تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,289 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,920 |
بررسی و تحلیل تأثیر ادبیات فارسی بر ادبیات ترکمن با رویکرد زیباییشناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 8، شماره 31، فروردین 1396، صفحه 65-93 اصل مقاله (735.36 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیاوش مرشدی1؛ کمالالدین آرخی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد گرگان، مرکز گمیشان، گروه زبان و ادبیات فارسی، گمیشان، ایران. (نویسنده مسؤول) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
با توجه به نقش ترکمنها در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و مرکزیت فرهنگی شهر مرو ترکمنستان در دوران اسلامی، تأثیر و تأثر متقابلی بین ادبیات ترکمن و ادبیات فارسی به وجود آمده است. این نوشتار، با روش توصیف و تحلیل محتوا و کتابخانهای، تأثیرپذیری ادبیات ترکمن را (در محدوده قرن نوزدهم و بیستم) از ادبیات کلاسیک فارسی، با تأکید بر آثار پنج شاعر نامی ترکمن «مختومقلی فراغی، غایبنظر غایبی، قربانعالی معروفی، مسکینقلیچ و نورمحمد عندلیب» بررسی میکند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که شاعران ترکمن با ادبیات فارسی آشنایی داشته و به وفور از عبارات، مضامین، اصطلاحات و صور خیال ادبیات فارسی در اشعارشان استفاده کردهاند، حتی برخی از شاعران ترکمن اشعاری به زبان فارسی نیز دارند. این مسئله به ویژه در بخش زیباییشناسی ادبیات فارسی چشمگیر است؛ همچنین اغلب تأثیرپذیری آنها در حیطه سبکی از شاعرانی چون عطار، مولانا، حافظ و... مورد توجه آنان بوده است. در این مقاله در بخش سبکی به تأثیرات سبک زیباییشناسانه (صور خیال: تشبیه، استعاره و کنایه) ادبیات فارسی بر پنج شاعرِ ترکمنِ یاد شده پرداخته شده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی؛ صور خیال؛ ادبیات فارسی؛ شعر ترکمن | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی و تحلیل تأثیر ادبیات فارسی بر ادبیات ترکمن با رویکرد زیباییشناسی[1] دکتر سیاوش مرشدی*[2] کمالالدین آرخی**[3] چکیده با توجه به نقش ترکمنها در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و مرکزیت فرهنگی شهر مرو ترکمنستان در دوران اسلامی، تأثیر و تأثر متقابلی بین ادبیات ترکمن و ادبیات فارسی به وجود آمده است. این نوشتار، با روش توصیف و تحلیل محتوا و کتابخانهای، تأثیرپذیری ادبیات ترکمن را (در محدوده قرن نوزدهم و بیستم) از ادبیات کلاسیک فارسی، با تأکید بر آثار پنج شاعر نامی ترکمن «مختومقلی فراغی، غایبنظر غایبی، قربانعالی معروفی، مسکینقلیچ و نورمحمد عندلیب» بررسی میکند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که شاعران ترکمن با ادبیات فارسی آشنایی داشته و به وفور از عبارات، مضامین، اصطلاحات و صور خیال ادبیات فارسی در اشعارشان استفاده کردهاند، حتی برخی از شاعران ترکمن اشعاری به زبان فارسی نیز دارند. این مسئله به ویژه در بخش زیباییشناسی ادبیات فارسی چشمگیر است؛ همچنین اغلب تأثیرپذیری آنها در حیطه سبکی از شاعرانی چون عطار، مولانا، حافظ و... مورد توجه آنان بوده است. در این مقاله در بخش سبکی به تأثیرات سبک زیباییشناسانه (صور خیال: تشبیه، استعاره و کنایه) ادبیات فارسی بر پنج شاعرِ ترکمنِ یاد شده پرداخته شده است. واژههای کلیدی زیباییشناسی، صور خیال، ادبیات فارسی، شعر ترکمن 1ـ مقدمه ایران، رنگینکمان اقوام است و اقوامی چون کرد، لر، ترک، گیلک، ترکمن و... سالیان دراز، زیر یک پرچم واحد، در کنار هم و با تفاهم کامل زیستهاند. قوم ترکمن یکی از این قومیتهاست که اغلب در کرانۀ شرقی دریای خزر و شمال استانهای گلستان و خراسان شمالی ساکن شده، فرهنگ، آداب و رسوم، اسطوره و باورهای خاص خود را دارند. ترکمنها از دیرباز در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران نقش داشتند و «برخی از شهرهای ترکمنستان کنونی در دورۀ اسلامی، مرکزیت علمی و فرهنگی داشته و زادگاه بسیاری از شاعران و نویسندگان و دانشمندان پارسیزبان بوده است. گذشته از رونق شعر و ادب پارسی در این نواحی، برخی از شهرها، نظیر مرو از همان آغاز عصر اسلامی از کانونهای علمی و فرهنگی درجه اول ایران به شمار میرفتند» (سارلی، 1377: 17). به همین دلیل در طول تاریخ تأثیر و تأثر متقابلی بین ادبیات فارسی و ادبیات ترکمن به وجود آمده است. در این میان ادبیات فارسی به عنوان زبان رسمی ایرانیان در طول تاریخ، همیشه مورد توجه بوده است. برخی از کتب فارسی در کشورهای همسایه تدریس می شده است و چه بسا شاعران غیر فارس که به زبان فارسی شعر سروده و از این زبان تأثیر پذیرفتهاند. شاعران ترکمن نیز، با کتابها و دواوین شعرا و نویسندگان ادب پارسی آشنا بوده و اغلب تحت تأثیر اشعار و اندیشههای شعرایی چون عطار، نظامی، مولانا، حافظ، سعدی و... بودهاند. مختومقلی شاعر نامآور ایرانی ترکمن آرزو میکند او را در ردیف شاعرانی چون مولانا، حافظ و سعدی به شمار بیاورند (فراغی، 1392: 269). در ارزشیابی و سنجش آثار ادبی، یکی از معیارهای مناسب و کارآمد، بررسی از نگاه سبکشناسی است. بررسی صور خیال شاعران میتواند یکی از راههای تشخیص وجوه افتراق و اشتراک آثار ادبی باشد. بررسی از این دیدگاه در نهایت، سبک و ارزش هنری اثر را روشن و میزان قدرت و نوآوری شاعران را نمایان میکند» (طالبیان و نیکپناه، 1381: 100). در بررسی سبکی از سه منظر بیرونی (الفاظ، آرایههای لفظی بدیع و موسیقی شعر)، درونی (آرایههای بدیع معنوی و صور خیال) و فکری (مضامین و اندیشهها) به آثار پرداخته میشود. 2ـ پیشینۀ تحقیق اغلب تحقیقات و بررسیهای تطبیقی محققان، محدود به اشعار مختومقلی فراغی و شاعران ادبیات فارسی بوده است. گنبددوردی اعظمیراد (1377) در کتاب «مقدمهای بر شعر مختومقلی بر اساس ادبیات تطبیقی» به مقایسۀ اشعار مختومقلی و شاعرانی چون عطار، مولانا، حافظ و... پرداخته است. طواقگلدی گلشاهی (1376) در پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان «تطبیق ریشههای دینی و اخلاقی مختومقلی فراغی و گلستان و بوستان سعدی به بررسی تطبیقی اشعار مختومقلی و سعدی پرداخته است. قرباندردی قورلیزاده (1390) در پایاننامۀ کارشناسیارشد خود به بررسی مسائل اخلاقی در دیوان مختومقلی فراغی و مثنوی معنوی پرداخته و تاکنون در حوزه زیباییشناسی تأثیر ادبیات فارسی بر ادبیات ترکمن، پژوهشی مستقل انجام نشده است.
3ـ مبانی نظری تحقیق 3ـ1ـ ادبیات ترکمن بازسازی تاریخ ادبی ترکمنها بسیار دشوار است. «ایشان مؤسسههای آموزشی و ادبی از آنِ خودشان نداشتند زیرا در دوران گوناگون تحت حکومتهای مختلف اعم از خانات خیوه، بخاراییان و... بودند و هیچکدام از آنها تلاش عمدهای برای حفظ آثار نویسندگان ترکمن انجام نداده بود. اطلاعات زندگینامهای در باره نویسندگان و شاعران نخستین ترکمن بیشتر ماهیتی افسانهای دارد و از روایتهای شفاهی ریشه میگیرد. بیشتر مطالبی که در این باره به دست میآید از خود ادبیات نشأت گرفته است، آثار ادبی بعدها از طریق پارههایی از نسخههای خطی آن به دست آمده یا از راه سنت شفاهی نوازندگان و خوانندگان دورهگرد، معروف به «بخشی» (باخشی) بهدستآمده است. در طی سدههای هفدهم و هجدهم میلادی، در پی مهاجرت ترکمنان به خوارزم (که امروزه بخشی از آن در ترکمنستان و بخشی ازبکستان قرار دارد)، آنچه تحت عنوان ادبیات کلاسیک ترکمن شناخته میشود، پا به عرصۀ وجود نهاد» (Britannica: «Turkmen literature”). «از زمان انقلاب 1905 م. روسیه، نشانههای دوباره جان گرفتن در میان ترکمنان دیده شد. مرکز این فعالیت روشنفکرانه در عشقآباد بود. کتابهای مدرسه، گاهنامهها و روزنامهها به زبان ترکمنی منتشر میشد و فرهنگستان ترکمن تأسیس شد. قومنگاری[4]، موسیقی و ادبیات مردم پژوهش میشد و [در زمان شوروی] مانند دیگر سرزمینهای اتحادیه جماهیر شوروی ادبیات مارکسیستی در مؤسسات بر پا شد. با این حال حاصل این ادبیات نوین [در آن زمان] هرچند از نظر ادبی چندان اهمیت نداشتند، ولی به هر حال آثار بسیاری منتشر شد از جمله آثار سعیدی و جلیلی و صایاد ایله هِمراه حیکایِسی (صیاد و همراه) که از سوی پژوهشگرانی همچون گِلدیِفّ[5] و گول مِحمداف[6] به چاپ رسید. این پژوهشها از سوی ترکمنان با همکاری شرقشناسان روس فرا گرفته شد که موجب افکندن نوری در شناسایی دورههای ناشناختۀ ادبیات ترکمن شد» («(Encyclopedia of Islam. 1987, V8: 898 ـ 9) «چنین ادعا میشود که نخستین متنهای ترکمن به عنوان بخشی از سنّتهایشان در جغتای نوشته است و به سدۀ پانزدهم میلادی برمیگردد. در 1464 میلادی وفایی (وِپایی) از قبیلۀ یُموت کتابهای اشعارش را در کتاب رونق الاسلام قرار داد. با این حال این سنّت ادبی گسترش پیدا نکرد و تا سدۀ هجدهم ادامه یافت. بیشتر اشعار آن زمان متعلّق به آموزش یک مدرسه (در خیوه، یا به ندرت بخارا) بود، اما ایشان همچنین با شعر مردمی آشنا بودند، به گونهای که این اشعار یا به وزن عروضی بود یا هجایی و شعر به این دو الگو خلق میشد. افراد بسیاری از دوتار برای به آواز خواندن اشعارشان استفاده کردند. آثارشان تا اندازهای این اواخر، به صورت نسخۀ خطی نوشته شد. تا سدۀ بیستم میلادی، کتابشناسی که تاریخ نویسندگان و شاعران در آن یاد شده است، تقریبی است. اشعار تعلیمی توسط آزادی، که نام راستینش دولت محمد (دِولِت مَمّت[7] 60 ـ 1700 میلادی) در کتابی با عنوان وعظ آزاد چاپ شده است (ویرایش شده در عشقآباد 1962، و پس از آن سَیلان اِثِرلر، [8] 2 جلد عشقآباد 1982). پسر او، مختومقلی (مگتیم قولی)، متخلص به «فراقی» (پیراقی، 82ـ 1733 م.)، که ترکمنان به او به انواع آغازکنندۀ ادبیاتشان مینگرند، اشعاری در پیوند با روز بازپسین و انتقادی ـ اجتماعی، در کنار اشعار غنایی سرود (جدیداً با عنوان سَیَلان اِثِرلر، 2 جلد، عشقآباد 1983؛ باغیشلا بیزینی، عشقآباد 1993 ویرایش شده است). شاگرد مختومقلی، سعیدی (سِیدی، 1836ـ 1775 میلادی، ترجمه روسی Izbrannoe، مسکو 1976) و برادرزاده/ خواهرزادۀ او، جَلیلی (جِلیلی، 1850 ـ 1795 میلادی، سَیَلان اِثِرلر، عشقآباد 1982)، او از گونهای شعر آموزگارانش پیروی کرد. از دیدگاه ترکمنان، عندلیب نیز به همان اندازه متعلق به ادبیاتشان است. در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی برخی از خوانندگان شعرهای حماسی (دَستان)، که تا آن زمان بینام تلقی میشدند، خودشان را مانند نویسندگان/ شاعران میدانستند. نامآورترین افراد در میان ایشان عبارت بودند از: شاه بنده، نام راستینش عبدالله (1800ـ1720 م.) بود، با آثاری چون: شاه بهرام (ویرایش شده در عشقآباد، 1943، 1966، 1978)، گلوبلبل (ویرایش. عشقآباد، 1940، 1948 م.)، صایاد و همراه، معروفی (مگَروفی)، نام راستینش قربان علی (95ـ 1735 م.)، با آثاری مانند: یوسف و احمد (ویرایش عشقآباد، 1943، 1995 م.)، سیفالملوک و مدح الجمال (ویرایش عشقآباد، 1943، 1979 م.) و شعرای حماسی چون: شیدایی (1800 ـ 1730 م.) با گُل و صنوبر (ویرایش 1943، 1978 م.)، و غزلسرایی چون: مُلّا نَفَس (نِپِس، 62ـ 1810) با زهره و طاهر (ویرایش عشقآباد 1963). و عناصِر نیرومند طنزآمیز در اشعار کِمینه، نام راستینش محمود والی (1840 ـ 1770 م.) وجود دارد، که دورۀ زمانی او، با حکایتهایی احاطه شده است که قابل سنجش با خواجه نصرالدین است (ویرایش سیلان اثرلر، عشقآباد 1991). سبک او به وسیلۀ کور ملّا[9] (1934ـ 1872م.)، ملّا مراد (1930 ـ 1879 م.، ویرایش شیگیرلر، عشقآباد، 1967، قوشقولر[10]، عشقآباد 1986 م.) پیروی شد. در روزگاران، شاعران در عداوتهای قبیلهای برمیخاستند و مویه و سوگواری و زندگی را خود را فدای این کار میکردند، از جمله این گروه شاعران میتوان به مختومقلی، سعیدی و مسکین قیلیچ (1906ـ 1850 م.) اشاره کرد.» (THE ENCYCLOPAEDIA OF ISLAM, LEIDEN, BRILL, 2000, «e. Turkmen literature" V. X, p. 727 -8) 4ـ معرفی شاعران ترکمن این پژوهش 4ـ1ـ مختومقلی فراغی مختومقلی، سمبل ادبیات ترکمن به شمار میرود و به قول استاد جمالزاده، فردوسی ترکمنهاست (جمالزاده، 1357: 200). وی «در سال 1733 م، 1153 ه. ق از تیرۀ گرکز در شمال شرق گنبدکاووس در محلی به نام «گینگجای» چشم به جهان گشود. تاریخ وفات شاعر را در سال 1790 م، (1210 هـ. ق) ذکر کردهاند» (شادمهر، 1379: 6). «نام شاعر در دیوانهای چاپ عشقآباد به شکلهای مختومقلی و مخدومقلی و ماختومقلی نوشته شده و در دیوان چاپ قابوس به شکل مختومقلی آمده است. البته این تفاوت ناشی از نزدیکی مخرج حرف «تا و د» در زبان ترکمنی است» (فداکار، 1379: 47). «مختومقلی در ترکستان در مدرسه شیرغازی علوم دینی و ادبیات شرق را فرا میگیرد از آنجا به زادگاه خود اترک باز میرود» (سارلی، 1377: 15 ـ 14). «بارتولد ضمن بررسی شخصیت علمی و فرهنگ اقوام ترک، مختومقلی فراغی را ستوده و در کتابش اینگونه آورده است: از میان اقوام ترک این تنها قوم ترکمن است که شاعر ملی چون مختومقلی دارد» (شادمهر، 1379: 13). فراغی در اشعار خود به برخی کتابها و دواوین شاعران بزرگ فارس و ترک که از آنها متأثر شده، اشاره کرده است. از جمله: قصصالانبیاء، بوستان سعدی، شاهنامه فردوسی، قصیدۀ مداین و چهار دیوان و میزانالاولی و ساقینامه (بخشی از دیوان نوایی) و.... (فراغی، 1392: 36). مختومقلی، بارها به آشنایی و عشق به شاعران ادب فارسی اشاره کرده است. در شعری آرزو میکند، در ردیف شاعرانی چون سعدی، حافظ، فردوسی، نظامی، جامی و عارفانی چون مولوی، ابوسعید ابوالخیر و... به حساب آورده شود. (همان: 269) 4ـ2ـ قربانعلی معروفی یکی دیگر از شاعران برجستۀ ترکمن که از ادب پارسی متأثر گشته، قربانعلی معروفی است. «معروفی یکی از چهرههای درخشان ادبیات ترکمن در قرن هجدهم میلادی بود. وی در حدود در سال 1735 میلادی، حوالی شهر «بحردن» و در روستای «مهین» به دنیا میآید. دوران کودکی و جوانی را در زادگاه خود سپری میکند. شاعر در شعر «وطنیم قالدی» از زادگاه خود چنین میگوید: آقالار عرضیمی بیان ایله سم / درون مهین آدلی وطنیم قالدی (با گریه عرضم را بیان میکند / از وطنم (مهین) دورگشتهام). معروفی از طایفۀ یمرلی و تیرۀ معروف است. شاعر در داستان سیفالملک و مدحال جمال در این مورد یادآوری کرده است.» (معروفی، 1377، مقدمه: 54). در این مقاله، داستان یوسف و احمد او بررسی میشود. این داستان سرشار از عبارات و واژگان فارسی است و این به دلیل آشنایی و تسلط او به زبان فارسی است. «معروفی به خاطر مسافرتهای فراوانش اغلب نقاط ایران را سیاحت کرده است» (همان: 5). 4ـ3ـ غایب نظر غایبی یکی از شاعران بزرگ ترکمن در قرن هجدهم، غایب نظر غایبی است. مضمون اشعار او غنایی است. در واقع او از بانیان ادبیات غنایی ترکمن به شمار میرود. عاملی که غایبی را از دیگر شاعران ترکمن در قرن هجدهم متمایز کرده احاطۀ کامل او به زبان فارسی است. وی اشعاری نیز به زبان فارسی دارد. اشعار او در میان توده مردم نیز مثل دیگر شاعران ترکمن جا نیفتاده است. ولی با این حال در استادی او در طرز غزل و در عظمت شعر او جای تردیدی نیست. تأثیرپذیری او از حافظ شیرازی در اشعارش به طور کامل مشخص است. در اینجا ترجمۀ قسمتی از مقدمۀ دیوان اشعار غایبی را که به زبان ترکمنی نوشته شده، نقل میکنیم: «شاعر در اغلب آثارش غایبی تخلص میکرد و در بعضی از شعرهایش ملا غایب و غایب نظر هم تخلص کرده است. به خاطر اینکه یک چشم او کور بوده به او لقب غایبی دادهاند. او اغلب زندگی خود را در ازبکستان سپری کرده است. در مورد زندگی و تولد و مرگش اطلاعات زیادی در دست نیست. از شواهد و قراین چنین بر میآید که او با شاعران مطرح قرن هجدهم، معروفی و سیدی، همدوره بوده است. این اندازه اطلاعات هم از اشعار او استنباط میشود.» (غایبی، 189: 4). غایبی، ملمع «گریان شوم» را به دو زبان فارسی و ترکمنی نوشته است. به این صورت که در دو بیت اول از ردیف گریان شوم، بهره برده و در ابیات بعدی مصراع دوم بهتمامی به زبان فارسی است.
(همان، 73: -72) 4ـ4ـ مسکینقلیچ یکی دیگر از شاعران نامی ترکمن، مسکینقلیچ است. «مسکینقیلیچ (1327 ـ 1278 ﻫ. ق)، شاعر ایرانیِ ترکمنِ دورۀ قاجار، از طایفۀ آتا و در ناحیه گوگلان، محل طایفۀ بایندُر[11] زندگی کرده و در همانجا به خاک سپرده شده است» (مسکین قلیچ، 1384: 15). «اگرچه زادگاه او را خیوه ـ امروزه در جنوب ازبکستان ـ دانستهاند، ولی او در اصل از ترکمنانی بوده است که در حملۀ فریدون میرزا به ایل گوگلان ترکمن، مجبور به کوچ به این شهر آسیای میانه شدهاند. سپس این خانوادهها به میهن خویش بازگشتند و از این رو مسکین، نیز به میهن پدر و مادر خود، یعنی ایران، بازگشت» (همان: 16). «وی شاعری است معروف و دیوان شعری دارد. اشعارش عرفانی و عشقی و غزلهایش بسیار دلنشین و مورد علاقۀ ترکمنهاست» (میرنیا، 1366: 214). در ایران دیوان اشعار پراکندۀ مسکین قلیچ که حدود 102 بیت است دو بار در سالهای 1347 و 1361 خورشیدی با همت و تلاش مراددوری قاضی (محقق ترکمن) به چاپ رسید. غیر از این دیوان، سه منظومۀ دیگر به نامهای «باتیر نفس»، «بگ زاده قربان» و «طوقی» را نیز منسوب به او دانستهاند. این شاعر و ادیب ترکمن نیز با ادبیات و دیوان اشعار فارسی آشنایی داشت طوری که در تعدادی از ابیات او قرابت خاصی با سرودههای شاعرانی همچون مولوی، حافظ، نظامی، عطار و... را میتوان دید. 4ـ5ـ نور محمد عندلیب «نور محمد عندلیب (1780 ـ 1712 م.) یکی از شعرای ادبیات سنتی و مشهور ترکمن در قرن نوزدهم میلادی، در خلق آثار منظوم و آفرینشهای ادبی و بازپژوهی ادبیات مشرق زمین نقش بسزایی داشته است» (عندلیب، 1391، مقدمه: 1). «شاعر در اشعار خویش از کلمات و لغات فارسی و عربی میتوان گفت که بیش از دیگران استفاده کرده است. به طوری که فهم و ادراک اشعار وی برای کسانی که به لغات و کلمات فارسی و عربی آشنا نباشند مشکلساز است. و این امر بیشتر به سبب ورود اسلام و حضور حکام عرب و ایرانی در منطقه میتوانسته باشد» (همان» 11). «با مطالعۀ آثار عندلیب با دریایی از کلمات و لغات فارسی که تخیلات شاعرانه و غزلیات شعرای ایرانی چون حافظ و سعدی را تداعی میکند روبهرو هستیم» (همان: 9). «درجه ارادت و علاقۀ نور محمد عندلیب به زبان فارسی را میتوان به سهولت با مراجعه به مجموعۀ اشعار و منظومههای وی دریافت. زیرا که علاوه بر بهکارگیری اصطلاحات و لغات فارسی در پارهای موارد حتی به عنوان قافیه از کلمات فارسی بهره جسته است. (در شعر «نه عجایب نه قیامت» ابیات به قافیههایی از کلمات فارسی نظیر؛ سعادت، راحت، ظرافت، حلاوت ختم میشوند و نیز شاعر تخمیسهایی بر غزلیات نوایی، فضولی، جامی و دیگران آورده است) و جملۀ این موارد حکایت از آموزههای وی از زبان و ادبیات فارسی و عرب دارد و بر اساس اطلاعات موجود وی به زبانهای یاد شده تسلط داشته است. از این روی سروده شدن اشعار فارسی از سوی نور محمد عندلیب دور از حقیقت نیست. عندلیب اشعار فارسی خود را در قالب غزل و تخمیس آورده است.» (همان: 99). او اشعاری به زبان فارسی نیز سروده که در دیوان او موجود است (همان: 100 ـ 106) 5ـ بحث اصلی 5ـ1ـ بررسی تأثیرات زیباییشناسی ادبیات فارسی بر شعر مختومقلی فراغی 5ـ1ـ1ـ بررسی تأثیرات تشبیهات ادبیات فارسی بر شعر مختومقلی فراغی تشبیه آتش به عشق (فراغی، 1392: 411)؛ (عطار، 1384: 45)؛ 2) تشبیه قامت به سرو: (فراغی، 1392: 311)؛ (سعدی، 1385: 546)؛ 3) تشبیه دنیا به زن: (فراغی، 1392: 150)؛ (سعدی، 1385: 991).؛ 4) تشبیه ابروی یار به کمان (فراغی، 1392: 455)؛ (سعدی، 1385: 533)؛ 5) دل به ویرانه (فراغی، 1392: 46) (گزیده غزلیات امیر خسرو، تارنمای گنجور، غ. 401)؛ 6) دنیا به عروس (فراغی، 1392: 54)؛ «عروس جهان» (عطار، 1384: 785)؛ 7) موی به سنبل (فراغی، 1392: 78) (سعدی، 1385: 745)؛ 8) قد به الف (فراغی، 1392: 370)؛ (مولوی، 1391: 185)؛ 9) دندان به مروارید (فراغی، 1392: 252) (سنایی غزنوی، 1380: 907)؛ 10) ابرو به هلال (فراغی، 1392: 256)؛ 11) مژه به تیر (فراغی، 1392: 320)؛ (فرخی سیستانی، 1385: 204) 5ـ1ـ2ـ بررسی تأثیرات استعارات ادبیات فارسی بر شعر مختومقلی فراغی «دویب سیز دریایه دؤشدیم...» (فراغی، 1392: 108)؛ یعنی: به دریایی بیپایاب در افتادم...؛ «به دریایی درافتادم که پایانش نمیبینم» (عطار، 1384: 477)؛ 2) «حیوان»: استعاره از انسان بدون شعور و معرفت: (فراغی، 1392: 288)؛ «رندی آموز و کرم کن که نهچندان هنر است / حَیوانی که ننوشد میو انسان نشود» (حافظ، 1390: 336)؛ 3) لولی عیال استعاره از دنیا (فراغی، 1392: 169)؛ 4) غنچه استعاره از معشوق (همان: 245)؛ 5) گل و بلبل استعاره از عاشق و معشوق (همان: 245) (هر سه مورد پایانی از تشبیهات بهاصطلاح مبتذل و تکراری ادبیات فارسی گرفته شده است). 5ـ1ـ3ـ بررسی تأثیرات کنایات ادبیات فارسی بر شعر مختومقلی فراغی 1) پدر کنایه از آدم ابوالبشر (فراغی، 1392: 311)؛ «پدرم روضۀ رضوان به دو گندم بفروخت» (حافظ، 1390: 466)؛ 2) روسیاه و روسفید کنایه از شرمنده و آبرومند (فراغی، 1392،: 219) (لغتنامه، ذیل «روسیاه»، فردوسی)؛ 3) بر باد برماق: (بر باد دادن) کنایه: از دست دادن، نابود کردن (فراغی، 1392: 389) (مولوی، 1386: 203)؛ 4)گوز قومدان دولماق (چشم از خاک پر شدن) کنایه از مردن (فراغی، 1392: 86)؛ 5) بیل باغلاماق (کمر بستن) کنایه از آماده شدن (فراغی، 1392: 324) «ترا دیدم اندر جهان چارهگر / توبندی به فریاد هرکس کمر» (شاهنامه، فردوسی، به نقل در لغتنامه: «کمر بستن») 5ـ2ـ بررسی تأثیرات زیباییشناسی ادبیات فارسی بر شعر قربانعلی معروفی 5ـ2ـ1ـ بررسی تأثیرات تشبیهات ادبیات فارسی بر شعر قربانعلی معروفی تشبیه دهان به غنچه (معروفی، 1377: 18)؛ «گل به غنچه خوش دهان آید همی» (مولوی، 1391: 905، غ. 2897)؛ 2) تشبیه دهان به پسته (معروفی، 1377: 22)؛ «چون پسته بین گشاده دهان در برابرت» (خاقانی، 1378: 565)؛ 3) تشبیه لب به لعل (معروفی، 1377: 22)؛ «لعل سیراب به خون تشنهلب یار من است» (حافظ، 1390: 121)؛ 4) تشبیه مرغ به روح: (معروفی، 1377: 25) (عطار، 1384: 17)؛ 5) «مور میان» (تشبیه «میان» (کمر) به کمر مورچه): (معروفی، 1377: 25) (سنایی، 1383: 166)؛ 6) جدایی به آتش (معروفی، 1377: 120) «آتش هجر و فراق» (مولوی، 1386: 137) 5ـ2ـ2ـ بررسی تأثیرات استعارات ادبیات فارسی بر شعر قربانعلی معروفی 1) «نرگس»: استعارۀ مصرحه از چشم: «نرگسیمدن قانلی یاشیم آقاندیر» (معروفی، 1377: 59)؛ یعنی: از نرگس [یار] اشک خونینم روان است. «چو دانست کز مرگ نتوان گریخت / بسی آب خونین ز نرگس بریخت» (لغتنامه، دهخدا، به نقل از فردوسی) 5ـ2ـ3ـ بررسی تأثیرات کنایات ادبیات فارسی بر شعر قربانعلی معروفی 1ـ قامت الف مثل نون شدن (کنیه از شکسته شدن) (معروفی، 1377: 60)؛ «قد همه دلبرانِ عالَم / پیش الف قدت چون نون باد» (حافظ، 1390: 193). 2ـ «شاه مردان» کنیه از حضرت علی (معروفی، 1377: 45)؛ «جوانمرد اگر راست خواهی ولی است / کرم شیوه شاه مردان علی است» (سعدی، 1385: 362)؛ 3ـ «تیز گلن دولتنگ زوال باردیر»؛ یعنی: دولت و بختی که زود میآید، زوال دارد؛ کنایه از بادآورده را باد میبرد (معروفی، 1377: 15) 5ـ3ـ بررسی تأثیرات زیباییشناسی ادبیات فارسی بر شعر غایب نظر غایبی 5ـ3ـ1ـ تشبیهات 1) «سرو قدّ»: اضافۀ تشبیهی؛ مشبهبه + مشبه: قد به سرو تشبیه شده (وجه شبه: بلندی و راستی): «هرکیمینگ کیم دؤنیادا بِر سرو قدّی باردیر / بس که فریادی فغانی آهی مدّی باردیر» (غایبی، 1389: 61)؛ یعنی: هرکسی که در این دنیا یک سرو قدّی دارد / بسیار آه مدّدار و کشیده دارد (بسیار آه و زاری از جفای او میکند)؛ «چون تو بتی بگذرد: سرو قدِ سیمساق / هرکه درو ننگرد، مرده بُوَد یا ضریر» (سعدی، 1385: 714)؛ 2) تشبیه ابرو به محراب (غایبی، 1389: 61)؛ (سعدی، 1385: 775)؛ 3) تشبیه زلف به سنبل (غایبی، 1389: 43)؛ (حافظ، 1390: 162)؛ 4) قد به شمشاد (غایبی، 1389: 36)؛ (سنایی، 1383: 841)؛ 5) دهان (آغزین) به غنچه (غایبی، 1389: 46)؛ (تارنمای گنجور، کلیات شمس، مولوی، ترجیعات، ترجیع یازدهم، بند دوم ترجیع)؛ 6) تشبیه «بوی» (قامت) به سرو خرامان (غایبی، 1389: 43)؛ (سعدی، 1385 674)؛ 7) تشبیه تفضیل اینکه «گل» از «روی» (یانگاق: گونه) یار خجالت میکشد (زیبایی و سرخی گونۀ یار را ندارد): (غایبی، 1389: 51)؛ (، مولوی، 1391: 248، غ 759)؛ 8) «احرام عشق» (اضافهتشبیهی: تشبیه عشق به احرام) (غایبی، 1389: 44)؛ (اوحدی، 1349: 105)؛ 9) تشبیه «گُل» به «جام [می]»: (غایبی، 1389: 13)؛ (حافظ، 1390: 114)؛ 10) «هجران اودی» (آتش هجران: اضافهتشبیهی)؛ (غایبی، 1389: 19)؛ (سنایی، 1380،: 837)؛ 11) «غم لشکری» (لشکر غم: اضافهتشبیهی) (غایبی، 1389: 113)؛ (مولوی، 1391: 571)؛ 12) تشبیه «سؤز» (سخن) به «شهد» (عسل) و «شکر» (غایبی، 1389: 22)؛ (حافظ، 1390: 283)؛ 13) «ماه لقا» (اضافهتشبیهی: مشبهبه + مشبه): (غایبی، 1389: 22)؛ (مولوی، 1391: 261، غ. 805)؛ 14) همای دولت»: اضافهتشبیهی (با توجه به اینکه پرنده خیالی و افسانهای هما به هرکه روی میآورد بخت و سعادت یار او میشد، دولت به هما تشبیه شده است، نوعی اضافۀ اقترانی هم میتواند باشد): (غایبی، 1389: 29)؛ (مولوی، 1391: 310)؛ 15) «عشق بحری»: تشبیه عشق به بحر (مشبه + مشبهبه): (غایبی، 1389: 32)؛ (عطار، 1384: 607)؛ 16) «وجودینگ ملکی» (ملک وجود: اضافهتشبیهی؛ وجود به ملک تشبیه شده است): (غایبی، 1389: 33)؛ (سعدی، 1384: 549)؛ 17) «صیّاد عشق»: تشبیه «عشق» به «صیاد»: (غایبی، 1389: 40)؛ (مولوی، 1391: 347، غ. 1082)؛ 18) «گنج حسن»: اضافهتشبیهی (مشبهبه + مشبه: حسن به گنج تشبیه شده است):» (غایبی، 1389: 40)؛ «من که ره بُردم به گنج حسن بیپایان دوست / صد گدای همچو خود را بعد ازین قارون کنم» (حافظ، 1390: 476)؛ 19) «گونگلوم کُلبه سی» (کلبه دلم: تشبیه دل به کلبه؛ مشبه + مشبهبه): (غایبی، 1389: 40)؛ (حافظ، 1390: 608)؛ 20) «کعبهای وصل» (کعبۀ وصل: اضافهتشبیهی (تشبیه بلیغ)؛ تشبیه «وصل» به «کعبه»: مشبهبه + مشبه): (غایبی، 1389: 44)؛ (مولوی، 1391: 659، غ. 2100)؛ 21) «مژگان اوقی»: (تیر مژگان) اضافهتشبیهی. تشبیه «مژگان» به «اوقی» (تیر) اضافه مشبه + مشبهبه: (غایبی، 1389: 48، 83)؛ (عطار، 1384، 151)؛ 22) تشبیه روی به زعفران (وجه شبه: زردی): «رنگی روییم زعفران..» (غایبی، 1389: 56)؛ «رنگ رخت که داد رو زرد شد از برای او / چون ز پی سیاههای روی چو زعفران کنی» (مولوی، 1391: 770، غ. 2465)؛ 23) تشبیه «لب لر» (لبها) به چشمه آب حیات: (غایبی، 1389: 60)؛ این ترکیب به این صورت و ارتباط آن با شکر گویا نخستین بار، در غزلیات عطار به کار رفته باشد: (عطار، 1384، 232)؛ 24) «ذولفی شبرنگ»: تشبیه «ذولف» به «شب»، وجه شبه: «رنگ»؛ زلف کی به رنگ شب، سیاه است: (غایبی، 1389: 62)؛ «زلف شبرنگ ز رخ باز کند» (عطار، 1384: 242)؛ 25) تشبیه «ذولف» (زلف) به «زاغ لار» (زاغان) در اینجا تشبیه مضمر: (غایبی، 1389: 62)؛ (خاقانی، 1378: 682)؛ 26) «غنچه لب»: اضافهتشبیهی (لب به غنچه تشبیه شده: مشبهبه + مشبه): (غایبی، 1389: 64)؛ «ای سرو غنچه لب، ز گلستان کیستی؟! / وی ماه روز وش، ز شبستان کیستی» (خاقانی، 1378: 666)؛ 27) «عشق شرابی» (تشبیه «عشق» به «شراب»: اضافه مشبه + مشبهبه: اضافهتشبیهی): (غایبی، 1389: 66)؛ «چون شراب عشق در دل کارکرد / دل ز مستی بیخودی بسیار کرد» (عطار، 1384: 153)؛ 28) «پسته آغزی» (پسته دهان؛ اضافه تشبیه؛ مشبهبه + مشبه؛ «آغزی» (دهان) به «پسته» تشبیه شده است): (غایبی، 1389: 68)؛ «ون پسته بین گشاده دهان در برابرت» (خاقانی، 1378: 565)؛ 29) «شمع وصال»: اضافهتشبیهی (مشبهبه + مشبه؛ وصال به شمع تشبیه شده است):» (غایبی، 1389: 72)؛ «یک ذرّه اگر شمع وصال تو بتابد / جان بر تو فشاند چو پروانه جهانی» (عطار، 1384: 657)؛ 30) تشبیه «صورت» (روی) به «ماه تابان» (تشبیه مفرد به مقیّد): (غایبی، 1389: 76)؛ «رویشان چون ماه تابان، پیش آن سلطان ما» (مولوی، 1391: 62، غ. 131)؛ 31) «عشق بازاری» (بازار عشق، اضافهتشبیهی، تشبیه عشق به بازار؛ مشبه + مشبهبه): (غایبی، 1389: 86)؛ «بیا که رونق بازار عشق از لب توست» (مولوی، 1391: 413، غ. 1296)؛ 32) «ظلم نینگ تیغی» (تیغ ظلم؛ اضافهتشبیهی؛ مشبه + مشبه): (دیوان اشعار غایبی، ص: 95)؛ «همه سرگشته و پریشاناند / خستۀ تیغ ظلم ایشاناند» (سنایی غزنوی، طریقالتحقیق: «در فضیلت عدل»)؛ 33) «رشتۀ جانیم» (رشته جانم) (اضافهتشبیهی؛ مشبهبه + مشبه؛ جان به رشته تشبیه شده است) (غایبی، 1389: 98)؛ «رشته جان بر جگرت بستهاند» (نظامی گنجوی، 1375: 55) «تیغ هجران»: تشبیه هجران به تیغ (اضافهتشبیهی: مشبهبه + مشبه): (غایبی، 1389: 98)؛ «تیغ هندی هجر بُرّان است / لیک هندی عشق بُرّان تر» (مولوی، 1391: 373، غ. 1159) 5ـ3ـ2ـ استعارات (استعارهها) 1) نرگس بیمار (استعاره از چشم مخمور): «شول عارضی گلزارینگا، اول نرگس بیمارینگا / ای ماه لقا، دیدارینگا عالم گدا، من هم گدا (غایبی، 1389، 22) یعنی: به این عارض و چهره همچون گلزار، به آن نرگس بیمار (چشمان خمار) / ای ماه لقا به دیدار تو عالمی گداست و من نیز گدایم؛ «شده گرم از نسیم مشک بیزش / دماغ نرگس بیمار خیزش» (نظامی گنجوی، 1375: 131)؛ 2) لعل (استعاره از لب و دهان) (غایبی، 1389: 46 و 47)؛ «عاشق گریان خود را میکُشَد / خونبها از لعل خندان میدهد» (عطار، 1384: 282)؛ 3) استعاره مکنیه تشخیصیه از دنیا (به صورت «یالانچی» (دروغگو) (غایبی، 1389: 21)؛ «گر از دروغ و ز غلّ در جهی، بجه ز جهان / که هم دروغزن است این جهان و هم در غلّ» (ناصرخسرو، 1380: 320)؛ 4) «دون لر» (لباسها: استعاره از سبزهها و گلهای تازه) (غایبی، 1389: 31)؛ (در بیت از فرخی «بوقلمون لباس» (لباس بوقلمون) استعاره از سبزهها) (فرخی سیستانی، 1380: 175)؛ 5) «لعل شکربار»: استعاره مصرحه از لب: (غایبی، 1389: 31)؛ (عطار، 1384: 378)؛ 6) «دیر مغان»: استعاره و نماد برای محل عاشقان پاکباز: (غایبی، 1389: 32)؛ (حافظ، 1390: 648)؛ 7) «کافر گؤزلر»: چشم کافر (استعاره مکنیه / تشخیص: «گؤزلر»: چشمان به انسانی کافر مانند شده و آن مشبهبه (انسان) حذف شده است): «(غایبی، 1389، 42)؛ «آه از آن ترکانه چشم کافر یغماییی» (مولوی، ، 1391: 877، غ. 2807)؛ 8) «شیرینگفتار»: استعاره مکنیه (گفتار به چیزی تشبیه شد که شیرین است، نوعی حسآمیزی): (غایبی، 1389: 96)؛» (سعدی، 1385: 886)؛ 9) «قضا اوقی»: (تیر قضا) استعاره مکنیه «قضا» به انسانی تشبیه شده که تیغ بلاها و مشکلات را بهسوی آدمی پرتاب میکند (بنا بر این مشبه که انسان است، حذف شده و از ملازمات مشبهبه محذوف؛ یعنی: انسان، «اوقی» (تیر) آورده شده است: (غایبی، 1389: 96)؛ «گر چو زنبور خانه خواهی تن / پیش تیر قضا سپر بفکن» (سنایی، 1383: 167) 5ـ3ـ3ـ کنایات (کنایهها) «جان و جهان»: کنایه از یار و معشوق: «قبر ایچینده بولماغای تأثیر عشقینگ برطرف / توفراق اولسام نالهای روح و روانیم دینگلاگیل» (غایبی، 1389: 35)؛ یعنی: در قبر از تأثیر عشق برطرف نخواهم بود / خاک بشوم، ای روح و روان [از عشق تو] ناله سر میدهم؛ «جان و جهان! دوش کجا بودهای / نی غلطم، در دل ما بودهای» (مولوی، 1391: 990)؛ 2) «شاه مردان»: کنایه از مولا علی (ع): «ملا غایب» آیدار: خضر دیر پیریم / پیریم شاه مردان علی دستگیریم» (دیوان اشعار غایبی، ص: 75)؛ یعنی: ملاغایب میگوید: خضر پیرم است / پیرم، شاه مردان، علی (ع) دستگیرم است. «جوانمرد اگر راست خواهی ولی است / کرم شیوه شاه مردان علی است» (سعدی، 1385: 362)؛ «پسندید ازو شاه مردان جواب» (همان: 424) 5ـ4ـ تأثیر زیباییشناسی فارسی بر اشعار مسکین قلیچ 5ـ4ـ1ـ تأثیر تشبیهات ادبیات فارسی بر اشعار مسکین قلیچ 1) «می وحدت» (تشبیه بلیغ: وحدت به می): «بِر مانگا بیر جام می، وحدتینگدان یا جلیل» (مسکین قیلیچ، 1384: 23)؛ یعنی: به من یک جام می، از وحدت ای جلیل؛ «ایچمیشم وحدت مییندن جام دوران ای کؤنگول» (همان: 86؛ همچنین: 102، 109)؛ «ما عاشقِ مستیم ز جامِ میوحدت / خود کثرت معقولِ خیالات چه باشد» (نعمهالله ولی، 1386: 295)؛ 2) «زندان»: استعاره از دنیا: (مسکین قیلیچ، 1384: 25)؛ «نومید مشو ای جان از ظلمت این زندان» (مولوی، 1391: 208، غ. 631)؛ 2) «کؤنگلی آباد بولسان» (دلت آباد باشد): (مسکین قیلیچ، 1384: 25) دل آباد شدن (استعاره تبعیه) از «تندرست. سالم. بیگزند» (لغتنامه: «آباد)؛ «اگر کشور آباد داری به داد / بمانی تو آباد و از داد شاد» (فردوسی، شاهنامه به نقل از لغتنامه، دهخدا، ذیل: «آباد»)؛ 3) تشبیه «گؤز» (چشم) به «جیحون»، وجه شبه (نملی: خیس بودن): (دیوان اشعار مسکین قیلیچ، ص: 26): «دو چشمم را کند جیحون» (مولوی، 1391: 583، غ. 1855)؛ 4) تشبیه بلیغ غیر «قهر» (خشم) خداوند متعال به «قیش» (زمستان) تشبیه بلیغ غیر اضافی «لطف» خداوند متعال به «یاز» (بهار): (مسکین قلیچ، 1384: 26)؛ یعنی: قهر یا خشم تو همچون زمستان، و لطفت چون بهار است. «آن بهاران لطف شحنۀ کبریاست / و آن خزان تخویف[12] و تهدید خداست» (مولوی، 1391: 300)؛ 5) اضافۀ تشبیهی «غضب بادی» (مشبه + مشبهبه) (باد غضب): (مسکین قلیچ، 1384: 28)؛ «بادِ خشم و بادِ شهوت بادِ آز» (مولوی، 1391: 167)؛ 6) اضافهتشبیهی «عشق آتشی» (مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1389، 28؛ 147)؛ «آتش عشق تو در جان خوشتر است» (دیوان عطار، 1384: 45)؛ 7) تشبیه «دیل» (زبان) به «دُرلر» (مروارید): (مسکین قلیچ، 1384: 32، 84)؛ «در لفظ دری» (ناصرخسرو، 1380: 63)؛ 8) تشبیه «هجران» به «آتش»: (مسکین قلیچ، 1384: 33). آتشی؟ هجرانی؟ چیستی؟ «آتش هجرانت را هیزم منم» (رودکی، به نقل در لغتنامه، دهخدا، ذیل «هجران») همچنین بهصورت «آتش فُرقت» (فُرقت: دوری / هجران): (قطران تبریزی، به نقل در همانجا)؛ 9) «گؤل یؤزؤن» (گلچهره): تشبیه بلیغ اضافی (مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 35؛ 50؛ 57) «گُل عارضینگ» (همان: ص 60)؛ «گُل یؤزلی» (همان: 95)؛ تشبیه مرسوم ادبیات فارسی 10) غمزانینگ اوق»: تیر غمزه (مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 35؛ 41)؛ «نه زور بازوی سعدی، که دست قوّت شیر / سپر بیفکند از تیر غمزهی[13] مسلول» (سعدی، لغتنامه، ذیل «غمزه»)؛ 11) «قدی طوبی» (تشبیه بلیغ: مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 37، 53) «ز طوبی قامتان بس باشد آن سرو خرامانم / چرا قمری صفت هرلحظه بر شاخی دگر باشم» (خواجه آصفی، لغتنامه دهخدا، «طوبی»)؛ 12) تشبیه «یاش» (اشک چشم) به «جیحون»: (دیوان اشعار مسکین قلیچ، ص» 39)؛ «ندانستم که این سودا، مرا زینسان کُنَد مجنون / دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون» (مولوی، 1391: 583، ﻏ. 1855)؛ 13) «الیپ قدّی» (الف قدم): اضافهتشبیهی (مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384 39، 61، 120)؛ «الف قد تو پیش همه مقبول افتاد / این نه حرفی است که بر وی قلم رد باشد» (هلالی جغتایی، تارنمای گنجور، غ. 540)؛ 14) «عشقینگ شهرین»: اضافهتشبیهی (مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 40)؛ «شهر عشق» (مولوی، 1391: 477، غ. 1509)؛ 15) تشبیه مضمر «قاش» (ابرو) به «هلال»: (مسکین قلیچ، 1384: 41، 51)؛ ـ (حافظ، 1390: 349، 15) «آغزی غونچا» (غنچهدهان): اضافۀ تشبیهی (مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 41) «آغزینگ قونچا» (همان، ص: 59)؛ (حافظ، 1390: 80)؛ 16) «دوداق لاری پسته» (دهان پسته / پسته دهان): اضافهتشبیهی (مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 41)؛ (عطار، 1384: 67)؛ 17) تشبیه «گؤز یاش» (اشک) به «سیل»: (مسکین قلیچ، 1384: 41)؛ اشک چشمانم را سیل کند: «دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم / نقشی به یادِ خطّ تو بر آب میزدم» (حافظ، 1390: 443)؛ 18) تشبیه «لب لر» (لبها) به «بال» (عسل): «... لب لرینگدن بال دامار» (مسکین قلیچ، 1384: 44، 46) «چون شمع ریزم از مژه سیلاب آتشین / ز آن لب که آتش و عسل میدهد برت» (خاقانی، 1378: 564)؛ 19) تشبیه «ساچیلار» (زلفها / موها) به «شب»: (مسکین قلیچ، 1384: 44)؛ ـ (عطار، 1384: 51)؛ 20) «قلم قاش» (اضافهتشبیهی؛ مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 44)؛ «ستون دو ابرو چو سیمین قلم» (فردوسی، 1390: 63)؛ 20) «لبینگدأکی بولاغین» (چشمۀ لب؛ اضافهتشبیهی: «مشبه» (لب) + «مشبهبه» (بولاغ = چشمه): (مسکین قلیچ، 1384: 45)؛ (سعدی، 1385: 432)؛ 21) تشبیه «ساچالار» (موها / زلفان) به» سنبل»، ادات تشبیه «کیبی» (مانند / چون): (مسکین قلیچ، 1384: 46)؛ (حافظ، 1390: 569)؛ 22) تشبیه «سؤزلر» (سخنان) به «شهد [= عسل] و شکر»: (مسکین قلیچ، 1384: 46)؛ (حافظ، 1390: 283)؛ 23) تشبیه «ایکی نار قوینونگدا» (تشبیه سینهها به دو نار): (مسکین قلیچ، 1384: 46)؛ (نظامی، 1388: 154)؛ 23) تشبیه «دؤنیه» (دنیا) به «زندان»: (مسکین قلیچ، 1384: 46، 127، 130)؛ (مولوی، 1386: 127)؛ 24) تشبیه «یگیت لیک» (جوانی) به «فصل»: (مسکین قلیچ، 1384: 46)؛ «دریغا که فصل جوانی گذشت/ به لهو و لعب زندگانی گذشت» (سعدی، 1385: 380)؛ 25) تشبیه «زولپ» (زلف) به «شاه مار» (مار بزرگ): (مسکین قلیچ، 1384: 49)؛ (عطار، 1384: 133)؛ 26) «عشقینگ اود» (آتش عشق، اضافهتشبیهی؛ مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 51)؛ (عطار، 1384: 45)؛ 27) «بوی لارینگ چینار»: (تشبیه تن یا بدن به چنار): (مسکین قلیچ، 1384: 53)؛ (دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی، 1380: 247)؛ 28) «پریپیکر»: اضافهتشبیهی (مشبهبه: پری + مشبه: پیکر): (مسکین قلیچ، 1384: 54)؛ (، نظامی، 1380: 215)؛ 29) تشبیه «قاشلار» (ابروان) به «محراب»: (مسکین قلیچ، 1384: 55)؛ (سعدی، 1385: 555)؛ 30) «قامتینگ مثلی شمشاد» (تشبیه مرسل مجمل: «قامتت» به «شمشاد»، «مثل»: ادات تشبیه): (مسکین قلیچ، 1384: 58)؛ (حافظ، 1390: 526)؛ 31) «دولت قوشی» (پرنده دولت؛ اضافهتشبیهی؛ مشبهبه + مشبه):» (مسکین قلیچ، 1384: 68)؛ (حافظ، 1390: 291)؛ 32) «آهیم اودی» (آتش آهم تشبیه بلیغ اضافی: مشبه + مشبه) (دیوان اشعار مسکین قلیچ، 1384: 68)؛ (سعدی، 1385: 518)؛ 33) «غم لشکری» (لشکر غم) (اضافهتشبیهی؛ مشبه + مشبهبه) (مسکین قلیچ، 1384: 69). (مولوی، 1391: 53، غ: 107)؛ 34) «اجلینگ شیری» (شیر اَجَل) (اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه) (مسکین قلیچ، 1384: 69)؛ (مولوی، 1391: 583، غ. 1854)؛ 35) «عمریم نهالین» (نهال عمرم را؛ اضافۀ تشبیهی؛ «عمر» به «نهال» تشبیه شده است؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 69) (بیدل، 1388: 790)؛ 36) «عشق می» (می عشق) (اضافهتشبیهی؛ مشبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 71)؛ (عطار، 1384: 168)؛ 37) «عدم صحرا» (صحرای عدم) (اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 73)؛ (مولوی، 1391: 440، غ. 1382)؛ 38) «کؤنگول شهری» (شهر دل) (اضافهتشبیهی؛ مشبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 74)؛ (مولوی، 1391: 447؛ غ. 1403)؛ 39) تشبیه «جان» به «قوش» (پرنده / مرغ): (مسکین قلیچ، 1384: 79، 122)؛ (مولوی، 1391: 78، غ. 189)؛ 40) «نفس اِت» (سگ نفس) (تشبیه بلیغ: مشبه + مشبهبه: در فارسی) (مسکین قلیچ، 1384: 81)، (مولوی، 1391: 325، غ. 1006)؛ 41) «غمینگ دریا» (دریای غم) (اضافهتشبیهی: مشبه + مشبه) (مسکین قلیچ، 1384: 81)؛ (مولوی، 1386: 250)؛ 42) «عشق نهال» (نهال عشق) (اضافهتشبیهی: مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 86)؛ (حافظ، 1390: 271)؛ 43) «عشق اودون» (آتش عشق) (اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه) (مسکین قلیچ، 1394: 86، 101، 120)؛ (عطار، 1384: 45)؛ 44) «شوق دونون» (لباس شوق / جامه شوق) (اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 87)؛ (مولوی، 1391: 752)؛ 45) «جّلاد اجل»: اضافۀتشبیهی (مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 89)؛ (عطار، 1384: 27)؛ 46) تشبیه «سؤزلر» (سخنان) به «گوهر» و «کأن» (کان / معدن): (مسکین قلیچ، 1384: 92)؛: (نظامی، 1388: 31)؛ 47) تشبیه به «شیر مست»: (مسکین قلیچ، 1384: 93)؛ (مولوی، 1391: 581، غ. 1848)؛ 48) «گوهر ایمان» (اضافۀتشبیهی؛ مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 95، 141)؛ (مولوی 1391: 767، غ. 2455)؛ 49) «ایمان چیراغی»: اضافۀ تشبیهی. مشبه + مشبهبه؛ ایمان به چراغ تشبیه شده است: (مسکین قلیچ، 1384: 96)؛ (مولوی، 1391: 203؛ غ. 608)؛ 50) «جام فلک» (اضافۀتشبیهی: مشبهبه + مشبه): (دیوان اشعار مسکین قلیچ، 1384: 99)؛ (خاقانی، 1378: 144)؛ 51) عُمرینگ چراغی» (چراغ عمر) (اضافۀتشبیهی؛ مشبه + مشبهبه) (مسکین قلیچ، 1384: 100، 121؛ 125)؛ (خاقانی، 1378: 526)؛ 52) «دل جامی» (جامِ دل) (اضافۀتشبیهی؛ مشبه + مشبهبه)؛ (مسکین قلیچ، 1384: 102)؛ (عطار، 1384: 372)؛ 53) تشبیه یک روحانی سید به «چراغ دین»: (مسکین قلیچ، 1384: 111)؛ (سنایی، 1383: 278)؛ 54) «بحر علم»: (اضافۀتشبیهی؛ مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 111)؛ (سعدی، 1385: 305)؛ 55) «رحمت سووی» (آب رحمت) (اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه) (مسکین قلیچ، 1384: 115)؛ (مولوی، 1386: 230، 515)؛ 56) تشبیه «عمر» به «گُل»: (مسکین قلیچ، 1384: 117)؛ (حافظ، 1390: 679)؛ 57) «چرخِ ایوان» (اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه؛ چرخ (آسمان) به ایوان (قصر) تشبیه شده است): (مسکین قلیچ، 1384: 113)؛ بهصورت «قصر چرخ») (سلمان ساوجی، 1389: 56)؛ 58) «کؤنگؤل آیناسی» (آینه دل) (تشبیه «کؤنگؤل» (دل) به «آینا» (آینه)؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 119)؛ (مولوی، 1391: 439، غ. 1377)؛ 59) «غم غبار» (اضافۀتشبیهی؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 119)؛ (حافظ، 1390: 297)؛ 60) «جهان بازار» (تشبیه «جهان» به «بازار»؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 120، 133)؛ (مولوی، 1391: 766، غ. 2455)؛ 61) «دولت قوشی» (پرندۀ دولت) (اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه) (مسکین قلیچ، 1384: 125)؛ (حافظ، 1390: 391، 672)؛ 62) «آلما زنخدان» (سیب زنخدان) (تشبیه «زنخدان» به «آلما» (سیب)؛ مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 133): (سعدی، 1385: 442)؛ 63) «بادام گؤز» (بادامچشم) تشبیه چشم به بادام؛ مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 133) (خاقانی، 1378: 61)؛ 64) «کؤنگول پیاله سی» (پیاله دل: تشبیه دل به پیاله؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 137)؛ (حافظ، 1390: 82)؛ 65) «حسرت اودن» (آتش حسرت) (تشبیه حسرت به اون؛ اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 137)؛ «آتش حسرت» (خاقانی، 1378: 358)؛ 66) «عشق دریاسین» (دریای عشق؛ اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه): (مسکین قلیچ، 1384: 137)؛ (مولوی، 1391: 399، غ 1247)؛ 67) «قهرینگ آتشی[14]» (آتش قهرت/ آتش خشمت؛ اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبه؛ تشبیه «قهر» (خشم) خدا به «آتش»: (مسکین قلیچ، 1384: 138)؛ «آتش از قهر خدا خود ذرّه ایست» (مولوی، 1386: 138)؛ 68) تشبیه عارفان به «سمندر»: (مسکین قلیچ، 1384: 140)؛ (مولوی، 1391: 789، غ. 2508)؛ 69) «عشق اؤیون»: (اضافۀ تشبیهی؛ مشبه + مشبهبه؛ عشق به «اؤیؤن» / «اؤی»: خانه): (مسکین قلیچ، 1384: 147)؛ (مولوی، 1391: 122، غ. 332)؛ 70) «رشته جان»: اضافۀ تشبیهی (مشبهبه + مشبه): (مسکین قلیچ، 1384: 147)؛ (نظامی گنجوی، 1385: 480)؛ 71) «شمع جمال»: اضافۀ تشبیهی (مشبهبه + مشبه؛ «جمال «به «شمع» تشبیه شده است): (مسکین قلیچ، 1384: 147)؛ (عطار، 1384: 609) 5ـ4ـ2ـ تأثیر استعارات ادبیات فارسی بر اشعار مسکین قلیچ 1) «شکسته شدن حال»: استعاره تبعیه از غمگین شدن و افسرده حال شدن: «پاکا، صمدا، مولام، شکسته بولدی حالیم» (مسکین قلیچ، 1384: 29)؛ یعنی: ای پاک، ای صمد، ای مولا و سرور من، شکستهحال شدم؛ «پیمانشکن هرآینه گردد شکستهحال / اِنّ العهودَ عِندَ ملیکِ النّهی ذِمَم[15]» (حافظ، 1390: 434)؛ 2) تشخیص یا استعارۀ مکنیه برای «گؤزلر» (چشم) که به انسانی مانند شده است که «خونخوار» است: (مسکین قلیچ، 1384: 49)؛ «چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی» (حافظ، 1390: 177)؛ 3) «کؤنگول جوشوُپ»: دل به جوش میآید (نوعی استعاره مکنیه و تبعیه زیرا دل به چیزی مانند دیگ یا آتش یا دریا تشبیه شده که به جوش میآید، در واقع مشبهبه حذف شده، و از لوازم مشبهبه محذوف، «جوشوپ» (جوش میآید) آورده شده که قرینه صرفه به شمار میرود): (مسکین قلیچ، 1384: 84)؛ (عطار، 1384: 288)؛ 4) «سنبل»: استعاره از «موی» و «زلف» (مسکین قلیچ، 1384: 92)؛ «راغها کردی چون سنبل خوبان ز خضر» (فرخی سیستانی، 1385: 135)؛ 5) «اجل اوقی» (تیرِ اجل): استعارۀمکنیه؛ اجل (مرگ) به انسانی مانند شده که «اوقی» (تیر) دارد و آن را بهسوی انسان روانه میکند: (مسکین قلیچ، 1384: 95)؛ (سنایی، 1383: 1141)؛ 6) «کهنه سرای خراب» (سرای کهنه خراب: استعاره مصرحه برای «این جهان»): (مسکین قلیچ، 1384: 114)؛ (سنایی، 1383: 137، 405)؛ 7) «یالانچی» (دروغگو. استعاره یا صفت هنری از «جهان»): (مسکین قلیچ، 1384: 135)؛ (ناصرخسرو، 1381: 296)؛ 8) تعبیر «موج زدن» برای «یؤرک» (دل)؛ که نوعی استعاره تبعیه و مکنیه است؛ یعنی دل به «دریایی» تشبیه شده که آن مشبهبه (دریا) آورده نشده است: (مسکین قلیچ، 1384: 136)؛ (مولوی، 1391: 160؛ غ. 463)؛ 9) «دوقوز تاباق» (نُه طبق): استعارۀمصرحه از «نُه فلک» یا «نُه آسمان»: (مسکین قلیچ، 1384: 142)؛ (مولوی، 1386: 34، 153) (حافظ، 1390: 667)؛ 10) «طبیب»: استعاره مصرحه از معشوق: (مسکین قلیچ، 1384: 147)؛ (حافظ، 1390: 522)؛ 11) «اول[16] سرای»: آن سرای (آن خانه: استعاره از آن دنیا، دنیای عُقبی، آخرت): (مسکین قلیچ، 1384: 149)؛ (ناصرخسرو، 1380: 57)؛ 12) «دل قارانگقی»: تاریکی دل (نوعی استعاره مکنیه یا تبعیه، دل به چیزی تشبیه شده است که تاریکی دارد): (مسکین قلیچ، 1384: 149)؛ «تاریکدلم» (نظامی گنجوی، 1385: 423). 5ـ4ـ3ـ تأثیر کنایات ادبیات فارسی بر اشعار مسکین قلیچ 1) «شاه مردان»: کنایه یا صفت هنری برای امام علی(ع): «بیر علی شاه مردان / بیر آدی اسدالله دیر» (مسکین قلیچ، 1384: 28). یک نامش علی شیر مردان است / دیگر نام اسدالله است.؛ «جوانمرد اگر راست خواهی، ولی است / کرمپیشه شاه مردان علی است» (سعدی، 1385: 362)؛ 2) کنایه کباب اتدی (کرد) باغری (جگر): ایجاد غم و رنج فراوان: «باغریمی کباب اتدی» (مسکین قلیچ، 1384: 48)؛ یعنی: جگرم را کباب کرد؛ «مجنون جگر کباب گشته / دهقان دهِ خراب گشته» (نظامی گنجوی، 1385: 440) 5ـ5ـ تأثیر زیباییشناسی فارسی بر اشعار نور محمد عندلیب 5ـ5ـ1ـ تأثیر تشبیهات ادبیات فارسی بر اشعار نور محمد عندلیب 1) تشبیه قد به سرو: «ای پرتو حسنینگدا ارار نور سعادت / و ای نخل قدینگ زیب گلستان ظرافت» (عندلیب، 1391: 56).... ای نخل قدت زیب گلستان ظرافت؛ «ز نخل آن قد دلجو نزاکت را تماشا کن / که خم گردیده شاخ ابرو از بار دو بادامش» (بیدل، 1388: 886)؛ 2) تشبیه ابرو به هلال (عندلیب، 1391: 75). (سعدی، 1385: 581)؛ 3) خال به مشک: «اول خال سیاهی کی دوشیبدور ذقن ایچره / بیر مشک ختادان یانگی گلمیش ختن ایچره» (عندلیب، 1391: 56)؛ «وان زنخدان به سیب ماند راست / اگر از مشک خال دارد سیب» (تارنمای گنجور، رودکی، قصاید و قطعات، ش. 11)؛ 4) تشبیه مقال (سخن) به عیسی (وجه شبه: جانبخشی) (عندلیب، 1391: 111)؛ در ادبیات فارسی بهصورت «عیسی دم» به کار رفته است (خاقانی، 1378: 557)؛ 5) تشبیه کرم به ابر (عندلیب، 1391: 18) (مولوی: 1391: 220) 6) جام وحدت (عندلیب، 1391: 23) «هر دم میئی درمیکشم، از جام وحدت سرخوشم (نعمه الله ولی، 1386: 561)؛ 7) فلکِ زال (اضافهتشبیهی) (عندلیب، 1391: 26) «زال فلک» (بیدل دهلوی، 1386: ج1، 497)؛ 8) فراق به آتش (عندلیب، 1391: 30) (مولوی، 1386: 137)؛ 9) قامت به صنوبر (عندلیب، 1391: 38) «نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت» (سعدی، 1385: 542)؛ 10) مژگان به خنجر (عندلیب، 1391: 75)؛ 11) صورت به ماه (همان: ص87)؛ 12) قامت به طوبی (همان، ص: 88) (حافظ، 1390: 127)، 13) یار به سرو آزاد (عندلیب، 1391: 75) بهصورت استعاری: «که دایم تازه باش ای سرو آزاد» (نظامی گنجوی، 1385: 258)؛ 14) سیم غبغب (عندلیب، 1391: 43) (نظامی گنجوی، 1385: 34)
5ـ5ـ2ـ تأثیر استعارات ادبیات فارسی بر اشعار نور محمد عندلیب مغبچه، استعارۀ مصرحه و نماد واسطۀ فیض الهی (عندلیب، 1391: 57). (لغتنامه، «مغبچه»، شاهد مثال فخرالدین عراقی)؛ 2) «سرو سهی» استعارۀ مصرحه از یار بلند و راستقامت (عندلیب، 1391: 70)؛ (سعدی، 1385: 597)؛ 3) سنبل: استعاره از موی (عندلیب، 1391: 70)، «راغها کردی چون سنبل خوبان از خضر» (لغتنامه، «سنبل»، کاربرد سوم، به نقل از فرخی سیستانی)؛ 4) صنم استعاره از معشوق (عندلیب، 1391: 36)؛ 5) بت استعاره از معشوق (همان: 36)؛ 6) نرگس استعاره از چشم (همان: 38 و 82)؛ 7) گُل استعاره از صورت (همان: ص 75)؛ 8) سنبل استعاره از زلف (همان) 5ـ5ـ3ـ تأثیر کنایات ادبیات فارسی بر اشعار نور محمد عندلیب 1) «شوخ»: دلبر، دلفریب. عشوه کننده، کنایه از معشوق: (عندلیب، 1391: 57), شوخ بدخو (ص47) «دردی است مرا به دل، دوایم بکنید/ گرد سر آن شوخ فدایم بکنید» (لغتنامه، دهخدا، «شوخ»، شاهد مثال از خاقانی شروانی)
جدول بیشترین شاعران تأثیرگذار بر عناصر زیباییشناسی 5 شاعر ترکمن بررسی شده
نمودار بیشترین شاعران تأثیرگذار بر عناصِر زیباییشناسی 5 شاعر ترکمن بررسی شده
6ـ نتیجه چنانکه ملاحظه شد، شاعران ادبیات سنتی ترکمن از ادبیات فارسی در حوزۀ زیباییشناسی، با بسامد بالا تأثیر پذیرفتهاند. این مسئله به دلیل تحصیلات شاعران ترکمن در حوزههای علمیه و رواج کتب ادبیات فارسی در آنجا و همچنین علاقۀ شخصی و انس مداوم با ادبیات گرانسنگ فارسی، بهویژه شعر فارسی بوده است. این تأثیرپذیری در حوزۀ زیباییشناسانی ـ چنانکه در این پژوهش نشان داده شد ـ جایگاه ویژهای داشته است و از میان عناصر زیباییشناسی ـ چنانکه ملاحظه شد ـ «تشبیه» دارای بیشترین بسامد بوده و استعاره و کنایه در مراتب بعدی قرار داشتند. این تأثیرات گاهی به صورتی است که دو رکن تشبیه و یا همه ارکان ترکیبات استعاری و کنایی عیناً از زبان فارسی و یا در مرتبۀ بعدی، ترجمۀ یکی از ارکان یا دو رکن آن به ترکمنی آورده شدهاند. از میان شاعران ادبیات فارسی به ترتیب: مولوی، عطار، سعدی، حافظ، خاقانی، نظامی، سنایی، ناصرخسرو، فردوسی و... بیشترین تأثیر را بر این پنج شاعر برجستۀ ادبیات سنتی ترکمن داشتهاند. از بین این شاعران مولوی، عطار، سنایی، ناصرخسرو و فردوسی (5 شاعر) به منطقه خراسان، سعدی و حافظ (فارس) و خاقانی و نظامی (آذربایجان، قفقاز) تعلق داشتهاند. تأثیر 5 شاعر خراسانی با بسامد بالا، جدا از اهمیت و ارزش والای شاعران خطۀ مذکور از ایرانزمین، نشانۀ این نکتۀ مهم است که زادگاه این شاعرانِ ترکمن یا در بخشی از خراسان (ترکمنصحرا، مرو و...) بوده یا به این دلیل بوده که این شاعران در آسیای میانه زندگی و تحصیل میکردند؛ مناطقی که همجوار خراسان، یا جزوی از مناطق خراسان بزرگ به شمار میرفتهاند. این پژوهش دلیلی دیگر برای اثبات اهمیت و تأثیرگذاری ادبیات فارسی بر اقوام و ملتهای غیرفارسیزبان و حضور پررنگ زبان و ادبیات فارسی در کشورهای خارج از قلمرو امروز ایران است.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ 1ـ اعظمیراد، گنبد دوردی. مقدمهای بر شعر مختومقلی بر اساس ادبیات تطبیقی. مشهد: انتشارات گل نشر، چاپ اول، 1377. 2ـ اوحدی مراغهای. دیوان اوحدی مراغهای، به کوشش حمید سعادت. تهران: انتشارات کاوه، 1349. 3ـ بیدل، عبدالقادر. دیوان بیدل دهلوی. به تصحیح اکبر بهداروند. تهران: نشر قطره، دو جلد، 1388. 4ـ تاریخ ترکمنستان. تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، جلد اول، چاپ سوم، 1390. 5ـ جمالزاده، محمدعلی. جنگ ترکمن. تهران: انتشارات جاویدان، 1357. 6ـ حافظ، شمسالدین محمد. دیوان حافظ. به کوشش خطیب رهبر. تهران: صفی علیشاه، چاپ چهارم، 1366. 7ـ ــــ ، ـــــــــــــــــ . دیوان حافظ یا رندینامه. با یادداشتهای علیاصغر حلبی. تهران: نشر زوار، 1390. 8ـ حلبی، علیاصغر، مرشدی، سیاوش. «مقایسه سبکشناسانۀ هفتاورنگ جامی و هفت منظر هاتفی از دیدگاه زیباییشناسی». فصلنامۀ تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، سال پنجم، شماره چهارم، زمستان، شماره پیاپی 18، ص88ـ73، 1391. 9ـ خاقانی، بدیل. دیوان خاقانی شروانی. تصحیح ضیاءالدین سجادی. تهران: زوّار، 1378. 10ـ دهخدا، علیاکبر و همکاران. لغتنامه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، ویرایش جدید، 15 جلد، 1377. 11ـ سارلی، اراز محمد. پژوهشهایی در ادبیات ترکمن. گنبد: مختومقلی فراغی، 1377. 12ـ سعدی، شیخ مصلحالدین. کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی. تهران، نشر هرمس، 1385. 13ـ سنایی، مجدودبنآدم. حدیقهالحقیقه و شریعه الشریعه. تصحیح و تحشیه مدرس رضوی. تهران: دانشگاهتهران، چاپ ششم، 1383. 14ـ ـــــ ، ــــــــــــ . دیوان اشعار سنایی. به کوشش مدرس رضوی. تهران: انتشارات سنایی، 1380. 15ـ شادمهر، امان قلیچ. خلوتنشین عشق. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1379. 16ـ صفا، ذبیحالله. تاریخ ادبیات ایران. تهران، انتشارات فردوسی، جلد ششم، 1369. 17ـ شیدایی. دیوان اشعار شیدایی، گنبد: قابوس، 1370. 18ـ سلمان ساوَجی، سلمانبنمحمد. کلیات سلمان ساوجی. تصحیح عباسعلی وفایی. تهران: سخن، چاپ اول، 1389. 19ـ شیدایی. گل صنوبر. به کوشش مراد دوردی قاضی. گنبد: قابوس، چاپ اول، 1377. 20ـ طالبان، یحیی، نیکپناه، منصور. «مقایسه تطبیقی صور خیال در شعر بیدل و نیما». مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شماره 2، صص 98ـ108، 1381. 21ـ عطار، محمدبنابراهیم. دیوان عطار. به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی. تهران: علمی و فرهنگی، 1384. 22ـ ــــ ، ـــــــــــــ . منطقالطیر. تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعیکدکنی. تهران، علمی و فرهنگی، 1383. 23ـ عندلیب، نورمحمد. دیوان اشعار و منظومهها و داستانهای نور محمد عندلیب شاعر ترکمن و فارسی سرا. به کوشش نظر محمد گل محمدی. گرگان: انتشارات مختومقلی فراغی، چاپ اول، 1391. 24ـ غایبی، غایبنظر. دیوان اشعار غایبی. به کوشش حاج مراد دوردی قاضی. گرگان: مختومقلی، 1389. 25ـ فداکار، نورقلیچ. نقد و تحلیل آثار و احوال مختومقلی فراغی. گلستان: انتشارات احسان، 1379. 26ـ فراغی، مختومقلی. دیوان اشعار مختومقلی فراغی. گنبد: انتشارات سنایی، 1372. 27ـ ـــــ ، ـــــــــ . دیوان اشعار مختومقلی فراغی. گنبدکاووس: قابوس، 1357. 28ـ ـــــ ، ـــــــــ . دیوان مختومقلی فراغی.به تصحیح اراز محمد سارلی. گرگان: مختومقلی، 1392. 29ـ فرخیسیستانی، علی. دیوان حکیم فرخی سیستانی. به کوشش محمد دبیرسیاقی. تهران، نشر زوار، 1380. 30ـ فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه فردوسی. بر اساس چاپ مسکو، تهران: نشر هرمس، 1390. 31ـ قاضی، فرهاد. زندگینامه بزرگان شعر و ادب ترکمن. مشهد: گل نشر، چاپ اول، 1387. 32ـ گل، امینالله. تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمنها. تهران: نشر علم، 1366. 33ـ مسکینقیلیچ. دیوان اشعار مسکین قلیچ. به کوشش مراد دوردی قاضی، محمود آتا گؤزلی. گرگان: نشر عشق دانش، چاپ اول، 1384. 34ـ مشیری، رحیم جغرافیای کوچنشینی. تهران: انتشارات سمت، چاپ پنجم، 1384. 35ـ معروفی، قربانعلی. داستان یوسف و احمد. به کوشش مراد وردی قاضی. گرگان: انتشارات مختومقلی فراغی، 1377. 36ـ مولوی، جلالالدین. مثنوی معنوی. مولوی، جلالالدین محمد تصحیح نیکلسون. تهران: نشر هرمس، 1386. 37ـ ـــــ ، ـــــــــــ . کلیات شمس یا دیوان کبیر. با تصحیحات بدیعالزمان فروزانفر. تهران: انتشارات بهنود، 1391. 38ـ میرنیا، علی. طوایف ترکمن. تهران: نشر هیرمند، 1366. 39ـ ناصرخسرو قبادیانی. دیوان اشعار ناصرخسرو. به کوشش نصرالله تقوی. تهران: نشر معین، 1380. 40ـ نظامی گنجوی، الیاس. خسرو و شیرین. به تصحیح وحید دستگردی. به کوشش سعید حمیدیان. نشر قطره، 1388. 41ـ ــــــــــــ ، ـــــ . خمسۀ نظامی. الیاس، بر اساس چاپ مسکو ـ باکو، تهران: نشر هرمس، 1375. 42ـ نعمهالله ولی، نعمه الله. دیوان کامل حضرت شاه نعمه الله ولی... . کرمان: خدمات فرهنگی کرمان، چاپ دوم، 1386. 43ـ نوایی، امیرشیر. دیوان اشعار امیرنظامالدین علیشیر نوایی. به کوشش رکنالدین همایون فرخ، تهران: اساطیر، چاپ اول، 1375. 44ـ وامبری، آرمینیوس. درویش دروغین. ترجمه فتحعلی خواجهنوریان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1377. 45- Hasan Basri Çantay. 1958. Chapter 7: Islamic Culture in Turkish Areas, in Islam — The Straight Path: Islam Interpreted by Muslims by Prof. Kenneth W. Morgan, Published by The Ronald Press Company, New York «. Religion-online. org. Retrieved 2013; 04: 09. 46- THE ENCYCLOPAEDIA OF ISLAM, LEIDEN, BRILL. E. Turkmen literature. V. X, 2000; 8: 727. 47- http: //www. britannica. com/art/Turkmen-literature 48- www. ganjoor. net
[1]- این مقاله برگرفته از طرح پژوهشی «بررسی و تحلیل تأثیر ادبیات فارسی بر ادبیات ترکمن» مصوب 4/7/94 دانشگاه آزاد اسلامی واحد مادر گرگان است. * استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد گرگان، مرکز گمیشان، گروه زبان و ادبیات فارسی، گمیشان، ایران. (نویسنده مسؤول) [4]- Ethnography [5]- Geldiyeff [6]- Kulmehmedoff [7]- Döwlermammet [8]- Sayalan eserlar [9]- Körmolla [10]- Goshgular [11]- Bāyandor [12]ـ تخفویف: (مصدر باب تفعیل) ترساندن- به خوف (ترس) انداختن. [13]ـ در کلیات سعدی، چاپ فروغی (نشر امیرکبیر، 1381: 540) به صورت «تیغ غمزه» آمده است. [14]- در متن اصلی «قهریم آتشی» و در پی نویس «قهرینگ آتشی» آمده است که به دلیل معنای درست، ضبط پی نوشت برگزیده شد. [15]ـ «بیگمان آشناییها میان خردمندان همانند پیمانهاست» (ترجمه علیاصغر حلبی، دیوان حافظ یا رندینامه، ص: 434، ح 4) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,983 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,022 |