تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,288 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,919 |
پژوهشی در ساختار هنجارگریزی شعر احمد عزیزی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 6، شماره 23، فروردین 1394، صفحه 117-144 اصل مقاله (429.92 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدرضا یوسفی؛ رقیه ابراهیمی شهرآباد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شاعر هنجارگریز با هدف رستاخیز ادبی و آشناییزدایی موجب ایجاد لذت هنری میشود. در این مقاله جلوههای مختلف هنجارگریزی احمد عزیزی در اشعارش در شش محور بررسی شده است: آوایی، واژگانی، معنایی، زمانی، سبکی، نحوی. وی گاه صامتی را حذف و گاه در مصوتها تغییراتی ایجاد میکند. گاهی نیز از طریق ساخت واژگان جدید، برجستگی خاصی به ابیاتش میدهد. با بهرهگیری از این خصیصه زبان، شعر او از یک سو ریشه در تاریخ و پیشینه زبانی و فرهنگی دارد و از سوی دیگر به طبیعت و جهان بیرونی متصل است. هنجارگریزیهای معنایی او در نتیجۀ کاربرد آرایههای مختلف ادبی است. شاعر کلمات را به عنوان اجزای کلام به گونهای به کارمیبرد که نه تنها با سایر اجزای بیت در ارتباط است، بلکه با کل اثر نیز رابطۀ معنوی برقرار مینماید. در هنجارگریزی زمانی از صورت زمانی زبان هنجار خارج شده صورتهایی را به کار میبرد که امروز مردهاند. این نوع هنجارگریزی او تا حدودی پر بسامد و بیشتر در به کار بردن واژگان کهن در «قافیه» جلوهگر است. در هنجارگریزی سبکی عبارات و تعبیرهایی به کار میبرد که در زبان عامه و گفتار کاربرد دارد. در هنجارشکنی نحوی که یکی از مهمترین عوامل رستاخیز واژههای اوست واژه را خلاف انتظار خواننده به کار میبرد. هنجارشکنی نحوی وی بیشتر در زمینههای کاربرد نابجای حروف و افعال است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هنجارگریزی؛ شعر معاصر؛ ابداع ادبی؛ احمد عزیزی؛ رستاخیز ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشی در ساختار هنجارگریزی شعر احمد عزیزیدکتر محمدرضا یوسفی* دکتر رقیه ابراهیمی شهرآباد** چکیده شاعر هنجارگریز با هدف رستاخیز ادبی و آشناییزدایی موجب ایجاد لذت هنری میشود. در این مقاله جلوههای مختلف هنجارگریزی احمد عزیزی در اشعارش در شش محور بررسی شده است: آوایی، واژگانی، معنایی، زمانی، سبکی، نحوی. وی گاه صامتی را حذف و گاه در مصوتها تغییراتی ایجاد میکند. گاهی نیز از طریق ساخت واژگان جدید، برجستگی خاصی به ابیاتش میدهد. با بهرهگیری از این خصیصه زبان، شعر او از یک سو ریشه در تاریخ و پیشینه زبانی و فرهنگی دارد و از سوی دیگر به طبیعت و جهان بیرونی متصل است. هنجارگریزیهای معنایی او در نتیجۀ کاربرد آرایههای مختلف ادبی است. شاعر کلمات را به عنوان اجزای کلام به گونهای به کارمیبرد که نه تنها با سایر اجزای بیت در ارتباط است، بلکه با کل اثر نیز رابطۀ معنوی برقرار مینماید. در هنجارگریزی زمانی از صورت زمانی زبان هنجار خارج شده صورتهایی را به کار میبرد که امروز مردهاند. این نوع هنجارگریزی او تا حدودی پر بسامد و بیشتر در به کار بردن واژگان کهن در «قافیه» جلوهگر است. در هنجارگریزی سبکی عبارات و تعبیرهایی به کار میبرد که در زبان عامه و گفتار کاربرد دارد. در هنجارشکنی نحوی که یکی از مهمترین عوامل رستاخیز واژههای اوست واژه را خلاف انتظار خواننده به کار میبرد. هنجارشکنی نحوی وی بیشتر در زمینههای کاربرد نابجای حروف و افعال است. واژههای کلیدی هنجارگریزی، شعر معاصر، ابداع ادبی، احمد عزیزی، رستاخیز ادبی مقدمههنجارگریزی چنان که از نامش پیداست، گریز نویسندگان، به خصوص شاعران، از هنجارهای متداول زبان در زمینههای مختلف است. برخی صاحبنظران هرگونه انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار را نوعی هنجارگریزی محسوب میکنند. اگرچه عدم مطابقت و هماهنگی با زبان متعارف و اصول حاکم بر آن را میتوان چنین دانست، امّا همواره باید توجه داشت که برخی از انحرافات از اصول زبان باعث ایجاد ساختهای غیر دستوری و غیر زبانی میشود و به طور کلی بر خلاف قواعد پنجگانۀ ترکیب (واجی، همنشینی، نحوی، معنایی و کاربردی) است. از این رو نمیتوان آنها را ابداع ادبی و در زمرۀ هنجارگریزیهای ادیبانه به حساب آورد. اصطلاح هنجارگریزی را نخستین بار گروهی از فرمالیستهای چک به کار بردند. آنها هنجارگریزی را معادل «سبک» میدانستند. به عبارت بهتر در نظر آنها، هرگاه هنجارگریزی در شعر یا نوشتهای بالاتر از منحنی هنجار و معمول باشد، کم کم به عنوان سبک نویسنده و شاعر شناخته میشود، تا جایی که میتوان آن ویژگی را سبک شخصی او دانست. البته در هر صورت بر ساختمان دستوری و زبانی و کاربرد درست کلمات و عبارات هنجارگریز تأکید داشتند. «لیچ» برای تمایز میان هرگونه انحراف نادرست از زبان و هنجارگریزی که گونهای از برجستهسازی به شمار میرود، سه امکان را در نظر میگیرد: الف) بیانگر مفهومی باشد؛ به عبارت دیگر نقشمند باشد. ب) بیانگر منظور گوینده باشد؛ یعنی جهتمند باشد. ج) بیانگر مضمونی باشد؛ یعنی غایتمند باشد. به نظر «لیچ» امکان الف بسیار کلی است، زیرا هرگونه انحراف از زبان هنجار میتواند بیانگر مفهومی باشد. (صفوی، 1390: 50) در مقابل، برخی معتقدند هنجارگریزی حالتی نسبی دارد، زیرا کاربرد کلمه یا عبارتی خاص در جمله و زبان و شرایطی خاص میتواند نوعی هنجار به حساب آید و در شرایطی دیگر چنین نباشد. به عبارت دیگر، بافتهای متفاوت هستند که هنجار یا ناهنجار بودن امری را مشخص مینمایند. مثلاً «امکان بالقوۀ هنجارگریزی که ناشی از برخی صناعات یا روشهای ارایه است، یک ویژگی مسلم نیست و فقط در «بافت مناسب» است که شاهد آن خواهیم بود. تنها قانونی که میشود تدوین کرد آن است که هنجارگریزی بر اساس تقابل یا تمایز عمل میکند». (برتنز، 1382: 59) البته نباید هنجارگریزی را نوعی ناتوانی از کاربرد اصول صحیح زبان دانست، زیرا نویسندگان و شاعرانی که با پیروی از اصول زبان و قواعد آن، کاربردهایی غیر مصطلح امّا صحیح را به کار میبرند در واقع نه تنها ناتوان از کاربرد مصطلح نیستند، بلکه این کاربرد بیانگر احاطه هنرمندانه و استادانه که فضل شاعر و نویسنده بر اصول زبان است. به تعبیر دیگر، «هنرها گنجینۀ ارزشهای ثبت شدۀ ما هستند. آثار هنری از درون لحظههایی از زندگانی انسانهایی استثنایی سرچشمه میگیرند که نظارت و احاطۀ آنها بر تجربهشان در بالاترین سطح قرار دارد. لحظاتی که امکانپذیریهای متنوع هستی به آشکارترین شکل به چشم میآیند و اعمال متعددی که میتوانند بروز یابند استادانه و به کمال سازگار شدهاند. لحظاتی که آرامش ظرافتمندانه جایگزین سردرگمیها و فقدان تمرکز شده است». (برتنس، 1383: 28) هنجارگریزی که برخی از آن به «آشناییزدایی» تعبیر میکنند در محورهای مختلفی خود را نشان میدهد. مثل عرضۀ واژهای با آوا و تلفظ جدید و غیر کاربردی؛ ساختن واژگانی جدید؛ به کاربردن واژگانی که در برههای از زمان به کار میرفته ولی در زمان شاعر یا نویسنده کاربرد ندارد؛ استفاده از زبان گفتار؛ پیچاندن معنی مطالب به خصوص در لباس آرایهها و مطالبی از این قبیل. اقسام هنجارگریزی در شعر احمد عزیزی«احمد عزیزی» یکی از شاعرانی است که هنرمندانه توانسته با تکیه بر اصول و قواعد حاکم بر زبان، برخی از ساختارهای جدید را در زبان شعر خویش به کار برد. ساختارهایی که با زبان متعارف مطابقت ندارد و باعث برجستگی شعر او شده است. در این راستا با بررسی اشعار این شاعر، هنجارگریزیهای او را در اشعارش در شش محور مورد بررسی قرار میدهیم: 1ـ هنجارگریزی آوایی «هنجارگریزی آوایی» آن است که شاعر از قواعد آوایی زبان هنجار، گریز بزند و یک صورت آوایی را به کار برد که در زبان هنجار به کار نمیرود. این نوع انحراف بیشتر برای حفظ وزن صورت میگیرد. (انوشه،1381: 1445) بر اساس یکی از قواعد ترکیب در زبانشناسی، واجهای زبان باید به گونهای کنار هم قرار گیرند که مخرج تلفظ آنها به هم نزدیک نباشد و بتوان به راحتی آن را بر زبان جاری ساخت. (وحیدیان کامیار، 1385: 56) برخی معتقدند که اگر صامتهای زبان با مصوتی خلاف آنچه در زبان شایع و معمول است به کار رود، نیز نوعی هنجارگریزی آوایی به حساب میآید. این نوع انحراف و هنجارگریزی خود را در شعر بیشتر نشان میدهد، زیرا نظم و قانون در هجاهای شعر به آن آهنگ موسیقایی میدهد و یکسانی هجاهای کوتاه و بلند است که باعث موزونی شعر میشود. «آبرکرومبی» به هنگام بحث در باره تفاوت میان نظم و نثر از ابزارهای آواشناختی بهره میگیرد و معتقد است در نظم نوعی قاعدهمندی در همنشینی هجاها وجود دارد ولی در نثر همنشینی هجاها تابع قواعد مذکور نیست. (صفوی، 1390: 60) در شعر «احمد عزیزی» چنین مواردی به وفور دیده میشود. از جمله، وی در ابیات زیر که خطاب به امام زمان (عج) سروده است، برای رعایت وزن در واج «ب» کلمه «مطبّ» را طبق قاعده و ریشۀ کلمه که عربی و مشدد است ـ نه تلفظ و گویش عمومی آن در زبان مردم کوچه و بازار که اهل زبان هستند ـ مشدّد به کار میبرد:
(روستای فطرت: 175) در بیت زیر نیز «ی» در کلمه «میّ» مشدد تلفظ میشود:
(قوس غزل: 325) گاهی، برای رعایت وزن در هجاهای دو مصرع برخی از صامتها را حذف مینماید. در بیت زیر، کلمۀ «آیهاش» آیش تلفظ شده است.
(ترانههای ایلیاتی: 93) نیز «ها» و«الف» در عبارت «بر پادشاست»:
(قوس غزل: 154) در بیت زیر صامت «ی» در کلمة «گیسویت» حذف شده است.
(ترانههای ایلیاتی: 108) و در این بیت «همزه» و«ه» در کلمة گوشوارهاش:
(تناسخ: 103) «عزیزی» در هنجارگریزیهای آوایی خود صورتهای مختلفی را به کار میبرد. مثلاً گاهی مثل موارد فوق صامتی را حذف مینماید. گاهی نیز در مصوتها تغییراتی ایجاد میکند و با جابه جاکردن مصوتهای کوتاه و بلند فرم جدیدی از کلمات را عرضه میدارد. در بیت زیر واج «ب» که در کلمۀ «آلبوم» باید به صورت مصوت کوتاه ( ُ) تلفظ شود، برای رعایت وزن اشباع میشود:
(قوس غزل: 235) در ابیات زیر نیز مصوت کوتاه (ُ) در کلمه «افتاده» اشباع و تبدیل به مصوت بلند «او» شده است:
(همان: 257)
(کفشهای مکاشفه: 428) در این ابیات نیز کلمه «نوک» را باید با حالت اشباع حرکت «ضمه» و تبدیل به «اُو» تلفظ نمود:
(روستای فطرت: 110)
(کفشهای مکاشفه:190) نیز واژه «نو» در این بیت:
(شرجی آواز: 82) در این بیت «واو» کلمه «مینیاتور» با مصوت بلند «وُ» خوانده میشود:
(همان) گاهی فرایند واجی صورت گرفته «تبدیل» است. به این معنی که شاعر با حذف یک واج، واجی دیگر را جایگزین آن میکند. در ابیات زیر همزه کلمه «افتند» حذف شده و به جای آن صامت «ف» با مصوت « ُ » تلفظ میشود:
(قوس غزل: 158)
(همان: 180)
(طغیان ترانه: 394) در بیت زیر صامت «ی» حذف شده و به جای آن واج «ف» با مصوت ( ِ) تلفظ میشود.
(قوس غزل: 425) «فرآیند واجی افزایشی» نیز در برخی از واژهها دیده میشود. به این صورت که شاعر صامتی را به واژهای اضافه مینماید که آن واژه به همراه آن صامت یا اصلاً در دایرۀ واژگانی زبان کاربرد نداشته یا حداقل در زمان شاعر کاربرد ندارد. در این نوع هنجارگریزی هر فرایندی که صورت بگیرد، مقصود گوینده برجستهکردن زبان خویش است، تا مخاطب بیشتر به آن توجه کند؛ زیرا در بسیاری از موارد به راحتی میتوان با جایگزینکردن کلمهای دیگر به جای واژهای که در آن فرایند صورت گرفته از این هنجارگریزی رها شد. به قول «کالر» ادبیات زبانی است که خود، زبان را برجسته میکند، سبب میشود غریب گردد، آن را به رخ میکشد، طوری که نمیشود فراموش کرد که با زبانی سر و کار دارید که به طُرُقی عجیب شکل داده شده است. به طور اخص، شعر سطح آوایی زبان را طوری سازمان میدهد که به چیزی تبدیل میشود که به آن توجه میکنید. برجستهکردن انگارههای زبانی، تکرار موزون آواها و نیز ترکیبات فعلی نامعمول تردیدی باقی نمیگذارند که با زبانی رو به رو هستیم که سازمان یافته تا توجه را به خود ساختارهای زبانی جلب کند. (کالر، 1382: 42) 2ـ هنجارگریزی واژگانی «هنجارگریزی واژگانی» آن است که شاعر بر حسب قیاس و گریز از قواعد ساخت واژه در زبان هنجار واژهای تازه بسازد. (انوشه، 1381: 1445). شاعران با گریز از کاربرد واژگان رایج در زبان دست به ساخت واژهها و ترکیبات و عبارات جدیدی میزنند. البته منظور آن نیست که واژهای خلق نمایند که پیشینهای در زبان ندارد، بلکه از طریق راههای ساخت واژه مثل ترکیب، اشتقاق و... که مورد تأیید نظام زبان است، واژگان جدیدی به کار میبرند تا به زبان آنها برجستگی و تشخص دهد و موجب آشناییزدایی بیشتر آن گردد. «از عوامل تشخص دادن به زبان و به قول صورتگرایان روسی از عوامل خارجکردن زبان از حالت اعتباری آن ساختن ترکیبات است، خواننده با اجزای یک ترکیب از قبل آشناست و به تعبیر آنها معتاد با آن اجزاست امّا ترکیب ممکن است به گونهای باشد که در خواننده ایجاد شگفتی و آشناییزدایی کند و حاصل این آشناییزدایی در هنر این است که ما حقیقت اشیا را کشف کنیم.» (شفیعیکدکنی، 1385: 28) «احمد عزیزی» از طریق ساخت واژگان جدید، به خصوص واژگانی ترکیبی، برجستگی خاصی به برخی از ابیات خویش داده است. به گونهای که بعضی از آن واژگان فقط مخصوص خود اوست و ویژگی سبکیاش به حساب میآید. این ویژگی شعر او را در دو محور بررسی میکنیم: الف) ساخت واژگان اشتقاقی مقصود از واژگان مشتق واژههایی است که در آن یک تکواژ آزاد و معنیدار با یک یا چند تکواژ بیمعنی به کار رود. (وحیدیان کامیار، 1385: 68) او با ساخت واژههای چون «درختستان»، «نرگستان»، «بیروحانه»، «خنجرستان»، «سؤالزار»، «روانستان»، «بوسعیدستان» و... در شعر خویش به نوعی آشناییزدایی کرده است؛ در زیر به برخی از این ابیات اشاره میشود:
(قوس غزل: 234)
(شرجی آواز: 135)
(قوس غزل: 10)
(کفشهای مکاشفه: 45)
(همان: 219)
(همان: 26)
(همان: 355) در شعر زیر تقریباً در هر مصرع کلمهای جدید ساخته است. بهرهمندی «عزیزی» از واژهها و ترکیبات خاصی که پیش از او در حوزۀ شعر راه نداشت، شعرش را در مسیر پر فراز و فرود میبرد و باعث پیدایش زبان شعری خاص برای او میشود: «والعشق یک، من والبحر دو بودم و در منطقهی الفراق خدمت میکردم سپس در الدوری موفق شدم نامۀ الوداع خود را به صلیب سرخ تسلیم کنم بعد ما را به استانبولی پلو دعوت کردند و در آنکارا، آن کارای گذشته تکرار شد حالا امسال میخواهم در عملیات رمضان شرکت کنم و روزۀ سکوت بگیرم» (ناودان الماس: 65) نگرش «عزیزی» به ساخت و کاربرد واژگان اشتقاقی جدید در شعرش، او را به سوی سبک خاصی هدایت میکند که با ماهیت شعر او تناسب دارد و در اصل آن را هموار نموده است «چرا که سبک حاصل نگاه خاص هنرمند به جهان درون و بیرون است که لزوماً در شیوۀ خاصی از بیان تجلی مینماید. به عبارت دیگر هر دید خاصی در زبان ویژهای رخ مینماید. هرگاه کسی به آفاق و انفس نگاه تازهای داشته باشد به ناچار برای انتقال صور نوین ذهنی ما فیالضمیر خاص خود باید از زبان جدیدی استفاده کند و اصطلاحات و نحو و ترکیب نوینی به کار برد.» (شمیسا، 1373: 23) ب) ساخت واژگان ترکیبی مقصود از واژگان مرکب یا عبارات ترکیبی آن است که دو یا چند تکواژ آزاد و معنیدار در کنار هم بیایند و واژهای جدید یا عبارتی ترکیبی بسازند. (وحیدیان کامیار، 1385: 45 ) از آنجا که زبان ثابت نمیماند و تغییر زبانی در وضع فعلی انسان اجتنابناپذیر است، ساخت کلمات چه از راه اشتقاقی و چه ترکیبی میتواند باعث تسریع تغییر زبان شود. «دیوید کریستال» یکی از آخرین محققانی است که به مساله تغییر زبان پرداخته، میگوید: «در حقیقت در یک میلیون سال گذشته، نژاد انسان به جای تغییرات زیستی، از نظر زبانی تغییر کرده است. نیروهایی که در تغییر زبان مؤثرند یکی مربوط به تحول واجها، صورتهای صرفی و ساختهای نحوی زبان است، دیگری مربوط به قرضگیری درونی و سومی مربوط به قرضگیری از گویشهای خویشاوند و زبانهای خویشاوند و نیز از زبانهای غیر خویشاوند است.» (یعقوبی، 1383: 14) در این میان ساخت واژههای ترکیبی اهمیت ویژهای دارد، زیرا از کلمات رایج در زبان کلمات جدید میسازند که میتوان آن را نوعی قرضگیری درونی دانست. «احمد عزیزی» با ساخت عبارات و واژگانی چون؛ «کهنه بهزادان»، «مریم طبعی»، «سرمه خواران»، «غزال آهنگ لیلاها»، «قلب چکاوک چاک»، «پرستو پیشه جان»، «چمن حیرتان»، «خورشید خوانان» و... کلمات ترکیبی فراوانی را در ابیات خویش به کار میگیرد:
(قوس غزل، 5)
(همان: 6)
(کفشهای مکاشفه: 25)
(طغیان ترانه: 413)
(خواب نامه: 180)
(قوس غزل: 366) «عزیزی» با بهرهگیری از این خصیصة زبان، دست به ترکیبسازیهای گسترده، بدیع و بعضاً طولانی زده است به گونهای که شعر او از یک سو ریشه در تاریخ و پیشینة زبانی و فرهنگی دارد و از سوی دیگر به طبیعت و جهان بیرونی متصل است. گویی خیال او آزادانه در پهنه هزاران سال تاریخ بشری پرواز میکند و تاریخ، دین، فرهنگ، طبیعت و جامعه زیر بال اوست. البته شاعران توانا در پی آنند که میان واژگان زبان، واژههایی را برگزینند که بار معنایی بیشتری داشته باشند و در این راستا گاهی شاعر به جایی میرسد که گویی برای بیان منظور خویش واژه کم میآورد، لذا برای گریز از تکرار کلمات دست به آفرینش میزند و از راه آمیزش و ترکیب، واژگانی جدید خلق کرده، مقولههایی نو در زبان خویش میگشاید. او همواره باید این را مد نظر قرار دهد که هر بار زبان را به کار میبرد، آنچه میگوید یا مینویسد محصول آمیزشی است از واژگان گزینش شده از میان تعداد فراوانی از ردهها و مقولههای واژگان. فرآیند گزینش هنگامی شروع میشود که در آستانۀ سخن گفتن یا نوشتن قرار میگیریم. قانونهایی ناآشکار، این فرآیند را هدایت میکند و ما را وا میدارد تا از ردهها و طبقههای پرشمار واژههایی که به لحاظ دستوری هم عرض هستند، از میان اسمها، افعال، صفتها و غیره برگزینیم» (برتنس، 1383: 61) در ابیات زیر با کاربرد کلمات «زلیخوابگاه»، «سلیماندگار» و «زمین پیشگی» اگرچه در نگاه اولیه، رعایت این ویژگی حس نمیشود، ولی در واقع شاعر با بازی با کلمات «زلیخا» و «خوابگاه» و «سلیمان» و «ماندگار» درصدد ساخت عباراتی کاملاً جدید است که شاید مورد پسند اهل زبان نباشد.
(طغیان ترانه: 361) 3ـ هنجارگریزی معناییهنجارگریزی معنایی آن است که شاعر از قواعد معنایی زبان هنجار خارج شود و از محدودة همنشینی واژهها در قواعد معنایی حاکم بر هنجار گریز بزند. (انوشه، 1381: 1445) برخی معتقدند کاربرد صناعاتی مثل استعاره، مجاز، تشخیص، پارادوکس و... باعث پیچیده شدن معنای یک عبارت میشود و آن را از هنجارهای معمول و رایج گفتار دور میسازد. هنجارگریزی معنایی هنگامی خود را نشان میدهد که موقعیت واژهای را در جمله در نظر بگیریم و در صدد دریافت معنی آن از طریق برقراری رابطه همنشینی آن با سایر اجزای جمله باشیم. در این صورت امکان دارد آن معنی که از واژه در ساختار جمله دریافت میشود با معنی اصلی آن کاملاً متفاوت باشد، زیرا هر یک از واژهها یا نشانههای زبانی دارای یک صورت آوایی و یک محتوای معنایی هستند. به عبارت دیگر هر واژه در حکم ظرفی است که مظروف آن محتوا و معنایش است. با این همه نمیتوان یک واژه را به تنهایی و مستقل از اجزای دیگر زبان به عنوان یک واحد کامل زبانی بررسی کرد. زیرا همۀ این نشانههای زبانی در ارتباط با یکدیگر و در کل نظام زبان است که میتوانند نقش خود را در تفاهم ایفا نمایند. (باقری، 1377: 149) فرمالیست مشهور و نام آشنا «ویکتور شکلوفسکی» در سال 1917 خاطرنشان کرده است، ادبیات ما را وا میدارد تا نگاهی دوباره به جهان بیندازیم. ادبیات میتواند آنچه را در اثر کثرت برخورد برای ما مأنوس و آشنا شده است دوباره ناآشنا و بیگانه سازد. ما اشیا را فقط در فرآیندی تقریباً نیمه خودآگاه ادراک میکنیم زیرا میپنداریم آنها را از قبل میشناسیم، امّا میتوان یکبار دیگر نیز به آنها نگاه انداخت. «هنر وجود دارد تا به ما کمک کند حس زندگی را باز یابیم ... هدف هنر آن است که حس چیزها را آن گونه که ادراک میشوند منتقل کند و نه آنگونه که شناخته شدهاند. نتیجه این فرآیند آشناییزدایی آن است که ما میتوانیم یکبار دیگر جهان را با تمام شکوه یا در برخی موارد با زشتیهای راستینش ببینیم». (برتنس، 1383: 45) از این جهت دید شاعر به پدیدهها و جهان اطراف او با دیگران متفاوت است و گاهی باعث میشود معانی ذهنی او دیریاب شود زیرا دوست دارد نگاه جدید خود را به طبیعت در قالب معنی جدید ارایه دهد. هنجارگریزیهای معنایی «احمد عزیزی» در نتیجۀ کاربرد آرایههای مختلف ادبی در شعر اوست. ما در این مقاله درصدد نیستیم آرایهها و صور خیال شاعر را بیان کنیم لذا به صورت اجمالی و فقط از بعد هنجارگریزی معنایی به برخی از ابیات او اشاره میکنیم. تعقید معنایی در ابیات زیر به حدّی است که گاهی کنایهها و استعارههای شاعر را دیر فهم کرده است، شاید دلیلش این باشد که شاعر کنایههای جدیدی ساخته است که بنمایۀ عوامانه ندارد یا حتی در بین اهل فن نیز کمتر دیده میشود: «فردا غروب، صبح خواهد شد و ساعت آفتابگردان در دست بیلچیان خواهد ایستاد فردا برای دُم عروسکها، برای رمز رایانهها چه فکری در مخیلۀ یک مغز گوسفند که در دیگ حرارت سنگین صبحانه پخته است تراوش خواهد کرد.» (ناودان الماس: 80) البته این هنر «عزیزی» است که توانسته است مطالب به ظاهر نامفهوم را در شعر خویش جای دهد، زیرا با اندکی تأمل میتوان به مفهوم اصلی آن پی برد. به قول تولستوی، کار هنر این است که آنچه را ممکن است در قالب استدلال و تعقل نامفهوم و دور از دسترس باقی بماند، مفهوم سازد و در دسترس همة مردم قرار دهد. (تولستوی، 1364: 115) شاعر در هر مصرع و بیت باید کلمات را به عنوان اجزای کلام به گونهای به کار برد که نه تنها با سایر اجزای بیت در ارتباط باشند، بلکه با کل اثر نیز رابطهای معنوی برقرار نمایند. در غیر این صورت شعر او ارزش هنری نخواهد داشت. «رابطة متقابل بین عناصر شعر، چه عناصری که برجسته شدهاند و چه آنهایی که برجسته نشدهاند، ساختار آن شعر را شکل میدهد. یک ساختار پویا همزمان دربردارندة همگرایی و واگرایی است. این ساختار کلیت هنری غیر قابل تفکیکی را تشکیل میدهد، چرا که هر یک از اجزای آن با توجه به نسبتی که با کل اثر برقرار میکند، ارزش خاص خود را دارد.» ( برتنس، 1383: 60) در ابیات زیر کنایههای به کار رفته باعث هنجارگریزی معنایی «شعر عزیزی» شده است:
(طغیان ترانه: 385)
(کفشهای مکاشفه: 217)
(طغیان ترانه: 411)
(ملکوت تکلم: 348)
(قوس غزل: 184)
(همان: 189) و گاهی بیان غیر متعارف شاعر است که معنی شعر او را دیریاب میکند و بررسی آن میتواند ما را به کنایه یا استعارهای پیچیده برساند و رفع ابهام نماید مانند ابیات زیر:
(ترانههای ایلیاتی: 2)
(طغیان ترانه: 395)
(همان: 411)
(کفشهای مکاشفه: 204) گاهی نیز تعقید معنایی در اثر جا به جایی اجزای جمله است که آن را دیریاب مینماید:
(قوس غزل: 193)
(همان: 180) 4ـ هنجارگریزی زمانی«هنجارگریزی زمانی» که آن را «باستانگرایی» نیز گفتهاند، آن است که شاعر از صورت زمانی زبان هنجار خارج شود و صورتهایی را به کار برد که در زمان گذشته در زبان رایج بوده است ولی در زمان سرودن شعر این واژگان یا ساختها مردهاند. (انوشه، 1381: 1445) این نوع هنجارگریزی در شعر «احمد عزیزی» تا حدودی پربسامد است. اگرچه مقدار کاربرد واژگان کهن و باستانی در شعر او بیش از منحنی هنجار نیست ولی به گونهای است که میتوان آن را از ویژگیهای سبکی شاعر دانست. با توجه به آن که زبانشناسان کاربرد واژگان مربوط به هر دوره را در آن دوره، جز قواعد ترکیب زبان میدانند پس سرپیچی از آن و گرایش به لغات و واژگان باستانی میتواند نوعی هنجارگریزی زبانی نیز به حساب آید. «واژگانی که در یک دوره و زمان مشخص تاریخی به کار میروند، ممکن است در دوره بعدی بنا بر تغییراتی که در اوضاع و احوال فرهنگی، سیاسی، مذهبی و اجتماعی یک ملت رخ میدهد متروک مانده از بخش واژگان زبان به کلی حذف شوند». (باقری، 1377: 192) و اهل زبان دیگر از آن واژگان استفاده نکنند ولی اهل ادب، شاعران و نویسندگان، با سرپیچی از این قواعد آن را در شعر و نثر خویش به کار میبرند. یکی از دلایل گرایش شاعران به کاربرد کلمات باستانی تشخصدادن به زبان خویش است. «احیای واژههایی که در دسترس عامه نیست سبب تشخص زبانی میشود». (شفیعی کدکنی، 1358: 24) در ابیات زیر، عزیزی با به کار بردن کلمات کهن و قدیمی «دوش»، «دریوزه»، «خیل»، «زنخدان»، «زهی»، «انبانه»، «شکرخا» و... سعی در برجستهسازی زبان شعر خویش دارد.
(قوس غزل: 231)
(طغیان ترانه: 395)
(لالههای زهرایی: 84)
(طغیان ترانه: 417)
(غزالستان: 59)
(قوس غزل: 233)
(همان)
(کفشهای مکاشفه: 224) کلمات یک شعر همین کلمات ساده زبان هستند که در اثر نوع گزینش و پسند شاعر و حالت ترکیبی آنها با یکدیگر آنقدر برجستگی و تشخص پیدا میکنند که خواننده تصور مینماید از سطح معمول کلمات زبان بالاترند. قافیه در شعر از عناصری است که به این خصوصیت بسیار کمک میکند. در جایی که باید زبان نرم شود قافیه نیز بیش از دیگر کلمات چنین شکلی به خود میگیرد و در جایی که باید درشت باشد به گونهای دیگر چهره مینماید و در هر مجالی که شاعر سخن میگوید، قافیه برای او قالب خاص سخن میآفریند و در هر قسمت وحدت آهنگ گفتاری او را حفظ میکند و پیداست که در یک شعر قرین به توفیق با دگرگون شدن مسیر سخن شاعر قافیه نیز دگرگون میشود، مگر این که شاعر هنری از خود نشان دهد و این کار اغلب دشوار مینماید و همان است که نیما یوشیج میگوید: قافیه زنگ مطلب است هر جا مطلب عوض شد قافیه نیز عوض میشود. (شفیعی کدکنی، 1358: 78) یکی از ویژگیهای شواهد شعری «عزیزی» در هنجارگریزی زمانی، به کار بردن واژگان کهن و باستانی در «قافیه» است. او با انتخاب این کلمات در جایگاه قافیه درصدد است قالبی خاص را برای ارایه قافیه برگزیند و به قول «شفیعی کدکنی» هنری از خود نشان دهد. چنانچه در ابیات زیر واژگان تاریخی «موییده»، «خدنگ»، «هیجا»، «کمند»، «انباز»، «هشته» و... در جایگاه قافیه خوش نشستهاند:
(طغیان ترانه: 395)
(ملکوت تکلم: 224)
(طغیان ترانه: 367)
(همان: 42)
(همان: 45)
(همان: 395)
(شرجی آواز: 113) شاید پس از وزن و قافیه معروفترین و پر تأثیرترین راههای تشخص دادن به زبان، کاربرد آرکاییک زبان باشد؛ یعنی استعمال الفاظی که در زبان روزمره و عادی به کار نمیروند. این که زبان شعر همیشه زبانی ممتاز از زبان کوچه و بازار بوده است یکی از علل آن همین اصل باستانگرایی است.(شفیعیکدکنی، 1358: 24) گاهی این باستانگرایی در «نحو» کلام دیده میشود. به عبارت بهتر ساختار نحوی کلام چون ساختار پیشینیان میشود و شاعر یا نویسنده افعال و عباراتی را به کار میبرد که در دستور زبان و نحو رایج در زمان او دیگر کاربرد ندارد و متروک شده است. در این صورت «ساخت نحوی کهنۀ زبان اگر جانشین ساخت نحوی معمولی و روزمره شود، خود از عوامل تشخص زبان است» (همان). مثلاً شاعر فعل معین «است» را در ساختار ماضی نقلی، چون گذشته صرف میکند و کلماتی چون «شنیدستم» را به کار میبرد و یا ساختمان فعل را در زمان ماضی استمراری چون گذشته با «همی» در اول یا «ی» در آخر فعل به کار میبرد. در شعر «احمد عزیزی» ساختارهایی در باستانگرایی نحوی نیز دیده میشود. مثلاً به کار بردن کلماتی چون «شدستیم» به جای «شدهایم»، کاربرد «شد» در معنی «رفت»، کاربرد مضارع التزامی از مصدر «پالودن» به صورت «بپالاید»، و کاربرد فعل «داشتم» با «می» استمراری در موارد زیر:
(قوس غزل: 224)
(قوس غزل: 154)
(همان: 161) 5ـ هنجارگریزی سبکی«هنجارگریزی سبکی» آن است که شاعر از لایۀ اصلی زبانی در شعر که گونۀ نوشتاری معیار است بیرون رود و از واژگان یا ساختهای نحوی «گفتار» استفاده کند. (انوشه،1381: 1445) این هنجارگریزی بیشتر در نثر ادبی کاربرد دارد و یکی از ویژگیهای شعر منثور است، ولی بعضاً شاعران در اشعار کلاسیک خود نیز آن را به کار بردهاند. در هنجارگریزی سبکی شاعر از لغات و عبارات عامیانهای که در زبان گفتار و بین عوام به کار میرود در شعر خویش استفاده میکند. یکی از سویههای مهم هنجارگریزی در شعر، غرابت زبانی اثر و نامتعارف بودن روش بیان و لغات و عبارات به کار رفته در آن اثر است. این موضوع در شعر به صورتهای گوناگونی شکل میگیرد. مثلاً در حوزۀ قاموسی کلمهای در جایی به کار رود که خلاف انتظار باشد. شاعر در اکثر ابیات خویش لغات و عبارات و تعبیرهایی به کار میبرد که در زبان عامه و گفتار کاربرد دارد. گاهی این کاربرد تا جایی پیش میرود که او در کل شعر خویش و در تمام ابیات آن لغات و عبارات عامیانه را به کار میبرد. مانند شعری با عنوان «پشت چراغ»:
(ترانههای ایلیاتی: 135) «هر یک از نشانههای زبانی در شعر استقلال خاص خود را داراست و شعر مجموعهای از این نشانههای مستقل است. اساس شعر از کمیتهای مطلق است که رفته رفته به کمیتی مطلق بزرگتر یعنی همان شعر تبدیل میشوند. هر نشانهای در این مقام میتواند بیانگر معانی و ارتباطات متعددی باشد و در حرکت خود به سوی هرم شعری، بر هزاران حقایق ممکن گشوده شود و به محض تشکیل ساختمان شعر، ضمن برقراری ارتباط درونی با سایر نشانهها با سیر و حرکت خود شعر نیز هموارگردد و شبکههای نامعین و نامحدود ارتباطی را ممکن سازد.» (نجومیان، 1386: 21) این ارتباط وقتی عمیقتر میشود که شاعر بتواند با مخاطب کاملاً همراه شود، مانند او فکر کند و حرف بزند و از واژههایی استفاده کند که او استفاده میکند. در این میان استفاده از لغات گفتار روزمره تأثیر بیشتری در برقراری ارتباط دارد. در شعر «شهر دلالان»، احمد عزیزی زیاد از لغات عامیانه استفاده میکند:
(کفشهای مکاشفه: 197) همچنین است لغات و عبارات به کار رفته در ابیات زیر:
(لالههای زهرایی: 60)
(ترانههای ایلیاتی، ص 235)
(کفشهای مکاشفه: 37)
(ترانههای ایلیاتی: 236)
(طغیان ترانه: 365)
(کفشهای مکاشفه: 215)
(شرجی آواز: 116) 6ـ هنجارگریزی نحوی«هنجارگریزی نحوی» آن است که شاعر از قواعد نحوی زبان هنجار بگریزد و زبان خود را با زبان هنجار متمایز سازد (انوشه،1381: 1445) به این صورت که در سخن و نوشته خود کلمات را به گونهای به کار میبرد که بر خلاف قواعد دستور زبان باشد. مثلاً دو نهاد (جدا و پیوسته) در شعر او از هم تبعیت نمیکنند و یا فعل «ناگذر» را همراه با مفعول به کار میبرد. گاهی نیز نقشنماها را از جمله حذف میکند در صورتی که به وجود آنها نیاز است. در شعر «احمد عزیزی» این نوع هنجارشکنی کم و بیش دیده میشود. «شفیعی کدکنی» این نوع هنجارگریزی را نیز از عوامل رستاخیز واژهها میداند. اگرچه باز هم برخی از زبانشناسان معتقدند عدم پیروی از قواعد نحوی زبان خلاف قواعد ترکیب است و آن را نمیپسندند. یکی از مهمترین عوامل رستاخیز واژهها جایی است که یک واژه به گونهای به کار میرود که خلاف انتظار خواننده است. مثلاً آشنایی و عادت اهل زبان این است که کلمه «زنهار» را با فعل منفی به کار برند و بگویند «زنهار مرو» (شفیعی کدکنی، 1358: 28) ولی در بیت زیر حافظ آن را با فعل مثبت به کار میبرد:
(حافظ، دیوان: 120) زبانشناسان از آن جهت که هنجارشکنی نحوی گاهی باعث پیچیدگی معنایی میشود و میتواند بر دلالت و فهم واژهها تأثیر داشته باشد، آن را نمیپذیرند و نوعی خطای زبانی میدانند که باید از آن برحذر بود و این امری کاملاً صحیح است که سرپیچی از قواعد نحوی باعث پیچش معنایی میشود. با طرح این دعوی که ساخت نحوی میتواند بر مسایل دلالت و فهم پرتو روشنی افکند خود را در معرکۀ پر مخاطرهای افکندهایم هیچ جنبهای از مطالعه زبانشناسی نیست که از جنبۀ مربوط به پیوندگاههای نحو و معناشناسی به ابهام و آشفتگی مجال بیشتری دهد و بیش از آن نیازمند دستهبندی روشن و احتیاط آمیزی باشد. پرسش واقعی که باید طرح شود این است که: «مکانیسمهای نحوی معتبر در مورد یک زبان چگونه در استفاده عملی از این زبان به کار میافتد؟ مطالعات در باره روابط نحو و معناشناسی به جای این که به این مسأله بسیار مهم بپردازند وسیعاً تحتالشعاع مسألهای فرعی و همچنین سؤالی که بد دستهبندی شده است در آمدهاند: این مسأله آن است که برای کشف یا گزینش یک دستور زبان به اطلاع معناشناسی نیاز داریم یا نه؟ هواداران پاسخ مثبت در مقابله با حریفان معمولاً میگویند بی توسل به معنا چگونه میتوانید دستور زبانی بسازید؟» (چامسکی، 1373: 154) هنجارشکنی نحوی «احمد عزیزی» در شعرش، بیشتر در زمینههای کاربرد نابجای حروف و افعال است که ذیلا به آن اشاره میشود. او گاهی فعل «ناگذر» را همراه با مفعول و در معنای گذرا به کار میبرد. مثلاً فعل «برخیز» در بیت زیر که معنی ناگذر دارد ولی شاعر آن را در معنای گذرای «بلند کن» به کار برده است: «مرا برخیز مرا سرشار کن از مهربانیهای اهل ده برایم پهن کن یک سفره در اندازۀ یک شهر» (ناودان الماس: 17) در بیت زیر نیز فعل ناگذرای «بسوزند» در معنای گذرای «بسوزانند» به کار رفته است:
(لالۀ زهرایی: 44) «احمد عزیزی» در کاربرد افعال گاهی همکرد قسمت معین افعال را به عنوان قسمت اصلی فعل صرف میکند. مثلاً در بیت زیر به جای آن که کلمة «کوچ» را با معین «کردن» صرف نماید خود آن را صرف کرده و میگوید:
(روستای فطرت: 174) در بیت زیر او به جای آن که کلمه «پریشان» را با معین «کردن» بیاورد در ساختار و صیغۀ جدیدی ارایه میدهد:
(ملکوت تکلم: 134) گاهی نیز در ساختار فعل مرکب، قسمت اصلی فعل را از افعالی میآورد که در ساختار نحو زبان کاربرد ندارد. مثلاً در بیت زیر به جای «آشنا بودن» یا «آشنا شدن»، «آشنایی کردن» را به کار میبرد:
(کفشهای مکاشفه: 375) در کاربرد «حروف» و نقش نماها نیز گاهی احمد عزیزی از هنجارهای نحوی زبان سر باز میزند. مثلاً وقتی نیاز به حرف اضافه است آن را حذف میکند و یا حروف را در معانی یکدیگر به کار میبرد. در بیت زیر حرف اضافۀ «به» قبل از کلمۀ «ساحل» حذف شده است:
(ملکوت تکلم: 422) همچنین حذف حرف «به» قبل از مشامم:
(ترانههای ایلیاتی: 65) در بیت زیر حرف اضافه «از» در عبارت «هر کدام از ما» حذف شده است:
(کفشهای مکاشفه: 217) در این بیت نشانه مفعولی حذف شده است:
(طغیان ترانه: 364) گاهی نیز سرپیچی از قواعد نحوی زبان در تطابق دو نهاد جمله از نظر مفرد و جمع بودن است. چنان که در بیت زیر نهاد «پرستوها» جمع است که برای آن فعل مفرد «نیست» به کار رفته است:
(کفشهای مکاشفه: 29) گاهی اجزای جمله جابهجا میشوند. مثلاً در فعل مرکب قسمت اسمی فعل بعد از قسمت اصلی آن میآید. مثل بیت زیر که «بگذارم» بر «قدم» مقدم شده است:
(قوس غزل: 189) در بیت زیر شاعر مفعول (ضمیر ت) را به صورت ضمیر متصل آورده و به فعل چسبانده است که امروزه چندان کاربرد ندارد:
(طغیان ترانه: 365)
نتیجهاگرچه هنجارگریزی را نوعی برجستهسازی ادیبانه میدانند که در نتیجه تسلط شاعر یا نویسنده بر اصول زبان رخ میدهد اما همواره باید به خاطر داشت که گریز از هنجارهای زبان نباید باعث ایجاد ساختارهای غیر دستوری و غیر زبانی شود و معنی و مفهوم را دیریاب سازد. با بررسی اشعار احمد عزیزی در شش محور مذکور انواع هنجارگریزی، میتوان به این نتایج دست یافت: 1ـ هنجارگریزی آوایی که بیشتر در شعر و برای حفظ وزن رخ میدهد، در شعر این شاعر به وفور دیده میشود و شاعر در صورتهای مختلفی چون حذف صامت، حذف مصوت، تغییر مصوتها، جابهجاکردن مصوتهای کوتاه و بلند، اشباع، تبدیل، افزایش و.... آن را به کار میبرد. 2ـ عزیزی با گریز از کاربرد واژگان رایج زبان، اقدام به ساخت واژهها و ترکیبات و عبارات جدیدی نموده است. در این زمینه گاهی واژگان و عباراتی را به کار میبرد که منحصر به خود اوست و میتوان آن را ویژگی سبکی شاعر دانست. 3ـ هنجارگریزیهای معنایی احمد عزیزی در نتیجه کاربرد آرایههای مختلف ادبی در شعر اوست و از میان آرایهها، بیشتر کنایات و استعارات پیچیده تعقید معنوی شعر او را افزایش میدهد. 4ـ هنجارگریزی احمد عزیزی در قسمت واژگان به دو صورت دیده میشود؛ هم ساخت واژگان اشتقاقی و هم واژگان ترکیبی. 5ـ کنایههایی که احمد عزیزی به کار میبرد اغلب جدید و ساخته و پرداخته ذهن اوست و گاهی حتی بنمایه عوامانه در آن دیده نمیشود و در بین اهل فن نیز کمتر دیده شده است. 6ـ یکی از پر بسامدترین هنجارگریزیهای این شاعر، هنجارگریزی زمانی یا باستانگرایی است که شاعر در این راستا هم از کلمات و عبارات کهن و قدیمی در اشعارش استفاده کرده است و هم از دستور و نحو باستان. 7ـ احمد عزیزی در اشعارش از واژگان و ساختهای نحوی گفتار هم بسیار زیاد استفاده میکند. در این زمینه تا جایی پیش میرود که گاهی در کل ابیات یک شعرش کلمات گفتار را به کار میبرد. 8ـ در زمینه هنجارشکنی نحوی و گریز از قواعد دستور زبان رایج، هنجارگریزی او در چند محور نمود یافته است؛ گاهی او دو نهاد جمله را نامطابق میآورد، گاهی افعال گذرا و ناگذرا را در ساختارهای هم و به جای یکدیگر به کار میبرد و گاهی حروف و نشانهها را نابجا میآورد. 9ـ اغلب هنجارشکنیهای نحوی احمد عزیزی در نابجایی حروف و افعال است. مثلاً نشانه متمم یا مفعول را ذکر نمیکند در صورتی که به آن نیاز است یا همکردهای افعال را به جای قسمت اصلی صرف میکند. 10ـ در کل هنجارگریزیهای شاعر در تمام زمینهها باعث تشخص بخشیدن به زبان شعری او شده است و گاهی این هنجارشکنی از ویژگیهای سبکی این شاعر به حساب میآید.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ1ـ باقری، مهری. مجموعه متون و مفاهیم ادبی. تهران: قطره، چاپ دوم، 1377. 2ـ برتنز، ویلم. نظریۀ ادبی. ترجمه فرزان سجودی. تهران: آهنگ دیگر، چاپ اوّل، 1382. 3ـ برتنس، هانس. مبانی نظریۀ ادبی. ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی. تهران: ماهی، چاپ اوّل، 1383. 4ـ تولستوی، الکسی. رسالت زبان و ادبیات. ترجمۀ م.ح. روحانی. توکا، چاپ دوم، 1357. 5ـ جلیلی، فروغ. آیینهای بیطرح (آشناییزدایی در شعر شاعران). تبریز: آیدین، چاپ اوّل، 1387. 6ـ چامسکی، نوام. ساختهای نحوی. ترجمه احمد سمیعی. تهران: خوارزمی، چاپ دوم، 1374. 7ـ حافظ شیرازی، شمسالدین محمد. دیوان اشعار. تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی. تهران: طلوع، چاپ دوازدهم، 1376. 8ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. موسیقی شعر. تهران: توس، چاپ اوّل، 1358. 9ـ شمیسا، سیروس. کلیات سبکشناسی. تهران: فردوس، چاپ چهارم، 1373. 10ـ صفوی، کوروش. از زبانشناسی به ادبیات. تهران: مهر، چاپ سوم، 1390. 11ـ عزیزی، احمد. ترانههای ایلیاتی. تهران: کیهان، چاپ اوّل، 1372. 12ـ ـــــــــــــ . خوابنامه و باغ تناسخ، تهران: سوره، چاپ اوّل، 1371. 13ـ ـــــــــــــ . روستای فطرت. تهران: برگ، چاپ اوّل، 1368. 14ـ ـــــــــــــ . شرجی آواز. تهران: برگ، چاپ اوّل، 1368. 15ـ ـــــــــــــ . طغیان ترانه. تهران: نیستان، چاپ اوّل، 1387. 16ـ ـــــــــــــ . قوس غزل. تهران: نیستان، چاپ دوم، 1387. 17ـ ـــــــــــــ . کفشهای مکاشفه. تهران: هدی، چاپ دوم، 1369. 18ـ ـــــــــــــ . لالههای زهرائی. تهران: مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی معارف، چاپ اول، 1373. 19ـ ـــــــــــــ . ملکوت تکلم. تهران: علمی فرهنگی، چاپ اوّل، 1372. 20ـ ـــــــــــــ . ناودان الماس. تهران: نیستان، چاپ اوّل، 1387. 21ـ ـــــــــــــ . غزالستان. تهران: روزنه، چاپ اوّل، 1375. 22ـ کالر، جاناتان. نظریه ادبی. ترجمة فرزانه طاهری. تهران: نشر مرکز، چاپ اوّل، 1382. 23ـ ناتل خانلری، پرویز. وزن شعر. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اوّل، 1337. 24ـ نجومیان، امیرعلی. مقالات هماندیشیهای بارت و دریدا. تهران: فرهنگستان، چاپ اوّل، 1386. 25ـ وحیدیان کامیار، تقی. دستور زبان فارسی. با همکاری غلامرضا عمرانی. تهران: سمت، چاپ هشتم. 1385. 26ـ یعقوبی، حسین. زبان ترجمه و ارتباط فرهنگها. تهران: مرکز، چاپ اوّل، 1383.. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,398 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 522 |