نقش نفوذ ذینفعان بر رابطه بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکت
تاریخ دریافت: 21/01/1401 تاریخ پذیرش: 22/03/1401 روزبه یزدی
سید محمد رضا خلیل زاده
حسین اسلامی مفیدآبادی
چکیده
مسئولیت اجتماعی شرکتها در پیوند با مسئولیت شرکت در برابر جامعه، انسانها و محیط مورد فعالیت بوده که از منافع اقتصادی و مالی نیز فراتر میرود. مسئولیت اجتماعی شرکت را میتوان به منزلۀ فعالیتهای پیش برنده سود، منفعت اجتماعی و حتی فراتر از منافع سازمان در نظر گرفت که در حوزه قانون نیز مورد توجه قرار گرفته است. از اینرو، هدف مقاله حاضر بررسی رابطه بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی با نقش تعدیلی نفوذ ذینفعان در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. برای آزمون فرضیههای پژوهش از اطلاعات مالی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در فاصله زمانی بین سالهای1394 تا 1398 استفاده شده است، به طوریکه پس از اعمال محدودیتهای موردنظر در این پژوهش، نمونه نهایی متشکل از 172 شرکت انتخاب گردید. پس از اندازهگیری متغیرهای پژوهش از تجزیه تحلیل رگرسیون خطی چند متغیره، برای آزمون فرضیهها پژوهش استفاده شد. آزمون فرضیههای پژوهش نیز با استفاده از نرمافزار اقتصادسنجی ایوییوز و فنون آماری و دادههای تلفیقی صورت پذیرفته است. به طورکلی، نتایج حاصل از آزمونهای آماری پژوهش نشان میدهد که بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکت رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین، نتایج نشان داد نفوذ ذینفعان رابطه بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت پذیری اجتماعی را تشدید میکنند.
واژههای کلیدی: قدرت مدیرعامل، نفوذ ذینفعان، مسئولیت اجتماعی شرکت.
1- مقدمه
در اندیشههای اولیه مطرح شده از سوی اندیشمندان و پژوهشگران موضوع حفظ ارزش سرمایه شرکت در بازار در کانون بررسیهای علمی بوده که به نوبۀ خود تحت تأثیر نوسانات بازار سرمایه قرار دارد. در این راستا، عوامل مؤثر تعیین کننده تأثیرات نوسانات در بازار بیشمار هستند (چناری و بنی مهد،1400). این در حالی است که در پژوهشهای انجام شده توسط پژوهشگران موضوع مسئولیت اجتماعی شرکتی و افشای آن نقش مهمی در تداوم فعالیت شرکتهای تجاری مورد توجه بیشماری قرار گرفته است.
زیرا، همواره این اعتقاد وجود دارد که همه شرکتها دارای ارتباطاتی با جامعه بوده و توجه و افشای مسئولیت اجتماعی شرکتی در جامعه نقش مهمی در تداوم فعالیت آنها دارد و امکان بقای آنها را نیز در بلندمدت فراهم میآورد. جامعه از فعالیتها و رفتار شرکتها بهره میگیرد. گسترش مسئولیت شرکتها بر این موضوع دلالت دارد که مسئولیتهای شرکتها از آنچه درگذشته بوده، یعنی" فراهم کردن پول برای سهامداران" فراتر رفته است. شرکتها بایستی در برابر ذینفعان (سهامداران، مشتریان، کارکنان، عرضهکنندگان کالا، بانکها، قانونگذاران، محیط و جامعه) پاسخگو باشند. به این ترتیب شرکتها علاوه بر مسئولیت اقتصادی، باید در برابر مسائل اجتماعی احساس مسئولیت کنند (فخاری و همکاران، 1395). افشای اطلاعات مربوط به مسئولیت اجتماعی توسط یک شرکت، پاسخگویی آن را در برابر طیف متنوعی از ذینفعان نسبت به سهامداران خود نشان میدهد (گائو و همکاران، 2016). این افشای اطلاعات به ذینفعان میرساند که شرکتها نه تنها به دلایل اقتصادی فعالیت میکنند بلکه از جامعه و محیط زیست نیز مراقبت میکنند (کلارکسون و همکاران، 2008؛ گائو و همکاران، 2016). با انگیزه اخیر در جهت افشای مسئولیت اجتماعی، محققان تلاش کردهاند تا عوامل موثر در این افشاگری را بررسی کنند (هانیفا و کوک، 2005؛ کلارکسون و همکاران، 2008؛ گائو و همکاران، 2016). مطالعات قبلی در ادبیات افشای مسئولیت اجتماعی فاکتورهای زیادی را اثبات کرده است که ممکن است بر افشای اطلاعات مسئولیت اجتماعی شرکتها به طور مثبت یا منفی تأثیر بگذارد (هانیفا و کوک، 2005؛ کلارکسون و همکاران، 2008؛ حاجی، 2013؛ دالیوال و همکاران، 2014؛ گائو و همکاران، 2016؛ وکیلیفرد و حسینپور، 1396، رضائی و گلزاریان فر، 1399). مدیرعامل به عنوان قدرتمندترین فرد در هر سازمان، تصمیمات راهبردی و سیاستگذاری میگیرد (لی و همکاران، 2016؛ لی و همکاران، 2018). مدیرعامل به عنوان قدرتمندترین بازیگر داخلی شرکت، نقشی در بهبود افشای مسئولیت اجتماعی شرکت دارد. بر این اساس، لی و همکاران (2018) استدلال میکنند که برای ارزیابی نقشی که مدیرعامل در افشای مسئولیت اجتماعی ایفا کرده است، باید مطالعات بیشتری انجام شود. البته، طی پژوهشهای گوناگون موضوع نقش مدیرعامل شرکت در افشای مسئولیت اجتماعی در بازارهای توسعهیافته به عنوان مثال، در زمینه ایالات متحده (جیراپورن و چینتراکام، 2013؛ شیخ، 2019؛ هارپر و سان، 2019)، انگلستان (لی و همکاران، 2016) و راشید و همکاران (2020) نیز این رابطه علمی در بازارهای در حال توسعه مورد بررسی قرار گرفته است. ساز وکارهای تشویقی و زمینههای افشای مسئولیت اجتماعی توسط مدیران عامل قدرتمند در اقتصادهای توسعهیافته و در حال توسعه یکسان نیست. به عنوان مثال، در اقتصادهای توسعه یافته، مدیران عامل قدرتمند به دلایل مختلف فرصتطلبانه، مانند به حداکثر رساندن سود شخصی خود (وانگ و همکاران، 2008)، ایجاد تصویر خاص خود انگیزه بیشتری برای افشای اطلاعات بیشتر مربوط به مسئولیت اجتماعی دارند (لی و همکاران، 2016؛ لی و همکاران، 2018) و شهرت آنها را به عنوان یک شهروند خوب ارتقا میبخشند (بارنه و روبین، 2010). از آنجایی که مدیران عامل در این کشورها سرمایه انسانی متنوع خود را در یک شرکت سرمایهگذاری کردهاند، اقدام به افشای مسئولیت اجتماعی بخشی از توسعه طلبی و سلطه جویی آنها را تشکیل میدهد و آنها را در جامعه خود بسیار مشهود میکند. علاوه بر این، از آنجا که ماهیت مالکیت سهام در اقتصادهای توسعه یافته منتشر است، منجر به عدم تقارن اطلاعاتی بالا بین سهامداران و مدیریت میشود، مدیران عامل تمایل دارند با افشای اطلاعات مسئولیت اجتماعی شرکتهای خود، این سطح از عدم تقارن اطلاعات را کاهش دهند (چو و همکاران، 2013) برعکس، انگیزه مدیران عامل در یک شرایط در حال توسعه اقتصاد برعکس است. به طور خاص، مدیران عامل قدرتمند در اقتصادهای در حال توسعه ممکن است تمایل به سرمایهگذاری کمتری در افشای مربوط به مسئولیت اجتماعی داشته باشند زیرا سهام آنها در شرکتها زیاد است، زیرا ممکن است فکر کنند افشای بیش از حد مسئولیت اجتماعی بازده سهامداران (یا خود آنها) را حداقل در کوتاهمدت کاهش میدهد (بارنه و روبین، 2010). بنابراین، با توجه در حال توسعه بودن اقتصاد ایران، انتظار میرود قدرت مدیرعامل منجر به کاهش میزان مسئولیت اجتماعی شرکت شود. از طرف دیگر، نظریه نمایندگی بیان میکند که افزایش در قدرت مدیرعامل سبب نا همسو شدن منافع مدیران و سهامداران از طریق افزایش توانایی مدیریتی برای مصادره رانتها و منافع شخصی، میشود (جنسن و روباک، 1983). مدیران عامل قدرتمند از افزایش تأثیرگذاری بر تصمیمات سرمایهگذاری بهره میبرند و توانایی تغییر سرمایهگذاری در مسئولیتپذیری اجتماعی را دارند. با توجه به نظریه نمایندگی، قدرت مدیر عامل منجر به سرمایهگذاری بیش از حد در مسئولیتپذیری اجتماعی میشود (شیخ، 2019).
از سوی دیگر، این امکان نیز وجود دارد که این رابطه در در شرکتهایی که از نفوذ بیشتر ذیفعان برخوردارند، متفاوت از سایر شرکتها باشد. چرا که، اگرچه مدیران عامل ممکن است با توجه به توان خود، بر سطح افشای اطلاعات مسئولیت اجتماعی تأثیر بگذارند، اما در صورت حضور ذینفعان قدرتمند، ممکن است لازم باشد فعالیتهای مسئولیت اجتماعی را مطابق با خواسته ذینفعان تنظیم و افشا کنند. به طور خاص، تنها موضع فرصتطلبانه مدیران عامل در مورد فعالیتهای مسئولیت اجتماعی و افشای مربوطه در هنگام تجربه سطح بالاتری از نفوذ سهامداران کاهش مییابد (راشید و همکاران، 2020).
با این حال، در پژوهشهای داخلی صورت گرفته این موضوع نادیده انگاشته شده و یک فضای خالی در مبانی نظری حوزه مدیریتی و حسابداری برای پژوهش در این باره وجود دارد و این موضوع به نوبۀ خود انگیزهای به منظور انجام پژوهش حاضر میباشد. از اینرو، در پژوهش حاضر سعی بر آن است که رابطه بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکتها و همچنین اثر تعدیلکنندگی نفوذ ذینفعان مورد بررسی قرار گیرد. پرسشهای اصلی پژوهش عبارت است از اینکه آیا بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکتها رابطه منفی وجود دارد؟ آیا این رابطه تحت تاثیر نفوذ ذینفعان قرار دارد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، نوع رابطه چگونه است؟
2- مبانی نظری و مروری بر پیشینه تجربی پژوهش
2-1- مفهوم قدرت و قدرت مدیر عامل
کارایی و توسعه هر سازمان تا حد زیادی به استفاده صحیح از نیروی انسانی بستگی دارد. مدیران در سازمانها، واضعان خطمشی و صاحبان قدرت هستند و عملکرد سازمانها با قدرت آنان در ارتباط است. مدیران با بهکارگیری منابع قدرت میتوانند زمینه رشد و تعالی یا زمینه انحراف و فساد سازمان را فراهم آورند و این امر به ماهیت وجودی و چگونگی استفاده از قدرت و منابع آن بستگی دارد. قدرت ویژگی اساسی نقش مدیر بوده است و زمینه اثربخشی او را در سازمان فراهم میسازد و پدیده اجتناب ناپذیر در سازمان است که بعضی از مدیران به آن به عنوان پدیدهای منفی مینگرند. واقعیت این است که منفی یا مثبت بودن قدرت به قضاوت و نوع کاربرد آن بستگی دارد، به گونهای که اگر هدف از قدرت، اهداف سازمانی باشد میتواند پدیدهای مثبت وکارکردی به شمار آید و اگر هدف دستیابی به اهداف شخصی و فردی باشد، امکان دارد پدیدهای منفی و ناپسندی خواهد بود (ملاحسینی و کهنوجی، 1387). بنابراین قدرت یکی از واقعیتهای مهم حیات سازمانی است. مدیران نه تنها باید آن را جزء جدا نشدنی شغل و وظیفه خود به حساب آورند بلکه باید با شیوه کاربرد آن آشنا باشند تا با استفاده صحیح از آن تحقق و تأمین هدفهای خود و سازمان را تسریع کنند (عزیزی و همکاران، 1388).
مدیریت محور اصلی توسعه است، توسعه در کار گروهی و سازمانی است و به سامان رسیدن فعالیتهای گروهی و سازمانی مستلزم مدیریت اثربخش است. بدون شک همکاری با دیگران و نفوذ داشتن روی دیگران برای ادای مسئولیت و انجام وظایفی که به عهده مدیر است، امری لازم و ضروری است و این موضوعی است که به اثربخشی رهبری میانجامد. واضح است که رهبران برای موثر بودن و اثربخشی به ابزارهای متفاوتی نیاز دارند و قدرت یکی یکی از ابزارهای موثر بودن رهبران است. در رهبری آنچه مهم است فرایند نفوذ و اعمال قدرت بر دیگران است. نحوه استفاده رهبر از قدرت و نفوذ سبک رهبری نامیده میشود. نفوذ بر دیگران از طریق ایجاد تصور قدرت صورت میگیرد و ایجاد تصور قدرت مستلزم دسترسی به منابع قدرت است (سهرابی و همکاران، 1388). صاحبنظران مختلف تقسیم بندیهای متعددی از منابع قدرت ارائه دادهاند. فینکلستین (1992) برای قدرت چهار بعد شامل، قدرت ساختاری، قدرت مالکیت، قدرت خبرگی و قدرت وضعیت بیان نمود .
قدرت ساختاری، توانایی بالقوه شرکت برای متعادل کردن رابطه بین مدیریت موسس و نتایج اقتصادی در بازار برای کنترل شرکت تعریف میکند. ساختار قدرت شرکت، تا حد زیادی توسط ابزار قدرت مدیرعامل شرکت نسبت به هیئتمدیره مانند ترکیب هیئت مدیره، دوگانگی مدیرعامل و تصدی سازمانی تعیین میشود (فینکلستین، 1992). قدرت مالکیت نیز به دو صورت امکان پذیر است. 1) قدرت مالکیت، متعلق به مدیرعاملی است که جهت حفظ موقعیت خود در شرکت هم مدیر و هم سهامدار میباشد. مدیرعاملی که سهامدار اصلی شرکت است به عنوان تابعی از توانایی در ظرفیت مالکیت خود، بر تصمیمات مهم شرکت، قویتر از مدیرعاملی که علاقهای به مالکیت ندارد اثر میگذارد. 2) قدرت مالکیت ناشی از موقعیت مدیرعامل به عنوان موسس یا به عنوان موسسان وابسته که نفوذ سازمانی قوی دارند. مدیرعامل (مؤسس) شرکت ممکن است از طریق افزایش تعاملات و یک رابطه بلندمدت با اعضای هیئت مدیره و دیگر ترکیبات مهم شرکت، قدرت زیادی را کسب کند (فینکلستین،1992).
در خصوص قدرت خبرگی نیز می توان گفت که مدیرعاملی که در معرض انواع زمینههای کاربردی قرار میگیرد، برای توسعه اطلاعات به صورت گسترده در داخل و خارج شرکت نسبت به مدیری که در زمینه عملکرد محدود شده است، فرصت بیشتری دارد. وسعت نظر در وظایف مدیریتی در طول دوره مقام مدیرعاملی، ممکن است شواهدی از قدرت کارشناسی به عنوان خدمات مهم مدیرعامل شرکت ارائه کند. منطقی که یک مدیر برای انجام خدمات هیئت مدیره انتخاب میشود و به منابع مهم و اطلاعاتی احتمالی ارائه شده به شرکت توسط افراد دیگر دسترسی پیدا نمایند. از اینرو، قدرت کارشناسی، راهی را برای اعمال کنترل بر روی سایر مدیران فراهم میکند (فینکلستین،1992). در نهایت قدرت وضعیت، بیانگر سطح اجرایی میباشد که از سطح اعتبار فردی و وضعیت کلی فردی ناشی شده است. منظور مدیرعاملهایی هستند که اعضای آن از مدیران خبرهای هستند و نسبت به دیگران شخصیت مهمتری هستند، که میتوانند از داخل یا بیرون از شرکت انتخاب شوند. مدیرعامل معتبر، در سازماندهی مشروعیت شرکت و وجود افراد معتبر در شرکت کمک میکند. علاوه برخدماتی که مدیرعامل انجام میدهد، فعالیتهایی مانندخدمات در هیئت مدیره سازمانهای دیگر، فارغالتحصیل شدن از یک موسسه آموزشی معتبر شواهدی از سطح اعتبار مدیرعامل ارائه میکنند (دیلی و جانسن، 1997). باید توجه داشت که این ابعاد قدرت منحصر به فرد نیستند و لزوما یک ارتباط نیست. مدیرعامل بر اساس ترکیبی از ابعاد وهمچنین اهمیت هرکدام از این ابعاد مرتبط با محیط سازمانی، دارای درجات مختلفی از قدرت میباشد. علاوه براین قدرت مدیرعامل میتواند برای طیف گستردهای از تصمیمات از جمله راهبردهای شرکت، عملیات، کسب، طراحی سازمانی و حاکمیت اعمال شود (باخ و اسمیت، 2007).
2-2- معیارهای سنجش قدرت مدیرعامل
در این قسمت معیارهای سنجش قدرت مدیرعامل تبیین می شود. از جمله معیارهای مهم در خصوص قدرت مدیرعامل بر اساس مبانی نظری شامل مواردی همچون، مدیرعامل به عنوان موسس، دوگانگی وظیفه مدیرعامل، مالکیت مدیریتی، مدیرعامل تنها عضو موظف هیئت مدیره و تصدی مدیرعامل میباشد. در خصوص مدیرعامل به عنوان موسس به عنوان یکی از معیارهای سنجش قدرت مدیرعامل می توان بیان نمود که به طور نسبی موسسان به عنوان سازندگان شرکت، ارزش ساختاری، راهبرد و فرهنگ سازمانی را ایجاد میکنند. حتی پس از مرحله راهاندازی، موسسان ممکن است نفوذ خود را در شرکت از طریق نگهداشتن موقعیت کلیدی مدیریتی مانند باقی ماندن به عنوان مدیر اجرایی شرکت، ادامه دهند. مدیران موسس در بسیاری از جنبهها نسبت به مدیران حرفهای متفاوت هستند. اول اینکه، اغلب حقوق صاحبان سرمایه مدیران موسس از مدیران حرفهای بیشتر است. در نتیجه مدیران موسس به داشتن روابط اقتصادی قویتر با دیگر شرکتها تمایل دارند. موسسان به عنوان طولانیترین اعضای شاغل در شرکت خود تعریف میشوند. مشارکت طولانی موسسان در مدیریت شرکت، آنها را به کسب دانش خاص برای شرکت قادر میسازد. علاوه بر این، تفاوتهای بیرونی، مدیرعامل موسس اغلب دارای ویژگیهای منحصر به فرد ذاتی غیر قابل مقایسه با مدیران حرفهای هستند. به عنوان مثال، مدیرعامل موسس به نشان دادن نیازهای بالاتر برای موفقیت شرکت تمایل دارند، همچنین مدیرعامل مؤسس دارای تعلقات روحی و روانی قویتری نسبت به مدیرعامل حرفهای میباشد. تمام این ویژگیها، انگیزه موسسین، تصمیمگیری و ارتباط آنها با سازمان را تحت تاثیر قرار میدهد (هی، 2008). به طور کلی مدیریت موسس نشاندهنده یک مالکیت منحصر به فرد و نظام حاکمیتی میباشد، که اساسا متفاوت از مدیرعامل حرفهای میباشد (گائو و جاین، 2011). فینکلستین (1992)، دونالدسون و لارش (1983) استدلال کردند که، مدیرعاملی که موسس شرکت نیز میباشد در تصمیمگیریها نفوذ بیشتری دارند و کاشفی پور (2015) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که، مدیرعامل موسس، توانایی بیشتری برای مدیریت شرکت داشته، تضاد منافع در داخل شرکت کاهش مییابد و در نتیجه باعث کاهش هزینههای نمایندگی میشود.
در خصوص دوگانگی وظیفه مدیرعامل به عنوان یکی دیگر از معیارهای سنجش قدرت مدیرعامل می توان بیان نمود که بحث در مورد دوگانگی وظیفه مدیرعامل شرکت یکی از مسائل کلیدی است، زیرا انتقادات بسیاری از مدیرعامل شرکت به خاطر داشتن قدرت بیش از حد در سلسله مراتب مدیریتی و کنترل آن شده است (کیم و همکاران، 2009). دوگانگی وظیفه مدیرعامل شرکت زمانی اتفاق میافتد که مدیرعامل شرکت به طور همزمان رئیس هیئتمدیره نیز باشد (گوئیلت و همکاران، 2013). در این صورت مدیرعامل موقعیت قدرتمندی درهیئتمدیره دارد، این امکان را به وجود میآورد که از ارائه اطلاعات نامطلوب به افراد برون سازمانی خودداری کند. هنگامی که مدیرعامل هر دو وظیفه را بر عهده دارد، بر تصمیمات و فعالیتهای خود نظارت میکند، از این رو ممکن است فعالیتهای شرکت در جهت منافع سهامداران انجام نشود (علوی طبری و عباس تفرشی، 1392). دوگانگی مدیرعامل شرکت، عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیرعامل و هیئتمدیره را افزایش میدهد که ممکن است به یک منبع اصلی مشکلات نمایندگی تبدیل شود. احتمالا، مدیرعامل باید در مورد صنعت و شرایط شرکتهای داخلی اطلاعات بالایی داشته باشد. ترکیب مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره به معنای انتقال کامل اطلاعات بحرانی و حساس بین مدیرعامل و اعضای هیئت مدیره نمیباشد. به این معنی که مدیرعاملی که رئیس هیئت مدیره میباشد، میتواند تا اطلاعات در دسترس سایر اعضای هیئتمدیره را به طور موثری کنترل کند، در نتیجه مدیرعامل دوگانه، میتواند در فرایند تصمیمگیری هیئت مدیره اعمال نفوذ داشته باشد. این زمینه ساختاری، ممکن است بیشتر توانایی هیئت مدیره را به منظور نظارت موثر و کنترل طرحهای مدیریتی کاهش دهد، بنابراین، این ترکیب دوگانگی، باعث افزایش هزینههای نمایندگی میشود (کیم و همکاران،2009).
در خصوص مالکیت مدیریتی به عنوان یکی دیگر از معیارهای سنجش قدرت مدیرعامل می توان بیان نمود که طبق نظریه همگرایی منافع، افزایش سهم مالکیت با ارزش بازار شرکت رابطه معناداری دارد (مرادی و رستمی،1391). به این معنی که وقتی مدیران خود نیز سهامداران شرکت باشند، انگیزه آنان برای نظارت بیشتر میشود. زیرا، هرچه سهام مالکیت مدیر بیشتر شود، برای افزایش ارزش شرکت بیشتر تلاش میکند (مجتهدزاده، 1392). جنسن و مکلینگ (1976) معتقد بودند مالکیت مدیران شرکت در سهام آن، به همسوسازی منافع سهامداران و مدیران کمک میکند. این مهم باعث میشود تا تعارض بین مدیران و سهامداران کاهش یابد و مدیران نیز تلاش کنند که منابع شرکت به سمت منافع سهامداران میل یابد. حتی اگر مدیران مالکیت بیشتری در اختیار داشته باشند، ممکن است تلاش بیشتری برای بهبود عملکرد شرکت انجام دهند. جنسن (1993) بیان میکند که اگر مدیران مالکیت قابل توجهی از سهام را دارا باشند، کنترلهای داخلی موثرتر خواهد بود. در مقابل، فرضیه موضعگیری حاکی از آن است که ارزش بازار رابطه منفی معناداری با مالکیت بالای سهام دارد (مرادی و رستمی، 1391). بنابراین، زمانی که مدیر مالک کامل سهام شرکت است، هزینههای نمایندگی سهامداران صفر میشود و یک رابطه مثبت بین هزینههای نمایندگی سهامداران و جداسازی مالکیت از کنترل به وجود میآید. اما وقتی درصد مالکیت مدیران به کمتر از مقدار حداکثر میرسد سهم مالکیت سهامداران به طور نسبی بین آنها پخش میشود. در این شرایط مدیر بیشترین انگیزه برای از زیر کار شانه خالی کردن و یا صرف عایدات اضافی را دارد. با افزایش سهم مدیر از مالکیت شرکت، تضاد منافع بین سهامداران و مشکلات نمایندگی و هزینههای مرتبط با آن از جمله حسابرسی مستقل کاهش مییابد. زیرا مدیری که خود از سهامداران شرکت است، برای حفاظت از منافع شرکت انگیزه بیشتری دارد. در نتیجه، با توجه به اینکه هزینههای نمایندگی بخش مهمی از کل هزینههای یک شرکت را تشکیل میدهد و هدف سهامداران از صرف این هزینهها، کسب اطمینان از درستی فعالیتهای مدیریت است. همچنین، با افزایش درصد مالکیت مدیریت، تلاش مدیر جهت افزایش ارزش شرکت بیشتر و نیاز برای آزمونهای اضافی کمتر میشود؛ هزینههای نمایندگی نیز کاهش مییابد (مجتهدزاده، 1390). مدیران با مالکیت بالای سهام، توانایی تثبیت موقعیت خود را دارند، زیرا مالکیت بالای سهام مدیر، برای سهامداران دیگر مبنی بر کنترل کردن مدیر، مشکل ایجاد میکند و مدیر مالک از طریق این قدرت به طور بالقوه منافع سهامداران کوچک را نادیده میگیرد. مالکیت بالای سهام در واقع نظام دفاعی برای حفظ سهامداران خارج از شرکت میباشد. اگر اثر جبههگیری بزرگتر نسبت به اثرانگیزه باشد، در مالکیت مدیریتی، عملکرد شرکت کاهش مییابد (مولر و اسپیتز، 2006). همچنین، در خصوص مدیرعامل تنها عضو موظف هیئت مدیره به عنوان یکی دیگر از معیارهای سنجش قدرت مدیرعامل می توان بیان نمود که هیئت مدیره موظف همتراز مدیرعامل قرار دارد. مدیرعامل به عنوان بالاترین مقام اجرایی شرکت در انتخاب مدیران اجرایی (موظف)، قدرت کامل دارد (نیکبخت و همکاران، 1389). بنابراین، اگر تعداد مدیران موظف زیاد باشد، آنان بیش از حد درونگرا خواهند شد و تمایل خواهند داشت که قضاوتهای خود را تنها بر اساس نظرات و عقاید همکاران خود انجام دهند (حساس یگانه و باغومیان، 1384). فاما و جنسن (1983) بیان نمودند که مدیری که دارنده سهام است و خود تنها عضو موظف هیئت مدیره میباشد باعث افزایش هزینههای اضافی میشود. زمانی که فرد موظف بخش قابل توجهی از سهام شرکت را دارا است، آن فرد موظف میتواند قدرت رای بیشتری داشته باشد بدون اینکه موقعیت شغلی یا حقوق خود را به خطر بیاندازد (چن و همکاران، 2012). بنابراین، مدیران موظف نقش مهمی در تصمیمگیریهای با اهمیت و حمایت از راهبردهای شرکت بر عهده دارند. در نهایت، در خصوص دوره تصدی مدیرعامل به عنوان یکی دیگر از معیارهای سنجش قدرت مدیرعامل می توان بیان نمود که مدت زمان تصدی مدیرعامل ممکن است اثربخش بودن وی در مدیریت شرکت را تعیین کند. در مورد دوره تصدی مدیرعامل، جنسن (1993) و هرمالین و ویزبچ (1998) استدلال میکنند که مدیرعامل در جایگاهی است که ترکیب هیئت مدیره را کنترل میکند و بنابراین توانایی نظارت توسط هیئت مدیره را کاهش میدهد. در صورت افزایش تصدی مدیرعامل، مدیرعامل ممکن است جایگاهش ثبات و قدرت بیشتری پیدا کند (آقایی و همکاران، 1388). در نتیجه مدیرعامل قوی ممکن است نفوذ بیشتری بر دیگران داشته باشد و به احتمال زیاد قادر به ماندن در موقعیت خود به مدت طولانیتر از زمانی که مدیرعامل قدرت کمتری دارد میباشد (لویی و جیراپون، 2010).
2-3- مسئولیت اجتماعی
مفهوم سرمایه اجتماعی مفهومی پیچیده، چند وجهی و بین رشتهای است که توجه بسیاری از صاحبنظران را به خود جلب نموده است. سرمایه اجتماعی را اغلب شبکهای از ارزشها و هنجارها به حساب میآورند. از زمان طرح این مفهوم تاکنون تحقیقات زیادی دربارهای آن صورت گرفته است و تاثیر سرمایه اجتماعی در کاهش مسائل اجتماعی(فوکویاما، 1379). مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکتها در دهه اخیر به پارادایم غالب و مسلط حوزه اداره شرکتها تبدیل شده است و شرکتهای بزرگ و معتبر جهانی مسئولیت در برابر اجتماع و محیط اجتماعی را جزئی از راهبرد شرکتی خود میبینند. این مفهوم، موضوعی است که هم اکنون در کشورهای توسعه یافته و کشورهایی با اقتصاد باز به شدت از سوی حکومتها، شرکتها، جامعه مدنی، سازمانهای بینالمللی و مراکز علمی دنیا دنبال میگردد. با گذشت بیش از نیم قرن از ورود مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکتها به مبانی نظری حوزه مدیریت شرکتها و کسب و کارها، هنوز این مفهوم در فضای کسب و کار ایران جایگاه شایستهای پیدا نکرده است. طرح و توسعه این مفهوم در شرایط بحران فعلی اقتصاد ایران میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات اقتصادی واجتماعی جامعه خصوصاً حوزه اشتغال و بهرهوری نیروی کار گردد. در این نوشتار سعی شده است که بهصورت اجمالی ضمن برشمردن روند شکل گیری این مفهوم، وضعیت تحقق میزان مسئولیت اجتماعی شرکتهای ایرانی و چگونگی توسعه و بسط آن در کشور بیان گردد. مسئولیت اجتماعی شرکتها یعنی مسئولیت شرکت در پاسخگویی به پیامدهای فعالیتهایی که جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهد. منظور از جامعه، همه ذینفعان شرکت است. مهمترین ذینفعان شرکت که در موقعیت شرکت به صورت مستقیم و غیرمستقیم مؤثر هستند عبارتند از: مصرفکنندگان، کارکنان، مالکان یا سهامداران و جامعه. این موضوع باید به یک فرهنگ سازمانی تبدیل شود تا با رفتن یک فرد از بین نرود و همه اعضای سازمان بدانند که با رفتن آن مدیر هم باید به همین روش عمل کنند. به عبارت دیگر، مسئولیت اجتماعی شرکتی یک باور سازمانی است که به دنبال خلق ارزش مشترک بین ذینفعان شرکت است و یک پروژه نیست که آغاز و پایانی داشته باشد (ابزری، 1386).
مسئولیت اجتماعی در مفهوم نوین را میتوان به صورت مختلف تعریف نمود. مسئولیت اجتماعی، برنامه و ابزاری است برای گفتمان بخش اقتصادی، سیاست وجامعه یا هدف ایجاد و ارتقاء اعتماد عمومی به سرمایهگذاران و بنگاههای اقتصادی آنان. مسئولیت اجتماعی، روشی است در مدیریت اقتصادی برای توانمند کردن بنگاه و ایجاد رشد و توسعه پایدار در سه بعد اقتصاد، محیط زیست و اجتماع. مسئولیت اجتماعی، ایجاد فرصت برای بنگاههای اقتصادی است تا بتوانند مطالبی را که برای آنها از درجه اهمیت زیادی برخوردار است در جامعه مطرح کنند. مسئولیت اجتماعی باعث ایجاد باور در بنگاهها میشود که خود را عضوی مسئول در جامعه بدانند. مسئولیت اجتماعی دارای 4 بعد است: 1) بعد اقتصادی ـ مهمترین بعد مسئولیت اجتماعی سازمانها بعد اقتصادی است که در آن فعالیتها و اقدامات اقتصادی مدنظر قرار میگیرد. 2) بعد قانونی ـ دومین بعد مسئولیت اجتماعی بعد قانونی حقوقی است و سازمانها ملزم میشوند که در چارچوب قوانین و مقررات عمومی عمل کنند. 3) بعد اخلاقی ـ سومین بعد مسئولیت اجتماعی سازمانها بعد اخلاقی است از سازمانها انتظار میرود که نظیر دیگر اعضای جامعه به ارزشها، هنجارها و اعتقادات و باورهای مردم احترام گذاشته و شئونات اخلاقی را در فعالیتها خود مورد توجه قرار دهند. 4) بعد عمومی و ملی- چهارمین بعد مسئولیت اجتماعی، بعد ملی است که شامل انتظارات، خواستهها و سیاستهای مدیران عالی در سطح کلان است. توجه به رفاه عمومی جامعه در اصول اخلاقی، اعتقادات و ارزشهای مذهبی نیز وجود داشته است که در موارد که در ادامه مطرح شده است شاهدی به این مدعاست (نیکومرام و فیضآبادی، 1389) نظیر، 1- نیکی کردن 2- مسئول بودن نسبت به یکدیگر 3- نیکوکاری 4- برخورد درست با زمین 5- حقوق مردم 6- کمک و مساعدت به مستمندان و اقشار ضعیف 7- ویژگی هارمون. مسئولیت اجتماعی شرکتها مرتبط با تعریف رسیدگی و گزارشدهی عملکرد به کسانی است که توسط فعالیتهای تجاری تحت تأثیر قرار میگیرند. به عبارت دیگر مسئولیت در برابر تمامی ذینفعان چون کارکنان، مصرف کنندگان، جامعه و محیط زیست (امیدوار، 1384). با توجه به مجموعه تعاریف و بررسیها مطروحه میتوان نتیجه گرفت که مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها مفهومی انعطافپذیر است. در عین حالی که یک شیوه و روش میباشد، یک هدف نیز هست. مسئولیت اجتماعی بخش سازنده استراتژی سازمان است، شیوهای که سازمان در عرضه تولیدات و یا خدمات به بازار اتخاذ میکند (بعد شیوهای مسئولیتپذیری). از جهت دیگر، مسئولیتپذیری اجتماعی در جهت برقراری مشروعیت اقدامات یک سازمان در جامعه از طریق توجه اولیه به نیازها و دغدغههای ذینفعان تلاش میکند (بعد هدفمندی مسئولیتپذیری). موفقیت مسئولیتپذیری اجتماعی در یک سازمان نشانگر این است که تا چه حد یک سازمان توانسته است در حین اجرای مدل سازمانی خود به خوبی نیازهای ذینفعان را نیز جهتیابی کرده و پاسخگو باشد. مسئولیتپذیری به معنای قائل شدن ارزش برای ارتباطات به هم وابستهای است که بین سازمان، گروههای ذینفع، نظام اقتصادی و جوامع مرتبط وجود دارد. مسئولیتپذیری اجتماعی وسیلهای است برای بحث تعهداتی که یک سازمان باید نسبت به جامعه خود داشته باشد. شیوهای برای پیشنهاد ایدههای سیاستگذاری در مورد عمل به تعهدات ذکر شده و نیز ابزاری است که به کمک آن میتوان منافع دو جانبه سازمان و جامعه را در عمل به تعهدات معین نمود. به طور خلاصه، مسئولیتپذیری اجتماعی بر ارتباطات یک سازمان با ذینفعانش تأکید میکند (امیدوار، 1384).
2-4- قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکت
اخیرا پژوهشهای مرتبط با مدیریت محیطی و مدیریت تامین سبز، انگیزههای محیطی را به عنوان یک انگیزه سازمانی موثر بر عملکرد مورد توجه قرار داده اند. چنین انگیزه هایی میتواند منعکس کننده ترکیبی از انگیزه های سازمانی، انگیزههای سهام داران و انگیزههای اخلاقی باشد (فرح آبادی و حیدر پور،1400).
نظریه ذینفعان نشان میدهد که مدیران یک شرکت در گزارش مسئولیت اجتماعی درگیر خواهند شد تا طیف وسیعی از ذینفعان مانند جامعه و گروههای محیطزیست را راضی کنند، بنابراین خواستههای اجتماعی را در مدل تجاری شرکت ادغام میکنند (فریمن، 2010). هارجوتو و جو (2011) استدلال کردند که مدیران برای حل تعارضات بین ذینفعان مختلف درگیر فعالیتهای مسئولیت اجتماعی هستند. بحث مداوم بین دانشگاهیان و مسئولان در مورد انگیزه اصلی افشای مسئولیت اجتماعی برای درک قدرتمند بودن مدیران عامل پیچیدهتر میشود. علاوه بر این، ادراکات مدیریتی در مورد ویژگیهای اصلی سهامداران (قدرت، مشروعیت و فوریت) بر اینکه مدیران هنگام تصمیمگیری اولویت خود را به ادعاهای ذینفعان خاص اختصاص میدهند، تأثیر می گذارد (کرکمن و روزن، 1999). مدیران عامل به عنوان بخشی از اجرای مسئولیت خود در قبال همه ذینفعان، در افشای مسئولیت اجتماعی نقش دارند. برای حفظ شبکه و ارتباطات خود مدیران عامل قدرتمند در اقتصادهای در حال توسعه ممکن است بخواهند روابط و ارتباطات خود را با گروههای ذینفع مختلف برقرار کنند. از این طریق، آنها میخواهند از گروههای سیاسی و محیط زیست حمایت بیشتری بگیرند تا قدرت خود را بیشتر تقویت کنند و برای جلب رضایت این گروهها، سطح افشای مسئولیت اجتماعی خود را افزایش دهند (راشید و همکاران، 2020). به عنوان مثال، یک مطالعه قبلی نشان میدهد که در ایالات متحده افزایش قدرت مدیرعامل با درگیری بیشتر مسئولیت اجتماعی همراه است (جیراپورن و چینتراکارن، 2013). با این حال، این نویسندگان خاطر نشان کردند که وقتی مدیران عامل به طور قابل توجهی قدرتمند هستند، این گرایش معکوس میشود. مطالعات دیگر در زمینه ادبیات در زمینه ایالات متحده و انگلیس شواهدی را ارائه داده است که نشان میدهد وقتی مدیران عامل قدرتمند هستند، این امر بر افشای مسئولیت اجتماعی تأثیر میگذارد (شیخ، 2019؛ لی و همکاران، 2018؛ هارپر و سان، 2019). علی رغم شواهد فوق، اطلاعات کمی در مورد قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی در زمینه اقتصاد در حال توسعه وجود دارد. بر خلاف استدلال فوق، مدیران عامل در یک اقتصاد در حال توسعه، ممکن است تمایلی به افشای مسئولیت اجتماعی نداشته باشند. با توجه به اینکه بازده سهامداران (حداقل در کوتاه مدت) به دلیل افشای سطح بالای مسئولیت اجتماعی کاهش می یابد، مدیران ارشد در اصل مبادلات بازده سهامداران و ذینفعان را انجام میدهند. مدیران عامل قدرتمند ممکن است افشاگری مربوط به مسئولیت اجتماعی را بیش از حد تأکید نکنند زیرا وابستگی آنها به سایر سهامداران را رد میکند و ممکن است افشای مربوط به مسئولیت اجتماعی را هزینه اضافی برای شرکتهای خود بدانند (بارنه و روبین، 2010). مدیران عامل قدرتمند میتوانند ادعاهای بسیاری از سهامداران را دور بزنند. علاوه بر این، در محیط شرکتی در اقتصادهای در حال توسعه، ارزیابی عملکرد مدیران در رابطه با پاداشها و سایر مزایای آنها با در نظر گرفتن شاخصهای افشای غیرمالی، مانند سطح افشای مسئولیت اجتماعی، یک هنجار اجتماعی ثابت نیست. با این حال، این رویه در مورد اقتصادهای توسعه یافته معمول است. مدیران عامل ممکن است در موارد افشای مسئولیت اجتماعی نقشی فرصتطلبانه داشته باشند. به طور خاص، آنها در مورد افشای مسئولیت اجتماعی دقیق خواهند بود. در حقیقت، آنها از قدرت خود برای کاهش سطح افشای مسئولیت اجتماعی به دلیل آشفتگی مالی و پریشانی مالی استفاده میکنند. بر اساس بحث فوق الذکر، انتظار میرود که قدرت مدیرعامل باعث کاهش سطح افشای مسئولیت اجتماعی میشود (راشید و همکاران، 2020). در مقابل، نظریه نمایندگی بیان میکند که مسئولیتپذیری اجتماعی، تخلیه منابع شرکت است و ارزش شرکت را کاهش میدهد. همچنین استدلال میکند که افزایش قدرت مدیرعامل، توانایی مدیریتی را برای تحت تأثیر قرار دادن تصمیمات سرمایهگذاری، افزایش میدهد. مدیران عامل، مسئولیتپذیری اجتماعی را به عنوان وسیلهای جهت افزایش جبههگیریشان استفاده میکنند (سوروکا و تریبو، 2008).
2-5- نفوذ ذیفعان، قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکت
نظریه ذینفعان نشان میدهد که سطح افشای مسئولیت اجتماعی شرکتها مستقیماً تحت تأثیر فشارهای گروههای ذینفع مختلف قرار دارد. نفوذ ذینفعان بهعنوان توانایی و ظرفیت ذینفعان برای تأثیرگذاری بر روی شیوههای سازمانی از طریق اعمال فشار بر سازمانها تعریف میشود (کاسینیس و وافیاس، 2006؛ فاسین، 2009). با این وجود، توانایی سهامداران در تأثیرگذاری بر تصمیمات شرکت به قدرت، مشروعیت و فوریت آنها بستگی دارد (میچل و همکاران، 1997؛ آگل و همکاران، 1999). پرزباترس و همکاران (2012) شواهدی ارائه داد که انتخاب و پذیرش افشاگری مسئولیت اجتماعی به شدت فشار و تعداد گروههای مختلف ذینفع بستگی دارد. از دیدگاه راهبردی، یک شرکت باید روابط ذینفعان و همچنین عملکرد مالی خود را حفظ کند (برمن و همکاران، 1999). با پرداختن و متعادلسازی ادعاهای سهامداران متعدد، مدیران عامل میتوانند کارایی سازگاری سازمانهای خود را با تقاضای ذینفعان خارجی افزایش دهند (اورلیتزکی و همکاران، 2003). شواهد تجربی نشان داده است که شرکتها گزارشهای مسئولیت اجتماعی را برای برآوردن نیازهای اطلاعاتی ذینفعان قدرتمند (بوز و و همکاران، 2017؛ بوز و همکاران، 2018) و برای حل تعارض بین مدیران این شرکتها و سهامداران تهیه میکنند (جنسن، 2001؛ کالتون و پین، 2003). پاسخ به خواستههای ذینفعان قدرتمند با افشای اطلاعات مسئولیت اجتماعی ممکن است منجر به دسترسی به منابع خارجی شود، که همچنین ممکن است ارزش شرکت را بهبود بخشد (نتیم و همکاران، 2012). مطالعه اخیر بوز و همکاران (2018) شواهدی ارائه کرده است که ذینفعان قدرتمندی مانند بانک به دنبال گزارشهای منظم در مورد افشای اطلاعات سبز و مسئولیت اجتماعی شرکتهای بانکی هستند. همچنین، نقشی که خریداران بینالمللی در افشای اطلاعات مسئولیت اجتماعی بازی میکنند قابل توجه است. دلیل این امر این است که شرکتهای فعال برای بقای طولانی مدت و رشد تجارت خود به خریداران بینالمللی وابسته هستند (بلال و اوون، 2007؛ اسلام و دیگان، 2008). استدلال میشود که تأثیر مدیران عامل قدرتمند در سطح افشای مسئولیت اجتماعی با حضور خریداران بینالمللی تغییر مییابد. از آنجا که ذینفعان قدرتمند منابع را کنترل میکنند، شرکتها تمایل دارند که روابط خوبی با آنها به عنوان بخشی از مدیریت سهامداران خود حفظ کنند و بنابراین اطلاعات بیشتری راجع به مسئولیت اجتماعی افشا کنند. بنابراین در صورت وجود رابطه مثبت بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی نفوذ ذینفعان این رابطه را تشدید و در صورت وجود رابطه منفی بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی نفوذ ذینفعان این رابطه را تضعیف میکند (راشید و همکاران، 2020).
3- پیشینه پژوهش
راشید و همکاران (2020) پژوهشی با عنوان "قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکت: آیا نفوذ ذینفعان تأثیر دارند؟" انجام دادند. با استفاده از نمونه ای از 986 مشاهدات سال شرکت از 2002–2012 در کشور بنگلادش، نتایج نشان داد که شرکتهایی که سطح قدرت مدیرعامل بالاتری دارند با افشای مسئولیت اجتماعی ارتباط منفی دارند. با این حال، این ارتباط منفی بین قدرت مدیرعامل و سطح افشای مسئولیت اجتماعی به طور مثبت توسط میزان نفوذ ذینفعان تعدیل میشود. به عبارت دیگر، این یافته نشان داد که در حالی که قدرت مدیرعامل باعث کاهش سطح افشای مسئولیت اجتماعی در بنگلادش میشود، نفوذ ذینفعان اثر منفی قدرت مدیرعامل در سطح افشای مسئولیت اجتماعی را کاهش میدهد.
هارپر و سان (2019) در پژوهشی به بررسی رابطه قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکت پرداختند. یافتههای نویسندگان با استفاده از یک نمونه پانل 23 ساله با 1574 شرکت منحصر به فرد آمریکایی و 8575 مشاهدات سال-شرکت، یک رابطه معنادار و منفی بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی نشان داد.
شیخ (2019) در پژوهشی به بررسی رابطه قدرت مدیرعامل و مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت پرداخت. نتایج تجربی نشان داد که ارتباط بین قدرت مدیرعامل و مسئولیتپذیری اجتماعی منفی است. هرچند که این ارتباط منفی تحت تأثیر نقاط قوت مسئولیتپذیری اجتماعی است، زیرا مدیران عامل توانمند، سرمایهگذاری در نقاط قوت مسئولیتپذیری اجتماعی را کاهش میدهند، اما نقاط ضعف مسئولیتپذیری اجتماعی را افزایش نمیدهند.
شیخ (2018) به بررسی تأثیر رقابت بازار محصول در رابطه قدرت مدیرعامل و ارزش شرکت طی سالهای 1992 تا 2015 پرداختند. نتایج نشان میدهند که بین قدرت مدیرعامل و ارزش شرکت رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. رقابت بازار محصول رابطه بین قدرت مدیرعامل و ارزش شرکت را در جهت مثبت تعدیل میکند به عبارتی قدرت مدیرعامل تنها تأثیر مثبت و معناداری بر ارزش شرکت در شرکتهایی دارد که در رقابت بازار بالا فعالیت میکنند و تأثیری بر ارزش شرکت در شرکتهایی که در رقابت بازار کم فعالیت میکنند ندارد.
کیم و همکاران (2017) پژوهشی تحت عنوان افشای مسئولیت اجتماعی شرکت و اثربخشی کنترل داخلی، طی دوره زمانی 2004 تا 2012 برای 15961 سال-شرکت انجام دادند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که افشای مسئولیت اجتماعی باعث بهبود اثربخشی کنترل داخلی شرکت میگردد.
آپوهامی و تشکر (2017) تحقیقی تحت عنوان ویژگیهای کمیته حسابرسی و افشای مسئولیت اجتماعی شرکت، طی دوره زمانی 2012 تا 2013 در کشور استرالیا انجام دادند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که بین اندازه، تعداد جلسات، استقلال و جنسیت کمیته حسابرسی و افشای مسئولیت اجتماعی شرکت رابطه مثبت و معناداری وجود دارد اما بین تخصص مالی کمیته حسابرسی و افشای مسئولیت اجتماعی شرکت رابطهای یافت نشد.
چاو و همکاران (2017) مطالعهای با عنوان تأثیر قدرت مدیرعامل بر ساختار سرمایه شرکت: شواهد جدید از تجزیه و تحلیل آستانه پانل پویا با استفاده از دادههای 231 شرکت در دوره زمانی 5 ساله طی سالهای 2009 تا 2013 انجام دادند. نتایج پژوهش نشان داد که بین دوگانگی وظیفه مدیرعامل و مالکیت مدیرعامل با ساختار سرمایه رابطه مثبت و معنادار وجود دارد در واقع، هنگامی که یک مدیرعامل قدرت که فراتر از آستانه مشخصی است، او علاقهمند است که ساختار سرمایه شرکت را به دنبال منافع خود دستکاری کند.
لی و همکاران (2016) به بررسی رابطه قدرت مدیرعامل، مسئولیتپذیری اجتماعی و ارزش شرکت پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که قدرت مدیرعامل به طور منفی با انتخاب شرکت برای مشارکت در مسئولیتپذیری اجتماعی و سطح فعالیتهای مسئولیتپذیری اجتماعی در شرکت همبستگی منفی دارد. بعلاوه، نتایج حاکی از آن است که فعالیتهای مسئولیتپذیری اجتماعی در واقع افزایش ارزش شرکت هستند در حالیکه شرکتها در فعالیتهای مسئولیتپذیری اجتماعی بیشتری شرکت میکنند که ارزش آنها افزایش مییابد.
بنلیمی و بیتار (2016) در پژوهشی تحت عنوان افشای مسئولیت اجتماعی شرکتها و کارایی سرمایهگذاری بیان کردند که طبق تئوری ذینفعان افشای مسئولیت اجتماعی شرکتها باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و افزایش منافع ذینفعان میشود. نتیجه پژوهش آنها بیانگر این مطلب بود که افشای مسئولیت اجتماعی نقش مهمی را در کارایی سرمایهگذاری شرکت بازی میکند.
لیو و جیراپورن (2015) پژوهشی تحت عنوان قدرت مدیرعامل، ساختار مالکیت و عملکرد پرداخت در بانکداری چینی طی دوره زمانی 2005 تا 2012 دربانکهای چین انجام داد. نتایج پژوهش نشان داد که ساختار مالکیت (اندازه گیری شده توسط غلظت مالکیت و شناسایی مالکیت) و کمیته جبران خسارت در تعیین تعرفه اجرایی در بانکداری چین اهمیت دارد. این نشان میدهد که دولت هنگامی که مشوق پرداخت ناکارآمد است، میتواند توابع نظارتی کارآمد را تأمین کند.
جیراپورن و چینتراکام (2013) رابطه بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکت را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد ارتباط بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی غیر یکنواخت است. وقتی مدیرعامل از قدرت نسبتاً کمتری برخوردار است، افزایش قدرت مدیرعامل منجر به مشارکت بیشتر در شرکت مسئولیت اجتماعی میشود. با این حال، مدیرعامل به طور قابل ملاحظهای قدرتمندتر میشود دیگر سرمایهگذاری بیشتری در مسئولیت اجتماعی نمیکند. در حقیقت، وقتی قدرت مدیرعامل از یک آستانه خاص فراتر رود، مدیران عامل قدرتمندتر سرمایه گذاری مسئولیت اجتماعی را به میزان قابل توجهی کاهش میدهند.
رضائی پیته نوئی و غلامرضاپور (1400) پژوهشی با عنوان قدرت مدیرعامل و بهرهوری نیروی کار شرکت: آزمون تجربی نظریه تورنمنت با استفدت از داده 104شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1390تا 1397 انجام دادند. نتایج پژوهش حاکی از وجود رابطه مثبت میان قدرت مدیران عامل و بهرهوری نیروی کار بود. به عبارت دیگر، مطابق با نظریه تورنمنت، شرکتهای دارای مدیران عامل قدرتمندتر با افزایش بهرهوری نیروی کار همراه هستند. همچنین نتایج نشان داد که قدرت مدیر عامل با اثربخشی نیروی کار رابطه مثبت و با هزینه نیروی کار رابطه منفی دارد و به عبارتی مدیران عامل قدرتمندتر اثربخشی نیروی کار را افزایش و هزینه نیروی کار را کاهش میدهند.
فرجی و همکاران (1399) در پژوهشی به بررسی رابطه مسئولیت پذیری اجتماعی و ارزش شرکت و نقش تعدیلگر مدیریت سود بر این رابطه پرداختند. بدین منظور نمونهای شامل 150 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1390 تا 1395 برای آزمون فرضیههای پژوهش مورد استفاده قرار دادند. یافتههای پژوهش نشان داد که انجام فعالیتهای مسئولیتپذیری اجتماعی، ارزش بازار سهام شرکت را افزایش میدهد، اما مدیریت سود نمیتواند رابطه مسئولیتپذیری اجتماعی و ارزش بازار سهام شرکت را تحت تأثیر قرار دهد.
یاراحمدی و محمدی (1399) به بررسی تأثیر خانوادگی بودن شرکتها بر رابطه بین مسئولیت اجتماعی و مدیریت سودپرداختند. برای این منظور، دادهها و اطلاعات 119 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1390 تا 1396جمعآوری و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین مالکیت خانوادگی با مسئولیت اجتماعی و مدیریت سود به ترتیب رابطه مثبت و منفی معنیداری وجود دارد. همچنین، یافته اصلی پژوهش حاکی از آن است که در شرکتهای خانوادگی، رابطه بین مسئولیت اجتماعی و مدیریت سود تضعیف میشود. در شرکتهای خانوادگی عامل اصلی سرمایهگذاری در مسئولیت اجتماعی و اجتناب از مدیریت سود، توجه مالکان خانوادگی به شهرت، اعتبار و حفظ ثروت اجتماعی و احساسی خانواده است.
رضائی و گلزاریان فر (1399) در پژوهشی به بررسی تاثیر توسعه بازار سهام بر ایفای مسئولیت اجتماعی شرکتها پرداختند. جامعه آماری مورد مطالعه شامل 87 شرکت در صنایع مختلف در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1384 الی 1393 بود که نتایج بیانگر اثر مثبت و معنادار بین توسعه بازار سهام و مسئولیت اجتماعی شرکت ها بود.
اسماعیلپور و همکاران (1398) پژوهشی تحت عنوان مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت و ضعف کنترلهای داخلی: آزمون تجربی نظریه ذینفعان و علامتدهی انجام دادند. نمونه آماری آنها شامل 107 شرکت طی سالهای 1392 تا 1396 بود. نتایج تحقیق آنها نشان داد که مطابق با نظریه ذینفعان بین افشاء مسئولیت اجتماعی شرکت و ضعف کنترلهای داخلی رابطه منفی معناداری وجود دارد. بعبارت دیگر هدف مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها، رفع تعارضات میان ذینفعان و در نتیجه به حداکثر رساندن ثروت سهامداران بوده و موجب افزایش اثربخشی کنترلهای داخلی شرکت میشود
اخگر و زاهددوست (1397) با استفاده از نمونهای متشکل از 178 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در طی بازه زمانی 1387 تا 1395 به بررسی رابطه بین عملکرد و گردش مدیرعامل شرکت با نقش تعدیلی نفوذ مدیرعامل پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد عملکرد شرکت و گردش مدیرعامل رابطه منفی و معناداری با هم دارند. همچنین نتایج نشان داد که نفوذ مدیرعامل بر رابطه بین عملکرد شرکت و گردش مدیرعامل تأثیر معناداری ندارد.
وکیلیفرد و حسینپور (1396) به بررسی اثر شدت نگرش مذهبی حسابداران بر مسئولیت پذیری اجتماعی شرکتها پرداختند. یافتههای پژوهش نشان داد که حسابداران با باورهای دینی بیشتر، دیدگاههای متفاوتی نسبت به حسابداران با باورهای دینی کمتر دارند. علاوه براین، حسابدارانی که مذهبی شناخته شدند (با توجه به شدت باورهای دینی) به مسئولیتپذیری اجتماعی در شرکتها اهمیت بیشتری میدهند و در واقع تمایل بیشتری به رعایت اصول مسئولیتپذیری اجتماعی و رویههای آن در شرکتها دارند.
مهربانپور و همکاران (1395) در پژوهشی با عنوان تبیین رابطه متقابل بین مسئولیتپذیری اجتماعی و نظام راهبری شرکتی با استفاده از معادلات هم زمان، به این نتیجه دست یافتند که شرکتها برای ارسال علامت مثبت به بازار سرمایه میتوانند نظام راهبری شرکتی خود را تقویت کنند که این امر موجب بهبود مسئولیتپذیری اجتماعی آنها خواهد شد. همچنین، با افشای بیشتر مسئولیتپذیری اجتماعی و افزایش انتظار از آنها، باید نظام راهبری شرکتی را تقویت کنند تا بتوانند سطح پاسخگویی مناسبی داشته باشند.
فخاری و همکاران (1395) به بررسی تأثیر افشای مسئولیت اجتماعی شرکت بر کارایی سرمایهگذاری پرداختند. آنها به این نتیجه رسیدند که با افشای مسئولیت اجتماعی شرکت، عدم کارایی سرمایهگذاری کاهش و در نتیجه کارایی سرمایهگذاری افزایش مییابد. همچنین دریافتند که افشای مسئولیت اجتماعی به بهبود کارایی سرمایهگذاری در شرکتها خواهد انجامید.
وحیدی الیزایی و فخاری (1394) پژوهشی تحت عنوان تأثیر مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتی بر عملکرد مالی شرکت با استفاده از اطلاعات موجود از 68 شرکت طی بازه زمانی 1389 تا 1391 انجام دادند. نتایج پژوهش آنها بیانگر ارتباط مثبت و معنیداری بین مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتی و عملکرد مالی شرکت است.
4- فرضیههای پژوهش
در این قسمت با مروری بر مبانی نظری و پیشینههای تجربی داخلی و خارجی پژوهش، فرضیههای پژوهش به شرح ذیل ارایه شده است:
فرضیه اول: بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیه دوم: نفوذ ذیفعان رابطه بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی را تعدیل میکند.
5- روش شناسی پژوهش
این پژوهش از منظر فرآیند اجرا (نوع دادهها) یک پژوهش کمی، از منظر نتیجه اجرای آن یک پژوهش کاربردی، از منظر هدف اجرا یک پژوهش تحلیلی به روش همبستگی، از منظر منطق اجرا یک پژوهش قیاسی- استقرایی و از منظر بعد زمانی، یک پژوهش طولی (پس رویدادی) است. تحقیق حاضر از لحاظ موضوعی، به بررسی نقش تعدیلی نفوذ ذینفعان بر رابطه بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکت میپردازد. قلمرو زمانی این پژوهش شامل یک دوره 5 ساله از سال 1394 تا سال 1398 میباشد. قلمرو مکانی (جامعه آماری) پژوهش حاضر نیز شامل همه شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است.
5-1- جامعه آماری پژوهش و شرایط انتخاب نمونه
جامعه آماری پژوهش شامل کلیه شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1394 الی 1398 است. نمونه آماری پژوهش شامل شرکتهایی است که حائز شرایط زیر باشند:
جدول1- روند انتخاب نمونه و توزیع صنعت
بخش اول: فرآیند انتخاب نمونه
شرح تعداد شرکتها
کل شرکتهایی که تا پایان سال 1398 عضو بورس بودند. 384
کسر میشود: از ابتدای سال 1394 در بورس اوراق بهادار پذیرفته نشده باشد. (42)
کسر میشود: سال مالی آن منتهی به پایان اسفندماه نباشد (29)
کسر میشود: تغییر فعالیت و یا تغییر سال مالی داده باشد؛ (18)
کسر میشود: جزء شرکتهای سرمایهگذاری و واسطهگری مالی باشد؛ (112)
دادههای مورد نظر در دسترس نباشند. (11)
تعداد نمونه آماری انتخاب شده 172
بخش دوم: توزیع نمونه با توجه به صنعت و شرکتهای با نفوذ ذینفعان
صنعت درصد فراوانی درصد شرکتهای با نفوذ ذینفعان
خودرو و قطعات % 15/12 % 50/77
دارویی % 13/95 % 89/17
شیمیایی % 7/56 % 95/38
غذایی % 9/88 % 62/35
فراوردههای نفتی % 4/07 % 68/57
کاشی و سرامیک % 4/07 % 100
کانی فلزات معادن % 19/19 % 68/48
لاستیک و پلاستیک % 4/07 % 54/29
ماشین آلات % 12/79 % 51/82
مصالح ساختمانی % 9/30 % 86/25
منبع: یافتههای پژوهشگر
طبق جدول 2 پس از اعمال محدودیت های فوق تعداد 172 شرکت به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند.
5-1- روش گردآوری اطلاعات
گردآوری اطلاعات این پژوهش در دو بخش مبانی نظری و مباحث آماری و کاربردی انجام شده است. در ابتدا مبانی نظری این پژوهش با بکارگیری روش کتابخانه ای و از طریق مطالعه کتب و مجلات تخصصی، پایان نامههای تحصیلی و رساله های پژوهشهای مرتبط فارسی و انگلیسی گردآوری گردید و سپس دادههای مورد نیاز برای آزمون فرضیات پژوهش از طریق جمعآوری دادههای شرکتهای منتخب با مراجعه به صورتهای مالی حسابرسی شده موجود در بانکهای اطلاعاتی سازمان بورس و اوراق بهادار تهران و همچنین نرم افزار اطلاعاتی رهآورد نوین استخراج گردید. دادههای گردآوری شده پس از حصول اطمینان از صحت و دقت آنها، جهت محاسبه هر یک از متغیرها به صفحه گسترده نرم افزار اکسل(EXCEL) منتقل شده وبرای تجزیه و تحلیل آماده شدند.
6- مدل آماری و متغیرهای پژوهش
برای آزمون فرضیههای پژوهش از مدلهای برگرفته شده از مطالعه رشید و همکاران (2020) استفاده شده است:
CSRi,t = β0 + β1CEOPOWERi,t + β2SIZEi,t + β3LEVi,t + β4ROAi,t + β5AGEi,t + β6SGRWi,t + β7CASHi,t + β8BSIZEi,t + β9BINDi,t + β10DIROWN i,t + β11INSTOWN i,t + εi,t
(1)
CSRi,t = β0 + β1CEOPOWERi,t + β2STAKEi,t + β3CEOPOWER*STAKEi,t +Β4SIZEi,t + β5LEVi,t + β6ROAi,t + β7AGEi,t + β8SGRWi,t + β9CASHi,t + β10BSIZEi,t + β11BINDi,t + β12DIROWN i,t + β13INSTOWN i,t + εi,t
(2)
که در مدلهای فوق:
متغیر وابسته
مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت (CSR): برای اندازهگیری آن، ابتدا با توجه به تحقیقات قبلی(جیاناراکیس، 2014؛ یوآنو و سرافیم، 2012 ؛ القول و همکاران، 2016) و نظرخواهی از صاحب نظران مالی، چک لیستی متشکل از 39 مورد افشای مسئولیت اجتماعی که با محیط گزارشگری کشور سازگار میباشد، تهیه گردید. سپس با مشاهده صورت های مالی، یادداشتهای توضیحی و گزارش فعالیت هیئت مدیره شرکتهای نمونه، وجود یا عدم وجود اقلام موجود در فهرست مربوطه بررسی گردید. بهطوریکه در صورت وجود هر یک از این اقلام، امتیاز یک و در غیر این صورت امتیاز صفر برای شرکت مورد نظر لحاظ شده و در نهایت، شاخص افشای مسئولیتپذیری اجتماعی هر شرکت از تقسیم جمع موارد افشاء شده بر کل موارد قابل افشاء بدست میآید. به طوریکه:
=
که در آن: = شاخص افشای مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت i در سالt ، = کلیه موارد افشا که شرکت از آن امتیاز یک را گرفته و = کل موارد قابل افشاء میباشد.
از این شیوه اندازهگیری در پژوهش صفری گرایلی (1397) و مرانجوری و علیخانی (1393)، نیز استفاده شده است. عنوانهای کلی و مولفههای موجود در فهرست مسئولیتپذیری اجتماعی بهکار رفته در تحقیق در جدول 2 نشان داده شده است:
جدول 2- چک لیست مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت
عنوان کلی مولفهها
مسائل محیطی کنترل آلودگی، جلوگیری از خسارات زیست محیطی، بازیافت یا جلوگیری از ضایعات، حفظ منابع طبیعی، تحقیق و توسعه، سیاست زیست محیطی، سرمایهگذاری در پروژههای زیستمحیطی، سایر مسائل محیطی.
محصولات و خدمات توسعه محصول/سهم بازار، کیفیت محصول/ISO، ایمنی و سلامت محصول، توقف تولید، سایر محصولات و خدمات.
منابع انسانی تعداد کارکنان، حقوق ماهانه/پاداش نقدی و مزایا، سهام تحت تملک کارمندان، بازنشستگی و مزایای پایان خدمت، سلامتی و ایمنی در محیط کار، برنامههای اموزش و توسعه کارکنان، ورزشی و رفاهی، وام یا بیمه کارمندان، روحیه و ارتباطات کارمندان، سایر منابع انسانی.
مشتریان سلامتی مشتریان، شکایتها/رضایتمندی مشتریان، سیاست پرداخت دیرتر برای مشتریان خاص، تدارک تسهیلات و خدمات پس از فروش، پاسخگویی به نیاز مشتریان، سایر مشتریان.
مسئولیتهای جامعه سرمایهگذاری اجتماعی، حمایت از فعالیتهای جامعه، هدایا و خدمات خیریه، اقدامات قانونی/دعاوی قضایی، فعالیتهای مذهبی/فرهنگی، سایر مسئولیتهای جامعه.
انرژی حفظ و صرفه جویی در انرژی، توسعه و اکتشاف منابع جدید، استفاده از منابع جدید، سایر انرژی.
منبع: یافتههای پژوهشگر
متغیر مستقل
قدرت مدیرعامل (CEOPOWER): به طور کلی، مدیران عامل به عنوان قدرتمند تلقی میشوند در صورتی که بتوانند تصمیمات راهبردی را علی رغم مخالفت بالقوه از سوی دیگر مدیران اجرایی و اعضای هیئتمدیره، تحت تأثیر قرار دهند. برای سنجش قدرت مدیرعامل از 4 شاخص زیر در این پژوهش استفاده میشود:
الف- دوگانگی وظیفه مدیرعامل: بسیاری از مطالعات قبلی در حوزه قدرت مدیرعامل از دوگانگی وظیفه مدیرعامل به عنوان معیاری برای قدرت استفاده کردند (آدامز و همکاران، ۲۰۰۵؛ تانگ و همکاران، ۲۰۱۱؛ اخگر و زاهددوست، 1397). دوگانگی وظیفه مدیرعامل قدرت نظارت هیئتمدیره را کاهش داده و قدرت مدیرعامل را افزایش میدهد (هایوارد و همبریک، ۱۹۹۷). این شاخص برابر با عدد یک است درصورتیکه در سال مورد نظر مدیرعامل همزمان رئیس یا نایب رئیس هیئتمدیره باشد و درغیر این صورت برابر صفر است.
ب- استقلال هیئتمدیره: ساختار هیئتمدیره نیز در اکثر مطالعات برای اندازهگیری قدرت مدیرعامل استفاده شده است. بعنوان مثال پژوهشهای قبلی بیان کردند که مدیران مستقل در نظارت بر مدیرعامل مؤثر هستند (باگات و بلک، ۲۰۰۲؛ رایان و ویگینز، ۲۰۰۴). درصد بالاتر مدیران خارجی (مستقل) در هیئتمدیره توانایی مدیران عامل برای تصمیمگیری یک جانبه را محدود میکند. بنابراین در پژوهش حاضر این شاخص برابر با عدد یک است اگر نسبت مدیران مستقل در هیئتمدیره کمتر از مقدار میانه شرکتهای نمونه باشد و در غیر اینصورت برابر با صفر است.
ج- تصدی مدیرعامل: مدیران عاملی که برای مدت طولانی بر سر کار خود میمانند تمایل دارند با ایجاد روابط تاثیرگذار، توانایی نظارتی اعضای هیئتمدیره را تضعیف کنند (رایان و ویگینز، ۲۰۰۴؛ گراهام و همکاران، ۲۰۱۷). همچنین، تصدی بیشتر میتواند تاریخچه عملکرد موفق و ایجاد ارزش را نشان دهد (سیمسک، 2007). در این پژوهش شاخص تصدی مدیرعامل برابر با عدد یک است اگر تصدی مدیرعامل بیشتر از میانه دوره تصدی شرکتهای نمونه باشد و در غیر اینصورت برابر با صفر است.
د- مالکیت مدیرعامل: هرچه درصد مالکیت مدیرعامل در شرکت بیشتر باشد، تأثیرگذاری او بر عملیات شرکت بیشتر بوده و با توجه به موقعیت راهبری خود بر تصمیمگیریهای حاکمیتی کنترل بیشتری دارند (لیسیچ و همکاران، 2016؛ اخگر و زاهددوست، 1397). مالکیت مدیرعامل از طریق درصد سهام در اختیار مدیرعامل به کل سهام شرکت محاسبه میشود. اگر درصد مالکیت مدیرعامل (حقیقی و حقوقی) بیشتر از میانه شرکتهای نمونه باشد این شاخص برابر با عدد یک و در غیر اینصورت برابر با صفر است. از آنجا که بکارگیری هر یک از معیارهای فوق بهطور مجزا، ممکن است باعث بروز ابهام و حصول نتایج غیرقابل اتکا در اندازهگیری قدرت مدیرعامل شود، لذا، معیارهای مذکور در یک شاخص جامع با یکدیگر ترکیب میشوند و حاصلجمع مقادیر 4 شاخص فوق برای هر شرکت در هرسال، بیانگر شاخص قدرت مدیرعامل آن شرکت خواهد بود (رضائی پیتهنوئی و غلامرضاپور، 1400)
متغیر تعدیلگر
نفوذ ذینفعان (STAKE): در این پژوهش از حضور خریداران بین المللی به عنوان نماینده نفوذ ذینفعان استفاده میشود. شرکتهای دارای صادرات برای بقای طولانی مدت خود بسیار متکی به خریداران بینالمللی هستند. بنابراین، آنها انگیزه دارند سطح بالاتری از افشای مسئولیت اجتماعی را ارائه دهند (بلال و اوون، 2007؛ اسلام و دیگان ، 2008). بنابراین، نفوذ ذینفعان یک متغیر مجازی است و در صورتی که شرکت فروش خارجی داشته باشد برابر عدد 1 و در غیر اینصورت برابر عدد 0 است.
متغیرهای کنترلی
مهمترین متغیرهایی که بر مبنای مطالعات قبلی (دالیول و همکاران، 2014؛ بوز و و همکاران، 2017؛ شیخ، 2019؛ رشید و همکاران، 2020) بر مسئولیتپذیری اجتماعی تأثیرگذار بودند، در مدلهای پژوهش به عنوان متغیرهای کنترلی مدنظر قرار گرفتند که عبارتند از:
اندازه شرکت (SIZE): از لگاریتم طبیعی مجموع دارایی شرکت برای کنترل اندازه شرکت استفاده میشود.
اهرم مالی (LEV): از نسبت مجموع بدهیهای پایان سال تقسیم به مجموع داراییهای شرکت در پایان سال استفاده میشود.
بازده دارایی (ROA): از طریق نسبت سود خالص به داراییهای شرکت اندازهگیری میشود.
سن شرکت (AGE): بر اساس فاصله زمانی بین تاریخ پذیرش در بورس تا پایان دوره زمانی پژوهش، اندازهگیری میشود.
رشد فروش (SGRW): از طریق فروش سال جاری منهای فروش سال قبل تقسیم بر فروش سال قبل محاسبه میشود.
نگهداشت وجه نقد (CASH): از طریق نسبت وجه نقد و سرمایهگذاری کوتاهمدت به داراییهای شرکت اندازهگیری میشود.
مالکیت نهادی (INSTOWN): برابر با درصد سهام در اختیار مالکان نهادی شرکت است. مالکان نهادی شامل مالکان بزرگ نظیر بانکها و شرکتهای بیمه و سرمایهگذاریها هستند که به خرید و فروش حجم عظیمی از اوراق بهادار میپردازند. مطابق تعریف بند 27 ماده 1 قانون اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران هر شخص حقیقی یا حقوقی که بیش از 5 میلیارد از ارزش اسمی اوراق بهادار در دست انتشار را خریداری کند نیز جز سرمایهگذاران نهادی محسوب میشود (رضائی پیتهنوئی و غلامرضاپور، 2019).
جدول 3- معرفی و نحوه اندازهگیری عملیاتی متغیرهای پژوهش
نوع متغیر نام متغیر نماد متغیر نحوه اندازهگیری
وابسته مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت CSR نسبت کل نمره افشای مسئولیتپذیری اجتماعی تقسیم بر حداکثر نمره افشای ممکن
مستقل قدرت مدیرعامل CEOPOWER حاصلجمع مقادیر 4 شاخص دوگانگی وظیفه مدیرعامل، استقلال هیئتمدیره، تصدی و مالکیت مدیرعامل
تعدیلگر نفوذ ذینفعان STAKE یک متغیر مجازی که اگر یک شرکت فروش خارجی داشته باشد مقدار 1 را و در غیر اینصورت برابر 0 است.
کنترلی اندازه شرکت SIZE لگاریتم طبیعی مجموع دارایی شرکت
اهرم مالی LEV نسبت مجموع بدهیهای تقسیم به مجموع داراییهای شرکت
بازده دارایی ROA نسبت سود خالص به داراییهای شرکت
سن شرکت AGE لگاریتم طبیعی فاصله زمانی بین تاریخ پذیرش در بورس تا پایان دوره زمانی پژوهش
رشد فروش SGRW فروش سال جاری منهای فروش سال قبل تقسیم بر فروش سال قبل
نگهداشت وجه نقد CASH نسبت وجه نقد و سرمایهگذاری کوتاهمدت به داراییهای شرکت
مالکیت نهادی INSTOWN درصد مالکیت سرمایهگذاران نهادی
منبع: یافتههای پژوهشگر
روش تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش
تجزیه و تحلیل نهایی دادهها نیز به کمک نرم افزار اقتصاد سنجی(Eviews) انجام شد. با استفاده از ابزار آمار توصیفی و با استفاده از شاخصهای مرکزی همچون میانگین و میانه و شاخصهای پراکندگی همچون انحراف معیار به تجزیه و تحلیل داده ها می پردازیم و در ادامه برای آزمون فرضیه پژوهش، از آمار استنباطی و تکنیک های رگرسیون (ساده و چند متغیره) به همراه آزمون معنی دار مدل (آزمون معناداری هریک از ضرایب رگرسیون (آزمون T)، آزمون خود همبستگی نیز برای آزمون فرضیه استفاده خواهد شد.
7- یافتههای پژوهش
نتایج حاصل از تجزیه و تحلیلهای انجام شده بر مبنای طرح پژوهش در این بخش ارائه میشود. با بهرهگیری از فنون آماری مناسب که با روش تحقیق و نوع متغیرها سازگاری دارند، دادههای جمعآوری شده دستهبندی، تجزیه و تحلیل و در نهایت فرضیه تحقیق مورد آزمون قرار میگیرد. از این رو، در بخش اول و در جدول 4، آمار توصیفی متغیرهای مورد آزمون که شامل برخی شاخصهای مرکزی و پراکندگی میباشد ارایه شده است. به طوریکه برای نمونهای متشکل از 860 شرکت- سال مشاهده در فاصله زمانی سالهای 1394- 1398 نشان میدهد.
جدول 4- آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
متغیر نماد مشاهدات کمترین بیشترین میانگین میانه انحراف
معیار
مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت CSR 860 0/154 0/487 0/260 0/231 0/090
قدرت مدیرعامل CEOPOWER 860 0 1 0/463 0 0/499
نفوذ ذینفعان STAKE 860 0 1 0/703 1 0/457
اندازه شرکت SIZE 860 11/198 20/183 14/777 14/507 1/571
اهرم مالی LEV 860 0/014 1/343 0/551 0/555 0/213
بازده دارایی ROA 860 -0/404 0/709 0/122 0/103 0/142
سن شرکت AGE 860 1/099 3/951 2/875 2/944 0/424
رشد فروش SGRW 860 -0/541 2/893 0/255 0/182 0/418
نگهداشت وجه نقد CASH 860 0/001 0/545 0/071 0/040 0/088
مالکیت نهادی INSTOWN 860 0/105 0/981 0/704 0/741 0/185
منبع: یافتههای پژوهشگر
همانگونه که در این جدول ملاحظه میشود، میانگین متغیر افشای مسئولیت اجتماعی بیانگر آن است که شرکتهای نمونه به طور میانگین 26 درصد چک لیست مسئولیت اجتماعی را افشا کردند. میانگین متغیر نفوذ ذینفعان نشان میدهد حدود 70 درصد شرکتهای نمونه دارای فروش خارجی و صادرات بودند. همچنین، حدود 55 درصد داراییهای شرکتهای مورد بررسی را بدهی تشکیل میدهد و با توجه به میانگین متغیر نگهداشت وجه نقد (071/0)، حدود 7 درصد دارایی شرکتهای نمونه را وجه نقد و سرمایهگذاری کوتاهمدت تشکیل میدهد. میانگین متغیر مالکیت نهادی (704/0) نشان میدهد مالکیت حدود 70 درصد شرکتهای نمونه در اختیار سهامدارن نهادی است. در ادامه نیز ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش در جدول 5 ارایه شده است. آزمون ماتریس همبستگی میزان همبستگی بین متغیرهای پژوهش نشان داده شده است. به عنوان مثال میزان ضریب همبستگی بین قدرت مدیرعامل (CEOPOWER) و مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت (CSR) به میزان 023/0 که در سطح خطای 01/0 معنادار است.
جدول 5- ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش
CSR CEO
POWER STAKE SIZE LEV ROA AGE SGRW CASH INSTOWN
CSR 1
CEO POWER 0/023 1
0/008
STAKE 0/001 0/046 1
0/995 0/178
SIZE 0/100 0/082 0/272 1
0/004 0/016 0/000
LEV 0/001 0/020 0/038 -0/032 1
0/994 0/551 0/260 0/346
ROA 0/087 0/030 0/129 0/245 -0/629 1
0/011 0/372 0/000 0/000 0/000
AGE 0/001 0/009 0/156 -0/154 0/019 -0/035 1
0/992 0/796 0/000 0/000 0/577 0/306
SGRW 0/080 0/033 -0/006 0/110 -0/165 0/343 0/065 1
0/019 0/335 0/872 0/001 0/000 0/000 0/058
CASH 0/066 0/009 -0/087 -0/006 -0/296 0/410 -0/068 0/135 1
0/052 0/795 0/011 0/852 0/000 0/000 0/045 0/000
INST OWN 0/018 -0/035 0/214 0/175 0/152 0/096 -0/132 -0/071 0/005 1
0/594 0/311 0/000 0/000 0/000 0/005 0/000 0/038 0/891
منبع: یافتههای پژوهشگر
در این بخش نیز به منظور تعیین روش بکارگیری دادههای ترکیبی ابتدا از آزمون F لیمر استفاده می شود تا تلفیقی یا ترکیبی بودن دادهها مشخص گردد. نتایج مربوط به آزمون F لیمر در جدول 6 ارائه شده است.
جدول 6- نتایج آزمون اف لیمر برای انتخاب روش پولینگ یا پانل
مدل فرضیه صفر (H0) آماره F معناداری نتیجه آزمون
اول روش پولینگ مناسب است 46/598 0/000 روش پانل
دوم روش پولینگ مناسب است 46/709 0/000 روش پانل
منبع: یافتههای پژوهشگر
معناداری آماره F لیمر برای مدلهای پژوهش کمتر از 05/0 است، بنابراین فرضیه صفر آزمون رد شده و بیانگر آن است که برای تخمین مدل پژوهش باید از روش دادههای پانل استفاده شود. سپس با توجه به پانل بودن مدل، باید برای تعیین نوع دادههای پانل(روش اثرات ثابت یا تصادفی) از آزمون هاسمن استفاده شود. از اینرو، در ادامه نیز از آزمون هاسمن برای انتخاب بین مدل اثرات تصادفی یا اثرات ثابت از آزمون هاسمن استفاده میشود. نتایج آزمون هاسمن برای مدل پژوهش به شرح جدول 7 میباشد:
جدول 7- نتایج آزمون هاسمن برای انتخاب بین مدل اثرات ثابت و اثرات تصادفی
مدل فرضیه صفر (H0) آماره معناداری نتیجه آزمون
اول روش اثرات تصادفی مناسب است 59/321 0/000 اثرات تصادفی
دوم روش اثرات تصادفی مناسب است 61/564 0/000 اثرات ثابت
منبع: یافتههای پژوهشگر
نتایج جدول 7 بیانگر آن است که در مدلهای پژوهش باید از روش اثرات ثابت استفاده نمود. از اینرو، در این قسمت از پژوهش حاضر برای بررسی وجود مشکل ناهمسانی واریانس از آزمون بروشپاگان-گادفری استفاده شده است.
جدول 8- نتایج آزمون بروشپاگان-گادفری برای کشف ناهمسانی واریانس
مدل فرضیه صفر (H0) آماره F معناداری نتیجه آزمون
اول واریانسها همسانند 2/595 0/008 عدم وجود ناهمسانی واریانس
دوم واریانسها همسانند 2/869 0/002 عدم وجود ناهمسانی واریانس
منبع: یافتههای پژوهشگر
بنابر نتایج حاصل از این آزمون که آورده شده است، در مدلهای پژوهش مشکل ناهمسانی واریانس وجود دارد (زیرا معناداری محاسبه شده بیشتر از 05/0 است). بنابراین تخمین نهایی این مدلها با استفاده از آزمون حداقل مربعات تعمیم یافته (GLS) صورت میگیرد تا فرض همسانی واریانسها در تحلیل رگرسیون برقرار بماند و مشکل ناهمسانی واریانسها به این ترتیب حل شود. در ادامه نیز از آزمون همخطی استفاده شده است. در واقع، یکی از فروض مدل کلاسیک رگرسیون خطی آن است که همخطی مرکب بین متغیرهای توضیحی موجود در مدل وجود ندارد. همخطی در اصل، به معنای وجود ارتباط خطی کامل یا دقیق بین همه یا بعضی از متغیرهای توضیحی مدل رگرسیون میباشد. اگر بین متغیرهای مستقل همخطی وجود داشته باشد، ضرایب رگرسیونی متغیرهای مستقل و همچنین انحراف معیار آنها بزرگ شده، در نتیجه ضرایب نمیتوانند با دقت زیاد تخمین زده شوند (گجراتی،2009).
جدول 9- نتایج آزمون همخطی
متغیر نماد عامل تورم واریانس (VIF)
مدل اول مدل دوم
قدرت مدیرعامل CEOPOWER 1/013 3/461
نفوذ ذینفعان STAKE ---- 1/958
اثر تعاملی CEOPOWER* STAKE ---- 3/468
اندازه شرکت SIZE 1/156 1/227
اهرم مالی LEV 1/847 1/858
بازده دارایی ROA 2/322 2/367
سن شرکت AGE 1/052 1/109
رشد فروش SGRW 1/168 1/174
نگهداشت وجه نقد CASH 1/230 1/246
مالکیت نهادی INSTOWN 1/147 1/182
منبع: یافتههای پژوهشگر
در این پژوهش برای بررسی وجود همخطی بین متغیرهای مدل از آماره عامل تورم واریانس "VIF" استفاده شده و زمانیکه عامل تورم واریانس کوچکتر از 5 باشد، نشاندهنده عدم وجود همخطی بین متغیرهای مدل است. نتایج آزمون همخطی برای مدل پژوهش به شرح جدول 9 میباشد. براساس، نتایج حاصل از این آزمون که در جدول 9 آورده شده است، میزان عامل تورم واریانس در کلیه موارد کمتر از 5 است. بنابراین میتوان دریافت که مشکل همخطی چندگانه تهدیدی جدی برای مدلها محسوب نمیشود.
نتایج آزمون مدلهای پژوهش
نتایج حاصل از برآورد مدل اول پژوهش به شرح جدول 10 میباشد.
جدول 10- نتایج آماری آزمون مدل اول پژوهش
متغیر نماد ضریب انحراف معیار آماره تی معناداری
عرض از مبدأ β0 -0/293 0/024 -12/065 0/000
قدرت مدیرعامل CEOPOWER 0/026 0/005 5/164 0/000
اندازه شرکت SIZE 0/026 0/002 13/654 0/000
اهرم مالی LEV -0/002 0/001 -1/554 0/121
بازده دارایی ROA 0/005 0/007 0/693 0/488
سن شرکت AGE 0/007 0/002 2/689 0/007
رشد فروش SGRW 0/008 0/007 1/091 0/276
نگهداشت وجه نقد CASH 0/021 0/007 3/040 0/003
مالکیت نهادی INSTOWN 0/062 0/007 8/779 0/000
آماره F فیشر 296/404 ضریب تعیین تعدیلشده 0/754
معناداری آماره F 0/000 آماره دوربین واتسون 1/746
منبع: یافتههای پژوهشگر
آماره دوربین واتسون پس از برآورد ضرایب، مقدار 746/1 را نشان میدهد که به معنی عدم وجود همبستگی پیاپی در جزء اخلال میباشد. نتیجتاً مشکل خودهمبستگی سریالی در این مدل مشاهده نمیشود. قبل از آزمون فرضیه پژوهش براساس نتایج به دست آمده، باید از صحت نتایج اطمینان حاصل نمود. بدین منظور برای بررسی معناداری کل مدل از آزمون F استفاده گردید. با توجه به معناداری آماره F محاسبه شده به میزان (000/0)، میتوان ادعا نمود که مدل رگرسیونی تجربی برازش شده از نظر آماری معنادار است. با توجه به ضریب تعیین تعدیلشده مدل برازش شده میتوان ادعا نمود، حدود 75 درصد از تغییرات در متغیر وابسته مدل، توسط متغیرهای مستقل و کنترلی توضیح داده میشود. نتیجه فرضیه اول تحقیق نشان داد که بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی رابطه معنادار وجود دارد. همچنین، ضریب برآوردی و آماره t مربوط به متغیر قدرت مدیرعامل (CEOPOWER) مثبت و در سطح خطای 5 درصد معنادار است زیرا معناداری محاسبه شده برای ضریب این متغیر پژوهش، کمتر از 05/0 بدست آمده است که حاکی از وجود رابطه مثبت بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی در سطح اطمینان 95% میباشد. بر این اساس، لذا، فرض نقیض ادعا (H0) رد شده و فرض ادعا (H1) مورد تأیید واقع میشود. به بیان دیگر، فرضیه اول پژوهش در سطح خطای 5 درصد تایید میشود و میتوان گفت بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
نتایج حاصل از برآورد مدل دوم پژوهش به شرح جدول 11 میباشد.
جدول 11- خلاصه نتایج آماری آزمون مدل دوم پژوهش
متغیر نماد ضریب انحراف معیار آماره تی معناداری
عرض از مبدأ β0 -0/315 0/024 -13/206 0/000
قدرت مدیرعامل CEOPOWER 0/124 0/023 5/422 0/000
نفوذ ذینفعان STAKE 0/007 0/002 3/609 0/000
اثر تعاملی CEOPOWER* STAKE 0/006 0/003 2/182 0/029
اندازه شرکت SIZE 0/027 0/002 14/992 0/000
اهرم مالی LEV -0/009 0/007 -1/264 0/207
بازده دارایی ROA 0/075 0/049 1/530 0/127
سن شرکت AGE 0/061 0/007 8/955 0/000
رشد فروش SGRW 0/002 0/001 1/918 0/056
نگهداشت وجه نقد CASH 0/011 0/006 1/975 0/049
مالکیت نهادی INSTOWN 0/100 0/027 3/747 0/000
آماره F فیشر 370/396 ضریب تعیین تعدیلشده 0/777
معناداری آماره F 0/000 آماره دوربین واتسون 1/760
منبع: یافتههای پژوهشگر
آماره دوربین واتسون پس از برآورد ضرایب، مقدار 760/1 را نشان میدهد که به معنی عدم وجود همبستگی پیاپی در جزء اخلال میباشد. نتیجتاً مشکل خودهمبستگی سریالی در این مدل مشاهده نمیشود. قبل از آزمون فرضیه پژوهش براساس نتایج به دست آمده، باید از صحت نتایج اطمینان حاصل نمود. بدین منظور برای بررسی معناداری کل مدل از آزمون F استفاده گردید. با توجه به معناداری آماره F محاسبه شده به میزان (000/0)، میتوان ادعا نمود که مدل رگرسیونی تجربی برازش شده از نظر آماری معنادار است. با توجه به ضریب تعیین تعدیلشده مدل برازش شده میتوان ادعا نمود، حدود 77 درصد از تغییرات در متغیر وابسته مدل، توسط متغیرهای مستقل و کنترلی توضیح داده میشود. نتیجه فرضیه دوم پژوهش نشان داد که نفوذ ذیفعان رابطه بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی را تعدیل میکند. ضریب برآوردی و آماره t مربوط به متغیر اثر تعاملی قدرت مدیرعامل و نفوذ ذیفعان (CEOPOWER* STAKE) در جدول فوق نشاندهنده وجود رابطه معنادار میان اثر تعاملی قدرت مدیرعامل و نفوذ ذیفعان با افشای مسئولیت اجتماعی در سطح خطای 05/0 است. زیرا میزان معناداری محاسبه شده برای ضریب این متغیر تعاملی، کمتر از 05/0 بدست آمده است. لذا، فرض نقیض ادعا (H0) رد شده و فرض ادعا (H1) مورد تأیید واقع میشود. بنابراین میتوان گفت نفوذ ذیفعان رابطه بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی را تعدیل میکند. با توجه به اینکه علامت ضریب قدرت مدیرعامل (CEOPOWER) و اثر تعاملی قدرت مدیرعامل و نفوذ ذیفعان (CEOPOWER* STAKE) هر دو مثبت میباشد میتوان گفت نفوذ ذیفعان رابطه مثبت بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی را تشدید میکند.
8-بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر به بررسی نقش تعدیلی نفوذ ذینفعان بر رابطه بین قدرت مدیرعامل و مسئولیت اجتماعی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است. برای آزمون فرضیههای پژوهش از اطلاعات مالی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران و فنون آماری استفاده شده است، به طوریکه پس از اعمال محدودیتهای موردنظر در این پژوهش، نمونه نهایی متشکل از یکصدو هفتاد و دو شرکت انتخاب گردید. پس از اندازهگیری متغیرهای پژوهش از تجزیه تحلیل رگرسیون خطی چند متغیره، برای آزمون فرضیههای پژوهش استفاده شد. آزمون فرضیهها نیز با استفاده از نرمافزار اقتصادسنجی ایویوز و فنون آماری دادههای تلفیقی صورت پذیرفته است. به طور کلی، فرضیه اول پژوهش رابطه بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیتپذیری اجتماعی را آزمون نموده است. نتیجه حاصل از آزمون این فرضیهها حاکی از آن است که بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. این نتیجه بیانگر آن است که هر چه مدیرعامل شرکت قدرت بیشتری داشته باشد، مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت بیشتر میشود. بعبارتی میتوان اینگونه استنباط کرد که مدیران از منابع شرکتی برای سرمایهگذاری در مسئولیتپذیری اجتماعی برای افزایش اعتبار شخصی خود استفاده میکنند. همچنین، مدیران عامل، مسئولیتپذیری اجتماعی را به عنوان وسیلهای جهت افزایش وجهه خود استفاده میکنند و مدیران عامل برای کسب احترام و روابط موثر با نخبگان بومی شرکتی، منابع شرکتی را برای اهداف بشر دوستانه خرج میکنند. علاوه بر این، توانایی مدیریتی برای مصادره منابع شرکتی، وقتی که مدیران عامل قدرت بیشتری کسب میکنند، چندین برابر افزایش مییابد، در نتیجه رابطه مثبتی بین مدیران قدرتمند و تمایل به فعالیتهای مسئولیتپذیری اجتماعی وجود دارد. نتیجه بدست آمده در این پژوهش با دیدگاههای مطرح شده توسط شیخ (2019) و رشید و همکاران (2020)، مبنی بر تاثیر منفی قدرت مدیرعامل بر مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت، مغایر است. لی و همکاران (2016) نیز در پژوهش خود به نتیجه مشابهی با این پژوهش دست یافتند و یک ارتباط منفی بین قدرت مدیرعامل اندازهگیری شده توسط سهم پرداختی به مدیرعامل و مسئولیتپذیری اجتماعی را نشان دادند. جیراپورن و چینتراکارن (2013) به نتایج مخالفی با این پژوهش دست یافتند و نشان دادند که ارتباط بین قدرت مدیرعامل اندازهگیری شده توسط سهم پرداختی به مدیرعامل و مسئولیتپذیری اجتماعی ارتباط مثبتی با هم دارند. فرضیه دوم پژوهش نقش تعدیلی نفوذ ذیفعان را بر رابطه بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت پذیری اجتماعی مورد بررسی قرار داده است. نتیجه بیانگر آن است که نفوذ ذیفعان رابطه مثبت بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت پذیری اجتماعی را تشدید میکند. بر اساس نظریه ذینفعان سطح افشای مسئولیت اجتماعی شرکتها مستقیماً تحت تأثیر فشارهای گروههای ذینفع مختلف قرار دارد. از دیدگاه راهبردی، یک شرکت باید روابط ذینفعان و همچنین عملکرد مالی خود را حفظ کند، از آنجا که ذینفعان قدرتمند منابع را کنترل میکنند، شرکتها تمایل دارند که روابط خوبی با آنها به عنوان بخشی از مدیریت سهامداران خود حفظ کنند و بنابراین اطلاعات بیشتری راجع به مسئولیت اجتماعی افشا کنند. بنابراین نفوذ بیشتر ذینفعان منجر به افزایش افشای مسئولیت اجتماعی و در نتیجه تشدید رابطه مثبت بین قدرت مدیرعامل و افشای مسئولیت اجتماعی میگردد. این نتیجه از نظر معناداری با پژوهش راشید و همکاران (2020) مشابه است ولی در آن پژوهش ارتباط منفی بین قدرت مدیرعامل و سطح افشای مسئولیت اجتماعی توسط نفوذ ذینفعان تشدید شد که در پژوهش ما مخالف با آنها و رابطه مثبت بین قدرت مدیرعامل و سطح افشای مسئولیت اجتماعی توسط نفوذ ذینفعان تشدید شده است. در ادامه نیز برخی پیشنهادهای مبتنی بر نتایج پژوهش حاضر به شرح ذیل ارایه شده است:
براساس یافته پژوهش حاضر مبنی بر تاثیر قدرت مدیرعامل و نفوذ ذینفعان بر مسئولیتپذیری اجتماعی، پیشنهاد میشود سرمایه گذاران و فعالان بازار بورس به میزان قدرت مدیرعامل و نفوذ ذینفعان توجه ویژهای داشته باشند و آن را به عنوان عاملی تاثیر گذار بر مسئولیتپذیری اجتماعی در تصمیم گیریهای خود لحاظ کنند.
به سازمان بورس اوراق بهادار به عنوان نهاد نظارتی نیز پیشنهاد میگردد که با وضع دستورالعملهایی، زمینه لازم برای اعمال برخی سیاستهای تشویقی در خصوص افشای بیشتر اطلاعات مسئولیت اجتماعی شرکتها را فراهم آورد. به طوریکه بر اساس میزان افشای مسئولیت اجتماعی در رتبهبندی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای ایجاد فضای رقابتی در بین شرکتها مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، برخی از موضوعات پژوهشی برای پژوهشهای آتی نظیر، بررسی بین قدرت مدیرعامل و ابعاد مختلف مسئولیتپذیری اجتماعی (محیط زیست، محصولات، کارکنان و ...) به طور جداگانه و بررسی رابطه شهرت مدیرعامل و مسئولیتپذیری اجتماعی پشنهاد میشود.