تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,249 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,894 |
ظرفیت ها و محدودیت های اصولِ فقهی و شرعی، در جرم انگاری جرائم اقتصادی از منظر فقه امامیه | ||
آموزه های فقه و حقوق جزاء | ||
مقاله 5، دوره 2، شماره 1 - شماره پیاپی 5، خرداد 1402، صفحه 91-114 اصل مقاله (1.66 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/jcld.2022.1968996.1022 | ||
نویسندگان | ||
محمد مهدی علیزاده مقدم1؛ محمود قیوم زاده* 2؛ مهدی فلاح3 | ||
1دانشجوی دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی، واحد خمین، دانشگاه آزاد اسلامی ، خمین، ایران | ||
2استاد، گروه الهیات و معارف اسلامی، واحد خمین، دانشگاه آزاد اسلامی، خمین، ایران. | ||
3استادیار، گروه الهیات و معارف اسلامی، واحد خمین، دانشگاه آزاد اسلامی، خمین، ایران. | ||
چکیده | ||
تاریخ دریافت: 1401/07/16 تاریخ بازنگری: 1401/08/26 تاریخ پذیرش: 1401/09/22 جرائم اقتصادی توسط حقوقدانان تاکنون به صورت جامع و کامل تعریف نشده است و بهترین شیوه تشخیص این جرائم، استفاده از ویژگی هایی است که برای این جرائم برشمرده شده و شامل مواردی همچون سازمان یافتگی، احتمال اندک کشف، وجود انگیزه اقتصادی، اعتباری بودن، وجود تشکیلات و فعالیت اقتصادی، احراز منفعت و ارزش مورد حمایت و نهایتاً، کلان بودن می شود. پژوهش حاضر با شیوه تحلیلی توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به دنبال یافتن پاسخ این سؤال بوده است که فقه امامیه با چه ظرفیت ها و محدودیت هایی برای جرمانگاری جرائم اقتصادی رو به رو است؟ یافته های این پژوهش مؤید آن است که این ظرفیت ها شامل دو گروه اصول شرعی (اصل حرمت أکل مال به باطل، اصل حرمت تعاون به اثم، اصل حرام بودن مقدمه حرام و اصل تجری) و اصول عقلی (شامل اصل لاضرر، اصل مصلحت، اصل نظم، اصل امانتداری و اصل بازتوزیع منصفانه ثروت) می شود. این اصول، فقه امامیه را یاری می نمایند تا جرائم اقتصادی را که پیش از این در صدر اسلام موجودیت نداشته اند، مورد جرم انگاری قرار دهند؛ از سوی دیگر، جرائم اقتصادی، همچون هر جرم دیگری برای آنکه مورد جرم انگاری قرار گیرد، ممکن است با برخی محدودیت ها مواجه شود که اصلی ترین این محدودیت های فقهی عبارت است از اخباری گری، عدم نگرش ساختاری، عدم توجه به مسائل مستحدثه و دوری فقه از کارکرد حاکمیتی. | ||
کلیدواژهها | ||
جرمانگاری؛ جرم انگاری جرایم اقتصادی؛ محدودیتهای شرعی جرم انگاری؛ ظرفیتهای شرعی جرم انگاری جرائم اقتصادی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمهاز پدیدههای نوظهور در عصر کنونی، جرم اقتصادی است. یکی از مسائل مهم دنیای امروز که غالباً، پیرامون آن بحث میشود، مسأله بزهکاری اقتصادی است. سالهای طولانی از حضور این مفهوم در عرصه علوم کیفری گذشته است؛ اما با این وجود، هنوز تعریف و هویت روشنی که ناشی از تحول علوم جدید در دنیای صنعتی و تجاری باشد، وجود ندارد. مفهوم جرم اقتصادی برای اولین بار توسط ساترلند[1] جرمشناس آمریکایی و پس از طرح اصطلاح «مجرم یقه سفید»[2] در سال 1939 مورد توجه قرار گرفت. هر چند مفهوم جرم اقتصادی در دانش حقوق پیشینه طولانی ندارد، اما در فقه امامیه این نوع جرائم از پشتوانه چند صد ساله برخوردار است. در کلام فقیهان شیعه، آیات قرآن و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و نیز اصول شرعی و فقهی عبارات بسیاری مشاهده میشود که پیرامون جرائم اقتصادی است. پرسشی ذهن نگارنده را به خود واداشته است و آن اینکه فقه پویای امامیه در مواجهه با جرائم نوظهور اقتصادی چگونه تعامل میکند؟ توضیح آنکه هر چند در نگاه اولیه، گمان میشود که فقه امامیه نسبت به مقوله جرائم اقتصادی غفلت ورزیده است؛ اما حقیقت، این است که فقه پویای شیعه نسبت به این امر مهم غفلتی نداشته و با بهرهمندی از منابع دینی و برخوداری از اصول شرعی و فقهی حرمت این جرائم را اثبات نموده است. نگارنده در پژوهش حاضر به دنبال آن است که با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای در زمینه اصول شرعی و فقهی جرائم اقتصادی را تبیین نموده و مذموم بودن و قابل مجازات بودن این نوع از جرائم را از منظر فقه امامیه شرح دهد. در نهایت امر، به برخی از محدودیتهایی که برای جرم انگاری جرائم اقتصادی در فقه امامیه وجود دارد اشاره خواهد شد. 1. تعریف و ویژگیهای جرائم اقتصادیبرای شروع بحث، ابتداء، باید دانست که جرائم اقتصادی چه جرائمی هستند و دارای چه ویژگیهایی هستند؛ آیا هر جرمی که مربوط به مسائل مالی و یا اقتصادی باشد، در زمره جرائم اقتصادی میگنجد، یا اینکه جرائم مذکور، شامل مصادیق خاصی از جرائم میباشد. در اینجا لازم به توضیح است که مطالعه مصادیق جرائم اقتصادی با توجه به تطویل بحث، از دایرهی بحث حاضر خارج خواهد بود و در این پژوهش، صرفاً، تلاش خواهد شد تا تعریفی از جرائم اقتصادی ارائه گردد و ویژگیها یا این جرائم مورد بازشناسی قرار گیرد. 1-1. تعریف جرم اقتصادیبرای مطالعهی جرم اقتصادی، ابتداء، باید اقتصاد را تعریف نمود. اقتصاد در لغت، به معنای میانه راه رفتن، میانه روی کردن، به اندازه خرج کردن، میانه روی در دخل و خرج و اساساً، میانه روی در هر کار است (عمید، 1384، 178). در معنای اصطلاحی برای اقتصاد تعریفهای گوناگونی بیان شده است؛ ولی تاکنون تعریف واحد و جامعی که مورد قبول و پذیرش همه اقتصاددانان و پژوهشگران علم اقتصاد باشد، ارائه نگردیده است. تعاریف اصطلاحی از معنای لغوی، دور نیست و اتفاق نظر بر این است که اقتصاد، چگونگی رفتار صحیح در تولید، توزیع و مصرف، چه در سطح خرد و چه در سطح کلان است؛ از این رو، بیان داشتهاند که « اقتصاد، علم مربوط به بررسی چگونگی تولید، توزیع و مصرف کالاها و همچنین، علم مربوط به بررسی نتایج این گونه فعالیتها است » (محتشم دولتشاهی، 1394، 20). برخی، با تأکید بر محدودیت منابع، اقتصاد را افزایش کارایی دانستهاند، چندان که ساموئلسون میگوید: « اقتصاد عبارتست از معامله نحوه انتخاب افراد و جامعه از بین منابع محدودی که امکان استفاده محدودی دارند، به منظور تولید تسهیلات متفاوت و توزیع برای مصرف حال یا آینده. این علم، الگوهای مختلف، هزینه و سود را در نحوه اختصاص منابع بررسی میکند » (ساموئلسون، 1350، 1/60). در تعریف دیگر، « علم اقتصاد نوعی مطالعه و بررسی است که به وسیلهی آن میتوان از منابع کمیاب و محدود برای تأمین نیازهای نامحدود، حداکثر استفاده را به عمل آورد؛ البته، توزیع و مصرف در واقع محورهای اصلی موضوع علم اقتصاد هستند » (دادگر و رحمانی، 1386، 34). در خصوص جرایم اقتصادی، تعاریفی چند ارائه شده است که البته، هیچیک، دقیق و کامل نیست. با توجه به سابقه موضوع جرم اقتصادی که در ابتداء، بر مبنای جرایم بازرگانی و تجاری شکل گرفته است، برخی از نویسندگان جرم اقتصادی و تجاری را یکی دانسته یا حداقل با اندکی اغماض یکی میدانند و آن را شامل یک سلسله اعمال غیرقانونی که در امر تجارت به خاطر به دست آوردن منافع اقتصادی ارتکاب مییابد تعریف مینمایند؛ بر همین مبنا، از دیدگاه تعریف رادیکال از جرم (فراهانی، 1384، 34) « جرایم اقتصادی مربوط به جرمهای صاحبان قدرت شامل نقض قانون شرکتها، تخریب محیط زیست، تدابیر ناکافی بهداشت و ایمنی در صنعت، آلودگی، نقض قانون کار، کلاهبرداری (تقلب) است و البته جرم های اقتصادی فاقدان قدرت شامل کلاهبرداریهای سطح پایین و نقض مقررات بهزیستی است » (وایت و هینز، 1383، 67). در این تعریف، به مرتکبان این جرایم توجه شده است؛ به این صورت که چنانچه از سوی صاحبان قدرت ارتکاب یابد جرم اقتصادی محسوب میشود؛ در غیر این صورت از جمله جرایم خیابانی به حساب میآید. مهمترین هدف جرم انگاری جرائم اقتصادی را میتوان حمایت از درآمد دولت و تولید دانست؛ اگرچه قانونگذار ایران، پاسداری از اصول اخلاق و ارزشهای جامعه اسلامی و تأمین امنیت عمومی و صیانت از جامعه است (پورقهرمانی و علیزاده سامع، 1401، 24). عدهای، جرایم اقتصادی را مترادف با جرایم یقه سفیدها میدانند. جرایم یقه سفیدها که اولین بار توسط ساترلند و برابر جرایم یقه آبیها مطرح شد، مبین دستهای از جرایم غیر خشن است که توسط افراد زیرک و باهوشی که از طبقه بالای اجتماع هستند، برای کسب منافع و عایدات مادی ارتکاب مییابد. این تعریف که البته نمایانگر فساد مالی اداری[3] است، معمولا توسط طبقات بالای اجتماعی و به لحاظ برخورداری از زیرکی، قدرت و یا موقعیت اجتماعی خاص صورت میگیرد؛ شامل بسیاری از جرایمی میشود که در راستای به چنگ آوردن منابع اقتصادی جامعه ارتکاب مییابد و اختلال در نظام تولید یا توزیع یا مصرف را سبب میشود (Garner, 1999, 339). عدهای دیگر، جرایم اقتصادی را جرایمی میدانند که علیه نظام تولید، توزیع یا مصرف اقتصادی، به وقوع بپیوندد (کمیجانی، 1373، 150). در این صورت، تمامی فعالیتهای غیرقانونی که برای کسب منافع مادی صورت گیرد و در روند طبیعی تولید، توزیع یا مصرف ایجاد اختلال نماید، جرمی اقتصادی است. در تعریف دیگری که از جرایم اقتصادی به عمل آمده است، این جرایم بدین شرح تبیین شدهاند: « منظور از جرایم اقتصادی، جرایمی است که علیه سیاست اقتصادی دولت و برنامه ریزی اقتصادی آن صورت میگیرد؛ از جمله این جرایم میتوان جرایم گمرکی، جرایم ارزی، مالیاتی، احتکار را نام برد » (درودی، 1380، 14). در تعریفی دیگر، « جرم اقتصادی أعمال غیرقانونی ارتکاب یافته در قلمرو فعالیتهای حرفهای به منظور کسب امتیازات اقتصادی میباشد. این تعریف، همچنین، شامل فرار از مالیات، اشکال مختلف تقلب و اختلاس در شرکتها و مؤسسات قانونی است ». در این تعریف، هر چند دو مورد از مهمترین ملاکهای تعریف این جرم، یعنی: « ارتکاب در بستر حرفه اقتصادی » و « ارتکاب به منظور کسب امتیازات اقتصادی » را دارا است و با وصف اینکه بسیاری از جرایم اقتصادی را در برمیگیرد و از این حیث فاقد اشکال به نظر میرسد، اما یکی از ارکان اصلی جرم اقتصادی، یعنی: نتیجه و آثار آن را « اخلال در نظام اقتصادی » ذکر نکرده است. تعریفِ دیگر اینکه « جرایم اقتصادی اعمال ممنوعهای هستند که به منافع اقتصادی مورد حمایت جامعه صدمه وارد کرده و آن را به خطر میاندازند ». این تعریف هم خالی از ایراد نیست؛ زیرا محدوده، دامنه و موضوع جرایم اقتصادی را مشخص نکرده است. در تعریفی دیگر که با اغماض، تعریف پذیرفته شده توسط پژوهشگر در این پژوهش میباشد، « جرم اقتصادی به هرگونه فعل یا ترک فعلی اطلاق میگردد که به قصد ضربه زدن به ارزشهای اقتصادی، موجب اخلال در نظام اقتصادی کشور گردد » (کوشا، 1390-1391، 7). در این تعریف، اخلال در نظام اقتصادی کشور میتواند مفهومی فراتر از موضوع علم اقتصاد داشته باشد؛ به عبارت دیگر، جرم اقتصادی از این منظر دارای مفهومی عام تر است که از سه جهت قابل بررسی است: مرتکب، قصد ارتکاب و نتیجهی حاصله. بر اساس این تعریف، برای تحقق جرم اقتصادی، تنها، نتیجه که همان اخلال در نظام اقتصادی کشور است، لازم نمیباشد؛ بلکه خصوصیات و قصد مرتکب در انجام عمل مجرمانه نیز باید لحاظ گردد؛ به طور مثال، اگر یک مسافر عادی مبادرت به خروج ارز فراتر از میزان اعلام شده قانونی نمود ـ البته، به میزان محدود ـ صرف این عمل نمی تواند موجب اخلال در نظام اقتصادی کشور گردد و عمل نامبرده، به رغم فقدان قصد مجرمانه در حد یک تخلف ارزی قابل بررسی است؛ اما اگر همین عمل از سوی یک تاجر و با میزان بالا انجام پذیرد، جرم اقتصادی با تمامی ارکان آن تحقق یافته است. 1-2. ویژگیهای جرائم اقتصادیجرائم اقتصادی دارای ویژگیها و مختصاتی است که آگاهی نسبت به آن، موجب ارتقاء سطح رسیدگی به جرائم شده و زمینه مساعدتری را برای دفاع از متهمین فراهم میکند. بر این اساس، در سطور ذیل، به بیان ویژگیهای جرائم اقتصادی اشاره خواهد شد: 1-2-1. سازمان یافته بودنبه هماهنگی گروهی از اشخاص با هدف تحصیل منافع مادی و کسب قدرت که با محوریت مجموعهای از فعالیتهای غیر قانونی به ارتکاب مستمر مجرمانه شدیدی میپردازند، جرم سازمان یافته میگویند. نکته حائز اهمیت آن است که این اجتماع برای رسیدن به هدف خود از بهرهمندی از هر گونه ابزاری دریغ نمیورزند (شمس ناتری، 1380، 13-25). ضرورت ندارد تمام یک فعالیت اقتصادی در پوشش جرم سازمان یافته باشد؛ بلکه ممکن است بخشی از یک فعالیت اقتصادی منظم همراه با جرم سازمان یافته باشد (شمس ناتری، 1380، 117). افزون بر این فعالیتهای مجرمانه سازمان یافته در برخی موارد به صورت مستقیم در راستای کسب منافع مادی انجام میشود، از این منظر میتوان جرم اقتصادی را برای فعالیتهای مالی سازمان یافته اطلاق کرد. 1-2-2. احتمال اندک کشفدومین ویژگی جرائم اقتصادی، احتمال اندک کشف آنها است. در جرائم اقتصادی، ظلم به یک فرد خاص مورد نظر نیست، به همین خاطر، انگیزهای برای گزارش و پیگیری اینگونه جرائم وجود ندارد. این جرائم، غالباً، ظاهری قانونی داشته و معمولا شرکت ها، بانک ها و... سعی میکنند که جرم خود را پنهان ساخته تا گزارش منفی نسبت به سازمان خود نداشته باشند. معمولاً، مسئولین امر به دلیل نگرانی که نسبت به اعتبار خود دارند، اقدام به ارائه گزارش مجرمانه شرکتها و سازمانها نمیکنند. بر اساس گزارشی در سال 2004 بسیاری از کارمندان عالی رتبه و فعال در عرصههای اقتصادی معتقد بودند که رشوه و فساد، یکی از اجزاء ادارهای شده است که در آن مشغول به کار هستند. 1-2-3. وجود انگیزهی اقتصادیپروفسور اشترم[4] متخصص در دانشهای اقتصادی، ذیل جرائم اقتصادی، انگیزهی اقتصادی را مطرح میکند. او مواردی همچون قماربازی و فحشا را از جمله جرائم اقتصادی برمیشمرد. او در آثار خود به دو دسته از جرائم اقتصادی اشاره میکند که وجه مشترک همه مصادیق این دو نوع جرم، دستیابی به یک منفعت اقتصادی توسط مجرمان است. دسته نخست از جرائم اقتصادی شامل مواردی همچون توزیع کالا و ارائه خدمات غیر قانونی، مانند: مواد مخدر، فحشاء، قاچاق و کلاهبرداری از طریق چک است. دسته دوم شامل فرارهای مالیاتی همراه با تقلب یا بدون آن را شامل میشود. بر اساس دیدگاه این متخصص علوم اقتصادی، بسیاری از جرائم، مانند قتل، در صورتی که با پرداخت اجرت و کرایه همراه باشد، ذیل جرائم اقتصادی قرار میگیرد؛ هر چند که قتلهای ناگهانی و آنی جزء این نوع جرائم نیست. 1-2-4. اعتباری بودنبرای جرائم تقسیم بندیهای مختلفی را میتوان در نظر گرفت. نخستین بار رافائل گاروفالو، جرمشناس ایتالیایی تقسیم بندی جرائم به طبیعی (فطری) و اعتباری (قراردادی) را طرح کرده است (نجفی ابرندآبادی، 1377، 74). پرسشی که در این بخش قابل طرح است، این است که آیا عملیات اقتصادی به شکل ذاتی دارای خصیصه جرم هستند، یا اینکه نسبت به زمان و مکانهای متفاوت جرم انگاریهای اقتصادی نیز قابلیت تغییر و تحول را دارند؟ بر این اساس، جرائم رفتارهای مجرمانه به دو دسته طبیعی و اعتباری تقسیم شدهاند. جرائمی که همواره به عنوان جرم شناخته میشوند، مانند: قتل را جرائم طبیعی گویند و به جرائمی که نسبت به شرایط زمانی و مکانی متفاوت تحول پیدا میکنند، مانند: سحر و جادو، جرائم اعتباری، اطلاق میگردد. توضیح آنکه سحر و جادو، از آغاز پیدایش به عنوان جرم در قوانین کیفری شناخته شده و مجازات اعدام نیز برای آن در نظر گرفته شده است؛ اما در عصر کنونی تا زمانی که عنوان کلاهبرداری بر آن اطلاق نگردد، به عنوان جرم از آن تعبیر نمیشود؛ بنابر این، زمان و مکان در جرم انگاری آن، تأثیر گذاشته است (نجفی ابرندآبادی، 1377، 75). جرائم اقتصادی نیز مانند: سحر و جادو، از جمله جرائم اعتباری محسوب میشود؛ زیرا عوامل زمانی و مکانی گوناگون در تعریف و ابعاد آن مؤثر است؛ از سوی دیگر، به موازات تحول اقتصاد در ساحت جهانی و تغیر و تبدل آن، جرائم اقتصادی نیز به سرعت در حال دگرگونی است؛ به همین خاطر تغییر و تحول سریع، از ویژگیهای غیرقابل تفکیک جرائم اقتصادی است. 1-2-5. وجود تشکیلات و فعالیت اقتصادیجرم اقتصادی از منظر تراکمن[5]به دو دسته تقسیم میشود؛ گروه اول، شامل فعالیت اقتصادی میشود که اساس آن، غیرقانونی است؛ مانند: قمار و اخفاء مال مسروقه؛ گروه دوم، شامل تخلفاتی میشود که پس از تأسیس یک تشکیلات اقتصادی، در درون آن، رخ میدهد. تراکمن مجموعه این تخلفات را به شرح ذیل بیان کرده است: ١. سوء استفاده از سرمایه مورد استفاده در تشکیلات اقتصادی و فعالیتهای منجر به ضرر شرکای اقتصادی، سهام داران و غیره؛ ۲. سوء استفاده از سرمایه امانی شرکت، فعالیتهای منجر به ضرر رسانی به بستانکاران و غیره؛ ٣. سوء استفاده از کارگران و انجام اقداماتی علیه مستخدمین؛ ۴. نقض حقوق مصرف کننده؛ ۵. فعالیت علیه رقبا؛ ۶. استفاده غیرقانونی از طبیعت، آلودگی و اعمال ضربه زننده به محیط زیست؛ ۷. تخلفات مربوط به نقض منافع دولت؛ مانند فساد مالی. تراکمن، جرایمی نظیر: کلاهبرداری، سرقت، ورشکستگی به تقلب، جاسوسی صنعتی، جرایم کامپیوتری، فساد و جعل را نیز در این گروه قرار میدهد و معتقد است برخی از این جرایم، همان جرایم سنتی را تشکیل میدهند؛ مانند: سرقت، کلاهبرداری و جعل؛ در حالی که برخی دیگر، نیازمند قانون گذاری خاص میباشند؛ مانند: جاسوسی صنعتی و جرم کامپیوتری (Magnusson, 1985, 120). 1-2-6. احراز منفعت و ارزش مورد حمایتاحراز منفعت و ارزش مورد حمایت قانونگذار در تعریف یک جرم و کشف اراده حقیقی قانونگذار از جرم انگاری، دارای اهمیت اساسی است؛ به عنوان مثال، اگر چه موضوع سرقت و رشوه، منفعت مالی است؛ اما به دلیل آنکه ارزش مورد حمایت قانونگذار در سرقت، حمایت از مالکیت افراد و در رشوه، حفظ اعتماد جامعه نسبت به دولت و کارمندان آن میباشد، هر یک از این جرایم را در دستهبندی جدا از دیگری، قرار داده که دارای آثار و تبعاتی، از جمله، دارای تفاوت در آیین رسیدگی یا شدت و ضعف در مبارزه با پیشگیری است. مثال دیگری در حقوق کیفری ایران، اختلاس نسبت به اموال دولتی و خیانت در امانت نسبت به اموال غیر دولتی است؛ در حالی که نحوه عمل در هر دو، یکی است و آن عبارت است از سوء استفاده از موقعیت امانی و دخل و تصرف در مال مورد امانت؛ اما ارزش مورد حمایت قانونگذار در اول، به لحاظ دخالت مستخدم دولت و سوء استفاده از اعتماد، دارای حساسیت و عکس العمل شدیدتری است (دادخدایی، 1389، 59). 1-2-7. کلان بودنهمانگونه که در سطور فوق بیان شد، تقسیمات گوناگونی برای جرائم قابل طرح است. جرائم در یک تقسیم بندی از حیث گستردگی، به قسم خرد و کلان دستهبندی میشوند. جرائم اقتصادی، در عرف قانونگذاری، در دسته جرم کلان قرار میگیرد؛ به همین خاطر است که در صدر جرائم مصادیق ماده 36 قانون مجازات اسلامی، جرائم اقتصادی شمرده میشود. 2. ظرفیتهای اصول شرعی و فقهی در جرائم اقتصادیمقصود از اصول شرعی و فقهی، ادلهای است که برای جرم انگاری میتوان از آنها استفاده کرد که در دانش اصول دلایلی که در مسیر استنباط احکام شرعی[6] کاربرد دارند، به دلایل شرعی[7] و عقلی تقسیم میشوند (مظفر، 1388، 1/15). با توجه به ماهیتی که از جرم اقتصادی تبیین شد، در کلام فقیهان شیعه سخنی در این خصوص مشاهده نمیشود. با این وجود، نمیتوان فقه شیعه را نسبت به این امر مهم مغفول دانست؛ زیرا در فقه اسلامی اصول شرعی و فقهی متعددی وجود دارد که با استفاده از آنها میتوان جرم انگاری این جرائم را اثبات نمود. در ادامهی این پژوهش، ابتداء، با محوریت اصول شرعی و سپس بر مبنای اصول عقلی تلاش خواهد شد که به جرم انگاری جرائم اقتصادی پرداخته شود. 2-1. اصول شرعیمقصود از اصول شرعی، هر اصلی است که وحی استنباط شده باشد. در این گفتار، ضمن ارائه و توضیح مختصر این اصول، نقش آن در جرم انگاری جرایم اقتصادی تبیین خواهد شد. 2-1-1. اصل حرمت تعاون بر اثمواژهی «اعانت» در لغت، به معنای یاری و کمک آمده است. خداوند در قرآن کریم فرموده است: « وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ » ( مائده، 2) تعبیر « تَعَاوَنُوا » در آیهی شریفه کمک کردن بر هر گناهی است که به صورت مستقیم از فرد سر میزند. «لا» که پیش از واژهی « تَعَاوَنُوا » ذکر شده، لای ناهیه است که بر حرمت دلالت میکند؛ نه بر کراهت (موسوی بجنوردی، 1319، 1/309). شیخ انصاری، دربارهی معنای اصطلاحی « إعانت » در فقه میفرماید: « إن الاعانة هی فعل بعض مقدمات فعل الغیر بقصد حصوله منه لا مطلقاً » (انصاری، 1374، 1/48)؛ اعانت، آن است که شخص با تحقق فعل غیر به او کمک کند و برخی از مقدمات کار او را انجام دهد. « إثم » در لغت، به معنای گناه و جرم معنا شده است (آذرنوش، 1391، 3). در اصطلاح فقهی، إثم هر آن چیزی است که نهی شارع مقدس به آن تعلق گرفته باشد؛ تفاوتی نمیکند که گناه صغیره باشد یا کبیره. واژهی « إثم » همه گناهان و مقدمات آن را شامل میشود (موسوی بجنوردی، 1319، 1/309). بر این اساس، اعانت بر اثم، یعنی: فردِ مکلف، مقدمهای از مقدمات فعل دیگری را انجام دهد؛ هر چند که قصد ارتکاب آن مقدمات را نداشته باشد. نکته مهم، آن است که نباید در استقلال فاعل نسبت به انجام فعل خدشه ای وارد شود؛ زیرا در این صورت، دیگر، مفهوم « اعانت » اطلاق نمیگردد (خویی، 1377، 1/176). امام خمینی قصد ارتکاب را در تحقق مفهوم « اعانت » لازم میشمرد و معتقد است تهیه مقدمات و اسباب « اثم » برای فردی اطلاق میگردد که قصد انجام مقدمات را داشته باشد؛ حال، اینکه پس از انجام مقدمات، هدف محقق میشود یا خیر، « اثم » در خارج، عینیت مییابد یا خیر، تأثیری در تحقق مفهوم «اعانت» ندارد؛ مهم آن است که فرد، قصد ارتکاب مقدمات حرام الهی را داشته است (خمینی، 1381، 1/211). بر اساس قاعده حرمت اعانت بر اثم، تعاون، همکاری و مساعدت بر انجام گناه، مورد نهی شارع مقدس است. اثم به معنای مخالفت با امر خداوند است. انجام اموری چون تحریک، ترغیب و مانند آن که در واقع نوعی همکاری فکری و معنوی است، نوعی اعانت محسوب میشود (محقق داماد، 1381، 179). لذا هر گونه تعاون بر اثم در حوزه اقتصاد و نظام اداری و اقتصاد دولتی و خصوصی میتواند مورد جرم انگاری قرار گیرد. بر این اساس می توان از خروج از عدالت را به عنوان اثم یاد کرد؛ بنابراین هر رفتاری که در رابطه با اقتصاد، نظام اداری و اقتصاد دولتی و خصوصی موجب خروج از عدالت و انصاف در حاکمان دولتی گردد، مصداق اعانت بر اثم می باشد؛ برای نمونه، رشوه دادن به حاکم دولتی برای خارج کردن او از انصاف و عدالت نوعی تعاون بر اثم است. ضرورتی ندارد اعانت بر اثم، قبل از ارتکاب جرم باشد؛ بنابر این، تسهیل نقل و انتقال اموال و درآمدهایی که از فعل حرام به دست آمده است، مورد جرم انگاری قرار میگیرد؛ لذا اقداماتی مانند: قاچاق مواد مخدر، به صورت ذاتی، جرم اقتصادی محسوب نمیشود؛ اما تسهیل نقل و انتقال و نیز درآمدهایی که از آن به دست میآید، نوعی اعانت بر اثم محسوب شده و به عنوان جرم شناخته میشود. 2-1-2. اصل حرمت أکل مال به باطلیکی از مهمترین دلایل جرم انگاری جرایم اقتصادی، حرمت أکل مال به باطل است. خداوند در قرآن کریم به این قاعده مهم، اشاره فرموده است: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا » ( سوره نساء آیه ۲۹) « وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ » ( بقره، ۱۸۸) شیخ طوسی، ذیل این آیه شریفه، دو معنا را برای أکل بیان میکند: یکی، تملک اموال دیگران به صورت ظالمانه، مانند: خیانت، سرقت و غصب؛ و دیگری، تملک مال از طریق غیر مشروع، مانند: قمار. ایشان، همه این موارد را به عنوان اکل مال به باطل میشمرد (طوسی، بیتا، 2/138) فیض کاشانی، ضمن تفسیر آیه شریفه، تصرفات و تملکاتی که از راه باطل به دست آمده باشد، غیر مشروع میخواند. سپس، در ادامه، برخی از روایات مرتبط با مصادیق باطل را بیان کرده و میفرماید: آیه، همه مصادیق مذکور را شامل میشود (فیض کاشانی، 1416، 1/226). علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، عمومیت آیه شریفه را پذیرفته است و معتقد شده است که این آیه، مجموعه تصرفات ناروا را شامل میشود؛ بنابر این، ذکر مواردی همچون: ربا و رشوه، در احادیث، از باب انحصار نیست، بلکه از باب بیان مصداق است؛ در نتیجه، بر اساس آیه مذکور، هر تصرفی که با شرع مطابقت نداشته باشد و از طریق اسباب غیرقانونی حاصل شود، باطل و غیرحق است (طباطبایی، 1381، 2/52). مبتنی بر دیدگاه صاحب تفسیر المیزان، عبارت « اکل مال به باطل » عمومیت دارد و هرگونه استفاده نا مشروع از اموال را به عنوان یکی از مصادق خود در برمیگیرد؛ بر این اساس فعالیتهایی همچون: پول شویی که عملیاتی باطل بوده، موجب اکل مال توسط بزهکاران و مجرمان اقتصادی میشود؛ از این رو، فعالیت ایشان حرام بوده و از منظر اسلام جایز نیست؛ زیرا از منظر اسلام، همهی تصرفات مالی میبایست بر مبنای حق و عدالت صورت گیرد و در هر موردی که غیر از این باشد، حرام و باطل شمرده میشود. حتی مطابق برخی از نظریات فقهی، نه تنها ایجاد درآمد از راههای ناصحیح، بلکه خرج کردن اموال در مسیرهای حرام نیز باطل است. بنابر این، در جامعه اسلامی هم دخل و خرج، هم تولید و توزیع، همگی میبایست مبتنی بر معیارهای صحیح و مشروع سنجیده شود (اسماعیلی، 1373، 129)؛ بنابر این، هرگونه غش و معاملهای که حدود آن، کاملاً، تعیین نشده باشد و خرید و فروش کالاهایی که ثمره منطقی و عقلانی در آن نباشد، همه، تحت این قانون کلی قرار دارد. علامه طباطبایی ذیل آیه فوق میفرمایند: مفهوم اکل به باطل در آیه شریفه، عام است و ذکر قمار، ربا و همانند آن، از باب بیان مصادیق باطل میباشد (طباطبایی، 1381، 4/107). جرائم اقتصادی را نیز میتوان از جمله مصادیق این آیه شریفه از قرآن کریم برشمرد و محدودیتی برای این امر وجود ندارد. 2-1-3. اصل حرام بودن مقدمه حرامدر صورتی که میان دو شیء ارتباط زیادی وجود داشته باشد، به گونهای که یکی بر دیگری متوقف باشد، اولی را ذی المقدمه و دومی را مقدمه میگویند (محمدی، 1384، 215)؛ بر این اساس، هر کاری که ارتکاب یک نهی قانونی، مستلزم ارتکاب قبلی آن کار باشد، مقدمهی حرام نامیده میشود (جعفری لنگرودی، 1384، 678). بر اساس دیدگاه برخی فقیهان شیعه، اگر مقدمهی حرام، الزاماً، موجب رسیدن به نفس حرام گردد، عمل مقدماتی، حرام است؛ حتی یک گام بالاتر از این نیز طرح شده است که اگر مقدمهی حرام به عمل حرام منجر نشود، نیز فعل مقدماتی، حرام است؛ از جمله این فقهاء، شهید اول در کتاب القواعد و الفوائد است. ایشان فرموده است: « اگر زنی برای اینکه دیگران متعرض ناموس وی شوند، خوشبو کند و مقدمات آن را فراهم نماید و با این وضعیت از منزل خارج شود، کار حرامی مرتکب شده است » (شهید اول، 1400، 78). برای مقدمهی حرام سه صورت قابل تصور است: الف) به محض ارتکاب مقدمه، ذی المقدمه قهراً، تحقق مییابد؛ ب) مرتکب مقدمه را از باب رسیدن به ذی المقدمه انجام میدهد؛ ج) حین ارتکاب مقدمه، هیچگونه انگیزهای برای رسیدن به ذی المقدمه وجود ندارد. محقق خوئی، به نقل از مرحوم نائینی فرموده است که تنها دو فرض ابتدایی دارای حرمت است و حالت سوم حرام نیست (خویی، 1403، 2/439). جرائم اقتصادی، از آن جهت که هدف نهایی آن، ایجاد دارایی ناعادلانه برای برخی از اشخاص است، جرم محسوب میشود؛ هر چند که در ظاهر، مقدمات کار، قانونی و دارای طهارت، به نظر برسد. بر اساس توضیح داده شده، مقدماتی که به دنبال آن جرائم اقتصادی شکل میگیرند نیز جرم شناخته میشوند (فرودی نیا، 1381، 196). 2-1-4. تجریمتجری، در اصطلاح دانش اصول، به فردی اطلاق میگردد که به حکم حرمتِ موضوعی، یقین دارد و آن را مرتکب میشود، سپس کشف میشود که آن فعل، نزد شارع، ممنوع نبوده و عملی که انجام داده است، با واقعیت، منطبق نبوده است؛ برای نمونه، به تصور مکلف، مایعی که در لیوان وجود دارد، با اعتقاد به خمریت، آن را مینوشد، سپس روشن میگردد که مایع درون لیوان، خمر نبوده است و این فعل مکلف، تجری است (جعفری لنگرودی، 1381، 137). فقهای امامیه، نسبت به مجازات این شخص، دو گونه نظریه دادهاند: یک دسته متجری را مستحق مجازات میدانند؛ و گروهی دیگر، معتقد هستند که او مستحق عقاب نیست، بلکه این عمل او صرفاً، از سرشت پلید او پرده برداشته است، به همین خاطر، شایسته نکوهش و مذمت و نه مجازات است. مبنای گروه اول، قبح فعلی و یا حق طاعت مولی است که عمل متجری را مستحق مجازات میدانند. گروه دوم نیز بر مبنای قبح فاعلی و نظریهی قبح عقاب بلابیان معتقد هستند، مکلفِ متجری، استحقاق عقاب ندارد؛ از جمله فقیهان گروه دوم، شیخ انصاری است. ایشان، در کتاب رسائل خویش، تجری را صرفاً، دارای قبح فاعلی میداند؛ از این رو، فرموده است که تجری، تنها، نشانگر آن است که فاعل آن، آدم پلیدی است و کاشف از نیت بد اوست و بدین منظور استحقاق عقاب ندارد، اما مستوجب سرزنش و نکوهش است؛ یعنی: قبح فعلی ندارد، اما قبح فاعلی دارد؛ بنابر این، شخص متجری، قابل مجازات نیست (انصاری، 1374، 1/102). مرحوم آخوند در کفایه، دیدگاه شخص انصاری را نپذیرفته و معتقد است، تجری همانند حرام واقعی است و فاعل آن، مستوجب عقوبت است. ایشان دلیل نظریه خود را وجدان ذکر فرموده است (خراسانی، 1382، 3/416). از بررسی مجموع نظرات فقهای امامیه به دست میآید که تجری به عنوان یک فعل حرام شمرده نمیشود و قبح فعلی ندارد؛ بنابر این، نمیتوان متجری را به خاطر نیت و قصد سوء او مجازات کرد؛ زیرا هیچگونه نصی هم در این خصوص وجود ندارد؛ از این رو، اعتقاد به مجازات متجری، از پشتوانه قوی برخوردار نبوده و تنها از روی عمل به یک شبهه است (شهید اول، 1400، 121؛ انصاری، 1374، 1/8). جرم تجری، در دیدگاه حقوقدانان معاصر، به سه صورت ذکر شده است؛ عدهای، تنها، نوع خاصی از جرم محال را در قالب تجری، قابل بحث میدانند (گلدوزیان، 1376، 176)؛ برخی دیگر، این جرم را شامل جرم محال و جرم عقیم دانستهاند و گروه سوم، عدهای هستند که تجری را در سه قالب: جرم محال، جرم عقیم و شروع به جرم، قابل بحث دانستهاند (اردبیلی، 1382، 1/214). 2-2. اصول عقلی2-2-1. قاعدهی لاضرربرای قاعدهی لاضرر روایات متعددی مورد دقت فقیهان قرار گرفته است؛ از میان آنها، حدیث جناب سمره بن جندب با اختلاف کمتری، نقل شده است. ظاهراً، ضرر و ضراری که در این واقعه به وسیله پیامبر خدا (ص) منتفی شده، نوعی ضرر معنوی میباشد؛ زیرا مرد انصاری از رفت و آمد سمره بن جندب هیچگونه ضرر مادی را تحمل نمیکرده است، بلکه آمد و شد صاحب نخله، باعث گردیده بود که مرد انصاری و خانواه او رنج روحی و سختی را متحمل شوند. برخی از صاحب نظران پس از بررسی استعمالات گوناگون دو لفظ ضرر و ضرار در آیات و احادیث، واژهی ضرار را به معنی خسارت و ضرر معنوی و کلمه ضرر را به ضرر مادی مالی معنا کردهاند (خمینی، 1381، 3/94). اگرچه در مورد مفاد این قاعده، اختلاف نظر وجود داشته است؛ اما فقهاء، در کتب خود، به طور شایع، در موارد مختلفی به قاعدهی لاضرر تمسک نمودهاند؛ از جمله: سقوط فریضهی امر به معروف و نهی از منکر در مواضع خوف، جعل خیارات، مانند: غبن، تاخیر، عیب، حرمت تصرف در حریم املاک احیاء شده و نیز در جرائم اقتصادی، مانند: حرمت احتکار، تدلیس و غش. بزرگان فقه، دربارهی مفاد جملهی: لاضرر و لاضرار، اختلاف نمودهاند؛ برخی، آن را نفی حکم ضرری (نراقی، 1408، 19-20؛ انصاری، 1357، 2/273)، برخی، نفی حکم به لسان نفی موضوع ضرری، گروهی، نفی ضرر غیر متدارک، عدهای، نهی از ضرر (شریعت اصفهانی، 1406، 52) و بعضی از آنان، آن را از احکام حکومتی (خمینی، 1381، 3/112) دانستهاند؛ اگرچه بسیاری از فقهاء، این قاعده را تنها، در مقام نفی حکم میدانند و نه جعل آن، ولی در تعداد قابل توجهی از مسائل فقهی، به جنبهی اثباتی قاعدهی لاضرر، اشاره شده است. برای مشخص نمودن کاربرد اصل لا ضرر در حقوق کیفری، نخست، باید مشخص نمائیم قاعدهی لا ضرر، چه نوع حکمی است. توضیح آنکه پیامبر خدا (ص) سه نوع حکم را صادر میکردند: ١. احکام شرعی که از ناحیه خداوند تبارک و تعالی بود؛ ۲. احکام قضایی که در مقام رفع مخاصمه داده میشد؛ ٣. احکام حکومتی که در مقام مدیریت جامعه بیان میشد. مفاد قاعدهی لاضرر، در حقوق کیفری، بر این مبنا استوار است که پیامبر اکرم (ص) از باب حاکم جامعه، حکم حکومتی صادر نموده و بدین وسیله افراد را از اضرار به غیر منع نموده است (محقق داماد، 1381، 1/146). حال که قاعده لاضرر به عنوان یک حکم حکومتی از آن استفاده شده است، خصوصیت حکم حکومتی آن است که میتوان بر مبنای آن مدیریت جامعه به صورت کلی و مدیریت اقتصاد کشور را به طول خاص تدبیر نمود؛ از سوی دیگر، قاعدهی: « الضرر یدفع بقدر الإمکان » میتواند مجازات جرائم اقتصادی را بر اساس قاعدهی لاضرر، توجیه کند؛ به این صورت که مبتنی بر عمل به مصالح مرسله، دفع ضرر، قبل از وقوعش، با تمام امکاناتی که در اختیار است، واجب است. 2-2-2. اصل مصلحتبه مجموعهی تدابیر و تصمیماتی که دولت اسلامی برای حفظ منافع مادی و معنوی جامعه دینی و نیز مقاصد شارع مقدس میگیرد، مصلحت گفته میشود. فقیهان متأخر، مبتنی بر منابع دینی به حاکم اسلامی اختیار دادهاند که هر قانونی که با مصلحت نظام اسلامی منطبق بوده، آن را أخذ و هر تصمیمی که مصلحت نظام اسلامی را خدشه دار میکند، نقض نماید (عینی نجف آبادی، 1372، 106-107). قاعدهی فقهی حفظ نظام عباد، از قواعد مهمی است که به موجب آن، حاکم اسلامی، اختیار دارد که برای تعزیر متخلفان و متجاوزان نظام اسلامی، از آن، استفاده کند (خوئی، 1400، 1/337-347). در فقه اسلامی (التعزیر للمصلحة العامة)، یک تأسیس فقهی است. منطبق بر دیدگاه فقهای اسلامی، اجرای تعزیر، تنها، مختص به صورتی است که فرد، مرتکب معصیت شود؛ اما از این قانونی کلی، یک مورد استثناء شده است و آن صورتی است که حرام الهی محقق نشده باشد؛ اما مصلحت عامه، اقتضای تعزیر را دارد؛ هر چند که عملکرد مرتکب، دارای حرمت نیست؛ اما به دلیل آن وصف خاص، تعزیر، شامل حال او میشود. وصف خاصی که علت مجازات است، اضرار به مصلحت و نظم عمومی میباشد. هرگاه این وصف در عملکرد مکلف وجود داشته باشد، استحقاق عقاب را خواهد داشت و حاکم میبایست او را به یکی از مجازاتهای تعزیری محکوم نماید. این تأسیس فقهی، از آن جهت صادر شده است که فرد، ضرر خاص را برای پیشگیری از ضرر عام متحمل شود؛ در واقع تحمل یک ضرر صغیر، به دلیل دفع یک ضرر کبیر، جایز شمرده شده است (عوده، 1371، 1/ 172؛ عامر، 1389، 67). بنابر این، دومین شرط مجازات تعزیری، ایجاد مفسده و اخلال در نظم عمومی است. شخص، فعلی را مرتکب شود که مصلحت عمومی جامعه را دچار خدشه کند، هر چند که رفتار او به خودی خود دارای حرمت نباشد؛ در این صورت، حکومت با هدف ایجاد نظم و پیشگیری از مفاسد اجتماعی مرتکبین را مجازات تعزیری میکند. پذیرش این معیار مبتنی بر مشروعیت حکومت اسلامی از سوی ولایت امر میباشد و در غیر این صورت، بحث مذکور قابل طرح نیست. در زمینهی جرائم اقتصادی نیز میتوان از اصل مصلحت، استفاده نمود و بر این اساس، جرائم اقتصادی را با توجه به اضراری که به جامعه میرساند، متصف به وصف مجرمانه دانست و برای آن، تعزیر در نظر گرفت. 2-2-3. اصل نظمسومین اصلی که میتوان در جرم انگاری اقتصادی از آن بهره گرفت، اصل نظم است. امیر المؤمنین (علیه السلام) به دلیل اهمیت نظم در امور اجتماعی و اقتصادی آن را در کنار تقوا مطرح فرموده است: « اوصیکم بتقوى الله و نظم أمرکم ». فقهای شیعه به دلیل فقدان حکومت و دولت اسلامی به شکل امروزین آن، پرداخت مفصلی در ارتباط با اصل نظم در فعالیتهای اقتصادی نداشتهاند. در متون فقهی آثار قابل توجهی در این خصوص مشاهده نمیشود؛ با این وجود، مباحث بسیاری در ارتباط با تصرفات غیرقانونی در فعالیتهای اقتصادی توسط فقیهان مطرح شده است. بدیهی است که تصرفات غیرقانونی یکی از مصادق مهم جرائم اقتصادی به شمار میرود. برای نمونه احکام مربوط به خمس، زکات و موارد مصرف آن در قرآن و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بیان شده است. فقهاء نیز به پیروی از متون اصیل دینی در آثار فقهی خود، کتاب خمس و کتاب زکات، در رابطه با مأموران دریافت خمس و زکات و نیز موارد مصرف آن، احکامی را ذکر کردهاند. در صورتی که مأموری خمس یا زکات را دریافت کند و در امور مصرفی آن، خرج نکند، به دلیل عدم رعایت نظم در امورات دینی و دنیوی که از واجبات شرعی است و نیز عدم رعایت نظم در انجام تکلیف شرعی خود، استحقاق مجازات تعزیر را دارد و میبایست حکم تعزیر، در حق او اجراء گردد؛ در واقع، مأمور حکومت با تصرف غیر قانونی خود، نظم نظام اسلامی را دچار خدشه کرده است (نورزاد، 1389، 108-109). بدیهی است که دولت اسلامی، برای ایجاد یکپارچگی و هماهنگی در تولید و توزیع کالا و خدمات، حمایت از تولید کنندگان، صادرات و واردات، ایجاد رقابت مشروع میان فعالان اقتصادی و هر آنچه برای ایجاد یک اقتصاد پایدار در حکومت لازم است، ضروری است که مقررات و ساز و کارهایی را طراحی کند و به مجموعههای فعال در عرصه اقتصادی ابلاغ نماید. عدم رعایت این قوانین توسط بنگاههای تجاری و فعالان اقتصادی به عنوان جرم اقتصادی شناخته میشود؛ بر این اساس، ضرورتی ندارد که مرتکب جرم یا بزه دیدهی جرائم اقتصادی، صرفاً، یک شرکت اقتصادی یا بنگاه تجاری باشد؛ بلکه حتی یک فروشنده دوره گرد نیز میتواند یک مجرم اقتصادی باشد؛ زیرا او نیز در گسترهی فعالیتهای اقتصادی خود، موظف است مقررات دولت را رعایت کرده، تا هماهنگی و یکپارچگی اقتصادی دچار خلل نشود؛ در واقع، ایجاد خلل در مقررات ابلاغ شده دولتی، موجب ضربه زدن به اقتصادی ملی میشود. 2-2-4. اصل امانت داریامانت داری، همانگونه که در دانش اخلاق، از برجستگی برخوردار است، در ساحت اقتصاد نیز به عنوان یک اصل مهم شمرده میشود؛ خداوند متعال در قرآن کریم در حوزهی ویژگیهای مدیران، در عرصهی اقتصاد، به امانت داری اشاره فرموده است (یوسف، ۵۵). افرادی که نسبت به ارزشهای الهی، خیانت میورزند، شایستگی لازم برای پذیرش مسئولیتهای اقتصادی را ندارند. مبتنی بر معارف قرآنی، خیانتکاران جزء ظالمان شناخته میشوند (احزاب، ۲۷)؛ زیرا خیانت در امانت داری، ریشه در روحیهی ستمگری ایشان است. جرائم اقتصادی نیز زمانی که توسط ماموران دولتی، در برخی از مصادیق آن، رخ میدهد، در واقع، خیانت در امانت محسوب میگردد. 2-2-5. اصل بازتوزیع منصفانه ثروت پنجمین اصل مؤثر در جرم انگاری اقتصادی، بازتوزیع منصفانه ثروت است. در تعالیم اسلام، بارها بر این اصل، تأکید شده است. منطبق بر معارف حقوقی اسلام، در صورتی که مواد یک قرارداد خصوصی، به شیوهای تعریف شود که بازتوزیع ثروت به صورت غیرمنصفانه به نفع یکی از طرفین انجام شود، برای طرف دیگر، جایز است که از حق خیار استفاده کرده و قرارداد را از طرف خود، فسخ کند. نیازی به اجازه طرف مقابل هم نیست (شهید اول، 1410، 120). سطور قابل توجهی از فقه اسلامی، دربارهی مبحث خیارات میباشد. عمده مقررات مطرح شده در فقه، دربارهی خیارات، مربوط به ماهیت خصوصی و غیر دولتی قراردادها میشود؛ اما در خصوص مسائل مالی دولتی، جرم انگاری و مجازات راهکار حمایت از ارزشی به نام بازتوزیع منصفانه ثروت در جامعه است (شریف زاده، 1396، 26). 3. محدودیتهای فقه امامیه در جرم انگاری جرائم اقتصادیبی شک، فقه امامیه، در طول قرنهای متمادی در حل مسائل جاری جامعه، از نقشی فعال و پویا برخوردار بوده است. مطالعه دوران فراز و نشیب آن، ما را به آفتها و موانعی آشنا میسازد که محدودیتهایی را برای پیشرفت فقه در عرصههای اجتماعی و اقتصادی ایجاد میکند؛ از جمله، در مسیر جرم انگاری جرائم اقتصادی این آفتها به چشم میخورند و ضروری است که مورد مطالعه قرار گیرند؛ برخی از مهمترین محدودیتهای فقه در این زمینه، عبارت است از: 3-1. أخباریگریاکتفاء به شواهد آیات و روایات، بدون توجه به روح شریعت و مقاصد آن، چالشهای بسیاری را پیشرو فقه شیعه قرار داده است. خسارتهایی که از این سو، به احکام فقهی وارد آمده است، ریشه در جمود فکری و عدم توجه به هدف نزول شریعت برای بشر دارد. شهید مطهری، در آثار خود، ریشه بسیاری از عقب ماندگیها و بن بستهای علمی تشیع را مصیبت اخباریگری میداند و معتقد است اگر اخباریگری در طول مسیر فقاهتی شیعه، ظهور نمیکرد، اکنون شیعه یک فلسفه اجتماعی مدون، در اختیار خود میداشت (مطهری، 1403، 27). هر چند از ظهور اخباریگری در فقه امامیه قرنها میگذرد، اما بدون تردید در حال حاضر نیز بیاعتنایی به روح قانون و جمود بر الفاظ در آثار و نظریات فقهی به چشم میخورد؛ بر همین اساس است که برخی از فرزانگان نسبت به این آفت، بدین گونه هشدار میدهند: برخی از احکام شرع در قالب الفاظ خاص ارائه شده است. فقیه نباید در چهارچوب آن قالبها گرفتار آید، بلکه باید دیدگاه کلی قانونگذار را دریابد و احکام نوین را در باب موضوعات جدید، با توجه به آن دیدگاه، وضع کند ( مودودی، 2001، 108). 3-2. عدم نگرش سیستمینگرش سیستمی به نظامات فقهی، موجب غنای فقه در ساحتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میشود. در طرف مقابل، نگرش جزیرهای، موجب ناکارآمدی در پاسخگویی به مسائل فقهی به خصوص مسألههای فقه اقتصادی میشود. بدیهی است که نظام اقتصادی اسلام اهداف والایی همچون: برقراری قسط، کاهش شکاف طبقاتی و ایجاد عدالت در تولید و توزیع ثروت را دارا میباشد که ضروری است که در پژوهشهای فقه اقتصاد، به آن، توجه ویژه صورت گیرد. برخی از محققان، در هنگام بررسی مسائل نوپدید اقتصادی، در قضایای جزئی غور کرده و نسبت به اهداف ذکر شده، غفلت میورزند. افزون بر این، نسبت به شبکه ای بودن ابواب اقتصادی، توجه کافی را ندارند؛ بر همین اساس، گزارههای اقتصادی تألیف شده با اهداف و مبانی یاد شده، همسویی لازم را پیدا نکرده و در نهایت، طراحیهای اقتصادی، برای پیشبرد جامعه اسلامی، از قوت کافی برخوردار نیست. آنچه که برخی در ترسیم قوانینی همانند: قانون کار، مالکیت، احتکار، مسائل مربوط به زمین، مالیاتها و ... بیان کردهاند و به ظاهر، با عدالت اجتماعی ناسازگار مینماید، برخاسته از چنین تفکر تجزیه نگرانهای است. بر این اساس است که برخی از اندیشمندان حوزه اقتصاد اسلامی، در هنگام تدوین طرح اقتصادی خود، به آیات ناظر به تعدیل ثروت استناد میکنند؛[8] اما در موقعیت ترسیم حدود مالکیت، دیدگاهشان این است که هر فردی در یک روز میتواند مقادیر زیادی از اموال را از راه مشروع مالک شود.[9] دین مبین اسلام به مثابه یک کل فراگیر است که از اجزاء بسیاری تشکیل شده است. هر یک از آن اجزاء، دارای اجزاء خرد دیگری است. باز، آن اجزاء، خود، دارای اجزاء دیگری هستند که مجموعهی همه این جزئیات نسبت بسیار روشنی با آن کل دارند. پژوهشگر حوزههای اسلامی میبایست در تحقیقات خود، به روابط میان آن کل با اجزاء و نیز ارتباطات گستردهی میان اجزاء، توجه داشته و نسبتهای آنها را درک کند. در این صورت است که میتواند دیدگاه اسلام را خوبی دریافت کرده و به جامعه منتقل کند. این گونه توجهی جامع و کامل در پژوهشهای اسلامی، کمتر صورت گرفته و در حد نصاب نبوده است (بهشتی، 1365، 38). 3-3. عدم توجه به مسائل مستحدثهتوجه به پدیدههای جدید از اساسیترین مؤلفههای فتاوای فقهی است. فقیهی که در استنباطات فقهی، نسبت به وقایع و حوادث معاصر خود، بیاعتنا باشد، کارآمدی فقه را به مرور زمان، به حاشیه خواهد کشاند. اکثریت فقیهان زمان شناس، بر توجه به مسائل و حوادث روز در فقه اسلامی تأکیده ورزیده و آن را ضرورتی غیر قابل انکاری برای پویایی فقه خواندهاند. برخی از صاحب نظران، با توجه به همین واقعیت، مباحثی با این عنوان: « التدوین الجدید للقوانین الاقتصادیة و مبادئه »، در تألیفات خویش طرح کردهاند و عنوان داشتهاند که « أما القوانین و المسائل التی قد اشتدت إلیه الحاجة فی الزمن الحاضر، فلا توجد فی کتبنا الفقهیة » ریشه این اندیشه، آن است که فقه شیعه، به دنبال آن است که با ارائه مجموعهای از دستورات و احکام، مناسبات جامعه اسلامی و سبک زندگی مسلمانان را اداره نماید؛ هر چند که مبانی، ارزشها و دستورات کلان اسلامی، در گذر زمان، قابل تغییر نیست؛ اما افعال، رسومات، شکل و قالب جوامع بشری به مرور زمان تغییر میکند؛ از این رو، فقیهی که میخواهد مبتنی بر نیازهای جامعه، احکام اسلامی را ابلاغ نماید، ضروری است که بر نیازها و هیئات جامعه اسلامی و اوضاع زندگی مسلمین، اشراف و مطالعهی کافی داشته باشد، تا بتواند بر اساس واقعیتهای جامعه، اجتهاد حقیقی را ترسیم نماید. « مجتهد واقعی، آن است که این رمز را به دست آورده باشد و توجه داشته باشد که موضوعات چگونه تغییر میکند و بالطبع، حکم آنها عوض میشود؛ والا به موضوع کهنه شده فکر کردن و حداکثر یک على الاقوى را تبدیل به على الاحوط کردن، یا یک على الاحوط را تبدیل به على الاقوی کردن، هنری نیست و این همه جار و جنحال لازم ندارد » (مطهری، 1363، 25). 3-4. دوری فقه از کارکرد حاکمیتیشیعه، قرنها از داشتن یک حکومت مبتنی بر فقه اسلامی، محروم بوده است. فقه، سالهای متمادی از حاکمیت و حقایق اجتماعی و سیاسی، دور بوده است. اساساً، فقهاء، به دلیل محروم بودن از حکومت دینی، تصوری در خصوص احکام اجتماعی و سیاسی اسلام، در مقام عینیت، نداشته و صرفاً، آرزوی تشکیل حکومت را در ذهن میپروراندند؛ به همین خاطر، در آثار فقهی، جای بسیاری از احکام حکومتی خالی است. در برخی از اعصار، مانند دوران حکومت عباسیان که در ظاهر، نهادهای فقهی در حاکمیت حضور داشتند، سخن از حکومت دینی به شکل حقیقی و فراگیر آن نبود. در این دوران، فقه بر ساحتهای گوناگون حکومتی، حاکم نبود؛ بلکه حاکمان بودند که از باب گسترش حکومتشان، از فقه استفاده کردند و آن را طبق میل خویش، به جامعه تزریق کردند. فقه اقتصاد نیز همچون سایر نظامات فقهی، در حاشیهی افکار فقیهان، در انزوا به سر برده و در عینیت جامعه، حضور نداشته است. ابن خلدون، در مقدمهی مشهور خود، به انزوای فقه از جامعه و حکومت، اشاره کرده و ذهنیت گرایی فقهاء را این گونه شرح میدهد: فقیهان، عادت کردهاند که در مسائل فکری به کنجکاوی پردازند و در دریای معانی فرو روند و آنها را از محسوسات انتزاع و در ذهن، تجرید کنند و به صورت امور کلی عمومی درآورند، تا به طور عموم، بر آنها حکم کنند؛ نه اینکه به خصوص، ماده، یا شخص، یا نسل، یا ملت و یا صنف به خصوص را در نظر گیرند و آنگاه، این کلی را بر امور خارجی تطبیق کنند. ایشان، در همهی نظرهایشان، به امور ذهنی و نظریات فکری، عادت دارند و بجز امور مزبور، چیز دیگری را نمیشناسند. شهید صدر نیز به عنوان فقیه اقتصاد، در دوران معاصر، به این آفت تاریخی، در زمینهی قوانین اقتصادی، اشاره میکند: تدوین قوانین اقتصادی، در گذشته، چون به هر حال، ربط به نهادهای حکومتی پیدا میکرده، مشکل میشده است. نتیجهگیریجرائم اقتصادی، جرائمی نوین و جدید در ساختار حقوق کیفری محسوب میگردند و این جرائم، هر روزه، شکل و رنگ جدیدی به خود میگیرند؛ همین امر، ارائهی تعریفی جامع از این نوع جرائم را با دشواری؛ مواجه نموده است؛ چه بسا، عملی که امروزه، هیچ جرمی بر آن مترتب نیست، در آینده، بتواند منجر به اخلال نظام اقتصادی کشور شود و قانونگذار را بر آن دارد تا آن عمل را مورد جرم انگاری قرار دهد. در این پژوهش، تلاش گردید تا تعاریف مختلفی که از جرم اقتصادی ارائه شده است، مورد مداقه قرار گیرد و نهایتاً، با توجه به کامل و جامع نبودنِ این تعاریف، نگارنده تلاش نمود تا ویژگیهای این جرائم را بازخوانی نماید که شامل: سازمان یافتگی، احتمال اندک کشف، وجود انگیزهی اقتصادی، اعتباری بودن، وجود تشکیلات و فعالیت اقتصادی، احراز منفعت و ارزشِ مورد حمایت و نهایتاً، کلان بودن میشود. در واقع، با توجه به ویژگیهای این جرائم، میتوان بیان داشت که هر عملی که منجر به اخلال نظام اقتصادی به صورت عمدی گردد و دارای ویژگیهای مذکور باشد، جرم اقتصادی محسوب خواهد شد. اما، سؤال اساسی در این پژوهش، این بوده است که فقه امامیه در برخوردِ با جرائم اقتصادی ( با توجه به ویژگیهای این جرائم )، دارای چه ظرفیتها و محدودیتهایی است؟ فقه امامیه، به عنوان فقهی پویا، همواره تلاش داشته تا با بروز نمودنِ خود، مصادیق و اتفاقات جدید را در خود، هضم نماید و پاسخی درخور، برای آن ارائه دهد. جرائم اقتصادی نیز از این امر مستثنی نیستند؛ توضیح آنکه این جرائم، در زمان پیامبر و صدر اسلام، وجودِ خارجی نداشته و یا آنکه با این وسعت، ارتکاب نمییافتند و همین امر منجر به آن میگردد که فقه امامیه، در این مورد، بیشتر سکوت در پیش گیرد؛ اما این سکوت، باعث نمیگردد تا این فقه پویا، از این امور جدا گردد. ظرفیتهای اصلی فقه امامیه، اصول شرعی و عقلی است که میتواند از این اصول، برای پاسخدهی مناسب به جرائم اقتصادی، بهره جوید؛ اصولی شرعی، همچون: اصل حرمت اکل مال به باطل، اصل حرمت تعاون به اثم، اصل حرام بودن مقدمهی حرام و اصل تجری، و اصولی عقلی، همچون: قاعدهی لاضرر، اصل مصلحت، اصل نظم، اصل امانت داری و اصل بازتوزیع ثروت، از جمله اصلیترین اصولی است که در پژوهش حاضر، مورد واکاوی قرار گرفتند و بر اساس این اصول، جرائم اقتصادی، به عنوان یکی از جرائم مضر جامعه، قابلیت جرم انگاری خواهد داشت. اما، در کنار این ظرفیتها، جرائم اقتصادی، همانند بسیاری از مصادیق جدید جرائم، با برخی از محدودیتها نیز برای جرم انگاری مواجه خواهد بود که از جمله این محدودیتها میتوان به اخباریگری، عدم نگارش ساختاری، عدم توجه به مسائل مستحدثه و دوری فقه از کارکرد حاکمیتی اشاره داشت که این موارد، در مواقعی میتوانند فقه امامیه را از پویایی دور سازند و در مواجه با پدیدههای نوظهوری همچون جرائم اقتصادی، این فقه را به بن بست برسانند. نهایتاً، باید بیان داشت که فقه امامیه، با استفاده از ظرفیتهای خود، جرائم اقتصادی را به عنوان نوعی تعزیر، مورد جرم انگاری قرار میدهد و اصول شرعی و عقلی نیز صراحتاً، این جرائم را در زمره جرائم مخل به نظام اسلامی قرار میدهد.
[1]. ایوان ساترلند ( Edvin Sutherland ، 1883ـ1950) جامعه شناس و جرم شناس آمریکایی و از تأثیرگذارترین جرم شناسان قرن بیست میلادی است. [2]. White collars. [3] .Corruption [4] . Steinar Strom [5]. Trackman. [6]. شرع در اینجا در معنای موسع به کار رفته که شامل احکام ناشی از وحی، سنت، عقل و اجماع است. [7]. شرع در اینجا در معنای مضیق به کار رفته که شامل احکام ناشی از وحی و سنت است. [8]. « تا میان توانگران شما دست به دست نگردد » (حشر، ۷). این آیه، علت اختصاص انفال به امام را بیان میکند. در این باره گفتهاند: انفال سبب تعدیل ثروت در میان مردم میشود، زیرا اگر موارد انفال، بدون اذن امام، در اختیار عموم باشد، هر کسی قدرت بیشتری جهت احصاء و تصرف داشته باشد، از ثروت بیشتری برخوردار خواهد شد و این خلاف عدالت است. [9]. در این باب، اشاره به یک مورد خالی از لطف نیست. یکی از خبرگان قانون اساسی، با اصرار بر اینکه اصلی درباره مالکیت خصوصی در قانون اساسی گنجانده شود، گفته است: مالکیت در اسلام، محدود نیست و انسان میتواند روزی پانزده تومان، هزار تومان و یا یک میلیون تومان دخل کند و شهید هاشمی نژاد در جواب ایشان گفتند: محدود است برادر (مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی، 1361، ۳/۱۵۳۹). | ||
مراجع | ||
قرآن کریم
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 548 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 122 |