تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,801,366 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,843,979 |
نقش ادوار تجاری در تعیین مقدار ضریب فزاینده سیاست مالی (با تاکید بر مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم) مطالعه موردی اقتصاد ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اقتصاد مالی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 17، شماره 63، تیر 1402، صفحه 117-138 اصل مقاله (643.87 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/fed.2023.702187 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یوسف مرادی1؛ کیومرث شهبازی* 2؛ سلیمان فیضی ینگجه3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1گروه مدیریت و اقتصاد، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد گروه اقتصاد دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه ارومیه،ارومیه ،ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3گروه مدیریت و اقتصاد، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر سیاست مالی بر رشد اقتصادی و برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی طی ادوار تجاری است. بدین منظور از دادههای فصلی اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1372 تا 1397 استفادهشده است. جهت برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی از سه روش، 1- مدلهای خودرگرسیون برداری مبتنی بر روش بلانچارد و پروتی 2002، 2- روش مبتنی بر رگرسیون معرفی شده توسط هال 2009 و 3- مدلهای تعادل عمومی پویای تصادفی استفاده میشود. در مطالعه حاضر از روش دوم و از الگوی چرخشی مارکوف که مبتنی بر روش رگرسیون میباشد، استفاده شده است تا ضریب فزاینده سیاست مالی طی ادوار تجاری محاسبه شود. لذا با تصریح پنج الگوی متفاوت نشان داده شد که مالیاتهای مستقیم نسبت به مالیاتهای غیرمستقیم در اثرگذاری بر رشد اقتصادی بهتر عمل میکنند. همچنین در بین سه ابزار سیاست مالی، بزرگترین ضریب فزاینده در دوره رکود مربوط به مخارج دولت و در دوره رونق مربوط به مالیاتهای مستقیم است. از سویی بسته سیاست مالی دولت که حاوی مخارج دولت و مالیاتهای غیرمستقیم باشد نسبت به بستهای که حاوی مخارج و مالیاتهای مستقیم باشد در اثرگذاری بر رشد اقتصادی بهتر عمل میکند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
واژههای کلیدی: ضریب فزاینده سیاست مالی؛ مالیات مستقیم؛ رشد اقتصادی؛ مخارج دولت. طبقه بندی JEL : H50؛ H21؛ P44 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نقش ادوار تجاری در تعیین مقدار ضریب فزاینده سیاست مالی (با تاکید بر مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم) مطالعه موردی اقتصاد ایران
چکیده هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر سیاست مالی بر رشد اقتصادی و برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی طی ادوار تجاری است. بدین منظور از دادههای فصلی اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1372 تا 1397 استفادهشده است. جهت برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی از سه روش، 1- مدلهای خودرگرسیون برداری مبتنی بر روش بلانچارد و پروتی 2002، 2- روش مبتنی بر رگرسیون معرفی شده توسط هال 2009 و 3- مدلهای تعادل عمومی پویای تصادفی استفاده میشود. در مطالعه حاضر از روش دوم و از الگوی چرخشی مارکوف که مبتنی بر روش رگرسیون میباشد، استفاده شده است تا ضریب فزاینده سیاست مالی طی ادوار تجاری محاسبه شود. لذا با تصریح پنج الگوی متفاوت نشان داده شد که مالیاتهای مستقیم نسبت به مالیاتهای غیرمستقیم در اثرگذاری بر رشد اقتصادی بهتر عمل میکنند. همچنین در بین سه ابزار سیاست مالی، بزرگترین ضریب فزاینده در دوره رکود مربوط به مخارج دولت و در دوره رونق مربوط به مالیاتهای مستقیم است. از سویی بسته سیاست مالی دولت که حاوی مخارج دولت و مالیاتهای غیرمستقیم باشد نسبت به بستهای که حاوی مخارج و مالیاتهای مستقیم باشد در اثرگذاری بر رشد اقتصادی بهتر عمل میکند. واژههای کلیدی: ضریب فزاینده سیاست مالی، مالیات مستقیم، رشد اقتصادی، مخارج دولت. طبقه بندی JEL : H50، H21، P44
1- مقدمه سیاست مالی به عنوان ابزار مهم دولت جهت اجرای سیاستهای تثبیتی همواره جزء مباحث پرمناقشه در بین اقتصاددانان و پژوهشگران بوده است. کینزینها و کینزینهای جدید به عنوان طرفداران اصلی سیاستهای مالی دولت، معتقد به استفاده از مخارج دولت و مالیاتها جهت تحریک تولید ناخالص داخلی هستند. با این حال در دیدگاه سایر مکاتب یا جایی برای سیاست مالی نیست و یا موانع زیادی جهت اثرگذاری آن وجود دارد (چبی[4]، 2017، 1). با همه انتقادهایی که به مکتب کینزینها بوده و هست، شواهد تجربی در گذر از بحران جهانی 1929 و کم رنگ شدن سیاستهای پولی جهت عبور از بحران مالی 2007-2008 نقش سیاست مالی را به عنوان یک ابزار قدرتمند دولت جهت تثبیت اقتصادی پررنگتر کرد (قانتر و همکاران[5]، 2021، 2). با این حال سیاست مالی از طریق ضریب فزاینده، تولید و اشتغال را تحت تأثیر قرار میدهد. اما ضریب فزاینده سیاست مالی تحت تأثیر عوامل مختلف است. بهطور مثال ادوار تجاری یکی از مهمترین فاکتورها در تعیین اندازه و نقش سیاست مالی در اقتصاد است. نتایج مطالعات تجربی و نظری در این حوزه حاکی است از آن است که با وقوع رکود و رونق اقتصادی، نحوه اثرگذاری سیاست مالی بر تولید همتغییر میکند (هوری[6]، 2016، 60 و قچرت و منتقس[7]، 2018، 2636 ). اقتصاد ایران یک اقتصاد متکی به نفت میباشد که در سالهای اخیر نیز شدیداً با تحریمهای اقتصادی مواجه شده است. این موضوع منجر به این شده است که دولت به جای منابع نفتی به دنبال یک منبع درآمدی دیگر جهت پر کردن این شکاف باشد. لذا نقش مالیاتها در اقتصاد ایران از هر زمان دیگری پررنگتر شده است (مکیان و همکاران، 1398، 2). لذا یک ضرورت است که به بررسی نحوه اثرگذاری مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم بر رشد اقتصادی با هدف برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی طی ادوار تجاری پرداخته شود. در ادامه این مقاله در بخش دوم، مروری بر مبانی نظری مرتبط با ضریب فزاینده سیاست مالی در شرایط ادوار تجاری و پیشینه مطالعات تجربی، بخـش سوم، معرفی روش تحقیق، الگو، متغیرها و دادههای مورد استفاده، بخش چهارم، نتایج تجربی پژوهش و در بخش پنجم، نتیجهگیری و پیشنهادات پژوهشی ارائه خواهدد شد.
2- ادبیات تحقیق 1-2- مبانی نظری سیاست مالی از طریق ضریب فزاینده تولید و اشتغال را تحت تأثیر قرار میدهد، لذا جهت بررسی چگونگی تغییر اثر سیاست مالی طی ادوار تجاری به بررسی عواملی که در تعیین اندازه و مقدار ضریب فزاینده سیاست مالی نقش دارند، پرداخته میشود. در حالت کلی ضریب فزاینده سیاست مالی در مدل درآمد مخارج کینز به صورت زیر است. (1) در رابطه بالا، ضریب فزاینده سیاست مالی، میل نهایی به مصرف و میل نهایی به واردات است. طبق رابطه بالا، اثر سیاست مالی تحت تأثیر دو فاکتور یعنی میل نهایی به واردات و میل نهایی به مصرف است. لذا جهت بررسی این موضوع که در طی ادوار تجاری، اثر سیاست مالی چگونه تغییر میکند، بایستی به نحوه تغییر میل نهایی به مصرف و واردات طی ادوار تجاری پرداخت که در ادامه توضیح داده میشود[8]. رابطه زیر نشان دهنده تقاضای کل اقتصاد است. با فرض اینکه مصرف کل و واردات، صرفاً تابعی از تولید است و ازآنجا که در تعادل، تولید برابر تقاضا می باشد، رابطه زیر برقرار خواهد بود. (2)
در رابطه بالا، تقاضای کل اقتصاد، مصرف کل اقتصاد، ، سرمایهگذاری، ، مخارج دولت و میل نهایی به واردات است. این در حالی است که واردات به چهار قسمت تقسیم میشود. به نحوی که بخشی از واردات به مصرف، سرمایهگذاری، مخارج دولت و نهایتاً صادرات تخصیص داده میشود. براین اساس میل نهایی به واردات به صورت زیر قابل تعریف است. (3)
در رابطه بالا ، واردات کالاهای مصرفی، واردات کالاهای سرمایهای، وارداتی که توسط دولت انجام میشود و وارداتی که متضمن صادرات است. حال رابطه شماره 3 به صورت زیر بازنویسی میشود. (4) (5)
بوسییر و همکاران[9] 2013، با برآورد هر چهار پارامتر بالا ، واردات کالاهای مصرفی، واردات کالاهای سرمایهای، وارداتی که توسط دولت انجام میشود و وارداتی که متضمن صادرات است، به رابطه زیر دست یافتند. (6)
طبق رابطه بالا، واردات کالاهای سرمایهای و وارداتی که متضمن صادرات است، بیشترین قسمت واردات را به خود اختصاص دادهاند. لذا بایستی به نحوه رفتار واردات کالاهای سرمایهای و صادراتی در طی ادوار تجاری پرداخت.
در دوره رونق افزایش سرمایهگذاری بیشتر از افزایش تولید است پس نسبت سرمایهگذاری به تولید افزایش مییابد، لذا میل نهایی به واردات افزایش مییابد، با افزایش میل نهایی به واردات، ضریب فزاینده سیاست مالی کاهش مییابد. در دوره رکود کاهش سرمایهگذاری بیشتر از کاهش تولید است پس نسبت سرمایهگذاری به تولید کاهش مییابد و میل نهایی به واردات کاهش مییابد، با کاهش میل نهایی به واردات، ضریب فزاینده سیاست مالی افزایش مییابد.
بررسی رفتار این متغیر حاکی از آن است که به احتمال زیاد، صادرات طی دوره رکود کاهش یابد، با کاهش صادرات، متغیر که نشان دهنده نشتی واردات به سمت صادرات و یا مقداری از واردات که متضمن صادرات است، کاهش یابد. 2-1-1-3- جمعبندی کلی از نحوه رفتار و طی ادوار تجاری روابط شماره 3 تا 5 نشان داد که میل نهایی به واردات از چهار قسمت به ترتیب میل نهایی واردات کالاهای مصرفی، میل نهایی به کالاهای سرمایهگذاری، میل نهایی به واردات کالاها توسط دولت و میل نهایی واردات که متضمن صادرات است تشکیلشده است. از سویی تحقیقات بوسییر و همکاران 2013 نشان داد که میل نهایی به واردات بیشتر تحت تأثیر نشتی واردات به سرمایهگذاری و صادرات است. لذا رفتار این دو متغیر تعیینکننده میل نهایی به واردات و ضریب فزاینده خواهد بود. با توجه به توضیحات ارائه شده در قسمت بالا که در دوره رکود، میل نهایی واردات به کالاهای سرمایهای و میل نهایی واردات که به صادرات نشت پیدا میکند، کاهش مییابد، لذا با کاهش این دو پارامتر، میل نهایی به واردات کاهش و ضریب فزاینده سیاست مالی طی دوره رکود افزایش مییابد.
با وقوع بحران 2007-2008 مشخص شد که میل نهایی به مصرف در برخی کشورها افزایش و برخی دیگر کاهشی و برخی دیگر تقریباً ثابت بوده است. در کشورهای فرانسه، ایتالیا و آلمان میل نهایی به مصرف در سال اول بهشدت افزایش یافت، اما بعد از ادامه رکود در سالهای بعد، میل نهایی به مصرف کاهش یافت. همچنین در کشورهای اسپانیا، دانمارک و ایسلند، میل نهایی به مصرف بهشدت کاهش یافت و در آمریکا و انگلستان طی دوره رکود نیز تقریباً ثابت ماند. طبق دیدگاه نظری نیز نحوه تغییر میل نهایی به مصرف دقیقاً مشخص نیست و با لحاظ درآمد افراد فقیر و ثروتمند، محیط و شرایط سازمانی (دولت رفاه)، عادتهای رفتاری و انتظارات مصرفکنندگان میتواند در شرایط رکود و رونق تغییر کند.
2-1-3- جمع بند کلی از رفتار ضریب فزاینده سیاست مالی طی ادوار تجاری با تأکید بر رفتار میل نهایی به مصرف و میل نهایی به واردات در یک جمعبندی کلی بایستی عنوان کرد که نحوه رفتار و تغییر میل نهایی به مصرف طی ادوار تجاری دقیقاً مشخص نیست. اما چنانچه در قسمتهای قبلی نیز عنوان شد، میل نهایی به واردات تحت تأثیر نشتی واردات به سرمایهگذاری و صادرات است و این درحالی است که با وقوع رکود، میل نهایی به واردات کالاهای سرمایهای و صادراتی کاهش مییابد و کاهش هردو نیز منجر به کاهش میل نهایی به واردات و افزایش ضریب فزاینده سیاست مالی میشود. از سویی شواهد تجربی از بحران اقتصادی 2007-2008، حاکی از این موضوع دارد که میل نهایی به واردات تقریباً 85 درصد رشد ضریب فزاینده و میل نهایی به مصرف تقریباً 15 درصد رشد ضریب فزاینده سیاست مالی را توضیح میدهد. لذا بایستی با توجه به اهمیت و وزن بیشتر میل نهایی به واردات در اثرگذاری بر ضریب فزاینده سیاست مالی، انتظار بزرگتر شدن ضریب مذکور را در رکود داشت. لازم به ذکر است که مقدار ضریب فزاینده سیاست مالی بستگی بهاندازه کشور، وضعیت اقتصادی، میزان اولیه پسانداز و ... دارد.
2-1-4- کانالهای اثرگذاری شوکهای مخارج دولت بر تولید ناخالص داخلی سه دیدگاه کلی در ارتباط با نحوه اثرگذاری شوکهای سیاست مالی بر تولید ناخالص داخلی وجود دارد. 1- در دیدگاه و کانال کینزی به علت بالا بودن میل نهایی به مصرف، افزایش مخارج دولت و یا کاهش مالیاتها و یا افزایش کسری بودجه منجر به افزایش درآمد ملی و درآمد قابلتصرف خواهد شد، مصرف که تابعی از درآمد قابلتصرف است، افزایش خواهد یافت و سرمایهگذاری نیز طبق اصل شتاب افزایش خواهد یافت. لذا در یک جمعبندی کلی افزایش کسری بودجه ناشی از افزایش مخارج دولت و یا کاهش مالیاتها منجر به افزایش تولید، مصرف و سرمایهگذاری خواهد شد (ایزدخواستی و عربمازار، 1395، 16). 2- طبق دیدگاه نئوکلاسیکی دولت چنانچه مخارج دولت را افزایش دهد، جهت پوشش این کسری بودجه از مالیاتهای یک جا استفاده خواهد کرد، لذا ارزش حال درآمد مصرفکنندگان بعد از کسر مالیات کاهش خواهد یافت، لذا ثروت افراد کاهش خواهد یافت و ازآنجا که مصرف تابعی از ثروت است، لذا مصرف بخش خصوصی نیز کاهش خواهد یافت. البته از طریق دو کانال (کانال درآمدی و کانال ساعات کاری) اثر ثروت کاهش مییابد و اثر منفی افزایش مخارج دولت بر مصرف بخش خصوصی کاهش مییابد(صمدی و اوجیمهر، 1393-135-136). 3- دیدگاه ریکاردویی معتقد به بی اثر بودن سیاست مالی در تحریک مصرف و تولید است، پایه نظری این دیدگاه متکی به عقلایی بودن افراد، آینده نگر بودن عوامل اقتصادی و عدم توهم پولی است. به نحوی که افراد به راحتی افزایش و کاهش مالیاتها و مخارج دولت را وارد تابع ثروت و مصرف خود نمیکنند، چون معتقد هستند که کسری بودجهای که توسط اوراق قرضه تأمین شود، این اوراق قرضه به منزله ثروت نیست بلکه پس اندازی جهت پرداخت مالیاتهای بیشتر در آینده است. لذا براساس این تحلیل، سیاست مالی بایستی مستقل از ادوار تجاری (نه موافق ادوار و نه ضد ادواری تجاری) اعمال شود، زیرا سیاست مالی نقشی در تثبیت اقتصادی و کاهش نوسانات ندارد. (صمدی و اوجیمهر، 1390، 55-56) 2-2- مروری بر مطالعات پیشین و تشریح نوآوری مطالعه حاضر 1-2-2- مطالعات خارجی بااوم و همکاران[10] (2012) به بررسی اثرات شوکهای مخارج و درآمدهای دولت بر تولید ناخالص داخلی با هدف برآورد ضریب فزاینده شوکهای مثبت و منفی مخارج دولت و مالیات طی ادوار تجاری پرداختهاند. محققین جهت نیل به این هدف از دادههای کشور کانادا، فرانسه، آلمان، ژاپن، انگلستان و آمریکا و مدل خودرگرسیون برداری آستانهای استفاده کردهاند. نتایج مطالعه مذکور نشان داد که ضریب فزاینده مخارج دولت و مالیات با توجه به ساختار هر اقتصاد متفاوت است. آرین و همکاران[11] (2015) به برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی در آمریکا با استفاده از الگوی چرخشی مارکوف پرداختهاند. لذا محققین با به کارگیری دادههای فصلی اقتصاد آمریکا طی دوره زمانی 1949 تا 2006 و با در نظر گرفتن متغیرهای مخارج دفاعی دولت، مالیات، تولید ناخالص داخلی به برآورد ضریب فزاینده غیرخطی سیاست مالی پرداختهاند. محققین ضریب فزاینده مخارج دفاعی دولت را در دوره رکود و رونق به ترتیب برابر با 90/2 و 131/0 و برای مالیات در دوره رکود و رونق به ترتیب برابر با 194/0- و 663/0- برآورد نمودند. بارانآوسکی و همکاران[12] (2016) به بررسی اثر شوکهای مخارج دولت و مالیات در کشورهای اروپایی شرقی و مرکزی پرداختهاند. محققین جهت نیل به این هدف از دادههای فصلی کشورهای مذکور طی دوره زمانی 2000 تا 2008 و مدل خودرگرسیون برداری ساختاری استفاده کردهاند. محققین به این نتیجه دست یافتند که شوک مخارج دولت در دوره رونق تأثیر منفی بر تولید ناخالص داخلی دارد و اثر این شوک در دوره رکود بر تولید مثبت است. بیولسی[13] (2017) به بررسی اثر شوکهای مخارج دولت و مالیات در کشورهای آمریکا و کانادا پرداخته است. محقق جهت نیل به این هدف از دادههای فصلی کشورهای مذکور طی دوره زمانی 1947 تا 2013 و مدل خودرگرسیون برداری آستانهای استفاده کرده است. محقق به این نتیجه دست یافت که ضریب فزاینده مخارج دولت در رژیم بالا (نرخ بیکاری بیشتر از مقدار حد آستانه) بزرگتر از رژیم پایین (نرخ بیکاری کمتر از مقدار حد آستانه) است. بییر و میلیووجویج[14] (2020) به بررسی نحوه اثرگذاری شوکهای مخارج دولت و مالیات بر تولید ناخالص داخلی پرداختهاند که بدین منظور از الگوی خودرگرسیون برداری ساختاری تابلویی و دادههای کشورهای بنگلادش، سریلانکا، هند، نپال، پاکستان و بوتان طی دوره 1990 تا 2017 استفاده نمودهاند. محققین به این نتیجه دست یافتند که در کشورهای مذکور ضریب فزاینده آنی و تجمعی مخارج جاری دولت به ترتیب برابر با 08/0 و 13/0 و این مقدار برای مخارج عمرانی دولت برابر با 87/0 و 27/1 است. همچنین ضریب فزاینده مالیات منفی و در بیشترین مقدار خود به 4/0- رسیده است. دبوکه گونزالز[15] (2021) به بررسی نقش سرریزهای بین استانی در تعیین اندازه ضریب فزاینده سیاست مالی پرداخته است. محقق جهت نیل به این هدف از دادههای 16 استان کشور فیلیپین و مدل دادههای تابلویی استفاده کرده است. محقق به این نتیجه دست یافت که در مدلهای مختلف با لحاظ اثرات مقطعی و زمانی، ضریب فزاینده مخارج دولت در بیشترین مقدار خود 20/1 است، همچنین ضریب فزاینده مخارج کلی دولت، مخارج مصرفی و مخارج عمرانی دولت به ترتیب برابر با 91/1، 26/4 و 44/11 است. قانتر و همکاران (2021) به برآورد ضریب فزاینده نرخ مالیات بر ارزش افزوده پرداختهاند. محققین جهت نیل به این هدف از دادههای 51 کشور مختلف جهان شامل 21 کشور صنعتی و 30 کشور در حال توسعه و مدل خودرگرسیون برداری تابلوی طی دوره زمانی 1970 تا 2014 استفاده کردهاند. محققین به این نتیجه دست یافتند که ضریب فزاینده نرخ مالیات بر ارزش افزوده منفی و در ابتدا مقدار 1/1- و بعد از گذشت 8 دوره به مقدار 7/2- میرسد.
2-2-2- مطالعات داخلی جعفری صمیمی و همکاران (1392) به بررسی اثربخشی ابزارهای سیاست مالی در استانهای اقتصاد ایران پرداختهاند. محققین جهت نیل به این هدف به مدل گشتاورهای تعمیم یافته سیستمی متوسل شدهاند. دوره زمانی مورد استفاده در مطالعه مذکور دادههای 28 استان از سال 1379 تا 1387 میباشد. نتایج مطالعه مذکور نشان داد که ضریب فزاینده مخارج کل دولت در کوتاهمدت و بلندمدت به ترتیب برابر با 63/0 و 11/2 و این مقدار برای مالیات در کوتاهمدت و بلندمدت به ترتیب برابر با 44/0- و 48/1- است. حیدری و سعید پور (1393) به تجزیهوتحلیل تأثیر شوکهای سیاست مالی و ضریب فزاینده سیاست در اقتصاد ایران پرداختهاند. محققین جهت نیل به این هدف به الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی در چارچوب مدل کینزینهای جدید متوسل شدهاند. ضریب فزاینده مخارج دولت در کوتاهمدت و بلندمدت برابر با 29/1 و 09/0 و ضریب فزاینده مالیات بر فروش در کوتاهمدت و بلندمدت برابر با 22/0 و 16/0 و ضریب فزاینده مالیات بر مصرف نیز در کوتاهمدت و بلندمدت برابر با 40/0 و 03/0 برآورد گردیده است. عزتی شورگلی و صحرایی (1397) به برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی در اقتصاد ایران طی ادوار اعتباری و نقش اعتبارات بانکی در نحوه اثرگذاری سیاست مالی در اقتصاد ایران با بهکارگیری الگوی خودرگرسیون برداری آستانهای پرداختهاند. محققین با استفاده دادههای فصلی اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1369 تا 1397 نشان دادند که ضریب فزاینده تجمعی تا 20 فصل برای مخارج دولت طی دوره رکود و رونق اعتباری به ترتیب برابر با 603/0 و 242/0 است، این مقدار برای مالیات طی دوره رکود و رونق اعتباری به ترتیب برابر با 156/0- و 295/0- است. مهدیزاده و همکاران (1397) به برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی در اقتصاد ایران با تأکید بر نحوه خرج کرد درآمدهای نفتی با بهکارگیری الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی پرداختهاند. محققین با استفاده دادههای اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1365 تا 1395 نشان دادند که ضریب فزاینده مخارج عمرانی بزرگتر از ضریب فزاینده مخارج جاری است. حسینپور و همکاران (1398) به برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی در اقتصاد ایران و کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا (منا) با استفاده از الگوی خودرگرسیون برداری برای اقتصاد ایران و الگوی خودرگرسیون برداری تابلویی برای اقتصاد کشورهای منا پرداختهاند. نتایج تخمین مدل برای اقتصاد ایران نشان داد که ضریب فزاینده آنی برای مخارج دولت، مالیات و پرداختهای انتقالی به ترتیب برابر با 002/0، 004/0- و 005/0 است. ضریب فزاینده تجمعی (و یا ضریب فزاینده بلندمدت) برای مخارج دولت، مالیات و پرداختهای انتقالی به ترتیب برابر 035/0، 08/0 و 06/0 است. خداویسی و عزتی شورگلی (1398) به برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی در اقتصاد ایران با استفاده از الگوهای خودرگرسیون برداری ساختاری و چرخشی مارکوف پرداختهاند. لذا محققین با به کارگیری دادههای فصلی اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1369 تا 1396 و با در نظر گرفتن متغیرهای مخارج دولت، مالیات، تولید ناخالص داخلی ابتدا بر پایه روش بلانچارد و پروتی 2002 و سپس روش هال 2009 به ترتیب به برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی به صورت خطی و غیرخطی پرداختهاند. نتایج مطالعه مذکور نشان داد که ضریب فزاینده مخارج دولت در دوره رکود برابر با 828/0 و بزرگتر از دوره رونق (108/0) است و این موضوع برای متغیر مالیات نیز برعکس میباشد به نحوی که ضریب فزاینده مالیات در دوره رونق برابر با 194/0- و بزرگتر از دوره رکود (092/0-) است عزتی شورگلی و همکاران (1400) با استفاده از دادههای فصلی اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1369 الی 1396 و با به کارگیری الگوی خودرگرسیون برداری آستانهای برای اقتصاد ایران نشان دادند که ضریب فزاینده مخارج جاری و عمرانی در دوره رکود (به ترتیب برابر با 608/0 و 224/0) بزرگتر از دوره رونق (به ترتیب برابر با 412/0 و 169/0) است. این درحالی است که ضریب فزاینده کل درآمدهای مالیاتی دولت در دوره رونق (109/0-) بزرگتر از دوره رکود (094/0-) است.
3-2-2- جمعبندی مطالعات و تشریح نوآوری مطالعه حاضر ضریب فزاینده سیاست مالی تحت تأثیر عوامل مختلفی است، اما در حالت ساده و اولیه، این ضریب تحت تأثیر میل نهایی به مصرف و واردات است، شواهد نظری و تجربی حاکی از آن است که با وقوع ادوار تجاری میل نهایی به مصرف و واردات تغییر میکند و با تغییرشان، ضریب فزاینده سیاست مالی نیز تغییر میکند. نقش سیاست مالی در اقتصاد تحت تأثیر عوامل مختلفی است. اما آنچه در سالهای اخیر نظر محققان و اقتصاددانان را به خود جلب کرده است، تغییر نقش سیاست مالی طی ادوار تجاری و اعتباری است. در حوزه نحوه تأثیرگذاری سیاست مالی بر متغیرهای کلان اقتصادی بالأخص؛ رشد اقتصادی مطالعات مختلفی انجام شده است. با این حال در سالهای اخیر، محققان حوزه مطالعاتی خود در زمینه سیاستهای مالی را معطوف به شرایط مختلف اقتصادی نمودند و هریک بهنوعی نشان دادند که نقش سیاست مالی در شرایط مختلف اقتصادی (ادوار تجاری و اعتباری، شرایط تورمی، درجه باز بودن اقتصادی، رژیم نرخ ارز و ...) میتواند تغییر یابد. این ایده منجر به ایجاد طیف جدیدی از مطالعات گردید که به دنبال بررسی نحوه تأثیر سیاست مالی مخارج دولت و درآمدهای مالیاتی در شرایط مختلف اقتصادی شدند. آنچه مطالعه حاضر را با سایر مطالعات متمایز میکند، تفکیک مالیات، به انواع مستقیم و غیرمستقیم است. ازآنجا که نحوه اثرگذاری این دو نوع از مالیاتها باهم متفاوت است، لذا در مطالعه حاضر با جداسازی مالیاتها به انواع مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم، نحوه تأثیر مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم دولت بر رشد اقتصادی طی دورههای رکود و رونق براساس روش هال 2009 و در قالب مدل چرخشی مارکوف بررسی خواهد شد. تفکیک درآمدهای مالیاتی دولت به انواع مستقیم و غیرمستقیم و بررسی نحوه تأثیرگذاری هریک بر رشد اقتصادی طی ادوار تجاری موضوعی است که طبق بررسیهای بهعملآمده در ایران مورد بررسی قرار نگرفته است، لذا نوآوری مطالعه حاضر نیز براین اساس است.
3- روششناسی تحقیق و معرفی الگو و دادههای مورد استفاده 1-3- الگوی چرخشی مارکوف فرم اولیه و کلی مدل چرخشی مارکوف که در مطالعات کلمنت و کرولزیک[16](2002) و کالوگنی و مانرا[17] (2009) نیز بدان اشاره شده است، در قالب یک مدل خودرگرسیون با وقفههای توزیعی که اجزاء مختلف آن تابعی از رژیمها است به صورت رابطه زیر میباشد. (7)
در الگوی معرفی شده در بالا متغیر وابسته ، متغیر مستقل، عرض از مبدأ و جزء اخلال مدل است. یک ویژگی منحصر به فرد الگوی چرخشی مارکوف این است که این قابلیت را دارد که تمامی اجزاء سمت راست رابطه بالا تابعی از متغیر تغییر رژیم باشد. جهت نشان دادن این که کدام قسمت مدل تابعی از رژیم است از حروف اختصاری به ترتیب زیر استفاده میشود. 1- چنانچه عرض از مبدأ تابعی از متغیر پنهان و رژیمهای مدل باشد از نماد استفاده میشود. 2 - چنانچه ضرایب خود رگرسیون تابعی از متغیر پنهان و رژیمهای مدل باشد از نماد استفاده میشود. 3- اگر واریانس تابعی از متغیر پنهان و رژیمهای مدل باشد از نماد استفاده میشود. 4- اگر میانگین متغیر وابسته تابعی از متغیر پنهان و رژیمهای مدل باشد از نماد استفاده میشود. (8)
برای نشان دادن تعداد رژیمها از نماد استفاده میشود. لذا یک مدل با تعداد رژیم و تعداد وقفه خودرگرسیون و تعداد وقفه متغیر توضیحی با نماد نشان داده میشود. با ترکیب حالات مختلف مدل چرخشی مارکوف مدلهای مختلفی از الگوی چرخشی مارکوف پدید میآید (کازرونی و همکاران، 1390، 163-164).
2-3- روش معرفی شده توسط هال 2009 و توسعه آن در قالب چرخشی مارکوف هال 2009 معادله رگرسیونی زیر را جهت برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی معرفی کرد که اولاً روش تخمین آن براساس یک معادله رگرسیونی است و همچنین روش تخمین و نحوه برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی در این روش بسیار آسان است. (9)
در معادله بالا تولید ناخالص داخلی، مخارج دولت، نیز جزء ثابت مدل و نیز ضریب فزاینده مخارج دولت است. لذا بر اساس مطالعات هال 2009، آرین و همکاران 2015 و خداویسی و عزتی 1398 و طبق توضیحات ارائه شده در قسمت بالا برای مدلهای چرخشی مارکوف، الگوی مورد استفاده در تحقیق حاضر طبق روش هال 2009 و الگوهای چرخشی مارکوف به صورت زیر تصریح میشوند. (10)
حالت کلی معادله مورد استفاده در تحقیق حاضر جهت برآورد ضریب فزاینده سیاست مالی در قالب مدل چرخشی مارکوف به صورت معادله بالا است. در الگوی مذکور همان رشد اقتصاد و به عنوان متغیر وابسته است. میانگین متغیر رشد اقتصادی و به عنوان عرض از مبدأ الگو و تابعی از رژیمها ( ) میباشد. قسمت خودرگرسیون الگو و تابعی از رژیمهای معادله چرخشی مارکوف است. نسبت تغییرات متغیر سیاست مالی (مخارج و یا مالیات) به تولید ناخالص داخلی و متغیر توضیحی مدل و تابعی از رژیمهای الگو است. ضریب برآورد شده برای متغیر مذکور نشان دهنده ضریب فزاینده سیاست مالی است که تابعی از رژیمها است. جز اخلال الگوی مذکور بوده که واریانس آن تابعی از رژیمها است..
3-3- معرفی الگو و متغیرهای مورد استفاده حال الگوی معرفی شده در قسمت بالا، برای مخارج دولت و مالیاتها با تفکیک مالیاتها به انواع آن به صورت زیر تصریح شده و گسترش مییابد. (11)
در معادله بالا ( ) نشان دهنده مالیاتهای مستقیم و نیز ضریب فزاینده مالیاتهای مستقیم را نشان میهد. (12)
در معادله بالا ( ) نشان دهنده مالیاتهای غیرمستقیم و نیز ضریب فزاینده مالیاتهای غیرمستقیم را نشان میدهد. (13)
در معادله بالا ( ) معرف مخارج کل دولت و نیز ضریب فزاینده مخارج دولت را نشان میهد. حال با حضور همزمان مخارج دولت و مالیاتها در معادلات شماره 14 و 15 به بررسی ضریب فزاینده سیاست مالی پرداخته میشود. (14) (15)
3-4- دوره زمانی مورد مطالعه و دادههای مورد استفاده تمامی دادههای این مطالعه از بانک مرکزی، بانک اطلاعات و سریهای زمانی گردآوریشدهاند. دادههای مورداستفاده در این تحقیق بهصورت فصلی و در بازهی زمانی 1372:1-1397:2 و به قیمت پایهی سال 1390 میباشند و تمامی دادهها تحقیق با استفاده از روش که توسط گومز و مراول[18] ارائهشده است، تعدیل فصلی شدهاند.
4- نتایج تجربی پژوهش طبق استراتژی انتخاب مدل بهینه در الگوهای چرخشی مارکوف، ابتدا بایستی وجود رابطه غیرخطی بین متغیرهای الگو بررسی شود که بدین منظور از آزمون نسبت راستنمایی استفاده شده است. نتایج آزمون مذکور، حاکی از آن است که در هر پنج مدل مورد استفاده در تحقیق حاضر رابطه بین متغیرهای مورد استفاده در سطح معناداری پنج درصد غیرخطی است، لذا مدل چرخشی مارکوف جهت بررسی رابطه بین متغیرها نسبت به مدلهای خطی ترجیح داده میشود[19].
1-4- برآورد ضریب فزاینده درآمد مالیاتهای مستقیم مدل ، با سه رژیم و یک وقفه به عنوان مدل بهینه و مناسب برای الگوی شماره 1 انتخاب شد که نتایج حاصل از تخمین مدل مورد نظر در جدول 1 گزارش شده است (جهت اضافه نشدن حجم مقاله از گزارش تمامی نتایج مدل چرخشی مارکوف خودداری شده است و صرفاً نتایج عرض از مبدأ رژیمها و ضریب فزاینده سیاست مالی در ادامه آورده میشود).
جدول 1- نتایج تخمین الگوی شماره 1: مالیات مستقیم
منبع: یافتههای پژوهشگر
عرض از مبدأ رژیم صفر منفی و مقدار 0301/0- است که نشان دهنده دوره رکود و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی پایین است. رژیم اول با عرض از مبدأ 0178/0 معرف دوره رونق پایین و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی متوسط است و رژیم دوم نیز با مقدار مثبت و بزرگترین مقدار عرض از مبدأ در بین رژیمهای دیگر با مقدار 0539/0 نشان دهنده رژیم با رونق بالا و یا رژیم با وضعیت رشد اقتصادی بالا در الگوی مورد استفاده است. نتایج جدول 1 حاکی از آن است که ضریب فزاینده مالیاتهای مستقیم (ضریب متغیر ) در هر سه رژیم رکود، رونق متوسط و رونق بالا مثبت و معنادار است. به نحوی که ضریب فزاینده درآمدهای مالیاتی مستقیم تقریباً در رژیم رکودی، رونق متوسط و رونق بالا به ترتیب برابر با 70/0، 22/0 و 96/0 درصد است، این بدان معنا است که با افزایش 1 درصدی مالیاتهای مستقیم، رشد اقتصادی به ترتیب در رژیمهای رکودی، رونق متوسط و رونق بالا به میزان 70/0، 22/0 و 96/0 درصد افزایش مییابد. لذا دو نکته اصلی از نتایج جدول ارائه شده در بالا استنباط میشود. 1- ضریب فزاینده مالیاتهای مستقیم در دوره رونق بالا (رژیم 2) بزرگتر از رژیم دوره رکود (رژیم ) است. باوجود اینکه انتظار بر تأثیر منفی مالیات بر رشد اقتصادی است، اما نتیجه مذکور در سایر مطالعات نیز قابل مشاهده است، به طور مثال؛ بااوم و همکاران 2012، برای کشور ژاپن به این نتیجه دست یافتند که ضریب فزاینده شوک مثبت مالیاتها هم در دوره رکود و هم در دوره رونق مثبت است و مقدار آن در دوره رونق بزرگتر از دوره رکود است و یا محققین مذکور برای کشور انگلستان نیز به نتیجه مشابهی دست یافتند و نشان دادند که ضریب فزاینده مالیاتها در دوره رکود مثبت و در دوره رونق صفر است. قابل ذکر است که تأثیر مثبت مالیات بر تولید و رشد اقتصادی ایران در مطالعات ابونوری و زیوری مسعود 1393 (با افزایش یک درصدی مالیاتها در اقتصاد ایران، رشد اقتصادی 05/0 درصد افزایش مییابد)، رحمانی و همکاران 1397 (در رژیم تورمی پایین افزایش مالیاتهای مستقیم تأثیر مثبت و معناداری بر رشد اقتصادی ایران دارد)، چهرقانی و زراءنژاد 1398 (مالیات بر ارزش افزوده از نرخ 3 تا 20 درصد تأثیر مثبت بر رشد اقتصادی دارد) حسینپور و همکاران 1398 (ضریب فزاینده تجمعی و یا ضریب فزاینده بلندمدت برای مخارج دولت، مالیات و پرداختهای انتقالی به ترتیب برابر 035/0، 08/0 و 06/0 به دست آوردند) نیز قابلمشاهده است. 2- ضریب فزاینده مالیاتهای مستقیم در هر سه رژیم مثبت و معنادار است. نکته جالب توجه تأثیر مثبت و معنادار مالیات مستقیم در تمامی رژیمها میباشد. این موضوع میتواند ناشی از مستقیم بودن این نوع مالیات و برداشت خودکار از حسابهای اشخاص حقیقی و حقوقی باشد. به عبارت بهتر، این نوع مالیات به میزان کمتری با هزینههای تولیدی در ارتباط است به همین دلیل به نظر میرسد این نوع مالیات و رشد آن نسبت به سایر مالیاتها از ریسک تولیدی کمتری برخوردار باشد و به همین دلیل، میتواند ابزار مناسبی برای دولت در شرایط رکودی باشد[20].
2-4- برآورد ضریب فزاینده درآمد مالیاتهای غیرمستقیم براساس استراتژی انتخاب مدل بهینه مدل ، با سه رژیم و یک وقفه به عنوان مدل بهینه و مناسب برای الگوی شماره 2 انتخاب شد. عرض از مبدأ رژیم صفر مثبت و مقدار 006/0 است که نشان دهنده دوره رونق متوسط و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی مثبت کوچک است. رژیم اول با عرض از مبدأ 018/0- معرف دوره رکود و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی منفی است و رژیم دوم نیز با مقدار مثبت و بزرگترین مقدار عرض از مبدأ در بین رژیمهای دیگر با مقدار 0175/0 نشان دهنده رژیم با رونق بالا و یا رژیم با وضعیت رشد اقتصادی بالا در الگوی تخمین زده شده است.
جدول 2- نتایج تخمین الگوی شماره 2: مالیات غیرمستقیم
منبع: یافتههای پژوهشگر
ضریب فزاینده مالیاتهای غیرمستقیم در هر دو رژیم رکود، رونق متوسط مثبت و معنادار است، اما در رژیم رونق بالا، منفی و معنادار است. به نحوی که ضریب فزاینده تقریباً در رژیم رکودی، رونق متوسط و رونق بالا به ترتیب برابر با 076/0، 184/0 و 076/0- درصد است، این بدان معنا است که با افزایش 1 درصدی مالیاتهای غیرمستقیم، رشد اقتصادی به ترتیب در رژیمهای رکودی، رونق متوسط و رونق بالا به میزان 076/0، 184/0 و 076/0- درصد تغییر میکند. لذا دو نکته اصلی از نتایج جدول ارائه شده در بالا استنباط میشود. 1- ضریب فزاینده مالیاتهای غیرمستقیم در دوره رونق متوسط (رژیم ) بزرگتر از رژیم رکود (رژیم ) است. 2- ضریب فزاینده مالیاتهای غیرمستقیم در دو رژیم رکود و رونق متوسط مثبت و در رژیم رونق بالا منفی و معنادار است. تأثیر منفی مالیاتهای غیرمستقیم در دوره رونق از این موضوع نشاءت میگیرد که در شرایطی که رشد اقتصادی بالاست، رشد مالیاتهای غیرمستقیم (بالأخص مصرف و فروش) به عنوان یک عامل بازدارنده در دو سمت عرضه و تقاضای اقتصاد عمل میکند و با افزایش هزینههای تولیدی و مصرفی بنگاهها و خانوارها و کاهش حاشیه سود بنگاهها و همچنین، کاهش درآمدهای قابلتصرف خانوارها بر تولید ناخالص داخلی تأثیر منفی بگذارد. اما نکته جالب توجه تأثیر مثبت و معنادار مالیات غیرمستقیم بر رشد اقتصادی در شرایط رکود میباشد؛ زیرا در شرایط رکودی که بدهی دولت به پیمانکاران و سایر بخشهای وابسته به خود است، رشد درآمدهای مالیاتی ناشی از این ناحیه میتواند بخشی از بدهیهای دولت را کاهش دهد و از این طریق بهبود بودجه در بهبود رشد اقتصادی سهیم باشد.
3-4- برآورد ضریب فزاینده مخارج دولت براساس استراتژی انتخاب مدل بهینه مدل ، با سه رژیم و سه وقفه به عنوان مدل بهینه و مناسب برای الگوی شماره 3 انتخاب شد. با توجه به نتایج جدول 3 عرض از مبدأ رژیم صفر منفی و مقدار 0383/0- است که نشان دهنده دوره رکود و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی پایین است. رژیم اول با عرض از مبدأ 0115/0 معرف دوره رونق پایین و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی متوسط است و رژیم دوم نیز با مقدار مثبت و بزرگترین مقدار عرض از مبدأ در بین رژیمهای دیگر با مقدار 0527/0 نشان دهنده رژیم با رونق بالا و یا رژیم با وضعیت رشد اقتصادی بالا در الگوی مورد استفاده است.
جدول 3- نتایج تخمین الگوی شماره 3: مخارج دولت
منبع: یافتههای پژوهشگر
ضریب فزاینده مخارج دولت در هر سه رژیم رکود، رونق متوسط و رونق بالا مثبت است. به نحوی که ضریب فزاینده در رژیم رکودی، رونق متوسط و رونق بالا به ترتیب تقریباً برابر با 1، 7/0 و 72/0 درصد است، این بدان معنا است که با افزایش 1 درصدی مخارج دولت، رشد اقتصادی به ترتیب در رژیمهای رکودی، رونق متوسط و رونق بالا به میزان 1، 7/0 و 72/0 درصد افزایش مییابد. لذا دو نکته اصلی از نتایج جدول ارائه شده در بالا استنباط میشود. 1- ضریب فزاینده مخارج دولت در دوره رکود بزرگتر از رژیم رونق است. 2- ضریب فزاینده مخارج دولت در هر سه رژیم مثبت است. نتیجه مذکور در بسیاری از مطالعات داخلی و خارجی حاصل شده است (به طور مثال خداویسی و عزتی 1398 نشان دادند که در اقتصاد ایران ضریب فزاینده مخارج دولت در دوره رکود بزرگتر از دوره رونق است، همچنین صمیمی و همکاران 1392 نیز نشان دادند که در بلندمدت ضریب فزاینده مخارج دولت در اقتصاد ایران بزرگتر از یک است). 2- تأثیر مثبت مخارج دولت بر تولید ناخالص داخلی از اثرگذاری تقاضای کل از مخارج دولت نشاءت میگیرد. به نحوی که با افزایش مخارج دولت، مصرف، سرمایهگذاری و بهتبع آنها تقاضا و تولید نیز افزایش مییابد. اما بزرگتر بودن ضریب فزاینده مخارج دولت در دوره رکود نسبت به دوره رونق به ضعیف بودن اثر جایگزینی در دوره رکود نسبت به دوره رونق، بزرگتر شدن میل نهایی به واردات در دوره رونق نسبت به دوره رکود برمیگردد.
4-4- برآورد ضریب فزاینده بسته سیاست مالی دولت حاوی مخارج دولت و مالیات مستقیم براساس استراتژی انتخاب مدل بهینه مدل ، با سه رژیم و دو وقفه به عنوان مدل بهینه و مناسب برای الگوی شماره 4 انتخاب شد. عرض از مبدأ رژیم صفر منفی و مقدار 036/0- است که نشان دهنده دوره رکود و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی پایین است. رژیم اول با عرض از مبدأ 014/0 معرف دوره رونق پایین و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی متوسط است و رژیم دوم نیز با مقدار مثبت و بزرگترین مقدار عرض از مبدأ در بین رژیمهای دیگر با مقدار 052/0 نشان دهنده رژیم با رونق بالا و یا رژیم با وضعیت رشد اقتصادی بالا در الگوی مورد استفاده است.
جدول 4- نتایج تخمین بسته سیاست مالی دولت حاوی مخارج دولت و مالیات مستقیم
منبع: یافتههای پژوهشگر
ضریب فزاینده مالیاتهای مستقیم در هر سه رژیم رکود، رونق متوسط و رونق بالا مثبت و معنادار است. به نحوی که ضریب فزاینده تقریباً در رژیم رکودی، رونق متوسط و رونق بالا به ترتیب برابر با 72/0، 22/0 و 86/0 درصد است، این بدان معنا است که با افزایش 1 درصدی مالیاتهای مستقیم، رشد اقتصادی به ترتیب در رژیمهای رکودی، رونق متوسط و رونق بالا به میزان 72/0، 22/0 و 86/0 درصد افزایش مییابد. اما ضریب فزاینده مخارج دولت در هر سه رژیم غیرمعنادار است، این بدان معنا است که اعمال یک سیاست همزمان مخارج دولت و مالیاتهای مستقیم شدیداً از اثرگذاری مخارج دولت میکاهد. لذا سه نکته اصلی از نتایج جدول ارائه شده در بالا استنباط میشود. 1- ضریب فزاینده مالیاتهای مستقیم در دوره رونق بالا (رژیم 2) بزرگتر از رژیم دوره رکود (رژیم ) است. 2- ضریب فزاینده مالیاتهای مستقیم در هر سه رژیم مثبت و معنادار است. 3- وجود همزمان مخارج دولت و مالیاتهای مستقیم منجر به خنثی شدن و بیتأثیر شدن اثر مخارج دولت بر رشد اقتصادی میشود.
5-4- برآورد ضریب فزاینده بسته سیاستی دولت حاوی مخارج دولت و مالیات غیرمستقیم براساس استراتژی انتخاب مدل بهینه الگوی ، با دو رژیم و یک وقفه به عنوان مدل بهینه و مناسب برای الگوی شماره 5 انتخاب شد عرض از مبدأ رژیم صفر منفی و مقدار 0068/0- است که نشان دهنده دوره رکود و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی پایین است. رژیم اول با عرض از مبدأ 0139/0 معرف دوره رونق و یا وضعیت رژیم با رشد اقتصادی مثبت است.
جدول 5- نتایج تخمین بسته سیاست مالی دولت حاوی مخارج دولت و مالیات غیرمستقیم
منبع: یافتههای پژوهشگر
ضریب فزاینده مالیاتهای غیرمستقیم در رژیم رکود مثبت و معنادار و در رژیم رونق منفی و غیرمعنادار است. به نحوی که ضریب فزاینده در رژیم رکودی و رونق تقریباً به ترتیب برابر با 11/ و 02/0- درصد است، این بدان معنا است که با افزایش 1 درصدی مالیاتهای غیرمستقیم، رشد اقتصادی به ترتیب در رژیمهای رکود و رونق به میزان 11/0 و 02/0 درصد افزایش و کاهش مییابد. همچنین ضریب فزاینده مخارج دولت در دو رژیم مثبت و معنادار است. لذا سه نکته اصلی از نتایج جدول ارائه شده در بالا استنباط میشود. 1- قدرمطلق ضریب فزاینده مالیاتهای غیرمستقیم در دوره رکود بزرگتر از رژیم رونق است. 2- ضریب فزاینده مالیاتهای غیرمستقیم در رژیم رکود مثبت و در دوره رونق مثبت است. 3- وجود همزمان مخارج دولت و مالیاتهای غیرمستقیم در یک الگو از اثرگذاری مخارج دولت میکاهد، اما همچنان ضریب فزاینده مخارج دولت بزرگتر از ضریب فزاینده مالیاتهای غیرمستقیم است.
5- نتیجهگیری جدول 6 خلاصه نتایج حاصل از برآورد الگوهای شماره 1 تا 3 است. خلاصه نتایج ضریب فزاینده سیاست مالی در اقتصاد ایران حاکی از آن است که مالیاتهای غیرمستقیم در تحریک رشد اقتصادی نسبت به مالیاتهای مستقیم در اثرگذاری بر رشد اقتصادی ضعیفتر عمل میکنند و از سویی میزان اثرگذاری این ابزار در دوره رکود بزرگتر از دوره رونق است. از سویی ضریب فزاینده مخارج دولت در هر دو رژیم رکود و رونق متوسط مثبت و معنادار است اما در رژیم رونق بالا اثر آن غیرمعنادار است و مقدار آن در دوره رکود، رونق پایین و رونق بالا به ترتیب برابر با 04/1، 68/0 و 72/0 است. این موضوع حاکی از آن است که مخارج دولت ابزار قدرتمندی در تحریک تولید بالأخص در دوره رکود و رونق پایین است. لذا در یک جمعبندی کلی در دوره رکود مخارج دولت به عنوان یک ابزار قدرتمند در تحرک تولید نسبت به مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم است. همچنین مالیاتهای مستقیم نسبت به مالیاتهای غیرمستقیم، رشد اقتصادی را به میزان بزرگتری تحت تأثیر قرار میدهند. لذا در بین سه ابزار سیاست مالی در دوره رکود، مخارج دولت اثرگذارتر است و در دوره رونق مالیاتهای مستقیم در اثرگذاری بر رشد اقتصادی بهتر عمل میکند.
جدول 6- خلاصه نتایج ضریب فزاینده مالیاتهای مستقیم، غیرمستقیم و مخارج دولت
منبع: یافتههای پژوهشگر
در الگوی شماره 4، به بررسی بسته سیاست مالی دولت با حضور همزمان مخارج دولت و مالیاتهای مستقیم بر رشد اقتصادی پرداخته شد. حضور همزمان مخارج دولت و مالیاتهای مستقیم در الگو منجر به غیرمعنادار شدن ضریب فزاینده سیاست مخارج دولت در هر سه رژیم شد. به نحوی که تفاوت چندانی در ضرایب مالیاتهای مستقیم ایجاد نشد. لذا استفاده از یک چنین بستهای جهت تحریک تولید توصیه نمیشود، زیرا مخارج دولت هیچ تأثیری بر رشد اقتصادی نداشته و به احتمال زیاد اثرات تورمی شدیدی نیز ایجاد کند. از سویی در الگوی شماره 5 نیز به بررسی بسته سیاست مالی دولت با حضور همزمان مخارج دولت و مالیاتهای غیرمستقیم بر رشد اقتصادی پرداخته شد. طبق جدول مذکور اثر هر دو ابزار سیاست مالی در دوره رکود مثبت و معنادار، اما در دوره رونق غیرمعنادار است. لذا استفاده از یک چنین بستهای صرفاً در دوره رکود توصیه میشود. از سویی استفاده از بسته سیاست مالی دولت حاوی مخارج و مالیاتهای غیرمستقیم نسبت به بستهای که شامل مخارج و مالیاتهای مستقیم است ترجیح داده میشود و یک چنین سیاستی نیز صرفاً در دوره رکود. توصیه میشود. در یک جمعبندی کلی باید عنوان کرد که سیاستگذار اقتصادی به هنگام اجرای سیاست مالی نیز بایستی اثرات جایگزینی جبری را در نظر بگیرد و با کاهش نرخ بهره، اثر جایگزینی جبری را خنثی کرده تا ابزارهای سیاست مالی بهموقع و قویتر بر تولید اثر بگذارند. همچنین استفاده درست و بهموقع از ابزارهای سیاست مالی نکتهای است که سیاستگذار مالی بایستی دقت کافی بر آن داشته باشد و ابزارهای مناسب بایستی در زمان مناسب (با توجه به نوع اثرگذاری ابزارها در دورههای رکود و رونق) استفاده شوند. به نحوی که مخارج دولت به عنوان قویترین ابزار سیاست مالی در دوره رکود است، اما در دوره رونق این ابزار در تحریک تولید خنثی است. بنابراین در یک جمعبندی کلی، میتوان عنوان کرد چنانچه سیاستگذار سیاست مالی به دنبال افزایش رشد اقتصادی با توسل به مخارج دولت و مالیات است، باید شرایط اقتصادی را از لحاظ وضعیت رکود و یا رونق در نظر بگیرد و از استفاده همزمان مخارج دولت و مالیات مستقیم خودداری کند. لذا، دسترسی به نتیجه مطلوب حاصل از اجرای سیاست مالی بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی و هماهنگی مخارج دولت و مالیاتها مسیر نخواهد بود.
جدول 7- خلاصه نتایج ضریب فزاینده بسته سیاست دولت حاوی مخارج و مالیات
منبع: یافتههای پژوهشگر
[1] گروه مدیریت و اقتصاد، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران. yousef.moradi63@gmail.com [2] گروه مدیریت و اقتصاد، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران(نویسنده و مسئول): k.shahbazi@urmia.ac.ir [3] گروه مدیریت و اقتصاد، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران. s.feizi@urmia.ac.ir [4] Çebi, 2017. [5] Gunter et al 2021. [6] Hory 2015. [7] Gechert & Mentges 2018. [8] مطالب این قسمت از مطالعات پالی 2009، چارلز و همکاران 2015 و خداویسی و عزتی 1398 تلخیص شده است. [9] Bussière et al. [10] Baum et al. [11] Arin et al. 2015 [12] Baranowski et al 2016. [13] Bilosi 2017 [14] Beyer and Milivojevic 2020 [15] Debuque-Gonzales 2021 [18] Gomez & Maravall 1997 [19] جهت اضافه نشدن حجم مقاله از گزارش نتایج آزمون غیرخطی برای هر پنج مدل خودداری شده است. [20] جهت اضافه نشدن حجم مقاله از گزارش نتایج آزمونهای تشخیصی در مقاله حاضر خودداری شده است. اما نتایج آزمونهای عدم وجود خودهمبستگی، همسانی و نرمال بودن اجزاء اخلال حاکی از آن است که در هر پنج مدل تخمین زده شده در سطح معناداری پنج درصد اجزاء اخلال به صورت نرمال توزیع شدهاند و مشکلات خودهمبستگی و ناهمسانی واریانس را نیز ندارند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فهرست منابع
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 224 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 131 |