تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,400 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,991 |
ژئوپلتیک احساس و روابط ایران و آمریکا (با تأکید بر بحران گروگان گیری) | ||
فصلنامه مطالعات روابط بین الملل | ||
مقاله 4، دوره 12، شماره 47، آذر 1398، صفحه 121-150 اصل مقاله (1.22 M) | ||
نوع مقاله: پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): DOR:20.1001.1.24234974.1398.12.47.4.9 | ||
نویسندگان | ||
مهدی محمدنیا* 1؛ ناصر پورحسن2 | ||
1دکتری مطالعات استراتژیک-عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آیت ا... العظمی بروجردی | ||
2استادیار علوم سیاسی دانشگاه آیت ا... العظمی بروجردی | ||
چکیده | ||
چکیده خروج آمریکا از برجام در روز 13 آبان 97، بار دیگراهمیت این روز تاریخی را برای آمریکاییها روشن ساخت. روابط ایران با آمریکا نسبت به سایر قدرتهای بزرگ، عمرکوتاهی دارد. کودتای 28 مرداد و اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان، آغاز و پایان روابط سیاسی واقعی دو کشور را رقم زدهاند. در این مقاله اشغال سفارت آمریکا از منظر استثناگرایی مورد تحلیل قرار گرفته است. سؤال اصلی مقاله این است که اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 1358 با استثناگرایی آمریکاییها چه نسبتی دارد؟ در پاسخ به سؤال مذکور، این فرضیه ارائه شدهاست: «مهمترین مؤلفه فرهنگ استراتژیک امریکا، تصور استثناییبودن این کشور است. اشغال سفارت آمریکا، موجب تحقیر این کشور در نظام بین الملل شد و تصور استثناییبودن این کشور را به چالش کشید. از اینرو پس از آین حادثه، ایالات متحده در تقابل با ایران، همواره به دنبال حقارت زدایی و جبران این حس شرم بوده است». فرضیه مذکور از چارچوب نظری «ژئوپلتیک احساس» استخراج شده و بر اساس خوانش خاطرات متعدد مقامات سیاسی و گروگانهای آمریکایی و به شیوه توصیفی- تحلیلی پردازش شدهاست. این مقاله با مفروض گرفتن از بینرفتن منافع استراتژیک آمریکا در اثرسقوط رژیم پهلوی، استثناگرایی آمریکایی را یکی از دلایل عمده رفتارهای استراتژیک این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران طی 40 سال اخیر تلقی کرده است. | ||
کلیدواژهها | ||
استثناگرایی؛ سفارت آمریکا؛ انقلاب اسلامی؛ ژئوپلتیک احساس | ||
اصل مقاله | ||
ژئوپلتیک احساس و روابط ایران و آمریکا (با تأکید بر بحران گروگان گیری)
مهدی محمدنیا[1] استادیار علوم سیاسی دانشگاه آیت ا... العظمی بروجردی ناصر پورحسن استادیار علوم سیاسی دانشگاه آیت ا... العظمی بروجردی (تاریخ دریافت 8/11/97- تاریخ تصویب 5/9/98)
چکیده خروج آمریکا از برجام در روز 13 آبان 97، بار دیگراهمیت این روز تاریخی را برای آمریکاییها روشن ساخت. روابط ایران با آمریکا نسبت به سایر قدرتهای بزرگ، عمرکوتاهی دارد. کودتای 28 مرداد و اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان، آغاز و پایان روابط سیاسی واقعی دو کشور را رقم زدهاند. در این مقاله اشغال سفارت آمریکا از منظر استثناگرایی مورد تحلیل قرار گرفته است. سؤال اصلی مقاله این است که اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 1358 با استثناگرایی آمریکاییها چه نسبتی دارد؟ در پاسخ به سؤال مذکور، این فرضیه ارائه شدهاست: «مهمترین مؤلفه فرهنگ استراتژیک امریکا، تصور استثناییبودن این کشور است. اشغال سفارت آمریکا، موجب تحقیر این کشور در نظام بین الملل شد و تصور استثناییبودن این کشور را به چالش کشید. از اینرو پس از آین حادثه، ایالات متحده در تقابل با ایران، همواره به دنبال حقارت زدایی و جبران این حس شرم بوده است». فرضیه مذکور از چارچوب نظری «ژئوپلتیک احساس» استخراج شده و بر اساس خوانش خاطرات متعدد مقامات سیاسی و گروگانهای آمریکایی و به شیوه توصیفی- تحلیلی پردازش شدهاست. این مقاله با مفروض گرفتن از بینرفتن منافع استراتژیک آمریکا در اثرسقوط رژیم پهلوی، استثناگرایی آمریکایی را یکی از دلایل عمده رفتارهای استراتژیک این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران طی 40 سال اخیر تلقی کرده است.
واژههای کلیدی: استثناگرایی؛ سفارت آمریکا؛ انقلاب اسلامی؛ ژئوپلتیک احساس.
مقدمه دونالد ترامپ پس از آنکه خروج آمریکا را از برجام اعلام کرد، روز چهارم نوامبر 2018(مصادف با سالگرد 13 آبان) را به عنوان مرحله نهایی اعمال تحریمهای ثانویه علیه ایران اعلام کرد. در حالیکه حوادث بسیاری در روابط دو کشور از قرن نوزدهم بویژه چهار دهه پس از انقلاب رخ داده، 13 آبان جایگاه منحصر به فردی دارد و شایسته پژوهش علمی است. یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ روابط ایران و آمریکا که در حقیقت میتوان آن را سرآغاز روابط جدی دو کشور محسوب کرد، کودتای 28 مرداد سال 1332 است. تاریخ معاصر ایران نشان داده است که همواره بزرگترین بازیگر نظام بین الملل، بزرگترین بازیگر در تحولات سیاسی ایران نیز بوده است. با تضعیف قدرت انگلستان در نظام بین الملل بعد از جنگ جهانی دوم که با کاهش نفوذ انگلستان در ایران همراه بود، فضا برای نقش آفرینی آمریکا در این کشور فراهم شد. تا قبل از کودتای 28 مراد با اینکه آمریکا بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا بود، اما در ایران به عنوان یک بازیگر سیاسی مطرح نبود و در مقابل نفوذ تاریخی انگلستان توانایی نقش آفرینی سیاسی نداشت. به همین علت با اینکه دو کمپانی نفتی آمریکایی یعنی استاندارد نیوجرسی و سینکلر که جهت سرمایه گذاری در نفت شمال، با دولت ایران قرار داد نفتی منعقد کرده بودند، با توطئه انگلستان و بدون حمایت دولت آمریکا، مجبور به ترک ایران شدند. اما درست 30 سال بعد، یعنی 28 مرداد 1332 آمریکا توانست با کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دکتر مصدق، به یک بازیگر قدرتمند سیاسی در ایران تبدیل شود و عملاً انگلستان را که بعد جنگ دوم جهانی نقش افرینی جهانی خود را از دست داده بود، پس از حدود دو قرن، به تدریج از عرصه سیاسی ایران کنار بگذارد. دولت پساکودتا به تعمیق روابط با آمریکا پرداخت و سرانجام به رابطه دستنشاندگی و حامی- پیرو تبدیل شد. موقعیت استراتژیک، ذخایر عظیم انرژی و تمایلات بلند پروازنه شاه موجب شد روابط دستنشاندگی در دوره جنگ سرد و حکومت پهلوی تداوم و تشدید شود. برخلاف رژیم پهلوی، کودتای 28 مرداد در حافظه تاریخی جریانهای سیاسی و اجتماعی ایران از نیروهای ملی و چپگرا گرفته تا مذهبیون ماندگار گشت. رابطه حامی- پیرو و تحقیر ایرانیان، به یکی از دلایل اصلی جهتگیری ضدامریکایی جریانهای سیاسی، بعد از انقلاب اسلامی تبدیل شد. تجلی بارز این جهت گیری ضد آمریکایی، اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی بودکه منجر به قطع روابط سیاسی دوکشور به مدت ۴ دهه گردید و به این صورت، دومین حادثه تاریخی در روابط دو کشور رخ داد. لذا، در این مقاله به بررسی اشغال سفارت آمریکا و رابطه آن با استثناگرایی این کشور، پرداخته شده است. در این راستا، سؤال اصلی مقاله این است: «اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 1358 چه نسبتی با استثناگرایی آمریکاییها دارد؟ در پاسخ به سؤال مذکور این فرضیه ارائه شده است: «مهمترین مؤلفه فرهنگ استراتژیک امریکا، تصور استثناییبودن این کشور است. اشغال سفارت آمریکا، موجب تحقیر این کشور در نظام بین الملل شد و تصور استثناییبودن این کشور را به چالش کشید. از اینرو پس از آین حادثه، ایالات متحده در تقابل با ایران، همواره به دنبال حقارت زدایی و جبران این حس شرم بوده است». با توجه به اهمیت اشغال سفارت آمریکا در تهران، کتب و مقالات بسیار متعددی درباره این حادثه، در ایران و آمریکا منتشر شدهاست که بخش عمده آنها شامل توصیف حادثه بوده؛ (شاه علی: 1385) و یا خاطراتی است که به شیوههای متفاوت توسط گروگانگیران (ابتکار: 1387) و گروگانها (ولز: 1366) نوشته شدهاست؛ و یا تحلیل این ماجرا براساس موازین حقوق بینالملل (آقایی، بهار 1395) بودهاست. همچنین اکثر مقامات سیاسی آمریکا در دولت کارتر بخشی از خاطرات سیاسی خود را به این موضوع اختصاص دادهاند. پژوهشگری با چارچوب نظری قیاسهای تاریخی شیوه تصمیمگیری مقامات آمریکایی در حادثه اشغال سفارت آمریکا را تحلیل کردهاست؛ (هاتون: 1393) نویسنده دیگری از زاوایه فرهنگ سیاسی و بیاعتمادی تاریخی ایرانیان به قدرتهای بزرگ، این حادثه را واکاوی کردهاست. (Mosavian and Shahidsaless, 2014: 53-75) همچنین پژوهشگری ساختارهای هنجاری و معنایی که هویتبخش ایران و آمریکا در عرصه بینالمللی و عامل تعارض بین آنها در گذشته بوده و آینده آنها را رقم میزند، بررسی کرده است. (رستمی و غلامی حسن آبادی، 1395) بخش نخست آثار مذکور را میتوان مواد خام پژوهشی تلقی کرد زیرا فاقد وجوه تئوریک و ساختار پژوهش علمی هستند، آثار بخش دوم نیز از منظری متفاوت با این مقاله به روابط ایران و آمریکا پرداختهاند. این مقاله چارچوب نظریهای جدید و با روش اسنادی- تحلیلی بررسی شدهاست. هدف از نگارش این مقاله، تبیین تئوریک و کندوکاو بنیادین ریشههای جهتگیری سیاست خارجی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی پس از وقوع حادثه اشغال سفارت آمریکاست. به تعبیر دیگر، این مقاله میکوشد یکی از دلایل خصومتورزی آمریکا با ایران حتی در دوره پسابرجام را واکاوی نماید. از آنجا که سیاست خصمانه آمریکا به شیوههای گوناگون علیه جمهوری اسلامی تداوم خواهد داشت، یافتههای این مقاله میتواند در ادراک چنین رفتارهای استراتژیکی مفید واقع شود.
چارچوب نظری؛ ژئوپلتیک احساس ریشهیابی رفتار انسانها و دولتها در عرصه بینالمللی همواره یکی از دغدغههای اساسی پژوهشگران علوم سیاسی و روابط بینالملل بوده و به این دلیل، دهها نظریه در این باره مطرح شدهاست. تنوع این نظریات از رئالیسم کلاسیک گرفته تا سازهانگاری، نشاندهنده عدم توافق در تئوریزه کردن رفتار کشورهاست. ساموئل هانتینگتون نظریه «نبرد تمدنها» را در سال 1993 مطرح کرد. وی هویتهای تمدنی را ریشه منازعات جهان پساجنگ سرد میدانست و نبرد آتی را پیرامون هویتهای تمدنی ترسیم میکرد. با انتقادات گسترده از نظریه نبرد تمدنها، نظریههای جدیدی در رد یا بازسازی آن مطرح شدهاست. (Barker: 2013) در این راستا، میتوان به نظریه گفتگوی تمدنها اشاره کرد که از سوی محمدخاتمی رئیس جمهور وقت ایران مطرح و با استقبال جهانی مواجه شد و در سال ۲۰۰۱ نیز از سوی سازمان ملل به عنوان سال گفتگوی تمدنها نامگذاری شد. برخی پژوهشگران با جرح و تعدیلهایی به دنبال سازگاری نظریه نبرد تمدنها با منازعات بینالمللی بویژه پس از حادثه 11 سپتامبر بودهاند. در این رابطه، برخی نظریهپردازان، ریشهیابی منازعات را از با رویکرد «احساس» بررسی کردهاند. درباره نقش بنیادین احساس در سیاست بینالملل طیف گستردهای ازنظریات مطرح شده که یکی از شاخصترین آنها نظریه «ژئوپلتیک احساس»[2] دومینیک مویزی[3] است. به نظرمویزی «احساس» طیف گستردهای از محرکهای رفتاری و فرهنگ ترس»[4]، فرهنگ شرم و «تحقیر»[5] و فرهنگ امید[6] را شامل میشود. این فرهنگها بر رفتار ملتها تأثیر گذاشته و این عوامل مبنای جنگ و صلح محسوب شده و نقشه ژئوپلتیک جهان را در آینده ترسیم میکنند. به نظر وی، ترس ریشه در عدم اعتماد به نفس دارد حال آنکه امید، بیان اعتماد به نفس است؛ و تحقیر، اعتماد به نفس را تضعیف میکند. مویزی در پاسخ به این سؤال که چگونه میتوان احساس ملتها و الگوهای رفتاری آنها را سنجید؛ به خوانش نقشه احساس متمرکز میشود. در این نقشه میتوان با طرح مواردی چون تحلیل افکار عمومی و اینکه مردم نسبت به خود، اکنون و آینده چه تصویر و نظری دارند؛ و نیز از طریق تحلیل بیانیههای رسمی و اظهارات سیاستمدارن کشور و نیز ازمجرای حوادث فرهنگی، فیلم، رمانها و حتی معماری، بازیها و کتابها به دلیل کنش آنها دست یافت. (Moïsi, 2007: 8-12) مویزی در کتاب «ژئوپلتیک احساس» نظریه خود را توسعه و تعمیق بخشید. وی در تحلیل خود از جوامع مختلف، احساسات متفاوت را استخراج کردهاست. براساس این معیارها، در برخی از مناطق جهان، یکی از این احساسات غلبه دارد و ممکن است در برخی مناطق مانند آمریکای لاتین ملقمهای از همه این احساسات، مسیر حوادث را رقم بزنند. در نقشه جهانی ژئوپلتیک احساس، در آسیا، «امید» غلبه دارد. در حالیکه غرب خود را مرکز جهان میداند، اما نسبت به آسیا نگرانتر و بیثباتتر است. اروپاییها بشدت با احساس ترس مواجهاند. این ترس ناشی از عوامل مختلفی از جمله مهاجرین، جمعیت مسلمان مقیم و بطورکلی ترس نسبت به از دست دادن موقیعت خود هستند. این احساس ترس بویژه پس از حادثه 11 سپتامبر امریکاییها را نیز فراگرفته و سیاست دولت جرج بوش برای غلبه براین احساس بوده است. (Moïsi: 2010) احساس تحقیر و ترس از شکست هیبت هژمونی آمریکا از سوی نیروهایی که به اصطلاح چالش گر نظم موجود تلقی میشوند، مهمترین محرکهای رفتاری آمریکا در دوره پسا ۱۱ سپتامبر بوده است. به نظر میرسد مویزی در میان احساسهای مختلف بیشتر به «تحقیر» متمرکز شدهاست و این مؤلفه را برای تحلیل کنش سیاسی مسلمانان بیشتر مؤثر میداند. در نظریه مویزی، احساس شرم و تحقیر هنگامی بیشتر نمایان میشود که یک کشور برای خود مقام والایی از افتخار و یا گذشته درخشان متصور شود. از این منظر، تحقیر از نوعی رابطه ناشی میشود که در آن یک طرف انتظار دارد موقعیت و شان بالاتری داشته باشد اما توسط طرف دیگر در جایگاه پایینتری قرار میگیرد و به این دلیل از قرارگرفتن در چنین وضعیتی، احساس شرم میکند. (Fattah and Fierke, 2009: 71)
احساس افتخار و فرهنگ استثنایی بودن آمریکا شکلگیری احساسهای سهگانه (ترس، تحقیر و امید) تعیینکننده بر رفتار کشورهای مختلف، به تدریج و در یک بستر زمانی طولانی مدت اتفاق می افتد و فرهنگ سیاسی آن کشور را تشکیل میدهد. درحالیکه در عرصه داخلی، رفتار مردم هرکشوری از فرهنگ سیاسی آنها ناشی میشود، در عرصه بینالمللی نیز رفتارهای استراتژیک کشورها در خلأ شکل نمیگیرد؛ بلکه معلول بستر، بافت و شرایط اجتماعی، تجربیات تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی و به طور کلی فرهنگ سیاسی و خلقیات خاص آن کشور است. به این بافتار تاریخی، اجتماعی «فرهنگ استراتژیک» گفته میشود. فرهنگ استراتژیک هر کشور، تصمیمات و رفتارهای کلان کشورها را در حوزههای مهمی چون جنگ و صلح تعیین میکند. یکی از ویژگیهای اساسی فرهنگ اسراتژیک آمریکا، احساس استتثنا بودن[7] آمریکاییها است. غرور در رفتارهای سیاست خارجی حتی با دوستان خود و تلاش برای تعمیم الگوهای آمریکایی به سایر نقاط جهان، جلوههایی از این استثناگرایی میباشد. پیامد این احساس، تصویر نوعی مأموریت ویژهای برای امریکاییها جهت رهبری نظم جهانی است. در طی دو قرن گذشته، برخی شخصیتهای برجسته، ایالات متحده را با عناوینی چون «امپراتوری آزادی»[8]،، «آخرین امید خوب زمین»[9]، «رهبر جهان آزاد»[10] و «ملت گریزناپذیر»[11] توصیف کردهاند. دلایل مختلفی وجود دارد مبنی بر اینکه این که چرا بسیاری از شخصیتها و روسای جمهور آمریکا، معتقد به استثنا بودن این کشور بودهاند. اکثر اظهارات در رابطه با "استثنایی بودن" آمریکا، این را فرض میکنند که ارزشها، نظام سیاسی و تاریخ آمریکا منحصر به فرد و شایسته تحسین جهانی است. آنها همچنین به این نکته اشاره میکنند که چنین مقدر بوده است ایالات متحده نقش متمایز و مثبت در صحنه جهانی ایفا کند. (Walt, 2011) در این رابطه، استفن والت ازعناصری نام میبرد که شاکله اصلی احساس استثنایی بودن آمریکاییها را تشکیل میدهد: الف. حس تمایز؛ هر زمان که رهبران آمریکا به مسئولیتهای "منحصر بفرد" ایالات متحده اشاره میکنند، آنها می گویند که از قدرتهای دیگر متفاوت هستند و این تفاوتها الزام میکند که آنها مسئولیتهای خاصی را به عهده بگیرند. ب. ایالات متحده بهتر از سایر ملل عمل میکند؛ اعلامیه استقلال آمریکا بر این باور است که ایالات متحده ملتی استثنایی است که صلح را دوست دارد، آزادی را حفظ میکند، حقوق بشر را احترام میگذارد و حکومت قانون را میپذیرد. آمریکاییها میخواهند فکر کنند که کشورشان رفتار بسیار خوبی نسبت به کشورهای دیگر دارد و مطمئناً بهتر از سایر قدرتهای بزرگ است. ج. ایالات متحده مسئول «خیر» در جهان است؛ آمریکاییها تمایل دارند خود را برای تحولات مثبت بین المللی اعتبار دهند. د. موفقیت آمریکا مدیون ژن خاص آمریکاییها است؛ ایالات متحده از موفقیتهای قابل توجهی برخوردار بوده است و آمریکاییها تمایل دارند که ظهور خود را به عنوان یک ابر قدرت جهانی به نتیجه مستقیم پیش بینی سیاسی پدران بنیان گذار، فضایل قانون اساسی ایالات متحده، اولویت آزادی فردی، خلاقیت و سخت کوشی مردم آمریکا نسبت دهند. در این روایت، ایالات متحده امروزه از موقعیت جهانی استثنایی برخورد است؛ زیرا آمریکا به خوبی استثنایی است. ه. خداوند در کنار ما است؛ یکی از عناصر مهم استثنا گرایی آمریکایی، این باور است که ایالات متحده یک مأموریت الهی دارد که رهبری بقیه جهان را بر عهده گیرد. رونالد ریگان به مخاطبان گفت که «برخی از طرحهای الهی» وحود دارند که آمریکا را در اینجا قرار دادهاند، و هنگامی که پاپ پیوس دوازدهم گفت: «در دستان خداوند، خداوند سرنوشتهای انسان رنجور را قرار داده است.» بوش در سال 2004 یک دیدگاه مشابه را ارائه کرد و گفت که «خداوند مشیت ویژهای را برای احمقها، مستها و ایالات متحده مقرر کرده است. (Walt, 2011) به طور کلی، حس افتخار و غرور ناشی از استثناییبودن، بویژه در عرصه سیاست خارجی برای اولین بار توسط دوتوکویل مطرح شد. وی با انتقاد غیرمستقیم از نظام حاکم فرانسه، به تمجید از آمریکا پرداخته و آن را کشوری استثنایی معرفی میکند. توکویل با توجه به ترکیب و ویژگیهای مهاجرین به قاره تازه کشف شده آمریکا، مینویسد افراد برابری مهاجرت کردند که در آنجا طبقه اشرافیت شکل نگرفت و دموکراسی با مانع مواجه نشد. به نظر توکویل «جامعه آمریکا پدیده شگفتی را عرضه میکند از یکطرف افراد از نظر ثروت و فرهنگ و سایر شؤن با هم برابرند و از طرف دیگر دارای چنان حقوق و قدرتی هستند که در هیچ کشور دیگری نظیر آن دیده نشد و تاریخ هرگز به یاد نداشتهاست.»(توکویل، 1348: 138) توکویل در بخش دیگری از کتاب خود در تأیید استثنایی بودن آمریکا مینویسد: «اگر در سراسر دنیا یک ملت یافت شود که بتوان در آنجا نتایج اعمال و اجرای اصل حاکمیت را ارزیابی کرد، به یقین بدون آمریکا هیچ کشور دیگری نیست.»(توکویل، 1348: 138) هانتینگتون حس استثنا بودن را با نحوه ملت سازی در امریکا مرتبط کرده و معتقد است در سراسر اروپا سران سیاسی، نخست به ایجاد یک کشور میپرداختند و سپس سعی میکردند تا از مردم آنجا ملتی تشکیل دهند و بر آنها حکومت کنند. در مقابل، در آمریکا تجربیات جمعی به همراه نخبگان سرشناس، نوعی خودآگاهی مشترک را در بین مردم به وجود آورد که برای آن جنگیدند و استقلال خود را به دست آوردند و سپس نهادهای سیاسی مرکزی و کوچکی را ایجاد نمودند. (هانتینگتون، 1388: 164) مایکل هیرش به عنوان یک روزنامه نگار در کتاب خود با عنوان «در جنگ با خود» مینویسد که نقش جهانی آمریکا «بزرگترین هدیهای است که جهان در بسیاری از قرنها و شاید در طول تاریخ دریافت کرده است». (Walt, 2011) بخشی از ایده تصور استثنایی بودن آمریکاییها به به این موضوع بر میگردد که آمریکاییها خود را نخستین ملت تاریخ میدانند. جامعهشناسان سیاسی برای ملت سازی ویژه امریکایی از اصلاحاتی چون «دیگ مذاب»[12] استفاده میکنند که در آن همه ساکنان آمریکا که اغلب مهاجر بودهاند، هویتهای پیشین خود را فرونهاده و انسان جدیدی خلق کردهاند. علاوه بر ملت سازی ویژه بر دولتسازی نیز در آمریکا تاکید شده به گونهای که اولین قانون اساسی مدون جهان در سال 1787 در این کشور تدوین شدهاست. برخی نیز رقابت آزاد در عرصه اقتصاد و مذهب را ریشه استثنا بودن آمریکا تلقی کردهاند (Wuthnow, 2006: 137-138) به طورکلی تصور امریکاییها این است آمریکا برپایه مجموعه خاصی از ارزشها بنا شده و این ارزشها، بودند که آمریکا را متفاوت از ملتهای دنیای قدیم ساختند با آنکه ریشه فرهنگ آمریکا در دنیای قدیم بود. (کگلی و دیتکف، 1382: 367) «آمریکاییها خود را یک ملت برگزیده میدانند که بر اساس مشیت الهی به توسعه و تقویت نهادهای دمکراتیک و ارزشهای مبتنی بر تجربه آمریکایی میپردازند. (مک دانلد، 1389: 72). استثناگرایی یک از مؤلفههای پایدار و راهنمای سیاست خارجی آمریکاست که همواره تداوم داشته است. آمریکاییها در سراسر تاریخ، خودرا حامل یک مأموریت ویژه[13] در جهان برای ارتقای ارزشهای خود مانند ارزشهایی چون آزادی، استقلال و دموکراسی، اقتصاد بازار آزاد و نظام اقتصاد سرمایهداری دانستهاند. آمریکاییها متقاعد شدهاند توسط پدران بنیانگذار آن به مثابه ملتی هستند با مأموریت ترویج نوع ویژهای از اخلاق سیاسی که غالباً از آن به عنوان استثناگرایی یاد میشود؛ اخلاقی که مانند شهر نورانی بر روی تپه عمل میکند. (Dobson and Marsh, 2005:406) در راستای این حس استثناگرایی، ایالات متحده بعد از جنگ سرد بویژه در دوره ترامپ به دنبال تحکیم و تثبیت «هژمونی واحد» آمریکا در مقابل «هژمونی مرکب» جهانی بوده است. در این روند، هیچ کشوری نمیتواند «شریک» هژمونی باشد و اصولاً از نظر آمریکاییها این هژمونی قابل تقسیم نیست. لذا قدرتهای دیگر از جمله قدرتهای اروپایی صرفاً میتوانند «متحد» هژمونی باشند. در هژمونی واحد، فقط «اراده فردی» آمریکا است که میتواند مبنای نظم و قانون مندی بین المللی قرار گیرد. لذا، هیج کشوری حتی نزدیکترین متحدین آمریکا نیز نمیتواند شریک در هژمونی آمریکا در ایجاد نظم بین المللی بوده و ارکان «اراده جمعی» باشند. سخن ترامپ مبنی براینکه «’اول امریکا‘ به معنای ’آمریکای به تنهایی‘ نیست»، به خوبی بیانگر این مطلب است که آمریکا در مسیر تثبیت این هژمونی به دوستان خود به عنوان «متحد» نیاز دارد، اما آنها را به عنوان شریک در هژمونی و مبنای قاعده مندی و سامان بین المللی نمیپذیرد. دکترین ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، مبنی بر «اول امریکا»[14] به خوبی گویای این حس استثناگرایی است. این شعار بیش از آنکه یک شعار انتخاباتی باشد، در دو سال نخست ریاست جمهوری به علت تصمیمات یکجانبه و خروج آمریکا از دهها توافق بین المللی از جمله توافق پاریس و برجام و خروج از یونسکو و انتقال سفارت امریکا به اورشلیم (بیت القدس) موجب شده برخی از تحلیلگران اصطلاح «حق استثنایی بودن»[15] آمریکا را بکار ببرند. (Binart: 2018) با وجودیکه دونالد ترامپ در ظاهر از استثناگرایی آمریکا انتقاد کرد و گفت که «من فکر نمیکنم این یک اصطلاح بسیار خوب باشد» «من فکر میکنم این توهین به جهان است»، اما این بدان معنا نیست که وی هیچ اعتقادی به استثناگرایی ندارد، بلکه آن رادر قالب "شورویسم ملی" مطرح کرده است. ترامپ در «عمل» بیش از سایر رؤسای جمهور آمریکا بر استثنا بودن آمریکا تاکیده کردهاست. از نظر ترامپ نه تنها آمریکا متفاوت از سایر کشورها است بلکه حتی بهتر از دیگران است. (Zeitz, 2018) احساس استثنایی بودن به گونهای در بین توده مردم امریکا و نخبگان سیاسی از جمله سایر رؤسای جمهور آمریکا نهادینه شده است. از آبراهام لینکلن تا دونالد ترامپ به شیوههای گوناگون این حس را بیان کردهاند. لینکلن در توصیف آمریکا اشاره به "شهر درخشان بر فراز تپه"[16] داشت، ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا (۱۹۱۳-۱۹۲۱) اعتقاد داشت: «ما برگزیده شدهایم تا راه را به ملل جهان نشان دهیم». (اندرسون، 1397: 11). کلینتون اعتقاد داشت «آمریکا یک کشور ضروری است»، (همان: 194) جمله معروف بوش پسر پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر مبنی بر اینکه «هرکه با ما نیست علیه ماست»، جلوه دیگری از حس استثناگرایی آمریکاییها را نشان میدهد. ذهنیت استثناگرایی باعث شده دستگاه سیاست خارجی آمریکا با تأکید بر ضرورت ایفای نقش بینالمللی آمریکا، آن را به عنوان یک رسالت جهانی تلقی نماید. ریگان اعتقاد داشت: «آمریکا برای تداوم و گسترش مردم سالاری و سرمایهداری خود مجبور است به سیاستهای توسعه طلبانه و مداخله جویانه مبادرت ورزد و از اجرای آن به عنوان یک وظیفه اساسی هراسان نباشد... آمریکا باید برای نجات هر جای دنیا که مناسب مردم سالاری باشد اقدام کند، این یک سرنوشت اجتنابناپذیر است.» (دهشیار، 1381: 21). جرج بوش سه روز پس از حادثه ۱۱ سپتامبر 2001 گفت: «مسئولیت ما در قبال تاریخ روشن است: پاسخ به این حملات و پاکسازی جهان از شیاطین.» وی اوت 2002 در تگزاس گفت: «کشورما قدرتمندترین و شایستهترین کشور در طول تاریخ است.»(جانسون، 1384: 31) باراک اوباما در باره مداخله امریکا در امور جهانی و ارتباط آن با استثناگرایی میگوید: «اگر امریکا خود را از مسائل جهانی کنار بکشد، خلأ رهبری ایجاد میشود که هیچ کشوری نمیتواند آن را پر کند. کنار کشیدن امریکا در مسائل جهانی خطای بزرگی است و امریکا باید همچنان به این مأموریت خود ادامه دهد زیرا نه تنها برای خود امریکاییها بلکه برای امنیت جهان ضروری است. به نظر من امریکا یک استثناست زیرا برای منافع خود و دیگران با خون و منابع مالی دادهاست.»(Brown, 2015: 754)
نمودهای استثناگرایی آمریکاییها در ایران رابطه ایران با آمریکا با این پیش فرض آغاز شد که ریشه مشکلات سیاست خارجی ایران از سیاستهای توسعه طلبانه روس و انگلیس در ایران ناشی میشود. به این دلیل استراتژی گرایش به نیروی سوم از دوره فتحعلیشاه با گرایش یه فرانسه مطرح شد. با توجه به اینکه آمریکا از نظر جغرافیایی فاصله زیادی با ایران داشت و فاقد سابقه استعماری بود، در ادوار مختلف مورد توجه سیاست مداران ایران قرار گرفت. وقتی میرزا حسینقلی خان در سال 1888 به عنوان اولین سفیر ایران وارد امریکا شد در ملاقات با رئیس جمهور آمریکا «یکی از متنوعترین و جالبترین اسناد تاریخ سیاسی آمریکا را ارائه داد؛ سفیر ایران در این مذاکرات از امریکا برای رهایی از سلطه انگلیس و روسیه عاجزانه تقاضای کمک کرد.»(یسلسون، 1368: 79) رفتار مبتنی بر منش استثناگرایانه آمریکاییها با ایرانیها را میتوان از همان مقطع مشاهده کرد که البته با توجه به افزایش قدرت آمریکا در عرصه بینالمللی، همواره پررنگتر شدهاست. مبلغان مسیحی و باستان شناسان امریکایی که در قرن نوزده وارد خاورمیانه و بویژه ایران شدند، به مردمان این منطقه به عنوان افرادی بیتمدن و با لحن تحقیرآمیز از آنها یاد کرده و اصولاً خاورمیانهایها را مردمی ذاتاً خشونتطلب و اغتشاشطلب معرفی میکردند. (گود، 1382: 18-22) نخستین سفیر آمریکا در تهران در طول دو سال سفارت در ایران هرگز نمیکوشید رفتارتحقیرآمیزش را نسبت به مردمی که قرار بود با آنها رابطه بهتری آغاز کند، مخفی کند. (یسلسون، 1382: 70) روابط ایران و آمریکا با عبور از فراز و فرود فراوان به دوره پس از جنگ جهانی دوم رسید. در آن مقطع منافع استراتژیک و جلوگیری از توسعهطلبی شوروی و استثناگرایی آمریکایی که با موقعیت بینظیر آمریکا با داشتن سلاح هستهای و بازدارندگی یکجانبه قرین شدهبود، موجب شکلگیری دخالت عریان آمریکا در عرصه سیاست ایران و وقوع کودتای 28 مرداد شد. اگرچه آمریکاییها تا چندین دهه پس از وقوع کودتای 28 مرداد از اعتراف به دخالت در این کودتا خودداری میکردند، در سال 2013 با انتشار اسنادی، رسماً به این موضوع اعتراف کردند. اهمیت این اسناد که توسط سازمان سیا منتشر شد، به این دلیل است که برای اولین بار نقش دولت آمریکا و بویژه سازمان سیا در کودتا رسماً اعلام شد. (حسینی، 1395: 198) در اسنادی که سازمان سیا در سال 2017 منتشر کرد، به جزییات بیشتری از این دخالتها اعتراف شدهاست. سرنگونی مصدق توسط آمریکا برای ایرانیها بسیارحقارتآمیز بود به گونهای که این کودتا، زخم عمیقی بر پیکره سیاسی ایران برجای گذاشت. در دوره پساکودتا، بیشتر آمریکاییها که در ایران زندگی میکردند حس برتری جویی و تفرعن خود را به ایرانیها نشان میدادند که با جریحه دار شدن غرور ملی ایرانیان را همراه بود. (ابتکار، 1387: 79) اوج رفتار تحقیرآمیز امریکاییها، تحمیل کاپیتولاسیون در سال 1342 به ایران بود. واکنش امام خمینی به کاپیتولاسیون به حدی شدید بود که به تبعید وی منجر شد.
نسبت اشغال سفارت آمریکا با استثناگرایی با انقلاب اسلامی ایران ایالات متحده بخشی از عمق استراتژیک خود را در خاورمیانه از دست داد. با وجودیکه ماهیت ضد استبدادی انقلاب اسلامی با توجه به شعارهای آن (که عمدتاً معطوف به شاه بود) پر رنگتر از ماهیت ضد استعماری آن بود، اما، موج احساسات ضد آمریکایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی شدت گرفت که چنینی تصور شد آمریکاییها مجدداً قصد دارند رفتار مداخلهجویانه سال 1332 را برای بازگرداندن شاه تکرار کنند. یکی از گروگانها سالها بعد ازگروگانگیری گفت: «همه ما در ذهنمان این سؤظن را داشتیم که با پناهندهشدن شاه به امریکا، شمارش معکوس برای اجرای کودتای دیگری در ایران آغاز میشود، انگار قرار بود تاریخ از نو برای ملت ایران تکرار شود.»(کینزر، 1385: 292-293) کودتای 28 مرداد آنقدر برناخودآگاه ایرانیان اثر گذاشته بود که به اعتراف گری سیک این حادثه «در باور ذهنی ایرانیان آن قدر تازه بود که گویی یک هفته پیش اتفاق افتاده بود.»(هاوتون، 1393: 85) این ذهنیت ایرانیان وقتی منفیتر شد که حتی عباس امیر انتظام سخنگوی دولت موقت نیز واشنگتن را متهم میکرد که به منظور مداخله آتی دوباره در امور ایران، امروز و فردا میکند. (میلانی، 1381: 297) با احتمال سفر شاه به آمریکا نگرانی از تکرار حادثه کودتای 28 مرداد بیشتر شد. برژینسکی مشاور امنیت ملی وقت در آمریکا معتقد بود: «ما باید اقتدار و وفاداری خود را به یکی از دوستان قدیمیمان به نمایش بگذاریم، حتی اگر این کار متضمن ایجاد خطرات فردی برای گروهی از آمریکاییهای آسیبپذیر باشد. (میلانی،1381: 299) اسناد مکالمات سری سایروس ونس، ویلیلم سولیوان و بروس لینگن حاکی از آن است که آمریکا در حال بررسی پذیرش شاه بود. (هیرو، 1386: 201) این اقدام آمریکا، -پذیرش شاه- خاطرات تلخ مربوط به کودتای سازماندهی شده از سوی سیا در سال 1332 را زنده کرد و نفرت و انزجار فراوانی نسبت به آمریکا ایجاد کرد. با این وجود، سیاست خارجی عدم تعهد مثبت دولت موقت ضمن فراموش نکردن کودتای 28 مرداد، معطوف به مصالحه با آمریکا و ایجاد رابطه عادی با این کشور بود. در این راستا، مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی که به مناسبت بیست وپنجمین سالگرد انقلاب الجزایر به الجزیره رفته بودند و با برژینسکی که یکی از حامیان آتشین شاه و طرفدار کودتای نظامی علیه انقلاب بود، دیدار کردند (هیرو، 1386: 203) که باعث اقدام واکنشی، جمعی از دانشجویان پیرو خط امام و اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۷ و به گروگان گرفتن ۵۲ دیپلمات آمریکایی به مدت ۴۴۴ روز شد. رابرت گیتس وزیردفاع اسبق آمریکا سال 2002 طی سخنرانی در دانشگاه امور دفاع ملی در آمریکا در باره سفر محمدرضاشاه به آمریکا و مذاکره درباره آن با مهندس بازرگان و هیات همراه با برژینسکی در الجزایر میگوید: برژینسکی از من خواست برای یادداشت برداشتن همراهش بروم. برژینسکی در آن دیدار پیشنهاد به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی و حتی فروش اسلحه به ایران داد. مقامات ایرانی چندبار خواستار تحویل محمدرضاشاه شدند، چندبار تکرار کردند. برژینسکی برخاست و گفت تحویل شاه به شما با غرور ملی ما ناسازگار است. (درودیان، 1390: 86) اشغال سفارت آمریکا در ایران با تحقیر این کشور، غرور آمریکاییها را به عنوان یک ابر قدرت در نظام بین الملل به طرز غیر قابل باوری مخدوش نمود. هضم این موضوع با توجه به با احساس استثنایی بودن آمریکاییها برای این کشور بسیار سخت بود. این حقارت زمانی تشدید شد که تصاویر وابستگان نظامی سفارت در حالیکه چشمان آنها بسته شده بود و با حالت تسلیم، دستانشان بر روی سرشان قرار گرفته بود، منتشر شد. اشغال سفارت اولین ضربه به حس خوداستثنایی دانستن آمریکاییها بود. کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در پیام خود خطاب به ملت آمریکا گفت: «متعهد میشوم این بحران را حل کنم، متعهد میشوم که گروگانها را پس بگیرم و از شرف ملی کشورمان پاسداری کنم.»(کیهزا، 1362: 19) در نظریه ژئوپلتیک احساس، رسانهها و تبلیغات نقش ویژهای در برجستهسازی و بازتولید شرم و یا افتخار دارند. تعداد بسیار زیادی از شبکههای تلویزیونی امریکا برنامه ثابتی برای پوشش اخبار اشغال سفارت اختصاص میدادند. تلویزیونها آمریکا موضوع گروگانگیری را مانند یک اپرای پرهیجان و جنجالی نشان میدادند. (کلن، 1362: 227) شبکهای. بی. سی هر شب برنامهای با عنوان خط شبانه پخش میکرد که آخرین تحولات این بحران را به اطلاع عموم میرساند. مجری این برنامه در ابتدا تعداد روزهایی که گروگان آمریکایی در ایران بودند را یادآوری میکرد. (هاوتون، 1393: 20) روزنامه نیویورک تایمز در روز 18 نوامبر (27 آبان) یک صفحه تمام متن سخنان امام خمینی خطاب به پاپ ژان پل دوم که تقاضای آزادی گروگانها را رد کردهبود، برای تحت تأثیر قرا دادن افکار عمومی مردم آمریکا اختصاص داده بود. (جوردن، 1363: 47) پوشش خبری گسترده اشغال سفارت تأثیر خود را در میان مردم آمریکا گذاشت. آمریکاییها با این احساس جمعی روبرو بودند که بحران گروگانگیری منجر به تحقیر آن کشور در صحنه بینالمللی شدهاست. «جورودن» رئیس وقت کاخ سفید در خاطرات خود در 6 نوامبر که دو روزه از آغاز گروگانگیری گذشته بود، مینویسد: «عصر آن روز هنگام بازگشت به خانه ازدحام شدیدی مقابل سفارت ایران در خیابان ماساچوست دیدم؛ مردم بشدت علیه رژیم ایران شعار میدادند... در میان شعارها جملاتی از این قبیل به گوش میخورد: هموطنان ما را آزاد کنید! ما نمیتوانیم این تحقیر را تحمل کنیم!»(جوردن، 1363: 34) بخش عمدهای از مردم آمریکا معتقد بودند ماجرای گروگانگیری برای آنها اهانت و شرمساری ملی است. (کلن، 1362: 13) همان ایام در نظرسنجی که توسط فارین افیرز انجام شد، 65 درصد پاسخ دهندگان آمریکایی براین اعتقاد بودند که آمریکا با این گروگانگیری پرستیژ خود را از دست دادهاست. (کلن، 1362: 221) پس از اشغال سفارت امریکا، امام خمینی از دانشجویان پیرو خط امام دفاع کرده و اقدام آنها را انقلاب دوم نامید. مواضع امام و دانشجویان موجبات تحقیر بیشتر آمریکایی را فراهم کرد. شیوه مقامات انقلاب برای میانجیگری در این مساله نیز بر تحقیر آمریکاییها افزود. تحقیر امریکا وقتی بیشتر شد که امام خمینی حتی هرگونه مذاکره با آمریکاییها را در اینباره رد کرد: «سفارت امریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این: ۱ - اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند. ۲ - هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند. ۳ - اگر چنانچه امریکا، شاه مخلوع - این دشمن شماره یک ملت عزیز ما - را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز میباشد.»(صحیفه نور، ج 10: 503) کارتر پس از آنکه امام ملاقات با فرستادگان رئیس جمهور امریکا را رد کردند، دستور توقف مأموریت آنها را صادر کرد و گفت: «من فکر میکنم باید به فکر پیدا کردن راهحل دیگری باشیم، بفرض اینکه [امام] خمینی قصد حل این مشکل را داشته باشد، ترجیح میدهد این کار را از طریق عامل سومی مانند سازمان آزادیبخش فلسطین فیصله دادهشود و یا از هر طریقی که شده ما را تحقیر کند.»(جوردن، 1363: 34-35) تعیین شروط گروگانگیران نیز با حس افتخار آمریکاییها تناسب نداشت. جوردون در روز 9 نوامبر (18 آبان) با اشاره به شروط ایران برای آزادی گروگانها مینویسد: «حالا آنها برای رهایی گروگانها علاوه بر شروط قبلی یعنی تحویل شاه به ایران و مصادره اموال او، شرط تازهای اضافه کرده بودند و آن عذرخواهی امریکا از جنایات گذشته مردم ایران بود.»(جوردن، 1363: 38) در فرهنگ استثناگرایانه امریکاییها، عذرخواهی، جایگاهی ندارد. آمریکا در روزهای نخست ماجرای گروگانگیری حاضر نبود کوچکترین امتیازی بدهد. برژینسکی در این رابطه گفته بود «احساس کردم در نهایت شرف ملی ما در خطر است. اگر از شاه بخواهیم از امریکا خارج شود و به خواستههای دانشجویان گردن نهادهایم و این امر در منزله قدرت جهانی، به چه معنی خواهد بود؟» (برژینسکی، 1362: 92) کارتر پس از پایان گروگانگیری با رویکرد استثناگرایانه در پاسخ به این اظهارات که آیا پس از آنچه برما گذشت، شما توانستهاید حیثیت و منافع امریکا را در توافقی که برای آزادی گروگانها صورت گرفت، حفظ کنید؟ گفت مهمتر از پول حیثیت و افتخار کشور ماست. در مقابل فشار و اصرار ایرانیها برای عذرخواهی از سیاستهای گذشته خود تسلیم نشدیم و به هیچوجه با استرداد شاه که یکی از شرایط اصلی آنها برای آزادی گروگانها بود، موافقت نکردیم. (جوردن، 1363: 193-194)
محاکمه احتمالی گروگانها با تداوم بحران گروگانها، موضوع محاکمه گروگانها مطرح شد. امام در این رابطه فرمودند: «این جاسوسها به حسب قواعد باید بازرسی و محاکمه شوند و باید بر حسب قوانین ما با آنها عمل بشود.»(صحبفه نور، جلد 11: 85) آیت الله بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور هم در صورت عدم پذیرش شرایط ایران از سوی آمریکا، مسئله محاکمه احتمالی گروگانها را مطرح کرده بود. محاکمه گروگانها میتوانست اوج تحقیر دولت آمریکا را در صحنه بین المللی به نمایش بگذارد و این موضوع با توجه به حس استثناگرایی آمریکاییها، غیر قابل تحمل بود. بررسی اظهارات مقامات وقت آمریکا نشان میدهد موضوع محاکمه گروگانها برای آمریکاییها قابل پذیرش نبود زیرا چنین اقدامی با احساس استثنایی بودن و برتری آنها مباینت داشت. پس از آنکه امام اعلام کرد گروگانها به اتهام جاسوسی محاکمه میشوند، کارتر گفت: «من نمیتوانم رئیس جمهور امریکا باشم و در برابر محاکمه دیپلماتهای کشورمان آرام باشم. به عنوان رئیس جمهور امریکا این محاکمه را نظاره کنم و در پایان این محاکمه آنها را به اصطلاح عفو و آزاد خواهند کرد و هیچ نگویم؟ آیا لطمهای که از این طریق بر حیثیت امریکا در جهان وارد میشود، قابل جبران است؟(جوردن، 1363: 50-52) برژینسکی نیز در همین رابطه گفت: «ممکنست یکی از هدفهای آنها تحریک و وسوسه ما باشد ولی آنها کشور ما و رئیس جمهور ما را به بدترین وجهی مورد اهانت و تحقیر قرار میدهند... آیا میتوانید مجسم کنید هم اکنون در دنیا درباره ما چگونه قضاوت میشود و این عجز و ناتوانی ما چه عواقب خطرناکی بار خواهد آورد؟» (جوردن، 1363: 49) معاون رئیس جمهور وقت آمریکا نیز در رابطه با محاکمه گروگانها یادآور شد: «ما نمیتوانیم در اینجا ساکت بنشینیم و نظارهگر محاکمه گروگانهای آمریکایی در ایران باشیم. ملت آمریکا تحمل چنین خفتی را نخواهد کرد و نباید هم تحمل بکند.»(جوردن، 1363: 52) ریچارد کاتم نویسنده آمریکایی و مأمور سیا که چندین سال در سفارت آمریکا فعالیت میکرد در باره مینویسد: «[امام] خمینی میخواهد آمریکا را تحقیر کند و راه خروج از این بن بست پس از تأمین این هدف باز خواهد شد.»(جوردن، 1363: 96)
تلاش برای حقارت زدایی: شکست عملیات آزادی گروگانها آمریکاییها میکوشیدند با شیوه دیپلماتیک و نیز فشارهای سیاسی و اقتصادی هر چه سریعتر دیپلماتها را آزاد کنند. اهم اقدامات آمریکاییها برای وادار کردن جمهوری اسلامی برای آزادی گروگانها شامل توقیف اموال و داراییهای ایران در آمریکا، اخراج دیپلماتهای ایرانی، اخذ بیانه علیه ایران از سوی شورای امنیت، تحریم یکجانبهی ایران توسط آمریکا، شکایت به دیوان بینالمللی لاهه و قطع روابط دیپلماتیک میشود. (ونس،122:1390) با طولانیتر شدن ماجرای گروگانگیری که به تحقیر بیشتر آمریکاییها منجر شد، شیوه مداخله نظامی در دستورکار آنها قرار گرفت. اتخاذ چنین راهبردی با استثناگرایی آمریکایی همخوانی داشت و میتوانست در صورت موفقیت، بخشی از تحقیر آنها را جبران کند. اگرچه برخی نویسندگان معتقدند اولین حرکت برای آزادی گروگانها در زمانی کمتر از 72 ساعت بعد ازگروگانگیری صورت گرفت و یک دسته از افراد نزدیک تهران پیاده شدند اما علمیات نیمه کاره لغو شد، (کیه زا، 1362: 12)، اما مقامات آمریکایی بعد از گروگانگیری، برای آزادی آنها اقدام نظامی کردند. برژینسکی پس از آنکه دیپلماتهای آمریکایی در تهران به گروگان گرفته شدند، معتقد بود غرور ملی امریکاییها طی این بحران در شرایط خطرناکی قرار داشت و اقدامات هجومیتر پس از به نتیجه نرسیدن مذاکرات پیگیری شود. (هاوتون، 1393: 103) وی پس از گزارش ونس در مورد عدم وجود نشانهای از راهحل سریع مشکل گروگانها مینویسد: «در اینجا بود که برای نخستین بار به فکر درآمیختن مأموریت با یک ضربه تلافی جویانه بودم... بهتر است آمریکا درگیر یک ضربه انتقامی تعمیم یافته شود که بتوان آن را علناً یک اقدام تنبیهی توصیف کرد که با تلاش برای نجات توام خواهد بود. اگر عملیات موفق شد چه بهتر و اگر شکست بخورد، امریکا اعلام کند که به علت عدم تمایل این کشور به رهاکردن افراد ما یک اقدام تنبیهی انجام دادهایم.» (برژینسکی، 1362: 105) وی در آن مقطع خطاب به کارتر گفت: «آقای رئیس جمهور! ادامه روش کنونی برای حل این مساله، نه فقط کمکی به رهایی گروگانها نخواهد کرد بلکه حکومت شما را هم فلج و بیاعتبار خواهدساخت. من با این عقیده موافقم که حفظ سلامتی گروگانها و رهایی آنها از بند اهمیت دارد اما مسؤلیت بزرگتر شما به عنوان یک رئیس جمهور، حفظ حیثیت و شرف و اعتبار امریکاست و این مسولیت حتی بر حفظ جان دیپلماتهای ما مقدم است». وی سخنان خود را اینگونه خاتمه داد: «آقای رئیس جمهور امیدوارم ما مجبور نباشیم بین گروگانها و حیثیت و شرف ملی خود یکی را انتخاب کنیم ولی باید آماده چنین انتخابی باشیم.» (جوردن، 1363: 38-39) اما کارتر معتقد بود بعد از آزادی گروگانها، آنها را تنبیه میکنیم. (برژینسکی، 1362: 95) برژینسکی افزود: «اگر همینطور بخواهیم دست روی دست بگذاریم و به انتظار حوادث بشینم ماهها و شایدسالها طول خواهد کشید تا [امام] خمینی به رحم بیاید و دستور آزادی گروگانها را صادر کند. این وضع نه برای گروگانها و خانوادههای آنها قابل تحمل است و نه ملت ما بیش از این میتواند چنین تحقیری را تحمل کند، به همین جهت بود که تصمیم گرفتیم گروگانها را با عملیات نجات که از آغاز گروگانگیری به عنوان یک راهحل در نظر داشتیم، از اسارت برهانیم»(جوردن، 1363: 164) به هرحال آمریکاییها بدون توجه به فرهنگ استراتژیک ایرانیها در مقابله با تهاجم خارجی، عملیاتی رؤیایی برای آزادی گروگانها را طراحی کردند. کماندوهای آمریکایی همانند فیلمهای تخیلی و بی پروا این عملیات را آغاز کردند. آمریکاییها قصد داشتند عملیات نجات گروگانها را با شیوهای تحقیرآمیز در ایران انجام دهند. وقتی از وارن کریستوفر معاون وزیر خارجه وقت آمریکا پرسیده شد چه اتفاقی برای نیروهای ایرانی میافتد، گفت: «هرکدام از آنها را با اصابت دو گلوله میان چشمانشان میکشیم.»(هاوتون، 1393: 27) عملیات نجات گروگانها که اقدامی شجاعانه و در راستای حفظ غرور امریکاییها اعلام شد؛ اما به بزرگترین فاجعه دوره کارتر منتهی شد (هاوتون، 1393: 20-21) و شکست در این عملیات، به تحقیر مضاعف آنها منجر شد. اگرچه تعداد تلفات آمریکاییها در طبس فقط 8 نفر از که اعضای تیم نجات 97 نفری بود (جوردن، 1363: زیرنویس ص 175) ولی نحوه شکست آنها، بسیار قابل تأمل بود. لازم به ذکر است امریکاییها پس از شکست در صحرای طبس عملیات دومی تحت عنوان «عملیات گورکن» -را که بیشتر یک حمله نظامی بود تا عملیات نجات- طراحی کردند اما هرگز اجرایی نشد. (هاوتون، 1393: 165) همانگونه که پژوهشگری مینویسد: «داغ شکستی که آمریکا در ایران خورد تا مدتها آنها را رها نخواهد کرد. مخصوصاً بدین خاطر که شکست ضربه دوبارهای به احساس و غرور و اعتماد به نفس آنان بود.»(کلن، 1362: 218)
چگونگی پایانبحران گروگانگیری: به چالش کشیدن شدن تصور استثناگرایی نحوه پایان بحران گروگانگیری نیز با احساس استثناگرایی آمریکاییها سازگار نبود. آمریکا علاوه بر عرصه نظامی همواره کوشیدهاست در میدان دیپلماتیک نیز به امتیازاتی دست یابد که نسبت به امتیازات رقیب قابل مقایسه نباشد. همچنانکه خروج آمریکا از برجام هم به همین علت بود، با توجه به حس استثناگرایی امریکاییها، برای آنها قابل پذیرش نبود که در میدان دیپلماتیک و در جریان موفقت نامه برجام، امتیازات نسبتاً برابری نصیب طرفین شده باشد. به همین خاطر بعد از خروج از برجام، پمپئو وزیر خارجه آمریکا شروط ۱۲ گانه ای را برای انعقاد یک موافقت نامه جدید با ایران مطرح کرد که بیانگر برد مطلق برای آمریکا بود. با این اوصاف، در مذاکرات آزادی گروگانها، تعداد افراد و شخصیتهای آمریکایی که در آن وارد شده بودند، به قدری زیاد بود که بیشتر به تخیلات و تصورات داستان نویسان و افسانه پردازان شباهت داشت تا به حقیقت و واقعیت؛ (سالینجر، 1362: 178). پایان گروگانگیری از نظر زمان آزادی گروگانها برای دولت آمریکا حقارتبار بود و هیج دستاورد سیاسی برای آنها نداشت. این در حالی بود که دموکراتها برای موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری به حل این پرونده نیازمند بودند و به تعبیر کارتر سرنوشت انتخابات آمریکا نه در نیویورک بلکه در تهران تعیین میشد، (جوردن، 1363:183) به گفته یکی از گروگانها: «ساعت هشت و نیم شب به وقت تهران که مطابق با 12 ظهر واشنگتن بود بلافاصله پس از ادای اولین کلمات سوگند توسط ریگان، ایرانیها دستور آزادی به ما دادند. دوره کارتر ساعت 12 تمام شد.» (ولز، 1366: 632) طبق توافقنامه الجزیره، آمریکا داراییهای دولت ایران در بانکهای آمریکا که جمعاً 977/9 میلیارد دلار بود، آزاد کرد. (ولی بیگی، 1385: 225) ایران در این مذاکرات توانست آمریکاییها را متعهد کند در امور داخلی ایران دخالت نکنند و بخش عمدهای از داراییهای بلوکه شده خود را آزاد کند و تا دریافت این مبالغ، از آزادی گروگانها خودداری کرد. گروهبان پال سوئیس تفنگدار امریکایی پس از آزادی و انتقال به آلمان در باره تأثیر ماجرای گروگانگیری بر رئیس جمهور آمریکا میگوید: «وقتی کارتر را در بیمارستان ویسبادن دیدم، خیلی دلم به حالش سوخت. چهره کارتر در مقایسه با 14 ماه چنان شکسته شدهبود که نشان میداد قضیه گروگانگیری واقعاً او را پیر و فرسوده کرده است. در قیافه کارتر بخصوص این مساله مشهود بود که علاوه بر شکست در انتخابات، رفتار ایرانیها در جلوگیری از آزاد شدنمان قبل از پایان دوره ریاست جمهوری نیز او را بیش از پیش تحقیر کردهاست. (ولز، 1366: 653) «ادواردکلن» سردبیر نیویورک تایمز گزارشی 40 هزار کلمهای در پایان گروگانگیری تهیه کرد و آنرا «گزارش شرح بیقدرتی یک ابرقدرت در برابر یک انقلاب» نامید. (کلن، 1362: 10) استیون وایزمن (Steven Weisman) مفسر نیویورک تایمز نیز نوشت: امریکاییها در ایران با سمبلی از عجز و ناتوانی خود روبرو شدند زیرا ملتی که بعد از ماجرای ویتنام و واترگیت با اشتیاق میرفت که اعتماد به نفس خود را بازیابد، اکنون گرفتار کشمکش با یک فرهنگ مذهبی قدیم شدهاست. (کلن، 1362: 217) برخلاف توفیق آمریکا در امضای صلح کمپ دیوید یا عادیسازی روابط با چین، شکست در ماجرای گروگانگیری پس از وقوع انقلاب اسلامی، برای آمریکاییها قابل تحمل نبود. حس افتخار و استثناگرایی آمریکاییها در بحران گروگانگیری بشدت صدمه دید. این حس وقتی بیشتر خدشه دار شد که ایرانیان به دلیل سوابق رفتاری آمریکاییها، آگاهانه به دنبال تحقیر آنان بودند. کنش ایرانیان در این زمینه در این جمله امام خمینی نمود مییابد: «ما امریکا را زیر پا میگذاریم»(صحیفه نور، ج 17: 404)
از تحقیر تا نفرت مهمترین نتیجه تحقیر آمریکاییها توسط ایرانیان که از زمان بحران گروگان گیری سال ۱۳۵۸ شروع شد، نهادینه شدن نفرت از ایرانیان از سوی بحش عمدهای از حاکمیت امریکا بوده است. بی دلیل نیست که ایالات متحده روز ۱۳ ابان را به عنوان روز خروج از برجام انتخاب کرد. برای فهم بهتر ریشه نفرت بین ایران و آمریکا باید این را فهمید که تعارض بین این دو کشور از نوع تعارض ژئوپلوتیک یا تعارض منافع نیست، بلکه از جنس تعارض ایدئولوژیک است. ایدئولوژیهای متعارض مهمترین بستر را برای کاشت بذر نفرت فراهم میکنند، همزیستی مسالمت آمیز را غیر ممکن و از رقیب «دشمن» میسازند. احساس نفرت آمریکا نسبت به ایران بعد از ۱۳ آبان، در دورههای مختلف ریاست جمهوری این کشور قابل مشاهده است. از تشویق عراق به شروع جنگ تحمیلی علیه ایران به خاطر سرخوردگی و ناکامی در ازادی گروگانها تا برچسب «محور شرارت»[17] از سوی جرج بوش پسر و یا «یاغی»[18] از سوی ترامپ را میتوان جلوههای بارز نفرت آمریکا از ایران تلقی کرد. «دیوید ویلیام پِر» محقق سیاست خارجی آمریکا در گزارشی مینویسد: «آمریکا میخواهد زمان را به سال ۱۹۵۳ و دوران بازگشت شاه ایران برگرداند. چرا که نه؟ آمریکا به مدت یک ربع قرن، معاملهای بسیار عالی با شاه ایران کرده بود تا آنکه انقلاب سال ۱۹۷۹ در این کشور اتفاق افتاد. به همین دلیل هم هست که واشینگتن از دولت فعلی ایران تنفر دارد و به دنبال سرنگونی آن است.» (William Pear, 2018) نفرت ترامپ از ایران به حدی است که در دومین سال پیاپی بر خلاف عرف سیاسی در یک اقدامی توهیم آمیز ملت ایران را «ملت تروریست»[19] خواند. وی گفت: «اگر شما نگاهی به ایران داشته باشید و اگر به آنچه که آنها انجام میدهند داشته باشید، آنها در حال حاضر یک «ملت تروریست» هستند». تشکیل «گروه اقدام علیه ایران» در وزارت خارجه آمریکا در اکتبر ۲۰۱۸ به منظور پیشبرد سیاستهای ضد ایرانی دولت ترامپ، نمود عملی نفرت و کینه دولت امریکا از جمهوری اسلامی را نشان میدهد. (Washington Post, 2017/10/13) جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا که کینه عمیقی از ایران دارد، مشوق بسیاری از فشارهای سیاسی-اقتصادی آمریکا علیه ایران بود تا نگذارد «انقلاب سال ۱۹۷۹ آیتالله خمینی عمرش به ۴۰ سال برسد.» (The intercept, March 24 2018) مایکل وولف، با انتشار کتاب "آتش و خشم؛ درون کاخ سفید دونالد ترامپ" با اشاره به ریشه نفرت ترامپ از ایران مینویسد که این باور عمیقاً در ترامپ نهادینه شده است که «ایران آدم بد منطقه است». (Wolff, 2018)، این نفرت که از زمان بحران گروگانگیری آغاز شد سرچشمه بسیاری از اقدامات خصمانه آمریکا در دورههای مختلف علیه ایران بوده است.
نتیجهگیری بحران گروگان گیری یکی از مهمترین نقاط عطف در تاریخ روابط ایران و آمریکا بوده است. در این مقاله تلاش گردید تا از منظر ژئوپلوتیک احساس به بنیانهای رفتاری ایالات متحده در قبال بحران مذکور پرداخته شود. یافتههای این مقاله نشان میدهد کهحس استثنایی بودن، به بخشی از فرهنگ استراتژیک آمریکا تبدیل شده است که در تناقض با حس تحقیر است. مطالعه اظهارات و مواضع مقامات سیاسی امریکا در این مقاله، نشاندهنده این است که اشغال سفارت امریکا برای تمامی آنها، نوعی تحقیر ملی تلقی میشده است. این برداشت از پایینترین سطح سیاسی – نظامی کارمندان سفارت آمریکا در تهران تا وزیر امور خارجه، مشاور امینت ملی و رئیس جمهور آمریکا را شامل میشود. چنین ادراکی از تحقیر ملی توسط امریکاییها با ادراک آنها از موقعیت امریکا در جهان که از آن تحت عنوان استثناگرایی یادشد، در تضاد بوده است. اگرچه نمیتوان پدیدههای سیاسی و کنش رفتاری دولتها در عرصه بین المللی را به صورت تک متغیری بررسی کرد و در این راستا اقدامات تنبیهی ایالات متحده علیه ایران بعد از انقلاب را صرفاً به این مساله تقلیل داد، اما احساس حقارت، چنان نقشی در رفتار مقامات دولت آمریکا از زمان اشغال سفارت این کشور تاکنون داشته که میتوان آن را با زیرساختهای مادی و سخت افزاری که در جهتگیری سیاست خارجی آمریکا تاثیرگذارند، مقایسه کرد. تصویر نظامیان و دیپلماتهای آمریکایی که دستهایشان بر روی سر بود، در ذهنیت استثاگرای آمریکایی براحتی پاک نمیشود. برخی اقدامات نظیر ساخت بازیهای رایانهای- با سرمایه گذاری پنتاگون- و نیز فیلمهایی مانند «آرگو» در سال 2012- که تهیهکننده آن، جایزه خود را از همسر باراک اوباما رئیس جمهور وقت در کاخ سفید دریافت کرد – که روایت وارونهای مطابق با احساس استثناگرایی آمریکاییهاست، برای برطرفسازی این حس حقارت انجام شدهاست. به نظر میرسد سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران فارغ از اینکه توسط جمهوریخواهان و یا دمکراتها تدوین و اجرا شود، به دنبال نوعی حقارت زدایی از این ماجرا خواهد بود و این حس در رفتار سیاست خارجی آمریکا حداقل تا آیندههای نه چندان نزدیک استمرار خواهد یافت. بخشی از رفتار امریکاییها در خروج از برجام ریشه در این حس داشت. بازگرداندن تحریمهای بین المللی آمریکا علیه ایران در روز 13 آبان 1397 و نیز اصرار ترامپ بر انجام مذاکرات جامع که براساس استثناگرایی آمریکایی هیچ امتیازی به طرف ایرانی داده نشود، از منظر ژئوپلوتیک احساس قابل تحلیل است. بر اساس نظریه ژئوپلوتیک احساس و یافته این پژوهش، نوع احساس آمریکاییها از خود که از تحقیر و نفرت سرچشمه میگیرد، در طول ۴ دهه تعیین کننده نوع جهت گیری سیاست خارجی آنها نسبت به ایران بوده است و به نظر میرسد حداقل در آینده نزدیک نیز بخش عمدهای از مبانی رفتاری آمریکا در قبال ایران متأثر از متغیر ژئوپلوتیک احساس باشد.
منابع: - ابتکار، معصومه. (1387). تسخیر: اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر امریکا در تهران. ترجمه و ویرایش فریبا ابتهاج شیرازی، تهران: اطلاعات. - اندرسون، پری. (1397). فرمان و دیوان؛ سیاست خارجی آمریکا و نظریه پردازان آن. ترجمه شاپور اعتماد، تهران: فرهنگ معاصر. - آقایی، داود، بهار. (1395). «باز خوانی پروندۀ کارکنان دیپلماتیک و کنسولی ایالات متحده در تهران (دعوای ایالات متحدۀ آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران)». فصلنامه سیاست، شماره 46. - برژینسکی، زبیگنیو. (1362). سقوط شاه و جان گروگانها. ترجمه منوچهر یزدان یار، تهران: کاوش. - توکویل، الکسی دو. (1348). تحلیل دموکراسی در آمریکا. ترجمه رحمت الله مقدم مراغهای، تهران: زوار. - جانسون، چالمرز. (1384). مصائب امپراتوری؛ امپریالیسم نظامی آمریکا در قرن 21. ترجمه عباس کاردان و حسن سعید کلاهی خیابان، تهران: ابرار معاصر تهران. - جوردون، هامیلتون. (1363). بحران، ترجمه محمود مشرقی. تهران: هفته. - حسینی، کیوان. (۱۳۹۵). سقوط؛ بررسی رویدادهای 28 مرداد 1332. لندن: اچ اند اس مدیا. - درودیان، محمد. (۱۳۹۰). جنگ ایران وعراق؛ مسائل و موضوعات. تهران: سمت. - رستمی، فرزاد و مسلم غلامی حسنآبادی. (1395). «علل تداوم مناقشه ایران و آمریکا پس از توافق هستهای». سیاست جهانی، دوره 5، شماره 2. - سالینجر، پیر. (1362). گروگانگیری در ایران و مذاکرات محرمانه تهران. ترجمه جعفر ثقهالاسلامی، نوین. - شاهعلی، احمدرضا (۱۳۸۵). انقلاب دوم (تسخیر آمریکا، آثار و پیامدها)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. - صحیفه نور امام خمینی (ره). - کگلی، چارلز. دبلیو و اوجین. آر ویتکف. (۱۳۸۲). سیاست خارجی آمریکا؛ الگو و روند، ترجمه اصغر دستمالچی. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. - کلن، ادوارد. (1362). امریکا در اسارت؛ لحظات سرنوشتساز در بحران گروگانگیری. ترجمه توران خاوری و سرور طلیعه، تهران: قلم. - کینزر، استیون. (1385). همه آدمهای شاه. ترجمه منیژه شیخ جوادی (بهزاد)، تهران: پیکان. - کیه زا، جولیتو. (1362). هدف: تهران، تهاجم کارتر و وقایع پشت پرده. ترجمه هادی سهرابی. - گود، جیمز. اف. (1382). سایه مصدق بر روابط ایران و آمریکا. ترجمه علی بختیاری، تهران: کویر. - میلانی، محسن. (۱۳۸۱). شکلگیری انقلاب اسلامی؛ از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی. ترجمه مجتبی عطار زاده، تهران: گام نو. - ولز، تیم (گردآورنده). (۱۳۶۶). 444 روز خاطرات گروگانها از دوران تسخیر آمریکا. ترجمه حسن ابوترابیان، تهران. - ولی بیگی، مهرداد. (۱۳۸۵). روابط تجاری ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی. در هوشنگ امیر احمدی و منوچهر پروین، ایران پس از انقلاب، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران: انتشارات باز. - ونس، سایروس. (۱۳۹۰). انتخاب دشوار (سالهای بحرانی در سیاست خارجی آمریکا)، ترجمه خیرالله خیری اصل، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. - ونس، سایروس و زبیگنیو برژینسکی. (۱۳۶۲). توطئه در ایران. ترجمه محمود مشرقی، تهران: هفته. - هانتینگتون، ساموئل. (۱۳۸۸). چالشهای هویت امریکا. ترجمه محمدرضا گلشن پژوه، حسن سعید کلاهی خیابات، عباس کاردان. نهران: ابرار معاصر تهران. - هاوتون، دیوید پاتریک. (۱۳۹۳). سیاست خارجی امریکا و بحران گروگانگیری در ایران. ترجمه وحید مردانه شره جینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. - هیرو، دیلیپ. (۱۳۸۶). ایران در حکومت روحانیون. ترجمه محمد جواد یعقوبی دارابی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران. - یوناه، الکساند و آلن نانز. (۱۳۷۸). تاریخ مستند روابط ایران دوجانبه ایران و آمریکا. ترجمه سعیده لطفیان و احمد صادقی، تهران: قومس. - Barker, Paul. (2013). The Clash of Civilizations Twenty Years On. (Bristol, UK: E -International Relations. - Binart, Peter. (2018). The Iran Deal and the Dark Side of American Exceptionalism. The Atlantic. available at: https://www.theatlantic.com/international/archive/2018/05/iran-deal-trump-american-exceptionalism/560063/ - Brown, Seyom. (2015). Faces of Power, Constancy and Change in United States Foreign Policy from Truman to Obama. Columbia University Press. - Dobson, Alan P. and Steve Marsh. (2006). US Foreign Policyforeign policy since 1945, London: Routledge. - Farber, David R. (2005). Taken hostage: the Iran hostage crisis and America’s first encounter with radical Islam. Princeton University Press, - Fattah, Khaled & Fierke, K.M, March. (2009). “A Clash of Emotions: The Politics of Humiliation and Political Violence in the Middle East”.European Journal of International Relations, Vol.15, No 1. - Haig, Alexander. (1984). Caveat: Realism, Reagan and Foreign Policy. New York: McMillan. - “Here’s John Bolton Promising Regime Change in Iran by the End of 2018”, The Intercept, March 24 2018, available at: https://theintercept.com/2018/03/23/heres-john-bolton-promising-regime-change-iran-end-20 - Michael Wolff. (2018). Fire and Fury: Inside the Trump White House, New York: Henry Holt - Moïsi, Dominique. (2010). The Geopolitics of Emotion: How Cultures of Fear, Humiliation, and Hope are Reshaping the World Paperback. New Yourk: Abchor. - Moisi, Dominique. (2007). “The Clash of Emotions”, Foreign Affairs. Vol 86, Issue 1. - Mousavian, Hossein and Shahir Shahidsaless. (2014). Iran and the United States: an insider’s view on the failed past and the road to peace. London: Bloomsbury Publishing. - Neal, Andrew. (2010). Exceptionalism and the Politics of Counter- Terrorism. London and New York: Routledge. - “Trump calls Iran 'a terrorist nation like few others'”, Washingtonpost. 2017/10/13. available at: https://www.washingtonpost.com/video/politics/trump-calls-iran-a-terrorist-nation-like-few-others/2017/10/13/810b8214-b025-11e7-9b93-b97043e57a22_video.html?utm_term=.e3e43ffcae1d - Walt, Stephen, M. (2011). “The Myth of American Exceptionalism.” Foreign Policy. October, available at: https://foreignpolicy.com/2011/10/11/the-myth-of-american-exceptionalism/ - William Pear, David. (2018).“TheUS Wants to Bring Back the Shah of Iran.” The Greanville Post, available at: https://www.greanvillepost.com/2018/12/12/the-us-wants-to-bring-back-the-shah-of-iran/ - Wuthnow, Robert. (2006). American Mythos: Why Our Best Efforts to Be a Better; Nation fall Short. Princeton University Press. - Zeitz, Joshua. (2018). “How Trump Is Making Us Rethink American Exceptionalism”. Politico Magazine. January 7, available at: https://www.politico.com
[1]. نویسنده مسئول Email: mahdi.mnia@yahoo.com فصلنامه مطالعات روابط بین الملل، سال دوازدهم، شماره 47، پاییز1398، صص. 121 - 150. [2]. The Geopolitics of Emotion [3]. Dominique Moisi [4]. Culture of fear [5]. Culture of humiliation [6]. Culture of hope [7]. American exceptionalism [8]. Empire of liberty [10]. Leader of the free world [12]. The Melting Pot [13]. Uniqe Mission [14]. America First [15]. Rights exceptionalism [17]. Axis of Evil [18]. Rogue [19]. Terrorist Nation | ||
مراجع | ||
منابع: - ابتکار، معصومه. (1387). تسخیر: اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر امریکا در تهران. ترجمه و ویرایش فریبا ابتهاج شیرازی، تهران: اطلاعات. - اندرسون، پری. (1397). فرمان و دیوان؛ سیاست خارجی آمریکا و نظریه پردازان آن. ترجمه شاپور اعتماد، تهران: فرهنگ معاصر. - آقایی، داود، بهار. (1395). «باز خوانی پروندۀ کارکنان دیپلماتیک و کنسولی ایالات متحده در تهران (دعوای ایالات متحدۀ آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران)». فصلنامه سیاست، شماره 46. - برژینسکی، زبیگنیو. (1362). سقوط شاه و جان گروگانها. ترجمه منوچهر یزدان یار، تهران: کاوش. - توکویل، الکسی دو. (1348). تحلیل دموکراسی در آمریکا. ترجمه رحمت الله مقدم مراغهای، تهران: زوار. - جانسون، چالمرز. (1384). مصائب امپراتوری؛ امپریالیسم نظامی آمریکا در قرن 21. ترجمه عباس کاردان و حسن سعید کلاهی خیابان، تهران: ابرار معاصر تهران. - جوردون، هامیلتون. (1363). بحران، ترجمه محمود مشرقی. تهران: هفته. - حسینی، کیوان. (۱۳۹۵). سقوط؛ بررسی رویدادهای 28 مرداد 1332. لندن: اچ اند اس مدیا. - درودیان، محمد. (۱۳۹۰). جنگ ایران وعراق؛ مسائل و موضوعات. تهران: سمت. - رستمی، فرزاد و مسلم غلامی حسنآبادی. (1395). «علل تداوم مناقشه ایران و آمریکا پس از توافق هستهای». سیاست جهانی، دوره 5، شماره 2. - سالینجر، پیر. (1362). گروگانگیری در ایران و مذاکرات محرمانه تهران. ترجمه جعفر ثقهالاسلامی، نوین. - شاهعلی، احمدرضا (۱۳۸۵). انقلاب دوم (تسخیر آمریکا، آثار و پیامدها)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. - صحیفه نور امام خمینی (ره). - کگلی، چارلز. دبلیو و اوجین. آر ویتکف. (۱۳۸۲). سیاست خارجی آمریکا؛ الگو و روند، ترجمه اصغر دستمالچی. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. - کلن، ادوارد. (1362). امریکا در اسارت؛ لحظات سرنوشتساز در بحران گروگانگیری. ترجمه توران خاوری و سرور طلیعه، تهران: قلم. - کینزر، استیون. (1385). همه آدمهای شاه. ترجمه منیژه شیخ جوادی (بهزاد)، تهران: پیکان. - کیه زا، جولیتو. (1362). هدف: تهران، تهاجم کارتر و وقایع پشت پرده. ترجمه هادی سهرابی. - گود، جیمز. اف. (1382). سایه مصدق بر روابط ایران و آمریکا. ترجمه علی بختیاری، تهران: کویر. - میلانی، محسن. (۱۳۸۱). شکلگیری انقلاب اسلامی؛ از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی. ترجمه مجتبی عطار زاده، تهران: گام نو. - ولز، تیم (گردآورنده). (۱۳۶۶). 444 روز خاطرات گروگانها از دوران تسخیر آمریکا. ترجمه حسن ابوترابیان، تهران. - ولی بیگی، مهرداد. (۱۳۸۵). روابط تجاری ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی. در هوشنگ امیر احمدی و منوچهر پروین، ایران پس از انقلاب، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران: انتشارات باز. - ونس، سایروس. (۱۳۹۰). انتخاب دشوار (سالهای بحرانی در سیاست خارجی آمریکا)، ترجمه خیرالله خیری اصل، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. - ونس، سایروس و زبیگنیو برژینسکی. (۱۳۶۲). توطئه در ایران. ترجمه محمود مشرقی، تهران: هفته. - هانتینگتون، ساموئل. (۱۳۸۸). چالشهای هویت امریکا. ترجمه محمدرضا گلشن پژوه، حسن سعید کلاهی خیابات، عباس کاردان. نهران: ابرار معاصر تهران. - هاوتون، دیوید پاتریک. (۱۳۹۳). سیاست خارجی امریکا و بحران گروگانگیری در ایران. ترجمه وحید مردانه شره جینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. - هیرو، دیلیپ. (۱۳۸۶). ایران در حکومت روحانیون. ترجمه محمد جواد یعقوبی دارابی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران. - یوناه، الکساند و آلن نانز. (۱۳۷۸). تاریخ مستند روابط ایران دوجانبه ایران و آمریکا. ترجمه سعیده لطفیان و احمد صادقی، تهران: قومس. - Barker, Paul. (2013). The Clash of Civilizations Twenty Years On. (Bristol, UK: E -International Relations.
- Binart, Peter. (2018). The Iran Deal and the Dark Side of American Exceptionalism. The Atlantic. available at: https://www.theatlantic.com/international/archive/2018/05/iran-deal-trump-american-exceptionalism/560063/
- Brown, Seyom. (2015). Faces of Power, Constancy and Change in United States Foreign Policy from Truman to Obama. Columbia University Press.
- Dobson, Alan P. and Steve Marsh. (2006). US Foreign Policyforeign policy since 1945, London: Routledge.
- Farber, David R. (2005). Taken hostage: the Iran hostage crisis and America’s first encounter with radical Islam. Princeton University Press,
- Fattah, Khaled & Fierke, K.M, March. (2009). “A Clash of Emotions: The Politics of Humiliation and Political Violence in the Middle East”.European Journal of International Relations, Vol.15, No 1.
- Haig, Alexander. (1984). Caveat: Realism, Reagan and Foreign Policy. New York: McMillan.
- “Here’s John Bolton Promising Regime Change in Iran by the End of 2018”, The Intercept, March 24 2018, available at: https://theintercept.com/2018/03/23/heres-john-bolton-promising-regime-change-iran-end-20
- Michael Wolff. (2018). Fire and Fury: Inside the Trump White House, New York: Henry Holt
- Moïsi, Dominique. (2010). The Geopolitics of Emotion: How Cultures of Fear, Humiliation, and Hope are Reshaping the World Paperback. New Yourk: Abchor.
- Moisi, Dominique. (2007). “The Clash of Emotions”, Foreign Affairs. Vol 86, Issue 1.
- Mousavian, Hossein and Shahir Shahidsaless. (2014). Iran and the United States: an insider’s view on the failed past and the road to peace. London: Bloomsbury Publishing.
- Neal, Andrew. (2010). Exceptionalism and the Politics of Counter- Terrorism. London and New York: Routledge.
- “Trump calls Iran 'a terrorist nation like few others'”, Washingtonpost. 2017/10/13. available at: https://www.washingtonpost.com/video/politics/trump-calls-iran-a-terrorist-nation-like-few-others/2017/10/13/810b8214-b025-11e7-9b93-b97043e57a22_video.html?utm_term=.e3e43ffcae1d
- Walt, Stephen, M. (2011). “The Myth of American Exceptionalism.” Foreign Policy. October, available at: https://foreignpolicy.com/2011/10/11/the-myth-of-american-exceptionalism/
- William Pear, David. (2018).“TheUS Wants to Bring Back the Shah of Iran.” The Greanville Post, available at: https://www.greanvillepost.com/2018/12/12/the-us-wants-to-bring-back-the-shah-of-iran/
- Wuthnow, Robert. (2006). American Mythos: Why Our Best Efforts to Be a Better; Nation fall Short. Princeton University Press.
- Zeitz, Joshua. (2018). “How Trump Is Making Us Rethink American Exceptionalism”. Politico Magazine. January 7, available at: https://www.politico.com | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,307 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 774 |