تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,623 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,424,869 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,450,298 |
نئوپلورالیسم به مثابه دولت جدید پساوستفالیایی در نظام بین الملل | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فصلنامه مطالعات روابط بین الملل | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 12، شماره 46، شهریور 1398، صفحه 157-176 اصل مقاله (558.87 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): DOR:20.1001.1.24234974.1398.12.46.5.8 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منصور صالحی1؛ محمد توحیدفام* 2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی، گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2تهران، ایران دانشیار و عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مشکلات و مسائل روابط بینالملل غالبا از یک سو به دولت ملی ارتباط پیدا میکنند؛ آنگونه که هر گاه الگوی ساخت سیاسی ملی کارآمد باشد شاهد مشکلات و مسائل روابط بینالملل هستیم و برعکس. مهمترین وظیفه علم سیاست ارائه راهکارهایی جهت بهبود این وضعیت است. این پژوهش با استفاده از رویکرد پژوهشی اسپریگنز تلاش دارد عمده مسائل مبتلا به روابط بینالملل در عصر حاضر را شناسایی نموده و در سطح تحلیل دولت به ارائه راهحلهایی اقدام نماید. در این پژوهش سوال اصلی بیان میدارد که «دولت نئوپلورالیسم در مواجهه با نظام بینالملل پساوستفالیایی چه سازوکارهایی ارائه میدهد؟». فرضیه اصلی این پژوهش بیان میدارد که «دولت نئوپلورالیسم با رویکرد پساوستفالیایی و توجه به فرهنگ سیاسی و مشارکت شهروندان در مقابل تمامیتخواهی دولت مطلقه در نظام بینالملل قرار میگیرد». یافتههای این پژوهش، فرضیه مطرح شده را تأیید مینماید. آنگونه که دولتهای نئوپلورال در عصر جهانی شدن کارآمدی لازم جهت کاهش مشکلات و مسائل مبتلابه روابط بینالملل را دارا میباشند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دولت؛ روابط بین الملل؛ پلورالیسم؛ نئوپلورالیسم؛ نظام پساوستفالیایی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نئوپلورالیسم به مثابه دولت جدید پساوستفالیایی در نظام بینالملل منصور صالحی دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی، گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران محمد توحیدفام[1] تهران، ایران دانشیار و عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، (تاریخ دریافت 3/2/97 - تاریخ تصویب 17/6/98) چکیده مشکلات و مسائل روابط بینالملل غالبا از یک سو به دولت ملی ارتباط پیدا میکنند؛ آنگونه که هر گاه الگوی ساخت سیاسی ملی کارآمد باشد شاهد مشکلات و مسائل روابط بینالملل هستیم و برعکس. مهمترین وظیفه علم سیاست ارائه راهکارهایی جهت بهبود این وضعیت است. این پژوهش با استفاده از رویکرد پژوهشی اسپریگنز تلاش دارد عمده مسائل مبتلا به روابط بینالملل در عصر حاضر را شناسایی نموده و در سطح تحلیل دولت به ارائه راهحلهایی اقدام نماید. در این پژوهش سوال اصلی بیان میدارد که «دولت نئوپلورالیسم در مواجهه با نظام بینالملل پساوستفالیایی چه سازوکارهایی ارائه میدهد؟». فرضیه اصلی این پژوهش بیان میدارد که «دولت نئوپلورالیسم با رویکرد پساوستفالیایی و توجه به فرهنگ سیاسی و مشارکت شهروندان در مقابل تمامیتخواهی دولت مطلقه در نظام بینالملل قرار میگیرد». یافتههای این پژوهش، فرضیه مطرح شده را تأیید مینماید. آنگونه که دولتهای نئوپلورال در عصر جهانی شدن کارآمدی لازم جهت کاهش مشکلات و مسائل مبتلابه روابط بینالملل را دارا میباشند. واژگان کلیدی: دولت، روابط بینالملل، پلورالیسم، نئوپلورالیسم، نظام پساوستفالیایی
مقدمه با نگاهی به تاریخ اندیشه سیاسی میتوان دریافت که مفهوم دولت همواره در نسبتی با مسئله زمینه اجتماعی و سیاسی روزگار خویش تعبیر و تئوریزه شده است. آنگونه که در صدد حل مسئله و مشکل زمانه خویش تعریف و تحدید شده است. این رویکرد از افلاطون تا متأخرترین اندیشمندان را پوشش میدهد. نظریه لیبرالیسم به عنوان یکی از پرارجاعترین و کارآمدترین ایدههای علم سیاست در عصر حاضر در عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مطرح میباشد. آنگونه که در سطح روابط بینالملل نیز در کنار نظریه واقعگرایی مورد استناد کارشناسان و پژوهشگران این حوزه است. اما روابط بینالملل همواره در هر دورهای با مصائب و مشکلاتی روبرو بوده و هست و صورتبندی دولت در دورهای مختلف و متمادی تلاش داشته تا با چرخشهای مکانیکی و ارگانیکی این مشکلات را مرتفع سازد. از آنجا که روابط بینالملل امروز با مسائلی چون انحصار رسانههای ارتباط جمعی، حضور شرکتهای اقتصادی چندملیتی، عدم مشارکت جامعه مدنی جهانی در تصمیمگیریهای عمومی، لابی گروههای ذینفوذ و احزاب در خصوص مشکلات فراگیر زیستمحیطی و... روبروست؛ لذا به نظر میرسد دولتهای موجود به عنوان یکی از بازیگران عرصه بینالملل در عصر پساوستفالیایی توان ارائه راهکارهایی در خصوص رفع این مشکلات را نداشته و نیازمند بازبینی و بررسی مفهوم دولت هستیم. اما آنچه این بررسی را از دیگر بررسیهای انجام شده مجزا مینماید تحولات مفهوم دولت در عرصه بینالملل است. این بررسی از دو وجه بسیار مهم تشکیل شده است آنگونه که از یک سو مفهوم دولت در نسبتی با مهمترین وضعیت اجتماعی ـ سیاسی و اقتصادی مقاطع تاریخی تعیین میشود و از سوی دیگر روابط بینالملل نیز خود دستخوش تحولاتی تحت عنوان جهانیشدن است. جهانیشدنی تأثیرات بهسزایی را در عرصه بینالملل گذاشته است و میتوان از آن تأثیرات تحت عنوان دوره پساوستفالیایی یاد نمود. به این ترتیب هر دو عرصه مفهوم دولت و روابط بینالملل دستخوش تحولاتی هستند. لذا در این پژوهش برآن هستیم تا با رویکرد روششناختی اسپیریگنز به این مسئله بپردازیم. لذا در پاسخ به این سوال اصلی که «دولت نئوپلورالیسم در مواجهه با نظام بینالملل پساوستفالیایی چه سازوکارهایی ارائه میدهد؟». فرضیه ما آن است که امروز در عصر جهانیشدن، دولت در عرصه بینالملل با مسائلی روبرو است که رویکرد دولت پلورال به عنوان آخرین الگوی دولت لیبرال دموکرات توان پاسخگویی به آن را نداشته و نیازمند ارائه مفهومی از دولت هستیم که در عصر پساوستفالیایی استعداد پاسخگویی در برابر مشکلات امروزین را داشته باشد و آن دولت، دولت نئوپلورال است که در این مقاله بدان خواهیم پرداخت.
توماس اسپریگنز در کتاب فهم نظریههای سیاسی، روش را مطرح کرده تا به وسیلة آن مطالعه و فهم منطقی مسائل سیاسی ممکن شود. این روش، چهار مرحله را برای تنظیم و ارائه نظریه بحران عنوان میکند. به بیان ساده در نظریه بحران اسپریگنز، هر نظریهپردازی با مشاهده بحران یا مشکل، به علل آن بحران و مشکل میاندیشد و پس از تشخیص علل، به ارائه راهحل میپردازد. «در تشخیص علل بحران و ارائه راهحل، جهانبینی و روانشناسی اندیشمند و فرهنگها و شرایط مختلفی که نظریهپرداز در آن محیط رشد کرده است و نظریه خود را ارائه مینماید اثرگذار است»(اسپریگنز، ١٣٨٧: ١٨٦). به این ترتیب مشاهده بینظمی، علاوه بر مشکل تشخیص علل بینظمی، مسئله بازسازی مجدد نظم جامعه هر چند به صورت خیالی را نیز مطرح میکند. پس نظریهپرداز بایستی به این سؤال پاسخ دهد که «اگر این اوضاع خراب است اوضاع درست کدام است؟ اگر این بیماری است سلامت کدام است؟ او باید بکوشد تا ماهیت نظم سیاسی را نشان دهد»(اسپریگنز، 1387 : ١١٩) و در گام آخر نیز نظریهپرداز «با توجه به اقدامات صورت گرفته در مراحل قبلی به ارائه درمان میپردازد»(اسپریگنز، 1387 : ٢٣٥). لذا آغاز شکلگیری یک نظریه «مشکلشناسی» است. اساسا باید به این درک از محیط رسید که بینظمی رخ داده و مشکلی به وجود آمده است(برزگر، 1383 : 85). مرحلة نهایی نظریة سیاسی از نظر اسپریگنز، «ارایة راهحل» است. آنچه برای رفع بینظمی پیشنهاد و راهکارهای عملی که صراحتا یا تلویحا توصیه میشود تا با به کار بردن آنها، مشکل موجود را رفع و نظم را برقرار کرد. دولت نئوپلورالیستی به عنوان پاسخ رویکرد لیبرالیسم به مسائل روابط بینالملل این مراحل را طی میکند و از مشاهده مشکل روابط بینالملل به سمت ارائه راهکار گام برمیدارد که در ادامه در این خصوص بیشتر توضیح خواهیم دارد. البته پیش از آن نیاز است تا سیر تحول و تطور مفهوم دولت و مسائل مبتلابه روابط بییالملل را مشخص نماییم.
بررسی مفهوم دولت و تحول آن ریشه در مطالعه جامعه سیاسی و بررسی مشکلات سیاسی ـ اجتماعی مردم هر عصر دارد. آنگونه که امروز مسئله اصلی مشارکت و بحران بازگشت تمایتخواهی است که دموکراسی را تحدید مینماید. مسأله دولت نیز از یک جنبه مشکلی اندیشهای برای جوامع بوده است و از سوی دیگر در عمل نیز مردم هم از فرآوردههای دولت بهرهمند گشتهاند و هم از آن ضررها دیدهاند. در راستای به حداقل رساندن ضررها و به حداکثر رساندن منافع، اندیشههای مختلفی از سوی اندیشهگران درباره دولت ابراز شده است. که به تناسب هر عصری ما شاهد مفهومی نو و عملکردی نو از دولت هستیم. لذا دولت نه مفهومی مجرد است و نه قطعا یک نهاد عینی، چرا که از لحاظ نظری مفهومی است که با احساسات و عواطف و اندیشهها همراه است و از نظر عملی نهادی آکنده از قدرت، اجبار و خشونت است. دولت در وسیعترین معنا به معنی یک مجموعه سازمانی با نهادهای دایمی و نسبتا ثابت است که به عنوان یک کل در یک قلمرو جغرافیایی مستقر بوده و رفتار مینماید. به عبارتی دولت به هر مجموعه خودمختار از افراد سازمانیافته اطلاق میشود که در ارتباط با دیگران همچون یک کل واحد رفتار میکند(Minoque, 1999 : 36). پل ریکور در تأیید این معنای وسیع معتقد است که دولت سازمان یک جامعه تاریخی است، به گونهای که دولت جامعه تاریخی را سازمان میدهد. و نهایت آنکه «دولت بر حسب انگاره سلطه به عنوان قدرت سازمانیافته اجتماعی دستهای از نهادهای عمومی مثل حکومت، مجلس، نیروهای نظامی، قوه قضائیه و بخش اداری و دستهای از کارکردهای عمومی را مثل قانونگذاری، حفظ نظم و امنیت شامل میشود. با این وجود، اشکال نهادین موجود دولت در عصر جدید، برحسب ترکیبات قانون اساسی، ساختارهای سیاسی، صورتبندیهای اجتماعی، ثروت ملی و قدرت تولیدی با یکدیگر تفاوتی زیاد دارند. و دولت کنونی شباهتهای کمی را با همتای تاریخی خود برحسب مفهوم و ماهیت دارد»( Patrick, 1990 : 41). پس میتوان دولت را بهمنزله رابطه سلطه مرکزی و اراده مستولی در جامعهای واحد دانست.
واضحترین شکل فلسفه سیاسی کلاسیک در آثار اندیشمندان یونانی گرد آمده است. اندیشه سیاسی افلاطون، ارسطو، سنت آگوستین، آکوئیناس به عنوان اندیشهگران شاخص این دوره مورد بررسی قرار میگیرند. این افراد و در پی آنها، اندیشمندان دوران مدرن در پاسخ به سامانه سیاسی جوامع به ارائه راهکارهایی میپردازند و این راهکارها را در راستای حل و رفع مهمترین معضل دوره خویش ارائه میدهند. افلاطون، در آثارش در بیان مفهوم دولت، میپرسد «سرشت و ماهیت دولت چیست؟»(فاستر، 1361 : 71). این سرشتگرایی و ماهیتمحوری کلیت ساحت اندیشه افلاطون را شکل میدهد و مفهوم دولت نیز تابع این کلیت است. پس از افلاطون، از آنجا که در بینش ارسطو انسان به طور فطری جانوری است سیاسی، لذا پایه دولت به عقیده ارسطو در طبیعت بشر است و دولت برای تأمین نیازهای انسان به وجود آمده است(عالم، 1376 : 46)؛ و آنچه در رأس وظایف دولت قرار دارد، ایجاد یک زندگی شرافتمندانه است. این ایده در کنار رویکرد افلاطونی دیر زمانی بر تاریخ اندیشه سیاسی سایه میافکند و به غیر از مکاتبی چون رواقیون، کلبیون، اپیکوریان و... تا قرون وسطی ایده منسجم و پرارجاع دیگری در خصوص دولت ارائه نشد. در انتهای قرون وسطی و مرزی که میان این دوره و رنسانس قرار دارد؛ آرای آکوئیناس در خصوص دولت از بیشترین اهمیت برخوردار است. آنگونه که وی را میتوان پیامآور فلسفه سیاسی ارسطو در مسیحیت دانست (فاستر، 1361 : 423) و دولت مورد نظر وی جهت کسب سعادت نیازمند همکاری با مذهب است(عنایت، 1377 : 137). مجموعه تحولاتی که به تغییر مفاهیم قرون وسطایی از سیاست منجر شد تا به ایجاد اندیشه سیاسی جدید بیانجامد، کاملاً پیچیده بود که تحقیق مجزا را طلب مینماید و تنها نکتهای که از آن به دست میآید آن است که در معرفتشناسی و هستیشناسی اندیشه سیاسی تغییرات عمدهای رخداد. نماینده فلسفه سیاسی جدید، نیکولو ماکیاولی است و در سالهای بعد نیز، سنت لیبرالی هم پدید آمد که شکل دهی آن مدیون اصحاب قرارداد اجتماعی چون هابز و لاک است. ایشان نیز از دولت مفاهیم مختلفی ارائه دادند. البته که دیگر این تعاریف پایه در آسمان نداشت و مبنای آن عرفی بود. دولت از نظر ماکیاولی یک پدیدار طبیعی و شبیه یک جسم ارگانیک است(فاستر، 1361 : 483). وی همچنین معتقد است که اگر لازم باشد و امنیت یک دولت آزاد تهدید شود، مقاصد دولت بر مقاصد فرد تقدم مییابد (اسکینر، 1373 : 41). به عبارتی منطق دولت در مقابل حقوق افراد در اولویت است. بعد از وی بُودَن بهتر از ماکیاولی، نماینده سرآغاز اندیشه سیاسی نو است. وی خانواده را واحد تشکیل دولت دانسته و معتقد است که اجتماع سیاسی از تجمع خانوادهها پدید میآید(جونز، 1385 : 90). در مجموع میتوان بیان داشت که به نظر بُودَن شکل دولت و قوانین موضوعه بشری باید براساس قوانین طبیعت وضع گردد.(جونز، 1385 : 95). آنگونه که در وضع طبیعی آدمی آزاد و برابر است، چرا که از قانون طبیعی پیروی میکند، اما بیم آن است که در حالت طبیعی، حقوق طبیعی افراد محفوظ نباشد. لذا به عقیده لاک، افراد با رضایت خود، از قسمتی از حقوقشان دست کشیده و با انعقاد قراردادی دولت را تشکیل میدهند، و به آن تفویض اختیار میکنند، تا از حقوق افراد دفاع و امنیت جانی و مالی برقرار کند(هلد، 1378 : 84). لذا لاک دولت را چنین تعریف میکند که هیچ اجتماعی را نمیتوان دولت خواند، مگر آنکه برپایه رضایت اعضای آن تشکیل شده باشد. پس از اصحاب قرارداد هگل بخش اعظم اندیشه خود را درباره دولت و آن هم بر مبنای علم دولت بیان میدارد؛ و در اندیشه وی دولت چیزی جز کوششی برای فهم و ترسیم امر ذاتا عقلانی نیست(هگل، 1378 : 190). این تجسم امر عقلانی پس از هگل نقطهی شروع انتقادی بسیاری از تعاریف مفهوم دولت گشت. آنگونه که در اندیشه مارکس دولت و بوروکراسی آن، در تقابل با آرای هگل، استوارت میل و کل پیکره سنت لیبرالیسم قرار میگیرد. به نظر مارکس، در حوزهای که هگل از آن به عنوان منافع مطلق همگانی دولت یاد میکند، چیزی جز نظام اداری بوروکراتیک و تضادهای حل نشده وجود ندارد(بلوم، 1373 : 844). به این ترتیب میتوان مشاهده نمود که در هر عصری گفتمان حاکم درباره دولت و نحوه روابط مردم با آن تابعی از شرایط سیاسی ـ اجتماعی آن عصر میباشد. افلاطون و ارسطو و بسیاری از حکمای متأله مسیحی و بعدها روسو، ماکیاولی و هگل در قرن هجدهم به دولت به عنوان پدیدهای انداموار و ارگانیک نگریستهاند. در اینجا دولت بهمثابه نبات و حیوان ارگانیسمی طبیعی و واجد سه خصلت عمومی ارگانیسمهای عالی، یعنی ارتباط داخلی میان اجزا، توسعه و رشد از درون و درونی بودن هدف و غایت است. اما براساس برداشت مکانیکی، دولت حاصل عمل ارادی و ایجاد نوعی از قرارداد است. دولت حاصل قراردادی است برای تأمین نظم و امنیت در جهان، به بهای تعهدات و محدودیتهایی که به ازای تأمین این اهداف برای فرد ایجاد میشود. کل نظریات اندیشمندانی چون هابز و لاک در این رویکرد قرار میگیرد(بشیریه، 1374 : 19). برای مثال در روزگار هابز که امنیت اجتماعی مردم در خطر قرار گرفته بود، اندیشه «دولت حداکثر» به نظریه حاکم تبدیل میشود، ولی در روزگار لاک، که ناامنی عصر هابز سپری شده است، اندیشه «دولت حداقل» و حق شورش برای مردم به نظریه حاکم تبدیل میگردد. با بررسی این تحولات میتوان با نسبت رابطه نظریه دولت و تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه اعلان موافقت نمود.
لیبرالیسم به عنوان یک ساحت نظریه مطرح با ارائه رویکردهایی پلورالیسم در پی ارائه راهکارهایی جهت رفع مشکلات و مسائل مبتلابه جامعه میباشد. لذا بر اساس رهیافت روششناختی اسپریگنز همواره چرخشهایی را بر خود دیده است. آنگونه که از یک سو در مسیر شناخت مسئله جامعه به شیوه گامهای اسپرینگز اقدام نموده و از سوی دیگر با تغییر مشکل و مسئله جامعه خود را متحول نموده است. گذر از پلورالیسم به نئوپلورالیسم یکی از این تحولات است. پلورالیسم در ابتدا تهاجمی علیه انحصارگرایی دولتی یا هرگونه نهاد قدرت بالادستی بود(مکلنان، 1394)؛ از نظر آنان تنها رویکرد پلورالیستی است که شرایط دموکراتیک را فراهم میآورد و از استبداد جلوگیری میکند»(توکویل، 1374 : 201). این رویکرد با معرفی «نظام انتخابات»(Dunleavy, 1990 : 24)، «رقابت حزبی»، «فرآیند گروههای ذینفع» و «رسانههای گروهی» به عنوان دروندادهای سیاسی و با به رسمیت شناختن این مکانیسمها، شرایط مطلوبی را برای استقرار دموکراسی ایجاد میکند»(توحیدفام، 1381: 326). حضور و بروز این موارد به جهت دستیابی به تحدید انحصارگرایی یک قدرت مطلقه ضروری میباشد؛ اما به ترتیبی که مشخص است، پلورالیستها وزن بیشتری را بر درونداد اجتماعی در ساخت سیاسی داده و این کار عاملی شده که سازوکار سیستمی ساخت سیاسی از تعادل خارج شود. اما در عصر جدید «با بینالمللیشدن فزاینده سرمایه و خروج کنترل کامل اقتصاد از دست دولتهای ملی و گرایش به خصوصیسازی، ویژگی دموکراتیک رو به نقصان گذاشت»(بشیریه، 1378 : 131). در این وضعیت تنها دولت حداقل میتوانست حضور و بروز داشته باشد(Gray, 1984 : 18) و دولت بزرگتر از این، مخل آزادیها و حقوق فرد معرفی شد(Nozick, 1974 : 11) و با بروز بحرانهای سیاسی دهه 1960 و بحرانهای اقتصادی دهه 1970 توانایی دموکراسی برای بهبود بخشیدن به مشکلات سیاسی و اقتصادی زیر سوال رفت و رویکردهای نئوپلورالیسم مطرح شد. هر چند برای پلورالیستها مطالعه درونداد سیاسی دموکراتیک اهمیت محوری دارد؛ اما در مقابل نئوپلورالیستها توجه کمتری به دروندادها دارند و اهمیت اجتماعی آنها را در مقایسه با رویکردهای پیشین تقلیل میدهند. آنها بر چهار موضع کلیدی «کنارگذاردن سیاست مبتنی بر طبقه، تغییر ایدئولوژیک و سیاست مابعد صنعتی، افول نهادهای نمایندگی و برتری نهاد اقتصادی تأکید دارند»(Manley, 1983: 18). بر اساس نوع رابطهی نئوپلورالیسم و نهادهای بالادستی چون حاکمیت در سطح ملی و نهادهای بینالمللی در سطح فراملی، مواردی که یک وضعیت دموکرات و ساخت دموکراتیک را از بحرانهای فوقالذکر خارج میکند و شامل «تخصصی شدن حکومت»(Berry, 2011: 23) و «مشارکت عقلانی»(Manley, 1983: 19) میباشد. نئوپلورالیسم در مورد رقابت انتخاباتی رویکرد گزینش عمومی را به کار گرفت که بر مبنای آن رأیدهندگان به مثابه عملکنندگان عاقل در نظر میآیند. آنها «بین احزاب و نامزدها براساس به حداکثررساندن سود خود در اموری که مهم میپندارند، دست به انتخاب میزنند. همچنین رهبران سیاسی به عنوان برندگان حداکثر آراء، در اصل بهوسیله اشتیاق به کسب مقام تا تعهد به ایدئولوژی فردی انگیزش پیدا میکنند»(Manley, 1983: 20). متفکران نئوپلورالیسم در تأکیدشان بر اهمیت و وسعت نفوذ گروههای ذینفع بر حکومت، اشتراک نظر دارند. اما در مورد پیامدهای این نفوذ به سه نقص کارکردی «تجارت رای»[2]، «توجه به منافع محدود محلی»[3] و «فعالیت همگرایی میان سیاستمداران»[4](لابی درونگروهی قدرت) اشاره دارند(عزیزی، 1395). بر اساس رهیات مطالعاتی اسپریگنز میتوان مسئله مبتلابه دولت پلورالیسم و دولت نئوپلورالیسم را به صورت جدول زیر ترسیم نمود.
در بخش بعد بیشتر تشریح خواهد شد که این جدول در سطح نظام بینالملل نیز قابل تسیری و پیگیری است. البته پیش از آن لازم است بیان داریم که چگونه نظام بینالملل بر اثر تأثیرات فرآیند جهانیشدن به دوره پساوستفالیایی گام نهاده و مهمترین مشکلات مبتلابه آن کداماند که دولت نئوپلورالیستی در راستای رفع آن مشکلات مطرح شده است.
جهانیشدن فرآیندی است که به طور ناخواستهای زندگی ما را چه از جنبهی فردی، چه از جنبهی اجتماعی تحت تأثیر قرار داده است. از جهانیشدن تعاریف بسیار متفاوتی ارائه و دیدگاههای متضادی ابراز شده است. روابط بینالملل از این فرآیند بیتأثیر نمانده و تحولات متعدد و متداخلی را به واسطه فرآیند جهانیشدن به خویش دیده است. البته تأثیراتی که روابط بینالملل در اثر فرآیند جهانیشدن کرده است دارای ابعاد مختلفی میباشد؛ چرا که جهانی شدن به طور همزمان پدیدهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی فنی است(نش؛ 10:1380) و روابط بین الملل بر طبق همین ابعاد متأثر گشته است. الف. بُعد اقتصادی تحولات روابط بینالملل: در این بعد، واحد تحلیل جهانی شدن «اقتصاد جهانی» است. لذا در این سطح 1) شاهد ظهور اقتصاد جهانی و چندملیتی هستیم. 2) شاهد ظهور الگوهای جدید برابری و نابرابری هستیم. 3) شاهد ظهور اقتصاد اطلاعاتی هستیم 4) شاهد ظهور الگوهای جدید اقتصادی برد ـ برد به جای برد ـ باخت هستیم. 5) شاهد یک بازار جهانی قوی هستیم(احمدوند، 1385: 83). ب. بُعد فرهنگی تحولات روابط بینالملل: از بعد فرهنگی، جهانیشدن بیشتر ناظر بر فشردگی زمان و مکان و پیدایش شرایط جدید برای جامعه جهانی(گلمحمدی، 1386 : 98).در این سطح نیز 1) شاهد ظهور تمدن جهانی هستیم. 2) شاهد ظهور هویتهای عام جهانی در عین تکثرگرایی فرهنگی در جوامع هستیم. 3) شاهد گسترش حجم ارتباطات فرهنگی به لحاظ سرعت، گستره و شدت و پیوند خوردن فرهنگها به یکدیگر هستیم. 4) لذا شاهد جامعه مدنی جهانی هستیم(احمدوند؛ 1385 : 85). ج. بُعد سیاسی تحولات روابط بینالملل: این بعد از جهانی شدن موجب میشود که افراد و گروهها قدرتمند شده و بتوانند به عنوان گروههای ذینفوذ بر روی دولتها تأثیر بگذارند و آنها را تحت تأثیر تصمیمات، و خواستههای خود قرار دهند (گلمحمدی، 1386 : 79). لذا در این سطح 1) شاهد غیرطبیعی و غیرممکن بودن دولتملتهای سنتی هستیم. 2) تحول در مفهوم اقتدار، مشروعیت و استقلال رخداده است 3) همچنین شاهد آن هستیم که دولت ملی به یک سازمان انتقالی برای مدیریت امور اقتصادی شده است و سیاست نوعی مدیریت بهینه امور اقتصادی است(احمدوند، 1385: 84). لذا با توجه به تحولات جهانیشدن امروزه بسیج اجتماعى دیگر صرفا توسط دولتهای ملى صورت نمىگیرد، بلکه نمایندگان بسیج اجتماعى در لایهها و لایهبندىهاى جدید، کارگزارىهاى فرادولتى و فرودولتی هستند. به عبارتی دیگر لایه واسطى بین این نهادها و سازمانها و دولتهاى ملى به وجود آمده که از آن به جامعه مدنى جهانى یاد میشود. اما این وضعیت نیز چالشهای خاص خویش را به بار آورده است. این سازمانها به دو دسته کلى تقسیم مىگردند؛ اول؛ سازمانهایى که از بالا به پایین عمل مىکنند؛ میتوان این سازمانهاى جهانى را به دو دسته تقسیم نمود؛ سازمانهایى که در قالب «سیستم دولتها» عمل مىکنند و سازمانهایى که در «سیستم ملل متحد» عمل مىکنند. دوم؛ سازمانهایى که از پایین به بالا عمل مىکنند شامل جنبشهای مدنی ـ اجتماعى بینالمللى میباشند. هر دو این موارد را میتوان در جدول زیر مشاهده نمود.
هر چند که پیشتر از جهانیشدن، با شکلگیری پیمان وستفالیا[5] و پیدایش حکومتهای ملتپایه، نقش کشورها و مناسبات بینالمللی آنها بسیار برجستهتر شد. پس از این پیمان با رسمیت شناختن کشورها، این دولتها بودند که تا اواخر قرن بیستم بازیگران بلامنازع عرصهی روابط بینالملل قلمداد میشدند. تا آنجا که تمامی روابط بینالملل در زیر سایه «سیاست خارجی» به عنوان «راهبرد یا بخشی از یک نقشه کاربردی برای تصمیمگیری در یک کشور در برابر کشورهای دیگر یا نهادهای بینالمللی، برای دست یافتن به اهداف ویژه ملی که در اصطلاح به آن منافع ملی می گویند»(Plano and Olton, 1982 : 6)، مورد شناسایی قرار میگرفت. اما بروز برخی تحولات از جمله «بهبود ارتباطات ناشی از پیشرفت شگرف فنآوریها»، «اعتقاد به قدرت افکار عمومی» و «توسعه مفهوم منافع مشترک» «تغییر شکل قواعد بازی» و «ظهور بازیگران جدید»(Keohane and Nye, 2001 : 85)، عامل تحول نظام بینالملل گشت(Nicolson, 1960 : 56). به طور خلاصه در این فضای نوین تحلیلگران از ظهور «روابط فراملی»، در مقابل مفهوم قدیمی روابط بینالملل یاد میکنند(نش، 1380: 13). به این ترتیب در کنار تغییر در «سطح» و «تعداد بازیگران» شاهد آنیم که «جنس و نوع» رابطه در روابط بین الملل نیز متحول گشته و مسائل مشترکی همچون «مسائل زیست محیطی»، «موضوعات حقوق بشری»، «فشار جمعیت»، «بهداشت عمومی» و «کمکهای بشردوستانه» مهمترین چالشهای فراسوی جامعه بینالمللاند که ملت ـ کشورها و دیپلماسی سنتی منشعب از آن به تنهایی یارای مقابله با این موارد را ندارد و روابط بینالملل گام به دوره عصر پساوستفالیایی نهاد.
به این ترتیب در فرآیند جهانیشدن، روابط بینالملل از ویژگیهای عصر وستفالیایی به عصر پساوستفالیایی گام برداشته است و مشخصه وضعیت حال حاضر روابط بینالملل در سه وجه جهان عمدتا اقتصادمحور، تعدد بازیگران در روابط بینالملل و جامعه مدنی جهانی ترسیم میشود و به تبع این سه ضلع روابط بینالملل با فرصتها و تهدیدهایی روبروست و دولت نئوپلورالیسم درصدد آن است تا این مصائب را رفع نماید.
آنچه از ابتدا برای تاریخ فلسفه سیاسی مهم بود ویژگیهای یک حاکم خوب بود. از افلاطون تا پیش از تاریخ فلسفه سیاسی در دوران مدرن تمامی اندیشمندان به این موضوع توجه داشتند که یک حاکم خوب چه ویژگیهایی دارد؛ اما با تحولات سیاسی اجتماعی در دوران رنسانس، تحولات مطالعاتیای نیز در رویکرد اندیشمندان در خصوص حوزه حکومت انجام گرفت و ایشان به جای توجه به ویژگیهای یک حاکم خوب به ویژگیهای یک ساخت سیاسی کارآمد توجه نمودند و در پی آن سازوکارهایی در این خصوص از سوی اندیشمندان ارائه شد. دموکراسی با رویکردهای پلورالیستی و نئوپلورالیستی زمینه را برای این سازوکار تاحدود زیادی آماده کرده است. همانگونه که بیان شد رویکرد پلورالیستی در پی آن است تا مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی را به نسبت تکثر موجود در جامعه به رسمیت شناخته و مورد توجه قرار دهد. هر چند که در فرآیند حضور و بروز خویش با موانع و کژکارکردیهایی نیز همراه شد و این مشکلات به عرصه روابط بینالملل نیز تسریع پیدا کردند. واقفیم که هر سازمانی که طی زمان عمل میکند، رو به سوی آنتروپی نهادی دارد و از سوی کسانی که مواضع رسمی دارند، از جستجوی اهداف جمعی به سوی جستجوی ساده منافع فردی و خصوصی تقلیل مییابد. بهویژه این مسأله برای سازمانهایی رخ میدهد که دارای سهامداران زیادی هستند. یک جامعه دموکراتیک هم متشکل از شهروندان سهامدار چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی است و در پی حداکثرسازی سود خویش و به حداقل رساندن زیان هستند. به واسطه روند فزآینده جهانیشدن و تأثیر آن بر روابط بینالملل شاهد آن هستیم که در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ـ اجتماعی تحولاتی در اصول روابط بینالملل رخداده است. این تحولات را در بخش پیشین برشمردیم. ماحصل آن را میتوان در سه مسئله اصلی تحدید نمود که در ادامه به آنها پرداخته و در مقابل هر مسئله(علت)، وضعیت عینی ایجاد شده از مسئله(بینظمی موجود) را نیز ذکر مینماییم. در نتیجه با توجه به مشکلات مبتلابه روابط بینالملل در مواجهه با فرآیند دموکراسی که شامل موادی چون « خلاء مشارکت شهروندان در عرصه بینالملل»، «تمامیتخواهی دولتهای ملی جهت یکهتازی در عرصه روابط بینالملل» و «تفاوت فرهنگهای سیاسی در قارههای مختلف در راستای مشارکت سیاسی مطلوب» می باشد،می توان اذعان نمود که دولت نئوپلورالیسم ظرفیت راهگشایی و رفع آن را دارد . اولین وجهی که به واسطه روابط بینالملل پساوستفالیایی ایجاد شده است را میتوان «جهان عمدتا اقتصادی» دانست. هرچند که این مورد به واسطه فرآیند بیشاز پیش گسترش یافته جهانیشدن ایجاد شده است اما بر روابط بینالملل نیز تأثیر نهاده است و غالب تصمیمگیریها در عرصه جهانی با معیارهای اقتصادی و از سوی شرکتها و نهادهای اقتصادی اتخاذ میشود. این وضعیت سبب میشود ما در روابط بینالملل عصر پساوستفالیایی با بینظمیای چون «خلاء مشارکت شهروندان در عرصه بینالمللی» روبرو باشیم. دومین وجه و مسئله از زمینه مورد قبلی شکل میگیرد. آنگونه که به واسطه جهان عمدتا اقتصادی ما در عصر حاضر شاهد حضور و بروز «تعدد بازیگران در روابط بینالملل» هستیم. دیگر به سان عصر پساوستفالیایی دولت ملی تنها بازیگر یکهتاز تمامی عرصهها نیست. این دقیقا بینظمی دوم عصر پساوستفالیایی است. بینظمیای که در آن غالب دولتهای ملی(سنتی) حاضر به قبول حضور و تصمیمگیری دیگر بازیگران در عرصه بینالملل نیستند. در کنار دو وجه اقتصادی و سیاسی فوقالذکر، عرصه روابط بینالملل در عصر پساوستفالیایی شاهد شکلگیری و ایفای نقش «جامعه مدنی جهانی» است. این تحول اجتماعی ـ فرهنگی که به واسطه گسترش ارتباطات و متأثر از فرآیند جهانیشدن ایجاد شده است سبب سومین بینظمی در روابط بینالملل شده است. آنگونه که بر فرض اجازه تصمیمگیری دولتهای ملی به دیگر بازیگران عرصه بینالملل و همچنین همراهی شرکتها و نهادهای اقتصاد محور در روابط بینالملل، جامعه مدنی جهانی آنگونه که بایسته و شایسته است توان فعالیت و تصمیمسازی در روابط بینالملل را ندارد زیرا با بینظمی مهمی چون «تفاوت فرهنگهای سیاسی قارههای مختلف» روبرو است. دولت نئوپلورالیسم آنگاه که بتواند در برابر هر سه مسئلهی روابط بینالملل راهحلهای واقعگرایانه و عملیاتی ارائه دهد توان حضور و بروز را خواهد داشت. مفروض این پژوهش آن است که دولت نئوپلورالیسم این استعداد و ظرفیت را دارا میباشد. به این ترتیب در عرصه روابط بینالملل امروزین شاهد حضور و بروز دولتهای نئوپلورالیسم خواهیم بود. دولتهایی که توان و استعداد رفع مصائب روابط بینالملل پساوستفالیایی را دارا میباشند. این دولتها دولتهای چندوجهی خواهند بود و از تفکیک منافع قدرت خویش و عرصههای متداخل و همپوشان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دوری نمیکنند. مدیریت و تخصص را بر وجوه دیگر سیاست ارج مینهند. از یک سو به اصل تعدد بازیگران روابط بینالملل احترام میگذارند و از سوی دیگر به شهروندان چندفرهنگی با رویکرد مشارکت عقلانی باور دارند. در جدول شماره 4 میتوان این ویژگیهای دولت نئوپلورالیسم در روابط بینالملل را با دوره پیشین مقایسه تطبیقی نمود.
نتیجه گیری همانطور که بیان شد بر اساس رویکرد اسپریگنز، شناخت مسئله و ابعاد آن مهمترین زمینه جهت ترسیم راهحل آن بحران است. روابطبینالملل نیز از این قاعده مستثنا نمیباشد و از آنجا که امروز روابط بین دولتها و ملتها با چالشهای متعدد و متداخلی همراه است نیازمند بازبینی و بررسی میباشد تا نقاط مرکزی و اصلی بحران شناسایی و در جهت رفع آن تلاشهای تئوریک و عملی صورت گیرد. با توجه به رویکرد اسپریگنز میتوان دریافت که مسئلهی اصلی در روابط بینالملل در عصر پساوستفالیایی در میانه سه ضلع «خلاء مشارکت شهروندان در عرصه بینالملل»، «تفاوت فرهنگهای سیاسی در قارههای مختلف» و «تمامیتخواهی دولتهای ملی جهت یکهتازی در عرصه بینالملل» شکل گرفته است. این سه مسئله اصلی، امروز در روابط بینالملل سبب عمده بحرانهایی در روابط دولتها شدهاند؛ آنگونه که میتوان تمامی تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای ناکارآمد و به تبع آن مشکلات حل نشده در سطح جهان را به صورتی تفکیک شده در ذیل این سه بحران خلاصه نماییم. برای نمونه جنگ و بحران در خاورمیانه تلفیقی از تفاوت فرهنگ سیاسی شهروندان است که در مقابل تمامیت خواهی دولتهای منطقه و فرامنطقهای قرار گرفته و در تصمیمگیریهای سازمانهای بینالمللی به آنها ارجحیت داده نمیشود. سازمان ملل و رسانههایی که به افکار عمومی جهت میدهند توان شناخت تفاوت فرهنگ سیاسی شهروندان کشورهای مختلف در قارههای مختلف را یا نداشته یا نمیخواهند داشته باشند. از سوی دیگر دولتهای ملی در منطقه خاورمیانه نیز به حضور موثر دیگر بازیگران فروملی و فراملی(غیردولتی و مردمنهاد) در رفع این بحران در خاورمیانه آن گونه که بایسته و شایسته است اهمیت نمیدهند. لذا دولت نئوپلورالیسم در روابط بینالملل بر اساس مسئلهشناسی، مصائب عصر پساوستفالیایی در روابط بینالملل را شناسایی نموده و در راستای ارائه راهحلهایی متناسب و واقعبینانه در این خصوص سه راهکار ارائه میدهد که به ترتیب شامل «کنارگذاردن سیاست مبتنی بر طبقه و توجه به مشارکت عقلانی شهروندان»، «افول نهادهای نمایندگی» و «تأکید بر دولت تخصصی و تغییر ایدئولوژیک و سیاست مابعدصنعتی» میباشد. این مدل از دولت توان آن را خواهد داشت که با مشکلات امروزین روابط بینالملل روبرو شده و راهحلهایی ارائه دهد. به قدرت افکار عمومی احترام گذارد، تعدد بازیگران را تحمل نموده و مدیریت امور را پیشه نماید. در حالی که دولتهای گذشته این سازوکار را پیگیری نمینمایند و همچنان به مسیر پیشین خویش ادامه میدهند در حالی که وضعیت جدید، مسائل جدیدی به همراه میآورد و مسائل و مصائب جدید راهحلهای جدید نیاز دارد.
منابع: اسپریگنز، توماس (1387) فهم نظریههای سیاسی، ترجمة فرهنگ رجایی، تهران: نشر آگه اسکینر، کوئنتین (1373) ماکیاولی، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران: نشر طرح نو بشیریه، حسین (1374) دولت عقل، تهران: موسسه نشر علوم نوین بشیریه، حسین، (1378)، دولت و جامعه مدنی(گفتمانهای جامعه شناسی سیاسی)، تهران: کتاب نقد و نظر. بلوم، ویلیام (1373) نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین، تهران: نشر آران توحیدفام، محمد، (1381)، دولت و دموکراسی در عصر جهانیشدن. تهران: انتشارات روزنه. توکویل، آلکسیدو، (1374)، تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه رحمتالله مقدم مراغهای، تهران: زوار. جونز، و. ت (1385) خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه علی رامین، ج 2، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر عالم، عبدالرحمن (1376) تاریخ فلسفه سیاسی غرب، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه عنایت، حمید (1377) بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، تهران: انتشارات زمستان فاستر، مایکل (1361) خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه جواد شیخالاسلامی، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر. گلمحمدی، احمد (1386) فرهنگ در عصر جهانیشدن. در مجموعه مقالات فرهنگ در عصر جهانیشدن: چالشها و فرصتها. تهران: نشر روزنه مکلنان، گرگور، (1394)، پلورالیسم. ترجمه جهانگیر معینی علمداری، تهران: نشر آشیان. نش، کیت (1380) جامعه شناسی سیاسی، جهانی شدن، سیاست و قدرت. ترجمه محمد تقی دلفروز. تهران: انتشارات کویر هگل، فریدریش (1378) فلسفه حق، ترجمه مهبد ایرانیطلب، تهران: قطره هلد، دیوید (1378) مدلهای دموکراسی، ترجمه عباس مخبر، تهران: انتشارات روشنفکران و مطالعات زنان احمدوند، شجاع (1385) «جهانی شدن و تکثر فرهنگی»، پژوهش حقوق و سیاست، بهار و تابستان، شماره 20. برزگر، ابراهیم (١٣٨٣) «مسئلة فلسطین در اندیشة سیاسی اسلام معاصر و روش جستاری اسپریگنز»، پژوهش و حقوق سیاست ، پاییز، ش ١٢. ریکور، پل (1374) «قدرت و دولت»، ترجمه کمال اطهاری، نگاه نو، شماره 26، آبان عزیزی، مجتبی، (1395)، «بیطرفی در نظامهای لیبرال و پیامدهای آن»، فصلنامه سیاست. دوره 46، تابستان. شماره2 Dunleavy, Patrick and Brendan O’Leary, (1990) Theories of the State, London: Routledge. John, Gray (1984), Hayek on Liberty, Oxford: Routledge. Minoque, Kenneth (1999) "State", in the Social Science Encyclopedia, 2nd, edited by Adam and Jessica Kuper, London: Routledge Nicolson, Harold (1960) Diplomacy, Oxford University Press, New York. Nozick, Robert, (1974) Anarchy and Utopia, London: Blackwell. Plano, Jack C. and Roy Olton (1982), the International Relations Dictionary, California: ABC-Clio, Third Edition. BERRY, JOHN W (2011), “Integration and Multiculturalism: Ways towards Social Solidarity”, Papers on Social Representations, Volume 20, See http://www.psych.lse.ac.uk/psr. John F. Manley (June 1983), Neo-Pluralism: A Class Analysis of Pluralism I and Pluralism II Author(s), The American Political Science Review, Vol. 77, No. 2, See http://www.jstor.org/stable/1958922
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع: اسپریگنز، توماس (1387) فهم نظریههای سیاسی، ترجمة فرهنگ رجایی، تهران: نشر آگه اسکینر، کوئنتین (1373) ماکیاولی، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران: نشر طرح نو بشیریه، حسین (1374) دولت عقل، تهران: موسسه نشر علوم نوین بشیریه، حسین، (1378)، دولت و جامعه مدنی(گفتمانهای جامعه شناسی سیاسی)، تهران: کتاب نقد و نظر. بلوم، ویلیام (1373) نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین، تهران: نشر آران توحیدفام، محمد، (1381)، دولت و دموکراسی در عصر جهانیشدن. تهران: انتشارات روزنه. توکویل، آلکسیدو، (1374)، تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه رحمتالله مقدم مراغهای، تهران: زوار. جونز، و. ت (1385) خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه علی رامین، ج 2، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر عالم، عبدالرحمن (1376) تاریخ فلسفه سیاسی غرب، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه عنایت، حمید (1377) بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، تهران: انتشارات زمستان فاستر، مایکل (1361) خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه جواد شیخالاسلامی، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر. گلمحمدی، احمد (1386) فرهنگ در عصر جهانیشدن. در مجموعه مقالات فرهنگ در عصر جهانیشدن: چالشها و فرصتها. تهران: نشر روزنه مکلنان، گرگور، (1394)، پلورالیسم. ترجمه جهانگیر معینی علمداری، تهران: نشر آشیان. نش، کیت (1380) جامعه شناسی سیاسی، جهانی شدن، سیاست و قدرت. ترجمه محمد تقی دلفروز. تهران: انتشارات کویر هگل، فریدریش (1378) فلسفه حق، ترجمه مهبد ایرانیطلب، تهران: قطره هلد، دیوید (1378) مدلهای دموکراسی، ترجمه عباس مخبر، تهران: انتشارات روشنفکران و مطالعات زنان احمدوند، شجاع (1385) «جهانی شدن و تکثر فرهنگی»، پژوهش حقوق و سیاست، بهار و تابستان، شماره 20. برزگر، ابراهیم (١٣٨٣) «مسئلة فلسطین در اندیشة سیاسی اسلام معاصر و روش جستاری اسپریگنز»، پژوهش و حقوق سیاست ، پاییز، ش ١٢. ریکور، پل (1374) «قدرت و دولت»، ترجمه کمال اطهاری، نگاه نو، شماره 26، آبان عزیزی، مجتبی، (1395)، «بیطرفی در نظامهای لیبرال و پیامدهای آن»، فصلنامه سیاست. دوره 46، تابستان. شماره2 Dunleavy, Patrick and Brendan O’Leary, (1990) Theories of the State, London: Routledge.
John, Gray (1984), Hayek on Liberty, Oxford: Routledge.
Minoque, Kenneth (1999) "State", in the Social Science Encyclopedia, 2nd, edited by Adam and Jessica Kuper, London: Routledge
Nicolson, Harold (1960) Diplomacy, Oxford University Press, New York.
Nozick, Robert, (1974) Anarchy and Utopia, London: Blackwell.
Plano, Jack C. and Roy Olton (1982), the International Relations Dictionary, California: ABC-Clio, Third Edition.
BERRY, JOHN W (2011), “Integration and Multiculturalism: Ways towards Social Solidarity”, Papers on Social Representations, Volume 20, See http://www.psych.lse.ac.uk/psr.
John F. Manley (June 1983), Neo-Pluralism: A Class Analysis of Pluralism I and Pluralism II Author(s), The American Political Science Review, Vol. 77, No. 2, See http://www.jstor.org/stable/1958922
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 697 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 519 |