تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,620 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,320,472 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,370,289 |
دغدغههای بهبودی در تألیف صحیح الکافی و روش او | ||
مطالعات تاریخی قرآن و حدیث | ||
مقاله 5، دوره 20، شماره 56، اسفند 1393، صفحه 77-106 اصل مقاله (317.96 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
بهاره مظاهری طهرانی* | ||
چکیده | ||
محمد باقر بهبودی ـ محدّث شیعی و ایرانی معاصر (1307ـ1393ش) ـ چنان که خود میگوید پس از 30 سال مطالعۀ مداوم برای شناخت علل حدیث، به انتخاب احادیث صحیح کتب اربعه بر اساس سیرۀ قدما ـ یعنی توجه توأمان به شرایط اعتبار در متن و سند ـ پرداخته، و حاصل این مطالعه را در سه کتاب صحیح الکافی، صحیح التهذیب و صحیح الفقیه بازنموده است. این میان، اثر نخست یعنی صحیح کافی بیش از دیگر آثار وی مشهور و بحث برانگیز شده، و هم از جهات مختلفی شایان توجه و ارزیابی است. بر این پایه، بنا ست که در مطالعۀ پیش رو همین اثر بهبودی را بازبینی کنیم تا دریابیم اولا، شیوۀ تنظیم روایات و پدید آوردن ساختار کلی اثر، انگیزههای تألیف، و ملاکهای گزینش روایات چه بوده است؛ ثانیا، مؤلف در عمل چه اندازه به این ملاکها پابندی نشان میدهد؛ و ثالثا، منتقدان چه اشکالاتی بر آن وارد کردهاند و احیانا، مؤلف و همفکران وی چه پاسخهایی به این نقدها دادهاند، یا میتوانند بدهند. | ||
کلیدواژهها | ||
گزیدۀ کافی؛ نقد حدیث؛ حدیث صحیح؛ جوامع حدیثی شیعه؛ تاریخ حدیث شیعه | ||
اصل مقاله | ||
درآمد کتاب کافی تألیف محمد بن یعقوب کلینی (د 329 ق) در طی دورانهای متمادی مورد توجه شیعیان بوده است (برای پیشینۀ توجهات به کافی و اثر شیخ طوسی بر آن، رک: مادلونگ، 363)؛ چنان که عالمان شیعه آن را یکی از چهار جامع حدیثی برجستۀ فرقۀ خویش دانسته، و حتی بسیاری از این عالمان هم آن را مهمترین جامع حدیثی شیعی برشمردهاند. خاصه از عصر صفوی به بعد شروح و حواشی متعددی بر این اثر نوشته شده، و ترجمهها و تلخیصهایی هم از آن صورت گرفته است (برای فهرستی از این قبیل آثار، رک: آقابزرگ، 6/ 179 بب). نگارش این همه شروح و حواشی دلیلی جز مقبولیت گستردۀ کتاب در محافل شیعی ندارد. از میان عالمان متقدم، تنها شاید بتوان سید مرتضی را نمونه آورد که از رویکردی متکلمانه، بهصراحت نقدهایی را متوجه برخی روایات کافی دانسته، و دیدگاه خویش را در بارۀ ضعف برخی روایات کلینی بیان کرده است (1/ 410). عموم شیعیان بدین تصریح کردهاند که این اثر، از تألیفات برجستۀ حدیث است (رک: غفار، 415 بب) و کمتر از موضع ناقد بدان روایات نگریستهاند. بااینحال، در دوران معاصر کوششی نو در مطالعات حدیثی بر پایۀ کافی کلینی پی گرفته شد؛ کوششی که با عموم شروح و حواشی پیش گفته تمایزی آشکار داشت. محمد باقر بهبودی، عالم شیعی معاصر (برای زندگی و آثار وی، رک: بکائی، 1/ 163؛ بهبودی، مصاحبه با کیهان فرهنگی، 4ـ6؛ همو، مصاحبه با حدیث اندیشه، 74؛ شفیعی کدکنی، 174ـ 175؛ صداقت، 10؛ سرشار، «محمد باقر...»، 3)، پس از بررسی تک تک احادیث این کتاب، به استخراج احادیث صحیح آن بر طبق معیارهای خود پرداخت و بدین سان در سال 1401ق/ 1360ش اثری با عنوان صحیح الکافی در بیروت منتشر کرد؛ همچنان که ترجمۀ فارسی آن را نیز در تهران با نام ترجمۀ صحیح کافی در سال 1361ش به چاپ رساند. طرح مسئلهانتشار اثر از همان آغاز نقدهای گستردهای را به همراه داشت؛ آن سان که پس از انتشار تنها اولین جلد از ترجمۀ فارسی، ناشر مجبور شد نام آن را به گزیدۀ کافی تغییر دهد. نام اصل عربی را نیز به زبدة الکافی برگرداندند (بهبودی، مصاحبه با کیهان فرهنگی، 5). الف) نخستین موج نقدناقدان اثر اشکالات متعددی را متوجه آن میدانستند. از نگاه برخی اصل این عمل تأمل برانگیز بود که کسی سه چهارم کتاب کافی را حدیث ضعیف بداند و تنها یک چهارمش را بپذیرد (سبحانی، «باز هم...»، 36؛ نیز رک: جاودان، سراسر اثر). آنها گاه سنجشهای وی را به قضاوتی در پشت درهای بسته، و بدون مشخص بودن معیارهای نقد حدیث تشبیه نمودند (سبحانی، «پاسداری...»، 35)، گاه خطای وی را به تکیهاش بر منابعی نامستند همچون رجال ابن غضائری منتسب کردند (عسکری، 3/ 228)، و گاه درکهای وی از منابع و رویدادهای تاریخی را استنباطاتی شخصی و ذوقی شناساندند (سبحانی، «باز هم»، 37؛ رک: شبیری، «دفاع...»، 12 ـ 13؛ همو، «نگاهی...»، 14). انتقاد این عالمان و پاسخ گفتنهای بهبودی در برابر، موجی از بحثها را بر سر رویکرد بهینه به روایات و احادیث در دانشکدههای الاهیات ایران خاصه تهران به دنبال داشت (معارف، نظرخواهی...، 27). بااینحال، از میانۀ دهۀ 1360ش به بعد، نقد آثار و روش بهبودی درمطالعۀ حدیث در سطحی فراتر از اشارات کلی دنبال نشد و جز تصریحاتی مجمل به تمایز رویکرد او (برای نمونه، رک: معارف، پژوهشی...، 487؛ صفره، 203؛ قنبری، شناخت نامه...، 2/ 176ـ177؛ همو، کتاب شناسی...، 104)، کوششی برای بازشناسی و نقد جزء نگرانۀ روش وی صورت نگرفت. ب) موج دومبهبودی در دهههای بعد، مقالاتی در بارۀ رجال و علوم حدیث هم نوشت. نقدها نیز بر شیوه و رویکرد او در سنجش روایات ادامه یافت. گاه برجستهترین ملاحظات انتقادی وی در بارۀ برخی روایات را شایان بازنگری دانستند (برای نمونه، رک: حسینیان قمی، 98ـ104)، یا از اختلاف مبانی وی با کلینی در ارزیابی روایات، و بر این پایه از لزوم تغییر نام صحیح کافی گفتند (عمیدی، 230). حتی گاه شیوۀ وی در نقد حدیث را نه تنها توهینی به میراث شیعیان، که توهینی به اهل بیت (ع) برشمردند (غفار، 432)، یا تحلیل وی از روایات را برخاسته از نگرشهای کلامی خاص وی دانستند (سعیدی زاده، 107). بااینحال، مهمترین و بحثبرانگیزترین آرای وی در دهههای 1370ـ1390ش، همانها بود که در آثار قرآنیش عرضه شد؛ آثاری که وی در این دوره تألیف کرد؛ همچون ترجمۀ تفسیری قرآن با نام معانی القرآن ـ اثری که خیلی زود به انگلیسی هم ترجمه گردید[1] (برای گزارشی در بارۀ این ترجمه، رک: اخبار ترجمه، 122)، یا تدبری در قرآن (تهران، انتشارات سنا، 1378ش). محققان مختلف گاه دقت وی را در ترجمۀ برخی آیات سنجیدند (برای نمونه، رک: کریمی نیا، 9، 16؛ ایازی، «سیری گذرا...»، 154 بب) و گاه نیز، مبانی و روش تفسیر وی را تبیین کردند (رک: سرشار، «معرفی...»، «مقایسه»، سراسر هر دو اثر). پ) اقبال نسبیدر دهۀ 1380ـ1390ش، پابهپای استمرار نقدها (برای نمونه، رک: پهلوان، 213؛ ایازی، کافی...، 606 ـ 607)، تبیین آرای رجالی بهبودی نیز جدی گرفته شد. حیدر حب الله در کتاب خود با عنوان نظریة السنة فی الفکر الامامی الشیعی همراه با ارائۀ خلاصهای دقیق از اختلاف نظرها بر سر شیوۀ نقد حدیث بهبودی (ص 564 ـ577)، خاطر نشان کرد که محمد باقر صدر نیز اجرای چنین برنامهای را در نظر داشته، و بدان موفق نگردیده است (حب الله، 565 ـ566). سرشار نیز در مقالهای («دیدگاهها...»، سراسر اثر) نه از موضع مخالف، که از موضع شارح، مبانی و روش بهبودی در نقد حدیث را تبیین کرد (برای اثری مشابه از رویکردی ناقدانه، رک: نادری، 98ـ99). بازشناسی آرای بهبودی در این دوره نیز، با پدید آمدن نقدهایی بر آثار وی همراه گردید (برای نمونه، رک: بیات مختاری، «لغزش...»، «نااستوار...»، «ارزیابی...»، سراسر هر سه اثر). ت) تأملاتاکنون در این مقام بنا نیست نگرش کلی بهبودی به روایات، یا آرای خاص وی در بارۀ برخی رجال حدیث مطالعه شوند؛ بلکه میخواهیم از منظری دیگر به صحیح کافی بهبودی بنگریم. در این مطالعه میخواهیم اصلیترین دغدغههایی را که سبب شده است بهبودی چنین اثری پدید آورد، بازشناسیم. بناست که در این مطالعه دریابیم: اولا، ویژگیهای شاخص این اثر از حیث نحوۀ گزینش روایات چیست؛ ثانیا، انگیزههای بهبودی از مبادرت به چنین گزینشی چه بوده است؛ ثالثا، بهبودی در عمل چه اندازه به معیارهای خود پابندی نشان داده است؛ و رابعا، برخورد وی در مقام رویارویی به ناقدان و پاسخگویی بدانها چگونه بوده، کدام اشکالها را پذیرفته، و برای رفع آنها چه اقداماتی را پی گرفته است. 1. ویژگیهای کلی اثرساختار کلی صحیح کافی تفاوتی با کافی کلینی ندارد. شیوۀ تدوین و تنظیم روایات آن موضوع محور، و بر اساس ابواب کافی است. صحیح کافی دارای 35 کتاب است و مطابق با تعداد کتابهای کافی؛ یعنی 8 کتاب ذیل عنوان کلی «اصول»، 26 کتاب ذیل عنوان «فروع» و یکی را هم تحت عنوان «روضه» دربرمیگیرد. بااینحال، تعداد ابواب کتاب کافی در این گزینش از 270‘2 به 501‘1 باب و تعداد روایات آن هم از 121‘16 روایت به 428‘4 روایت تقلیل یافته است. عناوین ابواب کتاب نیز در عربی مطابق با کتاب کافی است؛ ولی در ترجمۀ فارسی تفاوتهایی دیده میشود. بهبودی نهتنها تقسیمبندیهای اصلی و فرعی کلینی را حفظ کرده، که چینش و شمارهبندی روایات را نیز تغییر نداده، و شمارهبندی جدید خود را در کنار آن آورده است؛ از آن رو که مقایسۀ دو اثر آسانتر شود. الف) مبنای نظری مؤلفبهبودی در عین حال که ارزش والایی برای کتاب کافی و مؤلف آن قائل است، از نگاهی تحلیلی، روش کلینی را در تشخیص احادیث صحیح از ناصحیح، کافی و وافی به مقصود نمیداند. یک معیار مهم کلینی در گزینش روایات، چنان که در مقدمۀ اثر خویش توضیح داده، «رضا و تسلیم» است؛ یعنی از میان روایاتی که مضمون متخالفی دارند، یکی را بر این پایه که از جملۀ آرای مقبول اهل بیت (ع) است، برگزینیم (برای تفصیل بحث در بارۀ معیارهای کلینی، رک: اکبرنژاد، سراسر اثر). توضیح این که گاه محدثان به روایاتی برمیخورند که مضمونی غیر قابل جمع با یکدیگر دارند. محدثان شیعی همواره میکوشند بر پایۀ معیارهای مختلفی که اعتبارشان از جانب اهل بیت (ع) تأیید شده است میان این قبیل روایات جمع کنند، یا یکی را برگزینند. بااینحال، مواردی پیش میآید که محدث، راه روشنی فراروی خویش نمیبیند. از نگاه کلینی، بر پایۀ روایاتی از اهل بیت (ع)، بهترین شیوه در این مقام، اختیار هر یک از دو روایت از باب رضا و تسلیم به امر اهل بیت (ع) است (کلینی، 1/ 8)؛ گویی اهل بیت (ع) عمل به هر یک از این روایات را مقبول میدانستهاند. بهبودی چنین رویکردی را کافی و تمام ندانسته، و معتقد است باید ضوابط علمی و فنی دیگری را هم برای شناخت حدیث معتبر و سالم به کار بست (رک: بهبودی، گزیدۀ کافی، 1/ 4). از نگاه او، کاربست همین معیار برای گزینش روایات سبب شده است محدثان و فقیهان عصرهای بعد، با تکیه بر کتاب کافی خود را از مراجعه به دیگر مآخذ و جوامع بینیاز ندانند و کوششهایی نیز برای نقد و سنجش روایات کافی پی گیرند (همانجا). وی در استدلال بر این مدعا، به تحلیلهای مختلفی اشاره میکند که عالمان شیعه از روایات کافی داشتهاند. از جمله، در سدۀ 10 ق، شهید ثانی اسناد احادیث کافی را بررسی، و سپس اعلام کرد از میان روایات این اثر، 072‘5 حدیث در شمار صحاحاند؛ همچنان که 144 حدیث حسن، 118‘1 حدیث موثق، 302 حدیث قویّ، و بالاخره، 485‘9 حدیث هم از نگاه وی ضعیف ارزیابی میشوند. این برآورد علمی، مقبول اکثریت واقع شد (بهبودی، مصاحبه با حوزه، 89 ـ90؛ همو، «آخرین کلام»، 29). بهبودی میکوشد با ذکر شواهد مختلف بر این تأکید ورزد که نقد روایات کافی در فرهنگ شیعی سنتی کهن است و عالمان دیگری نیز بدان پرداختهاند. برای نمونه، وی اشاره میکند که در اوائل سدۀ 11 ق، صاحب معالم دست به کار تازهای زد که در میان آثار شیعی، نمونۀ کهنتری مشابه آن بر جا نمانده است (برای اشاره به اثری کهنتر با همین مضمون از علامۀ حلی، رک: علامۀ حلی، 110؛ نیز آقابزرگ، 8/ 87). وی احادیث صحاح شیعه را از کتب أربعه استخراج، و در کتابی جداگانه با نام مُنْتَقَی الجُمان فی الأحادیث الصّحاح و الحسان درج کرد (چ قم، جامعۀ مدرسین، 1363ش، به کوشش علی اکبر غفاری). گزینش سختگیرانهتر مؤلف سبب شده است که شمار احادیث صحیح کافی در این اثر تا حدود 500‘1 روایت کاهش یابد (بهبودی، گزیدۀ کافی، 1/ 5). از مجموع این شواهد میتوان دریافت مهمترین انگیزۀ نظری بهبودی در تألیف کتاب صحیح کافی، تدوین روایات صحیح شیعه بر پایۀ معیارهایی است که از نگاه اکثریت عالمان پذیرفته باشند. به بیان دیگر، تألیف این اثر نتیجۀ تمام و کافی ندانستن معیارهای کلینی در انتخاب روایات صحیح، خاصه معیار رضا و تسلیم است. ب) آرمانهای مؤلفبهبودی در گزینش احادیث صحیح تنها به کتاب کافی اکتفا ننمود، و از آغاز در صدد استخراج احادیث صحیح کتب اربعه بود. بر این پایه به نظر میرسد وی فراتر از انگیزۀ پیش گفته، اهداف دیگری را نیز دنبال میکرد. در پیجویی چنین اهدافی در آثار بهبودی، به اشاراتی برمیخوریم که در مقام آسیبشناسی مطالعات حدیثی شیعه ابراز داشته است. به بیان وی، با وجود کوشش گستردۀ عالمان شیعه در مطالعۀ حدیث، تا کنون کمتر اثری شیعی میتوان سراغ داد که در آن، قواعد علم الحدیث بر تک تک روایات یک جامع حدیثی بزرگ اعمال، و بهصراحت حکم به صحت یا ضعف آنها شده باشد؛ حال آن که در میان آثار عامۀ مسلمانان میتوان از این قبیل، نمونههای متعدد یافت. حتی عالمی چون شهید ثانی هم در تألیف الرعایة فی علم الدرایة ناگزیر بوده است که در ذیل هر یک از مباحث خویش، مثالهایی از کتب روایی عامه برگزیند؛ چرا که مثالهایی مناسب هر بحث در اختیار ندارد. کسان دیگری هم به راه مطالعات حدیثی قدم نهاده، و باز در صدد بر نیامدهاند چنین ضعفی را جبران، و معلوم کنند این قواعد و اصطلاحات، کدامین مشکل حدیث شیعه را حل میکنند و چه سودی به بار میآورند (بهبودی، علل الحدیث، 2). نباید این میان، از تأثیر عمیقی نیز که تصحیح بحار الانوار بر بهبودی گذاشت، غافل شد. وی که نخست همانند بسیاری طالب علمان تازه کار همۀ احادیث شیعه را صحیح میپنداشت، وقتی به اقتضای تصحیح بحار الانوار توانست این جامع حدیثی بزرگ را مطالعه کند، خود را با احادیث متهافت و متناقض، احادیث مخالف با قرآن، تاریخ و منطق و عقل روبهرو دید. به بیان خود وی، بدین سان به بسیاری از عیوب عارض بر حدیث پی برد و تصمیم به گزینش احادیث صحیح کتب اربعه گرفت (بهبودی، مصاحبه با کیهان، 5). ضرورت دیگری که موجب شد بهبودی دست به گزینش احادیث صحیح کتب اربعه بزند، فراهم آوردن مجموعهای از احادیث صحیح شیعه برای جلوگیری از طعن عامّه بود. وی در سالهای اشتغال به تصحیح بحار الانوار گروهی از رجال دانشگاهی عربستان را دید که برای خریداری منابع شیعی به ایران آمدهاند و میخواهند نقایص آثار شیعه را استخراج کنند. اینچنین، احساس ضرورت کرد که منابعی موثق و منقح از روایات شیعی پدید آید؛ باشد که در صورت اعتراض اهل سنت به وجود برخی سخنان ناروا در منابع شیعه، پاسخگویی ممکن باشد؛ چنان که بتوان گفت عقاید شیعه لزوما آنهایی نیست که مخالفان به مثابۀ نقاط ضعف و انحراف فکری بازمینمایانند. او در تبیین این استراتژی، رفتار برخی عالمان عامی مذهب را مثال میزند؛ عالمانی که هر گاه از وجود روایاتی دال بر حقانیت شیعه در آثار روایی اهل سنت و جماعت بشنوند، پاسخ میگویند که نقل چنین روایاتی تنها به قصد گردآوری روایات اسلامی صورت گرفته، و صرفا روایات مذکور در صحاح سته از نگاه ایشان قابل استناد و احتجاج است (رک: سرشار، «دیدگاهها»، 301). پ) مخاطبان اثراز دیگر انگیزههای بهبودی، فراهم کردن مجموعۀ معتبری از احادیث شیعه برای ارائه به قشر تحصیل کرده، و همچنین، عموم کاربران غیر متخصص بوده است. وی معتقد است اگر بنا باشد احادیث مذهبی به قشر تحصیل کرده عرضه شود و بحثهای رجال و درایه در دانشگاهها رواج یابد، چارهای نیست جز آن که احادیث ضعیف را بر پایۀ معیارهایی علمی و قابل تحلیل و نقد، بپیراییم. از نگاه وی، قشر تحصیل کرده را تنها وقتی میتوان با حدیث و تفسیر و کلام آشنا و مأنوس کرد که ناسفتهها را از معارف دینی دور بریزیم (بهبودی، مصاحبه با کیهان، 6). بهبودی برای بهرهبرداری سادهتر عموم، به ترجمۀ صحیح کافی دست زده، و حتی در مباحث فقهی کافی که او خود برای اولین بار به فارسی ترجمه کرده، گهگاه روایات را بهاختصار شرح نموده است؛ باشد که علاقهمندان فقه جعفری و نوآموزان علوم دینی را مفید افتد (بهبودی، گزیدۀ کافی، 1/ 6). از این بیانها میتوان دریافت که وی با نگرشی معلموار، در پی تربیت کارشناسانی نقاد هم بوده است؛ کارشناسی از میان نسل جدید که حاضر شوند مبانی وی را فراگیرند و در نقد حدیث اعمال کنند. بااینهمه، وی توجه ویژهای نیز به متخصصان و عالمان این فن داشته، و برای بهرهبرداری بهتر آنها صحاح هر یک از کتب اربعه را جداگانه استخراج نموده، و شمارۀ احادیث را نیز مطابق با چاپ مشهور اصل اثر آورده است. او میخواهد با کاربرد چنین روشی، «نام کتب أربعه برجا بماند» و «حق مؤلفان آن ضایع نگردد». عنوان ابواب نیز، مطابق اصل اثر یاد شده است، چنان که بازبینی و وارسی آن بر پژوهندگان و ناقدان آسان گردد (بهبودی، گزیدۀ کافی، 1/ 6). 2. ملاکهای مؤلف در انتخاب روایاتبرای شناخت یک جامع حدیثی، سنجش میزان حضور مؤلف در قلمرو اثر الزامی است. بیتردید ـ چنان که ماهیت اثر اقتضا میکند ـ مهمترین جلوۀ حضور بهبودی در صحیح کافی، نقد روایات است؛ نقدی که خود را بیش از هر جا در گزینش روایات صحیح، و در مرحلۀ بعد، اصلاح اسانید نشان میدهد. بااینحال، وی افزون بر نقد روایات، بارها نیز در این اثر همچون شارح آنها ظاهر شده است. جلوههای مختلف حضور وی در اثر به مثابۀ شارح روایات را میتوان چنین دستهبندی کرد: الف) شرح الفاظ و تعابیر مبهم و غریب روایات (برای نمونه، رک: بهبودی، گزیده، 5/ 31، 206، 341)، ب) تبیین آیات مرتبط با روایت (برای نمونه، رک: بهبودی، همان، 4/ 30، 6/ 310، 333، 340)، پ) شرح حکم فقهی قابل استنباط از حدیث (برای نمونه، رک: بهبودی، گزیدۀ کافی، 4/ 37، 53، 57، 6/ 268)، ت) بیان برخی واقعیات تاریخی مرتبط با حدیث (برای نمونه رک: همان، 4/ 45، 5/ 180، 187، 6/ 295)، ث) یادآوری روایات تکراری، یا اشاره به وجود روایاتی مشابه موضوع بحث در ابواب دیگر (همان، 1/ 8، 13، 16، 3/ 148، جم). جلوۀ دیگر حضور وی در اثر، کوشش برای ترجمۀ آن به فارسی، و بهنوعی، تبیین درک خود مؤلف از روایات است. به نظر میرسد که این ترجمه از روایات فقهی کافی را باید نمونۀ نخستین در نوع خود به شمار آورد. به همین ترتیب، مباحث مقدماتی اثر در بارۀ شیوه گزینش احادیث در دورۀ متقدمان و تغییر این رَویّه در عصرهای متأخر، یا چگونگی نفوذ غُلات و زنادقه در روایات اسلامی و مخدوش کردن احادیث را میتوان در شمار دیگر فعالیتهای بهبودی برای ارائۀ هر چه بهتر اثر، و مصادیق حضور جدی او در کتاب دانست. شواهد فوق همۀ گویایند که بهبودی همچون مؤلف در اثر خویش حضوری جدی دارد. بااینحال، مهمترین جلوۀ حضور وی در اثر، گزینش روایات است؛ این که وی روایاتی را بر پایۀ معیارهای خود شایستۀ درج در اثر میشناسد و برخی را نیز، کنار مینهد. جا دارد پرسیده شود ضوابط و ملاکهای مؤلف در انتخاب روایات کدام است. الف) سنجش حدیث چون قدما با توجه به متنبهبودی در بارۀ ملاکهای خویش در گزینش احادیث صحیح میگوید که سیرۀ پیشینیان را در التفات به شروط اعتبار متن و سند پی گرفته، و بر این پایه احادیث معتبر کتب أربعه را بازشناسی کرده است (بهبودی، گزیدۀ کافی، 1/ 6). شروطی که وی از آن گفتگو میکند و باور دارد پیشینیان هم بدان توجه داشتهاند، از این قرار است: اولا، در سند، رجالی از متروکین جای نگرفته باشند، و ثانیا، متن روایت هم از عیوب وهم و اضطراب و تخلیط خالی باشد (بهبودی، صحیح الکافی، 1/ یج). وی در مقدمۀ کتاب تنها به بیانی اجمالی از ملاکها و ضوابط خویش در تشخیص حدیث صحیح اکتفا مینماید، درحالیکه انتظار میرود مقدمۀ چنین اثری اصول و ضوابط این گزینش را بهتفصیل بیان دارد. او در پاسخ به پرسشهایی شفاهی در بارۀ ملاک انتخاب احادیث صحیح نیز، به افزودن همین بسنده میکند که صحاح کتب اربعه را افزون بر توجه به سندشان، با تکیه به دیدگاه فقهای عظام و مقایسه با کتاب و سنت گزینش کرده است (بهبودی، مصاحبه با کیهان، 5)؛ همچنان که در یک مصاحبۀ شفاهی دیگر، بهاختصار از آن میگوید که روایات صحیح کافی، معمولاً با توجّه به مبانی شیعه و بر اساس اصول قرآنی انتخاب شدهاند (بهبودی، مصاحبه با حدیث اندیشه، 71). بهبودی در نوشتهای مختصر برای پاسخ به منتقدان خویش، میکوشد سیرهاش را روشی بازنماید که در میان قدما نیز، عالمان بزرگی بدان عمل کردهاند. بر پایۀ فهم وی، قدمای اصحاب شیعه فقط حدیث ضعیف را رد میکرده، و سایر اقسام را صحیح معرفی مینموده، و از اعتبار لازم برخوردار میدانستهاند. وی با کاربر همین شیوه، روایات مُوَثّق و قَویّ را در سِلْکِ صحاح معتبر درج نموده، و تنها از روایات ضعیف اجتناب کرده است. همین رویکرد سبب شده است که از میان روایات کافی، وی به شیوۀ قدما سند 636‘ 6 روایت را صحیح بداند و آن گاه در مقام تحلیل محتوایی و سنجش متن روایات با توجه به دیدگاه فقهای عظام و مقایسۀ روایات با کتاب و سنت، 208‘ 2 روایت را حجت شرعی بداند و همچون روایات صحیح بازنماید (بهبودی، «آخرین کلام...»، 29ـ30). نمیتوان پذیرفت بهبودی بنا داشته است با توجه به همان قرائنی روایات صحیح را برگزیند که قدما برای سنجش صحت حدیث به کار میبستهاند؛ قرائنی همچون وجود حدیث در اصول معتبر، تکرار در چندین اصل، و از این قبیل (برای ملاحظه قرائن صحت حدیث نزد قدما رک: فیض کاشانی، 1/ 22ـ26؛ مامقانی، 25). میدانیم چنین قرائنی فراتر از دسترس بهبودی بوده، و عمدۀ آنها قرنها پیش از میان رفتهاند و دیگر نمیتوانند ملاک صحت حدیث باشند. بر این پایه، لابد منظور بهبودی آن است که میخواهد بر خلاف سیرۀ متأخران که در سنجش حدیث تنها به سند میپردازند، همچون قدما به متن هم توجه کند. ب) توجه به عیوب سندبهبودی در صحیح کافی ترجیح داده است اشارهای به معیارهای خویش در سنجش اسانید نکند و همگان را به اثر دیگر خویش معرفة الحدیث حواله دهد (رک: بهبودی، «آخرین کلام»، 29). وی در معرفة الحدیث بهتفصیل معیارهای داوری سندی خویش را بیان میدارد. بدین منظور، بعد از مقدمه، نخست فصلی را به بیان الفاظ جرح اختصاص میدهد؛ الفاظی که درک وی از آنها گاه بهروشنی متفاوت از دیگر عالمان است. برای نمونه، تعبیر «اَسْنَدَ عنه» را که در کتب رجالی کهن شیعه بارها در وصف برخی راویان دیده میشود (برای نمونه، رک: طوسی، رجال، 132، 155، 156، جم)، بدین معنا میگیرد که راوی عامی مذهب است و امام معصوم را نه همچون پیشوای خویش، که چون عالمی از اهل بیت (ع) شناخته، و احادیث نبوی را به اسناد امام از پدرانشان روایت کرده است (رک: بهبودی، معرفة الحدیث، 130 بب)؛ حال آن که دیگران از این تعبیر، تفاسیر دیگر کردهاند (برای نمونه، رک: بهبهانی، 31؛ قیومی، 10). از همین قبیل است برخی تعابیر دیگر، همچون «فیه تزید»، «حَمَلَ الغُلاةُ علیه...»، و امثال اینها (برای نقد فهم وی از اصطلاحات رجالی، رک: نادری، 108ـ113). از آن پس، در حدود نیمی از حجم کل اثر با تکیه بر همین درک از الفاظ جرح به بازشناسی رجال ضعیف اختصاص یافته، و از 151 راوی با وصف «ضعیف» یاد شده است (بهبودی، همان، 159ـ340). بخش پایانی معرفة الحدیث، به بررسی مواردی اختصاص دارد که به یک محدث ثقه، مجعولاتی نسبت داده شده، و بدین سان، برخی طریقها به آثار وی مخدوش گردیده است (همان، 342 بب). اساس کار وی در کتاب صحیح کافی بر همین مبانی استوار است. وی روایاتی را در این اثر صحیح تلقی میکند که اسناد آنها از همۀ عیوب پیش گفته پاک باشند. برای نمونه، وی با نظر به همین مبانی است که برخی مکتوبات و توقیعات مشهور ائمه (ع) را از دایرۀ حجیت خارج میشناسد؛ چرا که معلوم نیست پیک و قاصد آنها چه کسی بوده است؛ خاصه موقعی که مکتوب و توقیع به وسیلۀ چند وکیل دست به دست بگردد. از نظر وی در این صورت، این مکتوب تا سر حدّ ارسال تنزّل پیدا خواهد کرد؛ مگر آن که نام قاصد مشخّص باشد؛ که در این صورت، حدیث از حالت ارسال خارج میگردد و اعتبار و حجّیت آن دائر مدار روات و پیکهای نامهبر خواهد بود (بهبودی، علل الحدیث، 344؛ برای دیدن نمونههایی از مکتوبات صحیح از نگاه وی، رک: بهبودی، گزیدۀ کافی، 5/ 313، 334، 6/ 78، 188). پ) کوشش برای اصلاح اسانیدبهبودی افزون بر توجه به عیوب سند، گاه برای اصلاح برخی اسانید هم کوشش میکند. برای نمونه، وی حدیثی را که در کافی با سندی منقطع ذکر شده است، با اصلاح سند ضمن صحیح کافی جای میدهد. سند این حدیث در کافی چنین است: ... عن ابن أبی عمیر، عن بعض أصحابنا، عن إسماعیل بن رباح، عن أبی الحسن (ع) قال: سألته عن مُفرد العمرة ... (کلینی، 4/ 538). چنان که وی خود مسئله را در کتاب علل الحدیث شرح داده، این روایت نمونۀ بارز تخلیط اسانید است. از نگاه بهبودی، میتوان اسناد صحیح روایت را در تهذیب شیخ طوسی (5/ 253) بازجست: ... عن محمّد بن أبی عمیر، عن إسماعیل بن رباح قال: سألت أبا الحسن (ع) عن مُفرد العمرة ... . چنان که مشهود است، کلینی متن روایت را به وساطت فردی ناشناخته از اصحاب از اسماعیل بن رباح در اختیار داشته، حال آن که بر پایۀ شواهد و قراین متعدد، میدانیم ابن ابیعمیر بدون وساطت فردی خاص به روایات اسماعیل بن رباح دسترس یافته است (بهبودی، علل الحدیث، 177). بر این پایه، در روایت کلینی تخلیط سند روی داده، و البته روایت هر گاه اصلاح شود، صحیح است. بدین سان، بهبودی با وجود انقطاع آشکار سند، این روایت را به درجۀ صحت میرساند و با اصلاح سند و حذف عبارت «عن بعض اصحابنا» در صحیح کافی (4/ 177) ذکر مینماید (برای نمونۀ دیگری از این قبیل، رک: بهبودی، علل الحدیث، 95؛ قس: همو، گزیدۀ کافی، 4/ 72). البته، مواردی را نیز میتوان سراغ داد که وی به هر دلیل، اصلاحات اجتهادی خود را در متن روایات کافی اعمال نکرده است. برای نمونه، وی بر پایۀ روایتی در من لایحضره الفقیه ابن بابویه (4/ 220)، نشان میدهد که راوی ناشناخته در اسناد «... محمد بن سماعة عن بعض اصحابه عن مثنی...»، ابن ابیعمیر است (بهبودی، علل الحدیث، 130). بااینحال، ترجیح میدهد که در گزیدۀ کافی (6/ 108)، متن روایت را عینا چنان بیاورد که کلینی کرده نموده است. بر این پایه، میتوان محتمل دانست که درج دیگر نمونههای حدیث منقطع در صحیح کافی نیز، خلاف ضوابط وی روی نداده است؛ هر چند ضوابط خویش را برای پذیرش آنها ابراز نمینماید (برای نمونهای از این قبیل، رک: بهبودی، گزیدۀ کافی، 6/ 92). ت) کاربست تاریخ همچون علمی اجتماعیبهبودی در مطالعات حدیثی، خاصه بررسیهای رجالی، به شناخت گفتمانهای حاکم در سدۀ 4 و 5 ق توجه نشان داده، و شناسایی جو حاکم بر محافل حدیثی عامه از عصر نبوی تا سدۀ 3ق، و جوّ حاکم بر محافل حدیثی شیعه از سدۀ 2ـ4 ق را ضروری تلقی کرده است. او میکوشد با شناسایی جریانهای فکری جهان اسلام در اعصار کهن، خود را در فضای محافل علمی آن روزگار بیابد، مشی و منش سیاسی و اجتماعی هر فرقه را بشناسد، و بر این اساس به ارزیابی نوشتهها و جوامع حدیثی آنان پردازد. وی چنین رویکردی را برای درک گزارشهای رجالی نیز پی گرفته است. بدین منظور کوشیده است میان شیوۀ علمی عالمان مختلف و جبههگیریهای فرهنگی و سیاسی ایشان تمایز نهد. خاصه در برخورد با چهار کتاب اصلی رجال شیعه ـ آثار کشی، شیخ طوسی و نجاشی ـ کوشیده است از این منظر توضیح دهد که «...چرا این یک وعده میدهد و جرح نمیکند و آن یک وعده نمیدهد و جرح میکند و آن دیگری در جوانی جان بر سر جرح و تعدیل مینهد» (بهبودی، مصاحبه با حوزه، 89). برپایۀ مجموع آنچه گفته شد، میتوان روش وی را چنین تبیین کرد: 1) شناخت احادیث صحیح با بررسی سندی و متنی، 2) توجه به مخالفت نداشتن حدیث با اصول قرآن، سنت، مبانی شیعه و دیدگاه فقیهان بزرگ، 3) بازشناسی روایات صادر شده در مقام تقیه، و کنار گذاشتن آنها از مجموعۀ روایات صحیح، 4) آوردن احادیث موثق و قوی در شمار احادیث صحیح طبق شیوه قدما، و 5) کوشش برای بازشناسی روش مؤلفان کتب اربعۀ رجالی و فرهنگ و اصطلاحات رجالی حاکم در عصر این مولفان به منظور شناسایی رجال ضعیف و کتابهای مجعول. شاید بهدقت نتوان میزان وفاداری وی را به ضوابطی که خود برای انتخاب حدیث صحیح اعلام نموده است، سنجید؛ زیرا چنان که گفته شد، وی شروط خود را در گزینش روایت صحیح بهتفصیل بیان نداشته است. به هر روی، میتوان محتمل دانست روایاتِ وانهاده به یکی از این عیوب مبتلا بودهاند: 1) هر گونه ضعف سندی آشکار، همچون انقطاع سند یا ضعف راویان، 2) ابتلای روایت به علل پنهانی چون ارسال خفی، 3) مشکلات متنی همچون مخالفت با قرآن کریم، سنت، یا مبانی و مشهورات شیعی. از نیامدن روایتی در صحیح کافی میتوانیم اجمالاً به وجود چنین مشکلاتی در آن روایت از نگاه بهبودی پی ببریم؛ هرچند بهدرستی ندانیم سبب اصلی وانهادن روایت چه بوده است. از آن سو، با صِرف نیافتن مشکلات سندی یا متنی ظاهری در روایات وانهاده، نمیتوانیم حکم به عدم التزام مؤلف به مبانی خود کنیم؛ چه بسا مؤلف به مشکلاتی پنهان در سند و متن حدیث توجه داشته، که از دید دیگران مغفول مانده است. از آن سو، با مشاهدۀ برخی ضعفهای فوق در روایات گزیده نیز، نمیتوان لزوما حکم به سهو مؤلف و عدول وی از مبانی خود کرد؛ بسا که مؤلف حدیث مرسل یا منقطعی را با نظر به طرق روایات دیگری اصلاح کرده، و به درجۀ صحت رسانده است. 3. تعامل بهبودی با ناقدانبهبودی در خلال سالهای پس از نشر صحیح کافی فرصت پیدا کرد فراتر از پاسخ کوتاه به نقدها، مبانی گزینش خود را نیز در آثاری مفصل تبیین کند. اثری همچون علل الحدیث وی را درواقع باید کوششی بدین منظور تلقی کرد. اکنون بنا داریم با مرور مهمترین نقدها بر صحیح کافی دریابیم که مؤلف خود چه اندازه این نقدها را بر اثر خویش وارد دانسته، و این نقدها چه اثری بر تصحیح، تعدیل، یا تبیین موضع وی گذاشته است. الف) شیوۀ حذفییک انتقاد مهم به صحیح کافی، تفکیک میان میان روایات صحیح انگاشته و روایات دیگر، و حذف اکثر روایات و نگنجاندنشان در این اثر است. برخی منتقدان گفتهاند که تصحیح کتاب کافی با حذف سه چهارم روایت آن، کار زیانباری است که منجر به متروک شدن اصل اثر میشود (سبحانی، باز هم...، 36). برخی نیز تأکید میکنند که ضعف روایت به معنای مجعول بودنش نیست و در شرایطی که قرائن خارجیه روایتی ضعیف را تأیید کند و معارض اقوی نداشته باشد، حتی ممکن است بر پایۀ آن روایت فتوا نیز داده شود (پهلوان، 210). پس حذف این روایات وجهی ندارد؛ چه، اگر مقصود از نگارش کتاب وانهادن روایات دیگر باشد، خطاست؛ و اگر هم قرار است صرفاً بخشی از روایات مبنای فتوا در اثری گردآوری شود، چنین اقدامی خالی از فایده، و چنین کتابی فاقد کارآیی است. به بیان دیگر، مجتهد یا هر مراجعه کنندهای به کتاب صحیح کافی از اصل کتاب کافی بینیاز نخواهد بود (سبحانی، پاسداری...، 34). از منظر این منتقدان، اگر مخاطب اثر محققان و حدیثشناسان هستند، آوردن دلایل و شواهد کافی برای نشان دادن ضعف روایات محذوف ضروری بود؛ آن سان که اهل علم بتوانند صحت دلایل مؤلف را دریابند و احیاناً، با نقد خویش اثر وی را اصلاح کنند. از آن سو، اگر این اثر برای مخاطبانی از عموم، همچون دانشجویان و دانشگاهیان رشتههای مختلف تألیف گردیده، «نه لزومی به نگارش کتاب معرفة الحدیث است و نه به مقدمۀ تند و تیز صحیح کافی»؛ و نه صحیح است که نام آن صحیح کافی باشد و نه لازم که صحیح هر کتابی جدا از کتابهای دیگر عرضه شود؛ زیرا برای مخاطب عامی حدیث صحیح مطلوب است؛ نه مبادی و مقدمات کشف آن (سبحانی، باز هم، 36). در پاسخ به این انتقادات، بهبودی تأکید کرد که در عصر حاضر، با نشر گستردۀ کافی و فراهم شدن امکان انتشار عموم آثار در اسرع وقت، اقبال به صحیح کافی هرگز به متروک شدن یا از میان رفتن اصل اثر نخواهد انجامید. گذشته از این، حتی در دورانهای پیش از توسعۀ صنعت چاپ گزینش روایات روشی رایج و معمول بوده؛ همچنان که کلینی خود نیز عینا همین شیوه را پیش گرفته، و از میان هزاران روایت پراکنده، حدود 000 ‘ 16 و اندی را برگزیده، و بیآنکه نگران از میان رفتن روایات دیگر باشد، آنها را در اثر خود ثبت کرده است (بهبودی، مصاحبه با کیهان، 5). حتی در مواردی، کاربرد شیوۀ حذفی به تحسین صاحبنظران هم انجامیده است؛ چنان که آیة الله بروجردی منتقی الجمان اثر صاحب معالم (د 1011ق) را ستود و دستور نشر آن را صادر کرد؛ اثری که مؤلف در آن با اسقاط 905‘10 حدیث به گزینش صحاح کافی بر پایۀ معیارهای خود میپردازد (همو، «آخرین کلام»، 30). وی همچنین متذکر میشود که به شیوۀ قدما پابند بوده، و حدیث موثق و قوی را در سلک صحاح معتبر آورده، و تنها از یادکرد روایات ضعیف تن زده است؛ روایات ضعیفی که قدما و متأخران هیچ یک حجتش نمیشمرند. او توضیح میدهد که در حدود هفتاد درصد تناقضات روایی ناشی از همین راویان ضعیف و بینام و نشان است و از همین رو حذف این روایات ضروری است. به بیان وی، 60 درصد حجم کافی را روایات ضعیف دربرگرفتهاند؛ یعنی بر پایۀ برآورد شهید ثانی، 458‘9 مورد. از بقیۀ روایات هم چیزی حدود 15 درصد به انواع مشکلات و ضعفهای متنی دچار است. بر این پایه، وی لازم دیده است برای رسیدن به روایات صحیح، در حدود 75 درصد از کل روایات کافی را حذف کند (بهبودی، «آخرین کلام»، 29). وی معتقد است که در عصر کنونی و برای مخاطبان دانشگاهی، حاشیه نویسی بر آثار کهن فایدهای ندارد. ضروری است که عالمان دین راه را برای مخاطب تحصیلکردۀ امروزی کوتاه نمایند و روایات صحیح را جداگانه و دسترسپذیر، در اختیارشان بگذارند؛ باشد که ذهن این متفکران با مطالعۀ اساطیر و خرافات، احادیث خلاف عقل، خلاف مذهب و خلاف قرآن و سنت مشوب نگردد، جوانان به سرگردانی دچار نشوند، و شرایط نیز برای عرضۀ احادیث حقیقی به دانشگاهیان و جهانیان فراهم آید (بهبودی، «آخرین کلام»، 29). سرآخر، مهمترین پاسخ بهبودی به منتقدانش در این باره همین است که تفکیک احادیث صحیح میتواند برای دستیابی به سنت مقطوعه و نقد سایر روایات بر پایۀ محتوای آنها بسیار مفید باشد (بهبودی، «آخرین کلام»، 29)؛ چه، هم در روایات شیعی، و هم در آثار و سیرۀ عالمان بزرگ بر این تأکید رفته که یک راه مهم برای تمییز روایات اصیل و مجعول، عرضۀ آن روایات به سنت مقطوعه است. بر این پایه، گردآوری روایات صحیح و جداسازی آنها برای دستیابی به معیاری کارآ در نقد روایات دیگر، ضروری است. ب) داوری در اتاق در بستهگاه در نقد شیوۀ وی از این گفتهاند که بهبودی در بحث از هر روایت، بهتفصیل ادلۀ خود را برای پذیرش یا وانهادن آن ذکر نکرده، و به یادکرد اصول کلی خویش در ضمن آثار دیگر خویش چون معرفة الحدیث اکتفا نموده است (سبحانی، پاسداری، 35). گذشته از این، وی در نقد احادیث، هم به معیارهای سندی توجه دارد و هم به معیارهای متنی؛ اما در اثری چون معرفة الحدیث هرگز معیارهای او در نقد متن احادیث را نمیتوان بازیافت (سبحانی، باز هم، 36). بهبودی در پاسخ به انتقاد نخست، آن را به فرض پذیرش، انتقادی وارد به همۀ عالمان بزرگ پیشین دانست؛ چرا که کلینی، ابن بابویه، شیخ طوسی و دیگران، هرگز معیارهای خویش را در گزینش تک تک روایات بیان نداشته، و حد اکثر به ذکر اصولی کلی بسنده کردهاند. وی اشاره میکند که حتی از این حیث اثر وی موقعیت مطلوبتری نیز دارد؛ چون او به مبانی خویش در مقدمۀ صحیح کافی، و هم در معرفة الحدیث تصریح نموده است (بهبودی، «آخرین کلام»، 29). به هر روی، شاید همین انتقادها از نامعلومی معیارهای نقد متن وی بود که سبب شد بهبودی در سال 1378ش کتاب علل الحدیث خود را منتشر کند (رک: منابع). این اثر بهواقع یادداشتهای وی در ضمن مطالعۀ کتب اربعه به منظور استخراج روایات صحیح، و دربردارندۀ مثالهایی مشخص از معیارهای وی در نقد متن روایات است. پ) منابع و تحلیلهای تاریخی نامقبولیکی دیگر از انتقاداتی که به مؤلف صحیح کافی شده، به سبب تکیۀ ویژهای است که وی در شناخت راویان، بر کتاب رجال ابن غضائری میکند؛ اثری که علمای رجال، انتساب نسخۀ بازمانده و رایج آن را به ابن غضائری منکر میشوند (برای تردیدها در انتساب اثر به ابن غضائری، رک: سبحانی، کلیات...، 77 بب). آنها با جعلی دانستن این منبع از یک سو، و با تأکید بر استفادۀ بهبودی از آن، به نقد دیدگاههای رجالی بهبودی پرداختهاند. حتی گاه گفتهاند بیاقبالی به تلاش بهبودی در حوزههای علمیۀ شیعی، نتیجۀ اعتماد وی به همین اثر است (عسکری، 3/ 228). در برابر، گاه برخی نیز در مقام دفاع از بهبودی برآمده، و توضیح دادهاند که تکیۀ عمدۀ بهبودی در شناخت راویان ضعیف و جاعلان حدیث، بر کتب اربعۀ رجال ـ خاصه رجال نجاشی ـ بوده، و بهندرت بر دیدگاههای ابن غضائری تکیه کرده است. نیز، منبع بهبودی برای دستیابی به اقوال ابن غضائری، نقل قولهای گسترده از وی در آثار عالمانی مثل نجاشی، ابن طاووس، علامۀ حلی و دیگران است (معارف، پژوهشی، 488). بهبودی تصریح میکند که به حدود 20 مورد از دیدگاههای ابن غضائری بر پایۀ نقلهای شفاهی از وی در آثار دیگر دسترس یافته است (رک: بهبودی، معرفة الحدیث، 112). انتقاد دیگر در همین زمینه، ابتنای بخش قابل توجهی از تحلیلهای وی بر استنباطات شخصی او از منابع تاریخی است (سبحانی، باز هم، 37)؛ این که وی مثلا با مرور شواهدی اندک از حیات کلینی، میکوشد خروج کلینی از ری، حضورش در کوفه، و سرآخر، سکونت مزعومش در محلی خارج از بافت شیعهنشین بغداد را به نحوۀ رویارویی شیعیان منتقد با وی ربط بدهد (رک: بهبودی، «آخرین کلام»، 30). از نگاه این منتقدان، چنین شیوهای نامستند و ذوقی است و به درک و قضاوت تاریخی نادرست میانجامد (شبیری، دفاع...، 12ـ13؛ همو، نگاهی...، 14). از آن سو، بهبودی آگاهیهای تاریخی را از دو سنخ میداند؛ یکی دانستههایی صریح و روشن که همگان در آثار بهسادگی میخوانند و درمییابند؛ و دیگر، آگاهیهایی که حصولش نیازمند تجزیه و تحلیل است و محققان از خلال تعمق در گفتهها و نوشتهها به دست میآورند. وی تأکید میکند آنچه مبنای استدلالات خود قرار داده، از جنس نوع دوم است. وی با ارائۀ شواهد متعددی در اثبات برخی از برداشتهای تاریخی خود که از جانب منتقدان رد شده، کوشیده است با تفصیلی بیشتر از آرای تاریخی و رجالی خویش دفاع کند (رک: بهبودی، «آخرین کلام»، 31؛ برای سنجش نوآوریهای روششناسانۀ وی در تحلیل دادههای تاریخی، رک: باقری، سراسر فصل 5). در همین زمینه باید به مقالات مختلفی نیز اشاره کرد که وی در سالهای میانی دهۀ 1360ـ1370ش نوشته، و در آنها شواهد برجستۀ آرای خویش، نگرشهای بنیادین، و دستاوردهای روششناختی مهم خود را تبیین کرده است. برای نمونه، در مقالهای مفهوم «اصحاب اجماع» را شرح، و توضیح میدهد این که در بارۀ ایشان گفتهاند «اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم» به چه معنا ست (بهبودی، «طلوع...»، سراسر اثر). در مقالاتی دیگر، شخصیتهای برجستۀ حدیث شیعه را میشناساند و از جایگاه آنها در نقل روایات میگوید (همو، «علم رجال...»، «حسن...»، سراسر دو مقاله). گاه در مطالعهای تاریخی، زمینههای پیدایی و استمرار مذهب واقفیه را میکاود (همو، «تحقیقی...»، سراسر اثر)، یا شواهدی حاکی از تغییر سنت نبوی در عصرهای بعد را یادآور میشود (همو، «... که تعزیر میکنند»، سراسر اثر). برخی مقالات وی نیز نگرشهای خاص وی به پیدایی حدیث و نحوۀ تدوین آن را بازمیتابانند (همو، «نگرشی...»، «نقدی...»، سراسر هر دو مقاله). ت) تحریک آمیزی اثربه نظر میرسد یک سبب اصلی مخالفتها با اثر، تحریک آمیزی آن است؛ این که از یک سو نویسنده مخاطبان عامی را نیز در نظر دارد و از دیگر سو، اعتبار روایات شیعه را در ذهن ایشان به چالش میکشد. بهبودی خود یک سبب مهم اعتراض منتقدان را نام کتاب میداند؛ امری که انتقاد بدان سبب شد ناشر در چاپهای بعد، کتاب را با نام گزیدۀ کافی منتشر نماید، با آن که نام ترجمه صحیح کافی در تمام صفحات آن دیده میشود. از نگاه وی، اعتراض به نام اثر از آن رو نیست که منتقدان، همۀ روایات کافی را صحیح میشمارند؛ بلکه مسئلۀ اصلی، پرسش و مطالبهای است که نام در ذهن مخاطبان عامی ایجاد میکند: آنها «قهراً از گویندگان مذهبی میپرسند، آیا این حدیثی که شرح و تفسیر میکنید، صحیح است؟» (بهبودی، مصاحبه با کیهان، 5). وی در نهایت به منتقدان پیشنهاد میکند که اگر شیوۀ وی را نامناسب میدانند، فهرستی تازه و مناسب از روایات صحیح بر مبنای خویش فراهم کنند، یا در تکمیل نقائص صحیح کافی مستدرکی بنویسند (بهبودی، «آخرین کلام»، 29). نتیجهبر پایۀ آنچه یاد شد، انگیزۀ اصلی بهبودی در جداسازی احادیث صحیح، فراهم آوردن مجموعهای از روایات صحیح و غیر متناقض است؛ روایاتی که مبنای فتوای عالمان شیعه است و اگر به عموم تحصیل کردگان حتی مخالفان شیعه نیز ارائه شود، سبب طعنی در مذهب نخواهد بود. میتوان گفت که مخاطبان اصلی بهبودی در این اثر، نخست عموم شیعیان خاصه قشر تحصیل کرده، سپس مخاطبان غیر شیعی، و سرآخر، متخصصان حدیث و علوم دینی هستند. ملاک وی در گزینش روایات صحیح، اعتبار سند و متن است؛ ملاکی که وی معتقد است عالمان متقدم شیعه نیز بدان پایبند بودهاند. گرچه وی در مقدمۀ کتاب از توضیح تفصیلی ضوابط اجتناب کرده است، میتوان با مراجعه به آثار دیگرش چون معرفة الحدیث یا علل الحدیث بدین مبانی راه یافت. اثر نخست، شرح مبانی رجالی او ست، و دومی، تبیین رویکرد وی به درایة الحدیث و فهم متون حدیثی. نمیتوان میزان وفاداری بهبودی را به این ضوابط سنجید؛ زیرا ضوابط خود را بهتفصیل در بارۀ هر یک از روایات شرح نداده، و تنها قضاوت پایانی خود را در صحیح کافی درج نموده است. بااینحال، تعامل وی با منتقدان گاه سبب شده است آثاری مستقل نیز در تبیین مبانی و روش خود پدید آورد؛ خواه آثاری مفصل چون علل الحدیث، یا مقالاتی مختصرتر در بارۀ مباحث تاریخی، فرقهشناختی، رجالی، فقهالحدیثی، و جز آنها. [1]. The Quran: A New Interpretation (Textual Exegesis by Mohammad Baqir Behbudi), tr. Colin Turner, Richmond (Surrey), Curzen Press, 1997. | ||
مراجع | ||
1ـ آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة، بیروت، دار الاضواء، 1979م. 2ـ ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعۀ مدرسین، 1404ق. 3ـ اخبار ترجمه، ترجمان وحی، شم 3، شهریور 1377ش. 4ـ اکبرنژاد، مهدی و دیگران، «شیوۀ کلینی در گزینش احادیث کافی»، صحیفۀ مبین، سال نوزدهم، شم 53، بهار و تابستان 1392ش. 5ـ ایازی، محمد علی، «سیری گذرا در کتاب تدبری در قرآن»، بینات، شم 27، پاییز 1379ش. 6ـ ـــــــــــــــــــــ کافی پژوهی (گزارش پایان نامههای مرتبط با کلینی و الکافی)، قم، دار الحدیث، ١٣٨٧ش. 7ـ باقری نوپرست، خسرو، «محمد باقر بهبودی، جنگ با اندیشۀ مشهور و گریز از شهرت»، ضمن پایگاه اینترنتی آکادمیا[1]، دسترسی در 6/ 3/ 1394ش. 8ـ بکائی، محمد حسن، کتابنامۀ قرآن کریم، تهران، قبله، 1374ش. 9ـ بهبهانی، محمد باقر بن محمد اکمل، الفوائد الرجالیه، ضمیمۀ الرجال خاقانی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق. 10ـ بهبودی، محمد باقر، «آخرین کلام در عرصۀ روایت و درایت حدیث»، کیهان فرهنگی، شم 35، بهمن 1365ش. 11ـ ـــــــــــــــــــــ «... که تعزیر میکنند»، کیهان فرهنگی، شم 56، آبان 1367ش. 12ـ ـــــــــــــــــــــ «تحقیقی در بارۀ مذهب وقف و بررسی تاریخی واقفیه»، مدرس علوم انسانی، شم 5 ـ7، پاییز و زمستان 1370 و بهار 1371ش. 13ـ ـــــــــــــــــــــ «حسن بن محبوب کوفی»، فقه، شم 11ـ12، بهار و تابستان 1376ش. 14ـ ـــــــــــــــــــــ صحیح الکافی، بیروت، الدار الاسلامیه، 1401ق. 15ـ ـــــــــــــــــــــ «طلوع و غروب اصحاب اجماع»، فقه، شم 4ـ 5، تابستان و پاییز 1374ش. 16ـ ـــــــــــــــــــــ علل الحدیث، تهران، انتشارات سنا، 1378ش. 17ـ ـــــــــــــــــــــ «علم رجال و مسئلۀ توثیق: نقش ابراهیم بن هاشم قمی در حدیث شیعی»، کیهان فرهنگی، شم 80، بهمن 1370ش. 18ـ ـــــــــــــــــــــ گزیدۀ کافی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1363ش. 19ـ ـــــــــــــــــــــ مصاحبه با حدیث اندیشه، شم 1، 1381ش. 20ـ ـــــــــــــــــــــ مصاحبه با حوزه، شم 78، اسفند 1375ش. 21ـ ـــــــــــــــــــــ مصاحبه با کیهان فرهنگی، شم 31، 1365ش. 22ـ ـــــــــــــــــــــ معرفة الحدیث، بیروت، دارالهادی، 1427ق. 23ـ ـــــــــــــــــــــ «نقدی بر شیوۀ تدوین حدیث»، کیهان فرهنگی، شم 52، تیر 1367ش. 24ـ ـــــــــــــــــــــ «نگرشی به آغاز و انجام حدیث»، کیهان فرهنگی، شم 46، دی 1366ش. 25ـ بیات مختاری، مهدی، «ارزیابی جرح علی بن محمد بن قتیبه»، علوم حدیث، شم 60، مرداد 1390ش. 26ـ ـــــــــــــــــــــ «لغزش کتاب معرفة الحدیث»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، شم 14، آذر 1389ش. 27ـ ـــــــــــــــــــــ «نااستوار قلمداد شدن روایات فضل بن شاذان از امام رضا (ع)»، علوم حدیث، شم 54، زمستان 1388ش. 28ـ پهلوان، منصور، پژوهشی در زمینۀ کتاب کافی و مؤلف آن، تهران، انتشارات نبأ، 1383ش. 29ـ جاودان، محمد علی، «باری دیگر در عرصۀ روایت و درایت حدیث»، کیهان فرهنگی، شم 34، دی 1365ش. 30ـ حب الله، حیدر، نظریة الامامة فی الفکر الاسلامی الشیعی، بیروت، مؤسسة الانتشار العربی، 2006م/ 1385ش. 31ـ حسینیان قمی، مهدی، «دفاع از حدیث»، بخش چهارم مقاله، علوم حدیث، شم 5، 1376ش. 32ـ سبحانی، جعفر، «باز هم سخنی پیرامون عرصۀ درایت وروایت حدیث»، کیهان فرهنگی، شم 37، 1366ش. 33ـ ـــــــــــــــــــــ «پاسداری از عرصه روایت و درایت حدیث»، کیهان فرهنگی، شم 33، 1365ش. 34ـ ـــــــــــــــــــــ کلیات فی علم الرجال، قم، جامعۀ مدرسین، 1425ق. 35ـ سرشار، مژگان، «دیدگاههای استاد محمد باقر بهبودی در گزینش احادیث صحیح»، علوم حدیث، شم 49ـ50، پاییز و زمستان 1387ش. 36ـ ـــــــــــــــــــــ «محمد باقر بهبودی و نقد و گزینش روایات»، کتاب ماه دین، اردی بهشت 1388ش، شم 139. 37ـ ـــــــــــــــــــــ «مقایسۀ نظرات سید محمد طباطبایی و استاد محمد باقر بهبودی دربارۀ محکم و متشابه در قرآن»، بینات، شم 66، تابستان 1389ش. 38ـ ـــــــــــــــــــــ و صادقی، زهرا، «معرفی روش استاد محمد باقر بهبودی در ترجمۀ تفسیری معانی القرآن»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال هفتم، شم 13، بهار و تابستان 1389ش. 39ـ سعیدی زاده، رسول، «کتابشناسی توصیفی شروح الکافی»، آینۀ پژوهش، شم 118، مهر و آبان 1388ش. 40ـ سید مرتضی، علی بن طاهر، الرسائل، به کوشش مهدی رجایی، قم، دار القرآن، 1405ق. 41ـ شبیری، محمد جواد، «نگاهی به گفتگوی در عرصه روایت و درایت حدیث»، کیهان فرهنگی، شم 34، 1365ش. 42ـ ــــــــــــــــــــ «دفاع از حدیث و پاسدارانش»، کیهان فرهنگی، شم 37، 1366ش. 43ـ شفیعی کدکنی، محمد رضا، «مشهد و کتابفروشیهای پنجاه سال پیش»، بخارا، شم 70، فروردین و اردی بهشت 1388ش. 44ـ صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق، جامعة دمشق، 1379ق. 45ـ صداقت، سجاد، «استاد مصحح»، فرهیختگان، 26/ 11/ 1393ش. 46ـ صفره، حسین، «کتابشناسی جوامع حدیثی چهارگانۀ شیعه»، علوم حدیث، شم 32، 1383ش. 47ـ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1390ق. 48ـ ــــــــــــــــــــ الرجال، به کوشش جواد قیومی، قم، جامعۀ مدرسین، 1415ق. 49ـ عتر، نورالدین، منهج النقد فی علوم الحدیث، دمشق، دار الفکر، 1401ق. 50ـ عسکری، مرتضی، معالم المدرستین، تهران، بعثت، 1405ق. 51ـ علامۀ حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، به کوشش جواد قیومی، قم، جامعۀ مدرسین، 1417ق. 52ـ عمیدی حسینی، ثامر هاشم، «مع الکلینی و کتابه الکافی»، علوم الحدیث، شم 1، محرم ـ جمادی الثانی 1418ق. 53ـ غفار، عبدالرسول، الکلینی و الکافی، قم، جامعۀ مدرسین، ۱۴۱۶ق. 54ـ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الوافی، اصفهان، کتابخانۀ أمیر المؤمنین (ع)، 1406ق. 55ـ قنبری، محمد، شناخت نامۀ کلینی و الکافی (مباحث فقه الحدیثی)، قم، دارالحدیث، 1387ش. 56ـ ــــــــــــــــــــ کتاب شناسی کلینی و کتاب الکافی، قم، دارالحدیث، ١٣٨٧ش. 57ـ کریمی نیا، مرتضی، «یکسانی و هماهنگی ترجمۀ قرآن»، ترجمان وحی، شم 1، شهریور 1376ش. 58ـ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، اسلامیه، 1388ق. 59ـ مامقانی، عبدالله بن محمد حسن، مقباس الهدایه، تلخیص علیاکبر غفاری، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، 1369ش. 60ـ مدیرشانه چی، کاظم، درایة الحدیث، قم، جامعۀ مدرسین، 1381ش. 61ـ معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، تهران، ضریح، 1376ش. 62ـ ــــــــــــــــــــ مباحثی در تاریخ حدیث، تهران، نبأ، 1387ش. 63ـ ــــــــــــــــــــ نظرخواهی در بارۀ وضعیت آموزش و پژوهشهای قرآنی در ایران، دانشگاه انقلاب، شم 110، تابستان و پاییز 1376ش. 64ـ نادری، مرتضی، «واکاوی آراء رجالی استاد محمد باقر بهبودی»، سراج منیر، سال دوم، شم 6، بهار 1391ش. Madelung, Wilferd, “Al-Kulaynī,” Encyclopedia of Islam, vol. V, Leiden, Brill, 1986.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,777 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 981 |