تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,151 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,812 |
تأثیر بیثباتی بودجه جاری و انباشت بدهی بر رشد اقتصای ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدلسازی اقتصادی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 16، شماره 59، آذر 1401، صفحه 51-66 اصل مقاله (1.05 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/eco.2023.1968528.2697 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محدثه مقدسی1؛ علیرضا پورفرج* 2؛ احمد جعفری صمیمی3؛ محمدعلی فلاحی4 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری علوم اقتصادی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار گروه اقتصاد، دانشگاه مازندران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استاد، گروه اقتصاد، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4استاد، گروه اقتصاد، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از مقاله حاضر بررسی تأثیر بیثباتی بودجه جاری و انباشت بدهی ناشی از آن بر رشد اقتصادی با استفاده از دادههای فصلی طی دوره زمانی 1369:1 تا 1397:4 است. بدینمنظور، از الگوی خودبازگشت برداری ساختاری (SVAR) استفاده شده است. نتایج توابع واکنش به ضربه نشان میدهد بیثباتی بودجه جاری باعث بیثباتی سایر متغیرهای تحقیق در کنار افزایش انباشت بدهی و کاهش رشد اقتصادی شده است. نتایج نشان میدهد متغیر انباشت بدهی در کوتاهمدت اثر مثبت و در بلندمدت اثر منفی بر سرمایهگذاری بخش خصوصی و نیز تأثیر منفی و قابلتوجهی بر رشد اقتصادی دارد. هر قدر اندازه جاری دولت اصلاح، بهینه و متعادل شود، کسری بودجه جاری و تأمین مالی آن کاهش خواهد یافت، طراحی سیاست مطلوب در این زمینه قادر به حذف بسیاری از آثار منفی بخش دولت بر اقتصاد ملی است. براساس نتایج، پیشنهاد میشود درآمدهای پایدار جهت بهبود تراز عملیاتی با حفظ عدالت مالیاتی افزایش یابد و سیاستگذاری طرف مخارج جاری دولت با حفظ قدرت خرید حقیقی به نحوی تعدیل شود که آثار رفاهی منفی پدید نیاورد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طبقهبندی JEL: E62؛ H11؛ H62 واژگان کلیدی: انباشت بدهی؛ تراز عملیاتی؛ رشد اقتصادی؛ الگوی خودبازگشت برداری ساختاری (SVAR) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه در سطح جهانی، تأمین مالی بودجه دولتی نیازمند سیاست تأمین مالی پایدار برای محرک رشد اقتصادی است. معمولا، زمانی که درآمدهای مالیاتی کمتر از برآورد هزینهها باشد؛ دولتها، هیچ گزینهای جز افزایش مالیات یا استقراض- داخلی و خارجی ندارند (اووسو- نانتوی و اریکسون[1]، 2016). بدهی عمومی ابزاری مهم برای دولتها بهمنظور تأمین هزینههای عمومی است؛ بهویژه، زمانی که افزایش مالیات و کاهش هزینههای عمومی دشوار است. طی سالها، این روند اکثر دولتها را با بدهیهای معوقه هنگفتی مواجه کرده است (جوی و پاندا[2]، 2020). با توجه به ادبیات مالی عمومی، افزایش بدهی عمومی بالاتر از سطح پایدار، مخصوصاً زمانی که بهعنوان نسبتی از تولید ناخالص داخلی (GDP) محاسبه میشود، نگرانکننده و نشاندهنده شرایط نامناسب اقتصادی است؛ اگرچه انتظار میرود این امر در بلندمدت رخ دهد (جیمی[3]، 2014). انباشت بدهی به وضعیتی منجرمیشود که مدیریت بدهی به هدف اصلی سیاست اقتصادی تبدیل میشود و تمام سیاستهای اقتصادی در جهت تنظیم مدیریت بدهی قرار میگیرند. در نهایت، انباشت بدهی، حوزه مالی را از حوزه تولیدی جدا میکند؛ بهگونهای که توسعه فعالیتهای تولیدی از کانون توجه سیاستهای اقتصادی خارج میشود (آچینگ[4]، 2012). نظام آمارهای مالی دولت (GFS)[5] در سال 1986 ازطرف صندوق بینالمللی پول (IMF)[6] پایهگذاری شد. این قانون در سال 2001 میلادی تجدیدنظر شد (عباسی و همکاران، 1393). در ایران، پس از صدور حکم قانونی در تبصره 48 قانون بودجه سال 1380 مبنیبر اصلاح ساختار نظام بودجهریزی کشور توسط سازمان مدیریت و برنامهریزی، این سازمان نحوه طبقهبندی اقلام بودجهای را در لایحه بودجه 1381 برمبنای نظام طبقهبندی آمارهای مالی دولت (GFS) تغییر داد (مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، 1383). در دوره مورد بررسی به دلیل ناچیز بودن درآمدهای مالیاتی و نیز سیر صعودی هزینههای جاری دولت، تراز عملیاتی با کسری مواجه بوده است. به عبارت دیگر دولت نتوانسته است از محل درآمدهای مالیاتی مخارج جاری خویش را پوشش دهد و همواره شکاف این دو با نوساناتی مواجه بوده است؛ این امر به کسری تراز عملیاتی و بیثباتی در بودجه جاری منجرشده است. همچنین، کسریهای بودجه جاری مداوم در طی دوره به انباشت بدهی منجرشده است؛ این تحقیق درصدد پاسخ به این سؤال است که آیا بیثباتی و عدم توازن بودجه جاری به انباشت بدهی منجرمیگردد و اثر آن بر رشد اقتصادی منفی است. برای پاسخ به سوال پژوهش، این فرضیه آزمون میگردد که بیثباتی بودجه جاری دولت بر اساس دادههای فصلی درآمد – هزینه مستخرج از نظام آمارهای مالی دولت (GFS) باعث افزایش انباشت بدهی و آثار منفی و کاهشی بر رشد اقتصادی است. تمایز اصلی این مقاله با سایر مطالعات داخلی این است که این پژوهش با لحاظ تفکیک بودجه در نظام آمارهای مالی دولت (GFS) به شکل سه تراز عملیات جاری، خالص واگذاری داراییهای سرمایهای و خالص واگذاری داراییهای مالی، بر کسری تراز عملیاتی متمرکز است و تأثیر بیثباتی بودجه جاری و انباشت بدهی ناشی از آن را بر رشد اقتصادی بررسی میکند؛ درحالیکه مطالعات پیشین به تأثیر بدهی عمومی بر رشد اقتصادی و یا بدهی خارجی بر رشد اقتصادی با تأکید بر سیاست کسری بودجه بهصورت کل پرداختهاند و در مطالعات داخلی بهطورمتمرکز اثرگذاری انباشت بدهی ناشی از کسری تراز عملیاتی بودجه جاری بر رشد اقتصادی مطالعه نشده است. همچنین، در این مطالعه از دادههای فصلی سری زمانی و الگوی خودبازگشت برداری ساختاری استفاده شده است. در ادامه، در بخش دوم ادبیات پژوهش مرور میشود؛ در بخش سوم، روش پژوهش و متغیرها معرفی میگردد؛ بخش چهارم به نتایج مدل و برآورد الگو و بخش پایانی به نتیجهگیری و پیشنهادها تخصیص مییابد.
2. مروری بر ادبیات پژوهش - مبانی نظری تفاوت نظام جدید بودجهریزی و شیوه سنتی در این است که در نظام سنتی معلوم نبود که چه میزان دولت به اقتصاد مالی بر حسب نوع و مصارف تزریق میکند و چه میزان از اقتصاد ملی بر حسب نوع و سنخیت منابع جذب میکند (مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، 1381). راهبردهای اساسی اصلاح ساختار نظام بودجهریزی کشور با شفافشدن درآمد- هزینه و برآورد حجم کسری بودجه و تبدیل تراز بودجه به سه تراز بودجه عملیاتی و تراز واگذاری دارایی و مالی و تلقی عواید حاصل از صادرات نفت خام بهعنوان واگذاری دارایی سرمایهای و استفاده از عواید مزبور برای تملک داراییهای سرمایهای است که با اصلاح شیوههای تأمین مالی قابل تحقق است (پیرایی و پورفرج، 1383). مسیر مطلوب تأمین مالی بودجه جاری، تأمین مخارج از منابع مرتبط (مالیاتها) است ( )، یعنی مخارج مصرفی دولت از محل درآمدهای جاری تأمین مالی گردد؛ بهنحویکه تراز جاری در تعادل ( یا ) باشد. با ( ) یک نوع انحراف تراز جاری از توازن آن پدید میآید که باید از منابع غیرمرتبط (فروش دارایی یا استقراض) تأمین مالی گردد. رابطه ( ) نرخ کسری دولت در تراز جاری را اندازهگیری میکند. یک واحد در اصلاح انحراف از اندازه فوق میتواند بر رشد، اثر مثبت گذاشته و فرصت اقتصاد ملی را برای سرمایهگذاری افزایش دهد. در اقتصاد ملی تأمین مالی بهصورت یکی از شیوههای زیر صورت میپذیرد (همان): با تراز عملیات جاری منفی باید مخارج عمرانی ( ) جیرهبندی شود تا از مازاد تراز خالص واگذاری دارایی سرمایهای، کسری تراز عملیاتی تأمین مالی شود. تأمین مالی این شیوه بهصورت رابطه (1) است.
ρ: درصدی از منابع دارایی (OT) است که برای عدم تعادل تراز عملیاتی بودجه جاری جذب میگردد. ρ بین صفر و یک است. 1 – ρ: درصد باقیمانده از منابع دارایی (OT) است که برای تراز خالص داراییهای واگذاریشده استفاده میشود. این نوع از تأمین مالی، تأمین مالی رتبهای برحسب اولویت و تقدم رتبه مخارج جاری بر سایر مخارج است. تأمین مالی رتبهای، اولویتها را برپایه تأمین مالی مخارج جاری، بعد تأمین سایر مخارج مرتب میکند. براساس رابطه (1)، مخارج جاری جیرهبندینشده فقط مخارج سرمایهای و عمرانی جیرهبندی خواهد شد. منابع غیربودجهای نیز برابر صفر است. اگر با تأمین مالی از محل فروش دارایی، تراز عملیاتی بودجه جاری متعادل نگردد، دولت باید حداقل منابع برای تأمین مالی مخارج جاری را از محل منابع غیربودجهای (تراز خالص واگذاری دارایی مالی) فراهم کند.
تأمین کسری بودجه تراز عملیاتی از منابع غیربودجهای یعنی تراز خالص واگذاری دارایی مالی (NAM) بسته به اینکه از کدام منابع درآمدی (استقراض از بانک، استقراض از مردم، استقراض از خارج) تأمین مالی شود، آثار متفاوتی برجای میگذارد. اگر با (OTρ) تراز عملیاتی (TR - ) به تعادل رسد؛ اما بهدلیل اینکه در حداقل ممکن تأمین مالی شده است، دولت باید برای جبران این کاهش از محل منابع غیربودجهای و تراز مالی مانند استقراض از بانک، استقراض از مردم و استقراض از خارج منابع فراهم نماید.
تفاوت آثار چنین تأمین مالی غیربودجهای با قبل در این است که همه آثار منفی تأمین مالی قبل را دارد؛ اما چون منابع غیربودجهای برای سرمایهگذاری دولتی استفاده میشود، آثار مثبت این تأمین مالی در آینده تاحدودی آثار منفی استقراض را خنثی میکند؛ اما اندازه نامطلوب برای اقتصاد ملی پدید میآورد. با تراز عملیات جاری (0< TR - ) دولت باید قسمتی از نیاز مالی هزینه جاری خود را از محل فروش دارایی و منابع غیربودجهای تراز واگذاری دارایی مالی تأمین و علاوهبر آن بهدلیل جیرهبندی قسمتی را از منابع غیربودجهای تأمین مالی میکند.
اینکه منابع تأمین مالی غیربودجهای از کدام محل باشد، هریک اثرات متفاوتی بر اقتصاد ملی خواهد گذاشت. در اندازه جاری ( )، تراز عملیات جاری مثبت، میتواند تراز خالص واگذاری دارایی را تأمین مالی کند. اغلب مطالعات مبتنیبر نظامGFS بیشتر بر دادههای سری زمانی سالانه متمرکز شدهاند، در این مقاله با استفاده از دادههای سری زمانی فصلی برای بررسی فرضیه تحقیق ضرورت دارد، ابتدا روابط متغیرها بهصورت نمودار (1) با توجه به روابط (1 - 4) نشان داده شود. تحلیل نظری عدم توازن عملیات بودجه جاری ( ) و افزایش بدهی عمومی داخلی بر رشد اقتصادی، ارتباط مفهومی و روابط بین متغیرها در نمودار (1) تبیین شده است. مسیر (1) بیانگر پوشش کسری و شکاف مالی، بدهی عمومی داخلی دولت در ساختار کسری بودجه عملیات جاری است، ظهور اثرگذاری از طریق مسیر افزایش شکاف مالی دولت، انباشت بدهی داخلی دوره قبل میتواند آثار نامطلوبی بر رشد ایجاد کند.
نمودار 1. آثار شکاف مالی بودجه جاری بر رشد اقتصادی منبع: یافتههای تحقیق
- ارتباط بدهی عمومی داخلی و رشد اقتصادی بدهیهای داخلی میتواند پیامدهای شدیدی برای اقتصاد داشته باشد. بازپرداخت بدهی داخلی، بخش عمدهای از درآمدهای دولت را جذب میکند؛ بنابراین، دولت منابع کمتری برای صرف پروژههای عمرانی دارد. بهاینترتیب، پرداخت بدهی داخلی برای رشد اقتصادی مضرتر از موجودی بدهی داخلی است (موتونی انجورج[7]، 2015). دولت ممکن است به دلایل مختلف، برای تأمین کسری بودجه و اجرای پروژههای عمرانی خود در داخل کشور از استقراض داخلی استفاده کند؛ بههرحال، بدهی داخلی در طول زمان انباشته میشود و ممکن است زمانی برسد که در اقتصاد ناپایدار باشد: اول، هنگامی که دولت بیشازحد وام گرفته است، بازپرداخت بدهی بخش عمدهای از مخارج و درنتیجه، افزایش کسری بودجه را تشکیل میدهد. دولت ممکن است با کاهش مخارج بخش کلیدی مانند آموزش و بهداشت، کسری بودجه را کاهش دهد تا بودجه را برای بازپرداخت بدهی دردسترس قرار دهد؛ دوم اینکه استقراض بیشازحد معمول باعث میشود که وجوه دردسترس بخش خصوصی قرار نگیرد و مشارکت آن در توسعه اقتصادی کاهش یابد (اثر برونرانی بخش خصوصی)؛ سوم اینکه اگر دولت از طریق چاپ پول از بانک مرکزی وام بگیرد، نرخ تورم افزایش مییابد. درنهایت، استقراض بیشازحد دولت، در بازار داخلی به انباشت بدهی منجرشده و این امر باعث میشود نسلهای آینده مالیات بیشتری بپردازند (آچینگ، 2012). تجزیه و تحلیل ادبیات مربوط به بدهی عمومی و رشد اقتصادی نشان میدهد بسیاری از مطالعات نظری و تجربی رابطه بین بدهی عمومی و رشد اقتصادی را بررسی کردهاند. اما، استدلال قطعی برای تایید یک رابطه منفی یا مثبت بین بدهی عمومی و رشد تولید ناخالص داخلی وجود ندارد (اونوفری، بستان، نارسیس فیرتسکو، رمان و دیانا روسو[8]، 2022). در ادامه، برخی مباحث نظری و مطالعات تجربی بدهی عمومی و ارتباط آن با رشد اقتصادی ارائه میشود. تأثیر منفی بدهیهای دولتی بر رشد اقتصادی با نظریه انباشت بدهی[9] توضیح داده میشود. نظریه انباشت بدهی، همانطورکه برای اولینبار توسط مایرز[10] (1977) مطرح شد، استدلال میکند که انباشت بدهی عمومی امکانات بخش خصوصی را برای اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری بهینه در آینده مخدوش میکند (رینهارت، رینهارت و روگوف[11]، 2012). براساس نظریه انباشت بدهی، زمانی که حجم استفاده از استقراض بالا میرود، سرمایهگذاران پیشبینی میکنند که در آینده دولت برای بازپرداخت بدهیهای خود نرخهای مالیاتی بالاتری را وضع خواهد کرد. این انتظارات موجب کاهش سرمایهگذاری و بهتبع آن، کاهش رشد اقتصادی خواهد شد. انباشت بدهی انگیزه سرمایهگذاری در فناوری جدید و سرمایه انسانی را کاهش داده و موجب عدمسرمایهگذاری دولت در فعالیتهایی مانند اصلاحات ساختاری و نظام مالی میشود (ژیلایی اقدم، دقیقی اصل، دامنکشیده و اسماعیلزاده مقری، 1399). در ادبیات نظری دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که به اهمیت بدهی عمومی در روند رشد اقتصادی معتقد است؛ برطبق استدلال کینزی اگر بدهی عمومی با کاهش شدید نرخ مالیات بر سرمایه یا با افزایش قابلتوجه سرمایهگذاریهای بخش دولتی ایجاد شود، افزایش مخارج بخش عمومی (بدهی عمومی) میتواند فعالیت اقتصادی داخلی و درنتیجه، بخش سرمایهگذاری خصوصی را تقویت کند؛ زیرا هردو بازده خالص سرمایه را افزایش میدهند (الماندورف و منکیو[12]، 1999). در دیدگاه ریکاردویی، بدهی دولت معادل مالیاتهای آتی درنظر گرفته میشود. با درنظر گرفتن این که مصرفکنندگان عقلایی و آیندهنگر هستند، مجموع تنزیل مالیاتهای آتی معادل کسری فعلی است. بنابراین، جابهجایی بین مالیات و کسری، آثار ثروت کل را ایجاد نمیکند (موتونی انجورج، 2015).
- پیشینه پژوهش برایمه ابیل و کلیک[13] (2022) اثرات نامتقارن بدهی عمومی بر رشد اقتصادی با استفاده از دادههای سالانه طی دوره 1970 - 2019 در غنا بررسی کردند. الگوی مورد استفاده آن، الگوی خودبازگشت با وقفههای توزیعی غیرخطی (NARDL)[14] است. نتایج نشان میدهد شوک مثبت به بدهی عمومی در کوتاهمدت و بلندمدت اثر معناداری بر رشد اقتصادی ندارد. اونوفری و همکاران (2022) اثرات کوتاهمدت و بلندمدت بدهی عمومی بر رشد اقتصادی کشورهای عضو اتحادیه اروپا را در یک دوره 25 ساله (2019-1995) تحلیل کردند. بدینمنظور از چندین روش اقتصادسنجی مرتبط با الگوی خودبازگشت با وقفههای توزیعی (ARDL) استفاده کردند. نتایج مطالعه نشان میدهد که افزایش بدهی عمومی در کوتاهمدت و بلندمدت با رشد اقتصادی رابطه منفی و معناداری دارد. لیو و لیو[15] (2021) در مطالعهای اثر بدهی عمومی و عوامل مؤثر بر آن را بر رشد اقتصادی با استفاده از دادههای پانل 102 کشور طی دوره زمانی 2016- 1980 بررسی کردند. براساس نتایج یک رابطه غیرخطی بین بدهی عمومی و رشد اقتصادی، هم در کشورهای در حال توسعه و نوظهور و هم در کشورهای توسعهیافته وجود دارد. با این حال، آستانه بدهی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و عمدتاً به تراز حساب جاری، پسانداز ناخالص و میزان باز شدن اقتصاد بستگی دارد. یوسف و مهد[16] (2021) در مطالعهای اثر بدهی دولت را بر رشد اقتصادی نیجریه با استفاده از دادههای سالانه از سال 1980 - 2018 با استفاده از الگوی خودبازگشت با وقفههای توزیعی (ARDL) بررسی کردند. بدهی داخلی تأثیر مثبت و معناداری بر رشد بلندمدت داشته و اثر کوتاهمدت آن منفی بوده است. یافتهها نشان میدهد که دولت باید وجوه استقراضی را به سمت تنوع بخشیدن به پایههای تولیدی اقتصاد هدایت کند. صادقی و تدین (1400) تأثیر بدهی عمومی بر رشد اقتصادی در 12 کشور منتخب اسلامی طی دوره زمانی 2019-2000 با استفاده از روشهای مبتنی بر دادههای پانلی ازجمله تکنیکهای پانل همجمعی مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد متغیرهای بدهی عمومی و تشکیل سرمایه ثابت ناخالص اثر منفی و معناداری بر رشد اقتصادی دارد. آرمن، صلاح منش و شالیاری (1399) به بررسی اثرگذاری غیرخطی بدهیهای عمومی بر نرخ رشد اقتصادی گروهی از کشورها و تعیین سطح آستانه آنها در بازه زمانی 2017- 1980 میپردازد. بدینمنظور، با استفاده از مدل Pool، وجود اثر غیرخطی بدهی عمومی بر رشد اقتصادی بررسی میشود و با بهکارگیری مدل رگرسیون آستانهای[17] سطح آستانه بدهی هرکشور تعیین میگردد.
3. روش پژوهش - تصریح مدل دادههای این پژوهش از نوع سری زمانی است و بهصورت فصلی (براساس آخرین دادههای فصلی منتشرشده در سال 1401)[18] طی سالهای 1369:1 تا 1397:4 از پایگاه اطلاعات سری زمانی بانک مرکزی و بانک دادههای اقتصادی و مالی وزارت امور اقتصادی و دارایی استخراج شده است. با توجه به مطالعه گوریونو، کاتلیکوف و سینلینکوماریلو[19] (2015) برای بررسی تأثیر بیثباتی بودجه جاری و انباشت بدهی ناشی از آن بر رشد اقتصادی، مدل کاربردی پایین معرفی میشود.
در این مدل، ly: لگاریتم تولید ناخالص داخلی به قیمت ثابت سال پایه (1390) بهعنوان شاخص اندازهگیری رشد اقتصادی است؛ cbii: بیثباتی بودجه جاری را نشان میدهد. در این تحقیق برای محاسبه شاخص بیثباتی بودجه جاری، نوسانات کسری تراز عملیاتی از طریق رابطه (6) محاسبه شده است.
نمودار 2. کسری تراز عملیات بودجه جاری به قیمت ثابت سال پایه (1390)- میلیارد ریال منبع: یافتههای تحقیق
day: متغیر مدل کاربردی تحقیق است که بیانگر نسبت انباشت بدهی بودجه جاری به تولید ناخالص داخلی است. در دوره مورد بررسی تراز عملیاتی همواره با کسری مواجه بوده است. کسری تراز عملیات جاری در یک دوره (t0)، اگر در دورههای بعدی (tn) تکرار شود و افزایش مالیاتها نتواند پوشش کسری را جبران کند، اقتصاد دولت دچار شکاف مالی و بدهی انباشته میشود. انباشت بدهی بودجه جاری کسری بودجه جاری انباشته شده طی دوره مورد بررسی میباشد؛ by: متغیر مدل کاربردی که بیانگر نسبت استقراض (از سیستم بانکی) به تولید ناخالص داخلی است، با ( ) یک نوع انحراف تراز جاری از توازن آن پدید میآید که باید از منابع غیرمرتبط (فروش دارایی یا استقراض) تأمین مالی گردد؛ invy: نسبت سرمایهگذاری بخش خصوصی و یا بهعبارت دیگر، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص بخش خصوصی به تولید ناخالص داخلی است. در این مقاله برای بررسی فرضیه تحقیق، الگوی SVARمناسب دانسته شد. دلایل عبارتند از: 1) با توجه به اینکه تعداد مشاهدات نسبت به تعداد متغیرهای تحقیق محدود است؛ 2) با لحاظ دادههای سری زمانی فصلی، الگوی خودبازگشت برداری ساختاری (SVAR) به این دلیل که قیود ساختاری بر روابط میان متغیرهای مدل اعمال میکند، در برآورد دادههای فصلی نتایج دقیقتری ارائه میدهد. لوتکپل [20]مدل VAR را به شکل رابطه (7) معرفی میکند:
که در آن، بردار k*1 متغیرهای درونزا، بردار M*1 متغیر برونزا و خارج از مدل، که شامل تمامی متغیرهای ازپیش تعیینشده مانند جزء ثابت، روند خطی و متغیرهای مجازی فصلی است. پسماندها که دارای توزیع نرمال با میانگین صفر، «نوفه سفید[21]» و ماتریس کواریانس است. و C ماتریسهای ضرایب با ابعاد مناسب هستند (لوکتپل، 2004). لوتکپل (2004) این مدل را براساس رابطه (7) با برقراری محدودیتهای مناسب بر ماتریسهای A و B بهصورت رابطه (8) معرفی میکند.
اجزای خطای ساختاری را نشان میدهد. ماتریس ضرایب، ضرایب ساختاری هستند که ممکن است متفاوت از ضرایب شکل خلاصه شده باشند. نقطه شروع در بررسی مدل SVAR همان شکل خلاصه شده است به ترتیبی که از تصریح مدل VAR، محدودیتهای مناسب بر ماتریسهای A و B را اعمال و سپس به تحلیل مدل SVAR پرداخت. ارتباط بین مدلهای VAR و SVAR را میتوان از طریق ارتباط اجزای باقیمانده آنها نشان داد، ، که در آن است. از طرفی، تصریح شکل ساختاری با اعمال محدودیتهایی بر ماتریس ضرایبAB امکانپذیر است. فرم تعدیل یافته معادلات خودتوضیحی برداری بهصورت زیر است:
در رابطه (9)، بردار متغیرهای تحقیق است. بردار مقادیر ثابت و ماتریس ضرایب چندجملهای وقفه خودتوضیح و بردار اجزای اخلال فرم تعدیلیافته است. با توجه به سخن پیشگفته و متغیرهای تعریفشده، مدل SVAR به شکل پایین تصریح میشود.
در رابطه (10) بردار شامل جملات اخلال ساختاری است که در آن، شوک بیثباتی بودجه جاری، شوک انباشت بدهی، شوک استقراض، شوک سرمایهگذاری بخش خصوصی و شوک مربوط به رشد اقتصادی است. در سطر اول، متغیر بیثباتی بودجه جاری برونزاترین متغیر لحاظ شده است. در سطر دوم، منفی بودن تراز عملیاتی نشاندهنده این مطلب است که دولت نتوانسته از محل درآمدها، هزینههای جاری خویش را تأمین کند. کسری تراز عملیاتی مداوم به بدهی انباشته منجر میشود. در سطر سوم، بودجه جاری برای تعادل باید از منابع دیگر تأمین مالی گردد، یکی از شیوههای تأمین مالی انباشت بدهی بودجه جاری استقراض از سیستم بانکی است. کسری بودجه باعث استقراض دولت از سیستم بانکی میشود که پیامدهای منفی زیادی مثل رشد نقدینگی و تورم را ایجاد خواهد کرد (امامی و ادیبپور، 1388). در سطر چهارم و پنجم، تأمین مالی انباشت بدهی از طریق سیستم بانکی باعث بروز تورم میشود. افزایش سطح عمومی قیمتها به کاهش مصرف و سرمایهگذاری بخش خصوصی منجرمیشود و بهاینترتیب، مخارج دولت از طریق کاهش در مخارج بخش خصوصی تأمین مالی میشود. نتایج این تصمیمات، نوعی انتقال قدرت خرید از بخش خصوصی به بخش دولتی است؛ درصورتیکه دولت در استفاده از این منابع کارایی بیشتری نسبت به بخش خصوصی داشته باشد، این انتقال قدرت خرید از بخش خصوصی به بخش دولتی، رشد اقتصاد را سرعت میبخشد و در صورتی که کارایی بخش دولتی در به کارگیری این منابع از بخش خصوصی پایینتر باشد، انتقال قدرت خرید از بخش خصوصی به بخش دولتی، روند رشد اقتصادی را کندتر خواهد ساخت (دلانگیزان، سهیلی و خالویی، 1390).
4. نتایج مدل و برآورد الگو برای برآورد الگو، ابتدا مانایی[22] متغیرها بررسی میشود و در مرحله بعد، آزمون تعیین وقفه بهینه صورت میگیرد. سپس، توابع واکنش به ضربه و تجزیه واریانس بررسی و عرضه میشود.
- بررسی مانایی متغیرها و تعیین وقفه بهینه الگو[23] پیش از برآورد مدل باید ویژگی متغیرهای مورد بررسی به لحاظ مانایی بررسی شود؛ زیرا در صورت نامانا بودن متغیرها شرط ثبات مدل تأمیننشده و نتایج مدل و بهویژه، نتایج مربوط به استنباط آماری، معتبر نخواهند بود (دژپسند و بخارایی، 1395). نتایج آزمون فیلیپس- پرون[24] نشان میدهد همه متغیرها در سطح مانا هستند. با توجه به اینکه همه متغیرهای تحقیق در سطح مانا هستند، برای برآورد الگو از مدل SVAR استفاده شده است. تعیین وقفه بهینه در مدل SVAR اهمیت زیادی دارد. با استفاده از معیارهای اطلاعاتی تعداد وقفههای بهینه مدل بهدست میآید. برآورد رابطه بلندمدت به طول وقفه انتخابشده برای مدل خودبازگشتبرداری خیلی حساس هستند. براساس نتایج، آزمون تعیین وقفه بهینه با لحاظ تعداد مشاهدهها، معیار شوارتز با وقفه 1 بهعنوان وقفه بهینه الگو تعیین میشود؛ زیرا وقفه 1 نسبت به سایر وقفهها کمترین مقدار را دارد. - توابع واکنش به ضربه توابع واکنش به ضربه بیانگر آن است که هریک از متغیرهای مدل VAR چگونه به شوکها عکسالعمل نشان میدهند. شوکها شامل تغییرات تصادفی است که از طریق ، ، .... و وارد مدل میشوند. هرشوکی که به یک متغیر وارد میشود، سایر متغیرها را نیز متاثر میسازد (سوری، 1392).
نمودار3. توابع واکنش آنی متغیرهای تحقیق نسبت به شوک یک انحراف معیار بیثباتی بودجهجاری منبع: یافتههای تحقیق
با توجه به نمودار (3) بیثباتی بودجه جاری باعث بیثباتی سایر متغیرهاشده که با گذشت زمان بهآهستگی اثر آن ازبین رفته است. با شوک یک انحراف معیار، در دوره اول شوک مذکور باعث افزایش حدود 8/1 درصدی انباشت بدهی شده است و در دوره دوم به 3/0 درصد کاهش یافته و بعد از آن، دوباره افزایش یافته است؛ اثر آن بر انباشت بدهی در کل دوره مثبت بوده است و بهآهستگی کاهش یافته و روند ملایمی را در پیش میگیرد. همچنین، شوک مذکور حدود 1 درصد باعث افزایش متغیر استقراض از سیستم بانکی شده است که بهمرور اثر آن تعدیل میشود. با شوک یک انحراف معیار، سرمایهگذاری بخش خصوصی ابتدا افزایش، در دوره دوم حدود 2/1 درصد کاهش مییابد. سپس، بهآهستگی تعدیل شده است؛ در کل اثر آن بر سرمایهگذاری منفی بوده است. همچنین، رشد اقتصادی حدود 5/1 درصد کاهش یافته و سپس، در دوره دوم افزایش و بهتدریج روند یکنواختی را در پیش میگیرد و تعدیل میشود.
نمودار4. توابع واکنش آنی متغیرهای تحقیق نسبت به شوک یک انحراف معیار انباشت بدهی منبع: یافتههای تحقیق
با شوک یک انحراف معیار انباشت بدهی، متغیر بیثباتی بودجه جاری در دوره دوم منفی سپس بهآهستگی تعدیل میشود. انباشت بدهی 10 درصد افزایشیافته و سپس، بهمرور کاهش مییابد. متغیر استقراض حدود 2/0 درصد افزایشیافته و بهتدریج، کاهش مییابد. متغیر سرمایهگذاری بخش خصوصی در دوره اول 6 درصد افزایش، سپس، کاهشیافته و از دوره سوم، منفی شده است؛ آنگاه، اثر شوک در بلندمدت به آهستگی میرا میشود. متغیر رشد اقتصادی نسبت به شوک یک انحراف معیار انباشت بدهی واکنش منفی نشان میدهد و 10 درصد کاهش داشته و با گذشت زمان از شدت آن کاسته میشود.
- تجزیه واریانس تجزیه واریانس روشی برای آزمون پویایی مدل VAR است. این روش تغییرات متغیر وابسته را بهدلیل شوکهای وارد بر آن متغیر در مقابل شوکهای وارده به سایر متغیرها بررسی میکند (سوری، 1392). در رابطه با متغیر بیثباتی بودجه جاری، درصد زیادی از توضیحدهندگی تغییرات این متغیر بهطورمیانگین، 22/97 درصد توسط خود متغیر بوده است. همچنین، متغیر استقراض از سیستم بانکی حدود 62 /2 درصد بر این متغیر تأثیر داشته است. درصد توضیحدهندگی سایر متغیرها اندک است. با توجه به نتایج حاصل از تجزیه واریانس انباشت بدهی، در دوره اول انباشت بدهی 10/81 درصد تغییرات خود را توضیح میدهد و با گذشت زمان سهم آن کاهش مییابد. بعد از آن، در دوره اول بیثباتی بودجه جاری بیشترین سهم را در توضیح این متغیر داشته است و در دورههای بعدی سهم آن کاهش مییابد. سایر متغیرها در ابتدای دوره اثر اندکی داشتهاند و با گذشت دوره سهم توضیحدهندگی آنها افزایش مییابد. براساس نتایج حاصل از تجزیه واریانس متغیر رشد اقتصادی میتوان گفت انباشت بدهی بهطورمیانگین حدود 6/56 درصد از تغییرات رشد اقتصادی را توضیح میدهد. متغیر رشد اقتصادی نیز از همه متغیرها متأثر بوده است. همچنین، درصد توضیحدهندگی متغیر انباشت بدهی نسبت به سایر متغیرها قابل توجه است که نشاندهنده تأثیر بسیار زیاد انباشت بدهی بودجه جاری بر رشد اقتصادی است. میتوان گفت انباشت بدهی بودجه جاری باعث انحراف و جذب منابع مالیشده و نقش سیاستهای مالی دولت را در بخش تأمین زیر ساختهای توسعه تضعیف نموده است.
جدول1. تجزیه واریانس متغیرهای بیثباتی بودجه جاری، انباشت بدهی و رشد اقتصادی
منبع: یافتههای تحقیق 5. نتیجهگیری و پیشنهادها در این مقاله، تأثیر بیثباتی بودجه جاری و انباشت بدهی بر رشد اقتصادی بررسی شد. بدینمنظور، از دادههای فصلی دوره 1397-1369 و الگوی خودبازگشتبرداری ساختاری استفاده شد. نتایج توابع واکنش به ضربه نشان میدهد که بیثباتی بودجه جاری باعث بیثباتی سایر متغیرهای تحقیق در کنار افزایش انباشت بدهی و کاهش سرمایهگذاری بخش خصوصی و رشد اقتصادی شده است. انباشت بدهی در کوتاهمدت باعث افزایش و در بلندمدت موجب کاهش سرمایهگذاری بخش خصوصی شده و نیز اثر منفی بر رشد اقتصادی داشته است. با توجه به نتایج تجزیه واریانس، بیثباتی بودجه جاری، بیشترین سهم را در توضیح متغیر انباشت بدهی داشته است. همچنین، درصد توضیحدهندگی متغیر انباشت بدهی بر رشد اقتصادی قابل توجه است که نشاندهنده تأثیر بسیار زیاد انباشت بدهی بودجه جاری بر رشد اقتصادی است. با نسبت مخارج جاری بیشتر از درآمد جاری تراز جاری دارای کسری اعتبار است که این کسری باعث اندازه جاری اضافی برای دولت است. چنین اندازه اضافی بهدلیل اینکه مصرفی است باید از منابع بالقوه ترازهای دیگر - یعنی، تراز خالص واگذاری دارایی سرمایهای و تراز خالص واگذاری دارایی مالی- استفاده کند؛ بنابراین، اثر مثبتی بر رشد نخواهد داشت و چون تأمین مالی کسری، در درجه اول، از محل فروش نفت و دارایی سرمایهای با جیرهبندی سرمایهگذاری دولتی فراهم میشود، این انتقال و تبدیل ارزش دارایی به درآمد زیان بیننسلی ایجاد میکند. مسیر مطلوب تأمین مالی بودجه جاری، تأمین مخارج از منابع مرتبط است؛ یعنی، مخارج مصرفی دولت از محل درآمدهای جاری تأمین مالی گردد؛ بهنحویکه تراز جاری در تعادل قرار گیرد تا مانع از انباشت بدهی در دورههای بعدی شود. براساس نتایج، پیشنهاد میشود سیاستگذاری در مخارج جاری دولت با حفظ قدرت خرید حقیقی بهنحوی تعدیل شود که آثار رفاهی منفی پدید نیاورد. اندازه جاری دولت با واگذاری وظایف به بخش خصوصی و کاهش تصدیگری و کوچکسازی دولت تعدیل شود. برای کاهش وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی، درآمدهای مالیاتی پایدار از طریق افزایش کوشش مالیاتی، معرفی پایههای جدید مالیاتی و کاهش فرار مالیاتی بالحاظ عدالت مالیاتی افزایش یابد.
[1] Owusu-Nantwi & Erickson [2] Joy & Panda [3] Jimmy [4] Achieng [5] Government Finance Statistics [6] International Monetary Fund [7] Muthoni Njoroge [8] Onofrei, Bostan, Narcis Firtescu, Roman & Diana Rusu [9] Debt Overhang Hypothesis [10] Myers [11] Reinhart, Reinhart & Rogoff [12] Elmandorf & Mankiw [13] Braimah Abille & Kilic [14] Nonlinear Autoregressive Distributed Lag [15] Liu & Lyu [16] Yusuf & Mohd [17] Threshold Regression Model [18] ????? [19] Goryunov, Kotlikoff & Sinelinkov- Murylev [20] Lotkepöhl [21] White Noise [22] Stationarity [23] بهدلیل رعایت اختصار، از آوردن ِنتایج آزمون مانایی و تعیین وقفه بهینه الگو خودداری شد. [24] Philips-Perron Test | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 275 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 129 |