تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,288 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,919 |
هدف گذاری تورم: کاربردی از نظریه کنترل بهینه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدلسازی اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 6، شماره 19، مهر 1391، صفحه 41-58 اصل مقاله (197.77 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
میرحسین موسوی* 1؛ زهرا مستعانی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار دانشگاه الزهرا | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی کارشناسی اقتصاد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف این مقاله هدف گذاری تورم و استخراج روند حرکتی تورم طی دوره زمانی برنامه پنجم توسعه (1395-1387) توسط مقام پولی با استفاده از نظریه کنترل بهینه است. برای این منظور با استفاده از داده های سری زمانی طی دوره (1386-1357) از طریق حداقل سازی تابع زیان بانک مرکزی با توجه به رفتار تولید، تورم و تغییرات نرخ ارز، اقدام به استخراج تابع عکس العمل نرخ بهره (نرخ سود سپرده های بانکی) برای هدف گذاری تورم شده است. یافتههای مقاله نشان میدهد که مقام پولی باید برای کنترل تورم طی دورهای نرخ سود سپردههای بانکی را افزایش دهد تا از این طریق از یک طرف نقدینگیهای سرگردان در بازار و در دسترس مردم را جمعآوری کند و از طرف دیگر با تزریق نقدینگی جمع آوری شده به بخش تولید، هزینه های تامین مالی سرمایهگذاری بخش تولید راکاهش دهد. این سیاست باعث خواهد شد تورم روند کاهشی در پیش گرفته و به سمت مقدار هدف گذاری شده حرکت کند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف گذاری تورم؛ نظریه کنترل بهینه؛ قاعده تیلور | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه به وجود آمدن برخی معضلات در اجرای سیاستهای پولی موجب شده است که شماری از کشورهای صنعتی دامنهای از تغییرات سطح عمومی قیمتها را به عنوان یک لنگر اسمی و یک چارچوب سیاستی انتخاب کنند. در این میان کشورهای در حال توسعه در اجرای این سیاست در مقایسه با کشورهای صنعتی دچار مشکلاتی شدند که از آن جمله می توان به نرخ تورم سرسام آور که منجر به دشوارتر نمودن پیش بینی های نرخ تورم آتی، عدم استقلال بانک مرکزی در اجرای سیاستهای پولی، وجود نوسانات شدید نرخ ارز و بالاخره عدم وجود اطلاعات کافی در زمینه دادههای اقتصادی اشاره نمود. با توجه به برخی نظریات اقتصادی موجود، وجود تورم در یک دامنهای لازمه رشد اقتصادی است (سارل[1]،1996). تورم و رشد اقتصادی در دهههای اخیر توجه بسیاری از سیاستگذاران و اقتصاددانان را به خود جلب نموده است به نحوی که بحث سازگاری یا عدم سازگاری زمانی[2] دستیابی به اهداف تورم، طیف وسیعی از ادبیات اقتصادی را به خود اختصاص داده است. تورم بی تردید هزینههایی برای اقتصاد به دنبال دارد به همین دلیل دولت برای جلوگیری از هزینههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تورم باید به تثبیت و تعیین دامنهای بهینه برای تغییرات سطح عمومی قیمتها به عنوان هدف اصلی سیاستهای خود مبادرت نماید. در طول دهههای1970 و 1980 میلادی بسیاری از کشورها نرخهای بالای تورم را تجربه کردند بنابراین بسیاری از سیاستگذاران و صاحب نظران اقتصادی به فکر یافتن یک ابزار سیاستی جدید جهت کنترل تورم افتادند. از آن سالها به بعد سیاست هدف گذاری تورم به عنوان یک سیاست جایگزین برای سایر ابزارهای سیاست پولی در امر کنترل تورم مطرح شد. امروزه هدف گذاری تورم به یک فرایند عملکردی استاندارد برای بانکهای مرکزی سراسر جهان تبدیل شده است. در دهههای اخیر به واسطه وجود شوکهای نفتی و ارزی و درنتیجه به دلیل وجود محیط بسیار تورمی، بسیاری از بانکهای مرکزی در مورد اثرات بالقوه تغییرات ارزش پولهای ملی بر تورم نگران شدند. کشورهایی مثل استرالیا، کانادا و انگلستان از سیستم هدف گذاری تورم استفاده کردند که در نتیجه اجرای سیاست پولی از حمایتهای لازم برخوردار است. اعتقاد بر این است که این سیستم بهطور مثال، برای کنترل پول در جهت کاهش تورم بهتر عمل میکند(اسونسون،1997)[3]. در این نظریه، بانک مرکزی بهجای تامین هدفهای پولی، از پولهای در اختیار خودش برای تعیین نرخهای بهره کوتاهمدت و بنابراین کنترل مستقیم تورم استفاده میکند. در این سیستم کنترل انتظارات تورمی بسیار ضروری مینماید. زیرا اگر بنگاهها انتظار داشته باشند که تورم هدف گذاری شده تغییر میکند، شوکهای تورمی بروز خواهد کرد. همچنین در اواسط سال 2008، بیشتر بانکهای مرکزی کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی و بسیاری از کشورهای در حال توسعه، هدف گذاری نرخ تورم را برگزیدند کشورهای پیرامون ایران مانند ترکیه نیز شروع به استفاده از سیستم هدف گذاری نرخ تورم به همراه قاعده سیاست پولی کردهاند(ایزنمن و همکاران[4]، 2010 و ایچنگرین[5]، 2002). اقتصاد ایران از گذشته همواره شاهد تورم بالا بوده و در سالهای اخیر به دلیل تشدید تحریمهای یک طرفه علیه این کشور و همچنین اجرای برخی سیاست ها مانند هدفمندسازی یارانهها این معضل تشدید شده است. در این راستا هدف این مقاله هدف گذاری تورم و استخراج روند حرکتی تورم طی دوره زمانی برنامه پنجم توسعه (1395-1387) توسط مقام پولی با استفاده از نظریه کنترل بهینه است. در ادامه سازماندهی مقاله به صورت زیر است: در بخش دوم به مروری بر ادبیات موضوع پرداخته میشود. در بخش سوم اقدام به حداقل سازی تابع زیان بانک مرکزی با توجه به رفتار تولید، تورم و تغییرات نرخ ارز، جهت استخراج تابع عکس العمل نرخ بهره (نرخ سود سپرده های بانکی) شده است. بخش چهارم مقاله به برآورد مدل تصریح شده و اظهار نظر در مورد نتایج به دست آمده می پردازد. در پایان نتیجه گیری و ارایه پیشنهادهای سیاستی ارایه میشود.
2.ادبیات نظری 2-1. هدف گذاری تورم نقطه شروع نظری در اقتصاد پولی بر این اصل مبتنی است که رابطه بلندمدتی بین تورم و فعالیتهای حقیقی اقتصادی وجود ندارد. سیاستهای پولی میتواند بدون تاثیرگذاری بر تولید بالقوه، شکاف محصول را تحت تاثیر قراردهند. بنابراین متوسط نرخ تورم میتواند توسط بانک مرکزی کنترل شود بدون اینکه در بلندمدت هزینهای مانند از دست دادن محصول یا کاهش اشتغال برای اقتصاد به دنبال داشته باشد (کریستنسن و هنسن[6]، 2005). هدف گذاری تورم یکی از جدیدترین سیاستهای پولی در سالهای اخیر بوده است. به کارگیری این سیاست از دهه 1980، زمانی که شوکهای نفتی باعث ایجاد تورمهای بالا شده بود، شروع شد. معضل تورم در این دوره باعث گردید تا بسیاری از مؤسسات و نهادهای پولی خود را ملزم به مبارزه با تورم نمایند. با توجه به شکست رابطه بین پول و متغیرهای نهایی مثل تورم، اخیرا بسیاری از کشورها چارچوب هدفگذاری تورم را به عنوان نظام سیاست پولی خود برگزیدهاند. هدفگذاری تورم چارچوبی برای هدایت سیاستهای پولی است که در آن تصمیمات سیاستی به وسیله مقایسه تورم آتی مورد انتظار باهدف اعلام شده برای تورم، اتخاذ میگردند. در این چارچوب مقامات پولی یک مقداری برای تورم آتی به عنوان هدف در نظر میگیرند. اگر تورم مورد پیشبینی آنها برای افق زمانی خاصی در آینده متفاوت از هدف اعلام شده باشد، اقدام به اعمال سیاست پولی جدیدی خواهند کرد تا پیشبینی تورم منطبق بر مقدار مورد هدف قرار گیرد.از آنجاکه تورم آتی قابل مشاهده نمیباشد، هدف گذاری تورم میتواند به مثابه یک فرآیند دو مرحلهای تعبیر شود که در مرحله اول، مقامات پولی یک پیشبینی از تورم به عمل میآورند تا بررسی کنند که آیا تحت سیاستهای فعلی، تورم بر هدف اعلام شده منطبق میگردد یا خیر. اگر این احتمال داده شود که تورم آتی با تورم مورد هدف برابر نیست، اجرای مرحله دوم ضروری میشود. در این مرحله، سیاستگذاران با استفاده از تغییر ابزار سیاست پولی سعی میکنند انحراف تورم آتی مورد انتظار را از تورم مورد هدف رفع کنند(گرین[7]، 1996). دو پیش نیاز اساسی برای هدفگذاری تورم نبود تسلط مالی[8]و عدم تضاد با سایر اهداف سیاستی است. در عین حال که توافق کلی در خصوص تعریف هدفگذاری تورم وجود دارد، عمده اختلافها بر سر به کارگیری تعریف هدفگذاری به لحاظ تجربی در کشورها است(لاندرش، کوربو و اشمیت هبل[9]، 2001). لازم به ذکر است که گرچه هدفگذاری تورم شیوه مرسوم دهه 1990 میلادی است ولی این ایده که سیاست پولی باید آشکارا سطح قیمت را مورد هدف قرار دهد، قدمتی طولانی و قابل توجه دارد. فیشر (1993)[10]وکینز[11] (1930)، هر دو از هدف گذاری شاخص قیمت حمایت کردهاند. سوئدیها نیز در دهه 1930 به پیروی از نوشتهها و عقاید اولیه ویکسل[12]، به منظور اجتناب از رکود حاصل از فروپاشی نظام استاندارد طلا، یک هدف قیمت اتخاذ کردند. اساس و پایه نظریه های کلان اقتصادی نئوکلاسیکهای جدید نیز یک چارچوب نظری و مدلسازی برای تجزیه و تحلیل سیاستهای پولی ارایه مینماید. در این مدلها پیشنهاد میشود که بانک مرکزی باید سیاست فعال در جهت هدف گذاری تورم تعقیب نماید(گودفرند و کینگ[13]،1997). فراگا و همکاران[14](2003)نشان دادهاند که متوسط نرخ تورم در آن دسته از اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه که سیاست هدف گذاری تورم را پذیرفتهاند، بعد از به کارگیری این سیاست کاهش یافته است. نظریه پردازان دیگری از جمله فریدمن[15] (2004) با به کارگیری سیاست هدف گذاری تورم در کشورهای دارای نرخ پایین تورم مخالفت نموده و معتقدند که این سیاست بانکهای مرکزی را در دستیابی به اهداف خود با مشکل مواجه مینماید. البته فریدمن فواید حاصل از بکارگیری این سیاست را نفی نکرده و بر پذیرش آن برای برخی از کشورها اشاره مینماید. به طور کلی ادبیات تجربی صورت گرفته در حوزه هدف گذاری تورم در قالب دو رویکرد بوده است. رویکرد اول، اثرات هدف گذاری تورم را بر تورم، نوسانات تورم و سایر متغیرهای کلان اقتصادی اندازه میگیرد. دومین رویکرد به ویژگیهای روشهای عملکرد بانک مرکزی وبهویژه بررسی تمایز عملکرد سیاستی کشورهایی که هدف گذاری تورم را برگزیدند و کشورهایی که این روش را بکار نمیبرند، می پردازد(چاو[16]،1975). این تحقیق به رویکرد اول پرداخته است.
2-2. اثرات کلان اقتصادی هدف گذاری تورم جانسون[17](2002) با استفاده از دادههای ترکیبی 5 کشور صنعتی پیشرفته که از هدف گذاری تورم استفاده میکنند و 6 کشور که از این روش استفاده نمیکنند به این نتیجه رسید که اعلام نرخ تورم مورد هدف از طریق کنترل اثرچرخههای تجاری، تورم گذشته و اثرات ثابت باعث کاهش تورم انتظاری میشود. میشکین و اشمیت- هبل[18](2007)در چارچوب رگرسیون با دادههای ترکیبی بهطور مشابه نتیجه گرفتند که هدف گذاری تورم در کشورهای صنعتی پیشرفته، کمک میکند تا این کشورها در بلندمدت تورم کمتری داشته باشند و نیز نسبت به شوکهای نفتی و نرخ ارز پاسخ تورمی کمتری ایجاد شود. ایشان دریافتند که عملکرد هدف گذاری تورم در کشورهای نوظهور به خوبی عملکرد آن در کشورهای پیشرفته نیست گرچه پس از هدف گذاری تورم، کاهش تورم بسیار قابل توجه بوده است. رز[19](2007) نشان داد که هدف گذاری تورم نسبت به سایر نظامهای پولی بیشتر در بلندمدت پاسخ میدهد و کشورهایی که هدف گذاری تورم را بکار بردهاند هم نوسانات نرخ ارز کمتر و هم توقف ناگهانی جریانهای سرمایهای کمتری داشتهاند. اما بال و شریدن[20](2005) طی مطالعهای با استفاده از دادههای مقطعی، هرگونه تفاوت بلندمدت بین کشورهای صنعتی پیشرفته که از هدف گذاری تورم استفاده میکنند و کشورهایی که از این سیستم استفاده نمیکنند را رد می کند. بال و شریدن به مقایسه این سیستم در چهل و دو کشور نوظهور پرداختند که در موردسیزده کشوراز هدف گذاری تورم استفاده نموده و در مورد29 کشور دیگر از این سیستم استفاده نمیکنند. نتیجه مطالعه آنها نشان داد که هدف گذاری تورم باعث کاهش 8/4 درصد میانگین تورم و 6/3 درصد انحراف معیار آن به نسبت سایر راهبردهای پولی شده است. گنکالو و سلز[21] (2008) و لین و یه[22](2009) دریافتند که هدف گذاری تورم به میانگین تورم کمتری میانجامد و در مقایسه با کشورهایی که از این نظام استفاده نمیکنند، میزان نوسانات تورمی کمتری دارند. دملو و موکرو[23](2011) نیز نتایج مثبت ناشی از اتخاذ سیاست هدف گذاری تورم را نشان میدهند. نتایج مطالعه بریتو و بیستد[24] (2010) نشان میدهد که با در نظر گرفتن روند زمانی، مزایای هدف گذاری تورم ناپدید میشود و حتی تحت این سیاست، دورههایی با تورم پایین بسیار، رکودی هستند. در مورد عملکرد سیاستی بانک مرکزی، کلاریدا و همکاران[25](1999)با مطالعه 6 کشور صنعتی عمده نشان دادند که 3 کشور آلمان، ژاپن و ایالات متحده از سال 1979 بهطور غیرمستقیم از هدف گذاری تورم استفاده کردهاند. گواه اصلی این نتیجه آن است که بانکهای مرکزی این کشورها آیندهنگر بوده و نسبت به تورم پیشبینی شده بیشتر از تورم گذشته عکسالعمل نشان میدهد. همچنین موفقیت این 3 کشور در پایین نگهداشتن تورم ناشی از به کارگیری غیر مستقیم این نظام است. کوربو و همکارانش[26](2001) با مطالعه 17 کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی دریافتند ضرایب شکاف تورمی (پاسخ به تورم) نسبت به ضریب شکاف تولید در کشورهایی که از هدف گذاری تورم استفاده میکردند، بیشتر است گرچه همه ضرایب نزدیک به صفر بودهاند. اقیون، بچتا، رانسیر و روگوف[27] (2009) نشان دادند که تولید کشورهایی با بخشهای مالی کمتر توسعه یافته ممکن است بهدلیل نوسانات نرخ ارز، ضرر کنند. در این موارد نگرانی بیشتری نسبت به نوسانات نرخ ارز، بانک مرکزی این کشورها را وادار میسازد تا از قاعده سیاست پولی (قاعده تیلور) استفاده کنند. ایزنمن، هاتچیسان و نوی[28](2010) نشان دادند که راهبرد هدف گذاری تورم که در کشورهای نوظهور انتخاب میشوند اغلب از سیاست پولی گذشته بسیار فاصله دارند. 3-2. مشکلات هدفگذاری تورم در کشورهای در حال توسعه کشورهای در حال توسعه گرفتاریهایی دارند که هدف گذاری نرخ تورم را در مقایسه با کشورهای صنعتی دشوارتر میکند. اول این که، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هنوز نرخ تورم سرسامآور است و در نتیجه پیشبینی تورم آتی کاری بسیار دشوار است؛ دوم این که، یکی از پیشنیازهای هدف گذاری نرخ تورم نداشتن تعهد به هر نوع هدف اسمی دیگر است. از آنجا که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه سهم بزرگی از داراییها و بدهیها از نظر ارزش بر حسب پول خارجی حساب میشوند، نوسانهای شدید ارزی میتواند بر تورم اثر معکوس و بسیار ناگوار بگذارد؛ سوم اینکه، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، استقلال بانک مرکزی با تردید همراه است، زیرا تصمیمهای بانک مرکزی عمدتا متأثر کسری بودجه است و نوعی سلطه مالی در این بانکها حاکم است؛ چهارم این که، پارهای از کشورهای در حال توسعه در تأمین اطلاعات و آمار پیچیده لازم برای پیشبینی تورم با دشواریهایی روبهرو هستند. در نهایت بانکهای مرکزی در اجرای سیاست هدف گذاری نرخ تورم باید به طور منظم گزارشهایی درباره سیاستهای پولی خود منتشر کنند و وضع تورم را نشان دهند و خط سیر آینده سیاست پولی را معلوم کنند و فاصله وضع موجود را با وضع مطلوب نشان دهند. به طور کلی و بر اساس تجارب کشورهایی که از سیستم هدف گذاری تورم استفاده کردهاند، میتوان واقعیات زیر را استنتاج کرد: اول این که استقلال بانک مرکزی و شفافیت سیاستهای پولی در کشورهایی که هدف گذاری تورم را مد نظر قرار دادهاند بیشتر شده است؛ دوم این که به کارگیری سیاست هدف گذاری تورم تحت شرایط رژیم ارزی شناور عمومیت بیشتری دارد، به طوری که تقریبا تمامی کشورهایی که هدف گذاری تورم را دنبال کردهاند رژیم ارزی شناور را پذیرفته بودند؛ سوم این که در برخی از کشورهای در حال توسعه که سیستم هدف گذاری تورم را پذیرفتهاند کانالهای اثرگذاری نرخ بهره بر متغیرهای پولی ضعیف بوده است. این دسته از کشورها نیازمند توسعه ابزارهای سیاست پولی و بازارهای مالی هستند و باید از دخالت دولت در بازارهای مالی اجتناب نمایند؛ چهارم این که برخی کشورهای در حال توسعه که این سیاست را پذیرفتهاند مشکلاتی از قبیل بدهیهای عمومی باعث شدهاند تا موانعی بر سر راه ثبات قیمتها پدیدآید و نهایتا اینکه کشورها در شرایطی سیاست هدف گذاری تورم را انتخاب کردهاند که دارای تورمهای بالا همراه با کاهش ارزش پول خود بودهاند. بنابراین در کل به منظور اجرای سیاست هدف گذاری تورم یک سری پیش شرطهای اساسی لازم است که از آن جمله میتوان به استقلال بانک مرکزی، قابلیت پیش بینی دقیق نرخ تورم، قابلیت کنترل ابزارهای سیاست پولی برای اهداف عملیاتی، اثر بخشی کانال نرخ بهره بر قیمتها، شفافیت، سازگاری و اعتبار پذیری سیاستهای پولی، اشاره کرد.
3. تصریح مدلتیلور (1993) قاعده ای را معرفی کرد که در آن نرخ بهره به تورم و شکاف تولید با وزنهایی عکسالعمل نشان میدهد. اصل تیلور بیان میدارد که تغییر نرخ بهره اسمی در مقابل تغییر تورم باید به نسبت بیش از یک باشد. در غیر این صورت، زمانی که تورم افزایش پیدا میکند به جای این که نرخ بهره حقیقی افزایش یابد، کاهش پیدا میکند که همین امر باعث ناکارایی سیاست پولی در کنترل تورم خواهد بود. قاعده تیلور را میتوان به دو بخش تفکیک کرد. بخش اول متشکل از دو جزء نرخ بهره حقیقی و تورم هدف گذاری شده است. نرخ بهره حقیقی به ساختار اقتصاد بستگی دارد که خارج از کنترل بانک مرکزی است. تورم هدف گذاری میتواند از سوی بانک مرکزی تعیین شود. بخش دوم بیانگر انحراف از هدف است. انحراف تورم از مقدار نشانه گذاری شده آن در نظر گرفته میشود و انحراف تولید همان شکاف تولید است که به صورت تفاضل بین سطح واقعی تولید با سطح تولید بالقوه یا سطح تولید اشتغال کامل تعریف میشود. (1) که سطوح تورم و محصول هدف گذاری شده و نرخ بهره اسمی هستند و و ضرایبی هستند که بر اساس آنها بانک مرکزی به انحرافات تورم و تولید از مقدار هدف آنها واکنش نشان میدهد. با صفر در نظر گرفتن هر یک از این ضرایب، بانک مرکزی تنها به انحراف تورم از مقدار هدف گذاری شده آن یا شکاف تولید واکنش نشان خواهد داد. این قانون به منظور تعیین و تعدیل نرخهای حساسی که اقتصاد را در کوتاه مدت تثبیت کرده و رشد بلند مدت را تضمین میکنند ارایه شد. این قانون بر سه عامل مبتنی است: 1) تورم نشانه گذاری شده در سطوح مقابل تورم واقعی؛ 2) اشتغال کامل در مقابل سطوح اشتغال واقعی؛ 3) نرخ بهره کوتاه مدت متناسب با اشتغال کامل. این قاعده پیشنهاد میکند زمانی که تورم بالا بوده و یا هنگامی که سطح اشتغال بیش از سطح اشتغال کامل است، بانک مرکزی نرخ بهره را افزایش دهد و برعکس. این روش کنترل نرخ بهره کاملا با تصمیمات سیاستی نرخ بهره سازگار است، حتی اگر بانک مرکزی آشکارا به این قاعده متعهد نشود(تیلور[29]، 1993، 209). مدل کنترل بهینه ارائه شده در این مقاله مبتنی بر قاعده تیلور ایچنگرین[30](2002)است. مدل ایچنگرین به ویژگی های عمده بازارهای نوظهور میپردازد که توسط معادلات 1 تا 3 به شرح زیر ارایه میشود: (2) (3) (4)
و به ترتیب نرخ تورم و نرخ تورم هدف گذاری شده هستند. انحراف محصول از سطح بالقوه آن است، e، نرخ ارز(قیمت دلاری پول کشور)، و و به ترتیب نرخهای بهره داخلی، خارجی و نرخ بیاثر را نشان میدهند. و جملات اخلال و اختلال مالی[شوک کالوو](کالوو، 2002)[31]هستند. معادله (1) منحنی فیلیپس انتظاری و معادله (2) تقاضای کل را در یک اقتصاد باز نشان میدهند. اثر نرخ بهره را روی محصول نشان میدهد. معادله (3) برابری بهره بدون پوشش است که هنگام مشتق گرفتن از قاعده تیلور فرض میشود ثابت است. مدل کنترل بهینه به دنبال به دست آوردن تابع عکسالعمل نرخ بهره است. این تابع از حداقل سازی تابع ضرر بانک مرکزی حاصل می شود. تابع ضرر(4) برای 7 سال 1395-1387با توجه به رفتار محصول، تورم و تغییرات نرخ ارز حداقل میشود. یعنی:
که در آن تابع ضرر(با قرار دادن مقادیر محصول، تورم و نرخ ارز در t=0)است. و به ترتیب هزینه نرسیدن به سطح محصول مطلوب( ) و تورم هدف( )است. معادله (5) مسیر محصول را بهعنوان تابعی از نرخ بهره نشان میدهد. معادله (7) از برابری بهره بدون پوشش و یک مدل خود رگرسیونی تفاضل مرتبه اول و با در نظر گرفتن معادله به دست میآید. با نوشتن قاعده تشکیل انتظارات، یعنی بهصورت معادله تفاضل اول، یعنی و پس از سادهسازی، معادله (7) بهدست میآید. برای به دست آوردن تابع عکسالعمل مورد نظر برای هر 7 دوره باید ازروش دیفرانسیل تابع لاگرانژین زیر استفاده کرد: (9) که (10) یک مزیت استفاده از تابع عکسالعمل نرخ بهره (10) آن است که بانک مرکزی میتواند بهترین نرخ بهره را با توجه به اثرات آن روی دورههای متوالی انتخاب کند. مزیت دیگر رویکرد کنترل بهینه این است که اجازه میدهد تا پارامترهای مدلهای تئوری موجود در At وCt و btرا با استفاده از تخمینهای اقتصادسنجی کالیبره کنیم. ماتریسهایAtو Ctو بردارbt پارامترهای فرم کاهشیافته معادلات (5) تا (7) هستند و ثابت فرض میشوند. معادله (8) به حداقلسازی تابع ضرر با توجه به معادلات (5) تا (7) اشاره دارد که به صورت سیستم معادلات تفاضل مرتبه اول نوشته شدهاند، یعنی . Wهمان تابع ضرر (4) است که با استفاده از ماتریسهای Kt و atبه صورت ماتریسی نوشته شده است.X ماتریس متغیرهای کنترل است. با دیفرانسیل گرفتن از معادله (8) نسبت بهxt، yt و t و در نظرگرفتن بخش غیر تصادفی معادلات (5) تا (7) جواب این مساله که تابع عکسالعمل نرخ بهره (10) است، به دست میآید(چاو، 1975)[32]: و و برای 7 دوره هستند. (11) که در آن و (12) (13) بنابراین با در نظر گرفتن بخش غیر تصادفی معادلات (5) تا (7) و نوشتن آنها به صورت فرم کاهش یافته خواهیم داشت: (14) , , , , , (15) با نوشتن دو معادله فوق به صورت ماتریسی داریم: (16) که رابطه فوق را میتوان چنین نوشتYt=b+Ayt-1+Cxt.اینجا نرخ بهره متغیر کنترل است. با توجه به معادلات (11) و (12) و جایگذاری دادههای مربوط به سال 1386نرخ بهره سال 1387 با توجه به مسیر تورم به دست میآید. برای به دست آوردن نرخ بهره سال 1388 به ماتریس yt-1نیاز داریم که با استفاده از معادله (16)(همان منبع، 159-157)[33] به دست میآید. yt=(A+CG)yt-1+Cg (17) با استفاده از نتایج توابع تخمین زده شده که در بخش بعد ارایه میشوند و استفاده از معادلات (10) و (16) تابع عکسالعمل نرخ بهره و نتیجتا مسیر بهینه نرخ بهره برای کاهش تورم طی سالهای 1395-1387 به دست میآید.
4.تحلیل دادهها و نتایجمعادلات (5) تا (7) با استفاده از دادههای سری زمانی سالهای 1386-1357 که از بانک سری زمانی بانک مرکزی اخذ شده است از طریق رگرسیون به صورت لگاریتمی تخمین زده شده است. در جدول(1) ضرایب این معادلات آورده شده است. در جدول (1) ضرایب و حضور ندارند زیرا این ضرایب معنا دار نبودند. ضریب وقفه اول تولید ناخالص داخلی در سطح معناداری کمتر از 1% و ضریب نرخ بهره در سطح معناداری 5% قابل قبول هستند. با توجه به جدول (1) (تابع تورم) دیده میشود که ضریب وقفه اول نرخ تورم در سطح معناداری 5%، ضریب تفاضل مرتبه اول نرخ ارز در سطح معناداری 10% و ضریب تولید ناخالص داخلی در سطح معناداری 1% قابل قبول هستند. ضریب عرض از مبدا در سطح معناداری 5% و ضریب تفاضل مرتبه دوم نرخ ارز در سطح معناداری 10% قابل قبول هستند. همچنین مشاهده میشود که تمامی ضرایب با نظریه های اقتصاد کلان سازگار هستند.
همچنین برای آزمون عدم وجود همبستگی بین جملات خطا از آزمون ضریب لاگرانژ (LMtest) و آزمون ARCH با 2 وقفه و رسم نمودار همبستگی جملات خطا[34]استفاده شد با توجه به جدول (1) مشاهده میشود که فرضیه وجود همبستگی بین جملات خطا رد میشود. در شکلهای (1) و (2) به ترتیب مسیر بهینه نرخ بهره و تورم تخمین زده شده رسم شده است.همانطور که مشاهده میشود رابطه نرخ بهره با نرخ تورم مثبت است.
شکل1. مسیر بهینه نرخ بهره
شکل2. نرخهای تورم که در ارتباط با نرخهای بهره تخمین زده شده است.
5. نتیجهگیری با توجه به نتایج رگرسیون مربوط به تابع تولید ناخالص داخلی ارایه شده در جدول 1، اثر نرخ بهره بر روی تولید ناخالص داخلی منفی است به طوری که با افزایش(کاهش) نرخ بهره به اندازه یک واحد، تولید ناخاالص داخلی 09/0 واحد کاهش(افزایش) مییابد که منحنی IS مؤید این نتیجه است. نتیجه حاصل از رگرسیون تابع تورم نیز نشان میدهد که یک واحد تغییر در تولید ناخالص داخلی باعث 13/0 واحد تغییر در تورم میشود که مؤید رابطه مثبت بین تولید ناخالص داخلی و تورم درکوتاه مدت است. همچنین اثر تغییرات نرخ ارز بر تورم مثبت است طوری که با یک واحد افزایش (کاهش) تغییرات نرخ ارز، تورم به میزان 24/1 واحد افزایش (کاهش) میابد که این رابطه با نظریات اقتصاد کلان تطابق دارد. همچنین بر اساس یافتههای مقاله، مقام پولی برای کنترل تورم طی دورهای باید نرخ سود سپردههای بانکی را افزایش دهد تا از این طریق از یک سو نقدینگیهای سرگردان در بازار و در دسترس مردم را جمعآوری کند و از طرف دیگر با تزریق نقدینگی جمعآوری شده به بخش تولید، هزینههای تامین مالی سرمایهگذاری بخش تولید را کاهش دهد. این سیاست باعث خواهد شد تورم روند کاهشی در پیش گرفته و به سمت مقدار هدف گذاری شده حرکت کند. البته ذکر این نکته مهم است که به منظور اجرای سیاست هدف گذاری تورم یک سری پیش شرطهای اساسی لازم است که از آن جمله میتوان به استقلال بانک مرکزی، قابلیت پیشبینی دقیق نرخ تورم، قابلیت کنترل ابزارهای سیاست پولی برای اهداف عملیاتی، اثر بخشی کانال نرخ بهره بر قیمتها، شفافیت، سازگاری و اعتبار پذیری سیاستهای پولی، اشاره کرد. [1] .Sarel [2]. Time Inconsistency [3]. Svensson, L.E.O. [4]. Aizanman, Hutchison and Noy [5]. Eichengreen [6]. Christensen and Hansen [7]. Green [8]. Fiscal Dominance [9]. Landerretche, Corbo and Schmidt-Hebbel [10]. Fisher [11]. Maynard Keyns [12]. Wicksell [13]. Goodfriend and King [14]. Fraga, Goldfajn and Minella [15]. Feridman [16]. Chow [17]. Johnson [18]. Mishkin and Schmidt-Hebbel [19]. Rose [20]. Ball and Sheridan [21]. Goncalves and Salles [22]. Lin and Ye [23]. De Mello and Moccero [24]. Brito and Bystedt [25]. Clarida, Gail, and Gertler [26].Corbo, Landerretche, and Schmidt-Hebbel [27].Aghion, Bacchetta,Ranciere, and Rogoff [28].Aizanman, Hutchison, and Noy
[29]. Taylor [30]. Eichengreen [31]. Calvo and Reinhart [32]. Chow [33].Chow [34].Correlogram | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع - Aghion, P., &Bacchetta, P., &Ranciere, R., & Rogoff, K. (2009) Exchange rate volatility and productivity growth: The role of financial development. Journal of Monetary Economics, 56(4): 494–513.
- Aizanman, J., & Hutchison, M., & Noy, I. (2010). Inflation targeting and real exchange rates in emerging markets. Journal of World Development 39(5): 712–724.
- Ball, L., &Sheridan., N. (2005). Does inflation targeting matter? IMF Working Paper 129.
- Brito, R. D., & Bystedt, B. (2010). Inflation targeting in emergingeconomies: Panel evidence. Journal of Development Economics, 91(2):198–210.
- Calvo, G. A., & Reinhart., C. M. (2002). Fear of floatin. NBER Working Papers No. 7993.
- Chow, G. C. (1975). Anlysis and control of dynamic economic system, John Wiley & Sons, New York.
-Christensen, A.M., & Hansen, N.L. (2005). The monetary policy regime and the development in central macroeconomic variables in the OECD countries 1970-2003. DanmarksNationalBankWorking Papers No.31.
-Clarida, R., & GailJ., & Gertler., M. (1999).The science of monetary policy: Anew Keynesian perspective. Journal of economic Literature, 37(4):1661-1707.
- Corbo, V., & Landerretche, O., & Schmidt-Hebbel, K. (2001). Assessinginflation targeting after a decade of world experience. International Journal of Finance and Economics, 6(4):343–368.
- De Mello, L., & Moccero, D. (2011). Monetary policy and macroeconomic stability in Latin America: The cases of Brazil, Chile, Colombia and Mexico. Journal of International Money and Finance, 30(1): 229-245.
- Eichengreen, B. (2002). Can emerging markets float? Should they inflation target?Brazilian Central Bank Working Paper 36.
- Fisher, S. (1993). The role of macroeconomic factors in growth. Journalof Monetary Economics, 32(3):485-512.
- Fraga, A., & Goldfajn,I., & Minella,A. (2003). Inflation targeting in emerging market economies. NBER Working Paper 10019.
- Friedman, B. M. (2004). Why the federalreserve should not adopt inflation targeting. Journal of International Finance, 7(1):129-136.
- Goncalves, C. E. S., &Salles, J. M. (2008).Inflation targeting in emergingeconomies: What do the data say?Journal of Development Economics,85(1-2):312–318.
- Goodfriend, M. S., & King,R. G. (1997). The new neoclassical synthesis and the role of monetary policy.NBER Macroeconomics Annual 1997, Vol. 12.
- Green, J. H. (1996). Inflation targeting: Theory and policy implications. IMF Staff Papers, Vol. 43, No.4.
- Johnson, D. (2002). The effect of inflation targeting on the behavior ofexpected inflation: Evidence from an 11country panel. Journal of Monetary Economics, 49(8): 1521–1538.
- Landerretche, O., & Corbo, V., & Schmidt-Hebbel, K. (2001). Does inflation targeting make a difference? Central Bank of ChileWorking Papers, No.106, September.
- Lin, S., & Ye, H. (2009). Does inflation targeting make a difference in developing countries? Journal of Development Economics, 89(1):118–123.
- Mishkin, F.S., & Schmidt-Hebbel,K. (2007). Does inflation targeting make a difference? NBER Working Paper 12876.
- Rose, A. (2007). A stable international monetary system emerges: Inflationtargeting is Bretton Woods, reversed. Journal of International Money and Finance, 26(5): 663–681.
- Sarel, M. (1996). Nonlinear effects of inflation on economic growth. IMF Staff Papers No.43 (March): 199-215.
- Svensson, L.E.O. (1997). Inflation forecast targeting: Implementing and monitoring inflation targets. Journal of European Economic Review, 41(6):1111-1146.
- Taylor, J.B. (1993). Discretion versus policy rules in practice.Carnegie-Rochester Conference Series on Public Policy, 39,1: 195-214 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,877 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,222 |