تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,800,536 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,355 |
بررسی تمثیل و روایت در تفسیر منظوم قرآن صفیعلیشاه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 10، شماره 39، فروردین 1398، صفحه 43-74 اصل مقاله (626.7 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تمثیل یکی از صور خیال و از انواع تشبیه محسوب میشود که مشبه در آن، معمولا محسوس است و از این طریق می توان مفاهیم انتزاعی را به تصویر کشید. تمثیل در تفسیر منظوم صفیعلیشاه نیز جایگاه والایی دارد و از آن برای تفسیر مباحث عرفانی استفاده کرده است. نگارنده در این پژوهش تمثیلهای موجود در تفسیر منظوم را از منظر انواع تمثیل (بر حسب کوتاهی و بلندی، روایی و غیر روایی بودن و ابزارها و عناصر به کار رفته در آنها) مورد بررسی قرار داده و به بررسی عناصر روایی تمثیلهای روایی پرداخته است. نتیجه پژوهش نشان میدهد که در این تفسیر، شکلهای مختلف تمثیل چون تشبیه تمثیلی، اسلوب معادله، فابل و پارابل به کار گرفته شده است و از این میان، «تشبیه تمثیلی» بیشترین کاربرد را دارد. از نظر فشردگی و گستردگی نیز تمثیلها به دو بخش تمثیلهای کوتاه و تمثیلهای بلند تقسیم میشوند. هم چنین مفسر از ابزارهای مختلفی چون عناصر طبییعت، حیوانات، اشیاء و انسانها در ساخت تمثیلهای خود بهره برده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تفسیر منظوم؛ صفیعلیشاه؛ انواع تمثیل؛ عناصر تمثیل؛ تمثیلهای روایی و غیر روایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی تمثیل و روایت در تفسیر منظوم قرآن صفیعلیشاه زهرا عظیمی* احمد امین** چکیده تمثیل یکی از صور خیال و از انواع تشبیه محسوب میشود که مشبه در آن، معمولا محسوس است و از این طریق می توان مفاهیم انتزاعی را به تصویر کشید. تمثیل در تفسیر منظوم صفیعلیشاه نیز جایگاه والایی دارد و از آن برای تفسیر مباحث عرفانی استفاده کرده است. نگارنده در این پژوهش تمثیلهای موجود در تفسیر منظوم را از منظر انواع تمثیل (بر حسب کوتاهی و بلندی، روایی و غیر روایی بودن و ابزارها و عناصر به کار رفته در آنها) مورد بررسی قرار داده و به بررسی عناصر روایی تمثیلهای روایی پرداخته است. نتیجه پژوهش نشان میدهد که در این تفسیر، شکلهای مختلف تمثیل چون تشبیه تمثیلی، اسلوب معادله، فابل و پارابل به کار گرفته شده است و از این میان، «تشبیه تمثیلی» بیشترین کاربرد را دارد. از نظر فشردگی و گستردگی نیز تمثیلها به دو بخش تمثیلهای کوتاه و تمثیلهای بلند تقسیم میشوند. هم چنین مفسر از ابزارهای مختلفی چون عناصر طبییعت، حیوانات، اشیاء و انسانها در ساخت تمثیلهای خود بهره برده است. واژههای کلیدی تفسیر منظوم، صفیعلیشاه، انواع تمثیل، عناصر تمثیل، تمثیلهای روایی و غیر روایی
مقدمهصفیعلیشاه اصفهانی از عارفان واصل قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم است. او قرآن کریم را با تاویلات فلسفی و عرفانی آن در مدت دو سال بر وزن و آهنگ مثنوی مولانا به نظم کشید. این تفسیر از آثار بسیار ارزشمند این دوره و از شاهکارهای بینظیر در طول تاریخ تفسیرنویسی محسوب میشود. در قرن چهارم هجری، تفسیر طبری به زبان فارسی ترجمه شد و از آن زمان تا کنون، صدها بار قرآن به زبان فارسی تفسیر شده است و اندیشمندان در قرون مختلف از اسرار و رموز آیات این کتاب آسمانی پرده برداشتهاند، اما تمامی این تفاسیر به نثر فارسی نوشته شده است. صفیعلیشاه تفسیر قرآن خود را به نظم فارسی بیان کرده است و بزرگترین اثر اوست. وی برای رساندن مقصود خود از شگرد تمثیل بیشتر بهره برده است و نگارنده بر آن است که به بررسی انواع تمثیل در این تفسیر منظوم زبان فارسی بپردازد. در فرهنگ اصطلاحات ادبی، ذیل واژه تمثیل آمده است: «در لغت به معنی مثال آوردن، تشبیهکردن، مانندکردن، صورت چیزی را مصورکردن، داستان یا حدیثی به عنوان مثال بیانکردن و داستان آوردن است» (داد،1383: ذیل واژه). تمثیل در پیامرسانی از جایگاه ویژهای برخوردار است و از قدیمترین ایام در کانون توجه خطیبان و اهل بلاغت بوده است. «ارسطو در کتاب رتوریک مثال داستانی را یکی از ابزارهای خطیب برای اقناع مخاطب میشمرد» (ر.ک ارسطو، 1371: 156). ابواسحاق نظام نیز چهار ویژگی برای مثل برمیشمرد که از منظر وی در دیگر سخنان یافت نمیشود: ایجاز، ایفا، حسن تشبیه، حسن ادا «ابن جوزیه،1410: 1/291). در بلاغت بحث تمثیل، نخست در ذیل تشبیه مطرح شده است. علمای بیان، عموما تمثیل را شاخهای از تشبیه شمرده و با تعابیر« تشبیه تمثیل، تمثیل تشبیهی، استعاره تمثیلیه و تمثیل» از آن یاد کردهاند و از دیرباز تا کنون، به تمثیل از چهار دیدگاه توجه شده است به قرار زیر: 1ـ «افرادی چون ابن اثیر، تمثیل را گاه مترادف و هم معنی با تشبیه دانسته است» (ر.ک ابن اثیر، 1422ق: 12). 2ـ در دیدگاه دوم، تمثیل، نوعی تشبیه است با وجه شبه مرکب از امور متعدد، در این مورد محمد هادی صالح مازندرانی میگوید: «تشبیهی که وجهشبه در آن هیئت منتزعه از امور متعدد باشد، بنا بر مشهور، تشبیهی تمثیلی میگویند» (صالح مازندرانی، 1376: 262). 3ـ گروهی تمثیل را از زمره استعاره و مجاز میشمارند. تمثیل از دیدگاه «ابن خطیب رازی، عبدالکریم صاحب التبیان، علوی و تفتازانی نوعی استعاره است» (طبانه، 1418م: 647). واعظ کاشفی هم بر این عقیده است که «تمثیل هم از جمله استعارات است الا آنکه این استعارات بر طریق مثال مذکور میگردد. تمثیل در لغت باز نمودن صورت مثال است و در اصطلاح، ایراد معنی مقصود است به طریق مثل و...» (واعظ کاشفی، 1369: 105). 4ـ از دیدگاه دیگر، تمثیل را «باید داستانها و حکایاتی دانست که در آنها غرض و مقصود اصلی گوینده از ایراد آنها به طور واضح بیان نشده است. این نوع از تمثیل به انگلیسیAllegox و به فرانسه Allegorieو در فارسی گاهی به تمثیل رمزی ترجمه کردهاند. تمثیل عبارت است از ارایهکردن یک موضوع تحت صورت ظاهر موضوع دیگر» (پورنامداریان، 1380: 126). پیشینه پژوهش: درباره تفسیر منظوم صفیعلیشاه پژوهش چندانی صورت نگرفته است و خانم طاهره خوشحال دستجردی در مقالهای با عنوان «نگاهی به تفسیر منظوم صفیعلیشاه» به بررسی جنبههای مختلف فلسفی، عرفانی، کلامی، مذهبی و ادبی آن پرداخته و به این نتیجه رسیده که وی در تفسیر منظوم خود تحت تأثیر کلام مولانا در مثنوی بوده و همچنین مطالب عرفانی را از تفسیر کشف الاسرار ابوالفضل میبدی برگرفته است. 1ـ تقسیمبندی تمثیلها بر اساس کوتاهی و بلندی ساختار آنهادر این تقسیم بندی، فشردگی یا گستردگی ساختار تمثیل مورد توجه قرار میگیرد. اگر تمثیلی محدود به یک مصراع یا یک بیت باشد، تمثیل کوتاه، و اگر در طول ابیات گسترش یافته باشد، تمثیل بلند محسوب میشود. 1ـ1ـ تمثیلهای کوتاه اغلب نمونههای تشبیه تمثیلی و همه نمونههای اسلوب معادله در تفسیر منظوم، تمثیل کوتاه هستند. 1ـ1ـ1ـ تشبیه تمثیلی تشبیه تمثیلی تشبیهی است که «وجه شبه در آن آشکار نیست و بر روی هم نیاز به تأویل دارد و باید از ظاهر امر گردانده شود؛ زیرا مشبه و مشبهبه در صفت حقیقی مشترک نیستند و این هنگامی است که وجه شبه امری حسی و اخلاقی و غریزی حقیقی نباشد، از قبیل این که میگوئیم «این دلیل مثل آفتاب روشن است»» (شفیعی کدکنی، 1350: 84). از اقسام تشبیه به اعتبار وجه شبه، «تشبیه تمثیل» است که بلاغیون در تعریف و تفسیر آن آرای مختلفی ارایه کردهاند. رأی غالب این است که وجه شبه در تشبیه تمثیل صفتی است که از چند چیز باهم حاصل شده باشد. نمونههای تشبیه تمثیلی در تفسیر منظوم به قرار زیر است:
(صفیعلیشاه، 1356: 8) مشبه: گرفتارشدن آدم در زمین مشبهبه: اسیرشدن باز در لعاب عنکبوت وجه شبه: هبوط از مقام بالا به مقام پایین
(همان، 22) مشبه: تلاش عقل برای درک عشق مشبهبه: سعی مورچه در برداشتن دانه های بزرگ و کوچک وجه شبه: استقامت و پشتکار در انجام کاری فراتر از طاقت
(همان، 35) مشبه: وجود یک خصلت ناپسند در آدمی خبر از وجود خویهای بد دیگر میدهد. مشبهبه: دزدی که در طریق طراری تنها نیست و دوستانی دارد. وجه شبه: وجود یک نمونه از چیزی خبر از وجود انواع دیگری از آن میدهد.
(همان، 85) مشبه: اسیرشدن روح در بند طبایع مشبهبه: بازی که در خانه پیرزنی اسیر شده وجه شبه: گرفتارشدن در موقعیتی که درخور مقام و مرتبه شخص نیست.
(همان،110) مشبه: عجز انسان در شناخت حقیقت حقتعالی مشبهبه: ناتوانی ذره در درک حقیقت خورشید وجه شبه: عدم دریافت حقیقت امور بزرگ توسط پدیدههای کوچک.
(همان، 107) مشبه: تفاوت صوری و جسمی انبیاء و یکیودن گوهر آنها مشبهبه: تفاوت در کوزهها و یکسان بودن آب در آنها وجه شبه: اختلاف صوری مانع وحدت گوهر و ایجاد تغییر در آن نمیشود.
(همان، 205) مشبه: عصمت انبیاء و اولیاء در عین ابتلا به بلایای این جهانی مشبهبه: درامان بودن از عسس در سرای پادشاه وجه شبه: داشتن صفتی معنوی دلیل بر مصونیت از آفات ظاهری نیست.
(همان، 504) مشبه: توجه انسانها به نمود حق در مظاهر هستی مشبهبه: توجه به برگ و میوه درخت و غفلت از آبی که اصل حیات است وجه شبه: پنهان بودن عامل اصلی پدیدهها از نظر افراد سطحینگر.
(همان، 659) مشبه: مقبول نشدن توبه دیرهنگام مشبهبه: کشتن مرغ بیهنگام وجه شبه: ناکارآمدی و بینتیجه بودن کار بیهنگام
(همان، 736) مشبه: هشدراها و انذارهای قرآن در ارتباط با وقوع قیامت مشبهبه: خبر دادن باد پاییزی از فرارسیدن فصل زمستان وجه شبه: آگاهانیدن و خبر دادن از وقوع حادثه بزرگتر با حوادث کوچکتر. 1ـ1ـ2ـ اسلوب معادله در تعریف اسلوب معادله آمده است: «عنصر غالب و مسلط سبک هندی در شعر عصر صفوی است و در دیوانهای شعر این عصر گونههای بسیار از آن میتوان یافت. منتقدان آن عصر به این ساختار تشبیهی، «بیت مدعا مثل» میگفتند» (فتوحی، 1379: 333).
(صفیعلیشاه، 1356: 115). مشبه: دوری از مادیات و زخارف دنیایی مشبهبه: دفعکردن خون فاسد وجه شبه: از جهت اینکه نفی هر دو موجب نیل به اصلاح نفس و تن میشوند.
(همان، 425) مشبه: پیامبر اکرم(ص) مشبهبه: ماه وجه شبه: بلندی مقام بزرگان باعث میشود خردنگری نکنند.
(همان، 503) مشبه: سعی و تلاش انسانها مشبهبه: جو و سبو وجه شبه: هردو مظروفی (ملاکی) برای رسیدن به نتیجه محسوب میشوند.
(همان، 385) مشبه: قهاریت خداوند مشبهبه: قدرت گرگ وجه شبه: اقتدار و توانایی مشبه دوم: انسانها مشبهبه دوم: گله وجه شبه: ضعف و عجز در برابر افراد قوی.
(همان، 391) مشبه: بیتوجهی پیامبر اکرم (ص) به طعنه دشمنان مشبهبه: عدم توجه کاروان به بانگ سگان وجه شبه: بیاثر بودن مخالفت افراد ضعیف در برابر افراد قوی همت.
(همان، 625) مشبه: بیثمری افعال کافران مشبهبه: شیرین نبودن حنظل وجه شبه: در برداشتن پیامد و نتیجه ناگوار.
(همان، 715) مشبه: از دست دادن امور سودمند در جهت رسیدن به امور غیر مفید مشبهبه: کسی که به خاطر خاری از چیدن گل دست میکشد وجه شبه: صرفنظر از امور پسندیده و متعالی و توجه به امور بیارزش
(همان، 902) مشبه: پوشیدن حق با باطل مشبهبه: پنهانکردن روی آفتاب با گل وجه شبه: عدم توانایی بر نفی یا کتمان حقایق. 1ـ2ـ تمثیلهای بلند برخی از نمونههای تشبیه تمثیلی و تمام موارد فابل و پارابل، تمثیل بلند محسوب میشوند، زیرا این تمثیلها در بیش از دو بیت گسترش یافتهاند. 1ـ2ـ1ـ نمونههای تشبیه تمثیلی
(همان، 1003) مشبه: عارفی که در عشق الهی از خود بیخود شده مشبهبه: شتر مست وجه شبه: حالت بیخودی و سرمستی
(همان، 989). مشبه: عجز انسان در برابر قهاریت خدا مشبهبه: مورچهای که در شیشهای افتاده و توان بیرون از آمدن را ندارد وجه شبه: عجز و ناتوانی.
(همان، 1025). مشبه: هر نیکی و بدی که انسان می بیند معلول عمل خود اوست مشبهبه: سایهای که از تابش نور آفتاب بر اجسام ایجاد میشود، معلول وجود خارجی اجسام است. وجه شبه: خوبی و بدی به نسبت وجود ما معنا پیدا میکند اگرنه حق از این قاعده جداست.
(همان، 1038). مشبه: ناتوانی عقل کسبی در شناخت معارف والای الهی مشبهبه: گوش خر وجه شبه: ناتوانی در درک و تمییز امور.
(همان، 993). مشبه: ادعای شناخت حقیقت داشتن مشبهبه: عشق ورزیدن به کسی که انسان او را نمیشناسد وجه شبه: درک نکردن حقیقت یک چیز و سخن گفتن از آن.
(همان، 824). مشبه: پرسش نابجای شخص کوچکتر از شخص بزرگتر مشبهبه: سخن گفتن ندیم شاه از جنگ و جام در وقت سلام وجه شبه: رعایت ادب و احترام و لزوم معرفت به موقعیت و شرایط.
(همان، 684). مشبه: کسی که حقیقت امری را درک نکرده و دیگران را به انجام آن تشویق میکند. مشبهبه: مرغ خانه که توانایی پرواز ندارد و اگر هم بپرد به اندازه گامی یا بالای بامی میپرد وجه شبه: عجز اشخاص عادی در سیدن به حقیقت والای امور.
(همان، 715). مشبه: افاضه یکسان وجود بر مراتب هستی مشبهبه: تابش یکسان آفتاب بر جهان وجه شبه: استعداهای ذاتی در پرتو وجود نمود پیدا میکند.
(همان، 535). مشبه: کسی که خصلت ها و اعمال زشت خود را به دیگران نسبت میدهد. مشبهبه: زنگیای که سیاهی روی خود را از آیینه میداند. وجه شبه: افکندن گناه کمبودها و تقصیرهای خود به گردن دیگران.
(همان، 713). مشبه: کسی که خصلتها و اعمال زشت خود را به دیگران نسبت میدهد. مشبهبه:کسی که تخم حنظل میکارد و تلخی و ناگواری میوهاش را به آب نسبت میدهد. وجه شبه: فرافکنی (نسبتدادن اعمال و افکار ناخوشایند خود به دیگران.
(همان، 753). مشبه: کسی که آیات حق را به بهای کم میفروشد مشبهبه: کسی که از وجود پادشاه به دریافت نامه یا جامهای اکتفا میکند. وجه شبه: ناآگاهی از قدر امور ارزشمند.
(همان، 453). مشبه: یکسان افاضه وجودکردن خداوند بر موجودات مشبهبه: تابیدن آفتاب بر پدیدههای زشت و زیبا به طور یکسان وجه شبه: آشکارشدن ظرفیتها به قدر استعداد.
(همان، 548). 1ـ2ـ2ـ فابل فابل نوعی تمثیل است که در آن شخصیتها و عناصر، حیواناتی هستند که مانند آدمیان رفتار میکنند. در این داستانها موجودات، مطابق خصلت طبیعی خود رفتار میکنند. تنها تفاوتی که با وضعیت واقعی خود دارند آن است که به زبان انسان سخن میگویند و نکتهای اخلاقی را بیان میکنند. «در ادبیات فارسی، نخستین افسانه تمثیلی شعر درخت آسوریک به زبان پهلوی است که شرح مناظره درخت و بز است. در ادبیات غرب، نخستین مجموعه افسانههای تمثیلی را به «ازوپ» یونانی نسبت دادهاند. بعدها «فدوس» و «بابریوس» افسانههای تمثیلی دیگری خلقکردند» (داد، 1383: 33). در تفسیر منظوم صفیعلیشاه یک نمونه فابل وجود دارد که از کلیله و دمنه گرفته شده است و مفسر در تمثیلی کاملا روایی به اهمیت و ارزش عقل و کاربرد آن در زندگی میپردازد:
(صفیعلیشاه، 1356: 548). مشبه: انسان دارای عقل کامل مشبهبه: ماهی زیرک وجه شبه: استفاده از تدابیر عقل (بهرهداشتن از عقل کامل) موجب رهایی از مهالک و خطرات میشود. 1ـ2ـ3ـ پارابل یکی از صور پارابل (حکایت انسانی) حکایتی کوتاه، حاوی یک نکته اخلاقی است. فرق آن با حکایت حیوانات در این است که قهرمان داستان، انسان است و حوادثی که در پارابل رخ میدهد در عالم واقعی نیز ممکن است رخ دهد. «از نظر اخلاقی پارابل، نسبت به حکایتهای حیوانات در سطح متعالیتری قرار داد و بیشتر به حقایق اخلاقی و روحانی نظر دارد، چنان که یک نمونه عالی از اخلاق انسانی را به منزله الگویی برای اخلاق عمومی مطرح میکند» (تقوی، 1376: 92). در تفسیر منظوم شاعر برخی از حقایق عرفانی را برای تقریب به ذهن مخاطب، با استفاده از پارابل بیان میکند. نمونههای پارابل موجود در تفسیر منظوم عبارتند از:
(صفیعلیشاه، 1356: 623). مشبه: ناسپاسی و کفران نعمت مشبهبه: غلامی که در پاسخ به تمام محبتهای مولایش ناسپاسی میکند. وجه شبه: کفران و قدرناشناسی
(همان، 605). مشبه: حالت قبض و بسط در وجود آدمی مشبهبه: حالت ترس در وجود دزد وجهشبه: نشأت گرفتن تمام حالات درونی و روحی انسان از خود انسان و نتیجه اعمال او بودن
(همان، 673). مشبه: لعنت فرستادن دوزخیان به متبوعین گمراه خود و آنها را مسئول شقاوت خود دانستن مشبهبه: نفرینکردن انسان به شخصی که او را دچار خطا کرده است وجه شبه: دیگران را مسئول اعمال ناپسند خود دانستن.
(همان، 625). مشبه: توسل بت پرستان به بتها برای سیدن به مقصود مشبهبه: کسی که دستش را بسوی آب دراز میکند تا آب به دستش برسد یا کسی که بدون داشتن ریسمان یا سطلی خواهان دریافت آب از چاه باشد. وجه شبه: بیثمری.
(همان، 585). مشبه: توکل به خدا و رزاقی او نکردن مشبهبه: کسی که از ترس نقصان مالش آن را در زیر خاک پنهان میکند و بدون اینکه از آن بهرهای برده باشد، اجلش فرا میرسد. وجه شبه: از نعمت موجود به دلیل واهی بهره نبردن و محرومشدن از آن.
(همان، 713). مشبه: کسانی که آنچه خدا بر آنها حلال فرموده را بر خود حرام میکنند. مشبهبه: عاشقی که برای جلب محبت معشوق ترک و خورد و خواب میکند. وجه شبه: صرفنظر از جنبههای مثبت حیات و فراموشکردن نصیب خود از دنیا.
«جدول فراوانی انواع تمثیل در تفسیر منظوم»
2ـ ابزارها و عناصر به کار رفته در تمثیلهاصفیعلیشاه در ساخت تمثیلهای خود، از ابزارها و عناصر گوناگونی استفاده میکند. مهمترین این ابزارها عبارتند از: دانش پزشکی، عناصر طبیعت، عناصر ملکوتی، حیوانات، اشیاء، انسانها: 2ـ1ـ دانش پزشکی از جمله ابزارهایی که در تمثیل پردازیهای خود به کار برده، استفاده از دانش پزشکی است که مفسر آن را در جهت القای مضامین عرفانی استفاده کرده است. در بیان نفی جنبههای مادی و عدم دلبستگی به مادیات برای تعالی روحی، از اصطلاح خون فاسد استفاده میکند، همانگونه که دفع خون ناسالم موجب صحت بدن میشود، نفی مادیات نیز برای آرامش و تکامل روح امری ضروی است (ر.ک همان، 115). 2ـ2ـ عناصر طبیعت نقش طبیعت و عناصر آن در انواع تصویرپردازی همواره قابل توجه نویسندگان و شاعران بوده است. «گرایش به طبیعت در سروده هر شاعری، به صورت ناخواسته نمایان میشود و این بدان سبب است که ذهن و اندیشه شاعر هیچ گاه از طبیعت جدا نیست» (ابراهیمی کاوری و چولانیان، 1387: 15). یکی از شگردهای ادبی صفیعلیشاه در تفسیر منظوم، کاربرد گسترده عناصر طبیعت در ساخت تمثیل است. در ادامه به شواهدی از کاربرد تمثیل با استفاده از عناصر طبیعت اشاره میشود: خورشید: صفیعلیشاه در اشعارش از خورشید بیش از سایر اجزاء طبیعت بهره برده است. توجه او به خورشید بیانگر نگرش او مبنی بر آشکار بودن حق در جهان است. «مضمون تجرد و تنهایی خورشید را میتوان رمز وحدانیت ذات اعظم... دانست» (زمردی، 1379: 307). مفسر برای بیان حضور و وجود حق در تمام جهان هستی، از نماد خورشید استفاده میکند. (ر.ک صفیعلیشاه، 1356: 715). برای بیان این نکته که هر انسانی مسئول عمل خویش است و هر خیر و شری که به او میرسد پیامد اعمال اوست، خورشید را تمثیلی از وجود حق میداند که بر تمام جهان به یک اندازه روشنایی میدهد ولی هر پدیدهای بر طبق استعدادهای درونی خود از آن بهره میگیرد، اگر بر گل بتابد از آن بوی مطبوع و اگر بر پلیدی بتابد، بوی بد حاصل میشود. برای اشاره به مفهموم فرافکنی و عدم نسبت دادن خصلتهای ناپسند خود به دیگران نیز از آفتاب استفاده میکند. همانگونه که آفتاب هیچ سایهای ندارد و سایه از وجود فیزیکی خود انسان است، هر بدی و شری که به انسان برسد نیز ناشی از اعمال ناپسند خود اوست و نه دیگران.(ر.ک همان، 1025). مفهوم عجز انسان در شناخت حق با تمثیل عدم درک حقیقت آفتاب توسط ذره بیان شده است. (ر.ک همان، 110). برای بیان این نکته که حق در تمام مظاهر هستی نمود یافته ولی انسان بیبصیرت از آن به عنوان عامل اصلی حیات غافل است، تمثیل تابش خورشید را بکار می برد که انسان فقط میتواند درخشش آن را درک کند (ر.ک. همان، 693). ماه: برای بیان عظمت و والایی مقام پیامبر اکرم (ص) و بیتوجهی به مخالفت و انکار دشمنان. (ر.ک همان، 425). باد بهاری: در بیان محال بودن برخورداری منکران از محبت الهی، از تمثیل باد بهاری که هیچ گاه در فصل زمستان نمیوزد، استفاده میکند. لطف حق هم مانند این نسیم بهاری فقط خاص هدایت یافتگان و شایستگان است:
(همان، 358). درخت: مفسر در تبیین این نکته که هر چیزی که از کتم عدم به منصه ظهور میرسد، مراحل تغییر را برای نیل به تعالی طی میکند، از تمثیل بذر و درخت استفاده میکند، یعنی همانطور که وقتی بذرها درون خاک هستند وضعیت یکسانی دارند و تفاوتهای آنها زمانی آشکار میشود که شروع به رشد و نمو میکنند، انسانها نیز همه از نظر وجود یکسان هستند و اختلافهای آنها در روند رشد و تعالیشان آشکار میشود:
(همان، 532). «در رمزپردازیها، گیاه، درخت و نباتات، نماد باروری، برکت، شفابخشی، رستاخیز، حیات دوباره و... هستند» ( زمردی، 1379: 110). مفسر در تفسیر این که اعمال کافران ثمره خوب و نیکی برای آنها ندارد، تخم حنظل را مثال میزند که میوه شیرین ندارد. (ر.ک صفیعلیشاه، 1356: 713). در بیان این نکته که انسان فقط به مظاهر حق در جهان توجه میکند، درخت را مثال میزند که انسان به ظاهر و شاخ و برگهایش توجه مینماید و از آبی که مایه حیات درخت است، غافل میماند.
(همان، 489) دریا: از مهمترین دلایل استفاده مفسر از دریا توجه به عظمت و بیکرانگی آن است که مشبهبه وجود حق و عظمت آن قرار میگیرد. متناسب بودن وصفهایی که خدا در قرآن بیان میکند با فهم و عقل محدود انسانها را با ناآگاه بودن کوزه از حقیقت دریا مثال میزند.
(همان،523). گل و خار:کسانی که برای بهرهمندی از آلات و نعمات محدود این جهان، فرصت پرداختن به تعالی روحی را از دست میدهند، با کسی مثال میزند که به دلیل وجود خار بیارزش، از چیدن گل صرفنظر میکنند. (ر.ک همان،715). بادخزان: در قرآن کریم منشأ بسیای از مثلها در مورد معاد، نظام موجود در طبیعت و دگرگونیهای آن است. در این تفسیر نیز شاعر برای اثبات معاد از تمثیلی زیبا استفاده میکند که برگرفته از نظام خلقت است. همانگونه که باد خزان از آمدن فصل زمستان خبر میدهد، هشدارهای قرآن نیز از وقوع قطعی معاد نشان دارد. (ر.ک همان، 726). 2ـ3ـ عناصر ملکوتی در بسط محتوای تمثیلی گرفتارشدن آدم در زمین، از تمثیل گرفتارشدن جبرئیل در سرگین خانه استفاده میکند. یعنی تقابل دو امر قدسی و ناپاک.
(همان، 9) 2ـ4ـ حیوانات بخش دیگری از عناصر مورد استفاده صفیعلیشاه در تمثیلهای خود، استفاده از حیوانات است که به نحو گستردهای برای تبیین مفاهیم عرفانی از آنها بهره جسته است. شتر را برای نشان دادن مقام مستی عارفانه، مورچه را در بیان عجز انسان در برابر حق، سگ را برای توضیح دادن بیارزشی دشمنان دین اسلام، باز را ممثل روح انسان و مرغ را برای شخص مدعی به کار میبرد. باز ـ عنکبوت: عظمت وجود انسان و دوری او از قرب الهی و گرفتارشدن در بند جهان مادی را با اسیرشدن بازی در تار عنکبوت مثال میزند. برای بیان جنبههای بیارزش مادی که روح انسان به آنها مشغول گشته از عنکبوت و لعاب عنکبوت استفاده میکند. (ر.ک همان،8). در تمثیل دیگری نیز همین مضمون را با دورشدن بازی از سرای شاه و اسیرشدنش در خانه پیرزنی بیان میکند (ر.ک همان، 11). مورچه: در تلاش فراوان عقل در درک عشق، از تمثیل مورچهای استفاده میکند که دانه بزرگ و کوچک در برابر پشتکار او هیچ تفاوتی ندارد و با سعی فراوان آن را به لانه می برد (ر. ک همان، 22). در بیان عجز انسان در برابر قهاریت پروردگار، از تمثیل مورچهای که در درون شیشهای افتاده باشد و هر چه تلاش کند نمیتواند از آن بیرون بیایید، استفاده می کند. (ر. ک همان، 989). ماهی: برای بیان ثبات عزم و بهره جستن از عقل و خرد در حل مشکلات، تمثیل سه ماهی در آبگیر را مطرح میکند.(ر.ک همان، 804). شتر: بیاختیاری و عدم تسلط بر سخنگفتن عارفی که در عشق حق، از خود بیخود شده، را با تمثیل شتر مستی مطرح میکند که کف از دهانش بیرون میآید و کسی نمی داند علت این عمل چیست و با تمامشدن مستی، شتر آرام میشود. (ر.ک همان، 1003). سگ: لزوم ایستادگی در برابر حقستیزان و عدم توجه به انکارشان را با تمثیل سگ و کاروان بیان میکند که همانگونه که کاروان با شنیدن بانگ سگ هراسی ندارد و این امر موجب تغییر مسیرشان نمیشود، خداوند از پیامبر اکرم (ص) هم میخواهد که به طعن و انکار دشمنان اهمیتی ندهد و به هدایت و بیان حق بپردازد. (ر.ک همان، 39). مرغ: در بیارزشی ایمان وقت بأس تمثیل مرغ بیهنگام را استفاده میکند که یا سرش را میبرند یا پرش را میکنند، ایمان و هدایت یافتگی چنین افرادی نیز در وقت اضطرار پذیرفته شده نیست. (ر.ک همان،959). همچنین در بیان اینکه کسی میتواند امر به معروف و نهی از منکر کند که خود عامل به آن باشد و شخص مدعی که به مقام تکامل روحی و اخلاقی نرسیده و فقط دعوی ارشاد دارد مانند مرغی است که قدرت پرواز ندارد. (ر.ک همان، 684). خر: در تبیین ناکارآمدی عقل کسبی در حوزه معرفت الهی، از تمثیل گوش خر استفاده میکند که همانگونه که گوش خر توانایی درک و تمییز صداهایی که میشنود را ندارد، عقل کسبی نیز قدرت درک معارف حوزه الاهیات را ندارد. (ر.ک همان، 1038). 2ـ5ـ اشیاء ابزارها و اشیاء به کار رفته در تمثیلهای تفسیر منظوم شامل موارد زیر است: چراغ: در اقتدا به افراد نالایقی که از فروغ معرفت بیبهرهاند و تبعیت از آنها هیچ نتیجهای ندارد، افرادی را مثال میزند که از چراغ بیفتیله خواهان نور هستند. (ر.ک همان، 483). کوزه: در تفاوت جسمانی انبیاء و وحدت روحی آنها، از تمثیل متفاوت بودن کوزهها و یکی بودن آبی که درون آنهاست استفاده میکند. (ر.ک همان، 107). و در این مورد که هرکسی به اندازه سعی خود از معرفت بهرهمند میشود، سبو و جوی را مثال میزند. همانطور که میزان آبی که با کوزه بر میدارند بسیار کمتر از آب جاری در جوی است، پس هرکس بیشتر تلاش کند، به میزان بیشتری از معرفت برخوردار میشود. (ر. ک همان، 525). 2ـ6ـ انسان دزد: در مورد اینکه وجود یک خصلت ناپسند در وجود شخص نشان از وجود خصایل زشت دیگر میدهد، دزدی را مثال میزند که در طریق طراری تنها نیست بلکه یارانی دارد که در زمان نیاز به کمکش میآیند. (ر.ک همان، 383). هم چنین در تبیین این نکته که انسان هر نیک و بدی که ببیند چیزی جز حاصل اعمال خود او نیست، از تمثیل حالت ترس و اندوه در دزد اشاره میکند که جزای همان خوفی است که به دیگران وارد کرده است (ر. ک همان، 605). غلام: لزوم سپاسگزاری و حقشناسی در برابر پروردگار را با تمثیلی مطرح میکند. اگر غلامی در برابر محبت و احسانهای اربابش ناسپاس شود، توسط ارباب طرد میشود. پس انسان باید در برابر خدایی که به او وجود بخشیده شاکر و قدرشناس باشد. (ر. ک همان، 623). ندیم شاه: در رعایت ادب و احترام و لزوم توجه به مرتبه افراد از تمثیل ندیم پادشاه استفاده میکند که اگر همان سخنانی را که هنگام جنگ یا در مجلس باده نوشی میگفت، در زمان سلامکردن بر پادشاه بگوید، او را مجازات میکنند. (ر. ک همان، 824). عاشق: در بیان کسانی که آنچه خدا حلال فرموده را بر خود حرام میکنند، از تمثیل عاشقی استفاده میکند که در راه رضای محبوب خود، خورد و خواب را ترک میکند اما معشوق به او میگوید که هرگز نمیپسندد که چنین کاری را برای جلب محبت او انجام دهد. (ر. ک همان، 713). «جدول فراوانی ابزارهای بکار رفته در تمثیلهای تفسیر منظوم»
3ـ بررسی تمثیلها از نظر روایی و غیر روایی بودن: در بررسی تمثیلهای تفسیر منظوم، بر ویژگی روایی بودن اغلب تمثیلها تأکید شده است. با توجه به ویژگی مهم روایی بودن یا نبودن، تمثیلها را به دو گروه روایی و غیر روایی تقسیم کردهایم. تمثیلهای روایی ساختار داستانی دارند و تمثیلهای غیر روایی فاقد ویژگی روایی بودن و شامل تصویرهای ایستا هستند. 3ـ1ـ تمثیلهای غیر روایی دراین نوع تمثیلها، یک مفهوم انتزاعی (موضوع اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و عرفانی و...) به عنوان مشبه ذکر میگردد و تصویری که معادل آن است، برای تأکید و اثرگذاری بیشتر آن مفهوم به عنوان مشبه بکار میرود. «اسلوب معادلهها» و برخی تشبیههای تمثیلی (ر.ک همان، 8، 22،35، 85، 110، 107، 205، 504، 659، 736، 323) جزء تمثیلهای غیر روایی محسوب میشوند که در این قسمت برای پرهیز از اطناب از ذکر مجدد آنها خودداری میگردد. 3ـ2ـ تمثیل های روایی و بررسی عناصر روایی آنها تمثیلهایی که از ساختار روایی برخوردارند، عبارتند از فابل (ر.ک همان، 804)، پارابل(ر.ک همان، 623، 483، 605، 673، 625، 585، 713) و برخی تشبیههای تمثیل (ر.ک1003، 989، 1038، 824، 684، 753). از آنجا که تمثیلهای روایی ساختار داستانی دارند، دارای عناصر داستانی هستند. در ادامه به بررسی مهمترین عناصر داستانی تمثیلهای روایی تفسیر منظوم اشاره شده است: 3ـ2ـ1ـ طرح تداوم کنشها به صورت زنجیرهای به هم پیوسته، ساختار داستان را شکل میدهد. آنچه این داستان به هم پیوسته را به وجود میآورد، طرح نامیده میشود. «طرح شاخصترین عنصر کلیدی در میان عناصر داستان است» (محمدی، 1378: 104). طرح تمثیلهای روایی تفسیر منظوم، کوتاه و بسیار ساده است. این حکایتها و تمثیلهای روایی آغاز و پایانی نزدیک به هم دارند و به همین دلیل در آنها همه عناصر طرح حضور نمییابند. نویسنده در آنها مهمترین و ضروریترین لحظه یک موقعیت را روایت میکند. هر چقدر این لحظه روایت شده تأثیر بیشتری بر خواننده بگذارد، موفقتر به نظر میرسد. تمثیلهای روایی تفسیر منظوم از نظر ساختاری بسیار ساده هستند. تعداد وقایع در آن اندک است. در همه آنها یک واقعه اصلی وجود دارد و تمرکز و توجه نویسنده نیز به روایت آن معطوف میشود. این حادثه اصلی به عنوان روساخت در تبیین یک امر انتزاعی مطرح میشود. گاهی تمثیل روایی گسترش نیافته به پایان خود نزدیک میشود مثل تمثیل (انسان نادانی که میخواهد کاه را بفروشد تا با آن شهر و شاه را بخرد) (ر. ک صفیعلیشاه، 1356: 753). یا حکایت ندیمی که اگر متناسب با موقعیت سخن نگوید، سرش را از دست میدهد).نمونه ای دیگر از این تمثیلهای روایی که آنقدر کوتاه هستند که به محض شروعشدن، پایان مییابند، تمثیل (بیرون افکندهشدن کف از دهان شتر) است.(ر.ک همان، 1003). اغلب تمثیلهای روایی بیمقدمه و با ذکر واقعه اصلی آغاز میشود و در نقطه اوج به پایان می رسد. اما در برخی موارد مانند حکایت آبگیر و سه ماهی (ر.ک همان، 804) و حکایت شخص مالدار (ر.ک همان، 585) ابتدا به ذکر مقدمهای کوتاه میپردازد و سپس حادثه اصلی را روایت میکند. داستان آبگیر و سه ماهی، با ظهور مشکلی آغاز میشود (آمدن صیادان در آبگیر). با مطرحکردن این رویداد کنش شخصیتها (سه ماهی) در برابر آن آغاز میشود. رابطه علی و معلولی نیز در میان اجزای اغلب تمثیلهای روایی برقرار است. برای مثال شخص ثروتمندی که از نقصان مالش میترسد، آن را زیر خاک پنهان میکند و تا لحظه مرگ او در زیر خاک بدون استفاده میماند. در این روایت روند علی و معلولی حوادث به خوبی مشهود است. در حکایت سه ماهی نیز بعد از روی دادن حادثه اول که آمدن صیادان نزدیک آبگیر و انداختن دام در آب است، ماهی اول چاره را در فرار از مهلکه میداند و بنا بر این به سمت دریا پیش میرود، ماهی دوم هرچند تمایلی به خارجشدن از آبگیر ندارد اما چون از خرد برخوردار بود، خود را به مردن زد و صیادان گمانکردند که او مرده است و به همین دلیل او را از دام بیرون انداختند و نجات یافت. اما ماهی سوم که نادان بود، اسیر دام صیادان شد. این حکایت هر چند به صورت کوتاه و مختصر مطرح شده، اما دارای پیرنگ استواری است. در واقع تمثیلهای روایی تفسیر منظوم، طرحی بسیار ساده دارند و در آنها از پیرنگ هنجار که در آن آغاز و میانه و پایان روایت کاملا تفکیکشدنی است، فاصله گرفته است. وجود نداشتن همه اجزای طرح، ساختارمندی آنها را تضعیف میکند و موجب میشود که روایت، زود به پایان برسد. در برخی روایتها نیز به جای کنش، گفتوگو نقش ایفا میکند. در تمثیل روایی «آن کسی که کاه را میفروشد تا با آن شهر را بخرد»، تمام داستان بر محور (مونولوگ) و تک گویی شخصیت اصلی می چرخد.(ر.ک همان، 753). در «ترسیدن شخص مالدار از تمامشدن مالش»، نویسنده زمینه انتظار را فراهم میآورد و بر کشش داستان افزوده و تعلیقی را شکل داده است. پس از اینکه خداوند بر دل این شخص مالدار ترسی میافکند، انتظار خواننده برای شنیدن ادامه روایت و کنش شخصیت اصلی، آغاز میشود. زمینه انتظار در حکایت سه ماهی نیز مشهود است و بلافاصله پس از شروع مقدمه و زمینهسازی ابتدای حکایت، آغاز میشود. بدین ترتیب خواننده دچار حالت انتظار و پرسش میشود، اما جمله کوتاه:«آنکه اعقل بد ره دریا گرفت نیم عاقل اندر آن سکنی گرفت» (همان، 804) به این انتظار پایان میبخشد. درواقع در تمثیلهای روایی تفسیر منظوم، حادثه اصلی در لحظه اوج روی میدهد و این با ساختار کوتاه و ساده روایت متناسب است. گره گشایی در این تمثیلهای روایی نیز بلافاصله پس از ذکر واقعه اصلی، مطرح میشود. برای مثال در روایت «بر غلامت گر تو یک احسان کنی مشرک ار شد ترک او آسان کنی» (همان، 623) که در تبیین ناسپاسی در برابر حق تعالی است، حادثه اصلی ناسپاسی غلام در برابر پادشاه است و گرهگشایی بلافاصله پس از این بیت مطرح میشود که پادشاه او را از درگاه خود طرد میکند تا دیگر او را نبیند. در بیان مستی شتر نیز، گره گشایی و نتیجه در مصراع آخر و با پایان یافتن حالت مستی شتر و آرامشدنش بیان میگردد. (ر.ک همان، 1003) نتیجه نهایی تمثیل روایی شخص مالدار نیز در مصراع آخر و پس از ذکر واقعه اصلی، مطرح میشود: «ماند این در خاک و آن گردد هلاک» (همان، 585). یکی دیگر از شگردهای صفیعلیشاه برای کوتاهکردن روایت، پرهیز از تکرار رویدادهاست. «ژنت یکی از سه جزء زمانمندی روایت را بسامد میداند. از نظر او بسامد، فراوانی بازگویی هر رویداد در رابطه با فراوانی رخداد آن در داستان است» (نیکولایوا، 1387: 573). در تمثیلهای روایی تفسیر منظوم، از میان سه نوع بسامد: مفرد، مکرر و بازگو، کاربرد روایت حادثهها از نوع مفرد است. یعنی راوی در هر داستان، حادثهای را که یک بار اتفاق افتاده، فقط یک بار روایت میکند. 3ـ2ـ2ـ شخصیت به دلیل کم بودن حجم تمثیلهای روایی، تعداد شخصیتهایی که در هر روایت نقش بازی میکنند نیز اندک هستند و چون مجالی برای پرداختن به شخصیتهای متعدد نیست. به همین دلیل کرانه شخصیتی محدودی دارند. ساختار تمثیلهای روایی تفسیر منظوم با یک، دو و سه شخصیت بنا می شود. اغلب آنها بر مدار یک شخصیت میگردد که همان کنشگر اصلی نیز هست. شخصیت اصلی در برخی از این روایات، انسان و در برخی حیوان است. نکته اصلی در مورد هر دو نوع شخصیت این است که هر دو با گفتار و اعمال خود، سازنده داستان و بیانگر پیامهای آن هستند. روایتهای تفسیر منظوم، شخصیت محورند. تعداد شخصیتها در آنها محدود است و شخصیتها از تنوع برخوردارند. از نظر تعداد شخصیتها میتوان تمیلهای روایی را به سه گروه تقسیم نمود: حکایات یک شخصیتی، دو شخصیتی و سه شخصیتی. شخصیتهای انسانی روایتها همگی از دنیای واقعی مفسر گرفته شدهاند. در هر روایتی شخصیت جدیدی وارد میشود و وقایع بر محور او میچرخد. شخصیتها بدون ذکر نام و با عناوین کلی مطرح میشوند مانند: عاشق، معشوق، تشنه، شخص مالدار، غلام و ندیم. اغلب این شخصیتها خصلت نوعی دارند. در این روایات مختصر، برای پردازش شخصیتها مجال بسیار کمی وجود دارد. مفسر این شخصیتها را با نسبت دادن اعمال و رفتاری به آنها، در جهت هدفهای تربیتی و اخلاقی قرآن و مجسم نمودن مفاهیم عرفانی آن در ذهن خواننده بکار میگیرد. از نظر ایستایی و پویایی، همه شخصیتها ایستا هستند و دچار تغییر و تحول نمیشوند. البته این مسأله به موضوع تمثیلها نیز بستگی دارد که برشی کوتاه از یک حادثه به منظور تفهیم موضوع قرآنی در قالب مثل است. این اختصار و ایجاز جایی برای گسترش حادثه اصلی و به تبع آن ایفای نقش شخصیتها باقی نمیگذارد. شخصیتها در همان یک یا دو کنش اصلی شناخته میشوند. چون روایت زود به پایان میرسد، تنها عرصه ارایه شخصیت در همان یک کنش است و فرصتی برای تغییر و تحول آنها وجود ندارد. آنچه در این روایات اهمیت اساسی دارد و در مرکز توجه نویسنده است، پیام و هدف است. 3ـ2ـ3ـ صحنهپردازی «در اصطلاح داستان، «صحنه» زمان و مکانی است که عمل داستانی در آن اتفاق میافتد وکاربرد درست آن بر باورپذیری داستان میافزاید» (میرصادقی، 1385: 449). در تمثیلهای روایی تفسیر منظوم، اغلب به زمان و مکان اشارهای نشده و تنها در برخی موارد، مکان مشخص است. در روایاتی که شخصیتها حیوانات هستند، نویسنده به مکان اشاره کرده است. مثلا در روایت ماهیها و آبگیر، مکان روایت آبگیر است و تمام حوادث در آن اتفاق میافتد. یا در تمثیل «تمییزنکردن صداها به وسیله خر» مکان اصطبل است: (ر.ک صفیعلیشاه، 1356: 1038). همچنین نویسنده در بیان عجز انسان، تمثیل افتادن مورچهای در شیشه را بیان میکند (ر.ک همان،989). در بقیه موارد هیچ نشانی از مکان دیده نمیشود و نویسنده فقط به ذکر روایت پرداخته است. در تمام تمثیلهای روایی، زمان امری کاملا مبهم است و هیچ اشارهای به زمان وقوع روایت نشده است، این با یکی از ویژگیهای روایات که ایجاز و اختصار است، اتباط دارد. با این حال نویسنده به مکان وقوع رویدادها نسبت به زمان آنها توجه بیشتری داشته است. در برخی موارد به مکان اشارهای گذرا شده است و این مکانها محدود است و کنش داستانی در این مکان محدود روی میدهد. 3ـ2ـ4ـ گفت وگو گفتوگو «از ابزارهای مهم روایتگری و شخصیتپردازی است؛ زیرا بخش مهمی از زندگی آدمیان بر اساس گفت وگو شکل میگیرد. از اینرو، گفت وگو به راست نمایی داستان کمک میکند» (یونسی، 1384: 351). از میان تمثیلهای روایی تفسیر منظوم، در سه مورد، گفت وگو پیکره اصلی روایت را تشکیل میدهد. گفت وگو گاهی میان دو نفر یا بیشتر صوت میگیرد یا در ذهن شخصیت واحدی تحقق مییابد. از این منظر میتوان آنها را به گفتوگوهای دو نفره (دیالوگ) و گفتوگوهای یک نفره (مونولوگ) تقسیم کرد. در یک موردی که گفتوگو از نوع دیالوگ یا دو نفره است، گفتوگوها بیانگر اخلاق و عقاید شخصیتهاست. در تمثیل سخن گفتن معشوق با عاشق، گفتوگو با دخالت راوی شکل گرفته است و یکی از شخصیتها (معشوق) خطاب به دیگری (عاشق) سخن میگوید و دیگری خاموش است. (ر.ک صفیعلیشاه، 1356: 713). در میان تمثیلهای روایی، تکگویی که در ذهن شخصیتی واحد رخ میدهد نیز دیده میشود. در این شیوه روایت، افکار شخصیتها به طور گسسته نقل میشود که آن را جریان سیال ذهن مینامند و نویسنده افکار و احساسات شخصیتها را در معرض دید خواننده قرار میدهد. برای مثال در روایت شخصی که میخواهد کاه را بفروشد، روایت داستان بر اساس همین مونولوگ که در ذهن شخصیت اصلی رخ داده، ارایه میشود و به ویژگی نادانی او اشاره میکند. (ر.ک همان، 753). نمونه دیگر از این گونه تکگویی در تمثیل «آن شخص مالدار» به چشم میخورد که ویژگی خساست شخصیت اصلی را بخوبی به نمایش میگذارد: «که مبادا مال من گردد تمام پس شوم بیآبرو در خاص و عام» (همان، 585). 3ـ2ـ5ـ زاویه دید «زاویه دید یا شیوه نقل داستان، موقعیت نویسنده را نسبت به روایت نشان میدهد و بر سایر عناصر داستان (مثل شخصیتپردازی، گسترش طرح، شیوه نگارش و صحنهپردازی) تأثیر میگذارد» (میرصادقی، 1385: 386). همه تمثیلهای روایی تفسیر منظوم، به شیوه سوم شخص بیان شدهاند. ثابت ماندن زاویه دید در این روایات، معلول حجم کم آنهاست که مجالی برای تغییر زاویه دید وجود ندارد. در واقع در تمام این تمثیلها، راوی به عنوان دانای کل همه چیزدان، از اندیشهها و انگیزهها آگاه است؛ در افکار شخصیتها رخنه میکند و از اندیشههای ذهنیشان خبر میدهد و گاهی نیز تنها روایتگر حوادث است. 3ـ2ـ6ـ درونمایه درهرحال درونمایه نوع نگاه نویسنده نسبت به موضوعهای متنوع حیات بشری است. درونمایه تمثیلهای روایی صفیعلیشاه، برگرفته از مفاهیم عرفانی، اخلاقی و مذهبی است که در قرآن به آنها اشاه شده و در روایات مفسر، صورت تمثیلی به خود گرفتهاند. این مضمون از طریق گفتار و کردار شخصیتهای روایت مطرح میشوند و در طول روایت به بیان نظرگاه خود درباره موضوع مورد بحث نمیپردازد. مهم ترین درونمایههای تمثیلهای روایی تفسیر منظوم به دو بخش اخلاقی و مذهبی تقسیم میشوند. درونمایههای اخلاقی عبارتند از: نشات گرفتن حالات روحی و درونی انسان از وجود خود او (ر.ک صفی علیشاه، 1356: 605)، مذمت ناسپاسی و کفران نعمت (ر.ک همان، 623) ،بهره گیری از عقل و تدابیر آن در حل مشکلات(ر.ک همان، 804)، فرافکنی و اعمال ناپسند خود را به گردن دیگران نینداختن (ر.ک همان، 535، 713 ). درونمایههای مذهبی نیز شامل مواردی چون: بت پرستی(ر.ک همان، 624)، توکل به خداوند (ر.ک همان، 585)، حرامنکردن آنچه خداوند حلال فرموده است (ر.ک همان، 713) وغیره میشوند. 3ـ2ـ7ـ زبان داستان زبان یکی از عناصر مهم داستان است.«زبان داستان پل ارتباط نویسنده با خواننده است و همه عناصر داستانی به شکلی از طریق زبان عرضه میشوند. به همین دلیل، گروهی آن را از جمله عناصر داستانی دانستهاند» (مستور، 1384: 51). صفیعلیشاه با استفاده مناسب از واژهها و ترکیبات، مفهوم مورد نظرش را بخوبی ادا میکند. زبان او ساده و رساست و یکی از ویژگیهای آن، ایجاز است. از نشانههای اختصار و ایجاز در متن مفسر، حذفهای صوری و محتوایی است. از میان حذفهای صوری میتوان به حذف شناسه فعل، حذف فعل معین و ... اشاره کرد. در حوزه محتوایی نیز نویسنده از بیان اطلاعات غیرضروری و زواید محتوایی صرفنظر میکند. کاربرد واژگان ساده و جملات کوتاه و پرهیز از تعقید و اطناب از دیگر ویژگیهای زبان مفسر است. هم چنین او درزبان تمثیلها از کاربرد عبارتهای عربی، نحو عربی، واژگان نادر یا رکیک اجتناب نموده است. 3ـ2ـ8ـ لحن عنصر لحن از دیگر عناصر مهم روایی داستان محسوب میشود. «در داستان نویسی معاصر، لحن هر یک از شخصیتها با ویژگیهای اخلاقی، اجتماعی و سنتی آنها هماهنگی دارد؛ اما در حکایتها و داستانهای قدیمی به این عنصر توجهی نمیشد» (انوشه، 1376: 121). لحن صفیعلیشاه در تمثیلهای روایی خود، نشانگر زبان جدی اوست که با موضوع آنها که تعلیم آرای و مفاهیم عارفانه و اخلاقی است، هماهنگی دارد. در لحن شخصیتهای تمثیلها نیز عناصر لهجهای، تکیه کلامها، ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه دیده نمیشود. لحن شخصیتها در سه موردی که عنصر گفتوگو در روایت مشهود است، جدی و احترامآمیز است. مثلا لحن معشوق در خطاب به عاشق، محبتآمیز ودر عین حال همراه با رعایت ادب و احترام است (ر. ک صفیعلیشاه، 1356: 713).
نتیجهتمثیل مانندکردن هیئتی به هیئت دیگر است و وجه شبه در آن منتزع از چند چیز است و دریافت آن نیازمند تأویل است، یکی از شگردهای صفیعلیشاه در تبیین موضوعات قرآنی، استفاده از تمثیل است. ساختار تمثیلها در تفسیر منظوم، از جهت کوتاهی و بلندی بررسی شد. تمثیلهای بلند در طول چند بیت بیان شده و تمثیلهای کوتاه محدود به یک مصراع یا یک بیت هستند. همه نمونههای اسلوب معادله و برخی نمونههای تشبیه تمثیلی، جزء تمثیلهای کوتاه، و نمونههای پارابل و فابل و برخی از نمونههای تشبیه تمثیلی، جزء تمثیلهای بلند محسوب شدند. از مجموع تمثیلهای موجود در تفسیر منظوم، تشبیه تمثیلی از کاربرد گستردهای برخوردار است. همچنین مفسر در ساخت تمثیلها از ابزارهای مختلفی چون دانش پزشکی، عناصر طبیعت، انسان، حیوانات و اشیاء استفاده کرده است که عناصر طبیعت فراوانی بیشتری نسبت به ابزارهای دیگر دارند. در مجموع صفیعلیشاه در انتخاب تمثیلها نوآوری چندانی ندارد و متون قبل از وی به ویژه مثنوی معنوی، ذهن و زبان او را پر کرده است و جا به جا تاثیر زبانی و تسلط درونمایه مثنوی را میتوان در تفسیر منظوم او مشاهده کرد.
منابع و مآخذ1ـ ابراهیمی، صادق و رحیمه چولانیان. «مقایسه موضوعی وصف طبیعت در شعر فارسی و عربی». مجله ادبیات تطبیقی، دوره1، شماره1، بهار و تابستان، 1387. 2ـ ابن اثیر. المثل السائر فی اد الکاتب و الشاعر. تحقیق احمد الحوفی و بودی طبانه، بیروت: المکتبه المصریه، 1422ه. 3ـ ابن جوزیه. اعلام اموقعین عن رب العالمین. جلد1، بیروت: دارالجلیل، 1410. 4- انوشه، حسن. دانشنامه ادب فارسی. جلد2، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1376. 5ـ پورنامداریان، تقی. در سایه آفتاب. تهران: نشر سخن، 1380. 6ـ تقوی، محمد. حکایتهای حیوانات در ادب فارسی. تهران: روزنه، 1376. 7ـ داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مرواید، 1383. 8ـ شفیعی کدکنی، محمدرضا. شاعر آیینهها. تهران: انتشارات آگاه، 1350. 9ـ صالح مازندرانی، محمدهادی بن محمد. انوارالبلاغه. به کوشش محمد علی غلامی نژاد، تهران: انتشارات دفتر میراث مکتوب، 1376. 10ـ صفی علیشاه، حاج میزا حسن. تفسیر منظوم قرآن. چاپ افست با سرمایهگذاری کتابفروشی خیام، 1356. 11ـ طبانه، بدوی. معجم البلاغه العربیه. بیروت: دار ابن حزم، 1418. 12ـ فتوحی، محمد. بلاغت تصویر. تهران: سخن، 1385. 13ـ محمدی، محمدهادی. روششناسی نقد ادبیات کودکان. تهران: سروش، 1378. 14ـ مستور، مصطفی. مبانی داستان کوتاه. تهران: مرکز، 1384. 15ـ میر صادقی، جمال. عناصر داستانی. تهران: سخن، 1385. 16ـ نیکولایوا، ماریا. فراسوی دستور داستان. ترجمه غزال بزرگمهر و مرتضی خسرو نژاد، تهران: کانون فکری و پرورشی کودکان و نوجوانان، 1387. 17ـ واعظ کاشفی سبزواری، میرزا حسین. بدیع الافکار فی صنایع الاشعار. ویراسته جلال الدین کزازی، تهران: نشر مرکز، 1369. 18ـ یونسی، ابراهیم. هنر داستاننویسی، تهران: نگاه، 1384. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ ابراهیمی، صادق و رحیمه چولانیان. «مقایسه موضوعی وصف طبیعت در شعر فارسی و عربی». مجله ادبیات تطبیقی، دوره1، شماره1، بهار و تابستان، 1387. 2ـ ابن اثیر. المثل السائر فی اد الکاتب و الشاعر. تحقیق احمد الحوفی و بودی طبانه، بیروت: المکتبه المصریه، 1422ه. 3ـ ابن جوزیه. اعلام اموقعین عن رب العالمین. جلد1، بیروت: دارالجلیل، 1410. 4- انوشه، حسن. دانشنامه ادب فارسی. جلد2، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1376. 5ـ پورنامداریان، تقی. در سایه آفتاب. تهران: نشر سخن، 1380. 6ـ تقوی، محمد. حکایتهای حیوانات در ادب فارسی. تهران: روزنه، 1376. 7ـ داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مرواید، 1383. 8ـ شفیعی کدکنی، محمدرضا. شاعر آیینهها. تهران: انتشارات آگاه، 1350. 9ـ صالح مازندرانی، محمدهادی بن محمد. انوارالبلاغه. به کوشش محمد علی غلامی نژاد، تهران: انتشارات دفتر میراث مکتوب، 1376. 10ـ صفی علیشاه، حاج میزا حسن. تفسیر منظوم قرآن. چاپ افست با سرمایهگذاری کتابفروشی خیام، 1356. 11ـ طبانه، بدوی. معجم البلاغه العربیه. بیروت: دار ابن حزم، 1418. 12ـ فتوحی، محمد. بلاغت تصویر. تهران: سخن، 1385. 13ـ محمدی، محمدهادی. روششناسی نقد ادبیات کودکان. تهران: سروش، 1378. 14ـ مستور، مصطفی. مبانی داستان کوتاه. تهران: مرکز، 1384. 15ـ میر صادقی، جمال. عناصر داستانی. تهران: سخن، 1385. 16ـ نیکولایوا، ماریا. فراسوی دستور داستان. ترجمه غزال بزرگمهر و مرتضی خسرو نژاد، تهران: کانون فکری و پرورشی کودکان و نوجوانان، 1387. 17ـ واعظ کاشفی سبزواری، میرزا حسین. بدیع الافکار فی صنایع الاشعار. ویراسته جلال الدین کزازی، تهران: نشر مرکز، 1369. 18ـ یونسی، ابراهیم. هنر داستاننویسی، تهران: نگاه، 1384. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 442 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 171 |