تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,263 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,895 |
تصویرآفرینی با اصطلاحات نجومی و صور فلکی در ویس و رامین اسعد گرگانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 9، شماره 35، فروردین 1397، صفحه 121-146 اصل مقاله (659.74 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منظومۀ ویس و رامین نخستین مثنوی عاشقانه در قلمرو ادبیات فارسی است. همچنین، از لحاظ آرایههای ادبی خلقشده در آن، اثری پیشگام در ادبیات فارسی به شمار میرود. شاعر با استفاده از عناصر گوناگون مؤفق به آفرینش تصاویر بدیع شده که اصطلاحات نجومی از آن جمله است. به این اعتبار، در پژوهش حاضر، موضوعاتی مانند عناصر و احکام نجومی، اسطورهها و باورهای عامیانه و تأثیر اجرام در سرنوشت انسانها و اسامی صور فلکی همچون ناهید، ماه، خورشید و مشتری و نیز، اعتقاد به سعد و نحسبودن ستارگان، پرستش اجرام و یاری خواستن از آنها، روز و ساعت نیکو و... بررسی و کاویده شده است. روش تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانهای است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد که دانش فخرالدین اسعد گرگانی در زمینۀ نجوم و باورهای عامیانه نسبت به عناصر آسمانی درخور توجه است و قدرت ادبی او در خلق تصاویر بدیع برجسته به نظر میرسد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ویس و رامین؛ نجوم؛ ادبیات؛ تصویرسازی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تصویرآفرینی با اصطلاحات نجومی و صور فلکی
|
دو پیکر باز چون دو یار در خواب |
|
به یکدیگر پیچیده همچو دولاب
|
به پای هر دو اندر خفته خرچنگ |
|
تو گفتی بیروان گشت و بیچنگ
|
اسد در یش خرچنگ ایستاده
|
|
کمانکردار دم بر سر نهاده
|
ز مشرق برکشیده طالع سعد
|
|
بدان تا بد بود پیوند موبد |
به هم گِرد آمده خورشید با ماه
|
|
چو دستوری که گویدر از با شاهد |
(فخرالدین اسعدگرگانِی، 1349: 89 )
در همین بخش، فلک و حرکات ستارگان تأثیرگذار در موقعیتهای داستانی دانسته شده است، به طوری که شاعر از بازیگردانیهای آن اظهار شگفتی میکند:
فلک هر ساعتیسازی گرفتی
|
|
بر آوردی دگرگونه شگفتی |
مشعبدوار چابک دست بـودی |
|
عجایبهای گـوناگون نمودی |
اگر نیکو بیندیشی بدانی |
|
که این بودهست کار آسمانی |
آبای علوی
در این باره باید گفت که منجمان پس از دورۀ ساسانی عموماً طبقات آسمان را هفت میپنداشتند و هر طبقه به یکی از سیارگان هفتگانه تعلق داشت. (یاحقی، 1386: 45) این سیارات عبارت هستند از: کیوان، بهرام، ناهید، اسد، تیر، خورشید، ماه. در ادب فارسی، این ترکیب «کنایه از نهفلک یا هفت سیاره» (عفیفی، 1391: 1/6) است. در این راستا، گرگانی در بیت زیر، از این سیارهها با عنوان اندام آسمان یاد میکند. بنا بر این تفسیر، هر کدام از سیارهها به منزلۀ بخشی از بدنۀ آسمان محسوب میشوند و وظیفهای خاص بر عهدۀ آنها نهاده شده است.
چو تو گویی بگیرید آن فلان را |
|
بلرزد هفت اندام آسمان را |
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1349: 586)
خسوف
یکی از پدیدههایی که در ارتباط با خورشید و ماه جالب توجه پیشینیان بوده، خسوف است. بر اساس افسانهها، «ماه یا خورشید که میگیرد برای این است که اژدها آن را در دهن خودش میگیرد. برای اینکه اژدها بترسد و آن را قِی بکند، باید آتشبازی بکنند، ساز بزنند، تیر خالی بکنند، تشت بزنند، آن وقت اژدها میترسد و آن را رها میکند». (هدایت، 1390: 102) از این پدیدۀ نجومی در ویس و رامین هم، یاد شده است، به طوری که فخرالدین اسعد با عنایت به افسانۀ مذکور، تصویرهای شعری زیبایی آفریده است. در نگاه او، گاهی «ویس» ماه است و گاهی هم، «رامین» و اژدهای ویس، «شاه موبد» است و اژدهای رامین، «جدایی از ویس». بر این پایه، زمانیکه شاه موبد به ویس اجازه میدهد به سرزمین ماهآباد برود، ویس این خبر خوش را به دایه چنین بشارت میدهد:
همیدون مادرم را مژدگان خواه |
|
که رسته شد ز چنگ اژدها، ماه |
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1349: 180)
عناصر اربعه
فخرالدین اسعد گرگانی در بخشهای نخست کتاب به بیان حمد و توحید پروردگار، ستودن نظم خلقت و بازگوکردن اطلاعاتی دقیق از مواضع اجرام آسمانی میپردازد و به این ترتیب، دانش خود از چگونگی نظم این امور را نشان میدهد. این ابیات تنها بخشی است که صرفاً به معرفی اجرام آسمانی پرداخته میشود و آرایههای ادبی در آن دخالتی ندارد. فخرالدین اسعدگرگانی به خوبی از تأثیر ستارگان بر شرایط جوی و حیات گیاهان و جانوران بر روی زمین آگاه است. همچنین، به نظر میرسد از طریقۀ حرکت ستارگان در مدارهای مشخص و دگرگونی عظیمی که در اثر انحراف هرچند کوچک آنها از این مدار، بر حیات زمین رخ خواهد داد، آگاهی دارد. «نیاکان باستانی ما از حدود قرن دوم میلادی از حرکت تقدیمی زمین آگاهی داشتهاند و میدانستند که محور زمین دارای دوران ملایمی است (یک دور کامل آن تقریباً 26000 سال طول میکشد). به علت همین حرکت تقدیمی و تغییر در جهت حرکت محور زمین است که موقعیت زمین نسبت به عهد گذشته کمی تغییرکرده است. یکی از اثرات مشهود این پدیده آن است که خورشید نسبت به دو هزار سال پیش حدود یک ماه در هر صورت فلکی زودتر وارد میشود». (مکلر و همکاران، 1387: 13) همین رویکرد در شعر زیر نمود پیدا کرده است. آنجا که شاعر میگوید:
نه یکسانند هـمواره به مقدار
|
|
به دیدار و به کردار و به رفتار
|
اگر بیاخترستی چرخ گردان
|
|
نگشتی مختلف اوقات کیهان
|
نبودی این عللهای زمانی
|
|
کزو آید نباتی زندگانی
|
چو این مایه نبودی رستنی را
|
|
نبودی جانور روی زمی را
|
وگر بیآسمان بودی ستاره
|
|
جهان پر نور بودی هامواره
|
فروغ نور ظلمت را ز دودی
|
|
پس این کون و فساد ما نبودی
|
وگرنه کرده بودی چرخ مایل
|
|
بدین سان لختکی میل معادل
|
نبودی فصلهای سال گردان |
|
نه تابستان رسیدی نه زمستان
|
( فخرالدین اسعدگرگانی، 1349: 3-2)
طالعبینی
طالع در لغت به معنای «برآینده و طلوع کننده، اختر و برج درجۀ طالع و نیز، جزیی است از منطقه البروج که در وقت مفروض در افق شرقی باشد. اگر آن وقت زمان ولادت شخصی بود، آن را طالع مولود یا طالع آن شخص گویند و اگر در اول سال شمسی باشد آن را طالع سال گویند و درجۀ آن را درجۀ طالع. طالع مشهورترین واژۀ احکام نجومی است». (برزگر خالقی، 1387: 675-674) طبق باور قدما، هر کدام از سیارات منظومۀ شمسی، با توجه به شکل و ظاهرخود، مظهری از مظاهر نور، دوستی، خشکی، زیبایی، عشق و جز اینها بودهاند. از مجموع نسبت این امور با یکدیگر و تلفیق این حالات، باورهایی در بارۀ موقعیت زمانی سعد و نحس توسط منجم به دست میآید که میتواند روشنگر سرنوشت هر فرد و آیندۀ او باشد. در این علم، استنباطها و استخراجات گستردهای بر اساس قِران سیارات طراحیی شده است که به پیشبینی تولد نوزادی خاص با ویژگیهای منحصر به فرد میپردازد.
ویژگیهایی که میتواند نقشی اساسی در یک امر مهم مانند حکومت داشته باشد. چنان که در داستانهای قدیم ودر میان اقوام مختلف، نمونههای فراوانی از آنها به چشم میخورد.
در بین کواکب برخی از آنها سعد هستند و موجب مبارکی میشوند و برخی نحس هستند و ناکامی و شومی به بار میآورند. به گفتۀ ابوریحان بیرونی: «زحل و مریخ نحسند علی کل حال؛ زحل نحس بزرگ و مریخ نحس کوچک. مشتری و زهره سعدند. مشتری سعد بزرگ و زهره سعد خُرد. مشتری برابر زحل است و برگشادن بندهای او از محنت است. زهره برابر مریخ اندر؛ و آفتاب هم سعد است و هم نحس. چون از دور بنگرد سعد باشد. نزدیک به هم که بود، نحس است. عُطارِد با سعود، سعد است و با نحوس نحس. دست با آن ستاره دارد که با وی است و چون تنها باشد به سعادت گرایستهتر و نزدیکتر است. قمر به ذات خویش سعد است و نهادش از ستارگان زو همی گردد از جهت زودی در حرکتش». (بیرونی، 1358: 356)
فلک
آسمان یا فلک که در برگیرندۀ ستارگان و منظومههای فلکی است، در باور قدما اولین مخلوق داسنته شده است. «در مزدیسنا و روایات اساطیری کهن، آسمان نخستین مخلوق مرئی و گیتیایی اهورامزدا است». (یاحقی، 1386: 44) در گذشته، فلک به دلیل حرکت چرخشی به شکل هندسی دایره تصور میشد. «پارسیان او را آسمان نام کردند، یعنی مانند (آس = آسیا) از جهت حرکت». (همان: 43) از آنجا که باور به کمال دایره در اشکال هندسی وجود داشت، آسمان کاملترین پدیدۀ هستی به شمار میرفت. حرکت و سیر اجرام سماوی پاینده است. از این رو، افلاک بر زمین برتری دارد. برتری دیگر آسمان، روشنی و پرنوری آن است. بدیهی است که جسم روشن و صاف بهتر و ارزشمندتر از جسم تیره و کدر است. گرگانی با بازتاب این باور در بخشهای آغازین منظومه، خود را هم اعتقاد با گذشتگان میداند.
نخستین آنچه پیدا شد ملک بود |
|
وزان پس جوهری کرد آن فلک بود |
و زیشان آمد این اجرام روشن |
|
بسان گل میان سبز گلشن |
بهین شکلی است ایشان را مدور |
|
چنان چون بهترین لونی منور |
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1349: 2)
توصیف سیارگان و ستارگان
سیارگان
ابوالفضل مصفّی در فرهنگ اصطلاحات نجومی در ذیل مدخل سیارگان میگوید: «اجرام آسمانی که به ترتیب دوری از زمین عبارتند از: ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل؛ سیارات منظومه شمسی نام داشته، و رؤیت آنها تنها بر اثر بازتاب نور خورشید صورت میگیرد؛ چرا که هیچکدام از آنها ـ غیر از خورشید ـ از خود روشنایی ندارند.» (مصفّی، 1366: 425)
در این تحقیق سیارات به ترتیب اهمیّت آنها در نگاه فخرالدین اسعد و کاربرد و بسامد بیشترشان در ویس و رامین تنظیم شدهاند.
بهرام (مریخ) و کیوان
در همهجای داستان ویس و رامین مشورت با منجمان جهت تشخیص زمان میمون یا نامیمون برای صورتگرفتن رخدادی مهم، انجام میشود. مثلاً درخواست شهر و از اخترشناسان برای تعیین تاریخ سعد جهت مراسم ازدواج ویس، از آن جمله است:
بپرسید از شمار آسمانی
|
|
کزو کی سود با شد کی زیانی
|
از اختر کی بود روز گزیده
|
|
بد بهرام و کیوان زو بریده
|
چو دید از مهر دختر را نکو رای
|
|
بخواند اخترشناسان را زهر جای
|
که بیند دخترش را شوی و پسر زن |
|
که بهتر آن زهر شوی این زهر زن
|
همه اخترشناسان زیج بردند |
|
شمار اختران یک یک بکردند
|
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1349: 50-49)
همچنین، در هنگام رویآوردن اقبال و دولت به «شاه موبد»، حمایت سیارگان سعد مؤثر دانسته شده است. شاعر در این ابیات به صورتهای فلکی و ویژگیهای هر یک اشاره میکند و میگوید کیوان در کامروایی و سعد، اورمزد در وزیری، بهرام درجنگاوری و تیر در دبیری، پشتیبان و یاور شاه موبد هستند. بنا بر این، این سیارگان نقشی پویا در پیشرفت یا پسرفت زندگی بشری ایفا میکردند.
شده کیوان ز هفتم چرخ یارش |
|
به کام نیک خواهان کرده کارش |
ز هشتم چرخ هر مزد خجسته
|
|
وزیرش بو د دل در مهر بسته |
سپهدارش ز پنجم چرخ بهرام
|
|
که تا ایام را بیش او کند رام |
دبیر او شده تیر جهنده |
|
ازین شد امر و نهی او رونده
|
(همان: 57-56)
در جای دیگری از داستان، مقارنۀ زهره و ماه، همواره مقارنهای مبارک معرفی شده است:
چو بر دز رفت بام دز چنان بود |
|
که ماه و زهره را با هم قران بود |
(همان: 253)
چو در دز رفت شاهنشاه موبد |
|
به ایدون وقت و ایدون طالع بد
|
(همان: 10)
ز هر شهر آمده اختر شناسان |
|
حکیمان و گزینان خراسان
|
(همان: 91)
یکی گفتی قمر کرد این به میزان |
|
یکی گفتی زحل کرد این به سرطان
|
(همان: 354)
خورشید
خورشید نخستین و برترین جرم آسمانی بود که انسان آن را شناخت؛ زیرا با ظهور خورشید در آسمان، تاریکی و سکون زندگی کنار میرفت و نور روز باعث جریان مجدد زندگی میشد. به این علت، ارزشمند و مظهر حیات تلقی به شمار میآمد. این موضوع، خورشید را به تصویری تأثیرگذار و ماندگار در آثار ادبی بدل کرده است. در این متون، اگر شخصی به لحاظ تخلّق به ویژگیهای مثبت با خوشید همپایه دانسته شود، نشانگر ارزشمندی آن فرد است. چنانکه گرگانی در ابیات زیر، چنین نگرشی را بازتاب داده است:
نه مادر بود گویی مشرقی بود |
|
کزو خورشیدتابان روی بنمود |
(همان: 74)
ز کانی کنده و بیبر بمانده |
|
به کانی در جهان گوهر فشانده |
(همان: 358)
در اعتقاد قدما، خورشید و ماه در هر غروب به چاهی در مغرب فرو میروند و از سوی دیگر، از چشمهای در مشرق (عینالشمس یا چشمۀ آفتاب) بیرون میآیند. «ملل سامی و از آن جمله اعراب معتقد بودند که آفتاب به هنگام غروب در چشمة گرمی ناپدید میشود و از چشمۀ حیوان در ظلمات، که آن را چاه ظلمات و چاه مغرب هم گفتهاند، هر بامداد بیرون میآید». (مصفا، 1381: 253)
در این زمینه، گرگانی بیت زیر را سروده است و میتوان تشخیص را در آن که ازنوع حسی است مشاهده کرد که در صفت شب از آن بهره برده است و شاعر به امور طبیعی و حسی جان بخشیده است.
تو گفتی شب به مغرب کنده بد چاه |
|
به چاه افتاده مهر از چرخ ناگاه |
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1349: 81)
عطارد (تیر)
عطارد سیارۀ تیزپای منظومۀ شمسی، نماد داناییاست، اما عموماً هنگام تولد یک شخص بهکار میرود و بر اساس موقعیت آن تفسیرهای گوناگونی مطرح میشود. در منظومۀ ویس و رامین، بعد از اینکه طبیبان در تشخیص علت بیماری ویس به نتیجهای نمیرسند، اوضاع آسمانی را در پیدایی این وضعیت دخیل میدانند. بودن ماه در میزان در اختربینی و طالعبینی گذشتگان به معنای اندوه و رنجور بودن بوده و حضور زحل در سرطان باعث بروز مشکلات و گرفتاریها میشده است. همچنین، در بخش «برآمدن سلطان ابوطالب طغرلبیک از اصفهان»، شاهد حمایتگری سیارگان و به وجود آوردن زمانی مبارک و خوشیمن هستیم. در ایجاد این زمان نیک، سیارههای تمام طبقات هفتگانۀ آسمان مشارکت دارند:
به بزم اندر چو خورشید درفشان
|
|
به رزم از پیل و از شیران سرافشان
|
شده کیوان ز هفتم چرخ یارش
|
|
به کام نیک خواهان کرده کارش
|
ز هشتم چرخ هرمزد خجسته
|
|
وزیرش بود دل در مهر بسته |
سپهدارش ز پنجم چرخ بهرام
|
|
که تا ایام را پیش او کند رام |
جهان افروز مهر از چرخ رابع |
|
به هر کاری بدی او را متابع
|
شده ناهید رخشانش پرستار |
|
چو روز روشنش کرده شب تار
|
به مهرش دل نهاده مهر تابان
|
|
به کین دشمنان او را شتابان
|
شده رایش به تگ بر ماه گردون
|
|
شده همت ز مهر و ماهش افزون
|
جهان یکسر شده او را مسخر
|
|
ز حد اختر تا حد خاور
|
جهانش نام کرده شاه موبد |
|
که هم موبد بد و هم بخرد رد
|
(همان: 32-31)
در زمانی دیگر، سیارگان نحس گرد هم آمده و با مشارکت یکدیگر، طالع نامبارکی رقم میزنند. در ابیات زیر، «ابتدا اجتماع خورشید و ماه در وتد طالع مطرح است که ماه در حال اجتماع، تحتالشعاع خورشید است و منجمان تحتالشعاع را منحوس میدانند. در بیت بعدی، سخن از وتدالارض است که با عنوان چهارم چرخ طالع از آن یاد شده است که جایگاه زحل و عطارد است و زحل، نحس اکبر است و عطارد خنثی است، اما چون با زحل همراه است به نحوست میگراید و نحس میگردد. در بیت چهارم، وتد غارب مطرح است که با عنوان هفتم ـ خانۀ طالع از آن یاد شده است و مریخ و ذنب درآن جای دارند. این تصویر از مسامحت خالی نیست؛ چون اخترشناسان معتقد بودند که مریخ از ذنب مسعود گردد». (ماهیار، 1393: 893) در نهایت، شاعر برآمدن طالع نحس را نشانهای برای بد بودن پیوند موبد میداند و میگوید:
ز مشرق بر کشیده طالع بد |
|
بدان تا بد بود پیوند موبد |
به هم گرد آمده خورشید با ماه
|
|
چو دستوری که گوید راز باشاه |
رفیق هر دو گشته تیر و کیوان
|
|
چهارم چرخ طالع جای ایشان
|
به هفتم خانه طالع را برا بر
|
|
ذنب انباز بهرام ستمگر
|
میان هر دوان در مانده ناهید
|
|
زکردار همایون گشته نومید
|
نبود از داد جویان هیچ کس یار |
|
که فرخ بود پیوندش بدان کار
|
(فخرالدین گرگانی، 1349: 90)
با وجود اینکه در داستان ویس و رامین اعتقاد محکمی به قدرت عناصر فلک در سرنوشت انسان دیده میشود، گاهی ماجراهایی به تصویر کشیده میشود که گویی از لونی دیگر است. برای مثال، در داستان، ویس دچار چنان حزن و خشمی است که به مقابله با این عناصر و تهدید آن میپردازد. در بیت نخست، به داستان ماهی زمین اشاره شده «که جهان بر پشت اوست... در شعر فارسی به روایت (ماهی زمین) به همین مضمون اشاره شده است». (یاحقی، 1386: 748) گرگانی در دو بیت زیر، بر آن است بار غم و جنونی را که شخصیت داستانی تحمل میکند، به مخاطب خود انتقال دهد و اینگونه نوعی حس همذاتپنداری در او ایجاد کند:
به اشک دل فرو شویم سیاهی |
|
بیاغارم زمین تا پشت ماهی |
چنان از حسرت دلبر کشم آه |
|
کجا ره گم کند بر اسمان ماه |
(فخرالدین اسعدگرگانی، 1349: 390)
ستارگان
اسد[1]
اسد به معنای شیر، صورت شمالی منطقه البروج و برجی ثابت. (مصفی:35)
اسد در پیش خرچنگ ایستاده |
|
کمان کردار دم بر سر نهاده |
چو عاشق کرده خونین هر دو دیده |
|
ز فر بگشاده چون نار کفیده |
(فخرالدین اسعد گرگانی: 78)
بره یا جدی[2]
صورت فلکی کمنور جدی در منطقهالبروج، یکی از نخستین صور فلکی است که از دوران ماقبل تاریخ شناخته شده است. نمود این صورت فلکی در ادب فارسی خاصه منظومۀ ویس و رامین برجسته است. گرگانی در ابیات زیر، به قرینۀ کماندار یا برج قوس[3] که پیش از جدی قرار دارد، از صورت فلکی جدی یا بزغاله سخن گفته است. صورت فلکی کماندار «به گونهای در آسمان قرار گرفته است که جهت تیر آن به سمت قلب صورت فلکی عقرب میباشد»، (محسننژاد، 1384: 43) اما در بیت مذکور، تیر بزغاله را مورد اصابت قرار داده است. تصویر ترسیمشده توسط گرگانی، پیشزمینهای از حوادث در حال وقوع است. شاعر درصدد بیان این مطلب است که موبد (کمانور) به ناگهان بر ویسِ (بزغاله) بیخبر وارد شده و او را همچون شکاری با خود میبرد.
کمانور را کمان در چنگ مانده |
|
دو پای آزرده است از جنگ مانده |
بره از تیر او ایمن نخفته |
|
میان سبزی و لاله نهفته |
ز ناگه بر بره تیری گشاده |
|
بره خسته ز تیرش اوفتاده |
( فخرالدین اسعد گرگانی: 89 )
ثور[4]
ثور صورت واقع در منطقه البروج در نیمکرة شمالی آسمان و دارای چندین مجموعة خوشهای است که پروین یکی از آنها است. (مصفا:151)
حمل با ثور کرده روی در روی |
|
ز شیر آسمانی یافته بوی |
(فخرالدین اسعد گرگانی: 88)
حمل[5]
حَمَل صورت فلکی کم نوری در منطقهالبروج است که بین برجهای حوت[6] و ثور[7] جای دارد. هر سه صور فلکی حمل، ثور و اسد جزو دوازده صورت فلکی منطقهالبروج هستند. «ضمن اینکه کرۀ زمین گردش سالانه را در مدار خود انجام میدهد، به نظر میرسد که خورشید مسیری را نسبت به آسمانِ پشت سر خود در درون ستارگان میپیماید. این مسیر ظاهری را اصطلاحاٌ دایرهالبروج یا دایرة گرفتگی گویند. بازتاب این مسایل نجومی در منظومۀ فخرالدین اسعد درخور توجه است. شاعر در ابیات زیر، شیر سهمگین و ترسانندۀ حمل و اسد را استعارهای از موبد و ورود او به بارگاه ویس در نظر گرفته است.
حمل با ثور کرده روی در روی |
|
ز شیر آسمانی یافته بوی |
ز بیم شیر مانده هر دو بر جای |
|
برفته روشنان از دست و از پای |
(فخرالدین اسعد گرگانی: 88)
جوزا یا دوپیکر[8]
این صورت فلکی «مظهر دو برادر دوقلو به نامهای کاستور و پولاکس است». (محسننژاد، 1384: 73) این تصویر عاشقانۀ اسطورهای یادآور عشقورزی ویرو و ویس است. گرگانی با نگرشی خلاقانه صحنۀ مصاحبت میان دلدار و دلداده را به نزدیکی صورت فلکی جوزا مانند کرده است.
دو پیکر باز چون دو یار در خواب |
|
به یکدیگر بپیچیده چو دولاب |
دلو یا آبکش[9]
دلو نماد یازدهمین برج از منطقهالبروج (بهمن)، برج تأمین بارندگیهای مورد نیاز انسان است. برج دلو بین بروج جدی و حوت قرار گرفته و به صورت شخصی است که ظرفی سرازیر در دست دارد. در بیت زیر، فخرالدین اسعد به این برج اشاره کرده است:
فتـاده آبکش را دلو در چاه |
|
بمانده آبکش خیره چو گمراه |
(همان: 89)
سرطان یا خرچنگ[10]
خرچنگ یا سرطان چهارمین برج از برجهای دوازدهگانه به شمار میرود و مابین صورتهای فلکی دو پیکر از خاور و شیر از باختر واقع شده است. تصاویر به کار رفته برای خرچنگ و شیر در بیت زیر از فخرالدین اسعد، با توجه به معنای زمینی و اساطیری این جانوران مذکور، نشان از سکوت و سکون این دو و ناتوانی در مقابله با بلای نازل شده دارد.
به پای هر دو اندر خفته خرچنگ |
|
توگفتی بیروان گشتهست و بیچنگ |
اسد در پیش خرچنگ ایستاده |
|
کمان کردار دم برسرنهاده |
(همان: 88)
سنبله یا خوشه[11]
عذرا یا سنبله یک صورت فلکی عظیم در نیمکرۀ شمالی آسمان و دومین صورت فلکی در آسمان به لحاظ بزرگی است.. در ویس و رامین، فخرالدین اسعدگرگانی با توجه به جنبههای زنانۀ این صورت فلکی، به توصیف حالات جسمانی یکی از شخصیتهای داستانی پرداخته است. او در بیت زیر، با استفاده از واژگان «دوشیزه» و «خوشه» به هر دو ویژگی صورت فلکی سنبله اشاره کرده است. این امر، نشان از قدرت بالای علمی و ادبی شاعر دارد.
زن دوشیزهای دو خوشه بر دست |
|
ز سستی مانده بر یک جای چون مست |
(همان: 88)
میزان یا ترازو[12]
در اسطوره و ادبیات، این صورت فلکی «مظهر عدالت، میزان و احقاق حق است». (محسننژاد، 1384: 23)، صورت فلکی میزان یا ترازو تا به امروز نشانۀ تساوی و توازن به شمار میآید. شکستهشدن ترازو و حالت پریشان آن، بیانگر آشفتگی شرایط و برهم خوردن اوضاع به ظاهر آرام شب است. در بیت زیر از منظومۀ ویس و رامین با تکیه بر این باور رایج در آن سالها، آبستنی شب به حوادث و نامیمون نامکشوف برای مخاطب و شنونده تبیین شده است.
ترازو راه مه را رشته گسسته |
|
دو پله مانده و شاهین شکسته |
(فخرالدین اسعد گرگانی: 88)
در ویس و رامین، شاعر به مدد صور فلکی مؤفق به خلق تصاویر بکر و زیبای ادبی شده است. او با استفاده از ظرفیتهای هر کدام از این صور و تلفیق آن با قوۀ قدرتمند خیالانگیز خویش، به پیشبرد روند داستانی کمک کرده است. فخرالدین اسعدگرگانی در عین در نظر داشتن موقعیت هر یک از برجها، با چنان ظرافتی از نام و تصویر نماد آنها بهره برده که گویی داستانی مصور در پیش روی خوانندۀ کتاب قرار گرفته است.
در این تحقیق صور فلکی به ترتیب اهمیّت آنها در نگاه فخرالدین اسعد و کاربرد و بسامد بیشترشان در اشعارش تنظیم شدهاند.
این صورت مردی را ماند بر پای ایستاده بر یک دست عنانی و بر دست دیگر تازیانه، کواکب او چهارده هستند و فخرالدین اسعد گرگانی از این صورت با کلمة عنان دارد در بیت نام برده است. (مصفی:752)
یکی بیاسب همواره عناندار |
|
یکی دیگر چو مارافسای با مار
|
(فخرالدین اسعد گرگانی: 89)
اژدها[15]
نام دیگر اژدهای عنیصورتتنین (هشپهر یا هشتنپر) است و همان اژدهایی است که در باورهای عامیانۀ هند و ایران، ماه و خورشید به هنگام کسوف و خسوف به کام او میروند. «اژدهای چرخ یا اژدهای گردون نیز، صورتی فلکی است که از مجموعهای از ستارگان، به شکل اژدها که به عربی آن را رأس، ذنب و تنین گویند» (یاحقی، 1386: 107) تشکیل شده است. «در اساطیر کهن از اژدها به عنوان نگهبان گنجها یاد میکردند. این صورت فلکی نیز، به عنوان نگهبان ستارگان اطراف قطب شمال نامگذاری شد». (محسننژاد، 1384: 36) با توجه به این تعریف، در بیت زیر، اژدها استعاره از موبد است که برای به دستآوردن گنج ویس تکاپو دارد.
نمود اندر شمال خویش تنین |
|
به گرد قطب دنبالش چو پر چین
|
(فخرالدین اسعد گرگانی: 89)
استور یا ستور مردم[16]
ترکیب ستور مردم اضافۀ تشبیهی مقلوب و به معنای انسان یا مردم ستورگونه است. نام فارسی این ستاره «قنطورس» است. استور یا سانتوریا وصفی از قنطورس است که نیمی از آن شبیه به انسان و نیمی همانند چهارپا است. در ابیات زیر، گرگانی به شکل غیر طبیعی این صورت فلکی اشاره کرده است.
یکی استور مردم را خمانا |
|
شکفته بر تنش گلهای زیبا |
تو پنداری بیاشفته است چون مست |
|
گرفته دست شیری را به دودست |
(همان: 90)
افسر یا تاج جنوبی[17]
این تصویر نجومی در شعر فخرالدین اسعد نیز، بازتاب دارد. شاعر افسر را در معنای تاج با صورت مجمره یا آتشدان، یک صورت فلکی کوچک در نیمکرۀ جنوبی آسمان، همراه کرده و گفته است:
پر از اخگر یکی سیمینه مجمر |
|
پر از گوهر یکی شاهانه افسر |
(همان: 90)
امرأه المسلسله[18]
این صورت فلکی، شبیه به تصویرزنی بسته شده در غل و زنجیر است که به طور ناخودآگاه داستان تراژیک به زنجیر کشیدهشدن آندرومدا را در مقابل هیولای دریایی به یاد میآورد. بنا بر این، وقتی از این صورت فلکی در یک متن استفاده شود، هدف اصلی شاعر یا نویسنده ایجاد فضای دلهره و ترس میباشد. در منظومۀ فخرالدین اسعد گرگانی، صورت امرأه السلسله همراه با تصویر مردی بر زانو نشسته آمده است. این مرد نام دیگر صورت هرقل میباشد. شاعر با استفاده از داستانی اسطورهای، تصویری بکر از صحنۀ دستگیری ویس توسط موبد پدید آورده و در ضمن آن اشاره کرده اسارت ویس همانند اسارت آندرومدا در برابر هیولا، سهمگین و رهایی او دور از ذهن است.
زنی دیگر به زنجیری ببسته |
|
به پیش مرد بر زانو نشسته |
(همان: 89)
صورت فلکی جوی درست از روبهروی پای شکارچی آسمان، یعنی صورت فلکی جبار آغاز میشود. ارنب به معنای خرگوش «در زیر پای صورت فلکی شکارچی و در طرف غرب سگهای شکاری قرار دارد. این صورت فلکی، مظهر حیواناتی است که شکارچی با کمک سگهایش شکار کرده است». (محسننژاد، 1384: 74) وقتی در ویس و رامین سیر میکنیم شاهد بیتهایی هستیم که چنین اندیشهای را انعکاس میدهند. شاعر میگوید:
نمود اندر جنوبش تیرهجویی |
|
ز بس پیچ و شکن چون جعد مویی |
به نزد جوی خرگوشی گرازان |
|
دو سگ در جستن خرگوش تازان |
ز بند آن هردو سگ را برگشاده |
|
کمر داری چو شاهی ایستاده |
چو شاخ خیزران باریک ماری |
|
کلاغی در میان مرغزاری |
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1349: 90)
باطیه[21]
یکی دیگر از صورتهای فلکی به کار رفته در داستان ویس و رامین، باطیه است که ارتباط ویژهای با کلاغ دارد. روایتی از داستان شکلگیری صورت فلکی کلاغ وجود دارد که میگوید: کلاغ «فرستاده شد تا جامی از آب برای آپولو بیاورد. او در این راه کوتاهی کرد و در نتیجه او را به آسمان راندند و تبعید نمودند. در نتیجه، او در کنار جام یا پیاله نشانده شد بدون آنکه بتواند از آن آبی بنوشد». (مکلر و همکاران، 1387: 86) در بیت زیر از ویس و رامین، شکل ظاهری این صورت فلکی مشابه کاسه یا پیاله ذکر شده است. همچنین، مقصود از ژاله، ستارگان داخل صورت فلکی میباشد. شاعر با استناد به روایتهای اسطورهای شب را به زیبایی و هنرمندانه توصیف کرده است.
نهاده پیش او زرین پیاله |
|
به جای میدرا افکنده ژاله |
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1349: 90)
پروین
خوشۀ پروین در فاصله حدود ۴۰۰ سال نوری از زمین و در صورت فلکی گاو[22] قرار دارد.. در شعر فارسی پروین به اشک و دندان، گوهر و گوشواره و خوشۀ انگور، شکوفه، نظم در مقابل نثر، گردنبند و تسبیح، قطرۀ باران و تیغۀ شمشیر و... مانند کردهاند و به رعایت تناسب، آن را به همراه برخی از ستارگان و صورتهای فلکی در شعر آوردهاند. برای مثال میتوان به «اشک چون پروین»، «پروین و بدر»، «پروین و بناتالنعش»، «پروین و خوشه» و «پروین و دندان» اشاره کرد. فخرالدین اسعد هم، از پروین در بیت زیر یاد کرده است:
چو ماه نو بر اوگسترده پروین |
|
چو طوق افکنده اندر سرو سیمین |
(همان: 76)
صورت فلکی دب اکبر «در بسیاری از تمدنها بیان شده است، ولی با اشکالی متفاوت. .. معروفترین آنها، این صورت فلکی را به عنوان یک خرس بزرگ در نظر میگیرد که شکارچی، همراه با سگهایش در پی او حرکت میکند». (محسننژاد، 1384: 26) گرگانی هم، در توصیف این صورت فلکی، ضمن نظرداشت ویژگیهای مذکور، میسراید:
غنوده ازپس او خرس مهتر |
|
چو بچه پیش او از خرس کهتر |
(فخرالدین اسعد گرگانی: 89)
دجاجه
صورتی در نیمکرۀ شمالی و در کهکشان راه شیری است. «ابوریحان بیرونی در وصف دجاجه آورده است: «چون بطی است گردن دراز کرده و هر دو پر گشاده بر کردار پرندگان». (بیرونی، 1358: 92) فخرالدین اسعدگرگانی از این صورت فلکی را به همراه صورت حوت در بیت زیر همگام ساخته است. حوت در نقشهها به صورت دو ماهی ترسیم شده است که با طنابی به هم متصل هستند. بط در بیت زیر، استعاره از موبد و ویس ماهی اسیر در دام و ناکام در رهایی است.
دو ماهی راست چون دو خیک پر باد |
|
یکی بط گردنش چون سرو آزاد |
بمانده ماهی از رفتن به ناکام |
|
تو گفتی ماهی است افتاده در دام |
(فخرالدین اسعد گرگانی: 89)
ذاتالکرسی[25]
ذاتالکرسی (کاسوپیا) مادر امرأهالسلسله (آندرومدا) است. خدای دریا، کاسوپیا را «به صندلیش زنجیر کرد تا در چرخش ظاهری آسمان، تا ابد به دور ستارۀ قطبی بچرخد». (محسننژاد، 1384: 52). ذاتالکرسی در منظومۀ گرگانی، تداعیگر شهرو و فریفتگی وی به جاه و قدرت است. همچنین، علت گرفتاری ویس، شهرو است،
یکی بر کرسی ایمن نشسته |
|
ستوری پیش او از بند رسته |
یکی برکف سر دیوی نهاده |
|
کله داری به پیشش ایستاده |
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1349: 90-89)
عطارد[26]
عطارد، پیکان یا تیر، صورتی در نیمکرۀ شمالی در کهکشان وزیرپای منبر کائنات است. اختر دانش، کاتب گردون، مستوفی گردون، دبیر انجم، کاتب علوی، منشی دیوان ثانی و مستنوفی دیوان اعلاء، بخشی از مهمترین القابی هستند که به عطارد نسبت داده میشود. در بیت زیر، فخرالدین اسعد آن را با منبر طایر یا دجاجه[27] همراه کرده است.
براز او کرکسی پر بر نهاده |
|
دو پای خویش بر تیری نهاده |
(فخرالدین اسعد گرگانی: 89)
ماهی زرین[28]
ماهی زرین یا طلایی یکی از صور فلکی جنوبی است که در ماههای بهمن، دی و اسفند در ایران دیده میشود. در نامۀ ویس به رامین، به این صورت فلکی اشاره شده است.
ز ماهی در محاق مهر پنهان |
|
به ماهی در سپهر کام تابان |
(همان: 358)
یکی پیکر بسان ماهی شیم |
|
پشیزه بر تنش چون کوکب سیم |
(همان:90)
فخرالدین اسعد گرگانی در منظومۀ ویس و رامین در عین توجه به بعد ادبی و زیبایی کلام، صحت اطلاعات علمی نجومی چون توصیف دقیق احوال و مواضع سیارهها و صور فلکی را نیز، در نظر دارد. از سوی دیگر، با توجه به نفوذ بُعد عامیانۀ نجوم در اعتقادات مردم، باورهای خرافی در این اثر به کرات مشاهده میشود. منظومۀ ویس و رامین از این جهت که نشاندهندۀ تصور قدما دربارۀ تأثیر صورتهای فلکی و سیارگان و... است، اهمیت بسیاری دارد. شاعر عمدتاً برای شرح و تبیین حوادثی که پیرامون شخصیتهای داستانی در شرف وقوع بوده و یا روی داده بود، از صورتهای فلکی و افسانههایی که در بارۀ آنها وجود دارد، استفاده کرده است. گرگانی بر آن بوده تا با بهرهگیری از اصطلاحات نجومی، هم اطلاعات علمی خود را به رخ دیگران بکشد و هم، بر غنای اثر خود بیفزاید. او با این روش بر پیچیدگی ماجراهایی که وصف کرده، افزوده و آن را از سادگی صرف درآورده است. گرگانی با تکیه بر صور فلکی و بروج دوازدهگانه، استعارهها و تشبیهات نابیخلق کرده که در متون دیگر کمتر دیده شده است.
1ـ اسلامی ندوشن، محمدعلی. جام جهان بین. تهران: ایرانمهر، چاپ اول، 1346.
2ـ برزگرخالقی، محمدرضا. شرح دیوان خاقانی. تهران: زوار، جلد اول، 1387.
3ـ بیرونی، محمدبناحمد. التفهیم لاوائل صناعه التفهیم. تصحیح جلالالدین همایی، تهران: انجمن آثار ملی، 1358.
4ـ تاجبخش، اسماعیل؛ حسنپور، هیوا، «سبکشناسی دهنامۀ ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی»، مجلۀ سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، دورۀ 4، شمارۀ 3، صص 200-183، 1393.
5ـ عفیفی، رحیم. فرهنگنامۀ شعری. تهران: سروش، ج1، چاپ سوم، 1391.
6ـ فخرالدین اسعدگرگانی، ویس و رامین. به تصحیح ماگاتی تودوا و الکساندر گواخاریا، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1349.
7ـ ـــــــــــــــــ، ویس و رامین. به تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران: بنگاه کتاب، 1377.
8ـ قدمیاری، کرمعلی؛ دلافروز، زینب، «کارکرد عناصر فانتزی در مثنوی ویس و رامین»، دورۀ 7، شمارۀ 18، صص 142-111، 1390.
9ـ ماهیار، عباس، «بررسی مفهوم طالع در شعر فارسی»، ارایهشده در: این گونۀ ماندگار؛ یادنامۀ استاد اسماعیل رفیعیان، تهران: مؤسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه تهران و دانشگاه مک گیل، صص 895-885، 1393.
10ـ محسننژاد، اصغر. صورتهای فلکی. تهران: شرح، 1384.
11ـ محمدپور، خیرالنسا، «تحلیل عناصر داستانی ویس و رامین»، مجلۀ پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، دورۀ اول، شمارۀ 2، صص 138-129، 1390.
12ـ مصفا، ابوالفضل. فرهنگ اصطلاحات نجومی. تبریز: دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، 1357
13ـ مکلر، گری؛ چارترند، مارک؛ تیریون، ویل. صورتهای فلکی. ترجمۀ احمد دالکی، تهران: مؤسسۀ جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، 1387.
14ـ ورجاوند، پرویز. کاوش رصدخانۀ مراغه (و نگاهی به پیشینۀ دانش ستارهشناسی در ایران). تهران: امیرکبیر، 1366.
15ـ هدایت، صادق. نیرنگستان. تهران: جاویدان، 1390.
16ـ یاحقی، محمدجعفر. فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ معاصر، 1386.
* دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرکرد.
** استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، گروه زبان و ادبیات فارسی، شهرکرد، ایران. (نویسنده مسؤول)
*** دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، گروه زبان و ادبیات فارسی، شهرکرد، ایران.
تاریخ دریافت: 23/1/97 تاریخ پذیرش: 29/2/97
[1]- Leo
[2]- Capricornus
[3]- Sagittarius
[4]- Taurus
[5]- Aries
[6]- Pisces
[7]- Taurus
[8]- Gemini
[9]- Aquarius
[10]- Cancer
[11]- Virgo
[12]- Libra
[13]- Auriga
[14]- Serpens
[15]- Draco
[16]- Centaurus
[17]- Corona Australis
[18]- Andromeda
[19]- Eridanus
[20]- Lepus
[21]- Crater
[22]- Taurus
[23]- Ursa Major
[24]- Ursa Minor
[25]- Cassiopeia
[26]- Sagitta
[27]- Cygnus
[28]- Dorado
1ـ اسلامی ندوشن، محمدعلی. جام جهان بین. تهران: ایرانمهر، چاپ اول، 1346.
2ـ برزگرخالقی، محمدرضا. شرح دیوان خاقانی. تهران: زوار، جلد اول، 1387.
3ـ بیرونی، محمدبناحمد. التفهیم لاوائل صناعه التفهیم. تصحیح جلالالدین همایی، تهران: انجمن آثار ملی، 1358.
4ـ تاجبخش، اسماعیل؛ حسنپور، هیوا، «سبکشناسی دهنامۀ ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی»، مجلۀ سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، دورۀ 4، شمارۀ 3، صص 200-183، 1393.
5ـ عفیفی، رحیم. فرهنگنامۀ شعری. تهران: سروش، ج1، چاپ سوم، 1391.
6ـ فخرالدین اسعدگرگانی، ویس و رامین. به تصحیح ماگاتی تودوا و الکساندر گواخاریا، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1349.
7ـ ـــــــــــــــــ، ویس و رامین. به تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران: بنگاه کتاب، 1377.
8ـ قدمیاری، کرمعلی؛ دلافروز، زینب، «کارکرد عناصر فانتزی در مثنوی ویس و رامین»، دورۀ 7، شمارۀ 18، صص 142-111، 1390.
9ـ ماهیار، عباس، «بررسی مفهوم طالع در شعر فارسی»، ارایهشده در: این گونۀ ماندگار؛ یادنامۀ استاد اسماعیل رفیعیان، تهران: مؤسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه تهران و دانشگاه مک گیل، صص 895-885، 1393.
10ـ محسننژاد، اصغر. صورتهای فلکی. تهران: شرح، 1384.
11ـ محمدپور، خیرالنسا، «تحلیل عناصر داستانی ویس و رامین»، مجلۀ پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، دورۀ اول، شمارۀ 2، صص 138-129، 1390.
12ـ مصفا، ابوالفضل. فرهنگ اصطلاحات نجومی. تبریز: دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، 1357
13ـ مکلر، گری؛ چارترند، مارک؛ تیریون، ویل. صورتهای فلکی. ترجمۀ احمد دالکی، تهران: مؤسسۀ جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، 1387.
14ـ ورجاوند، پرویز. کاوش رصدخانۀ مراغه (و نگاهی به پیشینۀ دانش ستارهشناسی در ایران). تهران: امیرکبیر، 1366.
15ـ هدایت، صادق. نیرنگستان. تهران: جاویدان، 1390.
16ـ یاحقی، محمدجعفر. فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ معاصر، 1386.