تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,991 |
تعداد مقالات | 83,507 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,128,887 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,168,718 |
اثر عدم تقارن اطلاعاتی بر بیشارزشیابی سهام | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های حسابداری مالی و حسابرسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 7، شماره 27، آبان 1394، صفحه 73-92 اصل مقاله (657.43 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سید محمود موسوی شیری* 1؛ حسن خلعت بری2؛ مینا فیروز بخت3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار حسابداری دانشگاه پیام نور | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد حسابداری دانشکده علوم اقتصادی- دانشگاه پیام نور | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3کارشناس ارشد حسابداری دانشکده علوم اقتصادی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زمانی که عدم تقارن اطلاعاتی در رابطه با سهام یک شرکت افزایش یابد، ارزش ذاتی آن با ارزشی که سرمایهگذاران در بازار سرمایه برای سهام موردنظر قائل میشوند متفاوت خواهد بود. درنتیجه، ارزش واقعی سهام شرکتها با ارزش مورد انتظار سهامداران تفاوت خواهد داشت. بنابراین، پژوهش حاضر برای فراهم آوردن شواهدی در ارتباط با نقش عدم تقارن اطلاعاتی بر بیشارزشیابی سهام صورت پذیرفته است. برای آزمون فرضیه پژوهش، از دادههای تاریخی مربوط به 63 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران و از تحلیل رگرسیون، استفاده گردیده است. نتایج پژوهش، نشان میدهد که عدم تقارن اطلاعاتی رابطه مثبت و معناداری با بیشارزشیابی سهام دارد. درواقع، مدیریت شرکتها، هنگامیکه دارای مزیت و برتری اطلاعاتی بوده و سودها را دستکاری میکنند، موجب میشوند بر شدت بیشارزشیابی سهام افزوده شده و ثروت بلندمدت صاحبان سهام را نابود کنند. Abstract When information asymmetry increases, actual value of stock a firm is different from value that investors got for that. This research provides evidence on the role of information asymmetry on equity overvaluation. For hypothesis test by collection of financial data about 63 listed companies in in Tehran Stock Exchange by using correlation analysis, was tested. Results of research show that information asymmetry has a positive and significant relationship with equity over valuation. Indeed, in studying companies in Tehran stock exchange, when managers have information advantages and manipulate earning, tend to intensify overvaluation and destroy shareholder wealth. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سهام بیشارزشیابی شده؛ عدم تقارن اطلاعاتی؛ مدیریت سود | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اثر عدم تقارن اطلاعاتی بر بیشارزشیابی سهام
سید محمود موسوی شیری
حسن خلعتبری[2] مینا فیروزبخت[3]
چکیده زمانی که عدم تقارن اطلاعاتی در رابطه با سهام یک شرکت افزایش یابد، ارزش ذاتی آن با ارزشی که سرمایهگذاران در بازار سرمایه برای سهام موردنظر قائل میشوند متفاوت خواهد بود. درنتیجه، ارزش واقعی سهام شرکتها با ارزش مورد انتظار سهامداران تفاوت خواهد داشت. بنابراین، پژوهش حاضر برای فراهم آوردن شواهدی در ارتباط با نقش عدم تقارن اطلاعاتی بر بیشارزشیابی سهام صورت پذیرفته است. برای آزمون فرضیه پژوهش، از دادههای تاریخی مربوط به 63 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران و از تحلیل رگرسیون، استفاده گردیده است. نتایج پژوهش، نشان میدهد که عدم تقارن اطلاعاتی رابطه مثبت و معناداری با بیشارزشیابی سهام دارد. درواقع، مدیریت شرکتها، هنگامیکه دارای مزیت و برتری اطلاعاتی بوده و سودها را دستکاری میکنند، موجب میشوند بر شدت بیشارزشیابی سهام افزوده شده و ثروت بلندمدت صاحبان سهام را نابود کنند.
واژههای کلیدی: سهام بیشارزشیابی شده، عدم تقارن اطلاعاتی، مدیریت سود.
1- مقدمه یکی از عوامل مؤثر در تصمیمگیری، اطلاعات مناسب و مرتبط با موضوع تصمیم است .هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی[i] بر این باور است که تصمیمات سرمایهگذاران و اعتباردهندگان و استفاده ایشان از اطلاعات دارای وسعت بسیار بیشتری نسبت به سایر گروههای خارجی است و به همین لحاظ تصمیمات آنها دارای تأثیرات عمدهای در تخصیص منابع اقتصادی یک کشور میباشد. درصورتیکه اطلاعات موردنیاز به صورتی نامتقارن بین افراد توزیع شود، (انتقال اطلاعات بهصورت نابرابر بین مردم صورت گیرد) میتواند نتایج متفاوتی را نسبت به موضوعی واحد سبب شود. عدم تقارن اطلاعاتی، زمانی وجود دارد که اطلاعات در اشکال گوناگون و در زمانهای مختلف در بازار توزیع میگردد که این امر زمینه سودهای غیرمجاز و رانتی را فراهم مینماید و اطلاعات یک گروه (همچون مدیران) بیشتر از گروههای دیگر (همچون سرمایهگذاران) باشد. در واقع، تضاد منافع بین مدیران و سرمایهگذاران، سبب میگردد تا مدیران از افشای برخی اطلاعات درباره جنبههای آتی یک شرکت به خاطر دستیابی به منافع بیشتر خودداری کنند. مسلم است که قیمتهای سهام در پایان، جریانهای نقدی آتی مورد انتظار مبتنی بر اطلاعات موجود و آشکار را منعکس میکند. پنهان کردن یا عدم افشای اطلاعات مهم درباره جنبههای آتی شرکت، ممکن است قیمت سهام نادرستی را نتیجه دهد. درواقع نبود اطلاعات کافی، موجب میگردد سرمایهگذاران در پیشبینی جریانهای سود آتی دچار اشتباه گردیده و ارزشهای نادرستی را برای سهام به وجود آورند (چی و گوپتا[ii]، 2009: 1653). هنگامیکه ارزش بازار سهام، بالاتر از ارزش واقعی آن باشد، سهام، بیشارزشیابی شده است. سهام بیشارزشیابی شده[iii]، بدین معنی است که شرکت قادر نخواهد بود عملکرد موردنیاز برای توجیه ارزش بازار سهامش را (مگر با شانس) ارائه دهد. اگر شرکت بتواند ارزشش را توجیه کند، بیشارزشیابی شده نخواهد بود. بیشارزشیابی سهام میتواند موجب شود که مدیران اقداماتی را انجام دهند تا عملکرد گزارش شده را متورم سازند تا از این طریق، قیمتهای بادکرده سهام را توجیه نمایند. اینچنین اقداماتی شامل تحصیل[iv] دیگر شرکتها، توسعه[v] داخلی شرکت، تقلب[vi] و مدیریت سود میباشد. مدیران با انجام این اقدامات امیدوارند تا نتایج منفی در ارتباط با حرفه و پاداشها را به تأخیر بیاندازند، درحالیکه آنها درواقع در حال خراب کردن ارزش بلندمدت شرکت هستند (جنسن[vii]، 2005: 5). بدیهی است که کشف رابطه بین این متغیرها، میتواند برای سرمایهگذاران و سیاستگذاران حسابداری و بهتبع آن، کل جامعه سودمند باشد. بنابراین، با توجه به اهمیت عدم تقارن اطلاعاتی و ارزشیابی درست سهام و اثرات آتی آنها، این پژوهش بر آن است تا نقش عدم تقارن اطلاعاتی را بر بیشارزشیابی سهام، بررسی کند. بنابراین، سؤال این پژوهش این است که: آیا عدم تقارن اطلاعاتی، منجر به بیشارزشیابی سهام میشود؟
2- چارچوب نظری و پیشینه پژوهش بر اساس مفهوم عدم تقارن اطلاعاتی، مدیران درخصوص جریانهای نقدی، فرصتهای سرمایهگذاری و بهطورکلی چشمانداز آتی و ارزش واقعی شرکت، اطلاعاتی بیش از سرمایهگذاران برونسازمانی در اختیار دارند. بهطورکلی، عدم تقارن اطلاعاتی به شکافهای اطلاعاتی، کیفیت، گزارشگری، قابلفهم بودن، ادراکی و ارزش تقسیم میشود. هر چه دامنه مطرحشده بیشتر باشد، سطح شکاف ارزش و به دنبال آن فاصله بین قیمت مبادلاتی اوراق بهادار شرکتها از ارزش ذاتی آنها بیشتر خواهد بود که این امر، به تصمیمگیریهای نامناسب اقتصادی و مالی توسط سرمایهگذاران منجر خواهد شد (خانی و قجاوند، 1391: 68). از آنجایی که سرمایهگذاران بهعنوان اصلیترین تأمینکنندگان منابع شرکتها متقاضی اطلاعات کامل و درست شرکتها هستند، عدم تقارن اطلاعاتی بین سرمایهگذاران، مسئله انتخاب نادرست را در تعیین قیمتهای پیشنهادی مناسب به وجود میآورد. توجه به این نکته الزامی است که قسمت عمده ارزشگذاریهای نادرست اوراق بهادار در مسیر بیشارزشیابی اتفاق میافتد. احتمال وقوع و استمرار بیشارزشیابی بسیار بیشتر از کمارزشیابی است. زیرا وقتی کمارزشیابی اتفاق بیافتد، واحد اقتصادی در اسرع وقت اطلاعاتی را منعکس میکند که ارزشگذاریهای نادرست را تصحیح خواهد کرد. این ممکن است برای هر کسی شگفتآور و مفید باشد که چگونه عدم تقارن اطلاعاتی و در پی آن بیشارزشیابی سهام، میتواند زیانی را برای سرمایهگذاران موجب شود. ازجمله این خسارات، تخصیصهای ناکارا و هزینههای نمایندگی میباشد. اکثر مفسران راجع به هزینههای قیمتگذاری نادرست سهام، بر روی تخصیصهای ناکارا تمرکز کردهاند. بسیاری از اقتصاددانان، معتقدند که قیمتهای بازار، وظیفه مهم تخصیص منابع را بر عهده دارند. بهطورویژه، بازار سهام در حال بازی کردن یک نقش مهم در تخصیص کارای سرمایه به بهترین و تولیدیترین استفادهها میباشد. بنابراین، قیمتهای نادرست سهام، نامناسب به نظر میرسند، زیرا کانالهای نامناسبی از سرمایهگذاری را موجب میشوند (چرینکو و هانتلی[viii]، ۲۰۰۷). در یک شرکت هزینههای نمایندگی، زمانی اتفاق میافتد که مدیرانی که متصدی انجام امور شرکت هستند منافعی دارند که متضاد با منافع دیگر مدعیان شرکت (سهامداران) است. ازآنجاییکه بیشارزشیابی سهام، سبب میشود تا منافع سرمایهگذاران از منافع مدیران دور شود و زیانی که سرمایهگذاران هنگام بیشارزشیابی سهام متحمل میشوند، بزرگ است (زیرا مدیران در زمان بیشارزشیابی، منافع بیشتری بدست میآورند) بیشارزشیابی سهام محتمل است تا هزینههای نمایندگی اساسی را در برداشته باشد. ازجمله هزینههای نمایندگی اساسی شامل، زیانهای ناشی از فرصتطلبی مدیریتی، تحصیلات خراب کننده ارزش و سرمایهگذاری در زمینههای خام[ix] و پرهیز از سرمایهگذاریهای با ارزش فعلی خالص[x] مثبت میباشد (لامبرت[xi] ،۲۰۰۶). نکته بااهمیت این است که مدیران شرکتهای بیشارزشیابی شده، نهتنها اشتباهات بازار را تصحیح نمیکنند، بلکه بهطور فعالانهای، تلاش میکنند تا بیشارزشیابی را طولانی کنند. آنها بهجای اینکه اطلاعاتی را افشا کنند تا بازار (سهامداران و حتی هیئتمدیره) را ناامید گردانند، اقداماتی را انجام خواهند داد تا انتظارات خوشبینانه بازار را بدست بیاورند. ازجمله این اقدامات تحصیل دیگر شرکتها، سرمایهگذاری در زمینههای خام و مدیریت سود است. مدیریت یک شرکت بیشارزشیابی شده، انگیزههایی قوی دارد تا علامتهایی گمراهکننده به جامعه سرمایهگذار و حتی هیئتمدیره دهد. انگیزه مدیریت، انباشتن منافع از طریق بیشارزشیابی و رشد مستمر شرکت، در شکل پاداشهای بالاتر و ارزشیابیهای بالاتر سهام شخصیشان در شرکت است. حال این اقدامات مدیریت، سبب میشود تا مشارکتکنندگان بازار، انتظارات عملکردیشان را در ارتباط با سهام بیشارزشیابی شده بالا ببرند. در پایان، باز شدن گره بیشارزشیابی و اقدامات خراب کننده ارزش اجتنابناپذیر است و درنتیجه، تئوری نمایندگی ارتباط مستقیمی را بین اقدامات مذکور و عملکرد پایین سهام در آینده پیشبینی میکند (کوتاری و همکاران[xii]، ۲۰۰۶). بادرسچر و همکاران[xiii] (۲۰12) در پژوهشی تحت عنوان «مدیریت سود و توانایی پیشبینی تعهدات راجع به جریانهای نقدی آتی» پی بردند شرکتهایی که در گروه مدیریت سود فرصتطلبانه طبقهبندیشده بودند، شواهد بزرگتری از شکاف اطلاعاتی و درنتیجه آن بیشارزشیابی در سال قبل و سالی که سودها برای اولین بار مدیریت شده بودند، نشان میدهند و این بیشارزشیابی از طریق مدیریت سود، حمایت شده است. بادرسچر (۲۰۱1) در پژوهشی تحت عنوان «بیشارزشیابی و انتخاب مکانیزمهای جایگزین مدیریت سود» بررسی کرده است که چگونه درجه و استمرار بیشارزشیابی، استفاده مدیریت، از مدیریت سود در محدوده استانداردهای پذیرفتهشده حسابداری، مدیریت سود واقعی و محدودیت بر روی استفاده بیشتر از این دو مورد، مدیریت سود خارج از محدوده استانداردهای پذیرفتهشده حسابداری را تحت تأثیر قرار میدهد. یافتههای وی نشان میدهد که رابطه مثبتی بین بیشارزشیابی و مدیریت سود وجود دارد. باهاتاچاریا و همکاران[4] (۲۰۱۰) به بررسی رابطه بین کیفیت سود و عدم تقارن اطلاعاتی پرداختند. آنها نتیجهگیری کردند که کیفیت پایین سود، منجر به افزایش عدم تقارن اطلاعاتی در بازارهای مالی میگردد. چی و گوپتا (۲۰۰۹) در پژوهشی تحت عنوان «بیشارزشیابی سهام و مدیریت سود» با در نظر گرفتن ۹۱۷۴۲ داده (سال- شرکت) از بین شرکتهای آمریکایی در طی سالهای (۲۰۰۲-۱۹۶۳) به بررسی رابطه بین بیشارزشیابی سهام و مدیریت سود پرداختند. آنها در ذکر دلایل بیشارزشیابی سهام بیان نمودند که مهمترین دلیل برای این بیشارزشیابیهای سهام، عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سرمایهگذاران است که میتواند نتایج منفی بلندمدت را برای شرکت در پی داشته باشد. آنها با تقسیم نمونه به پرتفولیوهای پنجگانه مبتنی بر کل خطاهای ارزشیابی و تعهدات نتیجه میگیرند که بیشارزشیابیهایی که موجب مدیریت سودهای افزایشی میشوند، بهطور منفی با بازدههای سهام غیرعادی آتی و عملکرد عملیاتی آتی، در ارتباطند و این ارتباط هرچقدر که بیشارزشیابی تشدید میشود، بیشتر نمایان میشود. کای و همکاران[xiv] (۲۰۰۸) به مطالعه اثر اطلاعات نامتقارن بر سه سازوکار اصلی حاکمیت شرکتی (شدت نظارت هیئتمدیره، انضباط بازار (بر اساس استفاده از اقدامات ضدتحصیلی) و حساسیت پرداخت بابت عملکرد مدیریت ارشد) پرداختهاند. آنها دریافتند، شرکتهای دارای عدم تقارن اطلاعاتی بیشتر، به استفاده کمتر از نظارت هیئتمدیره، انضباط بیشتر بازار و داشتن عملکرد مدیریت ارشد بالاتر، گرایش دارند. براون و همکاران[xv] (۲۰۰9) نشان میدهند که هر چه کیفیت گزارشگری مالی بیشتر شود، عدم تقارن اطلاعاتی کاهش و حجم مبادلات سهام کاهش مییابد. لامبرت (۲۰۰۶) در بیان علل بیشارزشیابی سهام، مهمترین دلیل برای ارزشیابیهای نادرست را عدم تقارن اطلاعاتی بین درونسازمانیها و برونسازمانیها بیان میدارد. وی تأکید میکند که هنگامیکه اطلاعات غیرعمومی[xvi] و ناآشکار وجود دارد و یک طرف معامله از طرف دیگر اطلاعات بیشتری را دارا میباشد، سبب میشود قیمت سهام از قیمت واقعیاش منحرف شود. موسوی و همکاران (۱۳۹۱) در تحقیقشان شواهدی در ارتباط با نقش بیشارزشیابی سهام بر مدیریت سودهای افزایشی در آینده فراهم آوردند. برای این منظور تأثیر بیشارزشیابی سهام بر مدیریت سودهای افزایشی در دورههای آتی، از طریق جمعآوری دادههای مالی سالهای ۱۳۸۷-۱۳۸۳ مربوط به ۶۰ شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از تحلیل همبستگی، تحلیل رگرسیون و آزمون تفاوت میانگین، مورد آزمون قرار گرفت. نتایج تحقیقشان، نشان میدهد که بیشارزشیابی سهام با مدیریت سودهای افزایشی دورههای بعد رابطه مثبت و معناداری دارد. رحیمیان و همکاران (1391) به بررسی رابطه بین کفیت سود و عدم تقارن اطلاعاتی پرداختند. نتایج آنها نشان میدهد که بین میزان کیفیت سود و عدم تقارن اطلاعاتی ارتباط معناداری وجود دارد و کاهش کیفیت سود منجر به افزایش عدم تقارن اطلاعاتی میگردد. همچنین، عدم تقارن اطلاعاتی در دوره قبل از اعلان سود نسبت به دوره پس از اعلان سود، بیشتر است.
3- فرضیه پژوهش پیشینه پژوهش نشان میدهد، تضاد منافع بین مدیران و سرمایهگذاران سبب میگردد تا مدیران از افشای برخی اطلاعات درباره جنبههای آتی یک شرکت به خاطر دستیابی به منافع بیشتر خودداری کنند و درنتیجه سرمایهگذاران در پیشبینی جریانهای سود آتی دچار اشتباه گردیده و ارزشهای نادرستی را برای سهام به وجود آورند (باهاتاچاریا و همکاران (۲۰۱۰)، چی و گوپتا (2009) و جنسن (2005)). بنابراین، فرضیه پژوهش به شرح زیر میباشد: بین عدم تقارن اطلاعاتی و بیشارزشیابی سهام رابطه معناداری وجود دارد.
4- روششناسی پژوهش این پژوهش از نوع شبهتجربی در حوزه پژوهشهای اثباتی حسابداری و مبتنی بر اطلاعات واقعی در صورتهای مالی شرکتها میباشد. همچنین از نوع همبستگی و از لحاظ روش جمعآوری دادهها، پژوهشی توصیفی است. روششناسی پژوهش پسرویدادی است و چون میتواند در فرایند استفاده از اطلاعات کاربرد داشته باشد، لذا نوعی پژوهش کاربردی است. جهت انجام پژوهش حاضر برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانهای استفاده شده است. در گردآوری دادهها از نرمافزار رهاورد نوین و بانک اطلاعاتی سازمان بورس اوراق بهادار (کدال) و پایگاههای اینترنتی مربوط به بورس استفاده شده است. بهمنظور آزمون فرضیه پژوهش و تجزیهوتحلیل آن از نرمافزارهای SPSS و Eviews نسخه 7 و تحلیل رگرسیون چندمتغیره خطی استفادهشده است.
5- جامعه و نمونه آماری پژوهش جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران برای دوره 1387-1390 میباشد. برای انتخاب نمونه از روش نمونهگیری حذفی سامانمند استفاده شده است. به این صورت که از بین کلیه شرکتهای موجود، آن دسته از شرکتها که فاقد شرایط ذیل باشند، حذف خواهند شد و بقیه شرکتها بهعنوان نمونه انتخاب میگردند: 1) بهمنظور همگن شدن نمونه آماری در سالهای موردبررسی، قبل از سال 1386 در بورس اوراق بهادار تهران پذیرفته شده باشد. 2) به لحاظ افزایش قابلیت مقایسه، دورههای مالی آنها منتهی به پایان اسفندماه باشد. 3) طی سالهای مذکور، تغییر فعالیت یا تغییر سال مالی نداده باشد. 4) دادههای موردنیاز در دسترس باشد. 5) سهام شرکت، در سالهای دوره پژوهش مورد معامله قرارگرفته باشد و توقف معاملاتی بیشتر از 6 ماه در مورد سهام یادشده اتفاق نیافتاده باشد. 6) شرکتهای موردنیاز، جزء بانکها و مؤسسات مالی (شرکتهای سرمایهگذاری، واسطهگری مالی، شرکتهای هیلدینگ، بانکها و لیزینگها) که افشاهای مالی و ساختارهای اصول راهبری شرکت در آنها متفاوت هستند، نباشد. با در نظر گرفتن موارد ذکرشده تعداد 63 شرکت (258 داده سال – شرکت) مربوط به 7 صنعت که حائز تمامی شرایط بودند بهعنوان نمونه آماری انتخاب گردید.
6- مدل آزمون فرضیه مدلی که برای بررسی فرضیه پژوهش به کار گرفته میشود به شرح مدل 1 میباشد: + + + + + + + مدل 1 : کل خطاهای ارزشیابی نماینده بیشارزشیابی سهام شرکت i برای سالt : شکاف قیمتی نماینده عدم تقارن اطلاعاتی شرکت i برای سال t : تعهدات اختیاری نماینده مدیریت سود شرکت i برای سال t : کیفیت افشا شرکت i برای سال t : اهرم مالی دفتری شرکت i برای سال t : لگاریتم طبیعی اندازه شرکت i برای سال t : حجم معاملات سهام شرکت i برای سال t : نرخ بازده داراییها شرکت i برای سال t
7- متغیرهای پژوهش و نحوه اندازهگیری آنها در این بخش انواع متغیرهای مستقل و کنترلی و متغیر وابسته پژوهش، نحوه اندازهگیری و تعریف عملیاتی آنها بیان میشود.
7-1- متغیر وابسته متغیر وابسته پژوهش دربرگیرنده معیار بیشارزشیابی میباشد. برای به دست آوردن معیار بیشارزشیابی، از مدل ابداعی توسط رودز- کروپف و همکاران[xvii] (2005: 570) استفاده میشود که به روش زیر اندازهگیری میگردد. 7-1-1- معیار بیشارزشیابی یک معیار ارزشیابی رایج، نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام است. در ادبیات حسابداری و مالی نسبت بهعنوان نمایندهای برای هردوی ارزشیابیهای نادرست و فرصتهای رشد استفاده شده است. رودز- کروپف و همکاران (2005) نشان میدهند که اگر معیار درستی برای ارزش واقعی شرکت وجود داشته باشد، را میتوان به دو بخش به شرح مدل 2 تجزیه کرد: مدل 2
ارزش بازار به ارزش واقعی که بیانکننده ارزشیابیهای نادرست و ارزش واقعی به ارزش دفتری که بیانکننده فرصتهای رشد میباشد. شکل لگاریتمی معادله بالا میتواند بهصورت مدل 3 بیان شود: مدل 3
حروف کوچک، لگاریتم طبیعی از متغیرهای مربوطه را نشان میدهد. اگر بازار، بهدرستی فرصتهای رشد آتی، نرخهای تنزیل و جریانهای نقدی را پیشبینی کند، عبارت مساوی صفر خواهد بود و عبارت در تمامی زمانها برابر خواهد بود. اگر بازار در برآورد جریانهای نقدی آتی تنزیل شده اشتباه کند و یا بازار تمام اطلاعاتی را که مدیران در اختیار دارند، نداشته باشد، عبارت بخش ارزشیابی نادرست از ارزش بازار به ارزش دفتری شرکت را در بر میگیرد. رودز-کروپف و همکاران (2005) نشان میدهند که بخشی از در بین تمام شرکتهای موجود در یک صنعت یا بازار، مشترک است درحالیکه بخش دیگر آن مخصوص شرکت است. بنابراین آنها را به سه بخش تجزیه میکنند: تفاوت بین قیمت مشاهدهشده بازار و یک معیار ارزشیابی که ارزش واقعی سالانه را منعکس میکند. (خطای ویژه- شرکت[xviii]) تفاوت بین ارزشیابی مبتنی بر ارزش واقعی سالانه و ارزشیابی که ارزش واقعی بلندمدت را منعکس میکند. (خطای سری زمانی صنعت[xix]) تفاوت بین ارزشیابی مبتنی بر ارزش واقعی بلندمدت و ارزش دفتری. (ارزش واقعی بلندمدت به ارزش دفتری) آنها ارزش واقعی را بهعنوان یک تابع خطی از اطلاعات حسابداری ویژه شرکت در یک نقطه از زمان و یک برداری از مضارب حسابداری مشروط بیان میکنند. بنابراین معادله بالا را میتوان بهصورت مدل 4 بیان کرد: - = – + - + - مدل 4
حروف i، t و j به ترتیب بیانکننده شرکت، سال و نوع صنعت میباشند. : لگاریتم طبیعی ارزش بازار حقوق صاحبان سهام شرکت i در پایان سال t. : لگاریتم طبیعی ارزش دفتری سهام شرکت i در پایان سال t : ارزش واقعی برآوردی شرکت i مبتنی بر مضارب ارزشیابی سطح صنعت در زمان t، : ارزش واقعی برآوردی شرکت i مبتنی بر مضارب ارزشیابی سطح صنعت در بلندمدت، تفاوت کلیدی در عبارات ارزش واقعی این است که مضارب سالانه بهصورت و ضرایب بلندمدت بهصورت بیان میشوند. بخش اول از معادلهی بالا ، اختلاف بین ارزش بازار و ارزش واقعی مربوط به شرکت i در صنعت j و زمان t است. این بخش از خطای ارزشیابی، خطای ویژه شرکت نامیده میشود. بخش دوم از معادله بالا [ - ، اختلاف بین ارزش واقعی شرکت i برای صنعت j و زمان t و ارزش واقعی بلندمدت شرکت i در سطح صنعت است. این بخش از خطای ارزشیابی خطای سری زمانی صنعت نامیده میشود. این اختلاف، مقداری را که کل صنعت (یا حتی کل بازار) ممکن است در سال مشخصی، نادرست ارزشیابی شده باشد را نشان میدهد. مجموع بخش اول و دوم از معادلهی بالا – + - نشاندهنده کل خطاهای ارزشیابی میباشد. بخش سوم از معادلهی بالا بیانکننده اختلاف بین ارزش واقعی بلندمدت و ارزش دفتری میباشد. توجه به این نکته ضروری است که هر یک از سه بخش ذکرشده در عرض شرکتها و سالها تغییر میکنند؛ زیرا هر بخش را در بر میگیرد که اطلاعات حسابداری شرکت i برای سال t است. رودز- کروپف و همکاران (2005) برای برآورد و از سه مدل استفاده میکنند که تفاوت این مدلها در تعداد اطلاعات حسابداری است که در هر مدل استفاده شده است. مدل اول تنها شامل ارزش دفتری، مدل دوم شامل ارزش دفتری و سود خالص، و مدل سوم شامل ارزش دفتری، سود خالص و اهرم مالی بازار میباشد. در این پژوهش برای برآورد ارزشهای واقعی، به علت کاملتر بودن مدل سوم، از آن استفاده میشود. در این مدل، ارزش بازار بهصورت تابعی خطی از متغیرهای ارزش دفتری، سود خالص و اهرم مالی به شرح مدل 5 بیان میشود. = + + + + + مدل 5
: لگاریتم طبیعی ارزش بازار حقوق صاحبان سهام شرکت i در پایان سال t. : لگاریتم طبیعی ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام شرکتi در پایان سال t. : لگاریتم طبیعی قدر مطلق سود خالص شرکت i در پایان سال t. : اهرم مالی بازار شرکت i در پایان سالt . : خطای مدل که درواقع بیانکننده مقدار برآوردی خطای ویژه شرکت میباشد. ازآنجاییکه سود خالص گاهی اوقات منفی است بهصورت ارزش مطلق به همراه متغیر مجازی بیان میشود تا بتوان سودهای خالص منفی را نیز در مدل حفظ کرد. اگر سود خالص برای شرکتی مثبت باشد مقدار و اگر سود خالص منفی باشد در نظر گرفته میشود. برای محاسبه مضارب ارزشیابی شرکتها در صنایع همگون طبقهبندی میشوند و رگرسیون مقطعی (سالبهسال) معادله بالا برای هر صنعت انجام میگیرد تا برآوردهای مضارب حسابداری صنعت برای سال t، بدست آید. ارزش برآورد شده ارزش جور شده از معادله ارزش بازار بالا به شرح مدل 6 میباشد.
مدل 6 = + + + +
برای محاسبه ضرایب بلندمدت در سطح صنعت از های بدست آمده از رگرسیونهای سالانه میانگین گرفته میشود.
مدل 7 برای تمامی ها، 0,1, 2, 3, 4= k =
ارزش برآورد شده هم ارزشی جور شده از معادله ارزش بازار ذکرشده به شرح مدل 8 میباشد. مدل 8
های بهکاربردهشده در مدلهای بالا متناسب با نرخهای تنزیل و نرخهای رشد خواهند بود که در طول زمان تغییر میکنند. مطابق با رودز-کروپف و همکاران (2005) در محاسبه ، متوسط مضارب ارزشیابی سالانه، اطلاعاتی استفاده میشود که برای بازار در زمان t موجود نیست؛ و درنتیجه این اطلاعات نمیتوانند در قیمتهای در زمان t شرکت داده شوند. رودز-کروپف و همکاران (2005) بیان میکنند که برآورد از ارزش واقعی بلندمدت میتواند اطلاعاتی را منعکس کند که مدیران در اختیار دارند و برای بازار در زمان t ناشناخته است. این دلالت بر این دارد که برآورد از خطای سری زمانی صنعت - میتواند شکلی از ارزشیابی نادرست باشد که درنتیجه عدم تقارن اطلاعاتی بوجود میآید. انواع متغیرهای موجود در مدلهای ذکرشده بهصورت زیر اندازهگیری میشوند:
ارزش بازار سهام (حقوق صاحبان سهام)[xx] عبارت است از: (ارزش بازار سهام* تعداد سهام در دست سهامداران)[xxi]
ارزش دفتری سهام (حقوق صاحبان سهام)[xxii] و سود خالص[xxiii] مطابق با آنچه در صورتهای مالی بیان میشود.
اهرم مالی بازار عبارت است از: (یک منهای (ارزش بازار سهام تقسیم بر ارزش بازار داراییها))[xxiv]
ارزش بازار داراییها[xxv] عبارت است از : (ارزش بازار سهام + ارزش دفتری داراییها - مالیاتهای انتقالی به دوره بعد[xxvi] – ارزش دفتری سهام)[xxvii]
با توجه به آنچه در رابطه با معیار بیشارزشیابی بیان شد، متغیر مستقل مدل پژوهش کل خطاهای ارزشیابی (خطاهای ارزشیابی ویژه - شرکت بهعلاوه خطای سری زمانی صنعت) میباشد.
7-2- متغیر مستقل 7-2-1-عدم تقارن اطلاعاتی برای محاسبه عدم تقارن اطلاعاتی در بورس اوراق بهادار تهران از مدل 9 استفاده شده است. مدل 9
AP: میانگین قیمت پیشنهادی فروش سهام شرکت i در دوره t BP: میانگین قیمت پیشنهادی خرید سهام شرکت i در دوره t
این مدل توسط چیانگ و وینکاتش در سال ١٩٨٦ برای تعیین دامنه قیمت پیشنهادی خریدوفروش سهام مورداستفاده قرار گرفت. لازم به ذکر است که بزرگی معیار Spread جهت تفکیک سرمایهگذاران آگاه و ناآگاه به کار میرود و هر چه عدد محاسبهشده بزرگتر باشد، عدم تقارن اطلاعاتی بین سرمایهگذاران آگاه و ناآگاه بیشتر است.
7-3-متغیرهای کنترلی با توجه به مطالعات پیشین، سایر عوامل رایجی که به نظر میرسد از عوامل تعیینکننده و اثرگذار بر بیشارزشیابی سهام بوده و رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و بیشارزشیابی را تحت تأثیر قرار میدهد، در مدل کنترل میشود. 7-3-1-معیار مدیریت سود، اقلام تعهدی اختیاری[xxviii] مدیران گاهی اوقات برای بدست آوردن پاداش بیشتر و افزایش قیمت سهام و بالا بردن اعتبار کاریشان ممکن است سودها را دستکاری کنند که مدیریت کردن سودها میتواند به پنهان کردن اطلاعات و در پی آن منجر به بیشارزشیابی سهام گردد. به همین منظور، از متغیر تعهدات اختیاری برای کنترل مدیریت سود استفاده میگردد؛ که به شرح مدل 10 محاسبه میشود: مدل 10
: بیانکننده کل اقلام تعهدی شرکت i در پایان سال t است که میتوان آن را به دو روش ترازنامهای و روش جریان وجوه نقد محاسبه کرد. در این پژوهش برای محاسبه آن از روش ترازنامهای به شرح مدل 11 استفاده میشود: مدل 11
: تغییر در داراییهای جاری شرکت i در سال t : تغییر در وجوه نقد شرکت i در سال t : تغییر در بدهیهای جاری شرکت i در سال t : تغییر در حصه جاری بدهیهای بلندمدت شرکت i در سال t : هزینه استهلاک داراییهای ثابت و داراییهای نامشهود شرکت i در سال t : تغییر در درآمدهای شرکت i در سال t : تغییر در خالص حسابهای دریافتنی تجاری شرکت i در سال t : مجموع داراییهای شرکت i در پایان سال 1-t : ضرایب مدل : خطای مدل یا همان جمله اخلال است که درواقع بیانکننده مقدار برآوردی اقلام تعهدی اختیاری است که بهعنوان نماینده مدیریت سود در مدل به کار برده میشود.
7-3-2- کیفیت افشا کیفیت افشای شرکتی، یکی از متغیرهای درونزای این پژوهش است. در این پژوهش از امتیازهای سالیانه کیفیت افشای شرکتی که برای شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1387-1390 محاسبه گردیده، استفاده شده است. امتیازهای کیفیت افشای شرکتهای پذیرفتهشده برای دورههای 3 و 9 و 12 ماهه محاسبه و توسط سازمان بورس و اوراق بهادار برای سالهای 1382 به بعد منتشر گردیده است. این امتیازها، ارزیابی بورس دربارهی میزان آگاهیبخشی افشای شرکتی را منعکس مینماید. امتیازهای مذکور، بر اساس میانگین وزنی معیارهای بهموقع بودن و قابلیتاتکای اطلاعات افشاشده محاسبه میگردد. اطلاعات ارزیابیشده، بر اساس مقررات افشای اطلاعات در بورس، ازجمله صورتهای مالی سالیانه، صورتهای مالی میاندورهای 3 و 6 (حسابرسیشده) و پیشبینی درآمد هر سهم در مقاطع زمانی 3 و 6 و 9 و 12 ماهه میباشد (نوروش و حسینی، 1388: 121). 7-3-3- اندازه شرکت واتز و زیمرمن[xxix] (1990) بیان میکنند که شرکتهای بزرگ با هزینههای سیاسی بالاتری روبرو میشوند و بنابراین میتوانند انگیزهای قوی برای استفاده از اختیارات حسابداری داشته باشند تا از این طریق هزینههای سیاسی را کاهش دهند. بنابراین از لگاریتم طبیعی ارزش دفتری داراییها[xxx]، برای کنترل اندازه شرکت استفاده میشود. 7-3-4- اهرم مالی دفتری اهرم مالی بالاتر، پراکندگی سود خالص را افزایش میدهد و انگیزهای قوی به مدیران میدهد تا بهمنظور جلوگیری از نقض تعهداتشان و حفظ نسبتهای اعتباری، سودها را مدیریت کنند. از طرف دیگر، اهرم مالی بالاتر، نمایندهای است برای نظارت دقیقتر دارندگان بدهی و میتواند با مدیریت سودهای کمتر و نبود بیشارزشیابی سهام، مرتبط باشد (چی و گوپتا، 2005: 1655). بنابراین، دیگر متغیر کنترلی، اهرم مالی دفتری[xxxi] میباشد که بهصورت زیر اندازهگیری میشود: یک منهای (ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام تقسیم بر ارزش دفتری کل داراییها)[xxxii]
7-3-5- نرخ بازده داراییها عملکرد مدیران میتواند عامل مهمی در پنهان کردن برخی اطلاعات و یا دستکاری صورتهای مالی برای تحت تأثیر قرار دادن بازار باشد. ازاینرو، اثر آن در مدل کنترل میشود. نرخ بازده داراییها برابر با سود قبل از بهره و مالیات تقسیم بر کلیه داراییهای یک شرکت محاسبه میگردد. 7-3-6- حجم معاملات سهام ارتباط بین حجم معاملات و بازده سهام میتواند انگیزهای برای مدیران باشد تا برخی اطلاعات اساسی را برای استفادهکنندگان اطلاعات منتشر نکنند که این میتواند بر روی رابطه متغیرهای مدل اثرگذار باشد. به همین منظور حجم معاملات سهام در پایان دوره در مدل کنترل میشود که به شرح مدل 12 محاسبه میگردد. = * مدل 12 = نسبت متوسط معاملهی روزانه شرکت i در دوره t
8- یافتههای پژوهش 8-1- آمار توصیفی جدول 1 حاوی آمار توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش هست.
جدول 1- آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
منبع: یافتههای پژوهشگر
8-2 آمار استنباطی برای بررسی و درک نقش عدم تقارن اطلاعاتی بر خطاهای ارزشیابی صورت پذیرفته توسط سرمایهگذاران شرکتها و برای آزمون فرضیه پژوهش، مدل رگرسیون خطی 1 که برای تخمین پارامترهای آن از روش حداقل مربعات معمولی با دادههای تابلویی استفاده میشود، مورد برازش قرار گرفت. در ادامه به بررسی نتایج و تحلیل مدل مذکور پرداخته میشود. 8-2-1- تحلیل رگرسیون در ابتدا برای اینکه بتوان از تحلیل رگرسیونی استفاده کرد و به نتایج پژوهش باور داشت، به بررسی فرضیات اساسی رگرسیون شامل نرمالبودن باقیماندهها، استقلال باقیماندهها و عدم همخطی بین متغیرهای مستقل پرداخته میشود که در زیر به آن اشاره شده است. الف) برای آزمون نرمالیتی (نرمالبودن باقیماندهها) از آزمون جارک-برا[xxxiii] استفاده شده است. جدول 2 نتایج این آزمون را نشان میدهد. مقدار احتمال مربوط به آزمون جارک-برا، برابر 132/0 میباشد که از 5 درصد بزرگتر است. بنابراین با اطمینان 95 درصد، فرض نرمالبودن باقیماندهها پذیرفته میشود. ب) برای بررسی استقلال باقیماندهها از آماره دوربین واتسون[xxxiv] استفاده شده است. همانطور که در جدول 5 مشاهده میشود مقدار آماره دوربین واتسون برابر 546/1 میباشد که با توجه به قرار گرفتن آن در بازه موردقبول ]5/2-5/1[ میشود استقلال باقیماندهها را پذیرفت. ج) برای بررسی همخطی (وجود ارتباط بین متغیرهای مستقل) از آماره عامل تورم واریانس[xxxv] استفاده شده است. نتایج این آزمون در جدول 6 ارائه شده است. با توجه به این که مقادیر آماره کوچکتر از 5 میباشد، بنابراین، مشکل همخطی میان متغیرهای مستقل وجود ندارد. با توجه به تأیید فرضیات فوق، میتوان به نتایج حاصل از مدل برازش شده اطمینان داشت.
جدول2- نتایج حاصل از آزمون جارک-برا منبع: یافتههای پژوهشگر
8-2-1-1- آزمون چاو[xxxvi] ابتدا برای اینکه مشخص شود مدل باید به روش دادههای ترکیبی و یا دادههای تابلویی برازش شود از آزمون چاو استفاده میشود. نتایج این آزمون در جدول 3 نشان داده شده است.
جدول3- نتایج آزمون چاو
منبع: یافتههای پژوهشگر
همانطور که مشاهده میشود مقدار احتمال و سطح معناداری آزمون از 5 درصد کمتر است. بنابراین، استفاده از روش دادههای تابلویی بهجای دادههای ترکیبی، تأیید میگردد.
8-2-1-2-آزمون هاسمن حال باید بررسی شود که آیا مدل از نوع اثرات ثابت میباشد یا تصادفی؟ به عبارتی آیا جمله خطای مدل با متغیرهای توضیحی رابطه دارد (اثرات ثابت) یا خیر (اثرات تصادفی)؟ بدین منظور آزمون هاسمن اجرا گردید. نتایج این آزمون در جدول 4 نشان داده شده است.
جدول4- نتایج آزمون هاسمن
منبع: یافتههای پژوهشگر
همانطور که مشاهده میشود، مقدار احتمال بدست آمده از 5 درصد بیشتر میباشد و این نشان میدهد که بین اثرات فردی و متغیرهای توضیحی همبستگی وجود ندارد و بنابراین، برای برآورد مدل از روش دادههای تابلویی با اثرات ثابت استفاده میشود.
8-2-1-3- تحلیل نتایج مدل رگرسیون نتایج حاصل از آزمون فرضیه در جدولهای 5 و 6 ارائه شده است.
جدول 5- نتایج تحلیل واریانس
منبع: یافتههای پژوهشگر
جدول 6- نتایج تحلیل رگرسیون
منبع: یافتههای پژوهشگر
مقدار آماره F و سطح معناداری آن در جدول تحلیل واریانس، نشان از معناداری مدل در سطح اطمینان 95 درصد دارد. ضریب تعیین مدل برازششده حاکی از آن است که حدود 11 درصد از تغییرات خطاهای ارزشیابی در نمونه موردمطالعه در این پژوهش، توسط متغیرهای مستقل و کنترلی توضیح داده میشود.
9- آزمون فرضیه فرضیه این پژوهش را میتوان بهصورت زیر بیان کرد: بین عدم تقارن اطلاعاتی و بیشارزشیابی سهام رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. این فرضیه را میتوان در قالب فرض آماری زیر بیان نمود: : رابطه مثبت و معناداری بین عدم تقارن اطلاعاتی و بیشارزشیابی سهام وجود ندارد. این فرضیه در صدد بررسی معنادار بودن اثر عدم تقارن اطلاعاتی بر روی خطاهای ارزشیابی بهعنوان نماینده بیشارزشیابی سهام میباشد. همانطور که در جدول 6 مشاهده میشود ضریب متغیر مستقل عدم تقارن اطلاعاتی برابر با 616/0 و سطح معناداری آن برابر با 038/0 میباشد که کمتر از 5 درصد میباشد، بنابراین ضریب متغیر مستقل عدم تقارن اطلاعاتی مثبت و معنادار میباشد. بدین معنی که هر چه میزان عدم تقارن اطلاعاتی افزایش مییابد مقدار خطاهای ارزشیابی افزایش مییابد (بیشارزشیابی سهام صورت میپذیرد). بنابراین فرضیه پژوهش در سطح اطمینان 95 درصد پذیرفته میشود. حال با توجه به مقدار احتمال (سطح معناداری) سایر متغیرهای پژوهش به بررسی معنادار بودن هر یک از متغیرها پرداخته میشود. ضریب متغیر تعهدات اختیاری بهعنوان نماینده مدیریت سود مثبت و معنادار میباشد. بدین معنی که هر چه میزان مدیریت سود افزایش مییابد مقدار خطاهای ارزشیابی افزایش مییابد (بیشارزشیابی سهام صورت میپذیرد). ضریب متغیر افشا، منفی میباشد که این نشان میدهد هر چه میزان افشای اطلاعات بیشتر باشد، میزان خطاهای ارزشیابی کمتر است، اما ضریب متغیر افشا معنادار نمیباشد. ضریب متغیر اهرم مالی مثبت و معنادار میباشد. بدین معنی که هر چه میزان اهرم مالی افزایش مییابد مقدار خطاهای ارزشیابی افزایش مییابد. ضرایب متغیرهای اندازه، حجم معاملات و بازده داراییها معنادار نمیباشد و نمیتوانند اثر معناداری بر خطاهای ارزشیابی بگذارند. با توجه به نتایج تحلیل رگرسیون و ضرایب بدست آمده مدل 13 برازش میشود: مدل 13 - + - 0/007 + 2/823 - 0/142 +
10- بحث و نتیجهگیری اکثر محققان دلیل اصلی بیشارزشیابی سهام را عدم تقارن اطلاعاتی بین استفادهکنندگان داخلی و خارجی میدانند و این در حالی است که بیشارزشیابی سهام، هزینههای نمایندگی اساسی را در پی دارد. این مطالعه اثر عدم تقارن اطلاعاتی بر بیشارزشیابی سهام در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران را در یک دوره چهارساله مورد بررسی قرار داد. بدین منظور خطاهای ارزشیابی بهعنوان معیار بیشارزشیابی با استفاده از مدل رودز-کروپف و همکاران (2005) برای سالهای 1387-1390 و عدم تقارن اطلاعاتی با استفاده از مدل چیانگ و وینکاتش (١٩٨٦) محاسبه و سپس رابطه بین این دو، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش تأییدکننده فرضیه پژوهش میباشد. بهطورکلی، نتایج حاصل از آزمونهای انجامشده، برای بررسی فرضیه پژوهش، مؤید آن است که عدم تقارن اطلاعاتی، با بیشارزشیابی سهام رابطه مثبت و معناداری دارد. از لحاظ آماری، یک واحد افزایش در عدم تقارن اطلاعاتی 616/0 واحد افزایش در کل خطای ارزشیابی را موجب میشود. بهعبارتدیگر، در شرکتهای موردمطالعه در بورس اوراق بهادار تهران، عدم تقارن اطلاعاتی سبب گمراهی سرمایهگذاران و بیشارزشیابی سهام میگردد و با توجه به اینکه مطابق با تحلیلهای آماری، تعهدات اختیاری رابطه مثبت و معناداری با بیشارزشیابی سهام دارد، مدیریت شرکتها، هنگامیکه دارای مزیت و برتری اطلاعاتی بوده و سودها را دستکاری میکنند، موجب میشوند بر شدت بیشارزشیابی سهام افزوده شده و ثروت بلندمدت صاحبان سهام را نابود کنند. نتایج حاصل از آزمون فرضیه و مدل این پژوهش، با نتایج حاصل از مطالعات باهاتاچاریا و همکاران (2010)، بادرسچر (۲۰۱۰)، بادرسچر و همکاران (۲۰۰۹)، چی و گوپتا (۲۰۰۹)، کای و همکاران (۲۰۰8)، براون و همکاران (۲۰۰8)، لامبرت (۲۰۰۶) و جنسن (۲۰۰۵) که دلیل اصلی بیشارزشیابی سهام را عدم تقارن اطلاعاتی بیان نمودهاند، مطابقت دارد. همانطور که بیان شد، مهمترین علت وجود پدیده بیشارزشیابی، عدم تقارن اطلاعاتی است. بنابراین، پیشنهاد میشود که بورس اوراق بهادار و سازمان حسابرسی با الزامات قانونی و استانداردگذاری، شرکتها را ملزم به افشای کافی و ارائه اطلاعات کامل و شفاف برای تصمیمگیری سرمایهگذاران و ارزیابی آنها از عملکرد شرکت نمایند و تا حدی از اختیارات مدیران برای مدیریت کردن سودها بکاهند. به سرمایهگذاران پیشنهاد میشود که هنگام ارزیابی سهام شرکتها، بهدقت صورتهای مالی آنها را بررسی کرده و تمامی جوانب شرکتها را همچون عدم تقارن اطلاعاتی و پدیده بیشارزشیابی را مدنظر قرار دهند و از انجام معاملات ذهنی بر پایه عقاید دیگر سرمایهگذاران، خودداری نمایند. ارائه آموزشهایی به سرمایهگذاران از طرف سازمان بورس اوراق بهادار، پیرامون مفاهیم و قواعد سرمایهگذاری، ارزشیابی سهام شرکتها و عمومی کردن نتایج پژوهشهای انجامشده، پیرامون بازار اوراق بهادار، میتواند در کاهش خطاهای ارزشیابی، مؤثر واقع شود.
فهرست منابع 2- کارشناس ارشد حسابداری، دانشکده علوم اقتصادی، دانشگاه پیام نور ،مسئول مکاتبات. Hassankhalatbari2011@gmail.com [3]- کارشناس ارشد حسابداری، دانشکده علوم اقتصادی، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فهرست منابع 1) خانی، عبداله، زیبا قجاوند، (1391)، "تأثیر طیف رقابتی بازار بر رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه سرمایه سهام عادی"، مجله پژوهشهای حسابداری مالی، سال چهارم، شماره چهارم، صص 67-88. 2) رحیمیان، نظامالدین، حسن همتی و ملیحه سلیمانی فرد، (1391)، "بررسی ارتباط بین کیفیت سود و عدم تقارن اطلاعاتی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران"، مجله دانش حسابداری، سال سوم، شماره 10، صص 157-181. 3) موسوی شیری، محمود، حسن خلعتبری و سید حسام وقفی، (1391)، "اثر بیشارزشیابی سهام بر مدیریت سود"، مجله دانش حسابداری، سال سوم، شماره 9، صص 143-163. 4) نوروش، ایرج؛ سیدعلی حسینی، (1388)، "بررسی رابطه بین کیفیت افشا (قابلیتاتکا و بهموقعبودن) و مدیریت سود"، بررسیهای حسابداری و حسابرسی، شماره 55، صص 117- 134. 5) Badertscher, Brad A., (2010), "Overvaluation and Its Effect on Management’s Choice of Alternative Earnings Management Mechanisms", The Accounting Review. Vol.86 (5), PP. 1491-1518.
6) Badertscher, Brad A., D. W. Collins, and T. Z. Lys., (2012), "Earning Management and the Predictive Ability of Accruals With Respect to Future Cash Flows", Journal of Accounting and Economics. Vol.53 (1-2), PP. 1-488.
7) Bhattacharya, N., H. Desai, and K. Venkataraman., (2010)," Earnings Quality and Information Asymmetry: Evidence from Trading Costs", Under Review in Second Round at Contemporary Accounting Review.
8) Brown, S., S. A. Hillegeist, and K. Lo., (2009), "The Effect of Earnings Surprises on Information Asymmetry", Journal of Accounting and Economics. Vol.47 (3), PP. 208-225.
9) Cai, J., L. Yixin, and Q. Yiming., (2008), "Information Asymmetry and Corporate Governance", Available at: http://ssrn.com, Available online 30 June 2009.
10) Chi, J., M. Gupta (200), "Overvaluation and Earning Management", Journal of Banking and Finance. Vol.33 (9), PP. 1652-1663.
11) Chirinko, R., and S. Huntley., (2007), "Equity Overvaluation and Capital Misallocation? A Revealed Preference Approach", Available at: http://ssrn.com/abstract=970623, Available online 5 March 2007.
12) Jensen, M., (2005), "Agency Costs of Overvalued Equity", Financial Management. Vol.34, PP. 5-19.
13) Jones, J., (1991), "Earning Management During Import Relief Investigations", Journal of Accounting Research. Vol.29, PP. 193-228.
14) Kothari, S. P., E. Loutskina, and V. Nikolaev., (2006), "Agency Cost of Overvalued Equity as An Explanation for the Accrual Anomaly", Working Paper. MIT, University of Virginia, Tilburg University.
15) Lambert, T. A., (2006), "Overvalued Equity and the Case for An Asymmetric Insider Trading Regime", 41 Wake Forest L. Rev. 1045.
16) Rhodes-Kropf, M., D. Robinson, and S. Viswanathan., (2005), "Valuation Waves and Merger Activity: The Empirical Evidence", Journal of Financial Economics. Vol.77, PP. 561-603.
17) Watts, R., and J. Zimmerman., (1990), "Positive Accounting Theory: A Ten Year Perspective", Accounting Review. Vol.65, PP. 131-156.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,705 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 3,260 |