تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,391 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,988 |
طراحی و تبیین مدل بومی توانمندسازی در سازمانهای مردم نهاد کسبوکارگرا | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اقتصاد مالی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 17، شماره 62، فروردین 1402، صفحه 253-276 اصل مقاله (827.84 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/fed.2023.700135 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوروز حاجی بابایی1؛ علی اکبر رضایی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1گروه مدیریت برنامهریزی فرهنگی، واحد خوراسگان، دانشگاه آزاداسلامی، خوراسگان(اصفهان)؛ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2گروه مدیریت، واحدعلوم و تحقیقات، ، دانشگاه آزاداسلامی،تهران ؛ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده سازمانهای مردم نهاد (NGOs) به عنوان ساختارهای اجتماعمحور با هدف منفعترسانی به مردم جامعه و با ایجاد فضاهای کسبوکاری توسط دولت و رفع موانعی که پیش از این وجود داشت اقدام به توسعه فعالیتهای خود در زمینههای تجاری و اقتصادی نمودهاند. هدف مطالعه حاضر، ارایه مدل بومی توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد با تأکید بر عوامل کلیدی کسب و کار بوده است. به منظور انجام این پژوهش، محقق از روش ترکیبی (کیفی ـ کمی) بهره گرفت. در بخش کیفی مبتنی بر روش داده بنیاد مدل پارادایمی تحقیق شامل شرایط علّی (عوامل مدیریتی و کلان سازمانی، عوامل اجتماعی و حمایتی، بازاریابی و اطلاعرسانی)؛ شرایط زمینهای (حوزههای جامعهمحور، حوزههای کسبوکارمحور)؛ شرایط مداخلهگر (عوامل درونسازمانی، عوامل برونسازمانی، توانمندسازی الکترونیکی کارکنان، بسترسازی الکترونیکی)؛ و راهبردها (توسعه تجاری سمنها، اقدامات رسانهای، پشتیبانی، بنیادین)؛ شناسایی و دستهبندی گردید. در بخش کمی، از طریق آزمون تحلیل عاملی اکتشافی (EFA)، شاخصهای مقولههای به دست آمده را به آزمون گذاشته شد و بارهای عاملی تمامی شاخصها برآورد گردید که نشان از تأیید آن شاخصها و مقولهها داشت. همچنین محقق، بر پایهی خروجیهای بخش کیفی و آزمون EFA، پیشفرضهایی طراحی نمود (8 فرضیه) و به سنجش روابط ادعاشده از طریق آزمون معادلات ساختاری در نرمافزار SmartPLS پرداخت. در پایان بر اساس ضرایب مسیر (بتا) و ضرایب معناداری (Z)، تمامی پیشفرضهای ادعاشده مورد تأیید قرار گرفتند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
واژههای کلیدی: توسعه کسب و کار؛ نظریه رشد شرکتها؛ توانمندسازی سازمانی؛ سازمانهای مردم نهاد. طبقه بندی JEL : G1؛ O31؛ G32 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طراحی و تبیین مدل بومی توانمندسازی در سازمانهای مردم نهاد کسبوکارگرا
چکیده سازمانهای مردم نهاد (NGOs) به عنوان ساختارهای اجتماعمحور با هدف منفعترسانی به مردم جامعه و با ایجاد فضاهای کسبوکاری توسط دولت و رفع موانعی که پیش از این وجود داشت اقدام به توسعه فعالیتهای خود در زمینههای تجاری و اقتصادی نمودهاند. هدف مطالعه حاضر، ارایه مدل بومی توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد با تأکید بر عوامل کلیدی کسب و کار بوده است. به منظور انجام این پژوهش، محقق از روش ترکیبی (کیفی ـ کمی) بهره گرفت. در بخش کیفی مبتنی بر روش داده بنیاد مدل پارادایمی تحقیق شامل شرایط علّی (عوامل مدیریتی و کلان سازمانی، عوامل اجتماعی و حمایتی، بازاریابی و اطلاعرسانی)؛ شرایط زمینهای (حوزههای جامعهمحور، حوزههای کسبوکارمحور)؛ شرایط مداخلهگر (عوامل درونسازمانی، عوامل برونسازمانی، توانمندسازی الکترونیکی کارکنان، بسترسازی الکترونیکی)؛ و راهبردها (توسعه تجاری سمنها، اقدامات رسانهای، پشتیبانی، بنیادین)؛ شناسایی و دستهبندی گردید. در بخش کمی، از طریق آزمون تحلیل عاملی اکتشافی (EFA)، شاخصهای مقولههای به دست آمده را به آزمون گذاشته شد و بارهای عاملی تمامی شاخصها برآورد گردید که نشان از تأیید آن شاخصها و مقولهها داشت. همچنین محقق، بر پایهی خروجیهای بخش کیفی و آزمون EFA، پیشفرضهایی طراحی نمود (8 فرضیه) و به سنجش روابط ادعاشده از طریق آزمون معادلات ساختاری در نرمافزار SmartPLS پرداخت. در پایان بر اساس ضرایب مسیر (بتا) و ضرایب معناداری (Z)، تمامی پیشفرضهای ادعاشده مورد تأیید قرار گرفتند. واژههای کلیدی: توسعه کسب و کار،نظریه رشد شرکتها، توانمندسازی سازمانی، سازمانهای مردم نهاد. طبقه بندی JEL : G1 ، O31،G32
1- مقدمه سازمانهای مردم نهاد (NGOs)، اغلب آنچنان که ادعا میشود کمتر فعالیتهایشان اجتماعمحور بوده و گرایشهای بیشتری به سوی مشارکت در بسترهای کسب و کاری دارند که این امر باعث جلب بیشتر حمایت دولت میگردد (استریتن[3]، 2019). در کشورهای در حال توسعه، رشد و توسعه NGOها نیازمند و وابسته به پشتیبانیهای نهادی و سازمانی در مقیاس ملی، منطقهای و بینالمللی هستند و دولتها به NGOها به عنوان ابزارهای استراتژیکی مینگرند که میتواند در تحقق توسعه ایفای نقش نمایند (دیوپوی[4] و همکاران، 2016). این امر باعث مداخلات NGOها در امر توسعه شد. به طوری که، از لویس و کانجی[5] (2009)، عنوان میدارند که از اواخر دههی 1980، NGOها به تدریج به بخشی از مطالعات توسعهای تبدیل گردید. کورتن[6] (1990)، جریانهای طیشده توسط NGOها را به چهار نسل تقسیم میکند که NGOها در نسل اول بر پاسخگویی به نیازهای فوری جامعه، نسل دوم گرایش به سوی ایجاد اهداف کوچک ـ مقیاس توسعه محلی، در نسل سوم تمرکز بیشتری بر موضوعات پایداری و علاقهمندی بر تأثیرگذاری نهادی و سیاسی و در نسل چهارم بر تغییرات ساختاری بلندمدت در سطوح ملی و جهانی تأکید داشتند (اسلام[7]، 2017). این تغییرات نسلی NGOها را به سمت مشارکت با نهادها سوق داد (داونز[8] و همکاران، 2019)، که بخشی قابلتوجهی از این مشارکتها از جنس فعالیتهای اقتصادی بوده است (گولینی[9] و همکاران، 2015). تدریجاً و با تکامل ساختارهای عملیاتی، گرایشهای NGOها به اقدامات تجاری بیشتر گردید. هرچند، در جوهره و اصل وجودی آنان که میبایست بر انتفاع جامعه از منافع حاصله توجه میشد، فاصله گرفتند (لویس، 2014). با این وجود، تبدیل شدن NGOها به سازمانهای اقتصادی به موازات تغییرات بینالمللی در حوزههای مختلف، جریانی بود که خود دولتها بدان دامن زدند (عمر[10] و همکاران، 2014؛ مایر[11] و همکاران، 2016)، و شاید نتوان مؤسسان NGOها را به عنوان بانیان این روند قلمداد نمود.در هر صورت، امروزه NGOها در کنار فعالیتهای اجتماعی و داوطلبانهی خود فعالیتهای اقتصادی را نیز دنبال میکنند. اگرچه، اساساً با یک شرکت تجاری محض در رسالت سازمانی، چشمانداز و نوع فعالیتهایی که ورود پیدا میکنند، تفاوتهایی وجود دارد.البته عقیدهای که از این تغییر حمایت میکند(سلسی و پارکر[12]، 2005؛ راندینلی و لندن[13]، 2003)، بر این موضوع تأکید دارد که به واسطهی مشکلات و مسائل گوناگون اجتماعی که در جوامع رخ میدهد، همکاریهای کسبوکارهای تجاری با سازمانهای اجتماعیمحور مانند NGOها امری است که میتواند به رفاه اجتماعی ـ اقتصادی بیشتر کمک نماید(سیمپسون[14] و همکاران، 2011). رفاه یکی از مهمترین شاخصهای نشانگر پیشرفت کشورها به شمار میرود و کشورها به دنبال تحقق نیازهای افراد جامعه میباشند (پورفتحی و کفایی، 1399)،و خود این همکاریها عنصری است بر ورود NGOها به عرصه فعالیتهای اقتصادی و تجاری که NGOها را با بخشهای مختلف صنعتی و خدماتی پیوند میدهد (سیمپسون و همکاران، 2011).یکی از اثرات و پیامدهایی که NGOها (که ساختاری سازمانی و عملیاتی در سطح بنگاههای کوچک و متوسط/SMEs دارند) بر جوامع میگذارند، رشد اقتصادی ـ اجتماعی است. چرا که به مانند SMEها قوهی محرکهای در بخش اشتغال، تولید و بهرهوری میباشند (گلقندشتی و آقابابایی، 1397)، و تفاوتی که NGOها با شرکتهای بازرگانی صرف در هر سطحی ایجاد میکنند، برخورداری اجتماع از منابع حاصل از آن است. نه اینکه صرفاً مالکان و ذینفعان شرکت از منافع آن برخوردار شوند (استِکلورِم[15] و همکاران، 2020).از جمله دلایلی که به ویژه بخش دولتی میتواند از مشارکت NGOها در فضای کسب و کار بهرهمند گردد، استفاده از ظرفیتهای دانش و تجربه تخصصی به خاطر فعالیت در یک حوزهی مشخص، مهارتهای مدیریتی، و انگیزه برای مصرف بهینه منابع است (نوعی اقدم و همکاران، 1399).بدین رو، با توجه به اهمیت و نقش سازندهای که امروزه NGOها در محیطهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع در جهت رشد و توسعه پیدا نمودهاند، پرداختن به ساختارهای عملیاتی آنان با توجه به تحولات عصر کنونی ضروری مینماید. از طرف دیگر، مطالعات اندکی در بعد داخلی و خارجی در خصوص عوامل کسبکاری NGOها صورت گرفته است و خلاء تجربی این موضوع احساس میشود. هدف این مطالعه، طراحی و تبیینمدل بومی توانمندسازی در سازمانهای مردم نهاد کسبوکارگرا با روش ترکیبی (کیفی ـ کمی) میباشد.
2- چارچوب نظری 2-1- توسعه کسب و کار (نظریه رشد شرکتها) رشد شرکت به ویژه در سازمانهای کوچک (مانند سمنها)، همواره به عنوان یکی از مهمترین موضوعات در دنیای کسب و کار مطرح بوده است. به زعم آگیون[16] و همکاران (2007)، بقاء و موجودیت شرکتهای کوچک، ابتکار و نوآوری در تغییرات، برخی از دلایلی هستند که نشاندهندهی اهمیت رشد میباشد. سازمانهایی که رشد مناسبی دارند برای سرمایهگذاران اهمیت بیشتری دارند و با توجه به نظریه «نمایندگی»، مدیران نیز در رأس اهداف شرکت به دنبال یافتن عوامل مؤثر در رشد شرکت بوده و همواره کوشیدهاند تا در برنامهریزیهای خود به این عوامل توجه کرده و رضایتمندی مالکان را به دست آورند (افشار و زمانی عموقین، 1393). رشد شرکتها از دیدگاههای مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است. در تئوری مربوط به رشدشرکت میتوان به قانون گیبرات[17](1931)، اشاره کرد که در آن ادعا شده نرخ رشد شرکت به اندازه آن بستگی ندارد. اندروز[18] (1949)، بیانمیکند که رشد شرکتها به دلیل اهداف آنها از هزینههای اصلی کمتر خواهد بود. از طرف دیگر، آنسوف[19] (1975)، مدلی را بنابر مفهوم موقعیت بازار محصولات پیشنهاد میدهد. این مدل با دیدگاههای مبتنی بر منابع آثار پتس[20] (2001)، ترکیب شده است. در نهایت، پنروز[21] (1959)، پیشنهاد میدهد که دلایل، رشد درونی است و رشد شرکت به دلیل استفاده از برخی منابع غیرفعال و توانمندیها است. پیشنهاد پنروز (1959)،از طریق نظریهپردازان دیدگاه مبتنی بر منابع، توسعه یافته است. این منابع را میتوان از خاص بودن و عدمتقسیمبندی آنها بهدست آورد. بنا به گفتهی مورنو[22] (2005)، هنگامی که منابع، قابلیت تقسیم شدن نداشته باشند، شرکت باید(درصورتی که خواهان اطمینان از استفاده درست از سایر منابع مختلف باشد) کمیتهای غیرضروری آن را شناسایی کند. خاص بودن منابع، شرکت را ملزم به حفظ و ادامه این منابع بهرهبردارینشده در شرکت، به جای فروش یا خارجسازی آنها در بازار مینماید(عزیزی و شعبانی، 1396). فرل[23] (1997)، سه دیدگاه اصلی را در ارتباط با رشد شرکتهای کوچک برمیشمارد که هدف آنها شناسایی عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار بر سطوح رشد سازمان میباشد که در آن چندین متغیر به عنوان ستونهای اصلی قرار میگیرند:
حوزههای تصمیمگیری مدیران شرکتها در راستای رشد و توسعه شرکت است. از این رو، رشد و ادامه فعالیت شرکتها نیازمند منابع مالی است، اما تأمین این منابع معمولاً با محدودیتهایی نیز روبرو میباشد. بنا به گفتهی فازاری[24] و همکاران (1998)، محدودیتهای تأمین مالی میتوانند هزینه سرمایه شرکت را محدود سازد. همچنین، محدودیتهای تأمین مالی میتوانند نوآوریهای فناورانه را محدود سازند (بوتازی[25] و همکاران، 2014). در نهایت اینکه، به عقیدهی راجان و زینگالس[26] (1998)، محدودیتهای تأمین مالی میتوانند کسب اطلاعات مهم برای مدیریت ریسک، تجهیز منابع، بهبود هزینههای معاملهای و غیره را محدود سازند (خواجوی و صالحینیا، 1394). وقتی که در مورد توسعه کسبوکار صحبت میشود، چهار نوع رشد مطرح میگردد (عزیزی و شعبانی، 1396):
2-2- توانمندسازی سازمانی کانتر[27](1989)، بر جنبههای کلان سازمانی[28] در زمینه توانمندسازی تأکید دارد. از این دیدگاه، توانمندسازی تحت برخی شرایط محتوایی، ساختاری و اجتماعی، مانند ساختارها، سیاستها و رویکردهای سازمانی قابل اجراست که سبب توانمندسازی در محیط کار میشود (کیم[29] و همکاران، 2017). زیمرمن[30] (2000)، در توضیح توانمندسازی سازمانی عنوان میدارد که توانمندسازی سازمانی به توانمندسازی ساختاری سازمان اشاره دارد و ازطریق شیوهها، سیاستها،رویهها، نظامها و فرهنگ در سازمان جاری میشود تا اینکه افراد و گروههای کاری را برای انجامموفقیتآمیز وظایف و اجرای نقشهای خود، قادر سازد. سازمان توانمند، محیطی را فراهممیکند که کارکنان در گروههای مختلف، در انجام فعالیتها با یکدیگر همکاری میکنند. متیوز و همکاران (2003)، معتقدند توانمندسازی سازمانی مشتمل بر سه بعدچارچوب ساختاری پویا، کنترل تصمیمات سازمان و تسهیم اطلاعات است.همچنین به زعمپترسون[31] و زیمزمن(2004)، توانمندسازی سازمانی دارای سه بعد توانمندسازی درونسازمانی،توانمندسازی بینسازمانی، توانمندسازی فراسازمانی است. توانمندسازی درونسازمانی اشاره بهویژگیهایی دارد که ساختار و وظایف داخلی سازمان را نشان میدهند. توانمندسازی بینسازمانی رابطه، پیوند و همکاری سازمان را با سایر سازمانها را نشان میدهد. توانمندسازی فراسازمانی اشاره به اقدامات صورت گرفته توسط سازمان دارد که آن اقدامات بر محیط بزرگتری که سازماندر آن قرار گرفته است، تأثیرگذار باشد (منصوری و همکاران، 1398). این توانمندسازی مجموعهای از راهکارها/ فعالیتهای مرتبط با تفویض تصمیمگیری بهکارمندان را نشان میدهد (کازلوازکایت[32] و همکاران، 2012). توانمندسازی سازمانی به عنوان برنامه سازمانی شامل فراهم نمودن چارچوبی است که تمام نیروی انسانی اجازه داشته باشد مهارت ودانش خود را درجهت منافع سازمانی و نیز خودشان توسعه داده و بکار ببرند. در توانمندسازی سازمانی راجع به توانمندسازی محیط سازمان و فرهنگ، گروه های خودگردان و افراد در دو بعدرفتاری و باورها بحث میشود. توانمندسازی توسط محیط سازمانی که فرصت توانمندسازی درآن وجود دارد، ایجاد و حفظ میشود. فلسفه توانمندسازی بر اهمیت تعریف مسأله و تصمیمگیری مبتنی بر همکاری، اقدام جمعی، دوام مشتریان، آموزش و هدف دوجانبه کارکنان و سازمان، اقدامات خودیاری و دسترسی به منابع تأکید دارد (خرم، 1393). در توانمندسازی سازمانی ضمن پذیرفتن نقش و جایگاه اساسی فرد در توانمندسازی بروجود و مهیابودن مؤلفههای سازمانی به عنوان بسترسازها یا عوامل ایجادکننده توانمندسازی تأکیدمیشود (علامه و همکاران، 1392). گریفیث[33] و همکاران (2008)، بیان میدارند که توانمندی سازمانی اشاره به تلاشهای سازمانی دارد کهبه افزایش درک افراد را از قدرت، کنترل و توانایی برای تأثیر بر نظام بزرگتری که جزئی از آن هستند، منجر میگردد. از جمله مؤلفههای توانمندی سازمانی میتوان به چارچوب ساختاری پویا، کنترل تصمیمگیریهای محیط کار، انعطاف در تبادل اطلاعات، بهبود مستمر، قدرت تأثیر بر جامعه و توسعه شغل اشاره نمود (صفدریان و پورکیانی، 1396):
2-3- سازمانهای مردم نهاد واژه NGO یک واژه جهانی است که در اوایل دههی 1940 میلادی در «کتاب سال» سازمانهای بینالمللی اتحادیه انجمنهای بینالمللی گنجانیده شده است (موحد و همکاران، 1392). سازمان مردم نهاد (سمن) به سازمانی اطلاق میشود که باشخصیت حقوقی مستقل، غیردولتی،غیرانتفاعی، غیرسیاسی، برای انجام فعالیت داوطلبانه با گرایش فرهنگی، اجتماعی، مذهبی وبشردوستانه و بر اساس قانونمندی و اساسنامهای مدون، رعایت چارچوب قوانین موضوعهکشور و مفاد آییننامههای اجرایی آن فعالیت میکند. این سازمانها، طیف گستردهای از مسائل پیشروی انسان امروزی را چون آموزش در سطوح مختلف، مسائلدینی، مذهبی، فرهنگی، هنری، محیطزیست، مبارزه با فقر و اعتیاد و سایر مسائل به جهتتلاش در بهبود امور و ایجاد پیشرفتهای مردمی شامل میشوند. وجود سمنها با توجه به نوع مسئولیتها و اهدافی که پیشرو دارند و توجه به فرآیند جهانیسازی در هر جامعهای، دارای اهمیت بوده و میتواند سبب پیشبرد چشماندازهای مهمی را فراهم آورد (مبشر راد و غنبر طهرانی، 1397).سازمان مردمنهاد به شکلهای مختلف در سراسر جهان استفاده میشود و با توجه به بافتکلامی که در آن استفاده شده است، به انواع گوناگون سازمانهااشاره میکند. به زعم کلر[34] (2001) سازمان مردمنهاد در کلیترین معنایش، بهسازمانی اشاره دارد که مستقیماً بخشی از دولتمحسوب نمیشود؛ اما نقش بسیار مهمی به عنوان واسطه بینفردفرد مردم، قوای حاکم و حتی خود جامعهایفا میکند. پیرو تعاریف متعدد و کلی سازمان مردمنهاد در سطحبینالمللی، آنچه در اصطلاح در کشور ما «سازمان غیردولتی»خوانده میشود و درباره آن داوری میگردد، نزد همگان تصویردقیق و روشنی ندارد. هرچند در متون علمی رشتههای علومادارییا جامعهشناسی نیز از تعاریف مشخصی تبعیت نمیشود.علت آن است که موضوع آن (یعنی سازمان غیردولتی) در فرآیندرشد خود از بسترهای گوناگونی نشأت گرفته و عملکردهای متفاوتی نیز داشته است. با این وجود مرور تاریخگذشته کشورمان نشان میدهد ایران سرشار از الگوهای مشارکتاجتماعی بوده است. به طور مثال، میتوان از تشکلهاى سنتی مانند وقف و نذر، گروههای همشیریا واره، بنه و صحرا و غیره نامبرد که از بطن همکاری مردم برای رفع نیازهای اقتصادی و ارائهخدمات اساسی ظاهر شدهاند (جوانی و همکاران، 1396).
3- پیشینه پژوهش
4- روششناسی پژوهش روشهای ترکیبی به عنوان «نوعی طرح پژوهش که در آن رویکردهای کیفی و کمی در انواع پرسشها، روشهای پژوهش، رویههای جمعآوری و تحلیل دادهها و تولید استنتاجها بکار گرفته میشود»، تعریف شده است (تشکری و تدلی، 2009). گرایش فلسفی «عملگرایی» بیشترین نزدیکی را با پژوهش ترکیبی دارد (بیستا و باربالس[40]، 2003؛ بریمان[41]، 2006؛ هو[42]، 1988؛ ماکسی[43]، 2003؛ مورگان[44]، 2007). عملگرایی نوعی موضع فلسفی است که ریشه در دیدگاههای پیرس[45] (1914-1839)، دیویی[46] (1952-1859)، و جیمز (1907)، و در سالهای اخیر رورتی[47] (1982)، و وست[48] (1989)، دارد (بیستا و باربالس، 2003). از دیدگاه این صاحبنظران، محققان شیوههای ترکیبی، میتوانند ایدههای متعددی از مبانی فلسفی مختلف را احصاء کرده و از آن به عنوان مبانی فلسفی پژوهش خود مورد استفاده قرار دهند. هدف، اهمیت دادن به اصالت عمل است. «عملگرایی» رویکرد چندجانبه نسبت به «دانستن» داشته و بر بکارگیری آنچه بکار میآید متمرکز بوده و بر سؤالات تحقیق و یافتن پاسخ به آنها با شیوهی مناسب خود و رد یک گزینه اجباری بین فرااثباتگرایی و ساختگرایی، تأکید دارد (تشکری و تدلی، 2009).این پژوهش بر مبنای پاردایم عملگرایی استوار است. از آنجایی که در این تحقیق، محقق به دنبال طراحیمدلبومی توانمندسازی در سازمانهای مردم نهاد کسبوکارگرا میباشد، بر مبنای پارادایم «عملگرایی» عمل نموده و بر اصالت عمل تأکید داشته تا با انتخاب بهترین شیوهی به سؤالات تحقیق دست یابد. بنابراین، محقق بر اساس رویکرد طرح پژوهشی اکتشافی (طرح پژوهش ترکیبی) با اولویت گردآوری دادههای کیفی و ساخت دادههای کمی، عمل نموده است. جامعه آماری تحقیق در بخش اول تحقیق که با هدف شناسایی عوامل و مؤلفههای کلیدی کسب و کار درمدلبومی توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد انجام گرفت، مدیران ارشد و کارشناسان سازمانهای مردم نهاد شهر تهران بودند. جهت نمونهگیری در این مرحله از شیوهی نمونهگیری هدفمند قضاوتی استفاده شد. جامعه آماری در بخش دوم تحقیق که با هدف اصلاح و تأیید مدل بدست آمده از مرحله اول تحقیق انجام گرفت و شامل کارکنان سازمانهای مردم نهاد شهر تهران (1500 نفر) بوده است. جهت نمونهگیری در این مرحله از فرمول کوکران استفاده شد که حجم نمونه برابر با 306 نفر برآورد گردید. دادهها از طریق مصاحبه عمیق (انجام بخش کیفی) و پرسشنامه (انجام بخش کمی) گردآوری گردید. روش تحلیل دادهها در بخش کیفی با استفاده از روش کدگذاری نظری مبتنی بر روش داده بنیاد و در بخش کمی تحلیل عاملی اکتشافی و معادلات ساختاری بوده است.
5- یافتههای پژوهش 5-1- بخش کیفی در بخش کیفی که ارائه مدلپارادایمی تحقیق مبتنی بر نظریه داده بنیاد بوده است، از مجموع 255 کد باز، 34 مقولهی محوری استخراج و در 13 مقولهی گزینشی دستهبندی گردید. این 13 مقوله عبارتند از: عوامل مدیریتی و کلان سازمانی؛ عوامل اجتماعی و محوری؛ بازاریابی و اطلاعرسانی؛ حوزههای جامعهمحور؛ حوزههای کسب و کاری؛ عوامل درونسازمانی؛ عوامل برونسازمانی؛ توانمندسازی الکترونیکی؛ بسترسازی الکترونیکی؛ توسعه تجاری سمنها؛ کمکهای رسانهای؛ کمکهای پشتبانی؛ کمکهای بنیادین. در جدول (1)، شیوهی دستهبندی این مقولهها و در شکل (1)، مدل پارادایمی تحقیق آورده شده است.
جدول (1): دستهبندی مقولهها
منبع: یافتههای پژوهشگر
شکل (1): مدل پارادایمی توانمندسازی سمنها مبتنی بر نظریه داده بنیاد منبع: یافتههای پژوهشگر
5-2- بخش کمی بر اساس مدل پارادایمی که در شکل (1)، آورده شده است، محقق اقدام به طراحی فرضیاتی مبتنی بر مدل ساختاری نموده است و درصدد سنجش روابط میان سازههای تحقیق به منظور تأیید ادراکی است که به واسطهی مطالعهی کیفی خود به دست آورده، میباشد. بدین منظور، و با توجه به ماهیت روابط مستقیم و غیرمستقیم مدل پارادایمی داده بنیاد ارائهشده در شکل (1)، محقق فرضیات زیر را مطرح و از طریق آزمون معادلات ساختاری در نرمافزار PLS اقدام به سنجش روابط نموده است که در ادامه یافتههای آن آورده شده است. بنابراین در ارتباط با مقولههای گزینشی فرضیههای زیر مطرح میشود:
در شکل (2)، ضرایب مسیر میان سازهها برآورد شده است. چنانکه مشاهده میشود، میزان ضریب مسیر یا بتا میان حوزههای فعالیت با اقدامات توانمندساز سمنها برابر با 438/0، حوزههای فعالیت با شیوههای تأمین مالی سمنها برابر با 812/0، حوزههای فعالیت با نظام یادگیری الکترونیکی در سمنها برابر با 494/0، شیوههای تأمین مالی سمنها با اقدامات توانمندساز برابر با 590/0، شیوههای تأمین مالی با نظام یادگیری الکترونیکی در سمنها برابر با 468/0، شیوههای تأمین مالی سمنها با دریافت کمکهای دولتی برابر با 396/0، اقدامات توانمندساز با دریافت کمکهای دولتی برابر با 432/0، و نظام یادگیری الکترونیکی در سمنها با دریافت کمکهای دولتی برابر با 190/0، میباشد. چنانکه مشاهده میشود، در تمامی مسیرها، رابطه تأثیر و تأثری میان سازههای تحقیق وجود دارد و بیانگر سهم و نقش سازهها در تبیین و توجیهپذیری تغییرات سازهها در بستر مورد مطالعه دارد. همچنین با توجه به شکل (3)، که آمارههای معناداری را در قالب ضریب Z نمایش میدهد، نشان از تأیید تمامی مسیرها میان سازههای تحقیق به دلیل بالاتر بودن ضرایب معناداری از 96/1 دارد. این مقدار در مسیر میان حوزههای فعالیت با اقدامات توانمندساز سمنها برابر با 499/10، حوزههای فعالیت با شیوههای تأمین مالی سمنها برابر با 431/29، حوزههای فعالیت با نظام یادگیری الکترونیکی در سمنها برابر با 647/6، شیوههای تأمین مالی سمنها با اقدامات توانمندساز برابر با 249/14، شیوههای تأمین مالی با نظام یادگیری الکترونیکی در سمنها برابر با 496/6، شیوههای تأمین مالی سمنها با دریافت کمکهای دولتی برابر با 242/5، اقدامات توانمندساز با دریافت کمکهای دولتی برابر با 954/7، و نظام یادگیری الکترونیکی در سمنها با دریافت کمکهای دولتی برابر با 671/3، برآورد شده است. جدول (2): یافتههای بخش کمی(منبع: منبع: یافتههای پژوهشگر)
منبع: یافتههای پژوهشگر
شکل (2): ضرایب مسیر و تعیین در روابط میان فرضیات تحقیق در مدل ساختاری منبع: یافتههای پژوهشگر
شکل (3): ضرایب معناداری روابط میان فرضیات تحقیق در مدل ساختاری جدول (75-4): نتایج فرضیات تحقیق
(منبع:یافتههای پژوهشگر)
بنابراین، با توجه به تبیین مدلدر دو حالت ضرایب استاندارد و معناداری و تأیید مقادیر ارائهشده درمورد سازهها و مسیرها، میتوان مدل ساختاری را تأیید نمود. در مطالعات کیفی محقق در پی دستیابی به مؤلفهها و مفاهیمی است که ممکن است در ادبیات و مبانی نظری به صورت پراکنده و یا گنگ مطرح شده باشند و یا اساساً درمورد آنها صحبتی به میان نیامده باشد. با توجه به هدف تحقیق، که ارایه مدل بومی توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد با تأکید بر عوامل کلیدی کسب و کاربوده است، عموماً دربارهی توانمندسازی سازماهای مردم نهاد در مطالعات گوناگون به ویژه داخلی بسیار اندک بحث شده است و غالباً نیز به صورت پراکنده میباشند. محقق در این پژوهش با مصاحبههای عمیقی که با کارشناسان و مدیران سازمانهای مردم نهاد صورت داد، تلاش نمود که دستهبندی کلی درخصوص توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد در حوزهی کسب و کاری انجام دهد. خروجی کلی این دستهبندی در شکل (4) آمده است و میتوان آن را به عنوان یکی از مدلهایبومی در ارتباط با مباحث توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد نام برد، چرا که با بررسیهای که انجام شده است، تاکنون مطالعهای با این رویکرد انجام نشده است.
شکل (4): مدل بومی توانمندسازی سازمانهای مردم نهادتأکید بر عوامل کلیدی کسب و کارپذیرش فرضیه منبع: یافتههای پژوهشگر
6- بحث و نتیجهگیری امروزه در بسیاری از کشورها به ویژه در کشورهای توسعهیافته از ظرفیتهای سازمانهای مردم نهاد در جهت توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی، توسعه سیاسی و حفاظت زیستمحیطی بهره میبرند و به این قبیل سازمانها نه به دید سازمانهای مخل نظام اداری، بلکه به عنوان سازمانهای کمککننده و حمایتی نگریسته میشوند و به طرق مختلف سعی در تقویت و ارتقای حوزهی فعالیت سازمانهای مردم نهاد میباشند. اگرچه در ابتدای شکلگیری سازمانهای مردم نهاد ماهیت اصلی فعالیت آنان صرفاً اجتماعی بوده است؛ بدون هیچگونه چشمداشت مالی از انجام فعالیتهای خود، اما رفتهرفته و با توجه به اثرگذاری مطلوب سازمانهای مردم نهاد در فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه، حوزهی فعالیت آنان گسترش پیدا کرده و میتوانند به عنوان بنگاههای تجاری در بخشهای مختلف و با ساختارهای متفاوت فعالیت نمایند. هرچند، نگاه اجتماعی سازمانهای مردم نهاد از بین نرفته است و صرفاً به توسعه حیطهی فعالیت گرایش پیدا کردهاند و آن هم با تأکید بر سودرسانی حداکثری به جامعه. یعنی علیرغم اینکه سمنها وارد فعالیتهای تجاری و اقتصادی شدهاند، اما نبایستی از هدف اصلی خود که اجتماعمحور بوده است دور شوند و اساساً تبدیل به یک بنگاه تجاری صرف شوند. به عبارت دیگر، منافع حاصل از فعالیتهای اقتصادیشان مجدداً در بستر اجتماعی نشر پیدا کرده و موجبات اشتغالزایی را برای عموم مردم فراهم سازد. بر اساس یافتههای تحقیق، از منظر مدیران و کارشناسان سازمانهای مردم نهاد که پیرامون چگونگی تأمین مالی پرسیده شده بود، بسیار بر همکاریهای بینبخشی با سازمانهای دولتی و شرکتهای خصوصیمطابق با یافتههای مطالعات یوئن[49] (2018)، موک و همکاران (2021a)، موک و همکاران (2021b)، براس[50] (2021)، آدییِمی[51] و همکاران (2020)، و آلداشِف و ناوارا[52] (2018)، در حوزههای کاری مختلف، تأکید شده بود. چرا که میتوان با توسعه همکاریها با بخشهای دولتی و خصوصی چه در قالب فعالیتهای پیمانکاری و یا مشارکت در پروژه و درآمد حاصله از محل این فعالیتها جهت تأمین مالی اقدام نمایند. یکی از دلایل این امر، برخورداری سازمانها به ویژه بخش دولتی از امکانات و تسهیلات قدرتمندی است که میتوان سازمانهای مردم نهاد با نیروی انسانی داوطلبی که در اختیار دارد به این فعالیتها ورود پیدا کرده و برای تأمین مالی هزینههای جاری و خدمترسانی به جامعه هدف خود از این منابع بهره ببرد. اگر چه در این محور بر مدیران و کارشناسان بر فعالیتهای بازاریابی و تبلیغات(دوآنگ[53]، 2017)، و نیز توسعه سرمایه اجتماعی و جذب حمایتهای عمومی و سازمانی(میکوویچ و همکاران، 2020)، نیز تأکید داشتند. در ارتباط با محور ابعاد فعالیتهای حوزهی سمنها، تأکید ابتدایی کارشناسان و مدیران سمنها بر فعالیتهای جامعهمحور مانند توانمندسازی جوامع محلی و به طور کلی فعالیتهای اجتماعی بوده است اما حضور در فعالیتهای تجاری و اقتصادی و یا انتخاب حوزهی خاصی از فعالیت را رد نکردند و با توجه به شرایط اقتصادی جامعه و اثرگذاری مطلوبتر سازمانهای مردم نهاد مشارکت در این حوزهها نیز پیشنهاد و توصیه گردید. در خصوص محور اقدامات توانمندساز سمنها برای ارتقای کسب و کارشان نظرات مدیران و کارشناسان در دو بخش عوامل درونسازمانی و عوامل برونسازمانی دستهبندی گردید. مسلماً هر کسب و کاری برای توسعه و بهبود شرایط فعالیتی خود نیازمند برخورداری از نیروی انسانی ماهر و دانشمحور میباشد که این بخش از فعالیت نیازمند توجه سمنها در صورت ورود به عرصهی تجاری و به به عنوان یک کسب و کار به بخش منابع انسانی سازمان(مطابق با یافتههای بارترام[54] و همکاران، 2017؛ بوسلی[55] و همکاران، 2021؛ بارترام و همکاران، 2014؛ کلنر[56] و همکاران، 2017)، میباشد. در واقع، سمنها میبایست ساختارهای سازمانی خود اعم از سبک رهبری، سبک مدیریت، تدوین استراتژی، بخش پشتیبانی و سایر بخشهای یک سازمان را در ساختار سازمانی خود ایجاد نمایند و با یک هماهنگی بینبخشی اقدام به فعالیت نمایند. در واقع، یکپارچهسازی درونسازمانی بسیار میتواند در موفقیت فعالیتهای کسب و کاری سمنها با توجه به اندازههای کوچک و متوسط آنان کمک نماید. در کنار عوامل درونسازمانی، توسعه ارتباطات سازمانی و همکاری با بخش دولتی و خصوصی(ساکسنا و محمود[57]، 2018)، به عوامل درونسازمانی مسلماً میتواند در حوزههای مختلفی اعم از انتقال فناوری، تجربه، دانش، مهارتها، اطلاعات و ... به سمنها کمک نماید. اما در خصوص رویکرد الکترونیکی مدیریت سمنها، نظر کارشناسان و مدیران سمنها در ابتدا بر بسترسازی نظام الکترونیکی و سپس توانمندسازی الکترونیکی کارکنان(پوبا انزائو[58] و همکاران، 2020؛ میلیماکی[59] و همکاران، 2021؛ مارتینی[60] و همکاران، 2020؛ لوکایر و ریموند[61]، 2020)، سمنها از طریق آموزش، مدیریت دانش و افزایش سطح مهارتها اشاره داشتند. در نهایت نیز، از منظر کارشناسان و مدیران سازمانهای مردم نهاد مورد مطالعه، راههایی که اختصاصاً دولت میتواند به سمنها در ارتقای کسب و کار به آنان کمک نماید در بخشهای پشتیبانی مانند فکری، آموزشی، و اجتماعی؛ بنیادین مانند رفع موانع قانونی و ساختاری؛ توسعه تجاری فعالیتهای سمنها مانند پروژهای، اقتصادی و کمکهای مالی؛ و بعد رسانهای اعم از تبلیغات و مدیریت رویدادها طبقهبندی گردید.
[1]- گروه مدیریت برنامهریزی فرهنگی، واحد خوراسگان، دانشگاه آزاداسلامی، خوراسگان(اصفهان)؛ایران. norouz_2006@yahoo.com [2]- گروه مدیریت، واحدعلوم و تحقیقات، ، دانشگاه آزاداسلامی،تهران ؛ایران.(نویسنده مسئول): rezaei50@yahoo.com [3]Streeten [4]Dupuy [5]Lewis & Kanji [6]Korten [7]Islam [8]Downs [9]Golini [10]Omar [11]Maier [12]Selsky& Parker [13]Rondinelli& London [14]Simpson [15]Stekelorum [16]Aghion [17]Gibrat [18]Androws [19]Ansoff [20]Pets [21]Penrose [22]Moreno [23]Ferrell [24]Fazzari [25]Bottazzi [26]Rajan & Zingales [27]Kanter [28]Macro-Organizational [29]Kim [30]Zimmerman [31]Peterson [32]Kazlauskaite [33]Griffith [34]Clare [35]Mikołajczak & Bajak [36]Mok [37]Ojo & Mafimisebi [38]Miković [39]Nanthagopan [40]Biesta & Burbules [41]Bryman [42]Howe [43]Maxcy [44]Morgan [45]peirce [46]Dewey [47]Rorty [48]west [49]Yuen [50]Brass [51]Adeyemi [52]Aldashev & Navarra [53]Duong [54]Bartram [55]Boselie [56]Kellner [57]Saxena & Muhammad [58]Poba-Nzaou [59]Myllymäki [60]Martini [61]L’Écuyer & Raymond | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فهرست منابع
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,034 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 280 |