تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,623 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,416,268 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,444,809 |
بررسی همگرایی دموکراسی در کشورهای در حال توسعه با استفاده از رهیافت اقتصادسنجی فضایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدلسازی اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 11، شماره 40، اسفند 1396، صفحه 95-114 اصل مقاله (959.84 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سید کمال صادقی1؛ محسن پورعبادللهان کویچ2؛ پرویز محمدزاده3؛ زهرا کریمی2؛ پروین علی مرادی افشار* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2هیت علمی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3عضو هیات علمی دانشگاه تبریز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف مقاله بررسی تجربی همگرایی دموکراسی در کشورهای در حال توسعه است. بدین منظور از رویکرد اقتصادسنجی فضایی و دادههای پانل در دوره زمانی 1990- 2014 استفاده شده است. نتایج نشان میدهد مجاورت جغرافیایی کشورها اثر مثبت و معناداری بر دموکراسی دارد. به طور متوسط افزایش سطح دموکراسی همسایگان جغرافیایی باعث 6 درصد افزایش دموکراسی میشود که نشاندهنده تأثیرپذیری سیاسی کشورها از یکدیگر است. به طور کلی، اثرات فضایی دموکراسی یا نظریه انتشار در کشورهای در حال توسعه تائید میشود. بنابراین با توجه به نظریه انتشار و همگرایی دموکراسی، افزایش (یا کاهش) سطح دموکراسی در یک کشور میتواند باعث افزایش (یا کاهش) دموکراسی کشورهای مجاور شود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طبقهبندیJEL : F14 P16؛ D72؛ . واژگان کلیدی: دموکراسی؛ فاصله جغرافیایی؛ اقتصادسنجی فضایی؛ کشورهای در حال توسعه؛ نظریه انتشار | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه دموکراسی واژهای یونانی است که از دو واژه «دموس» و «کراتوس» تشکیل شده است. دموس به معنای شهروندان پولیس یا دولت شهر است و کراتوس نیز به معنای «قدرت» و «قانون» میباشد. بسیاری از اندیشمندان معتقدند توسعه دموکراسی، فرایندی منتج از توسعه اقتصادی و عمیقتر شدن جهانی شدن است و بر گسترش وسایل و تکنولوژی ارتباط جمعی و در پی آن افزایش آگاهی عمومی تأکید دارند و این امر را خارج از کنترل دولتها به ویژه قدرتهای بزرگ لیبرال دموکرات میدانند. در مقابل، پژوهشگرانی مانند ویلیام رابینسون آن را پروسه دانسته و بر نقش توسعه اقتصادی و ارتباط بین ملتها و کشورها تأکید دارند (عجم اغلو و رابینسون[1]، 2005). وضعیت دموکراسی و حقوق سیاسی بین کشورها به ویژه کشورهای در حال توسعه به طور چشمگیری متفاوت از یکدیگر است. این مسئله باعث انجام مطالعات گستردهای بر عوامل مؤثر بر توسعه دموکراسی انجام شود (استار[2]، 1991؛ ناک[3]، 2004؛ عجم اوغلو، جانسون، رابینسون و یارد[4]، 2007). در سالهای اخیر تحولات ساختار جهان سبب وابستگی هرچه بیشتر کشورها و تأثیرپذیری آنها از یکدیگر شده است. نتایج مطالعات اخیر نشانگر کمرنگ شدن مرز میان کشورها، افزایش مبادلات بینالمللی و فعالیتهای مشترک و فرامنطقهای کشورهاست. درواقع، انگیزه کسب منافع بیشتر، محرک گسترش و تعمیق همکاری میان کشورهاست. همکاریهای سیاسی میتواند سبب افزایش مبادلات تجاری، صرفههای مقیاس، انتقال تکنولوژی و درنتیجه، بهبود رفاه اقتصادی و افزایش رشد اقتصادی گردد. این اثرات میتواند از طریق مجاورت و مرز مشترک نیز حاصل شود. استدلالهای نظری نشان میدهند در نظامهای سیاسی جدید، وضعیت و جهت حرکت اقتصاد هر کشور علاوه بر این که تحت تأثیر شرایط داخلی آن کشور است و موقعیت و جهت حرکت کشورهای دیگر نیز تأثیر میپذیرد (صادقی و همکاران، 1395). در بررسی ارتباط میان شرایط داخلی و جهت حرکت کشورها، بحث همگرایی سیاسی مطرح میشود. استفاده از تکنیکهای اقتصادسنجی فضایی، امکان بررسی وجود همگرایی ناشی از مجاورت را در قالب روابط تجاری و همکاریهای منطقهای در این مدل فراهم میآورد. در این مقاله همگرایی دموکراسی در کشورهای در حال توسعه در طی سالهای 1990- 2014 با استفاده از دادههای پنل و رهیافت اقتصادسنجی فضایی مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین بر اساس ادبیات اقتصادسنجی فضایی مدل متعارف اقتصادسنجی با افزودن اثر انتشار فضایی از متغیر وابسته و با لحاظ ماتریس مجاورت فضایی مورد تعدیل قرار گرفت. برای دستیابی به این هدف، مقاله حاضر در پنج بخش سازماندهی شده است. در ادامه ادبیات موضوع و مطالعات تجربی مورد بررسی قرار میگیرد؛ بخش سوم به معرفی روش پژوهش اختصاص دارد؛ در بخش چهارم، یافتههای پژوهش ارائه میشوند و در بخش پنجم، به نتیجهگیری و ارائه پیشنهادها پرداخته میشود.
2. ادبیات موضوع به لحاظ تجربی بررسی نظریه انتشار بین سالهای 1850 و پایان جنگ جهانی دوم مطرح شد. بر اساس نظریه انتشار گسترش نهادهای سیاسی در یک کشور تحت تأثیر نهادهای سیاسی کشورهای همسایه است، اگرچه ویژگیهای سیاسی و اقتصادی متفاوتی در تفسیر نظریه انتشار وجود دارد. (اسلاتر[5]، 1987؛ والت[6]، 2000). با توجه به نظریه انتشار، کشورهای دموکراتیک سطح دموکراسی در همسایگان خود را افزایش میدهند. از سوی دیگر، کاهش دموکراسی در یک کشور ممکن است باعث کاهش دموکراسی در همسایگان آن کشور شود و درنتیجه، کشورهایی که در یک منطقه قرار دارند در بلندمدت به سمت همگرا شدن در سطح دموکراسی خود هستند (شیمیکو[7]، 1994). استار (1991) برای اولین بار به بررسی تجربی نظریه انتشار پرداخت. اولگلین و همکاران[8] (1998) چارچوب فضایی انتشار دموکراسی را مورد بررسی قرار دادند. گلتیج و میشل[9] (2000) تأثیر دموکراسی بر جنگهای منطقهای را ازنظر پویاییهای مکانی مورد بررسی قرار دادند. استار و لیندبرگ[10] (2003) و فرانسز و هیز[11] (2008) به مدلسازی وابستگی فضایی گسترش دموکراسی پرداختند. مهمترین مطالعات انجام شده در این زمینه استار و لیندبرگ[12] (2003) انجام دادهاند. در مطالعات انجام شده فاصله جغرافیایی را به عنوان متغیری که (بعد مکانی را اندازهگیری میکند) در نظر گرفتهاند. با وجود این، مطالعات تجربی اندکی با استفاده از رهیافتهای جدید اقتصادسنجی در این زمینه انجام شده است. بر اساس نظریههای جدید اقتصاد سیاسی، سطح دموکراسی در یک کشور میتواند متأثر از اثرات فضایی نیز باشد، به این صورت که کشورهایی که در مجاورت هم قرار دارند و یا دارای روابط تجاری گسترده باهم هستند، از سطح دموکراسی کشورهای مجاور تأثیر میپذیرند.تا دهه 1980 میلادی، توزیع فضایی دموکراسی در بسیاری از مطالعات نادیده گرفته شده بود. لیپست و همکاران[13] (1993) نقش عوامل فرهنگی، وقایع تاریخی و رویدادهای کشورهای مجاور را در تعیین سطح دموکراسی یک کشور مهم ارزیابی کردند. عنصر مهم و تأثیرگذار بر استفاده یک منطقه از سرریزهای مناطق دیگر، میزان فاصله جغرافیایی بین این مناطق است. این امر در خصوص دموکراسی نیز صدق میکند؛ به این صورت که بهبود وضعیت دموکراسی در مناطقی که از نظر جغرافیایی فاصله کمتری از کشورهای با سطح دموکراسی بالا دارند، به صورت بهتری صورت میگیرد؛ زیرا فاصله کمتر جغرافیایی باعث سهولت انتشار دانش و آگاهی بین مردمان جوامع مجاور میشود که این امر امکان آموزش بیشتر را برای افراد یک جامعه، فراهم مینماید و با آموزش بیشتر افراد یک جامعه احتمال بهبود دموکراسی در آن جامعه بیشتر میشود (کانیل و وارسپگن[14]، 1999؛ لگلین و همکاران[15]، 1998؛ گلیتچ و وارد[16]، 2006). در بیشتر مطالعات صورت گرفته در مورد آمارهای فضایی، از فاصله جغرافیایی بر اساس ماتریس اتصال W بر اساس فاصله جغرافیایی استفاده شده است. ارتباط بین دموکراسی و رشد اقتصادی، ادبیات گستردهای در علوم سیاسی و اقتصادی دارد. اولین نظریه در این خصوص متعلق به لیپست (1959) است.وی این ایده را گسترش داد که رژیمهایی که رشد بالای اقتصادی را تجربه میکنند، احتمال گذار به دموکراسی در آنها بیشتر است. یکی از مهمترین نظریات جامع در زمینه رشد و دموکراسی مربوط به پرزورسکی و لیمونگی[17] (1977) است. آنها دو دلیل عمده برای ارتباط بالقوه بین رشد اقتصادی و دموکراسی مطرح میکنند: دلیل اول درونزایی است که کشوری که دموکراتیک میشود با احتمال بیشتری شبیه کشورهای توسعه یافته از نظر اقتصادی است؛ دلیل دوم برونزایی است که کشورهای دموکراتیک، به طور مستقل، سطح رشد و توسعه اقتصادی بالاتری را ایجاد میکنند. عجم اوغلو و همکاران[18] (2009) معتقد هستند که به لحاظ تاریخی افزایش رشد اقتصادی و سطح درآمد موجب افزایش سطح دموکراسی در جهان شده است. بسیاری از پژوهشگران دیگر نیز معتقدند که احتمال گذار به دموکراسی در بین کشورهای ثروتمند بیشتر است (داهل[19]، 1971؛ هانتینگتون[20]، 1991؛ بارو[21]، 1999؛ بویکس و استوکس[22]، 2003؛ اپستین و همکاران[23]، 2006). اما به نظر برخی دیگر از پژوهشگران اقتصاد سیاسی، نقش رشد اقتصادی بر دموکراسی بسیار محدود میباشد (رزورسکی و لیمونگی، 1997). یکی دیگر از عوامل اقتصادی تأثیرگذار بر دموکراسی کمکهای خارجی است. سونسون[24] (1999) معتقد است که کمکهای خارجی موجب افزایش سطح دموکراسی میشود. دلیل آن این است که از آنجا که کمکهای خارجی، که غالباً از طریق کشورهای ثروتمند با سطح دموکراسی بالا صورت میگیرد، مشروط به سطح آزادیهای سیاسی و مدنی کشور هدف است؛ بنابراین، این کمکها موجب ارتقای سطح دموکراسی در کشورهای هدف میشود. آلسینا و دلار[25] (2000) نیز نظریات سونسون را تأیید میکنند. کوزاک[26] (2003) معتقد است که عدم دموکراسی (استبداد) موجب بیاثر شدن کمکهای خارجی میشود. مطالعه وی نشان میدهد کمکهای خارجی در کشورهای دموکراتیک اثر مثبت بر کیفیت زندگی دارد، اما این کمکها در کشورهای استبدادی اثر منفی بر کیفیت زندگی دارند. بجیلا[27] (2012) نیز به این نتیجه رسید که در کشورهای با سطح دموکراسی بالا، کمکهای خارجی تأثیر مثبتی بر ارتقا شاخصهای دموکراسی و کیفیت زندگی دارد، اما در کشورهای با سطح دموکراسی پایین، کمکهای خارجی تأثیر منفی بر شاخص دموکراسی دارد. در یک بررسی بلندمدت میتوان دریافت که ارتقای دموکراسی در کشورهای با سطح دموکراسی بالا تا حد زیادی به دلیل وجود تجارت گسترده بین این گونه کشورها بوده است (لوپز و میسنر[28]، 2006). عجماوغلو و رابینسون[29] (2009) معتقد هستند که تجارت بیشتر یک کشور موجب توزیع درآمد بهتر و در نتیجه کاهش کشمکشهای سیاسی و افزایش دموکراسی آن کشور میگردد. البته شواهدی وجود دارد که تجارت بیشتر، موجب بدتر شدن توزیع درآمد بین نیروی کار ماهر و غیر ماهر شده است. در بسیاری از مطالعات صورت گرفته، نقش عوامل اقتصادی در توسعه دموکراسی بدون در نظر گرفتن اثرات فضایی مورد بررسی قرار گرفته است. اما بر اساس نظریههای جدید اقتصادی و سیاسی، سطح دموکراسی در یک کشور میتواند متأثر از اثرات فضایی نیز باشد؛ به این صورت که کشورهایی که دموکراسی در مجاورت هم قرار دارند و یا دارای روابط تجاری گسترده با هم هستند، از سطح دموکراسی کشورهای مجاور یا شرکای تجاری تأثیر میپذیرند. تا دهه 1980 میلادی، توزیع فضایی دموکراسی در بسیاری از مطالعات نادیده گرفته شده بود. لیپست[30] (1959) نقش عوامل فرهنگی، وقایع تاریخی، رویدادهای کشورهای همجوار در تعیین سطح دموکراسی را مهم ارزیابی کردند. عنصر مهم و تأثیرگذار بر استفاده یک منطقه از سرریزهای مناطق دیگر میزان فاصله جغرافیایی بین این مناطق است. این امر در مورد دموکراسی نیز صدق میکند، به این صورت که بهبود وضعیت دموکراسی در مناطقی که از نظر جغرافیایی فاصله کمتری از کشورهای با سطح دموکراسی بالا دارند، به صورت بهتری صورت میگیرد؛ زیرا فاصله کمتر جغرافیایی باعث سهولت انتشار دانش و آگاهی بین مردمان جوامع مجاور میشود که این خود امکان آموزش بیشتر را برای افراد یک جامعه فراهم مینماید و با آموزش بیشتر افراد یک جامعه احتمال بهبود دموکراسی در آن جامعه بیشتر میشود (کانیل و وارسپگن[31]، 1999). در مطالعه لگلین و همکاران(1998)[32]، اثرات فضایی جغرافیایی در توزیع دموکراسی و اقتدارگرایی طی دوره 1994- 1948مشاهده گردید. گلیتچ و وارد[33] (2006) نیز دریافت که احتمال تغییرات دموکراتیک در کشورها به تغییرات دموکراسی در کشورهای مجاور کاملاً وابسته است. صادقی و همکاران (1395) به بررسی اثر متغیرهای اقتصادی بر سطح دموکراسی در کشورهای منتخب اسلامی با رویکرد اقتصادسنجی فضایی و در نظر گرفتن وابستگی فضایی جغرافیایی آنها در دوره زمانی 2012- 2001 پرداختند. نتایج پژوهش نشان میدهد که تجارت خارجی اثر مثبت و معناداری بر دموکراسی داشته است، ولی رشد اقتصادی اثر معناداری بر دموکراسی نداشته است. همچنین، اثر مجاورت فضایی بر بهبود سطح دموکراسی در کشورهای مورد مطالعه تائید شده است ولی کمکهای خارجی دموکراسی را در کشورهای مورد مطالعه به صورت منفی تحت تأثیر قرار داده است. به طورکلی، نتایج پژوهش اثرات فضایی تجارت و مجاورت جغرافیایی بر بهبود سطح دموکراسی را تأیید میکند. بک و کیلی [34] (2006) در پژوهشی به بررسی تأثیر فضایی فاصله جغرافیایی و تجارت خارجی بر دموکراسی برای کشورهای اتحادیه اروپا در سال 1998 پرداختند. نتایج نشان داد فاصله جغرافیایی و تجارت خارجی اثر مثبت و معناداری بر سطح دموکراسی این کشورها داشته است. همچنین، دموکراسی در هر کشور با یک وقفه تأخیر به دموکراسی کشورهای مجاور خود بستگی دارد. برینک و کاپگ[35] (2006) در مطالعهای به بررسی نقش انتشار دموکراسی بر تغییر رژیم، در کشورهای آمریکای لاتین طی سالهای 1972- 1996 پرداختند. نتایج نشان میدهد که کشورها تمایل دارند متوسط دموکراسی خود را با همسایگان مجاور خود مطابقت دهند. دبولت و همکاران[36] (2013) در پژوهشی به بررسی رابطه فضایی دموکراسی و رشد اقتصادی در مجموعهای از کشورهای منتخب در طی سالهای 1970-2000 پرداختند. نتایج پژوهش نشان میدهد که یک همبستگی فضایی پویا بین دموکراسی و رشد وجود دارد. همچنین، مجاورت جغرافیایی تأثیر معناداری بر دموکراسی در کشورهای مورد بررسی دارد. سلوستر[37] (2015) طی مطالعات خود به این نتیجه رسید که در کشورهای جدید دموکراسی تا حد زیادی با رشد اقتصادی همراه است و دموکراسی میتواند به کاهش چالشهایی که مانع رشد اقتصادی میشوند، کمک کند و از این طریق، رشد اقتصادی را افزایش دهد. چنگما و اویانگ[38] (2016) در پژوهشی به بررسی تأثیر دموکراسی بر رشد اقتصادی پرداختند. نتایج پژوهش نشان میدهد که رشد اقتصادی به تجربه تاریخی و سطح دموکراسی کشورها وابسته است. همچنین، کشورهای دموکراتیک که تجربه طولانی مدت حکومت دموکراتیک دارند، رشد بالاتری را تجربه کردهاند.
3. روش تحقیق 3-1. اقتصادسنجی فضایی آنچه اقتصادسنجی فضایی را از اقتصادسنجی کلاسیک متمایز میکند این است که در اقتصادسنجی فضایی بین مشاهدات و دادههـای نمونـه، در نقـاط مختلـف وابستگی فضایی لحاظ میشود همچنین در اقتصادسنجی فضایی ناهمسانی واریانس لحاظ میشود. به عبارت دیگر، ناهمسانی فضایی که ناشی از روابط یا پارامترهای مدل است، با حرکت بر صفحه مختصات همراه با داده نمونهای تغییر میکند (محمدزاده، منصوری و کوهی لیلان ، 1391). وابستگی فضایی پدیدهای است که در دادههای نمونهای دارای عنصر مکانی روی میدهد؛ به طوری که وقتی مشاهدهای مربوط به یک محل i وجود داشته باشد، این مشاهده به مشاهدههای دیگر در مکانهای j وابسته است. ناهمسانی فضایی اصطلاحی است که به انحراف در روابط بین مشاهدهها در سطح مکانهای جغرافیایی فضا اشاره دارد. به عبارت دیگر، با حرکت در بین مشاهدهها توزیع دادههای نمونهای دارای میانگین و واریانس ثابتی نخواهند بود (اکبری و توسلی، 1387). بنابراین، اقتصادسنجی مرسوم این دو موضوع را نادیده میگیرد؛ زیرا در صورت توجه به آنها فروض مورد استفاده در اقتصادسنجی مرسوم، یعنی فروض گاس- مارکف که خصوصیات مطلوب تخمین زنندههای حداقل مربعات معمولی است، نقض خواهد شد. در قضیه گاس مارکف فرض بر این است که متغیرهای توضیحی در نمونهگیریهای تکراری ثابتند، ولی وجود وابستگی فضایی در میان نمونهها این فرض را نقض میکند؛ همچنین ناهمسانی فضایی، فرض گاس- مارکف را که یک رابطه خطی مشخص بین مشاهدات نمونهای وجود دارد، نقض میکند؛ زیرا با فرض وجود وابستگی فضایی میان دادهها با حرکت بین دادههای نمونه فضایی رابطه تغییر خواهد کرد و ضرایب، تابع خطی برحسب متغیر وابسته نخواهد بود و در نتیجه، شیوههای اقتصادسنجی مرسوم، کاربرد نخواهد داشت و روش مناسب، اقتصادسنجی فضایی و روشهای مختلف آن است (عسگری و اکبری، 1380). در مطالعات اقتصادی معمولاً در دادهها جنبههای مکانی نیز مطرح است. برای تعیین کمیت و مقدار عددی جنبههای مکانی دو منبع اطلاعاتی در اختیار است. یکی موقعیت در صفحه مختصات که از طریق طول و عرض جغرافیایی نشان داده میشود و بر این اساس میتوان فاصله هر نقطه در فضا را یا فاصله هر مشاهده قرارگرفته در هر نقطه را نسبت به نقاط یا مشاهدات ثابت یا مرکزی محاسبه نمود. بنابراین، مشاهداتی که به هم نزدیکتر هستند نسبت به آنهایی که از هم دورترند، باید منعکسکننده وابستگی فضایی، بالاتر باشند. به عبارت دیگر، وابستگی فضایی و تأثیرات آن بین مشاهدات باید با افزایش فاصله بین مشاهدات، کاهش یابد. دومین منبع اطلاعات مکانی، مجاورت و همسایگی است که منعکسکننده موقعیت نسبی در فضای یک واحد منطقهای مشاهده، نسبت به واحدهای دیگری از آن قبیل است. معیار نزدیکی و مجاورت بر اطلاعات به دست آمده از روی نقشه جامعه مورد مطالعه مبتنی خواهد بود و بر اساس این اطلاعات میتوان تعیین نمود که کدام مناطق باهم، همسایه یا مجاور هستند؛ یعنی دارای مرزهایی هستند که به هم میرسند. بنابراین، با در نظر گرفتن وابستگی فضایی واحدهایی که دارای رابطه همسایگی یا مجاورت هستند نسبت به محلها یا واحدهایی که دورتر هستند باید درجه وابستگی فضایی بالاتری را نشان دهند (عسگری و اکبری، 1380). در این پژوهش، از معیار اتصال جغرافیایی در تحلیلهای فضایی استفاده میشود. انتشار بین کشورها احتمالاً بین کشورهایی که از لحاظ جغرافیایی نزدیک هم هستند، اتفاق میافتد. بنابراین، اگر کشورها نسبت به همدیگر 500 کیلومتر فاصله داشته باشند، جهت شناسایی کشورهای به هم وصل شده، در این صورت یک ماتریس اتصال دوتایی (باینری) به دست میآید که اگر کشور i و کشور j، 500 کیلومتر از هم فاصله داشته باشند، هر مقدار 1 به خود میگیرد. هر کشور همسایه با کشور i وزن یکسانی را در سطر مربوط به کشور i دریافت میکند. سپس ماتریس به دست آمده را نرمال میشود، بنابراین هر سطر با 1 جمع میشود. 3-2. مدل پانل پویای فضایی بیشتر تحقیقات برای بررسی همگرایی دموکراسی از مدلهای رگرسیون سری زمانی استفاده میکنند. در آن مدلها، به طور عمده، از روش ریشه واحد و مدل خود رگرسیونبرداری و مدلهای تصحیح خطای برداری استفاده شده است. در این حالت، مدلهای رگرسیون سری زمانی مجاورت کشورها را نادیده میگیرد که ممکن است تخمینهای رگرسیون را غیرقابل اعتماد نماید. افزون بر این، خودهمبستگی همزمان میان مناطق نمیتواند به وسیله مدل تخمین حداقل مربعات معمولی (OLS) به کارگرفته شده در تحقیقات قبلی استفاده شود. پیشرفتهای اخیر در اقتصادسنجی فضایی منجر به ایجاد مدلهایی شده است که خودهمبستگی فضایی را در هر دو دادههای مقطعی و پانلی کنترل کند. خودهمبستگی فضایی میتواند عامل مهمی در تعیین همگرایی باشد. بنابراین، رویکرد دادههای پانل پویای فضایی برای بررسی همگرایی مناسب به نظر میرسد؛ زیرا این روش هر دو مشکل ناهمگنی تغییرناپذیری زمانی و خودهمبستگی فضایی بین مناطق را کنترل میکند. به دلیل وجود تشابه میان مناطق همسایه، دادههای منطقهای را نمیتوان به صورت مستقل از اثرات فضایی در نظر گرفت و تخمین مدلهای بدون اثرات فضایی منجر به تورش تخمین نرخ همگرایی میشود (انسلین[39]،2000). مطابق روش یو و لی[40] (2012) از رویکرد دادههای پانل پویای فضایی برای تحلیل همگرایی استفاده میشود. روش پانل پویای فضایی هر دو اثرات انفرادی و فضایی را در نظر میگیرد. با درنظر گرفتن اثرات انفرادی، به طور بالقوه، از ایجاد تورش متغیر حذف شده در رگرسیون مقطعی جلوگیری میشود و همچنین با درنظر گرفتن اثرات فضایی به طور بالقوه از ایجاد تورش متغیر حذف شده در مدلهای غیرفضایی اجتناب میشود. 3-3. نحوه اندازهگیری متغیرهای تحقیق در اوایل سال 1972 میلادی، خانه آزادی[41] با در نظر گرفتن هر دو روش، اقدام به محاسبه یک شاخص دموکراسی که دربرگیرنده معیارهایی همچون روند انتخابات و کثرتگرایی، عملکرد دولت، مشارکت سیاسی، فرهنگ سیاسی، آزادیهای مدنی پرداخت. مقدار محاسباتی این شاخص بین یک تا هفت میباشد که هرچقدر میزان آن بالاتر باشد، به معنای بالاتر بودن درجه دموکراسی کشور موردنظر میباشد. امروزه شاخص دموکراسی مزبور برای همه کشورها سالانه صورت میپذیرد و بر اساس نتایج، رتبهبندی کشورهای مختلف از نظر دموکراسی انجام میشود. در مطالعه حاضر نیز از شاخص دموکراسی محاسبه شده توسط خانه آزادی برای کشورهای در حال توسعه طی دوره زمانی 2014- 1990 استفاده شده است. رشد اقتصادی: رشد اقتصادی به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید یک کشور در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه که در مطالعه حاضر به صورت لگاریتم تولید ناخالص داخلی واقعی اندازهگیری شده است. کمکهای خارجی: کمکهای خارجی به مفهوم انتقال منابع مالی از یک کشور یا سازمان بینالمللی به کشور هدف و یا بخشش بدهیهای کشور هدف است (صمدی، 1386). فاصله جغرافیایی: به صورت فاصله مکانی پایتخت یک کشور از پایتخت هر یک از دیگر کشورهای مورد مطالعه اندازهگیری میشود. تجارت خارجی: به صورت مجموع صادرات و واردات یک کشور با هر یک از دیگر کشورهای مورد مطالعه درنظر گرفته میشود (فرهنگ، 1385). اطلاعات لازم برای تخمین مدل از مرکز دادههای سازمان ملل، دادههای تجارتIMF ، مرکز دادهای خانه آزادی و دادههای بانک جهانی جمعآوری شده است. در این پژوهش از نرمافزار STATA برای برآورد نتایج استفاده شده است. 3-4. آمار توصیفی متغیرهای تحقیق در جدول (1) آمار توصیفی متغیرهای تحقیق ارائه شده است:
جدول 1. آمار توصیفی متغیرهای تحقیق
منبع: نتایج تحقیق
نتایج آمار توصیفی متغیرهای تحقیق نشان میدهد که میانگین شاخص دموکراسی در کشورهای مورد مطالعه حدود 45 بوده است. همچنین دامنه نوسانات این شاخص در بین کشورهای مورد مطالعه از 15 تا 90 در تغییر بوده است. همچنین میانگین نرخ رشد اقتصادی در طی دوره زمانی مورد بررسی در کشورهای مورد مطالعه حدود 23/4 درصد بوده است. دامنه نوسانات این متغیر نیز 23 درصد تا 13- در تغییر بوده است. میانگین شاخص باز بودن اقتصاد (تجارت خارجی به صورت درصدی از GDP) نیز حدود 75 بوده است که نشان میدهد حجم واردات و صادرات نسبت به GDP در کشورهای موردبررسی درصد بالایی بوده است. دامنه نوسانات این متغیر به صورت درصدی ازGDP نیز از 17 تا 145 درصد در نوسان بوده است. میانگین کمکهای خارجی در کشورهای مورد مطالعه نیز 1601 میلیون دلار بوده است که به روشهای مختلف و در قالبهای مختلف به کشورهای مختلف توسط سازمانها یا سایر کشورها ارائه شده است. نمودار فضایی که وابستگی بین کشورها را نشان می دهد در شکل (1) نشان داده شده است.
نمودار 1. مجاورت بین کشورهای مورد بررسی منبع: یافتههای پژوهش
در این پژوهش همگرایی دموکراسی در کشورهای در حال توسعه طی سالهای 1990-2014 با استفاده از رهیافت اقتصادسنجی فضاییمورد بررسی قرار میگیرد. در این تحقیق از مدل لسون و دین (2009) و از رویکرد دادههای پانل پویای فضایی برای بررسی همگرایی استفاده شده که فرم آن به صورت زیر است: (1) (2) جز اخلال خطا دموکراسی در زمان t؛ W ماتریس فاصله جغرافیایی، ماتریس مجاورت فضایی است که معمولاً ماتریس مجاورت مرتبه اول است و عناصر آن صفر و یک خواهد بود. برای کشورهایی که در همسایگی هم قرار دارند یک و کشورهایی که همسایه یکدیگر نیستند، عدد صفر. مجموعهای از متغیرهای اقتصادی است. متغیرهای اقتصادی شامل کمکهای خارجی به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی (Aid)، سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی (Per GDP)، تجارت خارجی(Trade) است. ضریب همبستگی فضایی که وجود همبستگی فضایی میان کشورهای مجاور را نشان میدهد. در این معادله چنانچه باشد، همگرایی برقرار میباشد. 4. تجزیه و تحلیل نتایج به منظور نشان دادن وجود یا عدم وجود خودهمبستگی فضایی میان مشاهدات متغیر وابسته استفاده شده است. معناداری این ضریب به معنی وابستگی فضایی در نمونه مورد مطالعه است. به عبارت دیگر، بخشی از تغییرات دموکراسی در هر منطقه از طریق وابستگی آن به مناطق مجاور قابل برآورد است. بنابراین، باید در کنار سایر متغیرهای توضیحی مدل مورد بررسی اثر این متغیر در مدل در نظر گرفته شود. برای بررسی وجود خودهمبستگی فضایی از آزمون LM استفاده شده است. در آزمونLM فرضیه صفر برابر با عدم وجود خودهمبستگی فضایی و فرضیه مقابل برابر با وجود خودهمبستگی فضایی است. بعد از تائید وجود همبستگی فضایی، اثرات فضایی به دو صورت در مدل وارد میشود. جدول (2) نتایج آزمون LM برای بررسی وجود خودهمبستگی فضایی را نشان میدهد. نتایج این آزمون نشان میدهد که فرضیه صفر (عدم وجود همبستگی فضایی) رد میشود و وجود خودهمبستگی فضایی را نمیتوان رد کرد.
جدول 2. نتایج آزمونLM
منبع: نتایج پژوهش
برای بررسی همگرایی از آزمونهای آلرنو و باند (1991) استفاده شده است. جدول (3) نتایج پژوهش را با استفاده اقتصادسنجی فضایی نشان میدهد. برای بررسی اعتبار متغیرهای ابزاری از آزمون سارگان استفاده شده است.
جدول 3. تخمین مدل پانل پویای فضایی
منبع: نتایج پژوهش
برای بررسی این که کدام یک از مدلهای تخمین فضایی مناسب است، از معیار تابع لگاریتم راستنمایی استفاده میشود. به این صورت که مدلی که دارای حداکثر راستنمایی باشد به عنوان مدل مناسب انتخاب میشود. جدول (4) مقدار تابع راستنمایی را برای روشهای مختلف تخمین فضایی نشان میدهد. نتایج نشان میدهد که مقدار تابع راستنمایی مدل SAR با استفاده از روش GMM دارای حداکثر مقدار است و درنتیجه مدل مناسبی میباشد (جدول 4).
جدول 4. مقادیر تابع راستنمایی برای هر یک از مدلهای تخمین فضایی
منبع: نتایج پژوهش
نتایج آزمون وجود همگرایی دموکراسی در کشورهای در حال توسعه با استفاده از رویکرد دادههای پانل پویای فضایی در جدول (3) نشان داده شده است. استفاده از مدل خود رگرسیون فضایی این امکان را فراهم میکند که آیا دموکراسی در یک کشور علاوه بر متغیرهای مدل مربوط به آن کشور تحت تأثیر تغییرات دموکراسی در سایر کشورها قرار دارد؟ ضریب متغیر رشد اقتصادی مثبت و معنادار است که با نظریههای اقتصادی سازگار است. در تفسیر اثر رشد اقتصادی بر دموکراسی بر اساس مبانی نظری برای رسیدن به دموکراسی یک شرط لازم و یک شرط کافی وجود دارد. نخست؛ باید مردم به لحاظ مالی مستقل از حکومت باشند و دوم اینکه حکومت به لحاظ مالی به مردم وابسته باشد. شرط کافی نیز برخورداری مردم از یک رفاه حداقلی است؛ زیرا در صورت پایین بودن رفاه، مردم حکومت را تحمل نمیکنند و حکومت برای ایجاد امنیت و برقراری ثبات سیاسی به سمت دیکتاتوری حرکت میکند. ضریب تجارت خارجی مثبت و معنادار است. در چند دهه اخیر به دلیل اثر مثبت تجارت بر تسریع دموکراسی و همگراییهای منطقهای، پیمانها و گفتگوهای تجاری بین کشورها افزایش قابل ملاحظهای پیداکرده است. در یک بررسی بلندمدت میتوان دریافت ارتقای دموکراسی در کشورهای با سطح دموکراسی بالا تا حد زیادی به دلیل وجود تجارت گسترده بین این کشورها بوده است. همچنین، کمکهای خارجی اثر معناداری بر دموکراسی در کشورهای مورد بررسی ندارد. ضریب وقفه اول متغیر وابسته بین صفر و یک میباشد که نشاندهنده همگرایی دموکراسی در کشورهای در حال توسعه است. همچنین 1β برابر 36/0 است که نشاندهنده وجود اثرات فضایی را تأیید میکند.
5. نتیجهگیری در چند دهه اخیر، مطالعه عوامل مؤثر بر دموکراسی و اثرپذیری دموکراتیک کشورها از همدیگر به یکی از مباحث مهم پژوهشگران تبدیلشده است. هدف این پژوهش بررسی همگرایی دموکراسی در کشورهای در حال توسعه طی دوره 1990-2014 بود. در این مقاله بررسی فرضیه همگرایی با استفاده از روش پنل پویای فضایی برای بررسی همگرایی استفاده شد. با استفاده از آزمون LM وجود خودهمبستگی فضایی بررسی شد که نتایج آزمون LM وجود خودهمبستگی فضایی را رد نمیکند. برای بررسی همگرایی دو مدل فضایی SAR و SEM تخمین زده شده که در بین این دو مدل فضایی مدل SAR به دلیل وجود حداکثر تابع لگاریتم راستنمایی به عنوان مدل مناسب انتخاب شده است. نتایج آزمون فرضیه همگرایی با استفاده از این روش نشان میدهد که همگرایی در دموکراسی در کشورهای درحال توسعه بلندمدت به سمت یک مقدار تعادلی همگرا میباشند. این نتیجه نظریه انتشار را در همگرایی دموکراسی تائید میکند. براساس نتایج به دست آمده سطح تجارت بینالملل موجب گسترش سطح ارتباطات بینالمللی میشود که این خود تأثیرپذیری دموکراتیک کشورها از یکدیگر را به دنبال دارد. افزایش سطح فعالیتهای تجاری و کاهش محدودیتهای تجاری میتواند قدرت دولت را چه در بخش سیاسی و چه در بخش اقتصادی تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، سیاستهای تجاری میتواند یک کانال تأثیرگذار بر دموکراسی کشورهای مجاور از لحاظ جغرافیایی و تجارت باشد. [1] Robinson [2] Starr [3] Nack [4] Acemoglu, Johnson, Robinson and Yared [5] Slater [6] Walt [7] Shimko [8] O’Loughlin et al. [9] Gleditsch & Michael [10] Starr and Lindborg [11] Franzese and Jude Hays [12] Starr and Lindborg [13] Lipset et al. [14] Caniel and Verspagen [15] Oloughlin, et al. [16] Gleditsch [17] Przeworski and Limongi [18] Acemoglu [19] Dahl [20] Huntington [21] Barro [22] Boix and Stokes [23] Epstein, et al. [24] Svensson [25] Alesinaand Dollar [26] Kosack [27] Bjella [28] Loopez & Meissner [29] Acemoglu and Robinson [30] Lipset [31] Caniel and Verspagen [33] Gleditsch [34] Beck ana keily. [35] Brinks and Coppedge [36] Diebolt, et al. [37] Sylwester [38] Chengma and Ouyang [39] Anselin [40] Yu and Lee [41] Freedom House | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع - اکبری، نعمتالله، توسلی، ناهید (1387). تحلیل تأثیر عوارض شهرداریها بر قیمت مسکن: مطالعه موردی شهر اصفهان (یک رهیافت اقتصادسنجی فضایی). فصلنامه بررسیهای اقتصادی 5(1): 47-64. - اکبری، نعمتالله، مؤیدفر، رزیتا (1383). بررسی همگرایی درآمد سرانه بین استانهای کشور (یک رهیافت اقتصادسنجی فضایی). فصلنامه پژوهشهای اقتصادی، 13: 1-13. - صادقی، سیدکمال، پورعباداللهان کویچ، محسن، محمدزاده، پرویز، کریمی، زهرا، علی مرادی افشار، پروین (1395). بررسی اثرات فضایی فاصله جغرافیایی و تجارت خارجی بر دموکراسی در کشورهای منتخب اسلامی: رویکرد اقتصادسنجی فضایی. فصلنامه نظریههای کاربردی اقتصاد، 3(2): 101-120. - عسگری، علی، اکبری، نعمتالله (13). روششناسی اقتصادسنجی فضایی؛ تئوری و کاربرد، مجله پژوهشی علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 12: 93-122. - محمدزاده، پرویز، منصوری، مسعود، کوهی لیلان، بابک (1391). تخمین قیمت هدانیک ساختمانهای مسکونی در شهر تبریز: با رویکرد اقتصادسنجی فضایی. فصلنامه مدلسازی اقتصادی، 6(2): 21-38. - هانس ریمبرت همر (1386). مسائل اقتصادی کشورهای کم توسعهیافته.ترجمه: سید هادی صمدی). جلد دوم، چاپ اول: ۵۵-۶0. - Acemoglu, D., & Robinson, J. A. (2009). Why did the west extend the franchise? Growth, inequality and democracy in historical perspective, Quarterly Journal of Economics, 115:1167-1199.
- Acemoglu, D. & Robinson, J. A. (2005). Why did the West Extend the Franchise? Growth, Inequality & Democracy in Historical Perspective. Quarterly Journal of Economics, 115: 1167-1199.
- Acemoglu, D. & Johnson & S Robinson, A., & Yared, P. (2007). Income and democracy. American Economic Review, 98 (3): 808–842.
- Alesina, A. & Dollar D. (2009). Who gives aid to whom and why? Journal of Economic Growth, 5: 33–63.
- Arellano, M. & Bond, S. (1991). Some Tests of Specification for Panel Data: Monte Carlo Evidence and an Application to Employment Equations. The Review of Economic Studies 58(2): 277-297.
- Barrington, M. (1966). Social origins of dictatorship and democracy book. Wesleyan university, 15: (2). 146-175.
- Barro, Robert J. (1997). Democracy and economic growth: A cross-country empirical study. Cambridge MA MIT Press.
- Barro, Robert J. (1999). Determinants of democracy. Journal of Political Economy, 107(6), 158-83.
- Beck, N. & Kristian S. G & Kyle B. (2006). Space is more than geography: Using spatial econometrics in the study of political economy. International Studies Quarterly, 50(1):27–44.
- Bjella, B. (2012). The political economy of growth, Democracy and foreign aid. American Quarterly Journal of Economics, 47(2): 333–347.
- Boix, C. & S. Stokes. (2003). Endogenous democratization. World Politics, 55 (6): 517-49.
- Boone, P. (1996). Politics and the effectiveness of foreign aid. European Economic Review, 40 (2): 289–329.
- Brinks, R. & Coppedge, C. (2006). Diffusion Is No Illusion Neighbor Emulation in the Third Wave of Democracy, Comparative Political Studies. 39 (4). 463-489.
- Caniels, M. C. & Verspagen, B. (1999). The effects of economic integration on regional growth an evolutionary model.
- Cheng m. & Ouyang, R. (2016), Democracy and growth: A Perspective from democratic experience, Economic Inquiry, 54) 4): 1790–1804.
- Dahl, R. (1971). Polyarchy: Participation and opposition. New Haven. Connecticut. Yale University Press.
- Diebolt, C. & Tapas M, & Bazoumana O, & Mamata P. (2013). Democracy and Economic Growth in an Interdependent World. Review of International Economics, 21(4): 601–824.
- Epstein, D. L & Robert B. & Jack G. & Ida K. & S. O’Halloran. (2006). Democratic transitions. American Journal of Political Science, 50 (July), 551‐569.
- Franzese, R & Jude C. Hays. (2008). Interdependence in Comparative Politics: Substance, Theory, Empirics, and Substance. Journal of Comparative Politics, 41(4–5): 742–25-80
- Gleditsch, K. S., & M. D. Ward. )2006(. Diffusion and the International Context of Democratization. International Organization, 60(4): 911–33.
- Gleditsch, K. S. & Michael, D. W. (2000). War and Peace in Time and Space: The Role of Democratization. International Studies Quarterly, 44:1–29.
- Huntington, S. P. (1991). The Third wave: Democratization in the late twentieth century.University of Oklahoma press. American Journal of Political Science, 47:368–387.
- Knack, S. (2004). Does foreign aid promote democracy? International Studies Quarterly, 48 (1): 251–266.
- Leeson, P & M. A. W. Dean (2009). The Democratic Domino Theory: An Empirical Investigation. American Journal of Political Science. 53(3): 533–551.
- Lipset, S. (1959). Political Man: The Social Bases of Politics. Garden City. NY: Anchor.
- López C. & Meissner, C. (2006). The impact of international trade on democracy: A long-run perspective. World Politics. Cambridge University Press.
- Milner, H. (2004).Why the Move to Free Trade? Democracy and Trade Policy in the Developing Countries. Department of Political Science Columbia University.
- O'Loughlin, J. & Michael D. & Ward, L. , & Jordin S. & Cohen, S. & Brown, D & Reilly, S. & Michael S. (1998). The Diffusion of Democracy, 1946–1994, Annals of the Association of American Geographers, 88(4): 545–771.
- Przeworski, A. & F. Limongi. (1997). Modernization: Theories and facts. World Politics, 49 (January).
- Shimko, Keith L. (1994). Metaphors and Foreign Policy Decision Making. Political Psychology 15(4): 655–71. Silverman, Jeremy Mark. 1975. The Domino Theory: Alternative to a Self-Fulfilling Prophecy. Asian Survey, 15(11): 915–39.
- Slater, Jerome. (1987). Dominos in Central America: Will They Fall? Does It Matter? International Security 12(2): 105–34.
- Starr, H. & Christina L. (2003). Democratic Dominoes Revisited: The Hazards of Governmental Transitions, 1974–1996. Journal of Conflict Resolution, 47(4): 490–519.
- Starr, H.)1991(. Democratic Dominoes: Diffusion Approaches to the Spread of Democracy in the International System. Journal of Conflict Resolution, 35(2): 356– 81.
- Svensson, J. (1999). Aid growth and democracy. Economics and Politics, 11(3), 275–297.
- Sylwester, K. (2015). Does Democracy Increase Growth More in New Countries? Economics & Politics, 27 (2), 266-289.
- Walt, S. M. (2000(. Fads, Fevers, and Firestorms. Foreign Policy. 121: 34–42.
- Yu J, de J and R, Lee L. (2012). Estimation for spatial dynamic panel data with fixed effects: the case of spatial cointegration. J Econometrics, 167:16–37.
پیوست فهرست کشورهای در حال توسعه
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 937 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 654 |