تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,376 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,982 |
ارائه مدل ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر مدیریت دانش و تاثیر آن بر عملکرد شرکت با رویکرد کارت امتیازی متوازن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
JISM مطالعات میان رشته ای مدیریت بازاریابی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 1، شماره 2، آذر 1401، صفحه 28-48 اصل مقاله (1.16 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
لیلا اندرواژ* 1؛ آزاده تاج امیر2؛ محمد حسین پور3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
12 استادیار، گروه مدیریت بازرگانی، واحدبین المللی خرمشهر ، دانشگاه آزاد اسلامی، خرمشهر، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2گروه مدیریت بازرگانی، واحدبین المللی خرمشهر ، دانشگاه آزاد اسلامی، خرمشهر، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
33 گروه مدیریت آموزشی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امروزه سازمانها جهت درک و برآوردن نیازهای مشتریان و جلوگیری از گرایش آنان به رقبا، باید دانش و آگاهی کامل از محیط رقابتی خود را داشته باشند؛ . این مطالعه از لحاظ هدف کاربردی و از منظر روش رویکرد آمیخته (کیفی – کمی) بوده که با استفاده از نظریه داده بنیاد انجام شده است. دادههای مرحله کیفی از طریق انجام مصاحبه با 15 نفر از خبرگان و کارشناسان حوزه بازاریابی که از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، جمعآوری و با نرمافزار مکس.کیودی.ای تحلیل شد. در بخش منجر به الگوی نهایی ظرفیتهای بازاریابی شد که دارای 11 مقوله اصلی که مدیریت دانش، تجزیه و تحلیل رقبا، مشتری و محصول در نقش «عوامل زمینهای» بازار در نقشِ «شرایط محیطی»، تبلیغات، برند، شبکه توزیع، راهبردهای مدیریتی، راهبردهای فناورانه و آموزش در نقش «راهبردها و استراتژیها» و ظرفیتهای بازاریابی در نقش «مقوله اصلی» و عملکرد شرکت در نقش «پیامد» شناسایی شده است. در بخش کمی نیز یافتهها حاکی از برازش مطلوب مدل پیشنهادی بود | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ظرفیتهای بازاریابی؛ مدیریت دانش؛ عملکرد شرکت؛ کارت امتیازی متوازن؛ مکس کیودا | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه بازاریابی از مهمترین ارکان هر کسب و کاری است. اما بازاریابی به روشهای معمول دیگر پاسخگوی محیط پر تلاطم کسب و کار امروزی که با ریسک و عدماطمینان همراه است، نمیباشد (آزاد ارمکی و همکاران، 1400). فلذا در سالهای اخیر، سازمانها و شرکتها به خوبی به این نکته پی بردهاند که به جای اندوختن دادهها در سیستم مدیریت ارتباط با مشتری، باید از مدیریت دانشی استفاده کنند که به سازماندهی اطلاعات مشتریان میپردازند (مرادی و همکاران، 1401). مدیریت سازمانهای امروزی به دلیل تحولات عمیق اجتماعی و اقتصادی نیازمند بکارگیری دانش روز و به تبع آن روشهای نوین در مدیریت دانش سازمانی میباشند (پورتیمور و همکاران، 1401). موفقیت در انطباق با جهانی شدن و مسیر غیرقابل پیشبینی اقتصاد را میتوان در پرتو دانش بهعنوان یک منبع راهبردی در نظر گرفت، در حالی که مهمترین عامل تعیینکننده پیشرفت فناوری را میتوان گردآوری دانش و کسب سرمایه فکری دانست. در واقع، مدیریت دانش به عنوان یک حوزه پژوهشی امیدوارکننده در رابط حوزههای مدیریتی متنوع ظاهر شده است (ریماندو و همکاران،[1] 2022). محور تحقیقات مدیریت دانش مسائل مربوط به مدیریت کسب و کار است. کسب و کارها باید سیستم داده خود را که از ذینفعان جمع آوری شده است، بسازند تا به رشد خود ادامه دهند. عمدتاً مدیریت دانش را میتوان فرآیند ایجاد، استفاده و مدیریت دانش و اطلاعات یک سازمان دانست (الدومار و همکاران،[2] 2020). این دادههای شرکت مربوط به مشتریان، محصولات، سیستمها/ ساختارهای کاری است و از دو نوع دانش اصلی تشکیل شده است. دانش صریح که میتوان آن را به سادگی درک کرد و در نتیجه به راحتی به دیگران منتشر کرد و از سوی دیگر، دانش ضمنی که انتقال آن به دیگران دشوار است. از طریق مدیریت دانش، دانش سازمانی در زمان مناسب ذخیره و ساخته میشود تا هرکسی بتواند از آن استفاده کند. بنابراین، پیوند قوی با اهداف و استراتژیهای سازمانی را درک میکند و میتواند با بهبود رابطه و کیفیت دادهها بین ارائهدهنده و مشتری، ارزش اضافه کند (محمدی و همکاران،[3] 2021). با بکارگیری مدیریت دانش، شرکتها موفق میشوند محصولات/خدمات را به مشتریان بیشتری ارائه دهند که باعث افزایش کارایی بازاریابی میشود. به عنوان مثال، فناوری انطباقی محاسباتی و ابزارهای فیلتر هوشمند، تأثیر زیادی برای کدگذاری دانش و بهبود کمپینهای بازاریابی و تجربه مشتری از طریق درک نحوه واکنش مشتریان دارند. از این رو، روشی که مدیریت دانش بر بازاریابی تأثیر میگذارد برای عملکرد کسب و کار با توجه به قابلیت های شرکت ضروری است (آیینلا و همکاران،[4] 2021). در محیط پیچیده، پویا و بسیار متغیر امروزی، سازمانها نیازمند طراحی و اتخاذ استراتژیهایی هستند که بتوانند آنها را در بهبود روزافزون عملکردشان یاری رساند. دیساربو و همکاران[5](2007) تاکید کردهاند که توانایی یک شرکت در استفاده از منابع، از طریق ظرفیتهای سازمانی برای کمک به شرکت برای دستیابی به عملکرد مطلوب از خود منابع حیاتیتر است. ظرفیتهای بازاریابی یکی از پیشنیازهای شرکت برای دستیابی به اهداف بازاریابی است و بر روی عملکرد شرکت مؤثر است و باعث بهبود آن میشود (داویک و همکاران[6] ،2021). ظرفیتهای بازاریابی یک توانایی منحصر به فرد است، زیرا از یک شرکت به شرکت دیگرمتفاوت است و دانشی غیرقابل انتقال (دانش ضمنی) دارد (هان و فان،[7] 2021). ظرفیتهای بازاریابی شرکت را قادر میسازد تا به صورتی تاثیرگذار، جهتگیریهای استراتژیکی که به منظور مطابقت با شرایط بازار طراحی شده است را اجرا و به اهداف عملکردی خاص دست پیدا کند (اکیدی و همکاران،[8] 2020). به این منظور سازمانها از سازوکارهای متعددی بهره میگیرند تا بتوانند عملکرد خود را بهبود بخشند. یکی از عوامل تأثیرگذار بر عملکرد سازمانها، ظرفیتهای بازاریابی است (آبیدن و کلاده[9]،2020). ارزیابی عملکرد از ابزارهای اصلی و اساسی مدیریت جهت تحقق اهداف و برنامههای سازمان و یکی از مناسبترین راههای بدست آوردن اطلاعات جهت تصمیمگیری در سازمان هاست (کوهستانی تکامجانی و همکاران[10]، 1400). امروزه استفاده از کارت امتیازی متوازن تبدیل به یک ابزار قدرتمند و موثر گردیده و میتواند یک نمای یکپارچه از عملکرد سازمان فراهم کند. مزیت استفاده از استراتژی کارت امتیازی متوازن ایجاد تعادل بین متغیرهای مالی و غیر مالی است (والیو و همکاران،[11] 2016). موفقیت در بکارگیری روش کارت امتیازی متوازن بهعنوان ابزاری جهت ساختار شاخصهای ارزیابی عملکرد و همچنین سنجش آنها در بازه زمانی مناسب و مورد نظر از چهار بعد مشتری، فرآیندهای داخلی، رشد و نوآوری و مالی میباشد. با توجه به کارایی رویکرد کارت امتیازی متوازن، در این پژوهش جهت ارزیابی عملکرد از این تکنیک استفاده شد. توجه و استفاده از ظرفیتهای بازاریابی با توجه به منحصر به فرد بودن و تأثیری که بر عملکرد سازمان دارند از علل اهمیت بررسی ظرفیتهای بازاریابی در هر سازمانی است (بیگاس،[12] 2018). از آنجاییکه شرکت فولاد خوزستان بزرگترین عرضه کننده شمش فولاد و دومین قطب تولید فولاد خام در کشور میباشد و یکی از بنگاههای پیشرو اقتصادی در عرصههای ملی و منطقهای است، همانند سایر سازمانها برای حضور در عرصه رقابت و پیروزی بر رقبا نیازمند بهبود روز افزون عملکرد سازمانی است. با توجه به تاثیری که مدیریت دانش و ظرفیتهای بازاریابی بر عملکرد دارند، شناسایی ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر مدیریت دانش در صنعت فولاد خوزستان میتواند این شرکت را در استفاده بهینه از این ظرفیتها یاری داده و به تبع آن بر بهبود عملکرد که از اهداف اولیه سازمانی است تاثیر بگذارند. پژوهشهای پیشین بیشترین تمرکز را بر روی قابلیتهای بازاریابی در سازمانها متمرکز کردهاند، حال آنکه ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر مدیریت دانش، مفهومی جدیدتر و گستردهتر در زمینه بازاریابی است وعلاوه بر ابعاد ظرفیتهای بازاریابی مفاهیم بیشتری را در خود جای میدهد. لذا این پژوهش سعی دارد با مطالعه میدانی در عرصه ظرفیتهای بازاریابی، الگویی راهبردی در زمینه ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر دانش در صنعت فولاد خوزستان و تاثیر آن بر عملکرد شرکت ارایه دهد تا سایر شرکتها با کاربست آن بتوانند در بهبود عملکرد خود گامهای موثرتری بردارند. لذا پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخ پرسشهای زیر است: 1- مدل ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر مدیریت دانش در صنعت فولاد خوزستان دارای چه مولفهها و روابطی بین آنها است؟ 2- آیا مدل طراحی شده دارای اعتبار میباشد و فرضیههای استخراج شده از آن تایید میشوند؟ 3- تاثیر ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر مدیریت دانش بر عملکرد شرکت در صنعت فولاد خوزستان چیست؟ مبانی نظری و پیشینه تحقیق ظرفیت بازاریابی ظرفیت بازاریابی تأثیر بسزایی در عملکرد سازمان دارد (مالامیری و همکاران[13]، 1401). در واقع، ظرفیتهای بازاریابی بیانگر «فرآیندهای یکپارچهای است که برای به کارگیری دانش، مهارتها و منابع جمعی شرکت برای نیازهای مرتبط با بازار کسب و کار طراحی شده است که کسب و کار را قادر میسازد به کالاها و خدمات خود ارزش بیافزاید، با شرایط بازار سازگار شود و از مزایای آن بهرهمند شود. فرصتهای بازار را دریافته و با تهدیدهای رقابتی مقابله کنند» (آویلا،[14] 2022). این ظرفیت شرکت را قادر میسازد ارزش افزوده و نیازهای رقابتی را اضافه کند و بر روی مجموعه های پیچیده از مهارتها و دانش متمرکز گردد تا بتواند منابع موجود را به طور موثر مستقر و به روز کند (عموعموها و یزدانی، 1400). ظرفیت بازاریابی، یک توانایی اصلی برای فروش در شرکتها در راه رسیدن به موفقیت است. به عبارت دیگر ظرفیت بازاریابی را به عنوان توانایی یک شرکت در تبدیل کارآمد بازخورد موجود مشتری به خروجی میتوان تعریف کرد (مهاجر و صنمی[15]، 1400). این ظرفیتها با عواملی از جمله توانایی قیمتگذاری، مدیریت کانال توزیع، توانایی مدیریت ارتباطات بازاریابی، توانایی نیروی فروش، مهارتهای تحقیق بازار، مهارت های برنامه ریزی بازاریابی و مهارتهای اجرای بازاریابی اندازه گیری میشود (باقری کهیش و بخشنده، 1400). این تواناییها نشان دهنده توانایی درک و پیش بینی و پاسخگویی به نیازهای مشتری بوده (کورتز و جانسون،[16] 2018) و منجر به مزیت رقابتی و عملکرد برتر در بازارهای هدف میشود (کالکا و مورگان[17]، 2019). ظرفیت بازاریابی قوی شرکت نه تنها برقراری ارتباط و بهبود محصول جدید را در تجاریسازی فراهم میکند، بلکه توسعه محصول رقابتی جدید را فراهم میسازد (جانگولای و همکاران[18] ،2020). بهطوری که برای به دست آوردن مزیت رقابتی ایجاد شده و با توانایی آن در توسعه و ارائه ارزش برتر به مشتریان با ترکیب منابع موجود مشخص میشوند (هو و هیونگ،[19] 2020). ارتقاء ظرفیتهای بازاریابی سازمان را میتوان به عنوان مرحلهی بالندگی سازمان، یا به عنوان سطحی که انعکاسدهنده بلوغ سازمانی است تعریف نمود (نوروزی و همکاران[20]، 1400). ظرفیتهای بازاریابی، فرایندهای منسجم طراحی شده جهت بکارگیری دانش جمعی، مهارتها و منابع شرکت برای تولید و عرضه محصولات و خدمات سازگار با الزامات بازار و نیازهای رقابتی میباشد (مو و همکاران،[21] 2018). ظرفیتهای بازاریابی، عملکرد محصول جدید شرکتها را تعیین میکند (دوگبه و همکاران،[22] 2021). ادبیات بازاریابی تعداد زیادی از قابلیتها و ظرفیتهای بازاریابی مختلف را شناسایی و معرفی میکند. جدول شماره 1 شاخصهای در نظر گرفته شده برای قابلیت و ظرفیتهای بازاریابی در پژوهشهای مختلف داخلی و خارجی را بیان میکند. جدول1: شاخصهای قابلیتها و ظرفیتهای بازاریابی در تحقیقات پیشین
مدیریت دانش دانش همیشه یک دارایی مهم برای افراد و در نتیجه برای سازمانها بوده است (آیونیس و بالوس،[23] 2020). با توجه به اینکه دانش فرآیند شناختی افراد است، دانش سازمانی اساساً به مشارکت مؤثر افراد کلیدی در فرآیند مدیریت دانش در سازمان بستگی دارد که مستقیماً بر سطح نوآوری سازمانی تأثیر می گذارد (نروزمان و همکاران،[24] 2019). بدیهی است که دانش بشر از روزگار پیشگوییهای دلفی تا به امروز از نظر کمیت و کیفیت افزایش یافته است. بنابراین، اتخاذ شیوه های ساختاریافته برای ارزیابی، کسب، ذخیره، استفاده و دور انداختن دانش به طور فزاینده ای ضروری میشود (آناد و همکاران،[25] 2021). به این ترتیب باید شناسایی سطح بلوغ در مدیریت دانش را به عنوان شاخص مهمی از پتانسیل رقابت پذیری سازمان در نظر بگیریم. (اوبسه،[26] 2020). از دگرگونیهایی که جامعه تجربه کرده است، میتوان گفت که ظهور فناوری اطلاعات، مدیریت دانش را متحول کرده و کیفیت آن را به سطوحی که قبلاً تصور نمیشد ارتقا داده است (زیولک و همکاران،[27] 2021). مدیریت دانش، یک استراتژی آگاهانه برای رساندن دانش به مردم و کمک به آنها برای به اشتراک گذاشتن و به کارگیری دانش برای ارتقای عملکرد سازمانی است (فارسانی و همکاران، 1401). دانش اشکال ضمنی و صریح به خود میگیرد (سگویر جیمز[28]، 2019). یک تعامل دائمی بین دانش ضمنی و صریح وجود دارد که بین افراد، گروهها، سازمانها و دوباره به افراد بازمیگردد (نوناکا و تویاما،[29] 2003). لذا مهمترین هدف به کارگیری مدیریت دانش در سازمان، انطباق سریع با تغییرات محیط پیرامون به منظور ارتقاء کارآیی و سودآوری بیشتر میباشد. مدیریت دانش به سازمان کمک میکند تا از تجارب خود، شناخت و بینش به دست آورد و بتواند در حل مشکلات، آموزش پویا، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیری، از این دانش بهره گیرد (فاضلی و حیدری، 1401). تئوری خلق دانش (نوناکا، 1994) پیشنهاد میکند که دانش در یک چرخه بیپایان ایجاد میشود و بنابراین، دانش سازمانی را از طریق: الف) اجتماعی سازی، ب) برونی سازی، ج) ترکیبی و د) درونی سازی افزایش میدهد. جامعه پذیری مستلزم ارتباطات چهره به چهره بین اعضای سازمان برای تبادل دانش ضمنی است. برونیسازی افراد را ملزم میکند تا دانش ضمنی را به دانش صریح تبدیل کنند و بدین ترتیب اجازه میدهند که توسط دیگران در سازمان تسخیر شود. ترکیب شامل تبدیل دانش صریح به اشکال پیچیدهتر است و درونیسازی دانش صریح را به شکل ضمنی تبدیل میکند و به افراد اجازه میدهد آن را در روال شخصی خود بگنجانند (اسکاندراج و همکاران،[30] 2020).
عملکرد سازمان محققان در زمینه مدیریت عملکرد در گذشته عملکرد را صرفاً به عنوان دیدگاههای عملیاتی و مالی مورد بحث قرار دادهاند که مستقیماً بر رقابت و استراتژیهای سازمانی تأثیر میگذارد (اولان و همکاران[31]، 2022). عملکرد در قلب هر فرآیند مدیریتی و ساختار سازمانی نهفته است و بنابراین به عنوان یک مفهوم مهم در حوزه مدیریت استراتژیک در نظر گرفته میشود. بسیار مهم است که مدیران استراتژیهایی را برای اتخاذ و انتخاب تصمیم استراتژیک خوب که منجر به دستیابی به عملکرد بهتر میشود، درک و طراحی کنند. عملکرد به عنوان یک ساختار نظری را میتوان به عنوان "دستاوردها یا نتایج یک موجودیت" تعریف کرد (اومانزو[32]، 2022). همچنین میتوان آن را اینگونه تعریف کرد: «روشی که یک سازمان از طریق سایر سازمانهای مشابه در صنعت خود نه تنها بر اساس شاخصهای مالی سنتی عملکرد، بلکه در مورد شاخصهای مهم غیرمالی نیز، عمل میکند» (محمود و همکاران،[33]، 2022). عملکرد سازمانی، ساختاری چند بعدی است و با یک بعد واحد (مثلاً بازده مالی) قابل اندازه گیری نیست. بنابراین، مطالعات قبلی از طیف وسیعی از ابعاد برای اندازه گیری عملکرد سازمانی مانند عملکرد مدیریت و بازار، اثربخشی و کارایی، عملکردهای ذهنی و عینی و حاکمیت شرکتی استفاده میکنند (هیونگ و هیونگ،[34] 2020). عملکرد سازمانی مهمترین معیار در ارزیابی سازمانها، اقدامات و محیط آنهاست. بهبود عملکرد سازمانی پیش نیاز مدیریت استراتژیک سازمان است که به دنبال حداکثر عملکرد است (مکومن و آزاج،[35] 2020). عملکرد مفهومی جامع برای همه فعالیتها در سازمانها از همه نوع است. عملکرد سازمانی به عنوان کیفیت کار، کارایی کارکنان در تصمیم گیری، بهبود و توسعه فرآیندها، ارتباط کارکنان با رهبران خود، تنوع خدمات و محصولات، نوآوری ها، سهم بازار، مهارت ها و تجربه کارکنان در حل مسئله، روشهای جدید و تکنیکهای مدرن توسعه محصول تعریف می شود (راواشده و همکاران،[36] 2021). عملکرد سازمانی همچنین به درجهای گفته میشود که سازمان نیازهای خود و نیازهای ذینفعان را برای بقا و رشد برآورده میکند (رافی و همکاران،[37] 2021). عملکرد سازمانی توانایی سازمان برای دسترسی و مدیریت منابع مختلف سازمانی به منظور دستیابی به اهداف و مقاصد است (سنگیورگی و سیبونی،[38] 2017). توافقی بین محققان وجود دارد که سیستم اندازهگیری عملکرد برای سازمانها حیاتی است، زیرا اطلاعاتی در مورد کیفیت عملیات آنها در سازمان ارائه میکند، به توسعه برنامههای استراتژیک کمک میکند و دستیابی به اهداف سازمان را ارزیابی میکند (الرواد و همکاران،[39] 2017). مطالعات ارائه شده در محیط کسب و کار اردن بر سنجش عملکرد سازمان ها در دو بعد اصلی متمرکز بود: (1) عملکرد مالی و (2) عملکرد عملیاتی (الروواد و همکاران[40]، 2017؛ حسن و همکاران،[41] 2021). چارچوبهـا و مدلهـای مختلفـی بـرای سـنجش عملکـرد مطـرح شدهاند، کـه مدلهـای جایـزه کیفیـت اروپایـی و جایـزه مالکـوم بالدریـچ و چارچوبهایـی از قبیــل هــرم عملکــرد و کارت امتیــازی متــوازن از ایــن جملهانــد (آربن و بوگلینو[42]،2003). امــا در ســالهای اخیــر در بیــن الگوهــای ارزیابــی عملکــرد، مــدل کارت ارزیابــی متــوازن از اقبــال بیشــتری برخــوردار بــوده اســت (شاهین و همکاران[43]، 2012). در واقــع، کارت امتیازی متــوازن یــک ابــزار اســتراتژیک جهــت ارزیابـی عملکرد سازمان است (ورمزیار و همکاران[44]، 2016) کـه در آن در کنـار توجه بـه سـنجههای مالـی، بـه ملزومـات مشـتریان، فرآیندهـای کسـب و کار و پایداری/ثبـات بلندمـدت نیـز توجـه میشـود (کیارزم و کوهکن،[45]2013). بیگی فیروزی (1395) عملکرد شعب بانک مهر اقتصاد بر اساس رویکرد BSC وANP مورد مقایسه قرار داد و دریافت که از دیدگاه مدیران و کارشناسان بانک مهر اقتصاد استان سیستان و بلوچستان بعد مالی مهمترین معیار جهت ارزیابی عملکرد شعب بانک به شمار میآید و پس از آن ابعاد مشتری، رشد و یادگیری و فرآیندی در اولویتهای بعدی قرار دارند. در بررسی دیگر حجازی، جوادی و یزدانی (1392) به مقایسه روشهای ارزیابی سازمان: کارت امتیازی متوازن BSC و مدل کیفیت اروپائی EFQM پرداختند و پس از بررسی و مقایسه تواناییها و ضعفهای هر یک، از دو منظر تعالی سازمانی و اندازهگیری عملکرد، به این نتیجه میرسد که هر دو مدل از بسیاری از موارد مفهوم مشابهی دارند. در حالیکهEFQM از اصول TQM پشتیبانی میکند، کارت امتیازی متوازن بر استراتژی سازمان تأکید دارد. کوهستانی تکامجانی، حسینی و افشارکاظمی (1400) به ارزیابی عملکرد کارکنان در شهرداری منطقه 16 تهران با استفاده از کارت امتیازی متوازن پرداختند. نتایج نشان داد که امتیاز کارکنان شهرداری در بعد مشتری بیشتر از سایر ابعاد بود. در ابعاد مالی، حوزه مالی و اقتصاد شهری و شهرسازی، درفرآیندهای داخلی، حوزههای مالی و اقتصاد شهری و شهرسازی، در رشد و یادگیری حوزههای برنامهریزی و منابع انسانی و در زمینه مشتری نیز حوزه مالی و اقتصاد شهری نیز با تفاوت قابل ملاحظهای نسبت به سایر حوزهها، حوزههای پیشرو بودند. پژوهشهای بسیاری به اهمیت و نقش رویکرد کارت امتیازی متوازن در سنجش عملکرد سازمانی اشاره کردهاند چرا که این رویکرد به دلیل در نظر گرفتن شاخصهای غیر مالی در سنجش عملکرد، رویکردی جامع و همه جانبه میباشد (بنکوا و همکاران،[46]2020؛ دویک و همکاران،2020؛ ایوپ،[47]2018). پژوهشهای داخلی بسیاری از تاثیر مثبت و معنادار قابلیتهای بازاریابی بر عملکرد سازمان حمایت میکنند (سیف و دیگران، 1397؛ اورک و بابایی زکلیکی، 1394؛ زارعی و دیگران، 1394). همچنین در ارتباط با پژوهشهای خارجی انجام شده در حیطه ظرفیتهای بازاریابی و عملکرد میتوان به نتایج پژوهشهای (مارتین و جاوالگی[48]،2016؛ بیگاس، 2018؛ کچویی و دیگران، 2018) اشاره کرد.
روش شناسی پژوهش پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظرروش گردآوری اطلاعات، تحقیق آمیخته به حساب میآید. که از هر دو روش تحقیق کیفی و کمی استفاده شد. در بخش کیفی با استفاده از روش شناسی گراندد تئوری (داده بنیاد) و ابزار مصاحبه عمیق، نظرات خبرگان وکارشناسان حوزه بازاریابی و صنعت فولاد خوزستان در خصوص عوامل تاثیرگذار کلیدی بر ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر دانش، جمعآوری و به کمک نرمافزار تحلیل دادههای کیفی مکس کیو.دی.ای تجزیه و تحلیل گردید. ابتدا مؤلفههای کلیدی نقش ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر دانش و فاکتورهای اصلی ظرفیت بازاریابی استخراج گردید. در بخش فاکتورهای اصلی ظرفیت بازاریابی مقولههای اصلی مدیریت دانش، محصول، توزیع، بازار، مشتری، تجزیهوتحلیل رقبا، تبلیغات، برند، راهبردهای مدیریتی، راهبردهای فناورانه و آموزش شناسایی و کدگذاری شدند. در مرحله بعد، دادهها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر دانش با تایید متخصصان که شامل 113 آیتم در 11 مقوله به دست آمده از نتایج تحلیل کیفی بود و همچنین پرسشنامه استاندارد عملکرد سازمانی، جمعآوری شد. روابط بین متغیرها در مدل پیشنهادی به وسیله نرم افزار پیالاس مورد ارزیابی قرار گرفت تا اعتبار سنجی مدل بررسی گردد. نمونه پژوهش حاضر در بخش کیفی شامل 15 نفر از خبرگان و کارشناسان حوزه بازاریابی بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمی را کلیه کارکنان صنعت فولاد خوزستان به تعداد حدود 8000 نفر تشکیل دادند. به منظور محاسبه حجم نمونه، از نرم افزار G*Power استفاده شد که در پژوهش حاضر با 11 متغیر، حجم نمونه اندازه 178 نفر حاصل شد، تعداد 250 پرسشنامه توزیع گردید که تعدادی از آنها ناقص و قابلیت تجزیه و تحلیل نداشتند. لذا در نهایت، 200 پرسشنامه قابل قبول مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتههای پژوهش بخش کیفی بر اساس کدهای مستخرج نهایی، 11 مقوله اصلی دستهبندی شدند. مقولههایی که در مراحل ابتدایی مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند، دیدگاهها، تفکرات و ایدههایی را در ذهن محقق ایجاد کردند تا در سؤالها و مصاحبههای بعدی مطرح کند. با انجام این مصاحبهها و تحلیل دادهها، محقق دیدگاه و درک عمیقتری در رابطه با تجربهی مصاحبه شوندگان به دست آورد. سپس بین مقولهها و ویژگیهای شناسایی شده در مرحله اولیهی کدگذاری باز، حرکت رفت و برگشتی انجام شده است. مفاهیم جدیدی که در مصاحبههای جدید شناسایی شدند به مقولههای شناسایی شده اضافه شدند تا زمانی که مقولهها به حد اشباع نظری رسیدند. جدول شماره 2 کدگذاری انتخابی، مقولهها و مولفههای هر مقوله به همراه فراوانی کدها نشان میدهد.
جدول 2: توزیع فراوانی فاکتورهای اصلی ظرفیت بازاریابی
همانطور که نتایج نشان میدهد، 11 مقوله استخراج شد که مجموع کل بخشها کدگذاری شده 1037 است. ردیف اول مربوط به کد مدیریت دانش است که فراوانی 203 را به خود اختصاص داده است، بعدی کد محصول است که فراوانی 197 را به خود اختصاص داده است. کد بعدی، کد توزیع است که دارای 102 بار فراوانی است. کد بعدی، کد بازار است. این کد دارای 144 بار تکرار بوده را به خود اختصاص داده است. پساز آن کد مشتری را داریم. این کد دارای توزیع فراوانی50 بوده است. همچنین کد تجزیهوتحلیل رقبا با 86 بار تکرار را به خود اختصاص داده است. کد دیگر بهعنوان مقوله اصلی، کد تبلیغات است. این کد با فراوانی 165 بار تکرار از کل 1037 بخش کدگذاری شده را به خود اختصاص داده است. درنهایت، کد برند را داریم که 90 بار تکرار شده و است. بهطور یک نتیجهگیری کلی، از مجموع 1037 بخش کدگذاری شده، 11 مقوله استخراج شد که در جدول فوق رتبه بندی آن ارائهشده است. از این تعداد، بیشترین فراوانی مربوط به کد مدیریت دانش است که تعداد 203 بار تکرار داشته، بعدی کد محصول بوده که تعداد 197 بار تکرار داشته، پس از آن کد تبلیغات است که بسیار مهم بوده و فراوانی 165 بار تکرار را به خود اختصاص داده است. همچنین برای مقولههای اصلی راهبردهای مدیریتی 44 بخش، راهبردهای فناورانه با 61 بخش و در نهایت، برای مقوله اصلی آموزش 60 بخش با کدهای فوق کدگذاری شده است.
شکل 1. مدل پارادیمی پژوهش
بخش کمی تعداد کل شرکتکنندگان در بخش کمی پژوهش 200 نفر بود که 101 نفر (5/50 درصد) مرد و 99 نفر (5/49درصد) زن بودند. بیشترین فراوانی مربوط به سن پاسخگویان مربوط به گروه سنی 40 تا 50 سال با فراوانی (5/43 درصد) و کمترین فراوانی مربوط به سن پاسخگویان مربوط به گروه سنی زیر 30 سال با فراوانی (9 درصد) بود. همچنین بیشترین فراوانی مربوط به تحصیلات پاسخگویان مربوط به مدرک تحصیلی کارشناسی با فراوانی (5/46 درصد) و کمترین فراوانی مربوط به تحصیلات مربوط به مدرک تحصیلی دیپلم و پایینتر با فراوانی (5/6 درصد) بود. دادههای جمعآوری شده از پرسشنامه 113 آیتمی محقق ساخته ظرفیتهای بازاریابی مبتنی بر دانش، و پرسشنامه عملکرد سازمانی کاپلان و نورتون، به منظور ارزیابی مدل پیشنهادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. از آنجایی که حداقل مقدار CVR برای جامعه متخصصان 20 نفر برابر با 42/0 میباشد، مقدار به دست آمده از مقدار استاندارد بالاتر بوده و میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که پرسشنامه استخراج شده از بخش کیفی در این مطالعه از روایی محتوایی لازم و مناسبی برخوردار بوده است. ارزیابی مدل برگرفته از بخش کیفی ابا استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری و با کمک نرم افزار PLS تحلیل انجام شد. معیار بررسی مدلهای اندازهگیری، روایی همگرا است که به بررسی همبستگی هر عامل با سوالات خود میپردازد. AVE میزان همبستگی یک عامل با سوالات خود را نشان میدهد که هر چه این همبستگی بیشتر باشد، برازش نیز بیشتر است. در این تحقیق برای تمام متغیرها مقدار AVE بیشتر یا مساوی 5/0 است. با توجه به اینکه مقدار مناسب برای آلفای کرونباخ 7/0 و برای AVE 5/0 است و تمامی معیارها در قسمت سنجش بارهای عاملی مقدار مناسبی دارند، میتوان مناسب بودن وضعیت پایایی و روایی همگرایی تحقیق را تأیید کرد. برای بررسی برازش مدل عاملی تأییدی پژوهش از چندین معیار استفاده میشود که اولین و اساسیترین آنها، ضرایب معنیداری t یا همان t-value است. در صورتی که مقدار این اعداد از 96/1 بیشتر شود، نشان از صحت رابطه بین عاملها و در نتیجه، تأیید فرضیههای پژوهش در سطح اطمینان 95/0 است.
جدول 3. ضریب تعیین متغیرهای درونزای مدل
با توجه به اطلاعات جدول فوق، ملاحظه میشود که ضریب تعیین متغیرها بیشتر از 5/0 قرار دارد و میتوان بیان کرد که برازش مدل، متوسط به بالا و در سطح خوبی قرار دارد. بررسی پایایی با استفاده از آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی سازه عوامل موثر بر ظرفیت بازاریابی مبتنی بر مدیریت دانش از دیدگاه خبرگان به شرح جدول زیر است:
جدول 4: پایایی نتایج بدست آمده برای هر یک از عوامل
با توجه به اطلاعات جدول فوق، ملاحظه میشود که همه عوامل شناسایی شده در این سازه از پایایی بالایی برخوردارند. پایایی ترکیبی و ضریب آلفای کرونباخ درمورد همه متغیرها بالاتر از 7/0 است. در نتیجه، نتایج بررسی عوامل درمورد این دو معیار، برازش مناسب مدل را تایید میکند. بررسی فرضیههای پژوهش با استناد به مقادیر ضرایب مسیر و آماره تی انجام گرفته است.
شکل 2: ضرایب مسیر تحقیق
شکل 3: مدل ساختاری تحقیق
در شکل 3 اعداد مشخص شده بر روی فلشها نشان دهنده T-value است و ضرایب مسیر که نمایانگر شدت تأثیر است، مشاهده میشود. برای آزمون فرضیهها در سطح اطمینان 95/0 مقادیر بزرگتر و مساوی قدر مطلق 96/1 به معنای وجود ارتباط معنادار بین دو متغیر است. جهت تأثیر براساس مثبت یا منفی بودن این مقادیر تعیین میشود. الگوی درونی، ارتباط بین متغیرهای مکنون پژوهش را نشان میدهد و با استفاده از آن میتوان به بررسی فرضیههای پژوهش پرداخت. ملاک تأیید فرضیههای پژوهش این است که ضریب مسیر مثبت و آماره t بالاتر از 96/1 باشد، نتایج برازش الگو درونی در جدول شماره 5 ارائه شده است.
جدول 5: نتایج برازش الگوی درونی
همانطور که در جدول شماره 5 مشاهده میشود، با توجه به مقدار آماره t و همچنین p-value، ادعای بیان شده برای همه مسیرهای اصلی مورد تأیید قرار گرفت. بحث و نتیجهگیری نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه های صورت گرفته با خبرگان حوزه بازاریابی و کارشناسان صنعت فولاد خوزستان به کمک نرم افزار مکس کیودا به شناسایی 11 بعد در حوزه ظرفیتهای بازاریابی منجر شد که عبارتند از: مدیریت دانش، محصول، توزیع، مشتری، بازار، تجزیه و تحلیل رقبا، تبلیغات، برند، راهبردهای مدیریتی، راهبردهای فناورانه و آموزش. در پاسخ به سوال اصلی پژوهش، با تلفیق مقولههای استخراج شده ظرفیتهای بازاریابی و عملکرد شرکت و همچنین بررسی برازش الگو، یافتهها حاکی از وجود اعتبار لازم برای الگوی حاصل است. که این یافته با یافتههای سیف و دیگران (1397)، منگلی، رضایی و صفا (1396) اورک و بابایی زکلیکی (1394)، زارعی و دیگران (1394)، (بیگاس،2018)، (کچویی ودیگران، 2018) و (آبیدن و کولاده،2020) همسو میباشد. نتایج حاصل از تحلیل دادههای کمی نشان داد که ظرفیتهای بازاریابی سبب بهبود عملکرد شرکت میشوند و از طریق ارتقاء عملکرد، سبب کسب مزیت رقابتی شرکتها در بازار رو به رشد کنونی میشود. ظرفیتهای بازاریابی خاص و منحصر به فرد هر شرکت است در نتیجه وجود ظرفیتهای بازاریابی مناسب برای سازمانهای امروزی امری ضروری است. از این رو ظرفیتهای بازاریابی به طور چشمگیری مورد توجه قرار گرفتهاند و شرکتها باید سرمایهگذاری عظیمی بر روی ایجاد و توسعه این ظرفیتها متقبل شوند. بنابراین، ارزیابی و شناسایی ظرفیتهای بازاریابی کلیدی برای کسب مزیت رقابتی و عملکرد برتر لازم و حیاتی است. عملکرد بالاتر جزو اولویتهای اصلی هر سازمانی است که از طریق برنامهریزیهای مختلف سعی در دستیابی به این مهم دارند. عوامل مختلفی در موفقیت شرکتها دخیلاند که در این پژوهش تأثیر ظرفیتهای بازاریابی بر عملکرد شرکت مورد ارزیابی قرار گرفته است .نتایج بدست آمده بیان کننده این است که اگر شرکت از ظرفیتهای بازاریابی خود استفاده کند و با بکارگیری مدیریت دانش در سازمان و همچنین تطبیق پیشنهادات بازار (به عنوان مثال، طراحی محصول متمایز، قیمت و توزیع) به سرعت به شرایط بازار محلی و نیازهای مشتریان پاسخ دهد و همچنین اطلاعات مربوط به انجام کسب و کار در بازارهای هدف را جمع آوری نماید و از کارکنان و عاملان فروش متخصص استفاده کند، بر عملکرد شرکت اثر مثبتی میگذارد. لذا، پیشنهاد میشود که شرکت ها با بکارگیری مدیریت دانش باعث گسترش اطلاعات در سازمان و جریان یافتن دانش شده و از این طریق نیازها و خواستههای مشتریان و بازار را شناسایی کنند. همچنین از ظرفیتهای بازاریابی (طراحی محصول، تبلیغات، برند، توزیع، تجزیه و تحلیل رقبا و ..) برای متمایز کردن محصولات و خدمات خود استفاده کند، روشهای جدید قیمت گذاری، کانالهای فروش جدید و استفاده بهینه از ظرفیتهای بازاریابی میتواند نتایج مثبتی را در بهبود عملکرد به دنبال داشته باشد. از جمله پیشنهادات کاربردی که با استناد از یافتههای پژوهشی ارائه شده و می بایست مورد توجه مدیران و دست اندر کاران حوزه بازاریابی قرار گیرد، می توان به طراحی و بکارگیری استراتژی بازاریابی فرصتیابی و استراتژی ارتباطی به جای استراتژی سنتی که باید مورد توجه مسئولین و دست اندرکاران سازمان قرار گیرد، اشاره کرد. اهمیت دادن به استفاده بهینه از ظرفیتهای بازاریابی در سازمان در جهت بهبود عملکرد سازمانی، استفاده از متخصصان حوزه بازاریابی در شناسایی، تعیین و گسترش ظرفیتهای بازاریابی سازمان، بکارگیری دانش روز و به تبع آن روشهای نوین در مدیریت دانش سازمانی، استفاده از سیستم مدیریت دانشی که به جای اندوختن دادهها در سیستم مدیریت ارتباط با مشتری، به سازماندهی اطلاعات مشتریان بپردازد، دادن اختیارات کافی به بخش بازاریابی و برنامهریزان آن، ایجاد زمینۀ مناسب برای ایدههای خلاقانه و عملیاتی کردن آنها در حوزه بازاریابی و تبلیغات، از دیگر پیشنهادات منتج از نتایج پژوهش حاضر میباشند. برای بهبود ظرفیتهای بازاریابی شرکت پیشنهاد میشود فعالیتهای کلیدی بازاریابی شامل قیمت متمایز محصول، فعالیتهای تبلیغاتی کارشناسانه، توجه به توزیعکنندگان و فعالیتهای ترفیعی توسط تیمهای خبره مورد واکاوی و تحلیل قرار بگیرند. همچنین پیشنهاد میشود استفاده از ظرفیتهای بازاریابی و تبدیل آنها به فعل جزء اولویتهای مدیران قرارگیرد و مسئولان بخشهای مختلف نتایج اقدامات مربوط به استراتژیهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را به صورت دورهای گزارش دهند. همچنین در زمینه پیشنهادات پژوهشی، بهتر است برای دستیابی به مدل جامعتر ظرفیتهای بازاریابی، سازمانهای دیگر و دیگر جوامع آماری نیز مورد بررسی قرار گرفته و از افراد بیشتری برای کسب اطلاعات مصاحبه انجام پذیرد. در زمینه جزئیات بیشتر در مورد عملکرد سازمان، سایر بخشهای تولیدی و خدماتی در بخش غیردولتی نیز در حیطه موضوع مورد بررسی قرار گیرند تا بتوان نتایج مستندتری را به دست آورد. همچنین برای سنجش عملکرد سازمان، بهتر است عملکرد به دو بخش عملکرد مالی و غیر مالی تفکیک شود. همچنین تحقیقاتی با بررسی سایر جوامع آماری که در زنجیره تامین با یکدیگر تعامل دارند طراحی شود تا عملکرد سازمان بر مبنای ترکیب ظرفیتهای مختلف بازاریابی قابل تبیین باشد. پیشنهاد میشود به جای تحقیق روی یک صنعت خاص بهعنوان جامعه آماری، مطالعهای روی صنایع مختلف و با مشتریانی با خواستهها و نیازهای گوناگون طراحی شود تا امکان تعمیم یافتهها و توسعه مدل ظرفیتهای بازاریابی محقق شود. در چنین تحقیقاتی برای اثربخشی ظرفیت بازاریابی با هدف دستیابی به یک ساختار اصولی مطالعه تطبیقی نیز میتوان مناسب باشد.
[1] . Raimundo et al [2] . Al-Dmour et al [3] . Mohammadi et al [4] . Ayinla et al [5] . Desarbo et al [6] . Davcik et al [7] . Han & Fan [8] . Acikdilli et al [9] . Abiodun & Kolade [10] . Kohestani Takamjani et al [11] . Waluyo et al [12] . Biégas [13] . Malamiri et al [14] . Ávila et al [15] . Mohajer and Sanmi [16] . Cortez & Johnstone [17] . Kaleka [18] . Ganguly et al [19] . Ho & Huang [20] . Nowrozi et al [21] . Mu et al [22] . Dogbe et al [23] . Ioannis & Belias [24] . Nuruzzaman et al [25] . Anand et al [26] . Obeso et al [27] . Żywiołek et al [28] . Seguire James [29]. Nonaka & Toyama [30] . Schniederjans et al [31] . Olan et al [32] . Omenazu [33] . Mahmud et al [34] . Huang & Huang [35] . Mekonnen & Azaj [36] . Rawashdeh et al [37] . Rafi et al [38] . Sangiorgi & Siboni [39] . Alrowwad et al [40] . Al-Rawad et al [41] . Hassan et al [42] . Arban, & Buglino [43] . Shahin et al [44] . Armazyar et al [45] . Kiarazm & Koohkan [46] . Benková et al [47] . Ayoup [48] . Martin & Javalgi | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اورک، فرزانه؛ بابایی زکلیکی، محمد علی (1394). ارزیابی ارتباط بین قابلیـتهـای بازاریـابی و عملکـرد سازمان در شرکتهای تولیدکنندة موادغذایی در شـهر تهـران. فصـلنامة مـدیریت برنـد، 2(4)، 147-176.
آزاد ارمکی، امیر؛ داودی، عارفه؛ علیزاده مجد، امیررضا (1400). طراحی الگوی بازاریابی مبتنی بر کارآفرینی و نوآوری در شرکت های دانش بنیان. رهیافتی در مدیریت بازرگانی، 2(3)، 15-29.
بابایی فارسانی، میثم؛ فتح اللهی چالشتری، سهیلا؛ مرادی، مینا ( 1401). تحلیل رابطه رهبری دانش محور، رفتار مدیریت دانش و عملکرد نوآوری (نمونه پژوهش: شرکتهای کوچک و متوسط استان چهار محال بختیاری). مدیریت دانش سازمانی. 5(16)، 135-163.
باقری کیش، عاطفه؛ بخشنده، قاسم (1400). تاثیر بازارگرایی صادرات با نقش میانجی اثربخشی و قابلیت های بازاریابی (مطالعه موردی: شرکتهای صادراتی شهر اهواز)، مدیریت بازاریابی، 16(52)، 127-141.
بیگی فیروزی، الله یار (1395). ارزیابی عملکرد شعب بانک مهر اقتصاد بر اساس رویکرد BSC و ANP (مطالعه شعب بانک مهر اقتصاد استان سیستان و بلوچستان). پژوهش های مدیریت عمومی، 9(34)، 179-202.
پورتیمور، علی اصغر؛ زرین جوی الوار، سهیلا؛ ناصری، الهه (1401). رابطه استراتژی کسب و کار با قابلیت های دانشی و فعالیت های بازاریابی اقتصادی بانکی. فصلنامه دانش کارآفرینی. 1(3)، 35-50.
حجازی، رضوان؛ جوادی، شهره؛ یزدانی طبایی، سارا (1392). مقایسه روشهای ارزیابی سازمان: کارت امتیازی متوازن BSC)) و مدل تعالی (EFQM). فصلنامه حسابداری و منافع اجتماعی، 3(2)، 1-15.
حسین زاده شهری، معصومه؛ حبیبی، معصومه؛ حیدری، وجیهه (1394). بررسی تأثیر قابلیتهای بازاریابی بر حسگری و شکل گیری استراتژی خلاق و به موقع بازاریابی (مـورد مطالعـه: صـادرکنندگان کاشی و سرامیک). فصلنامة علمی پژوهشی تحقیقات بازاریابی نوین، 5(1)، 69 -41.
زارعی، عظیم؛ فارسی زاده، حسین؛ سیاه سرانی کجوری، محمد علی و دهقانی سلطانی، مهدی (1394). تاثیر هوش سازمانی بر عملکرد سازمانی با بهره گیری از ظرفیت های بازاریابی، پژوهشنامه مدیریت اجرایی، 7(13)، 64-39.
زهیری، حسین؛ امیر حسینی، زهرا؛ فریدچهر، الهام (1395). تاثیر قابلیت های بازاریابی، نوآوری و گرایش کارآفرینانه از طریق متغیر شبکه اجتماعی برعملکرد)مطالعه موردی بانک قوامین)، فصلنامه رسالت مدیریت دولتی. 7(23)، 46-60
سیف، یاسر محمدزمانی، محمدرضا شجاعی، یاسر؛ مقدم، رضا (1397). ارزیابی کارآفرینانه، قابلیتهای بازاریابی و عملکرد کسب و کارهای پروژه محور. مدیریت بازرگانی، 10(1)، 164-145.
عموعموها، الهام؛ یزدانی، ناصر (1400). تأثیر قابلیتهای بازاریابی بر عملکرد شرکت های صادراتی از طریق راهبرد رقابتی و مزیت موقعیتی با نقش تعدیلگر نوآوری دو جانبه. مطالعات مدیریت راهبردی. 12(45)، 65-82.
فاضلی، سیده سکینه؛ حیدری، مریم (1401). بررسی رابطه سواد اطلاعاتی و مدیریت دانش با کارآفرینی سازمانی کارکنان در دوران همه گیری اپیدمی کوید 19. فصلنامه پژوهش های کاربردی در مدیریت و علوم انسانی.3(7)، 244-254.
فیض، داود؛ ملکی مینباش ررزگاه، مرتضی؛ زنگیان، سمیه (1392). بررسی تأثیر قابلیت های بازاریابی برکارآفرینی سازمانی شرکتهای کوچک ومتوسط(مورد مطالعه شرکت موادغذایی تهران همبرگر). پژوهشنامه مدیریت اجرایی، 5(10)، 6-15.
کوهستانی تکامجانی، ابوذر؛ سیدحسینی، سید محمد؛ افشارکاظمی، محمد علی (1400). ارزیابی عملکرد کارکنان با استفاده از کارت امتیازی متوازن (مورد مطالعه کارکنان شهرداری منطقه 16 تهران9. فصلنامه علمی منابع و سرمایه انسانی، 2(1)، 173-184.
مالامیری، محمد؛ نجفی، محسن؛ مالکی، مجتبی (1401). تأٍثیر مولفه های برنامه ریزی استراتژیک شرکت بر قابلیت های بازاریابی با میانجی کارآفرینی. فصلنامه رویکردهای پژوهشی نوین در مدیریت و حسابداری. 6(84)، 1812-1830.
مرادی، زینب؛ فخرایی، محمود؛ آزاد ارمکی، امیر (1401). بررسی تأثیر مدیریت دانش مشتری بر ارزش طول مشتری با ماینجی گری چابکی سازمانی (مورد مطالعه: شرکت فرسگال پلاست). فصلنامه پژوهش های علوم مدیریت. 4(10). 209-189.
ملکی مین باش رزگاه، مرتضی؛ امینی خیابانی، غلامرضا؛ خوانساری، یحیی (1398). ارزش سازی ظرفیت های بازاریابی با تأکید بر کارآفرینی محوری و بازارمحوری؛ نقش میانجی نگرش نوآورانه. فصلنامه مدیریت بازرگانی، 10(1) ، 104-87.
مهاجر، سیدمحمد؛ خان صنمی، الهه (1400). ظرفیت بازاریابی، شهرت برند و سفر مصرف کننده در پلتفرم های تجارت الکترونیکی. برندآفرین، 2(16)، 1-41.
Abiodun, E. A. & Kolade, O. G. (2020). Marketing strategies impact on organizational performance. International journal of scientific & technology research, 9(01), 1758-1762. Al-Dmour, H., Asfour, F., Al-Dmour, R. & Al-Dmour, A. (2020). Validation of the impact of marketing knowledge management on business performance via digital financial innovation as a mediating factor. VINE Journal of Information and Knowledge Management Systems. Anand, J., McDermott, G., Mudambi, R. & Narula, R. (2021). Innovation in and from emerging economies: New insights and lessons for international business research. Journal of International Business Studies, 52(4), 545-559. Acikdilli, G., Mintu-Wimsatt, A., Kara, A. & Spillan, J. E. (2020). Export market orientation, marketing capabilities and export performance of SMEs in an emerging market: A resource-based approach. Journal of Marketing Theory and Practice, 1-16. Ávila, M. M. (2022). Competitive advantage and knowledge absorptive capacity: The mediating role of innovative capability. Journal of the Knowledge Economy, 13(1), 185-210. Ayinla, K., Cheung, F., & Skitmore, M. (2021). Process waste analysis for offsite production methods for house construction–A case study of factory wall panel production. Journal of Construction Engineering and Management, 148(1). Ayoup, H. (2018). The Application of Strategy Map in the Balanced Scorecard Implementation: A Case of a Public Organization. International Journal of Academic Research in Business and Social Sciences, 8(8). Alrowwad, A. A., Obeidat, B. Y., Tarhini, A. & Aqqad, N. (2017). The impact of transformational leadership on organizational performance via the mediating role of corporate social responsibility: A structural equation modeling approach. International Business Research, 10(1), 199-221. Biégas, S. (2018). Marketing Innovation Capacity and Firm Perfor-mance in Brazilian Clothing Industries. REBRAE, 11(3), 343-355. Benková, E., Gallo, P., Balogová, B. & Nemec, J. (2020). Factors affecting the use of balanced scorecard in measuring company performance. Sustainability, 12(3), 1178. Cortez, R. M., & Johnston, W. J. (2018). Needed B2B marketing capabilities: Insights from the USA and emerging Latin America. International Business Review, 27(3), 594-609. Desarbo, W.S., Bendetto, C.A., song, A(2007). A heterogeneous resource base view exploring relationship between firm performance and capabilities. Journal of modeling in management. 2: 103-130. Davcik, N.S., Cardinali, S., Sharma, P. & Cedrola, E. (2021). Exploring the role of international R&D activities in the impact of technological and marketing capabilities on SMEs’ performance, Journal of Business Research,Vol.128, Pages 650-660. Dogbe, C. S. K., Bamfo, B. A. & Pomegbe, W. W. K. (2021). Market orientation and new product success relationship: The role of innovation capability, absorptive capacity, green brand positioning. International Journal of Innovation Management, 25(03), 2150033. Ganguly, A., Kumar, C., Saxena, G. & Talukdar, A. (2020). Firms’ reputation for innovation: Role of marketing capability, innovation capability, and knowledge sharing. Journal of Information & Knowledge Management, 19(02), 2050004. Hassan, H. A., Ghee, W. Y., Aziz, M. I., Ramli, A. J. & Razak, A. A. (2021). Knowledge management at universities: The roles of leadership, culture, and information technology. Organizational Cultures. Han, B. & Fan, H. (2021). Salesperson Self-Regulated Learning and Online Customers’ Patronage: An Ambidexterity Perspective. Frontiers in Psychology, 12, 56-90. Ho, F. N. & Huang, C. W. (2020). The interdependencies of marketing capabilities and operations efficiency in hospitals. Journal of Business Research, 113, 337-347. Huang, C. C. & Huang, S. M. (2020). External and internal capabilities and organizational performance: Does intellectual capital matter?. Asia Pacific Management Review, 25(2), 111-120. Ioannis, R. & Belias, D. (2020). Combining strategic management with knowledge management: Trends and international perspectives. International Review of Management and Marketing, 10(3), 39. Kachouie, R., Mavondo, F. & Sands, S. (2018). Dynamic marketing capabilities view on creating market change. European Journal of Marketing. Kaleka, A. & Morgan, N. A. (2019). How marketing capabilities and current performance drive strategic intentions in international markets. Industrial Marketing Management, 78, 108-121. Kiarazm, A., & Koohkan, F. (2013). Prioritizing Effective TQM Values on Financial Performance by Using AHP. Journal of Basic and Applied Scientific Research, 3(4), 197-202. Massiera, P., Trinchera, L. & Russolillo, G. (2018). Evaluating the presence of marketing capabilities: A multidimensional, hierarchical index. Recherche et Applications en Marketing (English Edition), 33(1), 30-52. Martin, S. L. & Javalgi, R. R. G. (2016). Entrepreneurial orientation, marketing capabilities and performance: the moderating role of competitive intensity on Latin American International new ventures. Journal of Business research, 69(6), 2040-2051. Mohammadi, M., Rasouli, M. R. & Pishvaee, M. S. (2021). Data driven approaches for customer centric and service dominant value propositions: A systematic literature review. Journal of Industrial and Systems Engineering, 14(1), 51-75. Morgan, N. A., Vorhies, D. W. & Mason, C. H. (2009). Market orientation, marketing capabilities, and firm performance. Strategic management journal, 30(8), 909-920. Mu, J., Bao, Y., Sekhon, T., Qi, J. & Love, E. (2018). Outside-in marketing capability and firm performance. Industrial Marketing Management, 75, 37-54. Mekonnen, W. & Azaj, E. (2020). The Impact of Strategic Human Resource Management Practice on Organisational Effectiveness: A Case Study of Selected Insurance Companies in Ethiopia. Journal of Strategic Human Resource Management, 9(2&3), 17. Mahmud, H., Islam, A. N., Ahmed, S. I. & Smolander, K. (2022). What influences algorithmic decision-making? A systematic literature review on algorithm aversion. Technological Forecasting and Social Change, 175, 121390. Nonaka, I. T., Toyama, R. R. & Byosière, P.(2001).“A Theory of Organizational knowledge Creation: Understanding the Dynamic Process of Creating Knowledge,”. Handbook of organizational learning and knowledge, 491-517. Nuruzzaman, N., Gaur, A. S. & Sambharya, R. B. (2019). A microfoundations approach to studying innovation in multinational subsidiaries. Global Strategy Journal, 9(1), 92-116. Nonaka, I. (1994). A dynamic theory of organizational knowledge creation. Organization science, 5(1), 14-37. Obeso, M., Hernández-Linares, R., López-Fernández, M. C. & Serrano-Bedia, A. M. (2020). Knowledge management processes and organizational performance: the mediating role of organizational learning. Journal of Knowledge Management. Olan, F., Arakpogun, E. O., Suklan, J., Nakpodia, F., Damij, N. & Jayawickrama, U. (2022). Artificial intelligence and knowledge sharing: Contributing factors to organizational performance. Journal of Business Research, 145, 605-615. Omenazu, S. (2022). Strategic Management, Decision Making And Organizational Performance: Case Study Of Construction Industry Malaysia. Journal of Positive School Psychology, 6(3), 6100-6113. Raimundo, R. J. G., Rosário, A. M. F. T., & Rocha, A. L. M. (2022). Knowledge Management in Marketing. Information and Knowledge in Internet of Things (pp. 59-78). Springer, Cham. Rafi, N., Ahmed, A., Shafique, I., & Kalyar, M. N. (2021). Knowledge management capabilities and organizational agility as liaisons of business performance. South Asian Journal of Business Studies. Rawashdeh, A. M., Almasarweh, M. S., Alhyasat, E. B. & Rawashdeh, O. M. (2021). The relationship between the quality knowledge management and organizational performance via the mediating role of organizational learning. International Journal for Quality Research, 15(2), 373. Sangiorgi, D. & Siboni, B. (2017). The disclosure of intellectual capital in Italian universities: What has been done and what should be done. Journal of intellectual capital. Segura Jimenez, L. S. (2019). Compromiso laboral y gestión del conocimiento de docentes de las instituciones educativas del distrito de Huarochirí. Schniederjans, D. G., Curado, C. & Khalajhedayati, M. (2020). Supply chain digitisation trends: An integration of knowledge management. International Journal of Production Economics, 220, 107439. Shahin, A., Dolatabadi, H. R. & Kouchekian, M. (2012). Proposing an integrated model of BSC and EFQM and analyzing its influence on organizational strategies and performance the case of isfahan municipality complex. International Journal of Academic Research in Economics and Management Sciences, 1(3), 41. Vorhies, D. W., Morgan, R. E. & Autry, C. W. (2009). Product‐market strategy and the marketing capabilities of the firm: impact on market effectiveness and cash flow performance. Strategic Management Journal, 30(12), 1310-1334. Varmazyar, M., Dehghanbaghi, M. & Afkhami, M. (2016). A novel hybrid MCDM model for performance evaluation of research and technology organizations based on BSC approach. Evaluation and program planning, 58, 125-140. Waluyo, M., Syamsul, H., Soetjipto, N. & Sumiati, H. (2016). Analysis of balance scorecards model performance and perspective strategy synergized by, MATEC Web of Conferences 58, 02003 , DOI: 10.1051/ matec 5 conf/2016 802003. Żywiołek, J., Rosak-Szyrocka, J. & Jereb, B. (2021). Barriers to knowledge sharing in the field of information security. Management Systems in Production Engineering. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 731 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 192 |