تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,213 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,885 |
تأثیر آموزش شناخت - درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برکاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان در مبتلایان به اختلال وسواسی– جبری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 10، شماره 40، اسفند 1396، صفحه 171-188 اصل مقاله (279.77 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فاطمه عالم دیانتی1؛ نعیمه محب* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناسارشد روانشناسی عمومی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه روانشناسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر شناخت - درمانی مبتنی برذهن آگاهی بر راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان در مبتلایان به اختلال وسواسی- جبری بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه مراجعان به کلینیکهای روان پزشکی تبریز بودند که تشخیص اختلال وسواسی - جبری گرفته بودند. از میان جامعه آماری 30 نفر به صورت هدفمند انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. بیماران پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، کرایج واسپینهاون(2002) را تکمیل کردند و پس از انتساب تصادفی گروه آزمایش و گروه کنترل، گروه آزمایش در 8 جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کردند و پس از اتمام آن بار دیگر پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان اجرا شده و دادههای هر دو بار، جمعآوری شده و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند. یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان (سرزنش دیگران، فاجعه انگاری و نشخوارگری) در مبتلایان به اختلال وسواسی- جبری مؤثر میباشد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناخت - درمانی مبتنی برذهن آگاهی؛ راهبردهای تنظیم شناختی هیجان؛ اختلال وسواسی- جبری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه تنظیم هیجان فرایندی است که افراد از طریق آن هیجانهای خود را به صورت هشیار یا ناهشیار تعدیل میکنند (بارق[1] و ویلیامز[2]،2007،روتنبرگ[3] و گروس[4]،2003) تا به طور مناسب به تقاضاهای محیطی متنوع پاسخ دهند (تامپسون[5]، 1994 ؛کمپل-سیلس[6] وبارلو[7]،2007؛ کول[8] مارتین[9] و دنیس[10]،2004 ؛ گراتز[11] ورویمر[12]، 2004 ؛گروس،1998) مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان دلالت بر شیوه شناختی دست کاری ورود اطلاعات فراخوانده هیجان دارد (اوکستر [13]و گروس، 2005). راهبردهای تنطیم شناختی هیجان، به نحوه تفکرافراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا برای آن ها اطلاق می گردد. در سال های اخیر تنظیم هیجانی به عنوان فرایند هسته ای در درمان و تحقیقـات مربـوط بـه آسـیب شناسی روانی مورد هدف قرارگرفته است و میزان قابل توجهی از پژوهش ها به منظور مشخص نمودن ارتباط بین استفاده از راهبردهای معین و اختلالاتی مثل افسردگی، اختلالات اضطرابی، اختلال اسـترس پس از سانحه و اختلالات خوردن انجام شده اسـت(به نقل از:زارع، سلگی،1391). الگوهای نظری اخیر،تنظیم موفق هیجان را با پیامدهای سلامت، روابط بین فردی، عملکردشغلی و تحصیلی مطلوب مرتبط دانستهاند (براکت[14] و سالووی[15]،2004 جان[16] وگروس،2004). برعکس بروز مشکلات در تنظیم هیجان مرتبط با اختلالهای روانی است (آلدائو[17]، نولن-هوکسما[18] و شویزر[19]،2010؛ مکلاقلین[20]، منین[21] و فاراچ[22]، 2007) انتخاب راهبرد شناختی، هیجانی و رفتاری میتواند بر سلامت روان بالا یاپایین تأثیر بگذارد (قاسمزاده نساجی، پیوسته گر، حسینیان، و همکاران، 1389). در زندگی روزمره، افراد همواره راهبردهای منظمی را برای تعدیل شدت و یا نوع تجارب هیجانی خود یا واقعه فراخوانده هیجان به کار می گیرند(دیاموند[23] و آسپینوال[24]،2003؛ گروس،1998).نتایج پژوهش ها نشان می دهدکه تنظیم هیجان با الگوهای آسیب شناسی روانی آمیختگی کامل دارد (آلدائو و همکاران،2010؛ مکلاقلین، منین و فاراچ،2007) برای مثال، اختلالهای اضطرابی و افسردگی نتیجه مشکلات تنظیم هیجان است(کمپبل-سیلس[25] و بارلو[26]، 2007؛ گروس و مونوز[27]، ؛ 1995 منین، هلووی[28] وهمکاران،2007). درتبیین این رابطه، فرض بر این است که اگر افراد قادر به مدیریت مؤثر پاسخهای هیجانی در برابر وقایع روزمره نباشند یا دوره های شدید و طولانی مدت آشفتگی را تجربه نمایند، ممکن است ا فسردگی و اضطراب قابل تشخیص را بروز دهند(منین و همکاران، 2008). اختلال وسواسی- جبری از جمله اختلالات اضطرابی است وبا افکار و امیال پایدار و مهار ناپذیر و نیاز به تکرار پی در پی اعمال خاص مشخص می شود. این اختلال مجموعه علایمی را شامل میشود که به صورت فکر وسواسی[29] یا عمل وسواسی[30]، یا تواًمان بروز میکنند. فکر وسواسی، وارسی یک فکر، احساس، عقیده یا حس مزاحم و تکرار شونده است و عمل وسواسی رفتار خودآگاه، میزان شده، تکراری، نظیر شمارش یا اجتناب است (سادوک[31] وسادوک،1388). در مقطعی از زمان در طول این اختلال بیمار متوجه می شود که افکار و یا اعمالش بیش از اندازه یا غیرمنطقی است، این افکار یا اعمال واماندگی بسیاری ایجاد میکنند و یا بیش از یک ساعت در روز وقت بیمار را میگیرند و به صورت چشمگیری با فعالیتها و عملکردهای روزانه بیمار تداخل دارند. بیمار میداند که این وسواسهای فکری زاییده فکر خود او میباشد. به همین سبب شخص مایل است با افکار یا اعمال دیگری این افکار وسواسی را از سر خود خارج کند. به دلیل شیوع زیاد و اثرات نامطلوب اختلال وسواسی-جبری در زندگی فردی و خانوادگی، تاکنون از روشهای درمانی مختلفی جهت درمان یا کنترل این اختلال استفاده شده است. دارودرمانی،رفتار درمانی،روان تحلیل گری و شناخت درمانی تکنیک هایی هستند که بنا به شرایط بیمار و عوامل زمینه ساز به کار گرفته شده اند و هر کدام دارای مزیت ها و نقائصی بوده اند که ضرورت ادامه تحقیقات در زمینه یافتن روشهای نوین و کارآمد تر را ایجاب می کند.استفاده تلفیقی و همزمان از دارو و روان درمانی از جمله روشهای جدید در درمان این اختلال است. از جدیدترین نظریهها در در زمینة چگونگی شکل گیری باورهای وسواسی نظریة تنظیم شناختی هیجان و نظریة کنترل هیجانی است (به نقل از واحدی، هاشمی و عینی پور،1392). طبق نظر راچمن[32] (2002) وسواس به وسیلة یک ساز و کار خودتداوم بخش چهار بخشی پدید میآید: در بخش نخست، هیجـان منفی ناشی از احساس خطر، فرد را به جستجوی ناموفق برای اطمینان از عدم وقـوع آن می کشـاند. در دومین بخش، بر اثر تکرار اقدامات برای اطمینـان یابی، حافظة شخص برای وارسی مخدوش شده و دسـتیابی به اطمینان کاهش می یابد؛ به طوری که هـر چـه بیشـتر به تکرار مبتلا شود، اطمینان وی به حافظه کمتر شده و به تبع آن تجربة هیجـان ناخوشـایند افـزایش مـی یابـد. سومین بخش در این سـاز و کـار، سـوگیری شـناختیِ احساس مسئولیت است که باعث می شود فرد در انتظار وقوع آسـیب بیشـتری باشـد. در بخـش چهـارم، نـوع دیگری از سوگیری شناختی عمل می کند که در آن فرد فکر می کند با سپری شدن یک چرخـة وارسـی ایمنـی، مسئولیت وی بیش از گذشته شده است(به نقل از واحدی وهمکاران،1392). توانـایی تنطـیم هیجانی با سلامت روانی، اجتمـاعی و فیزیولوژیـک ارتبـاط دارد (گراس،2002). راهبردهای تنظیم شناختی هیجان به افراد کمک میکنند تا برانگیختگیها و هیجانهای منفی را تنظیم نمایند. این شیوه تنظیم با رشد، پیشرفت یا بروز اختلالهای روانی ارتباط مستقیم دارد (کرایج[33]، پرایمبوم[34] وگارنفسکی[35]، 2002). بنابراین در نتیجه ارزیابی شناختی نادرست از موقعیت به دلیل کمبود اطلاعات، برداشت اشتباه یا اعتقادات بیمنطق و نادرست، فرد راهبرد شناختی خود را برای روبرو شدن با موقعیت تنیدگیزا برمیگزیند (گارنفسکی وکرایج، 2006). به عقیده گارنفسکی وکرایج (2006) افراد در مواجهه با شرایط تنیدگیزا، از راهبردهای مثبت و منفی استفاده میکنند. نشخوارفکری، سرزنشخود، سرزنشدیگران، فاجعهانگاری و پذیرش راهبردهای منفی هستند. راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات به افراد کمک می کند تا برانگیختگی ها و هیجان منفی را تنظیم نمایند. از آنجایی که تفاوتهای فردی درفعالیتهای شناختی ومحتوای افکار، برچگونگی تنظیم هیجانها مؤثراست (گارنفسکی، بان[36] وکرایج، 2003) استفاده از راهبردهای شناختی منفی نسبت به دیگرراهبردها، آسیبپذیری فردبرای اختلالهای درونی سازی را بیشتر میکند. براساس نظریة تنظیم شناختی هیجان، تنطیم هیجان با استفاده از فرایندهای شناختی صورت میگیرد. به عبارتی، شناخت ها یا فرایندهای شناختی به افراد کمک میکنند تا هیجانها و احساسهای خود را تنطیم کرده و مغلوب شدت هیجانها نشوند. فرایندهای شناختی را می توان به فرایندهای سالم شناختی نظیر ارزیابی مثبت و برنامه ریزی کردن و فرایندهای ناقص نظیر ملامت خویش و پذیرش شرایط تقسیم کرد. بنابراین، بر اساس این نظریه افرادی که دچار فرایندهای ناقص تنظیم شناختی از جمله خود سرزنشگری و پذیرش شرایط اند به اختلالات اضطرابی نظیر وسواس و به تبع آن داشتن افکار و باورهای وسواسی بیشتر مبتلا می شوند. بنا بر یافته پـژوهش هـای گارنفسکی (2006) و واحدی و همکاران(1392) مرور ذهنـی و سرزنش خویش بـا باورهـای وسواسـی رابطـة پیشبینی کنندگی دارد. گارنفسکی(2006) نشان داد افـرادی که از سبکهای شـناختی ضـعیف ماننـد نشـخوارگری مرور ذهنی، فاجعه سازی و سرزنش خویش استفاده میکنند، بیش از سایر افراد در برابر مشکلات هیجانی و اضطرابی از جمله وسواس و به تبع آن باورهای وسواسی آسیب پذیرند. واحدی و همکاران(1392) همچنین نشان دادند که در مدلهای شناختی، مرور ذهنی (از مؤلفه های کنترل هیجانی) یکی از ویژگیهای شـناختی بیماران وسواسی محسوب میشود که به صورت جـر و بحث های بی پایـان بـا خـود (برخـی اوقـات در مورد مسایل جزئی و پیش پاافتاده و گاهی دربارة یک مسئلة فلسفی حل ناشدنی) بروز می کند. در این پژوهش برای کاهش آسیب پذیری مبتلایان به اختلال وسواسی- جبری از آموزش ذهن آگاهی استفاده شده است. ذهن آگاهی کمک می کند تا فرد بتواند از هیجانهای منفی فاصله بگیرد و بواسطه تمرین ها و تکنیک های مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به فعالیتهای روزانه خود آگاهی پیدا کند، به کارکرد اتوماتیک ذهن در دنیای گذشته و آینده آگاهی یابد و از طریق آگاهی لحظه به لحظه از افکار، احساسات و حالت های جسمانی بر آنها کنترل پیدا کند و از ذهن روزمره و اتوماتیک متمرکز بر گذشته و آینده رها شود (سگال ویلیامز وتیزدل، 2003؛ رای[37] و ساندرسون[38]، 2004). در ذهن آگاهی، فرد در هر لحظه از شیوه ذهنی[39] خود آگاه می شود و پس از آگاهی روی دو شیوه ذهن، یکی انجام دادن و دیگری بودن، یاد می گیرد ذهن را از یک شیوه به شیوه دیگر حرکت دهد که مستلزم آموزش راهبردهای رفتاری، شناختی و فراشناختی ویژه برای متمرکز کردن فرایند توجه است(سگال و همکاران، 2003). درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی بواسطه این که به هر دو بعد جسمانی و ذهنی می پردازد دارای اثر بخشی بالایی برای درمان برخی از اختلالات بالینی و بیماریهای جسمانی گزارش شده است. در دو دهه اخیر تعداد زیادی از مداخلات و درمانهای مبتنی بر ذهن آگاهی ظهور کرده اند(بائر[40]، 2006). درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی رویکردی است که در جدیدترین تحولات درمان های شناختی، توسط تیزدل،سگال و ویلیامز(1995) مطرح شد. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی مستلزم راهبردهای رفتاری و شناختی و فراشناختی ویژه ای برای متمرکز کردن فرآیند توجه است که به نوبه خود به جلوگیری از عوامل ایجاد کننده خلق منفی، فکر منفی، گرایش به پاسخ های نگران کننده و رشد دیدگاه جدید و شکل گیری افکار و هیجان های خوشایند منجرمی شود(سگال، ویلیامز، تیزدل،2002). با توجه به نقش تنظیم شناختی هیجان در اختلالات اضطرابی و از جمله اختلال وسواسی-جبری و همچنین شیوع نسبتا بالای این اختلال در جامعه ایرانی و انگشت شمار بودن تحقیقات در این زمینه، پژوهش حاضر با هدف تأیید یافتههای قبلی در زمینه تأثیر ذهن آگاهی بر اختلالات اضطرابی و ایجاد دانش جدید در باره اثر این درمان بر تنظیم شناختی هیجان در مبتلایان به اختلال وسواسی-جبری شکل گرفت.
روش پژوهش جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مراجعان به کلینیکهای روان پزشکی سطح شهر تبریز بودند که در زمان اجرای پژوهش(تیر و مرداد 1394) توسط روانپزشک تــشخیص اختلال وسوسی - جبری گرفته بودند و دارو مصرف می کردند. از میان جامعه آماری 30 نفر به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده وبه صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند(هر گروه 15 نفر) و به صورت گروهی تحت شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. گرد آوری اطلاعات و مداخلات آموزشی روی گروه آزمایشی در یکی از مراکز خدمات روان شناسی و مشاوره ای تبریز انجام گرفت.
ابزار گردآوری داده پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان این پرسشنامه توسط گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون (2002) تدوین شده است. پرسشنامهای چند بعدی است که جهت شناسایی راهبردهای مقابلهای شناختی افراد، پس از تجربه کردن وقایع یا موقعیتهای منفی مورد استفاده قرار میگیرد. این پرسشنامه یک ابزار خود گزارشی است، و دارای 36 ماده میباشد که نحوه پاسخ به آن بر مبنای طیف لیکرت 5 درجهای به صورت 1، 2، 3، 4، 5 میباشد. مادهها به صورت چهار گزینهای (1= هرگز، 2= بندرت، 3= گاهی اوقات، 4= بیشتراوقات، 5= همیشه) میباشد. عبارات این پرسشنامه از نظر مفهومی 9 خرده مقیاس متمایز از هم را تشکیل میدهند که هر یک به منزله راهبردی خاص از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و دارای 4 عبارت است. این راهبردها عبارتند از: سرزنشخود، پذیرش، نشخوارفکری، تمرکزمجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مجدد مثبت، دیدگاهگیری، فاجعهانگاری و سرزنشدیگری. برای افراد 12سال به بالا (هم افراد عادی و هم جمعیت بالینی) قابل استفاده میباشد. روایی ساختاری و اعتبار این مقیاس در ایران با استفاده از تحلیل عامل تأییدی مورد تأیید قرار گرفته است و اعتبار آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای هر کدام از زیرمقیاسها مابین 64/0 الی 82/0 گزارش شده است(عبدی، 1389).همچنین گارنفسکی،کرایچ و اسپینهاون (2002)، اعتبار و روایی مطلوبی برای این پرسشنامه گزارش کردهاند. اعتبار و روایی این مقیاس در فرهنگهای مختلف مانند فرانسه، چین و ترکیه مورد بررسی قرار گرفته و ساختار عاملی آن تأیید شده است. اعتبار کل راهبردهای"مثبت "،" منفی" و"کل شناختی" با استفاده ازضریب آلفای کرونباخ به ترتیب برابر91/0، 87/0و 93/0به دست آمده است (گارنفسکی وهمکاران، 2002).
آموزش شناخت –درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در آموزش MBCT بیماران یاد می گیرند که چگونه به طور متفاوت با افکار و احساسات منفی خود رابطه برقرار کنند و بر تغییر محتوای باورها و افکار متمرکز شوند. همچنین یاد می گیرند که افکار خود آیند، عادتها، نشخوارهای ذهنی و افکار و احساسات منفی خود را چگونه تغییر جهت دهند، نسبت به آنها آگاه شوند و در چشمانداز وسیعتری افکار و احساسات خود را ببینند(تیزدل و همکاران،1994).
جلسات مداخله ای براساس پروتکل کابات- زین و همکاران(1992)که در تحقیقات مختلفی مورد مطالعه قرار گرفته است و نتایج حاکی از اثربخشی این روش درمانی بر افسردگی، انواع اختلالات اضطرابی، استرس و سازگاری روانشناختی است (بولمیجر[41]،پرنگر[42]،تال[43] وسویجپرز[44]،2010 ؛ گلدین و گروس،2010) اجرا شد.
مداخله شناخت – درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی،طی 8 جلسه 2 ساعته هر جلسه نود دقیقه به صورت گروهی توسط دو دانشجوی کارشناسی ارشد با نظارت دکترای بالینی ارائه گردید.
جدول1: مداخله شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی Table 1 Summary of Mindfulness – Based Cognitive Therapy Sessions
یافتهها در جدول 2 شاخص های توصیفی متغیرهای پژوهش در پیش آزمون و پس آزمون به تقکیک گروه ها گزارش شده اند.
جدول شماره 2، شاخص های توصیفی متغیرهای پژوهش و آزمون کالموگروف - اسمیرنف بر حسب گروه آزمایش و کنترل)15=(n Table 2 Descritive Statistics of Research Variables and the results of the Kolmogorov-Smirnov Test for the Normal Distribution of the Research Variables by Group (n=15)
قبل از بررسی سؤالهای تحقیق ابتدا مفروضه های تحلیل کواریانس یعنی نرمال بودن توزیع متغیر، یکسان بودن شیب خط رگرسیون و همسانی واریانسها برررسی گردید که نتایج آنها در ادامه آورده شده است. برای بررسی نرمال بودن توزیع متغیرها از آزمون غیر پارامتریک کالموگروف- اسمیرنف استفاده شد که نتایج آن نشان می دهد؛ توزیع نمرات پیش آزمون- پس آزمون متغیر های تحقیق در گروه کنترل و آزمایش با توزیع نرمال تفاوت معنی دار ندارد. نتایج آزمون کالموگروف - اسمیرنف در جدول 2 نشان داده شده است.
جدول3: نتایج تحلیل یکسان بودن شیب خط رگرسیونی به عنوان پیش فرض تحلیل کواریانس Table 3 The Results of the Analysis of the Uniformity of the Slope of the Regression line as the Default of Covariance Analysis
در جدول3 نتایج تحلیل یکسان بودن شیب خط رگرسیونی به عنوان پیش فرض تحلیل کواریانس آورده شده است. بر اساس نتایج مندرج، سطح معناداری سطر اثر متقابل گروه و پیش آزمون (479/0p=) بزرگتر از 05/0 میباشد بنابراین فرضیه همگنی رگرسیونی پذیرفته می شود. بر اساس نتایج بدست آمده تجانس واریانس های دو گروه در سطح اطمینان بالاتر از 95 درصد () برقرار است.
جدول4: نتیجه آزمون لون جهت بررسی همسانی واریانسها Table 4 The Results of Levine’s Test to Assess the Equality of Variances
در جدول 4 نتیجه آزمون لون جهت بررسی همسانی واریانسها آورده شده است. بر اساس نتایج مندرج در جدول بالا مشاهده میشود که تجانس واریانس های دو گروه در سطح اطمینان 95درصد(α=0.05) برقرار است. با توجه به اینکه مفروضه های تحلیل کواریانس بر قرار است می توانیم جهت تحلیل فرضیه از تحلیل کواریانس استفاده کنیم. جدول5: نتایج آزمون باکس جهت بررسی برابری ماتریس واریانس کوواریانس Table 5 Box Test Results to Examine the Variance of Covariance Matrix
قبل از بررسی فرضیه تحقیق ابتدا مفروضه برابری ماتریس واریانس کوواریانس تحلیل کواریانس چندمتغیره بررسی گردید. نتایج آزمون باکس (جدول 5) نشان داد ماتریسهای واریانس -کوواریانس متغیرها برابر بوده و باهم تفاوت معناداری ندارند. بنابر این می توانیم از تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده کنیم.
جدول 6: نتایج آزمون کوواریانس چند متغیره(مانکووا) تفاوت دو گروه آزمایش و گواه در راهبردهای منفی Table 6 The Results of Multivariate Covariance Test for the Difference between the Two Groups of Experimental and Control Reqarding Negative Strategies
براساس نتایج بدست آمده (جدول6) بین گروه آزمایش و کنترل در مؤلفههای نشخوارگری، سرزنش خود، سرزنش دیگران و فاجعه انگاری تفاوت معناداری وجود دارد001/0=p). به عبارت دیگر میتوان گفت، تفاوت بین نمرات دو گروه بیان کننده این مطالب است که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان(نشخوارگری، سرزنش خود، سرزنش دیگران و فاجعه انگاری) در مبتلایان به اختلال وسواسی- جبری تأثیر دارد. با در نظر گرفتن مجذور اتا، می توان گفت 59 درصد این تغییرات ناشی از آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی است.
جدول 7: نتایج آزمون کوواریانس چند متغیره(مانکووا) تفاوت دو گروه آزمایش و گواه به تفکیک متغیر ها Table 7 The Results of the Multivariate Covariance test (MANKOVA) on the Difference between the Two Groups of Experiment and Evidence by the Variables
بر اساس نتایج جدول 7 تفاوت بین دو گروه زمانی که اثر پیش آزمون از روی نتایج پس آزمون مربوط به گروهها حذف شود، در سطح معناداری 95 درصد اطمینان برای نشخوارگری، سرزنش دیگران و فاجعه انگاری معنادار است. بنابراین می توان نتیجه گرفت آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان(نشخوارگری، سرزنش دیگران و فاجعه انگاری) در مبتلایان به اختلال وسواسی- جبری تأثیر دارد. نتیجه آموزش بر راهبرد سرزنش خود معنی دار نبود. همچنین مقدار مجذور ایتا نشان دهنده این است که 49 درصد تغییرات نمرات گروه آزمایش در راهبردهای منفی (تفاوت گروهها در پس آزمون) ناشی از اجرای متغیر مستقل (شناخت - درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی) میباشد.
بحث و نتیجهگیری نتایج پژوهش حاضر، نشان می دهد که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش راهبردهای منفی(سرزنش خود، سرزنش دیگران، فاجعه انگاری، نشخوارگری و پذیرش) درمبتلایان به اختلال وسواسی- جبری مؤثر میباشد. این نتایج با نتایج گولدین و گراس (2010)، گارنفسکی و کرایج (2006)، کارلسون، اسپکا، پاتل، گودی (2003)، طالع بکتاش،یعقوبی و یوسفی(1392)، آذرگون،(1386)، بیرامی و عبدی(1388)، کاویانی، جواهری، بحیرایی(1384) همسو میباشد. آموزش ذهنآگاهی با کاهش تداخل عاطفی رابطه دارد. رابطهی منفی تداخل عاطفی با ذهنآگاهی، از هدفمندی عاطفه از جمله اطلاعات حسی بیخطر به جای تهدید تاثیرگذار در پاسخ مورد نیاز خودتنظیمی نشات میگیرد. آموزش ذهنآگاهی با کاهش فعالیت مغزی مربوط به واکنش عاطفی، افزایش در شبکههای مغزی مبتنی بر توجه، باعث کاهش علایم بالینی و واکنش عاطفهی منفی در مواجهه با عقاید منفی نسبت به خود میگردد (گلدین، و گراس، 2010). یافتههای پژوهش گلدین و گراس (2010)، با تکرار و توسعهی گزارشهای اولیه، با کاهش علایم در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی به وسیلهی آموزش ذهنآگاهی همراه است. دو سند فراتحلیل اخیر، شاهدی بر آموزش ذهنآگاهی به عنوان روشی مؤثر در کاهش درماندگی در جوامع روانپزشکی و پزشکی، همچنین در جامعهی غیر بالینی است (بائر،2003، نقل از گلدمن، گرینبرگ و آنگوس، 2005).با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر به نظر می رسد آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی با ترغیب افراد به تمرین مکرر توجه متمرکز روی محرک های خنثی و آگاهی قصدمندانه روی جسم و ذهن، افراد اضطرابی را از اشتغال ذهنی با افکار تهدیدی و نگرانی در مورد عملکرد شان در زندگی رها کنند و ذهن آنها را از هدایت خودکار خارج کنند. ذهن آگاهی فرایندی است که از طریق آن فرد ثبات کارکردی خود را حفظ کرده و امکان انعطاف پذیری در موقعیت های جدید را فراهم می آورد (کاردا سیوتو، 2005). آموزش ذهن آگاهی مستلزم یادگیری فراشناختی و استراتژیهای رفتاری جدید برای متمرکز شدن روی توجه، جلوگیری از نشخوارهای فکری و گرایش به پاسخ های نگران کننده است و باعث گسترش افکار جدید و کاهش هیجانات ناخوشایند است. در سطح نظری یافتههای پژوهش حاضر می تواند به غنای یافتههای علمی مبنی بر نقش مفید مداخله 8 جلسه ای آموزش شناخت-درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برکاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان کمک کند و منجر به ارتقای زندگی هدفمند در افراد، عدم تمرکز و توجه تنها بر نکات منفی یک پدیده، تجربه زندگی آسان تر و بی دغدغه تر، لذت بردن از زندگی و غبطه نخوردن به نداشته ها و ناتوانایی های خود گردد.براساس نتایج بدست آمده می توان به تهیه برنامه های آموزشی - مداخله ای شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی جهت افزایش راهبردهای تنظیم هیجان در بیماران وسواسی جبری اقدام نمود شناخت. به مثابه محدودیت پژوهش، نظر به اینکه نتایج پژوهش حاضر مختص جامعه مورد پژوهش بوده لازم است در تعمیم نتایج جانب احتیاط رعایت گردد. این پژوهش تنها در مورد بیماران وسواسی جبری انجام گرفته است. استفاده از پرسشنامه خود سنجی جهت اندازه گیری راهبردهای تنظیم هیجان قدرت تعمیم پذیری نتایج را با محدودیت روبرو می سازد. مطالعه پیگیری در این پژوهش انجام نگرفته است تا ماندگاری اثر گذار بودن این روش در طول زمان مورد ارزیابی قرار گیرد. شناخت-درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، در حوزه روان شناسی مداخله - درمان- جدیدی است که نیازمند پژوهش های گسترده در همه زمینه ها می باشد. لذا پیشنهاد می شود که این مداخله روی گروه های سنی مختلف و سایر اختلالات و با مراحل گوناگون اختلال انجام گیرد و نتایج حاصل مقایسه گردد. پیشنهاد می شود درکنار پرسشنامه خود سنجی جهت اندازه گیری راهبردهای تنظیم شناختی هیجان از روشهای دیگر از جمله مصاحبه بالینی، مشاهده، آزمونهای فرافکن و... نیز استفاده شود. پژوهش های آتی همراه با مطالعه پیگیری باشد تا میزان ماندگاری اثر این روش درمانی هم مورد ارزیابی قرار گیرد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آذرگون، حسن (1386). اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کاهش نشخوار فکری دانشجویان افسردهدانشگاه اصفهان، پایاننامه کارشناسیارشد، اصفهان، دانشگاه اصفهان. بیرامی، منصور و عبدی، رضا (1388). اثر بخشی تأثیر آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان. مجله علوم تربیتی، 2، (6)، 35-54. زارع، حسین و سلگی، زهرا (1391). بررسی رابطه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با افسردگی، اضطراب و استرس در دانشجویان. فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش در سلامت روانشناختی. 6(3)، 19- 29. سادوک، ب و سادوک، و. (1388). خلاصه روانپزشکی. ترجمه نصرت ا... پورافکاری (2007). تهران: شهرآب. طالع بکتاش، سهیلا؛ یعقوبی، حسن و یوسفی، رحیم(1392). مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری با افراد عادی. دو ماهنامه علمی– پژوهشی فیض، 7، (5)، 481-472. عبدی، سلمان؛ باباپورخیرالدین، جلیل و فتحی، حیدر(1389). رابطه سبکهای تنظیم هیجان شناختی و سلامت عمومی دانشجویان. مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ارتش جمهوری اسلامی ایران،8،(4)، 263-258. قاسمزاده نساجی، سوگند؛ پیوستهگر، مهرانگیز؛ حسینیان، سیمین؛ موتابی، فرشته و بنیهاشمی، سارا (1389). اثربخشی مداخله شناختی - رفتاری بر پاسخهای مقابلهای و راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات زنان. مجله علوم رفتاری،4،(1)،43-35. کاویانی، حسین؛ جواهری، فروزان و بحیرایی، هادی(1384). اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT) در کاهش افکار خودآیند منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی و اضطراب. پیگیری 60 روزه. تازه های علوم شناختی، 7،(1)، 59-49. واحدی، شهرام؛ هاشمی، تورج و عینیپور، جواد (1392). بررسی رابطة کنترل هیجانی و تنظیم شناختی هیجان با باورهای وسواسی دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر رشت. فصلنامه تازه های علوم شناختی،15، (2)، 71-63. Abdi, S., Babapoor, J., & Fathi, H. (2011), The relationship between Cognitive Emotion Regulation Styles and General Health among University Students. Ann Mil Health Sci Res, 8(4), 258-264 [In Persian]. Aldao, A., Nolen-Hoeksema, S., & Schweizer, S. (2010). Emotion-regulation strategies across psychopathology: A meta-analytic review. Clinical Psychology Review, 30, 217-237. Averett, C., & Heise, D. (1987). Modified social identities: Amalgamations, attributions and emotions. Journal of Mathematical Sociology, 13,103–132. Azargoon. H., Kajbaf, M., Maulavi, H., & Abedi, M. R. (2006). The effectiveness of mindfulnes training on Rumination and Depression of University Students. Journal of Behavior,16(34), 13-21 [In Persian]. Baer, R. A., Smith, G. T., Hopkins, J., Krietemeyer, J., & Toney, L. (2006). Using self-report assessment methods to explore facets of mindfulness. Assessment, 13, 27-45. Bargh, J. A., & Williams, L. E. (2007). On the non-conscious of emotion regulation. In J. Gross (Ed.), Handbook of Emotion Regulation (pp. 429-445). New York: Guilford Press. Beirami, M., & Abdi, R. (2008). Part of the influence of arts education based on the mind awareness in reducing studentsʼ test anxiety. Journal of Educational science, (2)6, 35-54 [In Persian]. Bohlmeijer, E., Prenger, R., Taal, E., & Cuijpers, P. (2010). The effects of mindfulness- based stress reduction therapy on mental health of adults with a chronic medical disease: A meta-analysis Journal Psychosom Res, 68, 539-544. Brackett, M. A., & Salovey, P. (2004). Measuring emotional intelligence as amental ability with the Mayer–Salovey–Caruso Emotional Intelligence Test. In G. Geher (Ed.), Measurement of emotional intelligence, (pp. 179-194). Campbell-Sills, L., & Barlow, D. H. (2007). Incorporating emotion regulation (Ed.), Handbook of Emotion Regulation,(pp. 542– 559). New York: Guilford Press. Cardaciotto L. A. (2005). Assessing mindfulness: the development of a bi-dimensional measure of awareness and acceptance. [Unpublished Doctoral dissertation]. University of Drexel, USA. Carlson, L. E., Speca, m., Patel, K. D., & Goodey, E. (2003). Mindfulness based stress reduction in relation to quality of life mood, symptoms of stress and immune parameters in breast and prostate cancer outpatients. Psychosomatics medicine, 65, 571-581. Cole, P. M., Martin, S. E., & Dennis, T. A. (2004). Emotion regulation as a scientific construct: Methodological challenges and directions for child development research. Child Development, 75, 317-333. Diamond, L. M., & Aspinwall, L. G. (2003). Emotion regulation across the lifespan: An integrative perspective emphasizing self-regulation, positive affect, and dyadic processes. Motivation and Emotion, 27, 125- 156. Garnefski, N. Kraaij, V., & Spinhoven, P. (2002). Negative life events, cognitive emotion regulation, and emotional problems. Personality and Individual Differences, 30(8),131-1327. Garnefski, N., & Kraaij, V. (2006). Relationships between cognitive emotion regulation strategies and depressive symptoms: a comparative study of five specific samples. Personality and Individual Differences, 40, 1659-1669. Garnefski, N., Baan, S., & Kraaij, V. (2003). Relationships between cognitive strategies of adolescents and depressive symptomatology across different types of life event. Journal of Youth and Adolescence, 32, 401- 408. Garnefski, N., Kraaij, V. & Spinhoven, P. (2002) CERQ: Manual for the use of the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire. Datec, Leiderdorp, The Netherlands. Goldin, P. R., & Gross, J. J. (2010). Effects of mindfulness based stress reduction (MBSR) on emotion regulation in social anxiety disorder. Emotion, 10, 83-91. Goldman, R., Greenberg, L., & Angus, L. (2005). The effects of adding specific emotion-focused interventions to the therapeutic relationship in the treatment of depression Psychotherapy Research, 16, 537-549. Gratz, K. L., & Roemer, L. (2004). Multidimensional assessment of emotion regulation and dysregulation Development, factor structure, and initial validation of the difficulties in emotion regulation scale. Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment, 26,41-54. Gross, J.J., & Munoz, R.F. (1995). Emotion regulation and mental health Clinical. Psychology: Science & Practice, 2(2), 151–64. Gross, J. J. (2002). Emotion regulation: Affective, cognitive and social consequences. Psychophysiology, 39, 191-281. Gross, J. J. (1998). The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review of General Psychology, 2, 271-299. John, O. P., & Gross, J.J. (2004) Healthy and unhealthy emotion regulation Personality processes, individual differences, and lifespan development. Journal of Personality, 72, 1301-1334. Kabat-Zinn, J., Massion, A.O., Kristeller, J., Peterson, L.G., Fletcher, K.E., Pbert, L., enderking, W. R., & Santorelli, SF. (1992). Effectiveness of a meditation based stress reduction program in the treatment of anxiety disorders. Am J Psychiatry, 149, 936-943. Kaplan, H. I., Sadock, V. A., & Sadock, B. J. (2007). Synopsis of Psychiatry: Behavioral Sciences/clinical Psychiatry. Williams and Wilkins Co. Kaviani, H., Javaheri, F., & Bahirayi, H. (2005). Efficacy of mindfulness-based cognitive therapy on decreasing negative thoughts, dysfunctional attitudes depression and anxiety: 60-day follow-up. Journal of Cognitive Science, 1, 49-95 [In Persian]. Khosravi, M., Mehrabi, H., & Azizi-Moghadam M. A. (2008). comparative study of obsessiv rumination component on obsessive-compulsive and depressive patients. Journal of Semnan University of Medical Sciences, 10(1),65-70 [In Persian]. Kraaij, V., Garnefski, N., Wilde, E. J., Dijkstra, A., Gebhardt, W., Maes, S., & T, Doest, L. (2003). Negative life events and depressive symptoms in late adolescence: Bonding and cognitive coping as vulnerability factors? Journal of Youth and Adolescence, 32, 185-193. Kraaij, V., Pruymboom, E., & Garnefski, N. (2002). Cognitive coping and depressive symptoms in the elderly: A longitudinal study. Aging Mental Health, 4(6), 275-81. McLaughlin, K. A., Mennin, D. S., & Farach, F. G. (2007). The contributory role of worry in emotion generation and dysregulation in generalized anxiety disorder. Behavior Research and Therapy, 45, 1735–1752. Mennin, D., Holaway, R., Fresco, D., Moore, M., & Heimberg, R. (2007). Delineating components of emotion and its dyes regulation in anxiety and mood psychopathology. Behavior Therapy, 38, 284–302 Mennin, D. S., & Farach, F. J. (2007). Emotion and evolving treatments for adult psychopathology Clinical Psychology: Science and Practice, 14, 329-352. Ochsner, K. N., & Gross, J. J. (2005). The cognitive control of emotion. Trends in Cognitive Sciences, May, 9(5), 242-249. Rachman, S. (2007). A cognitive theory of compulsive checking. Behavior Research and Therapy, 40, 625-639. Ro, ttenberg, J., Gross, J. J., & Gotlib, I. H. (2005). Emotion context insensitivity in major depressive disorder. Journal of Abnormal Psychology, 114, 627-639. Rygh, J. L., & Sanderson, W. C. (2004). Treating generalized anxiety disorder: Evidence based strategies, tools and techniques. New York: Guilford Press. Segal, Z. V., Williams, M. G., & Teasdale, J. (2002). Mindfulness based cognitive therapy for depression. New York: Guilford Press. Talee-Baktash, S., Yaghoubi, H., & Yousefi, R. (2014) 2013.Comparing the early maladaptive schemas and cognitive emotion regulation strategies in obsessive-compulsive disorder patients and healthy people. Feyz Scientific-Research Bimountly Journal, l (17), 471-481 [In Persian]. Teasdale, J. D., Segal, Z., & Williams J. M. G. (1995). How does cognitive therapy prevent depressive relapse and why should attentional control (mindfulness) training help? Behavior Research and Therapy, 33, 25–39. Thompson, R. A. (1994). Emotion regulation: A theme in search of definition. In N. A. Fox (Ed.), The development of emotion regulation and dysregulation: Biological and behavior aspects. Monographs of the Society for Research in Child Development, 59 (2-3), 25- (Serial no. 240) [In Persian]. Vahedi, Sh., Hashemi, T., & Einipuor, J. (2013). Investigation the relationship among emotional control, cognitive emotional regulation and obsessive beliefs in high school female students of Rasht. Advances in Cognitive Science,15, 2(58),63-71 [In Persian]. Zare, H., & Solgui, Z. (2012). Investigating the relationship between cognitive emotion regulation strategies with depression, anxiety and stress among students. Journal of Psychological Health, 4, (3), 29-19 [In Persian]. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,044 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,044 |