تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,800,518 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,318 |
جلوههای عرفان در مظهرالآثار هاشمی کرمانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات زبان و ادبیات غنایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 2، شماره 2، اردیبهشت 1391، صفحه 7-26 اصل مقاله (231.13 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهرداد چترایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده: مثنوی سرایی عرفانی که با سنایی آغاز شد و با عطار و مولانا به اوج تکامل خود رسید، به عنوان نوع ادبی مهمّی تلقی میشود که ترسیم کنندۀ زوایای فراوانی از احساس و اندیشۀ عرفانی شاعران است. در بین مثنویهای عرفانی و حکمی، مخزنالاسرار نظامی از چنان جایگاه و اهمّیّتی بهرهمند است که پس از نظامی بیش از یکصد و پنجاه شاعر به پیروی از آن طبع آزمایی کردهاند. نوشتار حاضر به معرفی اجمالی یکی از این مثنویها-که به مظهرالآثار نامبردار است- و تحلیل لطائف و ظرائف عرفانی آن اختصاص دارد. شاعر مثنوی مذکور، سید محمد هاشم کرمانی، معروف به شاه جهانگیر کرمانی، میراثدار تفکرات عرفانی شاه قاسم انوار و شاه نعمتالله ولی (اجداد وی)، و از عارفان پارسیگوی سدۀ نهم و دهم است که در اثر خویش نکات متعددی از اندیشههای عرفانی را ارائه کرده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عرفان؛ مثنوی؛ مظهرالآثار؛ هاشمی کرمانی؛ نظامی؛ مخزنالاسرار | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه مثنویسرایی عرفانی، به شکل مستقل و به عنوان گونهای ادبی با شعر سنایی آغاز شد؛ حدیقهالحقیقۀ سنایی مثنویای عرفانی است که همراه با موعظه و تعلیم و به ایراد جزئیات سلوک و آداب و شرایط آن میپردازد. عطار نیز با سرودن چهار مثنوی عرفانی – تمثیلی خویش به تکامل بخشیدن جریان مثنویسرایی عرفانی پرداخت و مولانا در اثر جاودانة خویش، "مثنوی معنوی" ادب عرفانی را به بالاترین مرتبه رساند. نیز در بین مثنوی سرایان حکمی و عرفانی، نظامی با سرودن مخزنالاسرار جایگاه ممتازی دارد و تقریباً "همۀ شاعرانی که مثنویهای عرفانی مبتنی بر وعظ و حکم فراهم کردند، از نظامی و مولانا بهره برده، به آنها نظر داشتهاند" (خزانه دارلو، 1375: 15). هر چند هیچکدام از پیروان آن دو شاعر نامدار به پایه نظامی و مولانا نرسیدند ولی "اقتفای" آن دو و تتبع در مثنویهایشان هرگز متوقف نشد. بسیاری از شاعران به تقلید از خمسه نظامی، مثنویهایی سرودند و بعض دیگر تنها به پیروی از یک اثر نظامی پرداختند. در بین شاعرانی که از آثار نظامی تقلید کردهاند، بیشترین توجه به "مخزنالاسرار" است "چنان که بیش از یکصد و پنجاه اثر به تقلید مخزنالاسرار سروده شده است" (همان، همان). و از آنجا که نظامی مثنوی مخزنالاسرار را با مصراع "بسم الله الرحمن الرحیم" آغاز کرده "بسیاری از مقلدان وی نیز به همین شیوه طبع آزمایی کرده، آثار خویش را با بسمله سرودهاند" (احمد علی، 1873: 54). نکته مهم دیگر اینکه تقریباً تمام مقلدان مخزنالاسرار، در نامگذاری اثر خویش به شیوۀ نظامی از کلماتی استفاده کردهاند که دو حرف پایانی آن "آر" است: مطلعالانوار (امیر خسرو)، گلشن ابرار (کاتبی نیشابوری)، تحفهالاحرار (جامی) و .... هاشمی کرمانی نیز از جمله شاعرانی است که به اقتفای مخزنالاسرار نظامی، مثنویای با عنوان مظهرالآثار سروده است. "او بحق یکی از مقلدان خوب آن بزرگان و مظهرالآثارش به واقع مظهر توانایی او در بیان معانی عرفانی و حکمی است" (صفا، 1368، ج 2/5: 659). در این مثنوی بسیاری از مراتب تصوف درج شده است (واله،1384،ج4:2487).
هاشمی کرمانی و مثنوی مظهر الآثار سید محمد هاشم معروف به شاه جهانگیر و هاشمی کرمانی از شاعران عارف قرن نهم و دهم هجری است. نسب او از طرف پدر به قاسم انوار و از طرف مادر به شاه نعمتالله ولی کرمانی میرسد. وی در بارگاه سلطان حسن ارغون در سند اقامت کرد و در سال 946 ق. به دست راهزنان کشته شد (صبا، 1343: 922 و نیز واله 1384، ج 4: 2487). مرحوم آقا بزرگ طهرانی دربارۀ مثنوی مظهرالآثار چنین نوشته: "مثنوی مظهرالآثار للسید شاه جهانگیر الهاشمی الکرمانی البهکری، المتوفی 946ق. مثنوی عرفانی و فیه حکایات و مناقب الشاه نعمتالله ولی الکرمانی. طُبِعَ بمباشره السید حسامالدین الراشدی بحیدرآباد فی 1957م. فی 62+183ص. و نسبه الهدایت فی مجمعالفصحا (2: 56) الی الهاشمیالدهلوی، ابوعبدالله المذکور فی (9: 1289) المتوفی 1150 ق. و فی فهرست الرضویه عند ذُکِرَ نسخته فی (الرضویه: 60 تاریخ) اختلط الدهلوی و الکرمانی، و ذکر هفت آسمان (1: 9) فی من تتبع مخزنالاسرار و تحفهالاحرار الکرمانی و ذکر مثنویه هذا و اضاف ان ذکر المثنوی فی فهرس مکتبه سوسیتی باسم مظهر الاسرار و نقل عن الاوحدی ان الناظم لقی الجامی. اوله:
حاجی خلیفه دربارۀ هاشمی کرمانی اشتباهات زیادی دارد و لقب شاعر را (شاه جهانگیر) ممدوح او پنداشته و نیز هاشمی کرمانی را با هاشمی هروی (متوفی 1150 ق.) خلط کرده است. (حاجی خلیفه، 1387 ق، ج 2: 17-22) مرحوم خیامپور منابع احوال و آثار هاشمی را به تفصیل نام برده که مهمترین آنها عبارتند از: - نگارستان سخن، سید نور الحسن بن سید محمد صدیق خان بهادر - ریحانهالادب، محمد علی مدرس تبریزی خیابانی - مجمع الفصحا، رضا قلی خان هدایت - سفینه خوشگو، خوشگو - روز روشن، محمد مظفر متخلص به صبا - تذکرۀ محمد شاهی، بهمن میرزا قاجار (پسر عباس میرزا) - مآثر رحیمی، ملا عبدالباقی نهاوندی - هفت اقلیم، امین احمد رازی - هفت آسمان، آقا احمد علی متخلص به احمد - ریاض الشعرا، علی قلی داغستانی متخلص به واله - آتشکده، آذر بیگدلی - صحف ابراهیم ، علی ابراهیم خان متخلص به خلیل - الذریعه الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ طهرانی (خیامپور 1372، ج 2: 996) چنان که در اغلب منابع آمده، هاشمی مظهر الآثار را در جواب مخزنالاسرار نظامی سروده ولی به لحاظ موضوعات، اختلافات زیادی با مخزنالاسرار دارد. از طرف دیگر مقایسۀ آن با تحفهالاحرار جامی، نشان میدهد که هاشمی بیشتر به جامی نظر داشته؛ مثلاً در هر دو اثر (مظهرالآثار و تحفهالاحرار) پس از تحمید و ادای شکر، چهار مناجات و پنج نعت آمده، در تحفهالاحرار سه صحبت و بیست مقاله و در مظهرالآثار سه روضه و بیست موعظه آمده است و در پایان هر دو، شاعر به پسر خویش نصیحت کرده است. علاوه بر این ساختار یکسان، موضوعات مشترک این دو مثنوی عبارت است از نماز و روزه و حج و زکات و تجرید و عزلت و جوانی و پیری و عشق. هاشمی به نظامی و امیر خسرو و جامی احترام زیادی گذاشته است:
از آنجا که هاشمی به اسرار سلوک و رموز معرفت واقف بوده، در جای جای مثنوی خویش نکات مهم عرفانی و حکمی را با بیانی شورانگیز ارائه کرده است. این که وی هم از طرف پدر و هم از طرف مادر به دو تن از عرفای نامدار قرن هشتم نسب میبرد در رویکرد عرفانی وی بیتأثیر نبوده، به همین جهت وی را "قدوۀ صوفیان صفۀ صفا و سرحلقۀ سلسلۀ اهل وفا" دانستهاند (واله، 1384، ج 4: 2487) و دربارۀ مثنوی او این گونه اظهار نظر کردهاند: "مثنوی مظهرالآثار از نتایج طبع آن فاضل نحریر است که در جواب مخزنالاسرار و تحفهالاحرار در سلک نظم کشیده و بسیاری از مراتب تصوف را در آنجا درج نموده است که قوّت طبع و علوّ فطرتش را برهانی است قاطع. راقم حروف آن مثنوی را دیده و الحق فیضها برده است ..." (همان). واله نمونههایی از اشعار هاشمی را نقل کرده که بجز ابیات مثنوی مظهرالآثار اوست؛ ظاهراً این ابیات از دیوان اوست که از بین رفته است و نشان از قدرت شاعری وی دارد. ابیات زیر از جملۀ آنهاست:
همچنین مولانا قاسم کاهی بابلی را که از شاعران قرن ده است، شاگرد هاشمی دانستهاند (همان، ج 3: 1874) . در یکی از منابع شرح احوال بزرگان سلسلۀ نعمتاللّهیّه، دربارۀ هاشمی چنین آمده: "...میرهاشم شاه مشهور به شاه جهانگیر فرزند میرمحمد مؤمن عرشی است که از طرفی هم به شاه قاسم الانوار میرسد و سلسلۀ علیّۀ نعمهاللّهیّه که در هند انتشار داشت به نام میرمحمد هاشم به سلسلۀ هاشم شاهی معروف شده..." (هدایت،نسخۀ خطی: برگ39/الف) هاشمی در دوران حکومت شاه حسن ارغون (928-962 ق.) به دربار وی راه پیدا کرد. "حمایت دستگاه حکومت از زبان و ادب فارسی، دربار شاه حسن ارغون را محل اجتماع پارسی سرایان فراوانی ساخته بود، از جمله فخری هروی، حیدر کلوچه، مخدوم بلال، مخدوم رکنالدین و شاه جهانگیر هاشمی" (بکری، 1382: 205-206). بر اساس سخن هاشمی، مثنوی مظهرالآثار در 940 ق. سروده شده و بدین ترتیب میتوان این مثنوی را نخستین منظومۀ فارسی سروده شده در سند دانست:
معرفی بخشهای مظهرالآثار1 و لطائف عرفانی آن مقدمه شاعر در سی و یک بیت، با بیانی شور انگیز به تشریح عرفانی حروف "بسمالله الرحمن الرحیم" پرداخته و از جمله در ابیاتی از آن به ظهور عشق بر لوح بقا اشاره کرده و آن را با پیدایش حروف "بسمله" پیوند داده است:
شاعر به جزئیات عبارت بسمله هم اشاره کرده، و با بیانی ایهاموار به تصویر سازیهای شاعرانه و تخیّلی پرداخته و در تمام ابیات از ارائۀ لطایف و ظرایف عرفانی نیز غافل نبوده است. این اشارات عرفانی را در مقدمۀ اثر میتوان به منزلۀ براعت استهلال تلقی کرد؛ مضامین عرفانی زیر نمونههایی از آنهاست:
و در پایان این مقدمه "بسم الله الرحمن الرحیم" را رحمت عام الهی و فیض خاص پروردگار میداند:
این شیوۀ تفسیر ظاهراً در اثر رواج اندیشههای حروفیه است؛ نهضتی که در اواخر قرن هشتم به دست فضلالله استرآبادی تأسیس شد و با اعتقاد به تقدس کلمه و رمز و راز حروف، مدعی معانی باطنی و حقیقی حروف و کلمات شدند. حروفیان معتقدند تمام سی و دو حرف الفبا در کلمۀ آدم متجلّی است و از همین جهت آدم را اسم اعظم و جامع همۀ اسما و صفات میدانند (میر فطروس، 1368:583-595). چنان که در ادامۀ همین نوشتار خواهد آمد، هاشمی در بیان آفرینش انسان نیز گرایشی شبیه به حروفیه دارد:
توجّه به معانی حروف در مظهرالآثار هاشمی باز هم دیده میشود؛ در تفسیر "اشهد ان لا اله الا الله" حرف به حرف عبارت را شرح میدهد:
در پژوهش تازهای که مفصلاَ به بررسی منابع حروفیه پرداخته، چنین آمده که بر اساس نظر حروفیان، "ذات الهی به استناد حروف تعریف میشود و به واسطۀ حروف در سراسر هستی جلوههای ذات حق را مشاهده میکنند ... موجودات در سایۀ ذات الهی و حروف که صفات اویند وجود یافتهاند. انسان مظهر کلمه وکلام است. کلمه هم مظهر خداست و از او جدا نیست. در عین حال کلمه و کلام از انسان کامل جدا نیست. کلمه یعنی خط الهی. اگر کلمه، اشیاء را در احاطه نداشت خدا را نمیشد شناخت و امکان گفتگو دربارۀ ذات و صفاتش منتفی بود ... به همین دلیل همۀ هستی مظهر حقند" (اسلو اِر، 1391، صص: 198-200). شاید ارائۀ دیدگاههایی شبیه به حروفیه در مثنوی مظهرالآثار هاشمی، بیارتباط با نسب پدری سراینده نباشد؛ "قاسم انوار... با احمد لر (از مریدان فضلالله استرآبادی حروفی) مراوداتی داشته و با حروفیان مرتبط بوده و گفته میشود مشوّق احمد لر در سوء قصد به شاهرخ بوده (همان:7). در این ماجرا قاسم انوار نیز دستگیر میشود امّا "به علت شهرتی که داشته،وبا وساطت وحمایت میرزا الغ بیگ به هرات وسپس سمرقند تبعید میشود" (خواندمیر، 1353،ج:3 15-17). در شکر ادای نعمت؛ تسمیه به تحمید سبحانی که مفتاح ابواب معانی و فاتحۀ اسباب دو جهانی است. هاشمی کرمانی در سی و هشت بیت به حمد و ستایش و توصیف حضرت حق پرداخته که در واقع این بخش به منزلۀ تحمیدیه و مناجات آغازین مظهرالآثار به شمار میرود. رویکرد شاعر در این بخش نیز عرفانی و حکمی است و از اشارات قرآنی و احادیث نیز غافل نبوده است. "در آثار عرفانی تحمیدیه یا مناجات در آغاز متن، جایگاهی است برای برشمردن صفات جمال و جلال الهی و بیان عظمت و قدرت لایزالی و اشاره به عجز و ضعف موجودات در پیشگاه حق و طلب مغفرت گناهان و لغزشها از درگاه خداوندیاش:" (رستگار فسایی، 1373، ص: 16). برای نمونه ابیات زیر سرشار از مأثورات عرفانی است:
که اشاره است به "فاینما تولّوا فثمّ وجه الله" ( بقره/115 ) .
که در آیات فراوانی مضمون بیت آمده است از جمله "هو الذی خلقکم من طین " ( انعام /2)
که اشاره است به "و لله ملک السموات والارض" (مائده /18) و نیز در مصراع دوم "وحده لا اله الا هو" را به ذهن میآورد. در همین بخش موضوعات عرفانی متعددی همچون تجلی، وحدت وجود، حال و قال، وحدت و کثرت و محو و اثبات مطرح شده:
شاعر در بخش تحمیدیه ابتدا موضوعات را به شکل کلی بیان کرده و سپس جزئیات آنها را با تفصیل بیشتری ارائه نموده است.
مناجاتهای چهارگانه الف - مناجات اول: در استغفار تقصیر و خطا به درگاه حضرت واهب العطایا جلّ جلاله و عمّ نواله . آن چنان که در مقامات صوفیان نخستین مقام توبه است، هاشمی در این مناجات با بیانی عارفانه و سرشار از احساس معنوی از درگاه حق در میخواهد که قلم عفو بر گناهان او بکشد:
نکتۀ جالب این که وی با ذکر حواس و اعضای خود و توصیف لغزش گاههای آنها ، برایشان استغفار میطلبد:
ب- مناجات دوم: در ایضاح آنکه جمیع موجودات به یک وحدت قائماند و حجت آفتاب ذات او سایۀ اسماء و صفات ذات اوست، اعلی شأنه. در این مناجات، هاشمی به بیان ظهور تجلی حق در عالم هستی پرداخته، مسئلۀ بطون و ظهور را مطرح مینماید و کون و مکان را مظهر نور تجلی حق میداند؛ این بیان که جمال خداوند در حالت بطون دارای نور است و تابش همین نور حجاب ظهور اوست، مضمونی است که از اندیشههای وحدت وجودی نشأت گرفته است2. وی ذات بیانتهای حضرت حق را مصحفی میداند که بطون در بطون است و نشانههای حسن وی دارای شؤون متعدد:
به نظر هاشمی، تنها کسانی که که به واسطه عشق، چاشنی آگاهی و معرفت چشیدهاند قادر به کشف اسرار تجلی هستند و بر بی بهرگان از میشهود این رموز پوشیده است. از همین روی شاعر تقاضای رسیدن به مرحلۀ کشف و ادراک حقیقی را مطرح میکند که با رفع حجاب نفس میسّر است:
ج- مناجات سیم: در استفاضۀ انوار سرچشمۀ عینالیقین و چشم داشتن پرتو جهان آفرین، ما اعلی شأنه و برهانه. هاشمی معتقد است که جمال خداوندی در تمام عالم جلوهگر است و همۀ ذرات و اجزای جهان محو تماشای آن "محبوب جهانند"3 و نور ذات وی در هستی گسترده است و تنها صاحب نظرانند که بر این دقیقه و لطیفه ادراک دارند و اینکه به اعتبار وجود، حقیقت همه چیز یکسان و واحد است و به اعتبار ماهیات آنها، دارای کثرتند4. در ابیات این بخش از مناجات، مضامینی لطیف بیان شده است:
همچنین در همین مناجات، شاعر با بیانی شورانگیز و عرفانی به تفسیر و تشریح عباراتی از حدیث مشهور قرب نوافل5 پرداخته است:
د- مناجات چهارم: در توفیق انتظام این صحیفه معانی آیات به درگاه بی نیاز حضرت قاضی الحاجات عزّ اسمه. این مناجات با شرح مختصری از معراج حضرت ختمی مرتبت (ص) آغاز میشود و قصد شاعر این است که با عطر یاد حضرت رسول (ص)، سخن خود را شایسته حریم قبول حق تعالی کند و از سخن معرفت آموز وی همگان بهرهمند شوند:
دربارۀ معراج حضرت ختمی مرتبت هم مستقلاً و هم در مطاوی آثار دیگران، متون و رسالههای ارزشمندی به نظم و نثر به جا مانده که اصطلاحاً به آنها "معراجنامه" گویند. بیشترین رویکرد شاعران و نویسندگان در این معراج نامهها عرفانی است و همراه با شرح و وصف دلنشین معراج حضرت رسول، مراتب آن را با مراحل سیر تکامل سالک راه حق تطبیق دادهاند؛ هاشمی در مواضع گوناگون مثنوی مظهرالآثار به بیان جزئیات معراج نبی اکرم (ص) پرداخته است که در ادامۀ نوشتار نمونههای دیگر آن به همراه تبیین دیدگاههای عرفانی شاعر در باب آنها ذکر خواهد شد. پس از اشاره به معراج نبیاکرم (ص)، از درگاه حق طلب میکند تا از آلودگیها و ناپاکیها خلاص شود و به حریم سخن راه پیدا کند:
نعتها پس از آنکه مناجات چهارم به پایان میرسد، پنج نعت آمده که شاعر در آنها از این موضوعات سخن میگوید: الف- در تقدم نور حضرت سید کائنات علیه افضل الصلوات بر جمیع حقایق ممکنات. ب- در صفت معراج و وصول به معاد که فنای عبد است در بقای معبود و اتصال نقطۀ آخرین قوس معارج بر نقطۀ قوس مدارج. ج – در التماس آثار عنایت نبوی و اقتباس انوار هدایت مصطفوی (ص). د- در علوّ قدر و منزلت آن حضرت و استدعای آستان بوسی روضۀ مقدسۀ وی. هـ - در وقار و بزرگی آن حضرت علیه التحیه و الثنا که منبع حلم و حیات و مجمع صدق و صفاست (21/الف). آنچه در نعتهای پنجگانۀ هاشمی به لحاظ عرفانی قابل ذکر است بدین قرار است: توصیف عظمت و شأن حضرت رسول (ص) با توجه به احادیثی در این موضوع:
که اشاره است به حدیث نبوی "کنت نبیاً و آدم بین الماء والطین"7 و نیز یادآور حدیث قدسی" لولاک لما خلقت افلاک"8 است. - ارائۀ توصیفی عرفانی همراه با تصویرسازیهای شاعرانه از معراج رسول اکرم (ص):
به کار گیری آیات و احادیث و ارائۀ آنها در تعبیرات عرفانی. نمونۀ آن ابیاتی است که به بیان قدر و منزلت حضرت رسول (ص) پرداخته:
- شاعر سخن خویش را الهامات غیبی دانسته:
به عقیدۀ او فیض سخن نامتناهی است و گوهر سخن از دریای الهی است:
تعبیرات هاشمی دربارۀ سخن و مقام سخنوری قابلمقایسه با ابیاتی است که نظامی در همین موضوع سروده است.10 شاعر جوهر سخن را معنوی می داند و برای سخن موزون ارزشی والا قایل شده:
- در تحریر نقش پر زمزمۀ مقامات پردۀ دل در این بخش شاعر به امانت ازلی حق اشاره میکند و اعتقاد دارد که دل انسان همچون دُرجی پذیرای گوهر امانت الهی شد:
که با عنایت به آیۀ شریفۀ "انّا عَرَضنَا الاَمانَة عَلَی السَّمواتِ و الاَرضِ و الجِبَالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها و اَشفَقنَ مِنها و حَمَلَهَا الِانسانُ اِنَّهُ کانَ ظَلومَاً جَهولاً" (احزاب / 72). عقیدۀ شاعر این است که تنها انسانهای اهل صفا قادر به درک راز امانت هستند:
هاشمی هم مانند مولانا معتقد است که برای دستیابی به دلی پر صفا که محل جلوهگری انواع معرفت حق است، باید دست به دامن راهنما و مرشد شد و از یمن همت و نفس پیر پاک ضمیر استمداد جست11:
همچنین انگیزۀ حرکت در مسیر تکامل را ارشاد پیر میداند:
پیر و مرشد راه حقیقت، وجودی روحانی و غیبی است:
از جملۀ ارشادات پیر، ترک تعلقات مادی و نفسانی است:
روضههای سهگانه موضوع مشترک در این سه روضه، پیر است. الف- روضۀ اول در صفای رویّت مرشد صافی صفات که مرید صادق را از تیرگی حیرت به روشنایی حقیقت راهنمایی میکند و به سالکان طریق چنین میگوید:
ب- روضۀ دوم در طلوع صبح طلعت پیر آفتاب ضمیر که نور تربیت و هدایتش روشنی بخش جان و دل سالکان است:
شیوۀ سخن پردازی هاشمی، به لحاظ تغزّلی بسیار قابل تأمل است؛ در روضۀ دوم با بیانی روایی صبحگاهی را وصف میکند که باد صبا بر گل و ریاحین میوزد و فاخته همراه با غل غل آب تسبیح گوی جمال و جلال حق است و در این فضا که شاعر محو تماشای ریاحین شده، به تأمل و تفکر در مبدأ عشق و راز حسن و جمال الهی در عالم هستی میپردازد و در همین حالات معرفتانگیز به خواب میرود و پیری روحانی همچون خورشید بر او ظاهر میشود و او را این چنین راهنمایی میکند:
توصیفاتی که شاعردر روضۀ دوم از ملاقات خویش در عالم رویا و خواب با پیر ارائه کرده است، شبیه به واقعه12 در آثار عرفانی است؛ در متون عرفانی که به شیوۀ حکایات تمثیلی پرداخته شده، یکی از مهمترین وسایل و اسباب رسیدن به ادراکات باطنی (شهود)، خواب است. معمولاً موضوعاتی که در آن از حوادث ازلی و ابدی سخن میرود در این خوابها ارائه میشود. نمونههای آن در منطقالطیر (حکایت ابلیس و خلقت آدم) و تذکره الاولیاء (حکایت آدم و حوا و ابلیس و خناس و نیز حکایت ابراهیم ادهم و جبرئیل و نیز بوسعید در خواب) یاد کردنی است. ج- در روضۀ سوم تأثیر تربیت پیر باز نموده شده و شاعر با بیانی واقعهگونه و در فضایی روحانی که در عالم مکاشفه رخ داده، خود را در برابر پیر چنین توصیف میکند:
در بیان اهمیت و ضرورت پیر همین بس که هاشمی مستقلاً در سه روضه از مثنوی خویش، به تشریح و توصیف جایگاه پیر پرداخته است.
مواعظ مواعظ بیستگانه در واقع متن اصلی مثنوی مظهر الآثار است. آنچه از دیدگاه عرفانی در این مواعظ اهمیت فراوان دارد، توجه شاعر به مضامین متنوع تصوف و شیوۀ بیان تمثیلی – تعلیمی اوست؛ هاشمی که از طرف پدری نسب او به شاه قاسم انوار میرسد و از طرف مادری به شاه نعمتالله ولی، علاوه بر میراث عرفانیای که از اجداد خویش برده، در آثار مهم نظم و نثر عارفانۀ فارسی نیز غوری داشته است و بیش از همه در ایراد تمثیلات عرفانی به شیوۀ عطار و مولانا نظر دارد. آنچه در این مواعظ در زمرۀ لطائف و ظرائف عرفانی به شمار است، عبارتند از: الف- ترسیم زمان آفرینش و "انبعاث مجردات عالم شهود و اجمال آفرینش اجسام":
ب- آفرینش آدم؛ پس از خلق عقل کل و نفس کل نوبت به آفرینش آدم میرسد که مجموعهای است روحانی و جسمانی که صفات حق تعالی در او تجلی مییابد14:
تمام ذرات هستی تسبیحگوی پروردگارند، از خیل ملائک تا سایر موجودات ارضی و سماوی، هرچه هستند روی به محراب سجود آوردهاند، اما:
از همین روی به امر الهی ملائکه به آدم سجده کردند. هاشمی در بیان شرافت انسان، با بهرهگیری از تلمیحات مربوط چنین سروده:
ج- توصیف مقام خلیفهّاللّهی انسان؛ آدمی آیینه تمام نمای صفات حق است. از همین روی هاشمی وی را صاحب مقام خلیفهّ اللّهی دانسته و ظاهراً در بیان این نظریه به آرای ابن عربی توجه دارد؛ ابن عربی در توصیف حقیقت محمدیه، انسان کامل را در حکم هدف غایی خلقت و مظهر جمیع اسماء و صفات حق میداند (قیصری، 1375:684). خداوند در خلق آدم جمال خود را در کار کرد (خلقالله آدم علی صورته) و آدمی را قطب عالم وجود قرار داد که با ایجاد و ظهور او آنچه از وجود مطلق حق در اختفاست از پرده برون آید و آشکار شود15. از همین روی هاشمی در توصیف انسان کامل چنین گفته:
د- وحدت وجود؛ برای تبیین نظریۀ تجلی جمال حق در عالم، حکایتی تمثیلی ذکر شده که خلاصۀ آن چنین است: در شهر حلب شیشه گری زیباروی بود که به جهت زیبایی فراوان بدو لقب بدیع الجمال داده بودند. همه مشتاق و شیفتۀ او بودند و او برای اینکه جمال خویش را بهتر ببیند، قصری بدایع نگار ساخت و در و دیوارش را از آینه بنا کرد، آینههایی با رنگهای متعدد شکلهای متنوع. سپس وارد آن قصر شد و پرده از جمال خود برگرفت:
و سپس شاعر به رمزگشایی این تمثیل میپردازد:
در جای جای مثنوی مظهرالآثار، اندیشه های وحدت وجودی شاعر آشکار است؛ هاشمی با استفاده از حکایات و تمثیلات نمادین به تجلّی حق در عالم هستی – که در مظاهر گوناگون و رنگ رنگ در جلوه است – اشاره کرده؛ یکی از تمثیلات وی در این باب سرگذشت قطرۀ آب است که در سیر وجودی خود به اشکال گوناگون ظهور میکند و با وجود مظاهری که دارای کثرت است، به لحاظ "هستی"، دارای وحدت است: قطرۀ سرگشته، حباب، ابر، دریا و موج همگی وجودی واحد را نشان میدهند که آب است:
و در پایان این تمثیل چنین نتیجه میگیرد که برای رسیدن به مرحلۀ تکاملی وجود باید از هستی ظاهری و موهوم خویش بیرون شد تا قطرۀ ناچیز هستی به دردانۀ ارجمند وجود مطلق بپیوندد و از آن هستی مطلق هستی بگیرد:
نمونۀ این تمثیلات را در آثار عطار و مولوی هم میتوان جستجو کرد:
هـ - خاموشی؛ چنانکه در تمام متون عرفانی خاموشی یکی از مهمترین آداب و اعمال سالکان است16، هاشمی نیز با مطرح کردن حکایت تمثیلی "انا الحق گفتن حلاج" به ضرورت خاموشی اشاره کرده است. از آنجا که حلاج اسرار معرفت و عشق الهی را بر زبان میراند لاجرم: "سر دار از او بلند گشت":
در پایان این حکایت، چنین هشدار میدهد:
وـ "حکایت روزه داشتن زلالبخش حوض کوثر" و بیان منزلت حضرت امیر(ع)؛ از بخشهای دلکش منظومۀ مظهرالآثار، ماجرای انفاق مکرر حضرت امیر(ع) در سه روز متوالی به مسکین و یتیم و اسیر است که نشان از ارادت شاعر به مولای متقیان دارد. در ابیاتی از حکایت مذکور با عنایت به بخشهایی از سورۀ دهر – که ماجرای انفاق حضرت امیر(ع) را شأن نزول آن سوره میدانند – چنین سروده:
موضوع مذکور با نگاه عرفانی شاعر در هم آمیخته و ویژگیهای روزۀ حقیقی اهل سلوک را چنین وصف کرده :
زـ ذکر و اهمیت آن؛ ذکر از جمله آداب صوفیه است و گونههای مختلف آن بنا بر قابلیت و ظرفیت درونی و باطنی سالک از طرف پیر به او تلقین میگردد و مواظبت و مراقبت دائمی سالک از شرایط دستیابی وی به مراحل و مراتب عالیتر ذکر است:
چنان که در ابیات بالا آمده، اصطلاحات ویژۀ ذکر بیانگر جایگاه آن نزد شاعر است؛ ذاکر، مذکور، ذکر خفی، ذکر جلی و حلقۀ ذکر به آداب و اعمال ذکر عارفانه اشاره دارد18. ح ـ تمثیلات و حکایات دیگر؛ شیوۀ شاعر در مواعظ بیستگانه بدین ترتیب است که پس از طرح موضوع در هر موعظه حکایتی متناسب با آن میآورد و سپس نتیجهگیری میکند. از جمله حکایات تمثیلی، ماجرای صوفی صاحب مقامی است که در وقت ملال با شیطان مواجه میشود19 و شیطان بدو میگوید، این همه شور و آه چیست و چرا شام و سحر یارب و یا الله میگویی در حالی که حتی یک بار هم جوابی از درگاه حق نشنیدی؟ و آن صوفی از شدت آزردگی و تأسف آتشی به جانش در میگیرد و در اثر این حزن یاد حق از لوح ضمیرش محو میشود، سپس در حالی که به خواب رفته به عرصهای شهودی وارد میگردد و هاتف غیب به وی چنین خطاب میکند:
حکایت مذکور در مثنوی هم با عنوان "بیان آنکه الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است"، آمده (مولوی، 1378: 352). حکایت حبیب عجمی و عشق پاک او به مغبچه و اسلام آوردن محبوب از برکت این عشق، حکایت ترک صحبت حضرت عیسی با نااهلان، حکایت فضیل عیاض و حج آوردن او و بسیاری از حکایات تمثیلی دیگر که بیان کنندۀ حالات و مقامات عرفانی است، در مظهرالآثار وارد شده است.
نتیجهگیری با توجه به مقایسۀ ساختاری و محتوایی، مظهرالآثار با سایر مثنویهایی که به پیروی از مخزنالاسرار نظامی سروده شده، میتوان منظومۀ هاشمی را از جمله آثار موفق مثنویسرایی عرفانی تلقی کرد. شاعر توانسته با بیان معانی عرفانی و حکمی با زبانی سلیس و روان، ظرائف و لطائف فراوانی را از حالات و مقامات صوفیانه شرح دهد. بهرهگیری از آیات و احادیث، توجه به دیدگاه وحدت وجود، تأثیرپذیری از اندیشههای جنبش حروفیه، استفاده از تمثیل برای بیان رموز و اسرار و تاثیر پذیری از عارفان پیشین، باعث شده مثنوی مذکور سرشار از وجد و شور عارفانه باشد که جنبههای تعلیمی آن نیز حفظ شده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
. قرآن کریم. 2. احمدعلی، احمد (1873م)، هفت آسمان، کلکته. 3. ابوعلی عثمانی (1367)، ترجمة رساله قشیریه، به تصحیح و استدراکات بدیعالزمان فروزانفر، علمی و فرهنگی، تهران. 4. اسلو اِر، فاتح (1391)، حروفیه از ابتدا تا کنون با استناد به منابع دست اول، ترجمة داود وفایی، مولی، تهران. 5. بکری، محمد معصوم (1382)، تاریخ سند معروف به تاریخ معصومی، به تصحیح عمر بن محمد داود پوته، اساطیر، تهران. 6. بیانلو، حسن (1375)، "داستانپردازی عرفانی عطار"، نامة فرهنگ، شماره 24، صص 150-159. 7. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله (1387ق)، کشفالظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج 2، با مقدمه شهابالدین النجفی المرعشی، اسلامیه و جعفری، تهران. 8.. حافظ، شمسالدین محمد (1370)، دیوان، به تصحیح قزوینی - غنی، به کوشش عبدالکریم جربزه دار، اساطیر، تهران. 9. خزانهدارلو، محمد علی (1375)، منظومههای فارسی، روزنه، تهران. 10. خواند میر، غیاثالدین بن خواجه همام الدین(1353)، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیر سیاقی، خیام، تهران. 11. خیام پور، عبدالرسول (1372)، فرهنگ سخنوران، ج 2، طلایه، تهران. 12. درایتی، مصطفی (1389)، فهرست دست نوشتهای ایران (دنا)، ج 9، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران. 13. رستگار فسایی، منصور (1373)، انواع شعر فارسی، نوید، شیراز. 14. سبزواری، ملاهادی (1285ق)، شرح اسرار (چاپ سنگی). 15. سجادی، سید جعفر (1378)، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، طهوری، تهران. 16. صبا، مولوی محمد مظفر (1343) تذکرۀ روز روشن، به تصحیح و تحشیۀ محمد حسین رکنزادۀ آدمیت، کتابخانۀ رازی، تهران. 17. صدرینیا، باقر (1388)، فرهنگ مأثورات عرفانی، سخن، تهران. 18. صفا، ذبیحالله (1368)، تاریخ ادبیات در ایران، ج 2/5، فردوس، تهران. 19. طهرانی، آقا بزرگ (1403ق)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 19، دارالاضواء، بیروت. 20. عزّالدین کاشانی، محمود (1335)، مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه، به تصحیح جلالالدین همایی، سنایی، تهران. 21. عطار (1354)، تذکرهالاولیا، جلد 1، تصحیح رینولد نیکلسون، زوار، تهران. 22. عطار (1361)، منطقالطیر، به تصحیح سید صادق گوهرین، علمی و فرهنگی، تهران. 23. غزالی، امام محمد (1375)، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، ج 1، علمی و فرهنگی، تهران. 24. قیصری، داود (1375)، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلالالدین آشتیانی، علمی و فرهنگی، تهران. 25. کلینی (1365)، الکافی، دارالکتب اسلامی، تهران. 26. مولوی، جلالالدین محمد (1378)، مثنوی معنوی [بر اساس نسخه قونیه]، به تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش، علمی و فرهنگی، تهران. 27. میرفطروس، علی (1368)، "جنبش حروفیه، منابع و ..."، مجله ایران شناسی، سال ششم، شماره 3. 28. نجم رازی، ابوبکر بن محمد (1373) مرصاد العباد، به اهتمام محمد امین ریاحی، علمی و فرهنگی، تهران. 29. نسفی، عزیزالدین (1371)، انسان کامل، به تصحیح ماریژان موله، طهوری، تهران. 30. نظامی گنجوی (1376)، مخزنالاسرار، با حواشی و تصحیح حسن وحید دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان، قطره، تهران. 31. واله داغستانی (1384)، ریاض الشعرا، به تصحیح و تحقیق محسن ناجی نصر آبادی، اساطیر، تهران. 32. هاشمی کرمانی، سید محمد (1957م)، مظهر الآثار، به تصحیح و مقدمة حسامالدین راشدی، سندی ادبی بورد، کراچی. 33. هجویری، ابوالحسن (1381)، کشف المحجوب، به تصحیح ژوکوفسکی، طهوری، تهران. 34. هدایت، رضاقلی خان، الوان النعم (نسخه خطی) شماره 8072، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، تهران. 35. یوسفی، هادی (1388)، "خاموشی در مثنوی و دلائل آن"، نشریه دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، ادب و زبان فارسی، دوره جدید، شماره 29، پیاپی 23، صص 349-378.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,470 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 892 |