تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,623 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,416,271 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,444,813 |
بررسی رابطۀ زبان و جنسیت در شش رمان معاصر فارسی قبل و بعد از انقلاب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 10، شماره 40، تیر 1398، صفحه 105-122 اصل مقاله (358.07 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یکی از مباحث اصلی در نقد اصالت زن (فمنیسم) و زبانشناسی، تفاوت زبان مرد و زن است که در همه جنبههای زبان، قابلمشاهده میباشد. درگذشته هیچگاه زن را مخاطب و خواننده نمیدانستند، از این رو مردان برای مردان مینوشتند و حتی بهترین زبان را از آن مردان میدانستند و بهترین گفتار از آن میدانستند که بیانش مردانه باشد. این تسلط مردانه بر زبان و اجزای زبان نیز پیداست؛ اما در داستانپردازی معاصر به جنسیت توجه ویژه شده است. پژوهش حاضر به بررسی تفاوتهای نوشتاری زنان و مردان در رمانهای معاصر قبل و بعد از انقلاب میپردازد. هدف از این تحقیق، بررسی این مسأله است که آیا عامل جنسیت به بروز تفاوتهای نوشتاری در حوزۀ واژگان و نحو منجر میشود یا خیر؟ در این پژوهش سه رمان، سووشون، خانه ادریسیها و چراغها را من خاموش میکنم از نویسندگان زن و سه رمان شوهر آهو خانم، شازده احتجاب و همسایهها از نویسندگان مرد تحلیل و بررسی میشود. رمانهای بررسی شده با مشخصههای زبانی در حوزۀ واژگان بررسی شدهاند و معیار این بررسی دیدگاههای رابین لیکاف (1975) در ارۀ الگوهای زنانه در گفتمان است. بر اساس دیدگاه لیکاف، زنان با مردان به هنگام سخن گفتن یا نوشتن در استفاده از این موارد متفاوتاند. استفاده دقیق از رنگ واژهها، فرمهای مؤدبانه، قیدهای تشدیدکننده، صفات تهی، گفتار غیرمستقیم، پرهیز از رکاکت و دشواژهها و تأکید بر تشدیدکنندهها، تحلیل آماری هر یک از مشخصهها نشان داد عملکرد زنان نویسنده فارسیزبان در زمینۀ استفاده از موارد فوق با دیدگاههای لیکاف سازگاری دارد و آن را تایید میکند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رمان فارسی؛ نوشتار زنانه؛ نوشتار مردانه؛ جنسیت؛ زبان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی رابطۀ زبان و جنسیت در شش رمان معاصر فارسی قبل و بعد از انقلاب شراره علا* دکتر عبدالحسین فرزاد** چکیده یکی از مباحث اصلی در نقد اصالت زن (فمنیسم) و زبانشناسی، تفاوت زبان مرد و زن است که در همه جنبههای زبان، قابلمشاهده میباشد. درگذشته هیچگاه زن را مخاطب و خواننده نمیدانستند، از این رو مردان برای مردان مینوشتند و حتی بهترین زبان را از آن مردان میدانستند و بهترین گفتار از آن میدانستند که بیانش مردانه باشد. این تسلط مردانه بر زبان و اجزای زبان نیز پیداست؛ اما در داستانپردازی معاصر به جنسیت توجه ویژه شده است. پژوهش حاضر به بررسی تفاوتهای نوشتاری زنان و مردان در رمانهای معاصر قبل و بعد از انقلاب میپردازد. هدف از این تحقیق، بررسی این مسأله است که آیا عامل جنسیت به بروز تفاوتهای نوشتاری در حوزۀ واژگان و نحو منجر میشود یا خیر؟ در این پژوهش سه رمان، سووشون، خانه ادریسیها و چراغها را من خاموش میکنم از نویسندگان زن و سه رمان شوهر آهو خانم، شازده احتجاب و همسایهها از نویسندگان مرد تحلیل و بررسی میشود. رمانهای بررسی شده با مشخصههای زبانی در حوزۀ واژگان بررسی شدهاند و معیار این بررسی دیدگاههای رابین لیکاف (1975) در ارۀ الگوهای زنانه در گفتمان است. بر اساس دیدگاه لیکاف، زنان با مردان به هنگام سخن گفتن یا نوشتن در استفاده از این موارد متفاوتاند. استفاده دقیق از رنگ واژهها، فرمهای مؤدبانه، قیدهای تشدیدکننده، صفات تهی، گفتار غیرمستقیم، پرهیز از رکاکت و دشواژهها و تأکید بر تشدیدکنندهها، تحلیل آماری هر یک از مشخصهها نشان داد عملکرد زنان نویسنده فارسیزبان در زمینۀ استفاده از موارد فوق با دیدگاههای لیکاف سازگاری دارد و آن را تایید میکند. واژههای کلیدی رمان فارسی، نوشتار زنانه، نوشتار مردانه، جنسیت، زبان مقدمهانسان هرگز فقط زن یا فقط مرد نیست و طبقهبندیهای جنسی با سن، طبقه، نژاد و بسیاری چیزهای دیگر تغییر میکند. جنسیت حتی بیش از زبان بر شالوده زیستشناختی مبتنی است؛ در واقع، همۀ فرهنگها، مردم را از زمان تولد به دو طبقۀ جنسی مؤنث و مذکر تقسیم میکنند. در بیشتر گروههای اجتماع، رفتارهای اجتماعی، طبقهبندی جنسی با روابط قدرت، تقسیم کار و تنظیم بسیاری دیگر از عرصههای زندگی مرتبط است. ماهیت و جوهرۀ جنسیت رفتارهای اجتماعی و جهتگیریها و توقعاتی که رفتارهای اجتماعی را شکل داده و از آنها حمایت میکنند، است. هرچند در بسیاری از جوامع امروزی، زنان و مردان بهطور مشترک در بیشتر فعالیتهای اجتماعی شرکت دارند اما به نظر میرسد که در برخی زمینهها زنان و در برخی مردان، نقش فعالتری دارند، این امر سبب تفاوتهای زبانی معینی میان این دو گروه میگردد و هرچند تفاوتهای میان نقشهای اجتماعی آنان در یک جامعه خاص عظیمتر و جدیتر باشد، تفاوتهای زبانی عظیمتر و شدیدتر خواهد بود. در میان عوامل غیرزبانی مانند طبقه اجتماعی، سن، تحصیلات و موقعیت خانوادگی، شغل و غیره، جنسیت نقش مهمی در بروز گوناگونیهای زبانی دارد و در برخی از جوامع، تفاوتها در اکثر حوزههای زبانی مانند نحوی، واژگانی و کاربردی به چشم میخورد اما در برخی دیگر تفاوتها چندان آشکار نیست و فقط مربوط به یکی از حوزههای زبانی است. به اعتقاد برخی از پژوهشگران، تفاوت در برخی از زبانها در حوزه واژگان است. (باطنی، 1375: 33) همچنین شغل افراد باعث میشود تا در زبان خود، اصطلاحات، واژهها و کنایات و ضربالمثلهای مرتبط با آن را به کار ببرد. «هر حرفهای مجموعه اصطلاحات مربوط به خود دارد، این قبل اصطلاحاتها حرفهای و واژههای عامیانه، دارای ویژگیهای مشترکی هستند و فقط برخی آن را به کار میبرند.» (فالک، 1372: 106) تجارب معمولی و روزمره نشان میدهد که مشاغل مختلف، آثار مختلفی بر طبیعت اشخاص به جا میگذارد: «افراد وابسته به یک طبقه اجتماعی که ویژگیهای اجتماعی ـ اقتصادی مشابهی دارند، ازنظر رفتار زبانی تشابه بیشتری با یکدیگر نشان میدهد» (مدرسی، 1387: 148) افراد طبقۀ بالا زبانی رسمیتر دارند، «طبقات اجتماعی بالا، نسبت به رفتار زبانی خود حساسیت بیشتری دارند.» (همان: 51) جنسیت از ابزارهای مهم تعیینکنندۀ زبان است، در جوامع مختلف و فرهنگهای گوناگون این نوع بینش، از لحاظ شدت و ضعف تفاوت دارد، فرهنگ یا محیطی که مرد یا زن در آن پرورش یافتهاند، بر زبان و جنسیت آنان تأثیر دارد و واژهها تابو در زبانشان در پیوند با ایفای نقش آنان بهعنوان یک زن یا مرد است، به همین دلیل کارکرد زبانی زن و مرد تا حدی متفاوت است. (نرسیسیان، 1381: 100) یکی از تفاوتهای زنان و مردان، تفاوت در رفتار زبانی آنهاست. در حقیقت، جنسیت، تأثیر مستقیمی بر گفتار انسانها دارد. همانطور که این تفاوتها در گفتار و شیوه صحبت کردن افراد وجود دارد، میتواند در نوشتار نیز نمود پیدا کند. هدف از پژوهش حاضر، تعیین و بررسی تفاوتهای نوشتاری نویسندگان زن و مرد ایرانی در ادبیات معاصر است. اینکه آیا جنسیت نویسنده بر سبک نگارش و شیوه بهکارگیری مشخصههای زبانی مؤثر است یا نه و اگر چنین است چه تفاوتهای واژگانی در زبان نوشتاری زنان و مردان نویسنده وجود دارد؟ پیکره زبانی پژوهش حاضر، شش رمان معاصر ایرانی قبل و بعد از انقلاب است. از میان این رمانها سه رمان را نویسندگان مرد ایرانی و سه رمان را نویسندگان زن ایرانی نوشتهاند در جدول زیر نام رمان و اطلاعات کامل آنها آمده است:
جدول 1: مشخصات زمانهای موردمطالعه
پیشینۀ تحقیقدر دهه هفتاد میلادی پژوهشگرانی چون سایپر، کراج و... مطالعه در حوزه زبان و جنسیت پرداختند. حاصل مطالعات آنها که قرار است در رمانهای مورد نظر در این پژوهش مبنای عمل قرار گیرد به شرح زیر است. لیکاف که جامعهشناس است، نخستین کسی است که مسأله زبان و جنسیت را مطرح کرد. او معتقد است که زبان زنان از زبان مردان پستتر است. زیرا شامل انگارههای ضعف وعدم قطعیت است و بر مطالب بیاهمیت و غیر جدی و واکنشهای عاطفی تأکید دارد. به نظر او زبان مردان نیرومندتر است. همچنین زبانشناسی بریتانیایی نیز موفق به کشف تفاوتهایی در زبان مردان و زنان گردید. او معتقد است مکالمات صرفاً مردانه مانند سخنرانی به شکل یک رشته نمایش یک نفر است و مکالمه زنانه بیشتر بر پایه همکاری و مشارکت است. دو پژوهشگر دیگر به نام «پنلوپه واسپندر» معتقدند زنان از بنیاد آماج سرکوب زبانی هستند؛ زیرا زیر سیطرۀ مردانند. همچنین «شوالتر» معتقد است زبان زنان با مردان تفاوت عمیق دارد. لازم به ذکر است بیشتر پژوهشهای پیشین که در مورد زبان و جنسیت انجام گرفته، در حوزه گفتار بوده است؛ اما پژوهشهایی که بر روی متون ادبی انجام شده باشد، بسیار کم است، شاید دلیل این امر این تصور باشد که تفاوتهای زبانی که بین مردان و زنان وجود دارد با صراحتی که در گفتار مشخص میشود، در نوشتار مشهود نیست اما انتظار میرود که تفاوتهای جنسیتی، در آثار فرهنگی مخصوصاً رمانها خود را بیشتر نشان دهد. در میان عوامل مؤثر در پیدایش و تحول زبان، نقش عوامل اجتماعی برجستهتر بهنظر میرسد. ویژگی اجتماعی زبان، آن را با بسیاری از پدیدهها و عوامل اجتماعی ـ فرهنگی پیوند میدهد. اگرچه مطالعات زبانشناسی اجتماعی تحت تأثیر فمنیسم، از دهه شصت به این طرف به صورت علمی و بهعنوان نگرشی آگاهانه در عرصۀ زبانشناسی مطرح شد و مطالعۀ زبان را دچار تحولات بنیادین کرد؛ ولی قبل از آن نیز مطالعات مردمشناسی و گویششناسی- که از قرن هفدهم به بررسی تفاوتهای میان گویشوران مرد و زن میپرداخت. به هر حال پیشینۀ تحقیقات در این زمینه به اوایل دهۀ هفتاد میلادی برمیگردد. سایپر (1929)، لباو (1972)، لیکاف (1973)، برند (1975)، دوبوا و کراچ (1975)، ترادگیل (1983)، بارون (1986)، کامرون (1989) و... از جمله پژوهشگران جهانی در این زمینهاند. عسگری (1375)، نوشین فر (1374)، برزگر آق قلعه (1378)، فارسیان (1378)، جاننژاد (1380) و مدرسی (1387) نیز با انجام پایاننامههایی زوایایی از این موضوع را در زبان فارسی بررسی کردند و با استفاده ازنظریات اندیشمندان جهان به معیارهایی کلی دست یافتند. پژوهشگران دیگری چون نجمآبادی (1377)، علی نژاد (1381)، نوشین فر (1381)، بهمنی و باقری (1391) نیز در باب رابطۀ زبان و جنسیت مقالاتی نوشتهاند و به پژوهشهای زبانی زنانه و مردانه در زبان فارسی غنا بخشیدند. در این مقاله ابتدا با استفاده ازنظریه لیکاف (1975) به توضیح پارهای از مشخصات گفتار زنان میپردازیم. سپس در ادامه با استفاده از مشخصههای زبانی، رمانهای مطالعه شده را تحلیل و بررسی میکنیم. برخی از مشخصات گفتار زنان ازنظر لیکاف عبارتاند از: استفاده مکرر از تردیدنماها مانند sort of و kind of؛ تردیدنماها کلماتی هستند که حس تردید و درنگ گوینده را به مخاطب القا میکنند. به باور لیکاف، گوینده با به کار بردن این کلمات، از اظهارنظر قطعی میپرهیزد. او باور دارد که زنان در طول گفتارشان با استفاده مکرر از تردیدنما به نوعی از جواب دادن طفره میروند. همچنین زنان با استفاده زیاد از صفات تقریبی مانند (almost و rather) بر این نکته صحه بیشتری میگذارند. کاربرد فرمهای مؤدبانه زبان و پرهیز از کاربرد دشواژهها استفاده از قیدهای تشدیدکننده در زبان مانند خیلی. استفاده از صفتهای تهی مانند,divine lovely؛ این صفات بدان سبب تهی نامیده میشوند که بهرغم آنکه مانند بقیۀ صفات اسم را توصیف میکنند برایشان نمیتوان معنای صریح و دقیقی تعریف کرد. استفاده از نقلقول مستقیمداشتن لغات خاص؛ زنان از واژههایی استفاده میکنند که مربوط به علایق خاص آنها در حوزههای مختلف است مانند magenta (زرشکی روشن)، shirr (پارچه بدننما)، dart (ساسون). اگر مردی از این قبیل واژهها در گفتارش استفاده کند، دیگران آن را شوخی و مزاح تلقی میکنند. استفاده نکردن از زبان خشن یا مردانه؛ ازنظر لیکاف، نوشتار زنان ویژۀ خود آنها است. به همین دلیل از اصطلاحات نوشتار زنانه استفاده میکند؛ که اصطلاحی در فمنیسم فرانسوی است و به گفتمانی اشاره دارد که ویژه زنان است و به عواطف و ناشناختهها نزدیکتر است. استفاده از گفتار غیرمستقیم برای درخواست. (لیکاف، 1975: 54)در این پژوهش تلاش شده است تا رمانها در حوزۀ واژکان بررسی شوند. این رمانها در این حوزه با مشخصههای زبانشناختی مانند رنگواژهها، تردیدنماها، دشواژهها، تشدیدکنندهها و صفات بررسی خواهند شد. تعداد هر یک از مشخصهها در رمانهای مطالعه شده با جدول و نمودار مشخص خواهند شد. تعداد هر یک از مشخصهها در رمانهای مطالعه شده با جدول و نمودار مشخص میشوند و سپس نتیجهگیری کلی از تفاوتهای زبانی در نوشتار زنان و مردان ارایه خواهد شد. تحلیل دادههارنگ واژهها رنگ یکی از ابزارهای روانشناسان برای شناخت روان آدمی است و هرچند واقعیتی مادی و محسوس است؛ اما گرایش هر فرد به رنگی خاص، حکایت از شرایط استفاده از این عناصر ساده و گزینش آن، بستگی به مسائل مختلفی دارد که میتواند در نهایت برای هر شخص ایجاد باور، علاقه و سلیقه و آرزوهای خاص نماید. با بررسی دقیق این عنصر میتوان تا حد قابلتوجهی به افکار، روحیات و جنسیت برگزیننده آن پی برد. لیکاف معتقد است خانمها خیلی دقیقتر از آقایان رنگها را میشناسند و نامگذاری میکنند. کاربرد کلمههایی مانند نخودی و سبز مایل به آبی، در گفتار خانمها، چشمگیر است ولی اکثر مردها به کار نمیبرند. (لیکاف، 1975: 12) خسرونژاد که به بررسی و مقایسه ده داستان کوتاه فارسی و انگلیسی پرداخته است، بیان میکند تعداد و تنوع رنگ واژهها در متون زن نگاشته چه در فارسی و چه در انگلیسی بیشتر است. در واقع یکی از تمایزهایی که در نوشتار زنان و مردان دیده میشود، تفاوت آنها در به کار بردن رنگ واژههاست. رنگهایی که نویسندگان مرد در متون خود به کار میبرند، معمولاً رنگهای اصلیاند. ولی زنان به طیف گستردهای از رنگها توجه نشان میدهند و در نامیدن رنگها به جزئیات بیشتری توجه دارند. آقایان معمولاً فقط رنگهای ساده را میشناسند؛ مانند زرد، قرمز، آبی، مشکی و صورتی و به جزئیات رنگها توجه نشان نمیدهند و برایشان مهم نیست که رنگ وسیلهای، سبزِ روشن باشد یا سبزِ تیره، زیرا ازنظر آنها رنگ آن وسیله سبز است و نه رنگ دیگری. ظاهراً اینگونه به نظر میرسد که آقایان فکر میکنند نیازی ندارند که به مسائل بیاهمیت بپردازند و این مسائل مربوط به خانمهاست. مگر اینکه مردان به اعتبار شغل خود، مشاغلی همچون فروش اتومبیل، فرش، عتیقهجات، رنگ و ... به مقوله رنگ حساس باشند. تحلیلی که بر این شش رمان انجام شد، نشان میدهد که این مسأله در حوزۀ نوشتار، خود را بهخوبی نشان میدهد و زنان نویسنده در به کار بردن رنگها دقت بیشتری به خرج میدهند و طیفهای گستردهتری از رنگها را در نوشتار خود به کار میبرد؛ اما نویسندگان مرد معمولاً فقط از رنگهای اصلی استفاده میکنند. در رمانهای بررسی شده، مشاهده گردید که زنان نویسنده در کاربرد رنگها، دقت بیشتری به خرج میدهند. در حالی که نویسندگان مرد، فقط رنگهای اصلی را بهکاربردهاند. در جدول زیر، تعداد رنگهای بهکاررفته در رمانهای مورد بحث را نشان میدهد. جدول 2: تعداد رنگواژهها
جدول 3: رنگهای بهکاررفته در رمانهای موردمطالعه
جدول فوق نشان میدهد که در سه رمان نوشته شده از سوی زنان 285 بار به رنگها اشاره شده است؛ در حالی که در سه رمان نوشته شده از سوی مردان 70 بار از رنگها استفاده شده است. جدول 3 رنگهای به کار رفته در رمانهای مطالعه شده را نشان میدهد. این جدول بهخوبی نشان میدهد که زنان در نوشتار خود از رنگ واژههای بیشتری استفاده میکنند و به نظر میرسد رنگ واژهها یکی از مشخصههایی هستند که نوشتار زنان را از مردان متمایز میکند. بر اساس جدول شماره 3 در نوشتار زنان فقط 9 نوع رنگ که همگی رنگهای اصلیاند به کار رفتهاند اما در نوشتار مردان 15 نوع رنگ به کار رفته است. رنگهایی مانند ارغوانی، طلایی، زاغ، زرین، آبی آسمانی، رنگ دریا، کهربایی، زرشکی، بور، در نوشتار زنان به کار نرفته است. همچنین رنگهای سیاه، سفید، سبز، زرد، آبی و قرمز رنگهایی هستند که هم در رمانهای زنان و هم در رمانهای مردان به کار رفته است. در رمان سووشون رنگ سیاه 30 بار و در رمان چراغها را من خاموش میکنم 15 بار به کار رفته است. دشواژههادشواژهها (واژههای دشوار): یکی از جالبترین مصادیق تأثیر فرهنگ و ارزشهای جامعه بر زبان، پدیدهای موسوم به دشواژه باشد. دشواژهها صورتهای زبانی هستند که ذکر آنها از لحاظ فرهنگی، مذهبی و اجتماعی ناشایست تلقی میشود و به کار گیری نادرست و نا بجای آنها احیاناً منجر به سرافکندگی یا از دست دادن موقعیت اجتماعی فرد میشود؛ اما در گفتار قشرهایی از جامعه به وفور به کار میرود. برخی از این واژهها فحش و ناسزا هستند که خود نشاندهنده بار منفی فرهنگی آنهاست. همچنین ذکر اعضای تناسلی، ذکر مدفوعات بدن و عمل دفع و محل آنها در خصوص مسائل جنسی، ناسزاها و الفاظ رکیک را میتوان در زمرۀ این دسته قرار داد. (ارباب، 1391: 112) بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد که زنان بیشتر دشواژههایی را که مربوط به حوزههای بیماریها، مرگ، حالات روانی ـ جسمی و خانواده است به کار میبرند و کمتر از دشواژههای مربوط به حوزههای جنسی ـ خانوادگی و جنسی ـ خوراک میباشد و این امر نشاندهندۀ آن است که کاربرد دشواژههای زنان و مردان بر اساس انتخاب حوزههای واژگانی آنها با یکدیگر متفاوت است. (ارباب، 1391: 123) زبان شناسان معتقدند زنان گرایشی ذاتی به استفاده از صورتهای مؤدبانهتر دارند زیرا فرآیند اجتماعی شدن آن بهگونهای است که جامعه همیشه از آنها رفتاری صحیحتر و بهتر انتظار دارد. همین کنترل اجتماعی باعث شده تا زنان از کاربرد دشواژهها بپرهیزند و در اندک موارد استفادۀ بیشتری از صورتهای زشت و بیادبانه استفاده نمایند. به همین جهت است که لیکاف، زبانشناس معروف، زنان را استادان استفاده از حسن بیان میداند؛ اما مردان در عرصههای گفتار بسیار رقابت گرا و در پی نشان دادن غلبه و برتری خود بر طرف مقابل هستند و ازنظر اجتماعی نیز آزادیهای بیشتری دارند و دلیل اینکه خیلی بیشتر از زنان از دشواژهها بهخصوص نوع رکیک آن استفاده میکنند، همین است. تحلیل شش رمان مطالعه شده در این پژوهش نشان داد که زنان نویسنده در مقایسه با نویسندگان مرد از دشواژههای بیشتری در نوشتار خود استفاده کردهاند. جدول 4: تعداد دشواژهها
جدول فوق نشان میدهد که زنان در مقایسه با مردان از واژههای تابوی بیشتری از مردان استفاده کردهاند. در سه رمان نوشتهشده از سوی زنان، 323 بار واژههای تابو به کار رفته است در حالی که در سه رمان نوشتهشده از سوی مردان 305 بار دشواژهها به کار رفتهاند. به همین دلیل به نظر میرسد کاربرد دشواژهها یکی دیگر از تفاوتهای نوشتاری زنان و مردان باشد. تشدیدکنندههاتشدیدکنندهها عباراتی مانند فقط، حتماً، خیلی، حقیقتاً، صد درصد، صدبار و... هستند که شدت و تأکید را به گفتار میافزایند. لیکاف و واردهوگ معتقدند زنان به خاطر اینکه از دسترسی به قدرت در جامعه محروم شدهاند، از استراتژیهای زبانی دیگری برای ابراز و به دست آوردن جایگاه خود در اجتماع استفاده میکنند. نتایج این مطالعه نشان میدهد در برخوردهای مختلط کاربرد تشدیدکنندهها بهوسیله زنان نسبت به مردان بیشتر است و بنا بر این تفاوت استفاده مردان و زنان از استراتژیهای زبانی را میتوان به نقشهای متفاوتی که آنها در اجتماع دارند، نسبت داد. (غفار ثمر وعلی بخشی، 2007: 67) پژوهش خسرونژاد بر روی متون نوشتاری نشان میدهد درداستانهای کوتاه مرد نگاشته، فراوانی استفاده از تشدیدگرها در بین کاراکترهای مرد بیشتر از زنان و در داستانهای زن نگاشته استفاده از تشدیدگرها در بین کاراکترهای زن بیشتر از کاراکترهای مرد بوده است. همچنین نتایج آن پژوهش نشان میدهد، درمجموع استفاده از تشدیدگرها در متون زن نگاشته بیشتر از متون مرد نگاشته است. (خسرونژاد، 2007: 69). در پژوهش حاضر با تحلیلی که بر شش رمان انجام شد، مشاهده شد که زنان در حوزۀ نوشتار نیز از تشدیدکنندههای بیشتری از مزدان استفاده میکنند. عباراتی مانند «بسیار بسیارخوب»، «خیلی گران، «خیلی علاقه من» و «واقعاً» در رمانهای زنان نویسنده زیاد به کار رفته بودند؛ اما در رمانهای نویسندگان مرد، کلماتی مانند «مطلقاً»، «کاملاً» و «بینهایت» بیشتر به منزله تشدیدکننده بهکار رفتهاند. جدول 5: تعداد تشدیدکنندهها
جدول 5 نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان در نوشتار خود تشدیدکننده را به کار میبرند. زنان معمولاً سعی میکنند توصیف خود را اغراقآمیز جلوه دهند، اما مردان معمولاً توصیفهای سادهای ارایه میدهند؛ بنا بر این استفاده از تشدیدکنندهها نیز میتوانند یکی دیگر از عوامل تفاوت در نوشتار زنان و مردان باشد. صفتهالیکاف معتقد است، بعضی صفات مانند «فوقالعاده» و «عالی» ازنظر بار معنایی خنثی هستند؛ یعنی هر دو جنس آنها را به کار میبرند درحالیکه گروهی از صفات مانند «قابلپرستش» و «جذاب» تنها در گفتار زنان وجود دارد. (لیکاف، 1975: 13). لیکاف بر این باور است که زنان در گفتار خود از صفات بیشتری نسبت به مردان استفاده میکنند. زنان بهطورکلی بیشتر به جزییات توجه میکنند و سعی دارند هر چیزی را درست و کامل توصیف کنند اما مردان معمولاً کمتر به جزییات توجه میکنند و بیشتر به کلیات توجه دارند. مردان معمولاً دربارۀ سیاست و مسائل کاری و اجتماعی وارد جزییات میشوند و جزییات مسائل برایشان اهمیت دارد؛ اما توصیف اشخاص و وسایل برایشان چندان اهمیت ندارد؛ بنا بر این هنگام توصیف اشخاص یا وسایل خیلی ساده و کلی منظورشان را القا میکنند. جدول 6: صفات و واژههای عاطفی
طبق جدول شماره 6 در رمانهای زنان نویسنده، 407 صفت به کار رفته؛ درحالیکه در رمانهای نویسندگان مرد 286 صفت استفاده شده است. همانطور که اشاره شد، زنان از صفات بیشتری در نوشتههای خود نسبت به مردان استفاده میکنند. بنا بر این به نظر میرسد که تعداد صفتها در متن یکیای معیارهای مهم برای تمایز نوشتار زنان از مردان است. تعدیلکنندههاتعدیلکنندهها صورتهای زبانی هستند که عدم اطمینان گوینده را در خصوص موضوع موردبحث بیان میکنند. برای مثال عباراتی مانند: «فکر میکنم، به نظرم، گمان میکنم، شاید، ممکن است، احتمالاً، نمونههایی از تعدیلکنندهها محسوب میشوند. در تاریخچه مطالعات زبان و جنسیت، گفتار زنان را به دلیل بهکارگیری تعدیلکنندهها، گفتار تردید توصیف کردهاند. لیکاف معتقد است که زنان بیشتر از مردان از تعدیلکنندهها استفاده میکنند و دلیل آن را نحوه خاص اجتماعی شدن آنان میداند، او میگوید: «زنان بهگونهای اجتماعی شدهاند که این باور در آنها رشد یافته که بیان و اظهار قاطع و با اطمینان، خصیصۀ شایستۀ یک زن نیست و یک رفتار زنانه محسوب نمیشود.» (جاننژاد، 1380: 109) علت استفاده بیشتر زنان از تعدیلکنندهها را عدم قاطعیت و اطمینان آنها میداند. او سه عملکرد را برای تعدیلکنندهها شناسایی کرده است: 1ـ عدم اطمینان گوینده را نشان میدهد؛ 2ـ در حالتهای مؤدبانه بهکاربرده میشود؛ 3ـ از مشخصههای زبان زنانه است، کسانی که از قدرت در جامعه برکنار هستند. (نعمتی، 2007: 190). پژوهش خسرونژاد نیز نشان میدهد فراوانی کاربرد تعدیل گرها در داستانهای زن نوشته بسیار بیشتر از داستانهای مرد نوشته است. از نظر لیکاف دلیل استفادۀ بیشتر زنان از تعدیلکنندهها آن است که زنان معمولاً از گفتارهای قطعی میپرهیزند و در گفتار آنها نوعی تردید و دودلی وجود دارد. ازنظر لیکاف کاربرد تعدیلکنندهها در گفتار زنان میتواند به دلیل پایین بودن اعتمادبهنفس آنها یا موقعیت متزلزلشان در اجتماع مردسالار باشد. یک دلیل دیگر نیز میتواند این باشد که زنان معمولاً سعی دارند گفتار آنها مؤدبانه باشد و به همین دلیل با تردید و مکث صحبت میکنند تا مطمئن باشند که از کلمات و فرمهای مؤدبانه زبان استفاده میکنند. (لیکاف، 55) دادههای پژوهش حاضر نیز نشان میدهد که زنان نویسنده در روایت رمانهای خود بیشتر از نویسندگان مرد از تعدیلکنندهها استفاده کردهاند. جدول 7: تعدیلکنندهها
طبق جدول شماره 7 در رمانهای زنان نویسنده، 191 تعدیلکننده بهکاررفته؛ درحالیکه در رمانهای نویسندگان مرد 147 بار استفاده شده است. همانطور که اشاره شد، زنان از تعدیلکنندههای بیشتری در نوشتههای خود نسبت به مردان استفاده میکنند؛ بنا بر این به نظر میرسد که تعداد تعدیلکنندهها در متن یکی از معیارهای مهم برای تمایز نوشتار زنان از مردان است.
نتیجهمقایسه کاربرد رنگها در رمانهای مورد مطالعه نشان میدهد اغلب نویسندگان ما در این پژوهش از عنصر رنگ بهدرستی استفاده نکردهاند. بهطورکلی باید گفت دانشور از میان زنان و افغانی از میان مردان، موفقتر بودهاند. علیزاده اگرچه مسأله تنوع و گوناگونی رنگها را بهعنوان یک زن رعایت کرده؛ لیکن این عمل را بیشتر برای مردان بهکاربرده که برخلاف قوانین روانشناسی رنگهاست. گلشیری هم اگرچه کمیت را بهدرستی رعایت کرده؛ لیکن بهعنوان یک مرد نتوانسته بهخوبی از تنوع رنگها بهره ببرد و جنسیت قهرمانان خود را بارزتر نشان دهد. دو نویسندۀ دیگر ما یعنی زویا پیرزاد و احمد محمود بهطور کامل از این حیث ضعیف عمل کردهاند و آثارشان از این منظر نیاز بهدقت و تأمل بیشتر و چهبسا بازنگری دارد. مقایسۀ کاربرد دشواژهها نشان میدهد در اغلب رمانهای زن نوشتۀ زبان فارسی از دشواژهها برای نشان دادن جنسیت قهرمانان خود بهدرستی استفادهنشدهاند، انتظار میرفت نویسندگان زن برای قهرمانان زن، از دشواژۀ کمتری استفاده کنند، لیکن کلاً به دلایل دیگری از قبیل موقعیت اجتماعی کاراکترها، میزان تحصیلات و فرهنگ خانوادگی و اجتماعی آنها، برخلاف موازین زبانشناسی جنسیت، از این عنصر زبانی استفاده کردهاند. در بین رمانهای زن نوشته، این هنجارشکنی بیشتر به چشم میخورد؛ اما مردان هم اگرچه بهدرستی از این عنصر زبانی استفاده نکردهاند و کم و بیش عدول از هنجار در آثارشان مشهود است؛ لیکن غالباً یا درصد دشواژههای زنان و مردانشان مساوی است و یا تفاوت محسوسی در آنها دیده نمیشود. احمد محمود تنها نویسنده است که این عنصر زبانی را مطابق معیار بهکاربرده است. افغانی و گلشیری نیز در استفاده از دشواژههای غیر رکیک بهدرستی عمل کردهاند. مقایسۀ کاربرد تشدیدگرها در رمانهای مورد مطالعه نشان میدهد دانشور با کاربرد رقمی معادل 34/44 درصد تشدیدگر برای زنان در بین نویسندگان زن بیشترین انحراف از معیار و علیزاده با بهرهگیری 47/50 درصد تشدیدگر برای زنان کمترین انحراف معیار را دارد. پیرزاد با کاربرد رقمی معادل 73/72 درصد تشدیدگر برای زنان بالاترین درصد رعایت معیار را نشان میدهد؛ اما در بین مردان افغانی با کاربرد 31/48 درصد تشدیدگر برای مردان و گلشیری با کاربرد 36/36 درصد تشدیدگر برای مردان نشان دادهاند که این قاعده زبانی را بهخوبی میشناسند و بهدرستی بهکاربردهاند. در بین مردان احمد محمود به دلیل حضور بیشتر قهرمانان مرد در بخش اعظم رمانش برای کاراکترهای مرد خود 66/86 درصد استفاده کرده که بدون در نظر گرفتن عوامل جانبی حکایت از کمتوجهی نویسنده به این متغیر زبانی دارد. مقایسه کاربرد صفات و واژههای عاطفی در رمان ها نشان میدهد که تنها دو اثر زن نوشته یعنی خانه ادریسیها و چراغها را من خاموش میکنم و یک اثر مرد نوشته؛ یعنی شوهر آهو خانم موفق به بهرهگیری درست از این متغیر زبانی شدهاند و دیگر رمانها به دلایل جانبی در این زمینه موفق عملنکردهاند. نگاهی به کاربرد تعدیلکنندهها گویای آن است که نویسندگان زن توانستهاند از این عنصر زبانی بهدرستی استفاده کنند؛ اما نویسندگان مرد ناموفق عمل کردهاند.
منابع و مآخذ1ـ ارباب، سپیده. «بررسی و طبقهبندی دشواژههای رایج زبان فارسی در تداول عامه»، نشریه پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، ش 4، سال 2، صص 107-124، 1391. 2ـ افغانی، محمدعلی. شوهرآهوخانم. چ 20، تهران: نگاه، 1391. 3ـ باطنی، محمدرضا. چهار گفتار درباره زبان. چ 4، تهران: آگاه، 1375. 4ـ پیرزاد، زویا. چراغها را من خاموش میکنم. تهران: مرکز، 1390. 5ـ جاننژاد، محسن، «زبان و جنسیت، تفاوت میان گویشوران مرد و زن ایرانی در تعامل مکالمهای»، رساله دکتری دانشگاه تهران. 1380. 6ـ جاننژاد، محسن، «زبان و جنسیت، تفاوت میان گویشوران مرد و زن ایرانی در تعامل مکالمهای، رساله دکتری»، دانشگاه تهران، 1380. 7ـ علیزاده، غزاله. خانه ادریسیها. چ 5، تهران: توس، 1387. 8ـ فالک، جولیا اس، «زبانشناسی و زبان»، بررسی مفاهیم بنیادی، ترجمه غلامعلیزاده، تهران: آستان قدس، 1372. 9ـ گلشیری، هوشنگ. شازده احتجاب. چ 14، تهران: نیلوفر، 1384. 10ـ مدرسی، یحیی. درآمدی بر جامعهشناسی زبان. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، 1387. 11ـ نرسیسیان، امیلیل. جنسیت. ترجمه بهمن نوروز زاده چگینی، تهران: افکار، 1381. 12ـ نوشینفر، ویدا، «زبان و جنسیت»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی بیرجند، ش 152، صص 181-188، 1381. 13- Ghafar samar, R. & Alibakhshi, G. the Gender linked differences in the use of linguistic strategies in Face –to- Face, communication, linguistics journal, 3, 2007, pp 59-71. 14- Khosronejad, A, the role of gender on content analysis of English and Persian short stories. phd diss, tarbiat moallem univ, 2007. 15- Lokoff, R, Language and women's place, NewYork, Harper and Row, 1975. 16- Nemati, A & Bayer, J, Gender differences in the use of linguistic forms in the speech of men and women A comparative study of Persian and English, Glassa 3, 2007. Pp 185-201.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ ارباب، سپیده. «بررسی و طبقهبندی دشواژههای رایج زبان فارسی در تداول عامه»، نشریه پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، ش 4، سال 2، صص 107-124، 1391. 2ـ افغانی، محمدعلی. شوهرآهوخانم. چ 20، تهران: نگاه، 1391. 3ـ باطنی، محمدرضا. چهار گفتار درباره زبان. چ 4، تهران: آگاه، 1375. 4ـ پیرزاد، زویا. چراغها را من خاموش میکنم. تهران: مرکز، 1390. 5ـ جاننژاد، محسن، «زبان و جنسیت، تفاوت میان گویشوران مرد و زن ایرانی در تعامل مکالمهای»، رساله دکتری دانشگاه تهران. 1380. 6ـ جاننژاد، محسن، «زبان و جنسیت، تفاوت میان گویشوران مرد و زن ایرانی در تعامل مکالمهای، رساله دکتری»، دانشگاه تهران، 1380. 7ـ علیزاده، غزاله. خانه ادریسیها. چ 5، تهران: توس، 1387. 8ـ فالک، جولیا اس، «زبانشناسی و زبان»، بررسی مفاهیم بنیادی، ترجمه غلامعلیزاده، تهران: آستان قدس، 1372. 9ـ گلشیری، هوشنگ. شازده احتجاب. چ 14، تهران: نیلوفر، 1384. 10ـ مدرسی، یحیی. درآمدی بر جامعهشناسی زبان. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، 1387. 11ـ نرسیسیان، امیلیل. جنسیت. ترجمه بهمن نوروز زاده چگینی، تهران: افکار، 1381. 12ـ نوشینفر، ویدا، «زبان و جنسیت»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی بیرجند، ش 152، صص 181-188، 1381. 13- Ghafar samar, R. & Alibakhshi, G. the Gender linked differences in the use of linguistic strategies in Face –to- Face, communication, linguistics journal, 3, 2007, pp 59-71. 14- Khosronejad, A, the role of gender on content analysis of English and Persian short stories. phd diss, tarbiat moallem univ, 2007. 15- Lokoff, R, Language and women's place, NewYork, Harper and Row, 1975. 16- Nemati, A & Bayer, J, Gender differences in the use of linguistic forms in the speech of men and women A comparative study of Persian and English, Glassa 3, 2007. Pp 185-201.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,090 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 350 |