس مىشود که شاعر آنها با هم فرق مىکند. دوره اول که از ابتداى مطرحشدن او به عنوان شاعر ـ با کتاب رهگذر مهتاب در سال 1341 آغاز مىشود و تا انتشار کتاب دفتر دوم ادامه مىیابد. دورة دوم شعر او که با کتاب «طنین در دلتا» آغاز میشود، با سد و بازوان ادامه مییابد و در سفر پنجم خاتمه مییابد. دورة سوم که با کتاب بیعت با بیداری آغاز میشود و تا پایان عمر شاعر ادامه مییابد. نظرات مختلفی درخصوص این دورههای شعری مطرح شده است. برخی دورة دوم شاعری او را بهترین دوران معرفی کردهاند و معتقدند که «شعرهای این دوره از موفقترین نمونههای شعری صفارزاده است که ضمن برخورداری از اندیشة قوی، جوهر شعری را نیز از دست نداده است و در واقع درخشش صفارزاده در همین دوره است که او را در سلک شاعران موفق معاصر قرار میدهد» (خلیلی و همکاران، 1392: 110). برخی دیگر نیز سومین دوره را بهترین دورة شاعری صفارزاده معرفی میکنند و معتقدند که شاعر در دورة دوم شاعری خود «به نوعی تحت تأثیر تئوریهای ادبی غربی قرار گرفته و مطابق با آن تئوریها به سرودن شعر پرداخته است، چرا که نوعی تئوریزدگی در شعرهای این دوره از زندگی شاعر دیده میشود و این تئوریزدگی ناخودآگاه و در نتیجة آشنایی شاعر با زبان و ادبیات خارجی است (اسماعیلی، 1385: 65). مقاله حاضر بدون اینکه قصد رد یا قبول یکی از این نظرات را داشته باشد با توجه به گستردگی معانی و مضامین شعر صفارزاده صرفاً به بررسی زبان شعر او در دورة دوم شاعری یعنی در کتابهای «طنین در دلتا» (اشعار سالهای 50ـ49)، «سد و بازوان» (اشعار سالهای 48ـ45)، و «سفر پنجم» (اشعار سالهای 55ـ51) میپردازد. برای ورود به بحث اصلی ابتدا تعریف جامعی از زبان شعر ارایه شده و سپس شعر مرحوم طاهره صفارزاده بر اساس همین تعریف مورد بررسی قرار میگیرد. زبان شعر«تحقیقات مستقل دربارة زبان شعر در دورة مدرن و با ظهور علم زبانشناسی رونق بسزایی گرفت. فردینان دوسوسور زبانشناس سوییسی که بین سالهای 1875 تا 1913 میزیست در کتاب دورة زبانشناسی عمومی مباحثی را مطرح نمود که میتوان از آن به عنوان نقطة عطفی در توجه مستقل به زبان یاد کرد. پس از او، فرمالیستهای روسی اولین گروهی بودند که به طور خاص به زبان شعر پرداختند. پرسش اصلی آنان این بود که ادبیت یک اثر در چیست و در ضمن پاسخ به این سؤال زوایایی از زبان شعر را هم مورد مداقه قرار دادند. (زرقانی، 1384: 57). آنان ثابت کردند که تفاوتهایی بین زبان روزمره و زبان شعر هست که این تفاوتها بیشتر به فرم زبان مربوط است. «آنان به ویژه به ضرباهنگ علاقهمند بودند و آن را از وزن تحمیل شده بر شعر مستقل میکردند.» (هارلند، 1382: 238) عصاره و خلاصة مطالب فرمالیستها دربارة زبان شعر در کتاب جفری لیچ با عنوان قاعدهافزایی نیز از نظر فرمالیستها شگردهایی را شامل میشود که از طریق فرایند تکرار کلامی حاصل میشود، این تکنیکها وابسته به صورت کلام است و در غایت امر منجر به ایجاد نظم میشود. قاعدهافزایی بر حسب توازن در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی بر برونة زبان عمل میکند و در معنی متن دخالتی ندارد. (جعفری، 1385: 11). با وجود این تعاریف، فرمالیستها هرگز از اهمیت درونمایة شعری غافل نبودهاند، یاکوبسن هنر را پارهای واقعیات اجتماعی میداند و بر تأثیر اجتماعی آن حساس است و موکارفسکی مرز مشخصی را بین زبان و موضوع قایل نمیشود و عنوان میدارد نمیتوان ادعا نمود که ارتباط موضوع با واقعیت هیچ نقشی در ساختار اثر ندارد. (همان: 12) در ادامة مقاله بر اساس همین آرا، به بررسی شعر طاهره صفارزاده در دفترهایی که از آنها یاد شد پرداخته میشود، البته با توجه به اینکه صفارزاده خود بر حضور معنا در شعر بسیار پایبند است، مجبوریم که در حین بررسی زبان شعر او، به پارهای از معانی و مضامین شعر او نیز توجه داشته باشیم. زبان شعر طاهره صفارزادهفهمیدن شعر یک شاعر مانند فراگرفتن یک زبان بیگانه است. در فراگیری زبان، به یاری مصادیق خارجی، دلالتهای الفاظ و جملهها را درمییابیم و از این طریق انگارههای زبان را فرامیگیریم، و آنگاه خود میتوانیم هرچه را که در دل داریم به آن زبان بیان کنیم یا دست کم منظور دیگران را که به آن زبان سخن میگویند درک کنیم. اگر اصطلاح «زبان شعر» را از معنی متعارف و سطحی آن فراتر ببریم و آن را به معنی نظامی بگیریم که مفردات و قواعد ترکیب خاص خود را دارد، آنگاه فهم شعر مانند ترجمه از زبانی به زبان دیگر خواهد بود. در اینجا نیز مانند زبانهای معمولی، برای فهم زبان باید مفردات و قواعد ترکیب آن را بشناسیم، اما این شناسایی جز به میانجیگری سهیمشدن در تجربهای که شاعر از جهان دارد ـ یعنی جز از راه مشاهدة مصادیق سرودههای او ـ میسر نتواند شد. بررسی و واکاوی دو فرآیند قاعدهکاهی و قاعدهافزایی در شعر یک شاعر، به عنوان دو عامل اصلی برجستهسازی و آشناییزدایی شعر، کمک شایانی در شناخت زبان شاعر میکند، بر همین اساس برای شناخت زبان شعر صفارزاده و شریکشدن در دنیای شعر او در سه دفتر «طنین در دلتا»، «سد و بازوان» و «سفر پنجم» این دو فرآیند مورد بررسی قرار میگیرند. شایان ذکر است در بررسی چگونگی آشناییزدایی و برجستهسازی در شعر صفارزاده، بیشتر به مواردی که در این سه دفتر از بسامد فراوانیتری برخوردارند، پرداخته شده و از بیان موارد با بسامد پایین خودداری شده است. 1ـ قاعدهکاهی در شعر صفارزاده برجستهسازی و آشناییزدایی از طریق قاعدهکاهی در شعر به معنای گریز و کاستن از قواعد زبان معیار و زبان ادبی است. در شعر صفارزاده این نوع آشناییزدایی بسیار به کار گرفته شده و در سه سطح هنجارگریزی معنایی، هنجارگریزی نوشتاری، هنجارگریزی سبکی و هنجارگریزی زمانی قابل بررسی است. 1ـ1ـ هنجارگریزی معنایی در هنجارگریزی معنایی، همنشینی واژهها بر اساس قواعد معنایی حاکم بر زبان هنجار نیست، بلکه تابع قواعد خاص خود است (روحانی، 1388: 78). بهتر است اینگونه هنجارگریزی معنایی را تعریف کنیم: «[این نوع هنجارگریزی] یعنی تخطی از معیارهای معنایی تعیینکنندة همآیی واژگان. به عبارت دیگر، یعنی تخطی از مشخصههای معنایی حاکم بر کاربرد واژگان در زبان معیار (سجودی، 1377: 22). در این نوع هنجارگریزی شاعر دست به اعمال صور خیال در سرودههایش میزند و با زبان عاطفی و تخیل و داشتن ذهنی خلاق، صور خیال را نیز در بیان خود دخیل میشمارد. انواع صنایع معنوی، از تشبیه، استعاره، حسآمیزی و پارادوکس و… در این دسته جای میگیرند. در سه دفتر مورد بررسی از اشعار صفارزاده به شکل متفاوتی این هنجارگریزی را میتوان مشاهده کرد. اشعار این سه دفتر، به خصوص اشعار بلند آن در واقع بر مبنای نوعی تداعی ذهنی است که به شکل دوایری تو در تو که دارای مرکزی است، ساختمان شعر را میسازد. مثلاً شعر سفر اول «مجموع تداعیهایی است بر مبنای تناسب و تضاد و اغلب با مایة طنز که در حین تماشای صحنهای دهشتناک (از نظر شاعری که برای نخستین بار ناظر این صحنه شده است) به وجود میآید. و هر تداعی موجد تداعی دیگر میشود و برخورد و ترکیب همة این تداعیها در حقیقت ساختمان نهایی شعر را میسازد. ساختمانی به شکل دوایری تو در تو که در مرکز آن مردهای است که در هند سوخته میشود. دایرة اول هند (فضای اصلی شعر)، دایرة دوم: وطن شاعر، دایرة سوم: آمریکا کشوری که شاعر مدتها در آنجا اقامت داشته است و هر کدام از دوایر محیط بر همة دوایر: فضای دنیا (فضای کلی شعر) و حرکت شعر بر جادههای دایرهوار تداعی است، یعنی از هند به هرکجا میرود باز به همانجا برمیگردد (حقوقی، 1377: 1018). در واقع صفارزاده در شعر سفر اول، مرگ را در سه کشور هند، ایران و آمریکا با تداعیهای ذهنی به تصویر میکشد و با همین تداعیهای معانی، به بسیاری از مفاهیم چون بندگی هندی، فقر در هند، ظلم و آشفتگی در دنیا و دوران کودکی خود و… میپردازد. بلندی شعر به او کمک میکند که همة این مفاهیم را در شعر خود به کار برد و جالبتر از همه اینکه هیچ چیز در شعر او اضافه نمینماید و تناسب کلام و ارتباط معانی با یکدیگر به خوبی حفظ شده است. یا در شعر سفر زمزم که در واقع سفری ذهنی و یا شاید واقعی شاعر به امامزاده داود (ع) به تصویر کشیده شده است، شاعر باز این تداعیها را به کار میبرد، سفر اول سفر شاعر به امامزاده داود با قاطری است که مدام میل به حرکت از لبه دره دارد، این سفر در ذهن او، سفر به مکه و به سمت زمزم را تداعی میکند، زمزم بر پایه تضاد تصویر از یک جزیرة نفتی و خشک و بیآب و علف را به یاد شاعر میآورد و در کنار آن تصویری از یک باتلاق بندری که مردی با زن و بچهاش در آن زندگی میکند! «اینان که پیشاپیش ما میروند به دنبال زمزم هستند من هم لیوان پلاستیکیام را آماده کردهام شاید قسمتی داشته باشم بر دیوار یک جزیرة نفتی خواندم آهوها را نکشید جزیره هرگز خواب هیچ گیاهی را ندیده بود و آهوان در حمایتی ظالمانه لهله میزدند …» (صفارزاده، 1391: 142) در شعر سفر عاشقانه از دفتر سفر پنجم صفارزاده نیز با چنین تداعیهای معانی روبهرو میشویم، شاعر تصمیم دارد نامهای را به شکایت به نزد مالک اشتر ببرد و در این شعر نیز هر کلمه، معنای دیگری را به ذهن شاعر متبادر میسازد. او به راه میافتد، بر سپور شهر سلام میکند، صدای میراب، صدای تبت یدا میشنود، اهل مذهب بیداران است و از تصرف ودکا بیرون، ولی فاتحان به شهر او شب آوردهاند، او از شب به یاد معنای شب بخیر و سپس شب بخیر به روح ناظر مادر خود میافتد، زنی که پیرهنش رنگهای خرم داشت و از این رنگها، به یاد درخت کجی که در اصفهان بر تپة افغان روییده میافتد. سپس از این تصویر به یاد افغانهایی که در این شهر کشته شدند، حال دوباره تصویر که آیا اسکندر شهر را گرفت یا ما خود واگذار کردیم. این تصاویر تو در تو گاهی در شعرهای مختلف نیز دیده میشوند، مثلاً تصویر زنی که ترس پرتابشدن در دره دارد، با زنی که در دره پرتاب شده است شاید برای چیدن سیب (در شعر سفر زمزم)، حال همان زن، از انتهای دره آمده است، با گیسوانی بلند تا نامه به مالک برد (در شعر سفر عاشقانه). و همین تصویر در شعر سفر هزاره (شعری به یاد دکتر علی شریعتی) این بار در سیمای مردی که از ته دره آمده است و قصد سفر به سوی تپه و بلندی را دارد نمایش داده میشود. مردی که وقتی میمیرد (شهادت دکتر شریعتی) از ادامه راه باز میماند ولی راه همچنان باقی است. همین تداعیهای ذهنی در شعر صفارزاده او را به نظریة طنین و جانشینکردن طنین به جای وزن میرساند. به اعتقاد وی «اگر عوامل سازندة شعر کلمه، تصویر، تشبیه استعاره و تعبیر شاعرانه ـ نتوانند در ساختن کلیت شعر مؤثر باشند زایدند. در کلیتی که ارتباطات ذهنی و عینی دقیقاً حفظ شده و دریافتها توالی پیدا کرده باشند، حتی یک عبارت سادة محاورهای هم موقعیتزا شده و انرژی شعر را القا میکند. این انرژی به هم پیوسته خواننده را ـ البته خوانندهای که با آگاهی و توجه، رویدادهای شعر را دنبال میکند ـ به جلو میبرد و برای دنبالکردن شعر بیدار نگه میدارد و طنین به معنای صدای ناقوس خاصیت انعکاس مییابد و مخاطب را بیدار نگه میدارد» (مصاحبة محمد حقوقی با شاعر، 1350) در تعریفی که از قاعدهکاهی در برجستهسازی زبان شعر داشتیم، قاعدهکاهی را به دو نوع تقسیم کردیم، یکی خلاف قواعد زبان عملکردن و دیگری خلاف زبان ادبی معمول عملکردن، چرا که «قواعد ادبی نیز مانند تمام ادراکات انسانی به مرور زمان تبدیل به عادت میشوند و شناسایی آنها برای مخاطب آسان میشوند. این قاعدهها که زمانی بیان نو و تازه ادراکات بشری بودهاند، به مرور زمان تعریف دقیق پیدا میکنند و به عامل خودکار بدل میشوند. زبانشناسان از این قواعد که ارزش زیباییشناسیک خود را از دست دادهاند با عنوان فرسودگی بازی نشانهها، هنجارگریزی مستعمل و خودکارشدگی یاد میکنند» (جعفری، 1385: 12). این نوع هنجارگریزی، یعنی هنجارگریزی از قواعد ادبی موجود در شعر او بسیار است و در این خصوص نوآوریهای فراوانی داشته است. از این رو در شعر او با استعاره، تشبیه، کنایه، نمادها و… تکراری روبهرو نمیشویم، هرچه هست جدید و تازه است. استعاره، تشبیه و کنایه در شعر صفارزاده با همین نوع تصویرسازی و البته به روشنی به کار رفتهاند. وی خود در مصاحبهای با محمد حقوقی در خصوص استعاره و تشبیه در شعر خود میگوید: «در شعر من استعاره و تشبیه هر کدام با شخصیت مستقل، عامل ارتباط پروازهای ذهنی میشوند و هر کدام میتوانند در عین وابستگی به تصویر بعدی و قبلی، به عنوان تصویر اصلی تلقی شوند، به طوریکه تفکیکشان آسان نباشد و خلاصه شرایط وجودیشان صراحت، طبیعیبودن و ملموسبودن است؛ یعنی درست مثل توقعیکه از کل شعر دارم». (مصاحبة محمد حقوقی با شاعر، 1350) مثلاً به این شعر کوتاه او توجه کنید: «آن سبزه/ کز ضخامت سیمان گذشت/ و قشر سنگی را/ در کوچههای شبانة بابل/ تا منتهای پردهبودن/ شکافت/ آن سبزه زندگانی بود/ آن سبزه زندگانی بود/ و پای باطل تو/ آن پای بویناک/ با چکمههای کور/ آن سبزه را شکست/ آن سبزه/ رویش آزادی/ آن سبزه/ آزادی بود» (صفارزاده، 1391: 275) در این شعر آزادی را به سبزهای تشبیه کرده است که به سختی از ضخامت سیمان و قشر سنگی ـ استعاره از موانع راه آزادی ـ عبور کرده، ولی در زیر پای باطل، پای بویناک و چکمههای کور ـ استعاره از ظلم و خودکامگی ـ نابود شده است. همان طور که میبینید این تشبیه و استعارهها در عین وابستگی به تصویرهای قبلی و بعدی خود هویت مستقلی دارند. این تشبیه زیبا ولی تلخ را مشاهده کنید: «ما آن پل صبور جهانیم/ و رد پای عابر چکمینهپوش/ خسرو و اسکندر/ پیوسته رخ نموده/ از عمق جان ما/ در زیر پای پیل/ پیل رقصان/ سرها فتاده/ عاصی/ نافرمان/ در زیر پای پیل/ آنهمه جانان/ بیجان» (همان: 218). در شعر صفارزاده، سفر، عدم رکود، مبارزه با ظلم و ظالم و وضعیت اسفناک جامعه و مضامینی از این دست فراوان است، مضامینی که استعارهها، تشبیهها، نمادها و کنایههای زیبایی را در شعر او ساخته که پیش از این، رایج نبوده است. استعارههایی چون «دهبان پارسی و بیدار پارسی» استعاره از سلمان فارسی، «باد مهلک و باد بلا» استعاره از مسلمانانی که به ایران حمله کردند، یا اضافههای استعاری مانند «ابر گلو»، «سکوی ابر»، «کتری کسالت» و… یا اضافههای تشبیهی چون «بارهای جبر ستایش»، «بار بلور پرسش»، «بارهای صبر و ستم»، «قبیلة شعر»، «سلولهای عشق»، «سلولهای راه»، «ما ماهیان جدا از آب» و…. نماد و نمادپردازی نیز در شعر صفارزاده جایگاه خاصی دارد، به صورتی که گاه شاعر از ابتدا تا انتها با نمادپردازی به موضوعی میپردازد. مثلاً در شعر «گردباد» میخوانیم: ناشناسان/ گردباد را/ میانگاشتند/ که در وزیدن فقط خاکروبهها را میزداید/ برگهای سست درختان را میپراکند/ و یا چراغ مهتابیها را میلرزاند/ اما هفته پیش همین که آمد همهچیز را برد/ آهنها قفلها را/ لباسهای اتوکشیدة کمدها را/ امضاها را/ تندیس ستونها را/ تگرگ نیز مهربان نبود/ پرندگان را در هنگامة خواندنشان به خاک سپرد (همان: 175). در این شعر شاعر به صورت نمادین از وقوع واقعه و انقلابی خبر میدهد که همهچیز را دگرگون میکند و با خود میبرد. شعر بادبادکها، ماشین آبی، کوتولهها، بال آفتابی، خبر سالها، سفر زمزم نیز اشعاری نمادین هستند. البته نمادها در شعرهای دیگر صفارزاده نیز کم نیست، راهیان و انسانهایی که از ته دره میآیند «نماد انسانهای مبارز و انسانهایی که رکود را برنمیتابند»، «فصل سرما و زمستان» و «شب» اوضاع نابهسامان اجتماعی، «کوتولهها و کوتاهان» انسانهای کوته فکر و سطحینگر، «درة مه» اول راه مبارزه، «تپه و بلندی» کمال و اوضاع بهسامان و خوب اجتماعی و…. کنایه در شعر صفارزاده به همان معنی تعریض یا کنایهزدن از سر تمسخر به کار رفته است، کنایههایی که گاهی طنزهای تلخی را در شعر او به تصویر کشیده است. به عنوان نمونه به ابیات زیر توجه کنید: «شکر که همه دارند به حداقل تساوی میرسند/ یک بشقاب/ چند موز/ چند پرتقال/ چند سیب لبنان /…/ یوفتنشنکو از غیبت رقیب پشتش را راست گرفت»، «مردی از آن سوی اتاق فریاد زد/ پیشخدمت به راننده من بگو خانم من را از منزل من بیاورد» (همان: 164 و165) که کل شعر کنایهای است به برابری و تساوی مارکسیستی که با وجود همة ادعاها، طرفدارانش از غیبت رقیب خوشحال میشوند و به پیشخدمت دستور میدهند که به رانندهشان بگوید که همسر من را بیاور. پارتیبازی و واسطهگری نیز در شعر صفارزاده چندبار به تمسخر گرفته شده است: «دوست من رییس شدهست/ دوست دوست من رییس شدهست/ دوست دوست دوست من رییس شدهست» (همان). «آقا در شعر شما برای رسیدن آیا/ باید کسی را دید/ باید با کسی ساخت/ باید کسی را از پا انداخت». رکود و در یکجا ماندن نیز در چند مورد از تعریض صفارزاده در امان نماندهاند «همکارانم درجازنان به هم میرسند و داوری میکنند» که درجازدن همکاران، کنایه از انسانهایی است که همیشه در یک سطح باقی میمانند. یا در جای دیگری با تعبیر «نسل خام پلوخواری» از آنها یاد میکند (همان 240). او احساس برتری مردان را این گونه به تمسخر گرفته است «چرا باید این چنین لرزان و ترسان باشیم/ ما که در محاصرة مردان هستیم/ مردان پاسبان مردان تاجر مردان امنیت/ مردانی که در بیمهنامههاشان بستهبندی شدهاند/ مردانی که پردهها را میآویزند/ مردانی که پشت پردهها در کمیناند/ مردانی که چنگال درآوردهاند» (همان: 183) 1ـ2ـ هنجارگریزی نوشتاری گاهی شاعر در نوشتار شعر شیوهای را بهکار میبرد که تغییری در تلفظ واژه به وجود نمیآورد ولی این شکل نوشتن، مفهومی ثانوی به واژه میافزاید (انوشه، 1376: 1445). شاعر با این نوع کاربرد، در واقع دست به تصویرسازی میزند. در شعر طاهره صفارزاده به وفور از این تصاویر میتوان دید. در سه دفتر مورد بررسی نیز موردهای فراوانی میتوان یافت. به این مورد توجه کنید که شکل نوشتن شعر بارش باران را نیز تداعی میکند. باران دوباره دارد آمدنش را تحمیل میکند. (صفارزاده، 1391: 173) یا در شعر بادبادکها صدایی که او را به پایین آمدن از پشت بام دعوت میکند این گونه به تصویر میکشد. «دم غروبی از لب بوم بیا پایین بیا پایین بیا پایین پایین پایین پایین» (صفارزاده، 1391: 198) که این کلمه پایین و یا متضاد آن بالا رفتن در دیگر اشعار صفارزاده نیز دیده شده است. یا در پایان شعر نهنگها با من مهربان بودند با تکرار آوای خنده (ها ها ها) و کمکردن از تعداد آن، نحوة خندیدن را به تصویر کشیده است. به جز این موارد طاهره صفارزاده شش شعر کانکریت نیز در دفتر طنین در دلتا سروده است. در شعر دیداری یا کانکریت خطوط و کلمات در شکل خاصی روی صفحه به یک شیوة معنادار تنظیم میشوند. در این نوع شعر بیشتر توجه به تجزیهکردن کلمات و تصویریکردن آنهاست و این معمولاً با تکرار، بدون توقع معنا و مفهوم خاص از تصویر انجام میشود، اما با توجه به اهمیتی که صفارزاده به وجود اندیشه در شعر میدهد، شش شعری که در این قالب سروده، در بعد معنایی نیز قوی است. مثلاً در شعر میزگرد مروت، شاعر بیستودو بار کلمه من را به صورت دایرهای و به شکل میزگرد نوشته و در وسط این بیست دو من میز قرار گرفته که خود از کلمه من به صورت م ون تشکیل شده است. در واقع میزگردی که عنوان آن مروت و جوانمردی است، بیشتر از اینکه به پیرامون آن را صاحبنظران فراگیرند، من گرفته و بعد در وسط میز نیز کلمة مورد بحث من است که از «م» و «ن» فارسی به شکل صلیب شکسته تشکیل شده است. یعنی کشف سلطهگری و فاشیزم در «من» فارسی که میتواند معنای عمیقتری نیز داشته باشد. در شعر استحاله، پیوند، زندگی آسانسور، غربت و شهر در خواب نیز شاعر با تکیه بر شکل دیداری کلمات، معانی زیبایی را خلق نموده است (برای اطلاعات بیشتر درخصوص اشعار کانکریت صفارزاده میتوانید به مقالة نشانهشناسی دو شعر دیداری از طاهره صفارزاده، نوشته حمیدرضا شعیری و همکاران مراجعه کنید). 1ـ3ـ هنجارگریزی سبکی اگر شاعر از گونة نوشتاری معیار به ساخت نحوة گفتارگریز زند، به آن هنجارگریزی سبکی گویند (روحانی، 1388: 84). این نوع هنجارگریزی مربوط به کاربرد واژههای محاورهای، عامیانه و برخی اصطلاحات روزمره است که باعث آشناییزدایی میشود. صفارزاده با استفاده از زبان مردم کوچه و بازار توانسته بر جنبههای گوناگون زبان ادبی اثری انکارناپذیر بگذارد. بهرهگیری از زبان عامیانه و واژگان گفتاری، سادگی و صمیمیتی خاص به زبان شاعر بخشیده و پیوندی ناگسستنی با روح خواننده برقرار ساخته است. وی در سرودههایش گاه واژههای عامیانه را به وام گرفته و گاه از افعال و عبارات عامیانه ـ که گاه کنایی هستند ـ بهرهمند شده و آنها را با بیانی صمیمانه و چینشی هنرمندانه ـ که حاکی از معماری بینظیر ذهن اوستـ در سروده خود گنجانده است و بر دایرة واژگانی اشعارش افزوده است. واژهها و ترکیبهای عامیانهای چون قاقا، لب بوم، بیبی، دستچین، بهانه گرفتن، لهلهزدن، اتاقک، کلاه، عینک آفتابی، راهی سه تومن و…. واژههای بیگانه و خارجی که مربوط به مکانها و اشخاص است نیز با توجه به اینکه شاعر مدتی در در آمریکا اقامت داشته و سرودههایی نیز به زبان انگلیسی دارد، در شعر او بسامد بالایی دارد؛ مکانهایی مانند نیویورک، شیکاگو، آرژانتین، تاج محل، هند، تورنتو، لندن و… و اشخاص معروف و غیرمعروفی مانند پرون، مایاکوفسکی، باب دیلن، کریس، شانکا، بوخ، گابریلا، آلکاپون، باب، پیتر و…. واژگان کمکاربرد امروزی نیز که پیشتر در شعر فارسی به کار نرفتهاند، واژههایی مانند خمیردندان، آفتابه، لیوان، کتری، ضدعفونی، ماشین، پیژامه، ترن، چراغ قرمز و… با بسامد بسیار بالایی در شعر صفارزاده به کار رفتهاند. 1ـ4ـ هنجارگریزی زمانی یکی از شگردها و شیوههای شاعرانه که به نوعی عدول از هنجار محسوب میگردد، بهکاربردن سازههایی است که در زبان خودکار رایج نیستند و در واقع واژگانی هستند که در گذشته متداول بودهاند. سپس با گذر زمان مردهاند یا اکنون کاربرد کمی دارند. به این نوع هنجارگریزی، باستانگرایی نیز میگویند: «زیرا شاعر میتواند از گونة زمانی زبان هنجار بگریزد و صورتهایی را بهکار ببرد که پیشتر در زبان متداول بودهاند و امروزه واژهها و ساختهای نحوی کهنهاند» (صفوی، 1373: 54) صفارزاده از انواع هنجارگریزی زمانی که بهصورت کاربرد واژگان کهن و مرده (آرکائیسم)، کاربرد واژگان کمکاربرد، کاربرد واژگان مخفف و کاربرد تضمین و تلمیح در جهت باستانگرایی است، بیشتر از روش چهارم یعنی تضمین و تلمیح استفاده کرده است. تلمیحها تضمین از داستانها و قصههای اساطیری و حتی پادشاهان واقعی ایران در زمان قدیم در شعر او بسیار دیده میشود: «و مغزهای مضطرب بیمار/ اندام ماردوش را/ تصویر میکنند/…./ در امتداد کوروش/ و در نهایت تخت جمشید/ در این صف بلند زمان/ کاوههای پیر/ با ما/ کنار ما خمیازه میکشند/ شاید که اسب تند فریدون/ اسب پولاد/ از آسمان به زیر بیاید. (همان: 269) 2ـ قاعدهافزایی در شعر صفارزادهیکی دیگر از شگردها و شیوههای آشناییزدایی و برجستگی کلام در مکتب فرمالیستها قاعدهافزایی است، یعنی افزودن قاعده یا قواعدی بر قواعد زبان معیار که میزان ادبیت شعر را افزایش میدهد. یاکوبسن معتقد است که «فرآیند قاعدهافزایی چیزی نیست جز توازن در وسیعترین مفهوم خود و این توازن از طریق تکرار کلامی حاصل میآید» (صفوی، 1380: 150). این توازن در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی بررسی میشود. اشعار صفارزاده در سه دفتر مورد بررسی این مقاله بیشتر از نظر آوایی و واژگانی قابل بررسی است و از نظر نحوی کمتر موردی را میتوان در شعر او یافت. 2ـ1ـ توازن آوایی توازن آوایی به دو دستة توازن آوایی کمی یا همان وزن و توازن آوایی حاصل از تکرار صامتها و مصوتها تقسیم میشود که طاهره صفارزاده در دورة اول شعرش اوزان نیمایی را به کار میبرد، ولی از دورة دوم که دورة مورد بررسی این مقاله است اوزان نیمایی و حتی سطرهای آهنگین را کنار میگذارد. او وزن را دارای اثر تخدیرکننده میداند و معتقد است که با انتخاب وزن در یک شعر، دست شاعر در انتخاب کلمات و ادای منظور بسته است و این وزن است که کلمات و حتی معنا را انتخاب میکند. وی همچنین تحمیل فضای شعر دیگران به شعر شاعر را از دیگر عیوب وزن میداند (مصاحبه با محمد حقوقی: 1350) صفارزاده طنین را جایگزین وزن میکند که با توجه به بعد معنایی آن، در بحث هنجارگریزی معنایی مورد بررسی قرار گرفت. 2ـ 1ـ 1ـ توازن آوایی (تکرار صامتها و مصوتها) موسیقی درونی شعر شامل «مجموعه هماهنگیهایی است که از رهگذر وحدت یا تشابه یا تضاد صامتها و مصوتها در کلمات یک شعر پدید میآید» (شفیعی کدکنی، 1384: 254). یکی از مهمترین مصادیق روش تکرار که باعث افزایش موسیقی زبان شاعر میشود، تکرار صامت و مصوت است. صفارزاده با تکرار حروف و تناسب آن با موضوع موسیقی درونی شعر خود را افزایش داده است. این تکرار که در واقع همان واجآرایی است در شعر او بسامد بسیار زیادی دارد. «صدا سرگردان در قدمهایم میگذرد/ و روی سنگفرشها کوچهها/ با سنگریزیهها و برگهای خشکیده بازی میکند/ صدایی که در همة فصلهای من باریده است/…/ صدایی که دوست نزدیک آینهست/ صدایی که رنگ ندارد صدا ندارد (صفارزاده، 1391: 174). در این ابیات تکرار واج ص و آ، معنای صدایی که همهجا پیچیده است را بیشتر القا میکند. 2ـ2 ـ توازن واژگان تکرار در سطح واژگان از دیگر عوامل قاعدهافزایی است. تکرار عامل ایجاد توازن در شعر به شمار میرود؛ زیرا «آن از قویترین عوامل تأثیرات و بهترین وسیلهای است که عقیده یا فکری را به کسی القا میکند» (شفیعی کدکنی، 1384: 99). توازن واژگان در شعر صفارزاده شامل تکرار واژه، تکرار در سطح گروه یا تکرار در سطح جمله است. در سه دفتر مورد بررسی از اشعار صفارزاده تکرار عبارتها و واژگان در ابتدای برخی از بندها، هستة مرکزی شعر او را تشکیل میدهد و از این طریق در شعر او همبستگی ایجاد میشود. این صنعت در شعر صفارزاده بسیار دیده شده است، به طوری که پرداختن به همه آنها غیرممکن است و در اینجا فقط به برخی از آنها اشاره میشود. «عروسک مو قرمزی که به من دادی/ میخندد همیشه میخندد/…/ کودکی به من دادی هرگز نخندید/ هرگز نگریید/ او میخندد همیشه میخندد/ عروسک مو قرمزی که به من دادی (صفارزاده، 1391: 201) با تکرار میخندد انگار خندیدن، خندیدنی که مخاطب را میآزارد در این شعر موج میزند. یا تکرار جمله «شهر در خواب است» و سپس «خواب است خواب» در شعر شهر در خواب، معنای خوابیدن را بیشتر و بهتر القا میکند و خواب موسیقی شعر میشود. یا یا تکرار فعل «نمیشناسند» و «میشناسند» در شعر یادآور دیگر به مخاطب یادآوری میکند که زیباییها، تویی را که درجا میزنی و در ادارهات ماندهای نمیشناسند و در عوض همة زشتیها و کسالتها و تکرارها تو را میشناسند. در برخی از موارد نیز شاعر با زیبایی تمام، تنها با تغییر کلمه یک عبارت را به صورت کامل تکرار نموده است. این کار در برخی از موارد به صورت متوالی و گاهی در دو یا چند بند غیرمتوالی انجام شده و زیبایی کار صفارزاده را افزایش داده است. مثلاً در شعر سفر اول شاعر با دیدن صحنهای که برهمنان برای مرده دعا میخوانند میگوید «برهمنان چرا منتر را برای وفور غله نمیکارند» و بعد در چند بند دیگر دوباره خانه را به جای غله میگذارد «برهمنان چرا منتر را برای وفور خانه نمیکارند». یا جای دیگری میگوید «دوگل در تورتنو اشارهای کرد به اوضاع/ دوگل در اتاوا اشارهای کرد به اوضاع» یا «شانکا میگفت کاش اینجا نیامده بودم/ آلبا میگفت کاش به دنیا نیامده بودی».
نتیجه بررسی و واکاوی دو فرآیند قاعدهکاهی و قاعدهافزایی، بهعنوان دو عامل اصلی برجستهسازی و آشناییزدایی اثر هنری، در سه دفتر شعری صفارزاده (طنین در دلتا، سد و بازوان و سفرپنجم)، دریچههایی جدیدی از شعر صفارزاده را به روی ما گشود. نشان داد که صفارزاده اگرچه که به حضور اندیشه و معنا در شعر بسیار تأکید و توجه دارد و حتی وزن را از شعر خود برداشته تا شعری بیتشویش وزن، به روشنی استعاره و زمزمهای روشنفکرانه بسراید، اما شعرش سرشار از مباحث زیباشناختی است. مباحثی که شعر او را در نظر ما تازه و برجسته میسازد و او را به عنوان شاعری پیشرو، در کنار شاملو، اخوان، فرخزاد و… مینشاند، در عین حال که زبان خاص خود، با موازین و تعابیر مخصوص به خود را دارد و وامدار هیچ یک از این چهرههای مشهور نیست. وی با هنجارگریزی معنایی، نوشتاری، سبکی و زمانی در کنار توازن واژگانی و آوایی، اشعاری بدیع که در شعریت و ادبیت به حداکثر زیبایی رسیدهاند برای ما به ارمغان آورده است در کاربرد کلیه این شگردها نیز، شگرد اصلی شعر خود که همان تداعیهای ذهنی به شکل دوایری تو در توست را حفظ نموده و در عین حال معنا و اندیشه را در اعلی درجة ممکن مورد توجه قرار داده است. شاید یکی از دلایلی که زبان او را چنین برجسته و خاص میسازد، توجهی است که وی به همان سه شرط آشناییزدایی، یعنی جهتمندی، نقشمندی و غایتمندی مورد تأکید فرمالیستها دارد. شعر او در نهایت نابی، بیانگر مفهومی و معناهای زیبایی اجتماعی و انسانی است، منظور شاعر را پیگیری میکند و در ذهن مخاطب ـ البته مخاطبی که رویدادهای شعری را پیوسته دنبال میکندـ مفاهیم و معنایی زیبا و بلندی را میگنجاند. دیگری دلیل برجستگی شعر او نیز به نظر نگارنده تناسب و هماهنگی شگردهایی است که در شعر او به کار رفتهاند. تداعیهایی ذهنی که تشبیه، استعاره و کنایههای زیبایی را بر اساس تناسب و تضاد ساخته است. یا واژگانی که اگرچه هرکدام تصویر مستقلی دارند و به عنوان صنعتی مستقل به کار رفتهاند، اما در کلیت ساختمان شعر، به یکدیگر وابسته بوده و از تناسب لازم برخوردارند.
| ||
مراجع | ||
منابع و مآخذ1ـ اسماعیلی، رضا. «شعر ـ شناخت طاهره صفارزاده»، نشریة ادبیات و زبانها، شمارة 48، 1385. 2ـ انوشه، حسن. فرهنگنامه ادبی فارسی (2). تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1376. 3ـ جعفری، سیدحسین، «زبان شعر در آرای فرمالیستها»، نشریة آزما، شمارة 47، 1385. 4ـ حقوقی، محمد. شعر نو از آغاز تا امروز (1370 ـ 1301). جلد دوم، تهران: انتشارات ثالت، 1377. 5ـ خلیلی، احمد؛ ستاری، رضا؛ مهدینیا، سیدمحسن، «نقد شعر طاهره صفارزاده»، نشریة تاریخ ادبیات شمارة 3/72، 1391. 6ـ روحانی، مسعود؛ عنایتی قادیکلایی، محمد،«بررسی هنجارگریزی در شعر شفیعی کدکنی» (م. سرشک)، نشریة پژوهشنامة زبان و ادب فارسی (گوهر گویا)، شمارة 3، 1388. 7ـ زرقانی، سیدمهدی، «یک الگو برای بررسی زبان شعر» نشریة مطالعات و تحقیقات ادبی، شماره 5 و 6، 1384. 8ـ سجودی، فرزان، «هنجارگریزی در شعر سهراب»، نشریة کیهان فرهنگی، شمارة 142، 1377. 9ـ شفیعی کدکنی، محمدرضا. موسیقی شعر. تهران: نشر آگه، 1384. 10ـ صفارزاده، طاهره. مجموعه اشعار طاهره صفارزاده. تهران: انتشارات پارس، 1391. 11ـ صفوی، کورش. از زبانشناسی به ادبیات. تهران: انتشارات چشمه، جلد اول، 1373. 12ـ هارلند، ریچارد. درآمدی تاریخی بر نظریة ادبی افلاطون تا بارت. ترجمة علی معصومی و شاپور جورکش. تهران: انتشارات چشمه، 1382 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,614 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 989 |