تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,629 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,549,999 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,683,675 |
اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر کاهش پرخاشگری فیزیکی دانشجویان دانشگاه پیام نور | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 11، شماره 41، خرداد 1397، صفحه 99-114 اصل مقاله (805.1 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طاهر محبوبی* 1؛ سیدبهاالدین کریمی2؛ حسین زارع3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه پیام نور بوکان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشگاه تبریز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استاد، گروه روان شناشی و علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر کاهش پرخاشگری فیزیکی دانشجویان دانشگاه پیامنور بوکان بود. بدین منظور 40 نفر انتخاب و بهعنوان نمونه منظور گردیدند. روش تحقیق دراین مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون همراه با گروه گواه بود و از مقیاس پرخاشگری ویلیامز(1996) بهعنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. برنامه آموزش خودکنترلی هیجانی طی 10جلسهی60 دقیقهای و درمدت 5 هفتهی متوالی به دانشجویان ارائه گردید. بدین منظور نمونۀ تحقیق به صورت تصادفی در2 گروه 20 نفری(یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) گمارده شدند. گروه آزمایشی، تحت آموزش خودکنترلی هیجانی قرار گرفت، درحالیکه گروه گواه در معرض هیچ مداخلهای قرارنگرفتند. دادههای بدست آمده با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی بوسیلۀ نرمافزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس و در سطح 05/0> pبرای گروه وابسته به منظور تعیین اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی نشان داد که این کاربندی توانسته است به عنوان مداخلهای موثر موجب کاهش پرخاشگری فیزیکی دانشجویان در مرحله آزمایش (317/38= F و مجذور اتا 509/0) شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آموزش خودکنترلی هیجانی؛ پرخاشگری فیزیکی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
همواره و در میان همۀ اقشار و سنین افرادی وجود دارند که به دلیل رفتارهای پرخاشگرانۀ خود محیط را برای اطرافیان ناامن میسازند. هر چند پرخاشگری را نمیتوان مختص به یک سن یا دورهای ویژه دانست، با وجود این میتوان بیشترین میزان بروز و شیوع پرخاشگری را به دورۀ نوجوانی و جوانی نسبت داد(میلر، زیچنر و ویلسون[1]، 2012). تغییرات ناگهانی و گستردهای که آنان در تمامی جنبههای زندگی خود تجربه میکنند مرحلهای بحرانی را برایشان رقم میزند که طبیعتاً بروز رفتارهای پرخاشگرانه میتواند یکی از مهمترین عوارض ناشی از این بحران باشد(رابرتون، دافرن و بوکس[2]، 2012). پرخاشگری در سالهای اخیر هم از نظر تئوریک و هم از نظر بالینی، به دلیل پیامدهای جدی فردی و اجتماعی که برجای میگذارد مورد توجه فراوانی قرار گرفته است(کلیورلی، سزتماری، وایلنتکورت، بویلی و لیپمن[3]، 2012). هر چند تعاریف پرخاشگری بسیار گوناگون است، ولی اکثر متخصصان توافق دارند که پرخاشگری یک فعالیت بالقوه مضر و آزاردهنده است که با هدف صدمه زدن به دیگران صورت میپذیرد(براون و ریچاردسون، 1994، به نقل از ویلیامز، ریچاردسون، هموک و جانت[4] و همکاران، 2012). اعمال پرخاشگرانه در اشکال مختلفی بروز مییابند که بارزترین شکل آن پرخاشگری فیزیکی و کلامی است. پرخاشگری فیزیکی به فعالیتهایی مانند کتک زدن، هل دادن، تنه زدن، پرتاب اشیاء و تهدید به انجام این فعالیتها اشاره دارد که تماماً به نیت صدمه زدن به افراد دیگر صورت میگیرد(رزمجوئی، شهیم و سلمانی خانکهدانی، 1392). پرخاشگری فیزیکی هم به مانند پرخاشگری کلامی بوسیلۀ بروندادهای آنها قابل مشاهده بوده و بنابراین از آن نیز به عنوان یکی از جلوههای مستقیم پرخاشگری یاد میشود. افراد پرخاشگر به درستی نمیتوانند پیامدهای رفتار خود را پیشبینی کنند، در روابط اجتماعی نشانههای خصمانه فراوانی را مشاهده میکنند، درک درستی از سطح پرخاشگری خود ندارند و بنابراین از راهحلهای پرخاشگرانه استفاده میکنند(ملکی، فلاحی خشکناب، ره گوی و رهگذر، 1390). پژوهشها نشان میدهند که افراد پرخاشگر نسبت به دیگران از نظر شیوۀ تفکر نیز متفاوت هستند. آنها راهبردهای مثبت کمتری نسبت به دیگران ارائه میدهند، بیشتر اطمینان دارند که راهبرد پرخاشگرانه سازگارانهتر است و این طور قضاوت میکنند که راهبردهای پرخاشگرانه کمتر باعث آسیب میشود(عارفی و رضویه، 1382; به نقل از گنجه، دهستانی و زاده محمدی، 1392). پرخاشگری و خشم هیجاناتی هستند که به شمشیر دو لبه معروف اند. به این معنا که برون ریزی آنها باعث تخریب افراد و اشیاء میشود و درونریزی و سرکوب آنها صدمات جسمانی و روانی را برای فرد به بار میآورد (ریو[5]، 1383). بنابراین عدم کنترل پرخاشگری میتواند موجب بروز مشکلات اجتماعی، شغلی، تحصیلی و سلامت جسمی و روانی فرد شده و پیشبینی کنندة استفاده از مواد و الکل، مصرف سیگار، سازگاری کم، افت تحصیلی، افسردگی و بزهکاری و سایر اختلالات در افراد است(حیاتبخش، نجمن، بور، او-کالاگان و ویلیامز[6]، 2009؛ ملکی و همکاران، 1390). در واقع آنچه که باعث توجه محققان از گذشتههای دور تا کنون به رفتار پرخاشگرانه شده است اثرات نامطلوب آن بر رفتار بین فردی و همچنین اثرات ناخوشایند آن بر حالات درونی و روانی فرد است. تحقیقات فراوانی تاکنون به بررسی دلایل زمینهساز ارتکاب رفتارهای پرخاشگرانه از سوی افراد انجام گرفتهاند و اخیرا تعدادی از آنها مانند نورستروم و پاپی[7](2010) و دوناهیو، گرانسن، مکلوره و وان مال [8] (2014) نشان دادهاند که خودکنترلی هیجانی پایین یکی از دلایل عمده بروز انواع رفتارهای پرخاشگرانه از سوی افراد است و خودکنترلی هیجانی پایین به طور کامل و معناداری رابطه بین هیجانات منفی و پرخاشگری فیزیکی را میانجیگیری میکند. خودکنترلیهیجانی پایین به معنای استفاده از راههای ناسازگارانهای است که فرد به هنگام تجربه هیجانی و پاسخ به حالات هیجانی از خود نشان میدهد و به لحاظ تجربی ثابت شده است که با انواع پرخاشگری رابطه دارد(گراس، 2013، به نقل از دوناهیو و همکاران، 2014). در واقع یافتههای تحقیقی در این حوزه نشان میدهند که داشتن کنترل هیجانی روشی مؤثر و مطلوب برای ارتقاء سلامتذهنی و روانی است و مشکل در کنترل هیجانی با گسترهای از مشکلات روانشناختی مانند آسیبزدن عمدی به خود و دیگران(باک هالت، پارا و جوب- شیلدس[9]، 2009)، افسردگی و اضطراب(سیسلر، اولاتونجی، فلندر و فورسیس[10]، 2010)، اختلالات شخصیتی گسترده(گراتز، روسنتهال، طول، لجواز و گندرسون [11]، 2006)، مشکلات رفتاری مانند سوء مصرف مواد(کان و دیمیتروف[12]، 2010)، و مشکلات اجتماعی مانند روابط ضعیف با همسالان (فوسکا[13]، 2008) در ارتباط است. اما نکته اساسی در اینجاست که این تحقیقات اخیراً نشان دادهاند که کنترل هیجانی ناسازگارانه با اقدام به رفتارهای پرخاشگرانه نیز ارتباط دارد (نورستروم و پاپی[14]، 2010). در همین راستا سالیوان، هلمس، کلیور و گودمن[15](2010) یافتند که ناتوانی افراد در تنظیم هیجانات خود، و از جمله هیجان خشم با احتمال توسل آنان به پرخاشگری فیزیکی بین پسران ارتباط معنادار دارد. همچنین تاگر، گود و برامر[16](2010)، نشان دادند افرادی که در کنترل هیجانی مشکل دارند با احتمال بیشتری اطرافیان خود را مورد پرخاش و سوء استفاده قرار میدهند. مطالعۀ دیگری نشان داده است که خودکنترلی پایین، پرخاشگری جسمانی و کلامی را پیشبینی میکند (سانچز -مارتین[17]و همکاران، 2011). در ایران هم تحقیقاتی مانند تاجیکزاده و صادقی(1392) هم نشان دادهاند که کنترل هیجانی پایین احتمال پرخاشگری فیزیکی و کلامی را بالا میبرد. با این تفاسیر به نظر میرسد افرادی که در تنظیم هیجانات خود مانند هیجان خشم ناتوان هستند احتمال بالاتری دارد که در رفتارهای پرخاشگرانه مختلف فیزیکی و کلامی درگیر شوند. ارتباط بین تنظیم هیجانی پایین و پرخاشگری تنها به هیجان خشم محدود نمیشود و هیجانات دیگری مانند احساس بدبختی، عدم خوشحالی، ترس و هیجانات عمومی منفی دیگر نیز با انجام رفتارهای پرخاشگرانه ارتباط دارند(اسپروت و دوب[18]، 2000). در توضیح این یافتهها تحقیقات در حوزۀ پرخاشگری نشان داده است که خشونت میتواند به عنوان وسیلهای برای پایان دادن به احساسات یا حالات هیجانی آزارنده یا آسیبرسانی که فرد پرخاشگر قادر به تنظیم آنها نیست عمل کند(گاردنر و مور[19]، 2008). در این موقعیتها رفتارهای پرخاشگرانه برای فرد این امکان را فراهم میسازد که آشفتگی و ناراحتی خود را بر روی دیگران تخلیه و برونسازی کند(تاگر و همکاران، 2010). در واقع این افراد برای جبران کردن، پایان دادن، و یا اجتناب از این حالات هیجانی منفی به رفتارهای پرخاشگرانه روی میآورند. در همین راستا گاردنر و مور(2008) اظهار میدارند رفتارهای پرخاشگرانه آشکار مانند پرخاشگری فیزیکی و کلامی میتواند تلاشی از سوی افراد در جهت اجتناب از تجربه کامل هیجانی مانند خشم و یا سایر هیجانات ناراحت کننده دیگر باشد و این کار را از طریق حذف محرکی که منجر به خشم میشود انجام میدهند. این مطالب نشان میدهد در افرادی که قادر به مدیریت کردن هیجانات منفی و آزارندۀ خود نیستند احتمال بالا رفتن پتانسیل اقدام به پرخاشگری افزایش مییابد، بخصوص اگر آنها احساس کنند که پرخاشگری احساسات آنها را بهبود میبخشد. بنابراین به نظر میرسد انجام مداخلاتی در راستای ارتقای سطح خودکنترلی هیجانی در افراد پرخاشگر ضروری مینماید. خود کنترلیهیجانی، راه اندازی، افزایش دادن، حفظ کردن و یا کاهش دادن هیجانات مثبت و منفی خود در پاسخ و متناسب با رخدادهای محیطی است(پاروت، 1993، به نقل ازچمبرز، گالون و آلن[20]، 2009). به بیان دیگر خودکنترلی هیجانی فرآیندی است منحصر بفرد و یگانه برای تعدیل تجارب هیجانی خود به منظور دستیابی به مطلوبیت اجتماعی و قرارگیری در یک وضعیت روانی و جسمانی آماده برای پاسخگویی مناسب به تقاضاهای درونی و بیرونی(هوانگ[21]، 2006). از خلال بررسی ادبیات پژوهشی تصور میشود که سه مهارت اصلی تنظیم هیجانی یعنی آگاهی هیجانی، پذیرش هیجانی، و بکارگیری استراتژیهای متنوع تنظیم هیجانی زمینۀ تنظیم هیجانی سازگار را فراهم میکنند. دلایل تئوریک و شواهد تجربی از ارتباط بین این مهارتها و تنظیم هیجانی با رفتار سازگارانه و کاهش پرخاشگری حمایت میکنند. آگاهی هیجانی به معنای توانایی تشخیص و توصیف تجارب هیجانی و فهم و آگاهی از پاسخهای هیجانی است(گرینبرگ، الیوت و پوس[22]، 2007). آگاه بودن از پیام هایی که هیجانات ارسال میکنند به افراد کمک میکند تا منطبق با این پیامها و نیازهای مربوط به آنها رفتار خود را هماهنگ کنند. تحقیقاتی مانند(تول، میدجلی و رومر[23]، 2005) نشان دادهاند که در افراد با سطح آگاهیهای هیجانی پایین احتمال بروز رفتارهای پرخاشگرانه بالاتر است. همچنین شواهد زیادی نشان میدهند که افراد با آگاهیهای هیجانی بالا، بهتر قادر به کنترل هیجانات خود و انجام رفتارهای سازگارانه به هنگام تجربۀ حالات هیجانی منفی هستند(ویلکوفسکی و رابینسون[24]، 2008). پذیرش هیجانی به معنای مواجهه و برخورد غیرقضاوتی با تمام هیجانات بدون نشان دادن واکنشهای منفی در مورد هیجاناتی خاص است. تحقیقات نشان داده است وقتی پذیرش هیجانی برای افراد مشکل باشد احتمال بالاتری دارد که از رفتارهای پرخاشگرانه به عنوان ابزاری جهت جبران کردن یا پایان دادن به تجارب هیجانی ناگوار استفاده کنند(چمبرز و همکاران، 2009). به علاوه تنطیم هیجانی مؤثر مستلزم دستیابی به استراتژیهای متنوعی از کنترل هیجانی است که در تعدیل هیجاناتدرونی و رفتارهای بیرونی نقش ایفا کنند. این دسترسی به استراتژیهای متنوع در خصوص تنظیم هیجانی به افراد اجازه میدهد واجد نوعی از تجارب هیجانی شوند متناسب با موقعیت باشد(باتلر[25] و همکاران، 2003). پژوهشهای انجام شده هم شواهد واضحی را مبنی بر اینکه آموزش مهارتهای کنترل هیجانی میتوانند رفتارهای پرخاشگرانه مختلف بر روی دیگران را کاهش دهند فراهم کردهاند. از جمله تحقیقی توسط ساین و همکاران[26](2007) نشان داد که میزان وقوع پرخاشگری جسمانی و کلامی بعد از شرکت یاد گیرندگان در جلسات کوتاه آموزش آگاهیهای هیجانی به طور معناداری کاهش یافت. نتایج تحقیق دیگری که اخیراً انجام گرفته است نشان داد که آموزش مهارتهای هیجانی باعث کاهش معنادار رفتارهای خشونتآمیز در میان دانشآموزان شده است(استن و بلدیان[27]، 2014). موس، کوک، چنج و گراس(2007، به نقل از تاجیکزاده و صادقی، 1392) هم یافتهاند که کسب مهارتهای کنترل هیجانی و تنظیم هیجان میتواند خشم و پرخاشگری افراد را کاهش دهد. در ایران هم تحقیقاتی اندکی که در این حوزه انجام شدهاند اثربخش بودن آموزش خودکنترلی هیجانی را بر پرخاشگری نشان دادهاند. از جمله در تحقیق اسماعیلی، آقایی، عبدی، اسماعیلی و آقایی(2012) تحت عنوان اثربخشی تنظیم هیجانی بر کاهش پرخاشگری دختران دچار حملات صرعی، یافتند که آموزش تنظیم هیجانی سبب کاهش معنادار پرخاشگری در میان گروه آزمایش شده است. ملکی و همکاران (1390) در تحقیق خود نشان دادند که آموزش گروهی مهارت کنترل خشم باعث کاهش معنادار پرخاشگری فیزیکی و کلامی در پسران 12-15 ساله شده است. همچنین در تحقیق گنجه و همکاران (1392) آموزش هوش هیجانی در کاهش پرخاشگری دانشآموزان پسر دبیرستانی مؤثر بوده است. اما تاکنون در ایران پژوهشی در مورد بررسی اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر کاهش پرخاشگری فیزیکی جامعه دانشجویان انجام نشده است. از سوی دیگر به نظر میرسد که برای کنترل رفتارهای پرخاشگرانه بسیار ضروری است که افراد پرخاشگر یاد بگیرند چگونه هیجانات خود را به طور سازگارانهای تنظیم کنند. مداخلات باید با این هدف انجام شوند که توانایی این افراد برای تنظیم هیجانات خود در مواقع لزوم به طور ارادی و مؤثر بالا رود. بدین منظور، سوال پژوهشی به شرح زیر مطرح است: - آیا آموزش خودکنترلی هیجانی در کاهش پرخاشگری فیزیکی دانشجویان اثربخش است؟
روش الف. روش تحقیق: با توجّه به این که در این تحقیق، متغیّر مستقل دستکاری شده و تأثیر آن بر متغیّر وابسته مشاهده میگردد. بنابراین تحقیق از نوع نیمه تجربی(پیش آزمون- پس آزمون[28]) میباشد. لذا پژوهش از نظر هداف، کاربردی است و از نظر روش پژوهش، نیمه آزمایشی( نیمه تجربی) با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. ب: جامعه آماری نمونه و روش نمونهگیری: جامعۀ آماری این پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان دانشگاه پیامنور شهرستان بوکان میباشد که در نیمۀ دوم سال 95-94 به تحصیل اشتغال داشتند. برای تعیین نمونۀ تحقیق ابتدا اطلاعیههایی در دانشگاه و در میان دانشجویان پخش گردید و از کسانی که با مشکل پرخاشگری مواجه بودند در خواست شد با مراجعه به مرکز مشاورۀ دانشگاه در صدد کمک برآیند سپس با استفاده از روش نمونهگیری مبتنی بر هدف از میان مراجعهکنندگانی که در پی اطلاعیهها به مرکز مشاورۀ دانشگاه مراجعه کرده بودند، با توجه به ملاکهای در نظر گرفته شده از قبیل مصاحبۀ بالینی و نمرۀ پرسشنامۀ پرخاشگری، 40 نفر انتخاب شدند و به صورت جایگزینی تصادفی در گروه آزمایش(20نفر) و گروه گواه(20 نفر) قرار گرفتند. ج. روش گردآوری اطلاعات: کاربندی پژوهش در این مطالعه عبارت بود از آموزش خودکنترلی هیجانی براساس الگویی برگرفته از کتابچۀ آموزش مهارتهای زندگی موتابی و فتی(1386)، کتاب آموزش مهارتهای زندگی ناصری(1386) و کتاب تکنیکهای تنطیم هیجان در رواندرمانی(راهنمای کاربردی) (لیاهی، تیرچ و ناپولیتانو(2012). پس از تدوین اولیه طرح ابتدا در بین نمونهای ده نفری اجرا و پس از اطمینان از مناسب بودن طرح، نمونه نهایی در طی 10 جلسه 60 دقیقهای سازماندهی و در مدت 5 هفتۀ متوالی به دانشجویان گروه آزمایش ارائه گردید. درحالیکه گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکردند. ملاک ورود در این تحقیق دانشجویان دانشگاه پیام نور شهرستان بوکان که در نیمۀ دوم سال 93-92 به تحصیل اشتغال داشته و با مشکل پرخاشگری مواجه بودند میباشد.
جدول شماره 1: دیاگرام طرح پژوهش Table 1. Diagram of Research Design
ابزار اندازهگیری در این تحقیق از پرسشنامه پرخاشگری ویلیامز و دیسی[29](1996) برگرفته از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری[30](1992) استفاده شده است. این پرسشنامه 26 آیتم دارد که هر آزمودنی میبایست در پاسخ به سئوالات یکی از گزینههای هرگز(1)، به ندرت(2)، گاهی(3)، اغلب(4)، همیشه(5) را انتخاب نماید. این پرسشنامه دو مؤلفه پرخاشگری فیزیکی/ خشم و پرخاشگری کلامی/ خصومت را مورد سنجش قرار میدهد. آیتمهای 1 تا 14 پرخاشگری فیزیکی و آیتمهای 15 تا 26 پرخاشگری کلامی را میسنجند. ضریب پایایی بازآزمایی(بعد از نه هفته) پرسشنامه پرخاشگری و مؤلفههای آن از 72/0 تا 80/0 گزارش شده است. ضریب همبستگی پرسشنامه پرخاشگری با مقیاس خشم نووکا (1994) 79/0 گزارش شده است(01/0< P). همچنین ضریب همبستگی مؤلفه پرخاشگری فیزیکی 73/0میباشد(01/0 < P) که نشان میدهد کلیه سوالات این مقیاس موضوع مورد بررسی را میسنجند.
یافتهها در این قسمت نتایج مربوط به تأثیر مداخله آموزش خودکنترلی هیجانی بر پرخاشگری فیزیکی دانشجویان ارائه شده است.
جدول2: آمار توصیفی در مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری Table 2. Descriptive statistics of the pre, post and follow-up stages
اطلاعاتجدول2، میانگین و انحرافمعیار نمرات پرخاشگری فیزیکی دانشجویان گروههای آزمایش و کنترل را در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری نشان میدهد. براساس این اطلاعات میانگین گروه آزمایش پس از مداخلات کاهش داشته است. به طوری که این کاهش در مرحلۀ پیگیری نیز ادامه داشته است. جهت بررسی این موضوع که آیا تفاوت میانگینها از نظر آماری معنادار است یا خیر؟ از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. در این راستا تحلیل کوواریانس دارای مفروضههایی است که باید تحقق یابد تا بتوان از روش مذکور برای مطالعه و تحلیل دادههای مربوطه استفاده کرد. در تحقیق حاضر یکی از مفروضههای اساسی تحلیل کوواریانس یعنی پیش فرض همگنی واریانسها توسط آزمون لوین برای همسانی واریانسها مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاصله در جدول قابل مشاهده است.
جدول 3: آزمون لوین جهت برابری واریانسهای خطا Table 3. Levene’s Test of Equality of Error Variances
همانگونه که نتایج جدول 3 نشان میدهد خطای واریانس گروههای مورد مطالعه همگن و برابر است چون مقدار F بدست آمده برابر 606/1 است که در سطح 05/0>P معنی دار نمیباشد. بنابراین مفروضۀ همگنی واریانسها برقرار است، و این پیش فرض رد نمیشود.
جدول شماره 4: نتایج تحلیل کواریانس یک راهه برای بررسی تفاوت پس آزمون تأثیر آموزش خودکنترلی در دو گروه آزمایش و پیگیری Tabel 4 Result of ANCOVA Analysis for the Differences in Post-test Mean scores between Experimental and follow-up test in the emotional self-control training
نتایج جدول 4 نشان میدهد که با در نظر گرفتن نمرات پیش آزمون به عنوان متغیر کمکی، مقدارF بدست آمده در سطح 05/0>p معنیدار است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت، مداخلات آموزش خودکنترلی منجر به تفاوت معنادار میان گروههای آزمایش و گواه شده است. میزان تأثیر حدود 50 درصد بوده است یعنی 50 درصد واریانس پسآزمون مربوط به مداخلات آموزش خودکنترلی بوده است. براساس یافتههای بدست آمده میتوان اظهار داشت بین میانگین اصلاح شدۀ گروه آزمایش و کنترل با مقدار 317/38= F و درجۀ آزادی 1 با سطح اطمینان 95/0 تفاوت معنیداری وجود دارد. همچنین توان آماری 1 میباشد که حاکی از کفایت حجم نمونه دارد. بنابراین از نتایج جدول فوق اینگونه استنباط میشود که مداخلات آموزشی خودکنترلی هیجانی بر میزان پرخاشگری فیزیکی دانشجویان مؤثر بوده است. نتایج تحلیل کوواریانس در مرحلۀ پیگیری نیز نشان داد که اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی مختص به دورۀ برگزاری کلاسها نبوده است بلکه تغییرات حاصل در دانشجویان بعد از سه ماه همچنان دارای ثبات بوده است.
بحث و نتیجهگیری هدف اصلی این تحقیق، بررسی تأثیر آموزش خود کنترلی هیجانی بر کاهش پرخاشگری فیزیکی دانشجویان بود که نتایج نشان داد این کاربندی توانسته است بهعنوان مداخلهای موثر موجب کاهش اعمال پرخاشگرانۀ این افراد گردد. نتایج این پژوهش به طور مستقیم با تحقیقات ساین و همکاران (2007)، اسماعیلی و همکاران(2012) و استن و بلدیان (2014) که نشان دادهاند آموزش مهارتهای هیجانی باعث کاهش معنادار رفتارهای پرخاشگرانه میشود همخوانی دارد. این نتایج همچنین با نتایج تحقیقات داخلی از جمله گنجه، دهستانی و زاده محمدی(1392) و ملکی و همکاران(1390) همسویی دارد. همچنین با پژوهش کارتکا و زیتاندیونو(2007)، که نشان دادند آموزش هوش هیجانی با کاهش رفتارهای پرخاشگرانه نوجوانان رابطه معناداری دارد همسو است(نقل از گنجه و همکاران، 1392). در توضیح این یافتهها میتوان عنوان داشت که اکثر اختلالات روانشناختی به واسطه یک آشفتگی هیجانی مشخص میشوند و این آشفتگیها به طور زیربنایی با کارکرد معیوب در تنظیم هیجانی مرتبط میگردند(کرینگ و ورنر، 2004، به نقل از محمدی، فرنام و محبوبی،1390). وقتی که فرد دارای تنظیم هیجانی ناسازگارانه است دور از ذهن به نظر می رسد که فکر کنیم این تنظیم هیجانی به او اجازه خواهد داد که در یک محیط بیواسطه عمل کرده و عملکرد بهینه او را مختل نکند (کول[31]، 1994). بهرحال اگر افراد در تنظیم حالات هیجانی خود مشکل داشته باشند عمدتاً این تجارب هیجانی برای آنها غیر قابل تحمل میشوند. در این حالت آنها با احتمال بیشتری برای جبران کردن، پایان دادن و یا اجتناب از این حالات هیجانی به رفتارهای پرخاشگرانه روی میآورند. به عبارتی افرادی که در تنظیم و پذیرش هیجانی مشکل دارند ممکن است از تجارب هیجانی یا بیان هیجانات خود اجتناب کرده و یا آنها را سرکوب کنندکه ممکن است منجر به احتمال بیشتر رفتارهای پرخاشگرانه شود(چمبرز و همکاران، 2009). به عنوان مثال نتایج تحقیق لوماس، استاو، هنسن و داونی[32]( 2012) نشان داد که نقص در مهارتهای اساسی برای مدیریت و کنترلهیجانی پیشبینهای معنیدار پرخاشگری هستند. بر عکس نشان داده شده است که افراد با هوش هیجانی بالا، که بالطبع واجد خود کنترلی هیجانی بالا نیز هستند، با احتمال بیشتری روابط مثبتتری با دیگران داشته و احتمال کمی دارد که تعاملات منفی را بین خود و دوستان نزدیک خود گزارش کنند(لوپز، سالووی و استرائوس، 2003، به نقل از لوماس و همکاران، 2012). از آنجا که توانایی تنظیم هیجانی میتواند کیفیت روابط فرد را تعیین کند افرادی که قادر به تنظیم هیجاناتشان هستند هیجانات خود و دیگران را بهتر درک میکنند. بنابراین چنین افرادی نسبت به کسانی که در تنظیم هیجانی دشواری دارند روابط بهتری دارند. برعکس افراد با دشواری در تنظیم هیجانی کمتر قادرند که رابطه خود را با دیگران حفظ کرده و احساس میکنند که در الگوهای منفی ارتباط با دیگران قرار گرفته و خارج از کنترل بودن خود را احساس می کنند(لوپز و همکاران، 2004; آبت، 2005، به نقل از محمدی، فرنام و محبوبی ، 1390). بنابراین برای افراد با مشکلات تنظیم هیجانی آموزش درخصوص استراتژیهای مختلف تنظیم هیجانی متمرکز بر بکارگیری آگاهانه هیجانات و اصلاح و تعدیل پاسخهای هیجانی بسیار ضروری و اساسی می نمایاند. این آموزشها سبب گسترش یا افزایش خصیصههای شخصیتی مانند سطوح بالاتر تاب آوری و توانایی سازگاری با هیجانات، کسب نگرشهای منطقی در مورد سازگاریهای هیجانی و در نهایت کنترل رفتاری روی هیجاناتی مانند خشم خواهند شد(استن و بلدیان، 2014). آموزش مداخلات مبتنی بر خود کنترلی هیجانی بویژه مداخلات خودآگاهی و پذیرش هیجانی انعطاف پذیری شناختی فرد را برانگیخته و باعث بهبود توانایی فرد در استفاده از استراتژیهای تنظیمهیجان میشود که میتواند در بهبود رفتارهای پرخاشگرانه نقش مفیدی ایفاء کنند(چمبرز و همکاران، 2009). همچنان که تحقیقات نشان دادهاند افزایش این مهارتها با خودگزارشی پرخاشگری فیزیکی و کلامی و خشم پایینتر در ارتباط است(هیپنر و همکاران[33]، 2008). بررسیها نشان داده است که توانمند بودن افراد از نظر هیجانی، روبرو شدن آنها را با چالشهای زندگی آسان میکند و در نتیجه آنها را از سلامتروان بیشتری برخوردار مینماید. افراد توانمند از نظر هیجانی احساسهای خود را تشخیص میدهند، مفاهیم ضمن آنها را درک میکنند و به گونۀ مؤثری حالتهای هیجانی خود را برای دیگران بیان میکنند. این افراد در کنار آمدن با تجربههای منفی از موفقیت بیشتری برخوردارند و سازگاری مناسبتری را در ارتباط با محیط و دیگران نشان میدهند(گولمن، 1995، به نقل از تاجیک زاده و صادقی، 1392). در واقع آموزش مداخلات آزمایشی معتبر برای رفتارهای پرخاشگرانه که در برگیرنده تأکید بر آگاهی و پذیرش هیجانات بوده و در عین حال برای افراد مجموعهای از استراتژیها را برای کنترل رفتار به هنگام تجارب هیجانی ناگوار فراهم کنند به احتمال زیاد توانایی افراد برای یک تنظیم هیجانی سازگارانه را افزایش داده و احتمال بروندادهای پرخاشگرانه را کاهش میدهند. همانگونه که نتایج پژوهش حاضر نیز نشان داد که این آموزشها سبب کاهش معنادار رفتارهای پرخاشگرانه دانشجویان پرخاشگر شدهاند. بنابراین درکل میتوان نتیجه گرفت که آموزش خودکنترلی هیجانی میتواند بهعنوان مداخلهای موثر موجب کاهش پرخاشگری فیزیکی دانشجویان گردد. محدود بودن نمونه، به جامعهی دانشجویان کارشناسی و عدم تعمیمپذیری احتمالی این یافتهها به دانشجویان سایر دورههای تحصیلی و سایر دانشگاهها را میتوان از محدودیتهای این پژوهش برشمرد. همچنین محدودیت زمانی در اجرای برنامهی درمانی به علت اجرای آن بر روی جمعیت دانشجویی که در یک بازهی زمانی خاص قادر به حضور در جلسات درمان هستند از دیگر محدودیتهای این پژوهش بود. پیشنهاد میشود شیوۀ آموزش خودکنترلی هیجانی در قالب طرحهای آزمایشی با نمونههای بزرگتر و با گروههای مختلف دانشآموزی و دانشجویی در مدارس و دانشگاهها انجام شود. از جنبۀ کاربردی هم با توجه به یافته حاضر، پیشنهاد میشود که این برنامه بعنوان بخشی از برنامههای کاهش پرخاشگری در مراکز خدمات مشاورهای دانشگاهها به کار گرفته شود. به علاوه به برنامهریزان آموزش دانشگاهی هم توصیه میشود تربیت کارشناسان متخصص در آموزش تنظیم هیجان را با تعیین سرفصلهایی در این خصوص در رشتههای مرتبط با این حوزه را در حیطة اهداف خود قرار دهند. سپاسگزاری: ازکلیه دانشجویانی که در این پژوهش مشارکت کردند و همچنین از عوامل دانشگاه پیام نور واحد بوکان که زمینه انجام این پزوهش را فراهم کردند تشکر و قدردانی میشود. [2] - Roberton, Daffern & Bucks [3] - Cleverley, Szatmari, Vaillancourt, Boyle & Lipman [4] - Williams, Richardson, Hammock & Janit [5] - Reeve [6]- Hayatbakhsh, Najman, Bor, O’Callaghan & Williams [7]- Norstrom & Pape [8]- Donahue, Goranson, McClure & Van Male [9]- Buckholdt, Parra & Jobe-Shields [10]- Cisler, Olatunji, Feldner & Forsyth [11]- Gratz, Rosenthal, Tull, Lejuez & Gunderson [12]- Kun & Demetrovics [13]- Fosca [14]- Norstrom, & Pape [15]- Sullivan, Helms, Kliewer & Goodman [16]- Tager, Good & Brammer [17]- Sanchez-Martin [18] - Sprott & Doob [19] - Gardner & Moore [20]- Chambers, Gullone & Allen [21]- Hwang [22]- Greenberg, Elliott & Pos [23]- Tull, Medaglia & Roemer [24]- Wilkowski, & Robinson [25]- Butler [26]- Singh et al. [27]- Stan & Beldean [28]-test - retest [29]- Williams & Deci [30]- Buss & Pery [31] - Cole | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تاجیکزاده، فخری و صادقی، راضیه (1392). بررسی سبکهای کنترل هیجانی پیشبینی در پرخاشگری دانشجویان دختر. فصلنامه علمی پژوهش زن و جامعه، 4 (4)، 113-97. رزمجوئی، مریم؛ شهیم، سیما و سلمانی خانکهدانی، لیلی (1392). رابطه رشد زبان با پرخاشگری جسمانی در کودکان کم توان ذهنی آموزشپذیر. فصلنامه پژوهش در علوم توانبخشی، 9 (6)، 1100-1109. ریو، جان مارشال (2001). انگیزش و هیجان، ترجمه؛ یحیی سیدمحمدی (1383) ، تهران: موسسه نشر ویرایش، چاپ ششم. گنجه، سید علیرضا؛ دهستانی، مهدی و زادهمحمدی، علی (1392). مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های حل مساله و هوش هیجانی در کاهش پرخاشگری دانش آموزان پسر دبیرستانی. دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال چهاردهم، شماره2، 38-50. محمدی، مسعود؛ فرنام، رابرت و محبوبی، پریسا (1390). رابطه بین سبک های دلبستگی و دشواری در تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی در معلمان جزیره کیش. فصلنامه علمی پژوهشی زن و فرهنگ، سال دوم، شماره هفتم، بهار90، 9-20. ملکی، صدیقه؛ فلاحی خشکناب، مسعود؛ ره گوی، ابوالفضل و رهگذر، مهدی (1390). بررسی تاثیر آموزش گروهی مهارت کنترل خشم بر پرخاشگری دانش آموزان پسر 12-15 سال. نشریه دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی ایران(نشریه پرستاری ایران)، دوره26، شماره 69، 26-35. موتابی، فرشته، فتی، لادن و همکاران (1386). آموزش مهارتهای زندگی « مدیریت استرس ومقابله های سازگارانه ». تهران: دفتر امور زنان وزارت بهداشت ، درمان و آموزش و پزشکی ناصری، حسین (1386). مهارتهای زندگی ویژۀ دانشجویان. تهران: معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی کشور. Abedi, A. (2001). The relationship between motivation and academic achievement of male and female students in Isfahan and personality and family Olatunji, B. O., Feldner, M. T., & Forsyth, J. P. (2010). Emotion regulation and the anxiety disorders: An integrative review. Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment, 32(1), 68–82. Cleverley, K., Szatmari, P., Vaillancourt, T., Boyle, M., & Lipman, E. (2012). Developmental trajectories of physical and indirect aggression from late childhood to adolescence: Sex differences and outcomes in emerging adulthood. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry, 51(10), 1037-1051. Cole, P. M. (1994). The development of emotion regulation and dysregulation: A clinical perspective. Monographs of the Society for Research in Child Development, 59(2/3), 73–100. Donahue, J. J., Goranson, A. C., McClure, K. S., & Van Male, L. M. (2014). Emotion dysregulation, negative affect, and aggression: A moderated, multiple mediator analysis. Personality and Individual Differences, 70, 23-28. Esmaeili, L., Aghaei, A., Abedi, M. R., Esmaeili, M., & Aghaei, M. (2012). The efficacy of emotional regulation on the aggression of epileptic girls (14-18) in Isfahan. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 46, 2183-2187. Fosca, G.M., (2008). Beyond the Parent-child Dyad: Testing Family Systems Influences on Children,s Emotion Regulation, Doctoral Dissertation ofPhilosophy, Marquette University, Milwauke, Wiscansin. Ganjeh, Seyyed Alireza; Dehestani, Mehdi and Zadeh Mohammadi, Ali. (2013). Comparison of the Effectiveness of Problem Solving Skills Training and Emotional Intelligence in Reducing Aggression among High School Students. Knowledge and Research in Applied Psychology, Year 14(2), 38-50 [In Persian]. Gardner, F. L., & Moore, Z. E. (2008). Understanding clinical anger and violence the anger avoidance model. Behavior Modification, 32(6), 897–912. Gratz, K. L., Rosenthal, M. Z., Tull, M. T., Lejuez, C. W., & Gunderson, J. G. (2006). An experimental investigation of emotion dysregulation in borderline personality disorder. Journal of Abnormal Psychology, 115(4), 850–855. Greenberg, L. S., Elliott, R., & Pos, A. E. (2007). Emotion-focused therapy: An overview. Hayatbakhsh, M. R., Najman, J. M., Bor, W., O’Callaghan, M. J. & Williams, G. M. (2009). Multiple risk factor model predicting cannabis use and use disorders: a longitudinal study. The American journal of drug and Alcohol Abuse, 35(6),399–407. Heppner, W. L., Kernis, M. H., Lakey, C. E., Campbell, W. K., Goldman, B. M., & Davis, P. J. (2008). Mindfulness as a means of reducing aggressive behavior: Dispositional and situational evidence. Aggressive Behavior, 34(5), 486–496. Hwang, J. (2006). A processing model of emotion regulation: insights from the attachment system. Doctoral dissertation, College of Arts and Sciences, Georgia State University. Kun, B., & Demetrovics, Z. (2010). Emotional intelligence and addictions: A systematic review. Substance Use & Misuse, 45(7–8), 1131–1160. Leahy Robert, L., Dennis, D., Tirch, & Lisa, A. N. (2012). Emotion regulation in psychotherapy: A practitioner's guide. Guilford Press. Lomas, J., Stough, C., Hansen, K., & Downey, L. A. (2012). Brief report: Emotional intelligence, victimisation and bullying in adolescents. Journal of adolescence, 35(1), 207-211. Maleki, S., Fallahi Khoshknab, M., Rahgoui, A., & Rahgassar, M. (2011). The effect of group training on anger control skill on aggression among male students aged 12-15 years. Journal of Nursing and Midwifery, Iran University of Medical Sciences, Iranian Journal of Nursing, 26(69), 26-35 [In Persian]. Miller, J. D., Zeichner, A., & Wilson, L. F. (2012). Personality correlates of aggression evidence from measures of the five-factor model, UPPS model of impulsivity, and BIS/BAS. Journal of Interpersonal Violence, 27(14), 2903–2919. Mohammadi, M., Farnam, R., & Mahboubi, P. (2011). Relationship between attachment styles and difficulty in emotional regulation with marital satisfaction in Kish Island teachers. Journal of Women and Culture, 2(7), 9-20 [In Persian]. Motabi, f. & Fati, L. (2007). Life skills training "Stress Management and Adaptive Coping". Tehran: Women's Affairs Office of the Ministry of Health, Education, and Medicine [In Persian]. Nasseri, H. (2007). Student Life Skills. Tehran: Deputy of Cultural Affairs and Prevention of the Welfare Organization of Iran [In Persian]. Norstrom, T., & Pape, H. (2010). Alcohol, suppressed anger and violence. Addiction, 105(9), 1580–1586. Razmjoei, M., Shahim, S. & KhanKahdani salmani, L. (2013). Relationship of language development with physical aggression in infertile mentally retarded children. Quarterly Journal of Rehabilitation Sciences, 9 (6), 1100-1109 [In Persian]. Rio, J. M. (2001). Motivation and Excitement; Yahya Seyyed Mohammadi (2004), Tehran: Publications Publishing, Sixth Edition [In Persian]. Roberton, T., Daffern, M., & Bucks, R. S. (2012). Emotion regulation and aggression. Aggression and Violent Behavior, 17(1), 72-82. Sanchez-Martin, J. R., Azurmendi, A., Pascual-Sagastizabal, E., Cardas, J., Braza, F., & Braza, P., (2011). Androgen levels and anger and impulsivity measures as predictors of physical, verbal and indirect aggression in boys and girls. Psychoneuroendocrinology, 36(5), 750–760. Singh, N. N., Lancioni, G. E., Winton, A. S. W., Adkins, A. D., Wahler, R. G., & Sabaawi, M. (2007). Individuals with mental illness can control their aggressive behavior through mindfulness training. Behavior Modification, 31(3), 313–328. Sprott, J. B., & Doob, A. N. (2000). Bad, sad, and rejected: The lives of aggressive children. Canadian J. Criminology, 42, 123. Stan, C., & Beldean, I. G. (2014). The Development of Social and Emotional Skills of Students-ways to Reduce the Frequency of Bullying-type Events. Experimental Results. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 114, 735-743. Sullivan, T. N., Helms, S. W., Kliewer, W., & Goodman, K. L. (2010). Associations between sadness and anger regulation coping, emotional expression, and physical and relational aggression among urban adolescents. Social Development, 19(1), 30–51. Tager, D., Good, G. E., & Brammer, S. (2010). “Walking over 'em”: An exploration of relations between emotion dysregulation, masculine norms, and intimate partner abuse in a clinical sample of men. Psychology of Men & Masculinity, 11(3), 233– 239. Tajikzada, F., & Sadeghi, R. (2013). Emotional control styles prediction of female students' aggression. Journal of Women and Society Research, 4(4), 113-97 [In Persian]. Tull, M. T., Medaglia, E., & Roemer, L. (2005). An investigation of the construct validity of the 20-item Toronto Alexithymia Scale through the use of a verbalization task. Journal of Psychosomatic Research, 59(2), 77–84. Wilkowski, B. M., & Robinson, M. D. (2008). Clear heads are cool heads: Emotional clarity and the down-regulation of antisocial affect. Cognition and Emotion, 22(2),308–326. Williams, C., Richardson, D. S., Hammock, G. S., & Janit, A. S. (2012). Perceptions of physical and psychological aggression in close relationships: A review. Aggression and Violent Behavior, 17(6), 489-494. Williams, G. C., Deci, E. L. (1996). Internalization of bio psychological values by medical students: A test of self-determination theory. J. Pers. Soc. Psychol, 70: 767–779. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,415 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,260 |