تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,800,512 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,315 |
بازتاب فرودستی و خشونت علیه زنان در رمان الکافرة علی بدر | ||
زن و مطالعات خانواده | ||
مقاله 6، دوره 11، شماره 41، آذر 1397، صفحه 85-106 اصل مقاله (807.86 K) | ||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
زینب جعفرنژاد* 1؛ حسن مجیدی2 | ||
1دانشجوی دکتری ،زبان و ادبیات عربی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران | ||
2دانشیار ،گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران | ||
چکیده | ||
یکی از توقعات و انتظارات رو به تحول در روابط و مناسبات شخصی در عصر مدرن، پدیـده خشونت علیه زنان در محیط خانواده و بدل شدن آن به مسالهای اساسی است و از آنجا که خشونت علیه زنان باعث اختلال در کارکرد اساسـی خـانواده و منجر به گسـیختگی خـانواده مـیشـود کـه انـواع آسیبهای اجتماعی را در داشته و در چنین خانوادههایی، فرزندانی مستبد، بدون اعتماد بنفس و نابهنجار پرورش مییابند هـدف از پـژوهش حاضـر، تحلیل پیرامـون جامعـه پـذیری جنسیتی و تجربه خشونت توسط زنان در رمان و بررسی سیمای خشونت علیه زن در رمان با استناد به رمان و تکیه بر نقد اجتماعی و به کارگیری روش توصیفی و تحلیلی است یافتهها حاکی از آن است که بازتاب نابرابری قدرت در جامعه را به شکل خشونت در رمان شاهد هستیم و کنترل مردان توسط زنان و جامعه پذیری جنسیتی به این امر دامن میزند و وابستگی زنان به مردان و محرومیت از تحصیل نیز در این امر مؤثرند و نویسنده بی پروا با بازنمایی خشونت های رایج در اجتماع را به تصویر میکشدو عناصر رمان پیوندی نزدیک با جامعهی عراق و پیوندها و مناسبات این جامعه دارد تمِ اصلی این رمان رنج است که اشکال گوناگون فیزیکی و روانی را شامل میشود که از رنج گسست روابط انسانی و وضعیت متشنج در خانواده و جامعه، رنج فشار اقتصادی و اجتماعی و حتی دینی حاکم، رنج شرایط نابسامان زنان در جامعه است. | ||
تازه های تحقیق | ||
- | ||
کلیدواژهها | ||
زن؛ خشونت؛ نارضایتی؛ جامعه پذیری جنسیتی؛ الکافرة | ||
اصل مقاله | ||
رمان، جدیترین نوع ادبی از جهت در آمیختگی با ابعاد اجتماعی و فرهنگی به شمار میرود، بسیاری از منتقدان از جمله:ویلیام هزلیت و ای ام. .فورستر ادبیات داستانی و رمان را بازآفرینی واقعیت دانستهاند(میرصادقی، 1376 :405-411) مگارژی معنقد است« خشونت شکل افراطی رفتار پرخاشگرانه است که احتمالا باعث آسیبهای مشخص به شخص قربانی میشود»(مگارژی،85:1982) هر عمل خشونت آمیز مبتنی بـر جنسـیت کـه سـبب بـروز یـا احتمال بروز آسیبهای جسمانی، جنسی یا روانی یا رنج و آزار زنان شود، خشونت علیـه زنان محسوب میشود. خشونت علیه زنان دارای ابعاد مختلف خشـونت روانـی-عـاطفی، خشونت اقتصادی-اجتماعی و خشونت فیزیکی و به اشکال مستقیم و غیر مستقیم است تاریخ جهان نمایانگر انواع خشونتها در زمان و مکانهای مختلف بوده و گذشته از خشونتهای اجتماعی خشونت خانوادگی نیز به کرات مشاهده شده و استفاده از خشونت برای فرودست نگاه داشتن زنان،امری مرسوم بوده است رد پای ستم و خشونت علیه زنان را درعرصههای مختلف زندگی اجتماعی و یا حتی در ادبیات داستانی و رمان نیز میتوان مشاهده کرد در غرب نگاه به خشونت تقریبا از سی سال پیش آغاز شده و افکار عمومی را متوجه این قضیه کردهاند. سؤالی که در این پژوهش در پی پاسخگویی بدان هستیم: چه عواملی در خشونت علیه زنان در رمان نقش داشته و چگونه این امر به فرودستی زنان انجامیده است؟ فرضیه: به نظر میرسد که کنترل شدن توسط مردان و جامعه پذیری جنسیتی در اعمال این خشونتها مؤثر باشد. روش پژوهش رویکرد، نقد جامعهشناختی محتوا (جامعه شناختـی درونمایه) است که درصدد تحلیل و تبیین نگاه انتقادی نویسنده است و ابزار گردآوری اطلاعات در حیطه ادبیات موضوع و پیشینه، کتابخانهای و در مورد تایید یا رد فرضیه از روش تحلیلی استفاده میشود تحلیل محتوای رمان و براساس چارچوب نظری «جامعهشناس محتوای اثر ادبی(درونمایه)است و در صدد کشف و ارائه پاسخ به این پرسش است هدف این پژوهش عبارتاند از دستیابی به علل پدیده خشونت علیه زنان و بررسی انواع خشونت علیه زنان و این خشونت ها را در پرتو چه نظریاتی میتوان سنجید؟ پیشینه پژوهش ازجمله رمانهای عراقی که به خشونت بعد از سال 2003م پرداختهاند میتوان به «مردگان بغداد» ازجمال حسین درسال 2008، «فرانکشتاین در بغداد» اثرأحمد سعداوی در سال 2013،«مشرحة بغداد»از برهان شاوی در سال 2014 و «ای مریم» سنان آنطون و«الکافرة» علی بدر در سال 2015 اشاره کرد. برخی از آثار مربوط به شخصیتهای واقعی و حوادثی نظیر مهاجرت دادن مسیحیان، و پس از حمله آمریکا به عراق سال2003 که ناشی از تقسیمات فرقهای، و چندپارگی هویتی به دنبال گسترش فعالیت شبه نظامیان به وقوع پیوسته و در مقالهای تحت عنوان فضاء العنف فی الروایة العربیة(فضای خشونت دررمان عربی) از عبدالفتاح فیدوح درمجله ابولیوس جلد 5، عدد 1 ژوئن 2018 به چاپ رسیده که در آن به قریب شصت رمانکه به شکلی خاص خشونت را بازتاب دادهاند اشاره شده است. مقالۀی (نمودهایی از خشونت و مرگ در رمان عراقی بعد از سال 2003) از لؤی حمزه عباس در جامعه بصره نگاشته شده و نتایج حاکی از آن است که رمان عراقی بعد از سال 2003 را، رمان خشونت معرفی میکند و این واقعیت با فانتزی آمیخته شده تا دشواری این وضعیت را به تصویر بکشد، و رمان را شاهدی بر سرنوشت سیاسی اجتماعی مردمی بداند که گرفتار خشونت ومرگاند. در حیطۀ ادبیات الجزایر رساله «تجلیات العنف فی الروایة الجزائریة المعاصرة، روایة "تمیمون"(نمودهایی از خشونت در رمان الجرائر معاصر) را داریم که کرناف منیر آن را به راهنمایی فلاق محمد درسال 2016 نگاشته است. علی بدر در رمان«الکافرة» آغاز جنبشهای تروریستی را نشان میدهد که ساختار فکری آن بر رد و تکفیر استوار است. او با ذکر شخصیتهایی در رمان که به گروههای تروریستی میپیوندند به مسألۀ گسترش ایدئولوژی تروریست پرداخته و با توصیف فضای خشونتبار و جو متشنج عراق، وضعیت أسف بار زنان عراقی و خشونت حاکم بر جامعه را به تصویر میکشد. اهمیت این تحقیق از آن رو است که به پدیده خشونت میپردازد که پدیدهای جدی است و امنیت، ثبات و بقای جامعه عراق و زنان عراقی را تهدید میکند، و نویسنده به همگان اعلام میدارد که باید علل و اقسام آنرا بررسی، و تلاش خود را در جهت کاهش آن به کارگیریم. زندگی نامه علی بدر نویسنده و رمان نویس عراقی که به سبب رمانها وآثار ادبیاش به شهرتی جهانی دست یافته است وآثارش به پانزده زبان زندهی دنیا از جمله انگلیسی، فرانسوی، و اسپانیایی و هلندی و ایتالیایی و روسی و کرهای و کردی و.. ترجمه شده در سال 1967در بغداد(کرادهی شرقی)متولد شد(محمد الربیعی، 2014 :5) او در مدرسهی قدیس یوسف درس خوانده و سپس در دانشگاه بغداد به تحصیل زبان فرانسوی پرداخت و سپس در دانشگاه ولوفن لانف بلژیک به تحصیل فلسفه پرداخت و تاکنون پانزده رمان و یک مجموعه داستانی و دیوان شعر و شش پژوهش فلسفی و سه نمایشنامه از او به چاپ رسیده، او در بغداد زیست تا آنکه به بلژیک مهاجرت کرد و جریان پسانوگرایی(پست مدرنیسم) را در رمان عربی ایجاد کرد مانند بسیاری از رمانهای پسامدرن دیگر، حول موضوعاتی چون انزوا، ازخودبیگانگی و تلاش انسان جهت بازیابی استقلال و هویت از دست رفته خویش در جامعهای چند فرهنگی است. آثار: از مهمترین آثار علی بدر می توان این موارد را برشمرد: شتاء العائلة، الطریق إلى تل المطران، الولیمة العاریة، صخب ونساء وکاتب مغمور، مصابیح أورشلیم، الرکض وراء الذئاب، حارس التبغ، ملوک الرمال، الجریمة، الفن و قاموس بغداد، أساتذة الوهم، الکافرة، عازف الغیوم، الکذابون یحصلون على کل شیء (بلاسم، 2017: 59). خلاصه رمان رمان الکافرة رمانی است در 229 صفحه و در 8 بخش که با یادآوری خاطرات و فلش بک به گذشته آغاز میشود زمانی که فاطمه قهرمان داستان، تراژدی زندگی خود را در کشورش(عراق) بازگو میکند که کودکی وآغاز جوانیاش را در آنجا گذرانده عراق؛ کشور آشوبها و جنگهای بیپایان، سرزمین ملعونی که خشونت و قتل و رنج، جزء لاینفک آن گشته، کشوری که سرکوب و خفقان، نمودی از موجودیت واقعی آن بوده است و افراطیها(داعش) و ترویستها بر آن مسلط شده و نوعی بردگی نوین را ایجاد کردهاند. این یادآوری اولین سخنان سوفیا(فاطمه) و آدریان در بروکسل است زمانی که او تنها و بیپناه در بلژیک، عشق را در وجود آدریان مسیحی مییابد و در همان ابتدای داستان، بحث هویت زبانی مطرح میشود؛ جایی که سوفیا میگوید من نمیتوانم کلمات را جز ه زبان مادریام برایت به درستی توصیف کنم و بیگانگی و غریبگی با زبان آشکار میشود و او خویش را در بیان خـود بـه"زبان دیگری"ناکام میداند و اولین بیگانگی با خویشتن را در جدایی از زبان مادری تجربه میکنـد.. این سفر یک سفر درونی ناکام در جهت بهبود اوضاع است و در آخر که پی به ناکامی خود برای حل بسیاری از مصائب میبرد خود را قربانی میکند در سرزمینِ دیگری، زبانِ مادری به علت ناکارآمـدی در برقـراری ارتبـاط، بـه زبـانی صامت تبدیل میشود. این موضوع از اولین پیامدهای هجرت به سرزمین دیگری است و متعاقباً سرآغاز بیگانگی فرد با خویشتن میشود، چراکه فراموشاند و یا کنـار نهـادن یکسـرة زبان مادری «ازخود بیگانگی» و «بحران هویت» فرد را رقم مـیزنـد (کریسـتوا، 1988 :27) قبل از وارد شدن به رمان، بایست گفت که حوادث این رمان درعراق است در میان مرگ و انفجارات و اشغال، و قهرمان داستان دختری است به نام فاطمه (سوفیا) است که با مردمی شبحگونه و بیعاطفه و درمیان آنها چونان غریبی زندگی میکند. سوفیا (فاطمه) شخصیت اصلی داستان در یک روستا ودر شهری دورافتاده که با بیابان هم مرز است متولد شده که در حال کنترل شدن توسط مبارزان اسلامگراست و بر اساس قوانین وضع شدهی آنها زندگی میکند و مادر فاطمه و زنان دیگر روستا مجبورند همیشه به این نظامیان خدمت کنند و فاطمه که حالا زنی در سن ازدواج است؛ با جوانی بیکار ازدواج میکند و این جوان بعدها به این باور میرسدکه نمیتواند هیچ ارزش نمادینی را در جامعه خود، جز از طریق یک عملیات تروریستی به دست آورد و از یک بازنده به یک قهرمان تبدیل میشود وبه عملیات انتحاری دست میزند بعد ازمرگ شوهرش، گروههای مسلح تصمیم میگیرند او (فاطمه) را فراری دهند و او توسط یکی از همین عناصر که در مسیر به او تجاوز کرده، فراری میشود و به بروکسل[1] اروپا میرود و در آنجا از فاطمه به سوفیا تغییر هویت میدهد و درآنجا زندگی دو شخصیتی خود را آغاز میکند؛ یکی فاطمه که از صبح تا شب در یک شرکت به عنوان نظافتچی کار میکند و دیگری دختری اروپایی به نام سوفیا که هر روز به بار(میخانه) میرود و با جوانی اروپایی قرار میگذارد که با او قصد ازدواج دارد و سوفیا میخواهد با این کارها از همسر سابقش انتقام بگیرد که علت اصلی عملیات انتحاری خود را دست یافتن به هفتاد حوری بهشتی عنوان کرده بود، او حالا عاشق ادریان است که در بروکسل مهندس هواپیماست،جوانی مرموز که هر بار سوفیا به گوشهای از زندگیاش پیمیبرد و او هربار شخصیت واقعیاش را مخفی میکند و بعدها در خلال داستان متوجه میشویم که او یک لبنانی_مسیحی است و خانوادهی پدرش در جنگ داخلی لبنان کشته شدهاند و پدرش برای انتقام، گروهی از فلسطینیهای در یک اردوگاه را میکشد جز دختری که جان سالم بدر میبرد و بعد به نروژ فرار کرده؛ ازدواج میکند و آدریان متولد میشود و سپس برای کار و زندگی به سوئد میرود و اما روح آن دختر بازمانده آزارش میدهد و از عذاب وجدان خودکشی میکند و این داستان برای آدریان خیلی گران میآید و مخصوصا زمانی که پدرش دریک مستند به کارگردانی یک آلمانی، به این امر اعتراف میکند و آدریان آن دختر را بدون آنکه بفهمد پدرش قاتل خانوادهاش است به زنی میگیرد و از او صاحب دختری میشود و آدریان در بلژیک با سوفیا روابط عاشقانهی پیچیدهای دارد و با او بسیار سفر میکند و زمانی که متوجه قضیه ازدواج قبلی آدریان میشود از خانه عصبانی بیرون میزند و زمانی که آدریان سعی میکند مانع او شود، تصادف کرده راهی بیمارستان میشود واودر بیمارستان داستان و زوایای زندگیش را با فید بک، برای آدریان تعریف میکند و سوفیا بعد از این ماجرا، زندگی قبلی آدریان را به رسمیت شناخته، او را ترک میکند تا به همسرسابقش برگردد و خود سرگردان و بیروح زندگیاش را با بازیچههایش ادامه میدهد(بدر،219:2015). در این رمان، سوفیا قربانی شرایطی است که او از زنی ساده و پاک، به زنی بیآینده تبدیل کرده؛ زنی که در تمام طول زندگیاش با بحران هویت مواجه شده، او از خویش بیگانه است چه در وطن و چه در غربت، سوفیا با دست و پنجه نرم کردن با چنین شرایطی خود را پوچ و درونتهی میبیند و باور میکند که دیروزش تباه شده و دروازهی فرداها نیز به رویش بسته شدهاست و نمیتواند به این سوال که «منکیستم؟» پاسخ دهد به «بحران هویت» دچار میشود و یأس و افسردگی، سراپای وجودش را فرا میگیرد و به سستی و رکود روی میآورد و از دیارش کوچ میکند و با مهاجرت با چالشهای اجتماعی جدید و دغدغههای فکری مواجه میشود، و زمانی که پایش به اروپا میرسد خودکشی ناموفقی داشته، و عشقی میان او و پسری مسیحی به نام آدریان شکل میگیرد، و این عشق در تضاد با عرف حاکم در کشوری عربی است، و به ازدواج هم ختم نمیشود هدف در این رساله تحلیل جامعه شناختی دوازدهمین اثر علی بدر است شکی نیست که تحلیل جامعهشناختی یکی از شیوهای کارآمد درمطالعهی متون ادبی، به خصوص رمان است، انواع متون ادبی مخصوصاً رمان را میتوان به عنوان ماده و اساس پژوهش جامعهشناختی برای بررسی جامعه واقعی به کار گرفت. امروزه باید رمان را یکی از تواناترین گونههای ادبی برای پیگیری واقعیت با تمام تفاصیل آن دانست و رمان به خوبی قادر به بیان نمودهای واقعیت اجتماعیاست که در بردارندهی ایدئولوژیهاست و میتواند بستر خوبی برای ارائه جامعهشناسی نظری به مخاطبان باشد؛ چرا که رمان از سایرگونهها برای مخاطبان جذابتر و بهتر از هر اثردیگر میتواند مناسبات فرد وجامعه را بازگوکند. ناامنی و خشونت در ساختار جامعه رمان الکافرة محیط رمان الکافرة خشن توصیف شده و رمان با این جملات آغاز میشود: من اینجا نزدیک توام، از کشوری جنگ های بیپایان و از سرزمینی نفرین شده آمدهام (بدر، 2015: 7) که نشان از پیوند این رمان با جنگ، و ناامنی دارد: من میانهی این عالم بزرگ شدم؛ عالمی که نمی-توانی خشکی و رنگ پریدگیاش را تصور کنی، زبان عواطف به طور کامل مضمحل شده بود در روستای ما، کلمات درخشان عشق که ما استفاده میکردیم به طور کامل رنگ باخته، و دیگر اصلاً قابل استفاده نبود. و جای آن را سخنان خشونت آمیزی گرفت، که مستقیما به مرگ منتهی می شدند، مانند: کافر، مشرک، و مرتد(بدر108:2015). او با اشاراتی به مسائل بعد از سقوط صدام دارد و تسلط گروههای مسلح تروریستی و خشونتی که با اهالی داشتهاند را تشریح میکند فضای رمان نیز بی-هنجار توصیف شده شهری که دردی عظیم بدان هجوم آورد و ای دوست من هیچ قانون و نظامی بر آن حکمفرما نیست شهری خالی که هویتش را باخته و صحرانشینان و همسایگان وحشی بدان روی آوردهاند رمان تصویرگر رنج زنان عراقی و خرد شدن و سقوط آنها در ورطهی خشونت های مردانه است که مسبب جنگ، قتل، تخریب وتجاوز به عنفاند. مِنْ خَنْقِ الزَّوْجَاتِ، وَقتلِ الصَبایا(از خفه کردن همسران و کشتن خردسالان)(بدر،7:2015) زمان نگارش رمان که مصادف با ظهور داعش در جامعهی عراق است، بی هنجاری و خشونت سبب میشود مردم به این گروهک بپیوندند که شیفته جنایت و خشونت بودند: آنها جنایت و خشونت را میستودند، شیفته و دیوانه قدرت و پیروزی بودند سلطه و هر فرد کوچکی از این روستا به یک ستمگر تبدیل شد که با قدرت و اجبار مردم را تسلیم میکردند( بدر،127،2015) این جمله تداعی کننده نظر توماس هابز از نظریه پردازان و فیلسوفان اجتماعی است جایی که می گوید:"انسانها در حالت طبیعی موجوداتی ستیزه گر و سودجو هستند که صرفاً در جهت ارضای امیال خود عمل می کنند اما برای رسیدن به خواسته های خویش به منابع کافی دسترسی ندارند"(ورسلی، 1388) در این رمان ما با جامعه عراق مواجه هستیم، جامعه ای که سالها با یک نظم استبدادی اداره شده است، امیال و آرزوهای افراد این جامعه زیر چکمه های حزب بعث له شده و حال با کنار رفتن این نظم استبدادی به یک باره عقدهها و تمایلات سرکوب شدهی افراد این جامعه زیر لوای حکومت داعش سر برآورده، و در این شرایط رقابت مبنای روابط انسانی شده است. در اینجا(کشور عراق در زمان داعش) هر فرد مسلح دیگری را مانعی بر سر راه ارضای نیازهایش میبیند و هیچ کس در این جامعه امنیتی نخواهد داشت.و خشونت در ساختار جامعه جاری و به بخش لاینفک جامعهی رمان بدل شده و هر فرد در روستا طغیان گری بدل شده بود (بدر، 2015:127) آدنیای اطراف من پر از فتوی پوسترهایی بود که توسط مردان مسلح ریش دار در شهر منتشر شده است، آنجا حرفی نبود جز حکایات مخوفی که مردم راجع به این مردان مرموز و عصبانی، نقل میکردند مردانی سرسخت که مردم نه تنها از آنها میترسیدند بلکه خوار و برده آنها نیز بودند(بدر،2015، 88) انتقاد به جنگ و خشونت در اثر در رمان به دگرگونی معنایی«جهاد» اشاره شده اینکه چگونه مجاهدین، به جنگجویان و جنگ طلبانی تبدیل می شوند که ارزشی برای جان مردم عادی قائل نیستند همسر فاطمه در رمان علی بدر که در رمان دچار نوعی ازخودبیگانگی از نوع بیقدرتی است کنش او نسبت به وضعیت بی سامان عراق،عملیاتی انتحاری است مبنی بر برهم زدن نظم جامعه است؛ جامعهای که او را از خود میراند و او به نظم و ارزشهای چنین جامعهای حملهور میشود سهم او برهم زدن نظم شهر و کشتن عدهای بقّال وشهروند بیگناه است او با این کار نیاز واقعیاش را برای ابراز هویت و موجودیت به منصهی ظهور میرساند. از منظری روانشناختی، او از زمره افرادی است که هم با خود، و هم با جامعه مشکل دارند و راه کنار آمدن با خویشتن و جامعه را نیافته است. در چنین وضعیتی، انتخاب گزینهی تروریستی است برای پایان دادن به زندگی فرد ناامید از ادامهی زندگی که مرگ ناشی از انتقامگیری کور از عدهای دیگر را در کنار وی سبب خواهد شد، او در خودکشی خود دو هدف دارد یکی سلبی(دست شستن از جان خود)و دیگری ایجابی(به چالش کشیدن جامعهایست که او را سرخورده و ناامید کرده) است. و این تنوع تروریسم ناشی از پرخاشگری هیجانی است و نیز نویسنده به انتقاد از اسلام داعشی پرداختهاند که در ظاهر شریعت نمای خود، باطنی فاسد و متحجرانه دارند. علی بدر در توصیف داعش آورده که آنها پنهانی شراب مینوشیدند و یا با زنان ایزدی و غیر مسلمان اسیر شده، همبستر می شدند:راضی برای آنها شراب فراهم میکرد و آنها پنهانی به نوشیدن شراب مشغول می شدند و مخصوصا زمانی که شبانه از همبستر شدن با زنان اسیر و بیچاره باز می گشتند اسیرانی که آنها را از روستاهای مجاور می آوردندو آنها یا بر کیش مسیحیت و یا ایزدی و یا مسلمانانی بودند که آنها را مرتد می نامیدند (بدر،95:2015) علی بدر این خشونت و تفکرات خشک و نادرست، برداشت سطحی از دین در رمان الکافرة چنین بیان شده است: صدای آنها مرا میترساند زمانی که با لحنی خشمگین قران می خواندند و از ریشهای درازشان میترسیدم که باد نمیتوانست آن را حرکت دهد (بدر،2015: 62). افراطگرایان به سادگی براساس ظاهر آیات قرآن، و بدون تفسیر عالمان دینی، حکم جهاد میدهند و مسلمانانی را که مانند آنها نمیاندیشند کافر یا مشرک قلمداد میکنند فعالیتهای تروریستی که منتسب به این تفکرات رادیکال اسلامی هستند در بسیاری از نقاط جهان انجام شده است: گر مردان مسلح کسی را می دیدند که زن زیبایی داشت او را به کفر و خروج از دین متهم میکردند(بدر، 95:2015). آنها دینی رامعرفی کردهاند که مخالف عقلگرایی است از طرفی هر کس عقاید مخالف آن ها راداشته فتوای جهاد علیه او را صادر میکنند در صورتی که قرآن همواره مردم را به تعقل دعوت میکند آن ها اعتقادات خشک و متعصبانه ای دارند رفتار آنها افراطیاست و تکفیر مسلمانان غیر سلفی مانع از اتحاد مسلمانان و باعث سوء استفاده بیگانگان و تفرقه افکنی در جهان اسلام است. در رمان نیز قوانین سخت گیرانهی داعش وصف شده: راضی همسر فاطمه قبل از پیوستن به گروهک داعشف مردی خوش قریحه بوده که که مردم را با بازی و قلم فسفری سرگرم میکرده و اما بعد از اینکه گروهک متوجه این امر میشوند، او را از این کار منع میکنند و او به این گروهک پیوسته و بعدها به عملیات انتحاری دست میزند. قتل جوانان، غارت اموال مردم، به بردگی جنسی گرفتن دختران و زنان و کوچ اجباری افراد... از دستآوردهای این گروه است که همه این جنایات را با نام دین به اجرا درآمده است(بدر، 2015: 88). سوفیا قوانین و آداب و رسوم، و شکل ظاهری گروههای مسلح را بازگو میکند؛ گروهی که دین راستین اسلام، و برگشت به سنت پیامبر را سر لوحه فتوحات خویش قرار دادهاند ، اما در عمل هیچ سنخیتی بین رفتار و قوانین آن با دین اسلام یافت نمیشود و شکلی از عقب گرد تاریخی و حرکتی کور است و گسترش اخلاق غیر دینی در عراق،بعد از اشغال نظامی افزایش یافته و در این زمان(2015) گروههای تکفیری، عقاید جاه طلبانه خود را با نام دین بر نقاط تحت تسلط خود دیکته کردهاند. فاطمه آنان را اینگونه توصیف میکند: چهرهی مردان اطراف ما به اندازه فلز سخت بود و چشمان آنها مثل سنگ.. بود از چشم هایشان می ترسیدم زمانی که به چهره های بتگونه و بی تحرک آنها نگاه می کردم و از اخم و چهره عبوسشان میترسیدم که در وجودم لرزشی مبهم پدید میآورد حس می کردم آنها میتوانند دست دراز کرده و مرا لمس کنند و میترسیدم از این که زمانی که راهرو رد میشوند بویشان جانم را پر کند از آنها که با صدای خشمگین قرا ن میخواندند و می ترسیدم از ریش های درازشان که باد نمی توانست آن را حرکت دهد(بدر، 2015، 62). در عرصهی دینداری، افراطیگری میتواند پیامدهای منفیِ برجای بگذارد. خشونتهای افسار گسیخته، به نام دین و تحت عنوان جهاد، و به ویژه با آن شیوه که دولت اسلامی عراق و شام اعمال میکند، به دلیل اثر روانی مخربی که برجای میگذارد، به جای آنکه التزام به دستورات دینی را در جامعه بیشتر کند، و زمینهی حاکمیت همه جانبه دین را مهیا سازد، باعث نوعی روی گردانی از دین شده، و بدین ترتیب، اصل دین دچار اضمحلال خواهد شد همانگونه که علی بدر به این نکته به شکلی ظریف از زبان فاطمه اشاره کرده است: ترس صدای آنها زمانی که با صدایی خشمگین قران میخواندند، مرا میترساند(بدر، 2015، 62).و این خود نفرت از دین و جلوههای ظاهری تدیّن داعشی (که همان ریشهای دراز و. .است را )میرساند:قتل جوانان، غارت اموال مردم، به بردگی جنسی گرفتن دختران و زنان و کوچاندن اجباری افراد، از دستآوردهای این گروه است و همه این جنایات به نام دین به اجرا در آمده است. محلهای که آنجا بودیم داشت رو به پیری میرفت و زنانش پیرزنان بودند و آنجا چیزی جز مرگ نبود و گهگاه میدیدیم که تعدادی از زنان در محلهای که ساکنش بودیم خودکشی میکردند و قاتل برادر و یا پدر بود و جنایت جنایت ناموسی بود(همان،88). فاطمه اشاره به پیری محله دارد که از جوانان تهی گشته است(جوانان یا قتل عام شدهاند و یا از منطقه گریختهاند) و اشاره به خودکشی فراوان در این محله به علت بدنامی، یا بهره برداری جنسی از زنان توسط گروه تکفیری اشاره دارد و نکاتی که در بحث آنومی و افراطی گری دینی در نظریه دورکیم به وضوح میبینیم خشونت نسبت به زنان و عوامل آن مردسالاری و کنترل زن بر اساس نظریات نسخههـای متفـاوت فمنیسـتی ماننـد لیبرال، سوسیالیست و مارکسیست در این حوزه تفاوتهای مهمی با یکدیگر دارند اما، همـه اتفاق نظر دارند که خشونت علیه زنان بازتابی از یک جامعه مـرد سـالار اسـت کـه در آن روابط نابرابر قدرت در جامعه وجود داشته و خشونت در حفظ و بقای این روابـط نـابرابر قدرت عمل می کند. نظریه فمینیستی ثابت میکند که خشونت علیه زنان به هر شکلی که باشد، خواه بـه شـکل تجـاوز جنسی، کتک زدن، زنای با محارم، آزار جنسی، فراگیـر و محصـول فرهنگ مردسالار است که در آن مردان هم بر نهادهـای اجتمـاعی و هـم بـر تـن زنـان کنتـرل دارنـد(هام465،1382) یکی از عوامل مهم خشونت به زنان نگرشی است که مرد و مردبودن را با کنترل زن، و خشونت تعریف میکند. بنیادی ترین ساختار ستمگری به جنسیت نعلق دارد که همان نظام پدرسالاری است و به صورت ماندگارترین نظام نا برابری تداوم یافته، و مردها از طریق مشارکت در پدرسالاری یادمیگیرند که چگونه آدمهای دیگر را با تحقیر نگاه کنند و تحت نظارت و انقیاد خود درآوردند در جوامع جنگزده این نگرش تقویت میشود؛ چراکه در جنگ تعریف مرد بودن با خشونت و اسلحه و با کنترل زنان بازتعریف شده و این امر بدون گمان از زاویه حقوق زنان امر مثبتی به شمار نمیرود. خشونت کلا در جوامع جنگزده امری عادی قلمداد شده، به تمام زوایای زندگی بسط پیدا میکند. ترس مادر فاطمه از پدرش چنین توصیف شده:مادرم همیشه ترسان بود و همواره از ترس پدرم بر خود می لرزید هرگز یادم نمیرود وقتی او با پدرم با وقاری گنگ صحبت میکرد همه چیزش؛ لبها، گونهها، و دستهایش از ترس می لرزید ترس خصیصهی او شده بود که با لاغری و لاغر اندامی اش هماهنگ بود چشمهای زیبایش مثل چشمان قدیسه ها ساکت و دردآور بود . با این حال دستهای کوچکش رادر خمیر میکرد و نان درست میکرد(بدر، 84:2015)). این روند به ایدئولوژی ناسیونالیسم و جایگاه زن درآن بازمیگردد، زن بهعنوان سمبلو ناموس ملت، و تولیدکنندهی نسل جدید تعریف میشود اما در مقابل، مرد بهعنوان سرور و صاحب اختیار میهن و ملت، تعریف میشود. اگر دقت کنید تمام ملتها کشورشان را در قاموس زن و مادر به تصویر میکشند(دورکیم، 1381) که جنگ بین مردها در جریان بوده و مسئله مرد بودن شدیدا به خشونت و کنترل زنان گره میخورد. در واقع میتوان گفت بدن زنان هم به بخشی از میدان جنگ تبدیل میشود. بخشی هم به خاطر این است که با تجاوز، شیرازه جامعه از هم بپاشد. چون در خیلی جوامع متأسفانه قربانی را مجازات میکنند، طلاق داده، میکشند و این مسئله از یک بعد روانی هم برخوردار است. زنان هم بهعنوان بردگان جنسی وغنائم جنگی وبرای تولید مثل استفاده میشوند و این مشخصهی داعش و گروههایی امثال آنها به شمار میرود:گر مردان مسلح کسی را می دیدند که زن زیبایی داشت او را به کفر و خروج از دین متهم میکردند او را کشته، سپس بر اثاثیه منزلش مستولی گشته و همسرش را به خانه ای بزرگ میبردند تا با او همبستر شوند سپس او را به دیگری میفروختند این همان اتفاقی است که برای حامد بقّال روی داد که از مردان مسلح به بدی یاد کرده بود چرا که راضی به سنگسار دخترک متهم به کفر و زنا نبود، شب آمدند او را به خروج از دین متهم کرده او را به میدان کشاندند و در بند کردند و بر رویش آتش گشودند و در روز بعد همسرش را اسیر کرده مردان مسلح با او خوابیده، خرید و فروش میکردند و همواره او بین آنها خریده شده و فروخته می شود (بدر، 95:2015). و زنان مجبور بودند چونان برده به این نظامیان خدمت کنند و با ورود داعش فاطمه و مادرش و زنان دیگر خانهنشین شده و با نقل مکان کردن و پیوستن پدرش به این گروهک از تحصیل علم باز میماند : اما با ورود مسلحان مجبور به کار در منزلی بزرگ به همراه مادرم شدم و وارد شدنم در این قصههای حزن انگیز این زنان بیچاره و گوش دادنم به صدای گریههشان و ورود به جزئیات بسیار بیچارگیشان روح تازهام را میخشکاند و در بهرهمندی من از زندگی تأثیر میگذاشت(بدر 2015:91)). از دید بسیاری از مردان زنان موجودی آسیب پذیرند که برای مهار آنها باید از رفتار پرخاشگانه سود جست: در کشور عراق، به دلیل شرایط قومی و تعصبات خشک مذهبی از دیرباز خشونت علیه زن به اشکال مختلف وجود داشته است و هنوز نگاه کالا گونه به زن در فرهنگ این کشور در آثار و ادبیات آن موجود است. در رمان الکافره میبینیم که نویسنده توصیف این خشونت را از زبان سوفیا اینگونه نقل میکند: دستهایت را از روی صورتت بردار با آرامی دست هایش را برداشت ضربهای ناگهانی بر صورتش زد نزدیک بود دندان هایش بشکند، آه سختی از اعماق قلب کشید با فریادی خفه، و خون از دهانش جاری شد و بر بالش ریخت میترسید فریاد بکشد(بدر، 12:2015). با جنگ میدان عمل و آزادیهای زنان بیش از پیش محدود شده و مدام در معرض تهدید و تجاوز قرار میگیرند وخشونت جنسی وتجاوز در عراق نوعی از به فعلیت در آمدن خشونتی است که در ساختارهای پنهان جامعه وجود داشته است سوفیا این وضعیت را این گونه توصیف می کند: فاطمه نیز بارها مورد تعرض و خشونت قرار گرفته: من همیشه توسط پسران بزرگتر از خودم مورد آزار و اذیت قرامیگرفتم که آنها بی هیچ دلیلی مرا میزدند و یا آنچه مادر من از بازار برایم میخرید را می دزدیدند گاهی اوقات به بزرگتر ها پناه میبردم ولی آنان بدتر بودند و به بهانه حمایت از من، مرا مورد آزار و اذیت قرار میدادند(بدر، 18:2015).) تجاوز جنسی نه جلوهای مشخص از خشونت، بلکه یک عمل اجتماعی است که سلطهی مردسالاری متکی بر خشونت را تداوم میبخشد. تحلیل فمینیستی ثابت میکند که تجاوز جنسی نتیجهی منطقی تبعیض جنسی است. تجاوز جنسی یکی از موذیانه ترین اشکال فشار اجتماعی است زیرا مدام به زنان موقعیت آسیب پذیرشان را یادآوری میکند. کیت میلت اشاره میکند که معنای اجتماعی تجاوز جنسی، که به عنوان شهوترانی شناخته می شود، در جهت تحقیر و ضعیف کردن زنان عمل میکند. بیشتر روابط ناهمجنس خواهانه مانند تجاوز جنسی هستند، اما در هالهای از حالتهای رمانتیک پنهان شده اند. تحت نظام مردسالاری، نه تنها زنان اسباب لذت جنسی تعریف می شوند، بلکه تصور می شود که مردان«کششی مقاومت ناپذیر»نسبت به آمیزش جنسی با زنان دارند (هام، ۱۳۸۲: ۳۶۶-۳۶۵) در نظام مردسالاری زنان به صورت نظام یافته و از طریق به کارگیری خشونتهای بدنی در موقعیت فرودستی نگاه داشته شده و میشوند. از دیـد آنان علت بی قدرتی نسبی زنان در روابط خانوادگی، بی ارزش شمردن فعالیتهـای تولیـدی و باز تولیـدی زنان در جامعه و خانواده و همچنین تأیید و مقدس دانستن اقتدار مردان در روابط بین زن و شوهر اسـت، این دو عامل سبب میشود که زنان در خانواده نسبت به مردان، از قدرت کمتری برخوردار باشـند ،چنـانکه پس از ازدواج نظارت مردان بر محدوده تحرک زنان آغاز میشود و برای این امر از خشونت جسمانی و انواع آن کمک گرفته میشود(گیدنز، 1373 :125.( رمان صبغهی فمنیستی دارد مردهای داستان خودخواه، مستبد، دغلکار، و شهوتران،توصیف شدهاند که زن و زنانگیاش را درک نکردهاند و از زن جز جسمش آگاهی ندارند. و زن چه در غرب و شرق به جایگاه واقعی خود دست نیافته لم أکن سوی تمثال من الرمل فی الشرقِ أو تمثال من الثلج فی الغرب.. أنا تمثال بلا ملامح(بدر ، 2015: 218) زن در نظر او یا تمثالی شنی و یا یخی است و ارزش زن در هیچ کجا محقق نشده و زن به جایگاه حقیقی خویش دست نیافته آرمان نویسندگان اصلاح دنیای ناامن زنان است علی بدر د ررمان از زبان فاطمه چنین گفته:مادر به نظرت میتوانیم دنیایی آرام و آسوده در سرزمینی پر از لغزشهابرای خویش بیابیم؟(همان : 85)و این سوال اصل و قضیه علی بدر را میرساند که در دنیای تباه به دنبال ارزشهایی والا چون عشق وامنیت میگردد و سوال دیگر او آیا میشود در جامعهای که فاسد است سالم زندگی کرد؟ وسوالاتی از این قیبل تفکرات او در مورد ضرورت اصلاح فرد و جامعه توجه خواننده را به خود جلب میکند. فردوستی زنان در سازش و تسلیم مادر فاطمه و پست بودن جایگاه او بیان میشود: اما در خانوادهی ما مادرم در پائین ترین این طبقات قرار داشت و به پدرم جز چشم نمیگفت (بدر،2015:61). که در اینجا روستایی مورد نظر بدر دارای فضای بستهی طبقاتی و پدرسالاری حاکم است.
جامعه پذیری جنسیتی و ستمگری جنسی این مطالعات بیشتر به نقش گرایشها و ارزشهای فرهنگی در توسعه خشونت علیه زنـان پرداختهاند و آنرا تابعی از باورهای اجتماعی و فرهنگی فرد میدانند. این گرایشها و باورها از طریق فرآیند جامعه پذیری جنسیتی شکل میگیرند که طی آن گرایشها و هویت جنسی در خانواده درونی میشود و از طریق انتقال آن به فرزندان، باعث دائمی شدن سلطه مـرد و مطیع بودن زن میشود. بنابراین جامعه پذیری جنسیتی با نهادینـه کـردن نـابرابری و تـداوم بخشیدن به آن در نسلهای آینـده، باعـث اسـتمرار روابـط نـابرابر قـدرت در بسـیاری از خانوادهها و شکلگیری خشونت علیه زنان خواهد شد فرآیند جامعه پذیری، گرایشها و هویت جنسی را در خانواده درونی کـرده و آنرا به فرزندان انتقال میدهد و باعث دائمی شدن سلطه مرد، و مطیع بـودن زن مـیشـود، بنابراین فرد در فرآیند جامعه پذیری در خانواده و تحت تاثیر روابط درون خانوادگی روحیه استبدادی و یا دموکراتیـک کسـب مـیکنـد(اعظـم آزاد، 1385 :161) (تصـور اقتدارگرایانـه از مـرد و تصـور فرمانبردارانه از زن) به واسطه اینکه باعث انتقال نابرابری یکی از متغیرهای اصلی تاثیرگذار بر خشـونت علیـه زنـان دارای اهمیـت فراوانـی اسـت. سـتمدیدگی زنـان در جامعـة مردسالار و نگرش منفی جامعه به زن، نگاه تحقیرآمیز جامعه به عشـق و روابـط عاشـقانة زنان، بدبینی مردان نسبت به زنان و اعمال محدودیت بر آنها، هویت باختگی و انقیاد زنـان در برابر مردان، خیانت و هوسبازی مردها و استفادة ابزاری و جنسی از زن، و عصیان زنـان علیه قراردادها و باورهای سنتی جامعه دربارة زن، از موضوعاتی است که در رمـان الکافرة بدان پرداخته شده است. خشونت بر این اساس نظریه ستمگری جنسی؛ موقعیت زنان را پیامد رابطهی قدرت مستقیم میان زنان و مردان میانگارد، رابطهای که طی آن، مردان منافع عینی و بنیادی در نظارت، سوء استفاده، انقیاد و سرکوبی زنان دارند، از طریق اعمال ستم جنسی بر زنان، این منافع را برآورده میسازند(ریترز، 1382: 484). بر اساس آرای این نظریه پردازان موقعیت زنان، اساساً همان موقعیتی است که در چهارچوب آن زنان مورد سوء استفاده، تحت نظارت، انقیاد وستم مردان قرارمیگیرند. این الگوی ستمگری که عموماً پدرسالاری خواندهمیشود نوعی پیامد غیر عمدی وثانوی برخی عوامل دیگر مانند زیست شناختی، اجتماعی شدن، یا نقشهای جنسی و یا طبقۀ اجتماعی نیست، بلکه بیشتر یک ساختار قدرت است که با یک نسبت عمومی و قوی ابقا میشود(همان: 483-484). اگر جامعه عراق و تفکر تکفیری که در زمان تسلط داعش بر منطقه را بررسی کنیم درمی یابیم که جامعهی عراق به عقب برگشته است، این عقبگرد در بحث خانواده و نقش زن را در گفته سوفیا میبینیم: در خاطرات سوفیا به صراحت از ترس مادرش نسبت به پدرش یاد کرده است، خانوادهای پدر سالار وپدری مستبد که مادرش دائما در حالت اضطراب و ترس به سر برده است و خود را موظف به کار دانسته است. از طرفی دیگر این خشونت از طرف مرد در این جامعه از طرف زن پذیرفته شده وبه عنوان یک فرهنگ درآمده است. آنها در بهترین حالت خشونت را به نام فرهنگ قبول میکنند. با داشتن چنین نگرشی مسئله روابط قدرت و ساختار قدرت اساسا در نظر گرفته نمیشود. وضعیت بعضا اسفبار زنان در خاورمیانه حاصل شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ساختاری و تاریخی این جوامع است. فرهنگ نیز، خود حاصل این روند بوده وبا شرایط موجود در این جوامع دچار تغییر میشود. فرهنگ نباید نقطه عزیمت ما در توضیح معضلات اجتماعی باشد. باید این مسئله را مدنظر قرار داد که فرهنگ خود حاصل تقارب این عوامل ساختاری است و فاطمه بارها مورد تجاوز قرار گزفته و بر اساس رابطه قدرت در جامعه، و تابو بودن دادخواهی زنان در این امر، هر بار امر را کتمان می کرده و بر اساس جامعه پذیری جنسیتی این حق دادخواهی را از خود سلب کرده هر بارآن را چونان داغی پنهان داشته است: من همه این خواری و اهانت ها را تحمل میکردم و سکوت اختیار کرده و میترسیدم حقیقت را بگویم از ترس آنکه مبادا کسی حرف هایم را باور نکند و من در سکوت و درد خویش منزوی می شدم و برای فرار از این همه ستم و دشنمی برآینده از خیابان به خانه پناه می بردم خانهای که دوستش نداشتم و به انتظار مادرم مینشستم(بدر،18:2015). فاطمه یک بار تجربه اقدام به خودکشی داشته، او از بدنش فاصله گرفته و احساس انزجار میکند و در نهایت از آن انتقام گرفته واین انتقام خود را به شکل خودکشی نشان میدهد تا آنکه آتش انتقام او از مردان در بروکسل زبانه میکشد وتصمیم به انتقام از مردان جامعه میگیرد: هو نوع من التصالح مع جسدی الذی أخفیته و خشیته و أزلته (بدر،190:2015). او این خودکشی را نوعی مصالحه با جسم ترسانش می دانسته و بعد از خودکشی موفقش این انزجار از مردان تقویت میشود و در نظر فاطمه به بازیچههایی تبدیل شده بودند وسرگرمی بودند انزجار فاطمه از بدنش که داغ ننگ تجاوز وتحقیر واقسام اهانات را با خود به همراه داشته بعد از انتقام ناکام او از جسمش(خودکشی) حال سرآشتی ومصالحه با جسم ترسان و ویران خویش دارد وخواهان آن است که روح تازهای در کالبدش بدمد و او به دنبال چیزی است که او از این تاریکی برهاند و رفتن او به کازینو(بار) نمودی از این امر است و زمینه ساز انحرافات بعدی اوست. او پس از تجاوز حس ناامنی را تجربه میکند واحساس عدم امنیت در فرد تجاوز شده افزایش مییابد. تجاوز جنسی، میتواند تاثیرات گوناگونی در روان فرد و همینطور در روان جمعی جامعه باقی بگذارد؛ زیرا که خشونت میتواند خشونت بیافریند. در موارد متعددی فرد تجاوز شده انتقام خشونت اعمال شده به خودش را با اعمال خشونت نسبت به بدن خود و افراد و اشیای پیرامونی می گیرد. شخص دنیای اطراف خود را دیگر نه به صورت پیش، بلکه به عنوان«دنیایی ناامن»حس میکند و هویت جنسی آنها به شدت صدمه دیده وممکن است رفتارهایی همچون انتقام متقابل از مردان، رها کردن خود به عنوان موجودی فاقد هویت خانوادگی و حتی فرار کردن و تن دادن به روسپیگری را تجربه کرده و ممکن است فرد، زندگی اجتماعی را رها کرده، به شدت منزوی شود، دست به خودکشی بزند، که یکی از دلایل این امر طرد کامل از خانواده، جامعه وناامیدی کامل برای ترمیم هویت لکهدار شده است. هرگونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر جنسیت که لزوماً یا محتملا منجر به آسیب یا رنج جسمانی، جنسی یا روانی شود، تهدید به ایجاد محرومیت و محدود ساختن آزادی فرد در میدان اجتماعی و در قلمرو زندگی خصوصی. نویسنده این خشونت و هرج و مرج را از پیامدهای جنگ دانسته ؛ جنگ را باید یکی از پیچیدهترین پدیدههای اجتماعی دانست که جوامع را تحت تأثیرقرار میدهد وتأثیر آن، تمام نظامها، خرده نظامها ونهادهای اجتماعی را در برمیگیرد. جنگ به مثابهی یکی از عوامل تغییر اجتماعی است که ویرانی ایجاد میکند که جای آبادی را میگیرد و زنان را بیوه ، کودکان را یتیم و سبب مهاجرت میشود (عبد الجواد، 1402، :133). مادر فاطمه در الکافرة ترسان و منفعل تصویر شده که منطبق با جامعه پذیری جنسیتی است که زن را ترسو و منفعل میداند: مادرم همیشه ترسان بود مادرم چرا همیشه میترسی؟ چونکه من یک زن هستم. این جواب مادرم بود زن برای چه باید بترسد؟ نمیدانم ...او میترسد«و مرد او نمیترسد او هم میترسد اما از چیزهای متفاوت دیگری( بدر ،2105: 62) علی بدر در این رمان از زنانى مىنویسد که با وجود تمام ممنوعیتها و در لابلاى فراموشى زنانگى، زندگى مىکنند،عشق مىورزند و مادر مىشوند؛ در عین حال تحقیر و توهین مىشوند، کتک مىخورند و دم نمىزنند. در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار مجانی هستند و باید تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند بی آنکه امنیت اقتصادی داشته باشند. آنان دسترسی به منابع اقتصادی ندارند و کاملا وابسته به مرد خانواده باقی میمانند و چنانچه مردان در این امر کوتاهی کنند ادامه زندگی زنان جداً به مخاطره میافتد، خصوصا وقتی مردان اولویتهایی دیگر در خارج از قلمرو منزل و خانواده برای خود قائل هستند. تعریف دیگری که از این نوع خشونت میشود عبارت است: هر نوع مضیقه مالی دائم قرار دادن قربانی.مسئلهی دیگر عدم تمکن و استقلال مالی زنان داستان است که آنها را به مردان هر چه بیشتر وابسته کرده است در خاطرات فاطمه میبینیم که مادر او چه زجرهایی از طرف شوهرش متحمل شده اما به دلیل وابستگی مالی و نیاز به قدرت مرد و شرایط عرفی منطقه این ناملایمات را تحمل کرده و به نوعی پذیرفته است و به دلیل وابستگی های مالی و شرایط حاکم بر جامعه و دیدی که نسبت به زنان بیوه در جامعه هست مادر فاطمه بعد از مرگ پدرش راهی جز ازدواج مجدد ندارد: بعد از مرگ پدرم، مادرم چارهای جز ازدواج نداشت. بعد از خاکسپاری پدرم تعداد زیادی از دوستان مسلحاش دنبالش بودند و مادرم به من میگفت همینکه شوهرش فوت کرد همه سمت او امده تا با رضایت و یا برخلاف میلش با او همبستر شوند و او راضی را قبول کرد که شرابخوار و قمار باز بود(بدر، 2015: 93). که در اینجا مسئله، عدم تمکن و استقلال مالی زنان داستان است که آنها را به مردان هر چه بیشتر وابسته کرده است و به دلیل وابستگی های مالی و شرایط حاکم بر جامعه و دیدی که نسبت به زنان بیوه در جامعه هست مادر فاطمه بعد از مرگ پدرش راهی جز ازدواج مجدد ندارد زنها در رمان از تحصیل محروم میشوند در رمان الکافرة بعد از ظهور داعش و نقل مکان و پیوستن پدرش به داعش فاطمه از تحصیل باز میماند خواستهی غالب طرح شده در رمان امنیت و اصلاح اوضاع زنان است دررمان الکافرة به زنانی برمیخوریم که مود تعرض قرارگرفتهاند و حتی افراطیگرهای دینی که مسبب ناامنی بودهاند در مورد آنان آمده که هرکس را که زنی زیبارو داشت بدو تهمت کفر و الحاد زده و زنش را تصاحب می کردند و مواردی اینچنینی در رمان(بدر،2015،95) فضای خانه خشونت بار و ناامن است طوری که فاطمه، کودکی است گریزان از این شرایط و روابط عاطفی سست و مخدوش شده:خانهمان را دوست نداشتم و این باعث میشد که بیشتر به مادرم وابسته باشم و دائما از خانه و شرایط آن به مادرم پناه میبردم و اما مادرم هرگز به من توجه نداشت در شب که به او میچسپیدم مرا به شدت از خود میراند به حدی که اگر دیواری میبود بر او میافتادو هر روز مرا تنها می گذاشت برای رفتن به بازار و من غمگینانه در انتظارش بودم و شوق غیاب او مرا نگران میساخت و بر قلبم سنگینی میکرد(الکافرة 17:2015). و فضای خشونت بار در رمان سبب تربیت فرزندی بدون اعتماد به نفس میشود که بارها مورئ تجاوز قرار گرفته و با به بن بست رسیدن خودکشی میکند. در رمان الکافرة که بازتابی از جامعهی واقعی عراق در زمان داعش است، ما شاهد توسل، سازش، وظلمپذیری ازسوی زنان داستان هستیم؛. مادر فاطمه در برابر ظلم و خشونت سکوت میکند و مادر فاطمه به دلیل پیروی از سنتهای غلط، پذیرای شرایط ظالمانه و همواره مطیع همسرش است؛ چرا که درخانواده وهمواره به زنان تلقین شده که زن باید مطیع باشد او نمایندة نسلی است که خویشتن خویش را به فراموشی سپرده و وجود هرگونه شخصیّت مستقل برای خود را به رسمیت نمیشناسد او در رمان چنین تصویر شده برخی از زنان بدلیل ترس، در مقابل تضییع حقوقشان سکوت میکنند و این امر منطبق با جامعه پذیری جنسیتی است که بر اساس آن، فرایند جامعهپذیری گرایشها و هویت جنسی را در خانواده درونی میکند وآن را به فرزندان انتقال میدهد و باعث دائمی شدن سلطهی مرد این امر به تداوم استقرار پدرسالاری منجر میشود و در جوامع مردسالار، زن ضعیف ترین لایه ی اجتماع به شمار میرود که به سکوت و فرمانبرداری تشویق می شود. و خود مهمترین عامل از خودبیگانگی زن وعدم شناخت حقوق انسانی وجایگاه اجتماعی اوست که سبب میشود زنان در معرض خشونت وآسیب قرار گیرند:ما در این زندگی نصیبی جز مرگ، خشونت و قساوت نداریم(الکافرة 2015: 19). یکی از علل این امر وابستگی اقتصادی است که او را به تحمل درد و دم برنیاوردن وامیدارد، و دیگری نداشتن حامی و پشتیبان(طالب پور، 1396: 35) که خود این این امر به تداوم استقرار پدرسالاری منجر میشود و مهمترین عامل از خودبیگانگی زن و عدم شناخت حقوق انسانی و جایگاه اجتماعی اوست که سبب میشود زنان در معرض خشونت و آسیب قرار گیرند. پس از روی کارآمدن حزب بعث در عراق این کشور گامهای بزرگی در راه تجدد و مدرنیته کردن جامعه برداشت و سعی آنها این بود تا مردم عراق از حالت سنتی و مذهبی به تدریج خارج گردند با وجود آنکه در جامعه شهری عراق با این تفاسیر ساختار خانواده تا حدودی دگرگون شد اما همچنان دیدگاه سنتی بر روستاههای این کشور حاکم بر رفتار خانوادههاست البته به نظر میرسد تا حد زیادی تفکرات موجود نسبت به خانواده و محیط امن آن، بیش از آنکه نشان دهنده واقعیت موجود در سطح جامعه باشد، نمایشگر تصور ایدهآل از خانواده آرمانی است. این تصویر بدون توجه به تحولات و تغییرات عمیق خانواده در اثر تغییرات ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در نظر گرفته شده و درباره آن تبلیغ میشد. این در حالی است که واقعیات نشان از روابط بیمارگونه اعضای بسیاری از خانوادهها داشت که به شکلهای مختلف خشونتهای روانی، عاطفی، جنسی و گاه خونین، نمایان میشوند، اینکه زنان شخصیتی مستقل از مردان ندارند،و در واقع در شرایط فعلی این کشور، به موازات پیچیدهترشدن روابط انسانی و اجتماعی، مشکلات بیشمار اقتصادی و اجتماعی نیزمشکلات خانواده را پیچیدهتر کرده است. مسائل مختلفی که خانواده با آن درگیر است، سبب میشود امکان بروز خشونت وحتی خشونتهای مرگبار دور از تصور نباشد مناسبات مردسالارانه و موقعیت فرودست زن-مادر در مقابل شوهر-پدر از جمله دیدگاههایی است که خشونت پیدا شده در خانواده را مشکلی فردی ندانسته و تأکید دارند که این خشونتها بازتاب ساختار نابرابر جنسیتی و اقتصادی در جامعه هستند. جامعه روستایی عراق با وجود تغیراتی که ذکر شد هنوز خصلت تعصبی و سنتی خود را حفظ کرده است دراین مقوله تعصبات خشک و افکار متحجرانه هنوز چارچوب تصمیمات خانوادگی است در اینگونه جوامع قربانی مسائل اخلاقی در واقع دو بار قربانی میشود مرتبه اول توسط متجاوز و مرتبه دوم توسط اطرافیان و حتی خانواده و قربانی تاوان سنگین گناه دیگران را می بایست پرداخت کند در رمان مورد بررسی میبینیم که سوفیا چگونه با ذکر یک خاطره عمق فجایع انسانی توسط پدری سنگ دل بیان می دارد: هرگز جمیلة دختر هم مدرسهایم را فراموش نمیکنم که از بچگی میشناختمش چون خانهی ما به خانهی او نزدیک بود...پدرش او را کشت بدون رحم و دلسوزی و با سنگ بر سرش زد و او را کشت چونکه پسر همسایه شان به او تجاوزکرده و گریخته بود و او ترسان به خانه بازگشته بود بدون آنکه بفهمد چه بر سرش آمده و پدرش ننگ او را با مرگش پایان داده بود(بدر، 2015: 11). که این امر به عدم حمایت قانون از زنان عراقی اشاره دارد به عنوان مثال اگر زنی به دلیل خیانت به همسر یا نزدیکی با یک فرد بیگانه، توسط همسر یا اقوام نزدیکی همچون پدر یا برادرش به قتل برسد، قانون عراق کمترین حمایتی از وی به عمل نمیآورد و مردم و قانون حق را به قاتل یا قاتلان میدهند. تحلیل خشونت بر اساس نارضایتی اجتماعی هوبر عنوان میکند که انسانهایی که نادیده گرفته شدهاند با اعمال وندالیستی خود میکوشند تا خود را نشان داده و به نوعی توجه دیگران را به خود جلب کنند. در واقع آنچه تفریح به نظر میرسد فریادی از سر تنهایی و به حساب نیامدن از سوی دیگران است(هوبر،1991) در تحلیل پدر فاطمه و پیوستن او به گروه تروریستی و انجام عملیات انتحاری و خشونت آمیز او باید در این امر فقر او را مؤثر دانست هر چند فقر او طبیعی نبوده و سلسله عواملی که در رمان شرحش آمده در فقر او سهیم بوده است و این محرومیت سبب شده که رحمت وشفقت او از میان رفته و خشونت و ترور جایش را بگیرد:فقر دلیل این امر است.میگویم، و من مطمئنم چیزی بدیهی است که مستلزم اثبات نیست(بدر،64:2015). او که خود را به سبب فقرش بیفایده میپنداشت میخواست شخص مهمی شود و با انجام این عملیات و پیوستن به گروهک احساس قدرت میکرد چیزی که به جای ثروت نداشتهاش؛ سبب میشد احساس اهمیت و وجود کند ودلیل پیوستن او به این گروهک تروریستی، اینکه او در ذهن خویش از آنها قهرمان ساخته بود ،گمان میکرد اینان میتوانند او را از این حجم تحقیر و محرومیت و تبعیض رهانده و با خشونت سعی در تسکین این احساس ناخوشایند داشته و در واقع این نوع از خشونت را باید اعتراضی دانست به همهی رنجهایی که بر او تحمیل شده است او میدانست که مردمی که در این منطقه زندگی کرده و یا متولد شدند حال آنکه او خود یکی از آنهاست نیاز به نیروی جادویی دارند تا از این حجم خشونت و منجلابی که با آن مواجهاند آنها را برهاند وحتی فرزندانشان که در جاهای دیگر زندگی می کنند از این منجلاب رهایی نمییابند. در تحلیل علل روی آوردن ساکنان وجذب شدن در گروهک تروریستی باید گفت که این امر از سر إستیصال و یأس ودرماندگی وانباشت نفرت است ومردمی که مستأصل شده به آسانی جذب سازمانهای افراطی میشوند و نابرابریهای اجتماعی وفقدان حداقلهای عدالت اجتماعی، میتواند طرف ضعیف را به رویاروی سوق داده وعمدتاً این رفتارعقلانی ومنطقی نیست. در پایان در تحلیل این خشونت وجو خشن حاکم بر رمان وجامعهی عراق باید به چرخه خشونت اشاره کرد، فضای رعبانگیزی که داعش در عراق ایجاد کرده. بنابر گفتههای فاطمه، عراق و محیط اجتماعی خشونتبار آن را میتوان در ذهن تصویر کرد:من به تو میگویم که دیگر درخت نخل سبز نیست بله، دیگر نخل سبز نیست، همانا سرهای برافراشته شان با اشعهی آفتاب سوزان، آتش گرفته، و به شما می گویم که پیاده روها مثل سابق نیست بلکه گویی در آستانهی ویرانی است بسبب تعداد زیاد چاله ها و کومه های زباله(بدر،90:2015) و سلب امنیت روانی ساکنان که در رمان به خوبی بازتاب یافته نشانگر یأس خود ویرانگرانه ساکنان در شکست دادن داعش، و انعکاس این خشم فروخورده در زندگی خانوادگی و شخصی تک تک افراد جامعه است، و حتی تروریستها و عوامل تکفیری میدانند که در برابر غرب از لحاظ نظامی هیچ شانسی ندارند و بیش از هر چیز به خودشان آسیب میرسانندخشونتی که از افراد عادی در رمان میبینیم مثل پدر فاطمه که پیش از ظهور تروریستها، مردی آرام و مهربان بوده و درگیر این چرخه خشونت شده و در مطالعات خشونت اجتماعی برخی تبیینها بر روانشناسی کسانی میپردازند که دست به عمل خشونتآمیز میزنند و تبیینهای دیگر به زمینههای اجتماعیای میپردازند که خشونت در آنها رخ میدهد. مطالعه خشونت دینی علیه زنان به عنوان مثال غالباً طرح ساختار پدرسالارانه را ترسیم میکند که در درون آن چنین خشونتی رخ میدهد(اینگر، فورشت، 1394:489). نظریه کنش جماعت درتبیین علل روی آورن شخصیت ها داستان به خشونت و پیوستن شخصیتهایی چون پدر فاطمه و همسرش باید به نظریه کنش جماعت گوستاو لوبن[2] اشاره کرد این نظریه که راجع به غوغای انقلابی است، در مطالعات او به این نکات اشاره شده که کنش مردم زمانی که در هیجان احساس جمعی گرفتارند با کنش آنها در گروههای کوچکتر فرق میکند و تحت تأثیر یک جماعت متمرکز افراد قادر به اعمال وحشیگری و قهرمانیاند در حالی که به تنهایی هرگز بدان نمیاندیشند، به نظر او هنگامی که مردم در جریان هیجان جمعی قرار میگیرند که توسط جماعتی خلق شده موقتاً برخی قوای تعقل خود را از دست میدهند وتلقینپذیر گشته و به آسانی متأثر از رهبران و عوام فریبان قرار میگیرند او مینویسد تنها و جدا از دیگران شخص ممکن است فردی فرهیخته باشد؛اما در جماعت یک وحشی است یعنی بر اساس غریزه عمل میکند او دارای خودانگیختگی، سبعیت، خشونت و شورقهرمانی انسانهای ابتدائی است(گیدنز،1376: 677-679) و عمل غوغا و آشوب مشخصاً بیانگر سرخوردگیها و ناکامیهای مردم است و به بی عدالتی های اجتماعی شکلی محسوس میدهد همسر فاطمه شخصی با آموزه های مذهبی و یا خشونت طلب نبود(ریاض خشونت طلب نبود)(بدر،2015: 110) اما سرخوردگیها و ناکامی در تغییر وضع موجود و تلقین پذیری و تحت تأثیر وأبهت و قدرت وعقاید جماعت داعش قرار گرفت و بر اساس غرایز خویش و به تاثیر رهبران جماعت به خشن ترین اعمال تروریستی خرابکارانه وخشونتآمیزدست زد و تصمیم او عقلانی و بر اساس عقاید خالص مذهبی نبود بلکه غوغا و شور جماعت سبب پیوستن او به این گروهک و انجام اعمال تروریستی شد. پدر سوفیا و فقر او نارضاتی از وضع موجود و سرخوردگیاش حاکمان را مقصر اوضاع اسف بار خویش میدانست:کان والدی یکنّ ضغینة کبیرة للحکّام وَیرمی أَسْبَابِ فَقْرِهِ علیهم کاد الیأس أَنْ یستولی علیه وَهُوَ یجتر مَرَارَتَهُ التی أجّجها الیأس مِنْ الصراعِ فی بَلَدٍ یَتقهقر(بدر،2015:38) اوسالها با کینه و خشم زیسته بود و با پیوستن به این جماعت احساس قدرت میکرد برای بیان نارضایتی هایش. هرچند فردی آشوب طلب نبود و با خشونت بیگانه بود قبل از ظهور جماعت «فأعود راکضة لأبی، راکضة إلی حِضْنِهِ، والذی لاأری فیه سوی إبتسامة الْعَذْبَةَ وَ رَائِحَةُ التی أَعْرِفُهَا غیر أَنَّ هَذِهِ الرَّائِحَةَ وَهَذِهِ الإبتسامة قَدْ إختفتا تَمَاماً مِنْ وَجْهِهِ مِنْ جَسَدِهِ بَعْدَ ظُهُورِ المسلحین، المتشددین فی مدینتنا»(بدر، 2015: 63) رفتار او(پیوستن به این گروهک) بار هیجانی، احساسی شدیدی داشت و با خردورزی بیگانه بود اوحس میکرد انسانی بدرد نخور است و احساس بیقدرتی داشت و تکانههای سرکوب شدهی او در جمع(داعش) تجلی یافته و به زعم او مهم بودن یا باقدرت حاصل میشود و یا با ثروت؛ او که از ثروت بیبهره بود کنا فُقَرَاءِ لَمْ یکن فی منزلنا سوی حصان هَرَمُ وَ بَغْلِهِ(همان:36) و میخواست با ایجاد رعب و خشونت و در ضمن گروه به این حس قدرت دست بیابد و همانطور که در رمان آمده محیط رشد تروریسم مکانی عقب افتاده از لحاظ سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ترسیم شده و إفراطیگران مذهبی به خشونتهای فرقهای روی آورده و زمینه های بروز تروریسم مذهبی را فراهم میآوردند و از محرومیت ساکنان سود می جستند و بر اساس اصل سرایت اجتماعی خشونت و ترس را در جامعه سریان میدادند و در توصیف ریشههای پیوستن مردم عراق و بالأخص پدر فاطمه در رمان آمده که:پدرم کینهی حکام را بر دل داشت و /آنها را درفقر و فلاکت خویش مقصر میدانست(بدر، 2015: 38). و این امر و تبعیض و احساس اجحاف سبب شده که پدر او به داعش پپیوندد منظور از احساس اجحاف این است که فرد احساس کند مورد ظلم، ستم و بی عدالتی قرار گرفته است.این موضوع در بعضی از پژوهش ها تحت عنوان احساس تبعیض نیز آمده است. احساس اجحاف در بسیاری از مطالعات و تئوری های مطرح در حوزه وندالیسم به عنوان عامل موثری در تشدید رفتارهای وندالیستی ذکر شده است. بحث و نتیجهگیری بازتاب نابرابری قدرت در جامعه را به شکل خشونت در رمان شاهد هستیم و نویسنده بی پروا با بازنمایی خشونت های رایج در اجتماع آنها را از پشت پرده های انکار بیرون می کشد و نمایش میدهد و در واقع خشونت در خانواده توسط فرد قدرتمند(قدرت بدنی، اقتصادی، اجتماعی) اعمال میشود که اغلب یک بزرگسال و مرد خانواده را شامل میشودک تک عناصر رمان پیوندی نزدیک با جامعهی عراق و پیوندها و مناسبات این جامعه دارد تمِ اصلی این رمان رنج است که اشکال گوناگون فیزیکی و روانی را شامل میشود که از رنج گسست روابط انسانی و وضعیت متشنج در خانواده و جامعه، رنج فشار اقتصادی و اجتماعی و حتی دینی حاکم، رنج شرایط نابسامان زنان در جامعه و ... است و رمان صبغهی فمنیستی دارد مردهای داستان خودخواه، مستبد، دغلکار و شهوت ران .. توصیف شدهاند که زن و زنانگیاش را درک نکردهاند و از زن جز جسمش آگاهی ندارند و خواستهی غالب طرح شده در رمان امنیت و اصلاح اوضاع زنان است و زن چه در غرب و شرق به جایگاه واقعی خود دست نیافته و نویسنده به اشکال خشونت علیه زنان و افراطیگری پرداخته و یأس و ناکامی و سرخوردگی ساکنان را در اعمال این خشونت ها مؤثر دانسته و خشونت علیه زنان را میتوان بر اساس توزیع نابرابر قدرت و ستمگری جنسی و جامعه پذیری جنسیتی و بازتولید آن در جامعه تبیین کرد و خشونت ساکنان را میتوان در پرتو نظریات کنش جماعت و نارضایتی اجتماعی و ناکامی تببین کرد. در جامعهی رمان گسست در همبستگی و اختلال کنترل اجتماعی با ظهور جماعت مسلح سیستم اجتماعی را به بی سامانی مبتلا کرده و نامنی و عدم نظارت و کنترل اجتماعی سبب افزایش نرخ کجرویی شده رمان تصویردردناک زندگی و ناگریزی انسان سنتی در پذیرش ترس و تنهایی در ورود به دنیای مدرن است و ترسی همراه با تنش در هجوم دنیای مدرن و بیریشه که ثمرهای جز هرزگی ندارد. نویسنده تقابلی برقرار میکند تقابل مکان میان روستایی دورافتاده در(عراق) و(بروکسل) که نمادی از شرق و غرب اند و تقابل زن ستمدیده در جامعه سنتی با دیدی منتقدانه، و واقع بینانه ارزش زن را در غرب نیز حقیقی و ایدهآل نمییابد؛ زن در نظر او یا تمثالی شنی و یا یخی است و ارزش زن در هیچ کجا محقق نشده و زن به جایگاه حقیقی خویش دست نیافته، رمان بازنمای بخشی از رنجهای روزانهی یک ملت است و راوی که همان قهرمان داستان است تکتک این رنجها را بازگو میکند از همان ابتدا به ترسیم فقر فرهنگی و خشونت و فضای اجتماعی أسفبار جامعهی خویش؛ عراق در زمان ظهورداعش و تکفیریها میپردازد که این پدیدهی تروریستی از مذهب به عنوان یک ایدئولوژی استفاده میکندایدئولوژِی متغیری مستقل است که میتواند خشونت را تقویت کند و ایدئولوژِی نقش محرک و بسیج کننده و مشوق دارد. | ||
مراجع | ||
Refrences
- Aaron, Raymond (2003), Basic Thoughts in Sociology, Translation by Bagher Parham, Sixth Edition of Tehran, Scientific and Cultural Publishing.
- Abd al-Jawad, Ahmad Ra'fat, (1402). Principles of Sociology; D, Cairo: The Library of the anomalies and preventive measures". Law enforcement studies studies: Year 5; Number
- Azazi, Shahla. (2010). Family Sociology: Emphasizing the Role, Structure and Functioning of the Family in Contemporary, Publishers of Enlightenment and Women's Studies, Seventh Edition.
- Badawi, Ahmed Zaki, (1986). Glossary of Social Sciences, Lebanon: Library of Lebanon.
- Badr, Ali (2015), Alkafera,First Edition ,Baghdad, Middle East franchises
- Balassem, Hassan, (2017), Iraq, First Edition , Belgium, Dar al- Aka
- Bande Zadeh, Khosrow (2003), Equality between men and women, Tehran, Enlighteners and Women's Studies.
- Forst, Inger and Paul Ristast, (1394). An Introduction to the Sociology of Religion; M: Majid Jafarian, Tehran First Edition: University of Religions and Publications.
- Friedman, Thomas. (1381). Feminism: Turquoise Immigrant. Tehran: Azian Publications.
- Giddens, Anthony, (2004), Sociology, M. Manouchehr Sabouri, 10th edition, Tehran, ney
- group of writers. (2012). Al-Mustafa al-Saqqaqi al-Fatiq al-Iraqi, Iraq: the center of Dar al-Islam al-Iraqi.
- Ham, Maggie (1382). The Culture of Feminist Theories, Translation: Noushin Ahmadi Khorasani and others. First Edition. Tehran: Publishing Development.
- Kouzer, Liuis (1383). The Life and Thought of the Elders of Sociology; Translator: Mohsen Sallati, al-Taba'at al-Hadī'at Mashra, Tehran, Scientific Papers.
- Lewis ،russenberg. (2006). The Fundamental Theories of Sociology; Translator: Ershad Culture, Third Edition, Tehran: Publishing the Ney.
- Mir Sadeghi, Jamal. (1366) Fiction (story, short story, novel) Shafa Publishing.
- Mohammed al-Rubaie, Rana Command, (2014), Al-Thaqi and Al-Bukhari, Al-Badr Traditions, Ehsatr Nahzad Sattar Obaid, Al-Qadisiyah Society, Baghdad, Majesty
- Muhammad al-Rubaie, Rana Command, (2014), Al-Wahtiq al-Tahrir al-Tafiqi in the traditions of'Ali Badr, 'the story of Nahzad Sattar Obaid, Al-Qadisiyat society, Baghdad, Majesty.Renaissance of the East.
- Ritzer, George. (1382). Theories of Sociology in the Contemporary Period; Mohsen Solati, Seventh Edition, Tehran: Scientific Publications.
- Salehi Amiri, Seyed Reza (2007). Cultural Concepts and Theories, Phoenix Publications
- Talebpour, Akbar (1396). "The study of effective factors of domestic violence with emphasis on spouse abuse" (case study; Urban and rural areas of Ardabil province). Contemporary Sociology Research Sixth Year. No. 11. pp. 27-49. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,703 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 910 |