تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,800,505 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,311 |
تصویرسازی با خورشید (آفتاب) در اشعار انوری، خاقانی و نظامی و مقایسة آنها با یکدیگر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 6، شماره 24، تیر 1394، صفحه 29-46 اصل مقاله (286.14 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زمان رواج سبک آذربایجانی، دورة اوج استفاده از تصویرسازی طبیعت برای ارایه امیال و افکار شاعران بوده تا آنجا که شعرایی چون انوری، خاقانی و نظامی از بزرگان و سرامدان این سبک و این شیوه به حساب میآیند. خورشید از عناصر طبیعی و از بارزترین ابزار تصویرسازی شعراست. زیبایی و عظمت آن همواره موجب ایجاد باورهایی شده است که در ترکیب با فنون هنری و ادبی، به غنیسازی تصاویر و ترکیبات ادب فارسی انجامیده است. این مقاله به مقایسة تصویرسازی با خورشید در شعر انوری، خاقانی و نظامی پرداخته است. این شعرا با استفاده از محسوسات در تصویر خورشید و بهرهبرداری از معنای نمادین و اسطورهای آن که در واقع همان زیبایی و قدرتمندی خورشید است و همچنین استفاده از تتابع اضافات و بیان تصویر در تکبیتها تشریک مساعی دارند. اما استفاده از خورشید در تصویر یک هیأت، بسامد و تکرار بالا، تصویرسازی به اقتضای حال و با توجه به ویژگیهای مخاطب و نیز آرایههای متعدد برای ارایة تصویر خورشید، ویژة شعر خاقانی به نظر میرسد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خورشید؛ تصویرسازی؛ انوری؛ خاقانی؛ نظامی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تصویرسازی با خورشید (آفتاب) در اشعار انوری، خاقانی و نظامی و مقایسة آنها با یکدیگرسمیه پیرنجار* دکتر عباسعلی وفایی** چکیده زمان رواج سبک آذربایجانی، دورة اوج استفاده از تصویرسازی طبیعت برای ارایه امیال و افکار شاعران بوده تا آنجا که شعرایی چون انوری، خاقانی و نظامی از بزرگان و سرامدان این سبک و این شیوه به حساب میآیند. خورشید از عناصر طبیعی و از بارزترین ابزار تصویرسازی شعراست. زیبایی و عظمت آن همواره موجب ایجاد باورهایی شده است که در ترکیب با فنون هنری و ادبی، به غنیسازی تصاویر و ترکیبات ادب فارسی انجامیده است. این مقاله به مقایسة تصویرسازی با خورشید در شعر انوری، خاقانی و نظامی پرداخته است. این شعرا با استفاده از محسوسات در تصویر خورشید و بهرهبرداری از معنای نمادین و اسطورهای آن که در واقع همان زیبایی و قدرتمندی خورشید است و همچنین استفاده از تتابع اضافات و بیان تصویر در تکبیتها تشریک مساعی دارند. اما استفاده از خورشید در تصویر یک هیأت، بسامد و تکرار بالا، تصویرسازی به اقتضای حال و با توجه به ویژگیهای مخاطب و نیز آرایههای متعدد برای ارایة تصویر خورشید، ویژة شعر خاقانی به نظر میرسد. واژههای کلیدی خورشید، تصویرسازی، انوری، خاقانی، نظامی مقدمهقرن ششم یکی از دورههای پربار شعر و ادب پارسی است. شاعران نامداری در این قرن پا به عرصة وجود گذاشتند، از جمله انوری، نظامی و خاقانی که از بزرگان شعر فارسی به حساب میآیند. «در این دوره شاعری شرایط سنگین و دشواری دارد و یکی از این شرایط احاطة شاعر به علوم متداول روزگار و کاربرد آنها در شعر است.» (صفا، 1362: 58) به قول نظامی عروضی: «شاعر باید در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف رسوم مستطرف؛ زیرا که چنان که شعر در هر علمی به کار همی شود، هر علمی در شعر به کار همی شود.» (نظامی عروضی، 1364: 47) بنا بر این در این دوره شاعران در پی آن هستند تا انواع شگردها را به کار ببرند تا به نوعی تازگی در شعر ایجاد کنند. یکی از این شگردها استفاده از علوم و دانش رایج روزگار بوده است. میدانیم که نجوم از علوم متداول این روزگار بود؛ به گونهای که ظهور دانشمندانی نظیر ابوریحان بیرونی و حکیم عمر خیام در مشرق و ابن صاعد اندلسی و ابواسحق زرقانی در مغرب متصرفات اسلامی گواه این مدعاست. با بررسی اشعار انوری، خاقانی و نظامی میتوان دریافت که آنان به دانش نجوم احاطة کامل داشتند زیرا آثارشان مملو از اصطلاحات و احکام نجومی است تا جایی که کمتر مسألة نجومی از دید آنان به دور مانده، یکسره در شعرهایشان درج گردیده است. در شعر آنان طبیعت، از جمله آسمان نقش اساسی دارد. همانطور که ملکالشعرای بهار مینویسد: «در کشوری که سرتاسر در معرض تأثیرات آزاد طبیعت بوده و جز جمال طبیعت که تکامل نعمت و نزهت چیزی پیدا نیست، در معرض چیزی که همه روزه در برابر آنان حاضر و آماده است اصرار نورزیده، چنین ملت مترفهی از وصف یک گل سرخ و یک درخت نارنج و یک افق پرشعله و رنگارنگ و چیزی که از اغراق و مثل یک تابلو ساده از اصل موضوع به صدق و راستی حکایت نماید دیده نشده و بالعکس در این ملت بیشتر اغراقات شاعرانه و شگفتیهای تصوری و استجابات وهمی و سرگذشت منظرههای آسمانی و بهشتی و غیر قابل فهم بهکار میرود.» (بهار، 1382: 395) نکتة قابل ذکر این است که استفادة آنان از علم نجوم و فنون آن جهت تصویرگری شعر به گونهای به کار رفته است که با کمک آن اندیشهشان را محسوستر و آشکارتر کند. «دورة شعرای مورد نظر ما نیز، عصر قصیده فنی است.» (سلطانی، 1370: 10) یعنی شعرهایی مملو از تصاویری که با کمک علوم و فنون علمی و ادبی ساخته شده است. استفاده از این فنون هم اسباب زیبایی و هم باعث دیریابی و پیچیدگی شعر میشود. در این دوره شاعرانی چون انوری، خاقانی و نظامی ظهور کردند که شعرشان با تصاویر متعدد و متنوع زیبا شده است و نمونة بارز شعر در مکتب پارناس به حساب میآید. چرا که در مکتب پارناس عقیده بر این است که: «شعر نه باید بخنداند، نه باید بگریاند بلکه باید زیبا باشد.» (زرینکوب، 1371: 29) در حقیقت زبان شعر، زبان مجاز و قلمروی برای بلندپروازیهای تخیل شاعرانه است که گفتار را از زبان عرف و حقیقی به عالم ذهن و خیال میکشاند. این سه تن نیز از زبان مجاز استفادة فراوان کردند تا خیالها و مضامین مورد نظرشان را از زبان معمول به زبان شعر و قلمرو هنر برسانند. اگر این نظر را بپذیریم که «هنر، اندیشیدن در قالب تصاویر است و بدون تصاویر هیچ هنری بهویژه هیچ شعری وجود ندارد» (قاسمیپور، 1386: 31) میتوان گفت که انوری، خاقانی و نظامی در زمرة شاعرانی هستند که تصاویر شعری را، از جمله تصاویر خورشید، برای بیان آنچه در ذهن و ضمیرشان میگذرد به کار گرفتهاند به نحوی که اندیشهها و خیالات درونی آنها را بازگو میکند. «شعر بهطور مستقیم با وزن و آهنگی که ما در هنگام بلندخواندن آن احساس میکنیم حواس را جلب میکند، اما به طور غیر مستقیم با تصویرسازی، یعنی ارایة تصویر خیالی از تجربة حسی بر تأثیر و زیبایی خود میافزاید.» (لارنس، 379: 46) از آنجا که ابزار هنریشدن و خیال در شعر، آرایهها و فنون ادبی هستند، در این آثار نیز بهکار گرفته شدند و موجبات هنریتر و زیباترشدن را فراهم آوردند. همچنین موجب ایجاد لذتی گشتند که در گرو کشف پیوندهای بین کلمات و اجزای شعر در قالب استعاره و تشبیه است. به عبارتی شامل تصاویر پیچیدهای است که نه تنها باعث دلزدگی و خستگی نمیشود بلکه از دلایل زیبایی آن است. 1ـتصویر خورشید در شعر انوری، خاقانی و نظامی1ـ1ـ شباهتهای تصویری خورشید در شعر انوری، خاقانی و نظامی 1ـ1ـ1ـ تصویر خورشید با استفاده از محسوسات ویژگی شعر این دوره به کار گرفتن طبیعت و بهرهگیری از تصاویر طبیعی است. از آنجا که اغلب این تصاویر، در حوزة مادی و حسی قرار دارند و حاصل دیدهها و تجربههای حسی خود شاعران هستند، تصاویر شعریشان محسوسات آشنای اطراف را به ذهن متبادر میسازند؛ از این رو بیشتر تشبیهات و استعارات را محسوس میبینیم مانند آینه، زر، تاج، شمع، نان، صلیب و… خورشید نیز یکی از رایجترین صور خیال در دنیاست. استفاده از صفات و تصاویر مختلف برای خورشید نزد ما ایرانیان و دیگر مردمان امری بدیهی و آشکار است اما شاعران با تلفیق آن در قالب تصاویر جدید مواردی محسوس خلق میکنند و به طور عمده برای بیان محسوسات و تجلی مادی از آن سود میجویند. شفیعی کدکنی در تعریف تصویر مینویسد: «تصرف ذهنی شاعر در مفهوم طبیعت و انسان و کوشش ذهنی او برای برقراری نسبت میان انسان و طبیعت یا طبیعت با طبیعت است.» (شفیعی کدکنی، 1366: 2) به همین دلیل است که شاعران با دیدن خورشید به یاد آینه و زر و تاج میافتند. چه اینها ابزار و اشیایی هستند که در اطراف خود مشاهده میکردند. بر این اساس میتوان گفت که شاعران سبک آذربایجانی یا لااقل شاعران مورد نظر این پژوهش، برونگرا هستند زیرا از تصاویر وهمی و خیالی استفاده نکردند.
(انوری/76) انوری آفتاب و پرتوهای آن را به آب زر تشبیه کرده است؛ آب و زر هر دو از محسوسات هستند.
(انوری/75) و یا در این تصویر، صورت ممدوح به لحاظ زیبایی و روشنی به چهره که از محسوسات است مانند شده است؛ خال سیاه روی صورت گویی مانند شب سیاهرنگی است که از روی قلم پادشاه بر روی صورت افتاده است. میبینیم که همة اجزای تصویر حسی و قابل مشاهده هستند.
(خاقانی، 295) خاقانی با دیدن خورشید یاد خراسان میافتد و آن را به آینهای آتشین، با شکوه همانند خراسان تصور میکند و با دیدن این آینة عریان تصویری شگفتانگیز میآفریند.
(خاقانی، 95) خاقانی، طلوع صبح را به آینهای تشبیه کرده است که خورشید مانند «رومی زن رعنا» در آن پدیدار است. همة اجزای استعاره برای مخاطب محسوس و به راحتی قابل درک است.
(نظامی، خسرووشیرین، 62) خورشید زیبا و طلاییرنگ نظامی را به یاد تاج زرینی میاندازد که بر سر شب قرار میگیرد و تیرگی آن را به روشنی روز مبدل میسازد.
(نظامی، شرفنامه، 370) در بیتهای بالا، همانندی خورشید به خلخال زر، نشانه استفادة نظامی از محسوسات در تصویرسازی با خورشید است. 1ـ1ـ2ـ تصویرسازی خورشید با تتابع اضافات هر سه شاعر برای تصویر خورشید از تتابع اضافات و آوردن صفات پیاپی برای ارایة تصویر استفاده کردهاند. بنا بر این توصیف یکی از ابزار تصویری است که در شعر آنها وجود دارد. به این شکل که «شاعر شیء را به اوصاف پیاپی توصیف میکند و نزد شنونده تصویری شکل میگیرد که از کلام شاعرانه الهام گرفته و زمان هم در شکلگیری آن نقش دارد. برای اینکه خیال الهامبخش تصویر شود، گریزی از پیاپیآوردن اوصاف نیست.» (کفافی، 1382: 29) شاعران به جای آن که لفظ خورشید را بیاورند، آن را به و واسطة عقد، طاس زر پر عقاب، سلطان یکسوارة گردون، خوانچة زرین آسمان، شاهسوار چرخگردان و مشعل گیتیفروز ارجاع میدهد.
(انوری، 387)
(انوری، 310)
(خاقانی، 136)
(خاقانی، 244)
(نظامی، لیلی و مجنون، 206)
(نظامی، مخزنالاسرار، 14) تصویری که با تتابع اضافات ساخته میشود، دقیقتر و جزییتر است گویی شاعر با این کار میخواسته دقیقاً همان چیزی را که در نظر دارد با ویژگیهایش به تصویر بکشد. 1ـ1ـ3ـ تصویر خورشید با استفاده از معنای نمادین و اسطورهای آن آسمان و ستارگان زیبای آن که در نزد انسان گذشته بیشتر از امروز اسرارآمیز جلوه میکرد، با ترکیب نیروی تخیل، در باورهایشان دنیایی ساخت که امروزه تجلّی آن باورها به صورت نماد و اسطوره در شعر شاعران دیده میشود. «تا قبل از رنسانس، خورشید به دلیل بزرگی، نورانیت و منشأ تحول و روز و شب بودن در ناخودآگاه جمعی بشر جایگاه محوری داشته و حتی اسطورهشناسان آن را مبدأ اصلی پیدایش اسطوره میدانند.» (فدایی، 1381: 51) همچنین از آنجا که «نماد، وجه آشکار و نمایان کهنالگو، ناشناخته و فی نفسه بیان نشدنی است، این نمادها میتوانند مجموعة صورتهای گوناگون تشکیل دهند و به شکل دستههای تصاویری به هم پیوسته درآیند.» (ستاری، 1366: 9) میتوانند با قدرت شگرفی تجربههای گوناگون را به تصویر بکشند. به این دلیل که نقش خورشید به عنوان عنصر اصلی حیات با ویژگیهای ظاهری خاصی که دارد به عنوان کهنتری و مؤثرترین نماد در اسطورهها باقی ماند. اولین بار اسطورة خورشید توسط یونگ به کار برده شد. او در تفسیر رؤیای مرد که روی یک چرخ مصلوب شده بود گفت: «تصویر رؤیا، یک کهنالگو است زیرا تصلیب روی چرخ، یک الگوی اسطورهای است که این همان چرخ خورشید باستانی است و تصلیب، نوعی قربانی به پیشگاه خدای خورشید است تا خشم او فرو نشیند.» (یونگ، 1386: 53) پس خورشید این انرژی خلاق، مظهر زیبایی و قدرت طبیعت که با سابقة اسطورهای دیرینش از عمق نهاد بشر آمده است و در ترکیبات استعاری شعرا به کار رفته است، نماد نیرومندی و زیبایی محسوب میشود. 1ـ1ـ3ـ1ـ خورشید، نماد زیبایی مطابق بررسیهای انجام شده در شعر سه شاعر مورد نظر، تصویر زیبایی خورشید بیشتر از سایر تصاویر به کار رفته است. هنگامی که خورشید به چهره، زر، طاووس، عقیق، عروس و… مانند میشود منظور زیبایی بینظیر آنها بوده است. به عبارتی وجه شبه بیشتر تشبیهات و استعارات از خورشید، زیبایی است.
(انوری، 97)
(خاقانی، 178)
(خاقانی، 608) خورشید حسن، استعاره از زیبایی و درخشندگی معشوق است.
(نظامی، شرفنامه، 118)
(نظامی، خسرووشیرین، 318) خورشید، استعاره از شیرین است به سبب زیبایی چهره. نخستین چیزی که از تصور مشابهت این اشیا و پدیدهها با خورشید به ذهن میرسد، همانا زیبایی و درخشندگی آن است. بدین ترتیب صفت زیبایی برای خورشید از نشانههای بارز خورشید است که در اذهان عموم و در شعر راه یافته است. بازتاب زیبایی خورشید را در نزد مردم گذشته نیز میتوان یافت. «صفات ظاهری خورشید در هند که سوریا نامیده میشود از این قرار است؛ آن موجود زرین که در خورشید به سر میبرد، گیسوان و ریشی طلایی دارد. تمام وجود او حتی نوک ناخنهایش مشعشع و تابان است. چشمانش قهوهای رنگ است. او با دستبند و تاجی زرین خود را آراسته و تلألوی آن زوایای آسمان را منور میکند.» (ذکرگو، 1377: 60) از این روست که خورشید به عنوان منبع پرتوافشانی، مظهر زیبایی و از بین برندة تیرگی، «به واسطة عظمت و فایده، همیشه مورد تعظیم و تکریم بوده است.» (یاحقی، 1369: 185) 1ـ1ـ3ـ2ـ خورشید، نماد قدرت برای درک بسیاری از شعرها لازم است برخی از نمادها را به دقت بررسی کرد و مفهوم آنها را دریافت. به عنوان مثال در ترکیباتی که به قدرتمندی خورشید اشاره دارد، لازم است بدانیم که خورشید در نزد گذشتگان نماد قدرتمندی و ستارة شاهان و بزرگان بوده است. (بیرونی، 1367: 384) خورشید با اشعة تابان و پرتو عالم تابش همانطور که در همة عالم نفوذ دارد، در شعر نیز حضور یافته است. همواره از زیبایی و قدرتندی آن برای خلق تصاویر شگفتانگیز استفاده شده است؛ همانطور که در همة استعارات زیر به عنوان سلطان و شاه و فرماندة آسمان اشاره شده است.
(انوری، 116)
(انوری، 335)
(خاقانی، 87)
(خاقانی، 350)
(خاقانی، 218)
(نظامی، اقبالنامه، 202)
(نظامی، شرفنامه، 100) 1ـ1ـ4ـ تصویر خورشید در تکبیتها بیشتر شعرا تصویر و منظور خود را در ترکیب استعاری، تشبیهی و کنایی در یک بیت بیان میکنند که در شعرای مورد نظر ما نیز وجود دارد. شاعر برای ارایة تصاویر شگفت و بدیع از پدیدههایی که ممدوح و معشوقش بارها آنها را دیده است، استفاده میکند و زیرکانه آنها را با پدیدههای دیگر مرتبط ساخته، درمیپیچد و سپس تجربهای نو میسازد.
(انوری، 138)
(انوری، 594)
(خاقانی، 339)
(خاقانی، 41) آفتاب به هیأت اعرابی تصور شده است که در حالیکه ردایی از زر بر کتف دارد، بر در کعبه آمده است.
(نظامی، خسرو و شیرین، 73)
(نظامی، شرفنامه، 296) در این تصویر خورشید مانند نارنج زرینی است که با آن سر ترنج فلک را شکسته است. 1ـ2ـ تفاوتهای تصویری خورشید در شعر انوری، خاقانی و نظامی 1ـ2ـ1ـ تصویر خورشید در هیأت کامل گفتیم که شعرا منظور خود را با ترکیب در یک بیت بیان میکنند. در میان سه شاعر مورد نظر این پژوهش، تنها خاقانی، هیأت کاملی از تصاویر خورشید را ارایه داده است. در تصویر او از خورشید، حالتها و موقعیتهای مختلف آن به تصویر کشیده شده است؛ یک بار به صورت سلطان یکسوارة گردون که در زمستان، بر سرمای دی ماه میتازد؛ در بیت بعد مانند ترکان، ناگهان بر سردی زمستان حمله میبرد و گرما را نوید میدهد؛ از دلو یونس (برج دلو) به حوت یونس (برح حوت) میرود و مانند ماهی در دهان نهنگ زمستان میرود و مانند یونس، دوباره به سلامت برمیآید؛ ماهی است که به درون چشمه میرود و زیبایی آن را چندان میکند و مانند مسیح است که بر خاک مردة زمستان، مژدة حیات میدهد. همة تصاویر برای به تصویر کشیدن خروج خورشید از برج دلو و سرما و ورود به برج حوت و گرما است که به اشکال مختلف که هر کدام زیبایی شگفتی دارند، بیان کرده است.
(خاقانی، 136) 1ـ2ـ2ـ جایگاه خاص خورشید در نزد خاقانی خورشید در نزد خاقانی به طور معناداری نسبت به انوری و نظامی، جایگاه خاصی به خود اختصاص داده است؛ به گونهای که از یکصد و سی و دو قصیدة او، چهل قصیده با خورشید و طلوع صبح آغاز میشود؛ یعنی نزدیک به یک سوم آن قصاید که آماری شایان توجه تلقی میشود. خاقانی همچنین با توصیفات و تصاویر بسیار و اغراق فراوان، از طلوع خورشید سخن میگوید تا آنجا که به شاعر صبح مشهور گشته است. «بیشتر قصاید خاقانی با صبح و طلوع خورشید آغاز میشود یا لااقل واژة آفتاب و صبح را در مطلع خود دارد. در برخی موارد وصف آفتاب، جای تغزل را در قصاید و ترکیببندهای خاقانی گرفته است.» (خسروی، 1388: 86) به این ترتیب میتوان گفت که محور تصاویر نجومی در شعر خاقانی خورشید است. القاب بینظیر و مضامین بیشماری که از خورشید در شعر وی وجود دارد، حاکی از توجه ویژة شاعر به آن است. او نزدیک به سیصد تصویر و توصیف از خورشید دارد در حالیکه نظامی حدود یکصد و ده و انوری هفتاد تصویر و ترکیب دارند. وقتی تعداد این تصاویر و ترکیبات را با هم بسنجیم، به قدرت کار و هنر خاقانی پی میبریم. ترکیبات خاصی نظیر گنج روان، دکمة زر، زوبین اصفر، عودسوز، جانداروی علت بهاران، طیلسان مزعفر، آقچه زر ششدری، کعبة جهانگرد و… تنها از ذهن خاقانی میتراود و در دیگر شعرا یا نیست و یا بسیار معدود است.
(خاقانی، 357)
(خاقانی، 123)
(خاقانی، 186) 1ـ2ـ3ـ تصویر خورشید به اقتضای حال خاقانی خورشید را به اقتضای حال با تصاویر و توصیفات مختلف میآورد. این ویژگی در شعر انوری و نظامی وجود ندارد. به عنوان مثال خورشید با آن عظمت و بزرگی که دارد به گونهای که خود خاقانی نیز در بسیاری از تصویرها به آنها اشاره کرده است، اما در مقابل زائران خانة خدا همچون شترسوار لاغر و بیمار و زردرویی است که به طواف خانة کعبه آمده است.
(خاقانی، 369)
در واقع در اینجا این تصویر خورشید است که در مقابل عظمت کعبه، قدرت و زیبایی خود را از دست میدهد. 1ـ2ـ4ـ تصویر خورشید با توجه به مخاطب خاقانی مخاطبشناسی خاصی دارد که از آگاهی او از نقش تصویر در شعر دارد. او به فراخور شخصیت مخاطب از خورشید تصاویر خاصی میسازد که در شعر نظامی و انوری هرگز دیده نمیشود. به عنوان مثال این وصف او در مدح صفوهالدین بانوی شروانشاه است که استعارات او از خورشید، مناسب با روحیة زنانه است؛ با عناصری مثل زر، زیور، عنبر، نان زرین و… زیبایی تصویر را چند برابر کرده است.
(خاقانی، 81و82) 1ـ2ـ5ـ پیچیدگی تصاویر خورشید با آرایههای متعدد استفاده از چندین آرایة مختلف برای یک تصویر درهمتنیدگی و پیچیدگی شعر خاقانی را بیشتر کرده است و گاهی موجب دیریابی تصاویر شعری او میشود. قدرت فوقالعادة خیال خاقانی در ترکیب با استعارات و تشبیهات دور از ذهن و آمیختن با احساس او از پیرامونش به آفرینش تصاویری منجر شده است که لازمة درک آن، دانستن بسیاری از علوم و فنون است. این تعریف که «تصویر، نحوة خاص ظهور یک شیء در شعور انسانی است و یا به طریق اولی، تصویر طریقة خاصی است که شعور انسانی به وسیلة آن یک شیء را به خود ارایه میدهد.» (براهنی، 1380: 114) در شعر خاقانی به خاصترین وجهی نمود یافته و از امتیازت اوست. «وی کوشیده است تا از تمام امکانات موجود برای تصویرآفرینی بهره ببرد؛ حماسه، طب، نجوم، باورها و اعتقادات، اسطوره، دین و عرفان، همه ابزارهایی هستند که شاعر برای مضمونآفرینی به خدمت گرفته است. از این رو تصاویر شعر او و معاصرانش که از این شیوه یاری جستهاند، دارای پیچیدگی و دشواری است.» (کرمی، 1389: 11)
(خاقانی، 384) گرچه در سبک آذربایجانی، گرایش به زبان مجازی شدت یافت، اما هیچکدام از شاعران این دوره، به اندازة خاقانی از استعاره استفاده نکردند. او برای زیباترساختن شعر و همچنین آشناییزدایی، از استعارات بیشتری استفاده کرده است. از آنجا که استعاره، تخیلآمیزترین فن ادبی است، لذا شعر او نیز فنیتر و پیچیدهتر است.
(خاقانی، 158) دو نان فلک استعاره از خورشید و ماه است. بین دو نان و دونان جناس مرکب به کار برده است. بدین ترتیب تناسب بین نان و دهان و خوانچه ایهام تناسب از کلمة خور، بر زیبایی تصویر و استعارة خورشید افزوده است و در نهایت بر حس زیباییشناختی مخاطب تأثیر عمیقتری نسبت به بقیه تصاویر از خورشید گذاشته است. «از این رو، تأثیر تصویر روی خواننده بیش از سایر اجزای شعر است گر چه بدون آن قسمتها، تصاویر چندان تأثیری نخواهند داشت.» (براهنی، 1380: 24) به خاطر تعداد زیاد تصاویر و توصیفات، نمونههایی از سه شاعر مورد نظر از خورشید آمده است. بررسی این مقدار نیز تا حدودی گویای مطالبی است که در پژوهش بدانها اشاره شد. انوری: کلاه، کلک زرد، چتر، گوهر، طاس، خنده، حلی، لعل، عبارت روشن، عسس، افسر، مشعله، می، بارگاه، شعر و…. (حدود هفتاد تصویر) خاقانی: شتر سوار، سجادة زربفت، قوارة دیبا، ممزج زرکش، ناخن روز، خربزه، آشین زورق، طفل خونین، رومی زن رعنا، عروس خاوری، ترازوی زر، قندیل عیسی، خندة سربهمهر، شاه زنبور مسلمان، لعبتگر کان، زعفران آب و…. (حدود سیصد تصویر) نظامی: لعل، میخ زر، قفل زرین، طبق پر شکر، جام جمشید، طشت زرین، بور گلرنگ، نارنج، مهره، تاج زرین، خلخال زر، روباه زرد، نان، شاه چرخ و…. (حدود یکصد و ده تصویر)
نتیجهانوری، خاقانی و نظامی در پایان دورة قصیدهسرایی زندگی میکنند. دورهای که شاعران در تلاش برای آوردن مضامین و تعابیر بیشتر و پیچیدهتر در قصیده هستند تا هم مهارت و دانش خود را نشان دهند و هم از ابتذال قصیده و اضمحلال سبک و شعر جلوگیری کنند. از آنجا دوره سبک آذربایجانی، دورة نفوذ طبیعت و محسوسات در شعر است، لاجرم شاعران در پی یافتن پیوندهای تازه بین طبیعت و اشعارشان هستند؛ لذا مضامین علمی، علوم مختلف، فنون و صنایع در شعر رواج مییابد. یکی از این علوم نجوم است که به دلیل پیچیدگی و دور از دسترس بودن، بیشتر مورد اقبال واقع شده است. در بین اصطلاحات نجومی و اجرام آسمانی، از خورشید به دلیل زیبایی و تأثیر بسیار در طبیعت و حضور پررنگ در باورها و اساطیر، در تصویرسازیها و ترکیبآفرینیها استفاده فراوانتری نسبت به بقیة اصطلاحات و اجرام شده است. هم چنین در نحوه و بسامد استفاده از خورشید، شباهت و تفاوتهایی وجود دارد. همة شاعران از محسوسات و نمادهای اسطورهای در تصاویرشان استفاده کردهاند اما تصاویر خاقانی از خورشید گستردهتر و پیچیدهتر است و بسامد آن به صورت معناداری بیشتر و همچنین دیریابتر از انوری و نظامی است. این تصاویر به طور عمده و بیشتر به صورت تشبیه و استعاره به کار رفتهاند چرا که خیالیترین و هنریترین ابزار شعر هستند. از طرفی، به کار بردن ابزار ادبی و هنری بیشتر، ارزش شعر را از حوزة علمی به سمت حوزة ادبی میبرد و ارزشمندی بیشتری میبخشد. بر این اساس کار خاقانی از ارزش تصویرسازی بیشتری به نسبت انوری و نظامی برخوردار است.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ1ـ احمدسلطانی، منیره، قصیدة فنی و تصویرآفرینی در شعر خاقانی، تهران: کیهان، 1370. 2ـ انوری، محمد بن محمد. دیوان انوری. با مقدمة سعید نفیسی، به اهتمام پرویز بابایی. تهران: نگاه، 1376. 3ـ براهنی، رضا. طلا در مس، تهران: زریاب، 1380. 4ـ بهار، محمدتقی. بهار و ادب فارسی. (مجموعة 100 مقاله از ملکالشعرای بهار) به کوشش محمد گلبن. تهران: علمی فرهنگی، جلد دوم، چاپ سوم، 1382. 5ـ بیرونی، ابوریحان. التفهیم لأوائل صناعهالتنجیم. به اهتمام جلالالدین همایی، تهران: هما، 1367. 6ـ خاقانی، افضلالدین بدیل. دیوان خاقانی. به اهتمام دکتر سید ضیاءالدین سجادی. تهران: زوّار، 1368. 7ـ خسروی، حسین، «نگاهی به نماد خورشید در تمثیلات سهرهوردی»، فصلنامة علمی و پژوهشی ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی، دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب، سال 5، شماره 15، 1388. 8ـ ذکرگو، امیرحسین. اسرار اساطیر هند. تهران: فکر روز، 1377. 9ـ زرینکوب، عبدالحسین. نقد ادبی. تهران: دانشگاه پیام نور، 1371. 10ـ ستاری، جلال. رمز و مثل در روانکاوی. تهران: توس، 1366. 11ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران: آگاه، چاپ سوم، 1366. 12ـ صفا، ذبیحالله. مختصری در تاریخ تحول نظم و نثرفارسی. قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1362. 13ـ فدایی، فربد. یونگ و روانشناسی تحلیلی او. تهران: دانژه، 1381. 14ـ قاسمیپور، قدرت. درآمدی بر فرمالیسم در ادبیات. اهواز: رسش، 1386. 15ـ کرمی، محمد حسین؛ دهقانان، جواد، خاقانی، «معمار زبان و خیال»، مجلة فنون ادبی دانشگاه اصفهان، شمارة 1، سال دوم، 1389. 16ـ کفافی، محمدعبدالسلام. ادبیات تطبیقی، پژوهشی در باب نظریة ادبیات و شعر روایی. ترجمة سید حسین سیدی. مشهد: آستان قدس رضوی، 1382. 17ـ لارنس، پرین. شعر و عناصر شعر. ترجمة غلامرضا سلگی. تهران: رهنما، 1379. 18ـ نظامی عروضی. چهار مقاله. به اهتمام محمد معین. تهران: امیرکبیر، 1364. 19ـ نظامی گنجهای، الیاس بن یوسف. اقبالنامه. با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره، 1392.
20ـ ــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــ . خسرو و شیرین، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره، 1378. 21ـ ــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــ . شرفنامه. با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره، 1392. 22ـ ــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــ . لیلی و مجنون. با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی به کوشش سعید حمیدیان. تهران، قطره، 1392. 23ـ ــــــــــــــ ، ـــــــــــــــــ . مخزنالاسرار. با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره، 1391. 24ـ یاحقی، محمدجعفر. فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی. تهران: سروش، 1369. 25ـ یونگ، کارل گوستاو. اصول نظری و شیوة روانشناسی تحلیلی یونگ. ترجمة فرزین رضاعی. تهران: ارجمند، 1386. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 22,912 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 940 |