تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,248 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,894 |
اثر الگوی تخصص تجاری بر رشد اقتصادی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدلسازی اقتصادی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 5، شماره 16، دی 1390، صفحه 57-70 اصل مقاله (176.96 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
همایون رنجبر1؛ مهدیه ایرانمنش2؛ مرتضی محمدی* 3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد اقتصاد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
روند همگرایی الگوی تجاری کشورها به الگوی تجارت جهانی با استفاده از شاخصهای مختلفی مانند تخصص گرایی در تجارت ارزیابی میشود و تخصص تجاری خود توسط شاخصهای مختلفی همچون عدم تجانس تجاری، تمرکز صادرات و تخصص درون صنعتی اندازهگیری میشود، در برگیرنده دلالتهای ضمنی بهرهوری صادرات میباشد. الگوهای تخصص و افزایش بیشتر ارزش افزوده صادرات در کشورهای درحال توسعه پیامدهای مهمی بر بهرهوری و رشد اقتصادی دارد.بر این اساس مقالة حاضر به بررسی اثر الگوی تخصص تجاری بر رشد اقتصادی کشورهای حوزه منا برای سالهای 2009-2001 با استفادهاز روش گشتاورهای تعمیم یافته پرداخته است. نتایج حاکی از اثر مثبت شاخصهای تمرکز صادرات بر رشد اقتصادی و اثر منفی شاخصهای عدم تجانس تجاری و تجارت بین صنعتی بر رشد اقتصادی است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تخصص تجاری؛ رشد اقتصادی؛ کشورهای منا؛ گشتاورهای تعمیم یافته(GMM) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه الگوهای تخصص و افزایش بیشتر ارزش افزوده صادرات در کشورهای درحال توسعه پیامدهای مهمی بر بهرهوری و رشد اقتصادی دارد. پژوهشهای موجود نشان میدهد که تنوع کالاهایی که یک کشور تولید و صادر میکند توسط اثرات دانش و تخصص تحت تاثیر قرار میگیرد و این به نوبه خود رشد اقتصادی را متاثر میکند. به علاوه شواهد تجربی نشان میدهد که الگوی یک کشور از تخصص تجاری[1] و صادرات میتواند همان قدر مهم باشد که باز بودن تجارت بین الملل( آزاد سازی تجارت ) مهم است. کشورهایی که موفق به افزایش حضورشان در تجارت صنایع پیشرفتهتر یا فن آوریهای پیشرفتهتر مثل صنعت الکترونیک شدهاند، رشد فنی بالاتری را از دیگر اقتصادها تجربه کردهاند(آملیا پالینو، 2010) [2]. به طور کلی شناخت عوامل تعیین کننده صادرات و تخصص تجاری به نوبهی خود کلیدی برای توضیح و تبیین رشد و عملکرد اقتصادی است. در کنار این فرضیه که "کشورهای بروننگرا سریعتر رشد میکنند"، فرضیه دیگری مبنی بر این که "الگوی توسعه اقتصادی در ارتباط با تغییر ساختاری صادرات و افزایش تنوع صادرات میباشد" نیز بیان شده است. فرضیه توسعه اقتصادی مبتنی بر متنوعسازی صادرات لزوما با فرضیه بروننگر یکی نیست. منظور از متنوع سازی صادرات افزایش تعداد کالاهای صادراتی و کاهش وابستگی به یک منبع درآمدی میباشد. هر چه تمرکز کالاهای صادراتی کشور در تعداد بیشتری از کالاهای صادراتی متبلور شود،متنوعسازی بیشتر خواهد بود. انتظار میرود اگر کشوری بتواند ترکیب صحیح و متنوعی از صادرات را تشویق کند، در این صورت، تمام و یا بخش زیادی از نوسانات قیمت در یک زیر مجموعه از کالاهای موجود در سبد صادراتی آن کشور، از طریق زیر مجموعه دیگری از سبد کالاهای صادراتی جبران میشود. به این ترتیب، آن کشور در تأمین مالی واردات و بازپراخت بدهیهای خارجی خود با عدم اطمینان کمتری مواجه خواهد شد. بر این اساس متنوع سازی کالاهای صادراتی اغلب به عنوان راه حلی برای رهایی این کشورها از روند کاهش قیمت کالاهای صادراتی و بیثباتی درآمدهای ارزی، توصیه شده است. الگوی در حال ظهور تخصص تجاری، این فرضیهی سنتی را که خلق دانش در انحصار دامنهای از اقتصادهای پیشرفته است را به چالش میکشاند. اخیرا شواهدی وجود دارد که اقتصادهای در حال توسعه نیز به مهارت و خلق دانش به عنوان یک راه کار رشد و توسعه تکیه زدهاند (آملیا پالینو، 2010). بر همین اساس مطالعه حاضر به دنبال درک الگوهایی از تخصص تجاری و بهرهوری تولید میان بخشهایی از کشورهای حوزه مورد مطالعه است و این که چگونه تخصصی شدن تجارت، رشد اقتصادی را متأثر میکند. بر این اساس، تحقیق حاضر تأثیر الگوی تخصص تجاری و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی در کشورهای منطقه منا را مورد بررسی قرار میدهد. بدین منظور، در قسمت دوم، این مقاله به بیان مباحث نظری پرداخته میشود. در قسمت سوم، مروری بر مطالعات انجام شده صورت میگیرد. قسمت چهارم، اختصاص به تصریح الگو داشته و قسمت پنجم به بررسی نتایج حاصل از برآورد الگو میپردازد. قسمت پایانی این مقاله نیز دربرگیرنده نتیجهگیری و ارائه پیشنهادها است. 2. مبانی نظری انگیزهها یا منافع صادرات همواره مورد توجه اقتصاددانان بوده است. نظریه استوارت میل[3] در خصوص منافع صادرات، با وجودی که در قرن 19 میلادی عنوان شده است، هنوز هم تازگی خود را حفظ کرده است. استوارت میل با نقل قول از ریکاردو[4] عنوان میکند که یک کشور از طریق تجارت میتواند کالاهایی را وارد نماید که خود قادر به تولید آنها نیست. در این صورت منابع و امکانات در مکانها و بخشهایی به کار گرفته میشوند که از کارایی و بهرهوری بیشتری برخوردار باشند، روشهای تولیدی مناسبتری به کار گرفته شوند تا بهرهوری افزایش یابد و در نتیجه تولید جهانی به میزان حداکثر خود نزدیکتر شود، بنابراین رشد صادرات موجب افزایش درآمد و انتقال شده و با فراهم آوردن امکان بهرهگیری از صرفههای مقیاس، بهرهگیری از تکنولوژیهای پیشرفته و امکان تخصیص بهینه منابع و افزایش رقابت در تولید محصولات میتواند موجبات افزایش بهرهوری را فراهم آورد (ادواردز[5]1998؛ طیبی، 1387: 3). اقتصاد دانانی نظیر رومر[6]، لوکاس[7]،گروسمن و هلپمن[8] پایههای نظری ارتباط مثبت بین تجارت خارجی و رشد اقتصادی را مطرح میکنند و چگونگی تأثیر پویا و مستمر تجارت خارجی بر نرخ رشد اقتصادی را نشان میدهند(ابریشمی و همکاران،1388،ص7). دلایل متفاوتی برای متغیر صادرات به عنوان یک عامل رشد محصول توسط محققین ارائه شده است. برخی نویسندگان مانند بالاسا (1985)، فرض کردهاند که رشد بهرهوری کل عوامل ارتباط مثبت با نرخ رشد صادرات دارد. به عبارت دیگر در صورت اتخاذ سیاست توسعهی صادرات، امکان انتقال صنعت راحتتر صورت میپذیرد و باعث رشد بهرهوری کل عوامل میگردد. گروه دیگری از اقتصاد دانان مانند فدر[9] (1983) و تایلر (1981)، فرض میکنند که در ارتباط با رشد بخش صادرات عوارض جانبی مثبتی از قبیل بزرگتر شدن بازار تقاضای کالاهای قابل صدور و همچنین رقابت بیشتر که باعث پایین آمدن هزینهی کالاهای قابل صدور میگردد، وجود دارد. همچنین فاجانا(1979) اظهار میدارد که اگر محدودیت ارز خارجی در کشوری وجود داشته باشد، در این صورت رشد صادرات محدودیت ارز خارجی را به وسیله تسهیل واردات کالاهای سرمایهای کم میکند و باعث سرعت رشد اقتصادی میشود. در نیمه دوم دهه 1980، با طرح نظریههای رشد درونزا مزیتها را از نظر موقعیتی پویا نیز تعریف کردند و نظریههای رشد اقتصادی در این دوران دستخوش پیشرفتهای قابل توجهی شد. در مدلهای قبلی رشد اقتصادی، یعنی مدلهای رشد نئوکلاسیک، نرخ رشد با ثبات برابر با نرخ رشد و پیشرفت تکنولوژیکی در نظر گرفته شده و با توجه به برونزا بودن نرخ پیشرفت تکنولوژی و فرض بازده نزولی سرمایه، نرخ رشد اقتصادی نیز برونزا و ثابت فرض میشد. ولی در مدلهای جدید رشد اقتصادی یعنی مدلهای رشد درونزا از سرمایه انسانی و انباشت آن به عنوان عامل درونزای رشد استفاده میشود(کمیجانی و معمار نژاد، 1383: 2). بر این اساس در نظر گرفتن سرمایه انسانی در مدلهای رشد اقتصادی درونزا با ایجاد بازده نسبت به مقیاس صعودی، در تولید و نیز ایجاد صرفهجوییهای خارجی در تولید موجب افزایش بهرهوری عوامل تولید گردیده و از این طریق بر رشد اقتصادی اثر مثبت و مهمی دارد(کمیجانی و معمار نژاد، 1383: 4). ادبیات موجود گواه آن است که تنوع کالاهای تولیدی و صادراتی یک کشور متأثر از سرریز دانش و تخصص گرایی است ( رودریک[10]، 2000). شواهد حاکی از آن است که الگوی تخصص تجاری یک کشور به اندازه باز بودن تجاری آن در تجارت بینالملل اهمیت دارد. 3. مطالعات انجام شده صمدی (1381: 13)، در تحقیقی با عنوان "متنوعسازی صادرات و رشد اقتصادی" نخست ساختار ترکیب صادرات غیر نفتی را بررسی کرده و سپس تأثیر متنوعسازی صادرات بر رشد اقتصادی را طی دوره زمانی(77-1347) در 17 صنعت کشور (با اقلام عمده صادراتی ) آزمون کرده است. وی برای انجام پژوهش از چند شاخص معرف ساختار صادراتی به همراه الگوهای رگرسیونی، سود جسته و طبق برآورد نشان داده که در ترکیب صادراتی کشور درجه بالایی از متنوعسازی رخ داده است. همچنین متنوعسازی صادرات و رشد اقتصادی در اغلب سالها در راستای یکدیگر حرکت کردهاند. شاهآبادی (1386: 28)، در مقاله خود با عنوان «بررسی اثر تجارت بین الملل و سرمایه انسانی بر بهرهوری کل» که برای سالهای 1338- 1382 و با استفاده از روش تصحیح خطای برداری انجام شده اثر مثبت این دو عامل بر رشد اقتصادی ایران را نشان میدهد. طیبی و همکاران (1387: 18)، در مقالهای با عنوان "بررسی اثر تجارت خارجی و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی" به بررسی اثر سرمایه انسانی بر رشد اقتصادیطی دوره 2003-1980 با استفاده از دادههای تلفیقی پرداختهاند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که رشد سرمایه انسانی تأثیرات مثبت و معنادار بر رشد اقتصادی این کشورها طی دوره مورد مطالعه داشته است. ربیعی(1388: 18)، در مطالعهای با عنوان "اثر نوآوری و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی در ایران" با استفاده از الگو رشد رومر برای سالهای 83-1347 نشان داد که کالاهای واسطهای نیروی کار، سرمایه انسانی، سرمایه فیزیکی و واردات ماشینآلات باعث افزایش تولید در اقتصاد ایران میشوند. سدربم و تیل[11] (2003)، در مطالعهای به بررسی " تأثیر درجه باز بودن اقتصاد و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی" 93 کشور طی دوره 2006- 1970 از طریق دادههای تابلوئی پرداختند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که درجة باز بودن اقتصاد تأثیر مثبت و معناداری بر روی رشد کشورها داشته است. در واقع باز بودن بیشتر اقتصاد، سبب افزایش نرخ رشد میشود، ولی سطح سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی، تأثیر معناداری نداشته است. هرزر و همکاران[12] (2005)، " تاثیر صادرات کالاهای صنعتی، صادرات مواد اولیه و واردات کالاهای سرمایهای بر رشد اقتصادی کشور چین" را طی دوره 2001-1960 مورد مطالعه قرار دادهاند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که صادرات صنعتی و واردات سرمایهای موجب انتشار دانش، علوم و فنآوریهای پیشرفته شده و سطح بهرهوری عوامل تولید را ارتقا داده و بر رشد اقتصادی تأثیر مثبت و معناداری را داشته است. اما صادرات مواد خام و اولیه تأثیر معنیداری بر رشد اقتصادی نداشته است. چن و گوپتا[13](2006)، در مقالهای به بررسی " اثر متقابل میان درجه باز بودن اقتصاد و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی" در 20 کشور آفریقایی طی دوره 2003-1990، با استفاده از روش دادههای تابلویی پرداختهاند. نتایج برآورد مدل نشان میدهد درجه بازبودن اقتصاد تأثیر مثبت و معناداری بر رشد اقتصادی این کشورها داشته است. هم چنین اثر متقابل میان آموزش و بازبودگی، منفی و معنیدار است. این نتیجه بیانگر آن است که این کشورها از لحاظ استانداردهای آموزشی در سطح بسیار پائینی قرار دارند، به طوری که با این سطح از سرمایه انسانی، قادر به استفاده از سرریزهای دانش و فنآوریهای انتقال یافته از طریق گسترش درجه بازبودن اقتصاد نیستند. فینسترا و لوییکی[14](2008)، در پژوهشی دیگر "متنوعسازی صادرات و بهرهوری کشوری" را با بروآرد مدل انحصار کامل برای 48 کشور طی دوره(2000-1980) انجام دادهاند در این مطالعه از تابع ترانسلوگ استفاده گردیده و تنوع نسبی صادرات نیز دارای اثر مثبت میباشد. طی دو دهه مذکور، میزان تنوع صادراتی دو برابر شده است. همجنین کل افزایش حاصل از تنوع صادراتی، بهرهوری را به طور متوسط 3/3 درصد افزایش میدهد. نتایج مدل برآوردی نشان میدهد که 25درصد از کشورهای OECD دارای تغییرات بهرهوری درون کشور میباشد. مسترومارکو و قش[15] (2009)، با استفاده از دادههای تابلویی 57 کشور در حال توسعه برای دوره 1960-2000 به بررسی " کانالهای مهم اثرگذار بر بهرهوری" پرداختهاند. نتایج حاصله بیانگر این است که FDI[16]، واردات کالاهای سرمایهای، R&D و سرمایه انسانی، همه کانالهای مهمی برای بهبود بهرهوری هستند، اما اثر سه عامل اول بستگی قطعی به سطح انباشت سرمایه انسانی دارد. سانتوس پائولینو[17](2010)، به بررسی " الگوهای تخصصگرایی در تجارت و بهرهوری صادرات در کشورهای چین، برزیل، هند و افریقای جنوبی" پرداخت و دریافت که تفاوت معنیداری در الگوهای تخصصگرایی و بهرهوری صادرات کشورهای با درآمد سرانه مشابه وجود دارد. نتایج این تحقیق بیانگر اثر مثبت بهرهوری صادرات بر رشد اقتصادی واثر منفی شاخصهای تخصص تجاری بر رشد است. 3. تصریح مدل در مطالعات تجربی از متغیرهای گوناگونی برای بردار X استفاده میشود. برخی از این متغیرها عبارتند از: سرمایهگذاری فیزیکی، سرمایه انسانی، باز بودن تجاری، بهرهوری صادرات، جمعیت، مخارج دولت، متغیرهای جغرافیایی، سرمایهگذاری مستقیم خارجی، تفاوت[18](خرید و فروش) نرخ ارز، نهادها و کیفیت سیاست کلان اقتصادی، که با توجه به مورد مطالعه در این تحقیق به شکل زیر است: (3) که در آن ، رشد GDP سرانه واقعی و HC سرمایه انسانی، اثرات ثابت مقطع، اثرات ثابت زمان و جزء خطا است. TS بردار الگوی تخصص تجاری شامل شاخصهای عدم تجانس تجاری، تمرکز صادرات و تخصص بین صنعتی است در ادامه متغیرهای مورد استفاده تشریح میشوند. سرمایه انسانی(HC): در بسیاری از مطالعات، نیروی انسانی تحصیل کرده به عنوان متغیر جانشین سرمایه انسانی استفاده شده است. در مطالعه بارو(1991)، نرخهای ثبت نام در مدارس به عنوان جانشین متغیر سرمایه انسانی در نظر گرفته شده است. در مطالعه کو،هاپمن وهافمامیستر (1994)، نیز نرخ ثبت نام در مدارس در مقطع متوسطه به عنوان سرمایه انسانی در نظر گرفته شده است. با توجه به توضیحات فوق، در این مطالعه نیز از نرخ ثبت نام در مدارس در مقطع متوسطه و راهنمایی استفاده شده است. تخصص تجاری: به منظور بررسی چگونگی اثرگذاری تخصصگرایی در تجارت بر بهرهوری صادرات یک کشور از یک سری شاخصهای شناخته شده استفاده میگردد. از جمله این شاخصها عدم تجانس تجاری، تمرکز صادرات و تخصص بین صنعتی میباشند (آمابل[19]، 2000). این سه شاخص ساختار صادرات و واردات یک کشور را منعکس میکنند که در ذیل به صورت خلاصه توضیح داده میشوند. شاخص عدم تجانس تجاری: این شاخص مناسب بودن الگوی تجاری یا تخصصگرایی کشور را نشان داده و به عبارت دیگر نااطمینانی در رشد واقعی صادرات را بررسی میکند. این شاخص به دنبال پیشبینی تغییرات ساختاری در صادرات یک کشور میباشد. همچنین اگر تغییری در رفتار صادراتی یک کشور رخ دهد با استفاده از این شاخص میتوان ارزیابی کرد که آیا علت این تغییرات تقاضای دیگر کشورهای جهان و یا تقاضای شرکای اصلی تجاری آن کشور میباشد. این شاخص به صورت زیر محاسبه میشود:
که در آن A نشان دهنده شاخص عدم تجانس تجاری، X بیانگر صادرات و M نشاندهنده واردات و اندیسهای j و k به ترتیب نمایشگر کشور و گروه کالایی میباشند. این شاخص نشان دهنده مجموع قدر مطلق اختلاف نسبت صادرات کشور از یک کالای خاص به کل صادرات آن کشور با نسبت وارداتی جهان از آن کالای خاص به کل واردات جهانی دارد. زمانی که یک کشور به صادرات کالایی میپردازد که تقاضای بینالمللی نسبتاً کمتری برای آن وجود دارد، شاخص عدم تجانس تجاری مقدار بیشتری به خود خواهد گرفت. عموماً، کشورهای پیشرفتهتر یا بزرگتر دارای شاخص عدم تجانس کمتری میباشند. به عبارت دیگر، ساختار تجاری آنها به ساختار تجاری جهان نزدیکتر است. شاخص تمرکز صادرات: شاخص تمرکز صادرات نمایانگر آن است که یک کشور تا چه حد، صادرات خود را بر روی محصولات مختلف توزیع کرده است (کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل[20]، 2008). برای اندازهگیری تمرکز صادرات از شاخص تمرکز هرفیندال- هیرشمن[21] که به صورت زیر محاسبه میشود، استفاده شده است:
این شاخص نشان دهنده مجموع توان دوم نسبت سهم صادرات کشور از گروههای کالایی مختلف را به کل صادرات آن کشور نشان میدهد. این شاخص نرمالسازی شده و دامنه تغییرات آن بین صفر و یک میباشد، به نحوی که هر چقدر یک کشور صادرات خود را بر روی محصولات بیشتری توزیع کرده باشد مقدار این شاخص به صفر بیشتر نزدیک بوده و مقدار یک نشان دهنده حداکثر تمرکز صادرات میباشد. شاخص تخصص بین صنعتی: این شاخص که تحت عنوان شاخص مایکلی[22] نیز شناخته شده است، ابعاد و حجم عملکرد صادراتی یک کشور و قدرت رقابتی آن را میسنجد (آملیا پالینو، 2010). این شاخص همچنین روند تدریجی متنوعسازی صادرات از نظر تولیدات و بازارها را نشان میدهد. این معیار به صورت زیر تعریف میشود:
که در آن M نشان دهنده واردات میباشد. این شاخص نشان دهنده مجموع قدر مطلق اختلافات نسبت صادرات کشور از یک کالای خاص به کل صادرات آن کشور با نسبت واردات کشور از یک کالای خاص به کل واردات آن کشور دارد. بالاتر بودن این شاخص نشان دهنده نامتجانس بودن بیشتر تراز تجاری در بین صنایع کشور است، بدین معنی که تخصصگرایی بین صنعتی چشمگیری وجود دارد. 4. نتایج تجربی بعد از آزمون ریشه واحد مشاهده میشود که ضرایب متغیرهای به کار رفته در معادله در سطح و بعضی دیگر در تفاضل مرتبه اول مانا میباشند. بنابراین جمله اخلال معادله، مورد آزمون ریشه واحد قرار میگیرد. در صورتی که جمله اخلال موجود در معادله دارای ریشه واحد نباشد، بدون نگرانی از وجود ریشه واحد میتوان الگوها را برآورد کرد. (اندرس،[23] 2003). نتایج آزمون ریشه واحد بر روی جملات اخلال معادلات بیانگر عدم وجود ریشه واحد در جملات اخلال الگوهاست. بنابراین به برآورد الگو پرداخته میشود. نتیجه برآورد الگوی تخصص تجاری در جدولهای (1) الی (3) برای کشورهای منطقه منا قابل مشاهده است. جدول 1: الگوی نهایی برآورد شده مربوط به اثر الگوی تخصص تجاری(تمرکز صادرات)
منبع: یافتههای تحقیق
جدول 2: الگوی نهایی برآورد شده مربوط به اثر الگوی تخصص تجاری (عدم تجانس تجاری)
منبع: یافتههای تحقیق جدول 3: الگوی نهایی برآورد شده مربوط به اثر الگوی تخصص تجاری (تجارت بین صنعتی)
منبع: یافتههای تحقیق نتایج در حوزه مورد مطالعه نشان میدهد که با توجه به مقدارهای به دست آمده برای آمارههای Jدر سطح خطای 05/0 درصد، فرضیهی صفر ()، مبنی بر عدم همبستگی میان متغیرهای ابزاری و جزء اخلال رد میشود. بنابراین متغیرهای ابزاری به درستی انتخاب شده است.همانطور که در جداول 1، 2 و3 مشاهده میشود، ضرایب به دست آمده برای شاخصهای تجارت بین صنعتی و عدم تجانس تجاری دارای علامت مورد انتظار میباشند و برای شاخص تمرکز صادرات علامت به دست آمده با مبانی نظری سازگار نیست. اثر شاخص تمرکز صادرات HHI بر رشد اقتصادی مثبت است. شاخص عدم تجانس تجاری Aj بر رشد اقتصادی اثر منفی و قابل توجهی دارد و در نهایت بررسی اثر شاخص بین صنعتی بر رشد اقتصادی است که اثر آن نیز منفی است. نکته مهم این است که اثر سرمایه انسانی در کل الگوی تخصص تجاری بر رشد اقتصادی مثبت است. آماره آزمون سارگان نیز که از توزیع با درجات آزادی برابر با تعداد محدودیتهای بیش از حد مشخص برخوردار است، آزمون صفر مبنی بر همبسته بودن پسماندها با متغیرهای ابزاری را رد میکند. در نتیجه اعتبار نتایج جهت تفسیر تأیید میشوند. لازم به ذکر است که اثر تمرکز صادرات بر رشد اقتصادی مثبت است که یکی از دلایل این پدیده وابستگی شدید اقتصاد کشورهای حوزه منا به نفت است به طوری که هرگاه قیمت نفت در بازارهای جهانی افزایش مییابد، رشد اقتصادی این کشورها افزایش یافته و به دنبال آن سهم محصولات نفتی در سبد صادراتی این کشورها بالا میرود و در نتیجه شاخص تمرکز صادرات این کشورها نیز افزایش مییابد. با توجه به جدول(2) شاخص عدم تجانس تجاری که بیانگر میزان تشابه نسبت صادرات یک کشور با نسبت واردات جهان است بر رشد اقتصادی اثر منفی دارد که این نشان میدهد هر چه نسبت صادرات یک کشور با نسبت واردات جهان تشابه بیشتری داشته باشد رشد اقتصادی بیشتری را در پی خواهد داشت. همچنین شاخص تجارت بین صنعتی که بیانگر عدم تشابه کالاهای صادر شده و وارد شده یک کشور است با توجه به جدول6 اثر منفی بر رشد اقتصادی کشورهای منطقه منا دارد. که این موضوع نشان دهنده این است که هرچه صادرات و واردات یک کشور تشابه بیشتری داشته باشد رشد اقتصادی آن کشور بیشتر خواهد بود. 5. جمع بندی و ملاحظات شناخت عوامل تعیین کننده رشد اقتصادی پایدار و پیوسته، از اهداف اقتصاددانان و نظریهپردازان رشد اقتصادی است.این پژوهش بر اساس نظریهای که صادرات را موتور رشد و توسعه پایدار میداند به دنبال شناسایی اثر مفهوم تازهای از صادرات به عنوان بهرهوری صادرات بر رشد اقتصادی در کشورهای منطقه منا میباشد. نتایج نشان میدهد متغیرهای مورد نظر مانند سرمایه انسانی اثر مثبت بر نرخ رشد اقتصادی در این کشورها دارد. اثر تمرکز صادرات بر رشد اقتصادی مثبت و اثر شاخصهای عدم تجانس تجاری و تجارت بین صنعتی بر رشد اقتصادی منفی است. از علل این نتایج میتوان به این نکته اشاره داشت که کشورهای منطقه منا عمدتاً دارای اقتصادهای وابسته به نفت هستند که این وابستگی شدید به یک گروه کالایی، سبب عدم ثبات درآمدهای صادراتی این کشورها میشود و بخش اعظم سبد صادراتی آنها را مواد اولیه و تولیدات با فنآوری پایین تشکیل میدهد که دارای بهرهوری پایینی هستند. به منظور افزایش بهرهوری صادرات، افزایش درآمد صادراتی و کاهش تقاضا برای کالاهای صادراتی، برنامه ریزان اقتصادی کشور بایستی آن دسته از گروههای کالایی را که دارای بهرهوری بالاتری هستند شناسایی کرده و سپس با توجه به مزیت نسبی کشور به تولید این چنین کالاهایی که تقاضای جهانی برای آنها نیز بالا میباشد، بپردازند. با توجه به نتایج به دست آمده میتوان پیشنهادهای سیاستی زیر را ارایه کرد: این کشورها باید در جهت کاهش وابستگی درآمدهای صادراتی خود به یک گروه کالایی مانند نفت بکاهند و به منظور ایجاد ثبات اقتصادی در جهت تنوع سبد صادراتی اقدام نمایند. کشورهای مذکور باید در جهت تولید گروه کالاهایی که دارای تقاضای بالای جهانی هستند گام بردارند. منابع: - ابریشمی، حمید، (1387). مبانی اقتصاد سنجی. جلد دوم، انتشارات دانشگاه تهران. تهران. - ابریشمی، حمید، مهرآرا، محسن و تمدن نژاد، علیرضا (1388). بررسی رابطهی تجارت خارجی و رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه: روش گشتاورهای تعمیم یافته. مجله دانش و توسعه، سال شانزدهم،(26 ): 62-44. - ربیعی، مهناز (1388). اثر نوآوری و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی در ایران، مجله دانش و توسعه، سال شانزدهم، (26): 142-122. - شاه آبادی، ابوالفضل (1386). اثر سرمایهگذاری مستقیم خارجی و سرمایه انسانی بر بهرهوری کل عوامل اقتصاد ایران، فصلنامه جستارهای اقتصادی، سال چهارم، (7 ): 134-99. - طیبی، سید کمیل، عمادزاده، مصطفی و شیخ بهایی، آزیتا (1387). تأثیر تجارت خارجی و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، مجله تحقیقات اقتصادی، سال چهل وسوم،(85): 256-237. - کمیجانی، اکبر و معمارنژاد، عباس (1383). اهمیت کیفیت نیروی انسانی و R&D در رشد اقتصادی ایرن، پژوهشنامه بازرگانی، سال 8(31):31-1. - مهرگان، نادر و اشرف زاده، سید حمید رضا (1387)، اقتصادسنجی پانل دیتا، دانشگاه تهران: موسسه تحقیقات تعاون. تهران. - کازرونی، سید علیرضا، حریقی، محمد فردین (1384). متنوع سازی مبادلات تجاری و تأثیر آن بر رشد اقتصادی در ایران، فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، شماره( 36): 52-29. - پورعبادالهان کویچ، محسن، مهین اصلانی نیا، نسیم، محسنی زنوزی، فخری سادات (1389)، بررسی الگوهای تخصص گرایی در تجارت و بهرهوری صادرات در کشورهای عضو اوپک با تاکید بر جایگاه ایران، مجله فراسوی مدیریت، سال چهارم، (14): 182-157.
- Amable, B. (2000). International specialization and growth, Structural Change and Economic Dynamics, 11 (4):413-431. - Chami Batista J. (2004). Latin American export specialization in resource- based products: implications for growth, 42(3):337–370. - Edwards, s. (1998). Openness, productivity and growth: What do we really know? The Economic Journal, 108(447):383-398. - Greenaway, D. & Kneller R. A. (2004). Exporting and productivity in the united kingdom, OxfordReview ofEconomic Policy, 20: 358-371. - Soderbom.M &Teal.F (2003). Trade and human capital as determinant of growth, department of economics, University of Oxford. - James R&Tybout& M.Daniel W. (1995). Trade liberalization and the dimensions of efficiency change in Mexican manufacturing industries, Journal of International Economics, 39(1-2): 53-78. - Cole,M.A.& Neumayer,E.,(2005). The impact of poor health on total factor productivity. Working Papers: 1-43. - Austria,m.s., (1998). Productivity growth in the philippines after the industrial reforms. philippine institute for development studies, ( 98-26): 1-26. - Enders W.2003. Applied econometric time series. John Wiley & Sons, In USA. [1]. Trade Specialization [2]. Amelia U. Santos-Paulino [3]. Stuart Mill [4]. Ricardo [5]. Edvards [6]. Romer [7]. Lucas [8]. Grossman and Helpman [9]. Feder [10]. Rodrick [11]. Soderbom & Teal [12]. Herzer et all [13]. Chen & Gupta [14]. Feenstra & kee [15]. Mastromarco & Ghosh [17]. Santos-Paulino [18]. Exchange Premium [19]. Amable [20]. United Nations Conferenbe on Tradeand Development [21]..Herfindahl-Hirschmann [22]. Michaely [23]. Enders | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع: - ابریشمی، حمید، (1387). مبانی اقتصاد سنجی. جلد دوم، انتشارات دانشگاه تهران. تهران. - ابریشمی، حمید، مهرآرا، محسن و تمدن نژاد، علیرضا (1388). بررسی رابطهی تجارت خارجی و رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه: روش گشتاورهای تعمیم یافته. مجله دانش و توسعه، سال شانزدهم،(26 ): 62-44. - ربیعی، مهناز (1388). اثر نوآوری و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی در ایران، مجله دانش و توسعه، سال شانزدهم، (26): 142-122. - شاه آبادی، ابوالفضل (1386). اثر سرمایهگذاری مستقیم خارجی و سرمایه انسانی بر بهرهوری کل عوامل اقتصاد ایران، فصلنامه جستارهای اقتصادی، سال چهارم، (7 ): 134-99. - طیبی، سید کمیل، عمادزاده، مصطفی و شیخ بهایی، آزیتا (1387). تأثیر تجارت خارجی و سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، مجله تحقیقات اقتصادی، سال چهل وسوم،(85): 256-237. - کمیجانی، اکبر و معمارنژاد، عباس (1383). اهمیت کیفیت نیروی انسانی و R&D در رشد اقتصادی ایرن، پژوهشنامه بازرگانی، سال 8(31):31-1. - مهرگان، نادر و اشرف زاده، سید حمید رضا (1387)، اقتصادسنجی پانل دیتا، دانشگاه تهران: موسسه تحقیقات تعاون. تهران. - کازرونی، سید علیرضا، حریقی، محمد فردین (1384). متنوع سازی مبادلات تجاری و تأثیر آن بر رشد اقتصادی در ایران، فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، شماره( 36): 52-29. - پورعبادالهان کویچ، محسن، مهین اصلانی نیا، نسیم، محسنی زنوزی، فخری سادات (1389)، بررسی الگوهای تخصص گرایی در تجارت و بهرهوری صادرات در کشورهای عضو اوپک با تاکید بر جایگاه ایران، مجله فراسوی مدیریت، سال چهارم، (14): 182-157.
- Amable, B. (2000). International specialization and growth, Structural Change and Economic Dynamics, 11 (4):413-431. - Chami Batista J. (2004). Latin American export specialization in resource- based products: implications for growth, 42(3):337–370. - Edwards, s. (1998). Openness, productivity and growth: What do we really know? The Economic Journal, 108(447):383-398. - Greenaway, D. & Kneller R. A. (2004). Exporting and productivity in the united kingdom, OxfordReview ofEconomic Policy, 20: 358-371. - Soderbom.M &Teal.F (2003). Trade and human capital as determinant of growth, department of economics, University of Oxford. - James R&Tybout& M.Daniel W. (1995). Trade liberalization and the dimensions of efficiency change in Mexican manufacturing industries, Journal of International Economics, 39(1-2): 53-78. - Cole,M.A.& Neumayer,E.,(2005). The impact of poor health on total factor productivity. Working Papers: 1-43. - Austria,m.s., (1998). Productivity growth in the philippines after the industrial reforms. philippine institute for development studies, ( 98-26): 1-26. - Enders W.2003. Applied econometric time series. John Wiley & Sons, In USA. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,744 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,006 |