تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,625 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,444,647 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,462,810 |
تحلیل اثر بازار داخلی با تأکید بر رفتار تجاری صنایع کارخانهای ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدلسازی اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 12، شماره 43، آذر 1397، صفحه 123-138 اصل مقاله (745.99 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی فلاحتی* 1؛ مجتبی الماسی2؛ یحیی گلی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کروه اقتصاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه رازی -کرمانشاه-ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2اقتصاد، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده هدف اصلی این مقاله بررسی فرضیه اثر بازار داخلی در بخش صنعت ایران است. بدین منظور، از دادههای آماری بخش صنعت ایران و 5 شریک عمده تجاری در سطح کدهای ISIC دو رقمی طی دوره 2001 - 2014 و مدل تعادل عمومی با فرض رقابت ناقص استفاده شد. نتایج حاصل از برآوردها نشان داد فرضیه اثر بازار داخلی در کل بخش صنعت تأیید شده است. همچنین نتایج نشان میدهند اثر بازار داخلی در 17 بخش از 21 بخش مورد بررسی، مثبت بوده است. بنابراین، توسعه تقاضای بازار داخلی در بخشهای مختلف صنعتی به شرط در نظر گرفتن سیاستهای حمایتکننده از رقابتپذیری در کنار تقویت تجارت دوجانبه با کشورهای دارای ساختار تقاضای مشابه میتواند زمینه را برای نفوذ بهتر در بازارهای بینالمللی فراهم کرده و منجر به رشد پایدار صادرات صنعتی کشور شود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طبقهبندی JEL: F17؛ F14؛ F10. واژگان کلیدی: صنعت؛ طبقهبندی (ISIC)؛ نظریه جدید تجارت (NTT)؛ اثر بازار داخلی (HME) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه رشد روز افزون تجارت درون صنعت ([1]IIT) در دهههای اخیر، تغییرات بنیادینی در ماهیت تجارت بینالملل به وجود آورده است. تجارت درون صنعت، بر رقابت ناقص و بهرهمندی از صرفههای ناشی از مقیاس تأکید میکند. یکی از راههای تحقق صرفههای ناشی از مقیاس در صنایع، تمرکز تولید است. تمرکز تولید نیازمند دسترسی به حجم مناسبی از بازار است. هر بنگاه با تمرکز تولید در منطقه دارای بازار بزرگتر، علاوه بر بهرهگیری از صرفه ناشی از مقیاس، به دلیل نزدیکی به بازار مصرف گستردهتر، هزینه حمل و نقل پایینتری را میپردازد؛ در نتیجه، قدرت رقابتپذیری بالاتری دارد. بنابراین، اندازه بازار داخلی، یکی از عوامل تعیینکننده شاخص رقابتپذیری است. با تعمیم صنعت به کشور، هر کشور تمایل بیشتر به صادرات محصولاتی دارد که بازار داخلی آنها بزرگتر باشد. در همین راستا، کروگمن[2] (1980) فرضیه اثر بازار داخلی ([3]HME)، به عنوان فرضیه اصلی و محوری نظریه نوین تجارت (NTT[4]) مطرح کرد. این فرضیه بیانگر رابطه تناسبی نسبتا بیشتری بین سهم تولید و سهم تقاضای یک کشور از کل تولید و تقاضای جهانی است (کروزت[5]، 2008)؛ به طوری که کشور بزرگتر در صنعتی که دارای صرفه ناشی از مقیاس است، خالص صادرات بیشتری دارد. گزارش مجمع جهانی اقتصاد[6]، از شاخصهای رقابتپذیری جهانی[7] نشان میدهد ایران از بین 140 کشور جهان، رتبه 18 را در شاخص اندازه بازار داخلی دارد. همچنین مقایسه شاخص اندازه بازار ایران با کشورهای خاورمیانه، شمال آفریقا و پاکستان نشان میدهد شاخص اندازه بازار ایران نسبت به این کشورها بالاتر است (شواب و سالا ای مارتین[8]، 2016). بنابراین، بازار داخلی بزرگتر در ایران، به ویژه در بخش صنعت، به علت ویژگیهای ساختاری متناسب با نظریات نوین تجارت، میتواند باعث افزایش قدرت رقابتپذیری این بخش در بازارهای منطقهای و جهانی گردد. بنابراین، این مقاله با هدف تبیین الگوی مناسب تجارت در زیر بخشهای مختلف صنعت، به تحلیل اثر بازار داخلی با تأکید بر رفتار تجاری صنایع کارخانهای ایران میپردازد که پیش از این در کشور مورد بررسی قرار نگرفته است. در همین راستا مفاله حاضر در پنج بخش سازماندهی شده است. در ادامه، بعد از مقدمه، در بخش دوم، ادبیات و پیشینه تحقیق بیان شده است. در بخش سوم، روش تحقیق ارائه میشود. در بخش چهارم، مدل تحقیق تصریح میشود و بخش پنجم به نتیجهگیری و توصیههای سیاستی اختصاص یافته است.
2. مروری بر ادبیات پدیده در حال گسترش تجارت درون صنعت به ویژه بین کشورهای پیشرفته، یکی از چالشهای مهم نظریات سنتی تجارت بینالملل بوده است. آمیتی[9] (1997) نشان داد که سهم بالایی از حجم تجارت درون صنعت بین کشورهای پیشرفته با ساختار فنی و تکنولوژیکی مشابه انجام میشود. این در حالی است که نظریههای سنتی تجارت مبتنی بر فروض رقابت کامل، صرفه ثابت نسبت به مقیاس و عدم وجود هزینههای حمل و نقل هستند؛ ولی این فروض با روند افزایشی تجارت درون صنعت و تجارت بین کشورهای با ساختار اقتصادی مشابه سازگار نمیباشند؛ بنابراین، ارائه چارچوب نظری جدیدی از تجارت بینالملل ضروری به نظر میرسید. در همین راستا، کروگمن (1980) چارچوب نظری جدیدی از تجارت را ارائه داد که در آن، صنایع را به دو دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول، شامل صنایع تولیدکننده کالای همگن با شرایط رقابتی، صرفه ناشی از مقیاس ثابت و عدم وجود هزینه حمل و نقل و دسته دوم شامل صنایع تولیدکننده کالای متمایز[10] با شرایط بازار رقابتی ناقص، صرفه ناشی از مقیاس فزاینده و وجود هزینه حمل و نقل میباشند. در صنعت تولید کالای متمایز، صرفه ناشی از مقیاس فزاینده برای کشوری با حجم بالای تقاضای داخلی، باعث افزایش سهم تولید آن کشور از تولید جهانی میشود، زیرا با رشد تقاضای بازار داخلی در صنایع دارای صرفه ناشی از مقیاس فزاینده، تولید صنعت بیشتر از تقاضای مورد نیاز کشور رشد میکند؛ بنابراین، صادرات افزایش مییابد (فون سترا، مارکوسن و رز[11]، 1998). تبدیل کشور بزرگتر در صنعت دارای صرفه ناشی از مقیاس، به یک صادرکننده خالص در آن صنعت، مبنای فرضیه اثر بازار داخلی(HME) است. به عنوان مثال، داویز و ونیستین[12] ( 1999) با استفاده از دادههای کشورهای عضو (OECD) دریافتند افزایش 10 درصد در حجم تقاضای این کشورها باعث افزایش 16 درصدی در کل تولید آنها و درنتیجه، خالص صادرات آنها افزایش مییابد. به همین دلیل، بازار داخلی میتواند به عنوان یک محافظ برای تولیدات داخلی عمل کند. در صنایع دارای صرفه مقیاس، تقاضای داخلی بیشتر باعث رسیدن بنگاههای کشور به مقیاس مناسب تولید میشود؛ بنابراین، پتانسیل مناسبی برای رقابت در بازارهای بین المللی فراهم میگردد. هید و ریس[13] (2001) در مطالعهای با تأکید بر الگوی تجارت بین آمریکا و کانادا نشان دادهاند در صنایع دارای تنوع پایین، اثرات بازار داخلی معکوس است. هید، مایر و ریس[14] (2002) در تحقیق خود نشان دادهاند هر چند بازدهی فزاینده نسبت به مقیاس برای تأیید فرضیه اثر بازار داخلی شرط ضروری است؛ اما در برخی از صنایع دارای بازدهی فزاینده نسبت به مقیاس، افزایش تقاضای داخلی باعث کاهش صادرات نسبی میشود. ودر[15] (2003) در پژوهش خود با استفاده از دادههای 26 بخش صنعت آمریکا و انگلیس در بازده زمانی (1987-1970) نشان داده است رابطه بین اندازه بازار داخلی و صادرات نسبی در صنایع دارای هزینههای ثابت بالاتر، از نظر آماری معنادار است. هید و مایر[16] (2004) در مطالعه خود نشان دادهاند رابطه غیر یکنوایی بین فرضیه اثر بازار داخلی و هزینههای تجاری وجود دارد؛ به طوری که با کاهش هزینههای تجاری، اثر بازار داخلی تقویت میشود. هانسن و ژیانگ[17] (2004) نشان دادهاند صنایع با هزینههای حمل و نقل نسبتا بالا (پایین) تمایل دارند در کشورهایی با بازارهای بزرگتر (کوچکتر) تمرکز داشته باشند. یو[18] (2005) با در نظر گرفتن هزینه حمل و نقل در صنایع با کالاهای همگن و متمایز نشان میدهد بازار داخلی تعیینکننده ساختار صنعتی کشور است؛ به طوری که بازار داخلی هر کشور میتواند دلیلی برای صنعتی شدن، صنعتیزدایی و یا تثبیت یک صنعت در آن کشور به شمار رود. دسمت و پارت نت[19] (2010) نشان میدهند در بازار بزرگتر از طریق بهبود شرایط تجارت آزاد، رشد تولید کالاهای متمایز افزایش مییابد. لی و ژانگ[20] (2012) در مطالعهای با استفاده از دادههای تجارت دوجانبه چین و 22 کشور عضو (OECD) در دوره زمانی 2008-2002 نشان میدهند در تعدادی از صنایع چین، فرصتهای جدید صادراتی به دلیل گسترش تقاضای داخلی ایجاد شده است. جودو[21] (2013) نشان میدهد باوجود عدم تقارن بالای هزینه حمل و نقل، فرضیه اثر بازار داخلی برای کشور با هزینه حمل و نقل پایینتر تأیید میشود. پیرس[22] (2013) نشان میدهد که بنگاههای واقع در کشوری با بازار داخلی بزرگتر، به دلیل وجود مزیت رقابتی بیشتر دارای مازاد تجاری هستند. هوانگ، لی و هوانگ[23] (2014) با وارد کردن شکاف تکنولوژی نشان میدهند اگر کشور کوچکتر به اندازه کافی نسبت به کشور بزرگتر مزیت تکنولوژیکی داشته باشد، اثر بازار داخلی برای کشور بزرگتر میتواند خنثی و یا حتی منفی شود. کاستی نات، دنلادسون، کیل و ویلیامز[24](2016) نشان میدهند رابطه مثبتی بین تقاضای داخلی و صادرات در صنعت دارو وجود دارد. مارتین (2016) نشان داده است؛ اول، وجود اثرات بازار داخلی معنادار است؛ دوم، زمانی که کشورها دارای اندازه نابرابر هستند، کاهش برابر در هزینه تجارت، رفاه کشورهای کوچکتر را کاهش میدهد؛ سوم، افزایش موانع داخلی در کشور دارای اندازه بازار بزرگتر، رفاه آن کشور را افزایش میدهد. متسویاما[25] (2017) در چارچوب اثر بازار داخلی نشان میدهد هزینههای تجاری از طریق تقویت مزایا و معایب مناطق مختلف میتواند بر توزیع جغرافیایی صنایع اثر بگذارد. هرچند مطالعه داخلی در حوزه اثر بازار داخلی انجام نشده است؛ اما تعدادی از مطالعات دارای همپوشانی موضوعی با فرضیه اثر بازار داخلی هستند. راسخی (1386) نشان میدهد صرفه مقیاس، تمرکز پایین و وجود تمایز محصول، عوامل تعیینکننده مهم انواع تجارت درون صنعت هستند. تشکینی و سوری (1391) با استفاده از دادههای بلوکهای منطقهای ECO، GCC، EU و ASEAN در دوره 2009-1997 و روش GMM نشان میدهند اندازه اقتصادی، مسافت و درآمد سرانه مهمترین متغیرهای توضیحی حجم تجارت درون صنعت ایران هستند. یزدانپرست، کریمزاده، سیفی و فلاحی (1394) با استفاده از رویکرد جاذبه[26] برای ایران و شرکای تجاری در دوره 2006 - 2010 نشان میدهند رابطه معکوس بین حجم تجارت و مسافت برای صادرات وجود دارد. رجبی، مقدسی و اسلامی (1395) با استفاده از دادههای تجارت دوجانبه ایران و شرکای عمده برای دوره 2010-1995 نشان میدهند رابطهای مستقیم بین هزینههای تجارت و متغیرهای فاصله و نرخ تعرفههای دوجانبه و رابطهای معکوس بین هزینه تجارت و همجواری و جزیره بودن وجود دارد. با بررسی مطالعات داخلی، این مطالعه از نظر موضوع، دادههای استفاده شده و فرضیه تحقیق جدید بوده و مطالعه مشابهی در داخل انجام نشده است.
3. روش تحقیق هدف مطالعه حاضر، بررسی فرضیه اثرات بازار داخلی در الگوی تجارت بخشهای مختلف صنعتی است. با مرور مطالعات تجربی مربوط به فرضیه اثر بازار داخلی، دو رویکرد بیشترین کاربرد را داشتهاند. در رویکرد اول از مدل جاذبه برای بررسی اثر بازار داخلی استفاده شده است (هید و ریس، (2001)، داویز و ونیستین (2003) و هانسن و ژیانگ (2004)). شواهد تجربی حاصل از این رویکرد بیانگر ثبات رابطه جاذبه و قدرت توضیحدهندگی آن در مورد جریانهای تجارت دوجانبه است. برگستراند[27] (1989) با مطالعه نظری مدل جاذبه نشان میدهد این مدل استنباط مستقیمی از مدل تجارت مبتنی بر رقابت انحصاری کروگمن (1985) است. یکی از مهمترین ضعفهای مدل جاذبه، فرض مربوط یکسان بودن سهم مخارج هر بخش از درآمد کل در مقاطع مختلف مورد بررسی است. در حالی که تورش سلایق مصرفکنندگان در کشورهای مختلف بر سهم مخارج مصرفکنندگان هر بخش و نیز اندازه بازار داخلی آن بخش اثر میگذارد. در رویکرد دوم از الگوی رفتاری مصرفکنندگان و تولیدکنندگان در چارچوب تعادل عمومی[28] استفاده شده است. این رویکرد، علاوه بر درنظر گرفتن فرضهای مربوط به رقابت ناقص در ساختار صنعت، آزمون تورش رفتاری مصرفکنندگان مختلف را ممکن میسازد. بنابراین، این مقاله، از رهیافت ودر (2003) مبتنی بر چارچوب تعادل عمومی به صورت معادله (1) استفاده مینماید[29].
در معادله (1)، صادرات نسبی بین ایران (کشور داخلی) و کشورهای خارجی در صنعت i و اندازه بازار نسبی بین ایران ( کشور داخلی) و کشورهای خارجی در صنعت i است. پارامتر b1 کشش نسبی صادرات نسبت بهاندازه بازار داخلی است؛ به طوری که اگر پارامتر شیب مثبت باشد، با افزایش بازار داخلی در یک بخش، صادرات نسبی آن بخش بیشتر خواهد بود. در مدل (1) ارتباط بین اندازه بازار داخلی نسبی و صادرات نسبی ارائه شده است. افزون بر اندازه بازار داخلی نسبی، عوامل دیگری نیز بر صادرات نسبی اثر دارند. مقاله حاضر مجموعهای از سایر متغیرهای مستقل را در قالب ( به صورت زیر در تصریح ودر (2003) وارد میکند:
بر اساس مطالعات مختلف یکی از عوامل مهم در تجارت درون صنعت علاوه بر اندازه بازار داخلی، ملاحظات مربوط به هزینه تجارت است. عوامل مختلفی در هزینههای تجارت اثرگذار هستند؛ یکی از این عوامل فاصله جغرافیایی بین کشورها است. فاصله جغرافیایی یک عامل پایدار در توسعه جریان تجارت و یا محدودکننده تجارت بین دو کشور است (سیچی، ارارو و جبرسلازی[30]، 2008). هر چه فاصله بین دو کشور بیشتر باشد، هزینه حمل و نقل کالا بین آن کشورها افزایش مییابد. درنتیجه، رقابتپذیری محصولات کشور خارجی در کشور مقصد کمتر و حجم تجارت درون صنعت کاهش مییابد. در این مقاله از به عنوان فاصله تهران (مرکز اقتصادی ایران) از پایتخت سایر کشورها در نظر گرفته میشود. بر اساس فرضیه لیندر سطح درآمد سرانه هر کشور، الگوی خاصی از سلیقهها را شکل میدهد. بنابراین، انتظار میرود هر چه سطح درآمد سرانه دو کشور به هم نزدیک باشند، تشابه تقاضای دو کشور به هم بیشتر است؛ بنابراین، میزان تجارت دوجانبه آنها افزایش مییابد. مقاله حاضر، از متغیر نسبت درآمد سرانه واقعی ایران به سایر کشورها ، برای توضیح اثرات مشابهت تقاضا در مدل استفاده کرده است. علاوه بر تشابه تقاضا، تغییرات نرخ ارز یکی از مهمترین متغیرهای مؤثر بر جریان تجارت بین کشورها محسوب میشود؛ در همین راستا، هر چه نوسان نرخ ارز بالاتر باشد، نااطمینانی در اقتصاد افزایشیافته و این نااطمینانی باعث افزایش ریسک تجارت میشود و ممکن است باعث کاهش صادرات نسبی شود. با درنظر گرفتن متغیر نوسان نرخ ارز exch، مدل نهایی تحقیق به صورت رابطه (3) بیان میگردد:
e نشانگر خطای برآورد مدل است.
4. تصریح مدل هدف مطالعه حاضر بررسی فرضیه اثر بازار داخلی بر مبنای تجارت درون صنعت است. ازاینرو ابتدا با استفاده از دادههای گمرک ایران به محاسبه شاخص گروبل- لیولد (1975) برای مشخص نمودن کشورهایی که دارای بیشترین میزان تجارت درون صنعت با ایران طی سالهای 2001 - 2014 بودهاند، پرداخته میشود[31]. به همین منظور، مقدار صادرات و واردات ایران بر اساس کدهایHS[32] به تفکیک کشورهای موردنظر از دادههای گمرک ایران استخراج شد. سپس برای هماهنگسازی دادههای تحقیق، کدهای HS با کدهای ISIC[33] تطبیق داده شده و اندازه صادرات نسبی بر اساس کدهای ISIC به دست آمده است. برای محاسبه اندازه بازار داخلی[34] نسبی در هر بخش و در کشورهای مورد مطالعه، از آمار صادرات، واردات زیر بخش صنعت بر اساس کدهای دورقمی 15 - 36 سومین ویرایش طبقهبندی استاندارد بینالمللی فعالیتهای صنعتی (ISIC, Rev.3) بهاستثنای کد 16 و مقدار ارزش افزوده هر زیر بخش استفاده میشود[35]. دادههای صادرات و واردات سایر کشورها از گزارشهای آماری مرکز تجارت جهانی (WITS[36]) استخراج و برای مقادیر ارزش افزوده از پایگاه دادههای (OECD) استفاده شده است[37]. برای محاسبه تلاطم نرخ ارز از دادههای نرخ ارز ماهانه استفاده شده است. افزون بر این، برای محاسبه نسبت درآمد سرانه، از دادههای جمعیت و تولید ناخالص داخلی که اطلاعات آن از جدول پن جهانی[38]استخراج شده، استفاده میشود. شواهد آماری مربوط به شاخص بازار داخلی ایران نشان میدهد که سهم سه زیر بخش تولید زغال کک- پالایشگاههای نفت و سوختهای هستهای، مواد شیمیایی و محصولات شیمایی و فلزات اساسی از کل بازار داخلی بخش صنعت در سال 2014 حدود 67 است. در حالی که سهم این زیر بخشها در سال 2001، حدود 49 درصد بوده است. همچنین سهم این زیر بخشها، از کل صادرات در سالهای 2001 و 2014 به ترتیب حدود 72 و 44 بوده است. بنابراین، شواهد حاکی از همبستگی وجود مثبت بین شاخص بازار داخلی و سهم صادرات زیر بخشهای مختلف است. نتایج حاصل از برآورد مدل (3) برای کل بخش صنعت در ردیف اول جدول (1) نشان میدهد که کشش صادرات نسبی نسبت به اندازه بازار نسبی، مثبت و در سطح 99 درصد از نظر آماری معنادار است؛ یعنی با افزایش یک درصد در اندازه نسبی بازار، حجم صادرات نسبی به اندازه 19/0 درصد افزایش مییابد.
جدول 1. برآورد عوامل مؤثر بر صادرات نسبی ایران در زیر بخشهای مختلف صنعت
با توجه به تأیید شدن فرضیه اثر بازار داخلی در بخش صنعت، توجه به ویژگیهای بخش صنعت برای ایجاد ثبات درآمد ارزی و حمایت سیاستگذاران لازم و ضروری است. اما برآورد مدل به تفکیک زیر بخشهای صنعتی دارای دلالتهای مفیدی است. بر اساس جدول (1)، بهاستثنای بخش سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26) در سایر صنایع، کشش بین صادرات نسبت اندازه بازار نسبی مثبت است. اما در مجموع از 21 زیر بخش صنعتی، اثر بازار داخلی در 17 زیر بخش صنعتی در سطح خطای یک درصد مثبت و معنادار است. برای دو زیر بخش منسوجات و پوشاک این اثر در سطح خطای 10 درصد معنادار است. کشش صادرات نسبی نسبت به اندازه بازار داخلی نسبی در صنایع چوب و فرآوردههای چوبی - غیر از مبلمان، زغال کک - پالایشگاههای نفت و سوختهای هستهای، ماشینآلات اداری و حسابداری، ابزار پزشکی و اپتیکی و ابزار دقیق و ساعت مچی و دیگر و وسایل نقلیهی موتوری و تریلر و نیم تریلر بیش از 2/0 است. علاوه بر این، نتایج نشان میدهد که در بخش سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26)، به ازای یک درصد افزایش در اندازه بازار نسبی، صادرات نسبی 02/0 کاهش مییابد. به طور کلی، میتوان با برنامهریزی مناسب و حمایت از بخشهای دارای بیشترین اثر بازار داخلی، زمینه ثبات درآمد ارزی و بهبود رشد اقتصادی را فراهم نمود. بررسی مطالعات مختلف انجامشده در ارتباط با صنایع دارای مزیت نسبی در ایران نشان میدهد رابطه مثبت و معناداری بین تجارت درون صنعت و مزیت نسبی در اقتصاد ایران (ناظمان و موحد منش، 1390) وجود دارد. زغال کک -پالایشگاههای نفت و سوختهای هستهای (23) و مواد و محصولات شیمیایی (24) به عنوان صنایع دارای بالاترین مزیت نسبی و صنعت ماشینآلات اداری و حسابداری (30) به عنوان صنعتی با کمترین مزیت نسبی از کل صنایع کشور، نتایج این مطالعه این سطح از تفاوت نمیتواند توضیح دهد؛ زیرا مطالعه حاضر، افزون بر عوامل طرف تقاضا و در چارچوب نظریه نوین تجارت به بررسی عوامل تعیینکننده الگوی صادرات نسبی صنایع پرداخته است. بر این اساس، نتایج این مطالعه در زیر بخشهای مختلف صنعت به استثنای سایر محصولات کانی غیرفلزی (26)، رشد بازار نسبی داخلی باعث افزایش صادرات نسبی کشور میشود. این شرایط در بخشهایی همچون چرم، فرآوردههای چرمی و کفش (19) به عنوان یکی از بخشهای صنعتی دارای مزیت نسبی صادراتی (متفکر آزاد، غالبی و جهانگیری، 1390) و فلزات اساسی (27) به عنوان بالایی از رشد آن به صادرات وابسته است (نونژاد، 1387)؛ میتواند باعث افزایش رقابتپذیری این بخشها در بازارهای بینالمللی شود. اثر درآمد نسبی بر صادرات نسبی تنها در 5 بخش شامل چرم، فرآوردههای چرمی و کفش، پلاستیک و فرآوردههای پلاستیکی، سایر محصولات کانی غیرفلزی، سایر تجهیزات حمل و نقلی و تولید مبلمان و مصنوعات طبقهبندی نشده دیگر منفی و معنادار است. بنابراین، هر چه میزان درآمد نسبی افزایش یابد، به دلیل افزایش تقاضا برای تولیدات داخلی، صادرات نسبی کاهش مییابد که این مورد تأییدی بر فرضیه لیندر در مورد صادرات نسبی است و بیانگر آن است که هر چه تفاوت درآمد سرانه بین ایران و کشورهای شریک تجاری افزایش یابد، صادرات نسبی ایران به آن کشورها کاهش مییابد. همچنین، جدول (1) نشان میدهد که اثر تلاطم نرخ ارز بر صادرات منفی و در بسیاری از بخشها معنادار است؛ بنابراین، یکی از دلایل اصلی برای کاهش صادرات نسبی در اقتصاد ایران، نااطمینانی ناشی از تلاطم نرخ ارز است؛ بنابراین ایجاد ثبات در بازار ارز و جلوگیری از شکلگیری فعالیتهای مبتنی بر رانت، گامی مهم برای توسعه صادرات است. با توجه به اینکه حجم بالایی از فعالیتهای تولیدی در اقتصاد توسط نهادههای وارداتی تأمین میشود؛ بنابراین، افزایش تلاطم نرخ ارز، هزینه تولید را افزایش داده و رقابتپذیری را کاهش و صادرات نسبی را کاهش میدهد. اثر فاصله جغرافیایی بر صادرات نسبی منفی و در 18 زیر بخش از نظر آماری معنادار است؛ در واقع، هر چه میزان فاصله جغرافیایی افزایش یابد، هزینه حمل و نقل افزایش یافته و صادرات نسبی کاهش مییابد. در همین راستا، تمرکز بر نیاز بازارهای همسایه برای افزایش صادرات مهم و دارای اهمیت است. بنابراین، به طور کلی حمایت از صنایع دارای اثر بازار داخلی در دورهای محدود، کاهش تلاطم بازار ارز و شناخت بازار کشورهای همسایه گامی اساسی برای ثبات درآمد ارزی و رشد اقتصادی است.
5. نتیجهگیری امروزه یکی از اهداف اصلی برای بسیاری از اقتصادها، تمرکز بر مزیت صادراتی برای حمایت هدفمند از بخشهای مختلف است. در همین راستا فرضیه اثر بازار داخلی، گامی اساسی برای شناخت بخشهای دارای مزیت است. بر همین اساس، این مقاله با استفاده از رویکرد ودر (2003) مبتنی بر چارچوب تعادل عمومی و دادههای تجارت ایران در زیر بخشهای مختلف صنعت بر اساس کدهای دو رقمی (ISIC) و 5 شریک عمده تجاری، برای دوره 2014-2001 به بررسی عوامل مؤثر بر صادرات نسبی پرداخته میشود. نتایج حاصل از برآورد نشان میدهد که به طور کلی اثر بازار داخلی در بخش صنعت تأیید شده است. به عبارت دیگر، با رشد تقاضای داخلی بخش صنعت، طی دوره مورد مطالعه صادرات صنعتی نیز افزایش یافته است؛ بنابراین، توسعه تقاضای در بازار داخلی، علاوه بر افزایش سهم بخش صنعت در کل اقتصاد میتواند باعث رقابتپذیری بخش صنعت در بازارهای بینالمللی را ارتقا دهد. همچنین نتایج حاصل از تخمین مدل برای زیر بخشهای مختلف صنعتی نشان میدهد اثر بازار داخلی در بیش از 80 درصد صنایع ایران، از نظر آماری در سطح 99 درصد معنادار است. بر اساس نتایج حاصل از برآورد، سیاستگذاران و برنامهریزان بخش صنعت برای توسعه صادرات رقابتپذیر در بازارهای جهانی، میبایستی علاوه بر درنظر گرفتن مزایای ناشی از بازار داخلی در بخشهای مختلف، با اتخاذ سیاستهای ارزی باثبات و توجه به بازار کشورهای منطقه شرایط لازم برای توسعه صنعتی رقابتپذیر را فراهم آورند. [1] Intra-Industry Trade [2] Krugman, [3] Home Market Effect [4] New Trade Theory [5] Crozet [6] World Economic Forum [7] Global Competitiveness [8] Schwab, K., & Sala -I-Martin, X [9] Amiti [10] Differentiated Goods [11] Feenstra, Markusen, & Rose [12] Davis & Weinstein [13] Head & Reis [14] Head, Mayer & Reis [15] Weder, R [16] Head & Mayer [17] Hansan & Xiang [18] Yu [19] Desmet K & Parente S [20] Li, H., Qi, F., & Zhang, S. [21] Johdo [22] Pires [23] Huang, Y. Y., Lee, C. T., & Huang [24] Costinot, A., Donaldson, D., Kyle, M., & Williams, H. [25] Matsuyama [26] Gravity Approach [27] Bergstrand [28] General Equilibrium Model [29] برای رعایت اختصار، جزییات استخراج مدل آورده نشده است و با درخواست خوانندگان قابل دسترس است. [30] Sichei, M. M., Erero, J. L., & Gebreselasie, T [31] محاسبات مربوط به حجم تجارت درون صنعت ایران با شش کشور چین، امارات متحده عربی، هند، کره جنوبی، ترکیه و سنگاپور دارای بیشترین مقدار است. اما به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات آماری کشور امارات متحده عربی در مرکز آمار تجارت جهانی، این کشور از مطالعه حاضر حذف شده است. [32] Harmonized Commodity Description and Coding System(HS) [33] International Standard Industry Classification [34] در این مقاله، اندازه بازار داخلی مجموع ارزش افزوده و واردات منهای صادرات در هر زیربخش است. [35] به علت مقدار ناچیز واردات و صادرات توتون و تنباکو و صنعت بازیافت این دو کد از تحلیل حذف شده است. [36] World Integrated Trade Solution [37] http://stats.oecd.org/ [38] Penn World Table | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع - تشکینی، احمد، سوری، امیررضا(1391). تحلیل عوامل مؤثر بر تجارت درون صنعتی بخش خدمات ایران با بلوکهای منطقهای، فصلنامه تحقیقات مدلسازی اقتصادی، 3 (10): 153-177. - راسخی، سعید (1386). عوامل تعیینکننده خاص کشوری انواع تجارت درون صنعت کشورهای در حال توسعه با تأکید بر ایران، پژوهشنامه بازرگانی، 12 (45):221-244. - رجبی، ژاله، مقدسی، رضا، اسلامی، محمدرضا (1395). بررسی اثر سیاستگذاری دوجانبه ایران (مقایسه تجارت کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه)، سیاستگذاری اقتصادی، 9 (17):1-27. - متفکر آزاد، محمدعلی، غالبی، صادق، جهانگیری، خلیل (1390). بررسی مزیت نسبی و اولویتبندی بازارهای هدف صادرات صنایع پوست و چرم ایران، فصلنامه پژوهشنامه علوم اقتصادی، 6 (11): 149-168. - ناظمان، حمید، موحدمنش، صادق علی (1390). بررسی ارتباط تجارت درون صنعت و مزیت نسبی در اقتصاد ایران، فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، 15 (59): 1-24. - نونژاد، مسعود (1387). بررسی مزیت نسبی در زیر بخشهای صنایع کانی فلزی و غیرفلزی (فلزات اساسی) ایران و جایگاه جهانی آن، فصلنامه پژوهشنامه اقتصادی، 8 (3): 105-124. - یزدانپرست، زهرا، مصطفی کریم زاده، احمد سیفی، فلاحی،محمدعلی (1394). آزمون تجربی نظریه لیندر در الگوی تجارت خارجی ایران، فصلنامه پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، 23 (76): 167-186. - Amiti, M. (1998). Inter-industry trade in manufactures: Does country size matter? Journal of International Economics, 44(2): 231-255.
- Bergstrand, J. H. (1989). The generalized gravity equation, monopolistic competition, and the factor-proportions theory in international trade. The review of economics and statistics: 143-153.
- Costinot, A., Donaldson, D., Kyle, M., & Williams, H. (2016). The more we die, the more we sell? A simple test of the home-market effect (No. w22538). National Bureau of Economic Research.
- Crozet, M., & Trionfetti, F. (2008). Trade costs and the home market effect. Journal of International Economics, 76(2): 309-321.
- Davis, D. R., & Weinstein, D. E. (1999). Economic geography and regional production structure: an empirical investigation. European economic review, 43(2): 379-407.
- Desmet, K., & Parente, S. L. (2010). Bigger is better: market size, demand elasticity, and innovation. International Economic Review, 51(2): 319-333.
- Hanson, G. H., & Xiang, C. (2004). The Home-Market Effect and Bilateral Trade Patterns. American Economic Review, 94(4):1108-1129.
- Head, K., & Mayer, T. (2004). The empirics of agglomeration and trade. In Handbook of regional and urban economics (Vol. 4, pp. 2609-2669). Elsevier.
- Head, K., Mayer, T., & Ries, J. (2002). On the pervasiveness of home market effects. Economica, 69(275): 371-390.
- Head, K., & Ries, J. (2001). Increasing returns versus national product differentiation as an explanation for the pattern of US-Canada trade. American Economic Review: 858-876.
- Johdo, W. (2013). Asymmetric transportation costs and the home market effect. Theoretical Economics Letters, 3(02): 81.
- Krugman, Paul R. (1980) “Scale Economies, Product Differentiation, and the Pattern of Trade, American Economic Review, 70: 950-959.
- Krugman, P. R. (1985). Increasing returns and the theory of international trade
- Feenstra, R. C., Markusen, J. A., & Rose, A. K. (1998). Understanding the home market effect and the gravity equation: The role of differentiating goods (No. w6804). National bureau of economic research.
- Huang, Y. Y., Lee, C. T., & Huang, D. S. (2014). Home market effects in the Chamberlinian–Ricardian world. Bulletin of Economic Research, 66(S1).
- Li, H., Qi, F., & Zhang, S. (2012). Home Market Effects of Foreign Trade in China's Manufacturing Sector: Analysis Using International Standard Industry Classification Panel Data. China & World Economy, 20(3): 1-15.
- Linder, S.B. (1961), An essay on trade and transformation (pp. 82-109). Stockholm: Almqvist & Wiksell.
- Martín, T. (2016). Regulatory Entry Barriers, Rent-Shifting and the Home Market Effect, Review of international Economics, 25(1): 76-97.
- Matsuyama, K. (2017). Geographical advantage: Home market effect in a multi-region world. Research in Economics, 71(4): 740-758.
- Pires, A. J. G. (2013). Home market effects with endogenous costs of production. Journal of Urban Economics, 74: 47-58.
- Schwab, K., & Sala -i-Martin, X. (2016). The Global Competitiveness Report 2015–2016, Geneva. In The World Economic Forum (Vol. 403).
- Sichei, M. M., Erero, J. L., & Gebreselasie, T. (2008). An augmented gravity model of South Africa's exports of motor vehicles, parts and accessories: economics. South African Journal of Economic and Management Sciences, 11(4):494-510.
- Weder, R. (2003). Comparative home-market advantage: an empirical analysis of British and American exports. Review of World Economics/Welt wirtschaftliches Archiv, 220-247. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 972 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 413 |