تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,624 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,435,442 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,456,015 |
مناقشه پلورالیسم و نئوپلورالیسم به مثابه چالش نوین نهادهای بینالمللی در قرن بیستویکم | ||
فصلنامه مطالعات روابط بین الملل | ||
مقاله 5، دوره 10، شماره 40، اسفند 1396، صفحه 115-134 اصل مقاله (955.26 K) | ||
نوع مقاله: پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
منصور صالحی1؛ محمد توحیدفام* 2 | ||
1دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران | ||
2عضو هیئت علمی و دانشیار گروه علوم سیاسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
چکیده الگوهای پلورالیستی دموکراسی با ﺗﺄکید بر الگوهای نظارت بیرونی به عنوان یکی از کارآمدترین الگوهایی حکمرانی تا به امروز شناخته شده است. این الگو تا به امروز دچار بحرانهایی گشته و همواره راهکارهایی برای برون رفت از آن بحران ارائه شده است. نئوپلورالیسم با ﺗﺄکید بر نظارتهای درونی پاسخی برای برون رفت از این بحران بود لیکن به تنهایی قادر به حل این معضل نبود؛ لذا به نظر میرسد تلفیق این دو، بهترین راه خروج از بحران موجود است. با توجه به اینکه نهادهای بینالمللی نیز بر پایه اصول و قواعد الگوی دموکراتیک بنا نهاده شده، لذا فراز و فرود این مناقشه، نهادها و نظام بینالمللی را هم ﻣﺘﺄثر از خود ساخته است. به نظر میرسد که کژکارکردی رویکردهای پلورالیستی و نئوپلورالیستی منطبق با الگوی دموکراسی در عصر حاضر، نهادهای بینالمللی نظام جهانی را نیز از خود ﻣﺘﺄثر ساخته و به این سبب تحقق دموکراسی در عرصه بینالملل را دچار بحران نموده است. الگوی مطالعاتی این پژوهش بر اساس کاربست روششناسی نهادگرایی جدید، سعی بر ارائه مدلی همپوشان دارد تا با ارائه مدلی تلفیقی راه کار نوینی را پیش روی نهادهای بینالمللی قرار دهد. | ||
کلیدواژهها | ||
بحرانهای دموکراسی؛ پلورالیسم؛ نئوپلورالیسم؛ نهادگرایی | ||
اصل مقاله | ||
مناقشه پلورالیسم و نئوپلورالیسم به مثابه چالش نوین نهادهای بینالمللی در قرن بیستویکم منصور صالحی دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران محمد توحیدفام[1] عضو هیئت علمی و دانشیار گروه علوم سیاسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران (تاریخ دریافت 22/10/96 - تاریخ تصویب 17/11/96)
چکیده الگوهای پلورالیستی دموکراسی با ﺗﺄکید بر الگوهای نظارت بیرونی به عنوان یکی از کارآمدترین الگوهایی حکمرانی تا به امروز شناخته شده است. این الگو تا به امروز دچار بحرانهایی گشته و همواره راهکارهایی برای برون رفت از آن بحران ارائه شده است. نئوپلورالیسم با ﺗﺄکید بر نظارتهای درونی پاسخی برای برون رفت از این بحران بود لیکن به تنهایی قادر به حل این معضل نبود؛ لذا به نظر میرسد تلفیق این دو، بهترین راه خروج از بحران موجود است. با توجه به اینکه نهادهای بینالمللی نیز بر پایه اصول و قواعد الگوی دموکراتیک بنا نهاده شده، لذا فراز و فرود این مناقشه، نهادها و نظام بینالمللی را هم ﻣﺘﺄثر از خود ساخته است. به نظر میرسد که کژکارکردی رویکردهای پلورالیستی و نئوپلورالیستی منطبق با الگوی دموکراسی در عصر حاضر، نهادهای بینالمللی نظام جهانی را نیز از خود ﻣﺘﺄثر ساخته و به این سبب تحقق دموکراسی در عرصه بینالملل را دچار بحران نموده است. الگوی مطالعاتی این پژوهش بر اساس کاربست روششناسی نهادگرایی جدید، سعی بر ارائه مدلی همپوشان دارد تا با ارائه مدلی تلفیقی راه کار نوینی را پیش روی نهادهای بینالمللی قرار دهد. واژههای کلیدی: بحرانهای دموکراسی، پلورالیسم، نئوپلورالیسم، نهادگرایی.
مقدمه با فروپاشی نظام دو قطبی بحث در مورد بهترین نوع ساخت سیاسی و نهادهای حاکمیتی شدت گرفت. در این میان دموکراسی همچنان به عنوان یکی از موفقترین تجارب بشری مورد توجه قرار گرفت. بیشک دموکراسی یکی از تجربههای مفید انسانی از آغاز تا کنون بوده که در سیر تکاملی خود نیز همواره با چالشهایی روبرو بوده است. به گونهای که در سیر تاریخ تحول و تطور دموکراسی، همواره مدلهای مختلفی توسط صاحبنظران و اندیشمندان این حوزه مطالعاتی در گونههای مستقیم و غیرمستقیم آن ارائه شده است. قطعاً آنچه که نیت و آرزوی بشری از آغاز بوده حضور و مشارکت همه جانبه مردم در تمامی تصمیمگیریها بوده است. با این اوصاف تنها گونه مستقیم دموکراسی است که میتواند مشارکت واقعی مردم را دربرداشته باشد. گونهای که جز در یونان باستان نمیتوان نمونهای برای آن یافت؛ چرا که پیچیدگی و گستردگی جوامع بشری این مجال را از ما انسانها گرفت و انسان ناگزیر شد رو به گونههای غیرمستقیم آن آورد. از این رو تا زمانی که ابزاری برای مشارکت همه جانبه مردم در سرنوشت سیاسی خود یافت نشده بهناچار الگوهای غیرمستقیم تنها راهکارهای نیل به نظامهای دموکراتیک خواهند بود. اما عملیاتینمودن آن در عرصه بینالملل خود مسئلهای دیگر به وجود میآورد. فارغ از وجه تحولات تئوریک ایده دموکراسی، پیادهسازی و عملیاتی نمودن آن در سطح نهادهای بینالمللی و روابط بینالملل بسترها و رویکردهایی را لازم داشت. بسترهایی که حضور و تأثیر ملتها را به عنوان مجموعه شهروندان نظام بینالملل در فرآیند تصمیمگیری نهادهای بینالمللی بیش از پیش نماید؛ لذا الگوهای پلورالیستی در این میان مطرح گشت. در الگوی پلورالیستی، نظارت بر تصمیمگیری و فرآیندهای تصمیمسازی و اجرا در نظامهای دموکراتیک بر عهده شهروندان است که بدان الگوی نظارت بیرونی گویند. این الگو بر سه مقوله «چندگانگی در عقاید»، «مقابله با انحصارگرایی قدرت» و «نظارت شهروندان بر فرآیند تصمیمگیری» ﺗﺄکید دارد؛ که لازمه آن نظارتهای بیرونی بر سازوکار سیستم سیاسی بود و از طریق مطبوعات، رسانهها و انتخابات دورهای صورت میگرفت. اما نکته مهم آن است که با توجه به بحرانهای دهه 60، تمامی دروندادهای فوقالذکر تنها در مواقع خاص و محدود زمانی امکان حضور و بروز داشته و همواره کارکرد نظارت و کنترل، استمرار نداشتهاند یا اینکه رسانهها و مطبوعات که اطلاعات لازم را برای کنترل و نظارت ﻣﺆثر بر سیاستمداران و نهادهای حاکم در اختیار شهروندان قرار میدهند در اختیار گروهی اندک قرار گرفته و این کژکارکردها، تحقق دموکراسی را با چالشهایی مواجه نمود. بحرانهای دهه 1970 لزوم طرح رویکرد نئوپلورالیستی را مطرح نمود. ایشان بیشتر قائل به نظارت و کنترل درونی در فرآیند تصمیمگیری دارند و با افزایش حضور نظارتی شهروندان و نهادها در عرصه تصمیمگیری و تصمیمسازی موافق میباشند. به این ترتیب دو رویکرد «دموکراسی کثرتگرایانه» با سازوکار نظارت بیرونی و «دموکراسی نوکثرتگرایانه» با سازوکار نظارت درونی در پی افزایش کنترل نظارتی شهروندان بر فرآیند تصمیمگیریهای سیاسی میباشد.ولی در ادامه اشاره خواهیم کرد که تنها تلفیق در الگوی درونی و برونی میتواند بهترین گزینه خروج از بحران دموکراسی باشد. با توجه به آنچه ذکر شد سوال اصلی مقاله حاضر این است که رویکردهای پلورالیستی و نئوپلورالیستی چه چالشهایی در مسیر تحقق دموکراسی در نهادهای بینالمللی ایجاد نمودهاند؟ نهادگرایی به مثابه روششناسی همچون دیگر حوزههای مطالعاتی در علوم انسانی و علوم اجتماعی، در معرفی و شناخت «نهاد»، تعریف یکسان و اجماعی که مورد توافق همه اندیشمندان «نهادگرا» باشد، وجود ندارد و هر اندیشمند و مکتب فکری تعریف جداگانهای از نهاد ارائه داده است؛ به عنوان مثال «کامونز» نهاد را «هرگونه عمل دستهجمعی که اعمال فردی را کنترل میکند» مینامند (North, & Thomas, 1973 : 15). «دون پورت» نهاد را به معنای «هرگونه تفکر پذیرفته شده یا عرف متداول جامعه و یا نوع تفکر مقبول و یا عادات بیان مینماید»(Steven G. Modema, 1981. 418). اما در مجموع نقش و عملکرد نهادها شامل «کاهش عدم اطمینان» (North, 2005 : 1)، «پایدارسازی رفتار فردی»، «مفهومسازی»، «سرچشمه نهادها، رویهها و مخزنی برای دانش» (Hodgson, 1998: 18) و «ایجاد نظم» میباشد. البته که رهیافتهای مختلف نهادگرایی (قدیم و جدید) نیز تعاریف خاص خود را برای مفهوم «نهاد» مطرح میکنند (حقیقت، 1387). به این ترتیب «نهادگرایان تصمیم افراد را در ساختار نهادها تحلیل میکنند و در تحلیلهای خود برای «نهاد» اولویت قائل میشوند. لذا ایشان معتقدند که نهاد بر فرد تأثیر بیشتری دارد» (مارش و استوکر، 1384 : 84). هرچند که در اینجا «رهیافت نهادی» در پی ایضاح رابطه میان نهادهای نظام بینالملل و دموکراسی است. تفاوتهایی را بین نهادگرایی قدیم و جدید میتوان برشمرد شامل «1. تبدیل تمرکز بر سازمان به تمرکز بر قواعد؛ 2. تبدیل نهاد رسمی به نهاد رسمی و غیررسمی؛ 3. تبدیل مفهوم ایستایی نهاد به مفهوم پویایی یک نهاد؛ 4. تبدیل ارزشهای پنهان نهاد به ارزشهای انتقادی در نهاد و در نهایت؛ 5. تبدیل استقلال یک نهاد به ارتباط متقابل نهادها» (حقیقت، 1387: 142). در مجموع میتوان گفت نهادگرایی جدید در تعریف نهاد، سه ﻣﺆلفه را مورد ﺗﺄکید قرار میدهد: موجودیت اجتماعی بودن، بادوام بودن و فرآیندی بودن (مصلینژاد، 1393)؛ که در این معنا، «نهاد» یک موجودیت اجتماعی است که در فرآیند نهادینه شدن، شکلی ثابت و بادوام به خود گرفته و به الگویی برای کنش و رفتارهای اجتماعی تبدیل شده و به بیان دقیقتر رفتارهای اجتماعی را شکل میدهد. این موجودیت اجتماعی که از آن با نام «نهاد» یاد میشود، قلمرو گستردهای را در بر میگیرد و میتواند هنجارها، ارزشها، انگارهها سنتها، نظامهای فکری و اندیشهای و حتی خود فرهنگ را شامل شود (متوسلی، 1394). نقطهی قوت این روششناسی در این پژوهش آن است که میتوان بر اساس این رویکرد به بررسی چالشهای نظریه پلورالیسم و نئوپلورالیسم و راهکار برون رفت از این چالشها دست یابیم. آنگونه که نهادگرایی در پلورالیسم به دنبال بررسی و شناخت کارکرد و کارویژههای نهادهای نظارتی بیرونی و در نئوپلورالیسم به دنبال بررسی و شناخت کارکردهای نهادهای نظارتی درونی میباشند. ولیکن هر دوی این نظامهای کنترلی دارای اشکالاتی است و تنها همکاری توامان این دو نظام کنترلی میتواند مرهمی بر بحران نهادهای دموکراتیک باشد.
پلورالیسم و نئوپلورالیسم به مثابه چالش دموکراسی حکومت مردم بر مردم و تحدید قدرت تمامیتخواه از مهمترین محورهای ایده دموکراسی میباشد که در نهادهای بینالملل نیز مورد توجه قرار گرفته است. این دو هدف تا به امروز در هر دوره بر اساس سازوکارهای متعددی محقق میشود. در دورهی حاضر پلورالیسم و نئوپلورالیسم بخش مهمی از سازوکار تحقق دموکراسی در عرصه بینالملل میباشد که در ادامه به آن میپردازیم. اول؛ پلورالیسم پلورالیسم در ابتدا تهاجمی علیه انحصارگرایی دولتی یا هرگونه نهاد قدرت بالادستی بود (مکلنان، 1394)؛ از نظر آنان «در جوامع پیچیده، مناقشه و درگیری میان گروهها اجتنابناپذیر است و لازم است در چنین وضعیتی مراقبتها و موازنههایی نهادی و اجتماعی، به عنوان سازوکارهایی برای جلوگیری از انحصارگرایی پذیرفته شود و تنها رویکرد پلورالیستی است که شرایط دموکراتیک را فراهم میآورد و از استبداد جلوگیری میکند» (توکویل، 1347 : 201). این رویکرد با معرفی «نظام انتخابات» (Dunleavy, 1990 : 24)، «رقابت حزبی»، «فرآیند گروههای ذینفع» و «رسانههای گروهی» به عنوان دروندادهای سیاسی و با به رسمیت شناختن این مکانیسمها، شرایط مطلوبی را برای استقرار دموکراسی ایجاد میکند» (توحیدفام، 1381: 326). در واقع حل بسیاری از معضلاتی که اینک جوامع بشری با آنها دست به گریبان میباشد مثل ایدز، آلودگی محیط زیست، مواد مخدر و فقر از عهدهی دولتها بر نیامده و بسیاری از سازمانهای غیردولتی بینالمللی میباید در برخورد با آنها مشارکت داشته باشند (مولر، 1384). بر این اساس، تمام تلاش رویکرد پلورالیسم چه در عرصه تئوریک و چه در عرصه تحولات تاریخی منوط به محدود نمودن انحصارگرایی و نفی قدرت مطلقه است. این متفکرین در مسیر تحدید قدرت دولت دو سطح حوزه حکومتی (عرصه سیاسی) و حوزه عمومی (عرصه اجتماعی) را نشانه میگیرند (برگر و لوکمان، 1395). آنگونه که در سطح اجتماعی از کارویژههایی چون «حکومت نمایندگی»، «نهادهای اجتماعی»، «انتخابات دورهای و رقابت حزبی» و «فرآیند گروههای ذینفع» یاد میکنند. حضور و بروز این موارد به جهت دستیابی به تحدید انحصارگرایی یک قدرت مطلقه ضروری میباشد؛ اما به ترتیبی که در نمودار ذیل مشاهده میشود پلورالیستها وزن بیشتری را بر درونداد اجتماعی در ساخت سیاسی داده و این کار عاملی شده که سازوکار سیستمی ساخت سیاسی از تعادل خارج شود و در مسیر تحقق دموکراسی با مشکلاتی روبرو باشیم.
نمودار شماره 1؛ عدم تعادل سیستم سیاسی به جهت سنگینی کفه درونداد
هر چند که با توجه به تحولاتی که در کم و کیف کارکرد ﻣﺆلفههای درونداد اجتماعی رخداده، دیگر این سازوکارها به تنهایی توان نظارت و کنترل ساخت قدرت را نداشتهاند(مصلح، 1395)؛ برای نمونه رسانه همچون گذشته به عنوان نهادی مستقل و خصوصی حضور و بروز نداشته و امروز غالب رسانهها در دست شرکتهای چندملیتی با اهداف اقتصادی ـ سیاسی میباشد که مسیر خبری خاص خویش را دنبال مینمایند و به طور مستقل و در راستای محدود نمودن انحصارگرایی گام بر نمیدارند(خواجهسروی، 1396). دوم؛ نئوپلورالیسم در عصر جدید «با بینالمللیشدن فزاینده سرمایه و خروج کنترل کامل اقتصاد از دست دولتهای ملی و گرایش به خصوصیسازی، ویژگی دموکراتیک رو به نقصان گذاشت» (بشیریه، 1378 : 131). در این وضعیت تنها دولت حداقل میتوانست حضور و بروز داشته باشد (Gray, 1984) و دولت بزرگتر از این، مخل آزادیها و حقوق فرد معرفی شد (Nozick, 1974) و با بروز بحرانهای سیاسی دهه 1960 و بحرانهای اقتصادی دهه 1970 توانایی دموکراسی برای بهبود بخشیدن به مشکلات سیاسی و اقتصادی زیر سوال رفت و رویکردهای نئوپلورالیسم مطرح شد. هر چند برای پلورالیستها مطالعه درونداد سیاسی دموکراتیک اهمیت محوری دارد؛ اما نئوپلورالیستها توجه کمتری به دروندادها دارند و اهمیت اجتماعی آنها را در مقایسه با رویکردهای پیشین تقلیل میدهند. آنها بر چهار موضع کلیدی «کنارگذاردن سیاست مبتنی بر طبقه، تغییر ایدئولوژیک و سیاست مابعد صنعتی، افول نهادهای نمایندگی و برتری نهاد اقتصادی ﺗﺄکید دارند» (Manley, 1983: 18). بر اساس نوع رابطهی نئوپلورالیسم و نهادهای بالادستی چون حاکمیت در سطح ملی و نهادهای بینالمللی در سطح فراملی، مواردی که یک وضعیت دموکرات و ساخت دموکراتیک را از بحرانهای فوقالذکر خارج میکند و شامل «تخصصی شدن حکومت» (Berry, 2011: 23) و «مشارکت عقلانی» (Manley, 1983: 19) میباشد. نئوپلورالیسم در مورد رقابت انتخاباتی رویکرد گزینش عمومی را به کار گرفت که بر مبنای آن رأیدهندگان به مثابه عملکنندگان عاقل در نظر میآیند. آنها «بین احزاب و نامزدها براساس به حداکثررساندن سود خود در اموری که مهم میپندارند، دست به انتخاب میزنند. همچنین رهبران سیاسی به عنوان برندگان حداکثر آراء، در اصل بهوسیله اشتیاق به کسب مقام تا تعهد به ایدئولوژی فردی انگیزش پیدا میکنند» (Manley, 1983: 20). در نتیجه با توجه به این که رویکرد نئوپلورالیستی ﺗﺄکید بیشتری بر بروندادهای سیاسی دارد میتوان ﻣﺆلفههایی که در بالا تشریح گردید را در قالب نمودار زیر ترسیم نمود.
نمودار شماره 2؛ عدم تعادل سیستم سیاسی به جهت سنگینی کفه برونداد
متفکران نئوپلورالیسم در تأکیدشان بر اهمیت و وسعت نفوذ گروههای ذینفع بر حکومت، اشتراک نظر دارند. اما در مورد پیامدهای این نفوذ به سه نقص کارکردی «تجارت رای»[2]، «توجه به منافع محدود محلی»[3] و «فعالیت همگرایی میان سیاستمداران»[4] (لابی درونگروهی قدرت) اشاره دارند (عزیزی، 1395).
نهادهای وستفالیایی به مثابه چالش عرصه بینالملل به نظر میرسد که هستهی اصلی عمده چالشهای دموکراسی در مشارکت مردم و نحوه سازوکار نظارتی ایشان بر ساخت قدرت باشد. به این ترتیب چالشهاى پیشروى دموکراسى در نهادهای بینالمللی و روابط بینالملل شامل دو سطح «چالش ساختار کنونی سازمان ملل» و «چالش قواعد حاکم بر مناسبات وستفالیایی قدرت در عرصه بینالمللی» که هر دو دستهی این چالشها بر اساس تکیه بر رویکردهای پلورالیستی و نئوپلورالیستی رخداده است که در ادامه به این دو سطح چالش میپردازیم.
چالشهای ساختار کنونی نهادهای بینالمللی در بحث حساس و مهم مشروعیت، جایگاه مهمى براى خود یافتهاند؛ به عبارتى «نظامهاى سیاسى در فرآیند تصمیمگیرى خود باید جایگاه ویژهاى براى این نهادها پیشبینى کنند؛ که در غیر این صورت تنش و تعارض جدى به وجود خواهد آمد» (افتخارى و ماتین، 1380 : 38). امروزه بسیج اجتماعى دیگر صرفاً توسط دموکراسىهاى ملى صورت نمىگیرد، بلکه نمایندگان بسیج اجتماعى در لایهها و لایهبندىهاى جدید، کارگزارىهاى فرادولتى هستند؛ به عبارتی دیگر لایه واسطى بین این نهادها و سازمانها و دولتهاى ملى به وجود آمده که از آن به جامعه مدنى جهانى یاد میشود (همان). در این حالت حوزههای عمومى پررنگتر شده است. این سازمانها به دو دسته کلى تقسیم مىگردند؛ اول؛ سازمانهایى که از بالا به پایین عمل مىکنند؛ میتوان این سازمانهاى جهانى را به دو دسته تقسیم نمود؛ سازمانهایى که در قالب «سیستم دولتها» عمل مىکنند و سازمانهایى که در «سیستم ملل متحد» عمل مىکنند. دوم؛ سازمانهایى که از پایین به بالا عمل مىکنند[5] شامل جنبشهای مدنی اجتماعى بینالمللى میباشند. بر اساس رویکرد نهادگرایی سازمانهای که از پایین به بالا عمل میکنند در قالب نهادهای اجتماعی یا همان دروندادهای سیاسی مورد شناسایی قرار میگیرند و سازمانهایی که از بالا به پایین عمل میکنند را میتوان در قالب بروندادهای سیاسی مورد بازشناسی قرار دارد.
سازمانهایى که از بالا به پایین عمل مىکنند اول؛ سازمانهاى دولت پایه «مؤسسات برتون وودز، اتحادیه اروپا، منطقه آزاد اقتصادى امریکاى شمالى، بانک جهانى، سازمان تجارت جهانی و ناتو همه از مؤسسات و سازمانهایى هستند که در قالب سیستم دولتها عمل مىکنند» (شولت، 1386: 335). مؤسسات منطقهاى، لایهاى دیگر از حکومت در دنیاى در حال جهانىشدن تلقى مىشوند که در آنها دموکراسى در عین حالى که در حال شکل گرفتن است، چالش برانگیز نیز شده است. آنگونه که در هیچ یک از حکومتهاى منطقهاى توجه چندانى به شرایط لازم دموکراتیک نمیشود. به گونهای که به جزء «بازار مشترک امریکاى شمالی» و «اتحادیه اروپا»، هیچ مؤسسه منطقهاى یک مجمع مردمى انتخابى ندارد (همان). دوم؛ سازمان ملل متحد گاهی بیان میشود «شاید زمان آن فرا رسیده که به جاى جنگ جهانى سوم، جهانىشدن دموکراسى پا به عرصه وجود بگذارد» (کلانتریان، 1385 : 160). البته این به معناى برابر بودن دولتها در سازمان ملل نیست. «دموکراسى در سازمان ملل متحد بهطور کلى به معناى چیزى بیش از اصل ساده و مبهم برابرى رسمى دولتها نیست» (شولت، 1386: 338)؛ لذا سازمان ملل به عنوان ارگانى که نماینده تمام ملتهاى دنیا است، خود بخشهاى وسیعى از حوزه اختیارات دولتها را سلب کرده و در پارلمانى که نماینده تمام ملتها است، جمع کرده است.
سازمانهایى که از پایین به بالا عمل مىکنند آنچه NGO ها را تبدیل به مجموعههایى در خدمت بشریت مىکند، جداى از نسل، جنس، نژاد و... مقوله نفع عمومى بشریت است. امروزه NGO ها در امر سرنوشت بشر بیشتر از تمام دولتها که داعیهدار نفع عمومى هستند، در حال نفعرسانى هستند و صلاحیت آن را دارند. در پنجاه سال اخیر، به همت «سازمانهاى غیردولتى» در روابط میان ملتها، در مفهوم مردمسالارى، در وضعیت اقتصادى و در حقوق بینالمللى تغییرات عمدهاى صورت گرفته است، پیکار در راه استقرار حقوق بشر، کارهاى بشردوستانه، کمکهاى فورى پزشکى، کنترل آزادانه زاد و ولد، احترام به حقوق زنان، توجه به درمان بیمارهاى نوظهور، حق برخوردارى از بهداشت و آموزش رایگان، حق دسترسى آزاد به اطلاعات و اخبار، حق عضویت در گروهها و احزاب، پیشرفتهاى قابل ملاحظهاى به دست آمده است. تمام این دستاوردها، ثمره کار احزاب سیاسى، مؤسسات مالى و تشکیلات ادارى یا اتحادیهها نبوده، بلکه توسط روشنفکران و به یارى سازمانهاى غیردولتى تحقق یافته است(کلانتریان، 1385 :156)؛ که اغلب تحلیلگران آنها را با عنوان «جامعه مدنى جهانى» یاد مىنمایند. همانند پلورالیسم و نئوپلورالیسم که با ﺗﺄکید صرف بر درونداد و برونداد چالشهایی را پیشروی خویش دیدند، هر دو دسته نهادهای بینالملل (پایین به بالا و بالا به پایین) نیز دچار چالشهایی گشته که در ادامه به این چالشها میپردازیم.
چالش قواعد حاکم بر مناسبات وستفالیایی قدرت در عرصه بینالمللی - چالش فرادولتى مشارکت در سطح منطقهاى و جهانى اگر از دیدگاه دموکراسى به نهادهای بینالمللی بنگریم، نقطه ضعف آنها این است که اغلب براساس الگوهاى خشک پاسخگویى بین دولتها عمل مىکنند، به این معنى که به جاى پاسخگویى به افکار عمومى جهان، در مقابل دولتها پاسخگو هستند (بیتهام بویل، 1376). اما ضرورت یافتن راهحلى بینالمللى براى معضلات جهانى، باعث مىشود که دورنماى تشکیل یک پارلمان جهانى کارآمد و مفهوم «شهروند جهانى»، دیگر سخنانى آرمانگرایانه و موهوم پنداشته نشوند، بلکه به عنوان هدفى واقعى تلقى گردند (همان).
- خلاء مشارکت جهانى «خلاء مشارکت باعث به حداقل رسیدن اهمیت دولتهاى داراى حاکمیت مستقل نمىشود و این دولتها با منابع خود و با توانایىهاى قانونگذارى خود همچنان در کانون هرگونه استراتژى براى تدوین دستور کار درباره کالاهاى عمومى باقى خواهند ماند» (وورلاندر، 1388 : 28) و در همین حال گزینه نهادهاى مستقیم نمایندگى از مؤسسات فراجهانى مثل صندوق بینالمللى پول و سازمان توسعه و همکارى اقتصادى، یا حتى اختیارات و شیوه عمل آنها توفیقی ندارند. به علاوه، احزاب سیاسى جهانى، آمادگى پیگیرى مبارزات انتخاباتى میان قارهاى را ندارند. از دیدگاه تکنیکى نیز فاقد امکانات رأىگیرى کارآمد جهانى هستیم. درباره نمایندگى در مقیاس جهانى نیز یک فرمول مورد توافق وجود ندارد. «فرهنگهاى سیاسى در قارههاى مختلف بسیار متنوع است و در شرایط فعلى بیشتر مردم اصل «یک شخص، یک رأى» را در مورد مجالس جهانى وابسته به مؤسساتى مثل سازمان ملل متحد و سازمان تجارت جهانى قبول ندارند» (شولت، 1386 :339). در مجموع با مسائلى که در بالا بیان شد، مشخص مىشود که کارنامه دموکراتیک مؤسسات نظارتى فوقدولتى، آشکارا ضعیف بوده است. به طور کلى حکومتهاى منطقهاى و فراملی در مقایسه با امپراتورىهاى استعمارى دوران پیشین (یا دوران قلمروگرا) در سیاستهاى جهانى، دسترسى پذیرتر، انتخابىتر و پاسخگوتر نیستند. تاکنون معلوم شده است که «دموکراسى» در برابر این سلب حق رأى از مردم، مقاومت چندانى نکردهاند.
راهکارهای برون رفت از چالش دموکراسی در عرصه بینالملل آنچه از ابتدا برای تاریخ فلسفه سیاسی مهم بود ویژگیهای یک حاکم خوب بود. از افلاطون تا پیش از تاریخ فلسفه سیاسی در دوران مدرن تمامی اندیشمندان به این موضوع توجه داشتند که یک حاکم خوب چه ویژگیهایی دارد؛ اما با تحولات سیاسی اجتماعی در دوران رنسانس، تحولات مطالعاتیای نیز در رویکرد اندیشمندان در خصوص حوزه حکومت انجام گرفت و ایشان به جای توجه به ویژگیهای یک حاکم خوب به ویژگیهای یک ساخت سیاسی کارآمد توجه نمودند و در پی آن سازوکارهایی در این خصوص از سوی اندیشمندان ارائه شد. دموکراسی با رویکردهای پلورالیستی و نئوپلورالیستی زمینه را برای این سازوکار تاحدود زیادی آماده کرده است. همانگونه که بیان شد رویکرد پلورالیستی در پی آن است تا مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی را به نسبت تکثر موجود در جامعه به رسمیت شناخته و مورد توجه قرار دهد. هر چند که در فرآیند حضور و بروز خویش با موانع و کژکارکردیهایی نیز همراه شد. در اینجا تلاش داریم تا با تکیه بر رویکرد نهادگرایی و ارائه مدل همپوشانی پلورالیستی ـ نئوپلورالیستی راهکارهایی را جهت برون رفت از وضعیت فوقالذکر پیشنهاد نماییم. واقفیم که هر سازمانی که طی زمان عمل میکند، رو به سوی آنتروپی نهادی دارد و از سوی کسانی که مواضع رسمی دارند، از جستجوی اهداف جمعی به سوی جستجوی ساده منافع فردی و خصوصی تقلیل مییابد. به ویژه این مسأله برای سازمانهایی رخ میدهد که دارای سهامداران زیادی هستند. یک جامعه دموکراتیک هم متشکل از شهروندان سهامدار چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی است. در خصوص بیان چالشهای عینی دموکراسی نمایندگی لازم است تا همزمان به کژکارکردیهای ایده پلورالیسم و نئوپلورالیسم در عصر حاضر توجه شود. بر این اساس همان نقاط قوت پلورالیسم (احزاب، گروههای ذینفع، انتخابات دورهای، رسانهها و مطبوعات و...) و نئوپلورالیسم (کنش عقلانی، دولت متخصص و...) به تنهایی و در بلندمدت در هر الگوی دموکراسی کثرتگرا و دموکراسی نئوکثرتگرا به نقطه ضعف آن الگو تبدیل شده است. آنگونه که شاهد توافق نهادهای دیوانی و نهادهای اجرایی و اقتصادی در عرصه بینالملل میباشیم؛ لذا نیاز است راهکارهای برون رفت از وضعیت حاضر را بر اساس دو سطح رویکرد نهادگرایی جدید و الگوی همپوشانی تشریح نماییم: 1. نهادگرایی جدید و رفع بحران دموکراسی نمایندگی به نظر طرفداران رهیافت نهادگرایی، سرنوشت دموکراسی وابسته به نهادها است. نهادهای سیاسی نیز افراد را ملزم میکنند تا در چهارچوبی که آنان مشخص کردهاند حرکت نمایند. همانطور که پیشتر یبان شد رهیافت نهادی قصد دارد محدودیتهایی را تبیین کند تا بر کارایی دموکراسی افزوده شود؛ لذا در مقابل نهادگرایی سنتی که فعالیتها با هدف و انگیزه شخصی همراه بوده، نهادگرایی جدید قرار دارد که علاوه بر سازمانهای رسمی به سازمانهای غیررسمی نیز توجه دارد. لذا همزمان بر دروندادها و بروندادهای ساخت سیاسی ﺗﺄکید میشود. در این حالت دیگر احزاب، قانونگذاران و گروههای ذی نفوذ از نقش کلیدی برخوردار نیستند. بر اساس مطالب فوق میتوان تمامی نهادهای رسمی و غیر رسمی را در دروندادها و بروندادها مورد شناسایی قرار داد. دیگر، صرفاً یک رسانهی فراگیر و تکصدا در عرصه بینالملل نمیتواند نقش درونداد مطبوعاتی را یکه و تنها بازی کند و در کنار آن رسانهی موازی دیگری نقش اطلاعرسانی و ارتباطی را برعهده میگیرد تا اهداف والای تکثرگرایی محقق شود تا بالاتر از آن نقش نظارتی مردم بر عرصه فرآیند تصمیمگیری سیاسی نیز ساری و جاری باشد. دیگر نمایندگان ملتها و احزاب سیاسی به عنوان درونداد سیاسی و از ارکان مهم رویکرد پلورالیستی در دموکراسیهای نمایندگی نمیتوانند تنها در ابتدای هر دوره انتخابات به سمت و سوی مردم روی آورده و پس از برگزاری انتخابات به زد و بندهای سیاسی پشتپرده بپردازند؛ زیرا در الگوی مشارکت عقلانی، شهروندان در هر انتخابات با رویکرد انتخاب عقلانی به انتخاب نمایندگان خویش اقدام مینمایند. 2. الگوی همپوشانی پلورالیسمونئوپلورالیسم و رفع بحران دموکراسی نمایندگی تجربه تاریخی نشان داده که در بازهی زمانی بلندمدت که متغیرها و سازوکارهای نظاری مدنظر پلورالیسم دچار نقصان و رکود کارکردی گشته و نمایندگان به زد و بندهای سیاسی، رسانهها به سرسپردگی به حاکمان قدرت و سرمایه و احزاب به بدهبستانهای منابع قدرت رویآورده و دیگر مقصود دموکراسی از این مجاری که نقش نظارتی آنها است، محقق نمیگردد. همانطور که تشریح شد رویکرد نئوپلورالیستی نیز از قاعده کژکارکردی مستثنا نمیباشد. به این ترتیب با آنکه نئوپلورالیسم در مقایسه با پلورالیسمهای ﺗﺄکید بیشتری بر برونداد داشته و بر نهادهای درون سازمانی تکیه میکنند، اما همچنان حلقهی مفقوده نظارت مردم بر مردم مغفول مانده بود و الگوی نئوپلورالیسم نیز به تنهایی پاسخگوی حل بحرانهای دموکراسی در نهادهای بینالمللی در عصر حاضر نبودند. به نظر میرسد نیاز است تا هر دو الگوی پلورالیستی و نئوپلورالیستی همزمان به طور همپوشانی اجرا گردد تا دموکراسی نمایندگی توان فائق آمدن بر بحرانهای جدید را دارا باشد. آنگونه که بر این اساس تقویت و تجمیع سازوکارهای هر دو سیستم کنترل بیرونی و درونی در قالبی جدید میتواند قالب نوینی برای خروج از بحران دموکراسی پیش روی ما قرار دهد. مقصود از کاربست الگوی همپوشانی و همزمانی پلورالیسم و نئوپلورالیسم دستیابی به نقش نظارتی مردم بر حاکمان است. نقشی که پس از شیفت پارادایمی از دموکراسی مستقیم به دموکراسی غیرمستقیم، مهمترین هدف دموکراسیهای معاصر بوده است.
نتیجهگیری یک ساختار سیاسی همواره در پی دستیابی روزافزون به جایگاهی است که کارآمدی خویش را افزایش داده و مقبولیت بیشتری را کسب نماید. در تاریخ فلسفه سیاسی و تجربه مشترک بشری تا به امروز، دموکراسی به عنوان یکی از موفقترین و مقبولترین رویکردهای استقرار نظام سیاسی مورد شناسایی قرار گرفته است. اما این نمونه موفق نیز با چالشها و بحرانهایی به نسبت دوره زمانی که در آن قرار دارد روبرو میباشد؛ لذا تا به امروز بازبینی و چرخشهایی در رویکردهای جاری آن صورت گرفته است. چرخشها و بازخوانیهای انتقادی در ساحت دموکراسی در دورههای مختلف به ما نشان میدهد که «دموکراسی همواره چرخشهایی را بر خود دیده است»، «چرخشهای دموکراسی همواره به دنبال حل بحرانها و معضلات نظامها و نهادهای سیاسی صورت گرفته است» و «حرکت از دموکراسی مستقمیم به دموکراسی غیرمستقیم، مهمترین چرخش دموکراسی تا به امروز بوده است»؛ اما امروز «دموکراسی غیرمستقیم در مدل مشارکتی خود، نیز با بحرانهایی روبرو است». الگوی پلورالیسم تلاش دارد تا با توجه به مراکز متعدد قدرت در جامعه جهانی و حضور و بروز این مراکز در نظارت بر فرایند تصمیمگیری سیاسی، دستیابی به هدف دموکراسی (حکومت مردم بر مردم) را بیشاز پیش جامعهی عمل بپوشاند؛ اما با موانعی روبر میشود. از آن سو نیز سازوکار نئوپلورالیسم در مواجهه با این بحران و چالشها نیز در بلندمدت دچار کژکارکردی گشت و بحران جدیدی بروز پیدا کرد. رسانهها و مطبوعات که در مقام چشم بینای جامعه مدنی جهانی معرفی میشدند، دچار سرسپردگی به اربابان قدرت و سرمایه شرکتهای چندملیتی شده و رسالت نظارتی خویش را ایفاء نمیکردند، نهادهای بینالمللی که به عنوان نمایندگان منتخب ملتها میباشند اقدام به زد و بندهای سیاسی و... میکنند به این ترتیب نه تنها تنوع و تکثر رعایت نمیگشت، بلکه تنها یک عده خاص و معدودی در فرآیند تصمیمگیری سیاسی و حکمرانی حضور داشته و انحصارگرایی و تمامیتخواهی برقرار میگشت. این دقیقاً همان دو وجه مخالفت دموکراسی تکثرگرا با تمامیتخواهی حوزه سیاستگذاری بوده است. در این مسیر نهادگرایی جدید به ما کمک کرد تا برخلاف روند پلورالیسم و نئوپلورالیسم که صرفاً بر مفهوم رسمی نهاد ﺗﺄکید دارند بر مفهوم رسمی و غیررسمی نهادها ﺗﺄکید توأمان داشته باشیم و استقلال نهادی را به ادغام نهادهای درونداد و برون داد تبدیل نماییم تا بتوانیم الگوی همپوشانی دو رویکرد پلورالیسم و نئوپلورالیسم را ترسیم و پیشنهاد دهیم که مهمترین ﻣﺆلفههای این الگو در جدول زیر بیان شده است.
جدول شماره 1؛ پلورالیسم، نئوپلورالیسم و الگوی همپوشان توأمان
بر اساس این الگوی پیشنهادی، پلورالیسم و نئوپلورالیسم زمانی توانایی کنترل و نظارت بیرونی و درونی را دارا میباشند که به صورت همزمان در یک نهاد دموکراتیک مورد استفاده قرار گیرند. البته نیاز است تا در این الگوی همپوشان تمامی نهادهای مد نظر هر دو الگوی پلورالیسم و نئوپلورالیسم مورد بازبینی از سوی نهادگرایی جدید قرار گرفته و بازتعریف گردند. بر اساس موارد فوق که با رویکرد نهادگرایی جدید به تلفیق رویکرد پلورالیسم و نئوپلورالیسم اقدام نموده است میتوان نمودار زیر را ترسیم و فهم نمود. لذا اگر اهداف مورد نظر نهادهای بینالمللی دموکراتیک را در دو هدف عمده حکومت مردم بر مردم (غیرمستقیم و به شیوه نمایندگی) و مقابله با انحصارگرایی و تمامیتخواهی اعلام نماییم، الگوی همپوشانی توان آن را دارد که این اهداف را همزمان محقق نماید. لذا دیگر اهمیت کمتری دارد که چه کسی بر صدر حکومت و تصمیمگیری قرار دارد، چرا که ساختار سیستم سیاسی به گونهای عمل میکند که بروندادها و دروندادها همزمان نظارت بیرونی و درونی را دستیافتنی مینمایند و شاهد حضور توأمان دموکراسی کثرتگرا و دموکراسی نوکثرتگرا هستیم (عباسزادگان، 1395). به همان نسبت باید برای خروج از بحران نهادهای بین المللی توازنی در هر دو الگوی نهادهای نظارتی از بالا به پایین مثل سازمانهای دولت پایه (مؤسسات برتون وودز، اتحادیه اروپا، منطقه آزاد اقتصادى امریکاى شمالى، بانک جهانى، سازمان تجارت جهانی و ناتو ) و سازمان ملل متحد و نهادهای نظارتی از پایین به بالا مثل NGOها بوجود آید.
منابع: - آرتشولت، یان. (1386). نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانیشدن. ترجمه مسعود کرباسیان. تهران: علمی فرهنگی. - افتخاری، اصغر و مایک مارتین. (1380). جهانیشدن؛ چالشها و ناامنیها. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. - برگر، پیتر و توماس لوکمان. (1395). مدرنیته، تکثرگرایی و بحران معنا؛ جهتگیری انسان مدرن. ترجمه یونس خسروی. تهران: انتشارات جامعهشناسان. - بشیریه، حسین. (1378). دولت و جامعه مدنی (گفتمانهای جامعهشناسی سیاسی)، تهران: کتاب نقد و نظر. - بیتهام، دیوید و کوین بویل. (1376). دموکراسی چیست؟. ترجمه شهرام نقشتبریزی. تهران: ققنوس. - توحیدفام، محمد. (1381). دولت و دموکراسی در عصر جهانیشدن. تهران: انتشارات روزنه. - توکویل، آلکسیدو، (1374)، تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه رحمتالله مقدم مراغهای، تهران: زوار. - کلانتریان، مرتضی. (1385). حق مردم در تعیین سرنوشت خود. تهران: آگه. - مارش، دیوید و جری استوکر. (1384). روش و نظریه در علوم سیاسی. ترجمه امیرمحمد حاجی یوسفی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. - متوسلی، محمود، (1394). نگاهی به رویکردهای بدیل: نهادگرایی و مکتب اتریش. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع). - مصلینژاد، عباس. (1393). نهادگرایی و جهانیشدن. تهران: نشر دانشگاه تهران. - مکلنان، گرگور. (1394). پلورالیسم. ترجمه جهانگیر معینی علمداری. تهران: نشر آشیان. - حقیقت، سیدصادق، (1387)، «تقابل رفتارگرایی و نهادگرایی در علوم سیاسی». مجله روششناسی علوم انسانی. سال 14، شماره 55. - خواجهسوری، غلامرضا. (1396). «نودولتشهرگرایی به مثابه صورت جدید شهری شدن سیاست». فصلنامه دولت پژوهی، تابستان، شماره 10. - عباسزادگان، محسن. (1395). «پسامدرنیته و بازتعریف دموکراسی کثرتگرا». فصلنامه سیاست. دوره 46. شماره2. - عزیزی، مجتبی، (1395). «بیطرفی در نظامهای لیبرال و پیامدهای آن». فصلنامه سیاست. دوره 46. شماره2 - مصلح، پگاه، (1395)، «نسبت سیاست و امر سیاسی». فصلنامه جستارهای سیاسی معاصر، دوره 7، شماره 20.
- Dunleavy, Patrick & Brendan O’Leary. (1990). Theories of the State, London: Routledge - John, Gray. (1984). Hayek on Liberty. Oxford: Routledge. - North, D. C. (2005). Understanding the Process of Economic Change. Princeton: Princeton University press. - North, Douglass C & Robert Paul Thomas. (1973). The Rise of the western world. Cambridge: Cambridge University press. - Robert, Nozick. (1974). Anarchy and Utopia. London: Blackwell. - Hodgson, Geoffrey M. (1998). “The Approach of Institutional Economics”. Journal of Economic Literature, Vol. 36(1), pp. 166-192. - John F. Manley, (1983). “Neo-Pluralism: A Class Analysis of Pluralism I and Pluralism”. The American Political Science Review, Vol. 77 (2), pp. 368-383. - Rockman, Bert A. (1990). “Minding the state or a state of mind? Issues in the Comparative Conceptualization of the states”. Comparative Political Studies, vol. 23 (1), pp.25-55. - BERRY, JOHN W. (2011). “Integration and Multiculturalism: Ways towards Social Solidarity”. available at: psych.lse.ac.uk/psr.
| ||
مراجع | ||
منابع: - آرتشولت، یان. (1386). نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانیشدن. ترجمه مسعود کرباسیان. تهران: علمی فرهنگی. - افتخاری، اصغر و مایک مارتین. (1380). جهانیشدن؛ چالشها و ناامنیها. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. - برگر، پیتر و توماس لوکمان. (1395). مدرنیته، تکثرگرایی و بحران معنا؛ جهتگیری انسان مدرن. ترجمه یونس خسروی. تهران: انتشارات جامعهشناسان. - بشیریه، حسین. (1378). دولت و جامعه مدنی (گفتمانهای جامعهشناسی سیاسی)، تهران: کتاب نقد و نظر. - بیتهام، دیوید و کوین بویل. (1376). دموکراسی چیست؟. ترجمه شهرام نقشتبریزی. تهران: ققنوس. - توحیدفام، محمد. (1381). دولت و دموکراسی در عصر جهانیشدن. تهران: انتشارات روزنه. - توکویل، آلکسیدو، (1374)، تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه رحمتالله مقدم مراغهای، تهران: زوار. - کلانتریان، مرتضی. (1385). حق مردم در تعیین سرنوشت خود. تهران: آگه. - مارش، دیوید و جری استوکر. (1384). روش و نظریه در علوم سیاسی. ترجمه امیرمحمد حاجی یوسفی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. - متوسلی، محمود، (1394). نگاهی به رویکردهای بدیل: نهادگرایی و مکتب اتریش. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع). - مصلینژاد، عباس. (1393). نهادگرایی و جهانیشدن. تهران: نشر دانشگاه تهران. - مکلنان، گرگور. (1394). پلورالیسم. ترجمه جهانگیر معینی علمداری. تهران: نشر آشیان. - حقیقت، سیدصادق، (1387)، «تقابل رفتارگرایی و نهادگرایی در علوم سیاسی». مجله روششناسی علوم انسانی. سال 14، شماره 55. - خواجهسوری، غلامرضا. (1396). «نودولتشهرگرایی به مثابه صورت جدید شهری شدن سیاست». فصلنامه دولت پژوهی، تابستان، شماره 10. - عباسزادگان، محسن. (1395). «پسامدرنیته و بازتعریف دموکراسی کثرتگرا». فصلنامه سیاست. دوره 46. شماره2. - عزیزی، مجتبی، (1395). «بیطرفی در نظامهای لیبرال و پیامدهای آن». فصلنامه سیاست. دوره 46. شماره2 - مصلح، پگاه، (1395)، «نسبت سیاست و امر سیاسی». فصلنامه جستارهای سیاسی معاصر، دوره 7، شماره 20.
- Dunleavy, Patrick & Brendan O’Leary. (1990). Theories of the State, London: Routledge
- John, Gray. (1984). Hayek on Liberty. Oxford: Routledge.
- North, D. C. (2005). Understanding the Process of Economic Change. Princeton: Princeton University press.
- North, Douglass C & Robert Paul Thomas. (1973). The Rise of the western world. Cambridge: Cambridge University press.
- Robert, Nozick. (1974). Anarchy and Utopia. London: Blackwell.
- Hodgson, Geoffrey M. (1998). “The Approach of Institutional Economics”. Journal of Economic Literature, Vol. 36(1), pp. 166-192.
- John F. Manley, (1983). “Neo-Pluralism: A Class Analysis of Pluralism I and Pluralism”. The American Political Science Review, Vol. 77 (2), pp. 368-383.
- Rockman, Bert A. (1990). “Minding the state or a state of mind? Issues in the Comparative Conceptualization of the states”. Comparative Political Studies, vol. 23 (1), pp.25-55.
- Berry, John W. (2011). “Integration and Multiculturalism: Ways towards Social Solidarity”. available at: psych.lse.ac.uk/psr. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 890 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 884 |