تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,204 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,877 |
بررسی تطبیقی سیاست خارجی ایران و ترکیه در قبال بحران سوریه از سال 2010 تا 2015 | ||
فصلنامه تخصصی علوم سیاسی | ||
مقاله 1، دوره 12، شماره 37، بهمن 1395، صفحه 7-40 اصل مقاله (864.68 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
ابومحمد عسگرخانی1؛ عبدالسلام تقی* 2 | ||
1دانشیار روابط بینالملل دانشگاه تهران | ||
2دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه تهران | ||
چکیده | ||
سوریه برای سالها نقش دروازه ورود ایران به جهان عرب و اتصال استراتژیک ایران به منطقه مدیترانه و خاور نزدیک را بر عهده داشته است. از این رو تضعیف سوریه و سرنگونی اسد باعث تضعیف محور مقاومت و کاهش نفوذ منطقهای ایران و مهار آن می شود. جمهوری اسالمی ایران از آغاز شکل گیری بحران در سوریه همواره از حمایت از نظام سیاسی سوریه را به عنوان یکی از اولویت های مهم در سیاست خارجی پی گیری نموده است. ترکیه هم یکی از اصلیترین بازیگران منطقهای در بحران سوریه است که به رغم رویکرد محتاطانه اولیه و البته کوتاه مدت خود، با حمایت از گروههای مخالف و انتقال کمکهای مالی و تسلیحاتی به مخالفان بر رویکرد تغییر رژیم در سوریه پای فشرده است. عملکرد ترکیه در قبال سوریه نشان می دهد که سیاست تنش صفر با همسایگان راه به جایی نخواهدنبرد و ترکیه با اتخاذ موضعی تهاجمی در قبال سوریه، به دنبال منافع خود و توسعه عمق استراتژیکش در سوریه احتمالی پسااسد است و اختلاف عمده در سیاست خارجی میان دو کشور در خصوص سوریه، تفاوت در نوع نگاه به این موضوع است. | ||
کلیدواژهها | ||
بحران سوریه؛ سیاست خارجی ایران؛ سیاست خارجی ترکیه؛ حمایت؛ منافع؛ امنیت | ||
اصل مقاله | ||
ایران و ترکیه دو کشور بزرگ غیرعرب در منطقه خاورمیانه محسوب می شوند که بنا بر ملاحظات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک و همچنین رویکردهای کلان سیاست خارجی روابط بسیار گستردهای در حوزهها و سطوح مختلف داشتهاند. این روابط معمولاً در حوزههای اقتصادی به صورت همکاری بوده است؛ ولی در حوزههای سیاسی و فرهنگی هر از گاهی با چالش و ناسازگاری همراه بوده است. ترکیه و ایران از زمان امپراتوری عثمانی در قالب های دوست و رقبای منطقهای ایفای نقش کردهاند وهیچوقت طی نود سال اخیر روابط ترکیه و ایران بحرانی نشد و حتی در زمان استقرار دولت های سکولار در ترکیه نیز روابط دو کشور، خصوصاً در ابعاد اقتصادی، با قوت ادامه داشت. حتی در زمانی که رئیس جمهور آمریکا، جرج بوش، ایران را «محور شرارت» خواند، رئیس جمهور وقت ترکیه «احمد نجدت سزر» در یک سطح عالی از ایران دیدار کرد و این دیدار در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی اتفاق افتاد. در حاشیه این دیدار خاتمی رسماً اعلام کرد که تهران از عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا به نشانه مخالفت با تئوری «برخورد تمدنها» استقبال میکند. بحث انرژی همواره از مهمترین دلایل گرمی روابط ایران- ترکیه بوده است. ایران دومین فروشنده بزرگ گاز به ترکیه (بعد از روسیه) است. در فوریه 2007، در زمان نخست وزیری رجب طیب اردوغان، ترکیه و ایران دو قرارداد جدید انتقال انرژی را با یکدیگر منعقد کردند. از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه (2002)، روابط اقتصادی ترکیه و ایران گسترش چشمگیری داشته است. رقم مناسبات ایران و ترکیه از سال 2000 تا 2009 هر سال یک میلیارد دلار افزایش پیدا کرده است و در سال 2008 به 10 میلیارد رسیده است و قرار است در افق ده ساله به 30 میلیارد دلار برسد. ترکیه همچنین سعی کرده است با ورود در روابط متعارض ایران و غرب در قضیه هسته ای، کماکان نقش مهم و بی بدیل خود را به طرفهای غربی و ایران ثابت نماید. انقلابهای عربی نقطه عطفی در مسائل خاورمیانه از اواخر سال 2010 به بعد محسوب میشود. دو کشور ایران و ترکیه به رغم همکاریهای گسترده در حوزههای اقتصادی و سیاسی، هر از گاهی به دلیل بروز اختلاف دیدگاه در سطح استراتژیهای کلان سیاسی و امنیتی و همچنین نوع تعریف متفاوتشان از هویت سیاسی خود، با یکدیگر در قبال تحولات خاورمیانه همسو نبودهاند. یکی از مصادیق مهم این ناهمسویی، تفاوت رویکرد آنها نسبت به انقلابات جهان عرب است. با توجه به مرور آثار و نگارش کمبودها سعی پژوهشگر بر این است تا کمبودی را که بررسی نشده است را مورد پژوهش قرار دهد. در بررسی مرور آثار , مشخص شد که توجهی دقیق وجامع به موضعگیری متفاوت این دو کشور در بحران سوریه نشده است. هدف این پژوهش بررسی منافع مشترک ،اهداف و نقاط اختلاف ایران وترکیه در بحران سوریه است که این کمبودیک عیب عمده است که مورد بررسی قرار نگرفته است وبالأخص اینکه موضوع سوریه موضوع جهانی وموضوع روز است وبر امنیت منطقه و سیاست خارجی جهان تاثیرگذار هست. سوالی که در این پژوهش در راستای جوابگویی بدان هستیم این است که ایران و ترکیه در مورد بحران سوریه چه سیاست هایی را در پیش گرفتهاند ؟وبه صورت تطبیقی به بررسی سیاست خارجی دو کشور در قبال بحران سوریه و تاثیر این بحران بر روابط ایران و ترکیه نیز اشاره خواهیم کرد.
1. مبانی نظری: رویکرد سازهانگاری در بررسی سیاست خارجی ایران و ترکیه در قبال بحران سوریه در نظریههای کنونی روابط بینالمللی به ویژه سازهانگاری و اشکال آن، هویت مفهوم بنیادین میباشد که کنش سیاسی معمولاً با استناد به هویت آن کشور تشریح میشود. منافع به لحاظ اجتماعی ساخته شدهاند و وابسته به هویتاند. ارزشها و هنجارها به هویتها در عرصه روابط بینالملل و داخلی شکل و جهت می بخشند. هویت به یکنواختی و تشابه ویژگیهای اساسی و کلی،یا فرایندی معنا ساز بر پایه ی ویژگیهای فرهنگی اشاره دارد که میتواند منبع معنا و تجربه برای افراد باشد. هویت هر بازیگر ممکن است از دیگری متفاوت باشد که این مساله خود میتواند علل تنشها و تناقضات بین بازیگران را رقم بزند. برخی استدلال غلطی از رابطه بین هویت و نقش دارند. هویت مرجع معنایی تری نسبت به نقش داشته است. در حقیقت، هویت سازمانده معنا است اما نقش سازمانده کارکرد بازیگر و کنشگر میباشد. نظام هویتی ما را قادر میسازد که ساختارهای مفهومی را که بر اساس آن حکومت و کارگزارانش را دستهبندی و جهانی عقلانی شکل گرفته درون آن را، درک کرد. بر اساس نظریه سازهانگاری هویت معین ومسلم نیست بلکه امر تاریخی است که در نتیجه وجود آگاهی در شناخت مفاهیم اساسی که در جامعه نیز پذیرفتنی است، شکل گرفته است (Karimifard, 2011, 1-2). به نظر میرسد سازهانگاری دولتمحور را به عنوان جریان اصلی میپذیرد (یعنی کنشگران اصلی را در جامعه بینالملل دولتها و البته گاهی و شاید به بیانی دقیقتر، افراد نماینده دولتها میدانند). در حقیقت، کنشگران دولتی ساختارهایی از واقعیتهای اجتماعی به واسطه ی مفاهیم بین الاذهنی در سیاست بینالملل ایجاد کردهاند که فرایندهای معناداری که هویت خود بازیگران را در برگرفته است را در خود نگاه داشته است. این ساختارها اهداف، نقشها و هویت کنشگران را تعیین میکند. در واقع هویت: 1- ماهیت بازیگران و منافع بازیگران را مشخص میکند. اینکه بازیگران کی هستند و چه منافعی دارند. 3- از آنجایی که منافع بازیگران ساخته هویت است، هویت راهنمای عمل کنشگران است. 4- از روابط با دیگر بازیگران شکل گرفته است.(دولت با تعامل با بازیگران حاضر در محیط نهادی بینالملل و سیاست های داخلی ). 5- ایستا نیستند بلکه سیال و روان هستند. از آنجایی که هویت ملی از مشترکات تاریخی کشور...اسطوره و حافظه های تاریخی مشترک شکل گرفته است، هویت دولت ارتباط بسیار نزدیکی با دستگاه و نظام دولت دارد (Tiny, 2010, 18-21). از دیدگاه سازانگاری، سیاست خارجی بازتابی از فرایند شناختی و اجتماعی است که از آن طریق دولتمردان دریافتهاند که واقعیت منحصراً به واسطه ی واقعیت های عینی و نگرانی های مادی به وجود نمیآیند. همه نگرانیها در اینکه دولتها که هستند، دوستان و دشمنانشان کدامند و اینکه تصمیم گیری چطور امکانپذیر است و تهدیدات چه هستند، تعریف میشوند. سازه انگاران هویتی بیان می دارند که فهم اینکه چگونه بازیگران بینالمللی «خود» و «دیگران» را در عرصه روابط بینالملل تعریف میکنند و اینکه آنها چگونه محیط و جایگاه دولت- ملت را در جهان متمایل به تعیین سیاست تعریف میکنند،همه بر سیاست خارجی که اساسش مفاهیم مشترک هویت ملی است،تاثیر می گذارد.ونت بیان می دارد که حتی در موقعیتی که دولتها در مقابل هم قرار گرفتند ( دولت الف و ب) مسیر حرکت و کنش خود را بر اساس مقدورات خود که تعاملشان را ایجاد کرده است تعیین میکنند نه آنکه بر اساس اداعای واقع گرایان عمل کنند و بدترین سناریوی موجود را بر مفروضات دیگری به اجرا در آورند. برای توصیف بیشتر،چنین استنتاجی هم بر 1- مقدورات در بخش های (دولت الف از زمانی که دولت الف اولین رفتار را بر حسب علامت دهی مثلاً از طریق جهت حرکت، تعداد، نتیجه مستقیم رفتار ) و هم به 2- دولت (ب) اینکه چرا تمایل به رفتار یکسان و مشابه دارد، وابسته است.باید تصریح کرد که اگرچه ممکن است اشتباهی در ارتباطات به وجود آید اما دلیلی وجود ندارد که دولت (ب) نتیجه منفی از رفتار دولت (الف) برداشت کند مگر اینکه چنین استنتاجی بر پایه ی روابط قبلی و فرایند علامت دهی و تفسیر اینکه چنین روابطی درگیرانه میباشد، باشد.اینکه چه چیزی مفاهیم خود و دیگری نسبت به موضوعات نامعلوم را ایجاد یا به هم می پیوندد تحت عنوان «منش نمایی متقابل» یاد میکنند. بر اساس «منش نمایی متقابل» دولتها ساختار اجتماعی نسبتاً پایدای را ایجاد میکنند؛ چنین ساختایی در ذات بین الاذهانی و معطوف به هویت و منافع میباشد. بنابراین باید گفت که سیاست های هویتی نقش مهمی را در سیاست خارجی بازی میکنند. (AdamKhan, 2010, 4) پیتر کاتزنستاین معتقد است که هویتها بر پایه دواصل بنا شدهاند: ماهیت کنشگر و اجتماعی بودن آن که میتواند تنها در یک محیط بیناذهنی ساخته شود. الکساندر ونت چهار نوع هویت را شناسایی کرده است یعنی اجتماعی، نوعی، نقشی و جمعی. از نظر وی هویت جمعی در برگیرنده «کیفیت خودساماندهی است که هویت بازیگر را تشکیل میدهد» (Gülseven, 2010, 30-32). هویت جمعی به مشخصه ها و ویژگیهای داخلی چون فرهنگی، ایدئولوژیکی، مادی و انسانی اشاره دارد که دولت را آن طوری که میباشد میسازد. (Mohammad Nia, 2011, 282) هویت اجتماعی اشاره به تصور کنشگران از خود از چشم انداز سایر بازیگران داشته است. هویت اجتماعی میتواند به عنوان یکی از اجزای اساسی برای مفاهیم «اتحاد، اجتماع و وفاداری» باشد. بنا به گفتههانسکلور و دیگران هویت اجتماعی اشاره به این امر دارند که بازیگران منطقهای با یکدیگر به عنوان اعضای یک اجتماع ارتباط داشته و در تصمیم گیری بر اساس اجماع اقدام میکنند.بنابراین میتوان گفت که هویت اجتماعی منطقهای را میتوان بر پایه اجماع منطقهای درک کرد و اینکه صلح و ثبات منطقه را نمیتوان بدون اتحاد و وحدت منطقهای در مسائل امنیتی را حل و فصل کرد. بنابراین میتوان گفت که هویت اجتماعی مبنایی است برای اتحاد، اجتماع و وفاداری و برای تعریف و بیان منافع اجتماعی و جمعی است.ولی این به معنای این نیست که که کنشگران محاسباتی در خصوص سودها و هزینه ها نداشته باشند بلکه به معنای سطح بالایی از تراکم اجتماعی دولتها است.این امر کنش جمعی یا اجتماعی را به وسیله عمل متقابل و تمایل به تحمل هزینه ها بدون مشوقهای یا انگیزهای انتخابی افزایش میدهد. الکساندر ونت هویت اجتماعی را متفاوت از اتحادها می داند. اتحادها در واقع « ائتلاف های موقتی بر پایه منافع دولتها در راستای واکنش به تهدیدات خاص» میباشد. در حالی که مدریت امنیت اجتماعی بر تعهد و التزام به کنش چندگانه در تقابل با تهدیدات اشاره دارد. (Hwang, 2006, 62) الکساندر ونت میان هویتهای اجتماعی و جمعی دولت ها تمایز قائل شده و معتقد است که چهار منافع ملی بجز محیط اجتماعی وجود دارد که عبارتند از :امنیت فیزیکی،استقلال، اقتصاد رفاه واحترام به نفس جمعی.به هر حال این ادعا از این مساله اساسی برخاسته است که چرا این مفاهیم نمیتوانند موضوعی در ساخت اجتماعی و تفسیر بینا ذهنی باشند. الکساندر ونت معتقد است که نظام بینالملل در سه ساخت معنادار قرار گرفته : ساخت معنادار هابزی، کانتی و لاکی که به شدت روابط بین دولتها را در سه شکل دوستی، دشمنی و رقابت محدود کرده است. دولتهایی ممکن است به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و ایدئولوژیکی رابطه نزدیکی با هم داشته باشند با این حال ممکن است که وجوه افتراق یا اختلافهای جدی در مسائل خاص و در زمانهای خاصی داشته باشند. (Schonberg, 2007, 4) هویت نوعی به یک طبقه اجتماعی در خصوص افرادی با بعضی از ویژگیهای مشترک زبانی، تاریخی و ارزشی و غیره بکارد برده میشود. در نظام دولتها، هویت نوعی با انوع رژیم ها مانند دولتهای سرمایه داری، دولتهای دموکراتیک و دولتهای اقتدارگرا و... نیر مرتبط است یا به عبارت دیگر، هویت نوعی : قرار دادن دولت در فهرست دولتها با توجه به نوع شباهت و همانندهاست.(دولت اسلامی –دومکراتیک ) برعکس هویت نوعی و اجتماعی، هویت نقشی مبتنی بر ویژگیهای ذاتی نیستند، وجود آنها تنها در ارتباط با وجود دیگری است. هویتهای نقشی به تنهایی نمیتوانند به صورت قانون درآیند. بسیاری از نقشها در ساختار اجتماعی نهادینه شدهاند. هویت نقشی منحصر به فرد و رابطه ای و برخاسته از ارتباط دوگانه میان کشورها است مانند وضعیتهای دشمنی و اتحاد.. هویت اجتماعی بر رابطه میان خود ودیگری بر اساس قضاوت عقلانی و شناسایی تاکید داشته و از سوی دیگر بر فرایند شناختی اشاره دارد که در آن تمایز وجدایی بین خود/دیگری محو شده است.هویت اجتماعی یا جمعی هویت نقشی و هویت نوعی را ساخته و آنها را باهم ادغام میکند. رفتار دولتها میتواند به واسطه منافع گوناگونی که ریشه در هویتهای سازمانی، نوعی، نقشی و اجتماعی دارد تحت تاثیر قرار گیرد.هویت جمعی دولتها بعضی از منافع مشترک چون بقا، استقلال و احترام به نفس جمعی را به وجود میآورد. (Gülseven, 2010, 37-38) شکل خلاصه نظریه سازهانگاری
1- تاثیر هنجارها، (1) فرهنگ و عناصر نهادی محیط دولتها (...) شکل دهنده به منافع امنیت ملی یا (به طورمستقیم ) به سیاستهای امنیتی دولتها. 2- تاثیر هنجارها، (2) عناصر فرهنگی و نهادی محیط های داخلی و جهانی دولتها (...) شکل دهنده به هویت دولتها. 3- تاثیر هویتها، (1) بی ثباتی در هویت دولتها یا تغییر درهویت دولتها،تاثیرگذار بر منافع امنیت ملی یا سیاستهای دولت ها. 4- تاثیر هویتها، (2) ساخت هویت دولت تاثیرگذار بر ساختارهای هنجاری بین دولتی مانند رژیم ها یا اجتماع امنیتی. 5- بازگشتپذیری، سیاستهای دولت که که به بازتولید و بازسازی ساختارهای نهادی و فرهنگی منجر میشود. (Kilinc, 2001, 20-26) مروری بر مباحث فوق ونسبت سنجی آن با سیاست خارجی ایران وترکیه رهنمون این ایده است که تئوری سازهانگاری از قابلیت بیشتری در مقایسه با دیگر تئوری های رایج، از جمله رئالیسم و لیبرالیسم برای تبیین این نوع سیاست خارجی برخوردار است. در واقع، انتخاب سازهانگاری برای این مهم،ناظر به مدلول این رویکرد در اهمیت تاثیر ساخت نرم افزاری نظام ذهنی،باورها و هنجارها بر رفتار سیاست خارجی است؛ زیرا این رهیافت نسبت به ارزش ها،عقاید وکارکرد آنها در سیاست خارجی صحه گذاشته، نقش غیرتبعی ومستقل آنها را در تجزیه وتحلیل مداخله میدهد.ضمن اینکه در تفسیر سازهانگاری با تاکید بر ساختار و پویایی زندگی بینالمللی، منافع ومناسبات بازیگران و دولتها، امری متغیر در نظر گرفته میشود که بر اساس آن، دولتها منافع خود را در روند تعریف موقعیت ها و ایفای نقشها تعریف میکنند. با همین تعریف است که احیانا با ازمیان رفتن یا شکست در آن وضعیتها ضمن ایجاد آشفتگی برای هویتها، نقشها را نیز دچار مشکل ساخته،منافع را نامعلوم میسازد. مواضع فوق، نمودار آن است که سیاست خارجی اصالت داشته ودر این باره دارای مسئولیت های مهمی است. مسئولیتهایی که توفیق در آنها در گرو غلبه بر موانع و محذورات هنجارهای نا سازگار وایجاد تقارب بیناذهنی و برخورداری از قدرت نرم است (سیدنژاد، 1389: 5). بنابراین با توجه به اهمیت هویت ایرانی-اسلامی ونقش مذهب در شکل دهی رفتار خارجی ایران ونیز مساله ایرانیت و ترک بودن در سیاست دو کشور ایران وترکیه و توجه به تبار وپیشینه روابط این دو باید گفت که این دو کشور بر اساس منافع وهویتهای پیش تعریف شدهای به اتخاذ دیپلماسی میپردازند که با مولفههای سازهانگاری تا حدی بیش از سایر نظریات همخوانی دارد.
2. تاریخچه سوریه و تاثیر جمعیت فرقهای سوریه بر بحران این کشور جمهوری عربی سوریه در منطقه خاورمیانه و در شرق مدیترانه واقع است. این کشور از شمال با ترکیه و از جنوب غرب با اسرائیل و لبنان، از جنوب با اردن و از شرق با عراق همسایه میباشد. سوریه در سال 1943 به استقلال رسید این کشور دارای بیش از 20 میلیون جمعیت میباشد و با همسایگان خود اختلافات ارضی زیادی دارد. جامعه سوریه چه شهری و چه روستائی بر اساس نظام خویشاوند تباری مشتمل بر گروههای مذهبی، قومی و فرقه ای شکل گرفته است. فرد در این نوع نظام اجتماعی وابسته به قوم خود بوده و تعهداتی را نسبت به آن دارد. جمعیت سوریه متشکل از گروههای مذهبی و قومیت های مختلف است که یک جامعه موزایکی را بوجود آورده است از نظر مذهبی حدود ۷۴٪ جمعیت سوریه را مسلمانان سنی، ۱۳٪ علویان، شیعیان دوازدهامامی و اسماعیلیان، ۱۰٪ مسیحی و ۳٪ دروزی تشکیل میدهند. از نظر قومیتی هم اعراب بیش از ۹۰٪ جمعیت سوریه را تشکیل میدهند در حالیکه کردها حدود ۹٪ جمعیت سوریه را تشکیل میدهند. ارامنه، ترکها، چرکسها و یهودیان مجموعاً کمتر از ۱٪ جمعیت سوریه را تشکیل میدهند. (Ethnicity and Race by Countries, 2007)جمعیت سوریه از نظر مذهبی 65 % عرب سنی، 12 % علوی، 10 % مسیحی، 9% کرد سنی و 3 ٪ بقیه دروزی، اسماعیلی، ترکمن، آشوری و چرکس میباشند (Syria_ethnic_and_religious_divides, 2012) تفاوتهای مذهبی، زبانی، نژادی در بین قومهای مختلف باعث گردیده تا هر گروه پایبند به اصول قبیله و بیشتر وفادر به قوم خود باشد. از آنجائی که هر گروه مذهبی فعالیت های خاص خود را داراست و بیشتر خود را مسئول در برابر هم قومی خود میداند، وفاداری به قوم و قبیله مهمتر از وفاداری به کل سوریه است. مثلا چرک های سوری که از تبار چچنیهای روسی هستند دارای تعلقات خاصی نسبت به جامعه چچن روسیه می باشند (The Countries Studies, Syria, 1999).
3. بررسی شکافهای داخلی سوریه: شکافهای مذهبی، طایفهای، دولت و جامعه احزاب و... سوریه کشوری است که اکثر مشکلات سیاسی و اجتماعی کنونی اش ریشه در تاریخ دارد و این مسأله به سبب موقعیت خاص جغرافیایی آن بوده است. این کشور پیوسته محل برخورد اقوام و نژادها و عقاید و فرهنگهای مختلف بوده است. موجودیت برخی دولت های خاورمیانه و شمال آفریقا محصول استعمار نه معلول نیاز مردمی که در آن به سر می برند. مرزهای این کشور را قدرتهای استعماری بعد از جنگ جهانی اول و بدون توجه به روابط، جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی و اقتصادی موجود در کل منطقه ترسیم کردند )دارایسدل و بلیک، 1368، 244). همچنین هویت سیاسی این کشورها هویتی ساختگی میباشد به این معنی که این هویت طبیعی نمیباشد و تحت فشار قوه قهریه و زور نظامی شکل گرفته است.در سطح داخلی سوریه، سه شکاف عمده مذهبی، سیاسی و اقتصادی در شکل دادن به سمت و سوی حوادث کشور مؤثر بوده است.در سطح داخلی در این سطح، نیروهای مخالف و موافق در برابر هم صفآرایی کردهاند که به طور کلی مخالفان سوری را میتوان به شش گروه عمده تقسیم نمود: - کردها که در حال حاضر این گروه به دلیل تفاهم حکومت سوریه با آنها از جرگه معارضان خارج شدهاند؛ - اخوان المسلمین به رهبری علی صدرالدین البیانونی؛ - معارضان خارجی سوریه ( به نمایندگی برهان غلیون، رئیس شورای ملی سوریه)؛ - تنسیق: حزب تنسیق ملی به دگرگونی حسن عبد العظیم؛ - سلفیها: با حمایت و پشتیبانی عربستان سعودی؛ - ارتش آزاد سوریه: به فرماندهی ریاض الاسعد (قربانی،1391، 54) - داعش (اصلی ترین گروه تروریستی سازمان یافته ) - مخالفان با بهره برداری از تحولات اخیر جهان غرب و مسائلی مانند دموکراسی و حقوق بشر سعی میکنند افکار عمومی منطقهایی و بینالمللی را برای سرنگونی دولت اسد (قربانی،1391، 54) به خود جلب نمایند. در مقابل نیروه ای امنیتی و ارتش همچنان صحنه مبارزه را به نفع خود در دست دارند و در بسیاری موارد هم موفق شدهاند تا نیروهای معارض ر از شهرهای مهم سوریه به بیرون برانند.
4. بررسی تطبیقی رویکرد سیاست خارجی ایران و ترکیه در قبال بحران سوریه الف. سیاست خارجی و رویکرد ایران در قبال بحران سوریه از سال 2010 تا سال 2015 ایران به عنوان مهمترین حامی منطقهای دولت و ثبات در سوریه ملاحظات مختلفی را در سیاست خود در قبال سوریه مد نظر دارد که یکی از مهمترین آنها موضوع اسرائیل و محور مقاومت است. در واقع میتوان بحران سوریه را رقابت و نزاع میان گروه مقاومت و محافظهکار در منطقه دانست. سوریه برای جناح محافظه کار و به خصوص اسرائیل به نوعی مشت ایران محسوب میشود. در همین راستا بازیگران مذکور، می کوشند با برداشتن بشار اسد از رأس قدرت در این کشور ضمن کوتاه کردن دست ایران، تضعیف و تحت فشار قرار دادن حزب الله و مقاومت، امنیت خود را تضمین کنند. ایران نیز برای پیش گیری از این اتفاق به حمایت از برقراری آرامش در سوریه، اسد و نظام وی میپردازد. از سوی دیگر بحث نفوذ و قدرت ایران در منطقه و رقابت با کشورهای عربستان و ترکیه از دیگر دلایل حمایت ایران از نظام سوریه است، ایران بر حفظ و برقراری آرامش در سوریه پافشاری میکند تا ضمن ایستادگی در برابر اعراب از شیعیان سوریه نیز حمایت نماید، که کلیت خود این مسأله، یعنی بحث شیعه و سنی از دیگر دلایلی است که ایران را در پشت بشار اسد قرار میدهد. علاوه بر این، محدود کردن نفوذ آمریکا و به طور کلی غرب در منطقه و جلوگیری از روی کار آمدن دولت تحت نفوذ آنان در کشوری که متحد ایران است، یکی از مهمترین دغدغه های ایران در مورد سوریه است به همین دلیل است که این کشور هرگونه انتقال قدرت در سوریه را تنها در صورتی می پذیرد که خود در آن نقش داشته و آینده ی حضورش در این کشور را تضمین نماید. موج انقلابها در کشورهای عربی تأثیر قابل توجهی بر موقعیت و منافع راهبردی منطقهای ایران خواهد داشت. مهمترین آن ها رسیدن این امواج به هم متحد منطقهای خود یعنی سوریه و در رأس آن رئیس جمهور آن بشار اسد میباشد. از همان آغاز ناآرامی، حمایت ایران از نظام سوریه آشکار بود. در مورد حمایت ایران از نظام سوریه، مخالفین ایران مدعیاند که ایران در مورد سوریه برخلاف سیاست خارجی خود که از جمله مبارزه با مستکبرین و یاری مستضعفین میباشد رفتار کرده است. به این معنی که سیاست خارجی آن در قبال مسأله سوریه بر خلاف انقلابهای عربی و بحرین که از مردم پشتیبانی می کرد؛ در سوریه از رژیم بشار اسد حمایت میکند و به جای توجه به اصول سیاست خارجی تابع منافع ملی و استراتژیک خود در منطقه بوده است (ناجی، 2013، 32). جمهوری اسلامیآیران، در پاسخ به انتقادات فوق به این نکته اشاره میکند که در سوریه برخلاف بحرین که اکثریت مردم با رژیم آن کشور مخالفند و فقط اقلیتی ضعیف حامی دولت میباشند؛ موضوع کاملاً عکس میباشد و اکثریت مردم از دولت سوریه پشتیبانی مینمایند و مخالفین را اقلیتی از گروههایی مانند القاعده و اخوان المسلمین، با گرایشهای سلفی تشکیل میدهند که در شهرهای مرزی مستقر بوده و از حمایت مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی قدرتهای خارجی برخوردار میباشند. از لحاظ ژئوپلیتیک نیز به این نکته اشاره میشود که اینک عمق استراتژیک ایران گسترش یافته و در غرب تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. بنابراین، مرزهای لبنان و سوریه به عنوان خط مقدم منطقه نفوذ ایران تلقی میشود. تام دانیلون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دسامبر ٢٠١١، صریحاْ اعلام نمود که: «پایان رژیم اسد موجب بزرگترین عقب نشینی ایران در منطقه و برهم خوردن توازن قوای راهبردی و تغییر آن در منطقه علیه ایران خواهد بود» (محمدی، 1391، 22). به این ترتیب، ترکیه، عربستان سعودی و قطر به عنوان حامیان منطقهای مخالفان و مشخصاً جبهه موسوم به «ارتش آزاد سوریه» یا «داعش» اصلی ترین و شناخته شده ترین تشکل مخالف بشار اسد سعی در تشدید بحران، فشار بر اسد با هدف کناره گیری یا سرنگونی وی دارند. از عمده ترین انگیزههای مشترک جبهه قدرتهای منطقهای مخالفان اسد میتوان به سیاست مهار ایران و همچنین جلوگیری از قدرت روز افزون محور مقاومت با نقش آفرینی ایران، سوریه وحزب الله لبنان اشاره نمود (برزگر، 1392، 182). در حال حاضر همه فشارها برای شکستن این پل ارتباطی، یعنی سوریه اعمال میشود و آنچه در پشت پرده در جریان است، در حقیقت به علت روابط نزدیک سوریه با ایران بوده و هدف از سرنگونی رژیم کنونی در آن کشور نیز با امید به منزوی ساختن ایران صورت میپذیرد. از ابتدای شکلگیری بحران در سوریه، جمهوری اسلامی ایران، ضمن حمایت از خواستههای مردم، تأکید بر انجام اصلاحات و لزوم حفظ حاکمیت ملی در سوریه حمایت همه جانبه خود را از سوریه اعلام کرده است. ایران همچنین با تمام قوا با هرگونه مداخله طرف خارجی در امور داخلی سوریه مخالف بوده و تلاش کرده است با رایزنی و مذاکره با دیگر حامیان سوریه نظیر چین و روسیه، مانع از دخالت قدرت خارجی در تحولات داخلی سوریه شود. ایران همچنین هر گونه عملیات مسلحانه در داخل سوریه را رد میکند، از گفتوگوهای طرفهای مختلف سوری حمایت میکند و بارها نیز تلاش کرده است تا آن دسته از مخالفان سوری که مخالف دخالت خارجی در سوریه هستند را در تهران گرد هم آورد تا بدین ترتیب به صورت طبیعی درباره آینده سوریه با نظام حاکم بر این کشور گفتگو کنند. در همین راستا، ایران درهای خود را به روی کشورهای منطقه برای گفتوگو جهت یافتن راه حلی برای توقف خونریزیها در سوریه و دور کردن دخالتهای غرب در این کشور اعلام کرد و در این راستا تشکیل کمیته چهار جانبه متشکل از مصر، ایران، ترکیه و عربستان سعودی را ابراز کرد که در قاهره برگزار شد. دیدگاه ایران برای حل بحران سوریه را میتوان در موارد زیر خلاصه و ملاحظه کرد: - توقف نبردها و عملیاتهای مسلحانه - گفتوگوی میان نظام سوریه و جریانهای معارض سوری - حفظ وحدت و یکپارچگی و تمامیت ارضی و بافت و ساختار ملی سوریه - برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با نظارت سازمان ملل و طرفهای بینالمللی و مشارکت و حضور تمام طرفها و جریانها در آن و سر فرود آوردن در برابر خواست و اراده مردم و تصمیمات اتخاذ شده توسط آن در این انتخابات. اما طرح ایران و دعوتهای تهران به برگزاری نشستهای گفتوگو و مذاکره بین نظام و معارضان مورد قبول و پذیرش واقع نشد و تنها بر گزینه نظامی و حمایت مالی و نظامی طرفهای منطقهای از گروههای تروریستی و افراد مسلح تاکید شد. طبیعی بود که تهران تلاشهای صورت گرفته برای هدف قرار دادن سوریه را به خاطر جایگاهی که در محور مقاومت دارد، رد کند، لحن سخنان خود را تند کند و نسبت به هرگونه دخالت نظامی در سوریه هشدار دهد که موجب وقوع جنگ فراگیر در منطقه خواهد شد. ایران در طی دوران بحران، کمکهای همه جانبه ای به متحد راهبردی خود (سوریه) گسیل داشته است. تهران، دمشق را خاکریز نخست جبهه مقاومت تلقی کرده و بر همین اساس، درگیری های موجود در این کشور را نوعی انتقام گیری از نقش و موقعیت برجسته سوریه در مقاومت علیه نظام سلطه و متحد منطقهایش می داند. از سوی دیگر سوریه، به نقطه ی قدرت نمایی میان دو قدرت رقیب منطقهای (ترکیه و عربستان) با ایران تبدیل شده است. در حقیقت سوریه، به منطقه اصلی درگیری نیابتی میان منافع متضاد ایران با دیگر کشورهای طرفدار غرب تبدیل شده است. آنچه این باور و احساس ایران در خصوص وجود یک طرح و نقشه برای سوریه را تقویت کرد، رد مستمر برگزاری هرگونه گفتوگو و مذاکره با نظام سوریه از سوی طرفهای معارض سوری و دیگر طرفهای منطقهای برای خروج این کشور از بحرانی است که در آن گرفتار آمده و صرف تکیه بر گزینه مسلحانه برای سرنگونی نظام در سوریه است. در سطح بازیگران منطقهای، جمهوری اسلامی با لحاظ کردن موارد فوق و همچنین برخی شواهد، اعتراضات سوریه و ادامه وضعیت فعلی را یک جریان مردمی و اسلامی تلقی نکرده و بر نقش بازیگران خارجی از جمله عربستان سعودی، قطر، ترکیه، ایالات متحده و رژیم اسرائیلی در برپایی آشوب های سوریه تاکید کرده است. واقعیتی که بسیاری از تحلیلگران به آن اشاره داشتهاند. از اینرو تهران با هرگونه اقدامی که باعث از دست رفتن متحد استراتژیک خود در منطقه شود، مخالفت میکند. ایران مواضع عربستان، ترکیه و غرب را نشانهای از یک توطئه بزرگ علیه سوریه و محور مقاومت می بیند. به باور مقامات ایرانی، عربستان و ترکیه با حمایت مالی از سلفی های مسلح و ترکیه با هماهنگی آمریکا در صدد هستند تا حکومت سوریه را که حلقه اساسی پیوند جمهوری اسلامی و مقاومت در منطقه است سرنگون ساخته تا به این ترتیب ائتلاف راهبردی سی وسه ساله تهران- دمشق به آخر خط برسد. البته با گسترش امواج اعتراضات و همچنین برخی تماسهای دیپلماتیک، موضع سیاسی ایران در حمایت از حکومت اسد نرم تر شده است و ایران در عین حمایت از دولت اسد و محکوم کردن دخالت های خارجی، بر ضرورت گفتگوهای ملی بین دولت و مخالفان و همچنین اصلاحات سیاسی دموکراتیک در این کشور تاکید کرده است. در این میان باید توجه داشت که برخی از کارشناسان بر این باورند که موضع دیپلماسی ایران در مقابل سوریه منفعل بوده و ایران میتوانست با تعامل بهتر با برخی جریانات اپوزیسیون در سوریه و تلاش در ایجاد گفتگوهای ملی، دپلماسی فعال تری را اتخاذ نماید (نیاکویی و بهمنش، 1391، 164). جمهوری اسلامیآیران تاکنون ضمن حمایت از دولت سوریه به عنوان متحد راهبردی خود و عضو کانونی محور مقاومت، بر راه حل های سیاسی برای حل و فصل بحران سوریه تأکید و از مداخله خارجی یا حمایت های مالی و تسلیحاتی از مخالفین سوری به شدت انتقاد کرده است. با این حال، روند تحولات سوریه و تشدید بحران در این کشور تأثیرات منفی برای ایران خواهد داشت: نخست اینکه بی ثباتی سوریه و تضعیف آن بر اثر منازعات داخلی موجب کاهش کارآمدی این کشور در محور مقاومت خواهد شد. دوم، این بحران به گسترش تنش قومی- فرقه ای در منطقه و اختلاف راهبردی ایران با بسیاری از بازیگران منطقهای مانند ترکیه و عربستان می انجامد. سوم، تمرکز جمهوری اسلامیآیران بر بحران سوریه مانع توجه جدی ایران به فرصت های ناشی از ظهور جنبش های مردمی و بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا میشود(اسدی، 1391، 170). جمهوری اسلامی ایران سیاست حفظ منافع استراتژیک در پرتو روابط با کشورهای هم پیمان منطقهای و گروههای اسلامی نظیر حزب الله و حماس که در معادلات سیاسی – امنیتی منطقه نقش ویژه ای ایفا مینمایند را در رویکرد سیاست خارجی دنبال نمود و از آنجاکه سوریه از جمله ی کشورهایی است که نقش حیاتی در اتصال استراتژیک ایران به منطقه مدیترانه و خاور نزدیک دارد، به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران با دقت و حساسیت ویژه ای تحولات سوریه را دنبال نموده و به عنوان یک بازیگر و قدرت مهم منطقهای، تلاش نمو د ه که د ر ر استا ی تدا وم مناسبا ت ر ا هبرد ی با ا ین کشو ر و نیز حفظ منافع ملی و منطقهای خود، اقدام به اتخاذ مواضع حمایتی از حکومت بشار اسد در سوریه نماید. در رابطه با تمایل جمهوری اسلامی ایران به حفظ تمامیت ارضی و نظام سیاسی سوریه محاسبات پیچیده و دشواری وجود دارد؛ چرا که با توجه به دلایل یادشده سوریه همواره برای ایران حائز اهمیت راهبردی بوده است و به همین دلیل است که ایران و سوریه در هههای اخیر یک اتحاد استراتژیک را پایه گذاری نمودهاند که در راستای موضع گیری نسبت برخی مسائل درخاورمیانه نظیر خصومت میان عرب- فارس، شیعه- سنی، پیروزی وغلبه بعضی گروههای تروریستی و بنیادگرا در منطقه خاورمیانه، این اتحاد همواره حفظ شده است. از این منظر جمهوری اسلامی ایران اهتمام ویژه ای نسبت به بحران سوریه و حفظ نظام سیاسی سوریه دارد. دلایل توجه خاص جمهوری اسلامی ایران به بحران در این کشور و اهمیت آن را در موارد زیر می توان جستجو نمود: 1- ممکن است اقلیت علوی یا بقایای حزب بعث قدرت را در این کشور به دست گیرند،2 - این احتمال وجود دارد که تداوم جنگ داخلی در سوریه منجر به تشدید نزاع میان گروههای مذهبی و قومی– نژادی شود،.3- ا حتمال اینکه ا کثر یت سنی مذ هب بتوانند در بحبوحه بحران ا زفر صت ا ستفاد ه نموده وخود را برای رسیدن به قدرت تقویت و تجهیز کنند (Zaborowski, 2011, 595). با توجه به مؤلفه های مذکور، جمهوری اسلامی ایران در واکنش به بحران سوریه همواره سعی نموده تا ضمن حمایت از خواستههای مردم این کشور، از دولت بشار اسد حمایت نموده است چراکه اگر جمهوری اسلامی ایران دست از حمایت حکومت بشار اسد در سوریه بردارد، هیچ تضمینی وجود ندارد که حکومت جدیدی که در دمشق قدرت را به دست گیرد، روابط خود را با ایران همچنان ادامه دهد. پس جمهوری اسلامی ایران در تلاش است تا در در این مرحله دست کم حکومت دمشق را از بحران خارج نماید (Goodarzi, 2013, 50). جمهوری اسلامی ایران به این مسأله واقف است که در قبال حمایت هایش از حکومت بشار اسد، همکاری و ائتلافش با سوریه همچنان تداوم خواهد یافت. از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران با تداوم حمایت خود، چندین هدف حیاتی دیگر نظیر جلوگیری از وقوع حوادث مشابه در خاورمیانه با هدف جلوگیری از توسعه ی نفوذ رژیم اسرائیل درمنطقه، حفظ ائتلاف شیعی و حفظ تعادل ژئوپلیتیکی منطقه را نیز دنبال می کند. از این منظر با فروپاشی حکومت بشار اسد در سوریه، بعید به نظر م یرسد که حکومت جایگزین در این کشور با جمهوری اسلامی ایران در دستیابی به اهداف منطقهای و بین المللی مشترک، همراهی و سازگاری نشان دهد(Bartell and Gray, 2012, 142). همچنین جمهوری اسلامی ایران سوریه را به عنوان یک سپرد دفاعی امنیتی در منطقه برای خود قلمداد مینماید که در صورت فروپاشی حکومت بشار اسد در سوریه، ممکن است که ایران را با یک چالش و معضل بزرگ امنیتی در منطقه روبرو سازد. به همین جهت جمهوری اسلامی ایران به حکومت بشاراسد در سوریه، کمک مالی، نظامی و امنیتی اعطاء مینماید (نیاکویی و همکاران، 1392، 34-32) از حمایت ها و ارسال منابع مادی و نظامی جمهوری اسلامی ایران به سوریه می توان چند مسأله را استنباط نمود: اول اینکه حکومت سوریه در کوتاه مدت سقوط نخواهد کرد؛ البته این امکان وجود دارد که نظام سوریه تضعیف شود و یا فشارهای بین المللی کشورهای غر بی بر سو ریه ت شد ید شو د ا ما حا کمیت سوریه هم چنان برق را ر خو ا هد ما ند. دوم اینکه انگیزه ی ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی بودن سوریه تشدید شده و این امر به تعمیق توان محور مقاومت خواهد انجامید که این امر برای جمهوری اسلامی ایران بسیار ارزشمند است. سوم اینکه دولت های غربی در رویکرد خود نسبت به مسئل هی هست های ایران سعی نمودهاند که بحران سوریه و مساله هست ای ایران را به هم پیوند زنند (فرزندی، 1391، 23). چهارم آنکه در صورت پیروزی بشاراسد در سوریه، جمهوری اسلامی ایران نه تنها به یک قدرت منطقهای بلکه به قطب بزرگ و مرکز شیعیان جهان نیز تبدیل خواهد شد (ودیعی، 1392، 46). از مطالب یادشده می توان استنباط نمود که سیاست جمهوری اسلامی ایران نسبت به بحران در سوریه شامل دو طرح کلی است : اول اینکه همواره سعی کرده تا از حکومت بشار اسد در سوریه در مقابل مخالفین محلی و منطق های قاطعانه حمایت نماید؛ چرا که در صورت روی کارآمد مخالفین در سوریه، به محور استراتژیک ایران- سوریه- حزب الله لبنان، آسیب جدی وارد می شود. دوم اینکه جمهوری اسلامی ایران با جلوگیری از سقوط حکومت بشار اسد سعی دارد که از ظهور یک حکومت بنیادگرا در سوریه نیز ممانعت بعمل آورد؛ چرا که ظهور چنین حکومتی ممکن است موقعیت ایران را در تقابل جدی با عر بستا ن وترکیه به عنوان شریک و متحد استراتژیک آمریکا در منطقه خاورمیانه تضعیف نماید. بنابراین رویکرد و سیاست کلان جمهوری اسلامی ایران نسبت به بحران سوریه، مخالفت با هرنوع تغییر اساسی به نفع آمریکا و متحدین منطقهای این کشور در سوریه است (نیاکویی و همکاران، 1392، 34).
ب. چالشها و فرصتهای ایران نسبت به سیاست خارجی خود در رویکرد به تحولات سوریه بازیگری ایران در بحران سوریه به صورت همزمان فرصت ها و تهدیداتی را برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در پی دارد و این تحولات ابعاد مختلف امنیت ملی کشور در ابعاد سرزمینی، جامعه و نظام سیاسی را متاثر می سازد. برخی معتقدند بحران سوریه از دو منظر برای ایران نگران کننده است: نخست، سقوط دولت سوریه ضربه ای راهبردی مهمی بر ایران وارد خواهد کرد و تغییر رژیم در سوریه به عنوان نزدیک ترین و مهم ترین متحد ایران بر توانایی کشورمان برای نمایش قدرت در شرق مدیترانه تأثیر خواهد گذاشت. دوم، تحولات سوریه در جهت مخالف روایت ایران از بهار عربی به عنوان «بیداری اسلامی» الهام گرفته از انقلاب اسلامی است. براین اساس بحران سوریه نه تنها منافع راهبردی بلکه پویایی و جامعیت روایت ایران از تحولات منطقه به عنوان بیداری اسلامی را مورد چالش قرار میدهد. هر چند تأثیرات راهبردی منفی بحران سوریه بر ایران تا حد زیادی مشهود است، در مورد سنخ و ماهیت تحولات سوریه و سایر کشورهای عربی از منظر ایران هم خوانی چندانی وجود ندارد. در واقع، جمهوری اسلامیآیران ضمن اذعان به حقوق مردم سوریه معتقد است که علل اصلی تشدید و تداوم بحران در سوریه و خارج کردن این کشور راهبردی از محور مقاومت است. بر این اساس معادلات راهبردی و سیاست بازیگران مخالف، عنصری بسیار تعیین کننده تر از نارضایتی ها و مشکلات داخلی این کشور است (اسدی، 1391، 170-169). همچنین در مورد تأثیرگذاری سناریوهای آینده برای ایران میتوان قضاوت های متعدد و پیچیدهای ارائه داد. در تبیین اولیه به نظر می رسد تغییر رژیم در سوریه باعث زیان راهبردی مهم برای ایران و کاهش نفوذ ایران در حوزه شرق مدیترانه، مسائل لبنان و فلسطین و حتی عراق شود. سقوط رژیم اسد، نه تنها میتواند نفوذ ایران در دنیای عرب را تحت تأثیر قرار دهد، بلکه میتواند حمایت نظامیآین کشور از حزب الله را نیز کاهش بدهد. همچنین باعث تغییر موازنه قدرت منطقهای به نفع رقبای منطقهای ایران از جمله عربستان سعودی و ترکیه خواهد شد. در مقابل، چنانچه دولت کنونی بتواند قدرت گذشته خود را بازیابد و بحران فعلی را پشت سر بگذراند، پیروزی مهمی برای ایران در بازی های راهبردی منطقه خواهد بود. نظام سوریه به محض خروج از وضعیت قرمز امنیتی، سناریوهای متنوعی را برای انتقامگیری از طرفهای مختلف دخیل در ناآرامی در سوریه تدارک خواهد دید. علاوه برآن بر انگیزههای ضد آمریکایی و ضداسرائیلی آن افزوده خواهد شد و این موضوع، قطعاً به تعمیق توان محور مقاومت خواهد انجامید که دارای ارزش حیاتی برای ایران است. با این حال، وضعیت و سناریوهای سوریه بسیار پیچیده تر از این دو سناریوی اولیه است و از تداوم جنگ داخلی و بی ثباتی برای میان مدت تا تجزیه سوریه متفاوت است. حتی تغییر کامل رژیم و شکلگیری دولت جدید توسط مخالفین نمیتواند در بلند مدت به منزله پایان تعاملات راهبردی سوریه و ایران باشد. به اعتقاد برخی از تحلیل گران خاورمیانه، هر دولتی که در سوریه بر سر کار آید، با توجه به اختلافات خود با رژیم اسرائیل در مورد جولان، به جمهوری اسلامیآیران نیاز خواهد داشت.
پ. بررسی رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال بحران سوریه از سال 2010 تا 2015 از سویی دیگر ترکیه با شکلگیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران داخلی، منطقهای و بینالمللی بر اساس منافع و علایق خود جهت گیری مختلفی را در رابطه با این کشور که از اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی در منطقه نیز برخوردار است، اتخاذ نمودهاند. از جمله مهمترین بازیگران منطقهای که دخالت های آشکاری در تحولات سوریه داشته داشتهاند میتوان به ترکیه اشاره کرد. این بازیگر خواهان تغییر نظام در سوریه و با تأکید بر حل منازعه سوریه از طرق خشونت آمیز و مداخله ی خارجی است. این کشور دارای منافع خاصی در بحران سوریه میباشد. ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش میکند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را بازیابد و به گونهای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواستههای خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقهای در راستای افول نقش مصر در منطقه مطرح کند؛ در همین راستا خواستار تغییر موازنه قوای منطقهای به سود خود میباشد. با شروع تحرکات در سوریه، موضع ترکیه نیز به موضوعی پیچیده و متغیر تبدیل شد. سیاست ترکیه در چرخشهای متعدد از میانجیگری و داوری به مهیا کردن امکانات و مدیریت مخالفان تا لشگرکشی و تهدید به جنگ متمایل گردید (نیاکویی و بهمنش، 1391، 122). ترکیه در آغاز تحولات سوریه موضعی نرم اتخاذ کرد و امیدوار بود مشکلات از طریق رایزنی بر طرف گردد. در اینجا ترکیه با برخی انتقادات بینالمللی نیز مواجه گردید؛ اما با افزایش فشارهای بینالمللی از سوی کشورهای غربی علیه سوریه، ترکیه نیز مواضع جدی تری اتخاذ کرد و فعالانه وارد عرصه تحولات سوریه شد و ضمن سیاست میانجی گری و پذیرش مخالفان دولت بشار اسد در خاک خود، انتقاداتی بر نحوه برخورد دولت سوریه با مخالفان وارد کرد و خواستار اجرای اصلاحات در آن کشور شد (بیات، 190، 170). برای نخستین بار در فوریه 2011، بشار اسد و رجب طیب اردوغان در جریان ملاقاتشان در شهر حلب، در مراسم افتتاحیه سد دوستی، در مورد تحولات مصر و تونس با هم به گفتگو پرداختند و حتی حمایت خود را از تحولات جاری در این دو کشور اعلام نمودند. در همین ملاقات اردوغان برای نخستین بار به اتفاقات و تحولات داخلی سوریه اشاره کرد و اهمیت و لزوم اصلاحات در سوریه را یاد آور شد. ترکیه این تحولات را نشانه درخواستهای مردم برای اصلاحات و تغییر دموکراتیک در نظر گرفت و حمایت خود را از روند اصلاحات در سوریه اعلام کرد. اردوغان متذکر شد که بشار اسد بهعنوان رئیسجمهور باید با این اصلاحات موافقت کند و شخصاً مسئولیت تغییر را به عهده بگیرد. با گسترش بحران در سوریه روابط دو کشور رو به زوال گذاشت و از اوائل ژوئن 2011، ترکیه اتفاقات سوریه را غیر انسانی خواند و اعلام کرد بشار اسد به قولی که برای اصلاحات داده بود عمل نکرده است. درنتیجه در نوامبر 2011، ترکیه با چرخش کامل در مواضع خود از اسد خواست تا قدرت را رها کند و علاوه بر این با قرار گرفتن در موضعی تهاجمی و فعال، چندین نشست مخالفان سوری را میزبانی و در آوریل 2012 نیز دومین اجلاس دوستان ملت سوریه را در استانبول برگزار کرد تا به یک بازیگر کلیدی حامی مخالفان سوریه تبدیل شود. ترکیه در راستای سیاست جدید خود نه تنها به مخالفان دولت سوریه امکان عبور از خاک خود و حمل سلاح به درون خاک سوریه را داد، بلکه خودش نیز تا مرحله درگیری نظامی با دولت دمشق پیش رفت (مسعودنیا، فروغی و چلمقانی، 1391، 102-101). صاحب نظران دو عامل مهم را در اتخاذ مواضع جدید ترکیه در تحولات خاورمیانه به ویژه بحران سوریه تاثیرگذار میدانند: 1- تفکر نو عثمانی گرایی یا بازگشت به عظمت امپراتوری عثمانی در پوشش و شعار اسلامگرایی. 2- توسعه عمق استراتژیک ترکیه: به تصور ترکیه، چنان چه حکومتی مورد خواست این کشور در سوریه بر سر کار آید (نظیر آن چه در مصر و لیبی اتفاق افتاده) سوریه به منزله حیات خلوت ترکیه عمل خواهد نمود و مرزهای استراتژیک ترکیه از حلب به درعا (مرز اردن) افزایش مییابد. اکنون ترکیه به پیشتاز (نیروهای منطقهای عربی- غربی) برای سرنگونی حکومت سوریه تبدیل شده است. چنان چه این کشور (شورای ملی سوریه و ارتش آزاد سوریه) را تأسیس، سازماندهی و تحت حمایت خود قرار داده و به میزبان مخالفان حکومت دمشق تبدیل شده است. اردوغان و داود اغلو بارها مشروعیت نظام حاکم سوریه را زیر سؤال برده و بشار اسد را متهم به قتل عام مردم نمودهاند. براندازی نظام حاکم سوریه، خواست اول ترکیه هست و سیاست تنش صفر با همسایگان در قبال روابط با سوریه شکست خورده است (کبیری، 1391، 163-161). به زعم تحلیل گران، در سیاست خارجی ترکیه، ترکیبی ناهمخوان از غرب گرایی، ملی گرایی، منطقه گرایی مسالمت جو، برتری طلبی منطقهای، سکولاریسم، عرف گرایی، استقلال طلبی، مردم گرایی و ترک گرایی وجود دارد که منجر به برخی از رفتارها ی متناقض در عرصه سیاست خارجی این کشور در هههای اخیر شده است. یکی از رفتارهای سوال برانگیز ترکیه، سیاست خارجی این کشور در قبال بحران سوریه است که با روند رفتارهای چند سال اخیر دولت اردوغان در عرصه بینالمللی در تناقض آشکار است. در حالی که سیاست خارجی حزب اسلام گرای عدالت و توسعه از آغاز سال 2000مبتنی بر تنش زدایی با همسایگان و گرایش به نقش آفرینی مثبت و مستقل منطقه بود، ناگهان با بحران سوریه، این سیاست دچار چرخش شده و مبنای تبعیت مشروط و همراهی با غرب به ویژه دولت آمریکا گسترش یافته است (حسینی، 1391، 119). بطور کلی سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه ترکیه در قبال تحولات سوریه را باید به دو دوره ی مجزا تقسیم کرد. 1) مرحله ی اول: نصحیت و ارشاد این دوره با آغاز شکلگیری بحران در سوریه از 15 مارس 2011، آغاز میشود و تا نیمه آوریل همان سال امتداد می یابد. در این برهه ی زمانی شاهد خطاب های مکرر سیاستمداران ترک برای اقناع اسد برای انجام اصلاحات بودیم. در ابتدا دولت آنکارا با تشویق بشار اسد به انجام اصلاحات اساسی در سوریه در صدد حل بحران این کشور که بی تردید امنیت و منافع ملی این کشور را تحت تأثیر قرار می داد برآمد، در این دوره آنکارا ابتدا تلاش کرد تا حکومت بشار اسد را به اصلاحات ترغیب نماید و تمام سعی و تلاش خود را برای مهیا کردن راه و روش برای چگونگی و نحوه انجام اصلاحات در سریع ترین زمان در سوریه انجام داد. در همین راستا رجب طیب اردوغان، در آوریل 2011 داوود اوغلو و گروهی از مقامات بلند پایه را به دمشق فرستاد. در این دیدار بر لزوم انجام اصلاحات در اسرع وقت و همچنین بر ضرورت مذاکره با مخالفان و امتیاز دهی به گروههای دیگر اشاره شد (باگیر، 2011، 7). 2) مرحله دوم: تهدید و فشار این دوره از 15 آوریل 2011 آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. با گذشت زمان، دولت آنکارا به این نتیجه رسید که نصیحت و ارشادات آنان به دولت سوریه و شخص اسد در جهت مخالف خواستههای آنان میباشد، این امر موجب شد که سیاست های آنکارا بر محور نزدیکی بیشتر به اپوزیسیون و رویارویی با دولت بشار اسد چرخش پیدا کند، مقامات ترک همواره خطاب هایی مکرر با لحن تند در مورد مسائلی همچون لزوم کنارهگیری بشار اسد و عدم سکوت در مورد تحولاتی که در داخل سوریه رخ میدهد، بیان کردهاند (حسام، 2013، 168). ترکیه به عنوان میزبان شورای ملی سوریه و ارتش آزاد این کشور به طور آشکار و پنهان با اعطای کمک های مالی و نظامی در کنار اپوزیسیون قرار گرفت و بر پیچیدگی بحران سوریه افزود (البستانی، 2013). ترکیه یکی از اصلی ترین بازیگران منطقهای تاثیرگذار در بحران سوریه است که به رغم رویکرد محتاطانه اولیه و کوتاه مدت خود، با حمایت از گروههای مخالف و انتقال کمک های مالی و تسلیحاتی به مخالفین بر رویکرد تغییر رژیم در سوریه پافشاری کرده است(اسدی، 1391، 15). آنکارا با دادن تسهیلات سیاسی و لجستیکی به مخالفان سیاسی و نظامی دمشق گامهای زیادی در روند سیاست خصمانه و دشمنی علیه دولت سوریه برداشته است. پس از آغاز تحولات در سوریه، ترکیه کوشیده است نقشی پررنگی را در تحولات و پرونده سوریه به عهده گیرد. نقشی که این کشور را اکنون به یکی از بازیگران اصلی و منطقهای پرونده سوریه تبدیل کرده است. با شروع تحرکات در سوریه، موضع گیری ترکیه به موضوعی پیچیده و متغیر تبدیل شده است. پس از بالا گرفتن موج اعتراضات و درگیری ها در سوریه که مهاجرت بخشی از مردم سوریه به خاک ترکیه را در پی داشت، موضع این کشور نیز دچار تغییر و تحولاتی شد طوری که عملاً ترکیه از تغییر حکومت در سوریه دفاع کرده است. ترکیه در مواضع اخیر خود بیان کرده است که حکومت سوریه باید از قدرت کناره گیری کند. ترکیه همچنین سعی کرده تا پذیرای جریانات اپوزیسیون سوری باشد بر این اساس تا کنون اجلاس های مختلفی در این کشور برگزار شده است. همچنین جریانات اپوزیسیون سوری از جمله اخوان المسلمین این کشور با ترکیه روابط حسنه بسیاری دارند (نیاکویی،1391، 168). ترکیه همچنین تحریمهایی را به صورت یکجانبه و در همکاری با بازیگران غربی علیه سوریه اعمال میکند. گذشته از این گزارش هایی در خصوص نقش ترکیه در گسترش ناآرامی های سوریه نیز مطرح است از جمله مرکز مطالعات جهانی روسیه اعلام کرده است که مدارکی در رابطه با نقش ناتو و ترکیه در جهت ایجاد ناآرامی و بی ثباتی و مداخله نظامی در سوریه در دست دارد (فنایی،1390، 29). با گذشت زمان، انگیزه ترک ها در جهت سرنگونی اسد راسخ گردید و در این مسیر از هیچ اقدامی حتی تهدید به حمله نظامی فرو گذار نکردند. ترکیه همسایۀ بزرگ سوریه، به مقابله با این کشور پرداخت و درهای خود را به برای هزاران نفر از پناهندگان سوری گشود و به سوریه اولتیماتوم نهایی داده است و حتی این کشور را تهدید به دیوان بینالمللی دادگستری نموده است. در واقع شدت گرفتن حوادث در سوریه، ترکیه را مجبور به رها کردن سیاست صفر کردن مشکلات کرده است. به عبارتی در ماه های نخست ماجرای سوریه، ترکیه تصمیم نهایی در مورد برخورد با بشار اسد نداشت، اما با گذشت زمان، بدون شک اردوغان آتش در سوریه را به عنوان یک فرصت منحصر به فرد تاریخی برای تسلط منطقهای دید و در حال شرط بندی و ریسک در سوریه است. آنکارا در بازی خود در حال منزوی کردن و مجازات بشار اسد است و معتقد است سرمایه گذاری بر روی او باصرفه نیست. در حال حاضر آنکارا متوجه شده است که اسد آیندهای ندارد، بنابراین باید روی شورش ها سرمایه گذاری کند. سیاست خارجی ترکیه مؤید این است که رویکرد اخلاقی به سیاست، چشم انداز خامی است و در این راه ممکن است نیاز به قربانی کردن دیگران به نفع خود باشد. سخنان مقامات ترک نیز تصدیق کننده مطالب پیشین است. به گزارش دیلی استار در انتهای تابستان 1390، اردوغان نخست وزیر ترکیه گفت:«حکمرانان سوریه که روزی هم پیمانان نزدیک ترکیه بودهاند، در عوض سرکوب خونبار مردم خود، سقوط خواهند کرد». رجب طیب اردوغان همچنین پیش بینی کرد که انزوای سوریه عمیق تر شود (نیاکوئی و بهمنش، 1391، 127). همانگونه که اردوغان گفت، سوریه دروازه ورود ترکیه به خاورمیانه عربی است. در واقع سوریه تنها مسیری است که ترکیه در حال حاضر به آن امیدوار است، که با تغییر نظام در سوریه موقعیت منطقهای خود را بهبود بخشد. به عبارت دیگر میتوان گفت مهم ترین دلیل بازی اخیر ترکیه، خلاص شدن از یک تنگنای شدید جغرافیایی است. در این میان روابط نزدیک حزب عدالت وتوسعه ترکیه با اخوان المسلمین سوریه که مهمترین بخش اپوزیسیون این کشور میباشند را نیز باید در نظر داشت. در واقع از نظر بسیاری از ناظران، با توجه به نفوذ ترکیه بر بسیاری از جریانات اپوزیسیون سوری، بحران اخیر در سوریه میتواند زمینه افزایش نفوذ ترکیه را در این منطقه فراهم آورد (نیاکوئی و بهمنش، 1391، 128). ترکیه به عنوان بازیگر منطقهای با پناه دادن مخالفان و انتقادات مکرر این کشور از رژیم بشار اسد و تلاش برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال این کشور که بتواند به مثابه پایگاهی برای سازماندهی مخالفان اسد و شروع حملات از این منطقه به داخل خاک سوریه عمل کند و در واقع نقشی همانند بنغازی در لیبی را داشته باشد، نقش زیادی در این پروژه دارد(برزگر، 1392، 193). ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش میکند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را باز یابد و به گونهای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواستههای خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقهای مطرح کند. ترکیه حلقه وصل و پل ارتباطی میان مخالفان منطقهای و فرامنطقهای، دولت سوریه بوده وبه عنوان عضو ناتو در تشدید اقدامات علیه دمشق نقش آفرین بوده است. آنکارا با دادن انواع امتیازات و تسهیلات به جریانات و طیف های مختلف معارضه سوریه به ویژه معارضه نظامی و مسلح سیاست خصمانه خود در ازای دمشق آشکارا نمود. ترکیه با اتخاذ سیاست تهدید و تنش؛ به مناسبات خود با سوریه آسیب جدی رساند. بر این اساس ترکیه عامل رادیکال کردن بحران در سوریه شد؛ آمریکا و اروپا را بارها تشویق کرد که در این بحران درگیر شوند؛ شورای امنیت را تا مرز انشقاق پیش برد تا امکان مداخله بینالمللی را درسوریه فراهم آورد و وقتی از اینکار ثمری نبرد به دنبال بالکانیزه کردن سوریه افتاد. بر اساس این برنامه ترکیه به هر شیوه ای که بود ناتو را به این منطقه کشاند و از ناتو در خواست کرد که در مرز دو کشور موشک های پاتریوت مستقر کند و با قطر و عربستان برای اعزام پول و اسلحه برای شورشیان سوری هماهنگی و همراهی کرد. این اقدامات نه تنها باعث سردی روابط بلکه باعث اختلاف بین ترکیه و همسایگانش و حتی بزرگترین همسایه اش یعنی روسیه نیز شد. در مجموع میتوان گفت سیاست ترکیه در قبال سوریه و همسویی با آمریکا و غرب، بخشی از سیاست های کلان ترکیه در منطقه، مبنی بر تلاش برای تبدیل شدن به کشوری تعیین کننده در منطقه میباشد. در ابتدای بحران، از اظهارات اردوغان نخست وزیر ترکیه و تمایل داود اوغلو و مشارکت فعال وی در نشست های وزاری امور خارجه کشورهای عربی این نکته نمایان می شد که بحران سوریه زمان زیادی را سپری نخواهد کرد؛ و به مدت کمتر از نه ماه نظام حاکم ساقط میشود. علی رغم اظهارات و جهت گیری تند و افراطی اردوغان در قبال پرونده تحولات سوریه، لکن این بحران همچنان ادامه دارد (عبدالباری، 2012، 13). از طرفی باید به اقدامات ترکیه در خرید نفت از شورشیان وحمایت اقتصادی از آنها اشاره کردوتا زمانی جنگده رو س سرنگون شد روابط ترکیه وحکومت بشار اسد تیره وتار وحمایت ترکیه از شورشیان مسلح ادامه یافت تا زمانی که داود اوغول صحنه سیاست خارجی ترکیه کنار رفت به عبارای از زمانی که داوود اوغلو کنار رفته و ییلدریم جانشین او شد ترکیه به تدریج مواضع خود را در قبال سوریه تغییر داد زیرا پس از سرنگونی جنگده روسیه، اردوغان در تنگنای واقعی قرار گرفت و ناتو نیز او را در این وضعیت سخت تنها رها کرد به اضافه اینکه آمریکا و اروپا بین اردوغان و کُردها، دومی را برگزیدند که از تلاش آنان برای تشکیل یک موجودیت مستقل کُرد در مرزهای جنوبی ترکیه با سوریه حکایت داشت.این در حالی بود که در درگیری های ارتش سوریه با نیروهای کُرد که بر یک سوم حسکه سیطره دارند، آمریکا به حمایت از کُردها اقدام کرد. از سوی دیگر کودتای نافرجام اخیر در ترکیه اردوغان را به خطرات و تهدیدات واقعی علیه کشورش در سطح داخل و خارج باز کرد. اینجا بود که نخست وزیر اردوغان به تدریج از سیاست جدید ترکیه سخن گفت که در صدر آن تغییر موضع سرسختانه در قبال سوریه و بشار اسد بود تا جایی که وی از لزوم پایان جنگ در سوریه سخن گفت و به نقش و اهمیت بشار اسد در مرحله انتقالی اشاره کرد. نکته قابل ملاحظه اینکه روابط ترکیه با کشورهای حاشیه خلیجفارس به ویژه عربستان آشکارا سرد شده است و در مقابل شاهد گرمی روابط میان ایران و ترکیه از جمله دیدارهای دوجانبه میان مقامهای این دو کشور در سطح وزیران خارجه و رهبران بوده است.
ت. چالشها و فرصتهای ترکیه نسبت به سیاست خارجی خود در رویکرد به تحولات سوریه بحران سوریه همزمان تأثیرات مثبت و منفی متعددی برای ترکیه دارد و با توجه به مجاورت جغرافیایی و پیوندهای قومی – فرقه ای بین ملت دو کشور، این تأثیرات گسترده و عمیق خواهد بود. در حالی که پیشرفت بحران بر اساس اهداف و سیاست های ترکیه میتواند دستاوردهای مهم و تعیین کنندهای برای این کشور داشته باشد، به همان نسبت پیامدهای منفی بحران برای ترکیه خطر ساز و تهدید آور است. در شرایطی که برخی پیامدهای منفی بحران سوریه برای ترکیه نمودار شده است، در مورد دستاوردهای راهبردی تحولات برای این کشور نمیتوان با اطمینان سخن گفت. در مورد دستاوردهای مثبت بحران سوریه برای ترکیه، مقامات ترک امیدوار هستند که با محقق شدن تغییر رژیم در سوریه و به قدرت رسیدن دولتی همگرا متشکل از گروههای نزدیک مانند اخوانی ها بتوانند در دو حوزه منافع ژئوپلیتیک و موازنه قدرت منطقهای دستاوردهایی تعیین کننده کسب کنند ترکیه قبل از بحران سوریه دکترین عمق راهبردی را در روابط با سوریه به صورت افزایش نفوذ اقتصادی و گسترش روابط سیاسی تعریف کرد. اما پس از آغاز ناآرامی ها در سوریه، فرصت را برای توسعه نفوذ ژئوپلیتیک خود در این حوزه به عنوان جزئی از امپراطوری عثمانی در گذشته مناسب دید. این سیاست در قالب نوعثمانی گری ترکیه در منطقه تفسیر و گفته میشود راهبرد ترکیه در بی معنا کردن مرز ها به صورت دوفاکتو و در عین احترام به استقلال ملی، الزامات ژئوپلیتیک برای بازگشت به حیات خلوت امپراتوری عثمانی به وجود میآورد. بر این اساس یکی از دستاوردهای محتمل ترکیه در صورت تحقق سیاست تغییر رژیم در سوریه گسترش نفوذ ژئوپلیتیک این کشور در حوزه سوریه و مدیترانه است که ترکیه را از مزایای مهم سیاسی، اقتصادی و منطقهای برخوردار خواهد کرد (فلاح، 1390، 239). دومین دستاورد ترکیه در صورت تغییر رژیم در سوریه و روی کار آمدن دولتی همراستا و متحد در این کشور برای ترک ها ارتقای جایگاه این کشور در موازنه قدرت منطقهای است. ترکیه تاکنون در حوزه مدیترانه نقش فعالی ایفا نکرده است، لذا گسترش نفوذ در نتیجه تغییر رژیم در سوریه میتواند ضمن کاهش نقش ایران و محور مقاومت به افزایش نقش ترکیه در این منطقه بینجامد که در این صورت جایگاه منطقهای نوین و مهمی برای ترک ها در خاورمیانه رقم خواهد زد. اما تبعات منفی و تهدیدهای بحران سوریه با تداوم و تشدید این بحران، در ابعاد مختلف برای ترکیه بروز کرده است یا انتظار بروز آن وجود دارد. مهم ترین این تهدیدها و پیامدهای منفی را میتوان شامل مشکل کردی و خودمختاری کردهای سوریه، نارضایتی داخلی در ترکیه، رشد و گسترش افراط گری ناامنی و تروریسم در ترکیه و محیط پیرامونی آن و گسترش اختلافات و رقابت های منطقهای ترکیه برشمرد. اشتباههای محاسبهای ترکیه در مورد بحران سوریه، علاوه بر مشکلاتی که در سیاست خارجی برای این کشور به ارمغان آورده است، در سطح داخلی نیز دولت اسلام گرا را با چالشهایی مواجه کرده است. اولین مسأله ناشی از بحران سوریه، بالا گرفتن مجدد مشکل کردهاست؛ مشکلی که همواره وجود داشته است و به واسطه این حوادث تشدید شده است. مشکل کردها یکی از عمده ترین مشکلات ترکیه در هههای گذشته بوده است. در حالی که وضعیت کردهای شمال عراق در طول دو دهه گذشته، به خصوص پس از سال 2003 به دغدغه ای مهم برای ترکیه تبدیل شده است، بحران سوریه و شرایط جدید کردهای سوریه مسأله کردی را به صورت بسیار جدی تری برای مقامات ترک به عنوان تهدید امنیتی مطرح کرده و این معضلی است که بسیاری از محاسبات ترکیه در خصوص بحران سوریه را به هم زده است. عقبنشینی بخش اصلی نیروهای سوریه از مناطق کرد نشین و در نتیجه، کنترل شهرهای این منطقه توسط جنگجویان کرد و هم چنین ائتلاف و همگرایی گروههای کرد برای اداره این منطقه از تحولاتی مهم است که ترک ها را نگران کرده است. اما نگرانی اصلی ترکیه آن است که تنها سازمان قدرتمند کرد در سوریه به نام اتحاد دموکراتیک پیوندهای نزدیکی با پ.ک.ک دارد، لذا فضایی جدید برای قدرت گرفتن و فعالیت نظامیآین گروه ایجاد میشود این مسأله مجدداً پررنگ شده است و ممکن است ترکیه بیش از پیش با این چالش مواجه شود. این اتفاق ناشی از تحولاتی است که در وضعیت کردهای سوریه پیش آمده است و تداوم بحران یا گسترش آن میتواند روز به روز بحران کردی در ترکیه را تشدید کند. با گسترش ناآرامی ها در سوریه و خروج نیروهای دولتی این کشور از مناطق شمالی کردنشین، شرایط برای ظهور دوباره منطقه خودمختار کرد در آنسوی مرزهای ترکیه، پس از عراق این بار در سوریه فراهم شده است. این موضوع با توجه به تأثیر بر وضعیت و تقاضاهای کردها در داخل مرزهای ترکیه به چالشی جدی برای این کشور تبدیل شده است. ادامه اختلاف و طرد گروههای کرد از سوی مخالفان دولت سوریه، از یک سو باعث رادیکالیزه شدن گروههای کرد این کشور خواهد شد. از سوی دیگر در اختیار گرفتن کنترل شهرهای کردنشین بدون همکاری با مخالفین حکومت سوریه، به کردهای این کشور این توانایی را خواهد بخشید. بدون تردید این وضعیت در راستای منافع و امنیت ملی ترکیه نخواهد بود (برزگر، 1392، 210-208). مشکل دیگری که میتوان برای دولت آنکارا متصور شد، مواجهه دولت با واکنش و نارضایتی های علوی های ترکیه است. به هر حال حدود بیست درصد جمعیت ترکیه را علوی ها تشکیل میدهند. علویها از سیاست ترکیه در قبال سوریه که با مسائل فرقهای و طایفهای ترکیب یافته ناراضی هستند، این گروه از پتانسیل لازم برای ایجاد چالش برای ترکیه برخوردار است. این مسأله به نارضایتی ها در ترکیه افزوده است. مسأله دیگری که بسیاری آن را خطری جدی برای ترکیه ارزیابی میکنند، رشد افراطی گری در منطقه است. به هر حال سوریه، در همسایگی ترکیه مرکز تروریست ها و اسلام گرایان افراطی، القاعده و سلفیها شده است و هیچ تضمینی وجود ندارد که این رادیکالیسم به درون مرزهای ترکیه نیز سرایت نکند. گسترش تروریسم در منطقه، به خصوص ورود گروههای تروریستی مختلف مانند القاعده به سوریه در بلند مدت به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی ترکیه خواهد بود. از ابعاد منفی دیگر بحران سوریه برای ترکیه میتوان به اشتباه استراتژیک دولت آنکارا در اتخاذ رویکردی مقابل سیاست تنش صفر این کشور با همسایگان و سردی روابط با همسایگان خود از جمله ایران و عراق اشاره داشت. در بحران سوریه، ترکیه عملاً در طرف جبهه ای قرار گرفته است که در صدد مقابله با ایران، تشیع و محور مقاومت است. این نقش باعث نگرانی جمهوری اسلامیآیران شده و بر روابط دیرپای دو کشور که از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه ایجاد شده سایه افکنده است (نیاکویی،1391، 168).
نتیجهگیری سوریه برای سالها نقش دروازه ورود ایران به جهان عرب و اتصال استراتژیک ایران به منطقه مدیترانه و خاور نزدیک را برعهده داشته است. از این رو تضعیف سوریه و سرنگونی اسد باعث تضعیف محور مقاومت و کاهش نفوذ منطقهای ایران و مهار آن می شود. جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یک بازیگر قدرتمند منطقهای، از آغاز شکل گیری بحران در سوریه همواره تلاش نموده تا با حساسیت ویژ ه ا ی مو ضعی کا ملاً متفا و ت ا ز دیگر بازیگران نوظهور منطقهای در پیش گرفته و حمایت از نظام سیاسی سوریه را به عنوان یکی از اولویت های مهم در سیاست خارجی پی گیری نماید. تصور غالب در مطالعات سیاست خارجی آن است که مواضع حمایتگرانه ی جمهوری اسلامی ایران نسبت به نظام سوریه و تلاش در راستای حل سریع بحران در این کشور، ایدئولوژیک و مبتنی بر اهداف آرمانگرایانه و ایده آ لیستی ا ست. دولت ایران از آغاز بحران سوریه، تحولات این کشور را متفاوت از بهار عربی اعلام و آن را ناشی از فتنه گری های اسرائیل ها و حامیان آنها، برای خدشه وارد کردن بر خط مقاومت در خاورمیانه می داند. تهران بارها از برخی اصلاحات صورت گرفته توسط دولت بشار اسد مانند برگزاری همه پرسی (رفراندوم) قانون اساسی، تشکیل مجلس جدید و آزادی برخی از افراد بازداشت شده در جریان بحران این کشور استقبال کرد و خواستار آن شد تا این اصلاحات از سوی دمشق ادامه یافته و مخالفین حکومت اسد نیز به مذاکرات با دولت وی روی آورند. جدای از پرداختن به عوامل بوجود آورنده شرایط مذکور و جدل در خصوص درستی و یا نادرستی سیاست خارجی جمهوری اسلامی و نقش این سیاستها در ایجاد وضعیت امروز منطقهای ایران، نگاهی به ساخت سیاسی و مذهبی مخالفان حکومت سوریه و کشورهای پشتیبان آنها نشان میدهد که تفوق مخالفان بر حکومت فعلی و دست به دست شدن قدرت در سوریه مترادف خواهد بود با یک شیفت کامل سیاسی از تمایل و رابطه نزدیک با ایران به سمت ترکیه، عربستان سعودی و هم پیمانان آن خواهد بود. به تعبیر دیگر تغییر قدرت در سوریه، معنی افزایش یک حلقه دیگر به زنجیره رقبای منطقهای ایران و از دست رفتن یک هم پیمان استراتژیک منطقهای قلمداد میشود. با شروع بحران 2011 در سوریه، نیاز به همکاری و گسترش روابط بین دو کشور بیشتر از گذشته احساس شد. لذا ایران علیرغم فشارهای منطقهای و بینالمللی با توجه به ملاحظات امنیتی و منافع ملی کشور و همچنین ایفای نقش قدرت خود در سطح منطقه، به بازیگر کلیدی در مسائل سوریه تبدیل شد و نقش مهمتری در رابطه با بحران سوریه بازی نمود. ایران بهمنظور حفظ موقعیت استراتژیک خود در سوریه از عدم تغییر وضع موجود حمایت میکند. ایران با تمام توان خود سعی نموده که مانع از سقوط اسد شود، چون سرنگونی اسد علاوه بر ایجاد مشکلات امنیتی برای ایران، باعث کاهش نمایش قدرت و منزوی شدن ایران و قطع رابطه با نیروهای حزب الله در منطقه خواهد شد و ایران کانال استراتژیک خود را در آن منطقه از دست خواهد داد. لذا، میتوان گفت مجموعه هزینههایی را که ایران بر اساس اهداف و اولویت های سیاست خارجی خود در طی بحران سوریه پرداخته است، ضمن انطباق با آرمانهای آن، تقویت کننده اهداف استراتژیک ایران به شمار میآید.، ترکیه یکی از اصلی ترین بازیگران منطقهای در بحران سوریه است که به رغم رویکرد محتاطانه اولیه و البته کوتاه مدت خود، با حمایت از گروههای مخالف و انتقال کمک های مالی و تسلیحاتی به مخالفان بر رویکرد تغییر رژیم در سوریه پای فشرده است. یکی از دستاوردهای محتمل ترکیه در صورت تحقق سیاست تغییر رژیم در سوریه، گسترش نفوذ ژئوپلیتیک این کشور در حوزه سوریه و مدیترانه است که ترکیه را از مزایای مهم سیاسی، اقتصادی و منطقهای برخوردار خواهد کرد. علاوه بر این، تغییر رژیم سوریه و روی کار آمدن دولتی متحد در این کشور موجب ارتقای جایگاه این کشور در موازنه قدرت منطقهای میشود. ترکیه تا کنون نتوانسته در حوزه مدیترانه نقش فعالی ایفا کند؛ بنابراین گسترش نفوذ در نتیجۀ تغییر رژیم در سوریه میتواند ضمن کاهش نقش ایران و محور مقاومت به افزایش نقش ترکیه در این منطقه بینجامد که جایگاه منطقهای نوین و مهمی برای ترک ها در خاورمیانه رقم خواهد زد. ترکیه همچنین میتواند از ارتقای جایگاه خاورمیانه ای خود در حوزهها و مسائل دیگر مانند اوراسیا و حتی تعاملات با غرب استفاده کند آنچه مسلم است، میان ایران و ترکیه درباره بحران سوریه شکاف عمیقی وجود دارد. اختلاف عمده میان دو کشور در خصوص سوریه، تفاوت در نوع نگاه به این موضوع است. حمایت ایران از زنجیره مقاومت و یکی از حلقه های آن یعنی سوریه و قرار گرفتن ترکیه در جبهه غربی، باعث تفاوت رویکرد و دیدگاه ایران و ترکیه به این موضوع شده است. با توجه به موارد مطرح شده در زمینه اثبات فرضیه به این نتیجه میرسیم که آنکارا وتهران تاقبل از بحران سوریه دارای روابط مشترک داشتند ولی تحولات سوریه شکاف سختی بین آنها ایجاد کرده است که در نتیجه ثابت میشود که سیاست خارجی ایران و ترکیه به عنوان دو رقیب هویتی مطرح میشود ونه به عنوان دو دشمن. بنابراین روابط ایران وترکیه در قبال بحران سوریه بر اساس دیدگاه و نقش متفاوت ایران و ترکیه در بحران سوریه، روابط دوجانبه آنها را در معرض تهدید قرارداده است. اما از دیدگاه نویسنده مقاله پیشروی، با وجود تضاد منافع ایران در سوریه با سیاستهای ترکیه در برابر رژیم اسد و به طور کلی، رقابت قابل توجه آنها در سوریه، منافع و روابط گستردهتر دو کشور در سایر حوزهها ـ امنیت و اقتصادـ مانع از قطع روابط آنها شده است.وبراین اساس این دوکشورداری تضاد هویتی ورقابتی در سیاست خارجی خود در قابل سوریه میباشد و با هم دشمن نیستند. بنابراین اگرچه بحران سوریه موجب بروز برخی تنشها و انعکاسات منفی در روابط سیاسی دو کشور شده است، اما همچنان روابط سیاسی آنها تداوم یافته است که نمود آن در دیدارهای دیپلماتیک سطوح بالای مقامات سیاسی دوطرف و یا رایزنیهای مستمر آنها درباره مسائل مهم منطقهای نمایان است.
پیشنهادها 1- سوریه برای ایران به عنوان کمربند امینتی وحوزه استراتژیک محسوب میشود برای همین ایران در هر صورتی در سیاست خارجی خود حفظ خاکریز (کشور سوریه) را در اولویت سیاست خارجی خود مدنظر قرار دهد و از سویی سوریه محور مقاومت ایران در مقابل اسرائیل و حمایت از لبنان وحماس وفلسطین محسوب میشود. برای همین ایران برای حفظ این محور با ید با تمام قوا از باید در سیاست خارجی سوریه رو مورد حمایت قراردهد. 2- ایران برای حفاظت از سوریه ورخنه در ائتلاف ترکیه عربستان و قطر باید برروابط خود با ترکیه پافشاری زیادی کند چرا روابط ایران و ترکیه در طول هههای طولانی با فراز و نشیب های زیادی همراه بوده است و اختلاف بین دو طرف در جریان بحران سوریه به اوج رسید اما با وجود حمایت ترکیه از تروریسم در سوریه و حمایت نامحدود حزب حاکم عدالت و توسعه به تروریستها از طریق گشودن مرزهای ترکیه به روی آنان و نیز ارائه انواع کمک های دیگر، تلاشهای دیپلماتیک ایران در قبال ترکیه متوقف نشد تا جایی که دیدارهای مسئولان دو طرف ادامه یافت آن هم در حالی که ترکیه به طور مداوم تعهدات خود را در قبال بحران سوریه زیر پا می گذاشت. و این باعث شدتا ترکیه در ماههای اخیر به رویکرد منعطف در قبال سوریه اقدام کند براین اساس ایران باید بر این سیاست مداوم خود در حفظ روابط با ترکیه تاکید داشته باشد. 3- در سیاست خارجی سازوکاری طراحی شود که گروههای مسلح ضد دولت در سوریه منزوی شوند. 4- ایجا سازکاری در سیاست خارجی در نزدیکی به ترکیه برای حمایت از حکومت اسد.
| ||
مراجع | ||
منابع فارسی - اسدی، علیاکبر (1391) «بحران سوریه و تاثیرآن بر بازیگران و مسائل منطقهای»، فصلنامه مطالعات - راهبردی جهان اسلام، سال سیزدهم، شماره 50، صص170-169. - برزگر، کیهان (1392)، تحولات عربی، ایران و خاورمیانه، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه. - بیات، ناصر (1390)، «نقش ترکیه در تحولات خاورمیانه با تأکید بر تحولات سوریه»، فصلنامه رهنامه سیاستگذاری، سال دوم، شماره دوم. - حسینی، سیدمحمد (1391) «نگاهی به سیاست خارجی ترکیه در سالهای اخیر؛ چیرگی کمالیسم بر پراگماتیسم»، همشهری دیپلماتیک، شماره 59، اردیبهشت. - حسینی، سیدهمطهره، طالب ابراهیمی و صفیالله شاهقلعه (1391)، عملکرد تأثیر تحولات سوریه بر الگوی خاورمیانهای حزب عدالت و توسعه»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، ش 51. - دارایسدل، آلاسدایر و جرالد اچ. بلیک (1368)، جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه علی درهشیری، تهران: جغرافیا. - فرزندی، عباسعلی (1391)، «اهمیت راهبردی سوریه برای ایران»، پیام انقلاب، شماره 62، شهریور. - فلاح، رحمتالله (1391)، «مبانی گفتمانی و رفتاری اسلامگرایان ترکیه در حوزه سیاست ورزی» فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، شماره 51. - فلاح، رحمتالله، (1390)، «سیاست خارجی ترکیه و تحولات انقلابی جهان عرب»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال دوازدهم، شماره 46. - فنایی، داوود (1390)، «چالشهای سیاست خارجی ترکیه: دوری از مدار صفر»، همشهری دیپلماتیک، شماره 05، آبان. - قربانی، فهمیه (1391)، «بحران سیاسی جاری سوریه، راهکار»، تارنمای پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه. - کبیری، احمد (1391)، «تعامل و تقابل جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در بحران سوریه»، پایاننامه کارشناسیارشد رشته مطالعات منطقهای، تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. - مسعودنیا، حسین، علی فروغی و م. چلمقانی (1391)، «ترکیه و بحران سوریه، از میانجیگری تا حمایت از مخالفان دولت»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال اول، شماره چهارم. - مشیرزاده، حمیرا (1383)، «سازهانگاری به عنوان فرانظریه روابط بینالملل»، فصلنامه سیاست، شماره 6. - نیاکوئی، سیدامیر و حسین بهمنش (1391)، «بازیگران معارض در بحران سوریه: اهداف و رویکردها»، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره4. - نیاکوئی، سیدامیر، علی اسمعیلی و علیاصغر ستوده (1392)، «تبیین راهبرد امنیتی ایران در قبال سوریه 2013- 2011»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال اول، شماره چهارم.
منابع عربی - البستانی، ناجی. س. (2013)، «السعودیه حاولت سحب الدعم الروسی للاسد ... هل نجحت؟»، موقع بانوراما الشرق الاوسط. - حسام، مطر (2013) «ترکیا فی الشرق الاوسط بین الطموح وقیود النفوذ»، فصلیه شؤون الاوسط، بیروت، شتاء 2103، رقم144. - عبدالباری، عطوان (2012)، «سوریا و فرص التدخل العسکری»، القدس العربی. - عبدالباری، عطوان (2013)، «الامیر بندر هدد بالحرب.. وها هو اوباما یستعد للتنفیذ»، موقع بانوراما الشرق الاوسط. English Source - Karimifard, Hossein (2011), "Constructivism; national identity and foreign policy of the Islamic Republic of Iran", Scholarly Journal of Business Administration, September, Vol. 1(2), pp. 41-47, Available Online: http:// www.scholarly-journals.com/SJBA. - Tidy, Joanna (2006-7), "The Social Construction of Identity: Israeli Foreign Policy and the 2006 War in Lebanon", Centre for Governance and International Affairs University of Bristol Working Paper, No. 04-08. - Adam Khan, Selina (2010), "The Realist/Constructivist Paradigm: U.S. Foreign Policy towards Pakistan and India", Institute of Strategic Studies, Islamabad, No. 8. - Mohammad Nia, Mahdi (2011), "Holistic Constructivist Approach to Iran's Foreign Policy", International Journal of Business and Social Science, March, Vol. 2 No. 4. - Schonberg, Karl K, (2007), "Ideology and Identity in Constructivist Foreign Policy Analysis", Presented at the Standing Group on International Relations European Consortium for Political Research Sixth Pan-European Conference, 12-15 September, Gülseven, Enver. (2010), "Identity Security and Turkish Foreign Policy in the Post-Cold War Preiod: Relations with the EU, Greece and the Middle East", A Thesis Submitted for the Degree of Doctor of Philosophy, Department of Politics and History, Brunel University, December. - Kilinc, Ramazan (2001), "The Place of Social Identity in Turkey’s Foreign Policy Options in the Post-Cold War Era in the light of Libral and Construvtivist Apporaches", Department of International Relations Bilkent University Ankara, September. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,204 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,983 |